انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
نويسنده : قربانعلي دري نجف آبادي
علم و معرفت در فرهنگ اسلامي از جايگاه رفيعي برخوردار است؛ علم و فرهنگ موتور حركت هر جامعه و هر ملت است علم چراغ راهنما براي انسانهاست علم و دانش موتور حركت و جانمايه حيات انسانها و ملاك برتري انسان بر ديگر موجودات است.
هر نوع تحولي منوط به علم و دانش و فن آوري است فن آوري در سايه توليد علم ميسر خواهد شد و برخاسته و نشات گرفته از دانائي است. علوم و معارف خود كليد مهارت و تخصص و تعهد و فن آوري است. اگر بسترها مساعد باشد تحول ايجاد و فرهنگ و تمدن پديد مي آيد. بر گستره انديشه و حيات انسانها افزوده و گنجها فتح مي شود.
«فن» به معني تدبير حيله چاره انديشي مهارت تخصص صنعت راه و روش دانش هنر عمل» طراز طريقه اسلوب شيوه و تكنيك و مفاهيم مشابه آن آمده است. فن آوري به معني خلق و ايجاد يك هنر و يك شيوه تحصيل علم و معرفت بكار بردن علم و دانش بيشتر در جهت امور صنعتي و هنري و ابتكارات و خلاقيت ها كاربرد دارد.
ايجاد و خلق فن آوري تكنولوژي و ابزار و ادوات و مكانيزم لازم و روشها و متدهاي متناسب براي وصول به اهداف مورد نظر و خلق امكانات و ساخت ماشين آلات و وسايل و تجهيزات مناسب براي وصول به اهداف و استفاده بهينه از منابع طبيعي و امكانات خدادادي و ايجاد زمينه اي بهتر براي رشد و توسعه و فرهنگ پردازي و تمدن سازي و مانند آن همه و همه در حوزه فن آوري تعريف مي شود؛ البته ممكن است اين مفهوم در غير علوم طبيعي و فيزيك و رياضيات نيز بكار برود و در عوالم انساني نيز ولو بصورت استعاره و كنايه كاربرد داشته باشد (و يا اطلاق گردد) وليكن عمده خاستگاه اين عنوان علوم طبيعي است.
ولي آنچه جوهره آنرا تشكيل مي دهد و هسته اصلي و كانوني آن را پديد مي آورد علم و دانش و معرفت و تحول در فكر و انديشه و آگاهي و بصيرت و احساس نياز و تقاضا و ضرورتهاي زندگي انسانهاست كه به آنها الهام نموده و با سعي و تلاش و تحقيق و فكر و تدبر و تدبير بتواند راه جديد فرا راه خود و جامعه بگشايند و امكانات جديدي خلق كنند و نوآوري نمايند و سازوكار و ابزار مناسبي براي استفاده مطلوب از طبيعت و امكان سازي مقتضي را فراهم آورند.
و با متد فكر و انديشه و چراغ بصيرت و معرفت به اعمال زمين و آسمان و افق هاي دور تاريخ و ماده و انرژي و اقيانوسها و دريا و كوهها و تخمك ها و ژنها و نانو و كهكشان بينديشد و در آفاق و انفس و آيات خداوند به سير و ساحت و سلوك علمي و تجربي و فني بپردازند و در تركيب و تجزيه و تحليل ذرات همت گمارند و با پاي اراده و عزيمت دل ذرات عالم و الكترون و پروتون و نوترون و افقهاي دور عالم را به تماشا بنشينند و كران تا كران را ميدان مطالعه و كاوش و تحقيق و پژوهش قرار دهند. و ابزار و ادوات لازم و تجهيزات مناسب را براي كشف حقايق عالم بكار گيرند و كتابخانه بزرگ خلقت را به رمزگشائي و سير و تجربه نظاره كنند و به كشف آيات آفاقي با استفاده از آيات انفسي و به اكتشاف راز هستي در همه جا و همه چيز و همه ميدانهاي آن بپردازند و تسبيح و تحميد و تقديس موجودات را با عينك عقل و خرد و ايمان و بصيرت و شهود و حضور دريابند.
آري! «ان في خلق السموات الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الالباب؛ الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطل سبحانك فقنا عذاب النار» اسلام عزيز در هر دو عرصه يعني عرصه علم و معرفت و فرهنگ و توسعه دانائي محور از يك سو و در عرصه فن آوري مهارت تخصص ساخت ابزار و ادوات مناسب و كارساز در جهت كشف بيشتر حقايق عالم و اكتشاف رموز آفرينش و سير در آفاق و انفس و زمين و زمان و دريا و صحرا و عرش و فرش و خاك تا افلاك همواره مشوق انسانها و خردمندان بوده است و كتاب بزرگ آفرينش و تكوين را مانند كتاب باعظمت قرآن و تشريع براي مطالعه و تدبر و تفكر و تعقل در اختيار ما قرار داده تا با مطالعه حكيمانه و خردمندانه اين دو كتاب بزرگ كتاب خلقت و كتاب هدايت كتاب هستي و وجود و كتاب معرفت و بصيرت و سجود به كمك پيامبر(ص) و اهل البيت (ع) كه عقول منفصل و راهنمايان بيرون از وجود انسان هستند و با همراهي كتاب فطرت و عقل و قلب كه كتاب درون انسان هستند بتواند راه را بسوي معرفت آن حقيقت بزرگ و با عظمت ـ كه بي نهايت است باز كند و بگشايد و به معدن عظمت برسد.
آري! كتاب تكوين بعلاوه كتاب تشريع و با راهنمائي حجت ها و ادله بيروني و با كمك حجت ها و عقول دروني خواهد توانست بار سنگين معرفت الله را برداشته و در مراحل معرفت سير كرد و چراغ معرفت را روشن ساخت و تجلي نور خداوند متعال را در عالم ديده و به مضمون آيات الهي لباس عينيت و تحقق پوشيد كه: «سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق»
«ان الله علي الناس حجتي جي ظاهره و حجه باطنه اما الحجه الظاهره فالانبيا و اما الحجه الباطنه فالعقول.»
مطالعه قرآن كريم در اين رابطه بسيار آموزنده و راهگشاست.
از يك سو قرآن كريم دعوت به مطالعه و سير و سياحت و تدبر و تفكر و تعقل و نظم و انضباط و انجسام و آيت بودن عالم و نور بودن كتاب بزرگ آفرينش مي فرمايد و همه را كلام الله و كتاب الله و كلمات الله و كلمه ميداند و مي خواند و مي شناسد و سخن از ابعاد وسيع كتاب آفرينش و به صورت تامل و تدبر و تفكر در بارگاه خلقت تاكيد مي نمايد.
و باز همه را تسبيح ذات اقدس احديت مي داند: «تسبيح گوي او نه نبي آدم است و بس/ هر بلبلي كه زمزمه در شاخسار كرد .»
و باز:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار / هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
و باز:
دل هر ذره را كه بشكافي / آفتابيش در ميان بيني
و يا:
هر دانه كه از زمين برويد / «وحده لا شريك له گويد
از سوي ديگر قرآن كريم خود ابواب و ابعاد گسترده اي از علوم و معارف كتاب آفرينش را براي قلوب ارباب معرفت باز نموده و فتوحات فراواني را وعده مي فرمايد و قلب را كانون معارف الهي و ملائكه آسماني و تفضلات و عنايات حضرت حق تعالي معرفي مي فرمايد.
و شاخه هائي از شجره زيتونه معارف محمدي صلوات الله و سلام عليه و آل البيت رل بر دلهاي مشتاقان و قلوب تشنگان وادي سلوك و سالكان و مجذوبين طريق هدايت روشن مي نمايد و قلب ها را با اتصال به معدن ولايت و عترت كانون نور محمدي (ص) و ولايت علوي (ع) نوراني و درخشان مي سازد و برقهاي عنايت الهي در قلوب اوليا و سلاك طريق عبوديت مي درخشاند و مي تاباند تا در سايه تنزلات الهي و تفضل حضرت رب الارباب نوري در انديشه انسانها بتابد و برقي بزند و چراغهاي وجود آدمي با اين نور با رقه انوار الهي روشن گردد و زمينه براي كشفي جديد و الهامي نو و ابتكاري زيبا و خلاقيتي تاثيرگذار فراهم گردد و علم خود چراغ راه باشد براي ابتكار و خلاقيت و كشف شهود.
اين همان حقيقت ارزشمند علم حضوري است كه در وادي علم حصولي و اكتسابي موجود نبوده اگرچه ادراك علمي خود مرحله اي از حضور در مبادي شهودي عالم و تنزل حقايق بر قلب انسان و يافتن و وجود است.
در هر صورت براي هر نوع فن آوري و ابتكار نخست بايد درون انسان سيراب گردد. و بر قلب افاضه شود و از آنجا كه به ابزار و ادوات فرمان داده شود و به تركيب و تجهيز و تجزيه همت گماشته شود و مكانيسمي جديد براي بهره وري و استفاده بهينه و مناسب از كتاب تكوين فراهم گردد.
تاريخ بزرگ پيامبران عظيم الشان الهي (ع) خود بهترين دليل بر پيشقدم بودن آن بزرگان در كشف اين حقايق و تعليم اين معالم و تربيت نفوس و تهذيب جانها و دلها براي اهداف ياد شده است.
نمونه هاي فراواني را قرآن كريم مستقيم و يا غيرمستقيم گوشزد مي فرمايد كه از آغاز زندگي انسان و حضرت آدم ابوالبشر(ع) گرفته تا عصر حضرت ختمي مرتبت محمد بن عبدالله ادامه داشته و چراغهاي فراواني فرا راه انسانها گشوده شده و هر يك بر سير مراحل تطورات و تحولات و تكامل علوم و فنون و معارف و گسترش علم و ادب و فرهنگ افزودهاند.
در هنگام خروج از بهشت و ورود به عرصه اين عالم خاكي مي بينيم كه چون بدنهاي آنها عريان شد فاكلا منها فبدت لهما سو تهما وطفقها يخصفان عليهما من ورق الجنه و عصي ادم ربه فغوي احساس نياز به لباس و پوشش در آنها بوجود آمد و بلافاصله شروع كردند با برگهاي بهشتي خود را بپوشانند و براي خود پوشش و لباس تدارك ببينند و حيا و عفاف و حجاب و پوشش عورت و تفاوت انسانها با ديگر موجودات را وجهه همت قرار دهند؛
موضوع اول پوشش و لباس و آثار و بركات آن از روز آغاز حضور ايشان و آدم در اين عالم يك موضوع فطري و ريشه دار در مكتب پيامبران (ع) و آدم صفوه الله عليه السلام است.
لباس و پوشش خود يكي از عناصر و مولفه هاي اصلي فرهنگي است كه با اصل خلقت انسان گره خورده و ريشه در اساس آفرينش دارد و فن آوري و مراحل فن آوري و ادوات و تجهيزات مربوط و سير تحولات اين موضوع خود با تاريخ خلقت انسان برابري مي كند.
البته اين مسئله در طول تاريخ همواره تكامل يافته و احيانا مورد سواستفاده و غفلت يا جهات ديگر نيز قرار گرفته است.
فرهنگ و فن آوري و ارتباط اين دو با يكديگر و تاثير اين موضوع در ايجاد تمدنها و توسعه فن آوري و كشاورزي و صنعت و توليد و دوخت و توزيع و مصرف و تقاضا و بازاريابي و صدها مسئله خرد و كلان ديگر كه در اين رابطه قابل توجه است و چه بسا بخش عظيمي از اقتصاد جهاني را به خود اختصاص داده و مي دهد؛ البته آنچه از داستان آدم ابوالبشر(ع) استفاده مي شود بيشتر پوششي عورت و باس حيا و حجاب و عفاف و صيانت و خود پوشش در برابر نامحرمان و زن و مرد نسبت به يكديگر است ولي اين حقيقت را بصورت كاملتر در تاريخ حضرت ادريس (ع) مي بينيم كه «و علمناه الي حنفه لبوس كه توضيح آن در فصل خود خواهد آمد. موضوع ديگر دفن مردگان است كه در داستان حضرت آدم (ع) مورد اشاره قرار گرفته. براستي مردگان را چه بايد كرد و بدنهاي مرده پس از مرگ چه سرنوشتي بايد داشته باشند آيا بايد آنها را آتش زد به دريا ريخت نزد درندگان گذاشت و يا موميائي كرد و يا در سردخانه نگاهداشت و يا و يا!!
اكنون براي مسلمانان و مسيحيان و بسياري ديگر از فرق و ملل و نحل حل شده است؛ بعضي نيز با شيوه مخصوص آنها را مي سوزانند و... ليكن آنچه از داستان آدم (ع) استفاده مي شود و در اسلام نيز با دستورات بسيار حكيمانه اي مورد عنايت قرار گرفته دفن مردگان است! طبعا بحث سومي را نيز بايد به اين موضوع اضافه كرد كه موضوع غذاي انسانها اعم از ماكولات و مشروبات باشد كه سهم عظيمي در حيات همه جانبه بشري دارد و اگر موضوع غذا و لباس و حيات و مرگ نبود اينهمه تلاش و كار براي چه بود! اصلا حيات و زندگي انسانها بي معنا مي شد و تلاش و مجاهدتهاي مادي بي مفهوم مي ماند. موضوع چهارم نيز مسئله امنيت حقوق متقابل افراد جامعه عدالت پرهيز از كينه توزي و خشم و غضب و فساد در زمين و طغيان بر بندگان خداست؛ كه مباني شرايع آسماني است.
در اينجا موضوع حقوق حكومت امنيت عدالت قوانين قضائي جزائي مجازات و كيفر مبارزه با فساد و افساد و طغيان مبارزه با محاربان ـ آدم كشي و قتل و تجاوز و ده ها و صدها مسئله ديگر مورد توجه عنايت و تاكيد قرار مي گيرد و پرده از نياز بشر به ابعاد اين مسائل و راهكارها و روشها و شيوه هاي مناسب در اين موضوع برمي گيرد و البته اين امور همه ريشه در فطرت الهي انسانها دارد و شرايع الهي نيز احياگر و تربيت كننده فطرت پاك انساني هستند.
قوانين خانواده و ازدواج و آئين همسرداري و حقوق خانواده و فرزندان و فطري بودن آن نيز بخش مهم ديگري از اين سناريوي خلقت و آفرينش آدم (ع) و حوا(ع) و فرزندان ايشان است كه هر يك خود كتاب بزرگ زندگي را تشكيل ميدهد و نياز به علم و مهارت و فن آوري و تخصص دارد. در تاريخ حضرت نوح شيخ الانبيا(ع) شاهد يكي از عظيم ترين تحولات علمي و فني و فن آوري و ابتكارات پربركتي هستيم كه چندين هزار سال است فرهنگ و تمدن بشري را متحول ساخته و هر روز بر نقش كليدي و با عظمت آن افزوده مي شود. و آن ساخت كشتي و استفاده از دريا و تهيه مقدمات لازم براي اين كاربزرگ و با عظمت و نوآوري به الهام الهي و «بدايع السموات و لارض» بودن حضرت حق و عنايت به حضرت نوح (ع) است. نوح (ع) بايد درخت گردو بنشاند تا درختان گردو بزرگ شوند و قابليت براي توليد چوب مناسب براي اين كار را داشته باشند و طراحي كشتي و قطع درختان و توليد تخته و ساخت و پرداخت كشتي و اتصال تخته ها به يكديگر و استفاده از ابزار و ادوات مقتضي و ميخ مناسب براي اتصال تخته ها و شيوه هاي كاربردي ديگر (كه الحق و الانصاف خارج از ذهن بشر امروزي است) و پيامبر عظيم الشان الهي در چندين هزار سال قبل و شايد حداقل هفت هزار سال قبل انجام داده است. چگونه و با چه كيفيتي و با چه طرح و برنامه اي! و براستي نوح(ع) در كدام مكتبي اين درسها را آموخته بود و اين تكنولوژي را فراگرفته بود.
آيا اين جز درس مكتب پيامبران (ع) است! اينهم بخش ديگر از فرهنگ و تمدن و فن آوري كه توسط پيامبران(ع) پايه گذاري شده است.«فتبارك الله احسن الخالقين.»
در سيره داوود(ع) لباس رزم و ساخت زره هاي آهنين و آموزش و فنون نظامي و تجهيزات و تسليحات دفاعي و پدافندي را شاهد هستيم كه به بركت آن بزرگوار تحولي در اين قبيل امور و تجهيزات دفاعي و پدافندي و رزمي بوجود آمده بود؛ در تواريخ و روايات نيز آمده او اول كسي است كه در راه خدا جهاد را باب كرده و پايه گذاري نموده و ساخت تجهيزات و تامين نيازهاي لازم براي اقدامات آفندي و پدافندي و دفاعي از كارها و ابتكارات اوست.
قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: «و علمنا صنعه لبوس لكن لتحصنكم من باسكم»
گرچه ساخت كشتي توسط حضرت نوح (ع) خود نيز نوعي وسيله دفاعي و پدافندي و براي صيانت در برابر غرق و عذاب و طوفان بود ليكن به عنوان لباس و يا وسيله صيانت در برابر طغيان آب و طوفان كمتر توجه مي شود اما در تولد لباس و زره بويژه با عنايت به جمله «لتحصنكم من باسكم» كه عنوان حصن و دژ و سپر در برابر ياس و جنگ و ستيز مطرح شده بيشتر گوياي حقيقت توليد ابزار و ادوات پدافندي و ساخت زره و لباسهاي مشابه و كلاه خود و سپر و مانند آن را تداعي مي كند.
در هر صورت اين خود گامي بزرگ و تحول عظيمي در فنون نظامي و دفاعي و ساخت ادوات و ابزار جنگي به حساب مي آيد و تحول در علوم و فنون نظامي همواره منشا تحول در ساير رشته ها و پيشرفت در ابعاد گوناگون جوامع بشري بوده و خواهد بود.
حضرت سليمان نبي (ع) نيز در ساختن معابد و مساجد و مسجدالاقصي نقش محوري ايفا نموده اند.
استفاده از تكنولوژي هاي پيشرفته در ابعاد گوناگون جغرافيايي معماري و استفاده از عناصر غيرطبيعي در ايجاد تمدن و طراحي و معماري و اقدامات وسيع حكومتي و بكارگيري ابزار و تكنولوژي هاي پيشرفته و امواج و ارتباطات مناسب با محيط و استفاده از عناصر غيرانساني و قدرت ماورائي و اعمال ولايت بر جنيان و پرندگان و مورچگان و فرمانروائي بر باد و زمين و تصرف در عالم طبيعت و ماوراي عالم طبيعت براي ايجاد تمدني متعالي و غيرقابل دسترسي براي ابناي بشر و خلق كارهاي بديع و غيرقابل تقليد براي ديگران. «واتبعوا مالله»
خود نياز به بررسي همه جانبه و عميق تري دارد تا ابعاد با عظمت ملك سليمان كه «لا ينبغي لا حد بعدي» تا حدودي شناخته و مكشوف گردد و حوزه هاي ملك سليمان (ع) شناخته شود و چگونگي تسخير جن و پري و باد و هدهد و پرندگان و جابجائي تخت بالقيس و حركت باد و تنظيم برنامه هاي سير و سفر و سياحت توسط حركت باد كه در صبحگاهان به اندازه يك ماه و در شب هنگام نيز معادل يك ماه مسافرت متعارف آن عصر سرعت داشته و كاروان سليمان (ع) را جابجا كرده؛ اگر فرض كنيم هر روز معادل يك منزل بوده و مفاد اين مسافرت در يك روز معادل 30 منزل (240 =8 * 30) كه قريب 1300 كيلومتر مي شود؛ (هر فرسخ تقريبا 5 5 كيلومتر است 1320 =5 5 * 8 * 30. km
به عبارتي اگر صبح و عصر را معادل يك روز بگيريم عدد فوق در يك روز حاصل مي شود و اگر معادل دو روز فرض كنيم عدد فوق دو برابر خواهد شد؛ بايد ارزيابي شود چند ساعت حركت بطور متوسط انجام مي شود تا سرعت باد نيز تا حدودي معلوم شود. چه بسا اصل اين موضوع و تنظيم سرعت نيز براساس شرائط زمان خود آنحضرت صورت مي پذيرفته كه متاسفانه اين جهات در تاريخ و تفسير مورد توجه لازم واقع نشده است.
ابراهيم (ع) و بناي كعبه و ايجاد تمدن عظيم توحيدي و ساخت پايگاه بزرگ هدايت براي بشريت نيز ازجمله اين موارد است «و اذ يرفع ابراهيم القواعد منا لبيت و اسماعيل.»
ساخت كعبه و كانون بزرگ توحيد و ايجاد پايگاه عظيم معرفتي براي بشريت و مركزي براي عبادت و معنويت و اسكان زن و فرزند در آن سرزمين مقدس شاهكار بزرگ ابراهيم (ع) است كه به امر حضرت حق متعال تحقق يافته است.
بناي شهر مكه و برقراري ارتباط و هجرت و زيارت و سياحت و تجارت و سكونت در آن سرزمين بدست تواناي ابراهيم (ع) عينيت يافته و اين مشعل بزرگ هدايت به دست او سامان پذيرفته و تاسيس شده است.
«رب اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع».
يوسف صديق (ع) و برنامه ريزي براي توليد و مقابله با قحطي و خشكسالي و آينده نگري و نوع و كيفيت بسته بندي ذخيره سازي و انباركردن كالاها و برنامه ريزي براي توليد و مصرف و نگهداري و ذخيره و انباركردن كالاهاي مازاد و نوع كشت براي پانزده سال آينده ازجمله موارد قابل توجه است الحق اقدامات و تدابير آن بزرگوار در هفت سال فراواني براي هفت سال خشكسالي و سال پانزدهم كه مجددا شرائط جغرافيايي و زيستي دگرگون مي شود كار عظيمي بود كه توسط آن بزرگوار انجام پذيرفت و آن حضرت با تدابير حكيمانه خود توانست در هفت سال اول تدابيري اتخاذ نمايد كه در هفت و هشت سال بعد نيز بتواند كشور مصر را از چنگال قحطي و خشكسالي برهاند و معيشت آن ها را تامين كند.
مجموعه اقدامات آنحضرت خود كتاب بزرگ برنامه ريزي و تقدير و تدبير و سياستگزاري و مردم داري و انسجام و آينده نگري و تدابير حكيمانه را نشان مي دهد.
اسلام عزيز و تاكيد بر علم و مهارت و فن آوري و تخصص قرآن كريم از يك سو دعوت به علم و دانش و معرفت و تفكر و تدبر مي نمايد و بشريت را به تفكر هدفمند و خردورزي سوق مي دهد كه: «ان في خلق السموات و الارض... لايات لاولي الالباب» و تاكيد دارد كه «و لاتقف ما ليس لك به علم». واز سوي ديگر به بهره برداري از نعمتهاي خداوند توصيه مي نمايد.
و از سوي ديگر به سير و شرح زندگي پيامبران عظيم الشان الهي و ملل و اقوام گذشته مي پردازد. تا راه را براي كسب تجارب و استفاده از تاريخ پيشينيان و تجارب اسلاف هموار نمايد. و مانند چراغي روشن در زواياي تاريخ و گذشته ما را به كالبدشكافي و ارزيابي فرامي خواند تا با سير در گذشته راه آينده را هموار نموده و آنرا بسازيم و از لغزشها و انحرافات گذشتگان پرهيز نمائيم و با تكيه بر علم و ايمان و اخلاق و معرفت تمدني بزرگ و جاودانه ايجاد كنيم. طبيعي است كه بسترهاي يادشده و تشويقات قرآن كريم و رسول اعظم (ص) و ائمه هدي (ع) بسيار راهگشا و كارگشا بوده و موجب پديدآمدن بزرگ ترين تحولات در تاريخ بشريت گرديده و هنوز نيز آثار و بركات آن تحول و بيداري و تحرك در دل انسانها و در جان و روح تاريخ نهفته است و مسلمانان منتظر فرصت اند تا در زمان مناسب مجددا مجد و عظمت غارت شده خود را بدست آورند. و چراغ عظمت اسلام را از نو روشن سازند و دست تطاول بيگانگان و عمالشان را از مسلمانان كوتاه نمايند.
اسلام در محيط جاهليت و در ميان منش هاي خشن جاهلي تحول عظيمي در همه ابعاد حيات بشري ايجاد كرد و عصر جاهليت را به نور اسلام و قرآن و هدايت مبدل ساخت و خورشيد جهان افروز پيامبر(ص) انسانها را از پرتگاه سقوط و ذلت جاهلي به دوران عزت و سربلندي و معرفت اسلامي رهنمون نمود اسلام آمد تا «ويضع عنهم اصدهم و الاغلال التي كانت عليهم» زنجيرهاي غفلت را بگشايد و بفرموده مولي علي گنجينه هاي خرد را بيرون آرد و لكه ننگ حميه الجاهليه الاولي را به آب خرد ناب شستشو دهد.
بررسي تاثير اسلام در جهان بشريت و در تاريخ صدر اسلام و ارزيابي كارنامه درخشان اسلام خود نياز به تحقيق ديگري دارد ولي در اينجا از باب نمونه به بخشي از تحولات علمي و فني و فن آوري و اقدامات عملي و اجرائي و سياستهاي اسلامي و حمايت ها و تشويق ها و برنامه هاي پيامبر اكرم (ص) و اهل البيت (ع) براي اصلاح ساختارها و روشها و خلق تمدن عظيم اسلامي گذري مي نماييم.
انديشه مترقي اسلام با وسعت نظر و ژرف اديش بي بديل خود پس از تثبيت در شبه جزيره عربستان به صدور آموزه هاي قوه يم و غني خويش پرداخته و در تعامل با ديگر تمدنها مبادرت به ساختن تمدني عظيم و مبتني بر جهان بيني مبدا و معادباورانه نمود.
نهضت ترجمه كه از قرن دوم هجری شروع شد با مناعت طبع و انديشه ژرف اسلام ممزوج گرديد و كانون بشريت با قدرت و صلابت و هيمنه تمدن اسلامي مسير صعود و فلاح خود را طي نمود و جهان اسلام در حوزه فقه و فلسفه و نجوم و هندسه و رياضيات و طبيعيات و فيزيك و شيمي و معماري و شهرسازي و جغرافيا و اجتماعيات و سياسيات طرحي نو در انداخت و از عساكرجرار تا علماي اعلام. همه و همه در اين پروسه تمدن سازي دخيل و سهيم بودند.
