به روایت اسناد
چکیده: شاهنشاهی ایران از اولی كه زائیده شده است تا حالا روی تاریخ را سیاه كرده است.جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه كرده است، برج، از سر درست كردند، سرمردم را میبریدند، قتل عام میدادند بعد برج درست میكردند با آن برای این شاهان، ماباید ملت اسلام باید جشن بگیرد!...»
«ملت ایران موظف است كه با این جشنها مبارزهی منفی كند، مثبت نه لازمنیست، از خانه بیرون نیایند وقتی كه این جشنها هست، شركت نكنند درجشنها، جایز نیست شركت كردن در این جشنها هرچه میتوانند از زیر بار اینطور چیزها بیرون بروند...»
برگزاری جشنهای 2500 سالهی شاهنشاهی یكی از سیاستهای رژیم برایتحكیم مبانی مشروعیت سلطنت خویش بود. از طرف دیگر رژیم قصد داشت كه با تكیهبر ارزشها و سنتهای باستانی و ترویج آنها در جامعهی ایران، به مبارزه با ارزشهایاسلامی بپردازد و آنها را تضعیف نماید، این سیاست از بدو تأسیس سلسلهی پهلویآغاز شده بود. امام خمینی در مورخه 6/3/1350 طی یك سخنرانی به تجزیه و تحلیلاین سیاست رژیم و بیان مواضع خود پرداختند:
اول: نقد ساختارهای شاهنشاهی
1ـ ساختار شاهنشاهی، نظامی مخالف مبانی اسلامی است، انبیاء همواره با اینسیستم در مبارزه بودهاند:
«از اول تاریخ بشر تا حالا، دولتهای جائر مقابلشان انبیا ایستاده بودند و علماایستاده بودند، آنها عقلشان نمیرسید؟ خدای تبارك و تعالی كه موسی رامیفرستد كه این شاهنشاه را از بین ببرد در روایت است كه طبری نقل میكند كهملك الملوك را پیغمبر فرموده است كه منفورترین كلمات است پیش من؛ یعنیشاهنشاه، این جزو كلمات منفور است كه به كسی از بشر نسبت داده شد، اینمال خداست، از اولی كه بساط انبیاء بوده است تا زمان رسول اكرم تا بعدها زمانائمه (علیهم السلام) مرتب مقابله كردند، تو حبس هم بودند مقابله كردند،موسیبنجعفر توی حبس هم مقابله میكرد...»
2ـ ظالمانهترین نوع حكومت، حكومت پادشاه ایران بوده است:
«شاهنشاهی ایران از اولی كه زائیده شده است تا حالا روی تاریخ را سیاه كرده است.جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه كرده است، برج، از سر درست كردند، سرمردم را میبریدند، قتل عام میدادند بعد برج درست میكردند با آن برای این شاهان، ماباید ملت اسلام باید جشن بگیرد!...»
دوم ـ معرفی الگوهای اسلامی
حضرت امام جشن را برای حكومتی شایستهدانستند كه مجری عدالت باشد و آن هم حكومتی نبود مگر دوران حكومت حضرتعلی (ع). امام در این زمینه فرمودهاند:
«این 5 سال حكومت، یا 5، 6 سال خدمت حضرت امیر، این با همهی گرفتاریهاییكه بوده است و با همهی زحمتهایی كه از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزایبزرگ است، و همین 5 ساله و 6 ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند. جشنبرای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حكومتی كه اگر چنانچه در یكطرف از مملكتش، در جایی از مملكتش برای یك معاهد،یك زن معاهد، یك زحمتكشبیایند، یك خلخال از او، از پای او درآورند، حضرت، این حاكم، این رئیس ملت آرزویمرگ میكند... برای همین 5 سال و 5 روز حكومتش باید جشن بگیرند، جشن برایعدالت، جشن برای خدا، جشن برای این كه این حاكم، حاكمی است كه با ملت یكرنگاست، بلكه سطحش پایینتر است در زندگی و سطح روحیش بالاتر از همهی آفاق وسطح زندگیش پایینتر است از همهی ملت».
امام ضمن مطرح كردن نقدها و راهكارهای مذكور برای مقابله با این سیاست رژیم،مردم را به مبارزهی منفی دعوت كردند:
«ملت ایران موظف است كه با این جشنها مبارزهی منفی كند، مثبت نه لازمنیست، از خانه بیرون نیایند وقتی كه این جشنها هست، شركت نكنند درجشنها، جایز نیست شركت كردن در این جشنها هرچه میتوانند از زیر بار اینطور چیزها بیرون بروند...»
سخنرانی امام در نجف در قالب اعلامیه با 13 هزار تیراژ چاپ و به ایران و سایركشورها ارسال شد. رژیم تلاش بسیاری كرد كه از ورود این اعلامیهها به داخل ایرانجلوگیری نماید همچنین رژیم تلاش كرد با بهرهگیری از وعاظ و علمای وابسته بهرژیم، در مقابل امام خمینی موضعگیری كند و آنها سخنان امام را نقد كنند. اما مأمورینساواك این اقدام را به دلیل این كه وعاظ وجههدار كه در میان مردم صاحب نفوذ هستندطرفدار امام خمینی و مخالف دولت میباشند و حاضر به انجام این كار نخواهند بود،سیاستی غیر عملی دانست. این سخنرانی امام در میان دانشجویان خارج كشور نیزپخش شد و دانشجویان از آن حمایت كردند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
از برجستهترين تحركات يهودي و صهيونيستي در تاريخ معاصر ايران، برپايي جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي شيراز، در سال 1350 شمسي / 1971 ميلادي است.
صرفنظر از چگونگي زمينهسازيها، اقدامات و توجيهات درباره برگزاري مراسم موسوم به جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي و به علاوه، صرف هزينههاي هنگفت و نيز مفاسد فراوان اين مراسم، به طور خلاصه ميتوان گفت؛ طراحي و اجراي اين برنامه به تمامي از سوي مجامع صهيونيستي و اسرائيلي بود. در افشاي ماهيت اين جشن، مثل همة موارد مشابه بيش و پيش از هركس، حضرت امام خميني(س) پرچمدار نهضت اسلامي بود كه مردم مسلمان ايران را نسبت به ماهيت و اهداف برگزاركنندگان اين مراسم هشيار و آگاه نمود:
«... اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونها تومان خرج جشن شاهنشاهي ميشود. از قراري كه يك جايي نوشته بود، براي جشن خود شهر تهران 80 ميليون تومان اختصاص داده شده است؛ اين راجع به خود شهر است. كارشناسهاي اسرائيل براي اين تشريفات دعوت شدند به طوري كه خبر شدم و نوشتند به من، كارشناسهاي اسرائيلي مشغول به پا داشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست ميكنند. اين اسرائيل كه دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است...(1)»
امام خميني ضمن نكوهيدن فسادگريهاي شاه و افشاي توطئه صهيونيستها، به سران كشورهاي اسلامي هشدار دادند:
«... به اين ممالك اسلامي بگوييد كه نرويد به اين جشني كه اسرائيل دارد بساط جشنش را به پا ميكند يا درست ميكند؛ كارشناسهاي اسرائيل در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست ميكنند. در اين جشني كه كارشناسهاي اسرائيل دارند اين عمل را ميكنند، نرويد...(2)»
برخلاف آنچه كه براي محمدرضاشاه و سران و دولتمداران رژيم پهلوي توجيه و القا كرده بودند و عليرغم تبليغات ادعايي دربار پهلوي مبني بر بزرگداشت 2500 سال سلطنت و پادشاهي در كشور ايران، واقعيت اين بود كه جشنهاي 2500 ساله، صرفاً با هدف نكوداشت خاطره و تاريخ عزيمت يهوديان از بابل به ايران و بيتالمقدس در زمان كورش، در سال 539 قبل از ميلاد بود. آنگونه كه بعدها آشكار شد، محافل يهودي – صهيونيستي در سال 1340 شمسي/1961م، طرح و تمايل به برپايي اين جشن را اعلام كرده بودند.
در سال 1961، اسرائيليها تصميم گرفتند تا به منظور يادبود آزادي و رهايي ملت يهود از اسارتش در بابل، كنگرهاي با شركت تاريخنويسان برگزار نمايند. ميدانيم كه بختالنصر دوم، پادشاه بابل، پس از آنكه اورشليم را فتح كرد، اسرائيليها را به اسارت به بابل برد. اسارت آنها در بينالنهرين، مدت چهل سال به طول انجاميد، يعني تا زماني كه كورش بزرگ، شاه پارس، بابل را در سال 539 پيش از ميلاد به تصرف خود درآورد. در اين تاريخ بود كه او ملت يهود را به اورشليم بازگردايند و دستور بازسازي معبدشان را صادر نمود.
تاريخنويسان و شرقشناسان ايراني هم به اين اجلاس اسرائيليان دعوت شدند. مشاور فرهنگي دربار كه از گرايشهاي جاهطلبانه شاه مطلع بود، [از شاه] درخواست ملاقات كرد. در اين ملاقات، تاريخشناس معروفي كه متأسفانه با تمام دانش خود از شخصيتي ضعيف و نفوذپذير برخوردار است، او را همراهي ميكرد و نظريه زير را ارائه نمود:
به جاي آنكه بگذاريم اسرائيليها اين بزرگداشت را منحصر به آزادي يهوديان از بابل، نمايند، چرا تأكيد را بر ارزشهاي والاي كورش كبير، شاه هخامنشي قرار ندهيم و به سلطنت رسيدن او را به عنوان يكي از زمانهاي پرعظمت عهد عتيق جلوه ندهيم، تا به اين ترتيب نشان دهيم كه سلطنت در ايران منشايي اصلي و تاريخي دارد؟
اين پيشنهاد به نظر شاه خيلي جالب آمد.(3)
در آن زمان، بر اساس محاسبه كانونهاي صهيونيستي، سال 539 قبل از ميلاد به عنوان مبدأ، با سال 1961 ميلادي (1340 شمسي) جمع شده و رقم 2500 به دست آمده بود.
بعضي ديگر عقيده دارند كه چون كانونهاي مزبور موفق به برگزاري جشنها در سال 1340ش/1961 نشدند، لذا ده سال بعد يعني سال 1971م/1350ش، به برپايي اين مراسم اقدام كردند. بر اين اساس، آنها سال 1971 (1350شمسي) را با سال 529 قبل از ميلاد، كه تقريباً همزمان با آغاز پادشاهي كورش بود جمع و رقم 2500 را به دست دادند.
در يك اثر تحقيقي نيز در اين باره چنين تصريح و تأكيد شده است:
داستان آزادي يهود به دست كورش در تورات نقل شده و جشنهاي 2500 ساله كه محمدرضا پهلوي راه انداخته بود در واقع به خرج ملت ايران و به خاطر بزرگداشت اين واقعة تاريخي محبوب يهوديها و با رهبري و برنامهريزي صهيونيستها بود.(4)
محافل يهودي و صهيونيستي نيز در اين باره اعترافات جالب توجهي داشتند كه در اين نوشتار، فقط به يك نمونه از آنها بسنده شده است.
لطفالله حي يكي از سران انجمن كليميان تهران، نمايندة مجلس شوراي ملي، از مشاهير و معاريف فراماسون و عضو برجسته تشكيلات صهيونيسم كه رياست «شوراي يهوديان ايران» در «شوراي مركزي جشنهاي 2500 ساله» را عهدهدار بود، در مهرماه 1349، طي اطلاعيهاي در ميان جامعه يهود ايران، در اين باره چنين نوشت:
اين جشنها در حقيقت يادبود اولين اعلاميه حقوق بشري در 25 قرن قبل است. همان اعلاميهاي كه به فرمان كورش كبير شاهنشاه بزرگ ايران در آزادي ملت يهود از اسارت بابل و آبادي خانه خدا و معبد دوم در اورشليم صادر شد و نه تنها به منزله لوحه زريني در بزرگي روحي و عظمت فكر انساني شاهنشاهي ايران در تاريخ بشريت به يادگار مانده و هنوز هم ميدرخشد بلكه مادة تاريخ 2500 ساله جامعه يهوديان ايران شد. در حقيقت اعلاميه كورش كبير ابتداي سكونت يهوديان ايران در ادوار عزرا و نحميا و زر و بابل در اين ديار مقدس به شمار ميآيد.
فيالواقع جشنهاي سال آينده براي يهوديان ايران جنبة جشن 2500 ساله تاريخ ما [يهوديان] در ايران است.
از اين حقايق مهمتر آن كه اين جشنها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگ قرن ما شاهنشاه آريامهر كه به حق نزد يهوديان جهان كورش ثاني لقب گرفته است انجام ميگيرد.
به همين منظور از مدتها قبل از طرف شوراي مركزي جشنهاي شاهنشاهي با شركت گروهي از سرشناسان و افراد بصير جامعه يهود، شوراي يهوديان ايران وابسته به شوراي مركزي جشنهاي شاهنشاهي تشكيل و با مطالعه مستمر و عميق و مشاورات لازم برنامه اجرايي جامعه ما [يهوديها] را در اين باره تهيه نمود [... كه] شامل اقدامات مفصلي در زمينههاي فرهنگي – بهداشتي جشنها و مشاركت جوامع مختلف يهوديان جهان است به موقع خود به اطلاع همگان خواهد رسيد تا هر خانواده يهودي ايراني سهم خود را در آن ادا نمايد.
به هر صورت محافل يهودي صهيونيستي با برگزاري جشنهاي مزبور، و تغيير تاريخ و تقويم هجري شمسي ايران به تاريخ ظاهراً شاهنشاهي و در واقع «تاريخ و تقويم يهود ايران» سعي در تعقيب مقاصد خود كردند كه با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط سلطنت پهلوي توطئة آنها نقش بر آب شد.
پينوشتها
1- صحيفه نور، ج 1: ص 167؛ سخنراني 6 خرداد 1350.
2- همان.
3- احسان نراقي: از كاخ شاه تا زندان اوين؛ ترجمه سعيد آذري؛ مؤسسه خدمات فرهنگي رسا؛ چاپ اول، 1372؛ ص 59.
4- شمسالدين رحماني؛ لولاي سه قاره؛ چاپ اول، 1371؛ حوزه هنري: ص 49.
منبع: پژوهه صهيونيست، مركز مطالعات فلسطين
كتاب دوم، صص 429 تا 432
نويسنده: محمد مهدي موسي خان
(منبع: ماهنامه زمانه، شماره 21، خرداد ماه 1383
در اولين شماره اين مقاله به بررسي علل برگزاري جشنهاي 2500 ساله و نحوه تدارک جشن و برگزاري مراسم خواهيم پرداخت و در شماره بعد به ادامه بحث برگزاري مراسم و برخورد امام نسبت به اين جشنها خواهيم پرداخت. ما را با نظرات خود ياري کنيد.
وقتي كه كارگران زحمتكش ايراني براي آماده كردن زمين هاي اطراف تخت جمشيد، عرق پيشاني خود را بر زمين مي ريختند، گمان نمي كردند كه پادشاهان باستاني ايران هنوز، هم آن قدر اعتبار و اقتدار داشته باشند كه ميلياردها تومان پول، امكانات و وقت مردم ايران را براي آبادكردن گورهاي پوسيده خود فرو بلعند. آري، گويا هنوز هم ارواح پادشاهان خودكامه ايران از ثروت و عشرت، سيراب نشده بود كه مي بايست نزديك به چهارسال، بودجه و نيروي نهادهاي دولتي و غيردولتي ايران، مصروف آنان گردد.
برگزاري جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي در ايران، تنها در هنگام برگزاري آن، به شاه، ابهت و شخصيت ظاهري داد؛ اما ديدار شخصيت ها و خبرنگاران خارجي از ايران، آنها را با فقر و تنگدستي بسياري از اقشار شهري و روستايي ايران آن روز، آشنا كرد و شاه در معرض انتقادات و اعتراضات داخلي و خارجي قرار گرفت؛ به گونه اي كه دربار پهلوي تا مدت ها مشغول ارائه توجيهات، درباره لزوم برپايي اين جشن بود. است.
در سال 1350ش. محمدرضا پهلوي، جشني در كشور برگزار نمود كه در طول قرن بيستم، بي سابقه بود. اين جشن كه از تاريخ 20 تا 26 مهرماه، به مدت يك هفته، در تخت جمشيد برپا شد، ايران را به مركز مهم خبرسازي در جهان تبديل كرد. در اين جشن، بيست پادشاه و امير عرب، پنج ملكه، بيست و يك شاهزاده، شانزده رئيس جمهور، سه نخست وزير، چهار معاون رئيس جمهور و دو وزير خارجه، از 69 كشور، شركت كردند. از جمله مدعوين اين جشن، مي توان به نيكلا پادگورني، رئيس جمهور اتحاد جماهير شوروي، مارشال تيتو از يوگسلاوي، يحيي خان از پاكستان، ملك حسين، پادشاه اردن و هايلاسلاسي، امپراتور اتيوپي اشاره كرد. گذشته از مقامات مزبور، ده ها تن از شخصيت هاي علمي، فرهنگي، هنري و نمايندگان رسانه هاي خبري جهان و نيز نخبگان ايراني، در اين مراسم حضور داشتند.(1)
شاه با برپايي اين جشن، سعي داشت كه بر وجود نهاد سلطنت در ايران به مدت دو هزار و پانصد سال و تداوم آن تا فرمانروايي خود، تأكيد كند. او همچنين قصد داشت به جهانيان بفهماند كه ايران كشور بزرگي شده است و او به عنوان پادشاه اين كشور، خود را وارث و نگهبان يك تاج و تخت 2500 ساله مي داند.(2) در اولين جلسه كميسيون نظام جشن شاهنشاهي، هدف از اين جشن، چنين بيان شده است: «منظور از برگزاري جشن مزبور، قاعدتاً بايستي شناساندن قدمت شاهنشاهي ايران باشد كه مدت 25 قرن تمام، عليرغم تمام سوانح و حوادث تاريخ، دوام يافته و پيوسته بر اميال و آرزوهاي ملت، منطبق بوده است. پس مفهوم واقعي اين جشن، آن است كه شاهنشاه ايران كه به حقيقت، مظهر كمال آمال و آرزوهاي ملت ايران بوده، بايستي به همين نحو از طرف تمام ملل عالم شناخته شود».(3)
دومين هدف شاه از برپايي اين مراسم، كسب وجهه بين المللي براي حكومت و تحكيم مشروعيت سلسله پهلوي بود تا در سايه آن بتواند اعتماد دولت مردان بيگانه را براي سرمايه گذاري بيشتر در ايران، به دست آورد (4) و به دنيا نشان دهد همان گونه كه مي تواند از سران كشورها، به مدت يك هفته پذيرايي كند، توانايي كنترل خليج فارس و درياي عمان را نيز دارد. در اسناد سفارت آمريكا در اين باره، چنين مي خوانيم: «شاه از طريق برگزاري اين مراسم، به جهانيان اعلام كرد كه ايران به خانواده ملل مدرن جهان پيوسته است. همچنين او صراحتاً اعلام كرد كه ايران در اين بخش از جهان، نقش ايجاد كننده ثبات را ايفا خواهد كرد».(5)
خودبزرگ بيني و برتري جويي نيز از ديگر انگيزه هاي شاه در برگزاري جشن 2500 ساله به شمار مي رفت. او در مقايسه با بسياري از شخصيت هاي مطرح جهان، از نسب و كمال، بهره اي نداشت و در جهت كسب اعتبار، اميدوار بود كه با پيوند دادن خود به تاريخ 2500 ساله پادشاهي و احياي باستان گرايي و با ناديده گرفتن تأثير عميق اسلام در گذشته ايران، خود را در برابر جهانيان، به عنوان پادشاهي توانا و بي همتا قلمداد كند.(6)
پيشنهاد برپايي جشن هاي 2500 ساله، ابتدا از طرف شجاع الدين شفا، مشاور فرهنگي دربار در سال 1337ش. مطرح شد.(7) روز 29 آذر 1337ش. شجاع الدين شفا در مصاحبه اي چنين اعلام كرد: «به فرمان شاه، مراسم يادبود دوهزار و پانصد سال بنيان گذاري شاهنشاهي ايران به دست كوروش بزرگ، برگزار خواهد شد». (8) وي همچنين زمان برگزاري جشن هاي مذكور را سال 1340ش. وعده داد.(9) پيش از پايان سال 1339ش. وزارت دربار در اطلاعيه ديگري چنين اعلام كرد: «نظر به اهميت موضوع و ضرورت برگزاري جشن به ترتيبي كه در خور تاريخ كهنسال و پرافتخار شاهنشاهي ايران باشد، به فرمان شاهنشاه، تاريخ برگزاري آن، رسماً به آبان ماه سال 1346ش. موكول گرديد». سرانجام در تاريخ 1347/5/26ش. بار ديگر وزارت دربار در اطلاعيه اي اعلام كرد: «به فرمان مطاع مبارك شاهنشاه آريامهر، جشن هاي بيست و پنجمين سده شاهنشاهي ايران، به مدت هشت روز، از تاريخ 20 مهرماه 1350ش. برگزار خواهد شد».(10) مهم ترين علت اين وقفه 13 ساله در برپايي جشن، كسري بودجه و فقدان منبع مالي كافي بود كه رژيم را به فكر تعويق تاريخ جشن انداخت.(11) مسئوليت برگزاري جشن هاي شاهنشاهي، در ابتدا به جواد بوشهري واگذار شد؛ ولي چون وي كاري از پيش نبرد، پس از مدتي، اين مسئوليت به عهده اسدالله علم، وزير دربار شاه افتاد.(12)
بعد از برگزاري مراسم تاج گذاري، بيشترين فعاليت رژيم پهلوي، به تدارك برپايي اين جشن، معطوف شد و براي مدتي بيش از چهار سال، قسمت اعظم كار سازمان هاي دولتي به آن اختصاص داشت. سال 1350ش. سال كوروش كبير نام گرفت و همه چيز به آن اختصاص يافت. يك سال تمام، آرم و طرح اين جشن را به همه جا آويختند و روي جلد كتاب ها و مجلات و حتي دفترچه هاي يادداشت دانش آموزان، چاپ كردند.(13)
يكصد هواپيماي باربري ارتش و تعداد زيادي كاميون و تريلر، در مدت نه ماه، تمام اثاثيه اقامتگاه سران را به شيراز منتقل و از شيراز به وسيله كاميون هاي ارتشي به تخت جمشيد حمل كردند.(14) در همان حال، اسدالله علم، با ميلياردها ريال بودجه، كار جشن ها را پيش مي برد. به سفارش او، بنايي عظيم شبيه برج ايفل در مدخل تهران ساخته مي شد. تشكيلات اشرف - خواهر شاه - نيز با هياهو و تبليغات بسيار، از هر سرمايه دار، سي هزار تومان دريافت كرد تا به نام هر كدام، مدرسه اي به يادبود اين جشن ها ساخته شود. بر اين اساس، مي بايست 2500 مدرسه ساخته مي شد كه نيمي از آن نيز ساخته نشد. (15)
براي باشكوه جلوه دادن اين نمايش، كميته برگزاري جشن، از تمام مؤسسات تزئيناتي و آرايش گران و خياطان طراز اول اروپا دعوت به همكاري كرد. خيلي زود در پايين تخت جمشيد، مساحتي در حدود 6500 متر مربع را تقريباً هفتاد چادر پوشاند كه ژانسن، دكوراتور فرانسوي، آنها را با كريستال، چيني، آستر ابريشمي، مخمل سرخ و چلچراغ درخشان، آراسته (16) و خانم مرسيه، آنها را تزئين كرده بود.(17) پيش از آن كه فكر پروژه چادرهاي سران مطرح باشد، همه امكانات و تلاش ها مصروف اين شد كه هتل تخت جمشيد، آماده و بازسازي شود تا به عنوان اقامتگاه سران، مورد استفاده قرار گيرد؛ اما سرانجام در نيمه اول سال 1349ش. طرح احداث چادرهاي مخصوص سران مطرح شد.(18)
اين چادرها كه همگي داراي تهويه مطبوع بودند، با كريستال هاي «باكارت»، چيني هاي «ليموژ» و پارچه هاي نخي «پورتالت» تزئين شده بودند (19) و در داخل هر چادر ابريشمي، يك اتاق نشيمن بزرگ، اتاق خواب و آشپزخانه وجود داشت.(20)
آرايش گران طراز اول از سالن هاي «كارتيا» و «آلكساندر» پاريس، به تخت جمشيد پرواز كردند. اليزابت آردن، يك نوع كرم صورت توليد كرد و نام آن را فرح گذاشت تا در جعبه هاي مخصوص، به ميهمانان هديه شود. «باكارا»، يك گيلاس پايه دار كريستال طراحي كرد و «سرالين»، جايگاه مدعوين را از روي طرح سفال هاي قرن پنجم پيش از ميلاد ساخت. «رابرت هاويلند»، فنجان هايي تهيه كرد كه در طول جشن، فقط يك بار مورد استفاده ميهمانان قرار گرفتند. «پورتو» نيز كه يكي از بزرگ ترين توليد كنندگان ملافه و روميزي فرانسه بود، روميزي هاي رسمي و ملافه هاي ميهمانان را تهيه كرد. «لان ون»، يونيفرم هاي جديدي براي كارمندان دربار تهيه كرد كه تهيه هر يك از اين لباس هاي مخصوص، حدود پانصد ساعت وقت گرفته، در هر يك از آنها بيش از دو كيلو نخ ابريشمي به كار برده شده بود. (21) همچنين ساخت بيست هزار مدال يادبود به مؤسسه «آرتوس برتران» فرانسوي، سفارش داده شد.(22)
براي تأمين روشنايي محل جشن، از تهران و شيراز، شش هزار مايل، كابل كشي شد و بيست مايل حلقه گل زينتي، شامل صد و سي هزار لامپ، مصرف شده بود. ماكس بلوئه فرانسوي با 259 سرآشپز و پيش خدمت، ده روز پيش از برگزاري مراسم جشن، به ايران آمد (23) و سرپرستي پذيرايي ها را بر عهده گرفت. همچنين در اين مراسم، شش صد روزنامه نگار، عكاس، فيلم بردار (24) و مفسر از سراسر جهان كه حتي برخي از آنان به هزينه دولت ايران به شيراز آمده بودند، خبرهاي اين مراسم خيره كننده را براي جهانيان گزارش مي كردند.(25)
بعد از تهيه مفصل اين همه امكانات، يك چيز بسيار مهم كه بايد در نظر گرفته مي شد، اقدامات امنيتي و محافظت از محل جشن بود. در اين مورد، سه مركز نظامي نيروي هوايي، اطراف تخت جمشيد را به دقت حفاظت مي كردند. در شروع اين جشن ها، عده زيادي براي احتياط، بازداشت شده بودند و چنين به نظر مي رسيد كه تا شعاع 120 كيلومتري تخت جمشيد، هيچ گونه مزاحمي وجود ندارد. حساسيت نسبت به نگاه خارجيان به قدري بود كه حتي فقر را در روستاهاي مخروبه تخت جمشيد با ديوارهاي آجري بلند، محبوس و از چشم بينندگان مخفي كردند. (26) در شيراز نيز بيش از دويست تن از دانشجويان، تحت بازداشت بودند. اقدامات شديد امنيتي در مجموع، فضايي همچون حكومت نظامي را بر كشور حاكم ساخته بود. دهكده سران نيز توسط چهار هزار تكاور تفنگدار نيروي دريايي و يك سيستم فوق العاده امنيتي خودكار كه به چشم نمي آمد، محافظت مي شد. ارتش در تمام مدت برگزاري جشن، به حالت آماده باش درآمده بود. صدها هواپيمايي كه شاه تا آن زمان خريده بود، آماده محافظت از او بودند كه بزرگان جهان را به ميهماني تخت جمشيد فراخوانده بود؛ (27) اما با وجود تلاش گسترده رژيم براي جلوگيري از خرابكاري در طول برگزاري جشن، گروه هاي مخالف، طي عملياتي با منفجر كردن قسمتي از تأسيسات برق پايتخت، براي مدتي برق، بخشي از تهران را قطع كردند. آنها حتي سعي داشتند كه يك هواپيماي متعلق به شركت «ايران اير» را بربايند كه به دنبال عدم توفيق در اين كار، نه تن از مخالفان دستگير شدند.(28)
در روز 17 مهرماه 1350ش. مراسم ويژه اي مقابل كاخ مجلس سنا، در حضور مردم برگزار شد كه در آن، «پيام ملت ايران» كه روي پوست آهو نوشته شده بود، به سواركاري با لباس دوره هخامنشيان تسليم شد تا به تخت جمشيد ببرد و به پيشگاه شاهنشاه آريامهر، تقديم دارد!(29)
در نوزدهم مهر ماه، شاه به همراه خاندان سلطنتي، وارد شيراز شد و فرداي آن روز به اتفاق تمام مقامات لشكري، دولتي و خانواده خود، به پاسارگارد - اولين پايتخت دولت هخامنشيان - رفت و در كنار آرامگاه كوروش، نطق معروف خود را ايراد كرد. شاه بعد از انجام مراسم تشريفات، در حالي كه سكوت، تمام فضا را پر كرده بود، نطق خود را چنين آغاز كرد: «كوروش! شاه بزرگ! شاه شاهان! شاه هخامنشي! شاه ايران زمين! از جانب من، شاهنشاه ايران و از جانب ملت من، بر تو درود باد». شاه كه اصولا مردي كم رو و كم حرف بود، در هنگام ايراد اين نطق، هيجاني غيرعادي از خود نشان داد و پيش از آن كه سخنانش را خطاب به پادشاه مرده تمام كند، مكث كرد. سرانجام، وي سخنانش را با اين جملات به پايان رسانيد: «كوروش! شاه بزرگ! شاه شاهان! آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاريخ ايران و جهان! آسوده بخواب؛ زيرا كه ما بيداريم و همواره بيدار خواهيم بود». (30) گفته مي شود پس از آن كه نطق شاه تمام شد، ناگهان باد شديدي از سطح بيابان برخاست و گرد و خاك بسياري در چشم تماشاچيان پاشيد. در آن هنگام، همه اين واقعه را به فال نيك گرفتند! (31)
در روز 21 مهرماه، وقت آن فرا رسيده بود كه شاه از ميهمانان خارجي، استقبال به عمل آورد. در برنامه استقبال از ميهمانان خارجي، سران كشورها به دو دسته تقسيم شده بودند؛ دسته نخست، در برگيرنده سلاطين و امپراتوراني نظير هايله سلاسي، امپراتور حبشه، قابوس، سلطان عمان و ملك حسين، پادشاه اردن بودند و دسته دوم نيز شامل رؤساي جمهور، امرا و شيوخ خليج فارس بودند. از دسته اول، شاه شخصا در تخت جمشيد استقبال مي كرد و در آن جا مراسم سان و موزيك و پرچم اجرا مي شد و براي دسته دوم، نخست وزير در فرودگاه شيراز، برنامه استقبال را اجرا مي كرد.(32) زماني كه تمام ميهمانان به جز نيكسون و پمپيدو، رؤساي جمهور آمريكا و فرانسه (آنان معاونان خود را به اين جشن فرستادند)، به تخت جمشيد وارد شدند، مراسم ضيافتي در چادر بزرگ و اصلي جشن، برپا شد. در ضيافت مذكور، شاه، نطقي در تمجيد از تاريخ شاهنشاهي ايران و تلويحاً از اقدامات خود، قرائت كرد. بعد از آن نيز هايلاسلاسي، امپراتور حبشه، از سوي مدعوين، به خاطر برپايي چنين مراسم باشكوهي، از شاه، تقدير و تشكر كرد و پس از آن، ميهمانان، مشغول پذيرايي از خود شدند.
غذاهاي ضيافت تخت جمشيد را رستوران ماكسيم (گران ترين رستوران فرانسه) تهيه مي كرد كه چندين مؤسسه عمده فرانسوي و سوئيسي نيز به آن كمك مي كردند. صورت غذاي ضيافت هاي جشن نيز با جوهر سياه، روي صفحات پوست آهو نقش شده، با يك ريسمان طلايي و به صورت يك كتاب كوچك با جلد ابريشمي آبي، صحافي شده بود.(33)
غذاها نيز شامل تخم بلدرچين با خاويار، خوراك خرچنگ، كباب بره با قارچ، طاووس بريان انباشته از جگر غاز و دسر، شامل تمشك تازه با لعاب انجير و تمشك مخصوص بود. همچنين رستوران ماكسيم، در حدود 25 هزار بطري شراب مخصوص براي ميهمانان تهيه كرده بود. (34) اين در حالي بود كه در تمام مدت ضيافت، دسته اركستر «بلرهاوس» كه نيكسون، آن را فرستاده بود، براي حاضران مي نواختند.(35)
در روز دوم اقامت ميهمانان در تخت جمشيد، شاه، بار عام داد و ضيافتي غيررسمي در چادر بزرگ برپا كرد. سپهبد فريدون سنجر كه در اين جشن، ژنرال آجوداني پادشاه كشور لسوتو را عهده دار بوده است، ضيافت آن شب را چنين توصيف مي كند: «اوايل شب، من و پادشاه لسوتو و همراهان، وارد سالن شديم؛ ميز بزرگ را برداشته به جاي آن، تعداد زيادي ميز و صندلي در محوطه سالن چيده بودند. من وقتي ديدم كه شاه صدر هيئت رئيسه شوروي (نيكلا پادگورني) و ملك حسين، مثل سه نفر دوست صميمي، گرد يك ميز جمع شده اند، تعجب كردم. خلاصه غوغايي بود. ميز به وسيله سران كشورهاي عربي و عجمي و سياه و سفيد، آفريقايي، آسيايي، اروپايي و خاور دور و نزديك، اشغال شده بود. صداي قهقهه و بگو بخند، فضاي سالن را پركرده بود. در اين گيرودار، از گوشه سالن، دري به روي حضار باز شد و صداي دلنواز تار، آهنگي از آهنگ هاي اصيل ايراني را پخش كرد. پس از چند لحظه، اولين دسته از نوازندگان، رامش گران و رقاصه هاي زيباروي ايراني، ظاهر شدند. آنها به همان حال ايستاده، تارها به زير بغل و ويولون ها زير چانه، به ترنم پرداختند. پشت سرِ دسته اول، دسته دوم و همين طور دسته سوم و چهارم ظاهر مي شدند و هر دسته در گوشه اي، كنار ميزي، به هنرنمايي، رقص و پاي كوبي پرداختند. لازم به ذكر است كه تمام اين دسته هاي ساززن، ضرب گير و رقاصه، ملبس به يك نوع لباس نبودند؛ بلكه هر دسته، ملبس به لباس محلي مخصوص يك منطقه از كشور بود. از هر طرف سالن، صدا و آهنگي از تار و ضرب و زنگوله دستي خانم هاي رقاصه به گوش مي رسيد. ساعت در حدود يك يا دو بعد از نصف شب بود كه محفل عيش و سرور به پايان رسيد و حضار با قهقهه هاي مستانه و تلوتلو خوران، سالن را ترك كردند».(36)
بعد از ظهر روز 23 مهرماه، جشن شاهنشاهي به مرحله حساس خود رسيد. قرار بود در اين روز، سربازان دوره هاي مختلف تاريخ ايران، با لباس همان دوران، رژه بروند. براي آرايش اين سربازان، پنج هزار كيلو پشم و مو به اندازه مصرف يك سال تئاترهاي اروپا، (37) از خارج آورده شده بود. براي اجراي اين برنامه، چند كارشناس خارجي كه با حقوق ها و دستمزدهاي گزاف استخدام شده بودند، توانستند طرح لباس ها ادوات و تجهيزات اين قشون هزار نفري را تهيه و بر اجراي آن نظارت نمايند. (38)
مراسم روز رژه، با ورود شاه و خانواده سلطنتي به جايگاه كه پايين ديوارهاي تخت جمشيد بنا شده بود، حالت رسمي به خود گرفت و لحظه اجرا، با به صدا درآمدن شيپورها، فرا رسيد. مراسمي كه شاه براي آن لحظه شماري مي كرد، آماده بود تا چشم ميهمانان را به خود خيره كند. يكي از نويسندگان غربي كه در اين مراسم شركت داشته است، صحنه رژه را چنين توصيف مي كند: «ريش هاي پرپشت و مُجعّد مادها و پارس ها، ريش هاي نوك تيز صفويان، سبيل هاي چخماقي سربازان قاجار، سپرها و نيزه ها، پرچم هاي سه گوشه، قداره ها و خنجرهاي جنگ جويان باستاني، همه در آن جا بود. در زير آفتاب، ولي در پناه چترهاي آفتابي، ميهمانان، روي تختگاه زير خرابه هاي قدرت كوروش نشسته بودند و اين رژه احساس برانگيز را تماشا مي كردند. در اين رژه، مي شد نگهبانان كاخ هاي هخامنشي، جنگجويان پارت، سواره نظام خشايار شاه، تخت روان ها، ارابه ها، شترهاي جمازه، توپخانه فتحعلي شاه، جنگجويان سواحل بحر خزر و خليج فارس، نيروهاي هوايي، تانك ها و زناني را كه اخيراً به استخدام نيروهاي مسلح درآمده بودند، مشاهده كرد».(39)
شاه در افتتاح اين مراسم، چنين گفت: «هدف اين است كه عظمت ارتش ايران در ادوار قديم و جديد، به نمايش درآمده، نشان داده شود كه ارتش ايران همانند سپاهيان روزگار هخامنشي، آرماني را كه استقلال و شرافت ملي با موازين اخلاقي و بشري درآميخته، مقدس مي شمارد».(40) اين نمايش ارتش هزار نفري، حدود يك ساعت، مدعوين را سرگرم خود كرد و شاه را راضي نگهداشت.(41)
نويسنده: محمد مهدي موسي خان
پينوشتها:
1. غلامرضا نجاتي، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران.
2. مختار حديدي، پهلوي دوم و نمونه انديشه هاي باستانگرايانه، فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، سال دوم، شماره پنجم.
3. صورت جلسات كميسيون نظام شاهنشاهي تا دويستمين جلسه، برنامه پيشنهادي كميسيون نظام، شماره 1، ص1.
4. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، سال دوم، شماره پنجم، ص 104.
5. دانشجويان پيرو خط امام، ايران اسناد لانه جاسوسي آمريكا، ج 6، بخش اول.
6. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 104 و 105.
7. همان، ص 105.
8. يوسف مازندي، ايران ابرقدرت قرن.
9. حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 3.
10. همان، ص 849 - 850.
11. ر. ك: فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 109-106.
12. يادداشتهاي علم، متن كامل دست نوشته هاي امير اسدالله علم، ج 1. ص 11.
13. سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 169-167.
14. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 114.
15. مسعود بهنود، از سيد ضياء تا بختيار، ص 559.
16. ماروين زونيس، شكست شاهانه، ترجمه اسماعيل زند و بتول سعيدي، ص 136.
17. احسان نراقي، از كاخ شاه تا زندان اوين، ترجمه سعيد آذري، ص 62.
18. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 115.
19. جيمز بيل، عقاب و شير، ترجمه مهوش غلامي، ص 295.
20. حسنين هيكل، ايران روايتي كه ناگفته ماند، ترجمه حميد احمدي، ص 172.
21. ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، ص 39 - 40.
22. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 114.
23. البته رقم آشپز و سرآشپز در منابع مختلف از 131 تا160 نفر ذكر شده است، ر.ك: فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 115؛ احسان نراقي، از كاخ شاه تا زندان اوين، ص 62.
24. تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، ص 349.
25. ايران، ابرقدرت قرن، ص 540.
26. احمد فاروقي و ژان لورويه، ايران بر ضد شاه، ترجمه مهدي نراقي، ص 41.
27. از سيد ضياء تا بختيار، ص 566.
28. ر.ك: يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي، ص 606.
29. ايران، ابرقدرت قرن، ص 539.
30. متن اين خطابه در اكثر روزنامه ها و مجلات آن تاريخ موجود است.
31. ايران، ابرقدرت قرن، ص 48.
32. فريدون سنجر، حاصل چهل سال خدمت 1355-1316، ص 234.
33. ايران، ابرقدرت قرن، ص 40.
34. تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، ص 349.
35. از سيد ضياء تا بختيار، ص 566.
36. حاصل چهل سال خدمت، ص 249-247.
37. از سيد ضياء تا بختيار، ص 568.
38. حاصل چهل سال خدمت، ص 250.
39. آخرين سفر شاه، ص 43.
40. ايران، ابرقدرت قرن، ص 540.
41. ر. ك: حاصل چهل سال خدمت، ص 245-238.
