ويژه‌نامه تجميعي شماره 07

به مناسبت 17 ديماه سالروز اجراي قانون استعماري کشف حجاب

 

مباني كشف حجاب‎

  ‎
موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي‎ ‎
كشف حجاب در ايران پديده‌اي ناشي از آشنايي با غرب و تجدد‌خواهي افرادي است كه ‏افكار و زندگي غربي راتجربه كرده‌ بودند. در حالي كه نخستين نشانه‌هاي كشف حجاب را ‏مي‌توان در دربار ناصر‌الدين شاه قاجار و سپس در محافل روشنفكري مشاهده نمود، رسميت ‏يافتن آن به دوره ديكتاتوري رضا شاه پهلوي باز مي‌گردد‎.‎
رضاخان كه پيش از رسيدن به مقام پادشاهي خود را فردي ديندار و پاي‌بند به اصول مذهب ‏نشان داده بود، پس از به قدرت رسيدن به تدريج ماهيت اصلي خود را نمايان ساخت. او كه ‏تجددگرايي و تضعيف ارزشهاي ديني را سرلوحه برنامه‌هاي نوسازي فرهنگي خود قرار داده ‏بود، طي اقداماتي مخالفت عملي خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامي جامعه آغاز كرد. ‏از جمله اين اقدامات مي‌توان به حضور روز افزون ميسيون‌هاي مذهبي، تأسيس مدارس ‏جديد، بازگشت اشراف‌زادگان تحصيل كرده از فرنگ، تأسيس كانون‌ها و انجمن‌هاي ‏روشنفكري، تغيير نظام آموزشي، اجباري كردن استفاده از كلاه شاپو، صدور قانون ‏متحدالشكل نمودن البسه، كشف حجاب بانوان، ترويج بي‌قيدي در ميان زنان، جلوگيري از ‏حضور زنان با حجاب در پارك‌ها، سينماها، تأترها، ‌هتل‌ها و ساير مراكز عمومي و ... اشاره ‏نمود‎.‎
رضا شاه كه ريشه‌دار بودن تفكر ديني و مباني ارزشي حاكم بر جامعه ايراني را مانعي جدي ‏بر سر راه فرآيند مدرن‌سازي مي‌پنداشت، پس از تنها سفر خارجي‌اش به تركيه در 12 خرداد ‏‏1313، بيش از اندازه تحت تأثير اقدامات غرب‌گرايانه آتاتورك قرار گرفت. از اين رو پس ‏از بازگشت به ايران عزم خود را براي غربي شدن جامعه ايرا ني جزم نمود و مدعي آن شد ‏كه اگر مردم لباس متحد‌الشكل بپوشند، كلاه پهلوي به سر گذارند و نسبت به تقيدات ديني ‏سستي نشان دهند متمدن خواهند شد‎.‎
مسافرت رضا شاه به تركيه جداي از آنكه فصل جديدي در مناسبات دو كشور گشود، ‏تغييرات عميقي نيز در روحيات و سياست‌هاي رضا شاه علي‌الخصوص درباره زنان و ‏حجاب آنان بوجود آورد‎.‎
مستشارالدوله سفير كبير ايران در تركيه، تأثيرپذيري رضاخان از بي‌حجابي زنان تركيه را ‏چنين توضيح مي‌دهد: «شبي پس از پايان ضيافت رسمي باشكوه وقتي رضاشاه به عمارت ‏حزب خلق كه محل اقامت او در آنكارا بود مراجعت كرد تا پاسي از شب نخوابيد و در ‏تالار بزرگ خانه ملت قدم مي‌زد و فكر مي‌كرد و گاه گاه بلند مي‌گفت: عجب! عجب! وقتي ‏چشمان شاه متوجه من شد كه در گوشه تالار ايستاده بودم، فرمود: صادق، من تصور ‏نمي‌كردم تركها تا اين اندازه ترقي كرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا مي‌بينم ‏كه ما خيلي عقب هستيم مخصوصاً در قسمت تربيت دختران و بانوان؛ ... فوراً بايد با تمام ‏قوا به پيشرفت سريع مردم مخصوصاً زنان اقدام كنيم.» 1‏
رضاخان كه شديداً تحت تأثير بي‌حجابي زنان تركيه قرار گرفته بود، اين مسئله را يك سال و ‏اندي پس از سفر خود به تركيه در آذر 1314 به مجمود جم رئيس‌الوزرا چنين بازگو ‏مي‌نمايد: «نزديك دو سال است كه اين موضوع ـ كشف حجاب ـ سخت فكر مرا به خود ‏مشغول داشته است، خصوصاً از وقتي كه به تركيه رفتم و زنهاي آنها را ديدم كه «پيچه» و ‏‏«حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهايشان در كارهاي مملكت به آنها كمك ‏مي‌كنند، ديگر از هر چه زن چادري است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ‏ترقي و پيشرفت مردم است. درست حكم يك دمل را پيدا كرده كه بايد با احتياط به آن ‏نيشتر زد و از بينش برد.» 2‏
از اين رو بخشنامه كشف حجاب جهت تصويب رضا شاه در تاريخ 27 آذر 1314 از طرف ‏رئيس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دي سال دستور العمل اجراي غير رسمي قانون ‏كشف حجاب به تمام ولايات ايران ارسال گردد. رضا شاه در روز هفدهم دي ماه 1314 ‏براي اعطاي گواهينامه فارغ‌ التحصيلان به دانشسراي عالي رفته بود، در حالي كه ملكه ايران ‏و دختر بزرگش بدون حجاب بودند و لباس‌هاي اروپايي به تن كرده بودند، طي نطقي از ‏كشف حجاب و پيشرفت زنان سخن گفت‎:‎
‎«... ‎شما زنها بايد اين روز را كه روز سعادت و موفقيت شماست روز بزرگي بدانيد و از ‏فرصتي كه بدست آورد‌ه‌ ايد براي خدمت به كشور خود از آن استفاده كنيد... شما خواهران و ‏دختران من حالا كه داخل جامعه شده‌ايد و براي پيشرفت خود و كشورتان اين قدم را ‏برداشته‌ايد بايد بفهميد كه وظيفه شما اين است كه براي كشور خودتان كار كنيد، سعادت ‏آينده در دست شماست.» 3‏
بدين سان از فرداي آن روز، بر سر كردن چادر در خيابان‌هاي تهران ممنوع شد و دولت و ‏ساير دستگاههاي اجرائي در كشور موظف گرديدند براي پيشبرد اين طرح در ولايات ‏مختلف بكوشند. به همين منظور از اقدامات تبليغاتي و انتظامي در حد وسيعي بهره‌گيري شد ‏و حتي مسئولين در بسياري از موارد، كاربرد قوه قهريه را نيز در اولويت قرار دادند‎.‎
از اين آموزگاران و دختران دانش‌آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با ‏زناني كه حجاب داشتند راه نمي‌رفتند. در اتوبوس زنان با حجاب را راه نمي‌دادند و در معابر ‏پاسبان‌ها از اهانت و كتك‌ زدن به زن‌هايي كه چادر داشتند با نهايت بي‌پروايي و بي‌رحمي ‏فرو گذار نمي‌كردند. حتي بعضي از مأموران بخصوص در شهرها و دهات زن‌هايي را كه ‏پارچه روي سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولي نبود از سر آنها كشيده و پاره پاره ‏مي‌كردند و اگر زن فرار مي‌كرد او را تا توي خانه‌اش تعقيب مي‌كردند و به اين هم اكتفا ‏نكرده اتاق زن‌ها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده، اگر چادر از هر قبيل مي‌ديدند پاره ‏پاره مي‌كردند يا به غنيمت مي‌بردند. 4‏
تصويب و ابلاغ قانون كشف حجاب بيش از پيش جامعه روحانيت را با محدوديت مواجه ‏كرده بود، اعتراضات علما و روحانيون و مخالفتهاي گسترده‌ي مردمي را نيز در سراسر كشور ‏و در شهرهايي نظير قم، اصفهان و شيراز در پي داشت كه مهم‌ترين نمونه آن قيام بزرگ ‏مسجد گوهر شاد مشهد بود. 5 اگر چه با انتشار خبر قيام گوهرشاد، مقدمات اعتراض ‏اجتماعي وسيعي فراهم شد،‌ اما فقدان رهبري منسجم و خشونت شديد حكومت از جمله ‏عواملي به شمار مي‌آيند كه نه تنها اين اعتراضات را ناكام گذاشتند بلكه رضاخان را نيز ‏مصمم به اجراي خشونت بار كشف حجاب نمودند. با اين حال قيام گوهر شاد كه يك سال ‏پس از بازگشت رضاخان از سفر به تركيه و مشاهدات وي در مورد بي‌بند و باري و ‏بي‌حجابي زنان تركيه به وقوع پيوسته بود، از يكسو حكايت از تأثير بي‌چون و چراي ‏رضاخان از فرهنگ غربي داشت و از سوي ديگر از تعارض اين فرهنگ با فرهنگ اسلامي ‏جامعه ايران و عدم پذيرش موازين غير شرعي توسط مردم نيز خبر مي‌داد‎.‎
امام خميني به عنوان رهبر انقلاب اسلامي كه در 1299 كودتاي رضاخان را محكوم كرده بود ‏و در برابر سياست‌هاي ضد ديني پهلوي اول همچون كشف حجاب، جدايي دين از سياست، ‏رواج فرهنگ اروپايي در ايران، اهانت به روحانيت و ... نيز موضع‌گيري نموده بود؛ اين ‏مسئله را چنين شرح مي‌دهند: «در رژيم طاغوتي پهلوي آن ظلمي كه به بانواني كه مقيد بودند ‏به اينكه بر طبق اسلام عمل كنند و موافق آنچه كه اسلام امر كرده است ذي خودشان را قرار ‏دهند، در آن زمان رضا شاه به وضعي و در زمان محمد‌رضا به وضع ديگر. و بحمدالله بانوان ‏ايران مقاومت كردند و جز يك دسته‌اي كه جزء دار و دسته خود آنها بودند و غربزده بودند ‏و با رژيم او مناسب بودند، ساير خواهرها مقاومت كردند. بنابراين اسلام در ايران زنده شد، ‏آن خدمتي كه به بانوان كرده است و خواهد كرد ارزشش به اندازه‌اي است كه نمي‌توانيم ما ‏توصيف كنيم. اگر نبود اين انقلاب و نبود اين تغيير و تحولي كه در ايران واقع شده بود، بعد ‏از چند سال ديگر اثري از اخلاق اسلامي در ايران نبود.» 6‏
اگر چه پس از سقوط رضا شاه قاعده يكساني در خصوص كشف حجاب و اتحاد شكل ‏لباس وجود نداشت، اما لزوم پاسخ به مطالبات و افكار عمومي، مقامات را به عقب نشيني ‏واداشت. به عنوان نمونه مي‌توان به استعلام وزير كشور از نخست‌وزير در تاريخ 1/10/1322 ‏اشاره نمود كه طي آن به صراحت از عقب‌نشيني اجباري دولت در قبال كشف حجاب سخن ‏به ميان آمده است. 7‏
در مجموع مي‌‌توان چنين اذعان نمود كه واقعه كشف حجاب در دوران پهلوي از يك سو ‏حكايت از بحران حقوقي زنان در جامعه سنتي ايران داشته و از سوي ديگر زنان را به عنوان ‏عناصر و ابزار نوگرايي رژيم درآورده بود. شعيب بهمني
پانوشت‌ها‎:‎
‏1ـ حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج ششم، تهران: ناشر، 1362، ص 157‏‎.‎
‏2ـ مهدي صلاح، كشف حجاب، زمينه‌ها، پيامدها و واكنش‌ها، تهران، مؤسسه مطالعات و ‏پژوهشهاي سياسي، 1384، ص 118‏‎.‎
‏3ـ حكايت كشف حجاب، تهاجم فرهنگي غرب و كشف حجاب، تهران، موسسه فرهنگي ‏قدر ولايت، 1378، ص 25‏‎.‎
‏4ـ محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران، نشر وحيد، 1364، ص 305‏‎.‎
‏5ـ عليرضا اميني، تحولات ساسي و اجتماعي ايران در دوران پهلوي، صداي معاصر، 1381، ‏ص 40‏‎.‎
‏6ـ صحيفه نور، ج 18، ص 261‏‎.‎
‏7ـ مرتضي جعفري، واقعه كشف حجاب، اسناد منتشر نشده از واقعه كشف حجاب در عصر ‏رضاخان، تهران، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي و مؤسسه پژوهشي و مطالعاتي ‏فرهنگي، 1371، ص 459، سند شماره 222‏‎. ‎

‎ ‎
‎  ‎

‎   ‎

‎ريشه هاي كشف حجاب در ايران‎

‎ موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
در نخستين روزهاي دي ماه سال ۱۳۰۷ هجري شمسي قانون لباس‌هاي متحدالشكل در ‏مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد. در پي اين مصوبه پوشيدن كت و شلوار با كراوات و ‏كلاه فرنگي براي مردان الزامي شد . سپس عده اي از دولتمردان و درباريان به اتفاق ‏همسرانشان به هيبت غربي و به صورت بدحجاب يا بي حجاب در مجامع حكومتي و معابر ‏عمومي ظاهر شدند . به همين دليل از قانون لباسهاي متحد الشكل به عنوان اولين گام عملي ‏حكومت رضاخان در رويارويي با حجاب اسلامي زنان مسلمان ايران ياد شده است . مبارزه ‏با حجاب اسلامي زنان مسلمان در كشورهاي اسلامي هيچگاه يك پديده دروني نبوده و منشأ ‏بيروني داشته است. اين پديده، تهاجمي استعماري با هدف مسخ هويت اسلامي مردم، ايجاد ‏انشقاق و جدائي در ميان ملل مسلمان، ترويج فرهنگ غرب، رواج ابتذال در جوامع اسلامي ‏و نهايتاً انهدام اساس استقلال مسلمانان مي‌باشد‎. ‎
‎«‎همفري» كارشناس و جاسوس معروف انگلستان در كشورهاي اسلامي كه از فعالان رواج ‏فرهنگ غربي در ميان ملل مسلمان مي‌باشد، در كتاب خاطرات خود به موارد متعددي از ‏خصوصيات مسلمانان از جمله اعتقاد به مباني اسلامي، حفظ حجاب اسلامي، استحكام ‏كانونهاي خانواده و تبعيت فرزندان از روش پدران و نياكان اشاره كرده و لزوم مبارزه با اين ‏مباني و ارزشها را مورد تأكيد قرار داده است.(1) وي كه مأمور اعزامي وزارت مستعمرات ‏انگليس به كشورهاي اسلامي بوده، از بي‌حجابي و برداشتن حجاب زنان و رواج بي‌بند و ‏باري به عنوان يكي از مؤثرترين روشها در مبارزه با استقلال ملتهاي مسلمان ياد كرده است‎. ‎
توصيه‌هاي «همفري» در بسياري از كشورهاي اسلامي توسط دولتهائي كه به دربار لندن و يا ‏متحدان اروپائيش وابسته بوده‌اند، به اجرا گذارده شده است‎. ‎
اسماعيل پاشا در مصر كه در 1863 ميلادي بر تخت سلطنت نشست در 1870 به آزادي ‏زنان با مفهوم اروپائي آن در كشورش رسميت داد. در الجزاير نيروهاي اشغالگر فرانسوي ‏براي در هم شكستن انقلاب مردم، از جمله به مبارزه عليه حجاب زنان روي آوردند. در ‏تركيه، مقابله با حجاب اسلامي از نخستين برنامه‌هاي كمال آتاترك براي اسلام‌ زدائي بود. ‏اين برنامه‌اي بود كه در كنار ساير تصميمات از جمله منسوخ‌كردن دادگاههاي شرعي، تعطيل ‏مدارس علوم ديني، جايگزين كردن قوانين اروپايي به جاي نظام شريعت، رواج رسم‌الخط ‏لاتين، تغيير تاريخ هجري به ميلادي، اعلام تعطيلي يكشنبه‌ها به جاي جمعه‌ها و ... به اجرا ‏گذارده شد. در افغانستان نيز امان‌الله خان با تأسيس «انجمن حمايت از نسوان» در 1928، ‏باني مبارزه با حجاب زنان مسلمان آن كشور گرديد‎. ‎
كشف حجاب در ايران‎ ‎
كشف حجاب در ايران نيز پديده خودجوش داخلي نبود و محرك‌هاي خارجي داشت. اين ‏پديده ناشي از تأثير فرهنگ و آداب و رسوم غربي تحت عنوان «تجددخواهي» در ميان ‏ايرانيان، به ويژه كساني است كه افكار و زندگي غربي را تجربه كرده‌اند. در اين بين اراده ‏دولتمردان نقش مكمل داشته و در اشاعه آن تأثير بسزايي داشته است‎.‎
براساس شواهد تاريخي اولين نشانه‌هاي كشف حجاب از دربار ناصرالدين شاه قاجار آغاز ‏شد. مسافرتهاي شاه به اروپا و مشاهدات وي از وضعيت پوشش زنان اروپائي در انتقال ‏فرهنگ آن ديار به كشور و در ابتدا به دربار و دارالخلافه تأثير به سزايي داشت. به تدريج ‏موضوع كشف حجاب در قالب تجدد خواهي به محافل روشنفكري و اشعار شعرا نفوذ كرد ‏و درمطبوعات منعكس شد‎.‎
اين وضعيت كم و بيش تا پايان دوره قاجار ادامه داشت. ميل حكام قاجار به كشف حجاب ‏و مقاومت خانواده‌ها سبب شد تا پديده كشف حجاب به غير از دربار و محافل نزديك به ‏شاه، رشد چنداني نيابد. هر چند در اواخر دوره قاجار و در جريان نهضت مشروطه و پس ‏از آن، سياسيون «نوگرا» و «منور‌الفكر» گامهايي در حذف پوشش اسلامي بانوان و اشاعه ‏بي‌حجابي در جامعه برداشتند و نويسندگان و شعرايي چون ايرج ميرزا، ميرزاده عشقي، ‏عارف قزويني و ملك‌الشعراي بهار در اين زمينه‌ها قلم فرسايي كردند. آنان مشروطه را به ‏معناي تجدد خواهي خوانده و بي‌حجابي را از مظاهر تجددخواهي قلمداد كردند‎.‎
طراحان و مناديان كشف حجاب مي‌دانستند كه براي رسميت بخشيدن به اين پديده بايد ‏زمينه‌هاي لازم ابتدا در كانونهاي خانواده فراهم آيد. از ديد آنان مخالفت مرد با بي‌حجابي ‏همسر در معابر عمومي عامل اصلي عدم پيشرفت كشف حجاب بود‎.‎
از اينرو، برنامه‌هاي اوليه درجهت تغيير ذهنيت سرپرست خانواده تدوين شد و سپس جنبه ‏رسمي و قانوني يافت. در وهله نخست از كاركنان دولت آغاز كردند، زيرا آنان در كنترل ‏دولت بودند و دولت نظارت بيشتري بر رفتار آنان داشت. از سوي ديگر، پذيرش اين ‏تغييرات توسط آنان، مي‌توانست راه را براي پذيرش ساير افراد جامعه نيز هموار كند‎.‎
بدين منظور و براي رسميت يافتن كشف حجاب، قانون اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه در ‏چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دي 1307 و در سومين سال پادشاهي رضاخان ـ ‏دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي ـ به تصويب رسيد. گرچه بسياري از روحانيون ‏از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتي‌هاي اهل سنت و ... از اين مقررات مستثني شدند، امّا ‏اجراي اين قانون با مقاومت‌ گسترده‌اي در تهران و چند شهر ديگر روبرو شد و روحانيون ‏نيز پيشتاز اين مخالفتها بودند‎. ‎
تشكيل جمعيت بيداري نسوان ـ دي 1305ـ ترويج دكلته و منع چادر از سوي ملكه، حضور ‏خانواده سلطنتي با وضع زننده در قم ـ نوروز ۱۳۰۶ - ، مسافرت امان‌الله خان افغان به همراه ‏همسرش ثريا به ايران ـ خرداد 1307ـ و حضور تعدادي از زنان افغاني همراه آنها كه در ‏ميهمانيها حجاب را رعايت نمي‌كردند و در بازگشت به افغانستان نيز با لباس و كلاه اروپايي ‏از شهرهاي ايران عبور مي‌كردند، از نشانه‌هاي گرايش دربار رضاخان به كشف حجاب بود.2‏‎ ‎
در 1310 ش. مجلس شوراي ملي ورود هيأتي از سوي «جامعه ملل» را براي جلوگيري از ‏آنچه كه «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده مي‌شد، صادر كرد‎. ‎
در اين سال به دستور رضاخان «زنان بايد در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردي ‏يا ملايي متعرض آنان شد، شهرباني بايد از زنان بي‌حجاب حمايت كند.»3‏‎ ‎
تشكيل «كنگره زنان شرق» در 1311 ش. در تهران و دعوت از زنان بي‌حجابِ كشورهاي ‏ديگر از ديگر گامهاي رضاخان براي مبارزه با حجاب بانوان بود. در اين كنگره كه به رياست ‏‏«شمس پهلوي» برگزار شد، از بي‌حجابي به عنوان مظهري از تمدن ياد شد ودر مورد آن ‏تبليغات فراوان به عمل آمد‎. ‎
استفاده از مراكز تعليم و تربيت و ايجاد مدارس آموزشي به سبك اروپا از ديگر عوامل ‏زمينه‌ساز كشف حجاب در ايران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ايجاد اين مدارس نيز به ‏دوره ناصرالدين شاه باز مي‌گشت، امّا رضاخان در آستانه اعلام كشف حجاب، مشوق توسعه ‏اين مدارس بود. سفر رضاشاه به تركيه در خرداد 1313 و مشاهدات وي از بي‌حجابي در آن ‏كشور، او را در پي‌گيري روند مقابله با حجاب مصمم‌ تر ساخت. رضا شاه در جريان اين ‏سفر به سفير كبير ايران «مستشارالدوله صادق» گفت‎:‎
‎«‎ما عقب هستيم و فوراً بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم خصوصاً زنان اقدام كنيم.» 4‏
و در 11 آذر 1314 به محمود جم رئيس‌‌الوزرا گفت‎: ‎
‎«‎نزديك دو سال است كه اين موضوع ـ كشف حجاب ـ سخت فكر مرا به خود مشغول ‏داشته است، خصوصاً از وقتي كه به تركيه رفتم و زنهاي آنها را ديدم كه «پيچه» و «حجاب» ‏را دور انداخته و دوش بدوش مردهايشان در كارهاي مملكت به آنها كمك مي‌كنند، ديگر از ‏هر چه زن چادري است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقي و پيشرفت ‏مردم است. 5‏
رضا شاه در 22 ارديبهشت 1314 «جمعيت زنان آزاديخواه ايران» را تحت رياست شمس ‏پهلوي به عنوان گام تازه‌اي براي پيشبرد روند بي‌حجابي در كشور تأسيس كرد. در مرحله ‏بعد وزارت داخله براي ايجاد هماهنگي بيشتر ميان لباس متحدالشكل مردان و كشف حجاب ‏زنان، مقررات جديدي در مورد نوع پوشش وضع كرد. سپس شاه نيز به وزرا و نمايندگان ‏مجلس اعلام كرد كه حذف حجاب زنان را آغاز كنند. در قدم اول بي‌حجابي از زنان وزرا، ‏معاونان، وكلا و مسئولان كشور آغاز شد‎.‎
حكومت، قانون كشف حجاب را پيش از اعلام رسمي آن در 17 دي 1314، به ولايت ابلاغ ‏كرده بود. اين قانون در مرحله اجرا با مقاومتهاي خونيني روبرو شد و قيام در مسجد گوهر ‏شاد در تير 1314 از نمونه‌هاي آن است‎.‎
آيت‌ الله قمي، آيت‌الله شيخ عبدالكريم حائري، آيت‌الله سيد يونس اردبيلي، آيت‌الله سيد ‏محمد تقي خوانساري، آيت‌الله حجت كوه‌كمره‌اي و آيت‌الله ميرزا محمد آقازاده از جمله ‏مراجع وعلماي سرشناس بودند كه نسبت به اقدامات رضاخان در ترويج بي‌حجابي شديداً ‏اعتراض كردند. بسياري از علما و روحانيون نيز در اعتراض به كشف حجاب تبعيد شدند‎.‎
در 17 دي 1314 رضاشاه با همسر و دختران كشف ‌حجاب كرده خود، در مراسم جشن ‏فارغ‌التحصيلي دختران دانشسراي مقدماتي حضور يافت. 6 همة مسئولان كشوري كه در اين ‏جشن دعوت شده بودند، طبق يك برنامه از پيش طراحي شده با همسران بدون حجاب خود ‏شركت كردند. رضاشاه در سخناني در اين مجلس اظهار داشت‎:‎
‎«‎بايد خياط‌ها و كلاه دوزها را تشويق كرد كه مدهاي قشنگ به بازار بياورند. ما ميله‌هاي ‏زندان راشكستيم. حالا خود زنداني آزاد شده وظيفه دارد كه براي خودش به جاي قفس، ‏خانه قشنگي بسازد. 7‏‎ »‎
مراسم روز 17 دي 1314 در حقيقت رسميت بخشيدن به كشف حجاب در كشور بود. پس ‏از آن، مطبوعات به تجليل از اين رويداد پرداختند و بي‌حجابي را آزادي زن، تجدد او و ‏همتايي‌اش باپيشرفت و ترقي مردم اروپا تلقي كردند‎.‎
كشف حجاب در سالهاي باقي مانده حكومت رضاخان اجباري بود و حجاب اسلامي مظهر ‏عقب‌ماندگي شمرده مي‌شد. به همين دليل نيز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشي از ‏وظيفه مأموران انتظامي شده بود‎.‎
كشف حجاب بسياري از مفاسد اخلاقي در جامعه را در پي داشت و خشم بسياري از مردم ‏به ويژه قشر مذهبيون را برانگيخت. بسياري از زنان مؤمنه، براي حفظ حجاب از منازل ‏خارج نمي‌شدند و خود را در خانه حبس كردند. بسياري نيز تلاش مي‌كردند تا حجاب خود ‏را دركوچه و خيابان، به دور از چشم مأمورين، حفظ كنند. پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً ‏قيد اجبار از كشف حجاب برداشته شد، امّا مطبوعات حكومتي همچنان در ستايش اقدام ‏رضاخان قلم مي‌زدند و دربارة مظاهر «تمدن» و «تجددخواهي» و «عقب‌نماندن از پيشرفت ‏اروپائيها» مطلب مي‌نوشتند. برنامه كلي حكومت نيز دردورة حكومت پهلوي دوم همچنان ‏تبليغ بر بي‌حجابي بود و باكساني كه عليه آن اقدام مي‌كردند و يا تبليغ به حجاب در ‏برنامه‌هايشان بود، برخورد مي‌شد. اين در حالي بود كه تعداد بسياري از زنان كه در دورة ‏رضاخان به اجبار از پوشش اسلامي محروم شده بودند، در دورة پهلوي دوم و در پي ‏آزادي‌هاي نسبي سال‌هاي اول پس از سقوط رضاخان به حجاب اسلامي خود بازگشتند‎.‎
پي‌نويس
‏1ـ تغيير لباس و كشف‌حجاب به روايت اسناد، مركز بررسي اسناد تاريخي، ص 73‏‎. ‎
‏2ـ فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، سال اول، شماره دوم، تابستان 1376،ص 74‏‎.‎
‏3ـ فصلنامه، همان، ص 78‏‎.‎
‏4ـ كشف حجاب، زمينه‌ها، پيامدها و واكنش‌ها، مهدي صلاح، مؤسسه مطالعات و ‏پژوهشهاي سياسي، ص 117‏‎.‎
‏5ـ كشف حجاب، همان، ص 118‏‎.‎
‏6ـ فصلنامه مطالعات تاريخي، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي،‌ج 3، ص 220‏‎.‎
‏7ـ كشف حجاب، همان، ص 140‏‎. ‎

‎ ‎

‎روند كشف حجاب و واكنش روحانيان

حميد بصيرت منش

به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
با آغاز سلطنت رضاشاه، تبليغ در مورد “آزادي زنان“ در مطبوعات ادامه يافت و به تدريج از ‏صراحت بيشتري برخوردار شد. نويسندگان تجددمآب در ابتدا چنين وانمود مي‏کردند که ‏تجددمآبي مانعي در مقابل دين نيست. چنين ادعايي را بعدها، و حتي پس از رسميت يافتن ‏کشف حجاب، تعدادي از نشريات تکرار مي‏کردند. اين امر ناشي از بيم حکومت از پذيرش ‏انگ ضد اسلام و نيز واکنش مردمي، به خصوص از ناحية روحانيان، بود‎. ‎
تبليغات در مورد آزادي زنان به تدريج از صراحت بيشتري برخوردار گرديد و در برخي از ‏نشريات در اين زمينه اشاره‏هايي مي‏شد. در سال 1306 در روزنامة حبل‌‏المتين دلايلي بر ‏وجوب رفع حجاب رفع شد. حمايت دربار از کشف حجاب موجب تشويق غربگرايان ‏مي‏شد‎. ‎
رسائل و کتابها‎ ‎
تبليغات غربگرايان به سود بي ‏حجابي موجب شد که برخي از علما به دفاع از حکم اسلامي ‏حجاب بپردازند. از جمله آثاري که در سالهاي اول حکومت رضاشاه نگاشته شدند، بايد از ‏رسالة وسيله‏العفايف يا طومار عفت ياد کرد که در ابتداي سال 1307 در رشت منتشر شد‎. ‎

ادامة روند حجاب‌‏زدايي‎ ‎
حکومت رضاشاه هرچند که نتوانست پس از سالهاي اوليه کشف حجاب را در جامعه رسمي ‏سازد، ليکن در جهت عادي ‏سازي بي ‏حجابي تلاشهاي گوناگوني انجام داد. در سالهاي ‏پيش از سفر رضاشاه به ترکيه موضوع حجاب زنان همچنان در راس مسائل اجتماعي بود و ‏فشار بين‌‏المللي نيز در اين زمينه وجود داشت. به نوشتة روزنامه مليت، چاپ اسلامبول، در ‏تاريخ 6 سپتامبر 1931 (4 شهريور 1310) شاه ايران نزديک به پانصد نفر از خانمهاي ايراني ‏را به دربار دعوت کرد و پس از نصيحت از آنها خواست تا چادرهاي خود را بردارند؛ و ‏آنان نيز فرمان شاه را با خرسندي پذيرفتند‎. ‎
سفر ترکيه و نتايج آن‎ ‎
با کنار گذاشته شدن مخبرالسلطنه و آغاز نخست‌‏وزيري مجدد محمدعلي فروغي، از 21 ‏شهريور 1312 سياستهاي تجددمآبانه شدت يافت. نه ماه پس از آن، سفر رضاشاه به ترکيه (از ‏‏12 خرداد تا 14 تير 1313) نقطة عطفي در قضية کشف حجاب بود‎. ‎
تشديد عمليات‎ ‎
با‎ ‎آغاز سال 1314 روند فعاليت دولت براي کشف حجاب به اوج رسيد. در فروردين 1314 ‏‏(ظاهراً 13 فروردين) مطابق طرح علي‌‏اصغر حکمت، در مجلس جشني در يکي از مدارس ‏شيراز دختران به صف ايستاده پس از خواندن دکلمه و سرود به ورزش ژيمناستيک مشغول ‏شدند. به طوري که گفته شده دو تن از روحانيان شيراز، محمدعلي حکيم و ميرزا صدرالدين ‏محلاتي، در اعتراض به اين اقدام. مجلس مذکور را ترک گفتند و پس از آن سيد حسام‌الدين ‏فال ‏اسيري، از روحانيان سرشناس شيراز، در يک سخنراني به اين اقدام اعتراض نمود که به ‏دنبال آن دستگير و تبعيد شد‎. ‎
گسترش برنامه ‏هاي بي‏حجابي، روحانيان و توده‏ هاي مردم را سخت نگران ساخت. مسلم ‏بود که آنان در بدو امر از تمامي جريانات و برنامه‏ هاي حکومت آگاهي کامل نداشتند و ‏احتمالاً تعدادي از آنان، با توجه به تظاهرات مذهبي رضاشاه در گذشته، شخص شاه را بري ‏از اين اقدامات مي‏دانستند‎. ‎
واکنش آيات‎ ‎
انعکاس اخبار بي‏حجابي و به ويژه اخبار شيراز در نشريات و يا به وسيلة طبقات مختلف ‏مردم به مراجع بزرگ قم و مشهد، آنان را به تکاپو واداشت. در مشهد اين قصه سر دراز ‏داشت. به رغم مذهبي بودن شهر مقدس مشهد، حکومت رضاشاه سعي داشت که برنامه‏‏ هاي ‏ضدمذهبي خود را از همين شهر آغاز کند. سرانجام، آيت‌‏الله قمي، پس از مشورت با تعدادي ‏از رجال و روحانيان، تصميم گرفت که براي جلوگيري از کشف حجاب و استعمال کلاه ‏شاپو به تهران مسافرت کند و با رضاشاه گفت وگو نمايد‎. ‎
واکنش ديگر در مخالفت با سياستهاي دولت در مورد کشف حجاب، که از اهميت تاريخي ‏خاصي برخوردار است، تلگراف آيت‌‏الله شيخ عبدالکريم حائري، زعيم و مؤسس حوزة علميه ‏قم بود‎.‎
مقاومتها و مخالفتها‎ ‎
سرکوب قيام گوهرشاد اگرچه ميزان اختناق حاکم بر جامعه را افزايش داد، ليکن هنوز هم ‏روحانيان مهم‏ترين گروه مخالف کشف حجاب شمرده مي‏شدند و مانع جدي در اين راه ‏قلمداد مي‏گرديدند‎.  ‎
پس از رسميت بي‏حجابي دولت کوشيد تا عده ‏أي از علماي سرشناس را وادار کند که در ‏مجالس و جشنهاي بي‏حجابي حضور يابند يا با تاييد خود آن را مجاز بدانند، ولي اکثر آنان ‏از اين کار سرباز زدند. به طور مثال، آيت‏الله کاشاني در پاسخ به چنين پيشنهادي به شدت با ‏ماموران برخورد کرد‎.‎
در اين زمان، بسياري از روحانيان و واعظان تحت تعقيب قرار گرفته. زنداني يا تبعيد شدند. ‏مطابق سندي به تاريخ 26 مرداد 1315، سيدمحمد زارچي واعظ پس از اينکه در بالاي منبر ‏گفته بود “زنها! روبندها را پايين بيندازيد“، مورد تعقيب قرار گرفت و از يزد به کرمان تبعيد ‏شد. با سقوط رضاشاه به دليل ناتواني حکومت و نيز برخي ملاحظات ديگر سختگيري در ‏مورد حجاب نيز به بوته فراموشي سپرده شد و دولت جديد تحت فشار اعتراضات روحانيان ‏و خواست عمومي، زنان را در انتخاب حجاب آزاد گذارد‎.‎

 

 

مراحل چهار‌گانه اجراي كشف حجاب

منبع:موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی

رضاشاه در خرداد 1313 ش براي ديدار از كمال پاشا آتاتورك، رئيس جمهور وارد تركيه شد. آتاتورك كه وارث خلافت اسلامي امپراتوري عثماني بود براي غربي‌ كردن مهد اقتدار اسلامي دست به اعمالي بي‌سابقه زده بود. وي خط را به لاتين و تعطيلي جمعه را به روز يكشنبه تبديل و بي‌حجابي را به زور بر مردمش تحميل كرده بود. رضاشاه در مدت اقامت در تركيه به شدت تحت تأثير ظواهر تركيه قرار گرفت و در بازگشت از تركيه، دست به يك سلسله تحولات جدي عميقي در زمينه‌ي اجتماعي زد كه اصل برجسته‌ي آن رفع حجاب و آزادي و شركت ‌دادن زنان در كارهاي اداري و اجتماعي بود. البته برنامه‌ي كشف حجاب رضاشاه را نمي‌توان تنها تأثير سفر تركيه دانست، چه كشف حجاب برنامه‌اي استعماري بود قبلاً امان‌الله خان در افغانستان نيز اجرا و رضاشاه نيز زمزمه‌هاي آن را ساز كرده بود. سوغات تركيه رضاشاه، يكي تغيير كلاه پهلوي به كلاه لگني بود كه طي يك بخشنامه، ابتدا براي مأمورين دولتي اجبار شد. تأثير ديگر سفر رضاشاه به تركيه براي خانم‌ها تسريع در كشف حجاب بود.