مباني عميق اسلامي و معارف غني قرآني خود بهترين و كليدي ترين سرمايه براي تاسيس تمدني عظيم انسانساز عدالتخواه عزت مدار و در جهت رشد و توسعه و رفاه و خدمات همه جانبه به بشريت بوده و هست. هر تمدني نياز به فرهنگ سازي ساختارسازي و سازوكارهاي لازم حقوقي اخلاقي تربيتي اداري اقتصادي سياسي و اجتماعي دارد و اينهمه در فرهنگ عميق اسلامي و در اقيانوس مواج معارف ديني ما موج مي زند.
اصول و مباني براي تجسم و تبلور ارزشهاي الهي و رشد و شكوفايي جامعه بشري و تاسيس نهادها و بنيادهاي جاودانه ماندگار و تربيت انسانهاي كم نظير و يا بي نظير و تاريخ ساز همه سرمايه و بستر براي ايجاد تمدن عظيم اسلامي هستند طبيعي است كه در جوهره آن استفاده از تجارب بشري تعاليم پيامبران عظيم الشان الهي توجه به حيات طيبه انساني ابتكار و خلاقيت مسلمانان و ارزشهاي متعالي اسلام و آزادي كرامت انسانها نهفته است.
البته نوع اين تمدن و سير مراحل و تحولات و تطورات آن و يا تمدنهاي دروني آن و نوع تركيب و امتزاج و انعطاف و تساهل آن با اقوام و ملل ديگر و استفاده از تجارب آنها و هدايت افكار و انديشه ها و عقلها و افكار و انديشه ها و مديريت منابع و ظرفيتها و امكانات در راه آرمانهاي جديد و اهداف اسلامي و عزت و شرافت و سربلندي جوامع اسلامي كاري بزرگ و ماندگار خواهد بود كه اسلام عزيز اين افتخار را آفريد و اين راه را گشوده و اين سازوكار را فراهم آورد.
پيامبر اكرم (ص) خود بنيانگذار مدينه النبي (ص) و ده ها اقدام كليدي و پايه گذاري تمدن عظيم اسلامي است توسعه علمي و تربيتي تاكيد بر كتابت و علم و دانش تاكيد بر خواندن و نوشتن و خط تاكيد بر قرائت و تلاوت قرآن كريم و احاديث و سنت نبي اكرم (ص) و توصيه به تعليم و توليد و توزيع و عمل به علم و انديشه ازجمله اين موارد است. ايجاد كانون بزرگ و با بركت مسجد تاسيس مسجد قبا و مسجدالنبي در آغاز هجرت.
اقامه نمازجمعه و دستور به اقامه آن قبل از هجرت به مدينه منوره توسط اسعد بن زراره.
كادرسازي و تربيت نفوس اخذ بيعت قبل از هجرت و پس از آن و در هر شرائط حساس و خطيري و يا براي هر امر مهم و سرنوشت سازي تشكيل حكومت عادلانه اسلامي و ايجاد عقد اخوت و برادري بين مسلمانان و مهاجر و انصار و اوس و خزرج و تاليف قلوب تدوين منشور مدينه النبي و وضع قانون و ترسيم حقوق شهروندي عمران و آباداني و توسعه موقوفات و خدمات اجتماعي ايجاد دارالايتام و صفه رعايت حقوق اقليتها و حمايت از حقوق زنان بانوان و خانواده و تحكيم بنيادهاي خانوادگي تاسيس دستگاه قضائي عادلانه و وضع قواعد حقوقي بين المللي ـ حقوق بشردوستانه ـ ارتباط با ملتهاي ديگر و پيروان ساير فوق و اديان و ايجاد نظام مالياتي و حقوقي و مالكين كارآمد حفر چاه ها قنوات تقسيم آب و نزولات جوي و ده اقدام سازنده و موثر ديگر از يك سو و مبارزه با خرافات و جاهليت و شرك و كفر و اصلاح روشها و شيوه هاي خشن و غيرانساني جاهلي از سوي ديگر ازجمله كارهاي عظيم و بزرگ آن بزرگوار در سايه اسلام عزيز و به بركت قرآن كريم بود كه بي ترديد تحول عظيمي در جهان بشريت ايجاد نمود و مسير را براي تحصيل حيات طيبه الهي در جامعه بشري هموار ساخت؛ اين مكتب ظرفيت لازم را براي تحول آفريني و هدايت افكار بشريت و بيداري انسانها و فرهنگ سازي و انسان سازي داراست و مي توان در اقيانوس مواج عالم هستي كشتي پرتلاطم بشريت را به ساحل امن مقصود و مقصد مطلوب سوق دهد.
پيامبر اكرم (ص) در توليد علم ـ دانش و فن آوري و توسعه همه جانبه علمي و فرهنگي و معرفتي و بسيج ظرفيتها و استعدادها و تشويق انگيزه ها و تقويت عزمها و اراده ها و تربيت انسانها و سياستگزاري در زمينه كارهاي تحقيقي و پژوهشي و رشد و ارتقاي علمي و جهاد همه جانبه علمي و پرورشي متخصصان و كارشناسان و تجربه اندوزي و رشد و مهارت ها و رفع موانع و ايجاد بسترهاي لازم و سازوكارهاي مناسب و سازماندهي نيروها و اراده ها و احياي عشق و ايمان و انگيزه و روحيه جهاد علمي و تخصصي و تامين نيازها و ضرورتها و مانند آن تدبير سياستگزاري و هدايت و چاره انديشي نموده و راه را براي تعالي و تكامل و عزت و سربلندي امت اسلامي همواره ساخته و چراغهاي فاخر خود اتكالي و استقلال عملي و علمي را روشن نموده و مشعل فروزان دانش را برافروخته و جانها را به نور حقايق عالم ملك و ملكوت منور ساخته تا همه جا جلوه گاه نور و تجليگاه ظهور حضرت حق متعال و صفات و اسماي علياي او و پايگاه توحيد و معرفت و كانون خدمت و عبادت و جانمايه حيات و سعادت و پيشرفت و عظمت باشد و اين موضوعي بس مهم و افتخارآميز است كه بايد بيشتر نسبت به آن توجه و در راه آن مجاهدت شود.
از آنجا كه انديشه اسلامي براي عقل معاش انديش و خرد ابزاري غايت گذاري و هدف گزاري نمود معارف احكام و اخلاق اسلامي در پروسه فرهنگ سازي تمدن سازي علم و فن آوري و... همواره مشوق و مقوم و مويد بوده اند ارائه كرد. تاكيد اسلام بر اهتمام در عرصه علم و فن آوري و توسعه و دانش و بينش و تربيت انسانهاي فرهيخته و دانشمندان بزرگ خود بهترين دليل و شاهد بر اين رسالت است.
دوره هاي فرهنگي و تمدني اسلام و تحولات از شرق دور تا جبل الصارق و قلمرو جغرافيايي گسترده در سطح سه قاره آسيا آفريقا و اروپا و تاثيرات عميق فرهنگي و معرفتي و نقش خلاق اسلام در اين رابطه خود نياز به بررسي و مداقه فزونتري دارد. ليكن آنچه در اين مقاله براي ما مورد توجه است تحولات عصر صفويه و نقش شيخ بهايي در اين عرصه است. گرچه اين موضوع نياز به بررسي همه جانبه و تحقيقات ميداني و كتابخانه اي و تتبع و بررسي تاريخ چهار تا پنج قرن گذشته كشور عزيزمان منطقه جهان اسلام و جهان بشريت دارد و خود داراي ابعاد فراوان علمي فقهي كلامي فلسفي تاريخي ادبي سياسي اجتماعي عرفاني تربيتي علوم طبيعي نجوم و رياضيات و ده ها رشته وابسته ديگر است ليكن به هر صورت بررسي آن بويژه در سطح حوزه ها و دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي و پژوهشي چراغ راهنمايي است براي ارتباط هرچه بيشتر سير تحولات تاريخي و فرهنگي و تمدني در سرزمين مقدس كشورمان و نيز چراغ روشنگري است براي آينده و آينده سازان و تاريخ سازان دلسوز و علاقمندان به سرنوشت امت اسلامي و بلكه جوامع بشري و بويژه نسل فرهيخته ميهن اسلامي. تا با الهام از بزرگان اين مرزوبوم و مفاخر سترگ و تاريخ ساز راه آينده را هموار كنند و قله هاي جديدي را فتح كنند و پيشاهنگ كاروان توسعه مادي و تعالي معنوي گردند. الحق اقدامات اين دوره و آثار و بركات و ماثر و مفاخر و منابع و ظرفيتهاي ايجاد شده بسيار فراوان ارزشمند و قابل تقدير است. بدون ترديد براي ايجاد چنين تحولي و ساخت چنين سنگ بنائي جز با فكر و برنامه ريزي و سرمايه گذاري انساني و غيرانساني و مديريت و آينده نگري و تدبير جامع و حكيمانه امكان اين همه عوفيق و خدمت فراهن نمي شد. و اگر ما امروز بيش از چهار قرن است كه شاهد آثار درخشان و افتخارآميز در اين عرصه ها هستيم به بركت فداكاريهاي آن دوره است. از نمونه اين اقدامات ارزشمند مجموعه اقدامات و كارهاي ماندگاري است كه در منطقه مركزي و فلات مركزي ايران اسلامي بوجود آمده و همينطور در مناطق ديگر ازجمله در اردبيل و مجموعه قبر شيخ صفي الدين اردبيلي و... مجموعه كارهاي ماندگار در تبريز قزوين.
مجموعه گنجعلي خان در كرمان در مشهد رضوي (ع) در كربلاي معلي و نجف و عتبات عاليات در حيدرآباد هند و... تاثير روي ملل ديگر اعم از شرقي و غربي و... تاثير در ادبيات معماري علوم پايه. علوم انساني در جهان اسلام و در ساير نقاط جهان و كارهاي منحصر به فردي كه در حوزه مركزي ايران انجام گرفته و... ضرورت بازشناسي خدمات گذشته و برنامه ريزي براي آينده همواره گفته اند تاريخ گذشته چراغ راه آينده است؛ اكنون شرائط جهاني بطور كلي در حال دگرگوني و تحول است؛ تحولات بسيار سريع و بلكه لحظه به لحظه است؛ غفلت از سرعت تحولات و يا اصل تحولات موجب خسارات جبران ناپذير مادي و معنوي خواهد شد ما بايد عالم به زمان خود باشيم كه «العالم بزمانه لا تهجم عليه للوابس»نه تنها بايد حوادث زمان و روزگار خود را بشناسيم و بطور دقيق ارزيابي كنيم و فرزند زمان خويشتن باشيم بلكه بايد آينده را نيز رصد كنيم كه: «اعلموا اولادكم لغير زمانكم»
بسياري از آن بزرگواران از فرصت خوب استفاده كردند و توانستند كارهاي بزرگ و ماندگاري را انجام دهند و در كليه ابعاد هر يك مشعل فروزاني شدند كه همچنين درخشان و مايه بركت اند. شاگردان شيخ بهائي (ره) و ميرداماد و ملاصدراي شيرازي بناي تمدني تاريخ را از نو ساختند و مجد و عظمت اسلام و مسلمانان را زنده كردند.
مرحوم مجلس اول شاگرد مرحوم شيخ بهائي (رض) است و حتي نوشته اند كه او بر جنازه شيخ (ره) نماز گزارده و هفته قبل از رحلت شيخ بعنوان اصحاب و ملازمين ركاب او و يا ياران مصاحب و اصحاب حال همراه او به مقبره بابا ركن الدين شيرازي كه از تكاياي معروف تخت فولاد است رفته و در آنجا به شيخ حالتي نظير مكاشفه دست داده و او متوجه مرگ خود ظرف يك هفته آينده شده لذا در مدت باقيمانده انزواي كامل اختيار كرده و به دعا و قرآن و نماز و توسل مشغول شده تا وفات او فرارسيده است. خدمت ايشان به عالم علم و عمل و تربيت نفوس و تاليف كتب و جمع ماثر و مفاخر اسلام و تشيع و نقد و تصحيح و تاليف مجامع بزرگ حديثي و روائي و كتابهاي غني و قوي در عرصه هاي مختلف و حوزه هاي گوناگون از آن دوران است.
فهرست بلند بالاي اين خدمات خود به اندازه چهار قرن گذشته ورق و سرفصل دارد. و هر يك از خدمات ارائه شده در حوزه هاي علوم و فرهنگ و معارف اسلامي تا تاسيس بناها و زيربناها و ساخت تاسيسات و مدارس و مساجد و حمامات و پل ها و حوزه هاي علميه و دانشگاههاي امروزي و ايجاد موقوفات و خدمات عمومي و كاروانسراها و حفر قنوات و نهرها و احداث مزارع و راهها و شوارع و طرق و مراكز تجاري و بازارها و خطوط مواصلاتي و بنادر و ارتباطات مواصلات دريائي و خطوط كشتيراني و... همه و همه به بركت آن دوره فاخر و آن عصر پرحاصل است كه امروز نيز افتخارآميز و مايه سربلندي و عظمت اسلام و مسلمانان و ملت ايران است.
اكنون بر ما لازم است تا ضمن شناخت اينهم خدمت و همت و بهره برداري همه جانبه از آن و حفظ و احياي آن و معرفي آن به نسل جوان و نوجوان و مسلمانان و جهانيان و بازآفرينها و بازسازي آن و به روزكردن و روزآمدكردن و صيانت لازم از اين همه آثار گرانسنگ و افتخارآميز و تاريخي در راه معرفي به نسل جديد و نسلهاي آينده و انتقال بين نسلي به نسل هاي آينده با عزم و اراده اي راسخ و همه جانبه اهتمام ورزيده و با برنامه ريزي و ايجاد سازوكارهاي لازم اين دائره المعارف سترگ و چندجانبه علمي و فكري و فقهي و حديثي و تاريخي و... و نيز تمدن و كارگاه عظيم تاريخي و كارآفرينان و كارگزاران آنرا به دنياي معاصر و جهان آينده معرفي كنيم.
اكنون با عنايت به فرصت انقلاب اسلامي و نيز سابقه درخشان تاريخ و تجربيات گذشته بر ما لازم است كه بار ديگر با عزم و اراده و همت براي احياي مجد و عظمت اسلام و مسلمانان و ايران اسلامي بپاخيزيم و چراغ علم و دانش و معرفت و هدايت را برافروزيم و مدنيت اسلامي را احيا كنيم و وحدت و تقريب مذاهب اسلامي را دنبال نموده و مراكز تحقيقاتي و پژوهشي را آباد سازيم و نفوس مستعد را تربيت نمائيم و چراغ علم و حكمت و عزت و سربلندي اسلامي را روشن سازيم و همه ظرفيتها و استعدادها و توانائيهاي مادي و معنوي و فكري و روحي و اخلاقي و انساني را بكار گيريم و با استعانت از خداوند منان بار ديگر اراده الهي را در پيروزي و سربلندي مستضعفان بر مستكبران ثابت كنيم كه: «كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره». بدون ترديد اين امر قابل تحقق و امكان پذير است.
ليكن بدون مردان مرد و رجالي كه «لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكرالله» باشند اين امر ميسر نخواهد شد. به عزم و اراده و مردان مصمم و فولادهاي آبديده نياز دارد؛ به فرهنگ سازي و ساز و كارهاي عملي نياز دارد. به تلاش و مجاهدت در راه خدا و براي خدا نياز دارد. به رهبري هدايتگر و بيدار و شجاع نياز دارد.
به مديران عاشق و عاشقان مدير و كارپردازان و كارگزاران با انگيزه و با ايمان و دين باور نياز دارد. به كارشناسان زبده و تيزهوش و خبير و بصير نياز دارد. براستي دين يك پروژه وسيع و بزرگ براي قرن حاضر و قرن هاي آينده تاريخ كشور منطقه و جهان است؛ براي تحول در تاريخ انسانيت و براي اصلاح رفتارها و بينش ها و كنش ها و نگرش ها و تغيير حكيمانه مسير تاريخ بسمت معارف اسلام و اهل البيت (ع) و كانون قرآن و مسجد و ولايت و خدمت و عادت و عدالت و عزت و آزادگي و كرامت انسانها و جوامع اسلامي برنامه دارد كه جز با بيداري علما و مسئولين و تلاش مجاهدانه و خالصانه بندگان خدا تحقق نخواهد يافت. تصويب چشم انداز بيست ساله و نيز مباحث مربوط به ضرورت توليد علم و فن آوري و سياستهاي كلان مربوط به مسائل علم و فن آوري و توليد ثروت و توسعه دانائي محور و شرائط داخلي و منطقه اي و بين المللي ايجاب مي كند تا ما بيش از گذشته بسترهاي لازم را براي توسعه علمي و فن آوري و تلاش همه جانبه براي رشد و پيشرفت و رفاه عمومي و عزت و اقتدار اسلامي برداشته و با اعتماد به نفس و اتكال علي الله جبران مافات نموده و فاصله و عقب ماندگي صدها سال گذشته را با اهتمام به امور و برنامه ريزي صحيح و مديريت زمان و بهره ور حكيمانه از امكانات و منابع جبران نموده و ساز و كارهاي لازم و نهادها و روشهاي علمي و تجربه شده و عزم و اراده خود را براي آرمانهاي بلند نظام اسلامي سازماندهي نماييم و بصورت مستمر و هماهنگ و سريع و روشن بينانه و هدفمند حركت نموده تا بار ديگر شاهد مجد و عظمت ميهن اسلامي و اسلام عزيز و ملتهاي مسلمان باشيم و همانطور كه در گذشته قافله سالار فرهنگ و تمدن بوده ايم امروز نيز به قطب بزرگ عمل و فن آوري و فرهنگ سازي و تمدن و عزت و اقتدار اسلامي بدل شويم. از موضوعات بسيار اعجاب انگيز ديگر قرآن كريم در اين رابطه زندگي حضرت داوود و حضرت سليمان عليهم السلام است. بويژه اقدامات و تصرفات و گستره كار حضرت سليمان كه طبق دعاي خود آن حضرت براي ديگران هرگز اتفاق نخواهد افتاد. در آن برهه امكانات وسيعي در اختيار حضرتش قرار گرفته و قدرت تصرف غيرقابل تقليدي به او تفويض شده و جن و انس و زمين و باد و حيوانات و ديگر جنود الهي در اختيار او قرار گرفته كه نمونه از مشيت خداوند است كه: «ولله جنود السموات و الارض» اين همه عنايت به آن حضرت اعطا شده تا او بر همه فرمانروائي كند و به اذن الله در جهت و مسير الهي بشريت را سوق دهد. البته بصورت اعجازي نمونه هاي فراوان ديگري در اختيار حضرت موسي كليم الله (ع) و حضرت عيسي روح الله (ع) واگذار شده كه بايد به اقدامات اعجازي و معجزات عظيم اين دو پيامبر اولوالعزم نيز عنايت شود. گرچه اين امور بصورت معجزه اتفاق افتاده مثلا درمان پيسي و رجن و شفا دادن كور مادرزاد وليكن به يك معنا راه گشودن براي درمان و علاج و تدبير است كه مي توان با عنايت به كشف اسرار و حل معضلات و تسبيب اسباب ديگر نيز اقدام كرد و راه بسوي عنايات خداوند متعال برد. در داستان حضرت طالوت و عناوين قرآن كريم كه فرموده: «ان الله اصطفاه بسطه في العلم و الجسم» خود نكات و اسرار فراواني نهفته است. مفهوم «بسطه» بويژه با اضافه و قيد «في العلم و الجسم» نوعي تسبيب اسباب و ايجاد امكانات و شرائط و قدرت و قوت بر خلق اساب و تدارك ابزار و ادوات و قدرت بر فنون نظامي و رزمي و مبارزه با جالوتيان و فتح فلسطين و نجات مظلومين و مبارزه با ظالمان را القا مي كند. نظير اين موضوع با بيان وسيعتر در داستان ذوالقرنين آمده است. و اينكه خداوند متعال براي تمكين اسباب فرمود: «ان مكنا هم في الارض»
و قدرت تسخير كره زمين و شرق و غرب را عنايت فرموده: «سخر لكم ما في الارض جميعا»
و از اسباب و ابزار و ادوات و جنود امكانات فيزيكي و متالوژي و شيمي ـ فنون سدسازي و ذوب فلزات و اسرار فراوان ديگر در اختيار بشر قرار داد تا دنياي خويش را آباد و به تبع آخرت خويش را نيز آباد سازند.
شيخ بهايي (ره) از زمره عالمان بزرگ اسلام است كه با آثار گران سنگ خود در عرصه هاي مختلف علمي برگ زريني بر دفتر پرافتخار كشور عالم پرور ايران افزود. طرح ها و نوآوري هاي اين دانشمند عرصه علم و فناوري قرن يازدهم هنوز در اصفهان و بعضي از شهرهاي ديگر جلوه گري مي كند. شيخ بهايي از عالمان قرن يازدهم هجري و يكي از معدود فقها و دانشمندان شيعي است كه در علوم مختلف تخصص و تبحر داشته و در آن ها آثاري نيز تاليف كرده است. تبحر او در علم رياضي و نجوم چنان بوده است كه يونسكو سال ٢٠٠٩ ميلادي را به پاس خدمات وي به علم ستاره شناسي، سال نجوم و شيخ بهايي نام گذاري كرده است.
شيخ بهايي به دليل برخورداري از تخصص رياضي و دانش نجوم و نيز علوم غريبه، در محاسبات و طرز كار با اسطرلاب نوآوري هايي داشته و در محاسبه سطح درياچه ها روش خاصي را ترسيم كرده است كه به گفته خود، كسي بر او پيشي نگرفته است. علي قرباني استاديار و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي درباره نوآوري شيخ بهايي در طرز كار با اسطرلاب با اشاره به ذوفنون بودن وي به خبرگزاري ايكنا گفت: شيخ بهايي در زمينه به كارگيري اسطرلاب چند روش ابتكاري داشته است. البته بايد توجه كرد كه اصل اسطرلاب قبل از وي اختراع شده بود ولي شيخ بهايي توانست از اسطرلاب، استفاده و كاربردي بهينه و ابزاري انجام دهد. اين محقق در توضيح بيش تر سخن خود اظهار داشت: در گذشته از اسطرلاب در زمينه هاي مختلفي بهره مي بردند؛ ولي ايشان توانست از اسطرلاب در مسائل پيچيده محاسباتي استفاده كند. اسطرلاب به دليل كاربردهاي زياد و لزوم دقت فراوان در هنگام استفاده، به تدريج نزد عوام و كساني كه با كارآيي اسطرلاب آشنا نبودند، بيشتر به وسيله اي براي طالع بيني تبديل شد. اين در حالي است كه يكي از استفاده هاي اسطرلاب طالع بيني و حركت افلاك است. براي اسطرلاب در حدود ٤٠ گونه كارآيي برشمرده اند. روش طراحي و ساخت اسطرلاب بسيار پيچيده است و بحمدا... اينجانب موفق شدم كه به طراحي و ساخت دوباره اسطرلاب بعد از گذشت ٣٠٠ سال نائل شوم. وي با بيان اين كه شيخ بهايي در كتاب «تحفة الحاتميه» خود به كاربردهاي اسطرلاب پرداخته خاطرنشان كرد: از اسطرلاب براي محاسبه طول، عمق و ارتفاع قنوات، در طراحي زيج ها مانند زيج الغ بيگ و در محاسبات گنبدها و مناره ها استفاده مي شده است. قرباني به موردي از استفاده شيخ بهايي از اسطرلاب اشاره كرد و گفت: در كنار حرم رضوي مناره سومي وجود دارد كه در واقع ارتفاع و ضخامتش، كمتر از دو مناره ديگر است اما به دليل فاصله و خطاي ديد، هم اندازه با ٢ مناره ديگر به نظر مي رسد. اين مناره را شيخ بهايي با كمك اسطرلاب طراحي كرده است كه در نوع خود يك ابتكار در كاربرد اسطرلاب محسوب مي شود. وي طراحي و محاسبات ميدان امام اصفهان را يكي از شاهكارهاي معماري و محاسبه با اسطرلاب دانست و گفت: شيخ بهايي در محاسبه سطح درياچه ها، روش خاصي را ترسيم كرده است كه خودش مي گويد: «لم يتقدمني احد» و به نوآوري اش اذعان مي كند.
كتاب «تشريح الافلاك» را يك نوآوري است . شیخ بهایی در اين كتاب چند مسئله جبري كه حل كردنش خيلي مشكل بوده و از قديم يك معضل به حساب مي آمده، حل كرده است. «ديوان شيخ بهايي» نیز حاوي مطالب اخلاقي، تربيتي، عرفاني و اجتماعي است و از چهار يا پنج بخش تشكيل شده است. يك بخش آن به مثنويات اختصاص دارد كه درباره مسائل اخلاقي، عرفاني و اجتماعي است. بخش نان و حلواي اين كتاب عالي تر از ساير بخش هاي ديوان است . ويژگي ديوان اشعار شيخ بهايي اين است كه مطالب بلند عرفاني را به صورت سليس و با واژه هاي ساده و همه كس فهم بيان كرده و اسامي آن را به عناوين مردمي مانند: نان و پنير، شير و شكر و... نام گذاري كرده است با اين كه خود شيخ در جايگاه بلندي از عرفان و حكمت قرار دارد.
يكي از كتاب هاي شيخ بهايي كه مورد توجه علما قرار گرفته است، كتاب «چهل حديث» شيخ بهايي است. اين اثر از همان زمان حيات شيخ توجه علما را به خود جلب كرد و در همان ايام به فارسي ترجمه شد و پس از آن هم ترجمه هاي ديگري از آن ارائه شد.
كتاب اربعين يك كتاب حديثي است كه ٧ حديث آن فقهي و درباره غسل، وضو و تيمم است و ٣٣ حديث آن هم در زمينه اخلاق و معارف ديني است. مولف به نقل حديث اكتفا نكرده و استنباط هاي خود را از حديث مطرح كرده است. ويژگي اربعين كه مورد توجه علما واقع شده آن است كه راجع به احاديث استنباط هاي ارزشمندي دارد . حاشيه بر تفسير بيضاوي از دیگر آثار مهم شیخ بهایی است که در اين حاشيه نظرات تفسيري خود را بازگو كرده است. كتاب «مشرق الشمسين واكسير السعادتين»، نیز اثر دیگری از شیخ بهایی است که در آن به تفسير آيات قرآن پرداخته است. شیخ بهایی در كتاب «توبره» هم كه شبيه كتاب «كشكول» است، تفسير برخي از آيات را آورده و پاره اي از روايات را هم توضيح داده است.