در شماره قبل اين مقاله به بررسي علل برگزاري جشنهاي 2500 ساله و نحوه تدارک جشن و برگزاري مراسم پرداختيم. در اين شماره ضمن ادامه بحث برگزاري مراسم، اشارهاي به برخورد امام نسبت به اين جشنها نيز خواهيم کرد. اميد است مورد توجه قرار گيرد.
روز بعد از رژه، بيشتر ميهمانان، ايران را ترك كردند و فقط چند نفر، مانند ملك حسين، هايلاسلاسي و فرانكو، براي افتتاح ميدان شهياد(آزادي) و ورزشگاه آريامهر(آزادي) نزد شاه ماندند. در روز 26 مهرماه، شاه براي مصاحبه در كاخ سعدآباد حضور يافت. يكصد و سي نفر از برجسته ترين خبرنگاران جهان، در اين مصاحبه شركت داشتند. يوسف مازندي، خبرنگار سابق يونايتدپرس در ايران، طي سؤال جنجال برانگيزي از شاه پرسيد: «اعليحضرت! در اين هنگام كه ايران ميليون ها دلار به بانك ها و دولت هاي خارجي بدهي دارد،(1) چطور مبادرت به صرف هزينه اي اين چنين سنگين براي جشن هاي شاهنشاهي مي شود؟ آيا اين صلاح كشور و شخص اعليحضرت بود؟» شاه پس از لحظه اي، تأمل، گفت: «مي توان مطمئن بود كه در سؤال شما، سوءنيت نيست. بايد توجه داشت كه براي بزرگداشت و شناساندن تاريخ درخشان يك ملت به جهان، هزينه هرچه باشد، زياد نيست».(2)
خبرنگار ديگري از كشور سوئد، از شاه پرسيد: «آيا ممكن است شاهنشاه درباره هزينه جشن توضيح دهند؟ به ما ارقام مختلفي از دويست ميليون دلار تا دو ميليارد دلار گفته شده است؟» شاه در پاسخ گفت: «فكر مي كنيد همين دو ميهماني، دو ميليارد دلار خرج داشته باشد؟ بنابراين، به من بگوييد كه قيمت يك كيلو گوشت، چقدر است؟» (3)
نكته اي كه لازم است به آن اشاره شود، وضعيت زندگي مردم ايران در زمان برگزاري جشن است. پرفسور جيمز بيل، استاد و مدير مركز مطالعات بين المللي كالج ويليام ومري آمريكا كه يك سال قبل از برپايي جشن به ايران سفر كرده بود، در مقدمه كتابش، درباره فقر روستاهاي استان فارس (محل برگزاري جشن هاي دو هزار و پانصد ساله) مي نويسد: «در سال 1970م. از ايران بازديد كردم و شاهد فقر مرگبار در روستاهاي استان فارس بودم. دوبار با چشم خود ديدم كه كودكان گرسنه، علف و ريشه بوته هاي مزارع نزديك روستاي خود را مي خوردند».(4)
دكتر كاتوزيان، استاد اقتصاد دانشگاه كنت انگلستان نيز كه يك سال بعد از برپايي جشن هاي شاهنشاهي از شيراز ديدن كرده است، صحنه هاي اسفناك حلبي آبادهاي شيراز را چنين توصيف مي كند: «شهري كه محل برگزاري جشن هاي ساليانه هنر بود،(5) سواي محله هاي متعدد فقيرنشين، دو حلبي آباد بزرگ نيز داشت كه به خوبي از انظار پنهان بود. من توانستم به كمك دو راهنما از يكي از اين نواحي و نيز يكي از آلونك هاي آن ديدن كنم. اين آلونك، به طور كامل از تكه هاي حلبي (بشكه هاي بزرگ و مستعمل نفت)، ساخته شده بود. فضاي تقريبي آن، پانزده متر مكعب بود و يك خانواده هشت نفري، شامل شش بچه - از شش ماهه تا دوازده ساله - و والدينشان، در آن ساكن بودند. پدر اين خانواده، يك كارگر فصلي بود. شغل وي، تخليه چاه فاضلاب محلات فقرنشين بود كه لوله كشي نداشتند. او به ترياك معتاد بود؛ زيرا آن گونه كه مي گفت، در غير اين صورت، نمي توانست به اين كار بپردازد. همچنين وي اعتيادش را به همسرش منتقل كرده بود. همسرش نيز به نوبه خود، آن را به كوچك ترين فرزند خانواده انتقال داده بود. آثار تراخم در چشمان پنج بچه بزرگ تر ديده مي شد. هيچ نوع اثاث خانه اي در اين آلونك، به جز تكه هاي بزرگ مقوا، چند دست رختخواب مستعمل و يك منقل براي گرما، وجود نداشت. زمستان بسيار سردي بود و برف، روي زمين نشسته بود. در هيچ كجاي اين ناحيه، حمام عمومي يا خصوصي و مستراح وجود نداشت. در اين منطقه، تنها يك كيوسك كوچك شركت نفت كه جايگاه فروش روغن پارافين بود، مشاهده مي شد. بالاي آن، پارچه اي آويخته بودند و روي آن نوشته شده بود: زنده باد والاحضرت رضا پهلوي، وليعهد محبوب ما».(6)
سال قبل از برپايي جشن هاي دو هزار و پانصد ساله، در كشور، خشك سالي بزرگي اتفاق افتاد كه جان صدها انسان و دام را گرفت. به روايت يكي از روزنامه هاي آن زمان، «بر اثر خشك سالي تابستان گذشته، از فارس تا خراسان، عده زيادي از گرسنگي، جان خود را از دست دادند؛ مزارع مردم، سوخت؛ دام هاي آنان، تلف شد و دامداران، حيوانات خود را در بيابان ها رها مي كردند تا دست كم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند».(7)
از جمعيت 167 هزار نفري استان سيستان و بلوچستان، بيش از هشتاد هزار نفر، خانه و آشيانه خود را رها كرده، به سوي سرنوشت نامعلومي رفتند. اين در حالي بود كه روستاييان، گاو شيرده خود را به قيمت چهل تومان در معرض فروش قرار مي دادند؛ اما كسي حاضر نبود آن را بخرد و گوسفندان نيز با يك بسته سيگار، مبادله مي شدند.(8)
از ميان ده ها روزنامه نگار و خبرنگاري كه جهت پوشش جشن هاي 2500 ساله به تهران آمده بودند، تعدادي نيز از مناطق جنوب تهران و زاغه هاي اطراف آن فيلمبرداري كرده، به كشورهاي خود بردند.(9) بعضي از كشورها، مانند سوئد و دانمارك، در تلويزيون هاي خود، برنامه هايي به نمايش گذارند كه قسمتي از اين برنامه ها، شكوه و جلال جشن را نشان مي داد و قسمت ديگر، نمايان گر وضع رقت انگيز مردم ايران بود؛ صحنه هايي از قبيل خوردن هسته خرما در بلوچستان، نشخوار كودكان در ميان خاكروبه ها و زندگي مردم در جنوب شهر تهران، همگي نشان دهنده ابعاد فقر و فلاكت مردم، در اين برنامه ها بود.(10)
اسدالله علم در پاسخ به انتقادهاي رسانه هاي خارجي در همين خصوص چنين گفت: «حالا كه داريم؛ اگر نداشتيم هم مردم ايران بايد لحاف و تشك هايشان را مي فروختند و اين جشن را برگزار مي كرديم». اين در حالي بود كه يك مجله چاپ لبنان در همان زمان نوشت: «با نيمي از هزينه اين جشن، مي شد ننگ زندگي قرون وسطايي را از روستاهاي ايران شست».(11)
مهم ترين مخالفتي كه با برپايي اين جشن صورت گرفت و باعث خشم شاه نيز شد، پيام آية الله خميني، رهبر در تبعيد ايرانيان بود. آية الله خميني در قسمتي از پيام خود راجع به وضعيت زندگي مردم ايران در هنگام جشن، چنين نگاشت: «اكنون از منابع مختلف بر وضع دردناك ايران، آگاهي پيدا كرده ام. يكي از علماي محترم شيراز به من نوشته كه قبايل جنوب، دچار خشك سالي سختي شده اند و مردم آن جا، ناگزير گرديده اند كه اطفال خود را بفروشند. يكي از علماي فسا(12) در نامه خود، قحطي و فقري را كه بر آن منطقه حكمفرماست، برايم شرح داد. بنابر اخبار رسيده از سيستان و بلوچستان و از منطقه خراسان، روستاييان قحطي زده، دام هاي بدون چراگاه خود را رها مي كنند و به شهرها هجوم مي آورند».
امام خميني همچنين در مورد نظام شاهنشاهي در ايران فرمود: «جنايات پادشاهان، تمام تاريخ ما را سياه كرده است. مگر پادشاهان نبودند كه به قتل عام خلايق، فرمان مي دادند و بدون كمترين وسواس، دستور سر بريدن صادر مي كردند؟ به نظر پيغمبر اسلام، كلمه شاهنشاه، نفرت انگيزترين كلمه، نزد خداوند است. آيا نبايد عليه اين جشن هاي ننگين كه در خلال آنها حاصل كار و عرق افراد، براي مصارف پرخرج، به هدر مي رود، اعتراض كرد؟» (13)
وي در ششم خرداد سال1350ش. نيز ضمن سخنراني كوبنده اي، جنايات پادشاهان را برشمرده، اظهار داشت: «ما جشن 2500 ساله را نمي خواهيم. ما گرسنه هستيم. گرسنگي مسلمان ها را حل كنيد. جشن نگيريد. روي مرده ها، جشن نگيريد. سرمايه هاي مردم و مسلمين بيچاره را صرف اين مي كنند و از بودجه ممكلت، ده ها ميليون خرج يك چنين ملعبه و مضحكه اي مي كنند؛ براي چه؟» (14)
زماني كه صداي اعتراض امام خميني از نجف بلند شد و چند روزنامه خارجي نيز مطالبي برضد اين جشن نوشتند، بلندپايگان رژيم، مخصوصاً شاه و علم، شروع به دفاع از جشن كردند. اسدالله علم براي اين كه به اين مراسم حالت مذهبي بدهد، در مصاحبه اي چنين اعلام كرد: «از پولي كه مردم به طيب خاطر براي برگزاري اين آيين باشكوه پرداخته بودند، مبلغي هم زياد آمده كه اعليحضرت همايوني امر فرموده اند آن را صرف ساختن يك مسجد بزرگ و باشكوه اسلامي كنيم».(15)
هزينه واقعي اين جشن، به طور كامل معلوم نشد و بين ارقامي كه سران رژيم عنوان مي كردند، تناقض وجود داشت. امير اسدالله علم در مصاحبه اي، هزينه كامل جشن را 16/8 ميليون دلار اعلام كرد. فرح ديبا نيز در مصاحبه اي، تنها هزينه مدرنيزاسيون در تخت جمشيد را دويست ميليون دلار، (تقريباً يك ميليارد و پانصد ميليون تومان) برآورد كرد. در اين مورد، روزنامه هاي خارجي نوشتند: «رقمي كه فرح براي هزينه تلفن تخت جمشيد خرج كرده، به تنهايي سيزده برابر رقمي است كه علم براي تمام جشن اعلام كرد. مگر علم نمي داند كه روزنامه نيويورك تايمز، هر صفحه اش را با كاغذ خوب و رنگي براي تبليغات، يك ميليون دلار مي فروشد. در برخي از شماره هاي اين نشريه، ده صفحه براي شاه و فرح تبليغ شده است و تنها نيويورك تايمز، حداقل بيست ميليون دلار بابت تبليغات براي شاه و جشن هاي مذكور، پول گرفته است».(16)
اين جشن را بايد بيشتر سرود پيروزي خانواده پهلوي دانست و نه پيروزي ملت ايران.(17) در مورد شخص شاه نيز رهاورد جشن هاي تخت جمشيد، جدايي كامل از واقعيات بود؛(18) به ويژه زماني كه شاه توانست به كمك آمريكا نقش ژاندارمي خليج فارس را عهده دار شود، هيچ كس سعي نكرد او را به واقعيات نزديك كند. اطرافيان شاه، تنها تلاش مي كردند كه از روي تملق، به او احترام بگذارند؛ فكرش را تحسين كنند و اقداماتي را كه او انجام مي دهد، بستايند. اين وضع، تا زمان انفجار انقلاب اسلامي ادامه يافت؛ انقلابي كه به كلي، تاج و تخت شاهنشاهي را در ايران از بين برد.
در پايان بايد گفت كه نه فقط شاه، بلكه هيچ يك از ميهمانان عالي مقام او هم كه در اين جشن پرشكوه حضور يافته بودند، هرگز تصور نمي كردند كه تاريخ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ايران، به خود محمدرضا شاه ختم شود و اين جشن بزرگ، در واقع، مراسم پايان عمر بيست و پنج قرن شاهنشاهي در ايران باشد.(19)
پایان
1. ر.ك: به فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 117.
2. ايران، ابرقدرت قرن، ص542 و 541.
3. نهضت امام خميني، ج 3، ص 873؛ به نقل از روزنامه اطلاعات، 27 مهرماه 1350ش.
4. عقاب و شير، ص 17.
5. از سال 1346 به ابتكار فرح، هر ساله در ماه شهريور، مراسمي تحت عنوان جشن هنر در شيراز برگزار مي شد.
6. محمد علي (همايون) كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، ترجمه محمد رضا نفيسي و كامبيز عزيزي، ص 322 و 323.
7. نهضت امام خميني، ج 3، به نقل از روزنامه فارس، 1350/2/25 ش.
8. همان؛ به نقل از روزنامه كيهان 1350/1/20ش.
9. ايران، ابر قدرت قرن، ص 541.
10. باقر عاقلي، نخست وزيران ايران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامي، ص 1022.
11. از سيد ضياء تا بختيار، ص 568 و 569.
12. يكي از شهرهاي استان فارس.
13. تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 166 - 167.
14. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ص 121.
15. تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، ص 172.
16. نهضت امام خميني، ج 3، ص 872 و 873 به نقل از روزنامه اطلاعات، 2 آبان 1350.
17. شكست شاهانه ص 136.
18. عقاب و شير، ص 48 - 49.
19. جمعي از نويسندگان، اعترافات شاه، ترجمه منوچهر مهرجو، ص 154.
مرکزمدیریت حوزه علمیه خواهران
چکيده: بعد از اتمام مراسم بيشترين سؤال در جامعه راجع به هزينهي جشنها بود. شاهمجبور شد در 26 مهر در يک مصاحبهي مطبوعاتي شرکت کند و سؤالات خبرنگاران راپاسخ دهد. اولين پرسش سؤال يوسف مازندي خبرنگار يونايتدپرس بود. او گفت:«اعليحضرتا! در مطبوعات خارج بحث خيلي زيادي دربارهي جشن شاهنشاهي شدهاست. مطبوعات نوشتهاند که ملتي که سههزار ميليون دلار بدهکار است، چرا بايد اينخرج را بکند؟» شاه با طفره رفتن هزينهي جشنها را خرج اقدامات زيربنايي ناميد ومدعي شد مخارج جشنها را صاحبان صنايع تقبل کردهاند و در پايان اضافه کرد که تنهامخارج جشنها «چند مهماني بوده است که به افتخار ميهمانان ايران داده شده و اگر ماميخواستيم ميهمانهاي عاليقدر را هر کدام عليحده به اين مملکت دعوت کنيم بهتناسب تعداد ميهمانان، مخارج تقريباً به همان تناسب اضافه ميشد.». در پايان شاه اين پاسخ را «خيرخواهانه» دانست واخطار کرد که پاسخ اصلي«جواب تند و بياعتنايي» است. پاسخ شاه قانعکننده نبود.خبرنگار سوييسي مجدداً پرسيد: «آيا ممکن است شاهنشاه دربارهي هزينه جشنهاتوضيح دهند. به ما ارقام مختلفي از 200 ميليون دلار تا دوميليارد دلار گفته شده است...
شاه بعد از تثبيت اقتدار، تصميم گرفت تا پايههاي حکومتش را ازلحاظ نظري هم تثبيت کند. براي اولين بار در 29 آذر 1337 وزارت دربار با صدوربيانيهاي اعلام کرد: به فرمان شاهنشاه ايران يادبود دو هزار و پانصدمين سال بنيادشاهنشاهي ايران بدست کوروش بزرگ، تجليل خواهد شد. در همان ايام کميتهاي باسرپرستي علاء، وزير دربار، جهت مطالعهي طرحهاي لازم تشکيل شد. اعضاي کميتهعبارت بودند از: شجاعالدين شفا، سعيد نفيسي، رضازاده شفق، مطيعالله حجازي،سپهبد امانالله جهانباني، تقيزاده، دکتر فرهاد رئيس دانشگاه تهران، محمود مهرانوزير فرهنگ و علياصغر حکمت وزير امور خارجه. شاه در ششم دي ماه طيمصاحبهاي خبر تشکيل کميته را اعلام کرد. او توضيح داد که به دليل عظمت چنينموضوعي ممکن است اينکار «جنبهي بينالمللي و جهاني» داشته باشد.
در 27 بهمن دبيرخانهي مرکزي کميته تشکيل شد و شاه طي حکمي، شجاعالدينشفا باني چنين فکري را به عنوان دبير منصوب نمود. تلاش دبير کميتهي مرکزي بعدازآن در پيرامون استخدام نويسندگان خارجي و داخلي براي نوشتن کتابهايي بود که2500 سال شاهنشاهي ايران خصوصاً زندگي کوروش را ترسيم کنند. همچنين ويچندين کميته در کشورهاي جهان تشکيل داد.
در اين راستا آقاي لمپ H. lamb)) نويسندهي آمريکايي مشغول نوشتن کتاب(کوروش کبير) شد. همچنين چندين کميتهي کوروش کبير در کشورهاي مختلف تشکيلگرديد و دانشگاه تهران موظف به نوشتن دائرةالمعارف تمدن ايران گرديد. سال1339 تصميم گرفته شد جشنهاي شاهنشاهي برگزار شود، ولي به دليل نداشتن پولکافي به مدت سه سال به تأخير افتاد.
بعد از سرکوب قيام پانزده خرداد و تبعيد امامخميني شاه احساس قدرت بيشتريکرد. وي 25 آبان 1343 اعلام کرد: ما در چند سال ديگر دو هزار و پانصدمين سالشاهنشاهي کوروش بزرگ را جشن خواهيم گرفت. در سال 1348 شوراي مرکزيجشنهاي شاهنشاهي ايران به رياست جواد بوشهري فعال شد و مقدمات کار وبرنامهريزي آغاز شد.
سرانجام دربار تصميم گرفت جشنهاي شاهنشاهي را در سال 1350 برقرار نمايد.به همين جهت طي اطلاعيهاي اعلام کرد: به فرمان شاهنشاه آريامهر جشنهايبيستوپنجمين سدهي شاهنشاهي ايران به مدت 8 روز از بيستم مهرماه 1350 برگزارخواهد شد.
شاه در نوروز 1350 طي پيام نوروزي خود، آن سال را سال کوروش کبير نامگذاريکرد و به برگزاري جشنها اشاره کرد. بر همين اساس جشنهاي 2500 سالهيشاهنشاهي در مهرماه 1350 در تختجمشيد برگزار گرديد.
همانطور که گفته شد، شاه به دليل فقدان مشروعيت درصددمشروع سازي حکومتش بود. شاه علاوه بر فقدان مشروعيت در مقابل روحانيت ومرجعيت شيعي قرار گرفته بود که خود را وارث پيامبر(ص) ميدانستند و مشروعيترژيم را پيوسته به چالش ميکشيدند.
شاه وقتي ميديد حکومت ديگري به رهبري آيتالله بروجردي و بعداً آيتاللهخميني در ايران برقرار است که بر قلوب مردم حکومت ميکند و خود را وارث محمد(ص) ميدانند، سخت برآشفته ميشد. به همين جهت همواره درصدد يافتن يک پيامبرايراني بود که او را در مقابل پيامبر اسلام علم کند. او ابتدا سعي در احياي زرتشت نمود،ولي موفقيتي بدست نياورد. از اين رو تئوريسين حکومت، شجاعالدين شفا، احيايکوروش را مطرح کرد. به همين جهت روزنامههاي وابسته به رژيم، کوروش را «نه بهعنوان يک فاتح، بلکه به عنوان يک آيينگذار» معرفي ميکردند و منظور آنها از آيين،آيين شاهنشاهي بود که آن را به عنوان يک دين ترسيم ميکردند. آنها مينوشتند جشنشاهنشاهي، احترام به آييني است که پاسدار حاکميت ملي ايران است. شاه با تکريم وتعظيم کوروش به عنوان اسوهي ايراني تلاش کرد که خود را وارث آن اسوه قلمداد کند.شاه در نطقي که در 25 آبان 1343 بعد از تبعيد حضرت امام ايراد نمود ضمن خبر دادناز برپايي جشنهاي شاهنشاهي در چند سال آينده گفت: «منظور من آن است که دوهزارو پانصد سال شاهنشاهي ايران دوام کرده تا به من رسيده. از اين روست که دلبستگي بهرژيم شاهنشاهي جزء منش و خوي مردم گرديده.»
شاه قبل از اين در بهمن 1347 طي محاسبهاي اعلام کرد: «من به عنوان وارث ونگهبان يک تاج و تخت 2500 ساله مسئوليت سنگيني در مقابل تاريخ ايران دارم.» اينمطلب را شاه درست زماني بر زبان جاري ساخت که شجاعالدين شفا طرح احيايکوروش را به شاه ارايه کرد.
شاه در مقابل اين سؤال که «چه سمبولي براي جشنها قائل» هستيد؟ گفت: «تداومتاريخ، به اين معنا که ما وارث شکوه گذشته و حماسهي ايران» هستيم؛ بنابراين شاهتلاش داشت تا کوروش را در حد يک اسوهي ايراني احيا کند و خود را وارث او معرفيکند.
هدف ديگر رژيم شاه احياي ايران قبل از اسلام بود. شاه بيهوده تلاش ميکرد کهايران قبل از اسلام را به عنوان دارندهي بهترين تمدن و فرهنگها «چه در اصول مذهبيو فلسفي ايران کهن و چه در آيين کشورداري شاهنشاهي» معرفي کند. هرچند مذهبايراني با هجوم اعراب به ايران، در مقابل اسلام به سرعت رنگ باخت و آيين کشورداريآن هم هميشه مملو از ظلم و ستم پادشاهان بود و به همين جهت مردم به تنگ آمده ازنظام شاهنشاهي ساساني در مقابل اعراب مسلمان به سرعت تسليم شدند و همکارينمودند؛ با اين حال شاه تلاش ميکرد چشمان خود را بر روي مظالم پادشاهان ببندد و آنرا بهترين شيوهي حکومتداري معرفي کند.
شاه تلاش ميکرد تا هويت ايراني مسلمان را به ايراني آريايي تبديل کند و ايراني رابه جستجوي ارزشهاي آريايي سوق دهد. او ميگفت: «ملت ما همواره راه و رسمپيشرفت خود را بهسوي کمال در تمدن آريايي خويش جسته است.» البته بيشترمنظور او اين بود که شاهنشاهي را يک روش و انديشهي سياسي آريايي و آريايي رامتمدنترين مردمان تاريخ و در نتيجه شاهنشاهي را به عنوان بهترين روشهاي حکومتمعرفي نمايد. «وقتي داريوش بزرگ در سنگ نبشتهي ]نوشته[ معروف خويش خود راآريايي فرزند آريايي، ايراني فرزند ايراني ميخواند در واقع به آن ارزشهاي بيشمارمباهات ميکند و صفت آريايي و ايراني براي او نمايندهي کامل آنهاست.»
شاه با پيوند زدن حکومت شاهنشاهي با نژاد آريايي درصدد يافتن ريشههاي تاريخيبراي حکومتش بود. او مينويسد: «در زمينهي حکومت، ايرانيان شاهنشاهي خود را کهنخستين حکومت آريايي تاريخ جهان و در عين حال اولين امپراطوري جهاني تاريخ بود»بنياد نهادند.
شاه با برقراري جشنهاي 2500 ساله دو چيز را پي ميگرفت: 1ـ «با پل زدن بين خودو پادشاهان باستاني ايران به سلطنتش جنبهي وراثت مشروع بدهد، همانگونه که پدرشهم با برگزيدن نام خانوادگي پهلوي در حقيقت اينطور وانمود ميکرد که سلسلهاش باتبار پادشاهان دوردست تاريخ اتصال دارد.» فرح نيز در تبيين هدف شاه درمصاحبهاي با تلويزيون فرانسه گفت: «ما در حقيقت دو هزارو پانصدمين سال دوامموجوديت خود را» جشن ميگيريم. 2ـ احياي ارزشهاي آريايي به عنوان بهتريندستآوردهاي ايراني از جمله روش حکومتي پادشاهي.
وزارت فرهنگ و هنر، تشکيلاتي را بهنام شوراي جشنهاي شاهنشاهي ايرانتشکيل داد. اين شورا با ارايهي برنامههاي خود کاملاً اهداف رژيم را از اين جشنهامشخص کرد. برنامههاي شورا عبارت بودند از:
1ـ شناساندن اين اصل که شاهنشاهي، زاده و پروردهي انديشه و زندگاني جامعهيايراني است؛
2ـ نشان دادن اعتقاد و دلبستگي مردم به شاهنشاه و شاهنشاهي؛
3ـ نشان دادن کوشش و فداکاري ملت ايران در راه نگاهداري و ادامهي شاهنشاهي؛
4ـ شناساندن خدمات شاهنشاهان ايراني؛
5ـ معرفي تحولات بزرگ جامعهي ايراني به رهبري شاهنشاه ايران؛
6ـ آثار بزرگ شاهنشاهان ايراني؛
7ـ نشان دادن کوشش ايرانيان براي اشاعهي آيين پادشاهي.همه چيز براي توجيه، تعظيم و تکريم نظام شاهنشاهي صورت ميگرفت. آنانسخت ميکوشيدند تا نظام شاهنشاهي را يک انديشهي ايراني معرفي کنند. تهيه و انتشاردهها کتاب با موضوع عصر پهلوي، جشن شاهنشاهي، تاريخ شاهنشاهي، تمدن ايرانقبل از اسلام و آثار باستاني همه نشان از اين هدف است.
هدف ديگر شاه از برقراري جشن 2500 ساله توجيه نظري حکومت پادشاهي درايران براي مردم و رؤساي کشورهاي خارجي بود. دوران شاه در واقع دوران انقراضنسل پادشاهان بود و محمدرضاشاه ميخواست بر اين باور غلبه کند که شاهنشاهي درايران ريشهدار، تاريخي و داراي مباني نظري است. به گفتهي فريدون هويدا: شاه«احساس ميکرد با اجراي اين مراسم خواهد توانست تداوم شاهنشاهي در طول تاريخايران را به نظر سران دنيا برساند.»
شاه با دعوت از سران کشورهاي دنيا، با به رخ کشيدن قدرت تاريخي ايران درصددجلب «حمايت خارجيان بود و ميخواست به خارجيان نشان دهد که دنبالهرو کوروشاست و اين جشنهاي 2500 ساله نشانهي دوام و هميشگي بودن استبداد ايرانياست.» بررسي اقدامات بينالمللي رژيم شاه در جشنهاي 2500 ساله بيشتر هدفخارجي شاه را تبيين ميکند.
از همان سالهاي نخستين که طرح برگزاري جشنهايشاهنشاهي مطرح شد، کميتهي مرکزي جشنها هزينهي هنگفتي را براي اقدامات وتبليغات بينالمللي صرف کرد.
در خرداد سال 1338 يک کميته به نام کوروش کبير در ايتاليا به رياست جوزپه توچي(Giuseppetucci) باستانشناس ايتاليايي تشکيل شد. در نيمهي اول همان سال«کميتهي فرانسوي کوروش کبير» در فرانسه به رياست خانم هلو (Helleu) تشکيل شدکه يک سال بعد رسماً نيز افتتاح شد.
کميتهي مرکزي جشنها موفق شد تا قبل از آغاز جشنها در 45 کشور، 50 کميتهتشکيل دهد. در اين کميتهها 29 رئيس کشور، 134 نخستوزير و وزير، 128 عضوپارلمان، 381 نفر آکادميسين و 362 نفر شخصيت سياسي، 124 نفر صاحب کارخانه و12 نفر روزنامهنگار عضويت داشتند.
جدول ذيل که از روزنامههاي مختلف استخراج شده است، نشان ميدهد که رژيمموفق شد تا بيشتر رؤساي کميتهها را از رؤساي کشورها تعيين کند.
کميتهي جشنهاي شاهنشاهي در کشورها نام رئيس، کميته، سمت
اندونزي ژنرال سوهارتو رئيس جمهور
انگلستان پرنس فيليپ همسر ملکه اليزابت
ايتاليا جوزپه ساراکات رئيس جمهور
برزيل رئيس جمهور
بلژيک بودوئن پادشاه
بلغارستان رئيس کميتهي دولتي و روابطفرهنگي بلغارستان با کشورهايخارجي
پاکستان ژنرال يحيي خان رئيس جمهور
تايلند پادشاه
ترکيه جودت ساناي رئيس جمهور
تونس بورقيبه رئيس جمهور
دانمارک فردريک نهم پادشاه
روماني نيکلاي چائوشسکو رئيس جمهور
سوييس رئيس کنفدراسيون
ژاپن شاهزاده ميکاسا برادر امپراطور
سوئد پرنس برتيل پسر ملکه
سيلان فرماندار کل کشور
سنگال لئوپولدسدارسنگو رئيس جمهور
فرانسه ژرژ پمپيدو رئيس جمهور
يشتنشناين پرنس نيکولانوس وليعهد
مالزي عبدالحليم معظم شاه مالزي
مجارستان معاون رئيس جمهور
آمريکا بانو نيکسون همسر رئيس جمهور
مصر انورسادات رئيس جمهور
مغرب ملک حسن دوم پادشاه
آرژانتين رئيس جمهور
نپال ماهندرا شاه دوا پادشاه
آلمان گوستاو هاينمان رئيس جمهور
نروژ پرنس هرالد وليعهد نروژ
هلند پرنس برنارد همسر ملکه
اتحاد جماهير شوروي رئيس انستيتوي خاورشناسيفرهنگستان علوم اتحاد جماهيرشوروي
هند ويوي کي ري رئيس جمهور
اتريش فرانتس يوناس رئيس جمهور
يوگسلاوي مارشال تيتو رئيس جمهور
اتيوپي هايله سلاسي امپراطور
يونان کنستانتين پادشاه
اردن ملکحسين پادشاه
اسپانيا ژنرال فرانکو رئيس جمهور
آفريقاي جنوبي ژاکوب فوشي رئيس جمهور
فنلاند کونن رئيس جمهور
فيليپين بانو ايملدا مارکوس همسر رئيس جمهور
کانادا رئيس مجلس سنا
کرهي جنوبي چونگ پيل رئيس جمهور
لهستان رئيس آکادمي علوم کشور
لوکزامبورگ پرنس ژان گراندوک لوکزامبورگ
آنچه که مسلم است شخصيتهاي سياسي جهان خود را خدمتگذار شاهنميدانستند، آنها تحت تأثير نفت، حقوق و هداياي دربار شاهنشاهي قرار گرفته بودند.به گفتهي ويليام شوکراس «دولت مردان غربي بيشتر حريص بودند که ثروت ايران را بهجيب بزنند و اهميتي به اين نميدادند که شاه را به خويشتنداري دعوت کنند...هرکسدر چاپلوسي در تشويق او در به جيب زدن پولهاي ايران چشم و همچشمي ميکرد.»البته هنوز وجدان بيدار در بين سران غربي هم پيدا ميشد. پمپيدو (Pompidou)رئيسجمهور فرانسه، با اينکه رياست کميتهي فرانسوي را پذيرفته بود به دعوت شاهبراي شرکت در مراسم جواب منفي داد و از حضور در مراسم خودداري کرد؛ زيرا او«اين جشنها را بيمعنا و نابجا تلقي ميکرد.» رئيسجمهور آلمان شرقي هم در مقابلسفير ايران با رد دعوت گفت: «چگونه ميتوانم دعوت کشوري را بپذيرم که آزادي افکارو مطبوعات در آن از ميان رفته و مردم را به خاطر عقايد سياسيشان به زندان ميافکنند.من رئيس کميسيون حقوق بشر هستم.»
ملکهي انگلستان و ملکهي هلند نيز در اين جشنها شرکت نکردند؛ ولي دليل آنهااين بود که «ايجاد سر و صداهايي همچون جشنهاي تخت جمشيد بغض و کينهيقديمي عليه شاهان را دامن ميزند.»
اين جشنها تنها مورد استقبال کساني قرار گرفت که از فراموش شدن و ناديده گرفتناسلام خوشحال بودند، و اينان همان زرتشتيان، يهوديان و مسيحيان افراطي بودند.
کنگرهي جهاني يهود در 11 اوت 1959 (1338) طي بيانيهاي ضمن حمايت از«مراسم يابود دوهزار و پانصدمين سال تأسيس شاهنشاهي ايران به دست کوروش کبير»و ضمن اعلام «صميمانهترين تبريکات به اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران» شوراياجرايي کنگره را مأمور کرد تا با تجليل بينالمللي، «از تمام سازمانها و جوامع يهودي درسرتاسر جهان» بخواهد که «باشکوهترين مراسم حقشناسي خود را نسبت به خاطرهياين قهرمان بزرگ تاريخ که در کتاب آسماني تورات از بزرگواري او نسبت به ملت يهودسخن رفته است ابراز دارند.» اين دستورالعمل به سازمانهاي يهودي 58 کشور جهانابلاغ شد. دولت اسراييل نيز بلافاصله چند خيابان و ميدان را به نام کوروش ومحمدرضاشاه نامگذاري کرد و فعاليتهاي بينالمللي مطبوعاتي را براي تجليل از آنهاآغاز کرد و تا پايان برگزاري جشنها در تبليغات جهاني، رژيم شاهنشاهي ايران رامورد حمايت قرار داد.
مسيحيان نيز از برگزاري چنين جشني حمايت کردند. در چهارم مهر 1350 شورايجهاني کليساها مرکب از 239 کليساي غير کاتوليک از کليساهاي جهان دعوت کرد بهمناسبت جشنها روز يک شنبه رابه قرائت آياتي از انجيل مقدس در مورد کوروش کبيراختصاص دهند.» همچنين مرکز علمي کاتوليکي واتيکان به منظور بزرگ داشتجشنهاي شاهنشاهي در تاريخ هفتم مهر 1350 با حضور پانصد کاردينال کنفرانسي رابهنام «کوروش کبير و بيست و پنج قرن تمدن ايران» برگزار کرد.
به دنبال اعلام جشنهاي شاهنشاهي، نخستين کنگرهي جهاني زرتشتيان جهان ازآخر مهرماه به مدت يک هفته برگزار شد. اين کنگره به اتفاق آرا تصويب کرد که «مراتبدرود و سپاس کليهي زرتشتيان جهان را به مناسبت برگزاري اين يادبود که در عين تجليلاز تاريخ باشکوه ايران احياکنندهي خاطرهي نياکان پرافتخار و مفاخر زادگاه پيامبر ايشاناست، به پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران که نگهبان شايستهيکهنسالترين تخت و تاج جهان و وارث شاهنشاهي دوهزار و پانصدسالهي ايرانهستند، تقديم دارد.» اين کنگره همکاري همهي زرتشتيان جهان را با کميتهي مرکزيبرگزاري جشنها اعلام کردند، سپس به حضور شاه رسيدند و مراتب سپاس خود رااعلام کردند و در پايان کنگره طي نامهاي به شاه از وي به عنوان وارث تاج و تخت 2500سال شاهنشاهي تجليل کردند.
بنابراين شاه توانست ضمن پشتيباني يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان، سرانکشورهاي جهان را نيز به خود جلب کند، اما شاه با همهي موفقيتهاي بينالمللي با يکاشتباه استراتژيک رو به رو شد و آن بدبيني بيش از پيش روحانيون شيعه و فراموشکردن مردم ايران بود؛ خصوصاً که رژيم شاه براي برقراري امنيت و ايجاد خفقان بسيارياز روحانيون را دستگير و يا ممنوعالمنبر کرد.
امامخميني در مورد جشنهاي 2500 ساله موضعگيري کرد و ضمن برشمردنبدبختي ملت ايران آن را تحريم و محکوم کرد. شاه که از عکسالعمل مردم به خشمآمده بود در مورد امامخميني در مصاحبه با روزنامهي لوموند، گفت: «مردم ايران ازپذيرفتن شخصي به نام خميني در بين خود ابا دارند؛ چون او اصولاً در هندوستان زادهشده و تبار بيگانه دارد.»
تاريخ، اشتباه استراتژيک شاه را ثابت کرد. هفت سال بعد مردم بياعتنا شده، وارثتخت و تاج کوروش را به زير کشيدند و با ذلت آواره فرنگ نمودند و آيتالله خمينيتبعيدي شاه را با عزت به ايران بازگرداندند و شاه و شاهنشاهي اين آيين کهنسالکوروش را از بن برانداختند. تأثير اين جشنها در اذهان مردم چنان بود که حتي بعضي ازتحليل گران معتقدند بحرانهاي آخرين سال رژيم «از زمان جشنهاي تخت جمشيدشروع گرديده است.»
عظمتخواهي، ريشهسازي، پيشينه يابي و ايدئولوژيسازي، شاه راواداشت تا دست به نمايشي پر زرق و برق بزند. اولين برنامهي رسمي جشن از هفدهممهرماه 1350 آغاز شد. در اولين برنامهي رسمي، مجلس سنا و شوراي ملي بهنام ملتايران! پيامي به شاه در تخت جمشيد فرستادند. اين پيام روي پوست آهو نوشته شدهبود. دو پيک با لباس سربازان هخامنشي نامه را از مهندس شريف امامي، رئيس مجلسسنا، دريافت کردند و عازم تختجمشيد شدند. در اين پيام «مجلس سنا و شوراي ملي بااين پيک خجسته، پيام سپاس و پيام ملت ايران را به فرزند برومند ميهن وارث و نگهبانتاج و تخت باستاني ايران» تقديم کردند.
دومين برنامهي آيين مراسم بزرگداشت کوروش، صبح روز بيستم مهر بر سرآرامگاه وي در پاسارگاد بود. اين مراسم با حضور يگانهاي ارتشي و فرماندهان نظامي وکليهي مقامات ايراني و ايران شناساني که از سرتاسر دنيا دعوت شده بودند، برگزار شد.مراسم با شليک 101 تير توپ آغاز شد. شهبانو، شاه و وليعهد در حالي که لباس نظاميپوشيده بودند به همراه چند آجودان به طرف قبر کوروش حرکت کردند. شاه وشهبانو در جايگاه مخصوص قرار گرفتند و شاه نطق تاريخي خود را ايراد نمود. نطقي کهشاه همهي انگيزههاي رواني خود را از برگزاري اين جشنها در آن بيان کرد و پس ازچندي مايهي تمسخر مردم ايران گرديد. شاه در اين نطقش خطاب به مقبرهي کوروشگفت: «کوروش! شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشي، شاه ايران زمين، از جانب من،شاهنشاه ايران و از جانب ملت من بر تو درود باد! در اين لحظهي پرشکوه تاريخ ايران،من و همهي ايرانيان، همهي فرزندان اين شاهنشاهي کهن که دوهزار و پانصدسال پيشبهدست تو بنياد نهاده شد، در برابر آرامگاه تو سر ستايش فرود ميآوريم... تو را به نامقهرمان جاودان تاريخ ايران، به نام بنيانگذار کهنسالترين شاهنشاهي جهان، به نامآزاديبخش بزرگ تاريخ، به نام فرزند شايستهي بشريت، درود ميفرستيم. کوروش! ماامروز در برابر آرامگاه ابدي تو گرد آمدهايم تا بگوييم: آسوده بخواب، زيرا که ما بيداريمو براي نگهباني ميراث پرافتخار تو همواره بيدار خواهيم بود...»
شاه در اين نطق خود تلاش کرد تا خود را وارث کوروش معرفي کند و نظامشاهنشاهي را کهنترين ميراث و ريشهدارترين فرهنگ ايراني نشان دهد که به او ارثرسيده است.