برنامه‌ي كشف حجاب در چهار مرحله اجرا شد:

1.ـ حمايت پليس از بي‌حجاب‌ها

2.ـ برقراري جلسات كشف حجاب در مدارس؛

3.ـ تشويق و ترغيب مسئولان دولتي به كشف حجاب بانوانشان؛

4.ـ زور و اجبار در مقابل كساني كه مي‌خواستند با حجاب باشند.

رضاشاه براي اينكه در امر بي‌حجابي تسريع كند، خود و خانواده‌اش در يكي از جشن‌ها بدون حجاب شركت كردند.   پس از شركت رضاشاه در اين جشن، سرعت بي‌حجابي و فشار دولت به سر حد خود رسيد و تعداد بخشنامه‌ها و گزارش‌ها نشانگر اين است كه شاه تصميم داشت بي‌حجابي را تا پايان سال 1314 ش رايج كند. استقامت زنان مسلمان و اصرار دولت موجب ضرب و شتم و توهين زنان مذهبي شد. در شكايتي كه عده‌اي از زنان يزد به مجلس ارسال داشته‌اند به گوشه‌اي از اين سختگيري جنايت‌آميز اشاره مي‌شود:

«به واسطه‌ي يك روسري يا چادر نماز در محله‌ها حتي از خانه به خانه‌ي‌ همسايه، طوري در فشار پاسبان و مأمورين شهرباني واقع بوده و هنوز هم هستيم كه خدا شاهد است از فحاشي و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و نمي‌كنند و اگر تصديق حكما آزاد بود از آمار معلوم مي‌شد كه تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه‌ي تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبان‌ها به آنها رسيده جان سپردند. چقدر از ترس و حرص فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسري يا چادر نماز به غارت بردند... خدا مي‌داند اگر يك نفر از ماها با روسري يا چادر نماز به دست يك پاسبان مي‌افتاد، مثل اسراي شام با ماها رفتار مي‌كردند. بهترين رفتار آنها با ماها همان چكمه، لگد بر دل و پهلوي ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمي‌شدند يا پولي نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهرباني و كميسري مي‌بردند، اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر... از نمايندگان محترم مسلمان كليه‌ي ملت ايران استدعا داريم استرحاماً، حال، ديگر دست ظلم و تعدي و شكنجه از سر ما زن‌هاي مسلمان ايران كوتاه و ماها را آزاد فرماييد».

با همه‌ي سختگيري‌ها و شدت عمل‌ها و گزارش‌هاي دروغ، گزارش‌هاي واقعي از سال 1316 ش نشانه‌ي ناكامي شاه در ترويج بي‌حجابي‌ است. به محض رسيدن خبر تبعيد رضاشاه، زنان مسلمان فوج فوج به سوي چادر بازگشتند تا جايي كه وزير كشور در تاريخ 16/11/1320 ش به فرمانداري‌ها بخشنامه كرد:‌ «با وجود اينكه متجاوز از شش سال است رفع حجاب در تمام كشور عمل شده است، مع‌ذلك طبق گزارش‌هاي رسيده از شهرستان‌ها غالباً در كوچه و بازار‌ زن‌ها با چادر نماز و گاهي هم با چادر سياه ديده مي‌شوند».

قيام مسجد گوهرشاد: خبر كشف حجاب و جشن شيراز و دستگيري فالي در شيراز، مردم مشهد را برانگيخت و علماي مشهد سخت به تكاپو افتادند تا راهي براي جلوگيري از تصميم شاه پيدا كنند. علماي مشهد آيت‌الله حاج‌آقا حسين قمي، آيت‌الله سيد‌يونس اردبيلي، آقازاده (فرزند آيت‌الله آخوند خراساني) و جمعي ديگر با تشكيل جلساتي به رايزني پرداختند. تصميم گرفته شد كه آيت‌الله قمي به تهران رفته و با رضاشاه مذاكره كند تا شايد وي را از اين تصميم منصرف نمايد. آيت‌الله قبل از عزيمت خبر حركت خود را به رضا‌شاه اعلام كرد؛ آنگاه به شهر‌ري رفت و در باغ سراج‌الملك رحل اقامت گزيد؛ اما محل سكونتش بلافاصله در محاصره‌ي نيرو‌هاي نظامي قرار گرفت و از ورود و خروج مردم جلوگيري شد. خبر حصر آيت‌الله در مشهد موج جديدي آفريد و منزل آيت‌الله سيد‌يونس اردبيلي محل اجتماع مردم و سخنراني خطبا شد. در اثر ازدحام بيش از حد مردم، محل اجتماع به مسجد گوهرشاد منتقل و رهبري تظاهرات و اعتراض‌ها به عهده‌ي بهلول واعظ گذاشته شد. صبح جمعه 20 تير 1314 ش مسجد به محاصره‌ي نيرو‌هاي نظامي و انتظامي درآمد و زد و خورد آغاز شد. عده‌اي كشته و به شهادت رسيدند  و نيروي پليس عقب‌نشيني كرد.

 

نكته‌ي جالبي كه در گزارش‌هاي نظميه آمده است نقش زنان است. در يكي از اين گزارش‌ها آمده است كه «قريب دويست نفر زن در حرم به تدريج مجتمع شده، مشغول نوحه‌سرايي هستند».  ازدحام جمعيت، شركت همه‌ي طبقات خصوصاً شركت فعال علما در قيام گوهرشاد رژيم را به وحشت انداخت. وحشت رژيم به خاطر اين بود كه ممكن است اين قيام به يك قيام سرتاسري تبديل شود؛ زيرا مشهد محل آمد و شد همه‌ي مردم ايران بود و مي‌توانست اين خبر به سرعت در سرتاسر ايران منتشر شود. اين بود كه رضاشاه دستور داد قواي نظامي حرم امام هشتم را مورد تجاوز قرار بدهند و ده‌ها نفر را به خاك و خون بكشند و صدها نفر را دستگير، زنداني، تبعيد و اعدام كنند. روز يكشنبه 22 تير نيرو‌هاي نظامي و پليس پس از محاصره‌ي مسجد، دست به قتل عام زدند و عده‌ي بسياري را كشته و عده‌اي را مجروح كردند. براساس برخي گزارش‌هاي شهرباني «به طور تقريب در حدود بيست الي بيست و دو نفر كشته و در حدود چهل پنجاه نفر هم از دو طرف مجروح شدند».

به دستور رضاشاه دادگاه نظامي تشكيل شد و به محاكمه‌ي دستگير‌شدگان پرداختند. به دستور رضا‌شاه ‌آقاي اسدي نايب‌التوليه به اعدام محكوم و حكم اجرا شد. آيت‌الله آقازاده ابتدا، به اعدام محكوم شد، ولي پس از عفو به تهران تبعيد شد و در آنجا به طور مشكوكي جان باخت. عده‌اي نيز به حكم دادگاه نظامي به زندان و عده‌اي از روحانيون به تبعيد محكوم شدند و آيت‌الله آقاحسين قمي نيز به عتبات عاليات تبعيد شد؛ اما چون رضاشاه از احكام دادگاه نظامي آرام نگرفت، دستور داد تا قضات ديوان حرب به جرم صدور احكام ضعيف تحت تعقيب قرار گيرند.   رضاشاه كه خود را تنها پيروز قيام گوهرشاد پنداشت، براي اجراي منويات خود هيچ مانعي را ديگر در كار نمي‌ديد. و اين‌گونه اجراي غربي كردن در كشور اسلامي ايران به صورتي خشن آغاز شد و اين نيز اقدامي بود جهت اسلام‌زدايي مردم ايران.

منبع: درآمدي بر انقلاب اسلامي، روح‌الله حسينيان، 1388، مركز اسناد انقلاب اسلامي،‌ ص 119 تا 122

  

 

پيامدهاي کشف حجاب در دوره رضاشاه

منبع:پایگاه متعلق به موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون وابسته به سازمان اوقاف و امور ‏خیریه
آغاز رسمي کشف حجاب در 7 دي ماه 1314 شمسي به عنوان يک واقعه مهم در تاريخ ‏معاصر کشور محسوب مي شود. تاکنون در اندک پژوهش هاي انجام شده ، برخي ابعاد و ‏زواياي اين واقعه مورد بررسي قرار گرفته است، ولي درباره پيامدهاي اجتماعي و به ‏خصوص اقتصادي آن پژوهش مستقلي صورت نگرفته است. اين نوشتار بر آن است که با ‏استناد به حجم انبوه اسناد منتشر شده، اين ابعاد از واقعه کشف حجاب را مورد بازکاوي قرار ‏دهد‎.‎
چنين به نظر مي رسد که لباس مردمان هر کشور معرف هويت و فرهنگ آن کشور است. در ‏کشوري مثل ايران که دين در تمام ابعاد زندگي مردم حضور و نمود دارد و جانمايه فرهنگ ‏را نيز تشکيل مي دهد، لباس و نوع پوشش نيز از اين مؤلفه تأثير عميقي مي پذيرد. از اين ‏رو صيانت از اين ارزش و هنجار اجتماعي داراي بعد ملي و ديني است. مقاومت توده ها ‏در قبال تغيير پوشش در دوره رضا شاه بيانگر تعميق اين هنجار در جامعه و تقيدات مردم ‏به سنن ملي و مذهبي مي باشد‎.‎
رضاشاه در جريان مدرن سازي کشور، در صدد برآمد اين حوزه از فرهنگ و سنت جامعه را ‏نيز متحول سازد. او تصور مي کرد که با تغيير پوشش مي تواند گامي اساسي در راه ‏تجددگرايي مردم ايران بردارد و در همين راستا به موازات برخي اقدامات ديگر نظير تأسيس ‏نهادها و مراکز نوين و مقابله با سنت ها، دستور داد که تغييراتي نيز در پوشش مردم صورت ‏گيرد‎.‎
در مرحله اول قانون اجباري شدن لباس متحدالشکل به تاريخ ششم دي ماه 1307 در مجلس ‏شوراي ملي ه تصويب رسيد. بر اساس اين قانون پوشيدن لباس هاي يکدست براي کارکنان ‏دولتي و به خصوص کلاه پهلوي (لبه دار) اجباري و همچنين استفاده عبا و عمامه از سوي ‏روحانيون – به جز برخي موارد استثنايي – ممنوع اعلام شد. البته برخي گزارش ها از ‏اجراي رسمي اين قانون در ميان مستخدمين ادارات از يک سال پيش از آن نيز خبر مي دهد، ‏ولي تعميم اين برنامه در مباني مردم در پي سفر چهل روزه شاه به ترکيه در خرداد و تيرماه ‏‏1313 و ديدن کشف حجاب در آن کشور در دستور کار هيأت حاکمه قرار گرفت‎.‎
پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب در دوره رضاشاه32‏‎ ‎
دستورالعمل مربوطه حاکي است که در اين مرحله مردان موظف به پوشيدن يک دست کت ‏و شلوار يکدست و گذاشتن کلاه شاپو (مشهور به اسامي ديگر نظير کلاه کلني، کلاه تمام لبه، ‏بين المللي) بر سر و زنان نيز کشف حجاب نموده و به جاي چارقد، با کلاه زنانه در انظار ‏عمومي ظاهر شوند‎.‎
پرواضح است که چنين تغييراتي در پوشش، در گام نخست تناسبي با توليدات داخلي البسه ‏وطني نداشت و لازم مي نمود که خارج از کشور وارد شود. از همين منظر مي توان به ‏پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب نگريست. بررسي اسناد نشان مي دهد که ‏متوليان اين برنامه در آغاز راه، از بسياري از ابعاد و پيامدهاي آن غافل بودند. صدور ‏دستورالعمل هاي متناقض براي حل برخي معضلات مبتلا به مؤيد اين نظر است‎.‎
با اين مقدمه دو پيامد اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب به شرح ذيل مورد بازکاوي قرار ‏مي گيرد‎:‎
 

‏1‏‎ – ‎پيامدهاي اقتصادي‎:‎

مهمترين پيامد کشف حجاب، تعطيلي بسياري از مشاغل مرتبط با تهيه و توليد کالاهاي ‏وطني بود. اين خطر يک بار ديگر نيز پيش از آن در سال 1305 شمسي، اقتصاد کشور را ‏تهديد کرده بود. در آن سال در پي واردات حجم عظيمي از کالاهاي روسي از شوروي، ‏سران اصناف به تکاپو افتاده، با صدور اعلاميه ها و ايجاد تشکلهايي در شهرستان ها، در ‏صدد مقابله با اين بحران برآمدند‎.‎
آنان در قالب تشکل هايي نظير: «نهضت اقتصاد خراساني» ، «نهضت اقتصاد رشت»، «نهضت ‏اقتصاد قزوين» وعناوين ديگر به روحانيون که متحد سنتي آنها در اين زمينه بودند روي ‏آورند؛ چنان چه در پي پخش قطعنامه يکي از جلسات «اتحاديه اصناف اصفهان» تحت ‏عنوان «وطن در خطر است» که راجع به امتعه وطني و مضرات ورود امتعه خارجي، در 22 ‏آذرماه 1305 صادر گرديد، بلافاصله از سوي آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني، لايحه اي به ‏عنوان اتحاديه اصناف شرف صدور يافت که حاوي نکات عاليه و حقايق اسلاميه بود. ايشان ‏با صدور بيانيه اي تحت عنوان «اسلام در خطر است» بر نهضت ملي اقتصادي اصناف ‏مشروعيت ديني بخشيدند و عموم را به حمايت از آنان فراخوانده و در پايان آن ابراز ‏اميدواري کردند‎:‎
‎« ‎امتعه داخله رواج و احتياجات از خارجه بالمره مقطوع و ثروت مملکت زياد و شوکت و ‏اقتدار و عزت اسلام و مسلمين فوق العاده بشود و توازن صادرات و واردات ايران کاملاً ‏بشود...».(1)ايجاد تشکل هاي صنفي و انجام تبليغات و اعتراضات مذکور، بيانگر رشد ‏آگاهي سياسي و اهتمام صنفي به دفاع از موضع اقتصادي و اجتماعي مي باشد؛ چنان چه در ‏يکي دو سال بعد از آن نيز در پي رسميت کلاه پهلوي، چنين اعتراضاتي صورت گرفت. به ‏طور مثال پس از انحصار بازار کلاه کرمانشاه به دست چهار تن از تجار بزرگ و کسادي کار ‏کلا دوزان، آنان در 29 شهريور 1306 در بيانيه اي با عنوان «بدبختان جماعت کلاه مال هاي ‏دارالدوله» اعتراض خود را به مقام رئيس الوزراء چنين ابراز داشتند‎:‎
‎«‎مقام منيع رفيع رياست محترم کابينه وزراء (دامت عظمته‎)‎
تضرعاً به عرض مي رساند: قريب صد نفر ما بدبختان اصناف کلاه مال از ميان رفته و به شام ‏شب محتاج گرديده، به واسطه ضديت سه چهار نفر که کلاه از خارج وارد مي کنند و ما ‏بيچارگان در فشار و پريشاني گرفتار گرديده؛ اولاً در کرمانشاه کارخانه دارند و به علاوه از ‏خارج هم کلاه وارد مي کنند و چاکران با نهايت سختي و ضعف و پريشاني از نظاميان و ‏غيره و ادارجات، لقمه ناني تحصيل مي نموديم و الحال که از طرف دولت حکم شده که ‏ادارجات و عموم مستضعفين کلاه پارچه اي بگذارند، چاکران مأيوس ونااميد و کسب ديگر ‏هم بلد نيستيم و راه چاره مسدود، سواي آستان مقدس استدعا داريم که حکمي صادر شود، ‏حضراتي که کلاه وارد
مي کنند يا کارخانه داشته باشند – کلاه وارد نکنند – يا کلاه وارد کنند، کارخانه نداشته ‏باشند. آنقدر باشد که ما بيچارگان عيادت خود نگذاريم و فرار به دولت خارجه هم شويم‎.‎
آدرس: دکان استاد صفرخان، نماينده کلاه مال هاي دارالدوله» (2‏‎)‎
در همين راستا مخبرالسلطنه هدايت، يکي از کارگزاران نظام حاکم و از منتقدان کشف ‏حجاب در خاطرات خود به نکته اي اشاره کرده است که از تسهيلات ارائه شده از سوي ‏دولت براي واردات کلاه حکايت مي کند. او مي نويسد‎:‎
‎«‎در اواخر دوره رياست الوزرايي اش ]16/3/1306 الي 22/6/1312[ در يکي از جلسات ‏هيأت دولت که بحث پيرامون محدوديت اقلام صادراتي و وارداتي بود. تيمورتاش ]وزير ‏مقتدر دربار رضاشاه[ کلاه زنانه را داخل امتعه مجاز ]واردات[ کرد و گفت لازم مي-شود». ‏‏(3‏‎)‎
يکي از مفاد اصلي قانون متحدالشکل کردن لباس، ماده مربوط به ممنوعيت استفاده از عبا و ‏عمامه از سوي روحانيون بود. بر اساس ماده دوم اين قانون، فقط طبقات هشتگانه ]علما[ ‏ذيل از مقررات اين قانون مستثني بودند‎:‎
‏1‏‎- ‎از مجتهدين مجاز از مراجع تقليد مسلم که اشتغال به امور روحاني داشته باشند‎.‎
‏2‏‎- ‎مراجع امور شرعيه دهاتو قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معينه‎.‎
‏3‏‎ – ‎مفتيان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتيان مسلم اهل سنت اجازه فتوا ‏داشته باشند‎.‎
پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب در دوره رضاشاه34‏‎ ‎
‏4‏‎ – ‎پيشنمازان داراي محراب‎.‎
‏5‏‎ – ‎محدثين که از طرف دو نفر مجتهدين مجاز اجازه روايت داشته باشند‎.‎
‏6‏‎ – ‎طلاب و مشتغلين به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآيند‎.‎
‏7‏‎ – ‎مدرسين فقه و اصول و قسمت الهي‎.‎
‏8‏‎ – ‎روحانيون ايرانيان غيرمسلم(4‏‎)‎
از جمله پيامدهاي اين قانون؛ کاهش کمي روحانيون و از رونق افتادن زي طلبگي بود؛ به ‏گونه اي که بنا بر گزارشي در پايان اين دوره، تعداد روحانيون از 5984 نفر به 784 نفر ‏کاهش يافت.(5‏‎)‎
ناگفته پيداست که اين امر، تهديدي جدي براي شاغلان صنايع تهيه و توليد عبابافي بود. ‏يکي از گزارشات اسنادي حاکي است که صنف عباباف اصفهان در تقاضانامه اي به رضاشاه ‏با اعلام اينکه: «.... اين جان نثاران صنف بافنده و ريسنده و کسبه.... در حدود عراق عجم از ‏شهري و بيروني قريب يک کرور خرد و بزرگ از شغل بافندگي و تجارت و کسب عبا ‏زندگاني مي کرديم» به اعتراض برآمده و خاطرنشان کرده اند: «حال در اين قانون اتحاد ‏شکل؛ اگرچه رسماً عبابافي را منع نکرده اند، اما اجازات صريحه نيز در استثناي عبا نداده ‏اند» سپس در ادامه پيشنهاد کرده اند: « پوشيدن عبا روي لباس متحدالشکل نيز منافي با کلاه ‏و لباس نيست و حافظ و جلوه دهنده آن لباس هم هست که از آلودگي و کهنگي آن البسه ‏را محفوظ مي دارد و عموم را هم که محتاج به ستر در نقل حوايج خود هستند، بهتر راغب ‏به پوشيدن لباس متحدالشکل مي نمايد» و در پايان درخواست نموده اند: «اميد داريم امر اکيد ‏فرماييد به اولياي مجلس تا نظري جديد نموده و ترتيبي بدهند که عبا ممنوع نباشد و با لباس ‏متحدالشکل پوشيده شود» در غير اين صورت: «اگر عبابافي موقوف گردد، تمام اين جماعت ‏کسبه، پريشان و گدا و ارازلشان از شدت فقر به فساد اخلاق مورد توجه و خود و نژادشان ‏ننگ ايراني خواهد شد‎».‎
در جواب اين بيانيه چنين آمده است: «.... براي اعاده مرغوبي امتعه خود پارچه ببافيد که به ‏کار لباس معمول بخورد، وانگهي عبا براي زمستان و حفظ از سرما ممنوع نيست».(6‏‎)‎
ترديدي نيست که همين اشارات مختص در اين عريضه ها، نشان از ايجاد بحراني گسترده ‏دربرخي مشاغل مرتبط با توليد البسه وطني بود. اصناف و مشاغل مربوط به اين نوع ‏توليدات، طي سده ها در اين مرز و بوم شکل گرفته و تکامل يافته بود و نسل ها از اين ‏خانواده ها از طريق اين کسب امرار معاش مي کردند که همه آنها به يکباره در معرض ‏نابودي قرار گرفته بود.جوابيه عريضه صنف عباباف اصفهان بيانگر بي اعتنايي هيأت حاکمه ‏به دغدغه و بحران شغلي اين صنف است. قطعاً بحران هايي از اين نوع در ساير نقاط و ‏شهرهاي کشور نيز رخ داد‎.‎
در بررسي توزيع مکاني برخي مشاغل و اصناف به توليد نوع خاصي از لباس، پارچه، کفش ‏و يا کالاهاي ديگر در شهرهاي مختلف بر مي خوريم که اين امر بيانگر عموميت يافتن آن ‏توليدي در آن شهر بوده و بالطبع اهالي آن شهر از همين طريق گذران زندگي مي کردند. ‏حال در مواجهه با چنين بحران هايي، حيات اقتصادي چنين شهرهايي دچار خطر و تهديد ‏جدي مي شد. به عنوان نمونه در گزارشات متعددي که در خصوص مقاومت اهالي قائنات ‏در قبال کشف حجاب آمده، به اين نکته درخور توجه اشاره شده است که‎:‎
در شهرهاي عمده اين منطقه از قبيل: قائن، گناباد و بيرجند، شغل اصلي زنان و مردان ‏کرباس بافي بوده که از اين راه، نه تنها البسه موردنياز خود را تهيه مي کنند، بلکه به مناطق ‏اطراف نيز صادر مي نمايند. از اين رو در پي کشف حجاب در اين منطقه و ورود هزاران ‏لباس و پارچه هاي خارجي، آنان رونق شغلي خود را از دست داده و حتي بعدها به کلي ‏اين شغل را کنار گذاشتند.(7) که در نيتجه مي توان گفت: از جمله علل اصلي مخالفت اهالي ‏آن منطقه، جنبه اقتصادي آن بوده است‎.‎
در پايان اين نکته نيز ناگفته نماند که متعاقب ورود لباس هاي خارجي و استفاده از آن به ‏جاي البسه وطني، مي بايست بسياري از ملزومات متناسب با آن پوشش از جمله زيورآلات ‏و لوازم آرايش نيز وارد مي شد و صد البته که اگر خلق و خوي زنانه و مدپرستي هاي ‏معمول را نيز اضافه کنيم، مي توان زواياي پنهان ديگري از رواج بازار مصنوعات رنگارنگ ‏خارجي در کشور سخن گفت‎.‎
مخبرالسلطنه اين جنبه از مساله را مورد توجه قرار داده و در خاطراتش مي نويسد: «تکلف ‏در لباس به جايي کشيده که عايدات مشروع و حلال هشتاد درصد، وفا به ايفاي مد نمي ‏کند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، کفش و جوراب و کلاه همرنگ، ‏دامن... سابق وسمه مي کشيدند. سر انگشتان را حنا مي بستند و چون پول به خارج نمي ‏رفت، وحشيگري بود. حال که مبلغي گزاف به بهاي ماتيک مي رود، نشانه ترقي و تمدن ‏است. بگوييم مد هم وسيله انتشار ثروت است؛ در صورتي خواهد بود که از متاع داخله ‏باشد، نه از جنس خارجه و منحصر به ثروتمندان..».(8‏‎) ‎