كتاب «مفتاح الفلاح» يكي ديگر از آثار شيخ بهايي است كه در زمينه دعا نگاشته شده است. شيخ بهايي در اين كتاب دعاهايي را جمع آوري كرده كه در ٢٤ ساعت شبانه روز خوب است انسان اين دعاها را بخواند. حجت الاسلام علي نظري منفرد مولف كتاب «برگزيده مفتاح الفلاح» درباره اين كتاب به «ايكنا» گفت: شيخ بهايي در كتاب «مفتاح الفلاح» از كتاب هاي «تهذيب» شيخ توسي، «من لايحضره الفقيه» شيخ صدوق و «اصول كافي» كليني استفاده كرده و سند برخي دعاها را هم ذكر كرده است. وي افزود: در اين كتاب براي كسي كه مي خواهد به آداب نماز، مانند تعقيبات و مقدمات نماز مقيد باشد و كارهاي روزانه مانند لباس پوشيدن و نشست و برخاست خود را به هر دعا و ذكر انجام دهد نوشته شده است.
علم فقه كه از حلال و حرام سخن مي گويد كارهاي واجب، حرام، مستحب، مكروه و جايزه را مشخص مي كند. اين علم، يكي از لازم ترين دانش ها براي جامعه اسلامي است؛ زيرا برنامه زندگي فردي و اجتماعي بشر را در همه ابعاد معين مي كند. همه مسلمانان بايد مسائل ساده شرعي را به اندازه نياز، بياموزند و بدانند چه كاري واجب است و چه كاري حرام، اما فقه استدلالي را فقط عالمان بزرگ فرا مي گيرند و در اين رشته تخصص پيدا مي كنند. يكي از وظايف عالمان دين، آموزش احكام فقهي به زبان روان و ساده به عموم مردم است و از طرفي پرورش دانشوراني كه علاوه بر انديشه ها و اخلاق اسلامي، فقه استدلالي را به خوبي بدانند و مجتهد باشند. شيخ بهاءالدين، خود فقيهي بزرگ بود و براي رشد اطلاعات ديني و فرهنگ مذهبي مردم كوشش هاي فراوان داشت. او به منظور گسترش علم فقه، ١٩ كتاب و رساله در سطوح مختلف به رشته تحرير در آورده است. «جامع عباسي» و «حبل المتين» آثار شيخ بهايي در حوزه علم فقه هستند.
از بررسي شيوه نگارش بهايي در اكثر آثارش، اين نكته هويداست كه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معماآميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به كار برده كه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثني عشريه» است. اين سبك نويسندگي در «خلاصه الحساب»، «فوائدالصمديه»، «تهذيب البيان» و «الوجيزه في الدرايه» آشكارتر است. بهايي تبحر بسياري در صنعت لغز داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. « «لغزالزبده» (لغزي است كه كلمه زبده، از آن به دست مي آيد)، «لغزالنحو»، «لغزالكشاف»، «لغزالصمديه»، «لغزالكافيه» و «فائده» از اين دسته اند. نامدارترين اثر بهايي «الكشكول»، معروف به «كشكول شيخ بهايي» است كه مجموعه گران سنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهايي محسوب مي شود. بهايي در شمار مولفان پراثر در علوم مختلف است و آثار او كه تماما موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و برشماري از آن ها شروح و حواشي متعددي نگاشته شده است. خود بهايي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصل تر از اصل نوشته است.
نويسنده: مهدي اعرابي
با طلوع و برتابيدن دولت صفوي ،انگار روزگاري دگر در ايران رقم خورد. عصري که گويي از همان اوان،نويد بخش خبرهاي خوشي را در آينده اي نه چندان دور با خود داشت..
کلاه سرخ هاي صفوي در خيال و تصورات خود هرگز نمي پنداشتند که در سرنوشت علمي کشورشان آن چنان دخيل باشند که تا قرون بعدي همچنان اين حيات ادامه يابد.
يکي از صفات نيکي که شاهان صفوي از حکومت هاي قبل از خود آموختند، احترام و وارد کردن علما،دانشمندان و هنرمندان هر خطه به سمت و سوي پايتخت بود. تا در سايه سار اين امنيت بايفرينند آن چه را که هنرنام داشت. شايد بتوان اوج اين دعوت را از دوران شاه عباس اول صفوي خواند که پايتخت به قلب تپنده ايران يعني اصفهان منتقل شد.
آب و هواي خوش،نبودن در نزديک مرزها و مواردي از اين قبيل، شرايط لازم را براي يک پايتخت تمام عيار مهيا ساخت و بزرگان زيادي را از هر سمت و سو به پايتخت کشانيد.
اصفهان که پس از گذرانيدن ايام تلخ گذشته به آينده چشم دوخته بود در اين اوان دوباره بارور و شکوفه رويان شد.
شکوفه هاي زيبا و خوشبوي آن را مي توان عالمان و هنرمنداني برشمرد که در اين شهر درخشيدند و درختاني تناور گشتند. شاگرداني از خود يادگار نهادند که همگي از برکشيدگان مکتب اصفهان بودند. که اکثر در تخت فولاد اصفهان آرميده اند.
مي گذريم که شورش افاغنه و حملات جان فرساي آنان ، اکثر مکتوبات گران سنگ اين دوره را به آتش و خاکستري مبدل کرد تا هم اکنون ما تنها مشتي از اين خروارهاي علمي را در برداشته باشيم.
اي کاش در کنار گام هاي تاريخ،ناکامي ها جايي نداشت تا ما مجبور شويم به دنبال اما و اگرها بگرديم.پس مي گذريم و به آينده چشم مي دوزيم.
يکي از عالماني که همراه پدر در کودکي از جبل عامل راهي ايران شد، شيخ بهاء الدين محمد بود.در اين مختصر داعيه در معرفي شخصيت وي نداريم که مي خواهيم برخي از اقدامات او را در اصفهان اشارت وار بياوريم..
آنچه شيخ بهايي را به يک شخصيت ممتاز بدل کرده ،تبحر او در شاخه هاي مختلف علم و هنر است. شيخ بهايي نه فقط يک فقيه و فيلسوف بزرگ، که در داستان نويسي ،معماري ،شعر، خوشنويسي و برخي ديگر از هنرها نيز شهره بود. هنر معماري شيخ يادگارهاي زيادي دارد که در تاريخ معماري جهان پرآوازه است.
حمام معروف شيخ بهايي ،کاريز نجف آباد اصفهان،مهندسي حصار نجف اشرف،معماري مسجد جامع عباسي و سنگ شاخص آن ،الحاقاتي در طومار تقسيم آب زاينده رود و ده ها کار ديگر،آوازه هاي هنري شيخ بهايي را در جهان گسترده است.
برخي از اين ماندگارها را با استناد به مکتوباتي چون:شيخ بهايي در آيينه عشق و شيخ بهايي از جبل عامل تا اصفهان،اشارت وار بازگو و طالبين را براي توضيحات تکميلي ارجاع مي دهيم.
شيخ بهايي اگر چه سال ها پيش قصد و نيت شاه عباس را در مورد ساختمان مسجد مي دانست و براي اين امر خير طرح ها و نقشه هايي نيز در سر پرورانيده بود اما درآن موقع مطلبي بيان ننموده و تنها به ذکر تلاوت آيه 108 سوره مبارکه بقره اکتفا کرد
اين محاوره و قرار مختصر و مفيد ميان شاه عباس صفوي و شيخ بهايي درآن روز سال 1020 هجري قمري مبناي ساختمان يکي از بزرگ ترين و عظيم ترين و زيباترين مساجد اسلامي در طول تاريخ گرديد.
همان گونه که مي دانيم،مسجد جامع عباسي داراي دو مدرسه است که يکي را سليماني و ديگري را ناصري نام نهاده اند.
مدرسه ي سليمانيه در گوشه ي جنوب غربي مسجد قرار دارد که به وسيله ي دو مدخل بزرگ به صحن مسجد و سه مدخل بزرگ ديگر به محوطه ي زير گنبد غربي متصل مي شود.يکي از امتيازات بارز و برجسته ي اين مدرسه ،شاخصي است که براي تشخيص اوقات شبانه روزي از روي سايه ي آفتاب يا به اصطلاح ساعت آفتابي يا صفحه ي آفتابي است که جاي هيچ گونه شک و ترديد نيست که وي در مهندسي و مساحي و غيره مهارت کافي داشته. اين شاخص به ساعت ظلي هم معروف است.در اين بخش به چند نقل قول از اين شاخص اشاره مي کنيم که تقريبا همه شبيه ولي هرکدام با ديدي بدان پرداخته اند.
علامه دهخدا درآن جا که به معرفي تاريخ اصفهان مي پردازد از اين سنگ، سخن به ميان آورده مي نويسد:(... سنگ براي تعيين ظهر حقيقي است. چون ظل آن معدوم شد ظهر واقع مي شود و سطح فوقاني آن سنگ به شکل مثلث قائم الزاويه است که وتر مثلث در جهت طرفي است که ظهر را تعيين مي کند و يک ضلع مجاور به زاويه ي قائمه وصل به ديوار است و ضلع ديگر نماينده ي قبله. و اينجاست که بايد گفت الفضل للمتقدم).
همچنين ميرزا حسن خان جابري انصاري به صورت مختصر نگاشته:(... و درگوشه ي طرف شمالي،سنگي بر زمين به هندسه ي مرحوم شيخ بهايي کار گذارده شده که به همه ي فصول نصف النهار مبرهن و بدون سايه مي نمايد).
صاحب اثر، اصفهان بهشتي کوچک اما زميني هم با توصيحات کامل تري مي نويسد:(در مدرسه ي سليمانيه «تابستاني» نيز سنگي مثلثي «قائم الزاويه» در ميانه ي ضلع شمالي اش وجود دارد که وتر آن دقيقاً در امتداد شمال- جنوب طراحي شده و در واقع همين امر باعث مي گردد تا در چهار فصل سال در هنگام ظهر شرعي«وقتي خورشيد درست در وسط آسمان قرار دارد»سايه ي متشکله در مقابل وتر آن صفر شود. به همين علت آن را سنگ شاخص ظهر شرعي يا به زبان ساده تر سنگ ساعت مي نامند. البته يافتن اين امتداد، نياز به محاسباتي داشته که دانستن جغرافيا ،نجوم، هندسه و ... از لوازم آن بوده است).
اين کاريز از بزرگترين قنات هاي ايران و طول آن از ابتداي مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن بيش از نه فرسنگ است و به قنات زرين کمر معروف مي باشد. اين کاريز به يازده جوي بزرگ تقسيم مي شود و هنوز هم روش توزيع آب آن مورد استفاده و عاري از هرگونه خطا و اشتباه محاسبه مي باشد و همه کشاورزان از آن تبعيت مي نمايند. اين روش توزيع چنان است که هم اکنون نيز آبهاي کمکي حاصل از چاه هاي الکتريکي و يا کانالهاي آبياري اضافي را از طريق همين جويها تقسيم و توزيع مي کنند و هيچ گونه اختلاف يا برخوردي بين رعايا پيش نمي آيد.
جالب است بدانيم بناي مسجد مشهور چهار باغ نيز از شيخ است، چون در مسير يکي از کانال هاي آب زاينده رود قرار داشت ،پي ريزي ساختمان بزرگ و سنگي آن با مشکل مواجه مي گرديد. زيرا ساختمان مذکور نمي توانست بر سطح مرداب و لجن هاي موجود در اطراف آن قرار گيرد و امکان همه گونه خطر براي ساختمان ،به خصوص ديوارهاي جانبي گنبد و مناره ها وجود داشت .اين کانال هنوز از وسط مدرسه چهار باغ عبور مي کند .شيخ بهايي براي اجراي صحيح اين کار، يک طرح ابتکاري پيشنهاد کرد .بدين صورت که نخست مقدار زيادي زغال چوب به ضخامت دو متر در سرتا سر پي ساختمان پراکنده گردد و پس از کوبيدن زغال در کف پي ها روي آن را با ساروج و شفته پرکرده و پي هاي ساختمان را روي ساروج و شفته مذکور بنا کنند.اين روش که عبارت است از استفاده از زغال چوب براي پي ساختمان هاي مرداب و لجن زار است بعدها مورد توجه اروپاييان قرار گرفت..
ساختمان گلخن گرمابه اي را که از آن زمان تا کنون بر جاي مانده و به حمام شيخ بهايي معروف است ، به وي نسبت ميدهند و مردم اصفهان از گذشته اعتقاد داشته اند که گلخن آن گرمابه را شيخ بهايي چنان ساخته بود که با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن، شمع افروخته اي در ميان فضاي خالي گذاشته و فضا را بسته بود و شمع مدت ها مي سوخت و آب حمام را گرم مي کرد و خود شيخ مي گفت که اگر روزي آن فضا را بشکافند،شمع خاموش و گلخن از کار خواهد افتاد و چون پس از چندي در هنگام تعمير گرمابه ، آن محوطه را شکافتند شمع فوراً خاموش شد.
گويند وقتي کارواني موقوفات حرم مطهر حضرت علي(ع) را به نجف اشرف حمل مي نمود، در اولين منزل که در محل فعلي نجف آباد صورت گرفت، شيخ بهايي در خواب ،مولي علي(ع) را زيارت نمود و به او فرمودند: از محل وجوهات اين محموله، شهري در همين محل ساخته شود.آنگاه شيخ بهايي دستور داد، امتعه کاروان را فروخته از محل وجوه حاصله هزينه ي ايجاد و ساختمان شهر کوچکي به نام نجف آباد را پرداختند. طراحي، معماري و شيوه شهرسازي نجف آباد نه تنها درآن زمان بي نظير بوده بلکه اينک پس از گذشت چهار قرن همچنان مطلوب است.
به شيخ بهايي کراماتي را نسبت مي دهند که يکي از جالب ترين آنها چنين است.
صاحب اثر شيخ بهايي از جبل عامل تا اصفهان از قول کتاب قصص العلما آورده: معروف است که وي بر سنگي مربع شکل ،دعايي حک کرد به خاطر اين که ناخوشي و وبا از ايران دفع گردد و آن را در محال شيراز، در مرزهاي ايران مدفون ساخت. تا عهد فتحعلي شاه قاجار، وبا به ايران نيامد، اما در زمان اين شاه که شاهزاده حسينعلي ميرزا فرمان فرماي شيراز بود ،وي به طمع درهم و دينار ، آن سنگ مدفون را به ده دوازده هزار تومان به يک انگليسي فروخت و بعد از فروختن آن سنگ، وبا و طاعون در اغلب سال ها به ايران آمد.
همچنين شيخ، مربعي پرکرد و در محال اصفهان دفن نمود و از آن زمان ،طاعون به اصفهان نيامد و در يکي از سال ها ،طاعون بزرگي به همه ي سرزمين ايران سرايت کرد جز اصفهان.
این پایگاه متعلق به موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون
هیچ ملتی بدون نگاه عمیق و دقیق به گذشته خود و بررسی احوال و اثار هنرمندان، صنعتگران، سیاستمداران و از همه مهمتر متفکران و دانشمندان نمیتواند مسیر حرکت به سوی ایندهای روشن و پربار را ترسیم و در ان پیش رود.
در این میان مطالعة زندگی برخی از این شخصیتهای تاریخساز اثر دیگری بر انسان دارد و زندگی شیخ بهائی از ان جمله است. زیرا وی از زمره متفکرانی است که علم و عمل، سیاست و اخلاق، مدارا با مردم و عرفان و سیر و سلوک را همزمان و در تار و پود شخصیت خود امیخته بود و بر اثر این جهاد علمی و معنویت درونی و خدمت به مردم به مقامی رسید که نامش نگین لوحة علما و دانشمندان است.
دانش و هنر دو گوهر گرانبها هستند كه با هم پیوند نزدیك دارند و شیخ بهاءالدین، دانش و هنر را به خدمت آرمانهای دینی گرفت و به راستی كه نمونه شاخصی از هنر متعهد بود. هنر معماری شیخ یادگارهای زیادی دارد كه در تاریخ اصفهان و ایران، بلكه جهان، پرآوازه است. این دانشمند بزرگ در این زمینه منشأ آثار گرانقدری شد كه عمدهترین آنها عبارتند از: مسجد امام، ساعت شاخص اوقات شرعی، حمام شیخ بهایی، شهر نجفآباد و طرح تقسیم آب زایندهرود كه در این مقاله به آنها میپردازیم.
ساختمان مسجد جامع عباسی (مسجد امام) در ضلع جنوبی میدان تاریخی اصفهان در سال 1020 ق به فرمان شاه عباس اول و در بیست و چهارمین سال سلطنت وی شروع شد و به منظور تزئین میدان بزرگ، در سال 1025 ق و در حالی كه هنوز مشغول پیریزی قسمتهای دیگر مسجد بودند، سردر نفیس كاشی كاری معرق آن را به اتمام رسانیدند.
این مسجد شاهكاری جاویدان از معماری و كاشیكاری و حجاری ایران در قرن یازدهم هجری است. كتیبههای مسجد، كار خطاطان معروف عهد صفویه و تزئینات عمده آن از كاشیهای خشت هفت رنگ و معرق میباشد. در مدرسه جنوب غربی مسجد، قطعه سنگ سادهای به شكل شاخص در محل معینی تعبیه شده است كه ظهر حقیقی اصفهان را در چهار فصل نشان میدهد و چنانكه میگویند محاسبه آن را <شیخبهایی> انجام داده است.
سطح فوقانی این شاخص به شكل مثلث قائمالزاویه است ، وتر مثلث در جهتی است ظهر را تعیین میكند و یك ضلع مجاور زاویه قائمه وصل به دیوار و ضلع دیگر نماینده قبله مسجد است. از نكات جالب این مسجد انعكاس صوت در مركز گنبد بزرگ جنوبی آن است، ارتفاع گنبد این مسجد 52 متر و ارتفاع منارههای داخل آن 48 متر و ارتفاع منارههای سردر آن در میدان نقش جهان 42 متر است. قطعات بزرگ سنگهای مرمری یكپارچه و سنگابهای نفیس، مخصوصا سنگاب نفیس شبستان غربی گنبد بزرگ كه به تاریخ سال 1095 هجری است، از دیدنیهای جالب این مسجد است.
جهت ورود به حیاط مسجد ناگزیر باید از یكی از راهروهای سرپوشیده طرفین چپ یا راست عبور كرد كه پس از گذر از فضایی نیمه تاریك، زاویه 45 درجهای را تا رسیدن به صحن مسجد طی میكنیم. در واقع این دو مسیر به عنوان تونلی انتقالی برای گذر از شكست دو محور متقاطع موجود در محورهای طولی میدان و مسجد بوده كه وجود این شكستگی را بر فرد پنهان میدارند. به علاوه این شگرد، تامینكننده كلیه اهداف طراح میدان و مسجد از نقطه نظر میزان جذب حداكثر تابش نور در میدان و رو به قبله كردن مسجد است.
ایوان سرپوشیده شمالی مسجد فضای وسیع و بلندی است كه سر تا سر آن را كاشیكاری بسیار زیبایی فراگرفته است.
گنبد با عظمت و رفیع مسجد كه به صورت دوپوش ساخته شده، بر روی این صحن قرار دارد. این گنبد را بزرگترین و پركارترین و استادانهترین آثار معماری قرن یازده هجری میدانند.
گنبدخانه اصلی مسجد امام، كه دیواره آن به ضخامت 5/4 متر بوده و ابعاد داخلیاش 6/22متر 225/x متر میباشد، بر فراز این قسمت گنبد دوپوشی قرار دارد كه از كف گنبدخانه تا تیزه (نوك) داخلی آن 38 متر و تا تیزه خارجی آن معادل 52 متر برآورده میشود. در واقع میتوان فضای خالی میان دو گنبد را به اندازه 13 متر (با احتساب یك متر ضخامت در تیزه دو گنبد) در ناحیه مركزی تعیین كرد. وزن این گنبد دوپوش حدود 650 تن ارزیابی میگردد كه در یك چنین ارتفاع و وزنی، قطعا دارای محاسبات بسیار دقیق و پیچیدهای از نظر سازهای بوده كه این قسمت از كار را به <شیخ بهایی> نسبت میدهند. یكی از ویژگیهای آكوستیكی این گنبد آن است كه اگر بینندهای از ابتدای ورودش به فضای گنبدخانه شروع به ضربه زدن در كف نماید و به آهستگی به سمت نقطه مركزی حركت كند، مشاهده مینماید كه در این عبور توام با تانی، در ابتدا برای هر ضربه تا 18 بار انعكاس به گوش میرسد كه هرچه به سمت مركز نزدیكتر شود، این تعداد تا هفت بار انعكاس كاهش مییابد. در عوض هر چه تعداد دفعات انعكاس كاهش مییابد، بر تقویت دامنه صوت انعكاسی ناشی از ضربه افزوده میگردد، و این مطلب را به اثبات میرساند كه عملا حاصلضرب عدد انعكاس (ناشی از هر ضربه در هر قسمت از فضای زیر گنبد) و دامنه صوت تقویت شده مقداری است ثابت و با افزوده شدن بر یك عامل، از میزان عامل دیگر كاسته میشود.
از نقطه نظر مهندسی تكنیكهای به كار گرفته شده در ساخت این گنبد، علاوه بر ویژگیهای منحصر به فرد آكوستیكیاش، تحسینانگیز و كمنظیر است.
گنبد بیرونی به صورت دلنما(به شكل مقطع یك قلب) بوده، اما گنبد درونی به صورت شلجمی(سهمی) طراحی شده است.
از این رو، وزنشان به استوانه زیر گنبد وارد میشود. در این نقطه به دلیل شكل متفاوت مقطع هر كدام، نیروهایی رانشی به ترتیب به سمت مركز دایره گنبد خارج از مركز وارد میگردند. اندازهها، اشكال و ضخامتها به گونهای در طراحی منظور شدهاند كه این دو نیروی رانشی مختلف الجهت یكدیگر را خنثی نموده و تعادل گنبد را تضمین میكنند. در واقع همین امر باعث میگردد بدون به كارگیری عناصری چون تیرهای چوبی، خرپاهای چوبی با زنجیرهای فلزی در گریو آن، كه عموما باعث زشتی فضای داخلی گنبدها میگردند، تعادل و ایستایی لازم را داشته باشد.
در اینجا باید اشاره نماییم یكی دیگر از كاركردهای كانون اكوستیكی در مركز گنبدخانه آن است كه در هنگام اقامه نماز، صدای مكبر با سردادن ذكرهایی متناسب با هر قسمت از اركان نماز، در مركز فضای گنبد خانه تقویت شده و به گوشه گوشه فضای داخلی مسجد، آن هم با این وسعت 15000 مترمربعی، رسیده و كل نمازگزاران را قادر میسازد در هماهنگی كامل به امام جماعت واحدی اقتدا كنند.
از طرفی امواج صوتی آن با عبور از روی حوضی كه در میانه صحن اصلی قرار داردو فضایی به وسعت 283 مترمربع را پوشش میدهد، به دلیل وجود تفاوت در میزان درجه حرارت بر فراز آن، تحت فشار و مكش قرار میگیرد و امواج صوتی مكبر با عبور از روی حوض به گونهای سریعتر و واضحتر به سمت شمال درب ورودی هدایت شده كه با قرار گرفتن یك مكبر دیگر در درب اصلی مسجد امكان ایجاد هماهنگی برای اقامه نماز جماعت چند ده هزار نفری فراهم میآمده است.
در مدرسه سلیمانیه (تابستانی)، یعنی در مغرب مسجد امام نیز سنگی مثلثی (قائمالزاویه) در میانه ضلع شمالیاش وجود دارد كه وتر آن، دقیقا در امتداد شمال - جنوب طراحی شده و در واقع همین امر باعث میگردد در چهار فصل سال، در هنگام ظهر شرعی سایه متشكله در مقابل وتر آن صفر شود. به همین علت آن را <سنگ شاخص ظهر شرعی> یا <سنگ ساعت ظلی> یا به زبان سادهتر <سنگ ساعت> مینامند. البته یافتن این امتداد نیاز به محاسباتی داشته كه دانستن جغرافیا، نجوم، هندسه و ... از لوازم آن بوده است. برخی كارشناسان ویژگیهای منحصر به فردی را برای این مسجد برمیشمارند؛ از جمله: طاووسهای ورودی، پیچهای سهتایی بسیار نفیس بر فراز گلدانهای مرمر، گنبد عظیم دوپوش ، ویژگی آكوستیكی منحصر به فرد كه باعث تقویت و تكرار صدا میگردد، حجم عظیم سنگ مرمر به كار گرفته شده ، تعداد بیشمار كاشیهای به كار رفته و نقوش كمنظیر هر كدام، محراب عظیم با دریچه موجود در فرازش، منبر یكپارچه عظیم مرمر، سنگابهای نفیس ، تناسبات بسیار بینظیر به كار گرفته در عناصر ساختمانی كه فضا را بینهایت جذاب، آرامبخش و انسانی نموده، و ...
طبقه فوقانی كه در قسمت شمالی مسجد واقع شده دارای غرفههایی است كه در دوران صفویه به محل زندگی طلاب علوم دینی اختصاص داشت. همانطور كه گفته شد كتیبههای موجود در مسجد علاوه بر آنكه شاهكارهای هنر خوشنویسی و به خصوص خط ثلث را به نمایش میگذارند، برخی وقایع تاریخی را نیز بیان میدارند.به طور كلی مسجد امام اصفهان با منارههای رفیع، ایوانهای سر به فلك كشیده، شبستانهای عالی ، محرابهای نفیس و همچنین با طرح یكپارچه و متوازن خود از شاهكارهای بینظیر و مسلم معماری زمان صفویه است. مسجدی كه در عصر خود از عجایب زمان بوده و در حقیقت به دلیل زیبایی طرح، عظمت، ابعاد و شكوه و جلال كاشیكاریهایش ستاره درخشان هنر عصر صفوی است.
