بدنبال عدم تمکين درباريان نسبت به الغاي کل قرارداد رژي، وضعيت سياسي به سمت حادتر شدن پيش رفت. در روز جمعه بيست سوم ماه جماديالاول، صورت اعلاني بر درِ شمسالعماره و ساير گذرگاهها و مجامع شهر چسبانده بودند به اين مضمون که: «برحسب امر جناب حجتالاسلام آقاي ميرزاي شيرازي، يوم دوشنبة آتيه ، جهاد است؛ مردم مهيّا شويد».[1] يا به اين مضمون: «هرگاه تا روز دوشنبه کار تنباکو موقوف نشود، جهاد خواهد شد و تمام فرنگيها واتباع آنها را خواهيم کشت».[2] اين شايعة دروغين، چنان شوري در مردم ايجاد کرد که بسياري از مردم مهياي جهاد شدند و برخي در تدارک اسلحه و وسايل برآمدند. حتّي صداي وداع و نالة مردم با خانوادة خود در کوچهها بلند شده بود که تا چندين خانه به گوش همسايگان ميرسيد. از آن طرف، فرنگيانِ مقيم تهران، همگي به سختي مضطرب و پريشان شدند و براي حفظ خودشان از دولت اطمينان طلبيدند . اين امر موجب شد که بر اضطراب بزرگان دولتي و حتّي زنان حرامسرا، بيش از پيش افزوده شود؛ لذا شخص ناصرالدين شاه، به عالم بزرگ پايتخت؛ ميرزاي آشتياني، نامة مفصل و تهديدآميزي نوشت. البته ميرزاي آشتياني نيز در مقابل، جوابي سختتر به او داد؛ بطوري که شاه مجبور شد پس از آن، نامه ملايمتري نوشته و دلجويي کند. [3]
امپراطور روس تزاري، پس از قيام موفق تنباکو، به خيال خود، فرصت را براي بهرهبرداري از اوضاع پيشآمده، غنيمت شمرد و در نامهاي به ميرزا، که مؤدبانه و بااحترام کامل بود، نوشت: «من اوامر شما را در ممالک روسيه، نسبت به مسلمانان اجرا ميکنم و حاضرم براي پيشرفت مقاصد شما در مملکت ايران هر اقدامي بنمايم». ميرزاي شيرازي که از فراست و کياست بالايي برخوردار بود، دانست که سلام گرگ بيطمع نيست و روسها در هر صورت به دنبال منافع کشور خودشان هستند و هيچگاه خيرخواه ملت مسلمان و ايرانيان نيستند؛ به همين جهت، به رغم اين که سرکنسول روس، دو سه روز در کشتي توقف کرده تا اذن ملاقات با ميرزا را بگيرد، از پذيرفتن و ملاقات با او عذر ميخواهد و به بهانة اين که آدابنامهنگاري با امپراطور را نميداند، از دادن جواب امتناع ميکند و صرفا پيغام ميدهد که شما از طرف من به امپراطور اظهار امتنان بنويسيد.انگليسيها نيز در رقابت با روسها، با همين مضامين، نامهاي از طرف پادشاه انگلستان براي ميرزا فرستادند و به وسيلة کنسول خود پيغام دادند که انتظار جواب ندارند و فقط ممنون ميشوند که ميرزاي شيرازي، نامه را قبول کند.[4]
طبق معاهدة اوليه ميان دولت ايران و شرکت رژي، تمامي مايحتاج کارکنان شرکت رژي، بدون بازرسي و بدون حقوق گمرکي، وارد ايران ميشد. بعد از لغو قرارداد هم، «اتفاقا چندينها صندوق به نام و نشان رئيس دخانيه از فرنگستان وارد گمرکخانة ايران شد. وکيل صاحبامتياز به وضع پيشين خود خواست که صندوقها را ناديده و نارسيده، همانطور سربسته به طرّاري از چنگ گمرکيان به در برد»؛ اما مأمورين گمرکي مانع شده و بعد از کسب تکليف از مرکز قرار شد که صندوقها را باز کنند. بعد از باز کردن صندوقها معلوم شد که «کلا اسحله و آلات جنگ مانند نارنجک و تفنگ و باروتهاي بي بو و رنگ و از اين قبيل ادوات و آلاتي [است] که متعلق به غرض شهر گيري و قلعه کوبي است».[5] پس از اعتراض دولت ايران، دولت انگليس تقصير را بر گردن صاحب امتياز انداخت و مجازات او را هم حبس در سفارت خانه انگليس تعيين کردند. تا پس از اتمام دعاوي، در انگلستان او را محاکمه نمايند![6]
[1]. شيخ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه، ص 150.
[2]. محمدحسن اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 783.
[3] رک: شيخ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه، ص 151؛ محمد ناظمالاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، بخش اول (مقدمه)، ص 22ـ28.
[4] . ابراهيم تيموري، تحريم تنباکو اولين مقاومت منفي در ايران، ص 204ـ205.
[5] . شيخ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه،ص 215.
[6] . شيخ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه، ص214ـ 215.