‏2‏‎ – ‎پيامدهاي اجتماعي‎:‎
اگر پيامدهاي اقتصادي کشف حجاب را امري مقطعي و گذرا تلقي کنيم، بدون ترديد ‏پيامدهاي اجتماعي آن پايدار و گسترده بود. اصولا تحقق کشف حجاب به عنوان پديده به ‏تنهايي نمي توانست صورت بگيرد، مگر آنکه با دهها عامل ديگر ملازمت يابد‎.‎
در جامعه اي که زنان آن غالباً خانه نشين بوده و به ندرت در خيابانها – به جز موارد ‏ضروري – حاضر مي شدند، چگونه انتظار مي-رفت که کشف حجاب به سرعت تعميم ‏يابد؛ مگر اينکه براي حضور اجتماعي آن تدابيري اتخاذ مي شد و با ايجاد گردشگاهها، ‏تفريحگاه ها، برگزاري جشنها، تاسيس سينماها و مراکز اجراي تئاتر و مواردي از اين قبيل، ‏زمينه سازي براي خروج آنان فراهم مي شد وحال آنکه چنين امکاناتي به ندرت و آن هم در ‏شهرهاي بزرگ وجود داشت‎.‎
در گزارشي از حاکم بجنورد به والي ايالت خراسان به تاريخ 18/2/1315 ضمن اشاره به اين ‏نکته که: «... چون در اين قبيل نقاط ]شهرها [بازار و خيابان يا محل تفريحگاه معيني نيست ‏که نسوان خودشان مجبور شوند که به عنوان خريد و غيره از منزل خارج شوند، خاطرنشان ‏گرديده: « آنان به ناچار شبانه روز در خانه کما في السابق هستند، و نتيجه گرفته شده است ‏که: «خارج نشدن نسوان از منزل مثل اين است که کشف حجاب نکرده اند».(9‏‎)‎
در تاييد اين مطلب بخشنامه وزارت داخله به کليه وزارتخانه ها به تاريخ 15/12/1316 ‏حاکي است: «... در بعضي شهرستانها موضوع رفع حجاب پيشرفت کامل ننموده و اغلب ‏نسوان از خانه ها بيرون نمي آيند. حتي مامورين دولتي از بيرون آوردن بانوان خودشان ‏خودداري مي نمايند». (10‏‎)‎
عدم خروج زنان از منازل، کسادي بازار پارچه فروشي، بزازي و غيره را در پي داشت. زيرا ‏مشتري اصلي اينگونه مغازه ها را غالباً زنان تشکيل مي دهند. در چنين شرايطي برخي از ‏افراد - به خصوص کليميان – در برخي شهرها در صدد برآمدند با دور-گردي و فروش ‏پارچه در درب منازل، از اين فرصت بهره برداري نمايند. اين اقدام يهوديان موجب اعتراض ‏کسبه سمسار و بزاز اصفهان شد و آنان در نامه اعتراضيه خود به حکومت اصفهان در ‏‏26/1/1315 با اعلام اينکه: « اينک اجناس ماها منحصر به چند جور اجناس پشمي و ‏ريسماني شده» خاطر نشان ساختند: « آن را هم حضرات کليمي به وسيله بقچه گردي درب ‏منزلها برده و به قيمت گزاف به فروش مي رسانند و ]از اين طريق[ مانع بيرون آمدن بانوان ‏محترمه شده» سپس يادآوري نمودند: «حال آنکه ماليات و مخارجات فوق العاده به عهده ما ‏بيچارگان خواهد بود». در پايان از حاکم اصفهان درخواست کردند: «مقرر فرمايند که کليمي ‏ها و غيره از بقچه گرداني در درب منازل و گذرها خودداري نمايند‎».‎
جوابيه حکومت اصفهان حاکي است که چون کسب دورگردي آزاد است نمي توان مانع ‏فعاليت کليميان شد، ولي از آنان نيز همچون کسبه ماليات بر عايدات اخذ مي شود».(11‏‎)‎
ساز و کارهاي حل و فصل اين معضلات نشان مي دهد که کارگزاران نظام در مواجهه با ‏پيامدهاي غيرقابل پيش بيني کشف حجاب، سر در گم شده و از اين راه نيز به سوداگري ‏پرداخته اند‎.‎
اما يکي ديگر از پيامدهاي اجتماعي کشف حجاب، افزايش قيمت کالاها و البسه مربوطه بود. ‏اين اصل در علم اقتصاد پذيرفته شده است که هرگاه تقاضا براي کالايي زياد و عرضه آن کم ‏باشد، بلافاصله نرخ آن افزايش مي يابد. اين عدم تعادل زماني حل مي شود که ميزان عرضه ‏و تقاضا يکسان باشد‎.‎
در ماجراي کشف حجاب نيز که قرار شد در فاصله زماني اندکي لباس و نوع پوشش زنان و ‏مردان تغيير کند، با چنين بحراني مواجه شد. البته برخي صاحبان اين مشاغل نيز که بازار را ‏پررونق ديدند، از عرضه کالاهاي خود اجتناب کرده و با احتکار آنها، درصدد برآمدند تا در ‏آينده آن کالاها را با سود بيشتري به فروش برسانند. دهها گزارش از ايالات و ولايات حاکي ‏از گراني اين لباس ها مي باشد. از اين رو حکام ايالات، اين امر را يکي از علل تعويق و ‏تاخير در کشف حجاب اهالي شهرها قلمداد مي کردند. براي تاييد اين نکته فقط به ارائه دو ‏سه گزارش مربوط به اوايل و اواخر اين دوره اکتفا مي شود تا معلوم شود که اين معضل در ‏تمام اين دوره وجود داشت‎.‎
در گزارشي از ايالت خراسان به رياست وزراء در تاريخ 16/10/1314 آمده است: «.... پيدا ‏شدن ]نشدن[ لباسي و پالتو و کلاه به قيمت مناسب موجب تعويق امر ]از طرف[ شرکت کالا ‏مقداري کافي پارچه و پالتوي دوخته و کلاه ارزان قيمت فورا ]به خراسان[ حمل گردد».(12‏‎)‎
در گزارشي مشابه در فاصله زماني يک ماه بعد، از ايالت کردستان نيز با اعلام اينکه: « در ‏بدو جريان نهضت بانوان کردستان و حاضر نبودن کلاه و لباس زنان به حد کفايت براي عده ‏اي از بانوان طبقه سوم» کشف حجاب به تاخير افتاده، پيشنهاد مي نمايد: «اجازه داده شود ‏بانوان آنجا با لباس محلي (کردي) ترک چادر نمايند تا به تدريج تهيه کلاه و لباس نموده، ‏هم صورت ساير بانوان شوند» که در جواب عنوان شده: «اگر آنها همان لباس و کلاه کردي ‏محلي خود را نگه دارند، تغيير آن مشکل خواهد شد».(13)بررسي اسناد کشف حجاب نشان ‏از وجود چنين گزارش هايي از ايالات مختلف در تمام طول دوره حکايت مي کند، از جمله ‏در گزارش ديگري مربوط به اواخر مقطع زماني کشف حجاب که به تاريخ 15/1/1322 از ‏فرمانداري سبزوار به شهرباني آن شهر ارسال شده با اعلام اينکه: « اولياي امور در مرکز... از ‏اوضاع اسف آوري که در شهرستان ها چون: شيرازه اوراق، نيروي استعداد مالي هر فردي از ‏افراد رو به انحطاط گذاشته است بي اطلاع مي باشند» به افزايش سرسام آور قيمت ها اشاره ‏کرده و مي افزايد: « آيا ]مردم[ با فاقد بودن تمام وسايل صوري و معنوي که چيت متري از ‏سي شاهي به چهل ريال و جوراب متوسط جفتي از دو ريال به بيست و پنج ريال و کفش ‏از سي ريال به ششصد ريال و بلکه خيلي بالاتر ترقي يافته است، خواهند توانست بدون ‏پيچيدن چادر نماز به خود... ستر عورت نموده ، بيرون بيايند».(14) صراحت بيان گفتار اين ‏سند به خوبي هم بيانگر فاجعه آميز بودن بحران گراني قيمتي بوده و هم فضاي آزادي بيان و ‏قلم بعد از سقوط ديکتاتوري شاه را نشان مي-دهد. شايد اگر چنين فضايي در دوره کشف ‏حجاب هم وجود داشت، گزارش هاي بيشماري از ايالات در خصوص عمق اين معضل ‏نوشته و ارسال مي شد‎.‎
اما چه تدابيري براي حل اين بحران اتخاذ گرديد؟ اسناد متعددي حاکي از تلاشهاي ناکام ‏کارگزاران نظام براي تثبيت قيمتها مي باشد. درگزارشي از اداره کل شهرباني به رياست وزرا ‏خاطرنشان گرديده: « در اين موقع که عموم اهالي براي رفع حجاب به خريداري پارچه و ‏کفش و کلاه احتياج دارند، طبق راپورت هاي واصله فروشندگان اجناس از موقع استفاده ‏نموده و در فروش پارچه به قيمت عادله قناعت نمي کنند واز اين طريق يک تحميل فوق ‏العاده به مردم مي شود» سپس درخواست نموده: « مستدعي است براي جلوگيري از اين گونه ‏اجحافات و تسهيل اساس رفع حجاب، نسبت به قيمت پارچه و اشياء مورد احتياج عمومي ‏امر به اقدام فرمايند». (15‏‎)‎
از اقدامات صورت گرفته در ادامه اين گزارش چنين برمي آيد که: کميسيوني به عضويت ‏نمايندگان اداره تجارت و اداره شهرباني در بلديه ]شهرداري[ تشکيل و تصميماتي به اين ‏شرح اخذ نموده اند: « بزازها و کلاه فروش ها بيش از يک ده منفعت نبرند...]و کسبه[ روي ‏اجناس خودشان اتيکت چسبانيد که قيمت ثابت و معين نمايند».(16) که در اعلاني اين ‏تصميم به شرح ذيل به اطلاع عموم رسيده است‎:‎
‎« .... ‎کليه فروشندگان پارچه فاستوني، کفش، دستکش زنانه و انواع پوست وغيره موظفند ‏که براي تمام اجناس و اشياء فوق که به مصرف فروش مي رسانند، طبق قيمتي که با حضور ‏نماينده شهرباني و بلديه.... تعيين و امضاء نموده اند اتيکت (ورقه مشخص) روي آنها ‏الصاق نمايند».(17‏‎)‎
گزارشهاي بعدي نشان مي دهد اتخاذ اين تدابير سودي نبخشيده و دو سال بعد در ‏‏14/1/1316 تصميم گرفته شد که در گمرک خانه با حضور نمايندگان ادارات تجارت و ‏شهرداري و گمرک کميسيوني داير و کليه اجناس وارده به منظور تجارت و فروش را پس از ‏انجام تشريفات گمرکي و قبل از خروج از گمرک به قيمت تمام شده با رعايت منافعي که ‏براي هر جنس منظور مي-شود، اتيکت نمايند که در هر نقطه و محل، از آن قرار به مصرف ‏فروش برسد» اما اداره کل تجارت با تشکيل کميسيون مذکور به دليل هزينه هاي زياد اعزام ‏نمايندگان به گمرک خانه ها در سرحدات مخالفت ورزيده و خاطرنشان کرده: «... بهترين ‏طريق جلوگيري از گران فروشي، تجسس علل آن است و مسلم است پس از معلوم شدن ‏علت، همين که به رفع آنها مبادرت شد، گرانفروشي به خودي خود موقوف مي شود».(18‏‎)‎
در ادامه از بررسي ساير اسناد و گزارش ها در اين خصوص چنين برمي آيد که تنها نرخ ‏اجناس و کالاهاي وارداتي کاهش نيافت، بلکه با شروع جنگ جهاني دوم، قيمتها بيش از ‏پيش افزايش يافت؛ به طوري که شهرداري تهران با صدور اعلانيه اي در 14/6/1318 اعلام ‏کرد: « نظريه آنکه بعضي از دوافروشان و آهن فروشان و پارچه فروشان و به طور کلي ‏اغلب فروشندگان کالاهاي خارجي در اين دو سه روز که نايره جنگ در اروپا مشتعل شده، ‏در مقام سوء استفاده برآمده و علاوه بر آنکه قسمت مهم اجناس خود را در انبارها و منازل ‏خود احتکار کرده» هشدار مي دهد: « اگر يک هفته بدين منوال ]افزايش روز به روز قيمتها[ ‏بگذرد به کلي وضعيت زندگاني مردم مختل و براي مردم و اولياي امور... زحمت توليد ‏خواهد کرد» سپس در ادامه با اعلام اتخاذ چهار تصميم: منع احتکار اجناس، بازگشت قيمتها ‏به پيش از آغاز جنگ، تعيين قيمتها بر اساس راي کميسيون نرخ و اعزام بازرس براي نظارت ‏بر نرخها و مجازات متخلفين، در صدد حل بحران برآمده است. (19‏‎)‎
گفتني است که راه حل نهايي براي حل اين معضل - بر اساس دهها سند - يکي پرداخت ‏مساعده به کارکنان دولت و ديگري واگذاري رايگان لباس و به خصوص کلاه به قشر ‏مستضعف بود؛ چنانچه در يک اعلان از حکومت بسطام و شاهرود آمده است: « براي اطلاع ‏عموم: يکصد عدد کلاه از جرايم، خريداري شده در بلديه حاضر است، اشخاص بي بضاعت ‏که قادر به تهيه لباس نيستند به اداره نظميه يا بلديه مراجعه نمايند، به آنها کلاه مجاني داده ‏شود».(20‏‎)‎
به اين ترتيب به نظر مي رسد که اين تنها قشر مستضعف دوره رضاشاه بود که از کشف ‏حجاب به نوايي رسيده است‎.‎
نکته در خور توجه ديگر، عدم آشنايي خياط هاي شهرستان ها با مد و طرح و بعضاً نوع ‏پوشش هاي مربوط به کشف حجاب بود. به تعبير ديگر آنان هيچگونه آموزشي جهت ‏فراگيري طرح ها و دوخت اين نوع البسه فرانگرفتند؛ چنانچه در گزارش از حکومت ساوه و ‏زرند با اشاره به اينکه: « ساوه به واسطه کنار بودن، فاقد خيلي چيزها است من جمله کلاه ‏دوزمعمولي هم ندارد و کلاه اهالي نمدي است» خاطر نشان مي کند: « به علاوه خياطي که ‏متناسب ]طرح[ بتواند بدوزد نيست».(21) گزارش هاي مشابه و عجيب ديگري از شيراز ‏حاکي است: « در شهر شيراز، سلماني و کلاه دوز زنانه ابداً يافت نمي شود». سپس ‏درخواست شده: « از تهران عده اي از صنف هاي مزبور را براي اعزام به شيراز معين و ‏انتخاب کنند».(22‏‎)‎
اما حکومت کاشمر براي حل اين معضل در گزارشي با اعلام اينکه: «چون در محل، کلاه ‏ارزان قيمت يافت نمي شود و زنان ناگزير از استعمال چارقد مي باشند» خاطرنشان نموده: « ‏براي رفع اين بهانه، کلاه مال ها را احضار و دستور و نمونه داده شد که از نمد، کلاه تهيه ‏کنند و همين طور به خياط ها دستور داده شد که از نمد کلاه تهيه کنند... و در کلاه، تاي ‏ساده (لبه) بدوزند.(23‏‎)‎
يک بعد ديگر اجتماعي کشف حجاب - بر اساس اسناد - ترفند مذبوحانه اي بود که ‏کارگزاران نظام با توسل به آن در صدد برآمدند زنان چادري را در محذورات اخلاقي و ‏اجتماعي قرار دهند. بر اساس اين توطئه طي صدور بخشنامه اي به حکام ايالات و ولايات ‏دستور داده شده که اجازه دهند تنها زنان بدکاره و فاحشه حق استفاده از چادر را داشته ‏باشند تا در جامعه عامل تميز زنان فاحشه از ديگران، چادري بودن آنان باشد. چنانچه در ‏دستور العملي از سرپاس مختاري – کفيل اداره کل شهرباني – در 8/11/1314 آمده است: « ‏در ضمن، دستورات و تعليمات صادره راجع به رفع حجاب، زن هاي معروفه حق ندارند ‏خود را در داخل در مجامع نسوان و خانواده هاي نجيب نموده و در صورت رفع حجاب ‏‏]از کشف حجاب آنان[ جلوگيري به عمل مي آيد». (24‏‎)‎
چنين به نظر مي رسد اين اقدام در پي بخشنامه وزارت داخله در 27/9/1314 به عمل آمد؛ ‏چنانکه در بخشي از آن اشاره شده است: «... از دخول بعضي عناصر بد و زن هاي بدسابقه ‏در اين قبيل مجامع ]جشن کشف حجاب[ بايد ممانعت شود و حتي اگر فواحش به کشف ‏حجاب اقدام نمايند، بايد قوياً جلوگيري شود که صدمه به اين مقصود نزند».(25‏‎)‎
اما عليرغم اعمال همه اين راهکارها، اسناد بيشماري حاکي از ناکامي هيأت حاکمه از نيل به ‏مقصود خود موجود مي باشد. صرف نظر از مخالفت هاي روحانيون و از جمله قيام مسجد ‏گوهرشاد – که در آثار متعددي مورد اشاره قرار گرفته است – در اينجا به زواياي اجتماعي ‏اين ناکامي پرداخته مي شود‎.‎
در يکي از گزارش هاي مربوط به کشف حجاب در فردوس – سند فاقد تاريخ است – با ‏اشاره به پيشگامي اهالي آن شهر براي کشف حجاب، خاطرنشان گرديده: « اما اخيراً ]مردم[ ‏به صورت لباس هاي اولي خود درآمده، چاقچور مي پوشند و چادر شب يا چادر نمازهاي ‏سابق را به سر و صورت تا کمر پيچيده و ]فقط[ يک چشم خود را باز مي گذارند» در بخش ‏پاياني اين گزارش در خصوص تبيين اين وضعيت به فراست به اين واقعيت اشاره شده ‏است که: « چون مسأله چادر و حجاب مدتهاست عادت مردم بوده، اعتياد به عکس آن ‏‏]کشف حجاب[ مدتها وقت و مدت زمان لازم دارد».(26‏‎)‎
در همين راستا اسناد ديگري حاکي است که زنان در برخي نقاط کشور از کشف حجاب ‏خودداري نموده و در همين حال براي اينکه بهانه نيز به مأموران شهرباني ندهند، به شيوه اي ‏نامعمول و غيرمتعارف حفظ حجاب مي کردند‎.‎
در گزارشي از ايالت خراسان در 11/3/1315 آمده است: « بانوان در ولايات با چارقد در ‏معابر عبور و مرور مي نمايند. حتي بعضي ها به طور مضحک خود را به اشکال مختلف و ‏عجيبي درآورده و مستور مي دارند». (27‏‎)‎
گزارش ديگري از کرمانشاه به تاريخ 2/4/1315 نيز تصريح مي کند: « من جمله اکثر بانوان ‏آنجا، سر و کله خود را به اشکال مختلف مي پوشانند و قسمت ديگر با استعمال چارقد و ‏روسري روي خود را مستور و در معابرعمومي به شکل ناشايسته و مضحکي عبور و مرور ‏مي نمايند».(28‏‎)‎
شايد شديدترين و در حين حال قابل تأمل ترين نوع مقابله با کشف حجاب - بر اساس ‏برخي اسناد - اقدام برخي خانواده ها به مهاجرت از کشور بود. در چندين سند به اين نکته ‏اشاره شده است که در مناطق مرزي ايران با افغانستان و عراق، برخي افراد و به خصوص ‏عشاير در صدد انجام چنين اقدامي برآمده اند و برخي نيز مهاجرت کرده اند. در گزارش از ‏ايالت خراسان به رياست وزرا به تاريخ 27/4/1315 با اشاره به اينکه: «چون اطلاعات واصله ‏حاکي بود که مأمورين امنيه در سرحدات براي برداشتن چارقد مستمسک به خشونت و ‏سختي شده و در بعضي موارد نيز منافع شخصي خودشان را در نظر مي گيرند» خاطرنشان ‏گرديده: «ادامه اين ترتيب، ممکن است مشکلاتي توليد نمايد و بعضي از ساکنين نقاط ‏سرحدي پس از رفع محصول ]کشاورزي[ به طرف افغانستان کوچ نمايند».(29‏‎)‎
در همين راستا در گزارش ديگري از خرمشهر به تاريخ 8/11/1314 صراحتاً از مهاجرت ‏چندين خانواده به عراق اشاره شده و مي افزايد: «... از خرمشهر اهالي به طور قاچاق در ‏نتيجه تجدد و تربيت نسوان به خاک عراق رفته اند... قونسول بصره هم خبر مزبور را تأييد ‏کرده» در ادامه از لزوم اتخاذ تدابيري براي معاودت آنان سخن به ميان آمده است.(30‏‎)‎
سپهبد فريدون سنجر نيز در خاطرات خود با اشاره به عکس العمل مردم در خوزستان و به ‏خصوص اهواز در مقابله با کشف حجاب، اين نکته را تأييد کرده است که: « در بسياري از ‏خانواده ها، فقط و فقط به همين انگيزه ]فرار از کشف حجاب[ به عراق مهاجرت کردند و ‏ديگر برنگشتند».(31)دو گزارش ديگر نيز از مهاجرت برخي از عشاير به عراق و قصد ‏شورش برخي ديگر حکايت مي کند. در گزارش از دشت ميشان به تاريخ 27/1/1315 با ‏اشاره به مهاجرت عده اي از افراد خاطرنشان گرديده: « مهاجرت فقط اين عده نبود، از ‏طوايف ديگر هم مهاجرت نموده اند، علت آن هم ظاهراً از ترس کشف حجاب بوده» سپس ‏در ادامه مي افزايد: « تحقيقات محرمانه دلالت دارد که آنها از طرف دولت عراق تشويق ‏گرديده اند و به علاوه در اينجا نيز مورد تعدي واقع مي شوند».(33) گزارش پاياني نيز که از ‏سوي کميسر سردشت و به تاريخ 17/1/1315 ارسال شده است هم حاکي است که: « بر اثر ‏فشار نايب الحکومه سردشت براي تغيير لباس نسوان، بين عشاير آنجا يک نوع زمزمه هاي ‏کوچ و طغيان، توليد و آنان براي کمک به مقاصد خود با پشندري ها ]از طوايف کرد عراقي ‏نزديکي در مرز ايران[ روابطي حاصل و رؤساي پشندري ها به عشاير سردشت قول داده اند ‏که در موقع لزوم با آنها معاونت کنند».(33‏‎)‎
حاصل سخن اين که قريب يک دهه، اين چالش بي حاصل ميان کارگزاران نظام و مردم در ‏دوره رضاشاه به فاصله توده ها از حکومت، بيش از بيش دامن زد به گونه اي که اين اقدام ‏برخي تکاپوهاي مدرن سازي شاه را تحت الشعاع قرار داد و از او چهره-اي منفي در اذهان ‏و افکار عمومي ايجاد نمود‎.‎
تاريخ نشان مي دهد که حکومت ها به ندرت مي توانند از مقابله با خواسته ها و مطالبات ‏توده ها برآيند‎.‎
پي نوشت‎ :‎
‏1‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي، تجار و اصناف (1320 – 1300 هـ ش) جلد اول، تهيه و ‏تنظيم: معاونت خدمات و اطلاع رساني دفتر رئيس جمهور، به کوشش رضا مختاري ‏اصفهاني، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاداسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1380، سند ‏شماره 39، 1/39، 2/39 و 40 صص 158 – 163‏‎.‎
‏2‏‎ – ‎همان، سند شماره 56، ص 233‏‎.‎
‏3‏‎ – ‎مهديقلي خان (مخبر السلطنه) هدايت، خاطرات و خطرات: گوشه اي از تاريخ شش ‏پادشاه و گوشه اي از دوره زندگي من، چاپ دوم، انتشارات زوار، تهران، 1344 ، ص ‏‏5192‏‎.‎
‏4‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت ‏اطلاعات، تهران، 1378، سند شماره 2، صص 10 – 11‏‎.‎
‏5‏‎ – ‎م.س. ايوانف، تاريخ نوين ايران، با مقدمه احسان طبري (فاقد ساير مشخصات)، ص ‏‏87‏‎.‎
‏6‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج1، پيشين، سند شماره 95 و 1/95، صص ‏‏359 – 361‏‎.‎
‏7‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 64 و 190 – 192، ‏صص 167 و 384 – 386‏‎.‎
‏8‏‎ – ‎خاطرات و خطرات، پيشين، ص 383‏‎.‎
‏9‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب (1322 – 1313): به کوشش مديريت ‏پژوهش و انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملي ايران، تهران، 1371، سند شماره 168، ص ‏‏97‏‎.‎
‏10‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 408 ، همچنين خشونت و ‏فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، صص 25 – 26‏‎.‎
‏11‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، سند شماره 220 و 2/220 و ‏‏228 ، صص 722 – 740‏‎.‎
‏12‏‎ – ‎علي صالحي، چگونگي پيدايش کشف حجاب در عصر رضاخان (مقاله)، از مجموعه ‏مقالات همايش اسناد و تاريخ معاصر ايران، مرکز بررسي اسناد تاريخي، آذر 1381، ص 91 ‏‏(ضمناً اسناد اين مقاله ها فاقد شماره مي باشند‎).‎
‏13‏‎ – ‎همان، ص 92.و
‏14‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 197، ص 113‏‎.‎
‏15‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، سند شماره 5/214، صص ‏‏702 – 703‏‎.‎
‏16‏‎ - ‎همان، اسناد شماره 5/214و 6/214، صص 703 – 704‏‎.‎
‏17‏‎ – ‎براي عين متن اعلان توزيع شده مذکور در گرگان رک: تغيير لباس و کشف حجاب به ‏روايت اسناد، پيشين، ص 528‏‎.‎
‏18‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، اسناد شماره 238 – 3/238، ‏صص 766 – 769‏‎.‎
‏19‏‎ – ‎همان، سند شماره 253، صص 819- 820‏‎.‎
‏20‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 6، ص 36‏‎.‎
‏21‏‎ – ‎حکايت کشف حجاب، تدوين:مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، تهران، مؤسسه فرهنگي ‏قدر ولايت، 1380، سند شماره 2، ص 114‏‎.‎
‏22‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، اسناد شماره 369 – 366، ‏صص 207 – 208‏‎.‎
‏23‏‎ – ‎مهين نوري، مروري بر کودتاي سپاه و تاريخچه کشف حجاب، تهران، مهين نوري، ‏‏1378، سند شماره 124، صص 118 – 119. (گفتني است که شماره گذاري اسناد اين کتاب ‏به ترتيب نبوده، بلکه بر اساس تصويربرداري از اسناد ساير کتب و به طور پراکنده در لابلاي ‏صفحات آمده است‎).‎
‏24‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 89، ص 221‏‎.‎
‏25‏‎ – ‎چگونگي پيدايش کشف حجاب در عصر رضاخان (مقاله 1، پيشين، ص 98. (ضمنا ‏عين متن بخشنامه در اين صفحه درج شده است‎).‎
‏26‏‎ – ‎همان، ص 95‏‎.‎
‏27‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 27، ص 18‏‎.‎
‏28‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 183، ص 367‏‎.‎
‏29‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 164، ص 95‏‎.‎
‏30‏‎ – ‎همان، سند شماره 357، ص 201‏‎.‎
‏31‏‎ – ‎حاصل چهل سال خدمت، خاطرات سپهبد بازنشسته فريدون سنجر، صص 42 – 43، ‏به نقل از: تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 229‏‎.‎
‏32‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 359، ص 202‏‎.‎
‏33‏‎ – ‎همان، سند شماره 161، صص 337‏‎ –‎

 

‎آیا «کشف حجاب» از خدمات مهم رضاخان بود! ‏

‎ پايگاه حوزه
کلید واژه ها‎ : ‎
حجاب، مسأله ای فطری است که از دیرباز در فرهنگ ملی و باستانی ما ایرانیان وجود داشته ‏و به همین دلیل استعمارگران جهانی و برخی از روشنفکران غرب زده بی حجابی و «کشف ‏حجاب» را از سال های بسیار دور مورد توجه قرار داده بودند‎.‎
نفش روشنفکران غرب زده در ترویج بی حجابی
اهمیت واقعۀ «کشف حجاب»، به عنوان نماد و نشان استیلای فرهنگ غرب بر برهه ای از ‏تاریخ ایران، که عده ای از آن با نام عصر تجدد یاد می کنند، بر کسی پوشیده نیست‎.‎
اما با وجود اینکه توطئه «کشف حجاب» یکی از پلیدترین توطئه های دشمنان اسلام در ‏تاریخ معاصر به شمار می رود ولی مبارزه ی فرهنگی با حجاب، از سال ها پیش از ‏رضاخان، و آن هم توسط روشنفکران غرب زده و خودباخته ی در برابرِ افکار بیگانه باب ‏شده بود؛ مبارزه ای که بی تردید سهم آن در برداشتن حجاب از سر زنان ایرانی و هماهنگ ‏ساختن آنان با زنان اروپایی کمتر از زور سرنیزه و قلدری امنیه و شهربانی رضاشاهی نبود‎.‎
بسیاری از این روشنفکران غرب زده، از همان ابتدای آشنایی با تمدن غرب، از موضع ‏فرهنگیِ مغلوب و عقب مانده خود کوشیدند با تشبّه جویی و تمسک کورکورانه به غرب، ‏خود را به عالم تجدد وارد نمایند‎.‎
این روشنفکران متجدد برای مبارزه به منظور تغییر نوع لباس و پوشش سنتی مردم ایران، و ‏تخفیف دایره حجاب، به طمع پیشرفت از نوع غربی و ورود به عالم تجدد، در مقابل ‏قشرهای متدیّن جامعه قرار گرفتند که این فعالیت ها تا به امروز نیز به صورت گسترده ادامه ‏دارد‎.‎
اخیراً نیز یک بازیگر خودفروخته و وطن فروش(گلشیفته فراهانی) که بعد از خروج از ایران ‏و فروختن شرافت و حیثیت خود و بازی در فیلم های مستهجن غربی، هویت و اعتبار خود ‏را از دست داده است، سعی کرده با زنده کردن افکار هم مسلکان و همفکران پیشین خود و ‏در راستای کسب درآمد بیشتر و جلب توجه خاندان منفور پهلوی، کشف حجاب و اجباری ‏کردن کلاه پهلوی را به عنوان یکی از خدمات مهم رضاخان میرپنج یاد نماید‎!‎
این فرد و همفکرانش سعی دارند با دیدگاه های ساده انگارانه، نوع لباس و پوشش سنتی ‏ایرانیان را مانع پیشرفت کشور پنداشته و بیهوده القاء نمایند که پیروزی و بهروزی قوم غربی ‏به دلیل همین ظواهر بوده است‎!‎
به هر صورت هر چند کشف حجاب در ایران برای اولین بار توسط رضاخان مطرح و ‏ترویج شد، ولی امروزه و در راستای تأمین اهداف استعمارگران و زنده کردن آن واقعه تلخ ‏تاریخی، عده ای خودفروخته در راستای کسب منافع خویش، با در هم آمیخن شبهه علمی و ‏شهوت عملی، تمام تلاش خود را برای مقابله با عفت و حجاب بانوان در سرزمین های ‏اسلامی به ویژه ایران به کار گرفته اند‎.‎
تاریخچه «کشف حجاب» توسط رضا خان
با توجه به اهمیت حجاب در فرهنگ کشورهای اسلامی و به ویژه ایران، دشمنان همواره ‏تلاش داشتند که میان حجاب و اصل دین جدایی به وجود آورند. بر همین اساس، ‏استعمارگران رضا خان را در ایران، امان الله خان را در افغانستان، و کمال آتاتورک را در ‏ترکیه برگزیدند تا در این کشورها به اسلام زدایی بپردازند و فرهنگ وارداتی غرب را ‏جایگزین کنند‎.‎
رضاخان میرپنج که از قزاق های سپاه ایران در عهد قاجار بود، با زیرکی خاصی که داشت ‏خود را به هرم قدرت نزدیک کرد و با حمایت های دول بیگانه خصوصاً انگلیس خود را به ‏بالاترین مقامات سیاسی در ایران رساند و پله پله تا دستیابی به سلطنت صعود کرده و ‏توانست تخت احمد شاه قاجار آخرین پادشاه سلسله قاجار را با دادن شعارهای اصلاحاتی ‏و تظاهر به جمهوری خواهی و رفتارهای عوام فریبانه و حمایت انگلیس تصاحب نماید. او ‏توانست در حکومت احمد شاه قاجار، سردار سپه و وزیر کابینه شده و با طی این مراحل در ‏ایران دوره ی مستبدانه ی جدیدی را پایه گذاری نماید‎.‎
او حتی با تظاهر به مذهب و ریاکاری توانست تا حدی حمایت علماء که اهل فرهنگ و ذی ‏نفوذ در اجتماع بودند را، جلب کند. انگلیس هم با به قدرت رساندن چهره های ضعیفی مثل ‏سید ضیاء و نا امن نمودن اوضاع داخلی که از حضور بیگانگان نیز سرچشمه می گرفت، ‏زمینه را مساعدتر می نمود، تا قدرت گیری رضاخان مقبولیت بیشتری پیدا کند و ضعف ها ‏متوجه قاجاریه شده و از این طریق یک کودتای آرام در کشور صورت پذیرد‎.‎
بالاخره رضا خان در سوم اسفند ماه سال 1299 هجری شمسی و در پی یک کودتا، با ‏حمایت و هدایت انگلیسی ها بر سر کار آمد‎.‎
او پس از سوار شدن بر اریکه قدرت، امیال درونی خویش و خواسته های اربابانِ بیگانه خود ‏را با هدایت برخی از درباریان، مثل فروغی، اظهار و دشمنی های خویش را با مظاهر اسلام ‏آشکار و با تبلیغات جنجال برانگیز این خیانت ها را به نام اصلاحات مطرح کرده و به طور ‏علنی مخالفت صریح خود را با نمادهای مذهبی و باورهای دینی و هنجارهای عرفی و ‏شرعی آغاز نمود. او همواره درصدد اجرای تز اسلام زدایی و جایگزینی ارزش های ‏لیبرالیستی در جامعه بود که از مهم ترین جلوه های این طرح، پدیده «کشف حجاب» بود‎.‎
کشف حجاب و اجباری کردن کلاه پهلوی
بنابراین ابتدا در راستای آماده ساختن زمینه «کشف حجاب»، مجلس وقت، در ششم دی ماه ‏‏1307 قانون متحدالشکل نمودن البسه را تصویب کرد که بر اساس آن، پوشیدن کت و شلوار ‏و کراوات و کلاه فرنگی برای مردان، الزامی شد‎.‎
تلاش های رضا خان باعث شد تا عده ای از زنان غرب زده، به ویژه زنان درباری و ‏دولتمردان، به صورت بی حجاب یا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومی ظاهر شوند و مردم ‏نیز تحت تأثیر اختناق و ظلم رضاخانی، حساسیت لازم را از خود نشان ندهند‎.‎
تأثیر پذیری رضاخان در کشف حجاب و اصلاحات از آتاتورک
در سال 1313 رضا خان عازم ترکیه شد و با مشاهده تغییراتی که رژیم لائیک ترکیه به ‏رهبری مصطفی کمال آتاتورک در جهت غربی کردن جامعه مسلمان ترکیه اجرا کرده بود، ‏تحت تاثیر قرار گرفته و شدیدتر از گذشته در راستای اسلام زدایی و به ویژه حجاب زدایی ‏گام برداشت. (البته باید به این مطلب توجه داشت که مقصود از حجاب در اینجا نوعی ‏پوشش کامل و سراسری می باشد که شامل چادر یا مقنعه و یا چیزی است که بانوان خود را ‏با آن بپوشانند، تا در معرض دیگران نمایان نشوند و مصداق بارز و متبادر عرفی آن چادر ‏می باشد و مقصود از کشف حجاب هم که در عصر رضاخان صورت گرفت باز داشتن ‏بانوان از این نوع حجاب بود‎.)‎
او پس از مسافرت به ترکیه که اولین و آخرین سفر خارجی او در مدت 20 ساله حکومتش ‏بود، این مفاسد را با نام اصلاحات آغاز کرد، مسافرت او به ترکیه نیز با تحریک و ترغیب ‏محمد علی فروغی انجام گرفت، تا رضاخان بی سواد، تحت تأثیر افکار و رفتار آتاتورک ‏قرار گیرد و از نزدیک شیفته ی کارهای او شود‎.‎
آتاتورک همان کسی بود که امپراطوری عظیم اسلامی را با افکار غرب گرایانه خویش ‏منقرض و بهترین خدمت را به جهان غرب و اربابان غربی خود انجام داد و نام اسلام را از ‏کشورهای اروپایی برافکند و وحدت و یکپارچگی جهان اسلام را از بین برده و زمینه های ‏حضور مستمر استعمارگران را در کشورهای اسلامی و منطقه را فراهم کرد‎.‎
رضاخان پس از دیدار با آتاتورک در مراجعت به ایران چنین اظهار داشت: «... این چادر، ‏چارچوها را چطور می شود از بین برد، دو سال است که این موضوع فکر مرا به خود ‏مشغول داشته... از وقتی که به ترکیه رفتم، زن های آنجا را دیدم که... حجاب را دور انداخته ‏و دوش به دوش مردها کار می کنند، دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمد‎...»‎
در بهمن 1313 و در جریان افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند که بدون حجاب ‏به تحصیل مشغول شوند. این اقدامات رضاخان در این جهت، واکنش و مخالفت های ‏زیادی از سوی مردم به رهبری روحانیت را باعث شد که از جمله مهم ترین آن ها می توان ‏به سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و کشتار مردم مظلوم اشاره کرد‎.‎
حدود شش ماه پس از فاجعه مسجد گوهرشاد، رضا خان با بی اعتنایی به علما و مردم، در ‏روز 17 دی 1314 در جشن فارغ التحصیلی دانشسرای مقدماتی دختران در تهران، قانون ‏‏«کشف حجاب» زنان را به طور آشکار و رسمی اعلام کرد و خود به اتفاق همسر و ‏دخترانش که بدون حجاب بودند، در این جشن که به ابتکار علی اصغر حکمت، وزیر ‏معارف و فراموسونر معروف تشکیل گردید، شرکت و سخنرانی کرد و دوره ای سیاه برای ‏زنان ایران در تاریخ شروع شد‎.‎
ماموران رضاخان در اجرای این قانون، شب و روز در کوچه ها و خیابان ها گشت می زدند ‏و هر جا زن باحجابی را می یافتند، با خشونت چادر و روسریش را برمی داشتند و مردها را ‏مجبور می کردند تا زن هایشان را سر برهنه به خیابان ها و مجالس ببرند‎.‎
واکنش علما در مخالفت با قانون منع حجاب
پس از توطئه متحد الشکل شدن البسه و اجرای برنامه استعماری «کشف حجاب» و اهانت به ‏ساحت نوامیس مسلمین از طرف رضاخان مزدور، علما و روحانیت برای مقابله با این ‏فعالیت های ضد دینی به شدت موضع گرفتند و حتی زنان آگاه و متدین ایران نیز درمقابل ‏‏«کشف حجاب» رضاخان ، قیام کردند‎.‎
نوشته اند که وقتی آیة الله حائری از این توطئه خطرناک مطلع شدند، به قدری برآشفتند که با ‏اضطراب و نگرانی فزون از حد به رگهای گلوی خود اشاره کردند وگفتند: «تا پای جان باید ‏ایستاد و من هم می ایستم. ناموس است، حجاب است، ضروری دین و قرآن است‎.»‎
با این که آیة الله حائری از رذالت و سرسپردگی رضاخان آگاه بود، به ناچار برای او تلگرافی ‏در این باره ارسال نمود که با توجه به شرایط آن زمان بسیار شدید اللحن و قاطع می نمود. ‏طی این تلگراف حاج شیخ، «کشف حجاب» را مخالفت صریح با طریقه جعفریه و قانون ‏اسلام دانسته و رضاخان را از انجام این گونه اقدامات استعماری، بر حذر داشت‎.‎
متن آن تلگراف به این شرح است: «بنده با اینکه تاکنون در هیچ کاری دخالت نداشته ام، ‏اکنون می شنوم اقدام به کارهایی می شود که مخالفت صریح با طریقه جعفریه و قانون اسلام ‏دارد که دیگر خودداری و تحمل برایم مشکل است.» «الاحقر عبد الکریم حائری‎»‎
غربی ها عامل اصلی اجرای نقشه «کشف حجاب» در ایران
اما با همه این اوصاف و با وجود اینکه رضا خان «کشف حجاب» را در ایران اجرایی کرد ‏ولی نمی توان گفت که رضاخان منع حجاب را به تحریک آتاتورک در ایران آغاز کرد؛ بلکه ‏محرک اصلی رضاخان در مخالفت با اسلام، غربی ها بودند که نماینده آنها در دربارِ شاه، ‏محمد علی فروغی بود که رضاخان را تحریک به مسافرت نمود‎.‎
در واقع رضاخان با تقلید از آتاتورک به انجام این امور در ایران با نام اصلاحات دست زد ‏که در حقیقت نمی توان حتی آن را اصلاحات نام نهاد؛ بلکه او با این عملکرد و با اجرای ‏چنین قوانینی در پی رسیدن به اهداف قلدرمآبانه خود و راضی کردن اربابان خویش بود که ‏می خواستند، ایران به عنوان مستعمره مشترک آن ها باشد و یکی شیلات شمال را در اختیار ‏داشته باشد و دیگری نفت جنوب را و معادن و آثار باستانی را به یغما ببرد و هم زمان ‏فرهنگ اسلامی را به تحلیل برده و از ریشه برکنند و ایران را همانند کشور ترکیه یکی از ‏مستعمرات پایدار خود نمایند‎.‎
رضا خان در واقع با اجرای قانون منع حجاب و انجام اموری مانند: ایجاد ارتش نوپا و ‏جدید، اجرای طرح سراسری خط آهن از غرب تا جنوب، اصلاحات ارضی و... که هر یک ‏از این ها را به عنوان اصلاحات یاد می کرد، به دنبال هدف خاصی بود و آن هم اینکه ‏استقلال کشور را به طور کامل محو بنماید و اساس دین را از ریشه بر کند‎.‎

 