در شعاع یكصد متری از جنوب <گنبد نظامالملك> (جنوب مسجد جامع عتیق) در محله <دردشت> اصفهان حمامی وجود دارد كه بر در ورودی آن، بر كاشی آبی لاجوردی نوشته شده <حمام شیخ بهایی> و این بیت شعر بر آن نگاشته شده :
چون یكی ، از درون برون آید
كه صحت و عافیت، بود تاریخ
با محاسبه دو كلمه <صحت و عافیت> سال 1065 ق به دست میآید كه این سال با تاریخ فوت شیخ بهایی، یعنی سال 1031ق، 34 سال تفاوت دارد، معالوصف طراحی این حمام را به شیخ بهایی نسبت میدهند. به هر حال در متون و اقوال چنین آمده كه این حمام دارای خزینهای بوده كه آب آن به طور خودكار و بدون مصرف مستقیم انرژی میدهد. البته كتابی از شیخ بهایی در ارتباط با ساخت حمامها باقی مانده كه در آن به صورت تفصیلی نحوه ساخت حمام و روشهای عایق حرارتی(ایزوله) كردن خزینه را شرح داده كه نهایتا باعث كمترین میزان اتلاف انرژی میشود. لازم به ذكر است كه طراحان در ساخت حمامهای قدیمی همواره بر این مساله تاكید داشتهاند كه آنها را تا حد امكان در ترازهایی پایینتر از سطح زمین بسازند و این عاملی بسیار موثر در ذخیره انرژی داخل حمام جهت جلوگیری از تبادل آن با فضای خارج بوده كه در این حمام نیز مشاهده میگردد.
اكنون میتوان فرضیهای قابل طرح را عنوان نمود كه تاكنون به صورت عملی و مستدل به اثبات نرسیده است. مثلا آنكه بر مبنای اصل جلوگیری از اتلاف انرژی مواد زاید، كه براساس آن در كشوری همچون چین حداقل از یك هزار سال قبل از انرژی گرمایی موادی چون فضولات استفاده میشده، میتوان گفت احتمالا یك سیستم سفالینه لولهكشی زیرزمینی حد واسط توالت مسجد جامع و این حمام بوده كه با روش مكش طبیعی، گازهایی چون متان (4(CH واكسیدهای گوگردی به مشعل خزینه حمام هدایت میشده و به عنوان منبع گرما در مشعل میسوخته و یا آنكه مستقیما این گازها را از مواد زاید دفع شده در خود حمام جمعآوری مینموده و استفاده میشده است كه این روش را تحت عنوان <بیوگاز> (استفاده از انرژی موجود در مواد زائد كه به صورت گاز از آنها متصاعد میشود) میشناسیم. ابعاد فعلی سطحی كه این حمام اشغال نموده حدود 24 متر 40x متر میباشد و دسترسی به داخل آن فعلا میسر نیست.
این حمام كه تا سه دهه قبل دائر بوده است، سنگابی (برخی هم به جای سنگاب از جام برنجی یاد كردهاند) داشته كه بر روی آن چهل بار عبارت <بسماللهالرحمنالرحیم> همراه با آیاتی دیگر از قرآن مجید حكاكی شده بود و مردم به جهت گشایش كارها و رفع حوایج خویش از آب آن مینوشیدند و این سنگاب یكی دیگر از جاذبههای حمام بوده است.
شهرستان نجفآباد در غرب شهر زیبای اصفهان است. این شهر در 45 درجه و 36 دقیقه طول شرقی و 31درجه و 5 دقیقه عرض شمالی و با ارتفاع 1650متر از سطح دریا واقع شده است.
این شهر چهار قرن پیش، یعنی میان سالهای 1010 - 1022 ق، همزمان با حاكمیت شاهعباس اول صفوی و به همت دانشمند بزرگ مرحوم شیخ بهایی (ره) بنا گردیده است. این شهر بر اساس اسلوب خاص مهندسی و معماری دوره صفویه بنا گردیده است. در خصوص بنای آن روایات گوناگون ذكر شده ا ست.
انگیزه ایجاد شهر نجفآباد چه بوده است؟ اظهار نظرهای مختلفی وجود دارد؛ اما مشهورترین آنها این است: نذورات و عایدات موقوفات منطقه، به وسیله كاروانی، از اصفهان به سوی نجف اشرف برده میشد كه پس از پیمودن 25 كیلومتر از حركت باز ایستاد، شیخبهایی چاره را در این دید كه با اذن شاه عباس، بار شتران را هزینه بنای شهری كند به نام نجفآباد، و چنین شد كه این شهر متولد شد. قول دیگر این است كه تولید و گسترش صنایع نظامی در اصفهان كه به تازگی توسط برادران شرلی به ایران آمده بود، نیازمند مكانی خارج از شهر اصفهان بود و نجفآباد احداث شد تا صنعتگران اطراف آن كشور در این شهر گرد آیند و آمادگی دفاعی صفویان توسعه طلب را از طریق ساخت انواع سلاحهای آتشین افزایش دهند.
یكی از كارهای شگفت شیخ بهایی طومار تقسیم آب زایندهرود است. وی در عهد سلطنت شاه طهماسب صفوی، سندی تهیه كرد كه به <طومار شیخ بهایی> معروف است، براساس این سند سال به 360 روز، و برنامه استفاده از آب به دو فصل مشخص تقسیم شده است. طبق طومار شیخ بهایی فصل سیلابی، كه 195 روز بود، از اول آذر هر سال آغاز و تا 15خرداد سال بعد ادامه داشت و فصل جریان عادی، كه 165روز بود، از 16 خرداد تا اول آذر همان سال بود.
این چشمه جوشان و مارپیچ از زردكوه بختیاری تا مرداب گاوخونی را سیراب میسازد و در این راه هشتاد فرسنگی، همواره جیره بلوكات و مزارع مختلف را داده است. شیخ بهایی در پی پیدا كردن راه علاجی برای تقسیم عادلانه این آب، به تنظیم طومار تقسیم آب زایندهرود پرداخت و كل آن را به 33 سهم و 275 سهم جزئیتر تقسیم نمود و آن را با طراحی 13 نهر توزیع نمود.استفاده و برداشت از آب زایندهرود در زمانی كه استفاده زراعی ندارد، آزاد است؛ ولی در زمان نیاز و كمآبی، به صورت سهمبندی تقسیم میشود كه اشتراك آن برای بلوكهای ششگانه، به روش طومار شیخ بهایی، شامل 33 سهم به شرح زیر است:
1- بلوك لنجان: شش سهم؛2 - بلوك النجان: چهار سهم؛3 - بلوك ماربین: چهار سهم؛4- بلوك جی: شش سهم؛5 - بلوك كراج: سه سهم؛6 - بلوك رودشین / برآن: ده سهم.
در طومار دیگری كه به شیخ بهایی نسبت داده میشود، تقسیمات جزئی دیگری نیز وجود دارد؛ اما انتساب این طومار به شیخ بهایی، شاید صحیح نباشد؛ چون تقسیمنامه آب زایندهرود به فرمان شاهطهماسب صفوی است كه سواد آن در مالیه اصفهان موجود و مربوط به سال 923 هجری است، بنابراین طومار اخیر را به میرفضلالله شهرستانی نسبت میدهند كه گویا فقط به تایید شیخ بهایی رسید و تغییراتی جزئی در آن انجام شد.
معماری ایرانی برجستهترین شاخص هویت فرهنگی ما محسوب میشود كه در طول تاریخ حفظ و به نسل ما منتقل شده است؛ معماری تفكر و نوعی از اندیشه بشری است كه حوزه وسیعی از زندگی انسانها را دربرمیگیرد و تمام عناصر زندگی و آنچه كه در اطراف میبینیم، متاثر از اندیشه و روح معماران است. از آنجایی كه معماری اصیل ایرانی به نوعی شناسنامه فرهنگ ایرانی محسوب میشود و تاریخ و فرهنگ ایران با عناصر و نمادی چون آثار معماری از قبیل سیوسه پل اصفهان، منارجنبان شیخ بهایی و تخت جمشید عجین شده، میتوان فرهنگ ایرانی را به جهانیان معرفی كرد.
در مكتب اصفهان هم بین علوم مختلف پیوستگی دیده میشده است.دوره اول بهترینها را در خود جمع كرده كه در میان آنها شیخ بهایی دیده میشود. دوره شیخبهایی، اوج مكتب اصفهان است. هنر، علم و دین در شیخ بهایی تجلی پیدا كرده است. شیخ بهایی، هم هنرمند و معمار بزرگی بوده و هم در شعر، فقه، حكمت و بقیه علومی كه به علوم دینی برمیگردد، جزء بهترینهای روزگار خود بوده است.
شیخبهایی برنامه توسعه خویش را در دورهای آغاز كرد كه شرق، غرب و جنوب ایران توسط عثمانیها و پرتغالیها اشغال شده و وضعیت بسیار آشفتهای به وجود آمده بود.
وی ابتدا به تربیت دانشمندان بزرگی همت گماشت و حدود 4000 نفر را در رشتههای مختلف تربیت كرد، در این دوره بود كه ملامحمدباقر مجلسی، میرداماد و ملاصدرا ظهور كرده و طرح آبادانی و توسعه كشورمان را تدارك دیدند. در این دوره 999 كاروانسرا ساخته شد و در واقع با این اقدام شبكه راههای ایران تعریف شد.
صداوسیمای زنجان
نویسنده : ابوالفضل سلطان محمدی
پیشگفتار (1)
بهاءالدین محمدبنحسینعاملی، معروف به شیخبهایی (1030- 953 ه ق) از عالمان بزرگ شیعی در سده دهم و یازدهم هجری است. او از جمله نوادر روزگار است که در عرصههای گوناگون علمی، سیاسی و هنری شهرت جهانی دارد. بهایی در حوزه علوم عقلی و نقلی دارای تالیفات بسیار است، ایشان در فنون و علوم غریبه نیز دست توانایی داشته است.
در عرصه سیاست از فقهای بزرگ عصر صفوی است و سالیان متمادی عهدهدار مهمترین منصب سیاسی مذهبی (شیخ الاسلام) در دولتشاه عباس اول (مقتدرترین دولت صفوی) بوده است. در قلمرو هنر معماری در رونق بخشیدن به شهر اصفهان و پدید آوردن آثاری ماندگار سرآمد مهندسان عصر خود به شمار میرفت، از این رو برای شناساندن این شخصیت جامع الاطراف نویسندگان و پژوهشگران هر کدام از زاویهای به معرفی او پرداختهاند.
برخی با توجه به آثار مکتوب وی، به عنوان نویسندهای توانا به او نگریستهاند. بعضی با تاکید بر خدمات اجتماعی و فرهنگی ایشان، از او با عنوان اصلاحگر واقعی جامعه و مجدد قرن یاد کردهاند.
عدهای از نگاه فن ریاضی و هنر معماری به دنبال معرفی او به عنوان مهندسی نوآور بودهاند. و برخی دیگر از نظر گاه سیاسی، عملکرد و دیدگاههای سیاسی او را مورد کاوش قرار دادهاند.
وجود برخی ابهامها و دو گانگی و تضاد ظاهری در نظر و عمل سیاسی شیخ بهایی، و زدودن این ابهامها از چهره سیاسی وی و نیز فقدان تحقیقی جامع برای پاسخگویی به سؤالهای مذکور، ضرورت تحقیق در این زمینه را آشکار میسازد.
زندگی علمی
بهاءالدین محمدبنحسین بن عبدالصمد عاملی در سال 953 (ه ق) در بعلبک در منطقهای که امروزه با نام لبنان شناخته میشود، چشم به جهان گشود. (2)
زادگاه او همواره یکی از مراکز مهم مذهب تشیع بوده و دانشمندان شیعی بسیاری از این ناحیه برخاستهاند. خاندان بهایی یکی از خانوادههای معروف جبلعامل در این عصر بودهاند. (3)
علمای این منطقه در بنیاد نهادن تشیع در ایران و استوار کردن آن بویژه از قرن هفتم به بعد تلاش بسیار کردهاند.
بهایی دوران کودکی و نوجوانی خود را در محل تولدش به سر آورد. وی در سال مهاجرت پدرش به ایران (966 ه ق) سیزده سال داشت. در سالهای اولیه مهاجرت، (به دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی) در فراگیری علم و دانش همچنان از محضر پدر خویش بهره میجست، اما با انتقال خانواده او از اصفهان به قزوین (که به دعوت شاه طهماسب صفوی، و تعیین پدرش به منصب شیخ الاسلامی پایتخت صورت گرفت) دنیای جدیدی از علم و سیاست در برابر شیخ بهایی گشوده شد، زیرا قزوین در آن روزگار مرکز علم و دانش، و نیز محل اقامتشخصیتهای بزرگ علمی و سیاسی در ایران بود. این سفر فرصتی بود برای شیخ بهایی برای دستیابی به رشد علمی و نیز آشنایی با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که آینده او را رقم زد.
شیخ بهایی رحمه الله در شهر قزوین از محضر اساتید بسیاری در علوم مختلف کسب فیض کرده و در فنون گوناگون تجربه اندوخت. وی به خاطر نبوغ ذاتی و استعداد کمنظیری که در فراگیری علوم داشت از اوان جوانی دستبه نگارش در موضوعات دینی زد.
نام برخی از اساتید شیخ بهایی از این قرار است:
1. شیخ حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایی که در علوم نقلی (فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب) استاد فرزند خود بوده است.
2. عبدالله بن شهابالدین حسین یزدی، معروف به ملاعبدالله یزدی، که علم منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را به او آموخته است.
3. حکیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در عصر بهایی که استاد او در طب بوده است.
4. مولانا افضل قاینی، استاد شیخ بهایی در ریاضیات، کلام و فلسفه بوده است. (4)
شیخ بهایی شاگردان زیادی را پرورش داده است. گروهی از دانشوران نامی قرن یازدهم نزد وی درس خواندهاند. یکی از محققان معاصر 33 تن از شاگردان او را نام برده است که در اینجا به مشهورترین آنها اشاره میکنیم:
1. ملامحمدمحسن بنمرتضی بن محمود فیض کاشانی، متوفی 1091 ق.
2. سیدمیرزا رفیعالدین محمدبن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، متوفی 1099 ق.
3. ملامحمدتقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، متوفی 1070 ق.
4. صدرالدین محمدبنابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، حکیم مشهور قرن یازدهم، متوفی 1050 ق.
5. ملامحمدباقربنمحمد مؤمن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخالاسلام اصفهان، متوفی 1090 ق. (5)
در باره دیدگاههای علمی شیخ بهایی، مسلم این است که از نظر فقهی مسلک اصولی داشته. تالیف زبدةالاصول در عصر گسترش اخباریگری مؤید این مطلب است. ایشان قطعا مشرب تصوف (از نوع مثبت آن) داشته و طبعا به عرفان و سلوک عرفانی متمایل بوده است.
آثار عرفانی او از قبیل مثنویها، و تعبیرات وی در کشکول و غیر آن و نیز زی درویشی و ساده زیستیاش دلیل بر این مدعا است.
برخی از نویسندگان معاصر، شیخ بهایی را بزرگترین عارف اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم ایران به شمار آوردهاند. تلاش بهایی در جمع میان طریقت (یعنی «تصوف و عرفان» که طبعا وی به آن متمایل بود) و شریعت (یعنی «فقه و احکام عملی اسلام» که لازمه مقام شیخالاسلامی او بوده است) از خدمات بزرگ او معرفی شده است. (6)
بهاءالدین عاملی در زمینههای مختلف علوم اسلامی آثار گرانقدر و ماندگاری را بر جای نهاده است. وی در علومی که در آن زمان مرسوم بود، بویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تالیفات بسیار است.
تالیفات شیخ بهایی بر اساس پژوهش یکی از محققان، بالغ بر 95 کتاب و رساله است. (7)
برخی از نویسندگان، آثار او را 120 عنوان ذکر کردهاند. (8)
نگاشتههای شیخ از زمان تالیف مورد توجه دانشمندان بوده و بر کتابهای معروف او شرح یا حاشیه نوشتهاند. بعضی از این کتابها مدتهای طولانی در ایران جزء کتابهای درسی بوده است. (9)
در اینجا برخی از آثار ایشان را که تناسب با موضوع مورد بحث ما دارد; نام میبریم:
شاخصترین اثر فقهی شیخ بهایی، جامع عباسی است. تالیف جامع عباسی به زبان فارسی، ابتکاری نو در نگارش متون فقهی برای استفاده عامه مردم به حساب میآید، تا آنجا که برخی از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسی غیر استدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شده استیاد میکنند. (10)
این اثر بنابر درخواستشاه عباس اول و با هدف پاسخگویی به سؤالها و نیازهای شرعی عموم مردم نگارش یافت. به گزارش تاریخ عالم آرای عباسی شیخ در پایان عمر (1025) مشغول تالیف آن بود و در سال 1032 (دو سال بعد از درگذشتشیخ) نظامالدینبنحسین ساوجی یکی از شاگردان او، آن را به پایان برده است. (11)
این کتاب از یک مقدمه و بیستباب (از طهارت تا دیات) تشکیل شده است.
مهمترین اثر اصولی شیخ بهایی کتاب زبدة الاصول است. تاریخ نگارش آن یعنی سال 1018 ق و به قولی در سال 1005 ق، حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعی بوده است. (12)
تالیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است. (13)
شیخ بهایی نیز به پیروی از این سنت معمول، به تالیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز که شرح کافی و جامع در باره حادیثیاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروفترین اربعینها میباشد.
این اثر بعد از مثنوی سوانح حجاز، تنها اثری است که شیخ در آن به مباحثسیاسی پرداخته است.
مؤلف در شرح حدیث پانزدهم (که در باره حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبی به آنها وارد شده است) به تفصیل دیدگاههای خود را مطرح کرده است.
شیخ در باره این موضوع به طور صریح و شفاف سخن گفته است، از این رو میتوان دیدگاه و عقیده باطنی او در مورد رفتار با حاکم جور، و نیز علل و عوامل همکاری علما با شاهان صفوی را به دست آورد.
همچنین وی در این اثر به بحث از امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و مراحل آن پرداخته است.
مثنوی سوانح الحجاز یا مثنوی سوانح سفر حجاز که به مثنوی «نان و حلوا» معروف است از آثار بسیار مشهور شیخ بهایی است. شیخ این مثنوی را در راه مکه در بهترین حالات عرفانی خود، در زمانی که فارغ از تعلقات و شئون ظاهری و مادی بوده سروده است.
مثنوی نان و حلوا آمیختهای از مواعظ، طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معارف برین بشری است. روانی و دلنشینی این اشعار از جمله ویژگیهای آن است.
تحلیلی که شیخ بهایی از مثنوی نان و حلوا ارایه میدهد، ترسیم و تبیین ریاکاری، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی است.
شیخ در تسمیه این مثنوی میگوید:
هرچه غیر از دوستباشد ای پسر
نان و حلوا نام کردم سر به سر
گر همی خواهی که باشی تازه جان
رو کتاب نان و حلوا را بخوان
نان و حلوا چیست؟ ای شوریده سر
متقی خود را نمودن بهر زر
دعوی زهد از برای عز و جاه
لاف تقوا از پی تعظیم شاه
بهایی در یکی از بخشهای این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره میکند، چرا که قرب شاهان غارت دل و دین را در پی دارد:
نان و حلوا چیست دانی ای پسر؟
قرب شاهان است زین قرب الحذر
میبرد هوش از سر و از دل قرار
الفرار از قرب شاهان الفرار
فرخ آن کو رخش همت را بتاخت
کام از این حلوا و نان شیرین نساخت
حیف باشد از تو ای صاحب سلوک
کاین همه نازی به تعظیم ملوک
قرب شاهان آفت جان تو شد
پای بند راه ایمان تو شد
جرعهای از نهر قرآن نوش کن
آیه «لاترکنوا» را گوش کن
در مجموع، مثنوی نان و حلوا از جمله آثار شیخ بهایی است که در تبیین دیدگاه و اندیشه سیاسی او میتوان بدان استناد کرد.
5. کشکول
این کتاب تجلی نبوغ ادبی بهاءالدین عاملی است. در این اثر به صورت پراکنده اشاراتی به مباحثسیاسی شده است، از قبیل ضرورت حکومت، جایگاه حاکم در جامعه، و نیز برخی از ویژگیهای مثبت پادشاهان.
از دیگر آثار معروف شیخ بهایی میتوان به کتب زیر اشاره کرد:
المخلاة; خلاصة الحساب; فوائد الصمدیه; حدائق الصالحین; العروة الوثقی; اسرار البلاغة; مفتاح الفلاح; الحبل المتین فی احکام الدین; رساله «تحریم ذبائح اهل کتاب» ; عین الحیات. (14)
شیخ بهایی پس از هفتاد و هشتسال تلاش علمی و عملی، در سال «1030 ه ق» در اصفهان در گذشت و طبق وصیت وی در روضه رضوی به خاک سپرده شد. (15)
به نقل دیگر سال وفات شیخ در سال «1031 ه ق» بوده است. لیکن تاریخ اول مورد تصریح و تایید مؤلف عالم آرای عباسی، شاگرد او مولی محمدتقی مجلسی، صاحب وقایع السنین (16) و استاد نفیسی میباشد. (17)
قبل از پرداختن به زندگی سیاسی شیخ بهایی نکاتی را در باره جایگاه و تعریف منصب شیخ الاسلامی یادآوری میکنیم.
شاهان صفوی با اهتمام ویژه نسبتبه دین و مذهب تشیع و حمایت از عالمان دینی امتیازات ویژه زیر را به دست آوردند:
1- ارایه چهره مذهبی از حکومت و کسب مشروعیتسیاسی.
2- ایجاد وحدت در میان گروههای سیاسی، مذهبی و تضمین ثبات سیاسی.
3- مقابله با حکومت عثمانی از راه ترویج تشیع.
متولیان دین و مذهب (یعنی عالمان و فقیهان) نیز از شرایط سیاسی، اجتماعی فراهم آمده، در راه ترویج دین و مذهب امامیه استفاده کرده و اهداف زیر را به دست آوردند:
1- ترویج احکام اسلام در جامعه;
2- ترویج مذهب تشیع اثنی عشری;
3- تصدی برخی از اختیارات حکومتی در امور قضایی و اموال عمومی;
4- جلوگیری از گسترش صوفیگری;
5- سعی در اصلاح نظام حکومتی و حاکمان سیاسی;
6- تمرکز در تصمیمگیری در امور مذهبی. (18)
این رابطه نزدیک در دوران صفویه میان دولت و دین باعثشد تا متولیان سیاست، جایگاه ویژهای را برای عالمان دین در نظام و ساختار حکومتی در نظر بگیرند. مناصب روحانی در دولت صفویه ره آورد این رابطه متقابل بین حاکمان سیاسی و عالمان دینی بوده است.
مناصب روحانیت در دولت صفویه در عناوین زیر خلاصه میشود:
صدرخاصه، صدرعامه (یا صدرالممالک) قاضی دار السلطنه، قاضی عسکر و شیخ الاسلام. (19)
مؤلف تذکرة الملوک در تعریف منصب شیخالاسلام (که عالیترین منصب روحانی در دولت صفوی بوده و در اواخر دوران این سلسله عنوان «ملاباشی» به آن داده شد) مینویسد:
مشارالیه سرکرده تمام ملاها، و در ازمنه سابقه سلاطین صفویه ملاباشیگری منصب معینی نبود بلکه افضل فضلای هر عصری در معنی ملاباشی «بوده» و در مجلس پادشاهان نزدیک به مسند «شاه» مکان معینی داشته. احدی از فضلا و سادات نزدیکتر از ایشان در خدمت پادشاهان نمینشستند و ایشان به غیر از استدعای وظیفه به جهت «طالبان علم» و مستحقین و رفع تعدی از مظلومین و شفاعت مقصرین، و تحقیق در مسایل شرعیه و تعلیم ادعیه و امور شرعیه، به هیچ وجه در کار دیگر دخل نمیکردند. (20)
همین نویسنده در شرح وظایف شیخ الاسلام آورده است:
مشارالیه در خانه خود به دعواهای شرعی و امر به معروف و نهی از منکرات میرسید و طلاق شرعی را در حضور شیخ الاسلام میدادند و ضبط مال غایب و یتیم اغلب با شیخ الاسلام بوده و بعد از آن به قضات رجوع میشد. (21)
همانطور که اشاره شد مهمترین وظیفه شیخالاسلام، رفع ظلم از مظلومان، امر به معروف و نهی از منکر و تحقیق و بیان احکام شریعتبرای مردم بوده است.
شیخ بهایی در مدت 78 سال عمر خود با چهار تن از سلاطین صفوی معاصر بوده است که به ترتیب عبارتند از:
1. شاه طهماسب (984- 930 ه ق) ;
2. شاه اسماعیل دوم (985- 984 ه ق) ;
3. سلطان محمد خدابنده (995- 985 ه ق) ;
4. شاه عباس اول (1038- 995 ه ق) .
به این ترتیب شیخ که در سال (966 ق) همراه پدر خود وارد سرزمین ایران شد، مدت 18 سال با شاه طهماسب هم روزگار بوده است، یک سال و اندی در سلطنتشاه اسماعیل دوم، 10 سال در پادشاهی سلطان محمد و 35 سال نیز در سلطنتشاه عباس اول زیسته است، بر این اساس فعالیتهای سیاسی شیخ بهایی را در چهار دوره تاریخی فوق مطالعه و بررسی خواهیم کرد.
دوره نخست زندگی سیاسی شیخ بهایی در دوران نوجوانی و جوانی او شکل گرفت. او در سن سیزده سالگی (در سال 966 ق) به همراه پدر خود، در پی تهدیداتی که از سوی حاکمان عثمانی بر شیعیان جبل عامل بویژه دانشمندان شیعی آن دیار اعمال میشد، از موطن اصلی خود به مرکز شیعیان یعنی ایران مهاجرت کرد. (22)
خانواده عاملی پس از ورود به ایران سه سال در اصفهان اقامت گزیدند، و در اواخر سال (968 ق) پس از معرفی شیخ حسینبن عبدالصمد به شاه صفوی توسط شیخ علی منشار (شیخ الاسلام اصفهان) به قزوین پایتختشاه طهماسب وارد شدند. و شاه بر اساس شناختی که از فقهای جبل عامل داشت و با توجه به منزلت علمی شیخ حسین که شاگرد مبرز شهید ثانی بود او را به متشیخ الاسلامی پایتخت تعیین کرد.
اقامت پدر شیخ بهایی در قزوین به درازا نکشید و پس از چندی وی از طرف شاه به شیخ الاسلامی مشهد سپس هرات منصوب شد. بدین ترتیب پدر بهاءالدین عاملی مدت 14 سال در قزوین و مشهد و هرات عهدهدار این منصب سیاسی مذهبی بوده است و در سال (983 ق) ایران را به قصد زیارت حج ترک کرد، بعد از انجام مناسک حجبه بحرین رفت و پس از یک سال اقامت در آنجا در سال (984 ق) وفات یافت. (23)
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چه عاملی باعثشد که وی پس از سالیان متمادی اقامت در ایران، (با وجود نزلتسیاسی - اجتماعی) پشتبه ایران و مناصب دنیایی کند و روانه حجاز و بحرین گردد؟
هر چند در گزارشهای تاریخی به علل این مساله اشاره نشده و مورخان با سکوت از کنار آن گذشتهاند، اما نویسنده کتاب الهجرة العاملیة مسایل سیاسی اجتماعی آن دوران را در اتخاذ تصمیم پدر شیخ مؤثر میداند.