برنامهي بعدي ضيافت شامي بود که در بيست و دوم مهر به افتخار مهمانان خارجيدر تختجمشيد برگزار شد. مهمانان عبارت بودند از:
هايله سلاسي امپراطور اتيوپي، نيکلاي پادگورني رئيس شوراي عالي جماهيرشوروي، ملکحسين پادشاه اردن، ژنرال اسوبودا رئيس جمهور چکسلواکي، سليمانفرنجيه رئيس جمهور لبنان، ميدسيلاو هماسوسکي معاون رئيس جمهور لهستان، لوئيمانوئل پاتريسيو وزير خارجهي پرتغال، تونکو عبدالحليم معظمشاه پادشاه مالزي، پاللوشونجي رئيس جمهور مجارستان، ژان شايان دلماس نخستوزير فرانسه، فردنياندوهلون نمايندهي مخصوص رئيس جمهور سوييس، حبيب بورقيبه پسر رئيسجمهور تونس، آنتونيوتلا رئيس مجلس سناي ايتاليا، بائو باندا يوگالا نخست وزير تايلند،شيخ محمد بن حمد آل شرقي شيخ فجيره، شيخ سقربن محمد القاسميشيخرأسالخيمه، شيخ خالدبن محمدالقاسمي شيخ شارجه، سلطان قابوس پادشاهعمان، مختار الدادا رئيس جمهور موريتاني، فيليپ دوک اينبورک نمايندهي ملکهيانگلستان، برنهارد همسر ملکهي هلند، شيخ راشد وليعهد عمان، شيخ راشدبن عليوليعهد املالقوين، برتونيار رئيس سناي برزيل، کنستانتين دوم و ملکهي يونان، ژنرالمحمد عيسيخان رئيس جمهور پاکستان، پل هلوک فرماندار کل استراليا، شيخ صباحامير کويت، کواموچو نايب رئيس کنگرهي تودهاي جمهوري چين، مصطفي اشرفمشاور رئيس جمهور الجزيره، مولا عبدالله وليعهد مراکش، ماهندرا پادشاه نپال، رونالدمنچر فرماندار کل کانادا، فردريک پادشاه دانمارک، بودوئن پادشاه بلژيک، ژان دوک ازلوکزامبورگ، لئوپلد مزار سنگور رئيس جمهور سنگال، اولاف پنجم پادشاه نروژ،جودت سوناي رئيس جمهور ترکيه، پرنس کارل گوستاو وليعهد سوئد، ميکاسا برادرامپراطور ژاپن، کاخوسيلي دولانتين نخستوزير سئوزيلند، هوبرماگا رئيس جمهورداهومي، موشوشوي پادشاه لسوتو، اسپيرواگينو معاون رئيس جمهور آمريکا، خانممارکوس همسر رئيس جمهور فيليپين، شيخ رشيدبن سعيد آلمختوم امير دبي، خوآنکارلوس وليعهد اسپانيا، شيخ بن زيد آلنهيان حاکم ابوظبي، کيم چونگ پيل نخستوزيرکرهي جنوبي، ژاکوب فوشي رئيس جمهور آفريقاي جنوبي، تيتو رئيس جمهورييوگسلاوي، نيکلاچائوشسکو رئيسجمهوري روماني، شيخ عيسي امير بحرين، شيخاحمد امير قطر، وي وي کيري رئيس جمهور هندوستان، الشافعي معاون رئيس جمهورمصر، تريشکوف معاون رئيس جمهور بلغارستان، فون هانس رئيس مجلس آلمانفدرال، دوکاپيوس نمايندهي آرژانتين، انتونيو نمايندهي ونزوئلا و نمايندهي چين.
با همهي تلاشي که شاه براي عظمت جشنها از خود نشان داد بسياري از رهبرانکشورهاي بزرگ در اين جشن شرکت نکردند. رئيس جمهور آمريکا، رئيس جمهورفرانسه و آلمان و ملکهي انگلستان غيبتشان در اين جشن کاملاً مشهود بود.
شاه در اين ضيافت در ضمن نطق خوشآمد گويي گفت: «اجتماع کنونيشخصيتهاي بزرگ جهاني را در تخت جمشيد زادگاه تاريخي اين شاهنشاهي کهن بهفال نيک ميگيرم؛ زيرا احساس من اين است که در جمع امشب ما، تاريخ گذشته باواقعيتهاي امروز پيوند خورده است.» او خطاب به مهمانان گفت: «در واقع شما امشببيش از آن که مهمان ما باشيد مهمان ميزباني هستيد که تاريخ نام دارد.»
شاه براي ريشهسازي تاريخي رژيم شاهنشاهي افزود: «دوهزار و پانصد سال پيشيکي از فرزندان اين سرزمين، کوروش هخامنشي کوشيد تا با ايجاد تحولي اساسي دراصول حکومتي بيرحمانهي جهان آن روز و با بنيانگذاري شيوهي حکومتي تازهايبراساس احترام به حقوق و معتقدات افراد صفحهي تازهاي را در تاريخ بگشايد.» بعداز نطق شاه هايله سلاسي امپراطور حبشه از طرف مهمانان در پاسخ شاه نطقي ايراد کرد.سلاسي در نطق خود گفت: «در خاک ايران بود که نخستين بنيان حکومت متشکل و يکسيستم اداري پيشرفته پيريزي شد.» وي خطاب به شاه گفت: «برنامهي اصلاحات شماسرمشقي براي کشورهاي جهان به شمار ميرود.» نطق چاپلوسانهي سلاسي بهشدت مورد استقبال رسانههاي وابسته به رژيم قرار گرفت.
مراسم اصلي ساعت 4 بعد از ظهر روز بيست و سوم مهرماه در تختجمشيد باحضور مهمانان خارجي و مقامات داخلي برگزار شد. شاه در اين مراسم در حالي کهلباس نظامي پوشيده بود نطق خود را آغاز کرد. شاه در نطق خود به تکرار همانحرفهاي مکرر پرداخت: «در اين روز بزرگ تاريخي از تخت جمشيد زادگاهشاهنشاهي کهن سال ايراني در حضور سران عاليقدر کشورهاي جهان... به نام شاهنشاهايران به تاريخ پرافتخار ايران و به ملت جاوداني ايران درود ميفرستم. درود به کوروشبزرگ بنيانگذار شاهنشاهي ايران و قهرمان جاودان بشريت. درود به همهي شاهنشاهانو پادشاهان ايران... در اين روز تاريخي که ايران نو به زادگاه پرشکوه شاهنشاهي کهنخويش روي آورده است تا با بيست و پنج قرن تاريخ پرافتخار خود تجديد عهد کند، بهعنوان شاهنشاه ايران تاريخ جهان را گواه ميگيرم که ما وارثان ميراث کوروش در تمام ايندوران دراز به رسالت معنوي خويش وفادار مانديم...»
بعد از نطق شاه سرود ثناي شاه، ساختهي حسين دهلوي خوانده شد. شعر اين قطعهچنين بود:
ز يزدان بر آن شاه باد آفرينکه نازد بدو تخت و تاج و نگين
خجسته شهنشاه پيروزگرجهاندار با دانش و با گهر
خداوند تاج و خداوند تختجهاندار پيروز بيدار بخت
همه با شاهنشاه پيمان کنيمروان را به يزدان گروگان کنيم
اين شعر که پس از ادبيات چاپلوسي بيشتر از ادبيات زرتشتيگري وام گرفته بود،دنبالهي همان اهداف شاه و در راستاي ايدئولوژيسازي است. بعد از آن سرود جشنشاهنشاهي نواخته شد. سرود شاهنشاهي نيز همان معاني و مفاهيم بهکار برده شده بودکه با اين نت ختم ميشد:
«از آريامهر باشد اين همه افتخار ما، از فرّ تو بود شها سعادت و بقاي ما، به فرّهيشهنشهي بر تو جاودان بادا!»
بعد از سرود مراسم رژه شروع شد. پيشاپيش همه نظاميان، درفشدار اختر کاويانيمتعلق به دوران قبل از تاريخ با لباسي از پوست پلنگ حرکت ميکرد و دو سپاهي ديگر بالباس پلنگي در دو طرف او حرکت ميکردند. به دنبال او درفشدارهاي هخامنشي درداخل يک ارابهي چهاراسبه در پيشاپيش سپاهيان سپردار و نيزهدار حرکت ميکردند. درصف بعدي سواره نظام کماندار و نيزهدار و در پشت آنان ارابههاي رزمي اسبدارحرکت ميکردند. به دنبال آن يک برج سه طبقهي متحرک دورهي هخامنشي به وسيلهي16 گاو تنومند حرکت ميکرد و سربازان هخامنشي در طبقات آن مشغول نگهباني بودند.بعد از آن يک کشتي بسيار بزرگ و چندين قايق که سربازان نيزهدار روي عرشهي آنمستقر شده بودند از جلوي جايگاه گذشتند.
بعد از سربازان هخامنشي به ترتيب سربازان اشکاني، ساساني، ديلمان، صفوي،افشاريه، زنديه، قاجاريه همراه سلاح، لباس و اسب و شتر مخصوص خود رژه ميرفتند.بعد از رژهي سپاهيان دورههاي سابق، نوبت به رژهي سپاهيان عصر پهلوي رسيد. ابتداگارد جاويدان پهلوي نمايان شد و بعد نوبت به نيروي دريايي، نيروي هوايي و نيرويزميني، دختران نيروي هوايي، پسران نيروي دريايي، دختران پليس، و سپس سپاهيانانقلاب سفيد (سپاهيان دانش و بهداشت) رسيد.
برنامهي رژه طوري طراحي شده بود که عظمت سپاهيان دوران هخامنشي چشمهارا خيره ميکرد و در دورههاي بعدي از عظمت سپاهيان کاسته ميشد و ناگهان دردورهي پهلوي عظمت و گستردگي نظاميان به اوج خود ميرسيد.
برنامههاي جشن 2500 ساله بر سه محور دور ميزد؛ کوروش، شاه و ارتش. کوروشبه عنوان بنيانگذار آيين شاهنشاهي؛ شاه به عنوان وارث اين ميراث و ارتش به عنواننگهبان آيين شاهنشاهي. چيزي که در اين جشنها ديده نميشد، حضور مردم ايران بود.شاه نماد شاهنشاهي را فقط براي سران کشورهاي بيگانه به نمايش گذاشت. او به جاياينکه «به ملت ايران روي بياورد به سران کشورها متوسل شد و از جشنهاي تختجمشيد به عنوان بزرگترين اجتماع سران کشورها در طول تاريخ ياد کرد»؛ زيرا به نظراو موقعيت خارجي ميتوانست ثبات داخلي او را حفظ کند؛ اشتباهي که سخت او را بهزير افکند. به همين جهت شاه بعد از برپايي جشنهاي شاهنشاهي خود را آسماننشيناحساس ميکرد و به کلي روابطش را با مردم قطع کرد و براي خود فرّه ايزدي قايل شد.به گفتهي فريده ديبا، شاه بعد از جشنهاي شاهنشاهي «ديگر خويشتن را آدمي زميني ومانند ديگران نميديد. در مناسبتهاي مختلف طي مجامع و محافل و ملاقاتهايعمومي خود را يک انسان ويژه» ميدانست که «نيروهاي ماوراءالطبيعي رسالتشاهنشاهي را بر دوش او گذاشتهاند.»
با همهي نشاندادن عظمت شاهنشاهي دو واقعه، شهبانوي ايران را نگران کرد و آنرا به فال بد گرفت. يکي نصف شدن کيک تاج شاه در شب ضيافت و ديگري وزيدنطوفان بعد از سخنراني شاه بود که خاک سنگيني را بر سر و چشم ميزبانان و ميهمانانافشاند. فرح در دوران تبعيد از احساسي که در آن زمان به او دست داده بود پردهبرداشت.
شاه به هيچ چيز جز عظمتسازي خود فکر نميکرد. شاه تلاشميکرد بزرگترين، با شکوهترين و تاريخيترين جشنها را براي «آيين شاهنشاهي» بهنمايش بگذارد؛ اما هزينهي آن چقدر ميشود براي او مهم نبود. از يک سال قبل تمامنهادهاي دولتي، وزارتخانهها، استانداريها و فرمانداريها و شهرداريها، مدارسو... يک سره وظايف اصلي خود را کنار گذاشتند تا همهي امکانات مملکت را برايجشنهاي 2500 سالهي شاهنشاهي بسيج کنند.
از «يک سال قبل براي آماده کردن تختجمشيد که مرکز برگزاري جشني چنينخيرهکننده است، کار و حرکت چنان جوشان و خروشان سرشار از شوق بود که گوييميخواستند کاخي ديگر در اين خطه بنا شود.» براي سران کشورها «خيمههاييچشمگير و به غايت زيبا» برپاکردند. اين خيمهها از طرحهاي هخامنشي گرفته شده بود.براي تماشاي رژه جايگاههاي مخصوصي «به سبک و شيوهاي زيبا و خيرهکننده» برايشاه، شهبانو، خاندان پهلوي، مهمانان خارجي، سران کشورها، ايران شناسان،دانشمندان، نويسندگان و خبرنگاران و عکاسان ساخته شد.»
چون شاه حکومت خود را بر پايهي ارتش بنا کرده بود، ارتش مهمترين رکن جشنهابهشمار ميآمد. به گفتهي سپهبد ضرغام فرمانده ارتش سوم شاهنشاهي موضوع اصليجشنهاي 2500 سالهي ايران نشان دادن «تاريخ ارتش ايران از ديدگاه نظامي و فرهنگياست» و به همين جهت دوهزار نظامي در شکل و تجهيزات نظاميان دوران «هخامنشي،اشکاني، ساساني، صفاري، ديلمي، صفوي، افشاري، زند و قاجار» آماده شدند. برايطراحي چنين ارتشي از يک سال قبل «گروهي از استادان دانشگاه جنگ، محققان ومردمشناسان کوشش وسيعي در شناخت طرح چهره، لباس و ساز و برگ نظامي و نوعحرکت و اداي احترام سربازان سلسلههاي مختلف شاهنشاهي را آغاز کردند.» نيروهاينظامي که براي اين طرح در نظر گرفته شدند از «يک سال پيش ريش و موي خود رانتراشيدند.»
پذيرايي اين جشنها به عهدهي شرکتهاي فرانسوي بود. حتي لباس مهمانداران درفرانسه تهيه شد. به گزارش کيهان: «فرانسه کشوري است که بيش از ساير کشورها درتهيهي لوازم مخصوص جشنهاي 2500 سالهي ايران همکاري داشته است.» علتواقعي انتخاب فرانسه شخص فرح بود که فرهنگي فرانسوي داشت. شهبانو که شخصاًتمام مسئوليتها را به عهده داشت، لباسهاي مخصوص مهمانداران را از فرانسهانتخاب کرده بود. اين مهمانداران عبارت بودند از: سه نديمهي مخصوص ملکه و پنجاهتيم متشکل از سه بانو که رؤساي کشورها و مهمانان خارجي را در کليهي مراسم جشنهمراهي ميکردند. لباسهاي اين مهمانداران را ژان پارته تهيه کردهبود.»
تدارک اين جشنها به تمامي بر عهدهي خارجيان گذاشته شد. لباسها، يونيفرمهايخاندان سلطنتي و گاردهاي تشريفاتي و خدمه و هزاران بازيگري که مراحل تاريخيايران را به نمايش ميگذاشتند، در خياطخانههاي فرانسه تهيه شد. يونيفرم درباريانرا لاون ون پاريس طراحي و دوخته بود که حدود يک ميل نخ طلا براي تزيين در هر لباسبه کار برده بود. در تخت جمشيد «مساحتي حدود 000/650 متر مربع را تقريباً هفتادچادر پوشانده بود» که ژانس پاريس آنها را با کريستال و چيني و آستر ابريشمي و مخملسرخ و چلچراغهاي درخشان تزيين کرده بود.» براي طراوت پذيرايي هر روز يکهواپيماي اختصاصي بويينگ گلهاي تازهاي از هلند به شيراز ميآورد. براي تهيهيغذا وزارت دربار با شرکت ماکسيم فرانسوي مذاکره کرد و قرارداد منعقد کرد. چندمؤسسهي عمدهي فرانسوي و سوييسي در تهيهي غذا، ماکسيم را کمک ميکردند. اينمؤسسه حتي يک بشقاب مخصوص براي تخم بلدرچين و خاويار اختراع کرد.ماکسيم غذاي سه روز مهمانان خارجي را در پاريس پخت و به وسيلهي هواپيما به ايرانارسال کرد. شام يک شب آن عبارت بود از؛ «خرچنگ آب شيرين و طاووس بريان گيپاکرده با دل و جگر غاز و شامپاني و شرابهاي گران بهاي فرانسوي. فقط خاوياري کهبراي پرکردن تخم بلدرچين مصرف شده بود متعلق به ايران بود.» شرابهاي سروشده عبارت بود از: «شراب ناب، شامپاني شاتو دوساران، شاتوبريون سفيد 1946،شاتولافيت، روتشيلد 1945 و نيز شامپاني موسينيي کنت دووگه 1945 و دم پرينيونصورتي 1959 که بسيار کمياب بود. همراه با قهوه نيز کنياک پرنس اوژن مخصوصخمخانهي ماکسيم، صرف شد.»
بسياري از جزييات جشن و لوازم نيز در پاريس طراحي و ساخته شد. براي آرايشفرح و درباريان بهترين آرايشگرهاي پاريس به تخت جمشيد دعوت شدند. اليزابتآردن يک نوع کرم صورت بهنام «فرح»توليد کرد که در جعبههاي مخصوص به مهمانانهديه ميشد. با کارا يک گيلاس پايهدار کريستال و رابرت اويلند فنجان و نعلبکيها راساختند و شرکت پرترو ملافه و روميزيها را طراحي کرد. اينها تنها نمونهاي ازاسرافکاريهاي شاهانه بود و جزييات برنامه خود بحثي طولاني را ميطلبد.
بسياري از خارجيان نام اين جشن را به طعنه پارتي گذاشتند. به گفتهي گاوين همبلي،«اسراف غيرمسئوولانه در کشوري که اکثريت جمعيت هنوز در فقري خردکننده به سرميبرند، ابتذال اين نمايش ظاهري شکوه پادشاهان ايران حتي خارجياني را که تحتتأثير فعاليتهاي شاه قرار داشتند» شگفتزده کرد.
بعد از اتمام مراسم بيشترين سؤال در جامعه راجع به هزينهي جشنها بود. شاهمجبور شد در 26 مهر در يک مصاحبهي مطبوعاتي شرکت کند و سؤالات خبرنگاران راپاسخ دهد. اولين پرسش سؤال يوسف مازندي خبرنگار يونايتدپرس بود. او گفت:«اعليحضرتا! در مطبوعات خارج بحث خيلي زيادي دربارهي جشن شاهنشاهي شدهاست. مطبوعات نوشتهاند که ملتي که سههزار ميليون دلار بدهکار است، چرا بايد اينخرج را بکند؟» شاه با طفره رفتن هزينهي جشنها را خرج اقدامات زيربنايي ناميد ومدعي شد مخارج جشنها را صاحبان صنايع تقبل کردهاند و در پايان اضافه کرد که تنهامخارج جشنها «چند مهماني بوده است که به افتخار ميهمانان ايران داده شده و اگر ماميخواستيم ميهمانهاي عاليقدر را هر کدام عليحده به اين مملکت دعوت کنيم بهتناسب تعداد ميهمانان، مخارج تقريباً به همان تناسب اضافه ميشد.» وي با عصبانيتاضافه کرد: «نميدانم کدام فکري از اول اين مطلب را در دهانها انداخت و يک عدهايهم کورکورانه موضوع را دنبال کردند». در پايان شاه اين پاسخ را «خيرخواهانه» دانست واخطار کرد که پاسخ اصلي «جواب تند و بياعتنايي» است. پاسخ شاه قانعکننده نبود.خبرنگار سوييسي مجدداً پرسيد: «آيا ممکن است شاهنشاه دربارهي هزينه جشنهاتوضيح دهند. به ما ارقام مختلفي از 200 ميليون دلار تا دوميليارد دلار گفته شده است.»شاه در پاسخ گفت: «قبلاً اين سؤال از من شده بود.» شاه قول داد که «رقم هزينه منتشرخواهد شد.» شاه از خبرنگار پرسيد قيمت يک کيلو نان و يک کيلو گوشت چهقدراست؟ خبرنگار گفت: نميدانم. شاه گفت: «پس چرا از من سؤال ميکنيد؟» شاه بدوناين که از اقدامات شگفتانگيز اسرافکاريها و زرق و برقهاي غير ضروري صحبتکند، از قيمت نان و گوشت ايراني پرسيد که هرگز غذاهاي جشن از نان و گوشت ايرانيتهيه نشده بود.
به هر حال سؤال هزينهها همچنان از مهمترين سؤالات جشنهاي شاهنشاهي بود.علم، وزير دربار، مجبور شد تا در دوم آبان، صورتي از ريز هزينههاي جشنها را اعلامنمايد. علم در اين مصاحبه مدعي شد که هزينهي پذيرايي 12/18 ميليون تومان،هزينهي ساخت اقامتگاه سران 18/47 ميليون تومان، هزينهي رژه و لباس و تجهيزاتنظامي 6/1 ميليون تومان، هزينهي انتشار کتاب در داخل و خارج 14 ميليون تومان وهزينهي خريد اتومبيل 5 ميليون تومان شده است و هزينهي راهسازي و جادهسازي جزءبرنامهي عمران کشور بوده است. علم از ساختن برج و ميدان شهياد که بر بودجهيشهرداري تحميل شده بود سخني به ميان نياورد.
بيشک هم شاه و هم علم در اعلام هزينههاي جشن شاهنشاهي دروغ گفتهاند.گرچه هيچ آمار دقيقي از هزينهها بدست نيامده است، ولي ميتوان مخارج مستقيمجشن راـ غير از مخارج برق، تلفن، فرودگاه، کارمندان، سازمان و...ـ از بعضي از اسنادبدست آمده حدس زد که رقمي به مراتب بيش از ارقام ادعا شده ميباشد.
طبق يک سند تنها براي ساختن يک فيلم از روي کتاب «پادشاه ابدي» 250 هزار دلاراختصاص داده شد.
تنها هزينهي هنري کميتهي جشنهاي شاهنشاهي در چکسلواکي معادل 800/677دلار شده است و اگر مخارج ديگر را اضافه کنيم، کميتهي چکسلواکي فقط يکميليون دلار هزينه داشتهاست. اگر اين کشور را به عنوان نمونه و ميانگين فرض کنيم،مجموعهي تقريبي هزينههاي 50 کميته در 45 کشور 50 ميليون دلار ميشود.
براي روشن شدن اسراف در خريد لوازم پذيرايي کافي است يک سند را موردمطالعه قرار دهيم. آقاي بهادري رئيس دفتر مخصوص فرح گزارشي در مورد خريدسرويس پذيرايي تهيه کرده است که جالب توجه است. طبق اين سند:
«به منظور پذيرايي از سران کشورها و همراهان ايشان براي دو شام رسمي وهمچنين براي هر يک از چادرهاي محل اقامت سران، سه سري ظروف با کارد وچنگال و لوازم کامل مشروب خوري به ترتيب زير تهيه نموده است:
1ـ براي ميز بزرگ شام رسمي شب اول يک سرويس 150 نفره مخصوص باکارد و چنگال و لوازم مشروب خوري که طرح آن را علياحضرت فرح پهلويشهبانوي ايران تصويب فرموده بودند، خريداري شد.
2ـ سري دوم براي پذيرايي از همراهان سران در شب اول و دوم به تعداد 600نفر سرويس غذاخوري با کارد و چنگال و لوازم مشروب خوري کامل وسرويس کامل آشپزخانه تهيه شد.
3ـ سري سوم براي هر يک از چادرهاي محل اقامت سران کشورها يک سرويسشش نفره با قاشق و چنگال و سرويس مشروب خوري تهيه شد.»شايد اين ارقام در مرحلهي اول ما را شگفتزده نکند، ولي وقتي بدانيم که فقط «صدفروند هواپيماي 13ـ C ارتش و تعداد زيادي کاميون از فرانسه اثاثيهي اقامتگاه سران رابه شيراز منتقل و از شيراز بهوسيلهي کاميونهاي ارتشي به تخت جمشيد حملکردهاند،» به سختي شگفتزده خواهيم شد که اين همه لوازم براي چه بودهاست؟
حال اگر هزينههاي حاشيهاي را نيز اضافه کنيم مخارج جشن پيش از آن خواهد شد.بهعنوان نمونه شهرباني جهت خريد «صد دستگاه موتور سيکلت و يک صد دستلباس اسکورت» تقاضاي «مبلغ 000/300/15 ريال» نموده است.
از بعضي اسناد معلوم ميشود که هزينههاي بسيار بيربطي نيز از اعتبارات جشنهاپرداخت ميشده است. مثلاً «صورت حساب مغازه Lanvin (فرانسه) بابت لباسهاييکه» علينقي سعيد انصاري پيشکار شمس پهلوي «به مناسبت جشنهاي 2500 سالهيبنيانگذاري شاهنشاهي ايران تهيه کردهبود، «جناب آقاي وزير دربار شاهنشاهي مقررفرموده بودند از محل جشنها پرداخت نمايند.»
با اين اسناد موجود و با توجه به طراحي و دوخت لباسهاي سربازان ادوار مختلفايران و مهمانداران و درباريان در فرانسه، هزينهي چادرها و تزئينات، هزينهي بازسازيخرابههاي تخت جمشيد، هزينههاي پخت غذا در فرانسه، هزينهي حمل و نقل، هزينهيپذيرايي، هزينههاي خريد لوازم از فرانسه، هزينههاي جانبي و ريخت و پاشهاي ديگر،اگر مخارج دو ميليارد دلاري را اغراقآميز بدانيم، بايد هزينهي پانصد ميليون دلاري ژانلوروريه را بپذيريم. حتي اگر اين ادعا را نپذيريم آمار سيصد ميليون دلاري آقايويليام شوکراس و پير بلانشه قابل قبول است و زماني اين هزينه تأسفآميزترخواهد شد که بدانيم در سال 1350 درآمد صادرات نفت ايران تنها يک ميليارد و يکصدميليون دلار بوده است، يعني مخارج جشنهاي 2500 ساله کمي بيشتر از 36 درصددرآمد صادرات نفت ايران بودهاست. همچنين اگر بدانيم که در همان زمان در شيرازمرکز برگزاري جشنها «سواي محلههاي متعدد فقيرنشين، دو حلبي آباد بزرگ وجودداشت» که آلونکهاي آن از «تکههاي حلبي بشکههاي بزرگ و مستعمل نفت ساختهشده بود و فضاي تقريبي آن 15 متر مکعب بود که يک خانواده» در آن زندگي ميکرد،بسيار شگفتزده خواهيم شد. در همان زمان در پايتخت آلونکهايي «در مسيرجادهي کن (اتوبان کن ـ پارک وي) قرار داشتند که «از نظر ظاهري در منظر ديد مهمانانعاليقدر بسيار نامطلوب» جلوه ميکرد و به همين جهت عبدالرضا انصاري، قائم مقامشوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي، از نيک پي، شهردار تهران، خواست تا جلوهيشهر را از اين ناپاکيها بزدايد.
علی-معصومی (وزوایی )
به بنیاد تبیین اندیشههای امام خمینی (ره) در دانشگاهها
توضیحی بر سخنان امام خمینی پیرامون مصایب جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در مهر ۱۳۵۰ هـ . ش ) هنگامی که امام خمینی در ۲۸ مهر ۱۳۴۸ هـ . ش به رژیم شاه هشدار داد که « علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالف با شرع ساکت نخواهند ماند. » , سردمداران رژیم پهلوی این موضوع را چندان جدی نگرفتند , زیرا نمی دانستند که پشت سر این جمله کوتاه چه اراده بزرگ و محکمی ایستاده است .
گرچه چهل روز بعد , سردمداران رژیم شاه در اثر مبارزات پیگیر و بی امان امام خمینی مجبور به عقب نشینی شدند و تصویب نامه هیئت وزیران را درباره انجمن های ایالتی و ولایتی (که ضدیت آشکار با اسلام داشت ) لغو کردند , ولی حوادث بعدی نشان داد که رژیم شاه , هشدار امام خمینی را آن طور که باید جدی نگرفت و از راه های دیگری , دست به اجرای برنامه ها و سیاست های ضددینی زد. شاید اگر سردمداران رژیم شاه مبهوت قدرت ارباب بزرگ خود (آمریکا) نمی شدند و عوامل دیگری غیر از قدرت اربابان خود را در استمرار حاکمیت خود موثر می دانستند , به آن شدت و ذلت , تحت فرمان آن ها برای مقابله با دین و میهن نمی رفتند و کمی هم از خود مقاومت نشان می دادند, ولی محاسبات دنیایی شاه و سایر سردمداران رژیم پهلوی غلیظ تر از آن بود که به عوامل دیگری نیز بیندیشند. درست مثل برخی افراد و جریان های کنونی که هر مساله یی در روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان استکبار و غرب پیش می آید , پیش از آن که به فکر مقاومت و تهاجم سیاسی و… بیفتند , انفعال , امتیازدادن و سازگاری تسلیم طلبانه را پیشنهاد می کنند و گمان می نمایند برای ماندگاری , راهی غیر از پذیرش ذلت تسلیم در برابر استکبار غرب نیست .
به هرحال , نخستین فصل مبارزات امام خمینی با رژیم شاه و اربابش (آمریکا) , در مهر ۱۳۴۱ ورق خورد و بنیان مبارزات طولانی و پرفراز و نشیب امام خمینی در این ماه نهاده شد.
بعد از مهر ۱۳۴۱ هـ . ش , دو مهرماه دیگر نیز داریم که فصل سرمستی رژیم شاه و اوج پلیدی ها و جنایت های این رژیم است . در دهه سوم مهر ۱۳۴۳ هـ ش , کاپیتولاسیون در مجلس شورای شاه تصویب شدو این واقعه, زمینه اوج گیری مبارزات امام خمینی را فراهم کرد. اما اوج سرمستی رژیم شاه به پشتوانه آمریکا , در مهر ۱۳۵۰ هـ. ش نمود پیدا کرد . در این زمان , پس از سال ها مقدمه چینی و صرف هزینه های بسیار حیرت انگیز , رژیم شاه جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله را در پاسارگاد و تخت جمشید برگزار کرد. شاه جاهل و جنایتکار که به پشتوانه قدرت اربابانش , چنان سرمست شده بود که نمی دانست هفت سال دیگر به چه سرنوشتی گرفتار خواهد شد , در جریان جشن های مذکور , بر سر گور کورش چنین گفت : کورش ! شاه بزرگ شاهان ! آزاده ترین آزادگان ! قهرمان تاریخ ایران و جهان ! آسوده بخواب ! زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند!
این شاه بیچاره نمی دانست که همین ادعای بیداربودنش نیز از جهالت و حماقت محض است , زیرا حوادث سال های بعد نشان داد که او نه مردم و خواست ها و نیازها و روحیات آن ها را می شناخت و نه به عوامل و علل تحولات جوامع آشنا بود , و نه این که به اراده ای بالاتر و قوی تر از اراده اربابانش ایمان داشت تا مسائل را اندکی خارج از چارچوب های اربابان استکباری اش تجزیه و تحلیل کند , همچنان که امروز نیز افراد و جریان هایی هستند که مسائل و پدیده های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داخل و خارج را به روش محمدرضاخان تجزیه و تحلیل می کنند و گمان می نمایند که نمی شود خارج از چارچوب اراده جهان استکبار , کاری انجام داد و دنیا را برخلاف جهت اراده استکبار دگرگون نمود.
در آن زمان که بسیاری از افراد و جریان های سیاسی , برگزاری جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله را نشانه ای از قدرت و ثبات داخلی و خارجی رژیم شاه می دانستند , امام خمینی در این باره به روشنگری و مبارزه پرداخت تا برگزارکنندگان آن جشن های منحوس , نه تنها نتوانند از اقدامات خود بهره ببرند بلکه در داخل و خارج مفتضح شوند. امام خمینی جشن های ۲۵۰۰ ساله را جشن منحوس , امر مبتذل , جشن عیاشی ها و خیانت ها , اقدامی سراپا مضحکه , جشن تسلیم در برابر آمریکا و اسرائیل , جشن زهرماری , جشن کثیف و… نامیدند و از مردم خواستند با این جشن ها مبارزه کنند (تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی , ص ۲۳۷ تا ۲۴۰ )
جشن های ۲۵۰۰ ساله در اساس یک حرکت صهیونیستی بود و ربطی به ملت ایران نداشت شاه به تحریک عوامل صهیونیستی درصدد برآمد برای بزرگداشت کورش از هزینه ملت صرف کند و آن جشن های کذایی را برپا نماید. توضیح آن که صهیونیست ها و یهودیان در طول تاریخ , خود را به نوعی مدیون کورش می دانند , زیرا کورش بود که پس از فتح بابل , به یهودیانی که بخت النصر آن ها را به طور دسته جمعی به بابل منتقل کرده و به اسارت درآورده بود , اجازه بازگشت به فلسطین داد. کورش از اموال عمومی مردم ایران و اموال سایر مللی که تحت سیطره درآورده بود , برای بازگشت یهودیان به فلسطین , هزینه بسیار هنگفتی صرف کرد و علاوه بر آن که هزینه بازگشت آن ها راتامین نمود , اموال بسیار زیاد و کالای فراوانی هم در اختیارشان نهاد تا پس از بازگشت به فلسطین بتوانند زندگی خود را رونق و سروسامان بدهند. بالاتر این ها , کورش از قوم یهود حمایت سیاسی به عمل آورد و هزینه بازسازی معابدشان در فلسطین را نیز به طور کامل پرداخت نمود , زیرا در جریان حمله بخت النصر به فلسطین , نه تنها همه یهودیان تارومار شده و به طورکامل در فلسطین متلاشی شده بودند , بلکه معابد آن ها نیز به طور کامل ویران گشته بود. در نتیجه , اگر حمایت هاو کمک های مالی و سیاسی کورش نبود , یقینا قوم یهود به طور کامل مضمحل شده بود و آن ها به هیچ وچه نمی توانستند , وضعیت متلاشی شده خود را سامان بدهند.
بنابر آن چه ذکر شد , صهیونیست ها , دوست داشتند برای کورش که او را نجات دهنده خود می دانند , مراسم بزرگداشتی در سطح جهان و با سروصدا و تبلیغات زیاد برپا کنند , ولی هرگز تمایل نداشتند هزینه سنگین مالی چنین مراسمی را پرداخت نمایند. آن ها ترجیح دادند که عامل خود و عامل استکبار غرب , یعنی محمدرضاخان را به این کار تشویق نمایند تا این که نه تنها از جیب خود چیزی خرج نکنند , بلکه با فرستادن کارشناسان و مهندسان خود برای آماده سازی مقدمات جشن های مذکور , لقمه چرب و نرمی هم دست وپا کنند و از این طریق , پول کلانی به اسرائیل منتقل نمایند.
البته آن چه ذکر شد تنها بخشی از دلایل تمایل صهیونیست به برگزاری مراسم بزرگداشت برای کورش بود. بخش دیگر این دلایل با منافع و اقتضائات کنونی صهیونیست ها ارتباط داشت . توضیح آن که صهیونیست ها دوست داشتند رابطه کورش با یهودیان را به عنوان الگویی برای رابطه کنونی آن ها با رژیم شاه و مردم ایران مطرح کنند و چنین وانمود نمایند که مردم ایران ار روزگار کهن با صهیونیست ها و یهودیان پیوند مستحکم و دیرینه ای دارند و اساسا باید نوع رابطه مردم ایران با صهیونیست ها , با نوع رابطه اعراب و مسلمانان با صهیونیست ها تفاوتی آشکار داشته باشد و در این زمینه , ایرانیان باید خود را از اعراب و سایر مسلمانان جدا و متفاوت تلقی نمایند و هرگز به این موضوع که رابطه ایرانیان با صهیونیست ها , باید مثل رابطه اعراب و مسلمانان با صهیونیست ها باشد , نیندیشند!
صهیونیست ها گمان می کردند با برگزاری مراسم پرسروصدا برای کورش و ایجاد موج گسترده تبلیغاتی درباره این موضوع , به اهداف زیردست می یابند : ۱ ـ با تبلیغ رابطه کورش با یهودیان , ذهنیت مردم ایران را به سوی همدلی با صهیونیست ها سوق خواهند داد . ۲ ـ برای پیوند رژیم شاه با صهیونیست ها , پشتوانه تاریخی علم خواهند کرد . ۳ ـ ذهنیت مردم ایران را به سوی جدایی از اعراب و مسلمانان و یگانگی و همسویی با صهیونیست ها , جهت دهی خواهند نمود . ۴ ـ بافته های مستشرقین یهودی و صهیونیستی درباره پیوند آریایی ها با یهودی ها را از میان کتاب های به اصطلاح تاریخی به میان مردم خواهند کشید و…
خلاصه این که صهیونیست ها می خواستند با برگزاری مراسم یادبود برای کورش , فرصت تبلیغی گسترده و عمومی مناسبی پیدا کنند تا نه تنها همسویی و اتحاد رژیم شاه با صهیونیست ها را توجیه نمایند , بلکه اساسا چنین القا کنند که باید همه مردم ایران در ارتباط با رژیم صهیونیستی , همان روشی را در پیش بگیرند که رژیم شاه در پیش گرفته است .
آمریکایی ها نخستین کسانی بودند که حدود ۱۳ سال پیش از زمان برگزاری جشن های منحوس شاهی , در سال ۱۳۳۶ هـ ش به محمدرضاخان توصیه کردند که جشنی برای شاهان برگزار کند! در این زمان , صهیونیست ها نیز به طور پنهانی مشغول زمینه سازی برای برگزاری جشن بودند و در این باره به محمدرضاخان القائاتی می نمودند. در سال ۱۳۴۰ هـ ش , صهیونیست ها , عملیات پنهانی خود را آشکارتر کردند و داودبن گورین , صهیونیست مشهور و متعصب , طی سخنانی در فلسطین اشغالی , از کورش تجلیل فراوان کرد و به طور غیرمستقیم لزوم برگزاری مراسم یادبود برای او را ضروری دانست .
امام خمینی که می دانست ماهیت و اهداف صهیونیستی جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله , پررنگ است, در این زمینه روشنگرهایی نمودند و اظهار فرمودند که آیا امری که کارشناسان اسرائیل مشغول به پاداشتن آن هستند , شادی و جشن دارد آیا امری که دشمنان اسلام حاضر و دست اندرکار هستند , جشن است آیا در جشنی که اسرائیل دارد بساط آن را درست می کند , باید شرکت کرد به ممالک اسلامی بگویید به چنین جشنی نروند و در آن شرکت نکنند (تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی , ص ۲۳۹ و ۲۴۰ )
همان طور که اشاره شد , فکر برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله , بیش از یک دهه ذهن سردمداران رژیم پهلوی را مشغول کرده بود و آن ها درباره تامین هزینه این جشن ها , چگونگی برگزارکردن جشن ها , چگونگی عقد قرارداد با شرکت ها و موسسات استعماری برای آماده سازی مقدمات جشن ها , چگونگی تبلیغ درباره این جشن ها , چگونگی جهت دهی این جشن ها برای مبارزه با اسلام و… پیوسته می اندیشیدند و از مشاوران خارجی با هزینه های سنگین کمک می گرفتند تا بتوانند پس از برگزاری آن جشن های کذایی , به درصد بالایی از اهداف خود برسند و با موج گسترده تبلیغاتی وجنگ روانی , تاثیر انتقادهای احتمالی را نیز از بین ببرند.