از كشف حجاب رضاخان تا منع حجاب ‏


‎ ‎منبع نشریه الکترونیکی پرسمان
‎ ‎هفدم دي ماه 1314، يادآور خاطره تلخ کشف حجاب اجباري رضاخاني است‎. ‎
‎«‎زندخت» كه از زنان متجدد و هوادار رضاشاه بود، در شعري چنين سرود‎: ‎
بگشا چشم و تماشا بکن اي دختر شرق ســعي مــردانــــه زن‌هـــاي اروپــايــي را ‏كشف حجاب كه يك تهاجم بنيادي به فرهنگ اسلامي محسوب مي شود طرحي استعماري ‏بود كه رضاخان مجري آن بود. استعمار در پي يافتن راههاي تهاجم به فرهنگ غني و انسان ‏ساز اسلام و مقابله با گسترش تعاليم مقدس اين آئين الهي , سياست شيطاني « اسلام زدايي» ‏را در سه كشور افغانستان و تركيه و ايران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه اي جدي و پي گير ‏را با مظاهر اسلام هرچه كه رنگ و صبغه دين و دين باوري داشت , آغاز نمود. در ‏افغانستان امان الله خان ماموريت مي يابد با فرهنگ اسلامي مبارزه كند و راه را براي ترويج ‏و گسترش جلوه هاي مبتذل فرهنگ غرب هموار نمايد. در تركيه اين ماموريت استعماري به ‏مصطفي كمال پاشا معروف به آتاتورك سپرده مي شود و او با عزمي جزم ضمن مقابله ‏مستقيم با اسلام , كشورش را براساس الگوهاي از قبل تعيين شده غربي اصلاح مي كند و ‏فساد هرزگي و لاقيدي را به بدترين وجه گسترش مي دهد‎. ‎
در ايران رضاخان مامور اسلام زدائي و آماده سازي زمينه ها و شرايط ترويج و رونق فرهنگ ‏مبتذل غرب مي شود. بدنبال طرحهاي از قبل پيش بيني شده , آتاتورك رئيس جمهور تركيه ‏رسما از رضاخان دعوت به عمل مي آورد و رضاخان با مسافرت به تركيه بيش از پيش ‏شيفته و فريفته فرهنگ و مظاهر غربي مي شود و اقدامات آتاتورك به شدت در روح او ‏تاثير مي نهد و در همانجا تصميم مي گيرد كه پس از بازگشت به ايران با شدت هرچه ‏تمامتر به تغيير و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ايران بپردازد و كشور را سرتاسر ‏همه غربي كند. رضا شاه با مطرح كردن تغيير لباس و كلاه مبارزه آشكار و علني خود را با ‏اسلام آغاز كرد. او پس از اجباري كردن استفاده از كلاه اروپايي (شاپو) به مساله تغيير لباس ‏و كشف حجاب پرداخت‎ . ‎
با مطرح شدن كشف حجاب و از سر برداشتن چادر كه نشانه عفاف و پاكي و وسيله ‏صيانت و پاسداري از ناموس و شرف زن مسلمان محسوب مي شد , مخالفت مردم متدين ‏آغاز شد. مخالفتها و مبارزات مردم مسلمان با دستگيري روحانيون و كشتار مردم سركوب ‏مي شود و بدين ترتيب زمينه هاي مناسب بر مطرح كردن علني و گسترده منع حجاب آماده ‏مي گردد. با اين وصف رضاخان و دار و دسته اش تصميم مي گيرند ابتدا از دربار شروع ‏كنند و باكشف حجاب خانواده سلطنتي و وزرا راه را براي گسترش بي حجابي و فحشا ‏عمومي هموار سازند. محمود جم نخست وزير مزدور و خائن وقت در پاسخ به رضا شاه كه ‏مي گويد « چطور است اين تحول را از اندرون دربار شروع كنيم » مي گويد‎ : ‎
‎« ‎اگر اجازه بفرمائيد در روز افتتاح دانشسراي مقدماتي تهران علياحضرت ملكه و عليا ‏حضرت شاهدخت ها به اتفاق اعليحضرت در محل جشن حاضر شوند. ضمنا به همه بانوان ‏وزرا و رجال نيز دستور خواهيم داد كه بدون حجاب در اين جشن حضور يابند‎. »‎
رضاشاه اين طرح را مي پذيرد و قرار مي شود كه آنرا در هيات دولت مطرح و به تصويب ‏برسانند. او در جلسه هيات دولت مي گويد : « شركت همسر و دختران من در جشن افتتاح ‏دانشسراي مقدماتي بايد سرمشقي براي همه زنان و دختران ايراني مخصوصا خانمهاي شما ‏وزراي مملكت باشد. ممكن است ابتدا اين عمل سروصدا و جنجال زيادي بپا كند , ولي ‏بهرحال كاري است كه بايد انجام بشود. ما با هوچي بازي و تعصب هاي خشك نمي توانيم ‏كاروان ترقيات مملكت را عقب نگهداريم . زن بايد از اين چادر سياه آزاد بشود‎! »‎
روز موعود فرا مي رسد . 17 دي ماه 1314 رضاشاه با همسرش و شمس و اشرف پهلوي كه ‏براي اولين بار حجاب از سر برداشته و با شكل جديد غربي در اجتماع ظاهر مي شدند , ‏وارد دانشسراي مقدماتي شدند. بانوان وزرا نيز براي اولين بار بدون پوشش در مراسم افتتاح ‏دانشسراي مقدماتي شركت مي كردند‎. ‎
پس از توزيع جوائز فارغ التحصيلان , رضاشاه به سخنراني پرداخت او در بخشي از ‏سخنانش اعلام نمود : « بي نهايت مسرورم كه مي بينم خانمها در نتيجه دانائي و معرفت به ‏وضعيت خود آشنا شده و پي به حقوق و مزاياي خود برده اند... شما خانمها اين روز را ‏يك روز بزرگ بدانيد و از فرصت هايي كه داريد براي ترقي كشور استفاده نمائيد! شما ‏خواهران و دختران من , شما تربيت كننده نسل هاي آينده خواهيد بود و شما هستيد كه مي ‏توانيد آموزگاران خوبي باشيد و افراد خوبي از زير دست شما بيايند‎! »‎
بدين سان حجاب و نجابت زن ايراني توسط مزدور و مامور استعمار غرب يعني رضاشاه ‏هتك گرديد و بجاي دروازه تمدن , دروازه فساد و هرزگي و بي بندوباري بروي مردم ايران ‏گشوده شد و غيرت و شرف مردان منكوب و ناموسشان در معرض ديد و تماشاي ديگران ‏قرار گرفت. اين آغاز كار و ابتداي راه بود. مراحل بعدي تاسيس عشرتكده ها , مراكز عيش ‏و نوش و رقص و آواز و برهنگي و آزادي جنسي زنان و مردان بود و اين سوغات بزرگ ‏تمدن غرب چه زود فراگير شد و زنان و مردان ايراني با ولع و اشتياق تمام, حتي مشتاق تر ‏از زنان و مردان دنياي متعفن غرب, در سراشيبي سقوط در منجلاب فساد و فحشا ‏قرارگرفته و به ابتذال و بي هويتي و شهوت گرايي محض مانوس شدند‎. ‎
اين اقدام که در برخورد مستقيم با يک سنت شرعي عميق و ريشه‌دار بود، کينه مردم را ‏نسبت به پهلوي برانگيخت. شايد توده‌هاي مردم از نفوذ سياست خارجي سر درنمي‌آوردند، ‏اما همه آنان درک مي‌کردند که رضاخان به دنبال بر باد دادن سنن شرعي آنهاست. قيام ‏گوهرشاد يکي از واكنش‌هاي اين واقعه بود که تا چندين دهه بعد، به ياد آن در شهرهاي ‏مختلف عزاداري مي‌شد. بدون ترديد بايد گفت، اين مسأله يکي از عميق‌ترين ريشه‌هاي ‏مخالفت با حکومت رضاخاني را در عمق جامعه مذهبي ايران پديد آورد. مخالفتي که در ‏نهايت به سرنگوني اين دولت منجر شد. سالها گذشت و دولت ايران در سال 1322 (ه.ش) ‏اجباري بودن کشف حجاب را لغو کرد. از آن پس کساني که به مرور بي‌حجابي را پذيرفته ‏بودند، همچنان بي‌حجاب ماندند. اما بخش عمده مردم مسلمان ايران حجاب خويش را حفظ ‏کردند‎. ‎
در آستانه انقلاب اسلامي، درست زماني که مي‌رفت تا خروش مردمي ‌خشمگين، بساط ‏حکومت ظالمانه پهلوي را بر اندازد، ناگهان جمعيت عظيمي‌ از زنان سياهپوش سطح ‏خيابان‌ها را پر کرد. بازگشت تدين در ميان نسل جديد در قالب بازگشت حجاب خود را ‏نشان داد‎. ‎
در 16 شهريور 1357 زماني که جمعيت تظاهر کننده در خيابان حرکت مي‌کرد خانم ‏کياکاتوزيان همسر آقاي حاج سيد جوادي، آب و بيسکويت به زنان باحجاب مي‌داد، اما آنان ‏از گرفتن آن خودداري کردند، با اين استدلال که او بي‌حجاب است. اعتراض خانم کاتوزيان ‏به اين که نبايد ما راه خود را از يکديگر جدا کنيم، سودي نبخشيد و تظاهرکنندگان متدين راه ‏خود را از افراد بي‌حجاب جدا کردند، حتي اگر آنان مدعي مبارزه با پهلوي بودند. اين ‏نکته‌اي است که در خاطرات اين خانم با عنوان «از سپيده تا شام» (ص 44) آمده است‎. ‎
انقلاب اسلامي‌ عنوان انقلاب حجاب به خود گرفت و طي هشت سال از زمان انتشار کتاب ‏‏(مسأله حجاب) استاد مطهري (سال 1348 - 1357) اين کتاب نزديک به ده بار به چاپ ‏رسيد. اين نشان مي‌داد که جامعه در مسير يک تحول مذهبي، آن هم در کادر حجاب قرار ‏گرفته است. خوشبختانه در روزهاي پس از انقلاب، حجاب به عنوان يک اصل در فرهنگ ‏ايران اسلامي ‌پذيرفته شد. يکي از مهم‌ترين دلايل آن هم اين بود که حجاب هيچ‌گاه ‏محدوديت به حساب نيامد و جمهوري اسلامي‌ نشان داد که زنان با حجاب هم مي‌توانند در ‏تمامي ‌عرصه‌ها فعال باشند‎. ‎
آنان که با فرهنگ اسلامي ‌در کشورهاي عربي و غيرعربي سر و کار دارند، مي‌دانند که تقريبا ‏پنج تا ده سال پس از انقلاب اسلامي‌، به آرامي‌فرهنگ حجاب در سراسر دنياي اسلام قوت ‏گرفت. هر سالي که مي‌گذشت، حجاب در جهان اسلام نيرومند تر از گذشته مي‌شد. لبنان، ‏سوريه و مهم‌تر از همه ترکيه نمونه‌هاي خوبي هستند که مي‌توانند روند رو به رشد حجاب را ‏طي بيست سال گذشته اثبات کنند‎. ‎
اکنون پس از گذشت 25 سال از انقلاب اسلامي، حجاب به صورت يک رمز، سمبل و شعار ‏در تمامي‌ جهان اسلام و نيز ميان مسلماناني که به صورت اقليت در کشورهاي ‏غيراسلامي ‌زندگي مي‌کنند درآمده است. حجاب تنها به عنوان يک امر شرعي مورد توجه ‏نيست، بلکه به عنوان يک نشان و يک علامت از بازگشت به سنت‌هاي اسلامي‌مورد توجه ‏قرار گرفته است. جنبش‌هاي لائيک صفت، در تمامي‌ کشورهاي اسلامي، حتي اگر ادعاي ‏مسلماني هم داشته باشند، به طور مداوم به سمت سست کردن پايه‌ها و ارکان حجاب ‏حرکت مي‌کنند، زيرا حرکت آنها در راستاي هضم شدن در فرهنگ غربي است که به غلط ‏نام فرهنگ جهاني به خود گرفته است. اين در حالي است که سنت گرايان روي حجاب به ‏عنوان يک امر اساسي و يک مسأله حياتي پافشاري دارند. اين برخورد، يک نشان بسيار ‏صريح از نوع و چگونگي حرکت‌هاي فرهنگي است که در جهان اسلام در جريان است‎. ‎
طي سالهاي اخير بحث حجاب، يکي از مباحث زنده در کشورهاي غربي بوده است. فرانسه ‏که رسالت خود را در حفظ بنيادهاي اساسي لائيسم مي‌داند، علمدار کشف حجاب اجباري ‏در اين کشور شده است. در واقع، شيراک خوب مي‌داند که حجاب يک شعار و يک رمز ‏براي حفظ هويت اسلامي ‌کساني است که در دل فرهنگ غربي زندگي مي‌کنند. راه بازداشتن ‏آنها از هويت پيشين آنان، آن است که حجاب را به يک سوي گذارند و اين رمز و شعار را ‏از دست بدهند و تنها در آن صورت است که در فرهنگ جديد هضم خواهند شد. با کمال ‏تاسف بايد گفت در ايران تنها يک اعتراض رسمي‌ از سوي سخنگوي وزارت خارجه نسبت ‏به مطالب عنوان شده از سوي شيراک مطرح شد. برخي از محافل ديگر هم اعتراضاتي ‏محدودي داشتند. اين در حالي که دانشگاه‌هاي ما به خصوص دانشگاه‌هايي مانند الزهراء و ‏نيز جامعه الزهراء قم هيچ‌گونه تظاهراتي بر پا نکردند. حق آن بود که علاوه بر جامعه ‏مدرسين قم، جامعه روحانيت مبارز تهران و مجمع روحانيون مبارز در اين باره بيانيه‌هاي ‏رسمي‌ صادر مي‌کردند‎. ‎
خوشبختانه در حال حاضر همچنان شاهد اعتراضاتي از سوي محافل مختلف اسلامي ‌در ‏نقاط مختلف از جهان اسلام و حتي اروپا و آمريکا هستيم. در داخل کشور نيز انتظار چنان ‏است که دست کم گروه‌هاي مردمي‌ و اسلامي ‌غيردولتي در اين‌باره اقدامات اعتراضي ‏مختلفي را بر ضد موضع دولت فرانسه داشته باشند‎. ‎

‎.‎

سیاست­های تشویقی و بازدارنده پهلوی درباره کشف حجاب‎

حسن شمس آبادی کارشناس ارشد تاریخ ایران
پایگاه عبرت‌پژوهی تاریخ
مقدمه
قبل از صدور بخشنامه عمومی و اعلام رسمی کشف حجاب، جهت فراهم شدن شرایط، از ‏سوی وزیر معارف و اوقاف بخشنامه­ای در ۲۵ آذر ماه ۱۳۱۴ش خطاب به رؤسای معارف ‏استانها صادر شد. برطبق دستورات مندرج در این بخشنامه، هدف از کشف حجاب زنان این ‏بود که «طبقه نسوان که مادران رجال فردا هستند مانند زنان سایر ممالک متمدنه از برکات ‏علم و دانش و تمدن و تربیت برخوردار شوند و بتوانند خانواده­های صالح و مفید تشکیل ‏دهند و فرزندان وطن پرست رشید برای کشور تربیت نماینددر این بخشنامه از رؤسای ‏معارف تمام استانها خواسته شده بود برطبق برنامه­های اعلام شده «از هرگونه…کندی ‏بی­فایده و یا تندروی و افراط خودداری شود.» در این دستورالعمل برای هر یک از ‏گروه­های سنی برنامه خاصی در نظر گرفته شده بود، به عنوان مثال برای طبقه اطفال و ‏خردسال؛ تأسیس مدارس ابتدایی مختلط تحت عنوان«کودکستان» و اداره تدریجی آن توسط ‏‏«آموزگاران اناث» پیش بینی شده بود. دختران دبستانها و دبیرستانها هم می­بایست با لباس ‏متحدالشکل در مدرسه و خانه و کوچه ظاهر گردندبرای زنانی که در دو طبقه ‏پیشین(خردسالان و دبستانی و دبیرستانی) قرار نمی­گرفتند و در ضمن سنی از آنها گذشته ‏بود کار کمی سخت و مشکل بود، لذا جهت سوق دادن آنها به کشف حجاب، دستور داده ‏شده بود تا دو اقدام اساسی ذیل صورت گیرد‎:‎
‏۱‏‎- ‎تشکیل کنفرانس­هایی جهت تربیت نسوان با حضور معلم­های خانم با لباس متحد ‏الشکل و ایراد سخنرانی در این زمینه؛ اگرچه در این کنفرانس­ها تاکید شده بود که «از ‏اشخاصی که دارای فضیلت و کمال و معروف به حسن سابقه و دوستی و علم و اطلاع ‏هستند یا از شهر یا از مأمورین مبرز دولت یا از فضلا و دانشمندانی که از آنجا بر سبیل ‏موقت عبور می­نمایند» استفاده شود تا سخنان آنها از نظر روانی بیشترین تاثیر را روی ‏شنوندگان داشته باشد. همچنین جهت رفع این ذهنیت که این مجالس قصد دارد زنان را ‏وادار به استفاده از پوشش غربی نماید، از سخنرانان و گویندگان خواسته شد که در سخنان ‏خود بیان کنند که؛ لباس­هایی که خانمها در حال حاضر می­پوشند همان لباسی است که در ‏قدیم متداول بوده است. در بخشنامه مذکور جهت شرعی جلوه دادن لباس جدید برای زنان ‏دستور داده شد که سخنرانان یادآور شوند که این لباس جدید«به همان ترتیبی است که در ‏شریعت مقدس اسلام در موقع عبادت مانند صلوه و حج امر شده است و باید که صورت و ‏کفین باز و گشاده باشد
‏۲‏‎- ‎تشکیل مجالسی با حضور حاکم هر شهر یا منطقه، رئیس شهربانی و افراد سرشناس شهر ‏به همراه خانوده هایشان؛ درباره علت برپایی چنین مجالسی هم توضیح داده شده بود که؛ ‏‏«معاشرت خانوادگی برای تربیت اخلاق متضمن فواید بسیار است. مردان در مجالس زنان به ‏حجب و حیا و معقولیت قهرا عادت می­نمایند و از خشونت و بی­ادبی که لازمه طبع آنان ‏است می­کاهد و زنان از حضور در مجالس رجال فاضل و با اخلاق کسب فضایل ‏می­نمایند، از حُجب و کم روئی آنان که غالب منتهی به ضعف نفس مذموم است کاسته ‏می­شود…» البته رژیم تمام جوانب را در نظر گرفته و موضوع را از قبل آسیب شناسی کرده ‏بود چرا که در ادامه همین بخشنامه تأکید شده بود که جهت منزه جلوه دادن این­گونه ‏مجالس مختلط از حضور زنان بدنام و فاسد و همچنین برخی جوانان غیرمتأهل و سبکسر ‏ممانعت بعمل آید و ماموران نیز با متانت و تدبیر با مردم برخورد کننداین مساله در دیگر ‏بخشنامه­های صادر شده از سوی نخست وزیر هم مجددا مورد تاکید واقع شده بود. در ‏بخشنامه­ای که محمود جم نخست وزیر در تاریخ ۲۷ آذرماه ۱۳۱۴ش آن را برای اجرا به ‏دوایر دولتی ابلاغ کرد این طور آمده بود که؛ جهت آغاز این عمل «بدواً از محیط معارف ‏یعنی ابتداء از مدیره­های دبستانها و محصلات شروع شده و به سایر طبقات بسط پیدا کند.» ‏از سخنرانان و مأموران اجرایی هم خواسته شده بود که «گوشزد نمایند که مقصود از این ‏اقدامـات تقلید صرف اجانب نیست، بلکه «منفعت عائله­های ایرانی در مملکت آن را ‏ایجاب می­نماید…» وزارت داخله هم همراه با وزارت معارف موظف شده بود جهت بهتر ‏اجرا شدن این قانون تمام کوشش خود را به کار گیرد‎ ‎به نیروهای شهربانی ولایات هم ‏دستور داده شده بود تا از «دخول بعضی عناصر بدنام و زنهای بدسابقه در این قبیل مجامع» ‏ممانعت کنند.«حتی اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمایند باید قویاً جلوگیری شود که ‏صدمه به این مقصود مقدس نزنندو جریان امور را مرتباً‌ به وزارت داخله و شخص رئیس ‏الوزراء گزارش دهند‎.‎
‎ ‎سیاست­های تشویقی‎:‎
رژیم بدنبال عملیاتی شدن قانون کشف حجاب و فراهم شدن بستر و زمینه­های آن از ‏مجموعه اقداماتی بهره برد که ما از آن­ها به دو دسته سیاست­های تشویقی و سیاست­های ‏بازدارنده و تنبیهی نام برده­ایم‎:‎
‎ ‎‏۱‏‎- ‎مراسم جشن و شادمانی
از مهمترین سیاست­های تشویقی، جشن و سروُر در تمام شهرها بود که از اهالی دعوت ‏می­شد تا با همسران بی حجاب خود در این مجالس شرکت نمایند. در ذیل جهت اطلاع از ‏آنچه در این مراسم­ها می­گذشته، به دو گزارش ارسال شده از سوی حکومت­های فردوس ‏و  سبزوار پرداخته می­شود‎:‎
در تلگرافی که از سوی حکومت فردوس برای حکومت خراسان در ۲۸ دیماه۱۳۱۴ش ‏ارسال شده این طور آمده که آقای شاه خلیل الله رحیمی که بزرگ خاندان میرها در این شهر ‏است در منزل خود مراسم جشنی با حضور اغلب مردم فردوس برگزار کرده، که بعد از ‏صرف شربت و شیرینی« خانم آقای رحمانی لایحه مفصلی که حکمران نوشته بودند را ‏قرائت، فریادهای خانم­ها با کف زنان زنده باد اعلیحضرت همایون شاهنشاهی پدر تاجدار ‏محبوب و علیا حضرت ملکه ایران در فضای فردوس طنین انداز بود، سپس خانم رحمانی ‏چادر را از سر برداشته، خطاب نمود که تورا وداع نموده از امروز محترم و عزیز نیستی، ‏سایر خانم­ها هم با شعف فوق تصوری تبعیت نموده از منزل خارج، پس از گردش به منازل ‏خود مراجعت می­نمایند. با تشویقات حکمران و آقای نجفی مختاری تا یک ماه دیگر خانم ‏چادر سری دیده نخواهد شد. محله پایین شهر هم جمعه آینده برای تغییر لباس جشن ‏خواهند داشت. نظیر این جشن­ها دیده نشده
اما در سبزوار رئیس معارف و اوقاف پس از برپایی جشن؛ گزارش مفصلی برای وزارت ‏معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه و همچنین اداره معارف و اوقاف خراسان ارسال کرد که ‏به این شرح است‎:‎
‎« ‎وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، ادارة معارف و اوقاف خراسان، نمرة ۴۳۹۶ به ‏تاریخ ۲۱/۱۰/۱۳۱۵‏
مقام وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه به موجب دستور محرمانه روز هفده دیماه با ‏انعقاد جشن آبرومندی اقدام، ولی چون محل دبستان دخترانة گوهرشاد مناسب نبود عمارت ‏آقای دکتر غنی را که از منازل خوب و شایسته انعقاد این جشن باشکوه بود و برای محل ‏جشن تخصیص داده، طبق برنامة ذیل مجلس جشن از ساعت ۵/۲ شروع و در ساعت ۵/۴ ‏ختم گردید‎.‎
‏۱٫‏‎ ‎گشایش جشن با سرود سلام شاهنشاهی توسط دوشیزگان دبستان گوهرشاد
‏۲٫‏‎ ‎خطابه از طرف صدیقه سبزواری نوآموز پایه پنجم دبستان گوهرشاد
‏۳٫‏‎ ‎سرود نهضت بانوان از طرف نوآموزان دبستان گوهرشاد
‏۴٫‏‎ ‎خطابه از طرف مریم ناطقی مدیرة دبستان گوهرشاد
‏۵٫‏‎ ‎سرود آفتاب عزت از طرف نوآموزان پایه پنجم دبستان دوشیزگان ملی
‏۶٫‏‎ ‎یک قطعه شعر از طرف آقای علوی دانش آموز اول دبیرستان که شخصاً سروده بود‎.‎
‏۷٫‏‎ ‎خطابه مختصری از طرف یکی از دختران کوچک کودکستان ملی سبزوار
‏۸٫‏‎ ‎نطق راجع به نهضت بانوان با توجه به وضعیت زنان مشرق و اهمیت آن در تاریخ فعلی ‏کشور و وظیفه مهمی که بانوان با موقعیت در این روز پر افتخار احراز کرده­اند از طرف ‏اینجانب چون موضوع نهضت بانوان بود قطعات برجستة راجع به نهضت بانوان نظماً و نثراً ‏تهیه و به دیوارها نصب شده بود و همچنین به واسطه کارهای دستی بانوان مجلس تزئین ‏شده بود. برای استحضار وزارت متبوعه یک نسخه خطابه­هایی که ایراد شده به ضمیمه ‏قطعه­ای که آقای علوی سروده و سه قطعه عکس که در موقع ورود محصلات و پیشاهنگان ‏و حضار پس از ختم جلسه برداشته تقدیم می­دارد تا در صورت موافقت امر فرمائید در ‏روزنامه اطلاعات گراور شود‎.‎
در پایان به عرض می­رساند که منتها درجة جدیت در حسن انتظام و ترتیبی که سزاوار این ‏مجلس باشد به عمل آورده و مجلس مزبور در ساعت معینه به دعای ذات اعلیحضرت ‏همایون شاهنشاهی با بهترین طرز خاتمه و تلگرافی به مضمون ذیل به پیشگاه همایونی ‏عرض شده بانوان و کارکنان دبستان دخترانه سبزوار از موقعیتی که در این دوره پر افتخار ‏نصب آنان گذشته عاجزانه تقاضامندند که مراتب سپاسگزاری آنان در پیشگاه اعلیحضرت ‏همایون شاهنشاهی مورد قبول و از یزدان خواستارند که در خدمت میهن و آنچه موجب ‏ترقی میهن است در ظلّ و توجهات تاجدار معظم موفقیت حاصل نمایند‎.‎
رئیس معارف و اوقاف سبزوار [امضاء: ناخوانا‎]‎
‎[‎مهر]: معارف سبزوار ۱۳۱۴‏
‏۲‏‎- ‎پرداخت مساعده به کارکنان دولت
جهت تشویق کارکنان متاهل دولت به برداشتن چادر همسرانشان، رژیم تصمیم می­گیرد تا ‏با ارسال  ابلاغیه­ای به ادارات دولتی در سراسر کشور، به کارکنان تا سقف یک ماه حقوق با ‏بازپرداخت ششماه داده شود تا آنها بتوانند وسایل مورد نیاز برای کشف حجاب زنان خود را ‏خریداری کنند، البته جهت سوء استفاده احتمالی برخی از کارکنان و صرف این پول در جای ‏دیگر هم در این بخشنامه تمهیداتی اندیشیده شده است. در تلگرافی که وزیر مالیه در مورخ ‏‏۲۲/۱۰/۱۳۱۴ به صورت محرمانه به دوایر دولتی ارسال کرده در این باره چنین آمده است‎:‎
‎«‎وزارت مالیه، سواد تلگراف، نمره۴۲۶۴۴، مورخه۲۲/۱۰/۱۴۱۰، محرمانه
مالیه- طبق تصمیم هیات دولت مجازید به مامورین حوزه ماموریت خودتان اعم از اعضای ‏مالیه یا اعضای سایر دوایر کشوری از مستخدمین جزء، مستخدمین رسمی دون رتبه و ‏کنتراتی به شرح زیر مساعده دهید. به مامورینی که تا دویست ریال حقوق ماهیانه دارند به ‏هر یک دویست ریال و به مامورینی که از دویست ریال به بالا یا یکهزار ریال حقوق دارند ‏معادل حقوق یکماه آنها پرداخته که از حقوق بهمن ماه به اقساط شش ماه مسترد دارند. این ‏مساعده به اشخاص متاهل و به منظور تهیه وسایل برداشتن چادر خانم آنها داده می­شود. ‏باید مراقبت نمائید که مساعده مزبور حتما به آن مصرف برسد. مبلغ اعتباری که لازم است ‏تلگرافا به خزانه­داری کل اطلاع دهند. برای احتراز از تاخیر از وجه متحرکی که در اختیار ‏دارید فورا مساعده را به تمام مامورین دولت به شرح فوق پرداخته، نتیجه را تلگراف نمائید ‏تا عوض از خزانه پرداخت شود‎.» ‎در سند دیگری حسین عظیمی رئیس اداره ثبت و احوال ‏همدان در تاریخ دوم دیماه ۱۳۱۴ با ارسال گزارشی به حکومت آن شهر این چنین گزارش ‏می­دهد که در جلسه­ای که برای کارکنان آن اداره در ۳۰ آذرماه برگزارکرده است به طور ‏مفصل درباره کشف حجاب، علت اجرا و نقشی که کشف حجاب می­تواند در ترقی نسوان ‏داشته باشد برای آنها سخن گفته است و همگی آن را پذیرفته­اند اما تنها مشکل اساسی، ‏استیصال و بیچاره­گی آنهاست چرا که اکثر آنها در حدود دویست و دویست و سی و ‏برخی از آنها که دارای مقام هستند در حدود چهارصد ریال و کارکنان جزئی هم حدود ‏یکصد و یکصد و بیست ریال حقوق ماهیانه دریافت می­کنند لذا با این حقوق نمی­توانند ‏خانم­های خود را آن گونه که شان آنها ایجاب می­کند در خیابانها بگردانند، لذا « هیچ ‏اشکالی ندارد که در مقابل این ابراز اطاعت و برای پیشرفت منظور اجازه داده شود که به هر ‏یک از مستخدمین ثبت معادل حقوق دو ماهه آنها انعاما اعطاء و یا به طور استقراض ‏مرحمت شده و در مدت یکسال از حقوق آنها مستهلک و مُسترد شود‎ ‎بدنبال این گزارش ‏است که حکومت همدان در گزارش محرمانه برای رییس الوزراء ماجرا را شرح می­دهد. ‏پیگیریها نتیجه می­دهد چرا که رئیس الوزاء در دستوری به وزارت مالیه در هشتم دیماه ‏‏۱۳۱۴ موافقت خود را با اعطاء مساعده به کارکنان ثبت احوال همدان به شرح ذیل اعلامی ‏می­دارد‎:‎
‎«  ‎ریاست وزراء، نمره ۷۳۷۵؛ تاریخ ۸/۱۰/۱۳۱۴؛ محرمانه مستقیم
وزارت مالیه- حکومت همدان در ضمن پیشرفت وضعیت ترقی و تمدن نسوان اطلاع ‏می­دهد که عده­ای از اعضاء و اجزای جزء هستند که حقوق آنها در حدود یک صد ریال تا ‏پانصد ریال است و به واسطه ضیقت معیشت نمی­توانند متحمّل تهیه لباس و مد جدید برای ‏نسوان خانواده خود که تاکنون به صورت ناشناخت برای خرید لوزام زندگی از خانه بیرون ‏می­آمدند بشوند و از طرفی هم این گونه مستخدمین که از محترمین هستند هرگاه پیشقدم ‏در این باب باشند نتایج بهتری خواهد داد و دیگران تاسی خواهند کرد به این جهات ‏پیشنهاد کرده است که یک ماه به این قبیل اشخاص که مورد تحقیق و دقت در وضعیت ‏استحقاق خواهند شد با پیشنهاد رئیس متبوع خودشان و موافقت حکومت یک ماه حقوق به ‏عنوان مساعده آنها داده شود که در شش ماه استهلاک گردد و از اداره مالیه اجازه داشته باشد ‏که در مورد هر شخص محتاج به کسب اجازه از وزارت مالیه نباشد لهذا اِشعار می­شود که ‏در صورتی که اشکال قانونی نداشته باشد موافقت فرمائید‎ ‎
‎ ‎‏۳‏‎- ‎پرداخت پول جهت تهیه لباس برای افراد بی بضاعت
کمک­های مالی دولت به خانواده­های بی­بضاعت و مستمند جهت تهیه لباس و کلاه ‏مناسب که در دستور العمل قانون اتحاد الشکل به آن اشاره شده بود، از دیگر سیاست­های ‏تشویقی دولت در اجرای قانون  کشف حجاب بود‎ ‎اغلب این کمک­های مالی توسط منابع ‏بومی البته با دستور از سوی مقامات مرکزی تهیه و به افراد مستحق داده می­شد. در یکی از ‏اسناد مربوط به کشف حجاب، تولیت آستان قدس رضوی در گزارشی به دفتر مخصوص ‏شاهنشاهی در ۳۰ فروردین ۱۳۱۵ از رضاشاه کسب اجازه کرده که ده هزار ریال از حق زوّار ‏همچنین شهرداری و اداره شیر و خورشید سرخ خراسان برای خرید لباس و کلاه برای زنان ‏مستمند اختصاص یابد. متن گزارش به این شرح است‎:‎
‎« ‎آستانه قدس، سواد راپورت به دفتر مخصوص شاهنشاهی، نمره ۱۱۳۷، به ‏تاریخ۳۰/۱/۱۳۱۵، محرمانه
بعدالعنوان- در نتیجه نهضت نسوان یک عده زن­های بی بضاعت و فقیر در کوچه­های ‏مشهد دیده می­شوند که لباس­های پاره و کثیف با شکل­های غریب پوشیده­اند و غالبا هم ‏فاقد کلاه می­باشند. هرچند تا به حال در این باب پاره­ای مساعدتها شده ولی به واسطه ‏زیادی عده، هنوز نتیجه مطلوب به دست نیامده است. برای خاتمه دادن به این وضعیت ‏ناگوار هرگاه اجازه مرحمت شود که ده هزار ریاست آستان قدس از حق زوّار با ده هزار  ‏شهرداری مشهد و ده هزار ریال شیر و خورشید سرخ خراسان برای خرید لباس و کلاه ‏جهت زن­های بی بضاعت مشهد اعانه نمایند بسیار به موقع خواهد بود. امیدوار است در ‏این صورت به همان میزان هم از اهالی شهر اعانه جمع آوری شده متمنی است مراتب به ‏عرض پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی رسانیده، مقتضیات رای مبارک را اعلام فرمائید ‏که از این قرار اقدام شود. نایب تولیت عظمی
‎[‎مهر]: دارالانشاء آستان قدس
در ادامه این درخواست بعد از گذشت سه روز، موافقت شاه به این شرح به نیابت تولیت ‏آستان قدس رضوی ابلاغ شد‎:‎
‎«‎آستان قدس رضوی، سواد مرقومه دفتر مخصوص، نمره ۸۳۹، مورخه ۲/۲/۱۳۱۵‏
نیابت تولیت آستان قدس رضوی، مراسله نمره ۱۱۳۷ دائر به پیشنهاد ده هزار ریال از  محل ‏حق زوّار برای اعانه نسوان فاقد بی بضاعت به جهت تهیه ملبوس از عرض پیشگاه همایون ‏شاهنشاهی گذشت و مورد قبول واقع و اجازه فرمودند مبلغ مزبور را از  محل حق زوّار به ‏مصرف این کار برسانند

در تلگراف­های بعدی که از سوی ایالت خراسان به کفالت فرماندهی شرق ارسال شده است ‏توضیحات بیشتری درباره کمک­های مالی ارائه شده است. در بخشی از این گزارش آمده ‏که؛ شهربانی شرق هم موظّف است علاوه بر ده هزار ریال آستان قدس، شهرداری و شیر و ‏خورشید خراسان، مبلغ سی هزار ریال از افراد غنی جمع آوری کند و تمامی این کمک­ها ‏صرف خرید لباس و در اختیار زنان مستحق و مستمند که استحقاق آنها از سوی اداره ‏شهربانی تایید می­شود، قرار گیرد
البته در برخی از مواقع برای تشویق زنان به خرید لباس­های مخصوص، لباس، پالتو و کلاه ‏به قیمت مناسب در اختیار مغازه­ها قرار می­گرفت تا بدین وسیله کمک مالی به تمامی زنان ‏صورت گیردخرید ۲۰۰ عدد کلاه زنانه توسط شهرداری مشهد و تحویل آن به اداره شهربانی ‏ناحیه شرق جهت توزیع بین زنان بی بضاعت هم در این راستا قابل تفسیر است
این نکته را هم باید افزود که در مواردی فروشندگان پارچه، کلاه و لباس زنانه به علت ‏رغبت زنان به خرید این قبیل اجناس به سوء استفاده و گران کردن بی­حد اجناس خود ‏روی می­آوردند که البته از سوی دولت تمهیدات لازم اندیشیده شد‎. ‎بعد از گزارشی که اداره ‏شهربانی کل کشور در اول بهمن ۱۳۱۴ برای نخست وزیر مبنی بر اجحاف برخی از ‏فروشندگان و مغازه داران در حق خریداران این گونه لوازم ارسال می­کند، نخست وزیر ‏وقت در مکاتبه فوری با بلده طهران، دستور می­دهد قیمت­های اجناس مورد نیاز خانم­ها ‏تعدیل و نتیجه را اطلاع دهند. بلدیه طهران هم با تشکیل کمیسیون کنترل قیمتها از نمایندگان ‏اداره تجارت و اداره شهربانی در ۵ بهمن ۱۳۱۴ در اداره ارزاق و اصناف بلدی تشکیل و در ‏جلسات آنها مقرر می­شود که؛  اداره کل تجارت  اتیکت­های مخصوص با مهر آن اداره بر ‏روی اجناس الصاق شود و نرخ اجناس که از طرف اداره تجارت تعیین خواهد شد روی این ‏اتیکت­ها نوشته شود
‎ ‎سیاست­های بازدارنده
رژیم به فراخور شرایط علاوه بر استفاده از اقدامات تشویقی جهت کشف حجاب زنان، از ‏مجموعه اقدامات تنبیهی و بازدارنده هم بهره می برد و گاه این دو با یکدیگر اعمال می ‏شدند تا نتایج مطلوب حاصل شود‎.‎
‏۱‏‎- ‎انفصال از خدمت برای کارکنان دولت
همان طور که در ابتدا دولت تصمیم گرفت کارکنان خود را جهت کشف حجاب مورد ‏تشویق قرار دهد همان گونه هم در ابتدا سیاست­های تنبیهی را در مورد متمرّدین از این ‏قشر از جامعه به اجرا گذاشت. کارکنان دولتی از آنجا که وابسته به نظام حاکم و در حقیقت ‏نان­خور دولت بودند و تمرد آنها می­توانست به انفصالشان از خدمت بینجامد‎. ‎در پی ‏گزارش حکومت سبزوار به ایالت خراسان مبنی بر مخالفت خانم شریعتی مدیر دبستان ‏دوشیزگان سبزوار با کشف حجاب، پاکروان استاندار خراسان با تلگراف به رئیس­الوزاء ‏موضوع را اطلاع و بیان می­دارد که چنانچه نامبرده اظهاراتی برخلاف تجدد نسوان کرده ‏باشد از مدرسه اخراج خواهد شد و دستورات لازم در این باره به نظمیه مشهد و بالتبع ‏سبزوار داده شده است‎. ‎در حاشیه این تلگراف که به رویت نخست وزیر رسید و توسط او ‏پاراف شده، ضمن تایید اقدام استاندار آمده که دستور انفصال خانم شریعتی از مدیریت ‏مدرسه را به وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه صادر کرده است؛ متن این دستور به ‏این شرح است: « به موجب اطلاعی که از ایالت خراسان رسید هاست خانم شریعتی مدیریه ‏دبستان دوشیزگان سبزوار مخالفت با نهضت ترقی و تجد بانوان آنجا نموده، لازم است فوراً ‏دستور لازم به رئیس معارف خراسان صادر نمایند که تحقیقات نموده، در صورتی که ‏برخلاف رویه اظهارات و اقداماتی کرده است او را منفصل و مدیره کار آزموده را به جای او ‏منصوب نمایند
علت این امر چنانچه گفته شد این بود که دولت توقع داشت که مساله کشف حجاب ابتدا ‏توسط کارکنان دولت صورت تا سرمشق و الگویی برای دیگران باشد لذاست که وزارت ‏داخله در تلگراف محرمانه ای در ۱۸ بهمن ۱۳۱۴ به اداره تفتیش این گونه مساله را توضیح ‏می دهد:« نظر به این که موضوع تربیت و تجدد نسوان مورد توجه دولت است مامورین و ‏مستخدمین دولت باید عموما در پیشرفت این امر سرمشق برای سایرین بوده و حتی الامکان ‏پیشقدم در این نهضت باشند. بنابراین اعضاء و اجزای دولت دو کلیه نقاط کشور موظف ‏هستند در تمام مجالس و محافل اعم از خصوصی و عمومی که دعوت می شوند حتما با ‏خانمهای خود بدون چادر حاضر شوند…هر یک از مامورین و مستخدمین که با خانم خود ‏در مهمانیها و مجالس حاضر نشود و متعذر به عذر موجهی گردد یا این که پس از رفتن به ‏مجالس دعوت مجددا خانمش چادر استعمال نماید فورا باید او را منتظر خدمت نمود و ‏مراتب را به وزارت داخله اطلاع داداین وزارتخانه همچنین در پاسخ به شکایت نخست ‏وزیر مبنی بر عدم شرکت برخی از مامورین دولتی در مجالس جشن هفدهم دیماه(مصادف ‏با روز کشف حجاب) اعلام می کند که بخشنامه ای به تمامی وزارتخانه ها و ادارات دولتی ‏ارسال و از آنهاخواسته شد که دستورات لازم را به کارکنان خود جهت حضور در این قبیل ‏مجالس را صادر کنند و در ضمن در صورت غیبت و عدم حضور یکی از روسای ادارات ‏گزارش دهند تا مورد مواخذه قرار گیرند