به اعتقادی وی سعی شیخ حسین بن عبدالصمد در احیا و اقامه نماز جمعه در پایتخت صفویه (که مدتی پس از رحلت محقق کرکی متروک مانده بود و اقامه آن در عصر غیبت مورد اختلاف عالمان دینی قرار گرفته بود) باعثشد دولتمردان صفوی و رؤسای قزلباش احساس خطر نمایند و او را مانند محقق کرکی مانع بزرگی در برابر قدرت و خواستههای خود بدانند، از این رو شاه صفوی حل مشکل را در آن دید که وی را از قزوین دور ساخته و به عنوان شیخالاسلام مشهد و هرات منصوب کند.
این واقعه در سال «975 ق» اتفاق افتاد. نویسنده مذکور، این عمل شاه نسبتبه پدر شیخ بهایی را، به نفی بلد و «تبعید سیاسی» بیشتر شبیه میداند تا چیز دیگر. (24)
بنابراین یکی از عوامل مؤثر در زندگی سیاسی شیخ بهایی، حضور پدر وی در دربار صفوی است. همانگونه که خود شیخ نیز در برخی از آثار خود با این تعبیر که:
لولم یات والدی... من بلاد العرب الی بلاد العجم ولم یختلط بالملوک لکنت من اتقی الناس و اعبدهم و ازهدهم... (25)
به تاثیر این عامل در زندگی سیاسی خود اشاره کرده است. هر چند بهایی در دوران حیات سیاسی پدر خود دارای منصب سیاسی نبوده اما حضور او در پایتخت و در کنار پدر در مشهد و هرات او را با منصب و وظایف شیخالاسلامی آشنا ساخته و آماده پذیرش این منصب بعد از پدر خود شد.
از فعالیتهای سیاسی شیخ بهایی در دوران سلطنتشاه اسماعیل دوم گزارشی در دست نیست. دوران کوتاه سلطنت این پادشاه، نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی فراوانی را در پی داشت. جنگ قدرت بین سران قزلباش و روحیه انتقامگیری این پادشاه، کشتارهای زیادی را در میان خاندان صفوی و نیز دولتمردان به دنبال داشت. خشونتهای غیر منطقی و گرایش او به مذهب تسنن، درباریان صفوی و عالمان دینی را نگران کرد و مخالفتبرخی از عالمان را برانگیخت. از جمله آنان: میرسیدحسین کرکی عاملی است که به دستور شاه اسماعیل دوم زندانی شد. (26)
به نظر میرسد شیخ بهایی در این بحرانهای سیاسی در مرکز حضور نداشته است.
سلطنتشاه اسماعیل دوم پس از مدت کوتاهی با مرگ زود هنگام و چه بسا از پیش تعیین شده او به فرجام خود رسید و برادرش سلطان محمد میرزا که حاکم شیراز بود و مردی نرمخو و درویش مسلک بود به سلطنت رسید. (27)
اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در دوران سلطنت این پادشاه نیز به دلیل ضعف تدبیر وی و نیز دخالت زنان دربار و دیگر رجال سیاسی دچار آشفتگی و بینظمی گردید، به گونهای که برخی از مورخان، دوران سلطنت این دو پادشاه را دوران فترت صفویه میدانند که تا سرحد انحطاط و سقوط پیش رفت.
از زندگی سیاسی شیخ بهایی در دوران ده ساله سلطنت این پادشاه نیز هیچ گزارش تاریخی در دست نیست.
نویسنده کتاب الهجرة العاملیة معتقد است زندگی شیخ در هرات (که چه بسا کوتاه نیز نبوده و تا سال 991 ق به طول انجامید.) از نقاط تاریک زندگی بهایی است. زیرا نه خود شیخ بهایی در باره کیفیت زندگی خود در هرات سخنی گفته و نه دیگران به آن پرداختهاند. و اگر اشاره کوتاه شاگرد او، میرحسینبن حیدر کرکی نبود این بخش از زندگی شیخ به کلی بر ما پوشیده میماند. (28)
عزالدین حسینبن حیدر کرکی در معرفی استاد خود شیخ بهایی ضمن نقل سفرهای او که با وی همراه بوده است میگوید:
...ثم رجعنا الی هرات الذی کان سابقا هو و والده فیها شیخ الاسلام (29) .
از این عبارت چنین بر میآید که: بعد از خروج شیخ حسینبن عبدالصمد از ایران و فوت او در بحرین، فرزندش بهاءالدین عاملی جانشین او شده و منصب شیخ الاسلامی هرات به او واگذار شده است.
از دیدگاه مؤلف الهجرة العاملیة حضور شیخ بهایی در هرات نیز همانند زندگی پدرش در این شهر به منظور دور نگهداشتن وی از مرکز سیاسی و قدرت (پایتخت) از سوی سلاطین معاصر ایشان بوده است. (30)
در کتاب خیرالبیان به حضور وی در دوران سلطنت این پادشاه در ایران و به فعالیتهای علمی او اشاره شده، اما از منصب شیخالاسلامی بهایی در هرات سخنی به میان نیامده است.
در اثر یاد شده آمده است:
شیخ بهایی در زمان پادشاه کریم، سلطان محمد، پرتو فیض به ساحت ممالک ایران انداخته، در آن ایام در اکثر علوم تالیفات نموده از آن جمله کتاب حبل المتین در احادیث و... (31)
ایران در سلطنتشاه عباس اول (بزرگترین پادشاه سلسله صفوی) وسعت و عظمت دیرینه خود را باز یافت. از لحاظ قدرت نظامی، اقتدار سیاسی، رونق اقتصادی، عمران و آبادانی، در وضعیت مطلوبی قرار داشت. در حوزه فرهنگ و معارف دینی نیز در حال رشد و شکوفایی بود. شاه عباس اول در میان سلاطین صفوی بیش از همه آنها به ایران و مردم ایران خدمت کرده است. هر چند قساوتها و بیرحمیهای او نیز در جای خود قابل تامل است.
از هوشمندی این پادشاه آن که به عالمان دینی احترام میگذاشت و از این راه درترویج دین و اقتدار سیاسی ایران و نیز تحکیم سلطنتخود بهره میجست. از جمله شواهد این امر انتخاب خلیفه سلطان، شاگرد میرداماد و شیخ بهایی به وزارت خود بود. (32)
میرداماد و شیخ بهایی از فقها و فلاسفه مشهور این دوره نزد شاه صفوی از ارج و منزلت فراوانی برخوردار بودند. حضور این دو شخصیت علمی در دربار صفوی شکوه و جلوه خاصی به سلطنت این پادشاه بخشیده بود. (33)
عمده فعالیتهای سیاسی شیخ بهایی در عهد شاه عباس اول صورت گرفت که اجمالا به آن اشاره میکنیم:
به نوشته عالم آرای عباسی، شیخ بهایی بعد از رحلتشیخ علی منشار (شیخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان) به جای وی به این منصب منصوب شد.
او در این باره مینویسد:
... بالجمله آن جناب (شیخ بهایی) بعد از فوت شیخ علی منشار، منصب شیخ الاسلامی و وکالتحلالیات و تصدی دارالسلطنه اصفهان به خدمتش مرجوع گشته، چند گاه من حیثالاستقلال بدان شغل پرداخت. (34)
حال اگر وفات شیخ علی منشار را در سال (993 ق) بدانیم (35) ، وی باید در ابتدای سلطنتشاه عباس اول به این منصب انتخاب شده باشد و ظاهرا این امر پس از برگشت وی از سفر حج و سیاحت چند ساله او در بلاد اسلامی بوده است.
به اعتقاد نویسنده کتاب الهجرة العاملیة شیخ بهایی در سال 996 ق از سوی شاه عباس کبیر به سمتشیخ الاسلام اصفهان (پایتخت جدید شاه عباس) تعیین شد و تا زمان وفاتش این منصب را بر عهده داشت. (36)
بنابراین اگر سفرهای شیخ را پیش از این تاریخ بدانیم وی به مدت 34 سال در دوران سلطنت این پادشاه، شیخ الاسلام اصفهان و مفتی اعظم ایران بوده است. و اگر سالهایی که وی در هرات به جای پدر خود شیخالاسلام بوده به این مدت (34 سال) بیافزاییم، تصدی این منصب توسط وی بالغ بر چهل سال میشود. البته اشکالی که بر این نظریه وارد است این است که:
اولا: شاه عباس، اصفهان را در سال (1006 ق) به عنوان مرکزیتسیاسی و پایتختخود برگزید.
ثانیا: با گزارش تاریخ عالم آرای عباسی مطابقت ندارد، زیرا به گفته وی سفرهای شیخ بهایی (که به عنوان دوران فترت در زندگی سیاسی او به حساب میآید) بعد از تصدی منصب شیخ الاسلامی اصفهان بوده است. (37)
در هر صورت نظریه اخیر قابل دفاع است، زیرا تعیین اصفهان به عنوان پایتخت صفویه از سوی شاه عباس (1006 ق) هیچ منافاتی با این مطلب ندارد که شاه عباس، شیخ بهایی را از همان سال اول سلطنتخود (یعنی از سال 995ق) به سمتشیخالاسلامی اصفهان برگزیده باشد، با توجه به این که وفات شیخ علی منشار (که شیخ بهایی جانشین وی در این منصب بوده) معلوم نیست در چه سالی بوده است.
محتمل است که اعطای منصب شیخ الاسلامی به شیخ بهایی قبل از سلطنتشاه عباس، توسط پدر او (سلطان محمد خدابنده) و قبل از سالهای 991 ق (سال سفر بهایی برای زیارت حج و سیاحت او در کشورهای اسلامی) باشد. تاییدی هم از سخنان اسکندر بیک ترکمان در این باره میتوان آورد و آن این که وی از پادشاهی که شیخ بهایی را به این سمت منصوب کرده است نام نبرده است. (38) و بعید نیست که این پادشاه پدر شاه عباس اول بوده باشد.
بنابر احتمال یاد شده، سفرهای شیخ بهایی در اثنای تصدی این منصب انجام شده و بدین وسیله ادعای عالم آرای عباسی نیز درست میشود.
از آنجا که سفرهای شیخ بهایی، با منصب شیخ الاسلامی و به عبارتی با زندگی سیاسی او بی ارتباط نیست از این رو لازم است اشاره کوتاهی به آنها داشته باشیم.
بیشتر نویسندگانی که به شرح حال شیخ بهایی پرداختهاند از سفرهای او به کشورهای عراق، حجاز، شام، مصر و قدس سخن گفتهاند، ولی در باره علت آنها و تعیین مدت و تاریخ این سفرها (به دلیل سکوت و یا ابهام موجود در گزارشهای تاریخی این دوره) نظریههای مختلفی را ارایه کردهاند. در خصوص علت و انگیزه سفرهای شیخ برخی، علاقهمندی او به سیر و سیاحت را که از دوران نوجوانی با آن مانوس بوده عامل مؤثری میدانند (39) ; و بعضی، اختلاف آرا و دیدگاههای علمی او با مکتبهای فلسفی موجود در حوزه اصفهان (یعنی «توغل میرداماد و اصحاب او در علوم عقلی و رواج آن») را انگیزه احتمالی این امر میشمارند (40) ; و عدهای ملالتخاطر و دلزدگی از مناصب دنیایی و معاشرت او با پادشاهان را عامل این سفرها معرفی کردهاند. (41)
تاثیر مجموعه عوامل یاد شده در تصمیم بهایی، امری ناممکن و غیر متصور نیست.
از مسایل بحثانگیز در سفرهای شیخ بهایی مدت و تاریخ آنها است. علت ابهامهای موجود در این بخش از زندگی شیخ بهایی این است که خود او، نیز مورخان معاصر، تاریخ و مدت این سفرها را ثبت نکردهاند.
از کتاب عالم آرای عباسی چنین برمیآید که شیخ پس از مدتی که به منصب شیخالاسلامی اصفهان منصوب شد اراده سفر حج نمود، و مدتها در بلاد اسلامی به سیاحت پرداخت (42) ، ولی در آن به تاریخ و مدت این سفرها اشاره نشده است. تنها مطلبی که از ظاهر عبارت اسکندر بیک استفاده میشود این است که زمان وقوع این سفرها بین سالهای 994 ق (سال وفات شیخ علی منشار) تا 1008 ق بوده، یعنی سالی که شاه عباس پیاده به زیارت امام رضا علیه السلام رفت و شیخ بهایی نیز همراه او بود.
نظریه دوم در باره تاریخ سفرهای شیخ، گفتار خیرالبیان است که آغاز سفرهای بهایی را در دوران جوانی او میداند و مینویسد:
در عنفوان شباب هوای سیر بلاد در خاطر دریا مقاطرش رسوخ یافته، به تشرف زیارت حرمین شریفین مشرف شده به اکثر دیار عربستان و بلاد مغرب رسیده، مدتها در مصر بوده و دیار شام را از فیض آفتاب افادت، صبح صادق ساخته... . (43)
بنابراین شیخ باید بعد از وفات پدرش در سال (984 ق) که در آن هنگام سی ویک ساله بوده و قبل از سال (994 ق) که به منصب شیخ الاسلامی اصفهان برگزیده شد، به این سفرها رفته باشد.
گذشته از این به دلیل مشخص نبودن تاریخ سفرهای شیخ، مدت این سفرها نیز نامعلوم است. در باره مدت سیاحتبهایی دو نظر وجود دارد:
نخست این که مدت سیر و سیاحتبهایی بسیار طولانی (به مدت سی سال) بوده است. منشا این نظر، گفتار «سلافة العصر» است، زیرا مؤلف این اثر که قدیمیترین مستند تاریخی در شرح حال شیخ بهایی است در این باره مینویسد:
...فلما اشتد کاهله، وصفت له من العلم مناهله، ولی بها شیخالاسلام، و فوضت الیه امر الشریعة، علی صاحبها الصلاة والسلام، ثم رغب فی السفر و السیاحة، و استهب من مهاب التوفیق ریاحه، فترک تلک المناصب، و مال لما هو لحاله مناسب، فقصد حجبیتالله الحرام و زیارة النبی و اهل بیته الکرام علیهم افضل الصلوة و التحیة و السلام، ثم اخذ فی السیاحة فساح ثلاثین سنة، و اوتی فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة... . (44)
زمانی که چشمههای علوم از وجود وی جاری گشت، منصب شیخ الاسلامی بر عهده او گذاشته شد و امور شریعتبه وی ارجاع گردید، پس مدتی از منصب شیخ الاسلامی ملول گشت و به سیاحت و جهان گردی رو آورد و ترک مناصب گفت و به زیارت حج و تربت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت گرامش رفت و پس از آن سی سال به سیاحت پرداخت.
در تعیین مدت سیاحتشیخ بهایی، نویسندگان بعد از این مؤلف، غالبا سخنان او را تکرار کردهاند.
عدهای از محققان این نظریه را نادرست میدانند و مدت سفرهای شیخ را بسیار کمتر از این مقدار میدانند. (بین چهار تا شتسال) . و مؤلف کتاب احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی از جمله نویسندگانی است که معتقد به نظریه دوم است. وی با ارایه شواهد و قراین تاریخی، مدت سی سال سیاحتشیخ را ناشی از اسطوره سازی و شخصیتپردازی و گفتار مبالغهآمیز برخی از نویسندگان میداند. (45) علاوه بر این وی در توجیه مدت مذکور میگوید:
ممکن است مقصود از این که سی سال سفر کرده این باشد که از نخستین سفر وی (سال 984 ق) تا آخرین سفری که در عمر کرده (سال 1015 ق) سی سال طول کشیده است. (46)
به اعتقاد عدهای شیخ بهایی در یکی از سفرهای خارجی خود به کشور عثمانی، سفارت شاه صفوی را بر عهده داشته و حامل پیامی از طرف شاه عباس اول به سلطان مراد حاکم عثمانی بوده است. (47)
پاسخ به ابهامهای زندگی سیاسی شیخ بهایی
عملکرد سیاسی شیخ بهایی از چند جهت مورد توجه محققان منتقد قرار گرفته است، این موارد عبارتند از:
الف) همکاری با سلاطین صفوی در قالب پذیرش منصب شیخ الاسلامی.
ب) مدح سلاطین معاصر خود و تالیف کتاب یا رساله به نام آنها.
ج) تضاد و دوگانگی در نظر و عمل سیاسی.
در اینجا موارد انتقادی مذکور را به ترتیب و همراه با پاسخ آنها مطالعه و بررسی میکنیم:
الف) همکاری با سلاطین صفوی
تعامل نزدیک عالمان دینی با حاکمان سیاسی در عصر صفوی به لحاظ مشروعیت چنین رفتارهایی از دیرباز مورد بحث و گفتوگوی اندیشمندان بوده و هست.
برخی از نویسندگان معاصر بیپروا عملکرد سیاسی عالمان شیعی عصر صفوی را نقادی و تقبیح کردهاند و شیخ بهایی را به خاطر همکاری و رابطه نزدیک او با شاه عباس، مورد سختترین نکوهشهای خود قرار دادهاند.
یکی از این نویسندگان با تعریض نسبتبه مدافعان رویه علمای شیعه در عهد صفوی زبان به طعن آنها گشوده و میگوید:
درست است که این حاکم فاسد است، درست است که در همین عالیقاپو خانههایی میبینیم که مثل خانههای خلیفه بغداد آلات موسیقی و مشروبات دارد، درست است که سلطان صفوی مثل خلیفه عباسی بغداد اهل همه فرقه است، اما این مانع از این نمیشود که جامعه و وجدان شیعی نتواند نظام استبدادی و فساد اخلاقی او را تحمل کند، وقتی میبیند که یک روحانی بزرگ، و عالم بزرگ و باتقوا و نابغه شیعی مثل شیخ بهایی که از مفاخر علمی ما استبا او همکار است و همراه است; توده مذهبی میپذیرد و تحمل میکند چرا؟ زیرا درست است که این حاکم مثل خلفا زندگی میکند اما حب علی در دل دارد... و این، همه چیز را توجیه میکند برای چه؟ برای این که روایت است... که محب علی در بهشت است ولو عاصی بر من باشد و مبغض علی در دوزخ است ولو مطیع من باشد. (48)
این سخنان را اگر حمل بر غرض ورزی نویسنده نکنیم مسلما از روی احساس دلسوزی گوینده نسبتبه دین و مذهب تشیع نبوده است. تامل در تاریخ سیاسی تشیع در این دوران (که دوره همگرایی و اقبال عالمان دینی به سیاستبرای تایید و تقویتحاکم شیعی است) عکس دیدگاه این نویسنده را نشان میدهد.
در اینجا به اختصار پاسخهایی را که در رد این نظریه ارایه شده است میآوریم:
نخستین جوابی که به ذهن متبادر میشود تقیه است. تقیه از اصول مسلم مذهب شیعه است که در روایات معصومین علیهم السلام با تعابیری نظیر «لا ایمان لمن لاتقیة له» (49) بر اهمیت این اصل تاکید شده است. از این رو شیعیان، بویژه عالمان شیعی در موارد متعدد از تاریخ تشیع برای حفظ دین و ترویج مذهب تشیع، و یا حفظ جان خود و دیگران از این اصل کاربردی استفاده کردهاند و مستند آنها علاوه بر گفتار معصومین علیهم السلام سیره سیاسی ایشان در برخورد با خلفای جور بوده است.
خود شیخ بهایی روایتی در خصوص پرهیز از مخالفت پادشاه جبار بدین مضمون نقل کرده است که:
ایاک و غضب الملک الظلوم فان غضبه کغضب ملک الموت. (50)
یعنی از خشم پادشاه ظالم و جائر بپرهیز که خشم او مانند خشم فرشته مرگ است که جان را میستاند و موجب هلاکت و نابودی حیات انسان میشود.
بنابراین محتمل است که همکاری شیخ با شاهان صفوی بر اساس این اصل صورت گرفته باشد.
اما خدشهای که بر این جواب وارد است این است که «در زمان شیخ بهایی عالمان بزرگی همانند محقق اردبیلی و دیگران بودهاند که از معاشرت با سلاطین وقت احتراز داشتهاند پس خوف و اضطرار نبوده است، بنابراین تقیه نمیتواند عمل خوبی برای توجیه عملکرد سیاسی وی قلمداد شود.»
دفع ضرر از مؤمن و یا جلب نفع برای او، از جمله عوامل جواز همکاری با حاکم جائر است که در فقه شیعه بدان تصریح شده است. (51)
در تاریخ سیاسی شیعه حضور علیبن یقطین در دستگاه حکومتی هارون الرشید و نیز ولایت عبدالله نجاشی از طرف خلیفه عباسی (منصور دوانیقی) که از سوی امام صادق و امام کاظم علیهما السلام تجویز شده بود، به منظور یاری رساندن به مؤمنان و احقاق حق مستضعفان بوده است. در این که حضور شیخ بهایی در دستگاه صفوی برای تحقق بخشیدن به چنین اهدافی بوده شبههای در آن نیست. مؤلف سلافة العصر در این باره آورده است:
شیخ بهایی بسیار بخشنده بود و سرای عالی داشت که یتیمان و زنان بدان پناه میبردند و بسیار کودکان نوزاد در آن شیر خوردند و بسیار مردم از آن پناه جستند، وی به مردم بسیار چیز میبخشید ولی با آن همه تقرب، میل به پادشاه نداشت و بیشتر مایل به تنهایی و جهان گردی بود. (52)
عبارت «یفد علیها الراجی و الآمل» در کلام این نویسنده شاهد بر مدعااست. نتیجه این که تامین مصلحت عباد و حداقل یاری رساندن به نیازمندان جامعه و دادرسی مظلومان با استفاده از موقعیتشیخ الاسلامی میتواند یکی از مستندات شرعی در تبیین عمل سیاسی شیخ باشد.
در فقه سیاسی شیعه وجوب تحصیل ولایت از طرف حاکم جائر و یا هر نوع همکاری با او در صورتی که اقامه امر به معروف و نهی از منکر موقوف به آن باشد واجب است (53) . همکاری بسیاری از عالمان شیعی با حاکمان جور برای احیای این دو فریضه بزرگ الهی بوده است. بزرگترین معروفی که به دست عالمان شیعی در طول تاریخ سیاسی اسلام انجام شده است ترویج فرهنگ و معارف مذهب تشیع با روشهای علمی و عملی بوده که در دوران صفوی به اوج و اعتلای خود رسید. تحقق این هدف جز با همکاری عالمان دینی با حاکمان سیاسی و حمایت نظام سیاسی از ایشان، امکانپذیر نبود.
دلیل بر اینکه حضور عالمان در دستگاه حکومت و هدایتشاهان صفوی مؤثر بوده مطلبی است که مؤلف خیرالبیان در باره جایگاه شیخ بهایی نزد شاه عباس صفوی آورده است، وی مینویسد:
شاه آگاه، (شاه عباس اول) را نسبتبه آن حضرت (شیخ بهایی) اعتقاد صافی است و در اعزاز و احترام و اکرام او دقیقهای نامرعی نمیگذارد، و همواره ملتمسات آن حضرت در سده رفیعه شاهی چون دعاهای اجابت قرینش در بارگاه الهی مقبول است. (54)
از عبارت فوق چنین بر میآید که حضور فعال امثال شیخ در دربار شاهان در هدایت آنها مؤثر بوده و خواستههای ایشان که مسلما خواستههای دینی و در جهتحمایت از ستم دیدگان بوده مورد پذیرش پادشاه وقت قرار میگرفت. هر چند در مواردی هم استبداد شاهان مانع از قبول نظر آنان میگردید. همانگونه که در گزارشهای تاریخی این دوران آمده است که نهی شیخ در باز داشتن شاه عباس اول از قتل فرزند ارشدش (صفی میرزا) مؤثر واقع نشد و شاه خطاب به شیخ بهایی گفت:
شیخ احترام خود را نگاه دارید و اصرار نکنید. (55)
سخنان مؤلف عالم آرای عباسی نیز حکایت از جایگاه بلند شیخ نزد شاه صفوی و پذیرش نصایح او توسط شاه دارد، او در این باره میگوید:
از این زمان خجسته نشان، حضرت اعلی شاهی، وجود شریف آن یگانه روزگار را مغتنم دانسته، همیشه از ملتزمان رکاب اقدس و اکثر اوقات در سفر و حضر به وثاق حضور او تشریف قدوم ارزانی داشته، از صحبت فیض بخش او مسرور میگردند. (56)
در اینجا باید افزود که برخی بر اساس پندارهای باطل خود درصدد خدشه بر چهره عالمان بزرگ شیعی برآمده و حضور آنها در عرصه سیاست را ناشی از ریاست طلبی دانستهاند.
مطلبی که در پاورقی آمده است تاحدی نشان دهنده فضای و همآلود نگرش معاصر منتقد شیخ بهایی نسبتبه او است.
البته آنچه از ساحتشیخ بهایی و امثال او به دور است چنین ادعاهای بیپایه و اساس است. (57)
امام خمینی رحمه الله در رد این گونه شبهات چنین میفرماید:
...میبینیم که یک طایفه از علما اینها گذشت کردهاند از یک مقاماتی و متصل شدهاند به یک سلاطین با این که میدیدند مردم مخالفند، لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق، اینها متصل شدهاند به یک سلاطین، و این سلاطین را وادار کردهاند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب تشیع و اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما میکنند. اطرافیان سلاطین این آقایان بودند. اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش میخورد که مثلا مجلسی رحمه الله، محقق ثانی رحمه الله، شیخ بهایی رحمه الله با اینها روابط داشتهاند و میرفتند سراغ اینها، همراهیشان میکردند، خیال کنند که اینها ماندهاند برای جاه و عزت، و احتیاج داشتند به این که سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند. این حرفها نبوده در کار، آنها گذشت کردند، یک مجاهده نفسانی کردهاند برای این که مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها ترویج کنند. (58)
در زندگی سیاسی عالمان شیعی یکی از مسایلی که توجه نویسندگان و محققان را جلب کرده است مدح و ثنای سلاطین و یا تالیف کتاب و رساله به نام آنها است.