امام خمینی که از اهداف پلید و ضداسلامی رژیم در برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله آگاه بود , از همان سال ۱۳۴۹ هـ . ش در این باره به روشنگری پرداخت و از هزینه سرسام آور این جشن ها , در غارت کشور توسط بیگانگان تحت عنوان این جشن ها , مبارزه با اسلام به بهانه برگزاری این جشن ها و… سخن به میان آورد و فرمود : از همه مصیبت ها بالاتر , جشن منحوس دوهزاروپانصدساله شاهنشاهی است که خدا می داند چه مصیبت و سیه روزی برای مردم و چه وسیله اخاذی و غارت گری برای عمال استعمار به بار آورده است . بودجه هنگفت و سرسام آوری که در این امر مبتذل صرف می شود , اگر برای سیرکردن شکم های گرسنه و تامین زندگی سیه روزها خرج می شد , تا اندازه ای از مصیبت های ما می کاست , لکن استفاده جویی و خودکامگی نمی گذارد که اینها به فکر ملت باشند. دستگاه جبار با پول ملت مسلمان برای شاهانی که در هر عصر ملتها را در زیر چکمه های نظامی خود خرد کرده اند , شاهانی که همیشه با مذاهب حقه دشمنی داشتند , شاهانی که دشمن سرسخت اسلام بوده و نامه مبارک حضرت رسول (ص ) را پاره کردند , شاهانی که نمونه آنان در عصر حاضر پیش چشم همه است , جشن می گیرد و چراغانی می کند , دنیا بداند که این جشنها و عیاشیها مربوط به ملت شریف و مسلمان ایران نیست و دایرکننده و شرکت کننده این جشنها خائن به اسلام و ملت ایران می باشند. …
برای ملت ایران چه جشنی مانده است ملت ایران موظف است که با این جشن مبارزه منفی بکند , مثبت نه , لازم نیست , از خانه بیرون نیایند , وقتی که این جشنها هست , شرکت نکنند در جشنها , جایز نیست شرکت کردن در این جشنها , هر چه می توانند از زیربار اینطور چیزها بیرون بروند. …(تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی , ص ۲۳۷ و ۲۳۸ )
در توضیح سخنان امام خمینی درباره هزینه سرسام آور جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله که در عین گرسنگی مردم برگزار شد , باید گفت که رژیم شاه میلیاردهاتومان برای برگزاری جشن های مذکور صرف کرد و اگر هزینه های مربوطه را با ارزش و معیار کنونی پول بخواهیم بسنجیم , رقم نجومی بزرگ و بسیار حیرت انگیز خواهد شد. برای این که تصور روشن تری از هزینه سنگین جشن های منحوس شاهنشاهی داشته باشیم , بایدبگوییم که هزینه های جشن های مذکور و هزینه هایی که در حاشیه این جشن ها صورت گرفت , در مجموع بیش از درآمد سالانه دوونیم میلیون (۲۵۰۰۰۰۰ ) نفراز توده مردم معمولی و کارگر و کشاورز و… بود , یعنی این که اگر حدود ۲,۵ میلیون نفر از مردم , همه درآمد سالانه خود را به طور کامل جمع آوری می کردند و خود و خانواده آن ها نیز در طول سال حتی یک ریال از درآمد خودشان را مصرف نمی کردند , باز هم نمی توانستند همه هزینه جشن های منحوس شاهنشاهی را بپردازند. در آن زمان جمعیت شهرهایی مثل قم , حدود ۲۰۰۰۰۰ (دویست هزار) نفر بود , بنابراین اگر مردم شهرهایی مثل قم می خواستند هزینه جشن های منحوس شاهنشاهی را بپردازند , لازم بود که بیش از دوازده شهر که جمعیتی به اندازه قم دارند , جمع شوند و همه درآمد سالانه خود را یکجا صرف جشن هایی مثل جشن های ۲۵۰۰ ساله نمایند .
البته این توضیحات ومحاسبات که برای مجسم کردن هزینه جشن های منحوس شاهنشاهی ارائه شد. براساس آمار و داده ها و رقوم رسمی است در مدارک مالی واجتماعی آن زمان موجود است و ما براساس درآمد سالانه ای که برای مردم آن زمان در منابع ذکر شده است و با توجه به هزینه ای که برای برگزاری جشن ها و امور حاشیه ای آن نوشته شده است , این توضیحات و محاسبات را ارائه دادیم , ولی اگر بخواهیم هزینه جشن های منحوس شاهنشاهی را با واقعیت های عینی آن زمان که ملموس و مشهود خود ما و بسیاری از مردم دیگر است , بسنجیم, هزینه ای که برای جشن های ۲۵۰۰ ساله صرف شد . بسیار تکان دهنده تر خواهد بود. توضیح آن که دستمزد و درآمد قشر عظیمی از توده مردم در آن سال ها , چیزی حدود ۲۰۰ تومان در ماه برای یک خانواده بود , یعنی این که در میان بخش بزرگی از کارگران و سایر اقشار کم درآمد , سرپرست خانواده چیزی حدود ۲۰۰ تومان و یا کم تر دستمزد می گرفت و با این وجه , به طور متوسط با پنج نفر دیگر از اعضای خانواده اش زندگی می کرد. به عبارت دیگر , در میان اقشار و توده های معمولی جامعه , هر نفر با ۴۰ تومان درماه (حدود ۵۰۰ تومان در سال ) زندگی می کرد. بنابراین , با توجه به هزینه چندین میلیارد تومانی جشن های منحوس شاهنشاهی , هزینه معیشت سالانه حدود ده میلیون ایرانی صرف برگزاری جشن های مذکور شد , یعنی این که هزینه معیشت سالانه حدود یک سوم کل جمعیت ایران (کل جمعیت ایران در سرشماری سال ۱۳۴۵ هـ . ش حدود ۳۳ میلیون اعلام شد . در نتیجه سال برگزاری جشن های شاهی جمعیت ایران حدود ۳۰ میلیون بوده است ) و یا هزینه معیشت سالانه مردم ۵۰ (پنجاه ) شهر با جمعیت ۲۰۰ هزار نفری , صرف برگزاری جشن های شیطانی و صهیونیستی گردید.
آن چه درباره درآمد سالانه مردم و نسبت آن با هزینه های سنگین جشن های ۲۵۰۰ ساله گفته شد , مربوط به درآمد آن دسته از مردم بود که اهل درآمد و دستمزد بودند و نسبت به بخش بزرگی از مردم که در فقر حیرت انگیز به سر می بردند و اساسا درآمد و کاری نداشتند , انسان های خوشبخت محسوب می شدند. اگر بخواهیم درآمد قشر اخیر , یعنی بیکاران , فقرا و فرودستان جامعه را نیز با هزینه سرسام آور جشن های ۲۵۰۰ ساله مقایسه کنیم , بیش از این دچار حیرت خواهیم شد , زیرا در همان زمان که سردمداران رژیم شاه در پی برگزاری جشن بودند و مقدمات آن را فراهم می آوردند و… جمع کثیری از افراد جامعه در چنان فقر و فلاکتی بودند که برای سیرکردن شکم خود , راهی غیر از این نداشتند که رهسپار کوه و بیابان شوند و مثل گوسفند بچرند. درست مثل حالتی که در زمان پدر محمدرضاخان روی داد و در همان حال که رضاخان مشغول غارت کشور بود و درآمد سالانه اش از بودجه چند وزارتخانه افزون تر بود , بسیاری از مردم شکم خود را با علف سیر می کردند. این وضعیت در زمان محمدرضاخان نیز اتفاق افتاد و در حالی که فکر برگزاری جشن ۲۵۰۰ ساله ذهن شاه را اشغال کرده بود , بسیاری از مردم , چریدن را تنها راه رفع گرسنگی می دانستند. دراین باره یکی از مولفین تاریخ معاصر می گوید : گرسنگی مردم را من شخصا دیدم و درک کردم . در جریان بازدیدی که از تنها مدرسه شهرستان خاش داشتم , با صحنه عجیبی روبه رو شدم .
وقتی با همه همراهانم به مدرسه مذکور رفتیم , غیر از یک مرد ژنده پوش , شخص دیگری در مدرسه دیده نمی شد, این مرد , مدیر آن مدرسه بود. از او پرسیده شد بچه های مدرسه کجا هستند مرد ژنده پوش (مدیر مدرسه ) پاسخ داد : اکنون ساعت تفریح و استراحت دانش آموزان است . آن ها گرسنه بودند و برای خوردن علف به صحرا رفته اند!
در این جا مجالی نیست تا بیش از این درباره ماهیت و آثار مصیبت بار جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله سخن بگوییم و اهداف و مقاصد شوم و ضداسلامی جشن های مذکور روشن نماییم . بنابراین پیرامون اهداف دین ستیزانه جشن های ۲۵۰۰ ساله به همین نکته اکتفا می کنیم که به بهانه این جشن ها , حجم وسیعی از ظرفیت رسانه های رژیم شاه به مطالب ضداسلامی اختصاص یافت . حتی معلمان و دبیران نیز موظف شدند به بهانه جشن های مذکور , سر جلسات درس , از صهیونیست ها و شاهان خونخوار و… تا می توانند تعریف و تمجید کنند و به شدت علیه اسلام و فرهنگ دینی سخن بگویند. بالاتر از این , به بهانه برگزاری جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله , کتابی نیز درباره « نام ها » چاپ و منتشر شد. عوامل رژیم شاه از قلب شهرها تا دورافتاده ترین روستاها به تکاپو افتادند تا مردم را وادار کنند برای نوزادانشان به جای نام « محمد » , « علی » , « حسن » , « حسین » , « مهدی » و… نام هایی مثل کورش , داریوش , اردشیر , آرش , خشایار و… برگزینند.
به هرحال به تعبیر امام خمینی جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی چیزی غیر از فضاحت و جشن تسلیم در برابر سلطه استکبار و صهیونیسم نبود و برای مردم نیز چیزی غیر از فقر و فلاکت هولناک نیاورد.
در سال ۱۳۵۰ , مجموع درآمد و هزینه معیشت سالانه ده میلیون ایرانی که ۱۳ جمعیت کل کشور را تشکیل می داد, صرف برگزاری جشن های صهیونیستی ـ شاهنشاهی شد; به عبارت دیگر , اگر مردم پنجاه شهر دویست هزار نفری , مجموع درآمد سالانه خود را روی هم می گذاشتند و یک ریال هم مصرف نمی کردند , نمی توانستند هزینه سنگین آن جشن های منحوس را بپردازند. درحالی چنین هزینه سرسام آور صرف جشن های شاهنشاهی می شد که طبق مدارک موجود , در همان سال ها , بسیاری از مردم در گوشه و کنار کشور برای سیر کردن شکم خود , مجبور به علف خواری بودند.
جشن های ۲۵۰۰ ساله , در اساس یک حرکت صهیونیستی بود و چندین سال پیش از برگزاری جشن های مذکور , آمریکایی ها و صهیونیست ها در این زمینه به شاه القائاتی کردند. صهیونیست ها با برگزاری این جشن ها , از یک سو می خواستند از کورش به عنوان منجی قوم یهود تجلیل کنند و از سوی دیگر , با تبلیغات زیاد چنین وانمود نمایند که در زمان کنونی نیز باید مردم ایران در کنار اسرائیل قرار گیرند و از اعراب و مسلمانان روی برگردانند.
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد، جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد. جشنهای 2500ساله شاهنشاهی که با هدف بزرگداشت 25 قرن حکومت پادشاهی در ایران ترتیب یافت بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت. این درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند. هدف اصلی شاه از برپایی اینگونه جشن ها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهی و شخص خود بود تا در لابلای زرق وبرق اشیاء گرانقیمت و کم نظیری که دستور تهیه آنها با قیمتهای گزاف از جیب ملت ایران داده میشد، چهره سست اراده، مردد و ضعیف خود را پنهان سازد. در این مورد در کتاب آخرین سفر شاه چنین میخوانیم: جشن های 2500 ساله در تخت جمشید نمایشی از رؤیاها و بلندپروازیهای شاه بود... در مورد شخص شاه در رابطه با جشن 2500 ساله، ره آورد جشنهای تخت جمشید جدایی کامل او از واقعیات بود. او بیش از پیش دچار اشتغال فکری درباره سلطنت خودش و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کورش گردید. «جیمزبیل» در کتاب عقاب و شیر مینویسد: «محمدرضا شاه پهلوی با این جشن های 2500 ساله، دوره جدیدی را در پادشاهی خود آغاز کرد، دوره جنون انجام کارهای بزرگ، بسیاری از معروف ترین و مقتدرترین چهرههای جهان در تخت جمشید برای ستایش کشور شاه و بلکه مهمتر، برای ستودن خود او، به این محل آمده بودند... و شاه احساس رضایت و خرسندی میکرد که میهمانان در مورد این که چه کسی مجللترین اقامتگاه را گرفته، چه کسی محترمترین مکان را در میزهای ضیافت داشته و چه کسی از هلیکوپتر به جای سفر با لیموزینهای مرسدس استفاده کرده با هم دعوا میکردند. محمد رضاشاه پهلوی طی سخنانی که در 20/7/1350 در پاسارگاد خطاب به کوروش سرسلسله پادشاهی هخامنشی ایراد کرد در این مورد چنین گفت: «در این بیست وپنج قرن، کشور تو و کشور من، شاهد سهمگینترین حوادثی شد که در تاریخ جهان برای ملتی روی داده است. ... اکنون ما در اینجا آمدهایم تا به سربلندی تو بگوییم که پس ازگذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهی ایران پیروزمندانه در اهتزاز است...» او با این سخنان میخواست دلیلی بر موجودیت خویش اقامه کند وبا ارائه تنها یک مدل ثابت و طولانی برای شکل حکومت در ایران، همواره در اذهان عمومی این نکته را جا بیاندازد که حکومت در ایران مساوی با شاهنشاهی است. با فاصله گرفتن شاه از مردم، این حقیقت مشخصتر شد که اقدامات اصلاحطلبانه وی همچون انقلاب به اصطلاح سفید تنها اقداماتی ظاهری و عوامفریبانه است که ناشیانه از سوی اربابان شاه طراحی و دیکته شده است. اکثر کارشناسان و رسانههای خبری دنیا و حتی حامیان محمدرضا، هزینه این جشن را گزاف و چیزی حدود300 میلیون دلار برآورد کردند، این مبلغ در کشوری که درآمد سرانه آن اگرچه رو به افزایش داشت، ولی از سالی 500 دلار تجاوز نمیکرد، بسیار گزاف به شمار میرفت. امام خمینی (ره) که هنگام برگزاری جشنهای 2500 ساله، در تبعید عراق بودند، طی سخنرانیها و پیامهایی، این جشنها و اسرافکاریهای دولتی را مورد انتقاد قرار دادند. امام در مواضع خود، نکات زیر را یادآور شدند: ـ چرا کارشناسان اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند؟ ـ شاهنشاهی ایران از اول که زائیده شده تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است. ـ برملت است که با جشنهای دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفی کند. ـ به حکومت ایران بگویید که آقا از این جشن دست بردارید.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد، جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد. جشنهای 2500ساله شاهنشاهی که با هدف بزرگداشت 25 قرن حکومت پادشاهی در ایران ترتیب یافت بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت. این درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند. هدف اصلی شاه از برپایی اینگونه جشن ها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهی و شخص خود بود تا در لابلای زرق وبرق اشیاء گرانقیمت و کم نظیری که دستور تهیه آنها با قیمتهای گزاف از جیب ملت ایران داده میشد، چهره سست اراده، مردد و ضعیف خود را پنهان سازد. در این مورد در کتاب آخرین سفر شاه چنین میخوانیم: جشن های 2500 ساله در تخت جمشید نمایشی از رؤیاها و بلندپروازیهای شاه بود... در مورد شخص شاه در رابطه با جشن 2500 ساله، ره آورد جشنهای تخت جمشید جدایی کامل او از واقعیات بود. او بیش از پیش دچار اشتغال فکری درباره سلطنت خودش و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کورش گردید. «جیمزبیل» در کتاب عقاب و شیر مینویسد: «محمدرضا شاه پهلوی با این جشن های 2500 ساله، دوره جدیدی را در پادشاهی خود آغاز کرد، دوره جنون انجام کارهای بزرگ، بسیاری از معروف ترین و مقتدرترین چهرههای جهان در تخت جمشید برای ستایش کشور شاه و بلکه مهمتر، برای ستودن خود او، به این محل آمده بودند... و شاه احساس رضایت و خرسندی میکرد که میهمانان در مورد این که چه کسی مجللترین اقامتگاه را گرفته، چه کسی محترمترین مکان را در میزهای ضیافت داشته و چه کسی از هلیکوپتر به جای سفر با لیموزینهای مرسدس استفاده کرده با هم دعوا میکردند. محمد رضاشاه پهلوی طی سخنانی که در 20/7/1350 در پاسارگاد خطاب به کوروش سرسلسله پادشاهی هخامنشی ایراد کرد در این مورد چنین گفت: «در این بیست وپنج قرن، کشور تو و کشور من، شاهد سهمگینترین حوادثی شد که در تاریخ جهان برای ملتی روی داده است. ... اکنون ما در اینجا آمدهایم تا به سربلندی تو بگوییم که پس ازگذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهی ایران پیروزمندانه در اهتزاز است...» او با این سخنان میخواست دلیلی بر موجودیت خویش اقامه کند وبا ارائه تنها یک مدل ثابت و طولانی برای شکل حکومت در ایران، همواره در اذهان عمومی این نکته را جا بیاندازد که حکومت در ایران مساوی با شاهنشاهی است. با فاصله گرفتن شاه از مردم، این حقیقت مشخصتر شد که اقدامات اصلاحطلبانه وی همچون انقلاب به اصطلاح سفید تنها اقداماتی ظاهری و عوامفریبانه است که ناشیانه از سوی اربابان شاه طراحی و دیکته شده است. اکثر کارشناسان و رسانههای خبری دنیا و حتی حامیان محمدرضا، هزینه این جشن را گزاف و چیزی حدود300 میلیون دلار برآورد کردند، این مبلغ در کشوری که درآمد سرانه آن اگرچه رو به افزایش داشت، ولی از سالی 500 دلار تجاوز نمیکرد، بسیار گزاف به شمار میرفت. امام خمینی (ره) که هنگام برگزاری جشنهای 2500 ساله، در تبعید عراق بودند، طی سخنرانیها و پیامهایی، این جشنها و اسرافکاریهای دولتی را مورد انتقاد قرار دادند. امام در مواضع خود، نکات زیر را یادآور شدند: ـ چرا کارشناسان اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند؟ ـ شاهنشاهی ایران از اول که زائیده شده تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است. ـ برملت است که با جشنهای دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفی کند. ـ به حکومت ایران بگویید که آقا از این جشن دست بردارید. جهت مشاهده متن کامل این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید: جشن های 2500 ساله شاهنشاهی همچنین در مورد جشنهای 2500ساله شاهنشاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب زیر را منتشر کرده است: صورتک( گذری برجشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی)
منابع :
تکاپوی صهیونی در ایران معاصر / محمد تقی تقی پور
ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی دوم /سید هادی خسرو شاهی
آیا میدانیم اساسا عدد 2500 سال بعنوان نماد آغاز سلطنت کوروش کبیر چگونه محاسبه شده است ؟
آیا میدانیم طراحان و برگزار کنندگان این جشن , که با هزینه مردم ایران برپا شد و در آن ایرانیان تنها به عنوان مستخدم سران غرب و شرق بکار گرفته شدند , چه کسانی بودند ؟
صرف نظراز هزینههاى هنگفت و نیز مفاسد فراوان این مراسم، طراحى و اجراى این برنامه به تمامى از سوى مجامع صهیونیستى صورت گرفت .على رغم تبلیغات ادعایى دربار پهلوى مبنى بر بزرگداشت 2500 سال سلطنت و پادشاهى در کشور ایران،واقعیت این بود که جشنهاى 2500 ساله،صرفا با هدف نکوداشت خاطره و تاریخ عزیمت یهودیان از بابل به ایران و بیت المقدس در زمان کوروش،در سال 539 قبل از میلاد برگزار شد .آن گونه که بعدها آشکار شد،محافل یهودى-صهیونیستى در سال 1340 شمسى/1961 م،طرح و تمایل به برپایى این جشن را اعلام کرده بودند.
در سال 1961،صهیونیستها تصمیم گرفتند تا به منظور یادبود آزادى و رهایى ملت یهود از اسارتش در بابل،کنگرهاى با شرکت تاریخ نویسان برگزار نمایند. در تاریخ یهود آمده است بخت النصر دوم،پادشاه بابل،پس از آنکه اورشلیم را فتح کرد،یهودیان را به اسارت به بابل برد البته لفظ اسارت کلمه ایست که یهودیان برای مظلوم نمایی در تاریخ از آن استفاده کرده اند چرا که هنگامیکه بنی اسرائیل در بابل ساکن شدند به قدری از شرایط محل اسکان خود راضی بودند که حتی پس از آنکه کوروش پادشاه ایران به آنان اجازه بازگشت به بیت المقدس را داد حاضر نشدند به آن سرزمین بازگردند و تنها چندین تن از آنان برای باز سازی اماکن مذهبیشان به بیت المقدس رفته و پس از مرمت و باز سازی دوباره به بابل باز گشتند . به نقل از منابع یهود بنی اسرائیل به مدت چهل سال اجازه ورود به بیت المقدس را نداشتند ، یعنى تا زمانى که کوروش کبیر،شاه پارس،بابل را در سال 539 پیش از میلاد به تصرف خود در آورد. یهودیان این زمان را تاریخی خوش یوم برای بنی اسرائیل میدانند به همین جهت از آنجا که قدرت سیاسی یهودیان و صهیونیستها در دوران پهلوی افزایش یافته بود پیشنهاد برگزاری مراسم باشکوهی جهت یاد بود آزاد سازی یهودیان در این تاریخ بدست کوروش را مطرح کردند .
مشاور فرهنگى دربار که از گرایشهاى متکبرانه شاه مطلع بود.از شاهدرخواست ملاقات کرد.در این ملاقات،تاریخ شناس معروفى که متأسفانه با تمام دانش خود از شخصیتى ضعیف و نفوذپذیر برخوردار است،او را همراهى مىکرد و نظریه زیر را ارائه نمود:
"«به جاى آنکه بگذاریم اسرائیلىها این بزرگداشت را منحصر به آزادى یهودیان از بابل،نمایند،چرا تأکید را بر ارزشهاى والاى کورش کبیر،شاه هخامنشى قرار ندهیم و به سلطنت رسیدن او را به عنوان یکى از زمانهاى پرعظمت عهد عتیق جلوه ندهیم،تا به این ترتیب نشان دهیم که سلطنت در ایران منشایى اصلى و تاریخى دارد؟"»
این پیشنهاد به نظر شاه خیلى جالب آمد. در آن زمان،بر اساس محاسبه کانونهاى صهیونیستى،سال 539 قبل از میلاد به عنوان مبدأ،با سال 1961 میلادى (1340 شمسى)یعنی زمانی که صهیونیستها پیشنهاد برگزاری این مراسم را به محمد رضا پهلوی دادند جمع شده و رقم 2500 سال به دست آمد.
در افشاى ماهیت این جشن، حضرت امام خمینى (س) مردم ایران را نسبت به ماهیت و اهداف برگزار کنندگان این مراسم هشیار و آگاه نمود:
«" کارشناسهاى اسرائیل براى این تشریفات دعوت شدند به طورى که خبر شدم و نوشتند به من،کارشناسهاى اسرائیلى مشغول به پا داشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست مىکنند.این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است ....به این ممالک اسلامى بگویید که نروید به این جشنى که اسرائیل دارد بساط جشنش را به پا مىکند یا درست مىکند؛کارشناسهاى اسرائیل در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست مىکنند.در این جشنى که کارشناسهاى اسرائیل دارند این عمل را مىکنند،نروید."»
در یک اثر تحقیقى نیز در این باره چنین تصریح و تأکید شده است:" داستان آزادى یهود به دست کوروش در تورات نقل شده و جشنهاى 2500 ساله که محمد رضا پهلوى راه انداخته بود در واقع به خرج ملت ایران و به خاطر بزرگداشت این واقعه تاریخى محبوب یهودىها و با رهبرى و برنامه ریزى صهیونیستها بود."
محافل یهودى و صهیونیستى نیز در این باره اعترافات جالب توجهى داشتند که یک نمونه آن یادداشت "لطف الله حی" است .
لطف اله حى یکى از سران انجمن کلیمیان تهران،نماینده مجلس شوراى ملى،از مشاهیر و معاریف فراماسون و عضو برجسته تشکیلات صهیونیسم که ریاست "شوراى یهودیان ایران "در "شوراى مرکزى جشنهاى 2500 ساله "را عهدهدار بود،در مهر ماه 1349،طى اطلاعیهاى در میان جامعه یهود ایران،در این باره چنین نوشت:
"« این جشنها در حقیقت یادبود اولین اعلامیه حقوق بشرى در 25 قرن قبل است. همان اعلامیهاى که به فرمان کورش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران در آزادى ملت یهود از اسارت بابل و آبادى خانه خدا و معبد دوم در اورشلیم صادر شد و نه تنها به منزله لوحه زرینى در بزرگى روحى و عظمت فکر انسانى شاهنشاهى ایران در تاریخ بشریت به یادگار مانده و هنوز هم مىدرخشد بلکه ماده تاریخ 2500 ساله جامعه یهودیان ایران شد.در حقیقت اعلامیه کورش کبیر ابتداى سکونت یهودیان ایران در ادوار عزرا و نحمیا و زر و بابل در این دیار مقدس به شمار مىآید. فى الواقع جشنهاى سال آینده براى یهودیان ایران جنبه جشن 2500 ساله تاریخ ما[یهودیان]در ایران است. از این حقایق مهمتر آنکه این جشنها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگ قرن ما شاهنشاه آریامهر که به حق نزد یهودیان جهان کورش ثانى لقب گرفته است انجام مىگیرد. به همین منظور از مدتها قبل از طرف شوراى مرکزى جشنهاى شاهنشاهى با شرکت گروهى از سرشناسان و افراد بصیر جامعه یهود،شوراى یهودیان ایران وابسته به شوراى مرکزى جشنهاى شاهنشاهى تشکیل و با مطالعه مستمر و عمیق و مشاورات لازم برنامه اجرایى جامعه ما[یهودىها]را در این باره تهیه نمود[...که] شامل اقدامات مفصلى در زمینههاى فرهنگى-بهداشتى جشنها و مشارکت جوامع مختلف یهودیان جهان است به موقع خود به اطلاع همگان خواهد رسید تا هر خانواده یهودى ایرانى سهم خود را در آن ادا نماید. "»
محافل یهودى صهیونیستى با برگزارى جشنهاى مزبور،و تغییر تاریخ و تقویم هجرى شمسى ایران به تاریخ جعلی شاهنشاهى کوروش کبیر و در واقع « تاریخ و تقویم یهود ایران » سعى در تعقیب مقاصد خود کردند دو دلیل اصلی از برگزاری این مراسم یکی:
تقویت مناسبات رژیم صهیونیستی با شاه و بهره برداری از تاریخ ایران در جهت حمایت از قوم یهود و تبلیغات بویژه در خصوص خدمات کوروش در آزاد کردن قوم یهود از یوغ پادشاه بابل و بدین وسیله تحکیم پیوندهای باستانی ایران و یهود در جهت حمایت و پشتبانی ایران از اسرائیل جعلی در زمان خطر و تحدید علیه رژیم جعلی اسرائیل بود .
اما شاه به دلیل فشار افکار عمومی ایران نتوانست بطور رسمی و آشکار از سران رژیم صهیونیستی در این جشن دعوت به میان اورد و مطبوعات رژیم اشغالگر به این علت شاه را مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند .
دوم بهره برداری مناسبات اسرائیل جعلی و ایران با اعراب و ایجاد روابط پنهانی اعراب با اسرائیل جعلی در زمینه سازش و عدم حمایت از فلسطین بود .
شاید حال بتوانیم دلیل توجه محافل صهیونیستی – ایرانی و شبکه ها و سایتهای فارسی زبان ضد ایران را در تعریف و تمجید از کوروش کبیر و مدح جشنهای 2500 ساله دریابیم چرا که از سیاستهای صهیونیسم در دنیا, نسبت دادن هر شخصیت بزرگ و ملی به تاریخ یهود است تا علاوه بر جلب حمایت برای صهیونیستها حس ملی و وطن دوستی آن ملت را با سیاست خاص خود به حمایت از صهیونیستها پیوند زنند .
چرا فساد اقتصادي در ايران دست كم در دو قرن حكومت قاجار و پهلوي ريشه دواند و پايدار ماند؟ اين يك پرسش مهم است كه بايد با مطالعه دقيق نظام سياسي و اداري دولتهاي قاجار و پهلوي پاسخي دقيق براي آن پيدا كرد.
فساد مالي دولتها و حكومتها در زمره اندوهبارترين فرازهاي مطالعات مربوط به تاريخ تحولات سياسي اجتماعي است و متاسفانه حجم زيادي از رويدادهاي مربوط به تاريخ معاصر ايران با زمينهها و بسترها و لايهها و نمايههاي شرمآوري از انواع مفاسد مالي دولتي و گروهي در آميخته است.
اختاپوس فساد مالي در تاريخ معاصر ايران نه تنها قهرمانان ملي بزرگي چون ميرزاتقيخان اميركبير را به خاطر مبارزه با آن قرباني خود ساخته بلكه با پريشان ساختن به موقع رشتههاي اقتصاد و فرهنگ و سياست ملي، ملت و سرزمين ايران را در چمبره هزارگونه محنت و ابتلا فرو برده است كه متاسفانه ريشهها و شاخههاي آن هنوز هم بر جاي مانده است. اكنون كه بزرگترين هدف و نياز سفينهالنجاه انقلاب اسلامي مبارزه با مفاسد اقتصادي و مالي و اداري عنوان ميشود، هر گونه تحقيق و تاليف و جد و جهدي كه در اين زمينه از سوي آگاهان و نخبگان مردم انجام ميشود قابل توجه و تامل است. به همين خاطر مقاله حاضر را به عنوان گوشهاي از اين بايستهها تقديم حضورتان ميكنيم.
هر نوع تصرف غيرقانوني در اموال عمومي و استفاده نامشروع از اختيارات و قدرت به منظور بهرهوري از امكانات مالي براي كسب منافع شخصي، فساد مالي نام دارد؛ فساد مالي داراي مصاديق بسياري از جمله اختلاس، رشوه، اخاذي، رانتهاي اقتصادي برداشت و دخل و تصرف غيرقانوني در وجوه و اموال، استفاده از امتيازات و بهرهبرداريهاي مالي، تقلب، كمكاري و ... است. اين فساد با تشكيل حكومت و دولت و برپايي تشكيلات اداري و نهادهاي عمومي مطرح شد و همواره تهديدي جدي براي جامعه و منافع عمومي به شمار ميرود.
كشور اسلامي ما نيز از اين قاعده مستثني نميباشد و در اعصار مختلف با اين مساله مواجه بوده است؛ اما مهم اين است كه مفاسد به چه دليلي شيوع يافتهاند و عاملان آن چه كساني بودهاند. ايران معاصر پيوسته از فساد برخي رجال حكومتي در عصر قاجار يا پهلوي اول و دوم رنج برده است. خاندان رژيم سابق و حتي شخص شاه بارها اقدامهاي ناسالمي انجام دادهاند كه در كارنامه رژيم سلطنتي ثبت شده است.به جرات ميتوان فساد مالي حكومت پهلوي را يكي از دلايل شكلگيري نهضت انقلاب اسلامي دانست.
صاحبنظران داخلي و خارجي نيز بر اين مطلب تاكيد بسيار دارند. رژيم سابق داعيه مبارزه با مفاسد مالي را داشت در حالي كه خود به شدت در آن غوطهور بود. اسراف، تجمل، دزدي، رشوه و در يك كلام فساد خاندان سلطنتي و مقامات بلند پايه جامعه آن روز؛ دليل اصلي بحران موجود در كشور به شمار ميرفت.اين مقاله مروري تاريخي بر بروز و شيوع مفاسد مالي در ايران معاصر دارد. در آغاز مقدمهاي از كليت بحث ارائه ميشود و سپس به مفاسد مالي عصر قاجار، پهلوي اول و دوم، خاندان يهودي و دولتهاي رژيم سابق پرداخته ميشود. در پايان نيز به علل وجود مفاسد مالي در ايران پس از انقلاب توجه خواهيم كرد.
ايران در تاريخ معاصر خود، شاهد مفاسد مالي بسياري بوده است؛ حكومتهاي فاسد و مستبد، با سوءاستفادههاي مالي هر آنچه خواستند با ملت ايران كردند. مقام و مسووليت، ثروت كلاني به همراه داشت و بسياري با دادن رشوه، به مقامهاي دولتي و حكومتي دست يافتند و به اين ترتيب، مسير فساد و بهرهبرداريهاي انتفاعي را در جهت منافع شخصي پيمودند.
عامل اصلي اعتراضات مردمي و بزرگان ديني چه در عصر قاجار و چه در حكومت رضاخان و پهلوي دوم، ساختار استبدادي و فساد مالي، به همراه اختناق و مفاسد اخلاقي بود. از طرفي، بحرانهاي اقتصادي به وجود آمده در تاريخ گذشته ايران، ناشي از فساد طبقه حاكم، چپاول ثروتهاي ملي و عمومي و همچنين وجود مقامات بلندپايه حكومتي و دولتهاي فاسد بوده است.
صاحبنظران خارجي و انديشمندان بسياري بر اين مطلب تاكيد دارند. فساد و رشوهخواري مقامات و اعضاي خاندان سلطنتي به شدت با ارزشها و عادتهاي اجتماعي طبقات متوسط و پايين جامعه سنتي ايران در تعارض بود كه منجر به همين دوگانگي شديد طبقاتي شد.
به عنوان مثال، ملت ايران در سالهاي54- 1352، از خود شاه شنيده بودند كه درآمدهاي نفتي كشور سه يا چهار برابر شده است. بر همين اساس آنان سوال ميكردند كه چرا دچار فقر و بحران اقتصادي شدهاند و آن همه ثروت به يكباره چه شد و كجا رفت؟ از آن جا كه رشوهخواري و فساد مالي برخي از اعضاي خاندان سلطنتي، شخص شاه و دولتهاي به قدرت رسيده بر همگان آشكار بود، جامعه آگاه ايران با ديده شك، ترديد و انزجار به رژيم نگاه ميكرد و اين وضعيت براي آنان تحملناپذير بود.
دامنه فساد آنقدر گسترش يافته بود كه يكي از خبرنگاران خارجي با اشاره به جريان مبارزه با فساد در ايران نوشته بود «اين كار، غيرممكن به نظر ميرسد؛ چرا كه پاي همه به نحوي گير است.» دامنه فساد و سوءاستفادههاي مالي اطرافيان شاه و صاحبان نفوذ و قدرت در حكومتهاي گذشته و بهويژه در دستگاه پهلوي آنقدر وسيع و گسترده بود كه از ديد پژوهشگران خارجي نيز به دور نمانده است؛ آنها بيشترين موارد فساد مالي را مربوط به خانواده پهلوي و دربار شاه ميدانند.
چه بسيار سوءاستفادههايي كه توسط يك وزير يا مقام بالاي مملكتي صورت ميگرفت و به راحتي از آن ميگذشتند، در حالي كه يك كارمند ساده با دريافت مختصر رشوهاي محاكمه و زنداني ميشد.
با اين مقدمه كوتاه و اجمالي از وضعيت كلي جامعه ايران در رژيم سابق، اشارات مفصلي نيز به وضعيت جامعه ايران از منظر شيوع مفاسد مالي در عصر قاجار، دوران حكومت رضاخان و پهلوي دوم خواهيم داشت.
ساختار حكومتي اقتصاد ايران كه از ديرباز تاريخ بر مناسبات كسب و كار حاكم بوده و استبداد حكومتهاي تكنفره قاجار و پهلوي، از دلايل پيدايي و رشد فساد اقتصادي به حساب ميآيند. نويسنده براي اثبات اين ادعا به مصداق جالبي اشاره ميكند... شاه قاجار 85 زن داشت كه به زنان درجه اول هر ماه 750 تومان، زنان درجه دوم هر ماه 200 تا 500 تومان و به دخترانش هر ماه 400 تومان حقوق داده ميشد...
ايران چه در عصر قاجار و چه قبل از آن ضربههاي بسياري از فساد مالي و عواقب آن مانند فقر و تبعيض خورده است. قراردادهاي تركمانچاي، گلستان، تالبوت، دارسي و تشكيلات فراماسونري، كاپيتولاسيون و انقلاب سفيد، همه به نوعي باجدادن به بيگانگان و سوءاستفادههاي مالي توسط ايادي داخلي و خارجي بوده است كه گوشههايي از فساد مالي را نشان ميدهد. در اين ميان مبارزان بسياري بودند كه در راستاي مبارزه با مفاسد مالي و خلاصي كشور از اين معضل، جان خود را از دست دادند؛ اميركبير از سردمداران چنان مبارزاتي بود و تاريخ گواه آن است كه چه بر سر او آوردند.
داستان به قتل رسيدن اميركبير حكايت از نارضايتي عاملان فساد در دستگاه حكومتي ناصرالدين شاه دارد؛ چرا كه اقدامات اصلاحي او باعث قطع دستدرازيهاي بسياري بر اموال عمومي و بيتالمال شد. بعدها نيز آيتالله كاشاني، مصدق، مدرس، حضرت امام(ره) از ديگر بزرگاني بودند كه به مبارزه عليه فساد دستگاه حاكمه پرداختند.
سلاطين قاجار جملگي مرتكب اعمال فسادآلودي بودند كه هر يك به نوعي پرده از چهره فاسد آنان برميداشت. در تاريخ آمده كه آغامحمدخان قاجار براي به دست آوردن جواهرات نادري دست به جنايتهاي بسياري در خراسان زد؛ از جمله اينكه حاكم خراسان را در فجيعترين شكل به قتل رساند.
دستاندازي به بيتالمال، باجگيري و نيز سوءاستفادههاي مالي به وفور وجود داشت. بيشتر ماموران دولتي حاضر به گرفتن رشوه بودند و حاكمان محلي نيز به اين امر مبادرت داشته و به ثروتاندوزي مشغول بودند. آنها در نخستين فرصت، مبالغي را كه براي خريد مقام خود پرداخته بودند، از مردم طلب ميكردند. در اين دوران برخي افراد با پرداخت رشوه، به القاب خاصي منتسب ميشدند كه هرگز شايسته آن نبودند. اين القاب حتي به اشخاص غيرمميز نيز داده ميشد.
چنين وضعيتي در دوران سلطنت مظفرالدين شاه و ناصرالدين شاه قاجار نيز وجود داشت؛ حاكمان قاجار براي پرشدن خزانه دولت، هر ساله حكام ايالات را تغيير ميدادند و از اين انتصابات رشوههاي فراواني ميگرفتند. حاكمان محلي نيز كارهاي اداري را به اشخاص متمول ميفروختند و از اين راه بر اموال عمومي قيموميت داشته و چپاولهاي بسيار ميكردند.
در پايان اين بحث يادآوري اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه دستيازي به اموال عمومي و حيف و ميل بيتالمال، در راه خوشگذراني و عشرت شاهان قاجار صرف ميشد. رفتارهاي ناصرالدين شاه از نمونه اين چپاولها است.
بنا به قولي روزي كه او كشته شد، هشتاد و پنج زن داشت كه زنهاي درجه اول ماهي 750 تومان، درجه دوم بين 200 تا 500 تومان و درجه سوم بين 100 تا 150 تومان از خزانه دولت پول ميگرفتند؛ حقوق دخترهاي بزرگ شاه نيز تا 400 تومان در ماه بود و كسي هم حق اعتراض نداشت. اين است نمونههايي از وضعيت كشور ما در عصر قاجار كه چگونه سلاطين و حاكمان دولتي و محلي به راحتي مرتكب فساد ميشدند. با كودتاي رضاخان عمر حكومت قاجار به پايان ميرسد و دوران استبدادي رضاخان و حكومت پهلوي با ويژگيهاي خاص خود آغاز ميشود.
در زمان رضاخان نيز فساد نه تنها كم نشد، بلكه بيشتر از قبل نيز صورت گرفت و حتي با استبداد و اختناق بيشتري هم شايع شد. درخصوص شخصيت رضاخان در تاريخ ايران آمده است: «وقتي او در سوم اسفند 1299 كودتا كرد و در سال 1304 به سلطنت رسيد، نه ملكي داشت، نه كارخانه و نه دارايي قابل ذكري و در سال 1320 املاك سلطنتي او حدود دو هزار ملك شش دانگ برآورد شد كه از راههاي مفسدهآميزي چون غصب، خريد به اجبار و چپاول به دست آمده بود.» در آن زمان رضاشاه با تصرف اموال و املاك مردم، بزرگترين مالك ايران شده بود و تمام چرخهاي حياتي كشور را در جهت منافع شخصي خود به حركت درميآورد. مرگ در انتظار كساني بود كه حاضر نبودند املاك خود را تقديم شاه كنند.
در تاريخ آمده است كه او باجهاي هنگفتي ميگرفت و در حالي كه طبقه سرمايهدار، تجار، انحصارگر و مقربان سياسي را غني ميكرد، تورم و مالياتهاي سنگين و سوءاستفادهها و مفاسد مالي، سطح زندگي مردم را كاهش ميداد. جنون ثروت، رضاخان را آنقدر از خود بيخود كرده بود كه تنها به غصب املاك مردم، برقراري انحصارات و كارخانهداري ختم نميشد، بلكه اعتبارات و بودجه مملكتي و بهويژه درآمد كشور از نفت، بدون هيچ حساب و كتابي در اختيار شخص شاه بود و او به ميل و اراده خود از آن برداشت نموده و حيف و ميل ميكرد.
فساد مالي شخص رضاخان و مفاسد بيشمار مقامات بلندپايه باعث شد، تصدي مشاغل و پستهاي بالاي دولتي و حكومتي تنها در دست عدهاي محدود جابهجا شود.