چنین فرمانهایی تنها منوط به وزارت داخله نبود بلکه تمامی وزارتخانه ها دستور کشف ‏حجاب زنان کارکنان دولت را به مامورین تحت امر خود صادر کرده بودند و استنکاف ‏مامورین به انتظار خدمت و انفصال آنها می انجامید‎ ‎لازم است که این نکته ذکرشود که ‏محدودیت های ایجاد شده از سوی دولت نه تنها گریبانگیر کارکنان دولت بلکه کارگران ‏کارخانه ها و کارگاهها را هم شامل می شد. در دستور ارسال از سوی آقای شهروزی ‏فرماندار سبزوار به بخشداری جغتای، آمده که چون عطان همسر غلامرضا کارگر کارخانه ‏نقاب همچون گذشته چادر و چارقد به سر می کند و در مقابل مامورین امنیتی که از او ‏خواسته اند کشف حجاب کند اما نامبرده تمرد کرده، « فورا به کارخانه نقاب اخطار کنید ‏غلامرضای نامبرده را که هنوز عیال او ملبس به چادر و چارقد و لباس سابق بود خارج و به ‏کار او خاتمه دهند و نتیجه را سریعا اعلام دارید
‎ ‎‏۲‏‎- ‎تحت تعقیب قرار گرفتن
در بخشنامه کلی که وزارت داخله برای تمامی وزارتخانه ها در ۱۵ اسفند ۱۳۱۶ارسال شده ‏است با تاکید بر این بر طبق گزارشها هنوز در برخی از شهرستانها رفع حجاب پیشرفت ‏کامل نکرده و اغلب زنان از منازل بیرون نمی آیند، باری دیگر از  عملکرد مامورین دولتی ‏که از بیرون آوردن خانمهای خود خودداری می کنند گله و شکایت و در پایان خواسته شده ‏که هر وزارتخانه به مامروین خود در تمام شهرها گوشزد کنند که تسامح ورزیدن در این ‏ماسله باعث تعقیب آنها خواهد شد‎. ‎این دستور هم همچون دستورات پیشین به ادارات تابعه ‏و ایالات ابلاغ شد. ایالت خراسان بعد از دریافت این بخشنامه، با تلگرافی به حکومت های ‏تابعه خود این طور دستور داد:« نظر به این که استعمال چادر و چارقد به کلی ممنوع است به ‏تمام مامورین حوزه حکومتی خودتان، به وسیله دوایر مربوطه تذکر دهید که خانمهای آنها ‏چارقد استعمال ننمایند و در صورتی که برخلاف این دستور رفتار کنند مورد تعقیب واقع ‏خواهند گردید‎… ‎
‎  ‎‏۳‏‎- ‎حبس

سید محمد دعایی یزدی از اهالی یزد بعد از آن که به مدت ده ماه زندانی شد در شکوائیه ای ‏به نخست وزیر وقت، با بیان این که هم اکنون در مریضخانه پهلوی آن شهر بستری است و ‏ده سال حبس را  تحمل کرده است از ایشان می خواهد که علت حبس وی و زمینه آزادیش ‏فراهم شود. در این زمینه تلگراف از سوی نخست وزیر به اداره کل شهربانی در هشتم ‏شهریور ۱۳۱۵ ارسال و علت زندانی شدن نامبرده استعلام می شود. بعد از گذشت سه روز ‏در ۱۱/۶/۱۳۱۵ اداره شهربانی در جواب نخست وزیر این تلگراف را ارسال می­کند:« ‏ریاست وزارء- معطوفا به نامه شماره ۷۰۷۵ معروض می دارد سید محمد دعایی به علت ‏پاره مذاکراتی که در منبر بر علیه حجاب کرده بوده است طبق ابلاغ مطاع مبارک صادره از ‏ستاد ارتش در یزد توقیف شده است‎ ‎
‏۴‏‎- ‎تبعید
تبعید از متدولترین اقدامات تنبیهی رژیم برای متمردین از کشف حجاب بود. در این باره ‏اسناد بسیاری وجود دارد که افراد به علت تمرد از قانون کشف حجاب از آنجا که الگوی ‏دیگران قرار نگیرند از محل سکونت خود به جای دیگر تبعید شده اند. در مکاتبه پاکروان ‏استاندار و یا والی خراسان با نخست وزیر آمده که بنابر گزارش حکومت سبزوار در ‏خصوص اظهارات شیخ محمود پیشنماز مسجد جامع بر ضد رفع حجاب و همچنین ‏فعالیتهای خانم شریعتی(خواهر زاده وی) به حکومت سبزوار دستور داده شده که « فورا ‏آخوند مزبور را جلب و تعقیب نموده عند اللزوم شبانه به یک نقطه دیگری تبعید نمایند‎.. ‎در ‏حاشیه تلگرافی که حکومت اصفهان برای نایب الحکومه شهرضا درباره عدم اجرای کشف ‏حجاب در روستای طالخونچه از توابع شهرضا، با بی ادبی هر چه تمام این طور آمده:« ‏دهات که هیچ وقت حجابی نداشتند که امروز محتاج به کشف آن بشود. کدخدای ‏پدرسوخته آنجا را خواسته و از طرف من ابلاغ نمائید که اگر در اجرای اوامر قصور و غفلتی ‏نمایید، مخصوصا در این باب مثل آن پدرسوخته دیگر تبعید به بندرعباس خواهم نمودتبعید ‏به مناطق دیگر که معمولا مناطق بد آب و هوا هم بوده روال بوده است چنانچه در تلگراف ‏نایب دوم عبقرمی؛ رئیس شهربانی و کفیل حکومت هنگام(در جنوب کشور) به حکمران بناد ‏جنوب در ۲۲ دیماه ۱۳۱۴ در خصوص خودداری موسی حیدری رئیس پست و عبدالعباس ‏کپتان زاده مدیر گمرک از کشف حجاب خانوادهایشان، پیشنهاد شده که برای عبرت سایر ‏اهالی هم که شده این دو نفر به محل دیگری تبعید شوند تا سایر ماموران دولت هم به ‏وظایف خود آشنا گردند
اما در گزارش همایون سیاح(وزارت داخله) برای نخست وزیر در ۳ شهریور ۱۳۱۵ لیست ‏اسامی افرادی که در مساله کلاه نهضت بانوان از محل سکونت شهرهای خود تبعید شده اند، ‏به همراه محل تبعید آنها ذکر شده است‎.‎
‏۱‏‎- ‎سید محمددعائی رازجی از کرمان به یزد
‏۲‏‎- ‎شیخ عباس افتخاری از رفسنجان به کرمان
‏۳‏‎- ‎سید ابراهیم مساوات از برازجان به کرمان
‏۴‏‎- ‎شیخ محمود شریعت از مشهد به طبس
‏۵‏‎- ‎سید صادق خطیب از مشهد به نیشابور
‏۶‏‎- ‎میرزا مسیح از مشهد به میامی
‏۷‏‎- ‎سید حسام فال اسیری از شیراز به مشهد
‏۸‏‎- ‎شیخ حسین ناطق (در شهربانی مشهد توقیف
لازم به ذکر است که تبعید افراد مشکلات عدیده­ای را برای خانواده­های آنها بدنبال داشت. ‏بیمار شدن فرد تبعید شده، سرگردانی خانواده آنها، تکدی گری برخی از خانواده­ها به علت ‏فقر و.. از جمله این مشکلات بود‎.‎
‎ ‎‏۵‏‎- ‎ضرب و شتم تا حد مرگ
از دیگر کارهای رایج توسّل به زور و ضرب و شتم خانم­هایی بود که از چادر و چارقد ‏استفاده می­کردند، گاه این خشونتها به مجروح و حتی کشته شدن مخاطب هم منجر ‏می­شد. در گزارشی که از سوی حکومت قم برای نخست وزیر در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۱۶ ‏ارسال شده است به فوت خانمی که در مقابل برداشتن روسری از سرش در مقابل مامور ‏شهربانی مقاومت کرده، پرداخته شده است. در این تلگراف آمده که هاشم پاسبان شماره ۲۲ ‏که در شهر نو مشغول خدمت بوده است چون مقاومت سکینه را در برداشتن روسری ‏می­بیند، با لگد به پهلوی او زده که این مساله به وفات او بعد از گذشت دو روز ‏می­انجامد. این تلگراف تا حدی باعث واهمه رژیم از پیامدهای آن می­شود لذا نخست ‏وزیر طی دستور به اداره کل شهربانی می­خواهد که بعد از معاینه و کالبد شکافی متوفی، ‏جریان و نتیجه به اطلاع نخست وزیر رسانده شود‎. ‎محسن صدرالاشراف در خاطرات خود ‏در خصوص رفتار ناشایست مامورین با زنان چادری این طور می­نویسد:«در اتوبوس زن با ‏حجاب را راه نمی­دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر ‏داشتند با نهایت و بی­پروایی و بی­رحمی فروگذار نمی­کردند. حتی بعضی از مامورین به ‏خصوص در شهرها و دهات زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی ‏نبود از سر آنها کشیده پاره پاره می­کردند و اگر زن فرار می­کرد او را تا توی خانه­اش ‏تعاقب می­کردند و به این اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر ‏چادر از هر قبیل می­دیدند پاره پاره می­کردند یا به غنیمت می­بردند. من این حرکات ‏وحشیانه مامورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم ولی در محلات که بهتر از ‏همه جا اطلاع به اوضاع داشتند، این قبیل اقدامات از طرف مامورین حاکم و خود حاکم زیاد ‏واقع شده بوداین موضوع توسط افراد دیگری که خود زمانی در دستگاه پهلوی مشغول ‏خدمت بوده­اند هم گفته شده است. مخبرالسلطنه هدایت در کتاب خاطرات و خطرات خود ‏چنین می­گوید:« پلیس دستور یافت روسری را از سر زنها بکشد، روسری­ها پاره شد و اگر ‏ارزش داشت تصاحب، مدتی زد و خورد بین پلیس و زنها دوام داشت‎  ‎‏۶‏‎- ‎اختلال در ‏زندگی زنان محجبه و ایجاد محدودیت
‏۱-۶‏‎- ‎ممانعت از ورود به مغازه­ها، سینماها و معابر عمومی
در تلگراف ارسال شده از سوی حکومت تبریز به وزارت داخله در تاریخ ۲۰/۱۱/۱۳۱۴ با ‏بیان این که دعوت از تجار و افراد متشخّص شهر و دعوت از اصناف جهت حضور در ‏مجالس ادامه دارد چنین آمده که:« از ورود زنها با چادر در مغازه­ها و سینماها و معابر ‏عمومی و از سواری آنها در دُرشکه و اتومبیل چند روز است ممانعت می­شود…» حاکم ‏تبریز در پایان تلگراف برای خود شیرینی و چاپلوسی گزارش داده که تمامی طبقات مشغول ‏تهیه لباس و هر روز بر تعداد زنان بی­چادر افزوده می­شود‎ ‎در تلگراف و در واقع گزارش ‏کاری که از سوی حکومت اصفهان برای نخست وزیر ارسال شده است هم با بیان این که ‏نهضت بانوان در آن شهر با وجود مردم متعصب پیشرفت­های چشمگیری داشته است آمده ‏که بازارها را برای عبور و مرور زنان چادری ممنوع ساخته تا شدّت محدودیت­ها ‏محسوس­تر شود و در نتیجه این اقدام در هیچ کدام از خیابانها و شوراع عمومی زنان ‏چادری دیده نمی­شود
‎ ‎‏۲-۶‏‎- ‎راه ندادن به ادارات دولتی
در دستور العمل حکومت بنادر جنوب به ادارات تابعه آن ایالت در ۲۸ دیماه ۱۳۱۴ش، آمده ‏که قبول نسوان با لباس سابق و چادر در ادارات قدغن و تنها خانم­هایی که ملبّس به لباس ‏جدید هستند حق ورود به ادارات دولتی را دارند‎ ‎این مساله تنها منوط به حکومت بناد ‏جنوب نبود بلکه والی ایالت خراسان هم طی دستوری به حکومت­های تابعه­ خود در ۱۶ ‏تیرماه ۱۳۱۴ چنین می­نویسد:« نظر به این که استعمال چارقد به کلی ممنوع است به تمام ‏مامورین حوزه حکومتی خودتان، به وسیله دوایر مربوطه تذکر دهید که خانم­های آنها چارقد ‏استعمال ننمایند و در صورتی که برخلاف این دستور رفتار کنند مورد تعقیب واقع خواهند ‏گردید و نیز از پذیرفتن خانم­هایی که با چارقد به ادارات مراجعه می­کنند خودداری نمایند
‎ ‎‏۳-۶‏‎- ‎ممانعت از ورود به مکان­های زیارتی
در تلگراف محرمانه مستوفیان، والی ایالت خراسان به اداره شهربانی شرق در تاریخ ‏‏۲۵/۴/۱۳۱۵ این طور آمده:« …دستور لازم به مامورین آستان قدس صادر شده که از ورود ‏نسوان با چارقد ممانعت نماینداین مساله بدنبال دستور رضاشاه بود که که ظاهرا بعد از ‏گزارش میرزای ناظر که دارای پّستی در آستان قدس بوده برای دفتر شاهنشاهی ارسال کرده ‏است. نامبرده که در گزارش خود به رعایت حجاب زنان در هنگان ورود به حرم رضوی ‏اشاره کرده و تعداد مامورین آستانه مقدسه را برای ممانعت از ورود زنان چادر کافی ندانسته ‏است، اجازه می­یابد از پاسبانهایی که در سطح شهر مشغول انجام وظیفه هستند هم کمک ‏گیرد‎ ‎
‏۴-۶‏‎- ‎ممانعت استفاده از حمام­های عمومی
در برخی از مواقع حکام ولایات برای تشدید مجازات نقض­کنندگان قانون کشف حجاب، ‏طی یک بخشنامه چند محدودیت را به طور هم زمان ابلاغ می­کردند به امید این که نتایج ‏مطلوب­تری بدست آید. اگر در نظر گرفته شود که در زمان مورد بحث، داشتن حمام در ‏منازل امر بسیار نادری بوده و از سویی دیگر مسائل شرعی مربوط به زنان را هم در نظر ‏بگیریم، بهتر می­توان به خباثت رژیم پی برد. در بخشی از تلگراف حکومت گرگان به ‏حکومت گنبد قابوس در تاریخ ۹ بهمن ماه ۱۳۱۴ که به طور محرمانه هم ارسال شده است، ‏در خصوص چگونگی ایجاد محدودیت برای زنان چادری این طور آمده:«..شما باید ‏اشخاصی را که چادر سیاه استعمال می کنند به هر ترتیب و وضعی باشد جلوگیری کنید، ‏بعضی حمامیها را ملتزم کنید چادر سیاه راه ندهند؛ دکاکین معاملات نکنند و به دکان­های ‏خود راه ندهند، اتومبیلها زن با چادر را نپذیرند. این تضیّقات برای دور افتادن چادر سیاه ‏لازم است
‎       ‎‏۵-۶‏‎- ‎خودداری اتومبیل و دّرشکه از سوار کردن خانم­های محجّبه
اِعمال این مساله نیز به نوعی ایجاد محدودیت برای زنان چادری بود که در اغلب ‏بخشنامه­هم قید شده است. در تلگراف­های حکومت اصفهان و حکومت گرگان به این ‏محدودیت اشاره شد. نکته جالب این است که رژیم از این محدودیت­ها به عنوان فراهم ‏ساختن بسترهای مناسب برای کشف حجاب بهره می­برد چنانچه بعد از شکایات زیاد از ‏رفتار نامناسب مامورین شهربانی کرمانشاهان با زنان چادری و محجبه، وزیر کشور طی ‏دستوری به اداره کل شهربانی از آنها می­خواهد که مامورانش با متانت و بدون اعمال زور و ‏با استفاده از روشهای مسالمت آمیز چون جلوگیری از سوار کردن بانوان با چادر نماز در ‏اتوبوسها و اتومبیلها و یا راه ندادن به سینماها و رستورانها و ادارات دولتی، موضوع را ‏پیگیری کنند‎ ‎
برای حُسن ختام این بحث، بخشی از متن مکاتبه حکومت کاشمر با ایالت خراسان را که ‏جامع این محدودیت­هاست آورده می­شود تا برای مخاطبین چگونگی مشارکت تمام ‏نهادهای دولتی را در جهت اجرایی شدن قانون کشف حجاب، مشخص گردد‎.‎
‎«‎وزارت داخله، ایالت خراسان، نمره۵۴۱، تاریخ ۳۰/۳/۱۳۱۵، محرمانه، مستقیم
ایالت خراسان- پاسخ مرقومه شماره ۴۱۱۰ راجع به بانوانی که با چارقد خود را مستور ‏می­سازند لازم می­داند خاطر مبارک را از اقدامات که قبل از وصول مرقومه فوق الذکر به ‏عمل آمده است، مستحضر نماید‎.‎
‏۱‏‎- ‎به وسیله شهرداری از حمامیهای زنانه التزام گرفته شده که هیچ زنی را بدون کلاه به حمام ‏راه ندهند و در صورتی که زنی با چارقد به حمام برود به او اخطار کنند که بار دیگر چارقد ‏را ترک و با کلاه برود و اگر بار دیگر هم با چارقد به حمام رفته اسم او و شوهرش را ‏راپورت دهند‎.‎
‏۲‏‎- ‎از لحاظ اینکه مبادا حمامیها در اجرای التزام خود مراقبت نکنند مامورین به طور محرمانه ‏گماشته شده که وضعیت خانمها و مراقبت حمامی را اطلاع دهند، در اوائل ماه جاری اطلاع ‏رسید که از حمامیها در خور انتظار ابراز جدیت نمی شود و ناچار مجددا احضار و ملتزم ‏شدند‎.‎
‏۳‏‎- ‎اداره شهربانی به بازار و خیابان پاسبان گماشته و به خانم­هایی که چارقد دارند اخطار ‏می­کنند که چارقد خود را ترک نمایند و تا موقعی که در نظر پاسبان هستند امر را اجرا و ‏همین قدر که دور شدند مجددا به استعمال چارقد مبادرت می ورزند‎.‎
‏۴‏‎- ‎از دو گاراژی که در شهر هست التزام گرفته شده که زنهای با چارقد را سوار نکنند‎.‎
‏۵‏‎- ‎در باغ مزار که شبهای جمعه به عنوان زیارت رفت و آمد می­شود، مامور گماشته شده که ‏زنهای با چارقد را اجازه دخول ندهند

 

فرهنگ و کشف حجاب‎ ‎

مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
‏ مهدی صلاح، معصومه یاراحمدی‎  ‎
این مقاله به بررسی و مطالعه تأثیرات نظام فرهنگی و روشنفکری در مقوله کشف حجاب در ‏دروه رضاشاه پرداخته شده است‎.‎
مقدمه
یکی از گسترده ترین و پیچیده ترین مفاهیم جامعۀ بشری «فرهنگ» می باشد. هر جامعه ای ‏بر اساس فرهنگ هویت می یابد و از جوامع و گروههای دیگر متمایز می شود. بنابراین ‏سیاستگذاری در امور فرهنگی یکی از وظایف خطیر دولت هاست،که قصور در انجام آن، ‏عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت. در ایران، به طور مشخص، در دورۀ رضاشاه بودکه ‏توجه به امور فرهنگی به سبک مدرن در دستورکار حکومت قرار گرفت. در این میان ‏سیاستگذاری حکومت در رابطه با زنان، مخصوصاً، جریان کشف حجاب به عنوان یک ‏موضوع اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.  چرا که آثار و پیامدهای متفاوتی به ‏دنبال داشت که تمام جامعۀ ایران را تحت شعاع خود قرار داد. البته ریشه های اعلام کشف ‏حجاب در دورۀ رضا شاه را باید فراتر از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی جستجو کرد. در ‏حقیقت برای بررسی جریان کشف حجاب، نخست باید به ریشه های تاریخی این تفکر در ‏آراء اندیشه گران و تجددطلبان ایرانی توجه کرد و در آخر به سیر این جریان در عصر ‏رضاشاه اشاره نمود. در مسیر چنین پژوهشی بر خلاف کسانی که می پندارند حکومت ‏رضاشاه موجد کشف حجاب در ایران بوده، به این واقعیت خواهیم رسید که مبتکر این ‏جریان حکومت رضا شاه نبود؛ بلکه منشأ آن تفکری تجدد طلبانه بود که از دوران قبل ‏مخصوصاً دوران مشروطه آغاز شده بود. در واقع ، در مرحلۀ تئوری این تفکر تا قبل از ‏تغییر سلطنت بیشتر مطرح بود و حکومت رضاشاه با اقدامات سازمان یافتۀ تبلیغی در کوتاه ‏مدت و بلند مدت،  فرصت عملی شدن این طرح را در سطح وسیعی فراهم آورد‎.‎
در این پژوهش تلاش شده ضمن گریزی کوتاه بر جریان روشنفکری در ایران به تفکرات ‏این افراد دربارۀ کشف حجاب زنان پرداخته شود. سپس  به زمینه سازی هایی که برای ‏عملی ساختن کشف حجاب زنان در دورۀ رضا شاه توسط کارگزاران حکومت و تنی چند از ‏مردان و زنان روشنفکر صورت گرفت، پرداخته می شود‎.‎
‎ ‎درآمدی بر تعریف روشنفکران
در بین‌پژوهشگران علوم‌اجتماعی‌اختلاف‌نظر در مورد تعریف «روشنفکران»[۱]،تعیین حد و ‏حدود آنان ‌و تفاوت‌ یا وجه ‌اشتراک آنان با برخی ‌اصطلاحات‌ دیگر مانند «نخبگان»[۲] ‏یا«تحصیلکردگان»[۳]بسیار است. واژۀ روشنفکر معمولاً برای توصیف کسانی به کار برده ‏می‌شودکه عمدتاً به کار فکری می پردازند. در برخی از کشورها لفظ روشنفکر معنای ضمنی ‏‏«خلاق بودن» و «نقاد بودن» را نیز در بر دارد. باتامور در تعریف روشنفکران می گوید‎:‎
روشنفکران گروههای بسیار کوچک تری از افراد هستند که در خلق، انتقال و نقادی اندیشه ‏ها، سهم مستقیمی دارند. این عده شامل نویسندگان، هنرمندان، دانشمندان، فلاسفه، ‏اندیشمندان مذهبی، نظریه پردازان اجتماعی، و مفسران سیاسی هستند.[۴‏‎]‎
با این حال از روشنفکران تعریف واحدی نمی توان عرضه کرد. در یک تقسیم بندی کلی ‏شاید بتوان این تعاریف را درسه گروه دسته بندی کرد: دستۀ اول  از تعاریف، به طور کلی ‏روشنفکران کسانی هستند که در خلق و حفظ ارزش‌های غایی و تغییر ناپذیر در زمینۀ ‏‏«حقیقت»، «زیبایی»، «عدالت» و مواردی از این قبیل نقش‌دارند. در دستۀ دوم از تعاریف، ‏روشنفکران، مبلغان عقاید، بنیانگذاران ایدئولوژی‌ها و نقادان وضع موجود به شمار می‌آیند. ‏در تعاریف دستۀ سوم از نظر جامعه شناسی، روشنفکران به عنوان قشری اجتماعی تلقی   ‏می شوندکه در توسعه و پیشبرد فرهنگ جامعه نقش دارند.[۵]به طور کلی می توان گفت ‏روشنفکران بر طبق تعابیر گوناگون کسانی هستند که از چار چوب های سنتی در هر زمینه ‏فراتر می روند، ارزش های جدید ایجاد می کنند و یا بر ارزش های قدیم جامه‌ای نو می ‏پوشانند.[۶] به‌گفتۀ باتامور روشنفکران را تقریباً در تمامی‌جوامع‌می‌توان‌یافت. درجوامع‌ با ‏فرهنگ‌پایین‌‌نظیرجادوگران، کشیشان، خنیاگران، شجره گویان… و نیز در جوامع با فرهنگ ‏پیشرفته‌تر در قالب فلاسفه، شاعران، کارگزاران دولتی یا وکلای حقوقی نمود پیدا می کنند، ‏اما کار ویژه و اهمیت اجتماعی  آنان به میزان قابل توجهی با هم فرق می کند. [۷]در برخی ‏از جوامع، روشنفکران خیلی به یک گروه نخبۀ حاکم شباهت می یابند‎.‎

گرچه بسیاری از پژوهشگران یکی از ویژگی های برجستۀ روشنفکران را جدایی از دستگاه ‏حاکم و قدرت های سیاسی می دانند، با وجود این، مشارکت روشنفکران در سیاست اشکال ‏گوناگونی دارد؛ از جمله باید از اعمال نفوذ بر سیاست های دولتی یا افکار عمومی، مشارکت ‏در زندگی سیاسی و قبضۀ قدرت، مشاورۀ سیاسی و جز آن نام برد. باید این را هم خاطر ‏نشان ساخت که مشارکت روشنفکران به مفهوم دقیق کلمه در سیاست بستگی به ضعف و ‏قوت دیگر گروههای اجتماعی دارد. در کشورهایی که گروههای جامعۀ سنتی مانند زمینداران ‏و اشراف نقش عمده ای در سیاست داشته باشند، میدان فعالیت روشنفکران تنگ‌تر می شود. ‏برعکس در جوامع مدرن صنعتی امکانات بیشتری برای فعالیت سیاسی روشنفکران فراهم ‏است.[۸‏‎]‎
مقدمه ای بر جریان روشنفکری در ایران‎ ‎
در ایران طبعاً نقش روشنفکران مدرن، به ویژه در آغاز تحول و نوسازی سیاسی در کشور، از ‏حد ایفای نقش در زندگی سیاسی بسی فراتر می رفت و جنبه ای بنیادی و ساختاری یافت. ‏در واقع روشنفکران از عوامل عمدۀ تکوین ساخت دولت جدیدی بودند که پس از انقلاب ‏مشروطه برقرار شد.[۹]البته روشنفکران اولیه بیشتر نمایندگان اندیشه های نوین به ویژه ‏‏«لیبرالیسم»، «سکولاریسم» و «تجدد» بودند و نه تنها خود مصرف کنندۀ ارزش ها و اندیشه ‏های نو بودند، بلکه محرک و برانگیزانندۀ طبقۀ حاکم جامعۀ ایران نسبت به این ارزش ها ‏محسوب می شدند. کسانی چون میرزا ملکم خان، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین ‏خان سپهسالار، میرزا صالح شیرازی، میرزا یوسف مستشارالدوله، شیخ احمد روحی و میرزا ‏آقاخان کرمانی را باید از پیشروان جنبش روشنفکری در ایران به شمار آورد. با اندکی ‏اغماض می توان گفت همۀ آنها بر اصول مشترکی که برگرفته از اندیشه های غربی بود تأکید ‏داشتند. این طیف از روشنفکران عموماً، «مشروطیت»،«سکولاریسم» و «ناسیونالیسم» را سه ‏ابزار کلیدی برای ساختن جامعه ای نوین، قدرتمند و توسعه یافته به شمار می آورند.[۱۰] با ‏این وجود تعمیم نظریات تک تک افرادی که در این فرایند شرکت داشتند ناممکن است. به ‏خصوص که به نسل‌های متفاوتی تعلق داشتند‎.‎

برخی مانند آخوندزاده از هواخواهان جدی فرهنگ غرب بودند و گرایش روشنی به ‏سکولاریسم داشتند و مجذوب هر چیز اروپایی بودند، برخی از این افراد نیز،گاه فرصت ‏طلبانه وگاه به اعتقاد سعی می‌کردند بین تفکرات منبعث از غرب و اروپا و اندیشه های ‏مذهبی ارتباط ایجاد کنند و بدون توجه به ماهیت تفکرات دینی و غیر دینی آنها سازش ‏ایجاد نمایند،[۱۱] بسیاری از آنان تبعیت صرف از غرب و الگو های غربی را بیان می کردند. ‏به عنوان نمونه میرزا ملکم خان از متفکرین اصلی این دوره، تبعیت از فرهنگ و ارزشهای ‏فرهنگی غرب را که وی آن را«کارخانجات انسانی» می نامد، لازم و واجب می شمرد و ‏مبتکر اصلی شعار «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» بود و عقاید سیاسی‌اش مبتنی بر ‏‏«تسلیم مطلق و بلا شرط در مقابل تمدن اروپایی» بود.[۱۲‏‎]‎
عده ای دیگر مانند میرزا آقاخان کرمانی با ظرافت بیشتری با مسئله برخورد می کردند و به ‏تنظیم و بسط اندیشه ها و آرمان های اجتماعی پرداختند که از جوامع اروپایی داشتند.[۱۳] ‏البته  باید اذعان کرد که مواضع و دیدگاههای افراد مذکور به طور مطلق ضد دینی نبود. روی ‏هم رفته آرمان ها و اندیشه های  این روشنفکران در زمینه حاکمیت ملی، آزادی و برابری، ‏در قانون اساسی‌مشروطه تبلور پیدا کرد. همچنین اندیشۀ اصلاحات ارضی و اقتصادی و ‏سکولاریسم فرهنگی وناسیونالیسم باستانی و ضدیت با روحانیت که بعدها در دوران پهلوی ‏اجرا گردید ریشه در افکار روشنفکران عصر مشروطه داشت‎.‎
با این وجود می توان گفت ضعف جریان روشنفکری از همان ابتدا این بود که در حالی که ‏این گروه همان اقلیتی بود که در تمام اجتماعات جهان راهنمای اکثریت مردم می شدند و به ‏تناسب شرایط و نیازهای جامعه و زمان خود، به برنامه ریزی و جهت دادن نوسازی ‏پرداختند و با توجه به تدریجی و طولانی بودن فرایند نوسازی، با خطر عدم هماهنگی برنامه ‏با امکانات و بریدن از گذشته و انقطاع فرهنگی جدید مواجه نبودند، در ایران آن زمان به ‏علت فاصلۀ اجتماعی که با عامۀ مردم پیدا کرده بودند از میزان اطلاع و فهم  سیاسی مردم ‏ایران و علاقۀ عمومی به آزادی بی اطلاع بودند؛ زیرا رشد و تحول فکری این روشنفکران ‏نتیجۀ تحول اجتماعی ایران نبود و ساختار اجتماعی ایران با ساختار اجتماعی کشورهای ‏اروپایی قابل قیاس نبود. در واقع در ایران دگرگونی ذهنی‌که در طبقۀ اندیشمند پیدا شده بود ‏به ساختار اجتماعی سرایت نکرده بود.[۱۴]همین امر موجب می شد که افکار و اندیشه های ‏آنان با جامعۀ ایران هم در تئوری و هم در عمل دچار تناقض باشد. با توجه به مطالب ذکر ‏شده با اندکی اغماض می توان چنین نتیجه گرفت که ساخت اجتماعی ایران امکان حضور ‏روشنفکران، به عنوان حاملان اجتماعی نوسازی را فراهم نکرد. ضمن اینکه ایده‌های ‏روشنفکران در بسیاری از موارد در تعارض با فرهنگ، اعتقادات و نظرات سایر عناصر ‏اجتماعی بود.[۱۵]از طرف دیگر در دورۀ مشروطیت یک گروه روشنفکر قدرتمند شکل ‏نگرفت تا در دوره های بعدی به عنوان حامل اجتماعی نوسازی عمل کند، لذا این ضعف ‏روشنفکران آن ها را به ائتلاف با سایر نیرو های ساخت سنتی وادار کرد‎.‎
جریان روشنفکری و کشف حجاب قبل از حکومت پهلوی اول
یکی از شاخص های اعتقادی که در تفکر روشنفکران عصر مشروطه مورد هجوم قرار ‏گرفت و برای رفع آن بعد از مشروطیت و تغییر سلطنت در ایران کوشش گردید حجاب ‏زنان بود. قبل از آن باید اذعان داشت تغییر در پوشش زنان ظاهراً از حرمسرای ناصر الدین ‏شاه آغاز شد. سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا و مشاهده طرز پوشش زنان آنجا وی را بر آن ‏داشت تا زنان حرم خود را به این سبک پوشش درآورد. از آنجا که مد لباس های دارالخلافه ‏همواره از اندرون شاه صادر می شد، ابتدا به شاهزاده خانم ها و زنان اعیان و بعد به تدریج ‏در میان طبقات بالای جامعه سرایت کرد. بعد از آن معاشرت با زنان خارجی و مشاهدۀ ‏وضع پوشش آنان که در سطح طبقات اعیان و اشراف صورت می گرفت تأثیرات خود را ‏بخشید و تا حدودی زنان طبقات بالای جامعه از زنان غربی تأثیر پذیرفتند‎.‎
تا اینکه به تدریج در تداوم سیر تجدد طلبی، «روبنده» جای خود را با «نقاب» عوض کرد و ‏نقابی مشبک، که از مو تهیه می شد، معمول گردیدکه استفاده از آن راحت تر بود.[۱۶]در ‏دورۀ مشروطه هم زمان با گسترش دامنۀ نوگرایی، طرح مسئلۀ زن و برابری او با مرد و طرح ‏حضور بیشتر زن در عرصۀ اجتماع به طور جدی مطرح شد و به تدریج تا آنجا پیشرفت که ‏نوع پوشش سنتی زنان به عنوان مانعی بر سر راه پیشرفت آنان تلقی می شد.[۱۷]در این ‏زمان بسیاری از ایرانیان تحصیلکرده و اعضای نخبۀ جامعه که به اروپا سفر کرده بودند، ‏تحت تأثیر نقش زنان در جوامع اروپایی قرار گرفتند و برای احقاق حقوق زنان به فعالیت ‏پرداختند که نقطۀ مرکزی آن رفع حجاب بود. [۱۸]طوری که به تدریج حجاب(چادر و ‏نقاب) را به عنوان عاملی اصلی تمام  محرومیت ها و بی اعتنایی ها نسبت به زنان دانستند و ‏رفع آن را برای به دست آوردن حقوق و موقعیت اجتماعی لازم و ضروری فرض کردند. ‏یکی از روشنفکران این عصر که امر حجاب را مورد حمله قرار داد، میرزا فتحعلی ‏آخوندزاده بود. وی دربارۀ حجاب می گفت: «کسانی که بعد از این از اخلاف ما در دین ‏اسلام بانی پروتستانتیزم خواهند شد آیه حجاب را منسوخ خواهند کرد».[۱۹] از افراد دیگری ‏که  این طرز تفکر را داشتند، میرزا آقا خان کرمانی را می توان نام برد، وی بیشتر به ‏باستانگرایی توجه داشت تا غرب زدگی و در مسألۀ حجاب هم این امر را مد نظر داشت. ‏وی در این باره می گوید‎:‎
‎«… ‎در ایران باستان زنان با مردان شریک بودند، با هم مراوده داشتند. حال هزار سال است ‏زنان ایران مانند زنده بگوران تازیان در زیر پرده حجاب وکفن جلباب مستور و در خانه‌ها ‏چون‌کور محجوب و مهجور گشته اند. روبند های زنان نه روزنه تنفس دارد و نه منظره ‏تنفس».[۲۰‏‎]‎
از طرف دیگر برخی نیز مانند ایرج میرزا، لاهوتی، عشقی، ملک الشعرای بهار و عارف ‏قزوینی با سرودن اشعاری در مذمت حجاب آن را مورد نقد قرار دادند. به دنبال آن مجلات ‏و نشریاتی مانند «ایرانشهر» در برلین و« عالم نسوان» در تهران به تدریج موضوع حجاب را ‏در دستور کار روزانه و در سرلوحۀ برنامه های خود قرار دادند. مقالات این نشریات علیه ‏نقش سنتی زنان در خانه درج می گردید نویسندگان[۲۱]آنها معتقد بودند که زنان نباید وقت ‏خود را تنها در خانه بگذرانند و در زیر پردۀ حجاب و جلباب در اجتماع نمایان شوند. بلکه ‏باید به هر ترتیبی که هست از زیر پردۀ حجاب خارج شوند و وارد اجتماع نوین شوند به ‏دنبال آن تغییر نقش زنان درعرصۀ سیاسی اجتماعی در مرامنامه ها و نظام نامه ها یا احزابی ‏چون دموکرات، اجتماعیون، اعتدالیون، جمعیت ترقی خواهان، فرقۀ اصلاحیون، عامیون، به ‏صورت توجه به لزوم تعلیم و تربیت زنان و ایجاد مدارس دخترانه مطرح گردید و در ‏نهایت به تغییر در پوشش خارج از منزل زنان ایرانی منجر شد‎.‎
به همین منظور مدارس دخترانه جدیدتری که بیشتر این قضیه را دامن می‌زد تأسیس‌گردید و ‏‏«مشاهده شده نوعی توجه به شیک پوشی و تقلید در میان دختران و زنان به چشم می ‏خورد».[۲۲]درسال های پس از جنگ جهانی اول تعدادی از زنان چادر مشکی و زمخت ‏خود را کنار گذاشتند و چادر های نازک تر و روشن تری به تقلید از زنان در استانبول و ‏قاهره بر سر کردند. گرچه قبل از حکومت رضا شاه زنان حجاب خود را به طور کامل کنار ‏نگذاشتند، اما رفته رفته از لحاظ ملزم شدن به آن آسان گیرتر شدند. از اوایل سال ۱۳۰۰ه.ش ‏زنان نخبه و تحصیل کرده در محافل و مهمانی های خصوصی بی حجاب وارد می شدند و ‏حتی در میان زنان عادی استفاده از حجاب(نقاب ) کمتر شد. [۲۳‏‎]‎
در حقیقت باید اذعان کرد که تأثیرگذاری فرهنگ و آداب و رسوم غربی به اسم تجدد ‏خواهی در میان ایرانیان، خصوصاً برای آن ها که برای مدتی هر چند کوتاه افکار و اندیشۀ ‏غربی را تجربه کرده بودند و اشاعۀ آن توسط حکام و دولتمردان بدون توجه به تفاوت هایی ‏که در نگرش به مبانی حقوق غرب و ایران ملحوظ بود، در ایجاد زمینه پیشبرد جریان کشف ‏حجاب تأثیر عمده ای داشت. در پایان این قسمت ذکر این نکته ضروری است که تأثیرات ‏تجدد طلبی قبل و بعد از نهضت مشروطیت بیشتر در قلمرو اندیشه و تفکر حکومت قانون ‏تبلور یافت. اما اقدامات فرهنگی و تأثیر پذیری از آداب و رسوم غربی به عنوان برنامه و ‏دستور حکومتی نظیر آنچه بعد ها آتاترک در ترکیه انجام داد در ایران قبل از روی کار آمدن ‏رضا خان چندان مشهود نیست و آنگونه که باید، عملی نشد با این وجود مشروطه زمینه را ‏برای اقدامات عملی در این راستا  برای رضا خان ایجاد کرد‎.‎