با توجه به عدم مشروعیت پادشاهان و نیز جائر و فاسق بودن اکثر ایشان، این سؤال مطرح میشود که عالمان شیعی با آن مرتبت علم و تقوا چرا و چگونه ظالمان را ستوده و در حق آنان مدح و ثنا گفتهاند؟ ! !
شیخ بهایی از جمله دانشمندان بزرگ شیعی است که به خاطر این رفتارش مورد انتقاد قرار گرفته است.
در اینجا قبل از پرداختن به پاسخ این اشکال، آثاری را که شیخ بهایی به نام شاهان صفوی تالیف کرده و نیز بخشی از سخنان او که در مقدمه این آثار آمده ذکر میکنیم:
الف) جامع عباسی
بهایی این کتاب را به درخواستشاه عباس به نگارش درآورد. مؤلف در دیباچه این اثر، شاه صفوی را به اقتدار سیاسی، عدالت، انتساب به خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و دین مداری ستوده است.
ب) رساله تحریم ذبایح اهل کتاب
شیخ بهایی این رساله را به درخواست و امر شاه عباس اول و در رد اشکال علمای روم به فتوای عالمان شیعی در باره تحریم ذبایح اهل کتاب تالیف کرده و پادشاه مذکور را با این القاب و اوصاف ستوده است:
السلطان الاعظم، و الخاقان الاعدل الاکرم، اعظم ملوک الارض شانا، و اعلاهم منزلة و مکانا، و امضاهم سیفا و سنانا، و اقواهم حجة و برهانا، صاحب النسب النبوی، والحسب العلوی ابوالمظفر شاه عباس الحسینی الموسوی الصفوی، لابرحت رقاب السلاطین خاضعة، علی بابه، و جباه الخواقین معفرة بتراب اعتابه... . (59)
ج) رسالة فی مباحث الکر
این رساله را به نام سلطان محمد خدابنده نوشته و از مؤلفات دوران جوانی شیخ بهایی است و نام آن را «تحفه» گذاشته است. به اعتقاد بعضی محققین این رساله را نخست در زمان شاه طهماسب و به نام او نوشته سپس آن را به نام شاه محمد خدابنده کرده است. (60)
د) تحفه حاتمیه
این اثر به نام رساله اسطرلاب معروف است و بهایی آن را برای میرزا حاتم بیک اعتماد الدوله اردوبادی وزیر شاه عباس نوشته است. (61)
ه) حبلالمتین
مؤلف وقایع السنین در باره این اثر فقهی بهایی گفته است:
شیخ معظم الیه، حبلالمتین را به اسم شاه طهماسب نوشته و خلاصه را به اسم حمزه میرزا (62) «پسر سلطان محمد خدابنده» نگاشتهاند.
و) کتاب العروة الوثقی
در مقدمه این کتاب که اثر تفسیری شیخ بهایی است از شاه عباس اول تعریف و تمجید فراوان شده است. (63)
اکنون به علل و انگیزههایی که شیخ بهایی و امثال او را ملزم به مدح شاهان در مقدمه آثار علمیشان کرده اشاره میکنیم:
1. رسم غالب در دورانهای گذشته چه قبل از صفویه و چه بعد از آن این بوده است که مؤلفان بزرگ که با حاکمان سیاسی روابط نزدیک داشتهاند، به منظور حفظ و ترویج آثار علمی خود، پادشاهان معاصر را در مقدمه آنها تعریف و تمجید میکردند. مولی محمدتقی مجلسی به این الزام سیاسی فرهنگی آن دوران در مقدمه اثر خود لوامع صاحبقرانی اشاره کرده است، بنابراین شیخ بهایی نیز در برخی از تالیفات خود به این قانون مرسوم عمل کرده است.
2. آنچه در سخنان مؤلفان در دیباچه آثارشان دیده میشود، تایید اقتدار شاهان است که حداقل در دوران مورد مطالعه ما تایید پادشاهان شیعی از سوی علمای دوراندیش امامیه در قبال حکومت رقیب (عثمانی) امری لازم و اجتنابناپذیر بود. جدایی عالمان دینی از حاکمان سیاسی به معنای تضعیف مذهب تشیع و حکومتشیعی و تقویت دیگران محسوب میشد و این امری بود که عالمان شیعی همیشه از آن پرهیز داشتهاند.
3. با دقت در تعابیر این عالمان معلوم میشود که بسیاری از عبارات به کار رفته در مدح شاهان شرح وظایفی است که از حاکمان عدل انتظار عمل به آنها میرود و واضح استبیان این واقعیات در قالب الفاظ، به معنای مدح و یا تملق در برابر صاحبان شوکت و قدرت نیست.
4. نکته قابل توجه در تعابیر گزینش شده در سخنان بهایی این است که وی هر چند شاه صفوی را به عدالت و جلوههای اقتدار ستوده است، ولی هرگز آنان را به تقوا و پرهیزگاری توصیف نکرده، زیرا فسق شاهان صفوی برایشان امری مسلم بوده است. البته توصیف آنان به عدالت نیز قابل توجیه است، زیرا از نظر شیخ بهایی عدالت مفهومی است که دارای مراتب مختلف است و اسلام و ایمان یکی از مراتب آن است و با توجه به این که پادشاهان مورد ستایش او، مسلمان شیعی بودهاند از این رو بهایی در وصف آنها به عدالتبه خطا نرفته است.
5. نکته مهم دیگر این که شیخ بهایی در وصف شاهان صفوی فقط به توصیف سلطان معاصر خود پرداخته و از تعریف و تمجید دودمان صفوی و شاهان پیشین این سلسله خودداری کرده است. از اکتفا کردن شیخ به قدر ضرورت، چنین استنباط میشود که وی در مدح شاهان بر اساس قاعده «الضرورات تبیح المحذورات» عمل کرده است.
ج) تضاد و دوگانگی در نظر و عمل سیاسی
آنچه از زندگی شیخ بهایی معروف است این است که وی مشربی زاهدانه و مسلکی عارفانه داشته و به روش درویشان میزیسته و دارای زندگی ساده و بیآلایش و بیاعتنا به دنیا بوده است. از لحاظ نظری ریا و تلبیس و استفاده ابزاری از دین و دعوای زهد و تقوا برای رسیدن به جاه و مقام و منصبهای دنیایی را نکوهش کرده است و عالمان را از معاشرت و نزدیک شدن به پادشاهان سخت پرهیز داده است. بهایی مضامین فوق را که جلوههایی از نفسانیات و دنیای مذموم است و در کام نفس، شیرین استبه نان و حلوا تشبیه کرده و میگوید:
نان و حلوا چیست؟ ای شوریده سر
متقی خود را نمودن بهر زر
دعوی زهد از برای عز و جاه
لاف تقوا از پی تعظیم شاه
نان و حوا چیست دانی ای پسر؟
قرب شاهان است زین قرب الحذر
میبرد هوش از سر و از دل قرار
الفرار از قرب شاهان الفرار (64)
دیگر مثنویهای او نیز آکنده از تصریح و تلویح، در توصیه به دوری جستن از مناصب و ظواهر دنیایی است. (65) بیشترین مخاطبان شیخ در توصیههای اخلاق سیاسی، عالمان دینی بوده زیرا از نظر وی این گروه، بیش از گروههای اجتماعی دیگر در معرض این نوع از آسیبهای سیاسی، اجتماعی قرار دارند.
بهاءالدین عاملی در یکی از سخنان خود، بدترین عالمان دینی را، کسانی معرفی کرده است که با پادشاهان معاشرت و مجالست دارند. هر چند این خصلت ناپسند عالمان، خود موجب پیدایش ویژگی مثبت در طرف مقابل میشود. یعنی از نظر وی، بهترین پادشاهان، پادشاهانی هستند که با عالمان معاشرت کنند. (66)
بعد از ملاحظه نکاتی که ذکر شد، در بدو امر چنین به نظر میرسد که شیخ در مقام نظر و رفتار سیاسی دچار تضاد و تناقض آشکار شده است، زیرا از طرفی مناصب دنیایی از جمله قرب به پادشاهان را نکوهش کرده، و نیز عزلت و بینامی و زندگی در گمنامی را بر معاشرت با اهل دنیا و ریاست، ترجیح داده است و از طرف دیگر به رغم نظر و اندیشهاش، در رفتار سیاسی، همراه با پادشاهان بوده و منصب شیخ الاسلامی را که مهمترین منصب سیاسی مذهبی دوران او بوده مدتی طولانی ، در دست داشته و به گفته مورخان در سفر و حضر همراه شاه عباس، انیس و جلیس او بوده و این تناقضی آشکار است.
پاسخ این رفتار به ظاهر تناقضآمیز را باید در نوع نگرش بهایی نسبتبه مسایل سیاسی، اجتماعی و دینی و نیز با ملاحظه اوضاع زمان او جستوجو کرد. در تحلیل رفتار سیاسی و حل این تعارض ظاهری باید گفت: درست است که شیخ بهایی در زی خود زاهد مشرب و عارف مسلک بوده و دنیا را «راس کل خطیئه» میداند اما همو در نوشتههای خود آن سوی قضیه را نیز متذکر شده و فرق بین نگرش استقلالی و نظر آلی به دنیا را بیان کرده است. وی در یکی از مثنویهای خود در این باره چنین میسراید:
حب دنیا گرچه راس هر خطاست
اهل دنیا را در آن بس خیرهاست
حب آن راس الخطیئات آمدست
بین حبالشئ و الشئ فرقهاست (67)
شیخ پس از بیان فرق بین دو نگرش نسبتبه دنیا، تمثیلی را ذکر میکند و در نهایت، معیار سنجش در هر کار و هر چیزی را داوری عقل معرفی میکند و میگوید:
...پس مدار کارها عقل است، عقل
گرنداری باور اینک راه عقل (68)
و در ادامه به اثبات این معنی از راه نقل میپردازد.
در هر صورت نکوهشهای شیخ در باره دنیا، جملگی در صورتی است که دنیا فی نفسه و بالذات هدف باشد و انگیزه و خواسته انسان در دستیابی به مال و منصب و ریاستهای دنیوی فقط رسیدن به دنیا باشد. این امر از مصادیق بارز دنیاطلبی است و ریشه هر خطایی است که از طرف ائمه علیهم السلام و عالمان دین از جمله خود بهایی نکوهش شده است.
با توجه به آنچه بیان شد علت این مساله روشن میشود که چرا شیخ بهایی مخاطبان خود را از معاشرت شاهان پرهیز میداد ولی خود از طرفی به آن تن میداد. علت آن است که نگاه او به دنیا و ریاستهای دنیایی نگاهی ابزاری بوده است و هدف شیخ کسب نتایج دینی از مناصب دنیایی بوده، آثاری هم که شیخ در صحنه سیاسی برای ایران و شیعیان و فرهنگ تشیع به جای گذاشته مؤید این ادعا است.
1. الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، بیروت، دارالروضة، 1410 ق.
2. احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، سعید نفیسی.
3. کلیات شیخ بهایی، مصحح: غلامحسین جواهری، انتشارات کتابفروشی محمودی.
4. اربعین شیخ بهایی، مترجم: عقیقی بخشایشی، چاپ سوم، قم، دفتر نشر نوید اسلام.
5. سیمایی از شیخ بهایی در آئینه آثار، محمد قصری، انتشارات آستان قدس رضوی، 1374 ش.
6. تذکرة الملوک، به کوشش: محمد دبیرستانی، 1332 ش.
7. کشکول، ج1، بهاءالدین محمد عاملی، (شیخ بهایی) .
8. عروة الوثقی، بهاءالدین محمد عاملی (شیخ بهایی) نشر دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ق.
9. زندگانی شاه عباس اول، ج1، نصرالله فلسفی.
10. تاریخ ادبیات در ایران، ج5، ذبیح الله صفا، انتشارات فردوسی، 1371 ش.
11. روضات الجنات، ج 7، میرزا محمدباقر خوانساری، کتابخانه اسماعیلیان.
12. مفاخر اسلام، ج8، علی دوانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1375 ش.
13. تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ترجمه: رشید یاسمی.
14. تاریخ عالم آرای عباسی، ج1، اسکندر بیگ ترکمان، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1350 ش.
15. ریاض العلما، میرزا عبدالله اصفهانی «افندی» ترجمه: محمدباقر ساعدی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1376 ش.
16. سلافة العصر، سیدعلی خان مدنی، انتشارات مکتبة مرتضویه.
17. تشیع علوی و تشیع صفوی، علی شریعتی، چاپ دوم، حسینیه ارشاد، 1350 ش.
18. بحارالانوار، ج72، محمدباقر مجلسی «علامه مجلسی» بیروت، انتشارات مؤسسه وفا.
19. المخلات، بهاءالدین محمد عاملی «شیخ بهایی» بیروت، دارالقاموس، 1317 ق.
20. صحیفه نور، ج 1، امام خمینی رحمه الله مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361 ش.
21. رساله «تحریم ذبایح اهل کتاب» بهاءالدین محمد عاملی، تهران، 1316 ش.
22. وقایع السنین و الاعوام، سیدعبدالحسین خاتون آبادی، کتابفروشی اسلامیه، 1352.
23. مثنوی نان و حلوا، بهاءالدین محمد عاملی (شیخ بهایی)، ضمیمه کلیات شیخ بهایی.
1) نوشتار حاضر بخشی از مجموعهای استبا عنوان «اندیشه سیاسی شیخ بهایی» که توسط نگارنده در «پژوهشکده اندیشه سیاسی اسلام» در دست تدوین میباشد.
2) الهجرة العاملیة، ص 153.
3) احوال و اشعار شیخ بهایی، صص 10- 9.
4) الهجرة العاملیة، ص 153; کلیات شیخ بهایی، مقدمه کتاب.
5) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، صص 90- 86.
6) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ص 50.
7) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ص 171.
8) اربعین شیخ بهایی، ص 44.
9) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، صص 92- 91.
10) سیمایی از شیخ بهایی در آیینه آثار، ص 53.
11) همان، صص 63- 62.
12) سیمایی از شیخ بهایی در آیینه آثار، صص 87- 86.
13) متن حدیث چنین است: «من حفظ علی امتی اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه فی امر دینهم بعثه الله عزوجل یوم القیامة فقیها عالما» ، اربعین، ص 33.
14) سیمایی از شیخ بهایی در آیینه آثار، محمد قصری، انتشارات قدس رضوی، 1374 ش; احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، سعید نفیسی; مقدمه «کلیات شیخ بهایی» غلامحسین جواهری، انتشارات کتابفروشی محمودی; مقدمه «العروة الوثقی» ، اکبر ایرانی قمی، انتشارات دارالقرآن الکریم; 1412 ق.
15) روضاتالجنات، ج 7، ص 59.
16) وقایع السنین، ص 504.
17) احوال و اشعار شیخ بهایی، صص 82- 81.
18) سیمایی از شیخ بهایی در آیینه آثار، صص 43- 42.
19) تذکرة الملوک، صص 4- 2.
20) تذکرة الملوک، صص 4- 1.
21) همان.
22) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ص 17.
23) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، صص 19- 16.
24) الهجرة العاملیة، صص 149- 147.
25) کشکول، ج 1 ص 162. و مقدمه عروة الوثقی، صص 25- 24.
26) زندگانی شاه عباس اول، ج 1، ص 26.
27) تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، صص 194195 و ص - 18.
28) الهجرة العاملیة، ص 154.
29) روضات الجنات، ج 7، صص 58- 57.
30) الهجرة العاملیة، ص 154.
31) کلیات شیخ بهایی، مقدمه کتاب.
32) مفاخر اسلام، ج 8، ص 256.
33) تاریخ ادبیات ایران، صص 354- 353.
34) تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، ص 154.
35) الهجرة العاملیة، ص 143.
36) همان، 154.
37) تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، صص 157- 155.
38) همان.
39) ریاض العلما، ج 5، ص 160.
40) مفاخر اسلام، ج 8، ص 431.
41) تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1، ص 154.
42) همان.
43) احوال و اشعار شیخ بهایی، ص 34.
44) سلافة العصر، ص 291.
45) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ص 33.
46) همان، صص 34- 33.
47) عروة الوثقی، صص 24- 23 و ص 27.
48) تشیع علوی و تشیع صفوی، ص 222.
59) بحارالانوار، ج 72، ص 431، ح 92.
50) المخلات، ص 287.
51) مکاسب محرمه، ص 56.
52) سلافة العصر، ص 291.
53) مکاسب محرمه، ص 56.
54) کلیات شیخ بهایی، «مقدمه کتاب» .
55) مفاخر اسلام، ج 8، ص 84.
56) تاریخ عالم آرای عباسی، ج1، ص 157.
57) اصرار و تاکید زایدالوصف شیخ بهایی به درویشی موجب گردیده است که برخی روش او را به ریا منسوب دارند، و تقرب او به دستگاه سلطنت را منافی درویشی بدانند و ادعای او را باطل بشمارند. شیخ در مقام تعریض به او که گفته شده:
از خوان فلک قرص جوی بیش مخور
انگشت عسل مخواه و صد نیش مخور
از نعمت الوان شهان دستبدار
خون دل صدهزار درویش مخور
میگوید:
زاهد به تو تقوای ریا ارزانی
من دانم و بی دینی و بی ایمانی
گو باش همین تو طعنه برمن میزن
من کافر و من یهود و من نصرانی
همچنین وی در رباعی دیگری که به شدت از تعریضات مدعیان علم باطن و طریقت و نیز عالمان ظاهر و شریعت آزرده خاطر گشته میگوید:
عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
کافر من و بت پرست من و ترسا من
اینها من و صدبار بتر زینها من
58) صحیفه نور، ج 1، ص 259.
59) رسالة تحریم ذبایح اهل کتاب، صص 2- 1.
60) احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ص 16.
61) همان، صص 92- 91.
62) وقایع السنین، ص 504.
63) العروة الوثقی، «مقدمه کتاب» .
64) مثنوی نان و حلوا، ص 15.
65) کلیات شیخ بهایی; رجوع شود به مثنویهای شیخ که در این کتاب آمده است.
66) المخلات، ص 155.
67) کلیات شیخ بهایی، مثنوی نان و پنیر، ص 42.
68) همان، ص 42.
راسخون
نویسنده: سید حامد شریعتمداری
محمد بن حسین بن عبد الصمد حارثى، معروف به شیخ بهایى در سال 953 هجرى در شهر بعلبک لبنان به دنیا آمد. نسب شیخ به حارث همدانى، صحابى جلیل القدر امیر المؤمنین (ع) مىرسد[1].
شیخ بهایى در دوران کودکى همراه پدر به ایران سفر نمود، پدر بزرگوارش چون از حامیان دولت صفویه -که به تازگی شکل می گرفت- بود، با شهادت «شهید ثانی» احساس خطر نموده، از منطقه خود کوچ نمود.
مقدارى از تحصیلات خود را در وطن فرا گرفت. در زمان شاه طهماسب اول به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با تحصیل علوم مختلف ظرف مدت کوتاهى به مقبولیتی عام دست یافت و از سوى شاه عباس صفوى نهایت احترام را به خود اختصاص داد[2].
شیخ بهایى پس از شیخ على منشار« پدر همسرش»، منصب شیخ الاسلامى[3] دولت صفویه را عهدهدار شد و از امکانات این دولت شیعى نهایت استفاده را براى ترویج تشیع نمود.
وى پس از مدتى قصد سفر کرد و مسافرتى طولانى را آغاز نمود[4]. یکى از عواملى که باعث این سفر شد، علاقه شیخ به سیاحت و دیدن و تجربه اندوزى بود. عامل دیگر که سهم مهمى در این سفرها داشت، حسادت اطرافیان بود که نمىتوانستند موقعیت و احترام شیخ را در دربار صفوى تحمل کنند.
وی مشرب عرفانی داشت و از برجسته ترین عرفای زمان خود بود. لذا با میرداماد و میر فندرسکی مناسباتی داشت. دیوان اشعار مثنوی وی به سبک مولاناست و غزلیاتش شباهت بسیاری با غزلیات حافظ دارد[5].
سفرها:
شیخ بهایى حدود 30 سال از عمر خود را در سفر گذراند و به شهرها و کشورهاى گوناگون سفر نمود؛
1- پس از دوران رشد و تحصیل ،از اصفهان به عراق و حجاز رفت و عتبات عالیات را زیارت نموده و حج خانه خدا را نیز به انجام رساند.
2- در سفرى به مشهد مقدس همراه شاه عباس کبیر فاصله اصفهان تا مشهد رضوى را پیاده طى نمود.
3- سفرى به کشور مصر داشت و در آنجا کتاب معروف خود، کشکول را تألیف کرد.
4- سفر به کشورهاى روم و شام و بیت المقدس را پس از مراجعت از مصر در برنامه خویش داشت.
5- از شام عازم حلب شد و در پایان عمر خویش به اصفهان برگشت و سالیانى چند در آن دیار ساکن شد.
متأسفانه جز چند یادداشت مختصر توسط بعضى اطرافیان و همراهان شیخ، سفرنامهاى از این سفرهای 30 ساله به دست ما نرسیده است،[6]
جامعیت در علوم و فنون یکى از خصایص شیخ بهایى است.[7] او در زمینههاى گوناگون نظیر: تفسیر، حدیث، فقه، اصول، رجال ،فلسفه، دعا، لغت، ریاضی، نجوم، شعر و ادب فارسی و چندین دانش دیگر بیش از 80 تألیف دارد. تا آنجا که شاگردش (پدر علامه مجلسی) در مورد او می گوید :
من به مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و علو مرتبه ندیده ام[8].
برخی از کتب این بزرگوار نظیر مفتاح الفلاح تا مدتها مورد مراجعه و کتاب مرجع به شمار می آمده که علماء زیادی بر آن شرح و حاشیه نگاشته اند. در فنون مختلف نظیر مهندسی ، رمل و اسطرلاب نیز مهارت ویژه ای داشت. از کارهاى عمرانى فراوان وی می توان به اقدامات وی در مرقد امیر المؤمنین (ع)، مسجد امام اصفهان و منار جنبان، حمام گرم اصفهان و بسیاری بناهای به یاد ماندنی دیگر را نام برد، که هر یک از جمله عجائب آن دوران است.
او آنچنان بزرگوار بود که اهل تسنن او را سنى شمرده و صوفیه او را از بزرگان تصوف مىپنداشتند.[9]
اساتید او منحصر به اساتید شهر خودش نبود و در هر منطقه ای از اساتید مبرز آن دیار استفاده می نمود؛ پدرش حسین بن عبدالصمد، شیخ عبدالمالک کرکی پسر محقق کرکی(م 993)، شیخ عبدالله یزدی، ملا علی مذهب مدرس (در علوم عقلی و ریاضی)، شیخ احمد کجائی معروف به پیر احمد که در قزوین از او بهره برد، عماد الدین محمود نطاسی (در طب)، محمد بن ابی الحسن بکری (استاد او در الازهر مصر)[10] نمونه ای از این بزرگواران هستند که شیخ از دانش این ها استفاده کرده است.
شاگردان شیخ به دهها نفر مىرسند که در بین آنان علمایى والا مقام دیده مىشود؛ ملا محسن فیض کاشانى، ملا محمد صالح مازندرانى، مرحوم محمد تقى مجلسى (مجلسى اول)، سلطان العلماء، سید حسن بن سید حیدر کرکى، ملا صدرای شیرازی وچندین و چند دانشمند دیگر که از خرمن فیوضات ایشان استفاده نمودند، از جمله این افراد هستند.
با وجود سفرهاى طولانى و منصبهاى اجرایى که شیخ با استفاده از آنها به ترویج مکتب تشیع مبادرت مىورزید، هیچ گاه از امر مهم تألیف و تصنیف غافل نمانده به طورى که در علوم مختلف تألیفاتى دارد. تعدادی از این آثار عبارتند از:
مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله؛
العروه الوثقى در تفسیر سوره حمد؛
مشرق الشمسین در تفسیر آیات الأحکام؛
حدائق المقربین در شرح صحیفه سجادیه؛
جامع عباسى، کتابى فقهى تا پایان بحث حج؛
الاثنی عشریات الخمس، کتابى فقهى از بحث طهارت تا حج؛
الفوائد الصمدیه در نحو، بحر الحساب کتابى مفصل در علم حساب؛
خلاصه الحساب که تلخیص بحر الحساب و بهترین تألیف در علم حساب قدیم است، و بارها بر آن حاشیه نوشتهاند و علاوه بر فارسى به زبانهاى دیگرى مانند آلمانى نیز ترجمه شده است؛
کشکول، اولین کتاب با نام کشکول از شیخ بهایی بوده و پس از او این نام براى کتب بسیارى انتخاب شد؛
شرح چهل حدیث، که به اعتقاد صاحب نظران از نظر علمى بهترین کتابى است که تا کنون با عنوان چهل حدیث تألیف شده است؛
دیوان اشعار عربى و فارسى[11].
ایشان در سال 1030 هجری قمری دیده از جهان فرو بست و بدن مطهر او را از اصفهان به مشهد مقدس انتقال داده و در جوار امام رضا (ع) به خاک سپردند. نماز او را شاگرد بزرگوارش مجلسى اول اقامه کرد که در آن نزدیک به 50 هزار نفر شرکت داشتند[12].
[1] - طرائف المقال : السید علی البروجردی تحقیق : السید مهدی الرجائی الأول : 1410 ج 2 ص 392
[2] - اعیان الشیعه سید محسن بن عبدالکریم بیروت 1406 دار التعارف للمطبوعات ج 9 ص 234
[3] - بالاترین مقام علمی اسلامی و تنفیذ کلیه امور سلطنتی ، شبیه به مرجعیت.« اعیان الشیعه سید محسن بن عبدالکریم بیروت 1406 دار التعارف للمطبوعات ج 9 ص 234 »
[4] - مقدمه کتاب الاثنا عشریه ی شیخ بهایی به قلم محمد الحسون ، تحقیق : الشیخ محمد الحسون / إشراف : السید محمود المرعشی چاپ أول جمادی الآخرة 1409 منشورات مکتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی.
[5] - تذکره القبور ـ شیخ عبدالکریم گزی م 1341 چاپ اول 1405 ثقفی اصفهان ص 60
[6] - تکمله امل الآمل ـ سید حسن صدر م 1354 تحقیق سید احمد حسینی چاپ 1406 خیام قم ص 343.
[7] - مقدمه کتاب اثنا عشریه شیخ محمد الحسون
[8] - شرح فقیه به نقل از تکمله امل الآمل ـ سید حسن صدر.