در تاريخ آمده است: «اداره سيصد شغل سطح بالاي مملكتي فقط در اختيار 70 الي 80 نفر از سياستمداران قديمي و بانفوذ بود كه به جز چند مورد، سن همه آنها از 50 يا 60 سال بيشتر بود.» چنين وضعيتي در طول سلطنت رضاخان به وفور ديده ميشد؛ استبداد، فقر، تبعيض و بحرانهاي اقتصادي بر شدت وخامت شيوع مفاسد مالي افزوده بود.
حكومت استبدادي شاه كه هر روز بر شدت اختناق ميافزود، راه را براي فساد مالي خاندان و اطرافيانش هموار ميكرد.
بعد از روي كار آمدن محمدرضا اوضاع جامعه از نظر شيوع فساد مالي بدتر شد، چرا كه فساد در آن زمان تنها به رضاخان و اطرافيان بانفوذ او محدود ميشد، اما در دوران سلطنت پهلوي دوم، از شخص شاه گرفته تا خاندان و فاميل او و نيز دولتهاي بر سر كار آمده و وابستگان آنها، همگي به چپاول اموال عمومي، رشوهخواري و اخاذي مشغول بودند، به طوري كه اين ميزان گستردگي، باعث شكلگيري اعتراضات داخلي و خارجي شد و حاكميت را با بحران مشروعيت مواجه كرد.
این مساله به عنوان يك موضوع ملي مطرح بود؛ چرا كه به قولي «در رژيم گذشته فسادهاي زير 100 ميليون تومان را مباح ميشمردند.» از آن جا كه خود دولت نيز فاسد بود، نميتوانست در مقابل فساد مقامات و صاحبان قدرت و نفوذكاري انجام دهد و وقتي دولتمردان ادعاي مبارزه با فساد مالي را ميكردند، به سراغ چند تاجر، بازاري يا كارمند دون پايه رفته و آنها را محاكمه ميكردند و خود را حامي جامعهاي بدون مفاسد مالي ميدانستند. در سالهايي كه نفت به قيمت خوبي فروش ميرفت، فساد در نورچشميها بسيار زياد ميشد و وقتي قيمت نفت پايين ميآمد، بحران اقتصادي، فقر مزمن، مهاجرت روستاييان، تبعيض و شكاف طبقاتي و هزار و يك معضل ديگر در جامعه شيوع پيدا ميكرد؛ اين موضوع نتيجه سياستهاي غلط و سوءاستفادههاي مالي كلان و نيز برداشتها و حيف و ميلهاي بيحساب و كتاب ثروت عمومي بود. در ادامه به تفصيل و به صورت موردي، مفاسد شخص شاه، درباريان و خاندان پهلوي و دولتهاي بر سر كار آمده را مرور ميكنيم.
شاه بهزعم خود بودجه كشور را تقرير ميكرد، برداشتها و حيف و ميلهاي او از خزانه عمومي باورنكردني است. يكي از اين هزينههاي عجيب، مخارجي بود كه او براي روابط نامشروع خود ميپرداخت؛ بيشتر اين رشوهها جواهرات قيمتي بودند كه تنها با يك اشاره از خزانه پرداخته ميشدند. همچنين خريد كاخها، ملك، زمين و اتومبيل، سرمايهگذاري در خارج از كشور، سفرهاي خارجي و ... همه از ثروت عمومي و خزانه مملكتي هزينه ميشد.
شخص شاه در بسياري از معاملات انجام شده با شركتهاي اسلحهسازي آمريكايي رشوه ميگرفت. اين شركتها براي جلب توجه وي به منظور خريد از آنها، رشوههاي كلاني ميپرداختند: «خود شاه تنها در يك معامله با شركتهاي اسلحهسازي آمريكايي حدود 5/3 ميليارد دلار رشوه گرفته بود.» در بررسي پروندههاي مربوط به فروش جنگافزار و تسليحات به ايران موارد بسياري در اينخصوص وجود دارد كه نه تنها دولتهاي به قدرت رسيده، بلكه اعضاي خاندان سلطنتي و شخص شاه از شركتهاي مربوط رشوههاي كلاني دريافت ميكردند.
با اين وجود شاه بارها ادعاي مبارزه با فساد را داشت و بر خشكاندن ريشه رشوهخواري و مفاسد در ايران تاكيد ميكرد حتي در اصل نوزدهم به اصطلاح انقلاب سفيد، مبارزه با فساد مالي را گنجانده بود و گاهي اوقات اصل «از كجا آوردهاي» را در مجلس يا دولت بر سر زبانها ميانداخت، هر چند مردم ميدانستند عامل اصلي خود او است و شرط اول مبارزه، پاكسازي دربار ميباشد.
خوشگذرانيها، مجالس عيش و نوش و نحوه برپايي جشنهاي 2500 ساله، همگي ادعاي دروغين شاه را نمايان ميكردند. شاه براي تبليغات رييسجمهوري آمريكا- براي آنكه بعدها حامي او باشد- مخارج هنگفتي پرداخت ميكرد كه تمام اين هزينهها از بودجه عمومي و خزانه پرداخت ميشد.
جالب اينجا است كه اگر شخص مورد نظر، رييسجمهور نميشد، تا مدتها روابط خصمانهاي وجود داشت مگر اينكه امتيازات و رشوههاي خاصي از سوي شاه و دولت ايران داده ميشد تا روابط به حال عادي بازگردد.
نمونهاي از اين مساله در سال 1355 اتفاق افتاد كه دلارهاي نفتي بسياري از ايران براي ستاد انتخاباتي رييسجمهور آمريكا هزينه شد.
رشوهخواري، تصرف اموال و املاك عمومي، قاچاق مواد مخدر، قمار و عياشي تنها گوشهاي از ويژگيهاي خاندان فاسد پهلوي دوم است. به گفته يك منبع موثق غربي، در چند سال آخر حكومت رژيم پهلوي، مبالغ هنگفتي- بالغبر دو ميليارد دلار- از درآمدهاي نفتي به طور مستقيم به حساب بانكي متعلق به اعضاي خانواده سلطنتي در خارج از كشور واريز ميشد كه اين انتقالات هرگز در خزانه كشور ثبت نشد.
اين خاندان با چپاول و بلعيدن ثروت زمينداران و ملاكين و متلاشي كردن نيروهاي اقتصادي- اجتماعي، به درآمدهاي غيرمالي خود افزودند و درآمدهاي ريالي را نيز به حسابهاي خود در خارج از كشور منتقل ميكردند. خزانه مملكتي؛ حساب شخصي شاه، اطرافيان و خاندان پهلوي بود و پرداختها به دلايل مختلفي صورت ميگرفت.
بر طبق مستندات تاريخي، خانواده پهلوي در اوايل دهه 1350 ثروتمندترين خانواده سوداگر ايران بودند؛ شراكت هر يك از افراد اين خانواده در كارخانههاي ساخت ماشينآلات، مجتمعهاي اتومبيلسازي، توليدات ساختماني و ساختمانسازي، شركتهاي معدني و كارخانجات نساجي امري بديهي بود. بيشتر داراييها نيز توسط «بنياد پهلوي» مديريت و اداره ميشد؛ اين بنياد در سال 1337 تاسيس شد تا به ظاهر امور بشردوستانه و خيرخواهانه را سامان دهد. در اواخر دهه 1350 دارايي بنياد بالغبر 8/2 ميليارد دلار ميشد كه در زمينه املاك، بازرگاني، بانكداري، ساخت اتومبيل و ... سرمايهگذاري شد، دارايي شاه در اين بنياد حدود 135 ميليون دلار بود.
خانواده شاه نير غرق در فساد بودهاند و فقط براي جشنهاي 2500 ساله رقمي معادل 100 ميليون دلار هزينه شده است...
برآورد شده كه خاندان سلطنتي 5 درصد كل سرمايه ثابت ناخالص كشور را در برنامه پنجم به صورت بخش خصوصي داخلي سرمايهگذاري كرده بودند.اين وضعيت اقتصادي در جامعه باعث شكلگيري انحصار خاصي شده بود كه بخش بزرگي از آن در دست خاندان پهلوي بود و با وجود انحصارات در اقتصاد داخلي، ديگر كسي را ياراي رقابت با آنها نبود. از طرفي بنياد پهلوي سالانه بالغبر 40 ميليون دلار يارانه ميگرفت و تنها در سال 1356، سهام 207 شركت شامل 8 شركت معدني، 10 كارخانه سيمان، 17 بانك و شركت بيمهاي، 23 هتل، 25 كارخانه فلزات، 25 واحد كشت و صنعت و 45 شركت ساختماني را در اختيار داشت. اين وضعيت اقتصاد كشور را فلج كرده بود، با توجه به اينكه قشر عظيمي از جامعه به شدت از فقر، تبعيض و شكاف طبقاتي رنج ميبرد، بحرانهاي اقتصادي روز به روز بر وخامت اوضاع افزوده بود. كسي هم كه ميخواست سرمايهگذاري كند، در دام انحصارات خاندان سلطنتي افتاده و مضمحل ميشد، چرا كه اجازه كار پيدا نميكرد؛ به نمونهاي از اين موضوع اشاره ميكنيم: «از آن جا كه شاهپور غلامرضا كارخانه سيمان داشت، نميگذاشت كسي اجازه تاسيس كارخانه سيمان بگيرد و در نتيجه اين مساله بود كه مملكت دچار كمبود سيمان شد.»
برپايي مجالس عيش و نوش، جشنها و ميهمانيهاي بسيار و پرخرج از ديگر مواردي بود كه هر يك از اعضاي خاندان سلطنت و وابستگان به ميل خود انجام ميدادند. هزينه تمام اين مجالس پرخرج كه دور از شان والاي انساني بودند، از بودجههاي مملكتي و خزانه عمومي تامين ميشدند. به عنوان مثال، مراسم جشن 2500 ساله را مرور ميكنيم؛ اين جشن كه به مناسبت سالگرد بنيانگذاري نخستين سلسله شاهنشاهي در ايران بر پا شد به شكل مفتضحانهاي برگزار شد.
اين جشن تنها براي رهبران كشورهاي خارجي تدارك ديده شد و به همين خاطر كليه فعاليتهاي تداركاتي آن نيز به خارجيان سپرده شد. جشنها با بريز و بپاش فراواني برگزار شدند و هزينه يكصد ميليون دلاري آن هم از خزانه مملكتي پرداخت شد.
در مجالس برپا شده اعمال خلاف اخلاق و فاسد جاري بود، تنها براي تزئين و چراغاني شهر تهران حدود هشتاد ميليون تومان هزينه شد؛ در حالي كه در جنوب شهر، مردم از شدت قحطي و خشكسالي مجبور بودند اطفال خود را بفروشند.
به همين دليل جرقههاي اعتراض و انزجار از شاه، خاندان سلطنتي و دولتهاي وابسته شعلهورتر شد.سوء استفادههاي مالي، رشوهخواري و فساد مالي در معاملات داخلي و خارجي فراوان بود، به طوري كه در طول تاريخ 2500 ساله پادشاهي سابقه نداشت. اين مساله تنها مشكل موجود نبود، بلكه اعضاي خانواده سلطنتي كه از اين راهها ثروت كلاني به دست آورده بودند، به فساد اخلاقي روي آورده بودند، قماربازي، عياشي و قاچاق مواد مخدر از كارهاي معمول آنها بود. فردوست درباره اشرف، خواهر محمدرضا پهلوي نوشته: «قماربازي، قاچاق مواد مخدر و عياشي كه با سوءاستفادههاي مالي همراه بود از جمله كارهاي روزمره اشرف بود.» دخالتهاي دربار در امور مربوط به مواد مخدر تنها به اشرف ختم نميشد، بلكه هر يك به نوعي سهيم بودند و حتي دولتهاي بر سر كار آمده و برخي از شخصيتهاي صاحب قدرت نيز به اين كار مبادرت داشتند.
نمونههاي بسياري از ارتكاب اعمال فاسد توسط خاندان پهلوي وجود دارد كه به عنوان مثال روزنامه كيهان در شهريور و مهرماه سال 1376 طي سلسله مقالاتي با عنوان «دزدان با چراغ» به آنها اشاره كرده است و خاطرات موجود و كتابهاي نوشته شده در اين زمينه توسط نويسندگان داخلي و خارجي نيز بر اين موضوع تاكيد دارند؛ بنابراين وقتي شاه و خاندان پهلوي در فساد مالي غوطهور هستند، ميتوان وضع دولتهاي وابسته را در آن دوران حدس زد و اگر تلاشي براي مبارزه با فساد صورت گرفته به يقين ادعايي دروغ بوده كه راه به جايي نميبرد.
فساد مالي وزيران و دولتهاي بر سر كار آمده در دوران پهلوي دوم زبانزد خاص و عام است. هر دولتي كه بر مسند قدرت مينشست، بيشتر از دولت قبلي مرتكب اعمال فاسد ميشد و جالب اينجا است كه هر دولت و كابينهاي كه بر سر كار ميآمد، سرلوحه كار خود را مبارزه با فساد قرار ميداد و اعلام ميكرد: «دولتها با فساد و در كنار فساد زندگي كردهاند و با عوامل و اسباب فساد در حال سازش دائمي و همزيستي مسالمتآميز به سر بردهاند.»
مهمترين و اصليترين راه براي سوءاستفادههاي مالي و فساد دولتهاي رژيم، خريد تسليحات از طريق بودجه نظامي بود. طبق آمار موجود در دهه 1970 ارتش ايران داراي سلاحهايي بود كه حتي نيروهاي نظامي آمريكا هم به آنها مجهز نبودند و برخي از آنها براي ارتش آمريكا گران تشخيص داده شده بود. بودجه مستقيم وزارت جنگ از سال 1953 تا 1961 به ميزان 65 ميليارد ريال يعني چهار برابر بودجه صنعتي و كشاورزي بود؛ كمكهاي نظامي آمريكا به ايران باعث شد 40 درصد از بودجه نفت كه بايد براي كارهاي عمراني و توسعه اقتصادي خرج ميشد، صرف كسري بودجه ناشي از نظاميكردن كشور شود.در دولتهاي انتصابي، مشاغل و پستهاي دولتي، حكومتي و سفارتخانهاي با پرداخت رشوههاي كلان جابهجا ميشد؛ اين مشاغل ممكن بود به كساني داده شود كه هرگز تخصصي در امور محوله نداشتند. نفوذ صاحبان ثروت و قدرت در دولتمردان و وزيران به جايي رسيده بود كه حتي ممكن بود اقتصاد مملكت را با بحران روبهرو كند.
يكي از اين نمونهها مربوط به وقتي است كه گلسرخي، وزير منابع طبيعي بود. وي با يكي از تجار معروف به نام آهنچيان قرار گذاشتند هر جا زمين يا ملك باارزشي يافتند، آن را جزو اراضي منابع طبيعي (ملي) معرفي كرده و آن را از تملك صاحبش خارج كنند و بعد از خريد ارزان، زمين را از ملي بودن خارج كرده، به چند برابر قيمت بفروشند و در اين ميان سود حاصله را بين خود تقسيم كنند. مواردي از اين دست در تاريخ بسيار به چشم ميخورد.
مرجع : حسن دادگر روزنامه دنیای اقتصاد
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
ناگفته نماند كه مراسم و تشريفات آن توسط كشورهاي خارجي برنامه ريزي شده بود به طوري كه مهمانداران و خدمه هم از كشورهاي بيگانه انتخاب شده بودند، كه اين مسئله خود با اصل فلسفه جشنها يعني به نمايش گذاشتن ارزشهاي ملي و تمدن ايران باستان مغايرت داشت.
اسناد ارائه شده متعلق به سالهاي 1339 تا 1350 است. برطبق اسناد، وزارت دارايي خواستار مطرح نمودن طرح تصويبنامه اصلاحي مربوط به اختصاص نصف درآمد غيرمستقيم از اضافه نرخ نوشابههاي الكلي براي مصارف جشنهاي شاهنشاهي در هيئت دولت بوده و يك سال بعد يعني در سال 1340 دولت به دليل مضيقه مالي اقدام به تعويق جشنها نموده و نهايتاً در سال 1342 حسين علا وزير دربار از اسدالله علم نخستوزير اتخاذ تصميماتي را جهت تأمين اعتبار جشنهاي شاهنشاهي خواستار شده است.
اسناد موجود حاكي از صرف اين هزينه جهت ايجاد محل برگزاري جشن، پذيرايي از مهمانها اعم از رؤساي كشورها، پادشاهان و ايرانشناسان از كشورهاي مختلف، اعطاي مدال يادبود جشن به شخصيتها و40 نفر از افسران شركتكننده در مراسم جشن و...
1 - رونوشت نامه وزارت دارايي به نخستوزير درباره طرح تصويبنامه تخصيص نيمي از درآمد غيرمستقيم سال 1339 از نرخ نوشابههاي الكلي به بودجه شاهنشاهي در هيئت دولت جهت تصويب و اجرا «1-19-121ش»2 - نامه وزارت دربار به جواد بوشهري نايب رئيس شوراي مركزي جشنهاي شاهنشاهي ايران مشعر بر به تعويق انداختن جشنهاي شاهنشاهي به دليل مضيقه مالي دولت «4-19-121ش»
3 - نامه حسين علا وزير دربار به علم نخستوزير مبني بر درخواست اتخاذ تصميماتي در جهت تأمين اعتبار جشنهاي شاهنشاهي«2-19-121ش»
4 - نامه علياكبر محلوجي به اسدالله علم وزير دربار مشعر بر ارسال مبلغي جهت كمك به هزينه جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي«1-62-138م»
5 - نامه فضلالله مشاور به امير متقي مديركل دربار شاهنشاهي درباره درخواست پرداخت هزينه ساختمان و چادرهاي پذيرايي رؤساي كشورهاي پيمانكار آن«39-82-3-171الف»
6 - نامه اردشير زاهدي وزير امور خارجه به عبدالرضا انصاري قائممقام رئبس شوراي مركزي جشن شاهنشاهي درباره ارسال صورت اسامي ايرانشناسان هر كشور به سفارت ايران در آن كشور جهت دعوت از آنان و شركت در مراسم جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي به همراه نامه دعوت از ايرانشناسان كابل و عدم تمايل كشور افغانستان به شركت در جشن مذكور«3-4-121ش» (صفحه 1)
7 - نامه اردشير زاهدي وزير امور خارجه به عبدالرضا انصاري قائممقام رئبس شوراي مركزي جشن شاهنشاهي درباره ارسال صورت اسامي ايرانشناسان هر كشور به سفارت ايران در آن كشور جهت دعوت از آنان و شركت در مراسم جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي به همراه نامه دعوت از ايرانشناسان كابل و عدم تمايل كشور افغانستان به شركت در جشن مذكور (صفحه 2)
8 - نامه اردشير زاهدي وزير امور خارجه به عبدالرضا انصاري قائممقام رئبس شوراي مركزي جشن شاهنشاهي درباره ارسال صورت اسامي ايرانشناسان هر كشور به سفارت ايران در آن كشور جهت دعوت از آنان و شركت در مراسم جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي به همراه نامه دعوت از ايرانشناسان كابل و عدم تمايل كشور افغانستان به شركت در جشن مذكور (صفحه 3)
9 - نامه سپهبد رياحي دائر بر شرح اقدامات خود جهت جلب موافقت ملكه هلند به منظور شركت در جشن 2500 ساله شاهنشاهي «4-3215-113ر» (صفحه 1)
10 - نامه سپهبد رياحي دائر بر شرح اقدامات خود جهت جلب موافقت ملكه هلند به منظور شركت در جشن 2500 ساله شاهنشاهي (صفحه 2)
11 - صورتجلسه برنامه بانك در جشن شاهنشاهي مشتمل بر تأمين اعتبار جهت چاپ كتاب، آذينبندي، تأمين نيروي برق و... [13-1-2-112س]
12 - تلكس مرزبان سفير ايران در سوئد مشعر بر درخواست ارسال دعوتنامه پروفسور يوسي آرو به فنلاند جهت شركت در مراسم جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي«4-4-121ش»
13 - مقاله يك روزنامهنگار آمريكايي در دفاع از جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي و تخمين زدن بودجه جشن در حدود 30 الي 40 ميليون دلار «3-3211-6452الف» (صفحه 1)
14 - مقاله يك روزنامهنگار آمريكايي در دفاع از جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي و تخمين زدن بودجه جشن در حدود 30 الي 40 ميليون دلار (صفحه 2)
15 - رونوشت نامه هرمز قريب رئيس كل تشريفات شاهنشاهي به سرلشكر ناصر فيروزمند مبني بر ارائه اطلاعاتي درباره همراهان محمد يحييخان رئيسجمهوري اسلامي پاكستان جهت شركت در جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي«50-322-9557ف» (صفحه 1)
16 - رونوشت نامه هرمز قريب رئيس كل تشريفات شاهنشاهي به سرلشكر ناصر فيروزمند مبني بر ارائه اطلاعاتي درباره همراهان محمد يحييخان رئيسجمهوري اسلامي پاكستان جهت شركت در جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي (صفحه 2)
17 - حكم اعطاي مدال يادبود جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران به جعفر شريف امامي رئيس مجلس سنا«3-3242-4513ش»
18 - نامه تشكر كميته شميران جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي از مهندس عنايت بهبهاني بابت كمكهاي مادي و معنوي مخاطب در برگزاري جشنهاي مذكور«13-1-157ب»
19 - فرمان همگاني ارتش دائر بر اعطاي مدال يادبود جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي به 40 نفر از افسران شركتكننده به طور مستقيم در جريان بزرگداشت جشن مذكور«48-322-9557ف»
: اوج شکوه و جلال سمبلیک شاه، در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی متجلی شد، این مراسم گسترده، پرخرج و باشکوه که به منظور پیوند دادن هر چه بیشتر تاریخ ایران با دوران باستان بر پا شد، نشان دهنده طرز تفکر نادرست شاه بود.
بخشی از حیف و میلهای بیت المال رژیم شاه، مربوط به اسراف و ولخرجی در کارهای بیهوده و تبلیغاتی بود، برگزاری مراسم و جشنها و صحنه سازیهای تبلیغاتی رژیم پهلوی از این گونه است که عمده جهت جبران کمبودها و نقصهای اساسی سلطنت و نیز جبران احساس بی اعتمادی و ناامنی درونی خود شاه برگزار می گردید.این جشنها و مراسم بی محتوا که مردم را سرگرم می ساخت، موجب اسراف و ولخرجی زیادی می شد.
اوج این مراسم در جشنها بین سالهای 55 1345 است که دهه جشنهای شاه نام گرفت، (1) سال 1345 جشن بیست و پنجمین سال سلطنت شاه، سال بعد، جشن تاجگذاری و سال 1350 جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی با آن همه مخارج و هزینه های هنگفت (2) برگزار شد.طی مدت بیش از چهار سال، قسمت اعظم کار سازمانهای دولتی، اختصاص به آمادگی مقدمات این جشنها داشت، سال 1350، سال کوروش نام گرفت و یک سال تمام آرم این جشنها در همه جا و روی همه چیز وجود داشت.
حسنین هیکل در مورد این مراسم و جشنها می نویسد: شاه با عهده گرفتن نقش یک فرمانروای مطلق و مستبد در سرزمین تقدیر، دچار یک جنون عظمت شده بود، (3) اولین نشانه سمبلیک این شکوه و جلال جدید، مراسم تاجگذاری او بود. این مراسم چنان باشکوه بود که هیچ یک از تاجهای خزانه سلطنتی ارزش این مراسم را نداشت و لذا شاه دستور داد که تاجهایی توسط جواهر سازی «کارتیه» ساخته شود.حدود 3380 جواهر در تاج شاه و مقدار کمتری نیز در تاجهای فرح و ولیعهد به کار رفته بود.
اوج شکوه و جلال سمبلیک شاه، در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی متجلی شد، این مراسم گسترده، پرخرج و باشکوه که به منظور پیوند دادن هر چه بیشتر تاریخ ایران با دوران باستان بر پا شد، نشان دهنده طرز تفکر شاه در این برهه است. (4) در این جشنها، 9 پادشاه، 5 ملکه، 21 نخست وزیر و پرنس و تعدادی از رؤسای جمهوری و معاونان رئیس جمهور و نخست وزیر، از کشورهای مختلف جهان حضور داشتند. علاوه بر این عده ای از صاحبان امتیاز و سردبیران روزنامه ها، تاجران اسلحه و سرمایه داران هم از سوی شاه دعوت شده بودند.
به منظور برگزاری این جشنها، شهری با گرانبهاترین تزیینات در کنار تخت جمشید بنا شد، حسنین هیکل که گویا آغاز مراسم را درک کرده، اعتراف می کند که از جهت زشتی و وقاحت تقریبا مضحک بود.(5) جلال الدین مدنی از آن به عنوان یکی از مضحک ترین اقدامهای قرن (6) و منوچهر محمدی آن را به عنوان بزرگترین نمایش عصر(7) نام می برند.
آن گونه که هیکل می نویسد، تهیه غذا و آذوقه این مراسم به عهده رستوران ماکسیم گذاشته شده بود و کوههای خاویار و دیگر غذاهای لذیذ به مصرف می رسید.تجهیزات مورد نیاز برای تهیه و ادامه این خوشگذرانی فوق تصور بود، (8) نیروگاههای متعدد برق برای تأمین برق یخچالها و واحدهای تهویه مطبوع، تلفنها، تلویزیونها، وسایل حمل و نقل وغیره در بیابان بر پا شده بود.
میزان هزینه این جشنها هیچ گاه معلوم نشد، ولی عمده بودجه مملکت، ظرف چند سال در این راه به کار رفت و بسیاری از امور عادی کشور معوق ماند.علاوه بر بودجه دولت، برخی از سرمایه داران بخش خصوصی نیز در این مورد به دولت کمک کردند. (9) حسنین هیکل، هزینه این مراسم سه روزه را برای ملت ایران 120 میلیون دلار (10) و منابع دیگر، رقم 500 میلیون دلار را ذکر می کنند. (11) اما این جشنها پایان ماجرا نبود، سال 1351، سالگرد همین جشنها را جشن گرفتند، چند ماه بعد، جشنهای نخستین دهه انقلاب سفید را بر پا داشتند و بعد از آن نوبت به جشنهای پنجاهمین سال سلطنت پهلوی رسید که آرم، برنامه، بودجه و سازمان آن خیلی مفصل بود. جشنها همچنان ادامه داشت و یکی پس از دیگری از راه می رسید. همه اینها غیر از جشنهای عادی سالیانه بود که به مناسبت ایام تولد و ازدواج اعضای خاندان سلطنتی بر پا می شد و طی سالها، مدارس و ادارات به تعطیلی آنها عادت داشتند. (12) اما این همه تجمل و تشریفات و تفریح و مسافرتهای خارج، کافی نبود و شاه می خواست جزیره کیش را به مونت کارلوی حاره ای ایران تبدیل کند که سلطنتش کفاف نکرد.به طور خلاصه باید گفت که این دوره، دوره اوج خوشی و خوشگذرانی شاه و خاندان سلطنتی بود.
شاه با این مراسم و جشنها، خود را در اوج قدرت و سلطانی بلا منازع می دید که جبران ضعف شخصیتی و نامشروع بودن سلطنتش را می کرد.هیکل با اشاره به جلال و جبروت شاه در این مراسم، می نویسد: شاه میهمانان خود را با انواع برنامه ها سرگرم کرده و اینکه با احساس حلول روح کوروش و داریوش در خود، آن احساس ناامنی سابق را جبران می کرد. (13) اما همین جشنها و مراسم را سرآغازی بر سقوط سلطنت در ایران دانسته اند، (14) زیرا تضاد بین شکوه و عظمت این جشنها، و فقر و فلاکت اکثریت ملت ایران را به وضوح نشان داد و حربه ای تبلیغاتی و سوژه ای برای اعلام نارضایتی به دست مخالفین داد.
در مورد فساد اقتصادی درباریان و کارگزاران رژیم پهلوی، حضرت امم خمینی(ره) در سخنرانی مورخ 4 آذر 1357 خویش در پاریس میفرمایند: «من خواندم این را یا در یک چیز بود که برای من خواندند - این را که یک ویلایی برای خواهر شاه یک کدام از این خواهرانش(15) یک ویلایی خریدهاند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که 6 میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده! یک همچون ویلایی از پول کی؟ ما که رضاخان را میشناختیم، وقتی که آمد این جا یک آدمی لختی بود.(16)»
منصور رفیع زاده آخرین رئیس شعبه ساواک در آمریکا در کتاب خاطرات خود پیرامون جشن هنر افسانهای شاه در تخت جمشید شیراز که به مناسبت نظام 2500 ساله شاهنشاهی در ایران برگزار گردید، مینویسد: «یک لیست کامل از بخش خریدهای ساواک به دست آوردم که براساس آن کار طبخ اغذیه جشن، به رستوران ماکزیم در پاریس محول شد. تزئین 59 چادر میهمانها و 3 چادر سلطنتی که همگی مجهز به تهویه مطبوع بودند، در صحرا به عهده شرکت فرانسوی جانس در پاریس گذارده شد. این شرکت مسئولیت دکور مجدد کاخ سفید برای ژاکلین کندی را نیز بر عهده داشت. مبلها از نوع لویی XV، حمامها از سنگ مرمر فرانسوی، شعمدانها لیموگیس چینی و ظروف کریسالی باکارات بودند.(17)
برای این جشنها 165 پیشخدمت زن و مرد، 25 متخصص زیبایی (زن و مرد)، 1500 کلاه گیس مردانه، 300 نیم کلاه گیس، 400 جفت مژه و لباسهای فرانسوی در نظر گرفته شد. طبق گزارش 15 اکتبر 1971 (1350) مجله تایم 5/3 تن کره و پنیر، نیم تن خامه، 250 بطری شراب، معادل 840.000دلار لامپهای رنگی و فرش و قالیچه برای تمامی چادرها، محوطه سازی که شامل چند هزار قطعه فضای سبز و چند هزار تاج گل میشد، همه توسط نیروی هوایی ایران از پاریس به ایران آورده شده بود. تأمین اجناس و اشیای این مراس، بازرگانان پاریسی را که تهیه همه چیز را بر عهده داشتند، یک سال تمام مشغول کرد. پروازهای دوبار در ماه هواپیما و ستون کامیونها کلیه اقلام مورد نظر را از پاریس به صحرا حمل نمودند. یکی از خلبانان ایرانی به من گفت من با هواپیما به اندازه یک سال پرواز فرش و کریستال و مشروب و سنگ مرمر برای حمامها حمل و نقل کردهام.
هر چند فرش ایران در دنیا از شهرت چند صدساله برخوردار است، تمامی فرشهای مورد نیاز چادرها به فرانسه سفارش شده بود. مطابق گزارش مجله تایم لیست خرید ماکسیم 2500 بطر شراب (از جمله شرابهای منطقه شاتو در فرانسه به قیمت یکصد دلار بابت هر شیشه) را در بر میگرفت که یک ماه قبل از مراسم به ایران ارسال شده بود. مدتها قبل از جشن، شاه به ساواک دستور داده بود جلوی درز هر گونه خبری در مورد هزینههای گزاف و ولخرجیهایش را مخصوصاً به روزنامههای نیویورک و لوموند بگیرد. تنها غذای ایرانی که در این جشن مورد استفاده قرار گرفت خاویار دریای خزر بود.
در یکی از سفرهایم به تهران، تیمسار مقدم رئیس ساواک به من گفت: اگر از ارقام نجومی خرجها و دزدیهایی که برای تدارک این جشنها در جریان است مطلع شوی مغزت داغ میشود. مجموع این جشن 300 میلیون دلار برآورد شد، اما مسلماً هزینههای واقعی به مراتب بیش از مبلغ فوق بود، زیرا عمده مخارج به گردن وزارتخانههای مختلف بود و هیچ یک از وزرا جرأت مطرح نمودن آن را نزد شاه نداشتند. همچنین تمامی سازمانهای دولتی و شرکتهای خصویصی موظف بودند مبالغی را به برگزاری این جشن اختصاص دهند. طبق یک برآورد تقریبی، توسط شاه 800 میلیون دلار در این جشن هزینه شد.»
اینها نمونههای کوچکی از هزاران مورد مفاسد اقتصادی دوران رژیم پهلوی بود. اما به برکت پیروزی انقلاب اسلامی به این تباهیها پایان داده شد. بدین ترتیب حاکمان و کارگزاران نظام اسلامی از بین توده مردم معمول جامعه و نه از قشر سرمایهدار برگزیده شدند و عرصه بر سرمایهداران زورمند و ستمگر تنگ گردید. با نگاهی گذرا به زندگی شخصیت و رهبران و مسؤولین تراز اول جامعه، به خوبی نشان میدهد که اکثریت قاطع آنها از اقشار معمولی و عادی جامعه بوده و به صنف سرمایهداران بزرگ تعلق نداشتهاند. به برکت این پیروزی مفاسد اقتصادی و تاراج بیتالمال به شدت کاهش یافت. البته ما مدعی نیستیم که پس از انقلاب اسلامی به هیچ وجه مفاسد اقتصادی وجود نداشته است. اما در این مورد باید به دو نکته توجه داشت.
اول اینکه در دوران رژیم پهلوی، غارت و تاراج بیتالمال و سوء استفادههای کلان در بین مقامات مملکتی یک اصل کلی بود و به شکل گستردهای رواج داشت و سلامت اقتصادی در بین آنها استثناء محسوب میشد، اما در دوران پس از پیروزی انقلاب موضوع کاملاً برعکس شد. یعنی سلامت اقتصادی گسترش یافته و یک اصل شد و سوء استفاده مالی و مفاسد اقتصادی حالت استثناء به خود گرفت.
نکته دوم این که انقلاب اسلامی ایران پایان دادن به حاکمیت سرمایهداران و مفاسد اقتصادی را به عنوان یک دستاورد به ارمغان آورد. در دهه اول پس از انقلاب این امر به خوبی مشهود و ملموس بود، اگرچه متأسفانه از دهه دوم به بعد به تدریج شاهدیم که در اثر اهمال و مسامحه دست اندرکاران مربوطه، مفاسد اقتصادی و حاکمیت سرمایهداری عرصه را برای ظهور و رشد خود فراهم دیده است.
1- سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص .128
2- رجوع شود به کلر بریر و پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صفوی، صص 10 8، به نقل از: مدنی، همان، ص 129 .128
3- حسنین هیکل، پیشین، ص 172 .171
4- محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص .68
5- حسنین هیکل، پیشین، ص 172 .171
6- جلال الدین مدنی، پیشین، ص .129
7- منوچهر محمدی، پیشین، ص .68
8- محمد حسنین هیکل، پیشین، صص 173 .172
9- جلال الدین مدنی، همان، صص 130 .129
10- حسنین هیکل، همان، ص .173
11- احمد فاروقی و ژان لوروریه، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی فراقی، (تهران: امیر کبیر، 1358)، ص .41
12- جلال الدین مدنی، اسامی و مناسبتهای تعطیلی ایام سال را که فقط به تولد و ازدواج خاندان پهلوی اختصاص داشت، در مجموع 24 مورد ذکر کرده است.رجوع شود به: مدنی، پیشین، صص 131 .130
13- حسنین هیکل، پیشین، ص .176
14- منوچهر محمدی، پیشین، ص .86
15- منظور شمس خواهر بزرگتر شاه است که در منطقه مهردشت کرج با کمک بزرگترین معماران انگلیسی، قصری افسانه ای به نام مروارید بنا نهاد که انبوهی از گیاهان و درختان زیبا آن را آراسته بود.
16 - معماران تباهی، ج 3، ص 431.
17 - خاطرات منصور رفیع زاده آخرین رئیس شعبه ساواک در آمریکا، ص 230 تا 237
مهرمیهن
مهمترين و بي سابقه ترين مراسمي که در دوره محمدرضا پهلوي برگزار شد، جشنهاي موسوم به 2500 سال شاهنشاهي ايران در سال 1350 ش در تخت جمشيد بود . گويا براي اولين بار در سال 1337 بود که شاه به رغم مشکلات عديده سياسي ، اقتصادي و اجتماعي کشور به فکر افتاد به مناسبت گذشت 2500 سال از پايه گذاري رژيم شاهنشاهي در ايران به دست کوروش دوم هخامنشي جشني در خور اعتنا برگزار کند و توجه جهانيان را به سوي ايران، به عنوان کشوري کهنسال و قدرتمند [![جلب نمايد. بگذريم از اينکه بر خلاف تصور شاه و اطرافيانش، بنيانگذاري شاهنشاهي ايران در زمان کوروش دوم ملقب به کبير، که خود هفتمين شاه هخامنشي به شمار مي رفت، نبود؛
بلکه حداقل تا جايي که حافظه تاريخ ياري مي دهد قبل از سلسله هخامنشي دو سلسله ديگر مادها و ايلاميها نيز به عنوان سلسلههايي ايراني در اين کشور حکومت کرده بودند. از سوي ديگر حتي اگر به فرض محال زمان کوروش دوم هخامنشي را هم آغاز پادشاهي ايران بپذيريم، از آن زمان تا دوره سلطنت محمدرضا پهلوي حداقل چند صد سال در تاريخ ايران از سلطنت پادشاهان ايراني، چنان که مد نظر شخص محمدرضا و برگزارکنندگان جشنهاي 2500 ساله بود، اثري وجود ندارد. چنان که از ورود اسلام به ايران تا تشکيل حکومت محلي طاهريان در سال 205 هـ ق چيزي حدود 180 سال فاصله وجود دارد؛ و يا سلسلههاي ترک تبار و به خصوص مغولان و تيموريان را نمي شود جزو ميراث و افتخارات شاهنشاهي 2500 ساله شاه و اطرافيانش بر شمرد.
در آغاز امر رياست عاليه «سازمان شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي» که مقرر بود تمهيد برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي را فراهم آورد بر عهده شخص شاه بود و حسين علاء وزير دربار وقت هم به عنوان رئيس شوراي مرکزي جشنها تعيين شده بود و سناتور جواد بوشهري هم نيابت علاء را برعهده داشت. هرچند به تدريج در اعضاي اين سازمان و نيز کميسيونها و مراکزي که به دلايل عديده سياسي، اقتصادي و فرهنگي در آن عضويت پيدا کردند تغييراتي به وجود آمد، با اين حال اعضاي مؤسس و تشکيل دهنده «سازمان شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي ايران» در آغاز امر شامل افراد، سازمانها، مراکز، وزارت خانه ها و کميسيونهاي زير مي شد:
(تحت سرپرستي عاليه اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران)
1. حسين علاء وزير دربار شاهنشاهي و رئيس شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي ايران.
2. سناتور جواد بوشهري، رئيس کميسيون مالي و نايب رئيس شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي ايران.
3. وزير دارايي
4. وزير امور خارجه
5. وزير کشور
6. وزير فرهنگ
7. وزير پست و تلگراف و تلفن
8. وزير راه
9. استاندار فارس
10. رئيس هنرهاي زيباي کشور
11. رئيس دانشگاه تهران
12. سناتور سپهبد امان الله جهانباني
13. مديرکل انتشارات و راديو
14. رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران
15. رئيس سازمان اطلاعات و امنيت کشور
16. رئيس ژاندارمري کل کشور
17. رئيس اداره تربيت بدني
18. رئيس شهرباني کل کشور
19. شهردار تهران
20. رئيس اداره کل باستانشناسي
21. سناتور مطيع الدوله حجازي
22. استاد سعيد نفيسي
23. دکتر رضازاده شفق، استاد دانشگاه
24. رئيس کل بانک مرکزي
25. رئيس هيئت مديره انجمن آثار ملي
26. شجاع الدين شفا (دبيرکل) رايزن فرهنگي و سخنگوي دربار شاهنشاهي (دبير کل شوراي مرکزي)
27. دکتر مهدي بياني، مدير کل کتابخانه ملي و کتابخانه سلطنتي (منشي شوراي مرکزي)
28. مديرعامل بنگاه ترجمه و نشر کتاب
30. مديرعامل جمعيت شيرو خورشيد سرخ ايران
31. محمدتقي مصطفوي (مديرکل سابق باستانشناسي)
32. مديرعامل بانک ساختماني
33. مديرعامل بانک رهني
34. غلامرضا برزگر، ناظر دولت در بانک مرکزي (بازرس مالي شوراي مرکزي)
(اسامي اعضاي کميسيونهاي هشتگانه شوراي مرکزي)
1. کميسيون مالي
1. سناتور جواد بوشهري
2. مديرعامل بنياد پهلوي
3. مديرعامل شيرو خورشيد سرخ ايران
4. غلامرضا برزگر، بازرس مالي
2. کميسيون نظارت در اجراي برنامه ها
1. سناتور سپهبد جهانباني
2. تيمسار سپهبد اق اولي رئيس بانک سپه و مديرعامل انجمن آثار ملي.