حکومت رضا شاه  و رویکرد جدید در سیاست ایران
در یک تحلیل نهایی باید گفت که عوامل گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی زمینه را ‏برای وقوع کودتای ۱۲۹۹ه. ش و در نهایت به حکومت رسیدن رضا خان فراهم کردند. قبل ‏از هر چیز باید اذعان کرد برخلاف تصور برخی، ظهور رضا خان در عرصۀ سیاسی ایران و ‏تصدی مقام سلطنت، نه اتفاقی بود ونه ناشی از یک عامل واحد و خاص. مسلماً شرایط ‏اجتماعی و اقتصادی ایران در فاصلۀ سال های ۱۲۸۵ه. ش تا۱۲۹۹ه. ش و به تبع آن نقش ‏نیرو های سیاسی و اجتماعی در این دوره در تغییر سلطنت بسیار موثر بود. ضمن اینکه ‏نقش نیروی خارجی در به قدرت رساندن رضا خان نیز انکار ناشدنی بود. اصولاً نیاز به ‏استقرار یک حکومت قوی به عنوان یک ضرورت تاریخی مطرح بودکه با انحلال رژیم ‏قاجاریه به وقوع پیوست‎.‎
زمانی‌که رضا شاه بر سر کار آمد نخستین هدف حکومت وی ایجاد دولتی ملی و تمرکزگرا ‏بود. وی با ایجاد و تقویت سه پایۀ نگهدارنده اش – ارتش نوین، بوروکراسی دولتی و ‏پشتیبانی دربار –در جهت تمرکز قدرت خویش گام برداشت و با کنترل کامل نظام سیاسی ‏به نوسازی اجتماعی واقتصادی و اداری پرداخت. وی نسبت به تعدد منابع قدرت بدبین بود ‏به همین دلیل سعی داشت این منابع را در تهران متمرکز کند. بنابراین در این دوره، تهران به ‏مرکز برنامه های تمرکزگرایی حکومت تبدیل شد. در این راستا  ابتدا با  سرکوب جنبش ‏های گریز از مرکز و حوزه های نسبتاً خودمختار ایلی و عشایری یک  سیاست مرکزی قوی ‏به کمک ارتش نوین ایجاد کرد و قدرت سلطنت را مطلقه نمود. رضا شاه چارچوب ‏تشکیلاتی دولت مشروطه را نادیده گرفت و مجلس را به صورت تشکیلاتی فرمایشی به ‏منظور تأیید تصمیمات خود درآورد. با تضعیف مجلس از سوی شاه، نهادهای مشارکت ‏قانونی از کار افتادند و جناح مخالف – چه در داخل مجلس و چه در جامعه- قدرت ‏حضور در صحنۀ سیاسی را از دست داد، بدین ترتیب نمایندگان به ابزاری در راستای تأیید ‏و تصویب طرح ها و لوایح پیشنهادی تبدیل شدند وکاملاً در اختیار قوۀ مجریه قرار گرفتند. ‏از طرف دیگر رضا شاه برای اجرای برنامۀ تمرکزگرایی خود می بایست محدودیت های ‏سنتی و مذهبی را از سر راه خود بردارد و از قدرت روحانیون به عنوان یک گروه ذی نفوذ ‏قدرتمند بکاهد. بر این اساس، تعداد روحانیون در مجلس کاسته شد‎.‎
با ایجاد وزارت دادگستری، از قدرت و نفوذ روحانیت به شدت کاست. سیستم آموزشی ‏جدید نفوذ روحانیت را در امور آموزشی به شدت کاهش داد. همچنین تضعیف مؤسسات ‏دینی آموزشی، فرا خواندن روحانیون به سربازی، جلوگیری از انجام برخی مراسم مذهبی ‏منجر به تضعیف موقعیت و جایگاه روحانیت شد.[۲۴]به خاطر تسلط مطلق شخص شاه بر ‏تمام شئونات جامعه، کارکرد دستگاه حکومتی به شکل ویژه ای متجلی می‌شد به طوری که ‏دستگاههای حکومتی – اعم از دولت و مجلس- صرفاً مجری منویات شخصی شاه بودند. به ‏طور خلاصه با هر معیاری که سنجیده شود، شخص شاه به معنای رژیم بود و شاه و کشور ‏معنای مترادفی داشتند. او در مرکز دوایری قرار داشت که نقطۀ ارتباط‌آن ها با یکدیگر فقط ‏خود وی بود. دربار، خانوادۀ سلطنتی، دولت، استانداران، نیروهای مسلح و… به طور ‏جداگانه و مستقیم با شاه تماس داشتند‎.‎
دیوانسالاری یا به عبارتی نظام اداری حکومت رضا شاه در حدود نود هزار کارمند حکومتی ‏تمام وقت در نه وزارت خانۀ داخله، خارجه، عدلیه، مالیه، تجارت، پست و تلگراف، ‏کشاورزی و صنعت استخدام کرد.[۲۵]با گسترش دیوانسالاری، اقتدار حکومت و تمرکز ‏قدرت در دست رضا شاه به وقوع پیوست و کارمندان عالی رتبۀ کشوری و دیگر کارکنان ‏سازمان های اداری نقش اساسی در حفظ و تداوم قدرت رضا شاه ایفا می کردند. وزارت ‏داخله که بر پلیس، ادراۀ امور داخلی، خدمات پزشکی، انتخابات و سربازگیری نظارت ‏داشت کاملاً بازسازی شد. تقسیمات کشوری پیشین از بین رفت و در تقسیمات جدید به ‏جای چهار ایالت، یازده استان، چهل و نه شهرستان و بخش ها و دهستان های متعددی به ‏وجود آمد و ادراۀ هریک از این مراکز به مقاماتی که از طرف وزیر کشور در تهران مشخص ‏می شدند واگذار شد. از این طریق برای نخستین بار دولت مرکزی به شهرهای استان، ‏شهرستان ها و حتی برخی روستاهای بزرگ دسترسی یافت. [۲۶‏‎]‎

تمرکز قدرت و ایجاد دولتی مقتدر که بتواند زمام امور را در دست گیرد مستلزم داشتن ‏منابع مالی بود. بنابراین حکومت برای آن که بتواند حاکمیت خود را بر تمام مناطق کشور ‏بگستراند می بایست از توان اقتصادی لازم برخوردار باشد. لذا در این دوره حکومت سعی ‏داشت با ایجاد بخش دولتی و انحصارهای دولتی، نقش کلیدی را در اقتصاد کشور ایفا کند. ‏اگرچه سیاست های اقتصادی حکومت در این مقطع بر اساس یک ایدئولوژی اقتصادی ‏منسجم و با گزینش آگاهانه نبود ولی اقدامات حکومت در این راستا مقدمه ای به سوی ‏ایجاد یک اقتصاد ملی محسوب می شد. گسترش شبکۀ راههای ارتباطی و توسعۀ ارتباطات ‏و حمل و نقل، از دیگر برنامه های حکومت رضا شاه بودکه نقش و تأثیر مهمی در ‏یکپارچگی بازار ملی و مبادلۀ آزاد کالا و خدمات بین مناطق مختلف شهری و روستایی ‏کشور داشت و به نوسازی اقتصادی و صنعتی کشور کمک شایانی می کرد. مهم ترین ‏نوآوری در این حوزه تأسیس راه آهن دولتی و سرتاسری ایران به کمک مشاورین خارجی ‏بود که شمال، جنوب غربی و غرب کشور را به هم و به تهران متصل می کرد. هزینۀ این ‏تأسیسات از محل مالیات بر قند و شکر و چای تأمین شد. [۲۷‏‎]‎
با گسترش قدرت حکومت مرکزی، سیاست توسعۀ تشکیلات اداری، ایجاد راههای ارتباطی ‏و برقرای امنیت در راهها و افزایش امکانات مالی، زمینۀ گسترش تشکیلات قضایی در ‏سراسر کشور فراهم شد و تا آنجا که امکانات مالی اجازه می داد تمام نقاط کشور تحت ‏پوشش دادگستری قرار گرفت. تحول نظام قضایی و تمرکز آن در دست حکومت با ‏تغییرات ساختاری از طریق انحلال عدلیه و ایجاد دادگستری نوین توسط علی اکبر داور آغاز ‏شد. وحدت و تمرکز در سازمان قضایی بدین معنی بود که تشکیلات عدلیه یگانه مرجع ‏صالح برای رسیدگی به دعاوی و شکایات باشد. به عبارت دیگر تمام امور مربوط به ‏قضاوت و محاکمات باید در سازمان واحدی متمرکز می شد و مقامات و مراجع دیگر حق ‏مداخله در دستگاه قضایی را نداشتند. [۲۸]بدین سان با گسترش نقش حکومت مرکزی نقش ‏مقامات محلی – مخصوصاً روحانیون- در امور عدلیه از بین رفت. از جانب دیگر، گسترش ‏تشکیلات قضایی پشتوانۀ خوبی برای حفظ اقتدار دولت مرکزی در سراسر کشور بود. [۲۹‏‎]‎
حکومت رضا شاه در راستای سیاست تمرکزگرایی مسلماً به حوزۀ فرهنگی هم توجه داشت. ‏برقراری پیوندهای اقتصادی و صنعتی بیشتر و حتی اجتماعی-فرهنگی با دنیای غرب موجب ‏شد تجددطلبی، یعنی پذیرش شیوه زندگی به سبک اروپائیان، در ایران آن عصر ودر قالب ‏های مختلف خود را نشان داد. لذا در این زمان می بینیم که جریان تجدد طلبی آن هم در ‏شکل غربزدگی وغرب گرایی که قبل از مشروطیت آغاز و در مشروطیت و پس از آن ‏شدت بیشتری یافته بود، تأثیر قطعی خود را نمایان ساخت و رضا شاه را علی رغم آن که ‏خود، اروپا ندیده بود، به سمت  اروپا مآبی پیش راند. در این رابطه باقی ماندن ملتی به نام ‏ملت ایران با گرایش های یکدست و همگون فارسی از دغدغه های اصلی حکومت رضا شاه ‏بود. در جای جای رویکردهای اجتماعی و سیاستگذاری های فرهنگی دستگاه حکومتی او به ‏نوعی می توان این دغدغه و یافتن راه حل ها و پاسخ های مناسب آن را مشاهده کرد. چرا ‏که حکومت بر مردمی واحد با یک فرهنگ یکسان بسیار آسان تر بود و برای ایجاد یک ‏حکومت متمرکز مقتدر می بایست در حوزه های فرهنگی اقدامات لازم صورت گیرد‎.‎
حکومت رضا شاه پس از فراغت نسبی از پرداختن به مسائلی از قبیل حفظ تمامیت ارضی ‏کشور، برقراری امنیت و پایه ریزی اصول اصلاحات اقتصادی مورد نظرش، به دنبال توجه ‏بیشتر به حوزه های فرهنگی بود تا همانند همۀ حکومت ها بقای سیاسی خود را نیز تضمین ‏کند. لذا حکومت با تکیه بر «ناسیونالیسم» به عنوان یک ایدئولوژی حکومتی و مؤلفه های ‏دیگری چون «وحدت زبان» و «یک شکل سازی لباس» و «کشف حجاب» و همچنین ‏سازمان ها و کانون های مجری و حامی این مؤلفه ها، سعی داشت فرهنگی واحد به وجود ‏آورد و جامعه ایران را از شهری گرفته تا روستایی و ایلی حول محور آن جمع نماید. رضا ‏شاه بارها گفته بود باید وحدت زبان و وحدت شکل در تمام کشور، بخصوص بین طوایف ‏و ایلات، برقرار شود تا بدین وسیله ریشۀ اختلافات از بین برود و همه در لوای وحدت ‏کلمه همکاری نمایند و از نزاع دوری و در راه ترقی و پیشرفت کشور قدم بردارند‎.‎
کنشگران سیاست گذاری ها در دورۀ رضا شاه

به وجود آمدن حکومت رضا شاه برآیندی از ائتلاف بسیاری از نیروها بود که در یک طرف ‏آن بخشی از جامعۀ روشنفکران ایران قرار داشت. بسیاری از این افراد همان کسانی بودند که ‏ناامید از دستاوردهای نظام مشروطه، تحقق ارمان های خود را در حمایت از منجی ‏قدرتمندی(رضا شاه) می دید که هدف وی ایجاد یک دولت قدرتمند متمرکز و پایان دادن ‏به هرج و مرج  در کشور و انجام اصلاحات بود. با کودتای ۱۲۹۹ه. ش و بعد از آن به ‏حکومت رسیدن رضاخان زمینه برای خواستۀ آنان فراهم شد و توانستند با نهادینه کردن ‏دولت متمرکز رضا شاه بر آشفتگی  اجتماعی غالب آیند و در پست های کلیدی حکومت ‏قرار گیرند. مسلماً حضور افرادی مقتدر چون تیمورتاش، تحصیل کردۀ حقوق دان به ‏نام«علی اکبر داور»و شاهزاده ای با قدرت و در عین حال جاه طلب و تحت تأثیر فرهنگ ‏غرب چون«نصرت الدوله فیروز» و کسان دیگری چون علی اصغر حکمت، عیسی صدیق، ‏سید حسن تقی زاده، ذکاءالملک فروغی، مهدی قلی خان هدایت، احمد متین دفتری، علی ‏دشتی، احمد کسروی و بسیاری دیگر در کنار رضا شاه باعث می شد تا وی تحت تأثیر آنان ‏قرار گیرد و به تبع آن در صدد اجرای برنامه هایی باشد که رویکردی تجدد گرایانه به مقولۀ ‏توسعه وپیشرفت داشتند. وقتی به تفکرات این نیروها توجه می گردد می توان تا حدود ‏زیادی سیر حرکت و محورهای  توجه دولت رضا شاه را در آن ها یافت. اگرچه این افراد ‏اندیشه هایی گاه متناقض با یکدیگر داشتند و بسیاری در چگونگی پیاده سازی نظرات اتفاق ‏نظر نداشتند‎.‎
رضا شاه نیز در حکومت خود از این قشر استقبال کرد، او به خوبی می دانست کسانی که در ‏دانشکده ها و کالج های خارجی به شیوۀ غربی تحصیل کرده اند، تنها کسانی هستند که می ‏تواند در اجرای طرح های تجدد طلبانه خود به آنها متکی شود. به نوشتۀ یکی از پژوهشگران ‏در گزارشی که مدت کوتاهی پس از برکناری او نگاشته شده: رضا شاه درک کرده بود که ‏فقط در صورتی می تواند قدرت خود را حفظ کند که خود را با آمال روشنفکران مبنی بر ‏غربی کردن کشور سازگار کند. [۳۰] اندیشه های حاکم بر این طیف از نیروهای روشنفکر ‏اصلاح طلب را چنین برشمرد: تأکید بر جدایی دین از سیاست، توجه به اقتصاد به عنوان ‏محور اصلاحات در کشور، ایجاد ارتش منظم و کاآمد، بوروکراسی کارآمد، تأکید بر اصلاح ‏قوانین مالیاتی، تلاش در جهت صنعتی کردن کشور، گسترش زبان فارسی به عنوان یک زبان ‏ملی، توجه به آزادی زنان، تأکید بر سرمایه گذاری داخلی و صنعتی شدن به واسطۀ استفاده از ‏نیروهای درونی و مواردی از این قبیل.[۳۱]بنابراین می توان اینگونه استنباط کرد که ‏رویکردهایی که حکومت رضا شاه به موضوعات و مسائل فرهنگی و اجتماعی، سیاسی و ‏اقتصادی داشت رویکردی کاملاً جدا از تمایلات روشنفکری آن زمان نبوده است‎.‎
مسلماً تأثیرات فکری نهضت مشروطیت و حضور طبقۀ جدیدتر تحصیل کردگان غرب در ‏کنار طبقۀ حاکم که معتقد بودند جامعۀ سیاسی را باید بر پایۀ دگرگون سازی فرهنگ سنتی به ‏فرهنگ مدرن پیش برد و از این طریق، عظمت و تمدن گذشته را بر پایۀجدید، در ایران ‏بنیان نهاد، چشم انداز سیاست های اعمالی در این دوره است. تلاش هایی که در این زمینه ‏انجام شد چیزی نبود که از روحیۀ نظام گری رضا شاه بر خاسته باشد چرا که در واقع او ‏یک متفکر سیاسی نبود و برای تجدید بنای کشور نیز طرح جامعی نداشت‎.‎
در واقع بسیاری از اصلاحات و نوآوری های انجام گرفته در حکومت رضا شاه مدیون ‏روشنفکرانی بود که در آن زمان به طور رسمی در حکومت وی حضور داشتند و بیشترشان ‏محصول انقلاب مشروطه و در واقع همان کسانی بودند که در روی کار آمدن و تثبیت ‏حکومت رضا شاه در مصدر بسیاری از امور قرار گرفتند. پایۀ فرهنگی و طبقاتی و اجتماعی ‏رژیم رضا شاه بر حمایت و همکاری این روشنفکران قرار داشت و نمی توان نقش آنان را ‏در شکل گیری اندیشه های حاکم بر برنامه های حکومت رضا شاه نادیده گرفت. مخصوصاً ‏در حوزۀ فرهنگی، ایده های مدرنی را که روشنفکران عصر مشروطه به عنوان را ترقی و ‏تعالی کشور مطرح کرده بودند در این دوره به شکل باستانگرایی، اصلاح خط، کشف ‏حجاب و بالا بردن سطح فرهنگی جامعه ایران از طریق سازمان های مختلف مانند نظام ‏آموزشی، و سازمان پرورش افکار، از جانب روشنفکران این دوره که در رأس امور قرار ‏داشتند مورد حمایت قرار گرفت. اگرچه در اینکه آیا این برنامه ها و سیاست ها برای ترقی ‏و تعالی کشور مناسب بود؟ و آیا این برنامه ها و سیاست ها برای ترقی و تعالی کشور ‏مناسب بود؟ آیا  اصولاً مبانی فکری بسیاری از این روشنفکران با شرایط اجتماعی و ‏فرهنگی جامعۀ ایران سازگاری داشت  یا نه؟ جای بسی بحث دارد، اما به هر صورت در این ‏دوره این افراد سعی دارند از طریق حکومت به همل حوزه های جامعه از جمله حوزۀ ‏فرهنگی نفوذ پیدا کنند و ایده ها و برنامه های خود را عملی سازند. از همین رو اندیشۀ ‏مورد نظر حاکمیت از بالا به کل جامعه القا می شود و سیاست های اعمالی، مبانی فکری ‏کارگزاران و سیاستگذاران حکومت پهلوی اول را بازگو می کند. از جانب دیگر حمایت این ‏روشنفکران از سیاست های فرهنگی رضا شاه باعث اجرایی شدن آن ها می شود‎.‎
می توان اینگونه استباط کرد که به لحاظ فرهنگی هدف رضا شاه بسیاری از روشنفکرانی که ‏در حکومت رضا شاه حضور داشتند به ترک فرهنگ سنتی و روی آوردن به فرهنگ جدید -‏که عمدتاً ملحم از غرب بود- احیای فرهنگ و زبان و هویت ایرانی به مفهوم خاص آن ‏خلاصه می شد. گر چه این افراد اندیشه هایی گاه متناقض با هم داشتند، اما در سرلوحۀ ‏برنامه هایشان وضع قوانین عرفی، حذف نظام سنتی آموزش وپرورش، روی آوردن به آرمان ‏های ملت گرایانه، تکیه بر اقتدار و عظمت ایران پیش از اسلام، ترویج نظام آموزشی جدید، ‏گسترش زبان فارسی به جای زبان اقلیت های قومی و توجه به آزادی زنان قرار داشت. ‏‏[۳۲‏‎]‎
از برجسته ترین این افراد می توان به محمد علی فروغی معروف به «ذکاءالملک»  اشاره ‏کرد. وی اولین نخست وزیر دولت رضا شاه و از بنیان گذاران رژیم پهلوی بود که خدمات ‏زیادی به رژیم پهلوی کرد. در مورد او قضاوتها متفاوت است؛ برخی فروغی را از معدود ‏تجددطلبانی می دانند که از ظواهر تمدن غرب به باطن آن راه برده و معتقدند به همین دلیل ‏بوده که کتاب سیر حکمت در اروپا را نگاشته است.[۳۳]عده ای دیگر نیز او را «روشنفکری ‏غرب زده» می نامند.[۳۴]با این حال بدون تردید می توان فروغی را یکی از برجسته ترین ‏نخبگان روشنفکر تاریخ معاصر ایران خصوصا دورۀ پهلوی اول دانست چرا که علاوه بر ‏دولت مآبی و سیاستمداری دارای مقام شامخ ادبی و فلسفی بود به لحاظ سیاسی او بارها با ‏پذیرفتن مسئولیت در دوران حساس تاریخ ایران لیاقت و کاردانی خود را ثابت کرده بود‎.‎
او بر خلاف عده ای از نخبگان فرهنگی و مردان سیاسی، به در ستی تربیت ملت را اساسی ‏ترین اقدام برای توسعه و پیشرفت کشور می دانست و معتقد بود بدون ایجاد مراکز فرهنگی  ‏وپشت سر گذاشت آموزش های جدید فرهنگی و گسترش دانش های جدید و انتشار ‏روزنامه ها و مجلات این امر تحقق پیدا نمی کند در این دوره، قرار گرفتن او در پست های ‏کلیدی سیاسی باعث شد تا نهادهای مدرنی را به وجود آورد و چهره ی اجتماع و فرهنگ ‏ایرانی را از الگوهای سنتی دور سازد  و طرح هایی چون تأسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان ‏زبان فارسی، برگزاری جشن هزاره ی فردوسی، انجمن آثار ملی ایران، تجدید ساختمان ‏آرامگاه حافظ و تعمیر بنای آرامگاه سعدی را عملی سازد‎.‎
فروغی با فرستادن شاه به ترکیه تلاس کرد که وی را از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا-که در ‏ترکیه رواج یافته بود- آشنا کند و بعد قسمتی از آن را در ایران پیاده کند و مسلما این سفر ‏بر روی رضا شاه تأثیر بسزایی گذاشت چرا که تغییر کلاه، کشف حجاب و تأسیس دانشگاه ‏از دستاوردهای این سفر بود.[۳۵]از طرف دیگر فروغی از تئوریسین های اصلی ناسیونالیسم ‏باستان گرا در این دوره بود و تلاش زیادی در مسیر ترویج این ایدئولوژی انجام داد. او ‏باستان گرایی را به پدیدۀ ملیت خواهی ایرانی پیوند می زند و از آن ها به عنوان ستون های ‏اصلی اقتدار دولت ملی رضا شاه بهره می گیرد.[۳۶]روی هم رفته فروغی سیاستمداری ‏برجسته در دورۀ ضاشاه محسوب می شد و نمی توان نقش او را در سیاست های فرهنگی ‏رضا شاه نادیده گرفت‎.‎
عبدالحسین تیمورتاش معروف و ملقب به «سردار معظم خراسانی» مقتدرترین وزیر دربار ‏ایران در عصر رضا شاه و یکی از نخبگان روشنفکر دوران رضا شاه می باشد. او را می توان ‏قوی ترین بورکرات – روشنفکر نیمه اول سلطنت رضا شاه و مرد دوم قدرت ایران آن ‏روزگار دانست که نقش مهمی در شکل گیری و زیر ساخت های حکومت رضا شاه ایفا ‏کرد. [۳۷] بلوشر در سفرنامه خود درباره تیمورتاش می گوید‎:‎
‎«‎احساس کردم با مرد مهمی سروکار دارم، مردی با فراست بسیار و اراده ی معطوف به ‏هدف و هوس های بزرگ در سر… به نظرم چنین آمد که او به عنوان یک قدرت فکری در ‏پشت سر شاه ایستاده و او را در کار اصلاحات الهام می بخشد. »[۳۸‏‎]‎
در طرح اصلاحات مملکتی که وی در تاریخ ۲۴/۱۱/۱۳۰۷ به رضا شاه نوشته است به خوبی ‏مشخص می شود که حکومت رضا شاه بر اساس این برنامه ها سیاست های خود را تدوین ‏کرده است. وی در خصوص اصلاح معارف مملکت  چنین می گوید‎:‎
‎«… ‎اصلاح دیگری که ضرورت دارد اصلاح معارف مملکت است که قدم اول آن اصلاح ‏خط فارسی است زیرا که خط امروز فارسی خود بزرگترین مانع نشر معارف است و تا ‏وقتی که مردم با سواد نشوند تهذیب اخلاق آن ها غیر ممکن است. ایجاد مدارس ابتدایی و ‏اجباری کردن تحصیلات پس از دایر شدن آن ها برای ذکور و اناث و همچنین ایجاد ‏مدارس صنعتی که مستلزم به کار انداختن  بی کارها و ترویج اصول تمدن جدیده خواهد ‏بود، وحدت زبان مملکتی و ترویج زبان فارسی در تمام مملکت به وسیله مدارس، فرستادن ‏عدۀ معینی شاگردان همه ساله به اروپا و آموختن صنایع مختلفه، تهیه کتب مقدماتی برای ‏تدریس در مدارس و قدغن کردن استعمال کتب امروزه که فوق العاده بد تنظیم شده اند. ‏ایجاد دارالتألیفات و مدارس موسیقی و نقاشی برای ایجاد روح تازه و خارج کردن جامعه از ‏خمود فعلی اقداماتی است که به نظر مفید می آید. برای کمک مالی در نشر معارف ضبط ‏اوقاف عمومی از طرف دولت و رساندن عواید آن به مصارف فوق ضرورت خواهد داشت‎.‎
تأسیس نمایشگاهها و تفرجگاههای عمومی تأثیر مهم در اخلاق و روحیات جامعه خواهد ‏دشت. دادن حق رأی به اشخاص باسواد، ایجاد لباس یکدست و کلاه مملکتی و اجباری ‏کردن آن در ادارات دولتی در مرکز و در ولایات و کوتاه کردن لباس ها و منسوخ کردن ‏تفاوت لباس هر یک از ولایات و کوتاه کردن لباس ها و منسوخ کردت تفاوت لباس هریک ‏از ولایات مانع ایجاد وحدت کامل ملی است و ضمناً مقرون به صرفه جویی می باشد. ‏‏»[۳۹‏‎]‎