[9]- قمی، عبّاس (1351): مشاهیر دانشمندان اسلام، ترجمه محمّدجواد نجفی و محمّدباقر کمرهای، تهران، اسلامیّه.
[10] - مقدمه کتاب الاثنا عشریه ی شیخ بهایی ص 12
[11] - شیخ آقا بزرگ طهرانی، محمّدمحسن (1389ه.ق): الذریعه الی تصانیف الشیعه، دار الاضواء ، بیروت لبنان ج 4 ص 153
[12] - نقد الرجال ـ تفرشی چاپ اول 1418 موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، ج 4 ص 186 در پاورقی، اعیان الشیعه ج 9 ص 245
تبیان زنجان
زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران نوجواني و جواني او شکل گرفت. او در سيزده سالگي در سال 966 همراه با پدرش، از ستم حاکمان عثماني بر شيعيان جبل عامل به ويژه دانشمندان شيعي به ايران مهاجرت کرد. خانواده عاملي پس از سه سال اقامت در اصفهان، در اواخر سال 968 با معرفي شيخ حسين بن عبدالصمد به شاه صفوي توسط شيخ علي منشار، شيخ الاسلام اصفهان به قزوين پايتخت شاه طهماسب اول(930-984 ق) رفتند و شاه نيز بر اساس شناختي که از فقهاي جبل عامل داشت و با توجه به منزلت علمي شيخ حسين که شاگرد مبرز شهيد ثاني بود، او را به سمت شيخ الاسلامي پايتخت تعيين کرد. البته، اقامت او در قزوين به درازا نکشيد و پس از چندي از طرف شاه طهماسب به شيخ الاسلامي مشهد و سپس هرات منصوب شد. بنابراين، يکي از عوامل مهم که در زندگي سياسي شيخ بهايي نقش اساسي داشته، حضور پدر وي در دربار صفوي است. هر چند بهايي در دوران حيات سياسي پدر خود داراي منصب سياسي نبوده، اما حضور او در پايتخت و در کنار پدر در مشهد و هرات، او را با منصب و وظايف شيخ الاسلامي آشنا ساخت و آماده پذيرش اين منصب پس از پدرش گردانيد. شيخ بهايي در دوران سلطنت شاه اسماعيل دوم(984-985ق) که با بحران سياسي و جنگ بين سران قزلباش همراه بود، به نظر مي رسد در مرکز سياسي صفويه حضور نداشته است. از زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران ده ساله سلطنت سلطان محمد (985-995ق) تنها گزارش تاريخي که در دست است، اشاره کوتاه شاگرد او عزالدين حسين بن حيدر کرکي است که بعد از خروج شيخ حسين بن عبدالصمد از ايران و وفات او در بحرين، فرزندش بهاء الدين عاملي جانشين او در منصب شيخ الاسلامي هرات گرديد. از سياست و هوشمندي شاه عباس اول(995-1038ق) آن که به عالمان ديني نهايت احترام را مي گذاشت و از اين راه در ترويج دين و اقتدار سياسي ايران و نيز تحکيم سلطنت خود بهره مي جست. از جلمه خليفه سلطان، شاگرد ميرداماد و شيخ بهايي را به وزارت خود منصوب کرد.
فعاليت هاي سياسي شيخ بهايي عمدتاً در عهد اين پادشاه صورت گرفت. به نوشته عالم آراي عباسي، شيخ بهايي پس از رحلت شيخ علي منشار، شيخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان، جانشين وي شد. شيخ بهايي در سال 996 ق به سمت شيخ الاسلامي اصفهان، پايتخت جديد شاه عباس اول تعيين گرديد و تا سال وفاتش اين منصب را برعهده داشت.
مسأله حکومت در زندگي اجتماعي انسان، از بديهي ترين مسائل سياسي است و به دليل بديهي، فطري و عقلاني بودن آن، هيچ انديشمندي در لزوم آن شک و ترديد نکرده است. عالمان ديني نيز بر مدني الطبع بود انسان که او را به سوي تشکيل اجتماع و نهاد ناظر بر امور آن مي کشاند، تأکيد فراوان کرده اند. از نظر شيخ ، منزلت حکومت و جايگاه حاکم در جامعه نسبت به رعيت مانند روح براي جسد و پسر براي پدر است.
همان گونه که حيات جسم بدون روح امري ناممکن است، حيات و نظم اجتماعي بدون وجود و حضور شهريار نيز امکان ناپذير است. در اين تمثيل سياسي، وجود زمامدار از مهم ترين ارکان جامعه معرفي شده است و از طرفي، نشان دهنده شدت ارتباط ساير اجزا و عناصر جامعه با اين عنصر اساسي است.
نگاه شيخ بهايي به اين مسأله از جايگاه امامت نيز قابل توجه است. همان طور که مي دانيم، از منظر دين نيز مي توان ضرورت حکومت و رياست عامه را از مفاهيم ديني استفاده کرد، زيرا يکي از اصول مسلم کلام شيعي، انقطاع ناپذيري امامت و زعامت ديني و دنيوي امت در تمام اعصار است. شيخ در اثبات اين اصل به رواياتي نظير«لاتخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهر مشهود او خائف مغمور» و حديث نبوي که فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه» استدلال کرده است.
به اعتقاد وي، ظاهر اين احاديث، عقيده اماميه را اثبات مي کند که امام زمان در عصر غيبت حضرت مهدي(عج) است. از عبارت هاي فوق استفاده مي شود که:
اولاً: خلافت ظاهري و رياست دنيوي بخشي از امامت عامه است.
ثانياً: حکومت و زعامت ديني و سياسي جامعه بشري از ضروريات مستمر و هميشگي و انکار ناپذير به شمار مي آيد، زيرا امامت اثبات شده در حديث فوق براي تمام بشر است نه تنها براي طايفه اماميه. علاوه بر اين، زعامت ديني و سياسي به زمان خاصي اختصاص نداشته و شامل تمام دوره ها است.
پایگاه اطلاع رسانی ستادنماز جمعه نیشابور
بهاء الدين محمد بن حسين عاملي معروف به شيخ بهايي (953- 1030ق) از عالمان بزرگ شيعي در سده دهم و يازدهم هجري و از جمله نوادر روزگار است كه در عرصه هاي گوناگون علمي، سياسي و هنري شهرت جهاني دارد. از اين رو، براي شناساندن شخصيت شيخ بهايي، نويسندگان و پژوهشگران هر كدام از زاويه اي به معرفي او پرداخته اند، ما در اين نوشتار به معرفي آراء و انديشه هاي سياسي وي مي پردازيم، آرايي كه بازنگري در آنها از چند جهت مهم، لازم و ضروري است:
نخست اينكه، بهايي آراي سياسي خود را مدون و منظم ارائه نكرده، بلكه به صورت پراكنده به تناسب موضوعات گوناگون در آثارش مطرح كرده است. بنابراين، نظام مند كردن آنها يك ضرورت است. دوم، وجود برخي ابهامها و دوگانگي و تضاد ظاهري در نظر و عمل سياسي شيخ است كه برخي از نويسندگان از آن برداشت ناصواب كرده اند. سوم، فقدان تحقيق جامع براي پاسخگوئي به سؤالها و نيازهاي علمي در موارد مذكوراست.
در خصوص پيشينه تحقيق بايد گفت، دانش پژوهاني كه به شرح حال يا معرفي ديدگاه هاي علمي اين انديشمند پرداخته اند، هر كدام به تناسب بحث خود، اجمالاً به زندگي سياسي و به ندرت به انديشه سياسي او اشاراتي داشته اند. لذا هدف اين پژوهش، شناساندن انديشه شيخ بهايي و سامان دادن به آن و نيز زدودن برخي ابهامهاي موجود از چهره سياسي ايشان است. با اتخاذ روش توصيفي - تحليلي در تبيين انديشه سياسي اين انديشمند، آثار وي از منابع اصلي تحقيق محسوب شده و در تدوين زندگي علمي و سياسي او نيز از كتب تراجم وآثار تاريخي به عنوان منابع فرعي پژوهش، استفاده شده است.
بهاء الدين محمد بن حسين بن عبدالصمد عاملي در سال 953 قمري در بعلبك ناحيه اي در لبنان كنوني چشم به جهان گشود. بها دوران كودكي و نوجواني را در جبل عامل گذراند و در سيزده سالگي همراه با پدرش (سال 966 ق) به ايران مهاجرت كرد.
در سالهاي اوليه مهاجرت، به دليل آشنا نبودن با زبان فارسي، در فراگيري علم و دانش فقط از محضر پدر بهره مي جست؛ اما با انتصاب پدر بهايي به منصب شيخ الاسلامي پايتخت (قزوين) و انتقال خانواده اش از اصفهان به قزوين، دنياي جديدي از علم و سياست به روي بهايي گشوده شد، زيرا قزوين در آن روزگار مركز علم و دانش و نيز محل اقامت شخصيتهاي بزرگ علمي و سياسي در ايران بود.
بهايي در شهر قزوين از محضر استادان بسياري در علوم مختلف دانش آموخت و در فنون گوناگون تجربه اندوخت.
شيخ بهايي شاگردان زيادي را تربيت كرد. گروهي از دانشوران قرن يازدهم نزد وي درس خوانده اند. سعيد نفيسي 33 تن از شاگردان او را نام برده است.
فيض كاشاني (متوفاي 1091ق)؛ مجلسي اول (متوفاي 1070ق)؛ ملاصدرا (متوفاي 1050ق) از شاگردان وي بوده اند.
بهاءالدين عاملي در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي آثار گرانقدر و ماندگاري بر جاي نهاده است. او در اخبار و احاديث، تفسير، اصول، فقه و رياضيات داراي تأليفات بسياري است. تعداد آثار شيخ بهايي براساس پژوهش سعيد نفيسي به 95 عنوان كتاب و رساله مي رسد. برخي از نويسندگان آثار او را بيش از 120 جلد كتاب و رساله ذكر كرده اند.
جامع عباسي (شاخص ترين اثر فقهي شيخ بهايي و اولين دوره فقه فارسي غير استدلالي كه به صورت رساله علميه نوشته شده است)، الزبده في الاصول؛ اربعين؛ (اين اثر علاوه بر «مثنوي سوانح حجاز» تنها اثري است كه شيخ در آن به مباحث سياسي پرداخته است)، مثنوي سوانح حجاز؛ («مثنوي سوانح حجاز» يا « مثنوي سوانح سفر حجاز» كه به مثنوي «نان و حلوا» معروف است، از آثار بسيار مشهور بهايي به شمار مي رود. مثنوي «نان و حلوا» از جمله آثار شيخ بهايي است كه مي توان در تبيين ديدگاه ها و انديشه سياسي او بدانها استناد كرد.) و كشكول؛ (در اين اثر به صورت پراكنده اشاراتي به مباحث سياسي شده است)، از مشهورترين آثار وي مي باشند.
شيخ بهايي پس از 78 سال تلاش علمي، در سال 1030ه.ق در اصفهان در گذشت و در روضه رضوي به خاك سپرده شد.
زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران نوجواني و جواني او شكل گرفت. او در سيزده سالگي در سال 966 همراه با پدرش، از ستم حاكمان عثماني بر شيعيان جبل عامل بويژه دانشمندان شيعي به ايران مهاجرت كرد. خانواده عاملي پس از سه سال اقامت در اصفهان، در اواخر سال 968 با معرفي شيخ حسين بن عبدالصمد به شاه صفوي توسط شيخ علي منشار، شيخ الاسلام اصفهان به قزوين پايتخت شاه طهماسب اول ( 930 - 984 ق ) رفتند و شاه نيز بر اساس شناختي كه از فقهاي جبل عامل داشت و با توجه به منزلت علمي شيخ حسين كه شاگرد مبرز شهيد ثاني بود، او را به سمت شيخ الاسلامي پايتخت تعيين كرد.
البته، اقامت او در قزوين به درازا نكشيد و پس از چندي از طرف شاه طهماسب به شيخ الاسلامي مشهد و سپس هرات منصوب شد.
بنابراين، يكي از عوامل مهم كه در زندگي سياسي شيخ بهايي نقش اساسي داشته، حضور پدر وي در دربار صفوي است. هر چند بهايي در دوران حيات سياسي پدر خود داراي منصب سياسي نبوده، اما حضور او در پايتخت و در كنار پدر در مشهد و هرات، او را با منصب و وظايف شيخ الاسلامي آشنا ساخت و آماده پذيرش اين منصب پس از پدرش گردانيد.
شيخ بهايي در دوران سلطنت شاه اسماعيل دوم ( 984 - 985 ق ) كه با بحران سياسي و جنگ بين سران قزلباش همراه بود، به نظر مي رسد در مركز سياسي صفويه حضور نداشته است.
از زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران ده ساله سلطنت سلطان محمد (985 - 995 ق) تنها گزارش تاريخي كه در دست است، اشاره كوتاه شاگرد او عزالدين حسين بن حيدر كركي است كه بعد از خروج شيخ حسين بن عبدالصمد از ايران و وفات او در بحرين، فرزندش بهاءالدين عاملي جانشين او در منصب شيخ الاسلامي هرات گرديد.
از سياست و هوشمندي شاه عباس اول (995 - 1038 ق) آن كه به عالمان ديني نهايت احترام را مي گذاشت و از اين راه در ترويج دين و اقتدار سياسي ايران و نيز تحكيم سلطنت خود بهره مي جست. از جمله خليفه سلطان، شاگرد ميرداماد و شيخ بهايي را به وزارت خود منصوب كرد.
فعاليتهاي سياسي شيخ بهايي عمدتا در عهد اين پادشاه صورت گرفت. به نوشته عالم آراي عباسي، شيخ بهايي پس از رحلت شيخ علي منشار، شيخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان، جانشين وي شد.
شيخ بهايي در سال996ق به سمت شيخ الاسلامي اصفهان، پايتخت جديد شاه عباس اول تعيين گرديد و تا سال وفاتش اين منصب را بر عهده داشت. اگر سفر هاي شيخ به بلاد اسلامي را قبل از اين تاريخ بدانيم، وي به مدت 34سال شيخ الاسلام اصفهان و مفتي اعظم ايران بوده است. و اگر سالهاي تصدي شيخ الاسلامي هرات را نيز بدان بيفزاييم، او چهل سال بر اين كرسي تكيه زده است.
مسأله حكومت در زندگي اجتماعي انسان، از بديهي ترين مسائل سياسي است وبه دليل بديهي، فطري و عقلاني بودن آن، هيچ انديشمندي در لزوم آن شك و ترديد نكرده است. عالمان ديني نيز بر مدني الطبع بودن انسان كه او را به سوي تشكيل اجتماع و نهاد ناظر بر امور آن مي كشاند، تأكيد فراوان كرده اند.
از نظر شيخ، منزلت حكومت و جايگاه حاكم در جامعه نسبت به رعيت مانند روح براي جسد و سر براي بدن است. همان گونه كه حيات جسم بدون روح امري ناممكن است، حيات و نظم اجتماعي بدون وجود و حضور شهريار نيز امكان ناپذير است. در اين تمثيل سياسي، وجود زمامدار از مهم ترين اركان جامعه معرفي شده است و از طرفي، نشان دهنده شدت ارتباط ساير اجزا و عناصر جامعه با اين عنصر اساسي است.نگاه شيخ بهايي به اين مسأله از جايگاه امامت نيز قابل توجه است. همان طور كه مي دانيم، از منظر دين نيز مي توان ضرورت حكومت و رياست عامه را از مفاهيم ديني استفاده كرد، زيرا يكي از اصول مسلم كلام شيعي، انقطاع ناپذيري امامت و زعامت ديني و دنيوي امت در تمام اعصار است. شيخ در اثبات اين اصل به رواياتي نظير «لاتخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهر مشهود او خائف مغمور»؛ و حديث نبوي كه فرمود:« من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» استدلال كرده است. به اعتقاد وي، ظاهر اين احاديث، عقيده اماميه را اثبات مي كند كه امام زمان در عصر غيبت حضرت مهدي(عج) است.
از عبارتهاي فوق استفاده مي شود كه اولاً، خلافت ظاهري و رياست دنيوي بخشي از امامت عامه است؛ ثانياً، حكومت و زعامت ديني و سياسي جامعه بشري از ضروريات مستمر و هميشگي و انكار ناپذير به شمار مي آيد، زيرا امامت اثبات شده در حديث فوق براي تمام بشر است نه تنها براي طايفه اماميه. علاوه بر اين، زعامت ديني و سياسي به زمان خاصي اختصاص نداشته و شامل تمام دوره هاست.
به اعتقاد وي، ستمگر هيچ گاه شايستگي پيشوايي مردم را ندارد، و چگونه ممكن است ظالم را براي امامت مردم انتخاب كنند، با آن كه انتخاب امام از آن نظر است كه از ستمگري جلوگيري كند، و كسي كه خود ستمگر است؛ در صورتي كه امور پيشوايي مردم را به عهده بگيرد.
از ديدگاه فقه سياسي شيعه، حاكماني كه ماذون و منصوب از جانب خدا، رسول و امامان معصوم (ع) يا نايبان ايشان نباشند حاكم جور محسوب مي شوند و اعانت و همكاري با آنان حرام بوده و مصداق نهي آيه «و لاتركنو }لي الذين ظلموا... » قرار مي گيرند. اين آموزه ديني و نيز گرفتاري مسلمانان عصر شيخ بهايي به حاكمان جائر سبب گرديده تا وي در باره مباحثي چون مفهوم طاغوت، اعانت ظالم، قرب شاهان و عدم مشروعيت ديني و سياسي شاهان به اظهار نظر بپردازد. در ذيل، ديدگاه هاي شيخ بهايي در خصوص مسائل ياد شده را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهيم.
مفهوم « طاغوت » از عناوين مهم فقه سياسي در بحث حكومت جور به شمار مي رود. در منابع اسلامي ( قرآن و سنت ) از اطاعت اهل معاصي نهي شده و اطاعت آنها، عبادت طاغوت تلقي گرديده است. از نظر شيخ بهايي، طاغوت بر معاني متعددي اطلاق مي شود كه از جمله آنها «رؤساي ضلال»است.
در تطبيق مفهوم طاغوت بر مورد بحث بايد گفت، حاكمي كه منصوب از جانب خدا، رسول امام يا نايب او نباشد و نيز فاقد شرايط عدالت و تقوا بوده و مرتكب معاصي گردد و از طرفي اطاعت خود را لازم بداند، از مصاديق قطعي طاغوت محسوب مي شود، و در فرهنگ سياسي ديني نيز متبادر از لفظ طاغوت، حكام جور مي باشد. با اين توضيح، صدق عنوان طاغوت بر شاهان معاصر شيخ بعيد به نظر نمي رسد، زيرا معيار هاي ياد شده بر اين سلاطين قابل تطبيق است.
حرمت اعانت به ظالم در ظلم از مسلمات فقه شيعه است و همين اصل باعث گرديده عالمان شيعي اغلب از حكومتهاي اسلامي كه فاقد مشروعيت ديني بوده و مصداق حاكم جور تلقي مي شدند، كناره بگيرند. البته اين اصل فقهي همانند ساير قواعد فقهي به وسيله عناوين و احكام ثانويه قابل تخصيص است.
شيخ بهايي در كتاب اربعين به اين مسأله به تفصيل پرداخته و ديد گاه هاي خود را ارائه كرده است. او در اين باره حديثي نقل كرده و در ذيل آن، فتواي صريح و قاطعانه خود در مورد معاشرت و همكاري با ظالمان را بيان نموده است. در اين حديث، حكايت يكي از دبيران بني اميه آمده كه اموال فراواني از راه دبيري به دست آورده بود، او حكم اين اموال را از امام صادق(ع) جويا مي شود و امام در پاسخ به دو نكته مهم اشاره مي كند: نخست، تأثير و نقش كمك مردم به غصب خلافت ائمه اطهار(ع) توسط بني اميه را يادآوري مي كند كه «اگر بني اميه نويسندگاني نمي يافتند و اگر نبودند افرادي كه ماليات و خراج بر آنان جمع آوري كنند و در ركاب آنان جنگ كنند يا در نماز جمعه و جماعت آنان شركت نمايد، آنان هرگز نمي توانستند حقوق ما را سلب كنند، و اگر مردم آنها را به حال خودشان وا مي گذاشتند و كمكشان نمي كردند، ايشان مالك چيزي نمي شدند، سواي آن چيزي كه در دستشان قرار مي گرفت، مانند ديگر افراد جامعه»؛ نكته ديگر اين كه امام راه رهايي او از اين ورطه را در بازگرداندن آن اموال به صاحبان اصلي يا صدقه دادن از طرف آن ها بيان فرموده است.
شيخ در شرح اين حديث تصريح مي كند كه اعانت ظالمان حرام است، هر چندان اعانت به ايشان در امور مباح و حلال باشد.شيخ با تمسك به روايت ديگري از امام صادق (ع) اعانت ظالم راحتي در امور مستحب مانند « ساختن مسجد» حرام مي داند.شيخ در رد فتواي مشهور كه در اعانت ظالمان قايل به تفصيل شده اند، چنين استدلال مي كند كه اگر حرمت اعانت ظالم مختص به امور حرام باشد، تخصيص اين حرمت به ظالمان لغو خواهد بود، زيرا اعانت هر كسي در كار حرام، حرام است، خواه ظالم باشد يا نباشد؛ به علاوه، حرام في نفسه حرام است، خواه مقارن با عنوان اعانت ظالم باشد يا نباشد.
شيخ بهايي تفسير وتشخيص مفهوم اعانت و موارد و مصاديق آن را به عرف وا گذارده و مي گويد: مرجع شناخت اعانت ظالم عرف است. از اين رو، هر آنچه را كه عرف مصداق اعانت ظالم بداند، حرام است.
شيخ بهايي در مثنويها وديگر آثار خود بارها از قرب شاهان ومناصب دنيايي نكوهش كرده وهمان گونه كه خود قلباً از آن گريزان بوده، ديگران را نيز از دنياطلبي، رياست طلبي و معاشرت پادشاهان بر حذر داشته است. «مثنوي نان و حلوا» از جمله آثار نادر شيخ است كه درباره اين مسأله بيشتر گفتگو مي كند. از آن جا كه وي اين مثنوي را در سفر حج و فارغ از ملاحظات سياسي و به دور از قلمرو شاهان صفوي سروده، با صراحت بيشتر ديدگاه خود را در باره اين مسأله كه زماني به آن مبتلا بوده مطرح كرده است. به نظر مي آيد اشعار شيخ در اين مثنوي بيش از هر چيز ابراز ناخرسندي عميق او از قرب شاهان است. به هر تقدير، وي در اين مثنوي، پيامدها وآثار زيانبار قرب شاهان را متذكر شده و فريفته شدن برخي از عالمان دين به مقامهاي پست دنيايي، و نيز شيفتگي مبتلايان به اين آفت عظيم را در قالب شعر به نظم ترسيم و تصوير كشيده است.
به نظر مي رسد تأليف مثنوي سوانح حجاز (نان و حلوا) براي تبرئه شيخ از برداشتهاي ناصوابي است كه احتمالاً معاصران او و قطعاً آيندگان منتقد با ملاحظه ومطالعه زندگي سياسي او به او نسبت مي دادند. به عبارت ديگر، وي با اين كار، خود را از گمان نارواي اعانت ظالم و همكاري با حاكم جائر- كه از محرمات مسلم فقه شيعه است گ و دنيا طلبي، مبرا كرده است.
شيخ بهايي معيارهايي را براي ارزيابي رفتار شاهان (حاكمان) ارائه كرده است كه به عنوان شرايط و وظايف آنان مي توان محسوب كرد. اين موارد عبارتند از:
شيخ با تأكيد بر اين مطلب كه «الملوك يسمون بالافعال لا بالاقوال» معيار داوري درباره حاكمان را اعمال و رفتار آنها معرفي مي كند و درباره جايگاه عقل در تدبير امور زمامداري، به نقل از بوذرجمهر حكيم مي گويد:«أعقل الملوك أبصرهم بعواقب الامور»؛ عاقل ترين پادشاهان، پادشاهي است كه در مورد پايان امور از همه بيناتر و آگاه تر باشد».
از نگاه شيخ، اعمال و تصميمات پادشاهان متأثر از اطرافيان آنهاست. وي با ذكر نمونه اي تاريخي درباره فرعون و فرجام حكومت او، مي گويد: فرعون در ابتداي ولايت و حكومت خود به عدل و انصاف با مردم سلوك مي كرد، ليكن هلاكت او از آنجا آغاز شد كه مشاوران و همراهان بد «بطانه سوء»، مانند هامان و قارون را براي خود انتخاب كرد و از طرفي هم اين معنا روشن است كه هرگاه خداوند اراده سوئي در مورد پادشاهي بكند، نزديكان و همراهان بدي را براي او مي گمارد؛ مانند هامان كه در مشورت خواهي فرعون او را از قبول نبوت حضرت موسي(ع) باز داشت. شيخ بهترين اميران و حاكمان را اميراني معرفي مي كند كه با عالمان و دانايان همنشيني و مشورت مي كنند.
از ديدگاه شيخ بهايي، عدالت متاعي است ارزشمند، و از كبريت احمر ناياب تر. به عقيده وي، برپايي و استواري آسمان و زمين وابسته به عدالت است؛ همان گونه كه اين مضمون در احاديث نيز آمده است. عدالت حتي از پادشاهان كافر نيز مطلوب است و در تاريخ از سردمداران عادل به نيكي ياد شده، از جمله انوشيروان پادشاه ساساني كه به وصف عدل شهرت يافته است.
از جمله سؤالهاي لاهيجي از شيخ بهايي اين است كه مي گويد: من روايت نبوي« ولدتُ في زمن الملك العادل انوشيروان» را در كتب روايي ديده و از حل آن عاجز گشته ام، به گونه اي كه انديشه مرا به خود مشغول ساخته است، زيرا انوشيروان كسروي، مجوسي و مشرك بود و خداوند متعال فرموده است: (}ن الشرك لظلم عظيم) و همچنين همه كافران ظالم هستند، با اين وصف، چگونه پيامبر(ص) اين پادشاه مشرك و كافر را عادل خوانده است. شيخ در پاسخ لاهيجي چنين مي نويسد: ظلم دو نوع است: نوع اول، ظلم انسان به نفس خويش است كه از راه گناهان و خطاها مرتكب آن مي گردد؛ نوع دوم، ظلم به رعايا و زير دستان است. انوشيروان به ظلم از نوع اول مبتلا بود نه ظلم از نوع دوم، بلكه وي به نقيض ظلم كه عدل است و از كبريت احمر ناياب تر بوده و به واسطه آن آسمان و زمين بر پا ايستاده است، متصف بود. بنابر اين، توصيف پيامبر در باره انوشيروان حق بوده وشكي در آن نيست وسخن راستي است كه شبهه در آن راه ندارد.