3. دکتر رضازاده شفق استاد دانشگاه
4. غلامرضا برزگر بازرس مالي شوراي مرکزي
3. کميسيون انتشارات
1. رئيس اداره کل هنرهاي زيباي کشور (يا نماينده تام الاختيار)
2. استاد نفيسي استاد دانشگاه
3. رئيس اداره کل انتشارات و راديو (يا نماينده تام الاختيار)
4. کميسيون فرهنگي
1. وزير فرهنگ (يا نماينده تام الاختيار)
2. رئیس دانشگاه تهران (يا نماينده تام الاختيار)
3. دکتر احسان يارشاطر مديرعامل بنگاه ترجمه و نشر کتاب
4. دکتر مهدي بياني رئيس کتابخانه ملي و سلطنتي (منشي شوراي مرکزي)
5. سناتور مطيع الدوله حجازي
5. کميسيون هنري
1. رئيس اداره کل هنرهاي زيباي کشور (يا نماينده تام الاختيار)
2. رئيس اداره باستانشناسي (يا نماينده تام الاختيار)
3. وزير پست و تلگراف و تلفن (يا نماينده تام الاختيار)
4. محمدتقي مصطفوي مديرکل سابق باستانشناسي
6. کميسيون تشريفات و پذيرائي
1. مديرعامل بنياد پهلوي (يا نماينده تام الاختيار)
2. وزارت کشور (يا نماينده تام الاختيار)
3. وزير امور خارجه (يا نماينده تام الاختيار)
4. وزير دارايي (يا نماينده تام الاختيار)
5. رئيس شهرباني کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
6. رئيس اداره اطلاعات و سازمان امنيت (يا نماينده تام الاختيار)
7. رئيس دانشگاه تهران (يا نماينده تام الاختيار)
8. رئيس ژاندارمري کل کشور ( يا نماينده تام الاختيار)
9. شهردار تهران (يا نماينده تام الاختيار)
7. کميسيون ارتشي و ورزشي
1. سناتور سپهبد جهانباني
2. سپهبد اق اولي رئيس بانک سپه و مديرعامل انجمن آثار ملي
3. سپهبد عميدي رئيس تربيت بدني (يا نماينده تام الاختيار)
4. رئيس شهرباني کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
5. رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران (يا نماينده تام الاختيار)
8. کميسيون ارتباطات
1. سناتور سپهبد جهانباني
2. وزير راه (يا نماينده تام الاختيار)
3. وزير پست و تلگراف و تلفن (يا نماينده تام الاختيار)
4. رئيس ژاندارمري کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
5. رئيس اداره مخابرات ارتش (يا نماينده تام الاختيار)
6. فرمانده نيروي هوايي (يا نماينده تام الاختيار)
7. رئيس هواپيمائي کل کشور (يا نماينده تام الاختيار)
8. رئيس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران (يا نماينده تام الاختيار)1
به هر حال به دنبال تصميم شاه جهت برگزاري اين جشنها، هيئتي در دربار تشکيل شد تا مقدمات لازم را براي اين منظور فراهم آورد. ابتدا شجاع الدين شفا، که خود از پيشنهاددهندگان اوليه برگزاري جشنهاي 2500 ساله بود، به عنوان دبير کل اين هيئت تعيين شد. پس از حدود دو سال که هم برنامه ها و هم مراکز فرعي اين تشکيلات جديد گسترش قابل توجهي يافته بود، سناتور جواد بوشهري به رياست آن برگزيده شد و اين سمت را تا سال 1347 حفظ کرد. اين هيئت که تحت عنوان شوراي مرکزي جشنهاي شاهنشاهي از آن ياد مي شود تلاش گسترده و پيگيري را در زمينه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و تبليغاتي در ايران و ساير کشورهاي جهان آغاز کرد تا زمينه هاي لازم براي برگزاري جشنهاي 2500 ساله را فراهم آورد. اين شورا به زودي دفاتر و نمايندگيهايي در شهرهاي مهم ايران و پايتختهاي کشورهاي اروپايي و آمريکا تأسيس کرد و طرحهاي تبليغاتي و نظاير آن را آماده و جهت اجرا در اختيار دست اندرکاران امور قرار داد. از جمله اين برنامه ها مي توان به طرح بناي ميدان شهياد (آزادي کنوني) در شهر تهران، انتشار کتب و مقالات تاريخي مربوط به تاريخ ايران قبل از اسلام، طرح تعمير و مرمت تخت جمشيد، تهيه فيلمهاي تبليغاتي به اصطلاح مستند، تهيه و آماده سازي آثار باستاني ايران، بافت فرشهاي دستباف با نقشهايي از تصاوير شاهان و بزرگان ايران، تهيه انواع سلاحهاي جنگي و لباسها و زين و برگها و پرچمها و نظاير آن منطبق با دوره هاي تاريخي قبل از اسلام ايران و همچنين «فراهم ساختن وسيله تفهيم اساسي شاهنشاهي ايران براي جوانان» و ... اشاره کرد.2
جواد بوشهري در سال 1347 عملاً از رياست شوراي مرکزي جشنهاي 2500 ساله کنار گذاشته شد و به جاي وي اسدالله علم وزير دربار منصوب شد. هر چند که جواد بوشهري به لحاظ ظاهري و تشريفاتي مقامش را حفظ کرد ولي در عمل اسدالله علم عهده دار کارها شد. علم در نوشته هاي 5 ارديبهشت ماه 1352 خود ضمن اشاره به فوت جواد بوشهري درباره علت عزل وي از رياست شوراي جشنهاي 2500 ساله مي نويسد:
«سناتور جواد بوشهري فوت کرد. بيچاره مرد طماع و حريص عجيبي بود . ده سال به عنوان رئيس شوراي جشنها حقوق گرفت و کاري نکرد تا بالأخره شاهنشاه به من فرمودند کار را انجام دهم و به حمدالله انجام شد...».3
با انتصاب اسدالله علم وزير دربار به رياست شوراي جشنهاي 2500 ساله در حالي که فقط حدود 2 سال ديگر به برگزاري اين جشنها باقي بود، تلاشهاي متصديان امر با جنب و جوش بيشتري پيگيري شد و علم براي سرعت بخشيدن هر چه بيشتر به امور و همچنين کنترل و نظارت هر چه بيشتر و مستقيم تر بر روند برنامه هاي در دست اقدام و پيش بيني شده تعدادي از نزديکترين دوستان و ابواب جمعي خود را در رأس امور کليدي و مهم به کار گمارد.
نمایی از ارتش شبیه سازی شده شاهنشاهی هخامنشی در جشن
اسدالله علم از سالها قبل، هنگامي که نخست وزير بود، در رأي زني اش با کارشناسان اسرائيلي به دور از حوزه کاري شوراي مرکزي جشنهاي 2500 ساله، که آن موقع رياستش بر عهده سناتور جواد بوشهري بود، طرحهايي براي کيفيت و چگونگي برگزاري اين جشنها در دست تهيه داشت. اين امر هنگامي صورت جدي تري به خود گرفت که اسدالله علم در دوران نخست وزيري اش از دولت اسرائيل تقاضا کرد جهت گسترش صنعت توريسم و گردشگري و جهانگردي در ايران طرحي در اختيار وي قرار دهند. دولت اسرائيل اين تقاضاي علم را پذيرفت و به دنبال آن «تدي کولک» (Teday Kollek) رئيس اتحاديه توريستي دولت اسرائيل و شهردار بعدي اورشليم به رياست ميسيون برنامه ريزي برگزيده شد. کولک توصيه کرد که ضمن تأسيس هتلها، جاده هاي جديد و وسايل نقليه مدرن در تخت جمشيد، ايران بايد واقعه مهمي برپا کند تاخارجيان را به اين تسهيلات جهانگردي جديد جلب کند. ]کولک[ بعدها اعتراف کرد که هرگز تصور نمي کرد اسراف کاري که در جشنهاي بيست و پنجمين قرن بنيانگذاري امپراتوري ايران پيش آمد همان است که او توصيه کرد.4
هر چند بر خلاف تصور کولک ايده برگزاري جشنهاي 2500 ساله حدود چهار ــ پنج سال قبل از توصيه وي توسط ديگران طرح ريزي شده بود، اما طرحهاي عملي و راهنماييهاي وي به علم، که بعدها رياست برگزاري اين جشنها را بر عهده گرفت، بدون ترديد در کيفيت برگزاري اين جشنها اثر بخش بوده است. در همان دوره نخست وزيري علم از طرف شوراي مرکزي جشنهاي 2500 ساله از وي خواسته شده بود تا جهت تأمين اعتبار اجراي طرحهاي در دست اقدام مبلغ 200 ميليون ريال در اختيار آن شورا قرار دهد. اما صفي اصفيا مدير عامل سازمان برنامه دولت علم پرداخت اين مبلغ را غير مقدور دانسته بود. با اين حال شاه از وزير دربار وقت حسين علاء خواسته بود به علم تذکر دهد که «دولت فکري براي اجراي برنامه جشنهاي 2500 ساله بنمايد».5
در دوران رياست علم بر شوراي مرکزي جشنهاي 2500 ساله اقدامات تبليغي در پيرامون اين جشنها با سرعت بيشتري ادامه يافت و با همکاري مراکز دانشگاهي داخلي و خارجي و اساتيد دانشگاه و نويسندگان و مورخان، کتب، مقالات و گفتارهاي متعددي درباره نظام شاهنشاهي ايران و نقش سلسلة پهلوي در توسعه همه جانبه کشور ]![ و نظاير آن چاپ و منتشر شد.6
از مسائل مهمي که از همان آغاز تصميم به برگزاري اين جشنها رژيم پهلوي با آن رو به رو شد اعتراضات و انتقادات افکار عمومي داخلي و خارجي بود. چه از يک سو صرف برگزاري اين مراسم را به لحاظ تاريخي و فرهنگي امري منطقي نمي دانستند و در شرايطي که رژيم با مشکلات عديده سياسي و اقتصادي روبه رو بود و عامه مردم کشور نيز به اين امر تمايلي نداشتند فکري کودکانه و حتي احمقانه مي شمردند. به همين ديل رژيم از همان آغاز سعي داشت برگزاري اين جشن را امري ملي و همگاني و مربوط به تمام اقشار مردم کشور قلمداد کند تا از اين طريق از يک سو افکار عمومي را براي همراهي با اين برنامه آماده نمايد و از سوي ديگر اذهان عمومي جهان را بر له خود برگرداند . از جمله شاه در 9 بهمن 1339 در توجيه اين طرح در دست اقدام چنين اظهار داشت:
«فراموش نکنيد که اين جشن فقط يک جشن شاهنشاهي و دولتي نيست بلکه جشني متعلق به تمام ملت ايران و همه تاريخ و مفاخر ايران است و بنابراين بايد امکان کامل داده شود که عموم طبقات مردم دراين جشن ملي خود و در تجليل از تاريخ و تمدن پرافتخار کشور خويش شرکت جويند».7
از ديگر مشکلات رژيم در برگزاري اين جشن مسئله هزينه هاي سرسام آور آن بود که با توجه به درآمدهاي آن روز دولت معضلي بزرگ محسوب مي شد. با توجه به اسناد و مدارک بر جاي مانده برگزاري جشنهاي 2500 ساله در سال 1350 بين 120 تا 150 ميليون دلار هزينه در بر داشته است؛ و هرگاه در نظر بگيريم که با توجه به قيمت 8/1 تا 2 دلاري نفت در هر بشکه در اواخر دهة 1340درآمدهاي ارزي حاصله از فروش نفت به زحمت به 000/000/500/1 دلار بالغ مي شد، صرف حدود ده درصد کل اعتبارات ارزي کشــــور در عرض يک سال براي هزينه هاي جشن 2500 ساله براي رژيم بسيار سنگين می نمود. به همين دليل بود که اسدالله علم از همان اوايل رياستش بر شوراي مرکزي جشنهاي 2500 ساله تدابير گسترده تري را به مورد اجرا گذاشت تا بتواند هزينه اين جشنها را از کانالهاي فرعي تر نظير هزينه ها و اعتبارات ثابت و سالانه وزارتخانه ها و دواير دولتي و نظاير آن تأمين کند. گو اينکه اين همه کمبود اعتبار مانع از اين نمي شد که وي در هرچه به اصطلاح با شکوه تر برگزار کردن اين جشنها نهايت اسراف کاري را انجام دهد.
اسدالله علم وزير دربار و رئيس شوراي برگزاري جشنهاي 2500 ساله در 30 آذر 1348 در پاسخ جواد بوشهري که از وي خواسته بود براي هرچه باشکوه تر برگزار شدن اين جشنها اعتبارات لازم را تأمين و در اختيار دستگاههاي مختلف دولتي نظير وزارتخانه ها، دواير دولتي، نيروهاي انتظامي و ... قرار دهد اظهار داشت:
خواهشمندم به طور کلي به سازمانها و ساير وزارتخانه ها و سازمانهاي دولتي بخشنامه فرمايند که اين يک جشن ملي مي باشد و وظيفه هر فردي ايجاب ميکند که هر چه ميتوانند به برگزاري جشنهاي 2500 شاهنشاهي ايران کمک کنند، نه آنکه منتظر باشند که جنابعالي براي هر سازماني که وظيفه دار اجـــــراي برنامه اي مي باشد تأمين بودجه بفرمائيد. بلکه تمام سازمانهاي دولتي و غير دولتي که به هر عنوان طبق برنامه تنظيمي وظايفي در برگزاري جشن بر عهده دارند بايد بودجه آن را از حالا از محل صرفه جوييهاي سازمان خودشان يا به هر طريقي ديگر که تعهد اضافي براي دولت فراهم نکند تأمين نمايند.... خواهشمندم به کليه سازمانهاي دولتي که طبق برنامه تنظيمي در جشن شاهنشاهي هر کدام وظايفي دارند مدلول اين نامه را اطلاع فرمايند تا هم تکليف آنها براي يک مرتبه روشن و هم از مکاتبات مکرر جلوگيري شود.8
اسدالله علم طي نامه اي مشابه به معاونش امير متقي نيز دستور داد به تمام وزارتخانه ها و سازمانها و دواير دولتي و غيره اخطار داده شود تا از درخواست اعتبار اضافي براي شرکت در مراسم جشنهاي 2500 ساله اجتناب ورزند و فقط از طريق صرفه جويي در هزينههاي جاري خود به اين مهم بپردازند.9
به رغم اين صرفه جوييها علم ترتيباتي فراهم آورد تا تدارکات بلافصل جشنها به بهترين وجه تأمين و تهيه شود. در همين رابطه مدرن ترين وسايل تزئيناتي و پذيرايي از کشورهاي خارجي به خصوص فرانسه خريداري و به محل برگزاري جشنها منتقل شد و ساير وسايل و ترتيبات لازم هم به همين صورت انجام گرفت. از جمله هزينه هايي که علم براي خريد و نصب چادرها در تخت جمشيد در نظر گرفته بود به حدي سرسام آور مي نمود که حتي شخص شاه نيز آن را زايد دانست و از علم خواست ترتيبي براي کم کـــردن هزينه هاي آن اتخاذ کند:
«... با چانه زدن فراوان سرانجام شاه را وادار کردم با چادرهايي که قرار است محل برگزاري جشنهاي تخت جمشيد به مناسب دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهي در ايران است موافقت کند . در وهلة اول از بهاي هنگفت آنها ناراضي بود. سرانجام توافق کرديم که هزينه و اندازه چادرها را به يک چهارم اندازه اوليه کاهش بدهيم».10
اسراف کاريها و ولخرجيهاي سرسام آوري که اسدالله علم جهت هر چه پر زرق و برق تر کردن اين جشنها انجام مي داد به قدري زياد بود که حتي باعث شد فرح پهلوي هم بدان اعتراض کند. اما علم که از اين انتقادات فرح بر خود عصباني شده بود از وي نزد شاه شکايت برد و حتي اظهار داشت که هرگاه دامنه اين انتقادات بيش از اين ادامه يابد از رياست برگزاري اين جشنها استعفا خواهد داد. احسان نراقي که خود از مشاوران شاه بود و در ضمن روابط نزديکي هم با فرح داشت در اين باره مي نويسد:
يک سال قبل از جشنهاي پرشکوه و جلال تخت جمشيد که در سال 1350 مخارج به آن سرسام آوري را که مي دانيم موجب گرديد، فرح طي يک ملاقات خصوصي به من گفت که به هيچ وجه نمي فهمــــد طرحهاي به اين پر خرجي چه سودي دارند. بعدها من فهميدم که او با برپايي اين جشنها به گونه اي مخالفت مي کرد که حتي وزير دربار يعني علم مرد مورد اعتماد اعليحضرت به منظور اعتراض به انتقادهاي پي در پي شهبانو استعفاي خود را به شاه تقديم کرده بود. اين استعفا مورد قبول شاه واقع نشد و بالاخره جشنها مطابق برنامه پيش بيني شده برگزار شدند.11
خود اسدالله علم هم درنوشته هايش به اين دخالتهاي فرح در کار چگونگي برگزاري جشنهاي 2500 ساله اشاره کرده و از اينکه فرح قصد داشته است به نوعي در امور دخالت کرده و محدوديتهايي بر سر برنامههاي وي به وجود بياورد سخت ناراحت و از او نزد شاه شکايت مي کند و رضايت شاه را جهت جلوگيري از نفوذ گسترده فرح و اطرافيانش در چگونگي اجراي اين برنامه ها جلب مي کند. علم در 7 شهريور 1349 در اين باره مينويسد:
«شهبانو ترديد دارد که ما قابليت برگزاري جشنهاي دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهي ايران را داشته باشيم. او مايل است خودش شخصاً در برنامهها دخالت کند، ولي به شاه گفتم که اين امر بي خطر نيست. گفتم ترديدي نيست که ايشان بايد نگران باشند. ولي تمنا دارم ترتيبي اتخاذ کنند که هر کاري ميخواهند بکنند از طريق من باشد. من ادعا نميکنم که از همکاران ديگر بهتر کار ميکنم ولي آشپز که دو تا شد تکليف آش معلوم است، اطرافيان ملکه آدمهاي بي آزاري نيستند. شاه صد در صد موافق بود».12
اسدالله علم جهت توجيه اقدامات اسرافکارانه خود در جريان برگزاري جشنهاي 2500 ساله به نشريات طرفدار خود دستور داد تا مقالات و گفتارهايي در دفاع از اين جشنها و هزینه های آن بنویسند و لزوم برگزاری هر چه به اصطلاح باشکوه تر و پر زرق و برق تر آن را به اذهان عمومي القاء و گوشزد نمايند. براي نمونه مدير مجلۀ خواندنيها مدت کوتاهي پس از برگزاري جشنهاي 2500 ساله در 30 مهر 1350 در اين باره خطاب به اسدالله علم مينويسد:
دوست بزرگوار ــ ضمن عرض شادباش به مناسبتهاي مختلف به جنابعالي و همه ايرانيان به ويژه شاه پرستان ــ همراه اين نامه مقاله اي درباره چهارم آبان نوشته ام که به نظر خودم فوق العاده ميباشد. مقاله اي هم در دفاع از هزينه جشنها در شماره فردا چاپ شده که نمونه اش را تقديم ميکنم. به طوري که مي دانيد 25 شماره تمام در مدت سه ماه خواندنيها به مناسبت جشنها شمارههاي مخصوص انتشار داده و در اين مورد تا اندازه اي دين خود را نسبت به کشورش ادا کرد. نسبت به شاهنشاه که قادر به ادا نيست آن را خدا بايد ادا کند که ميکند... اکنون نوبت مولاست که دست بندۀ خود را بگيرد و او را نجات دهد...13
از سوي مخالفان داخلي رژيم پهلوي بيشترين مخالفت و اعتراض نسبت به برگزاري جشنهاي 2500 ساله توسط آيت الله امام خميني صورت گرفت. ايشان به ويژه به هزينه سرسام آوري که براي برگزاري این جشن تدارک ديده شده بود سخت حمله کرد و از اينکه حکومت در شرايط نبرد جهان اسلام با اسرائيل از کارشناسان اين کشور جهت هر چه بهتر برگزار شدن اين جشنها ياري طلبيده است آن را سخت به باد انتقاد گرفت. در بخشي از سخنان اعتراضآميز ايشان که در 6 خرداد 1350 اظهار داشته اند، آمده است:
... از تهران به من نوشته اند که در بلوچستان و سيستان و اطراف خراسان آنجا يک قحطي و گرسنگي شده است که مردم هجوم آوردند به شهرهاي بزرگ و از گرسنگي نه حيواناتي دارند و نه حيوان خويش را مي توانند ذبح کنند و از گرسنگي اينطور هستند. اطراف مملکت ايران در اين مصيب گرفتار هستند و ميليونها تومان خرج جشن شاهنشاهي مي شود از قراري که يک جايي نوشته بود براي جشن خود تهران 80 ميليون تومان اختصاص داده شده است... کارشناسهاي اسرائيلي براي اين تشريفات دعوت شده اند... کارشناسهاي اسرائيلي مشغول به پا داشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست مي کنند. اين اسرائيلي که دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است.14
ايشان در بخش ديگري از بياناتشان خطاب به رهبران کشورهاي اسلامي تذکر داد تا از شرکت در اين جشن خودداري کنند و از رژيمي که با دولت غاصب اسرائيل روابط گسترده اي برقرار کرده است دوري جويند:
... به ممالک ديگر اسلام، به اينهايي که مي خواهند در اين جشن زهرماري شرکت کنند و در خون ملت ايران شرکت کنند، به اينها نوشته بشود که آقا نرويد در اين جشن، جشن کثيفي است، نرويد در اين جشن شايد تأثير کند. به اين ممالک اسلامي بگوييد که نرويد در اين جشني که اسرائيل دارد بساط جشنش را به پا مي کند يا درست مي کند کارشناسهاي اسرائيلي در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست مي کنند، در اين جشني که کارشناسهاي اسرائيلي دارند اين عمل را مي کنند نرويد.15
با تمام اين احوال جشنهاي 2500 ساله طبق برنامههاي تنظيمي و تحت کارگرداني اسدالله علم وزير دربار در مهرماه 1350 «آن چنان که شاه آرزو داشت» برگزار شد.16 در حالي که حدود 37 رئيس کشور و 78 نخست وزير و وزير خارجه از گوشه و کنار جهان در آن شرکت کرده بودند. علم وزير دربار چند ماه پس از برگزاري اين جشنها در 28 فروردين 1352 ، ضمن اينکه از توانايي اش در برگزاري اين مراسم برخود مي باليد، مي نويسد:
«... فيلم جشنها را ديديم . همه ديپلماتهاي تازه از اينکه چنين تشکيلات بزرگي را که در آن واحد از سي و هفت رئيس کشور و 78 رئيس کميسيون که مقام آنها همه يا نخست وزير يا وزير خارجه بوده است پذيرايي کرده ام به من تبريک گفتند و باور نمي کردند چنين واقعه اي ممکن است اتفاق افتاده باشد».17
به رغم تمام اسرافکاريها و برنامه ريزيها و به قول معروف شکوه و جلالي که در برگزاري جشنهاي 2500 ساله به کار گرفته شد، نتايج و پيامدهايي را که رژيم آرزومند برآورده شدن آن بود ببار نيامد و به جاي تکريم رژيم ، اعتراضات و انتقادات تمسخر آميز و نکوهش گرانه به سوي آن سرازير شد. از جمله جرج بال آمريکايي که در مراسم تاجگذاري شاه در سال 1346 حضور داشت ضمن مقايسه آن با جشن 2500 ساله نوشت:
« پسر يک قزاق خود را پادشاه کشوري مي شمرد که سالانه مردمش 250 دلار درآمد سرانه دارند ولي دم از مدرن کردن کشور خود هم مي زد. خيال مي کنم که مراسم مشابهي در چهارسال بعد ، از اين هم نامطلوب تر بود که 120 ميليون دلار براي انجام مراسم پرشکوه تخت جمشيد خرج شد».18
انتقادات پرسشگرانه و شماتت آميز درباره برگزاري جشنهاي 2500 ساله تا آن حد گسترده شد که علم وزير دربار و رئيس برگزار کننده آن جشنها در مقام دفاع برآمد و آن را امري ضروري و لازم شمرد . ازجمله در تاريخ 27 دي 1350 طي مصاحبه اي در اين باره اظهار داشت:
« کشورهاي ديگر هر کدام ده سال و پنجاه سال و بالاخره صد سال و دويست سال سابقه استقلال دارند ببينيد چه غوغايي در دنيا کرده اند، ما که دو هزار و پانصد سال سابقه افتخار داريم چرا از اين افتخارات تاريخي بزرگ تجليل نکنيم. عظمت اين جشن آنقدر هست که اگر ما ملت فقيري هم بوديم، اگر ملت بي چيزي هم بوديم و اگر اين همه معتقدات هم نداشتيم بازهم کاملاً بجا بود که فرش و لحاف زندگيمان را بفروشيم و اين جشن را برگزار کنيم».19
اسدالله علم در جايي ديگر در پاسخ به اعتراضاتي که نسبت به هزينه هاي سرسام آور جشنهاي 2500 ساله در شرايط فقر شديد مردم کشور، ابراز مي شد، تا جايي که حتي برخي هزينه اين جشنها را خيلي بيشتر از رقم اعلام شده و تا سقف 500 ميليون دلار حدس مي زدند، اظهار داشت:«برگزاري جشنهاي 2500 ساله را نمي توان با پول سنجيد».20
اسدالله علم در جايي ديگر اعتراض کساني را که اعتقاد داشتند برگزاري جشنهاي 2500 ساله باعث فقر بيشتر مردم شده است و عامه مردم از برگزاري اين جشنها ناراضي بوده اند غير واقعي خواند و گفت:
«از پولي که مردم با طيب خاطر براي برگزاري اين آئين با شکوه پرداخته بودند مبلغي هم اضافه آمد که اعليحضرت همايوني امر فرمودند آن را صرف ساختن يک مسجد بزرگ و با شکوه اسلامي بکنيم».21
اين گفته علم هيچگونه پايه درستي نداشت و بر اساس اسناد و گزارشهاي به جاي مانده پس از برگزاري جشنهاي مذکور دولت در پرداخت بخش قابل توجهي از بدهيهاي خود، که حاصل اسراف کاريهاي دوران برگزاري اين مراسم بود، با مشکل جدي رو به رو شد.22
پس از برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران در 20 مهر 1350 علم وزير دربار با مشاورت شاه ترتيبي اتخاذ کرد که همه ساله در سالروز برگزاري اين جشن مراسم يادبودي در تخت جمشيد و ساير نقاط کشور برپا شود و ياد آن مراسم براي هميشه زنده بماند. در صورتجلسه اي که در روز يکشنبه 9 مهرماه 1351 از مذاکرات علم با دست اندرکاران برگزاري جشن 2500 ساله شاهنشاهي تهيه شده است در اين باره آمده است:
«... جناب آقاي علم فرمودند بر حسب اوامر شاهنشاه آريامهر مقرر است که هر ساله در روز بيستم مهرماه مقارن با سالروز شروع مراسم جشن دو هزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي ايران مراسمي براي بزرگداشت کوروش و همچنين تجديد خاطره جشن شاهنشاهي در سراسر کشور برگزار شود...».23
بدين ترتيب پس از برگزاري جشنهاي 2500 در سالهاي پاياني عمر رژيم پهلوي همه ساله جشنهاي يادبود مراسم فوق با کارگرداني اسدالله علم وزير دربار برگزار مي شد. اما اين ياد بود چنانکه مد نظر رژيم بود چندان طولاني نشد . بالاخص اينکه پس از برگزاري جشن در سال 1350 مخالفان جدي رژيم بار ديگر در حال تجديد قوا و زمينه سازي براي نبردي ديگر، که اتفاقاً سرنوشت ساز هم بود، برآمده بودند. چنان که حضرت امام خميني نيز در 23 شهريور 1352 ضمن اعتراض به برپايي مراسم سالانه ياد بود جشنهاي 2500 ساله خاطر نشان ساختند:
به اين مردم که آتش جنگ بين مسلمين و کفار صهيونيست شعله ور است و ملت اسلام براي احقاق حق خود از اسرائيل غاصب جان برکف نهاده در ميدانهاي نبرد فداکاري مي کنند به امر شاه دولت ايران به مناسبت سالروز جشن دو هزارو پانصد ساله در سراسر کشور جشن به پا کرده است، جشن براي شاهان خونخواري که نمونه آن امروز مشهود است. مسلمين براي مجد و عظمت اسلام و آزادي فلسطين در خاک و خون ميغلطند ولي شاه ايران براي رژيم مبتذل شاهنشاهي جشن و سرور به پا مي کند.24
___________________________________________
1. بزم اهريمن: برگزاري جشنهاي دو هزاروپانصدساله شاهنشاهي به روايت اسناد ساواک و دربار، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسي اسناد تاريخي، 1377، صص 24-27.
2. جواد بوشهري (اميرهمايون)، «جشنهاي 25 قرن شاهنشاهي ايران»، سالنامه دنيا، س 24، 1347، ص323- 324.
3. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد سوم، چاپ اول، تهران، کتابسرا، 1377، ص 27.
4.سينتيا هلمز، خاطرات همسر سفير، ترجمة اسماعيل زند، چاپ اول ، تهران، البرز، 1370 ، ص 79.
5. مرکز اسناد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند : 2-19-121-ش .
06. همان ، سندهاي: 75- 67-121- ش و 85-83-121 –ش و 86 -83-121 –ش و 87 – 83-121 –ش و 72 -31-127 – ش و 73 -31-127 –ش .
7. سالنامه دنيا، س بيست و چهارم، 1347، ص 232.
8. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سندهاي: 91- 1-2-717 – الف و 92 -1-171– لف.
9. همان، سند : 95-1-2-171 – الف .
10. اسداله علم، گفت و گوهاي من با شاه، جلد اول، چاپ اول، تهران، طرح نو، 1371، ص 224.
11. احسان نراقي، از کاخ شاه تا زندان اوين، ترجمه سعيد آذري، چاپ اول ، تهران، رسا، 1377 ، صص 116 -117.
12. اسدالله علم، گفتگوهاي من با شاه، جلد اول، ص 260.
13. مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، سند: 6ـ326ـ794ـ ع.
14. امام خميني (ره)، صحيفه نور، ج اول، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1361، ص167-168 .
15. همان، ص 172.
16. اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد اول، چاپ اول، تهران، کتابسرا، 1377، ص 56.
17. همان، جلد سوم، صص 19-20.
18. مصطفي الموتي، ايران در عصر پهلوي، جلد دوم، چاپ اول، لندن، انتشارات پکا، 1368 ش/ 1990 م، ص 141.
19. روزنامه اطلاعات، 27 دي 1350.
20. امام خميني (ره)، کوثر: مجموعه سخنرانيهاي حضرت امام خميني (س) ، جلد اول، چاپ دوم ، تهران، موسسه تنظيم ونشر آثار امام خميني (س)، ص 239.
21. همان، صص 269- 270.
22. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصرايران، سندهاي 3-22-121-ش و 4-27-121 –ش .
23. حميد روحاني، نهضت امام خميني، جلد سوم، چاپ اول، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1374 صص 977-979 .
24. امام خميني (ره)، صحيفه نور، جلد اول، ص 206.
---------------------------------------------------------
جشنهای 2500 ساله با هزینه گزاف و شرکت پادشاهان، رؤسای جمهور کشورهای مختلف، شخصیتها و مقامات داخلی با مراسم و تشریفات خاصی برپا شد و در نوع خود یکی از مجللترین جشنها بود.
سراج24: 20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد، جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد.
در این جشنها رؤسای جمهور، پادشاهان، نخست وزیران و هیأتهای بلندپایه بیش از یکصد کشور جهان همراه با صدها رقاصه و گروههای متعدد ارکستر وموزیک از کشورهای مختلف شرکت داشتند. صدها نوع غذا و نوشیدنیهای سفارشی ازخارج کشور وارد شده وخیابانهای تهران و دیگر شهرها چراغانی شده، رژه نمونه سربازان سواره و پیاده نظام مربوط به دورههای مختلف سلسله پادشاهی، مهمترین وجه ظاهری این جشنها بود.
جشنهای 2500ساله شاهنشاهی که با هدف بزرگداشت 25 قرن حکومت پادشاهی در ایران ترتیب یافت بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت. این درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت زندگی میکردند.
هدف اصلی شاه از برپایی اینگونه جشنها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهی و شخص خود بود تا در لابلای زرق وبرق اشیاء گرانقیمت و کم نظیری که دستور تهیه آنها با قیمتهای گزاف از جیب ملت ایران داده میشد، چهره سست اراده، مردد و ضعیف خود را پنهان سازد. در این مورد در کتاب آخرین سفر شاه چنین میخوانیم:
جشنهای 2500 ساله در تخت جمشید نمایشی از رؤیاها و بلندپروازیهای شاه بود... در مورد شخص شاه در رابطه با جشن 2500 ساله، ره آورد جشنهای تخت جمشید جدایی کامل او از واقعیات بود. او بیش از پیش دچار اشتغال فکری درباره سلطنت خودش و اهمیت جانشینی مستقیم خود بر اریکه کورش گردید. «جیمزبیل» در کتاب عقاب و شیر مینویسد:
«محمدرضا شاه پهلوی با این جشنهای 2500 ساله، دوره جدیدی را در پادشاهی خود آغاز کرد، دوره جنون انجام کارهای بزرگ، بسیاری از معروفترین و مقتدرترین چهرههای جهان در تخت جمشید برای ستایش کشور شاه و بلکه مهمتر، برای ستودن خود او، به این محل آمده بودند... و شاه احساس رضایت و خرسندی میکرد که میهمانان در مورد این که چه کسی مجللترین اقامتگاه را گرفته، چه کسی محترمترین مکان را در میزهای ضیافت داشته و چه کسی از هلیکوپتر به جای سفر با لیموزینهای مرسدس استفاده کرده با هم دعوا میکردند.
تاریخ قطعی برگزاری جشنهای 2500 ساله در چهارمین مرحله، سال 1346 بود، لیکن بنابر دلایل مالی و این که جشن تاجگذاری نیز قرار بود در همین سال برگزار گردد، برگزاری جشنهای 2500 ساله به بعد از سال 1348 موکول شد. در واقع شاه به دنبال اثبات این مطلب بود که راز بقای حکومت و ملت ایران، رژیم شاهنشاهی است و تمامی عظمت و عزت ملت ایران به دلیل داشتن رژیم شاهنشاهی است. وی طی سخنانی که در 20/7/1350 در پاسارگاد خطاب به کوروش سرسلسله پادشاهی هخامنشی ایراد کرد در این مورد چنین گفت:
«در این بیست وپنج قرن، کشور تو و کشور من، شاهد سهمگینترین حوادثی شد که در تاریخ جهان برای ملتی روی داده است. ... اکنون ما در اینجا آمدهایم تا به سربلندی تو بگوییم که پس ازگذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهی ایران پیروزمندانه در اهتزاز است...» او با این سخنان میخواست دلیلی بر موجودیت خویش اقامه کند وبا ارائه تنها یک مدل ثابت و طولانی برای شکل حکومت در ایران، همواره در اذهان عمومی این نکته را جا بیاندازد که حکومت در ایران مساوی با شاهنشاهی است؛ وی براین بود تا بااتصال تاریخی خود با یکی از پادشاهان باستانی ایران که از نظر او ارزش و اهمیت بیشتری داشت، بتواند با کسب نظر موافق خارجیها و تأیید و صحهگذاری آنان بر برنامههایش، محبوبیت بیشتری در نزد مردم ایران به دست آورد. شاه معتقد بود در صورت کسب موفقیت درجلب نظر دولتهای خارجی به ویژه امریکا نسبت به برنامههایش، میتواند با بزرگنمایی این مسئله و دلالت بر تأیید شخصیتهای باصطلاح سیاسی، مهر تأییدی بر اقداماتش بزند. هدف شاه از رویکرد به باستان گرایی و آن هم از دوره کوروش و نادیده گرفتن حدود چهار هزار سال حکومت اقوام دیگر در ایران، تسکین حس ترس و ناامیدی بود که در طول حکومتش از شهریور 1320 تادی 1357 همواره او را تحت سیطره خود داشت. مردم نیز به خوبی دریافتند که تمامی خواستهها، عزت،شرف و آیندهشان در دست کسی است که تنها به دنبال عظمتطلبی برای خود است و بس. و به هیچکس جز خود و خانوادهاش نمیاندیشد.
در این خصوص در کتاب شکست شاهانه چنین میخوانیم:
«به نوشته یکی از وزیرانش، شاه برای هیچ ایرانی دیگر ذرهای ارزش قائل نبود با آنکه عظمت فرهنگ و سهم آن در دستاوردهای تمدن جهانی را میستود، اما برای ایرانیان ارزش قائل نبود. به گفته یکی از مأموران آمریکایی که مدتها در ایران خدمت کرده بود و به شاه نیز دسترسی داشت، شاه مردم ایران را ضعیف، تنبل وپولکی میدانست. او عقیده داشت که برای انجام مأموریتش ـ اعاده عظمت به ایران ـ باید برای این خصوصیات منفی مردم خود فکری بکند.»
با فاصله گرفتن شاه از مردم، این حقیقت مشخصتر شد که اقدامات اصلاحطلبانه وی همچون انقلاب به اصطلاح سفید تنها اقداماتی ظاهری و عوامفریبانه است که ناشیانه از سوی اربابان شاه طراحی و دیکته شده است.
در واقع رویکرد سریع شاه به اسلامزدایی و اجرای برنامههای گسترده، اما بدون مطالعه و برنامهریزی دقیق ومشخص، نشانگر عدم شناخت صحیح و روشن وی از جامعه ایران و خواستگاههای اصلی و زیربنایی مردم آن (یعنی اسلام) بود. از سوی دیگر به نقش عمده و حیاتی روحانیون در جامعه اسلامی ایران و محبوبیت عام آنان در میان تودههای مردم و نهادینه شدن این ارتباط طی سالهای متمادی (بیش از 1200سال) توجه کافی نداشت.
ویلیام شوکراس در این خصوص چنین مینویسد:
«شاه با برگزاری جشنهای 2500 ساله در واقع با بزرگداشت ایران در زمان کوروش و داریوش، عملاً بخشی از تاریخ ایران را که به مراتب متناسبتر با قرن بیستم میلادی است نادیده میگیرد وآن تعالیم حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام است. در ایران، اسلام نقش نگهبان مردم در برابر قدرت شاهان را ایفا میکرد و روحانیون تا قرن بیستم از نفوذ فراوانی برخوردار بودند و در این قرن بود که دودمان پهلوی کوشید قدرت آنها را کاهش دهد.»
نویسنده کتاب آخرین سفر شاه دربارة هزینههای جشنهای 2500ساله شاهنشاهی چنین مینویسد:
«دراکتبر ۱۹۷۱، (20مهر 1350) محمدرضا پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از تمام میهمانیها برتر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند... همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید اردوگاهی مرکب از خیمههای گران بها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود... آرایشگران طراز اول از سالنهای کارینا والکساندر پاریس به تخت جمشید پرواز کردند. «الیزابت آردن» یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را «فرح» گذاشت تا در جعبههای مخصوص به میهمانان هدیه شود. «باکارا» گیلاس پایه دار کریستال طراحی کرد، «سرالین» جایگاه میهمانان را روی سفالهای قرن پنجم پیش از میلاد ساخت. «رابرت هاویلند» فنجان و نعلبکیهایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف میهمانان قرار گرفت... «لان ون» اونیفورمهای جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که نیم تنه آن به طرز شکیل ولی نه زننده با بیش از یک و نیم کیلو نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر یک از این اونیفورمها، نزدیک به 500ساعت کار لازم داشت. غذاهای ضیافت تخت جمشید را اصولاً رستوران «ماکسیم» تهیه میکرد... «لویی ورایل» رئیس ماکسیم... به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آب پز اختراع کرد.... صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی بصورت یک کتاب کوچک باجلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود. پس از تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، غذای بعدی با ته دم خرچنگ با سس «نانتوآ» بود، غذای اصلی خوراک پشت بازوی بره سرخ شده در روغن خودش بود که درون آن رابا سبزیهای خوشبو انباشته بودند. برای تازه کردن گلوی میهمانان، شربت یا شامپاین کهنه فرانسوی (موئت 1911) میآوردند. آنگاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه «الکساندر دوما» صرف شد. به عنوان دسر، بشقاب انجیر به شکل حلقهای که درون آن را با تمشک یا پورتو انباشته بودند، آوردند و در پایان قهوه موکا... همراه با قهوه نیز «کونیاک» پرنس اوژن مخصوص خمخانه ماکسیم صرف شد...