بر این اساس می توان گفت تیمورتاش نیز به عنوان یک نیروی فکری در طراحی و اجرای ‏سیاستگذاری های فرهنگی بسیار مؤثر بود، به طوری که در سوق دادن ذهن رضا شاه به ‏اتخاذ سیاست هایی نظیر متحدالشکل کردن لباس نقش زیادی داشت. همچنین  او در زمینه ‏سازی برای‌کشف حجاب، با تشکیل مجالس میهمانی که زنان بدون حجاب در آن شرکت ‏می کردند، و تشویق شاعران برای سرودن شعرهایی در رابطه با رفع حجاب نقش مؤثری ‏داشت‎.‎
علی اصغر حکمت یکی از مهره های بسیار حساس در دوره رضا شاه بود  و در طول این ‏دوره سمت های مختلفی چون وزیر معارف و صنایع مستطرفه، وزیر خارجه، وزیر کشور را ‏به عهده داشت. حکمت یکی از مجریان  و طرحان اصلی کشف حجاب در ایران است  و ‏در ابتدای کتاب خود«سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» از این قضیه حمایت کرده است. ‏وی درگوشه گوشۀ خاطراتش ضمن تجلیل از رضا شاه  خود را به عنوان نفر اول که مخاطب ‏و مورد توجه شاه است معرفی کرده و صریحاً موافقت خود را نسبت به اجرای طرح رضا ‏شاه در ۱۷ دی ماه و نتایج مرتبط با آن اعلام می دارد.[۴۰]او در سال ۱۳۱۲ ه.ش سازمان ‏پیشاهنگی را در ایران بازسازی کرد و پیشاهنگی دختران را در راستای کشف حجاب در ‏ایرن تأسیس کرد. وی همچنین به دستور رضا شاه با گرد آوردن عده ای از زنان فرهنگی ‏جمعیتی به نام «کانون بانوان» تشکیل داد تا با حمایت دولت پیشقدم نهضت آزادی زنان ‏ایران باشند این کانون وظیفه داشت در جهت تعمیم و توسعه فرهنگ جدید و متجدد کردن ‏بانوان تلاش کند. [۴۱‏‎]‎
دودمان خاندان هدایت از خاندان های صاحب عنوان دوره قاجار بود و اعضای این خاندان ‏از  دوره قاجار همواره در صحنه سیاست حضور داشتند. مهدی قلی خان مخبر السلطنه ‏هدایت نیز از اعضای این خاندان و  از نخبگان روشنفکر  دوره ی رضا شاه می باشد. او ‏تحصیلکرده ی آلمان  و به مدت شش سال  نخست وزیر رضا شاه بود.  مخبرالسلنه فردی ‏محافظه کار بود و همین مسالمت جویی و محافظه کاریش باعث می شد که رضا شاه او را ‏برای این کار مناسب بداند. قانون اتحاد الشکل لباس در زمان او  به طور رسمی مطرح و در ‏مجلس به صورت قانونی تصویب شد. گرچه در کتابش «خاطرات و خطرات» با قضیه ‏متحدالشکل کردن لباس موافقتی نشان نمی دهد  و در مورد کشف حجاب هم چون آن را ‏برگرفته از غرب می داند  عملی ناپسند تلقی می کند. با وجود این، او هم تا آنجایی که ‏کشف حجاب منجر به از رونق افتادن روبنده و نقاب است با عمل رضا شاه موافق بود چرا ‏که روبنده را شرعی نمی دانست‎.‎
در این میان باید به کسانی همچون سید حسن تقی زاده هم  اشاره کرد که در عصر پهلوی ‏اول از جمله مشاوران رضا شاه بود و پست های مختلف وزارت و سفارت را داشت از ‏چهره های اصلی روشنفکری و ناسیونالیست ایران در عصر پهلوی می باشد. به لحاظ ‏فرهنگی از او مقالاتی در خصوص فردوسی و نیز بحث هایی درباره  ی خط فارسی نوشته ‏است. کتاب «از پرویز تا چنگیز » او که درباره ی تایخ ایران از زمان ظهور اسلام تا یورش ‏مغولان است، در تکوین و گسترش مدل تاریخ نگاری رایج در عصر پهلوی نقش داشته ‏است‎.‎
همچنین احمد کسروی نیز از جمله مشاوران و کارگزاران عصر رضا شاه می باشد. او ‏گرایش شدید ناسیونالیستی داشت و از ایدیولوژی ناسیونالیسم باستان گرای حکومت رضا ‏شاه حمایت می کرد. کسروی در مسیر ترویج آرای خود، به تألیف و انتشارات کتب مختلف ‏نیز پرداخت. افراد بسیار دیگر ی نیز هستند که ذکر خدمات  همه آن ها در این جا نمی ‏گنجد؛ کسانی مانند، فرج الله بهرامی، نصرت الدوله فیروز، ابراهیم پورداوود، ذبیح بهروز، ‏سید محمد تدین  و… در همراهی و همکاری با رضا شاه و سیاست های اعمالی او کوتاهی ‏نمی کردند [۴۲‏‎].‎
‎ ‎اینها و بسیاری دیگر نقش عمده ای در طراحی و حمایت از سیاست های فرهنگی حکومت ‏رضا شاه ایفا کردند اما  به تدریج با  مستبد شدن قدرت شاه یک به یک از صحنه سیاسی ‏حذف شدند و جای آن ها را افرادی بی لیاقت و مطیع و گوش به فرمان گرفتند و این امر ‏خسارات جبران ناپذیری در مدیریت آیندۀ کشور بر جای گذارد. شاید اگر قدرت تصمیم ‏گیری بیشتری به آن ها داده می شد می توانستند مشروعیت لازم را برای رضا شاه فراهم ‏آورند و پایه های فرهنگی حکومت او را –هرچند  که با جامعه ایران در تضاد باشد-‏استحکام بیشتری ببخشند، اما  فضای دیکتاتوری حاکم بر جامعه و فعال بودن نیروی ‏خارجی امکان خلاقیت را از بسیاری از آنان گرفت البته این به معنای آن نیست که این ‏نخبگان افرادی خودساخته  بودند و به هیچ نیروی خارجی وابستگی نداشتند و یا اینکه ‏تفکرات آنان لزوماً درست و برای جامعه ایران مفید و به صرفه بود‎.‎
کشف حجاب و حکومت پهلوی اول
بعد از کودتای ۱۲۹۹ه.ش توجه به وضعیت زنان بیشتر شد و تلاش هایی در جهت بهبود ‏وضعیت آنان صورت گرفت. در اوخر دهۀ۱۳۰۰ه.ش و سراسر دهۀ ۱۳۱۰ه.ش قانون خانواده ‏با الحاقیه هایی تکمیل گردید این قانون که برای اولین بار در ۱۳۰۷ه.ش به تصویب مجلس ‏رسید، دارای ۱۰۰ماده دربارۀ خانواده بود قانون ازدواج و قانون مربوط به ارائه گواهینامه ‏پزشکی هنگام عقد، به ترتیب‌در سال‌های۱۳۱۰و ۱۳۱۷ه.ش افزوده شدند.[۴۳]رواج آموزش ‏در میان زنان نسل جدیدی از زنان تحصیلکرده را وارد میدان کرد که در حیات اقتصادی و ‏فرهنگی کشور نقش هایی را بر عهده گرفتند. با گذشت زمان تعداد سازمان های زنان ‏افزایش یافت و زنان به درجاتی از ایفای نقش در زندگی عمومی دست یافتند و وارد عرصۀ ‏اجتماع شدند. همچنین برخی معتقدند، در جریان این تحولات فرهنگ مرد سالاری به ‏تدریج رنگ باخت، تا زن بتواند جایگاهی متناسب با شخصیت خود در اجتماع و خانواده ‏جستجو کند. با این وجود چنان که پژوهندگان متذکر شده اند در این زمان، موانع عمدۀ ‏پیشرفت زنان برطرف نشد.اگرچه نمی توان از اقداماتی که در رابطه با آموزش و پرورش ‏زنان در این دوره شده، چشم پوشید. با این حال سازماندهی زنان در دورۀ رضا شاه زیر ‏سلطه حکومت بود و همین امر مانع بحث های گسترده دربارۀ «مسئله زنان» شد.[۴۴‏‎]‎
یکی از موضوعاتی که در رابطه با زنان در این دوره نیز با شدت بیشتری پیگیری شد موضوع ‏‏«کشف حجاب» زنان بود. موضوع کشف حجاب در میان تمام جریانات فرهنگی حکومت ‏پهلوی اول بیشتر مورد توجه واقع شده و مطالب و اسناد زیادی در این رابطه منتشر شده ‏است علت آن هم شاید این امر باشد که کشف حجاب در ایران نمایانگر نقطۀ اوج دخالت ‏حکومت در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین نگرش سطحی حکومت به غرب به عنوان ‏الگوی پیشرفت بود.[۴۵]از طرف دیگر اجرای آن به عنوان یک دستور حکومتی موجب شد ‏که نه تنها به لحاظ دینی، بلکه به لحاظ سیاسی به هم به صورت یک مسئله درآید[۴۶] چرا ‏که نه تنها با ارزش های مذهبی سازگار نبود بلکه با سنت های ایرانی نیزمغایرت داشت. لذا ‏وجه رضا شاه را به عنوان یک لامذهب در اذهان نمایان ساخت. علی رغم این اقدام، ‏همچنان که در بحث های قبل اشاره شده، این حکومت رضا شاه نبود که اندیشۀ کشف ‏حجاب و حجاب زدایی را مطرح ساخت. حکومت رضا شاه این اندیشه را در سطح گسترده ‏ای عملی ساخت. این روشنفکران جنبش مشروطه بودند که اندیشۀ حجاب زدایی را مطرح ‏ساختند‎.‎
و حکومت رضا شاه نیز از افکار واندیشه های آنان تاثیر پذیرفته بود چرا که بسیاری از آنان ‏در حکومت وی حضور داشتند. نکتۀ دیگری که نیاز به توضیح دارد مفهوم “حجاب” و “بی ‏حجابی” است. بیشتر بحث های محققانه در بارۀ کشف حجاب در دورۀ رضا شاه از لحاظ ‏مفهوم حجاب وبی حجابی مبهم هستند. تا قبل از تغییر سلطنت و اانتقال قدرت به خاندان ‏پهلوی، کشف حجاب به معنای آزادی “وجه ” و “کفین” و برداشتن “نقاب”  از چهره بود. ‏مطالب نشریۀ «عالم نسوان» و سایر منابع آن زمان نشان می دهد، تا آن زمان منظور از ‏حجاب وبی حجابی به طور عام کنار گذاشتن «چادر» و«نقاب» بود. و طرح این موضوع را ‏نمی توان در جهت «تأسی صرف از مظاهر غربی تلقی نمود»  در واقع گسترش سیر تجدد ‏طلبی و افزایش تمایل  بخشی مردم به پذیرش آداب ورسوم اجتماعی اروپا به دورهای ‏برمی گردد که رضاخان به قدرت رسیده و در صدد رسمیت بخشیدن به کشف حجاب ومنع ‏استفاده از چادر وچار قد برآمده بود. در اوایل این دوره دو نظریه راجع به کشف حجاب ‏وجود داشت« تعدادی طرفدار مستقیم کشف حجاب بودند وعده ای دیگر برداشتن نقاب و ‏تغییر رنگ چادر را  از مشکی به رنگ های دیگر کافی می دانستند.[۴۷] روشنفکران و ‏تحصیلکردگان غرب، بیشتر طرفدار نظریۀ اول بودند که پس از دستیابی رضاخان بر اریکۀ ‏قدرت و در گسترش سیاست تجددطلبی رو به افزایش نهادند و رضاخان نیز از آنان ‏پشتیبانی می کرد‎.‎
‎ ‎جریان روشنفکری و کشف حجاب در عهد رضا شاه
موضع جریان روشنفکری در زمان رضا شاه –چه آنان که در دستگاه حکومت حضور داشتند ‏و چه آنان که در حکومت وی سمتی نداشتند- به وضعیت زنان به طور عام و کشف حجاب ‏به طور خاص، مسلماً نشأت گرفته از اندیشۀ روشنفکران عصر مشروطه بود و جدای از ‏جریان تجدد طلبی زنان در دورۀ مشروطه نبود. لذا در این رابطه اکثریت روشنفکران-چه زن ‏و چه مرد- دیدگاه مشابهی داشتند. آنان در مجلات و نشریات، خصوصاً نشریات و مجلات ‏زنان، تعدیاتی را برمی شمردند که جامعه در حق زنان روا می داشت و در قالب ‏تجددخواهی و طرفداری از قانون، به حمایت از آنان می پرداختند. این گروه‌که در میانشان ‏زنان روشنفکر نیز وجود داشتند؛ اغلب تحصیلکردگان غربی و یا محصول سیستم اموزشی ‏غرب در ایران بودند. آشنایی با حقوق و آزادی های فردی زنان غربی، و مقایسۀ شتاب زدۀ ‏آن با وضعیت زن ایرانی، آنان را در مقام انتقاد از وضعیت موجود زن ایرانی قرار می داد‎.‎
از این رو پس از اعلام رسمی کشف حجاب و حتی قبل از آن، از برنامه های حکومت در ‏رابطه با زنان حمایت می‌کردند این دسته از روشنفکران که در میانشان نویسندگان و شاعران ‏مشهوری چون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی و پروین اعتصامی به چشم می خورند، ‏حجاب را مانع ترقی و بی حجابی را مترادف با ترقی و تمدن می دانستند و در حقیقت ‏بلندگوهای تبلیغاتی کشف حجاب بودند و با ایجاد مراسم و ایراد سخنرانی، در پیشبرد طرح ‏رضا شاه کوشیدند. البته این نگرش را نمی توان به تمام روشنفکران آن دوره تعمیم داد؛ ‏روشنفکرانی هم بودند که ضمن آشنایی با وضعیت زنان با دنیای غرب و تصریح بر احقاق ‏از دست رفتۀ  با برخی برنامه های حکومت در رابطه با زنان مخصوصاً «کشف حجاب» به ‏خاطر آن که جنبۀ فردی داشت و از طریق قانونی و بر اساس مصوبۀ مجلس اعمال نگردیده ‏بود، مخالفت می کردند، و گرنه با اصل قضیه، یعنی حضور زنان در جامعه و با الگوهای ‏غربی پوشش زنان مخالفتی ندشتند. دکتر محمد مصدق یکی از این روشنفکران بود که با ‏ازادی زنان به شیوۀ رضا شاهی مخالف بود. زیرا معتقد یود که این کار می بایست:«.. به ‏واسطۀ تکامل اهل مملکت باشد نه به واسطۀ یک کسی که قدرتی پیدا کرده و یک زوری ‏پیدا کرده که من اینجور می خواهم و اینجور باید بشود… »[۴۸] خلاصه اینکه روشنفکران ، ‏خصوصاً آنان که در غرب به تحصیل پرداخته و یا غرب را دیده بودند و با فرهنگ  و آداب ‏و رسوم غربی همساز بودند، قضیۀ کشف حجاب زنان و منع حجاب آنان مخالفتی نداشتند ‏بلکه در مقالات و نوشته هایشان مستقیم یا غیر مستقیم به ان اشاره کرده بودند و اینک که ‏صورت تحقیق یافته بود ، روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ را آغاز فصل جدیدی از تاریخ زندگانی و ‏حیات اجتماعی زنان ایرانی محسوب می کردند‎.‎

کشف حجاب و زمینه سازی برای اعلام آن
حکومت  رضا شاه برای اعمال قانون«کشف حجاب» و آماده سازی اذهان جامعه برای ‏پذیرش آن دست به اقدامات سازمان یافته ای در-کوتاه مدت و بلند مدت- زد. چرا که ‏موقعیت مذهبی  و سنتی شهر ها سبب می شد که یکباره و بدون فراهم ساختن زمینه های ‏لازم به این اقدام مبادرت نکنند. از جملۀ اقدامات صورت گرفته در این راستا می توان به ‏موراد زیر اشاره کرد‎:‎

‏۱‏‎)‎متحدالشکل کردن لباس مردان
‎      ‎برای رسمیت یافتن کشف حجاب وپیشبرد آن، می بایست زمینۀ لازم درکانون خانواده ‏فراهم می شد و برای سرپرست خانواده که عامل اصلی و بازدارنده در برابر حضور همسر ‏خویش، آن هم بدون حجاب در معابر عمومی، برنامه ریزی می گردید لذا در دی ماه ۱۳۰۷ ‏با تصویب«متحدالشکل بودن البسه اتباع ایرانی در داخل مملکت»در مجلس هفتم[۴۹]عموم ‏مردان ایران جز هشت طبقه روحانیون ملزم به تغییر لباس خود شدند حکومت پهلوی این ‏اقدام را در راستای ایجاد یک ملت متحد ویکپارچه انجام داد چرا که سعی داشت به هر ‏شیوه ای اختلافات ظاهری میان اقوام مختلف ایرانی را از میان بردارد. و یکی از وسایل ‏دست یابی به این هدف از نظر حکومت اتحاد شکل ظاهری مردان وبه تبع آن زنان بود. می ‏توان چنین استدلال کرد که اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه، برنامه ای بود که بیشتر« از مظاهر ‏غربی اقتباس شده بود و ضمن آنکه جامه ایران را از سنت ها و آداب پوشش و نوع پوشش ‏محلی به میزان قابل توجهی دور گردانید مقدمات کشف حجاب را نبز فراهم و پذیرش آن ‏را در سطح جامعه آسانتر کرد‎.‎
‎ ‎‏۲‏‎)‎تبلیغات رسانه ای
‎       ‎ماهها قبل از اعلام رسمی کشف حجاب مطبوعات ایران مقالات متعددی دربارۀ آزادی ‏زنان می نوشتند و دستورالعمل هایی را هم که حاکی از طرز معاشرت، مد لباس، ارایش موی ‏سر و امثال آن بود درج می کردند. در این میان فعالیت نشریات و مجلات زنان جالب توجه ‏است، به طوری که بین سال های ۱۳۰۰تا ۱۳۱۴ه. ش نشریات زیادی توسط زنان ایرانی ‏تأسیس شدند ازجمله آنها می توان به روزنامه«زبان زنان» به مدیریت خانم صدیقه دولت ‏آبادی اشاره کرد. وی نخستین زنی بود که در مسیر تجدد طلبی، کشف حجاب را آغاز کرد. ‏همچنین می توان به مجلۀ «جمعیت نسوان وطنخواه» به صاحب امتیازی خانم ملوک ‏اسکندری اشاره کرد. که اولین شمارۀ آن به سال ۱۳۰۲ه. ش منتشر شد. مندرجات این مجله ‏در ابتدای سال های تأسیس دربارۀ تعلیم وتربیت زنان ودوشیزگان و اصلاحات اجتماعی این ‏طبقه بود. در شماره های۷و۸ این مجله، مقاله ای به قلم خانم دولت آبادی راجع به زنان ‏ایرانی در مقایسه با زنان اروپایی منتشر گردیده که صراحتاًمحصور بودن و درواقع در ‏حجاب بودن زن ایرانی را عامل بدبختی او می داند. در این بین مجلۀ«عالم نسوان» به ‏صاحب امتیازی خانم «نوابه صفوی» و زیر نظر مجمع فارغ التحصیلان مدرسه اناثیه آمریکایی ‏ایران، در خارج از کشوررا در داخل کشور برای مقدمه سازی برای کشف حجاب آغاز کرده ‏بودند در این مجله در شمارۀ ششم، سال هشتم، در قسمتی از مقاله تحت عنوان«زن مگر بشر ‏نیست» حجاب را مانع ترقی و تکامل جامعه ایران معرفی می کند و می نویسد« جامعه ایران ‏بواسطه حجاب نصف هیات خود را گندانده بطوری که به انجام هیچگونه امری قادر نیست و ‏با نصف دیگر می خواهد جاده پرخم وپیچ تکامل را بپیماید. [۵۰] سپس طرفداران حجاب ‏را مخاطب ساخته و اذعان می دارد که مقاومت آنها بیهوده است وباید تسلیم ‏شوند:«طرفداران حجاب بدانند که برافتادن حجاب انقلابی است فکری که بخودی خود به ‏ظهور پیوسته و خواه ناخواه نتیجۀ خود را خواهد بخشید».[۵۱] وجود نشریاتی مانند«عالم ‏نسوان» نه فقط از لحاظ مطالبی که می نوشتند بلکه فی نفسه وجودشان سندی بود گواه بر ‏اولین مشارکت زنان ایرانی در مشاغل تازه ای مانند روزنامه نگاری، به عنوان سردبیر، ‏نویسنده، مترجم یا مدیر اداری.[۵۲]علاوه برآن، نویسندگان این مقالات یا سردبیران آن ها، ‏مانند  خانم شهرزاد آزاد مدیر روزنامه «نامه بانوان» در تهران، فخر آفاق پارسا سردبیر ‏مجلۀ«جهان زنان»در مشهد، و یا خانم نوابه صفوی مدیر مجله« عالم نسوان» خود از پیشتازان ‏کشف حجاب در ایران بودند. روزنامه ها و مجلات دیگر مانند «اطلاعات»، «ایران امروز» و ‏یا  مجله «ایرانشهر» نیز که در خارج از ایران منتشر می شد، فعالیت های گسترده ای را در ‏این راستا آغاز کرده بودند.  مجله ایرانشهر همه بدبختی های زن ایرانی را ناشی از حجاب ‏می داند و چنین می نویسد:«… علت شیوع مسئله دو جهت است، اول حجاب. دوم ‏جهالت که آن هم ثمره حجاب است».[۵۳‏‎]‎
مجله ایرانشهر حتی تا آنجا پیش می رود که در شماره های ۱۱و۱۲ خود علت اول و آخر ‏ازدواج جوآنان تحصیلکردۀ ایرانی با دختران فرنگی را، حجاب زن ایرانی می داند. و در ‏جای دیگری از همین شماره، انجام همه شنایع و قبایح زنان را به حجاب نسبت می دهد. ‏روی هم رفته مقالاتی که در ارتباط با لزوم ترقی وپیشرفت مملکت در این روزنامه ها ‏منتشر می شد مشحون از حمله به حجاب به عنوان مانع وسد راه ترقی وتکامل بود. بر این ‏اساس می بایست به هر ترتیبی است زن ایرانی را به اجتماع کشاند و حجاب را از سرش ‏برگرفت. نویسندگان این نشریات در مقالات خود، لزوم تعلیم وتربیت زنان و فرزندان آنان، ‏بیان محرومیت های زنان در خانه ها ولزوم وارد شدن  آنان در فعالیت های اجتماعی، ‏ترویج امتعۀ وطنی، معرفی زنان مشهور جهان و انتقاد از مسئله حجاب به عنوان سد راه ‏ترقی و تکامل زنان را مورد بحث قرار دادند. ترویج فرهنگ حجاب زدایی از اهم مقالات ‏مندرج در این مجلات بود‎.‎

‏۳‏‎-‎تشکیل مجامع وکانون ها
‎      ‎حکومت رضاشاه به منظور تحکیم اقدامات فرهنگی خود انجمن ها و کانون های ‏مختلفی را ایجاد کرد تا از طریق آن ها مؤلفه های فرهنگی را که به جامعه القا می کرد، ‏عمومیت بخشد. رویکرد هر یک از این انجمن ها و کانون ها در جهت سیاست گذاری های ‏فرهنگی حکومت و فراهم کردن بستری مناسب برای ایجاد یک فرهنگ ملی و یکپارچه بود. ‏با بررسی مرامنامۀ این کانون ها و جمعیت ها، مشخص می شود که اصول آن ها بر اساس ‏مقتضیات و نیاز های حکومت تدوین شده است تشکیل  این مجامع وکانون های مختلف ‏نقش عمده ای در پیشبرد برنامه های رضا شاه برای کشف حجاب ایفا کرد. ازآن میان می ‏توان به کانون هایی مانند «جمعیت نسوان وطنخواه» به ریاست محترم اسکندری اشاره کرد. ‏هدف این جمعیت طبق اساسنامۀ آن، حفظ شعائر و قوانین اسلام و سعی در تذهیب و ‏تربیت دختران، ترویج صنایع وطنی و باسواد کردن زنان، نگهداری ازدختران  بی سرپرست ‏و  مواردی از این قبیل بود. در واقع هدف جمعیت اجرای سیاست فرهنگی حکومت رضا ‏شاه در راستای کشف حجاب بود.[۵۴] از میان نخستین اعضای این جمعیت می توان به نور ‏الهدی منگنه، فخر آفاق پارسا، فخر عظیمی ارغون، مستوره افشاره و صفیه اسکندری نام برد ‏که همه از زنان روشنفکر و تحصیلکرده و از پیشگامان کشف حجاب بودند، اشاره کرد. یکی ‏از اقدامات این جمعیت اجرای اولین نمایشگاه ویژه بانوان بود‎.‎
یکی دیگر از کانون هایی که به منظور زمینه سازی برای اعلام حجاب از طرف حکومت ‏ایجاد شد«کانون بانوان» بود. این کانون در سال ۱۳۱۴ه. ش تحت نظارت «شمس» پهلوی از ‏طرف وزیر معارف«علی اصغر حکمت» و با فرمان رضا شاه به وزیر معارف به منظور فراهم ‏نمودن زمینه مساعد جهت اعلام آزادی زنان ودر حقیقت اعلام رسمی کشف حجاب تشکیل ‏شد. این کانون وظیفه داشت در جهت تعمیم و توسعه فرهنگ جدید و توسعه تجدد خواهان ‏و به عبارت دیگر متجدد کردن بانوان تلاش‌کند. بدرالملوک بامداد نیز از این هدف اصلی ‏کانون، (کشف حجاب) برداشته و چنین می نویسد:«ضمن سایر اقدامات، منظور اصلی یعنی ‏ترک چادر سیاه متدرجاً پیشرفت می کرد به این طریق که زنان عضو جمعیت با راضی کردن ‏خانواده های خود یکی یکی به برداشتن چادر مبادرت می نمودند»[۵۵]وی در ادامه می ‏افزاید که سخنرآنان در مجالس کانون«سایر بانوان را به تشویق به ترک کفن سیاه می کردند. ‏بطوری که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون عده زیادی از بانوان بدون چادر ‏حضور می یافتند»[۵۶] اعضای این کانون از طریق برپایی این مجالس سخنرانی و سایر ‏اجتماعات، زنان را به ترک چادر تشویق و ترغیب می کردند. زنان عضو این جمعیت از ‏نخستین کسانی بودند که پیش از روز کشف حجاب یعنی ۱۷دی ۱۳۱۴ بدون چادر در معابر ‏عمومی حرکت کردند. [۵۷‏‎]‎
برگزاری دومین کنگرۀ «زنان شرق»در ایران در سال ۱۳۱۱ه. ش خود از عوامل زمینه ساز ‏برای کشف حجاب بود. در درخواستی که نورحماده- رئیس مجامع سنوان در شرق- برای ‏تشکیل کنگرۀ زنان در شرق در ایران فرستاده، موضوع های مورد بحث در این کنگره را ‏مواردی از قبیل تربیت نسوان، ترقی زبان های ملی وترویج صنایع وطنی و امثال آن ذکر ‏کرده است. [۵۸‏‎]‎
آرزوی رسیدن به زنان اروپایی و آمریکایی کاملاً نشان دهندۀ طرز فکر سخنرآنان وبسیاری ‏از زنان شرکت کننده در این کنگره بود. انعکاس اخبار این کنگره در جراید آن روز نشان ‏دهنده یک کوشش همگانی برای حرکت و هدایت حقوقی زن به سمت الگو های غربی و ‏اروپایی بود. [۵۹‏‎]‎
از طرفی نباید نقش مراکز تعلیم و تربیت و دانشسرا های مقدماتی دختران و بسیاری مراکز ‏فرهنگی دیگر را در زمینه سازی برای کشف حجاب نادیده گرفت. در بسیاری از این مراکز ‏به عنوان مجلس جشن وخطابه در ذم حجاب و مدح بی حجابی استفاده می شد. تاسیس ‏پیشاهنگی دختران، اعزام دختران به خارج از کشور،گسترش ارتباط خانواد های ایرانی با ‏خانواده های اروپایی، شرکت جستن زنان در مهمانی ها، رستوران ها و سینما ها به همراه ‏مردان، خصوصاً سفر رضا شاه به ترکیه و مشاهدۀ کارکرد ها  و آثار اجتماعی آزادی زنان در ‏ترکیه وی را به این کارها راغب تر کرد. تاثیر این سفر در رضا شاه به حدی بود که خطاب ‏به رئیس الوزراء (محمود جم) اظهار می دارد :« نزدیک دو سال است که این موضوع- ‏کشف حجاب- سخت فکر مرا به خود مشغول ساخته است. خصوصاً از وقتی که به ترکیه ‏رفتم و زن های آنان را دیدم که«پیچه» و «حجاب» را دور انداخته… دیگر از هر چه زن ‏چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر چاقچور دشمن ترقی مردم است.»[۶۰] همه این ‏موارد از عواملی برشمرده می شوند که موجبات تسریع در کشف حجاب را فراهم ‏آوردند.[۶۱‏‎]‎
بعد از آن حکومت برای عمومی نمودن کشف حجاب تلاش نمود زمینه آن را ابتدا در حوزۀ ‏معارف فراهم سازد. لذا در پاییز سال۱۳۱۲ ه. ش با صدور اعلامیه ای مردم را برای پذیرش ‏آموزگاران زن بی حجاب آماده کرد و هر روز بر تعداد آنان افزوده و به دنبال آن با صدور و ‏ابلاغ بخشنامه عمومی به رؤسای معارف در استانها فعالیت خود را گسترده تر کرد. مفاد این ‏بخشنامه درواقع بیان کنندۀ چگونگی پیشبرد کشف حجاب به طریق دقیق و سازمان یافته ای ‏بود که می بایست در زمینه معارف عملی شود.[۶۲]اولین گام برای پیشبرد این طرح و ‏مقدمات آن، ترتیب مجالس غیر رسمی و رفت وآمد های خانوادگی بین محترمین شهر بود ‏که«که دارای حسن نیت و فکر روشن باشند» هدف از ایجاد مجالس غیر رسمی آن بود که ‏هم زن و هم مردم با آداب نشست و برخاست آشنا شوند و خصوصاً زنان تا از« حجب و ‏کم رویی آنان کاسته گردد»[۶۳‏‎]‎
سرانجام با حضور رضا شاه به همراه ملکه و دو خترش که هر سه بی حجاب بودند، در ‏مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی در ۱۷دی ماه۱۳۱۴ ه.ش کشف حجاب رسماً اعلام شد و ‏منع حجاب رسمیت قانونی یافت. به طوری که متخلفین از این قانون تحت پیگرد قانونی ‏قرار می گرفتند‎.‎
روند پیشبرد کشف حجاب
حکومت برای پیشبرد این قانون از دو طریق وارد عمل شد: یکی از طریق سیاست تشویق و ‏دیگری تنبیه. از یک طرف با برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل ‏کنترل بودند و یا به بهانه های مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ورزشی ‏مردم را دعوت می کردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانمهایشان ‏بیاموزنددر این رابطه در یکی از اسناد چنین امده است
‎…‎بایستی فرماندهان واحد های ارتش نیز در تشویق وپیشرفت رفع حجاب اقدام و پیشقدم ‏باشند. مخصوصاً بایستی به منظور ترویج بانوان آن منطقه و ترغیب آن ها در مشارکت با ‏اقدامات سایر نسوان کشور، مجلس های مهمانی برای افسران از طرف فرماندهان قسمت ها ‏تشکیل و از آن ها دعوت شود که در معیت خانم های خودشان بدون حجاب در مهمانی ‏مزبور حضور پیدا کنند. و ضمناً به آن ها گوشزد شود که امروز در سایه ترقیاتی که کشور ‏شاهنشاهی پیدا کرده بایستی با دنیا معاشرت و مماشات داشته باشند، ضروری است که ‏بانوان کشور ما نیز مانند نسوان سایر ممالک در طریق ترقی وتعالی بوده باشند. [۶۴‏‎]‎
‎ ‎همچنین کانون ها و سازمان های مختلف شروع به تبلیغ در ذکر محسانات کشف حجاب ‏کردند و اشعار و مطالب زیادی در این رابطه نگاشته شد. از سوی دیگر حکومت با اقدامات ‏خشونت بار و استفاده از زور سعی در اجرای این قانون را داشت. حکمت در خاطرات ‏خود در بارۀ اجرای این قانون می گوید‎:‎
‎« ‎بعد از مراسم کشف حجاب از یک طرف بعضی زن های معلوم الحال به کافه ها و رقاص ‏خانه ها هجوم آورده…به رقص پرداختند. و از طرف دیگر مأمورین اجرای این قانون در ‏مناطق مختلف کشور مزاحم زنان شده و آن ها را به زور وادار به کشف حجاب کردند».[۶۵‏‎]‎
واکنش های صورت گرفته در مقابل این قانون از جانب اقشار مختلف جامعه و آثار و پیامد ‏های آن پژوهشی جدا را می طلبد  و اسناد زیادی دربارۀ این واکنش ها انتشار یافته که ذکر ‏آن ها  تکرار مکررات است. به طور کلی می توان گفت اجرای این قانون بر حسب طبقه و ‏هر منطقه فرق می کرد. به عنوان مثال در نواحی شمالی ایران که مدت های طولانی از طریق ‏روسیه با اروپا ارتباط داشتند در مقایسه با نقاط دیگر مقاومت ها  کمتر بود. از طرفی در ‏میان اقشار تجدد خواه این امر به عنوان آزادی با استقبال روبه رو شد و شادی فراوانی ‏برانگیخت. شاید شدیدترین و در حین حال قابل تأمل­ترین نوع مقابله با کشف حجاب – ‏بر اساس برخی اسناد – اقدام برخی خانواده­ها به مهاجرت از کشور بود. در چندین سند به ‏این نکته اشاره شده است که در مناطق مرزی ایران با افغانستان و عراق، برخی افراد و به ‏خصوص عشایر در صدد انجام چنین اقدامی برآمده­اند و برخی نیز مهاجرت کرده­اند. در ‏گزارشی از ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ ۲۷/۴/۱۳۱۵ با اشاره به اینکه: «چون ‏اطلاعات واصله حاکی بود که مأمورین امنیه در سرحدات برای برداشتن چارقد مستمسک به ‏خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع شخصی خودشان را در نظر می­گیرند» ‏خاطرنشان گردیده: «ادامه این ترتیب، ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین ‏نقاط سرحدی پس از رفع محصول [کشاورزی]به طرف افغانستان کوچ نمایند»[۶۶].در همین ‏راستا در گزارش دیگری از خرمشهر به تاریخ ۸/۱۱/۱۳۱۴ صراحتاً از مهاجرت چندین ‏خانواده به عراق اشاره شده و می­افزاید: «… از خرمشهر اهالی به طور قاچاق در نتیجه ‏تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفته اند…قونسول بصره هم‌خبرمزبور را ‏تأییدکرده»[۶۷].دو گزارش دیگر نیز از مهاجرت برخی از عشایر به عراق و قصد شورش ‏برخی دیگر حکایت می­کند. در گزارشی از دشت میشان به تاریخ ۲۷/۱/۱۳۱۵ با اشاره به ‏مهاجرت عده­ای از افراد خاطرنشان گردیده: « مهاجرت فقط این عده نبود، از طوایف دیگر ‏هم مهاجرت نموده­اند، علت آن هم ظاهراً از ترس کشف حجاب بوده» سپس در ادامه ‏می­افزاید: «تحقیقات محرمانه دلالت دارد که آنها از طرف دولت‌ عراق‌ تشویق‌گردیده­اند ‌‌‌‌‌‌و ‏به‌علاوه در‌‌‌‌‌ اینجا نیز مورد تعدی‌واقع می­شوند»[۶۸‏‎].‎

روی هم رفته می توان چنین برداشت کرد که برای اکثریت زنان ایرانی دورۀ دشواری آغاز ‏شد.[۶۹]چراکه در این زمان حجاب منع شد و در گزینش آن هیچ اختیاری به زنان داده نشد. ‏به طوری که حتی اجازۀ استفاده از روسری هم داده نمی شد. از طرف دیگر اجرای این ‏قانون مستقیماً با اعتقادات دینی مردم برخورد پیدا کرد، و بود و نبود آن به عنوان دینداری یا ‏بی دینی مردم تلقی می شد، نه به صورت ترک تکلیف شرعی که ترک آن (و نه انکارش) ‏نهایتاً بتواند به عنوان یک گناه کبیره تلقی شود. [۷۰] از نظر حکومت کشف حجاب تنها ‏وسیله ای بود برای از میان بردن تبعیض جنسی در جامعه و این نشأت گرفته از آن بود که ‏ذهن رضا شاه و هواداران سیاست های او آکنده از این فکر بود که ایران در صحنه بین الملل ‏به عنوان یک کشور متجدد وتوسعه یافته شناخته شود. بنابرگزارش یک دیپلمات بریتانیایی ‏در تهران در سال ۱۳۱۷ه. ش«سیاست خارجی ایران بعضی از جنبه های قابل تشخیص که ‏یکی از آنها عزم راسخ « ایران» به «رفتار همسان»است و ایران برای اینکه خود را سزاوار این ‏رفتار همسان نشان دهد ناچار است «معیار های غربی» را بپذیرد و یکی از این معیار ها ‏لباس غربی بود.[۷۱] بدین قرار کشف حجاب در دورۀ رضا شاه که به معنای روی باز، نیم ‏تنه ای به سبک غربی و پوشش نسبی سر بود بدعت تمام عیاری محسوب می شد. ازنظر ‏حکومت در ملتی که برای نوگرایی می کوشید ارائه حجاب ناهماهنگی پدید می آورد. به ‏دین دلیل و به دلایل دیگر، نظم نوین ناگزیر به لغو حجاب بود.[۷۲‏‎]‎