ساواک نیز تجهیزات، چادرها و وسایل پیشرفته و گران بهای مخابراتی آن روز راچنین تشریح میکند:
«این کمپ و چادرهای پذیرایی تخت جمشید... به وسایل شگفت انگیزی مجهز است که آمیخته است از تجمل قدیمی و وسایل مدرن عصر فضا (از آن جمله حمام مرمر ـ فرشهای ابریشمی و ایرانی و...) سران کشورها در تمام 24 ساعت از طریق شبکه مخابراتی ماه مصنوعی با پایتختهای خود به وسیله تلفن و تلکس در تماس خواهند بود. شبکه مخابراتی میکروویو که 275 میلیون دلار خرج آن شده است و گرانترین و دقیقترین شبکه مخابراتی جهان به شمار میرود...
شهرداری تهران طی مکاتبهای که در 20/11/1349 با شورای مرکزی جشن شاهنشاهی انجام میدهد ریز برخی مخارج مربوط به جشن را چنین عنوان میکند:
«... درخصوص اعتباراتی که برای اجرای برنامه مصوب شهرداری پایتخت در مراسم جشن شاهنشاهی ایران در نظر گرفته شده است به استحضار میرساند: قرارداد اجرای چراغانی و تزیین میادین و مسیرهای فوق الذکر باشرکت «اروین مارتین» به مبلغ 19486000ریال به امضأ رسیده و پیمانکار مشغول آماده کردن مقدمات اجرای کار میباشد... متعاقب افتتاح میدان شهیاد آریامهر، برنامه آتش بازی باشکوهی به مدت دو و نیم ساعت به موقع اجرا گذاشته خواهد شد که قرارداد آن به مبلغ 1900000 ریال با شرکت «موگ» تنظیم و شرکت نامبرده مشغول تهیه لوازم مربوطه میباشد... هنگام افتتاح شهیاد آریامهر لوحهای از طلای ناب از طرف شهردار پایتخت از طرف تمام مردم شاهدوست شهر به پیشگاه شاهنشاه تقدیم خواهد شد. وزن لوحه ده کیلو میباشد که حدود 16000000ریال برآورد قیمت میشود. در اجرای برنامه کاروان شادی که یکی از موارد مصوب شهرداری پایتخت میباشد اقدامات مقدماتی بعمل آمده و اعتباری معادل سه میلیون ریال پیش بینی شده است... علاوه بر این دو میلیون ریال برای مخارج پیش بینی نشده درنظر گرفته خواهد شد.... برای پارک آرامگاه رضاشاه مبلغی معادل بیست میلیون ریال درنظر گرفته شده است... با این تفصیل از طریق شهرداری پایتخت مبلغی حدود صد و هشتاد میلیون ریال بابت جشن و کارهایی که به مناسبت و مقارن آن انجام میشود به مصرف خواهد رسید».
برای تکمیل برنامه تزئین پایتخت و شهر شیراز از یک مؤسسه انگلیسی نیز کمک گرفته شد. ساواک در بولتن ویژه در این خصوص چنین آورده است:
«به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس پیرامون تزئین شهرستان تهران و شیرازبه وسیله یک مؤسسه انگلیسی مؤسسه (ایروین نارتین) مقیم شهر سافولک انگلستان که یکی ازبزرگترین مؤسسات تزئینی جهان به شمار میرود، 864 هزار دلار لامپ و مجسمههای پلاستیکی تهیه میکنند که در جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران به مصرف تزئین خیابانهای تهران و شیراز برسد... سخنگوی این مؤسسه گفت مجسمههای پلاستیکی متعددی از کوروش کبیر، داریوش و همچنین مرغ طاووس که مظهر تخت طاووس ایران است تهیه خواهد کرد...»
این ولخرجیها و اتلاف سرمایههای ملی در حالی انجام میشد که مردم ایران در فقر و تنگدستی به سر میبردند. در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت. حتی «تایمز» و «نیوزویک» تحسین کنندگان همیشگی شاه ، هر دو گزارشهای انتقادی در مورد وقایع تخت جمشید منتشر کردند.
اکثر کارشناسان و رسانههای خبری دنیا و حتی حامیان محمدرضا، هزینه این جشن را گزاف و چیزی حدود300 میلیون دلار برآورد کردند، این مبلغ در کشوری که درآمد سرانه آن اگرچه رو به افزایش داشت، ولی از سالی 500 دلار تجاوز نمیکرد، بسیار گزاف به شمار میرفت.
اقشار مختلف مردم در داخل کشور نیز نظری مشابه نظرات بیگانگان داشتند. البته واقع بینانهتر و ملموستر. ساواک در گزارش ویژه خود در این خصوص چنین میگوید:
«بعد از ظهر روز 3/4/1350 چند نفر از افراد حاضر درمسجد خیابان فردوسی قبل ازشروع سخنرانی فخرالدین حجازی ضمن صحبتهای خصوصی اظهار داشتند: وضع بازار بد است و این جشنها و مخارج کمرشکن آن وضع اقتصادی را شکسته و نابود کرده است. مالیاتها زیاد شده، حتی کارمندان دولت، هم ازگرانی کرایه منزل و بالارفتن سطح زندگی ناراحت هستند. دولت فریاد میزند که مخارج جشنها را خودش تأمین کرده در صورتی که با گرانی روزافزون و مالیاتهای کمرشکن که از بازاریهای بدبخت و مردم کوچه وبازار گرفتهاند، این علم و کتل را راه انداختهاند. به خدا امسال بازار گرفتار ورشکستگی حتمی خواهد شد و لااقل 35% تجار ورشکست خواهند شد. در میان آن چند نفر یکی کارمند دولت بود و گفت: آقا از حقوق ما هم برای جشن مبلغی کم کردهاند، بدبختی اینجاست که کسی جرأت حرف زدن را ندارد وآن بیچاره (آیت الله سعیدی) تا آمد حرفی بزند توی زندان او را کشتند.»
در شهرستانهای کوچک و در روستاها وضع بدتر از پایتخت بود و اغلب مردم دچار خشکسالی و وضع نابسامان اقتصادی بودند. چنانکه ساواک در گزارش خبری خود به ذکر صریح آن پرداخته است:
«فرماندار فیروزآباد را تحت فشار قرار داده که باید یک سالن ورزشی به یادبود جشنهای 2500ساله در فیروز آباد بسازند و اصناف نیز که در سالجاری به علت خشکسالی و خرابی وضع بازار و کسب در وضع بسیار نامساعدی بسر میبرند از این موضوع ناراضی و اظهار میدارند، نمیتوانیم هزینه این باشگاه را که بالغ بر یک میلیون ریال میباشد، تأمین نماییم.»
در خصوص درک شرایط زندگی مردم و این که برنامه جشن، غیرمنطقی، بی فایده و بیهوده است، تقریباً نظرها متفق و هماهنگ بود و تنها کسی که مستانه و دیوانهوار از برپایی جشن دفاع میکرد شخص محمدرضا بود که از درک و شناخت مردمش عاجز بود و تنها سودایی که در سر نداشت و به آن اهمیت نمیداد، مسئله حقوق و وضع زندگی مردم ایران بود. حتی برخی از عناصر درگاه او نیز زبان به اعتراض و تعجب گشودند. سپهبد فریدون سنجر که خود یکی از آجودانهای سران کشورهای افریقایی در جشن بود، در خاطراتش چنین میگوید:
«وقتی چشمم به آن بلوار زیبا و درختهای زینتی و گلکاریها و فوارهها و آب نماها در شهرک چادرها که به این مناسبت (جشن 2500 ساله) برپا کرده بودند، افتاد در دلم گفتم برای ساخت این ویلاهای چادری و این بلوارها و گلگاریها چقدر انرژی و پول مصرف شده است؟ آیا نمیشد این پولها را در راهی خرج کرد که به درد جامعه بخورد؟...»
اما نظر نوکران و کاسه لیسان محمدرضا با مردم و کارشناسان داخلی و خارجی و خلاصه هر فرد واقع بین و دلسوز تفاوت داشت. آنها از محمدرضا آموخته بودند که فقط به خود بیاندیشند و بس و شاه را نیز همواره مدنظر داشته باشند؛ چرا که حیاتشان به حیات او بستگی مستقیم دارد. بر این اساس به این نظرات وقعی نمیگذاشتند و هنگامی که صحبت از کمک به مردم مسلمان کشور که خود آنها مسبب گرفتاری و بدبختی و فقر وفلاکتشان بودند میشد، از زیر بار مسئوولیت شانه خالی میکردند. اسدالله علم از یاران دهه 40 محمدرضا طی مکاتبهای که در پاسخ به نامه شورای مرکزی جشن ارسال نموده چنین میگوید:
«جناب آقای سناتور بوشهری ـ رئیس محترم شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ـ عطف به نامه شماره 1341/2348 مورخ 7/3/49 موضوع تأمین دو میلیون تومان اعتبار جهت احداث خانه برای زاغهنشینان شیراز این اعتبار را از کجا دولت میتواند تأمین کند فکر نمیکنم چنین پولی درحال حاضر موجود باشد.»
تضاد فکری و رفتاری بین شاه و مردم ادامه داشت و روز به روز با اقدامات غیرمعقول و حساب نشده رژیم پهلوی افزایش مییافت. چنانچه پس از گذشت هفت سال از برپایی جشنهای 2500ساله بسیاری از زنان و مردانی که در 1357 ش صدای خود را برای ابراز مخالفت با شاه بلند کرده بودند، جشنهای تخت جمشید را به عنوان یکی از نمونههای نابخشودنی زیادهرویهای پهلوی ذکر کردند.
امام خمینی (ره) که هنگام برگزاری جشنهای 2500 ساله، در تبعید عراق بودند، طی سخنرانیها و پیامهایی، این جشنها و اسرافکاریهای دولتی را مورد انتقاد قرار دادند. امام در مواضع خود، نکات زیر را یادآور شدند:
ـ چرا کارشناسان اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند؟
ـ شاهنشاهی ایران از اول که زائیده شده تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است.
ـ برملت است که با جشنهای دوهزار و پانصد ساله مبارزه منفی کند.
ـ به حکومت ایران بگویید که آقا از این جشن دست بردارید.
ولخرجیهای بیحساب و کتاب شاه در جشنهای 2500 ساله به حدی بود که «اوتانت» دبیر کل وقت سازمان ملل دعوت شاه برای شرکت در این جشنها را نپذیرفت. «برایان اورکهارت» مشاور انگلیسی «اوتانت» در کتاب خود تحت عنوان «زندگی در جنگ و صلح» در زمینه دعوت شاه از اوتانت و پاسخ وی مینویسد:
«... اوتانت دعوت شاه سابق ایران را جهت شرکت در جشنهای معروف به دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران نپذیرفت. در این جشنها دهها رئیس جمهور، معاون رئیسجمهور، پادشاه و ولیعهد شرکت کرده بودند و میلیونها دلار با اسراف زیادی در این مراسم هزینه شده بود. اوتانت در برابر دعوت شاه ایران جهت شرکت در این جشن اعلام کرد: در حالی که نیمی از جمعیت کره زمین به سبب فقر با مرگ دست به گریبان هستند و در حال گرسنگی مطلق به سر میبرند، این همه اسراف معنی ندارد...»
منابع:
ـ ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ انصاری، نشر البرز، تهران، 1370.
ـ بزم اهریمن، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، ص 10.
ـ ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، نشر طرح نو، تهران 1370.
ـ فخر روحانی، اهرمهای سقوط شاه، جلد اول، نشر بلیغ، تهران، 1370.
ـ جیمز اونیل، عقاب و شیر، جلد اول، ترجمه مهنوش غلامی، نشر کوبه، تهران، 1371.
ـ باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، چاپ اول، ترجمه محمود مشرقی.
ـ نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ـ زندگینامه دبیران کل سازمان ملل، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
پيشينه جشن هامحمد رضا شاه بعد از تثبيت اقتدار، تصميم گرفت تا پايه هاي حكومتش را ازلحاظ نظري هم تثبيت كند. براي اولين بار در 29 آذر 1337 وزارت دربار با صدوربيانيه اي اعلام كرد: به فرمان شاهنشاه ايران يادبود دو هزار و پانصدمين سال بنيادشاهنشاهي ايران بدست كوروش بزرگ ، تجليل خواهد شد. در همان ايام كميته اي باسرپرستي علاء، وزير دربار، جهت مطالعه ي طرح هاي لازم تشكيل شد. اعضاي كميته عبارت بودند از: شجاع الدين شفا، سعيد نفيسي، رضازاده شفق ، مطيع الله حجازي،سپهبد امان الله جهان باني، تقي زاده ، دكتر فرهاد رئيس دانشگاه تهران ، محمود مهران وزير فرهنگ و علي اصغر حكمت وزير امور خارجه .
شاه در ششم دي ماه طي مصاحبه اي خبر تشكيل كميته را اعلام كرد. او توضيح داد كه به دليل عظمت چنين موضوعي ممكن است اين كار «جنبه ي بين المللي و جهاني» داشته باشد.در 27 بهمن دبيرخانه ي مركزي كميته تشكيل شد و شاه طي حكمي، شجاع الدين شفا باني چنين فكري را به عنوان دبير منصوب نمود. تلاش دبير كميته ي مركزي بعدازآن در پيرامون استخدام نويسندگان خارجي و داخلي براي نوشتن كتاب هايي بود كه 2500 سال شاهنشاهي ايران خصوصاً زندگي كوروش را ترسيم كنند. همچنين وي چندين كميته در كشورهاي جهان تشكيل داد.در اين راستا آقاي لمپ H. lamb)) نويسنده ي آمريكايي مشغول نوشتن كتاب (كوروش كبير) شد. همچنين چندين كميته ي كوروش كبير در كشورهاي مختلف تشكيل گرديد و دانشگاه تهران موظف به نوشتن دائرة المعارف تمدن ايران گرديد.
سال 1339 تصميم گرفته شد جشن هاي شاهنشاهي برگزار شود، ولي به دليل نداشتن پول كافي به مدت سه سال به تأخير افتاد.بعد از سركوب قيام پانزده خرداد و تبعيد امام خميني شاه احساس قدرت بيشتريكرد. وي 25 آبان 1343 اعلام كرد: ما در چند سال ديگر دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهي كوروش بزرگ را جشن خواهيم گرفت . در سال 1348 شوراي مركزي جشن هاي شاهنشاهي ايران به رياست جواد بوشهري فعال شد و مقدمات كار وبرنامه ريزي آغاز شد.سرانجام دربار تصميم گرفت جشن هاي شاهنشاهي را در سال 1350 برقرار نمايد.به همين جهت طي اطلاعيه اي اعلام كرد: به فرمان شاهنشاه آريامهر جشن هايبيست وپنجمين سده ي شاهنشاهي ايران به مدت 8 روز از بيستم مهرماه 1350 برگزارخواهد شد.شاه در نوروز 1350 طي پيام نوروزي خود، آن سال را سال كوروش كبير نام گذاريكرد و به برگزاري جشن ها اشاره كرد. بر همين اساس جشن هاي 2500 ساله ي شاهنشاهي در مهرماه 1350 در تخت جمشيد برگزار گرديد.
اهداف جشن هاهمان طور كه گفته شد، شاه به دليل فقدان مشروعيت درصددمشروع سازي حكومتش بود. شاه علاوه بر فقدان مشروعيت در مقابل روحانيت ومرجعيت شيعي قرار گرفته بود كه خود را وارث پيامبر(ص ) مي دانستند و مشروعيت رژيم را پيوسته به چالش مي كشيدند.شاه وقتي ميديد حكومت ديگري به رهبري آيت الله بروجردي و بعداً آيت الله خميني در ايران برقرار است كه بر قلوب مردم حكومت ميكند و خود را وارث محمد(ص ) ميدانند، سخت برآشفته ميشد. به همين جهت همواره درصدد يافتن يك پيامبرايراني بود كه او را در مقابل پيامبر اسلام علم كند. او ابتدا سعي در احياي زرتشت نمود،ولي موفقيتي بدست نياورد. از اين رو تئوريسين حكومت ، شجاع الدين شفا، احياي كوروش را مطرح كرد.
به همين جهت روزنامه هاي وابسته به رژيم ، كوروش را «نه به عنوان يك فاتح ، بلكه به عنوان يك آيين گذار» معرفي ميكردند و منظور آن ها از آيين ،آيين شاهنشاهي بود كه آن را به عنوان يك دين ترسيم ميكردند. آنها مينوشتند جشن شاهنشاهي، احترام به آييني است كه پاسدار حاكميت ملي ايران است . شاه با تكريم وتعظيم كوروش به عنوان اسوه ي ايراني تلاش كرد كه خود را وارث آن اسوه قلمداد كند.شاه در نطقي كه در 25 آبان 1343 بعد از تبعيد حضرت امام ايراد نمود ضمن خبر دادن از برپايي جشن هاي شاهنشاهي در چند سال آينده گفت : «منظور من آن است كه دوهزارو پانصد سال شاهنشاهي ايران دوام كرده تا به من رسيده . از اين روست كه دلبستگي به رژيم شاهنشاهي جزء منش و خوي مردم گرديده .»
شاه قبل از اين در بهمن 1347 طي محاسبه اي اعلام كرد: «من به عنوان وارث ونگهبان يك تاج و تخت 2500 ساله مسئوليت سنگيني در مقابل تاريخ ايران دارم .» اين مطلب را شاه درست زماني بر زبان جاري ساخت كه شجاع الدين شفا طرح احياي كوروش را به شاه ارايه كرد.شاه در مقابل اين سؤال كه «چه سمبولي براي جشن ها قائل » هستيد؟ گفت : «تداوم تاريخ ، به اين معنا كه ما وارث شكوه گذشته و حماسه ي ايران » هستيم ؛ بنابراين شاه تلاش داشت تا كوروش را در حد يك اسوه ي ايراني احيا كند و خود را وارث او معرفيكند.هدف ديگر رژيم شاه احياي ايران قبل از اسلام بود. شاه بيهوده تلاش ميكرد كه ايران قبل از اسلام را به عنوان دارنده ي بهترين تمدن و فرهنگ ها «چه در اصول مذهبي و فلسفي ايران كهن و چه در آيين كشورداري شاهنشاهي» معرفي كند.
هرچند مذهب ايراني با هجوم اعراب به ايران ، در مقابل اسلام به سرعت رنگ باخت و آيين كشورداريآن هم هميشه مملو از ظلم و ستم پادشاهان بود و به همين جهت مردم به تنگ آمده ازنظام شاهنشاهي ساساني در مقابل اعراب مسلمان به سرعت تسليم شدند و همكارينمودند؛ با اين حال شاه تلاش ميكرد چشمان خود را بر روي مظالم پادشاهان ببندد و آن را بهترين شيوه ي حكومت داري معرفي كند.شاه تلاش ميكرد تا هويت ايراني مسلمان را به ايراني آريايي تبديل كند و ايراني رابه جستجوي ارزش هاي آريايي سوق دهد. او ميگفت : «ملت ما همواره راه و رسم پيشرفت خود را به سوي كمال در تمدن آريايي خويش جسته است .» البته بيشترمنظور او اين بود كه شاهنشاهي را يك روش و انديشه ي سياسي آريايي و آريايي رامتمدن ترين مردمان تاريخ و در نتيجه شاهنشاهي را به عنوان بهترين روش هاي حكومت معرفي نمايد. «وقتي داريوش بزرگ در سنگ نبشته ي [نوشته ] معروف خويش خود راآريايي فرزند آريايي، ايراني فرزند ايراني ميخواند در واقع به آن ارزش هاي بيشمارمباهات ميكند و صفت آريايي و ايراني براي او نماينده ي كامل آن هاست .»شاه با پيوند زدن حكومت شاهنشاهي با نژاد آريايي درصدد يافتن ريشه هاي تاريخي براي حكومتش بود. او مينويسد: «در زمينه ي حكومت ، ايرانيان شاهنشاهي خود را كه نخستين حكومت آريايي تاريخ جهان و در عين حال اولين امپراطوري جهاني تاريخ بود»بنياد نهادند.شاه با برقراري جشن هاي 2500 ساله دو چيز را پي ميگرفت :
1ـ «با پل زدن بين خودو پادشاهان باستاني ايران به سلطنتش جنبه ي وراثت مشروع بدهد، همان گونه كه پدرش هم با برگزيدن نام خانوادگي پهلوي در حقيقت اين طور وانمود ميكرد كه سلسله اش باتبار پادشاهان دوردست تاريخ اتصال دارد.» فرح نيز در تبيين هدف شاه درمصاحبه اي با تلويزيون فرانسه گفت : «ما در حقيقت دو هزارو پانصدمين سال دوام موجوديت خود را» جشن ميگيريم .
2ـ احياي ارزش هاي آريايي به عنوان بهترين دست آوردهاي ايراني از جمله روش حكومتي پادشاهي.وزارت فرهنگ و هنر، تشكيلاتي را به نام شوراي جشن هاي شاهنشاهي ايران تشكيل داد. اين شورا با ارايه ي برنامه هاي خود كاملاً اهداف رژيم را از اين جشن هامشخص كرد.
برنامه هاي شورا عبارت بودند از:
1ـ شناساندن اين اصل كه شاهنشاهي، زاده و پرورده ي انديشه و زندگاني جامعه يايراني است ؛
2ـ نشان دادن اعتقاد و دلبستگي مردم به شاهنشاه و شاهنشاهي؛
3ـ نشان دادن كوشش و فداكاري ملت ايران در راه نگاه داري و ادامه ي شاهنشاهي؛
4ـ شناساندن خدمات شاهنشاهان ايراني؛
5ـ معرفي تحولات بزرگ جامعه ي ايراني به رهبري شاهنشاه ايران ؛
6ـ آثار بزرگ شاهنشاهان ايراني؛
7ـ نشان دادن كوشش ايرانيان براي اشاعه ي آيين پادشاهي.همه چيز براي توجيه ، تعظيم و تكريم نظام شاهنشاهي صورت ميگرفت .
آنان سخت مي كوشيدند تا نظام شاهنشاهي را يك انديشه ي ايراني معرفي كنند. تهيه و انتشارده ها كتاب با موضوع عصر پهلوي، جشن شاهنشاهي، تاريخ شاهنشاهي، تمدن ايران قبل از اسلام و آثار باستاني همه نشان از اين هدف است .هدف ديگر شاه از برقراري جشن 2500 ساله توجيه نظري حكومت پادشاهي درايران براي مردم و رؤساي كشورهاي خارجي بود. دوران شاه در واقع دوران انقراض نسل پادشاهان بود و محمدرضاشاه ميخواست بر اين باور غلبه كند كه شاهنشاهي درايران ريشه دار، تاريخي و داراي مباني نظري است .
به گفته ي فريدون هويدا: شاه «احساس ميكرد با اجراي اين مراسم خواهد توانست تداوم شاهنشاهي در طول تاريخ ايران را به نظر سران دنيا برساند.»شاه با دعوت از سران كشورهاي دنيا، با به رخ كشيدن قدرت تاريخي ايران درصددجلب «حمايت خارجيان بود و ميخواست به خارجيان نشان دهد كه دنباله رو كوروش است و اين جشن هاي 2500 ساله نشانه ي دوام و هميشگي بودن استبداد ايرانياست .»رؤياهاي شاهانههدف اصلي شاه از برپايي اينگونه جشن ها، بزرگ جلوه دادن عظمت دستگاه شاهي و شخص خود بود تا در لابلاي زرق وبرق اشياء گران قيمت و كم نظيري كه دستور تهيه آنها با قيمتهاي گزاف از جيب ملت ايران داده ميشد، چهره سست اراده ، مردد و ضعيف خود را پنهان سازد.
در اين مورد در كتاب آخرين سفر شاه چنين مي خوانيم : جشن هاي 2500 ساله در تخت جمشيد نمايشي از رؤياها و بلندپروازيهاي شاه بود... در مورد شخص شاه در رابطه با جشن 2500 ساله ، ره آورد جشن هاي تخت جمشيد جدايي كامل او از واقعيات بود. او بيش از پيش دچار اشتغال فكري درباره سلطنت خودش و اهميت جانشيني مستقيم خود بر اريكه كورش گرديد. «جيمزبيل » در كتاب عقاب و شير مينويسد: «محمدرضا شاه پهلوي با اين جشن هاي 2500 ساله ، دوره جديدي را در پادشاهي خود آغاز كرد، دوره جنون انجام كارهاي بزرگ ، بسياري از معروف ترين و مقتدرترين چهره هاي جهان در تخت جمشيد براي ستايش كشور شاه و بلكه مهمتر، براي ستودن خود او، به اين محل آمده بودند... و شاه احساس رضايت و خرسندي ميكرد كه ميهمانان در مورد اين كه چه كسي مجلل ترين اقامتگاه را گرفته ، چه كسي محترم ترين مكان را در ميزهاي ضيافت داشته و چه كسي از هليكوپتر به جاي سفر با ليموزين هاي مرسدس استفاده كرده با هم دعوا ميكردند.
تاريخ قطعي برگزاري جشن هاي 2500 ساله در چهارمين مرحله ، سال 1346 بود، ليكن بنابر دلايل مالي و اين كه جشن تاجگذاري نيز قرار بود در همين سال برگزار گردد، برگزاري جشن هاي 2500 ساله به بعد از سال 1348 موكول شد. در واقع شاه به دنبال اثبات اين مطلب بود كه راز بقاي حكومت و ملت ايران ، رژيم شاهنشاهي است و تمامي عظمت و عزت ملت ايران به دليل داشتن رژيم شاهنشاهي است .
وي طي سخناني كه در 1350/7/20 در پاسارگاد خطاب به كوروش سرسلسله پادشاهي هخامنشي ايراد كرد در اين مورد چنين گفت: «در اين بيست وپنج قرن، كشور تو و كشور من ، شاهد سهمگين ترين حوادثي شد كه در تاريخ جهان براي ملتي روي داده است. ... اكنون ما در اينجا آمده ايم تا به سربلندي تو بگوييم كه پس ازگذشت بيست و پنج قرن ، امروز نيز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهي ايران پيروزمندانه در اهتزاز است...» او با اين سخنان ميخواست دليلي بر موجوديت خويش اقامه كند وبا ارائه تنها يك مدل ثابت و طولاني براي شكل حكومت در ايران، همواره در اذهان عمومي اين نكته را جا بياندازد كه حكومت در ايران مساوي با شاهنشاهي است ؛ وي براين بود تا بااتصال تاريخي خود با يكي از پادشاهان باستاني ايران كه از نظر او ارزش و اهميت بيشتري داشت ، بتواند با كسب نظر موافق خارجيها و تأييد و صحه گذاري آنان بر برنامه هايش ، محبوبيت بيشتري در نزد مردم ايران به دست آورد.
شاه معتقد بود در صورت كسب موفقيت درجلب نظر دولت هاي خارجي به ويژه امريكا نسبت به برنامه هايش، ميتواند با بزرگ نمايي اين مسئله و دلالت بر تأييد شخصيتهاي باصطلاح سياسي، مهر تأييدي بر اقداماتش بزند. هدف شاه از رويكرد به باستان گرايي و آن هم از دوره كوروش و ناديده گرفتن حدود چهار هزار سال حكومت اقوام ديگر در ايران ، تسكين حس ترس و نااميدي بود كه در طول حكومتش از شهريور 1320 تادي 1357 همواره او را تحت سيطره خود داشت . مردم نيز به خوبي دريافتند كه تمامي خواسته ها، عزت، شرف و آينده شان در دست كسي است كه تنها به دنبال عظمت طلبي براي خود است و بس . و به هيچكس جز خود و خانواده اش نميانديشد. در اين خصوص در كتاب شكست شاهانه چنين ميخوانيم : «به نوشته يكي از وزيرانش ، شاه براي هيچ ايراني ديگر ذره اي ارزش قائل نبود با آنكه عظمت فرهنگ و سهم آن در دستاوردهاي تمدن جهاني را ميستود، اما براي ايرانيان ارزش قائل نبود. به گفته يكي از مأموران آمريكايي كه مدت ها در ايران خدمت كرده بود و به شاه نيز دسترسي داشت ، شاه مردم ايران را ضعيف ، تنبل وپولكي ميدانست . او عقيده داشت كه براي انجام مأموريتش ـ اعاده عظمت به ايران ـ بايد براي اين خصوصيات منفي مردم خود فكري بكند.»
با فاصله گرفتن شاه از مردم ، اين حقيقت مشخص تر شد كه اقدامات اصلاح طلبانه وي همچون انقلاب به اصطلاح سفيد تنها اقداماتي ظاهري و عوامفريبانه است كه ناشيانه از سوي اربابان شاه طراحي و ديكته شده است. در واقع رويكرد سريع شاه به اسلام زدايي و اجراي برنامه هاي گسترده، اما بدون مطالعه و برنامه ريزي دقيق ومشخص ، نشانگر عدم شناخت صحيح و روشن وي از جامعه ايران و خواستگاههاي اصلي و زيربنايي مردم آن (يعني اسلام ) بود. از سوي ديگر به نقش عمده و حياتي روحانيون در جامعه اسلامي ايران و محبوبيت عام آنان در ميان توده هاي مردم و نهادينه شدن اين ارتباط طي سالهاي متمادي (بيش از 1200سال ) توجه كافي نداشت . ويليام شوكراس در اين خصوص چنين مينويسد: «شاه با برگزاري جشن هاي 2500 ساله در واقع با بزرگداشت ايران در زمان كوروش و داريوش ، عملاً بخشي از تاريخ ايران را كه به مراتب متناسب تر با قرن بيستم ميلادي است ناديده ميگيرد وآن تعاليم حضرت محمد(ص ) پيامبر اسلام است . در ايران ، اسلام نقش نگهبان مردم در برابر قدرت شاهان را ايفا ميكرد و روحانيون تا قرن بيستم از نفوذ فراواني برخوردار بودند و در اين قرن بود كه دودمان پهلوي كوشيد قدرت آنها را كاهش دهد.»
منابع :1. جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي (چرا و چگونه) ، روح الله حسينيان ، پايگاه مركز اسناد انقلاب اسلامي 2 . جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي ، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي3 . مباني فكري انقلاب اسلامي ، محمد شفيعي فر ، نشر معارف .4. تاريخ سياسى بيست و پنج ساله ايران، غلامرضا نجاتي ، ج 1، ص 345 .
-----------
اهداف دست اندر كاران رژيم پهلوي از باستان گرايي به چند هدف كلي بر مي گردد :از آنجا كه سلسله ي پهلوي بدون پشتوانه ي تاريخي و فرهنگي ، و صرفاً با حمايت و مصلحت بيني بيگانگان و به جهت حفظ منافع آنان بر سر كار آمده بود ، همواره با بحران مشروعيت مواجه بوده و در ميان مردم از جايگاه بالايي برخوردار نبود . تمام تلاش و همّ و غم سران اين سلسله بر اين بود تا به نوعي براي حكومت خود مشروعيت ايجاد نموده و مردم را به خود متمايل كنند . بر اين اساس مي كوشيدند تا با مطرح كردن مظاهر تاريخ ايران باستان و ايجاد ارتباط بين خود و سلسله هاي پادشاهي باستاني ايران به نوعي خود را داراي پشتوانه ي تاريخي و فرهنگي و وارث تمدن باستاني ايرانيان معرفي كنند . در آيين هايي كه به اين منظور برگزار مي شد كه به عنوان شاخص مي توان به جشن هاي 2500 ساله ي پادشاهي اشاره كرد . شاه به صراحت خطاب به كورش هخامنشي مي گفت : « كورش آسوده بخواب كه ما بيداريم . »
در واقع او خود را وارث مستقيم هخامنشيان معرفي مي كرد ، و با اين استدلال به سابقه ي چند هزار ساله ي شاهنشاهي خود را صاحب حق سلطنت مي دانست . هدف ديگر آنان كه البته جداي از بحث مشروعيت نيست اين بود كه به مردم القاء كنند كه حكومت شاهنشاهي در تمام قرون و اعصار در قلوب ايرانيان به منزله ي يك عقيده ي ديني نفوذ داشته و تا به آن حد پيش رفتند كه با تبليغ مشتركات اديان كوشيدند وانمود كنند كه هويت اسلامي ، همان هويت فرهنگي ايران قبل از اسلام است و در نتيجه نهاد سلطنت جزئي اصلي از اركان جامعه ي ايراني قلمداد مي شود . آنها كوشيدند شاهنشاهي را به عنوان يك روش و انديشه ي سياسي آريايي و آريايي ها را متمدن ترين مردمان تاريخ و در نتيجه شاهنشاهي را بهترين روش حكومت معرفي كنند ، لذا با پيوند زدن حكومت شاهنشاهي با نژاد آريايي در صدد يافتن ريشه هاي تاريخي براي حكومت بودند .
دليل ديگري كه مي توان براي گرايش پهلويان به ايران باستان ذكر كرد ، بيرون راندن اسلام و ارزشهاي اسلامي از عرصه ي اجتماع است . زيرا در طول تاريخ ايران پس از اسلام ، همواره علما و شخصيتهاي مذهبي در مقابل تجاوزات و ستمهاي پادشاهان و سلاطين ايستادگي نموده و اكثر قيامهاي ضد استبدادي و ضد استعماري را علماي شيعه رهبري نموده اند به ويژه مبارزات عليه سلسه پهلوي كه دست نشانده ي استعمار بوده و غالب برنامه هايش در جهت منافع استعمارگران غربي صورت مي پذيرفت . به خصوص اينكه باورهان اسلامي جامعه با بسياري از انحرافات اخلاقي و فسادهاي دستگاه حاكم در تعارض بود . و شاه به عيان مي ديد كه قدرت واقعي در جامعه در دست مراجع معظم تقليد است ومردم با اردت خويش از آنان پيروي مي كنند .
پهلوي دوم چنين مي انديشيد كه اگر بتواند با اقدامات ضد مذهبي پايگاه معنوي اسلامي را از اذهان عموم خارج كند بر همه ي قدرتهاي مخالف مسلط خواهد شد و در نتيجه نهضتي با عنوان اسلامي بوجود نخواهد آمد . وي مذهب را مانع نوسازي و اصلاحات در جامعه مي دانست . البته نوسازي به معناي مورد نظر او يعني حركت به سوي غربي شدن و رواج فساد غربي و مصرف گرائي در جامعه ، لذا سعي مي كرد بااحياي تمدن ايران باستان و پررنگ كردن مظاهر شاهنشاهي جامعه ار از دين جدا كرده و آنرا با اهداف خود هماهنگ نمايد .سران پهلوي سعي مي كردند ايراني بودن به معناي ملي گرايي افراطي جدا از دين را رويكرد رژيم پهلوي معرفي كرده و براي جلب حمايت مردم آنرا ترويج كنند . حتي در اين زمينه تلاش نمودند دين زرتشت را به عنوان دين ايران باستان احياكنند ، كه موفقيتي حاصل نكردند . پس از آن تلاش نمودند كوروش را آيين گذار معرفي كنند ، آيين گذار آيين پادشاهي ، آييني كه پاسدار حاكميت ملي ايران است ، و اكنون وارث اين آيين شخص شاه است كه بر همه كس و همه چيز برتري دارد .
مساله ي ديگر اين است كه ترويج غربگرايي از سوي رژيم در جامعه منجر به نفي سنتها و آداب و رسوم بومي جامعه مي شد و جامعه را با بحران فرهنگي تحقير آميزي مواجه مي ساخت ، به گونه اي كه به گفته ي بعضي كارشاناسان ، درفرآيند نوسازي ( از نوع پهلوي ) جامعه ي ايراني از ارزشهاي سنتي بريده و به ارزشهاي جديد نيز نپيوسته ، و اين امر در جامعه ايجاد بحران هويت مي كرد ، بدين جهت خاندان پهلوي با ترويج و تبليغ نوعي باستانگرايي افراطي ، سعي كردند روحيه ي شاه پرستي را به عنوان شاه جامعه ي ايران باستان ترويج كنند . كسب وجهه ي بين المللي هدف ديگري بود كه در اين بين دنبال مي شد . خصوصا در برگزاري جشنهاي 2500 ساله ، شاه دنبال اين بود كه شكوه عظمت شاهنشاهي و تمدن ايران را به رخ سران ساير كشورها بكشد و البته از اين راه حس خود بزرگ بيني و برتري جويي خودشرا نيز ارضاء كند . البته رژيم با انجام اين مراسم و برنامه هاي خاصي كه در آن اجرا مي شد سعي مي كرد به جاي پرداختن به فرهنگ و تمدن ايراني فساد و بي بندوباري و غرب گرايي را به عنوان عامل پيشرفت و توسعه ي ايران ترويج نمايد ، تا جايي كه روند اجراي برنامه هاي غير اخلاقي در شهر ها و انظار عموم مردم نگراني مقامات امنيتي رژيم را از اعتراض مردم و علما برانگيخته بود .
در پايان خلاصه ي آنچه در بالا گفته شد جهت استفاده ي بيشتر بيان مي گردد :
1.تلاش براي حل بحران مشروعيت با ايجاد ارتباط بين سلسله ي پهلوي و تاريخ گذشته ي شاهنشاهي ايران و تأكيد بر وجو نهاد سلطنت در ايران و مدت 2500 سال و تداوم آن تا اين سلسله به جهت يافتن ريشه هاي تاريخي براي حكومت پهلوي .
2.القاء اين تفكر كه حكومت شاهنشاهي يك روش و انديشه ي سياسي آريايي بوده است و آريايي ها متمدن ترين مردمان تاريخ و در نتيجه شاهنشاهي بهترين شكل حكومت است .
3.تضعيف پايگاه دين اسلام در جامعه به عنوان مانع نوسازي و پيشرفت مورد نظر رژيم و كاستن از قدرت رهبران ديني در ميان مردم .
4.كسب وجهه ي بين المللي براي حكومت پهلوي و تحكيم مشروعيت آن در بين كشور هاي جهان .
5.تلاش براي حل بحران هويت كه در اثر ترويج فرهنگ غرب و نفي سنت ها و رسوم بومي جامعه به وجود مي آمد.
جهت توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيمهويت ايراني تشكيل شده از 4 عنصر«ايراني ، اسلامي ، قومي و مدرن» مي باشد نكته حائز اهميتي را كه نبايد از آن غافل بود ان است كه سياست نظام شاهنشاهي برجسته سازي عنصر هويتي ايراني است و در اين رويكرد هويتي كه به حاشيه رانده مي شد، هويت مذهبي ايرانيان بود، با اين سياست گذاري هويتي كه در درون خود پيامي را القاء مي نمود ذكر چند نكته ضروري است.
1ـ با اين رويكرد نظام هويتي ايراني شاهنشاهي است و شاه تنها نماينده مشروع براي كسب، حفظ و اعمال قدرت در تاريخ ايران است.
2 ـ مذهب كه جزء لاينفك تاريخ و هويت ايراني است به سبب تزاحم و ناسازگاري با برجسته سازي تك عنصري به حاشيه رانده مي شد، بايد توجه نمود كه قريب به اتفاق شورشها و انقلاب هايي كه در طول تاريخ ايران بر عليه نظام سلطه و بيگانه صورت مي گرفت برگرفته از آموزه هاي مذهبي اسلامي است.
3 ـ سياست هويت كه از زمان رضا خان كليد خورد ناسيوناليزم پهلوي بود و محمدرضا نيز به تأسي از پدر و البته با رويكردي نرم تر در سدد ساختن هويتي بود كه تهيج ناسيوناليستي و شوئيسي را ترويج دهد از منظر اين ايدوئولوژي تهيج، ارادت و گرايش به تفاخرات گذشته مد نظر است و براي آينده برنامه اي كه در دستور كار است رجعتي است به هويت و تاريخ گذشتهاما در خصوص جشنهاي هنر بايد گفت كه اين جشنها در صدد ايجاد مدرنيزاسيون در سطح جامعه بود، الگوي هنر در اين دوره بر گرفته از هنر غربي و پذيرفتن اين نكته كه اگر در ظاهر هنر مغايرتي با احكام شريعت اسلامي است. بايد به تبع مدرنيزاسيون و الگو برداري غربي «آسيميله» راهي را طي نمود كه غرب رفته است.
[جشن هاي 2500 ساله] [جشن هنر شيراز]
پژوهشگاه علوم انسانی
شاهنشاهی ایران از اولی که زائیده شده است تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است.جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه کرده است، برج، از سر درست کردند، سرمردم را میبریدند، قتل عام میدادند بعد برج درست میکردند با آن برای این شاهان، ماباید ملت اسلام باید جشن بگیرد!...» «ملت ایران موظف است که با این جشنها مبارزهی منفی کند، مثبت نه لازمنیست، از خانه بیرون نیایند وقتی که این جشنها هست، شرکت نکنند درجشنها، جایز نیست شرکت کردن در این جشنها هرچه میتوانند از زیر بار اینطور چیزها بیرون بروند...» برگزاری جشنهای 2500 سالهی شاهنشاهی یکی از سیاستهای رژیم برایتحکیم مبانی مشروعیت سلطنت خویش بود. از طرف دیگر رژیم قصد داشت که با تکیهبر ارزشها و سنتهای باستانی و ترویج آنها در جامعهی ایران، به مبارزه با ارزشهایاسلامی بپردازد و آنها را تضعیف نماید، این سیاست از بدو تأسیس سلسلهی پهلویآغاز شده بود. امام خمینی در مورخه 6/3/1350 طی یک سخنرانی به تجزیه و تحلیلاین سیاست رژیم و بیان مواضع خود پرداختند: اول: نقد ساختارهای شاهنشاهی 1ـ ساختار شاهنشاهی، نظامی مخالف مبانی اسلامی است، انبیاء همواره با اینسیستم در مبارزه بودهاند: «از اول تاریخ بشر تا حالا، دولتهای جائر مقابلشان انبیا ایستاده بودند و علماایستاده بودند، آنها عقلشان نمیرسید؟ خدای تبارک و تعالی که موسی رامیفرستد که این شاهنشاه را از بین ببرد در روایت است که طبری نقل میکند کهملک الملوک را پیغمبر فرموده است که منفورترین کلمات است پیش من؛ یعنیشاهنشاه، این جزو کلمات منفور است که به کسی از بشر نسبت داده شد، اینمال خداست، از اولی که بساط انبیاء بوده است تا زمان رسول اکرم تا بعدها زمانائمه (علیهم السلام) مرتب مقابله کردند، تو حبس هم بودند مقابله کردند،موسیبنجعفر توی حبس هم مقابله میکرد...» 2ـ ظالمانهترین نوع حکومت، حکومت پادشاه ایران بوده است: «شاهنشاهی ایران از اولی که زائیده شده است تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است.جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه کرده است، برج، از سر درست کردند، سرمردم را میبریدند، قتل عام میدادند بعد برج درست میکردند با آن برای این شاهان، ماباید ملت اسلام باید جشن بگیرد!...» دوم ـ معرفی الگوهای اسلامی: حضرت امام جشن را برای حکومتی شایستهدانستند که مجری عدالت باشد و آن هم حکومتی نبود مگر دوران حکومت حضرتعلی (ع). امام در این زمینه فرمودهاند: «این 5 سال حکومت، یا 5، 6 سال خدمت حضرت امیر، این با همهی گرفتاریهاییکه بوده است و با همهی زحمتهایی که از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزایبزرگ است، و همین 5 ساله و 6 ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند. جشنبرای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حکومتی که اگر چنانچه در یکطرف از مملکتش، در جایی از مملکتش برای یک معاهد،یک زن معاهد، یک زحمتکشبیایند، یک خلخال از او، از پای او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت آرزویمرگ میکند... برای همین 5 سال و 5 روز حکومتش باید جشن بگیرند، جشن برایعدالت، جشن برای خدا، جشن برای این که این حاکم، حاکمی است که با ملت یکرنگاست، بلکه سطحش پایینتر است در زندگی و سطح روحیش بالاتر از همهی آفاق وسطح زندگیش پایینتر است از همهی ملت». امام ضمن مطرح کردن نقدها و راهکارهای مذکور برای مقابله با این سیاست رژیم،مردم را به مبارزهی منفی دعوت کردند: «ملت ایران موظف است که با این جشنها مبارزهی منفی کند، مثبت نه لازمنیست، از خانه بیرون نیایند وقتی که این جشنها هست، شرکت نکنند درجشنها، جایز نیست شرکت کردن در این جشنها هرچه میتوانند از زیر بار اینطور چیزها بیرون بروند...» سخنرانی امام در نجف در قالب اعلامیه با 13 هزار تیراژ چاپ و به ایران و سایرکشورها ارسال شد. رژیم تلاش بسیاری کرد که از ورود این اعلامیهها به داخل ایرانجلوگیری نماید همچنین رژیم تلاش کرد با بهرهگیری از وعاظ و علمای وابسته بهرژیم، در مقابل امام خمینی موضعگیری کند و آنها سخنان امام را نقد کنند. اما مأمورینساواک این اقدام را به دلیل این که وعاظ وجههدار که در میان مردم صاحب نفوذ هستندطرفدار امام خمینی و مخالف دولت میباشند و حاضر به انجام این کار نخواهند بود،سیاستی غیر عملی دانست. این سخنرانی امام در میان دانشجویان خارج کشور نیزپخش شد و دانشجویان از آن حمایت کردند.
سیمرغ
اسراف کاریها و ولخرجیهای سرسام آوری که اسدالله علم جهت هر چه پر زرق و برق تر کردن این جشنها انجام میداد به قدری زیاد بود که حتی باعث شد فرح پهلوی...
مهمترین و بیسابقهترین مراسمی که در دوره محمدرضا پهلوی برگزار شد، جشنهای موسوم به 2500 سال شاهنشاهی ایران در سال 1350 ش در تخت جمشید بود. گویا برای اولین بار در سال 1337 بود که شاه به رغم مشکلات عدیده سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور به فکر افتاد به مناسبت گذشت 2500 سال از پایه گذاری رژیم شاهنشاهی در ایران به دست کوروش دوم هخامنشی جشنی در خور اعتنا برگزار کند و توجه جهانیان را به سوی ایران، به عنوان کشوری کهنسال و قدرتمند (!) جلب نماید. بگذریم از اینکه برخلاف تصورشاه و اطرافیانش، بنیانگذاری شاهنشاهی ایران در زمان کوروش دوم ملقب به کبیر، که خود هفتمین شاه هخامنشی به شمار میرفت، نبود؛ بلکه حداقل تا جایی که حافظه تاریخ یاری میدهد قبل از سلسله هخامنشی دو سلسله دیگر مادها و ایلامیها نیز به عنوان سلسلههایی ایرانی در این کشورحکومت کرده بودند. از سوی دیگر حتی اگر به فرض محال، زمان کوروش دوم هخامنشی را هم آغاز پادشاهی ایران بپذیریم، از آن زمان تا دوره سلطنت محمدرضا پهلوی حداقل چند صد سال در تاریخ ایران ازسلطنت پادشاهان ایرانی، چنان که مد نظر شخص محمدرضا و برگزارکنندگان جشنهای 2500 ساله بود، اثری وجود ندارد. چنان که از ورود اسلام به ایران تا تشکیل حکومت محلی طاهریان در سال 205 هـ ق چیزی حدود 180 سال فاصله وجود دارد؛ و یا سلسلههای ترک تبار و به خصوص مغولان و تیموریان را نمیشود جزو میراث و افتخارات شاهنشاهی 2500 ساله شاه و اطرافیانش بر شمرد.
در آغاز امر ریاست عالیه «سازمان شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی» که مقرر بود تمهید برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی را فراهم آورد بر عهده شخص شاه بود و حسین علاء وزیر دربار وقت هم به عنوان رئیس شورای مرکزی جشنها تعیین شده بود و سناتور جواد بوشهری هم نیابت علاء را برعهده داشت. هرچند به تدریج در اعضای این سازمان و نیز کمیسیونها و مراکزی که به دلایل عدیده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در آن عضویت پیدا کردند تغییراتی به وجود آمد.
به هر حال به دنبال تصمیم شاه جهت برگزاری این جشنها، هیئتی در دربار تشکیل شد تا مقدمات لازم را برای این منظور فراهم آورد. ابتدا شجاع الدین شفا، که خود از پیشنهاددهندگان اولیه برگزاری جشنهای 2500 ساله بود، به عنوان دبیر کل این هیئت تعیین شد. پس از حدود دو سال که هم برنامهها و هم مراکز فرعی این تشکیلات جدید گسترش قابل توجهی یافته بود، سناتورجواد بوشهری به ریاست آن برگزیده شد و این سمت را تا سال 1347 حفظ کرد. این هیئت که تحت عنوان شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی ازآن یاد میشود تلاش گسترده و پیگیری را در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تبلیغاتی در ایران و سایرکشورهای جهان آغاز کرد تا زمینههای لازم برای برگزاری جشنهای 2500 ساله را فراهم آورد. این شورا به زودی دفاتر و نمایندگیهایی در شهرهای مهم ایران و پایتختهای کشورهای اروپایی و آمریکا تأسیس کرد و طرحهای تبلیغاتی و نظایر آن را آماده و جهت اجرا در اختیار دست اندرکاران امور قرار داد. از جمله این برنامهها میتوان به انتشار کتب و مقالات تاریخی مربوط به تاریخ ایران قبل از اسلام، طرح تعمیر و مرمت تخت جمشید، تهیه فیلمهای تبلیغاتی به اصطلاح مستند، تهیه و آماده سازی آثار باستانی ایران، بافت فرشهای دستباف با نقشهایی از تصاویر شاهان و بزرگان ایران، تهیه انواع سلاحهای جنگی و لباسها و زین و برگها و پرچمها و نظایر آن منطبق با دورههای تاریخی قبل از اسلام ایران و همچنین «فراهم ساختن وسیله تفهیم اساسی شاهنشاهی ایران برای جوانان» و ... اشاره کرد.
جواد بوشهری در سال 1347 عملاً از ریاست شورای مرکزی جشنهای 2500 ساله کنار گذاشته شد و به جای وی اسدالله علم وزیر دربار منصوب شد. هر چند که جواد بوشهری به لحاظ ظاهری و تشریفاتی مقامش را حفظ کرد ولی در عمل اسدالله علم عهده دار کارها شد. علم در نوشتههای 5 اردیبهشت ماه 1352 خود ضمن اشاره به فوت جواد بوشهری درباره علت عزل وی از ریاست شورای جشنهای 2500 ساله مینویسد:
«سناتور جواد بوشهری فوت کرد. بیچاره مرد طماع و حریص عجیبی بود. ده سال به عنوان رئیس شورای جشنها حقوق گرفت و کاری نکرد تا بالأخره شاهنشاه به من فرمودند کار را انجام دهم و به حمدالله انجام شد...».
با انتصاب اسدالله علم وزیر دربار به ریاست شورای جشنهای 2500 ساله در حالی که فقط حدود 2 سال دیگر به برگزاری این جشنها باقی بود، تلاشهای متصدیان امر با جنب و جوش بیشتری پیگیری شد و علم برای سرعت بخشیدن هر چه بیشتر به امور و همچنین کنترل و نظارت هر چه بیشتر و مستقیم تر بر روند برنامههای در دست اقدام و پیش بینی شده تعدادی از نزدیکترین دوستان و ابواب جمعی خود را در رأس امور کلیدی و مهم به کار گمارد.
اسدالله علم از سالها قبل، هنگامی که نخست وزیر بود، در رأی زنی اش با کارشناسان اسرائیلی به دوراز حوزه کاری شورای مرکزی جشنهای 2500 ساله، که آن موقع ریاستش بر عهده سناتور جواد بوشهری بود، طرحهایی برای کیفیت و چگونگی برگزاری این جشنها در دست تهیه داشت. این امر هنگامی صورت جدی تری به خود گرفت که اسدالله علم در دوران نخست وزیری اش از دولت اسرائیل تقاضا کرد جهت گسترش صنعت توریسم و گردشگری و جهانگردی در ایران طرحی در اختیار وی قرار دهند. دولت اسرائیل این تقاضای علم را پذیرفت و به دنبال آن «تدی کولک» (Teday Kollek) رئیس اتحادیه توریستی دولت اسرائیل و شهردار بعدی اورشلیم به ریاست میسیون برنامه ریزی برگزیده شد. کولک توصیه کرد که ضمن تأسیس هتلها، جادههای جدید و وسایل نقلیه مدرن در تخت جمشید، ایران باید واقعه مهمی برپا کند تاخارجیان را به این تسهیلات جهانگردی جدید جلب کند. کولک، بعدها اعتراف کرد که هرگز تصور نمیکرد اسراف کاری که در جشنهای بیست و پنجمین قرن بنیانگذاری امپراتوری ایران پیش آمد همان است که او توصیه کرد. هر چند بر خلاف تصور کولک ایده برگزاری جشنهای 2500 ساله حدود چهار ــ پنج سال قبل از توصیه وی توسط دیگران طرح ریزی شده بود، اما طرحهای عملی و راهنماییهای وی به علم، که بعدها ریاست برگزاری این جشنها را بر عهده گرفت، بدون تردید در کیفیت برگزاری این جشنها اثر بخش بوده است. در همان دوره نخست وزیری علم از طرف شورای مرکزی جشنهای 2500 ساله از وی خواسته شده بود تا جهت تأمین اعتبار اجرای طرحهای در دست اقدام مبلغ 200 میلیون ریال در اختیار آن شورا قرار دهد. اما صفی اصفیا مدیر عامل سازمان برنامه دولت علم پرداخت این مبلغ را غیر مقدور دانسته بود. با این حال شاه از وزیر دربار وقت حسین علاء خواسته بود به علم تذکر دهد که «دولت فکری برای اجرای برنامه جشنهای 2500 ساله بنماید».
در دوران ریاست علم بر شورای مرکزی جشنهای 2500 ساله اقدامات تبلیغی در پیرامون این جشنها با سرعت بیشتری ادامه یافت و با همکاری مراکز دانشگاهی داخلی و خارجی و اساتید دانشگاه و نویسندگان و مورخان، کتب، مقالات و گفتارهای متعددی درباره نظام شاهنشاهی ایران و نقش سلسلة پهلوی در توسعه همه جانبه کشور! و نظایر آن چاپ و منتشر شد.
از مسائل مهمی که از همان آغاز تصمیم به برگزاری این جشنها رژیم پهلوی با آن رو به رو شد اعتراضات و انتقادات افکار عمومی داخلی و خارجی بود. چه از یک سو صرف برگزاری این مراسم را به لحاظ تاریخی و فرهنگی امری منطقی نمیدانستند و در شرایطی که رژیم با مشکلات عدیده سیاسی و اقتصادی روبه رو بود و عامه مردم کشور نیز به این امر تمایلی نداشتند فکری کودکانه و حتی احمقانه میشمردند. به همین دیل رژیم از همان آغاز سعی داشت برگزاری این جشن را امری ملی و همگانی و مربوط به تمام اقشار مردم کشور قلمداد کند تا از این طریق از یک سو افکار عمومی را برای همراهی با این برنامه آماده نماید و از سوی دیگر اذهان عمومی جهان را بر له خود برگرداند. از جمله شاه در 9 بهمن 1339 در توجیه این طرح در دست اقدام چنین اظهار داشت:
«فراموش نکنید که این جشن فقط یک جشن شاهنشاهی و دولتی نیست بلکه جشنی متعلق به تمام ملت ایران و همه تاریخ و مفاخر ایران است و بنابراین باید امکان کامل داده شود که عموم طبقات مردم دراین جشن ملی خود و در تجلیل از تاریخ و تمدن پرافتخار کشور خویش شرکت جویند».
از دیگر مشکلات رژیم در برگزاری این جشن مسئله هزینههای سرسام آور آن بود که با توجه به درآمدهای آن روز دولت معضلی بزرگ محسوب میشد. با توجه به اسناد و مدارک بر جای مانده برگزاری جشنهای 2500 ساله در سال 1350 بین 120 تا 150 میلیون دلار هزینه در بر داشته است. صرف حدود ده درصد کل اعتبارات ارزی کشــــور در عرض یک سال برای هزینههای جشن 2500 ساله برای رژیم بسیار سنگین مینمود. به همین دلیل بود که اسدالله علم از همان اوایل ریاستش بر شورای مرکزی جشنهای 2500 ساله تدابیر گسترده تری را به مورد اجرا گذاشت تا بتواند هزینه این جشنها را از کانالهای فرعیتر نظیر هزینهها و اعتبارات ثابت و سالانه وزارتخانهها و دوایر دولتی و نظایر آن تأمین کند. گو اینکه این همه کمبود اعتبارمانع از این نمیشد که وی درهرچه به اصطلاح با شکوه تر برگزار کردن این جشنها نهایت اسراف کاری را انجام دهد.
اسدالله علم وزیر در30 آذر 1348 در پاسخ جواد بوشهری که از وی خواسته بود برای هرچه باشکوهتر برگزارشدن این جشنها اعتبارات لازم را تأمین و دراختیار دستگاههای مختلف دولتی نظیر وزارتخانهها، دوایر دولتی، نیروهای انتظامی و ... قرار دهد اظهار داشت:
خواهشمندم به طور کلی به سازمانها و سایر وزارتخانهها و سازمانهای دولتی بخشنامه فرمایند که این یک جشن ملی میباشد و وظیفه هر فردی ایجاب میکند که هرچه میتوانند به برگزاری جشنهای 2500 شاهنشاهی ایران کمک کنند، نه آنکه منتظر باشند که جنابعالی برای هر سازمانی که وظیفه دار اجـــــرای برنامه ای میباشد تأمین بودجه بفرمائید. بلکه تمام سازمانهای دولتی و غیر دولتی که به هرعنوان طبق برنامه تنظیمی وظایفی در برگزاری جشن بر عهده دارند باید بودجه آن را از حالا از محل صرفه جوییهای سازمان خودشان یا به هر طریقی دیگر که تعهد اضافی برای دولت فراهم نکند تأمین نمایند.... خواهشمندم به کلیه سازمانهای دولتی که طبق برنامه تنظیمی در جشن شاهنشاهی هر کدام وظایفی دارند مدلول این نامه را اطلاع فرمایند تا هم تکلیف آنها برای یک مرتبه روشن و هم از مکاتبات مکرر جلوگیری شود.
به رغم این صرفهجوییها علم ترتیباتی فراهم آورد تا تدارکات بلافصل جشنها به بهترین وجه تأمین و تهیه شود. در همین رابطه مدرن ترین وسایل تزئیناتی و پذیرایی ازکشورهای خارجی به خصوص فرانسه خریداری و به محل برگزاری جشنها منتقل شد و سایر وسایل و ترتیبات لازم هم به همین صورت انجام گرفت. از جمله هزینههایی که علم برای خرید و نصب چادرها درتخت جمشید در نظر گرفته بود به حدی سرسام آورمینمود که حتی شخص شاه نیز آن را زاید دانست و از علم خواست ترتیبی برای کم کـــردن هزینههای آن اتخاذ کند: «... با چانه زدن فراوان سرانجام شاه را وادار کردم با چادرهایی که قرار است محل برگزاری جشنهای تخت جمشید به مناسب دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی در ایران است موافقت کند . در وهله اول از بهای هنگفت آنها ناراضی بود. سرانجام توافق کردیم که هزینه و اندازه چادرها را به یک چهارم اندازه اولیه کاهش بدهیم».
اسراف کاریها و ولخرجیهای سرسام آوری که اسدالله علم جهت هر چه پر زرق و برق تر کردن این جشنها انجام میداد به قدری زیاد بود که حتی باعث شد فرح پهلوی هم بدان اعتراض کند. اما علم که از این انتقادات فرح برخود عصبانی شده بود از وی نزد شاه شکایت برد و حتی اظهار داشت که هرگاه دامنه این انتقادات بیش ازاین ادامه یابد ازریاست برگزاری این جشنها استعفا خواهد داد. احسان نراقی که خود از مشاوران شاه بود در این باره مینویسد:
یک سال قبل از جشنهای پرشکوه و جلال تخت جمشید که در سال 1350 مخارج به آن سرسام آوری را که میدانیم موجب گردید، فرح طی یک ملاقات خصوصی به من گفت که به هیچ وجه نمیفهمــــد طرحهای به این پر خرجی چه سودی دارند. بعدها من فهمیدم که او با برپایی این جشنها به گونه ای مخالفت میکرد که حتی وزیر دربار یعنی علم مرد مورد اعتماد اعلیحضرت به منظور اعتراض به انتقادهای پی در پی شهبانو استعفای خود را به شاه تقدیم کرده بود. این استعفا مورد قبول شاه واقع نشد و بالاخره جشنها مطابق برنامه پیش بینی شده برگزار شدند.
خود اسدالله علم هم درنوشتههایش به دخالتهای فرح اشاره کرده و در این باره مینویسد:
«شهبانو تردید دارد که ما قابلیت برگزاری جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران را داشته باشیم. او مایل است خودش شخصاً در برنامهها دخالت کند، ولی به شاه گفتم که این امر بیخطر نیست. گفتم تردیدی نیست که ایشان باید نگران باشند. ولی تمنا دارم ترتیبی اتخاذ کنند که هر کاری میخواهند بکنند از طریق من باشد. من ادعا نمیکنم که از همکاران دیگر بهتر کار میکنم ولی آشپز که دو تا شد تکلیف آش معلوم است، اطرافیان ملکه آدمهای بی آزاری نیستند. شاه صد در صد موافق بود».
اسدالله علم جهت توجیه اقدامات اسرافکارانه خود در جریان برگزاری جشنهای 2500 ساله به نشریات طرفدار خود دستور داد تا مقالات و گفتارهایی در دفاع ازاین جشنها و هزینههای آن بنویسند و لزوم برگزاری هر چه به اصطلاح باشکوه تر و پر زرق و برق ترآن را به اذهان عمومی القاء و گوشزد نمایند. برای نمونه مدیر مجلۀ خواندنیها مدت کوتاهی پس از برگزاری جشنهای 2500 ساله در 30 مهر 1350 در این باره خطاب به اسدالله علم مینویسد:
دوست بزرگوار ــ ضمن عرض شادباش به مناسبتهای مختلف به جنابعالی و همه ایرانیان به ویژه شاه پرستان ــ همراه این نامه مقاله ای درباره چهارم آبان نوشته ام که به نظر خودم فوق العاده میباشد. مقاله ای هم در دفاع از هزینه جشنها در شماره فردا چاپ شده که نمونه اش را تقدیم میکنم. به طوری که میدانید 25 شماره تمام در مدت سه ماه خواندنیها به مناسبت جشنها شمارههای مخصوص انتشار داده و در این مورد تا اندازه ای دین خود را نسبت به کشورش ادا کرد. نسبت به شاهنشاه که قادر به ادا نیست آن را خدا باید ادا کند که میکند... اکنون نوبت مولاست که دست بندۀ خود را بگیرد و او را نجات دهد...
از سوی مخالفان داخلی رژیم پهلوی بیشترین مخالفت و اعتراض نسبت به برگزاری جشنهای 2500 ساله توسط آیت الله امام خمینی (ره) صورت گرفت. ایشان به ویژه به هزینه سرسام آوری که برای برگزاری این جشن تدارک دیده شده بود سخت حمله کرد و از اینکه حکومت در شرایط نبرد جهان اسلام با اسرائیل از کارشناسان این کشور جهت هر چه بهتر برگزار شدن این جشنها یاری طلبیده است آن را سخت به باد انتقاد گرفت. در بخشی از سخنان اعتراضآمیز ایشان که در 6 خرداد 1350 اظهار داشتهاند، آمده است:
... از تهران به من نوشته اند که در بلوچستان و سیستان و اطراف خراسان آنجا یک قحطی و گرسنگی شده است که مردم هجوم آوردند به شهرهای بزرگ و از گرسنگی نه حیواناتی دارند و نه حیوان خویش را میتوانند ذبح کنند و از گرسنگی اینطور هستند. اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومان خرج جشن شاهنشاهی میشود از قراری که یک جایی نوشته بود برای جشن خود تهران 80 میلیون تومان اختصاص داده شده است... کارشناسهای اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند... کارشناسهای اسرائیلی مشغول به پا داشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست میکنند. این اسرائیلی که دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است.
ایشان در بخش دیگری از بیاناتشان خطاب به رهبران کشورهای اسلامی تذکر داد تا از شرکت در این جشن خودداری کنند و از رژیمی که با دولت غاصب اسرائیل روابط گسترده ای برقرار کرده است دوری جویند:
... به ممالک دیگر اسلام، به اینهایی که میخواهند در این جشن شرکت کنند و در خون ملت ایران شرکت کنند، به اینها نوشته بشود که آقا نروید در این جشن، جشن کثیفی است، نروید در این جشن شاید تأثیر کند. به این ممالک اسلامی بگویید که نروید در این جشنی که اسرائیل دارد بساط جشنش را به پا میکند یا درست میکند کارشناسهای اسرائیلی در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست میکنند، در این جشنی که کارشناسهای اسرائیلی دارند این عمل را میکنند نروید.
با تمام این احوال جشنهای 2500 ساله طبق برنامههای تنظیمی و تحت کارگردانی اسدالله علم وزیر دربار در مهرماه 1350 «آن چنان که شاه آرزو داشت» برگزار شد. در حالی که حدود 37 رئیس کشورو 78 نخست وزیر و وزیر خارجه از گوشه و کنار جهان در آن شرکت کرده بودند. علم وزیر دربار چند ماه پس از برگزاری این جشنها در 28 فروردین 1352، ضمن اینکه از توانایی اش در برگزاری این مراسم برخود میبالید، مینویسد:
«... فیلم جشنها را دیدیم. همه دیپلماتهای تازه از اینکه چنین تشکیلات بزرگی را که در آن واحد از سی و هفت رئیس کشور و 78 رئیس کمیسیون که مقام آنها همه یا نخست وزیر یا وزیر خارجه بوده است پذیرایی کرده ام به من تبریک گفتند و باور نمیکردند چنین واقعه ای ممکن است اتفاق افتاده باشد».
به رغم تمام اسرافکاریها و برنامه ریزیها و به قول معروف شکوه و جلالی که در برگزاری جشنهای 2500 ساله به کار گرفته شد، نتایج و پیامدهایی را که رژیم آرزومند برآورده شدن آن بود ببار نیامد و به جای تکریم رژیم، اعتراضات و انتقادات تمسخر آمیز و نکوهش گرانه به سوی آن سرازیر شد. از جمله جرج بال آمریکایی که در مراسم تاجگذاری شاه در سال 1346 حضور داشت ضمن مقایسه آن با جشن 2500 ساله نوشت:
«پسر یک قزاق خود را پادشاه کشوری میشمرد که سالانه مردمش 250 دلار درآمد سرانه دارند ولی دم از مدرن کردن کشور خود هم میزد. خیال میکنم که مراسم مشابهی در چهارسال بعد، از این هم نامطلوب تر بود که 120 میلیون دلار برای انجام مراسم پرشکوه تخت جمشید خرج شد».
انتقادات پرسشگرانه و شماتت آمیز درباره برگزاری جشنهای 2500 ساله تا آن حد گسترده شد که علم وزیر دربار و رئیس برگزار کننده آن جشنها درمقام دفاع برآمد و آن را امری ضروری و لازم شمرد. ازجمله در تاریخ 27 دی 1350 طی مصاحبه ای در این باره اظهار داشت:
«کشورهای دیگر هر کدام ده سال و پنجاه سال و بالاخره صد سال و دویست سال سابقه استقلال دارند ببینید چه غوغایی در دنیا کرده اند، ما که دو هزار و پانصد سال سابقه افتخار داریم چرا از این افتخارات تاریخی بزرگ تجلیل نکنیم. عظمت این جشن آنقدر هست که اگر ما ملت فقیری هم بودیم، اگر ملت بی چیزی هم بودیم و اگر این همه معتقدات هم نداشتیم باز هم کاملاً بجا بود که فرش و لحاف زندگیمان را بفروشیم و این جشن را برگزار کنیم».
اسدالله علم در جایی دیگر در پاسخ به اعتراضاتی که نسبت به هزینههای سرسام آور جشنهای 2500 ساله در شرایط فقر شدید مردم کشور، ابراز میشد، تا جایی که حتی برخی هزینه این جشنها را خیلی بیشتر از رقم اعلام شده و تا سقف 500 میلیون دلار حدس میزدند، اظهار داشت: «برگزاری جشنهای 2500 ساله را نمیتوان با پول سنجید». اسدالله علم در جایی دیگر اعتراض کسانی را که اعتقاد داشتند برگزاری جشنهای 2500 ساله باعث فقر بیشتر مردم شده است و عامه مردم از برگزاری این جشنها ناراضی بوده اند غیر واقعی خواند و گفت:
«از پولی که مردم با طیب خاطر برای برگزاری این آئین با شکوه پرداخته بودند مبلغی هم اضافه آمد که اعلیحضرت همایونی امر فرمودند آن را صرف ساختن یک مسجد بزرگ و با شکوه اسلامی بکنیم».
این گفته علم هیچگونه پایه درستی نداشت و بر اساس اسناد و گزارشهای به جای مانده پس از برگزاری جشنهای مذکور دولت در پرداخت بخش قابل توجهی از بدهیهای خود، که حاصل اسراف کاریهای دوران برگزاری این مراسم بود، با مشکل جدی رو به رو شد.پس از برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران در 20 مهر 1350 علم وزیر دربار با مشاورت شاه ترتیبی اتخاذ کرد که همه ساله در سالروز برگزاری این جشن مراسم یادبودی در تخت جمشید و سایر نقاط کشور برپا شود و یاد آن مراسم برای همیشه زنده بماند. در صورتجلسه ای که در روز یکشنبه 9 مهرماه 1351 از مذاکرات علم با دست اندرکاران برگزاری جشن 2500 ساله شاهنشاهی تهیه شده است در این باره آمده است:
«... جناب آقای علم فرمودند بر حسب اوامر شاهنشاه آریامهر مقرر است که هر ساله در روز بیستم مهرماه مقارن با سالروز شروع مراسم جشن دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران مراسمی برای بزرگداشت کوروش و همچنین تجدید خاطره جشن شاهنشاهی در سراسر کشور برگزار شود...».
بدین ترتیب پس از برگزاری جشنهای 2500 در سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی همه ساله جشنهای یادبود مراسم فوق با کارگردانی اسدالله علم وزیر دربار برگزار میشد. اما این یاد بود چنانکه مد نظر رژیم بود چندان طولانی نشد. بالاخص اینکه پس از برگزاری جشن در سال 1350 مخالفان جدی رژیم بار دیگر در حال تجدید قوا و زمینه سازی برای نبردی دیگر، که اتفاقاً سرنوشت ساز هم بود، برآمده بودند. چنان که حضرت امام خمینی (ره)نیز در 23 شهریور 1352 ضمن اعتراض به برپایی مراسم سالانه یاد بود جشنهای 2500 ساله خاطر نشان ساختند:
به این مردم که آتش جنگ بین مسلمین و کفار صهیونیست شعله ور است و ملت اسلام برای احقاق حق خود از اسرائیل غاصب جان برکف نهاده در میدانهای نبرد فداکاری میکنند به امر شاه دولت ایران به مناسبت سالروز جشن دو هزارو پانصد ساله در سراسر کشور جشن به پا کرده است، جشن برای شاهان خونخواری که نمونه آن امروز مشهود است. مسلمین برای مجد و عظمت اسلام و آزادی فلسطین در خاک و خون میغلطند ولی شاه ایران برای رژیم مبتذل شاهنشاهی جشن و سرور به پا میکند.
موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
محمدرضا پهلوي با برگزاري مراسم تاجگذاري و سپس جشن هنر شيراز و جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي و نهايتاً تغيير تاريخ رسمي كشور از هجري اسلامي به شاهنشاهي، عمق عناد خويش با اعتقادات مردم ايران را نشان داد.
در اين جشن، 20 پادشاه و امير عرب، 5 ملكه، 21 شاهزاده، 16 رئيس جمهور، 3 نخستوزير، 4 معاون رئيس جمهور و 2 وزير خارجه از 69 كشور شركت كردند. مراسم جشن در نهايت گشادهدستي و اسراف انجام گرفت و هزينه آن بيش از 200 ميليون دلار برآورد شد. اسرائيليها مبناي تبليغات خود را براي نفوذ بيشتر در ايران بر زنده نگهداشتن نام كوروش متمركز كرده و دستگاه رژيم شاه هم هدف برگزاري جشنها را زنده كردن افتخارات ايران كه مبدأ اصلي آن را كوروش ميدانستند، مطرح كرده بود. بنابراين، نقطه مشترك رژيم ايران و اسرائيل در زنده نگهداشتن نام و ياد كوروش تلاقي يافت و هر دو رژيم از آن به عنوان وسيلهاي براي مبارزه با فرهنگ اسلامي استفاده كردند. بر همين اساس، كنگره بينالمللي يهود، كميتهاي را در اورشليم براي اداره فعاليت جهاني يهود به منظور يادبود و بزرگداشت دو هزار و پانصدمين سال تأسيس شاهنشاهي ايران به دست كوروش تشكيل داد كه رئوس برنامه كار اين كميته عبارت بود از:
1ـ تشكيل كنفرانسهايي در كشورهاي مختلف جهان به مناسبت برگزاري يادبود.
2ـ تدوين تاريخ مربوط به كوروش براساس منابع و مآخذ يهود از جمله تورات.
3ـ تدوين برنامه خاصي براي تدريس در مدارس يهود.
4ـ نامگذاري خيابانها و ميدانها و مؤسسات اجتماعي در پايتختها و شهرهاي مختلف جهان به نام كوروش.
5ـ فعاليتهاي مطبوعاتي بينالمللي درباره آن يادبود.
6ـ نامگذاري 2 جنگل مصنوعي به اسامي كوروش كبير و محمدرضا شاه در اسرائيل ( توضيح اين كه نامگذاري جنگل در اسرائيل بزرگترين علامت احترام است).
7ـ تخصيص بورسهايي به نام كوروش كبير در اسرائيل براي مطالعات و تحقيقات فرهنگي.1
درباره نقش اسرائيليها در جشنهاي 2500 ساله، روزنامه هاآرتص چاپ اسرائيل بر اين باور است كه فكر اوليه برگزاري جشن از سوي كارشناسان اسرائيلي طرح شده بود.
كارشناسان اسرائيلي بودند كه براي نخستين بار فكر برگزاري جشن را به مناسبت گذشت 2500 سال از تأسيس شاهنشاهي مطرح كردند. هدفهاي اين جشنها به ويژه اسلامزدايي در ايران بود. 2
البته بايد گفت كه اين ادعا بر مبناي شواهدي انكار ناپذير استوار بود: تدي كولك ـ مدير كل نخستوزيري و رئيس اتحاديه توريستي دولت اسرائيل، به رياست هيأت اسرائيلي برنامهريزي برگزيده شده بود. وي به همراه 2 نفر ديگر بنا به دعوت اسدالله علم ـ نخست وزير ـ روز 4 مرداد 1341 به تهران عزيمت كردند و پس از 10 روز توقف در ايران و چند بار ملاقات و مذاكره با علم، روز 14 مرداد به اسرائيل بازگشتند. در اين سفر، كولك با گردانندگان جشنهاي 2500 ساله نيز همكاري زيادي داشت. 3 وي در اورشليم مدعي شده بود كه تز اصلي برگزاري اين جشنها را او در اختيار علم قرار داده است. 4
«تدي كولك» كه بعداً شهردار اورشليم شد، در پاسخ به درخواست علم توصيه كرد كه ضمن تأسيس هتلها، جاده هاي جديد و وسايل نقليه مدرن در تختجمشيد، ايران بايد واقعه مهمي برپا كند تا خارجيان را به اين تسهيلات جهانگردي جلب كند. «كولك» بعدها اعتراف كرد كه هرگز تصور نميكرد اسرافكاري كه در جشنهاي بيست و پنجمن قرن بنيانگذاري امپراتوري ايران پيش آمد همان است كه او توصيه كرد.» 5
هر چند بر خلاف تصور كولك ايده برگزاري جشنهاي 2500 ساله حدود چهار ـ پنج سال قبل از توصيه وي توسط ديگران طرحريزي شده بود، اما طرحهاي عملي و راهنماييهاي وي به علم، كه بعدها به رياست برگزاري اين جشنها را بر عهده گرفت، بدون ترديد در كيفيت برگزاري اين جشنها اثر بخش بوده است.
نُت آهنگ كوروش مخصوص جشن دو هزار و پانصدمين سال پادشاهي كوروش توسط عزرا كيا ـ آهنگساز مشهور اسرائيلي ـ ساخته شده است. كيا ـمدير كل اداري وزارت امور خارجه ـ طي نامهاي از ابراهيم تيموري ـ سفير ايران در اسرائيل ـ خواسته بود كه نت آهنگ كوروش را به ايران ارسال كند. در پاسخ، دكتر ابراهيم تيموري طي نامه شماره 235، مورخه 10/12/1340 به وزارت امور خارجه مينويسد:
سازنده آهنگ مزبور اظهار ميدارد اين آهنگ را كه با مراجعه به اسناد تاريخي و با زحمت بسيار براي جشن دو هزار و پانصدمين سال پادشاهي كوروش تهيه و در اينجا به ثبت رسانده است، مايل نيست قبل از موقع آن را منتشر سازد. ولي معهذا حاضر است اگردعوتي از او و اركستر شصت نفري او بشود، با كمال ميل به تهران مسافرت كرده و آن را براي ايرانيان نيز اجرا نمايند. 6
روزنامههاي اسرائيلي طي دهه 40 مطالب و مقالات متعددي درباره جشن هاي 2500 ساله كه قرار بود برگزار شود، نوشته و تبليغات فراواني را در اين راستا به عمل آوردند. نشريه هپوعل هتصاعير مورخ 15/12/1964 در مطلبي نوشت:
بنابراين جشنهاي شاهنشاهي ايران [2500 ساله] نه تنها از طرف تمامي كشورهاي جهان، بلكه به خصوص از طرف يهوديان مورد توجه قرار خواهد گرفت. ملت يهود در موطن خود، احساسات ستايشآميز خود را نسبت به انساني كه يكي از بزرگترين شخصيتهاي عالم انساني است [كوروش] تقديم خواهد كرد. 7
همچنين جواد بوشهري طي نامهاي به تارخ 5/4/1345 از سازمان بينالمللي يهوديان جهان كه مركز آن در نيويورك بود، تقاضا كرد ضمن شركت در جشنها، فيلمي از زندگي كوروش توليد كنند:
... به نظر اينجانب مشاركت در اين امر با توليد فيلمي از زندگي كوروش كبير به مانند فيلمهاي عظيم تاريخي از نوع «دهفرمان موسي» و غيره اهميت وافري خواهد داشت... 8
كشورهاي عربي مايل بودند قبل از آنكه براي حضور در جشنهاي 2500 ساله به دعوت ايران پاسخ مثبت دهند، از اين مسأله آگاهي يابند كه آيا اسرائيل هم در اين جشن شركت خواهد كرد؟
شاه به دليل نياز به حضور كشورهاي عربي ترجيح داد از اسرائيل دعوت نكند؛ زيرا در صورت حضور اسرائيل، احتمال تحريم كشورهاي عربي در جشنها داده ميشد. بنابراين شاه مايل نبود كه به خاطر اسرائيل جشنهاي رؤيايي خود را با چالشهاي وسيع مواجه كند. نكته قابل توجه در اين ارتباط، واكنش شديد مطبوعات اسرائيل در برابر عدم دعوت از اسرائيل در جشنها بود؛ به طوري كه حتي از شاه به عنوان فردي بيرحم و از كوروش به عنوان كسي كه مديون يهوديهاست. ياد كردند.در اين ارتباط در كتاب ايران و تحولات فلسطين چنين آمده است:
وقتي در سال 1350 جشنهاي 2500 ساله برگزار شد و كسي از اسرائيل جهت شركت در اين جشنها دعوت نشد، واكنشهاي منفي در مطبوعات اسرائيل به وجود آمد. ميشل سالومون در هاآرتص مورخ 1350 نوشت: «اين تمايل به بزرگي بر اثر تحقيرهايي كه در جواني شاه به وي وارد آمده، قوت گرفته بوده است...»
وي همچنين در هاآرتص مورخ 21/8/1350 مينويسد:
اغلب خبرنگاران و ديپلماتهايي كه در جشنهاي تخت جمشيد شركت داشتند، از عدم شركت اسرائيل در آن اظهار تعجب ميكردند؛ زيرا هر چه باشد نام كوروش بيشتر به خاطر كتاب مقدس و اعلاميهاي كه به نفع يهوديان صادر كرد، مشهور شده...
1ـ علياكبر ولايتي ، ايران و تحولات فلسطين، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1380، صص 7ـ 146.
2ـ جهان زير سلطه صهيونيزم، تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1361، ص 52.
3ـ علي اكبر ولايت، همان، 1380، صص 7ـ 127.
4ـ همان، صص 5ـ 144.
5ـ مردي براي تمام فصول، مظفر شاهدي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ص 663.
6ـ بزم اهريمن، ج 1، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1377، ص 284.
7ـ علياكبرولايتي، همان،1380، ص 145.
8ـ بزم اهريمن، همان، ص 29.