پیامدهای اقدامات انجام شده در راستای کشف حجاب
در مورد آثار و پیامدهای اقدامات صورت گرفته در این عرصه باید گفت که کشف حجاب ‏زنان از یک طرف موجب شد تا زن ایرانی از پرده بیرون آمده و این بیرون آمدن وی را قادر ‏ساخت تا درجریانات اجتماع- اقتصادی جامعه نقشی فعال تر از قبل را به عهده داشته باشد، ‏به مدارس جدید راه یابد و حتی به تحصیلات عالیه بپردازد. اما ورود زنان به عرصۀ آموزش ‏و پرورش نوین و تعریفی که نظام اموزشی جدید به لحاظ ظاهری و حتی محتوا نسبت به ‏محصل و ستون علمی داشت، برگرفته از فرهنگ و مدنیت غربی بود. دانش آموخته چنین ‏مراکزی علی رغم زندگی در یک جامعۀ سنتی و مقید به آداب و رسوم خاص، ابتدا تحت ‏تأثیر شیوه های نوین آموزشی بخصوص به لحاظ ظاهر قرار می گرفت چرا که حضور در ‏چنین مراکزی مستلزم ترک حجاب بود.  از جانب دیگر ورود به عرصه های هر چند ‏محدود فرهنگی و شغلی که با نوعی استقلال مآبی برای چنین زنان و دخترانی همراه بود، ‏چشم اندازهای لازم را برای تغییر در ظواهر آنان و انطباق آن با نظم نوین حکومتی فراهم ‏می ساخت. به لحاظ روانشناختی تکرار عادت های جدید به تدریج در وجود فرد نهادینه ‏شده و تبدیل به یک باور می شود.روی همین سبب پس از خروج اجباری رضاشاه از کشور ‏هرچند شاهد بازگشت حجاب بسیاری از زنان ایرانی هستیم اماوجود عده ای هرچند معدود ‏از زنان تحصیلکرده در نظام آموزشی نوین  و تلاش های آنان و دیگر روشنفکران و انجمن ‏های و کانون های مرتبط با جامعۀ زنان و بیان حفظ حقوق مدنی تعریف شده در یک چنین ‏برنامه ای موجب شد که جریان کشف حجاب کماکان در جامعه البته نه به شدت گذشته ‏خودنمایی کند. این دسته از زنان که کشف حجاب را به عنوان یک باور مدنی در فرهنگ ‏مدرن پذیرفته بودند، خارج از اقدامات رضاشاه به این موضوع می نگریستند‎.‎
لذا تداوم آن را برای حفظ حقوق خود ضروری می شمردند. البته این نکته را باید افزود  که ‏نوع برخورد با حقوق حقۀ زنان ایرانی که ارتباطی با اندیشۀ دینی نداشت و بیشتر تحت تأثیر ‏فرهنگ مرد سالاری در جامعۀ ایران پرورش و نهادینه شده بود هیچ انگیزه ای را برای زنان ‏تحصیلکرده به وجود نمی آورد که با رعایت حجاب از حقوق مدنی برخوردار باشند. ضمن ‏آن که گروهی از جامعۀ زنان که معتقد به نوعی فرهنگ اباحی گری بودند در جامۀ بی ‏حجابی بیشتر می توانستند اهداف خود را تعقیب نمایند. بنابراین در یک جمع بندی کلی می ‏توان اذعان داشت که جریان کشف حجاب به عنوان جریانی برخاسته از آشنایی ایرانیان با ‏مظاهر غربی شروع و در دورۀ رضا شاه با بکار گیری ابزار های تبلیغی و تهدیدی شیوع ‏گسترده تری یافت. بخصوص با این توضیح که حضور فعال اجتماعی جامعۀ زنان منوط به ‏کشف حجاب و حفظ حجاب مانع این حضور بود، زنان ایرانی را دچار پارادوکسی کرد که ‏طوعاً و کرهاً کشف حجاب را پذیرفتند و عده ای دیگر که برای حفظ حجاب اولویت قائل ‏بودند محدودیت های این حضور را نیز با خود همراه ساختند و حاضر به تمکین در مقابل ‏ارادۀ حکومت استبدادی نشدند. بعد از خروج رضاشاه از ایران و پس از تحکیم پایه های ‏قدرت پهلوی دوم و به اذعان خود وی سعی شد تا از ابزارهای تبلیغی کمک گیرد، به گونه ‏ای که با به خدمت گرفتن رسانه های گروهی کشف حجاب مترادف با ترقی  پیشرفت ‏قلمداد و وجود حجاب سمبل و نماد عقب ماندگی معرفی شد و جامعه نیز به تدریج این ‏تعریف را پذیرفتند. مسلماً اثرات سوءِ کشف حجاب بسیار بیشتر بود. آن دسته از زنان و ‏دخترانی که حجاب را به اسم ترقی و تجدد رها کردند. در واقع بین خود و نسل گذشته و ‏نسل فعلی که به حفظ آداب و رسوم جامعه مقید بودند، سدی ایجاد کرده و روز به روز، بر ‏قطر آن افزوده شد. اینان از یک سو نسل مقید به حجاب را «امل، عقب افتاد و مرتجع» می ‏نامیدند و از سوی دیگر حافظان حجاب آنان را بی دین و لامذهب خطاب می‌کردند، به ‏همین علت این شقاق در فکر وعمل بیشتر شد.[۷۳]از طرف دیگر ورود زنان به صحنه های ‏اجتماعی در حالی که مانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد ‏محروم بودند ماهیتی سطحی و شتاب زده داشت‎.‎
ضعف یک جریان سازمان یافته و هماهنگ در بیان این اندیشه که حجاب مانع ترقی است و ‏منع برخی از متعصبین از ورود فرزندان خود به مدارس نوین حتی به قیمت بی سوادی آن ‏ها، خود مزید بر علت شد که جامعه مبتلا به مدرنیزم خود را با فضای جدید بیشتر وفق دهد ‏تا فضای سنتی گذشته. البته این در این میان خانواده های مذهبی نیز بیکار ننشستند و با ‏تأسیس مدارس اسلامی  اندیشۀ تقابل حجاب  با ترقی را به تدریج باطل ساختند. منتهی ‏فرصت دادن هر چند محدود به این فعالیت های آموزشی در قالب مدارس اسلامی جزیی از ‏برنامۀ حکومت برای عدم به کار گیری خشونت در پیشبرد کشف حجاب بود. البته پهلوی ‏دوم با برنامه های حساب شدهتر و منطبق با زمان در برخی زا مواقع وجود حجاب را حتی ‏در مدارس غیر اسلامی تحمل و به تدریج  دانش آموزان محجبه را به اموری واداشت که ‏دانش آموزان بی حجاب به آن امور می پرداختند.  در نهایت تلاش های حکومت رضا شاه ‏برای متحد الشکل کردن لباس زنان و مردان به شیوه غربی با آنکه به قصد ایجاد وحدت ‏ملی از طریق حذف تمایزات طبقاتی و منطقه ای انجام گرفت، شکاف های عمیق دیگری در ‏جامعه ایران پدید آورد.  که جامعۀ ایران تا مدت ها با آن درگیر بود. و اروزه نیز از تبعات  ‏آن در امان نمانده است‎.‎
سخن پایانی
بدون شک اندیشمندانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا ‏ملکم خان، مستشارالدوله تبریزی و بسیاری دیگر که نامشان در این مختصر نمی گنجد، ‏نقش مهمی در آشنایی نخبگان ایرانی  به آرمان های جدید داشتند.  اما این افراد  که در ‏جهت آگاهی ایرانیان از عقب ماندگی تلاش می کردند و آنان را به پیروی  از اصول و ‏روش های حکومتی غربیان  فرا می خواندند، همگی متأثر از افکار درون زا و متکی به ‏فرهنگ بومی نبودند، بلکه به طور عمده مترجمانی بودند که پیروی از الگوهای غربی را راه ‏نجات می دانستند. این جریان روشنفکری و ادبی با نیروی بسیار زیاد و حمایت مردمی ‏اندک، این فکر را ترویج می کرد که چارۀ همۀ دردهای ایرانی، انقلابی همه جانبه در فرهنگ ‏ملت و بنیادهای سیاسی حکومت است. این گروه از نظر سیستم مطلوب حکومتی غرب گرا ‏و از نظر ارزش های فرهنگی و پشتوانۀ ایدئولوژیک خواستار تجدید عظمت باستانی ایران ‏با رویکردی جدید بودند‎.‎
یکی از شاخصه های اعتقادی و سنتی جامعۀ ایرانی که در تفکر این افراد مورد نقد قرار ‏گرفت حجاب زنان بود. به طوری که کسانی چون فتحعلی آخوندزاده از آن به عنوان ‏پروتستانتیزم  در مذهب یاد می کردند و الگوی قابل پذیرش برای زنان ایرانی را زن غربی ‏می دانستند و راه آزادی زنان ایرانی را کنار گذاشتن حجاب تلقی می کردند. با روی کار ‏آمدن رضا شاه و خصوصاً بعد از تغییر سلطنت در ایران، روند غرب گرایی و پذیرش ‏الگوهای غربی علاوه بر صنعت در رفتارها و ارزش های اجتماعی نیز دگرگونی عمیقی به ‏وجود آورد. در این دوره حوزۀ ترسیمی فعالیت زنان در اذهان عمومی از محدودۀ خانواده ‏فراتر رفت و شکلی اجتماعی و عمومی به خود گفت. اجرای برنامه های تجدد طلبانۀ رضا ‏شاه هریک به میزان قابل توجهی در پیشبرد کشف حجاب تأثیر گذارد. اقداماتی نظیر اتحاد ‏شکل البسه، تقویت و گسترش کانون ها و مجامع زنان، حذف تدریجی روحانیت از ‏صحنه‌های حقوقی و سیاسی و اجتماعی، گسترش و ایجاد مدارس آموزشی به سبک غربی، ‏بهره گیری از تبلیغات رسانه ای خصوصاً روزنامه ها، همگی در زمینه سازی برای اعلام ‏کشف حجاب نقش مؤثری داشتند‎.‎
بعد از اعلام کشف حجاب حکومت از طریق اعمال دو سیاست تشویق و تنبیه وارد عمل ‏شد و در جهت پیشبرد این قانون تلاش بی وقفه ای را آغاز کرد. اما گویی فعالان سیاست ‏گذاری های فرهنگی در این دوره این امر را نادیده‌گرفته بودند که برنامه‌های فرهنگی با ‏چارچوب های فرهنگی، عناصر سنتی، باورهای مردم و زمینه های مساعد برای جایگیر شدن ‏آن در ارتباط است.  و باور نداشتند که اگر سیاست گذاری فرهنگی با ساخت ذهنی، باورها ‏و سنن مذهبی و قومی مردم در تعارض باشد، قطعاً اجرای آن با وقفه روبه رو  می‌گردد و ‏اگر هم روند اصلاحات اجرا گردد، تنها تا زمانی اقدامات فرهنگی مؤثر خواهد بودکه دولت ‏مرکزی دارای قدرت باشد؛ به طوری که با از میان رفتن فشار دولت مرکزی یا اندک تزلزلی ‏در ثبات سیاسی هیأت حاکمه، مردم وگروههای مختلف دیگر این سیاست را تمکین ‏نخواهندکرد. اقدامات صورت گرفته هر چند که سالیان بسیاری را هم پشت سرگذاشته باشد، ‏یا بسیار سریع اثر خود را از دست خواهد داد و یا اگر دارای میزان تأثیرگذاری بالایی باشد، ‏جامعه را از لحاظ فرهنگی و باورهای اجتماعی دچار چندگانگی می‌نماید‎.‎
حاصل سخن این که قریب یک دهه، این چالش بی­حاصل میان کارگزاران نظام و مردم در ‏دورۀ رضاشاه به فاصلۀ توده­ها از حکومت، بیش از پیش دامن زد به گونه­ای که این اقدام ‏برخی تکاپوهای مدرن سازی شاه را تحت الشعاع قرار داد و از او چهره ای منفی در اذهان ‏و افکار عمومی ایجاد نمود. با رفتن رضاشاه از ایران اکثر زنان ایرانی مخصوصاً طبقات پایین ‏شهری به حجاب روی آرودند اما بر خلاف پوشش پیشینِ زنِ ایرانی که عبوس و ترسناک ‏بود و به هیچ روی ویژگی های زنانه را نشان نمی داد، چادر، یعنی حجاب جدید، هرچند ‏سر تا پای بدن زن را می پوشاند، اما در عین حال می توانست ویژگی های زنانه را نیز نشان ‏دهد و تا حدی تعدیل یافته تر از قبل جلوه کند‎.‎
‎--------------------------------------------------------------------------------‎
‎[‎‏۱‏‎]-Intellectuals
‎[‎‏2‏‎]-Elites
‎[‎‏3‏‎]-Intelligentsias
‎[‎‏4‏‎] – ‎تی.بی باتامور، نخبگان و جامعه، ترجمۀ علیرضا طیب،تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ‏‏۱۳۷۱،چ دوم،۷۷‏
‏۵‏‎- ‎حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی(نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، تهران، ‏نی، ۱۳۸۰، چ هفتم،ص۲۴۵‏
‎[‎‏۶‏‎]-‎همان منبع‎.‎
‎[‎‏۷‏‎] –  ‎باتامور، همان، صص۷۷-۷۸‏
‎[‎‏۸‏‎] -‎بشیریه،همان، صص۲۵۵-۲۵۶‏
‏9‏‎- ‎رامین جهانبگلو، موج چهارم، ترجمۀ منصور گودرزی،تهران، نشر نی، چ دوم، ‏‏۱۳۸۲،ص۹۳‏
‏۱0‏‎-‎یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و ابراهیم فتاحی، ‏تهران، نی، ۱۳۸۷، چ چهاردهم،ص۸۰‏
‏11‏‎- ‎خلیلی خو، محمدرضا، توسعه و نوسازی در دورۀ رضا شاه، تهران، جهاد دانشگاهی ‏واحد شهید بهشتی، ۱۳۷۳٫ص۸۱‏

‏12‏‎-‎فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۴۸ ‏،ص۱۱۳‏
‏13‏‎- ‎محمدعلی(همایون)، کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران،ترجمۀ سعید نفیسی وکامبیز ‏عزیزی،تهران، مرکز، ۱۳۸۵،چ دوازدهم،صص۱۴۸-۱۴۷‏
‎[‎‏۱۴‏‎]- ‎محمد سالار کسرایی، چالش سنت و مدرنیته در ایران، تهران، مرکز، ۱۳۷۹ ص۳۶۴-‏‏۳۶۲‏
‏15‏‎-‎خلیلی خو، همان، ص۸۴‏
‎[‎‏۱۶‏‎]-‎جلیل ضیاءپور، پوشاک زنان ایرانی از کهن ترین زمان تا شاهنشاهی پهلوی، انتشارات ‏وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۷، ص۱۹‏
‎[‎‏۱۷‏‎]- ‎رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب ‏اسلامی، ۱۳۸۳،صص۲۸-۲۶‏
‎[‎‏۱۸‏‎]- ‎استفانی کرونین، رضا شاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمۀ مرتضی ثاقب ‏فر،تهران،جامی، ۱۳۸۷، چ دوم، ص۲۹۰‏
‏19‏‎-‎فریدون آدمیت، اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهرانف خوارزمی، ۱۳۴۹ ص۱۴۸‏
‏20‏‎- ‎فریدون آدمیت ،اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی، تهران، طهوری، ۱۳۴۶، صص۱۹۵-‏‏۱۹۴‏
‏21‏‎-‎ر. ک  : مجله عالم نسوان(مجله)، به مدیریت : نوابه صفوی،مقاله «زن مگر بشر نیست» از ‏بوشهری، شماره ششم، سال هشتم  ص ۲۰۴به بعد و همین مجله، مقاله «نهضت زنان شرق» ‏شماره اول، سال سیزدهم؛ و مجله جمعیت نسوان وطنخواه، به مدیریت ملوک اسکندری، ‏مقاله صدیقه دولت آبادی راجع به وضع زنان در ایران ،ص ۴۲، شماره های ۷و۸و مواردی ‏از این قبیل‎.‎
‏22‏‎- ‎فاطمه استادملک، حجاب وکشف حجاب در ایران،انتشارات عطایی، ۱۳۶۷، ص۵۹‏
‏23‏‎-‎کرونین، همان، ص۲۹۲‏
‎[‎‏۲۴‏‎] – ‎کسرایی، همان،  صص۴۲۴-۴۲۵‏
‎[‎‏۲۵‏‎] -‎خلیل الله سردارآبادی،  موانع تحقق توسعۀ سیاسی در دورۀ سلطنت رضا شاه،  تهران،  ‏مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸،ص۱۳۱‏
‎[‎‏۲۶‏‎] – ‎جان فوران، مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران از ۱۵۰۰م. تا ‏انقلاب(اسلامی)، ترجمۀ احمد تدین، تهران، مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۸ف چ ‏نهم،ص۳۳۲‏
‎[‎‏۲۷‏‎] -‎احمد موثقی، نوسازی و اصلاحات در ایران،  تهران،  قومس،  ۱۳۸۵،  ص۲۰۹‏
‎[‎‏۲۸‏‎] -‎محمد زرنگ،  تحول نظام قضایی ایران از مشروطه تا سقوط رضا شاه،  ج اول،  ‏تهران،  مرکزاسناد انقلاب اسلامی،  ۱۳۸۱،  ص۴۴۸‏
‎[‎‏۲۹‏‎] -‎برای اطلاع بیشتر دربارۀ تحولات نظام قضایی ایران در این زمان ر. ک. : همان منبع،  ‏جلد اول و دوم‎.‎
‎[‎‏۳۰‏‎]- ‎سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، ‏ویراستار مرتضی اسعدی،تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۱٫ص۳۸‏
‎[‎‏۳۱‏‎] – ‎بابک دربیکی،سازمان پرورش افکار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲،  ‏ص۹۸-۹۹‏
‎[‎‏۳۲‏‎]-‎خشونت و فرهنگ، به کوشش مدیریت پژوهش، انتشارات و آموزش، تهران، سازمان ‏اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱٫ص۱۰‏
‎[‎‏۳۳‏‎] – ‎سهراب صلاحی، ایران و دوجنبش در نیم قرن،  تهران، سازمان بسیج اساتید، ۱۳۸۴، ‏ص ۲۱۷‏
‎[‎‏۳۴‏‎] – ‎شهریار زرشناس،  نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران،  تهران،  کتاب ‏صبح،  جلد دوم،  ۱۳۸۴،  ص۶۸‏
‎[‎‏۳۵‏‎] -‎باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران،  ‏سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، چ دوم، ص۴۳۵‏
‎[‎‏۳۶‏‎] -‎علی اصغر حقدار،  محمد علی فروغی و ساختارهای نوین مدنی،  ص۹۳؛
‎[‎‏۳۷‏‎] -‎شهریار زرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران،  جلد دوم،  ‏صص۷۶-۷۴‏
‎[‎‏۳۸‏‎] – ‎ویپرت بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری،  تهران،  شرکت سهامی ‏انتشارات خوارزمی،  ۱۳۶۳، ص۱۹۸‏
‎[‎‏۳۹‏‎] – ‎اسناد ومکاتبات تیمورتاش وزیر دربار رضا شاه، به اهتمام عیسی عبدی، تهران، ‏وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات،۱۳۸۵ صص۱۹۳-۱۹۴،   نمرۀ ‏‏۳۷۶۸،سند شمارۀ۱/۱۴۳‏
‎[‎‏۴۰‏‎] – ‎علی اصغر حکمت، سی خاطره فرخنده از عصر پهلوی، تهران، شرکت چاپ پارس، ‏‏۱۳۵۵ ، ص۸۱‏
‎[‎‏۴۱‏‎] – ‎علیرضا ظهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد،  تهران،  دفتر نشر و پخش معارف، ‏‏۱۳۷۹،  ص۴۸‏
‎[‎‏۴۲‏‎] – ‎ر. ک. به: ناصر نجمی،  بازیگران سیاسی عصر رضا شاهی و محمد رضا شاهی،  ‏تهران،  انیشتین،  ۱۳۷۳٫‏
‎[‎‏۴۳‏‎] – ‎ر.ک.: همان، صص۲۴۴-۲۳۹‏
‎[‎‏۴۴‏‎] – ‎همان،ص۲۶۳‏
‎[‎‏۴۵‏‎]- ‎حسام الدین آشنا، از سیاست تا فرهنگ، تهران، سروش، ۱۳۸۴ص ۲۲۹‏
‎[‎‏۴۶‏‎]- ‎رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب ‏اسلامی، ۱۳۸۳ ص۱۲‏
‎[‎‏۴۷‏‎]-Eliz sanarian ,the womens Right Movement inIRAN,New York, ‎‏1982‏‎;p‎‏65‏‎-‎‏63‏
‎[‎‏48‏‎] -‎حسین کی استوان، سیاست موازنۀ منفی، ج ۲، تهران، انتشارات روزنامۀ مظفر چاپ ‏تابان، ۱۳۲۹، ص۷۹‏
‎[‎‏۴۹‏‎]‎ر. ک: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکزبررسی اسناد تاریخی وزارت ‏اطلاعات، تهران، ۱۳۷۸٫سند شماره ۲ص۱۰‏
‎[‎‏۵۰‏‎]-‎عالم نسوان،  شماره ششم،  سال هشتم،  ص۲۰۷‏
‎[‎‏۵۱‏‎]- ‎همان
‎[‎‏۵۲‏‎]-‎کرونین، همان، ص۲۴۵‏
‎[‎‏۵۳‏‎] ‎ایرانشهر (مجله)، مدیر:حسین کاظم زادۀ ایرانشهر، شماره های ۱۲و۱۱ ، تهران، ‏انتشارات اقبال،۱۳۶۴،ص۷۱۲‏
‎[‎‏۵۴‏‎]- ‎ویدا همراز، «نهادهای فرهنگی در حکومت رضا شاه»، فصلنامۀ تاریخ معاصر ایران، ‏سال اول، شماره اول، بهار ۱۳۷۶،ص۵۳‏
‎[‎‏۵۵‏‎]-‎بدرالملوک بامداد ، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران، انتشارات ‏ابن سینا، ۱۳۴۷،ص۹۱‏
‎[‎‏۵۶‏‎]- ‎همان،ص۹۱‏
‎[‎‏۵۷‏‎]- ‎علیرضا ظهیری،، عصر پهلوی به روایت اسناد، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ‏‏۱۳۷۹، سند شماره ۲۵، ص۲۶‏
‎[‎‏۵۸‏‎]- ‎پهلویسم یا شبه مدرنیسم در ایران(مجموعه اسناد)، تحقیق و تدوین مجتبی زارعی و ‏رضا مختاری اصفهانی، تهران، خانۀ کتاب، ۱۳۸۸ص۱۰،  سند شمارۀ ۶۴‏
‎[‎‏۵۹‏‎]-‎برای اطلاع بیشتر ر ک : مهدی صلاح، کشف حجاب، زمینه ها، واکنش ها،پیامدها، ‏تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴٫صص۲۴۱-۹۱‏
‎[‎‏۶۰‏‎]- ‎رستاخیز(روزنامه)، صاحب امتیاز:مجید یکتایی، شماره ۵۱۱ ، پنج شنبه۱۶دی ۲۵۳۵‏
‎[‎‏۶۱‏‎]- ‎برای اطلاعات بیشتر ر. ک:صلاح، همان ، صص ۱۲۴-۹۱‏
‎[‎‏۶۲‏‎]- ‎صلاح ، همان، پیوست کتاب،سند شماره ۱۲،نمره ۱۷۲۲۴/۵۱۵۶۱ ،صص۲۷۰-۲۶۸‏
‎[‎‏۶۳‏‎]- ‎همان‎.‎
‎[‎‏۶۴‏‎] -‎تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، سند شمارۀ۵۹، ص۱۴۷‏
‎[‎‏۶۵‏‎] – ‎حکمت،همان، ص۱۹۸‏
‎[‎‏۶۶‏‎] -‎خشونت و فرهنگ(مجموعه اسناد،)، سند شماره ۱۶۴، ص۹۵‏
‎[‎‏۶۷‏‎] -‎خشونت و فرهنگ، سند شماره ۳۵۷، ص ۲۰۱‏
‎[‎‏۶۸‏‎] -‎تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، سند شماره ۳۵۹،ص۲۰۲‏
‎[‎‏۶۹‏‎]-‎ر. ک :صلاح، همان،ص۱۷۲-۱۳۷‏
‎[‎‏۷۰‏‎]- ‎جعفریان، همان،ص۱۲‏
‎[‎‏۷۱‏‎]- ‎کرونین ، همان،صص۳۰۴-۳۰۳‏
‎[‎‏۷۲‏‎]-.‎پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، تهران، ‏انتشارات مؤسسۀ عطایی، ۱۳۷۶، چ سوم، ص۷۳‏
‎[‎‏۷۳‏‎] – ‎صلاح،همان،، ص۲۲۴‏
فهرست منابع
الف) مجموعه اسناد
اسناد و مکاتبات تیمورتاش وزیر دربار ایران،به اهتمام عیسی عبدی، تهران، وزارت فرهنگ ‏و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات،۱۳۸۵‏
پهلویسم یا شبه مدرنیسم در ایران(مجموعه اسناد)، تحقیق و تدوین مجتبی زارعی و رضا ‏مختاری اصفهانی، تهران، خانۀ کتاب، ۱۳۸۸٫‏
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکزبررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ‏تهران، ۱۳۷۸٫‏
خشونت و فرهنگ، به کوشش مدیریت پژوهش، انتشارات و آموزش، تهران، سازمان اسناد ‏ملی ایران، ۱۳۷۱٫‏
ب)روزنامه ها و مجلات
ایرانشهر (مجله)، مدیر:حسین کاظم زادۀ ایرانشهر، شماره های۱۱و ۱۲، تهران، انتشارات ‏اقبال،۱۳۶۴‏
عالم نسوان(مجله)، صاحب امتیاز: نوابه صفوی، سال هشتم، شمارۀ ششم؛سال سیزدهم شمارۀ ‏اول‎.‎
رستاخیز(روزنامه)، صاحب امتیاز: مجید یکتایی، شمارۀ ۵۱۱،، پنج شنبه۱۶دی ۲۵۳۵‏
ج) منابع پژوهش
آبراهامیان ،یرواند ، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، ‏نی، ۱۳۸۷، چ چهاردهم
آدمیت، فریدون ، اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران، خوارزمی، ۱۳۴۹‏
‎▬▬▬▬‎، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۴۸‏
‎▬▬▬▬‎،اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی، تهران، طهوری، ۱۳۴۶‏
آشنا، حسام الدین، از سیاست تا فرهنگ، تهران، سروش، ۱۳۸۴٫‏
آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، تهران، انتشارات ‏مؤسسۀ عطایی، ۱۳۷۶، چ سوم‎.‎
استادملک، فاطمه، حجاب وکشف حجاب در ایران،انتشارات عطایی، ۱۳۶۷٫‏
باتامور ،تی.بی ، نخبگان و جامعه، ترجمۀ علیرضا طیب،تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ‏‏۱۳۷۱،چ دوم
بشیریه ،حسین ، جامعه شناسی سیاسی(نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، تهران، ‏نی، ۱۳۸۰، چ هفتم
بلوشر، ویپرت ، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، شرکت سهامی ‏انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳‏
جعفریان، رسول ، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب ‏اسلامی، ۱۳۸۳‏
جهانبگلو ،رامین ، موج چهارم، ترجمۀ منصور گودرزی،تهران، نشر نی، چ دوم، ۱۳۸۲‏

حقدار، علی اصغر، محمدعلی فروغی و ساختارهای نوین مدنی، تهران، کویر، ۱۳۸۴‏
حکمت، علی اصغر ، سی خاطره فرخنده از عصر پهلوی، تهران، شرکت چاپ پارس، ۱۳۵۵‏
خلیلی خو، محمدرضا، توسعه و نوسازی در دورۀ رضاشاه، تهران، جهاد دانشگاهی واحد ‏شهید بهشتی، ۱۳۷۳‏
دربیکی، بابک، سازمان پرورش افکار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲٫‏
زرشناس ،شهریار ، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، تهران، کتاب صبح، جلد ‏دوم، ۱۳۸۴،
زرنگ، محمد ، تحول نظام قضایی ایران از مشروطه تا سقوط رضاشاه، ج اول، تهران، ‏مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱‏
سردارآبادی، خلیل الله، موانع تحقق توسعۀ سیاسی در دورۀ سلطنت رضاشاه، تهران، مرکز ‏اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۷۸٫‏
سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، ویراستار ‏مرتضی اسعدی،تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۱‏
صلاح، مهدی، کشف حجاب، زمینه ها، واکنش ها،پیامدها، تهران، مؤسسه مطالعات و ‏پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴‏
صلاحی، سهراب ، ایران و دوجنبش در نیم قرن، تهران، سازمان بسیج اساتید، ۱۳۸۴،
ضیاءپور، جلیل ، پوشاک زنان ایرانی از کهن ترین زمان تا شاهنشاهی پهلوی، انتشارات ‏وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۷‏
ظهیری، علیرضا ، عصر پهلوی به روایت اسناد، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ۱۳۷۹‏
عاقلی، باقر، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، سازمان ‏انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، چ دوم
فوران، جان، مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران از ۱۵۰۰م. تا انقلاب(اسلامی)، ‏ترجمۀ احمد تدین، تهران، مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۸ف چ نهم‎.‎
کاتوزیان، محمدعلی(همایون)، اقتصاد سیاسی ایران،ترجمۀ سعید نفیسی وکامبیز ‏عزیزی،تهران، مرکز، ۱۳۸۵،چ دوازدهم
کرونین، استفانی ، رضاشاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمۀ مرتضی ثاقب فر،تهران،جامی، ‏‏۱۳۸۷، چ دوم،
کسرایی، محمد سالار ، چالش سنت و مدرنیته در ایران، تهران، مرکز، ۱۳۷۹‏
موثقی، احمد ، نوسازی و اصلاحات در ایران، تهران، قومس، ۱۳۸۵،
نجمی، ناصر ، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمد رضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳٫‏
همراز، ویدا، «نهادهای فرهنگی در حکومت رضاشاه»، فصلنامۀ تاریخ معاصر ایران، سال اول، ‏شماره اول، بهار ۱۳۷۶‏
Eliz sanarian ,the womens Right Movement in IRAN,New York, ‎‏1982‏
منبع: پایگاه تاریخ پژوهشی و عبرت پژوهی تاریخی (پیشینه‎)‎

‎چرا کشف حجاب؟‎ ‎

محسن نعیمی؛ پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
منبع:پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
واقعه‌ی کشف حجاب از نقاط عطف تاریخ ایران دوره‌ی پهلوی است. دغدغه‌ی یادداشت ‏حاضر، بررسی این نکته است که حکومت پهلوی از واقعه‌ی کشف حجاب چه هدف یا ‏اهدافی را دنبال می‌نمود؟ آیا تظاهر به تمدن غربی تنها دلیل این اقدام بود؟‎ ‎
بر خلاف تصور نادرستی که در میان بسیاری از ‏پژوهشگران و دانش‌پژوهان مسائل تاریخی وجود دارد، واقعه‌ی مسجد گوهرشاد پس از ‏کشف حجاب اتفاق نیفتاد، بلکه چند ماه پیش از آن رخ داد. نگاهی دوباره به تاریخ این دو ‏رویداد، به خوبی روشن‌کننده‌ی این امر است: در حالی که کشف حجاب در 17 دی‌ماه ‏‏1314 روی داد، واقعه‌ی مسجد گوهرشاد 21 تیرماه به وقوع پیوست؛ یعنی حدود شش ماه ‏پیش از کشف حجاب. بر این اساس، واقعه‌ی مسجد گوهرشاد را یا می‌بایست واکنشی به ‏اجباری شدن کلاه شاپو به جای کلاه پهلوی برای مردان دانست یا پاسخی به شایعات ‏درباره‌ی احتمال اجرای کشف حجاب زنان. اما دغدغه‌ی یادداشت حاضر این نکته است که ‏حکومت پهلوی از واقعه‌ی کشف حجاب چه هدف یا اهدافی را دنبال می‌نمود؟ آیا تظاهر به ‏تمدن غربی تنها دلیل این اقدام بود؟
قطعاً گرایش به ظواهر تمدن از جمله اهداف رضاشاه و هم‌فکران وی بوده است. به ‏خصوص که پس از نسل اول روشن‌فکری، روشن‌فکران بعدی جامعه به تدریج به این ‏جمع‌بندی می‌رسیدند که میان شرایط عینی مدرنیته، مظاهر فرهنگی آن و همچنین شرایط ‏ذهنی آن، ارتباط برقرار است. از این رو، هر چه در یکی از این زمینه‌ها به پیش رویم، ‏می‌توانیم در جهات دیگر نیز شاهد گسترش فرآیند مدرنیته باشیم‎.‎
رضاشاه قطعاً بدون هراس به سراغ کشف حجاب نرفت، زیرا کمی پیش از آن در کشور ‏همسایه، یعنی افغانستان، اتفاقی افتاد که احتمالاً می‌بایست رضاشاه را به هراس انداخته باشد. ‏آن اتفاق این بود که امان‌الله‌خان، پادشاه این کشور، که به تازگی از سفر اروپا به کشور خود ‏بازگشته بود، در افغانستان کشف حجاب را اعلام نمود و این واقعه به قیام علیه او انجامید و ‏وی سرنگون شد‎.‎
امان‌الله‌خان در تهران به دیدار رضاشاه نیز آمده بود (1308) و قطعاً رضاشاه با اندیشه‌ی او ‏آشنایی داشت. بنابراین پیش از آتاتورک، شاید این امان‌الله‌خان بود که بر رضاشاه تأثیر نهاده ‏بود. اگر ترتیب وقایع را در نظر داشته باشیم، با سقوط او، طبیعی می‌نماید که رضاشاه ‏حداقل تا مدتی ریسک دستور کشف حجاب را به جان نخریده باشد. به خصوص اینکه ‏قطعاً بخشی از مردم ایران نیز از تجربه‌ی افغانستان مطلع بودند و قیام مردم افغانستان ‏می‌توانست به ایران نیز کشیده شود‎.‎
در واقع رضاشاه در جنگ با حجاب به جنگ با سنت می‌رفت؛ سنتی که برای خود متولی ‏داشت. جنگ با حجاب، جنگ با متولیان امر سنت بود. رضاشاه به مثابه کسی که در تلاش ‏بود تا یک حکومت مطلقه را تأسیس نماید، قائل به حذف همه‌ی گروه‌های مرجع نیز بود. ‏جامعه‌پذیری روحانیت را نیز منسوخ شده می‌دانست و از این رو، به جنگ سنت‌ها رفت. او ‏توانست در دوره‌ی حیات سیاسی خود، روحانیت را به گوشه‌ی انزوا ببرد، لیکن از آنجا که ‏روند نوسازی‌اش آمرانه بود، به محض سقوطش، جامعه به حالت گذشته بازگشت‎. ‎
بر این اساس، طبیعی است که عامل انگیزه‌بخش دیگری مجدداً رضاشاه را مجاب نموده باشد ‏تا دستور کشف حجاب را صادر نماید‎.‎
قطعاً یکی از این انگیزه‌ها، دیدار او از آنکارا بود. این بار رضاشاه خود به کشوری با اسلوب ‏مدیریتی شبیه ایران رفت و از نزدیک شاهد فضای شبه‌مدرنیستی ترکیه شد. آتاتورک در ‏اقداماتی این گونه از رضاشاه پیش بود. به خصوص اینکه فضای افکار عمومی در برابر ‏آتاتورک قابل قیاس با امان‌الله‌خان نبود. در جامعه‌ی ترکیه نیز کشف حجاب برای آتاتورک ‏هزینه‌زا بود، لیکن نه به اندازه‌ی هزینه‌ای که امان‌الله‌خان پرداخت نمود. بنابراین دیدار ‏رضاشاه از ترکیه، او را با چهره‌ی جدیدی از مظاهر مدرنیته آشنا نمود‎.‎
‎ ‎از طرف دیگر، روشن‌فکران و نخبگان سیاسی ایرانی، همچون علی‌اکبر سیاسی و ‏عبدالحسین تیمورتاش، تا پیش از این، بسیار کوشیده بودند تا او را راضی کنند که دستور ‏کشف حجاب را صادر نماید؛ اما شاه در مقابل این خواسته‌ها ایستاده بود و صراحتاً بیان ‏داشته بود که اگر قرار باشد همسرش حجاب خود را بردارد، او را طلاق می‌دهد! اما همین ‏شاه، اندکی بعد و در 17 دی‌ماه، به همراه همسر و دختران بی‌حجابش در مراسم کشف ‏حجاب در دانشسرای دختران شرکت می‌کند. رضاشاه فرد باسوادی نبود. قطعاً جامعه‌ی ‏روشن‌فکری بر او تأثیر نهادند. علاوه بر این، ترکیه برای او یک الگو شد‎.‎
با همه‌ی این احوال، رضاشاه می‌توانست از کنار مسائلی چون کشف حجاب دستاوردهای ‏دیگری نیز داشته باشد. نکته‌ای که در چارچوب مدرنیته‌خواهی رضاشاه محوریت دارد، ‏تلاش او برای محوریت‌بخشی نقش دولت به عنوان مرجع اصلی همه‌ی مسائل در جامعه‌ی ‏ایرانی است‎.‎
تا پیش از این و در دوره‌ی قاجاریه، این روحانیت بود که نقش مرجع را ایفا می‌نمود. ‏حکومت قاجاریه در نقش یک دولت پاتریمونیال، کارویژه‌های عمده‌ای را که ما از ‏حکومت‌ها انتظار داریم، ایفا نمی‌نمود؛ جمله نهاد قضاوت. جدای از این، روحانیت طرف ‏مشورت مردم بود و همچنین توانایی ایجاد فصل‌الخطاب را داشت. آن‌چنان که در ماجرای ‏تنباکو، این کار را نمود و البته حتی پیش از آن و در جریان جنگ‌های ایران و روس، مردم ‏را دعوت به جهاد نمود و در ماجرای مشروطیت نیز پیشرو شد‎.‎
برای یک دولت مطلق همچون حکومت رضاشاه، ایفای نقش مرجعیت جامعه از طرف ‏نهادی غیر از حکومت، قابل پذیرش نبود. رضاشاه دادگستری را مستقل از روحانیت بنیان ‏نهاد، اوقاف را از دست آنان خارج نمود، سازمان پرورش افکار تأسیس نمود و... البته موارد ‏گفته‌شده در طول حکومت رضاشاه انجام شد و نه الزاماً در همان سال‌های نخست حکومت ‏وی. اما همه‌ی این موارد بسیار هدفمند انجام می‌شد. قطعاً از جمله اهداف سلبی و مهمی که ‏رضاشاه دنبال می‌نمود تضعیف نهاد روحانیت بود‎.‎
در این راستا، تلاش برای کشف حجاب نیز می‌تواند اقدامی علیه روحانیت باشد. همان طور ‏که مخالفت‌ها در مشهد نیز به دست یک روحانی به نام بهلول رقم خورد. همان گونه که ‏شیخ محمد بافقی، آن زمانی که خانواده‌ی سلطنتی بدون حجاب وارد صحن حرم مطهر ‏حضرت معصومه شدند، زبان به اعتراض گشود؛ آن‌چنان که روحانیون وقتی امان‌الله‌خان، ‏پادشاه افغانستان، با ثریا، همسر بی‌حجاب خود، به ایران آمد اعتراض کردند‎.‎
‎ ‎در واقع رضاشاه در جنگ با حجاب به جنگ با سنت می‌رفت؛ سنتی که برای خود متولی ‏داشت. جنگ با حجاب، جنگ با متولیان امر سنت بود. رضاشاه به مثابه کسی که در تلاش ‏بود تا یک حکومت مطلقه را تأسیس نماید، قائل به حذف همه‌ی گروه‌های مرجع نیز بود. ‏اگرچه وی تحصیل‌کرده نبود، اما قطعاً چه خود و چه اطرافیان وی، نسبت به پیامدهای این ‏کار آگاه بودند‎.‎
رضاشاه قائل به هیچ گونه حائلی میان مردم و دولت نبود. جامعه‌پذیری روحانیت را نیز ‏منسوخ‌شده می‌دانست و از این رو، به جنگ سنت‌ها رفت. او توانست در دوره‌ی حیات ‏سیاسی خود، روحانیت را به گوشه‌ی انزوا ببرد، لیکن از آنجا که روند نوسازی‌اش آمرانه ‏بود، به محض سقوطش، جامعه به حالت گذشته بازگشت. باز هم روحانیت به وادی سیاست ‏بازگشت؛ آن‌چنان که فداییان اسلام وارد عرصه شدند. آیت‌الله کاشانی نقشی حیاتی در ‏نهضت ملی شدن نفت ایفا نمود و فراتر از همه‌ی این‌ها، انقلاب سال 1357 رنگ‌وبویی ‏دینی به خود گرفت و رهبری و ایدئولوژی آن از این جنس شد‎.(*)‎
‎ ‎

‎ ‎

‎  ‎