بررسي زندگي و نيز انديشه سياسي شيخ بهايي در خارج از چارچوب عصر صفويه و مقتضيات سياسي- اجتماعي و فرهنگي حاكم بر دوران او چالشهايي را ايجاب خواهد كرد كه هرگز پاسخ معقول و مقبول خود را نخواهد يافت. بنابراين، تبيين و توجيه عقلاني انديشه هاي سياسي اين انديشمندان نامي شيعي بايد با نگاه تاريخي و نه تطبيقي صورت گيرد تا بسياري از ابهامهاي موجود در سيره سياسي اين عالمان برطرف و خدمات علمي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنان ارج نهاده شود. مهم ترين نتيجه پژوهش حاضر كه با تمركز بر اين رهيافت اساسي صورت گرفته، شفاف سازي زندگي و انديشه سياسي شيخ بهايي و رهايي از انتقادهاي بي منطق برخي از منتقدان تاريخ سياسي ايران بر اين شخصيت علمي تشيع مي باشد.
1- اسكندر بيك تركمان، تاريخ عالم آراي عباسي
2- المهاجر، جعفر، الهجرة العالميه الي ايران في العصر الصفوي
3- دواني، علي، مفاخر اسلام
4- صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات درايران
5- عاملي، بهاءالدين محمد، العروه الوثقي
6- فلسفي، نصرالله، زندگاني شاه عباس اول
7- قصري، محمد، سيمايي از شيخ بهايي در آيينه آثار
8- نفيسي، سعيد، احوال واشعار فارسي شيخ بهايي.
راسخون
«شیخ بهاء الدین محمد عاملی،معروف به«شیخ بهائی»،او نیز از اهل جبل عاملاست.در کودکی همراه پدرش شیخ حسین بن عبد الصمد که از شاگردان شهیدثانی بوده به ایران آمد.شیخ بهایی از این رو که به کشورهای مختلف مسافرتکرده و محضر اساتید متعدد در رشتههای مختلف را درک کرده،و به علاوه دارایاستعداد و ذوقی سرشار بوده است،مردی جامع بوده و تالیفات متنوعی دارد.همادیب بوده و هم شاعر و هم فیلسوف و هم ریاضیدان و هم فقیه و هم مفسر.ازطب نیز بیبهره نبوده است.اولین کسی است که یک دوره فقه غیر استدلالی بهصورت رساله عملیه به زبان فارسی نوشت.آن کتاب همان است که به نام«جامععباسی»معروف است.شیخ بهایی چون فقه رشته اختصاصی و تخصصیاشنبوده،از فقهاء طراز اول به شمار نمیرود،ولی شاگردان زیادی تربیت کردهاست.ملا صدرای شیرازی و ملا محمد تقی مجلسی اول(پدر مجلسی دوم،صاحب کتاب بحار الانوار)فاضل جواد صاحب آیات الاحکام از شاگرداناویند.همچنانکه قبلا اشاره شد، منصب شیخ الاسلامی ایران پس از محقق کرکیبه شیخ علی منشار پدر زن شیخ بهایی رسید و پس از او به شیخ بهایی رسید.
همسر شیخ بهایی که دختر شیخ علی منشار بوده است،زن فاضله و فقیهه بودهاست.شیخ بهایی در سال953 به دنیا آمده و در سال 1030 یا 1031 درگذشتهاست.شیخ بهایی ضمنا مردی جهانگرد بوده است،به مصر،شام،حجاز،عراق،فلسطین، آذربایجان،و هرات مسافرت کرده است.» (1)
در آسمان علم و فقاهت،گاهی ستارگانی طلوع کردهاند که غیر از فروغ شعر ونویسندگی،دارای پرتو نبوغ و مواهب فطری دیگری هم بودهاند.یکی از همین نوابغ،بدون شک شیخ بهاء الدین عاملی،معروف به«شیخ بهایی»است.شیخ بهایی نه تنها درفقه و حکمت و ریاضیات و لغت و حدیث دست داشته است،بلکه او واجد کمالات وحایز علوم معقول و منقول بوده است.هنوز داستانهای حیرتآوری که از شگفتیهایعلمی اوست،در افواه مردم جریان دارد و حقا میتوان گفتشیخ بهایی نه تنها عالمکم نظیری است،بلکه در نوع خود شخصی بیمانند است.اطلاعات وسیعی که شیخبهایی در رشتههای مختلف داشته،به شهرت وی کمک بسیاری کرده است و تنها طبقهخواص و اهل مطالعه نیستند که او را میشناسند، بلکه توده مردم هم با اسم او آشناییکامل دارند.
بهاء الدین محمد بن عز الدین حسین بن عبد الصمد بن شمس الدین محمد بنعلی بن حسین بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی،معروف به«شیخ بهایی»،حکیم و فقیه و عارف و منجم و ریاضیدان و شاعر و ادیب و مورخ بزرگ،درسال953 ه.ق در بعلبک از توابع جبل عامل در یک خاندان علم و دانش که تبار ونسب خود را به«حارث همدانی»یکی از یاران مخلص علی(ع)میرسانند،پا بهعرصه حیات نهاد.پدر عالیقدر او،عالم بزرگوار،شیخ حسین فرزند عبد الصمد حارثی(متوفی 984 ه.ق)،یکی از شاگردان مبرز فقیه نامدار شیعه،مرحوم شهید ثانی(مستشهد966 ه.ق) است.او که خود صاحب نظر بوده و کتبی در فقه و اصول و علوممتداول عصر خود داشته است،پس از شهادت شهید ثانی، در ایام جوانی،در اثرسختگیریها و کارشکنیهایی که در امور شیعه در جبل عامل پیش آمده بود،به ایرانمنتقل گردید. کودک نو پا نیز همراه پدر بود.در عهد حکومت صفویه که حرکتسیاسیبا تز«دفاع از اهل بیت(ع)و دوستی و مودت آل عصمت(ع)»شروع شده بود،بهحکومت صفوی پیوست و با خاندان بزرگ منشار که عنوان«شیخ الاسلامی»حکومترا داشت،وصلت نمود.
شیخ بهایی در اثر ذکاوت و استعداد فطری که داشت،با بهرهگیری از پدر ومحیط علمی و فضیلتی اصفهان توانست در علوم و دانشهای متداول عصر تبحری بهدست آورد،تا آنجا که برخی در توصیف او گفتهاند:«علامه جهان بشر و مجدد دین درقرن حادی عشر»که ریاست مذهب و ملتبه او منتهی گردید،در علوم و فنون اسلامیفنی وجود نداشته باشد که او را در آن بهرهای نباشد.
فقیه ربانی و عارف صمدانی،شیخ بهاء الدین محمد عاملی،یکی از بزرگان ومفاخر و نوابغ اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری میباشد که در جامعیت وتنوع علوم و دانش،کمتر نظیری میتوان بر او پیدا نمود.او یکی از جامعترین افرادروزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است،از این نظر برجستگیمشخصی در میان فقهاء و دانشمندان کسب کرده است،و اگر او را نادرهای از نوادر و نابغهای از نوابغ نامیده باشیم،راه مبالغه نپیمودهایم.و خود با تواضع و فروتنی خاصی،به این حقیقت اعتراف دارد،آنجا که میگوید:«من در مباحثه و جدل،بر هر ذوفنونیچیره شدم، ولی هرگز نتوانستم با کسی که در یک فن استاد بود،حریف شوم.»(با اینجمله به حقیقتی اشاره دارد که متاسفانه در اثر فشار و نیازهای اجتماعی،اقتصادی وسیاسی کمتر مورد توجه و عنایتحوزهها و مراکز علمی و دانشگاهی ماست،و آناینکه استعداد طبیعی و ذاتی انسان،توان و قابلیت فراگیری یک سنخ مطلب خاصی رادارد،هر انسانی نمیتواند در تمام فنون موفقیت و پیشرفت داشته باشد،بسیار بجاستکه مربیان و پیش کسوتان ذوق فرد را دریابند و او را به مسیر مورد علاقهاش هدایتکنند.)
شیخ بهایی در زمینههای مختلف اطلاعات و آگاهی دارد و همین آگاهی ووسعت معلومات،نوعی جاذبیتبه آثار او بخشیده است که از میان انبوه آثار گذشتگان،کتابها و تالیفات او را به صورت کتاب روز و مورد علاقه درآورده است.فی المثل درکتاب«اربعین»که یک کتاب حدیثی و فقهی است،از مسائل ریاضی و هیات نیزاستفاده کرده است،و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرارداده است.
او در نیمه اول قرن یازدهم هجری،و در ربع اول قرن هفدهم میلادی زندگیمیکرد،قرنی که برای مورخین دارای اهمیت و اعتبار ویژهای است.قرن هفدهممیلادی،قرن پیشرفت و رنسانس علمی در اروپا نام گرفته است،از طرفی در این زمانزمامداران نامداری حاکمیت داشتهاند،مانند«سلیمان قانونی»در عثمانی که قلمروحکومت عثمانی را تا قلب اتریش گسترانده بود،یا شاه عباس صفوی اول در ایران،یاسلطان مغول محمد شاه اکبر در هندوستان،و در اروپا نیز ملکه الیزابت اول درانگلستان،و لوئی چهاردهم در فرانسه حکومت داشتند.همه این زمامداران،بر خلاف اسلاف و اقران خود،عموما معروف به علم دوستی و دانش طلبی بودهاند و در روزگاراین حکومتها،دانشمندان و هنرمندان نامی در سراسر جهان پا به عرصه حیات نهادند،فی المثل در انگلستان«فرانسیس بیکن»صاحب مکتب تجربی(1561-1626 م968-1035(ه.ق)که از میراث غنی فرهنگ اسلامی بهرهها برده است.«شکسپیر»شاعر نامدار(1564-1616 م 971-1021 ه.ق)،و در فرانسه«رنه دکارت»(1592-1655 م 1000-1065 ه.ق)،شاعر و نمایشنامه نویس،«کورلی»(1604-1686 م1013-1099 ه.ق) و«مولر»(وفات 1622 م 1031)(همان سال وفات شیخبهایی)،و در آلمان،فلکیدان معروف،«کپلر»،و در ایتالیا«گالیله»(1564-1642 م971-1052 ه.ق)رشد و نما یافتهاند.
به موازات همین آگاهیهای عمومی و جهانی،در دنیای اسلامی نیز نویسندگان وفلاسفه نامداری مانند ملا صدرا(متوفی 1050 ه.ق)میرداماد(متوفی 1041 ه.ق)وشیخ بهایی(م 1030 یا 1031)پا به عرصه حیات علمی نهادهاند،که در مورد شخصیتاخیر گفتهاند او قبل از«نیوتن»دانشمند انگلیسی،به قوه جاذبه زمین توجه داشته و درمورد سقوط آزاد اجسام بر حسب جاذبه خورشید،ثوابت،سیارات و اقمار بحث وگفتگو نموده است.
شیخ بزرگوار ما به کشورهای مختلفی مسافرت کرده و محضر اساتید متعددی رادر رشتههای گوناگون درک کرده است و چون دارای ذوق سرشار و استعداد وافی وجامع بوده،موفق به آفرینش تالیفات متنوع و گوناگونی شده است.او هم ادیب بوده وهم شاعر،فیلسوف و هم ریاضیدان و منجم و مهندس،و هم فقیه اصولی و هم مفسر،و از طب و پزشکی بیبهره نبوده است.
چنانکه گذشت،او از محضر بزرگان و دانشمندان متعددی کسب علم نمودهاست.بنا به قول صاحب«تاریخ عالم آرای عباسی»،تفسیر و حدیث و ادبیات عرب را از پدر،حکمت و کلام و بعضی علوم معقول را از ملا عبد الله مدرس یزدی، صاحبحاشیه ملا عبد الله،و ریاضیات را از ملا علی مذهب و ملا افضل قاضی مدرس و ملامحمد باقر بن زین العابدین یزدی،صاحب کتاب مطالع الانوار،و طب را از حکیم عمادالدین محمود،و به قول صاحب روضات الجنات،صحیح بخاری را نزد محمد بنعبد اللطیف مقدسی آموخته است.
برای پی بردن به مقام علمی و میزان دانش شیخ،کافی استبدانیم که متجاوز ازچهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن یازدهم هجری قمری از وی علم آموخته و بهرهبردهاند و بعضی از آنان،اشخاص زیر هستند:
1-صدر الدین محمد ابراهیم شیرازی،معروف به ملا صدرا،فیلسوف معروف.
2-ملا محمد محسن بن مرتضی بن محمود،معروف به فیض کاشانی،صاحبتفسیر صافی.
3-ملا عز الدین فراهانی مشهور به علینقی کمرهای،شاعر معروف قرن یازدهم
4-ملا محمد باقر بن محمد مؤمن خراسانی،معروف به محقق شیخ الاسلام.
5-شیخ جواد بغدادی،مشهور به فاضل جواد،صاحب شرح خلاصة الحساب وزبدة فی الاصول.
6-ملا محمد تقی بن مقصود علی مجلسی،صاحب روضة المتقین(م 1070)
7-سید عز الدین حسینی کرکی عاملی،مشهور به مجتهد مفتی اصفهانی.
او یکی از پربرکتترین علمای جهان اسلام از نظر تالیف و تنوع در آن بودهاست.برخی تعداد تالیفات او را با توجه به رسالهها و تحشیهها و تعلیقهها،به عدد 200جلد رساندهاند،ولی تازهترین تحقیق در این مورد،تلاش و کوشش دانشمند محترم، جناب آقای دکتر محمد باقر حجتی،از اساتید محترم دانشگاه تهران است که بهکنفرانس دمشق(در مورد شیخ بهایی)ارائه دادهاند و نشریه«الثقافة الاسلامیة»درشماره پنجم آن را نشر داده است.ایشان بر حسب تتبع و تفحص کاملی که داشته است،تعداد آنها را123 جلد اعلام میکند و بر حسب دستهبندی که دارد،مینویسد:
الف-فقه(29 جلد):
اثنی عشریات خمس:
1-نماز
2-زکوة
3-روزه
4-حج
5-پاسخ سؤال شاه عباس
6-پاسخ سؤالات شیخ صالح جابری
7-اجوبه مسائل جزائریه
8-احکام سجود و تلاوت
9-جامع عباسی
10-جواب مسائل شیخ جار
11-حاشیه بر ارشاد الاذهان علامه حلی
12-حاشیه بر قواعد علامه
13-حاشیه بر قواعد شهید اول
14-حاشیه بر احکام الشریعه علامه حلی
15-الحبل المتین
16-الحریریة
17-الذبیحیه
18-شرح فرائض نصیریه خواجه نصیر الدین طوسی
19-فرائض بهائیه(بخش ارث)
20-قصر نماز در چهار مکان
21-مسح بر قدمین
22-مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین
23-رسالة فی مباحث الکر
24-رسالة فی القصر و التخییر فی السفر
25-شرح رسالة فی الصوم
26-شرح من لا یحضره الفقیه
27-رسالة فی فقه الصلوة
28-رسالة فی معرفة القبلة
29-رسالة فی فقه السجود
ب-علوم قرآنی(9 جلد):
30-حاشیه انوار التنزیل قاضی بیضاوی
31-حل الحروف القرآنیة
32-حاشیه کشاف زمخشری
33-اساله خواجه
34-تفسیر عین الحیوة
35-العروة الوثقی
36-تفسیر آیه شریفه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی الکعبین که دراربعین به تفصیل آمده است.
37-تاویل الآیات
38-اکسیر السعادتین(آیات الاحکام)
ج-حدیث(2 جلد):
39-حاشیه کتاب«من لا یحضره الفقیه»
40-اربعین(که ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذیرفته است.)
د-ادعیه و مناجات(6 جلد):
41-حاشیه بر صحیفه سجادیه
42-الحدیقة الهلالیه43-الحدیقة الاخلاقیة
44-شرح دعای صباح
45-مصباح العابدین
46-مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة
ه-اصول اعتقادات(5 جلد):
47-اثبات وجود القائم
48-اجوبة سید زین الدین
49-الاعتقادیة
50-مقارنه بین امامیه و زیدیه
51-وجوب شکر المنعم
و-اصول فقه(5 جلد)
52-زبدة الاصول
53-شرح عضدی
54-حاشیه زبدة الاصول
55-شرح حاشیه خطائی
56-الوجیزه
ز-رجال و اجازات(8 جلد):
57-اجازه او به میرداماد
58-اجازه او به مجد الدین
59-حاشیه خلاصة الاقوال علامه حلی
60-حاشیه رجال نجاشی
61-حاشیه معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانی
62-طبقات الرجال
63-الفوائد الرجالیه 64-الاجازات
ح-ادبیات و علوم عربی(28 جلد):
65-اسرار البلاغه
66-تخمیس غزل خیالی بخارایی
67-تهذیب البیان
68-تعزیت نامه
69-حاشیه بر مطول تفتازانی
70-دیوان اشعار فارسی و عربی
71-ریاض الارواح
72-شیر و شکر
73-طوطی نامه(شامل 2500 بیت)
74-فوائد صمدیه
75-قصیده در مدح پیامبر خدا(ص)
76-کافیة
77-کشکول(5 جلد)
78-لغز الفوائد الصمدیة
79-لغز القانون
80-لغز کافیه
81-لغز کشاف
82-محاسن شعر سیف الدوله
83-المخلاة
84-مکتوب او به سید میرزا ابراهیم همدانی
85-سوانح سفر الحجاز،معروف به مثنوی نان و حلوا
86-نان و پنیر
87-وسیلة الفوز و الامان فی مدح صاحب الزمان(عج)
88-پند اهل دانش به زبان گربه و موش
ط-وقایع الایام(1 جلد):
89-توضیح المقاصد فی ما اتفق فی ایام السنة
ی-ریاضیات(20 جلد):
90-اسطرلاب
91-انوار الکواکب
92-بحر الحساب
93-التحفه(اوزان شرعی)
94-تحفه حاتمی
95-تحقیق جهت قبله
96-تشریح الافلاک
97-حاشیه تشریح الافلاک
98-حاشیه شرح التذکره خواجه نصیر الدین طوسی در هیات
99-حاشیه شرح قاضی زاده روحی
100-الحساب
101-حل اشکال عطارد و قمر
102-خلاصة الحساب و الهندسه
103-شرح صحیفه
104-صحیفه در اسطرلاب
105-استعلام
106-تقویم شمس با اسطرلاب
107-القبله،ماهیت و علامات آن
108-معرفة التقویم109-جبر و مقابله
ک-حکمت و فلسفه(3 جلد):
110-انکار جوهر الفرد
111-الوجود الذهنی
112-وحدت وجود
ل-علوم غریبه(4 جلد):
113-احکام النظر الی کتف الشاة
114-رساله جفر
115-جفر
116-فالنامه
و چند جلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است،مانند:شرححق المبین،الصراط المستقیم،القدسیه و...
سخنی در تاریخ وفات او:
در مورد تاریخ وفات شیخ بهایی نیز اقوال گوناگون وجود دارد،صاحب«تاریخعالم آرای عباسی»که از مآخذ مورد اعتماد است،میگوید که در شب چهارم شوال سال1030 ه.ق بیمار شد و هفت روز رنجور بود،تا اینکه در شب 11 شوال درگذشت، وچون وی رحلت کرد،شاه عباس در ییلاق بود و اعیان شهر جنازه او را برداشتند وازدحام مردم به اندازهای بود که در میدان نقش جهان جا نبود که جنازه او را حرکتدهند.در مسجد جامع عتیق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و دربقعهای منسوب به امام زین العابدین(ع)که مدفن دو امامزاده است،گذاشتند و از آنجابه مشهد بردند و به وصیتخود او در پائین پا،در جایی که هنگام توقف در مشهد درآنجا درس میگفت،به خاکش سپردند.
صاحب روضات الجنات میگوید که چون شیخ درگذشت،پنجاه هزار کس بر جنازه وی نماز گزاردند و در تاریخ فوت وی گفتهاند:«بیسر و پا گشت و شرع و افسرفضل اوفتاد.»مقصود از«بیسر و پا گشتشرع»این است که شین و عین از آغاز و آخرشرع میافتد،و«راء»میماند که 200 باشد،و«افسر فضل اوفتاد»،یعنی«فاء»از آغازآن ساقط میشود و«ضاء»که 800 و«لام»که 30 باشد میماند و روی هم رفته،1030میشود.
صاحب کتاب تنبیهات میگوید که سنه یک هزار و سی هجری،مریخ در عقربراجع شد،و شیخ پس از یک هفته مریضی به رحمت ایزدی پیوست.
اعتماد الدوله میرزا ابو طالب در تاریخ رحلت وی گفته است:
رفت چون شیخ از این دار فنای گشت ایوان جنانش ماوای دوستی جست ز من تاریخش گفتمش«شیخ بهاء الدین وای»
که از جمله آخر بدون همزه«بهاء»،عدد 1030 به دست میآید.
صاحب مطلع الشمس میگوید که در چهارم شوال سال 1030 هجری شمسیمریض گشت و در سهشنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شریفش به مشهد نقل شد.
صاحب امل الآمل در مورد تاریخ وفات شیخ گوید که از مشایخ خود شنیدم کهدر سال 1030 هجری قمری درگذشت.
ولی صاحب قصص العلماء تاریخ درگذشت وی را سال 1031 هجری قمریذکر کرده است.
صاحب سلافة العصر،تاریخ وفات شیخ را دوازده روز مانده از شوال سال1031 هجری قمری نوشته است،و در کتاب دیگر خویش موسوم به حدائق الندیه فیشرح الفوائد الصمدیه در دوازدهم شوال سال 1030 هجری قمری ذکر کرده است وممکن است در چاپ کتاب اول تحریفی شده باشد.
به طور کلی آنچه از این اقوال برمیآید،وفات شیخ در دوازدهم شوال سال1030 یا 1031 هجری قمری اتفاق افتاده است و چون صاحب تاریخ عالم آرای عباسیکه نظرش معتبرتر از دیگران است،و همچنین کتاب تنبیهات که تالیف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است،سال 1030 را ذکر کردهاند،از این رو گفته کسانی که وفاتشیخ را در این سال نوشتهاند، صحیحتر به نظر میرسد.
در این صورت وفات شیخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهراصفهان روی داده است. (2)
1- آشنایی با علوم اسلامی،ص 305.
2- در شناختشخصیت آن بزرگوار،منابع زیر میتوانند راهگشا باشند:
آتشکده آذر،ص 170- اعیان الشیعه،ج 44،ص216- امل الآمل،ج 1،ص 155- تاریخ عالم آرایعباسی،ج 2،ص967- تذکره نصر آبادی،ص 150- تنقیح المقال،ج3،ص107- جامع الرواة،ج 2،ص 100- حدیقة الاخراج،ص 81- خزانة الخیال و خلاصة الاثر،ج3،ص 440- دائرة المعارف بستانی،ج 11،ص463- الذریعه،ج 2،ص29- ریاض العارفین،ص 58- ریحانة الادب،ج3، ص 301 تا 320- سفینة البحار ص113- سلافة العصر،ص289- طرائق الحقائق،ج 1،ص137- الغدیر،ج 11،ص224- الفوائد الرضویه،ص 2 تا 5- الکنی و الالقاب،ج 2،ص 100- لؤلؤة البحرین،ص16- مجمعالفصحاء،ص 8- 2- المستدرک،ج3، ص417- نجوم السماء،ص 28- نزهة الجلیس،ج 1،ص377- نقد الرجال،ص303- هدیة الاحباب،ص109- مجله الثقافة الاسلامیه چاپ دمشق،شماره مخصوصسال1407- روضات الجنات،ج7،صفحات56- 84- پیشگفتار ترجمه اربعین،چاپ دفتر نشر نویداسلام،و دیگر کتب تراجم و رجال.
منبع: فقهای نامدار شیعه ، عقیقی بخشایشی
/س
راسخون
بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.
ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.
بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.
وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.
ـ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان ترکي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022ـ 1024)، اولين تذکره اي است که در زمان حيات بهائي از او نام
برده است.
بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، کشکول است تا جائي که به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري که در کشکول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يکي به کوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي که مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 ـ 99) را هم نقل کرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست.
اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترک اشعار بهائي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانکه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين کرده است. او اين مثنوي را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به کشکول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه کرده اند.
«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبک مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را که از نظر محتوا و زبان نزديکترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين اثر ادبي شيخ دانسته و با آنکه آن را در اختيار داشته جز اندکي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب کرده است.
«شير و شکر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارک است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شکر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در کليات، چاپ نفيسي، ص 179 ـ 188؛ 141 بيت در کشکول، ج 1، ص 247 ـ 254) مشحون از معارف و مواعظ حکمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبک و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند که مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا، که بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي که در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.
بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است که هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يکي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (کشکول، ج1،ص 189 ـ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (کشکول، ج1، ص225 ـ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتيهاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده که بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.
شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.
از بررسي شيوه نگارش بهائي در اکثر آثارش، اين نکته هويداست که وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبک نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشکاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل کوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:
« لغزالزبده » ( لغزي است که کلمه زبده از آن به دست مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالکافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الکشکول، معروف به «کشکول شيخ بهائي» است که مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.
بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اکسير السعادتين» ( تأليف 1015)، که ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحکام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحکام احکام الدّين » (تأليف 1007) در فقه که تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يکهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتکاري بر عدد دوازده تطبيق کرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.
«زبده الاصول» اين کتاب تا مدتها کتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر کم نظير که گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.
«حدائق الصالحين» (ناتمام)، شرحي است بر صحيفة سجاديه که هر يک از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.
«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است که ساير شارحان صحيفه از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالکين از آن بسيار استفاده کرده اند. همچنين فوائد و نکات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. بنا بر قـول کلیة کسـانی که در احوال شیخ سخن گفته اند. وی نزد پدر تفسیر ، حدیث و عربیت و امثال این ها راآموخت و پس از محضر استادان دیگر از جمله مولانا عبدالله مدرس(1) یزدی حکمت و کلام و بعضی علوم منقول را نزد ملاعلی مذهّب و ملا افضل قاضی مدرس و ملا محمد باقرین زین العابدین یزدی ریاضی را آموخت و در طب از حکیم عماد الدین مسعود کسب فیض نموده ». (نفیسی : 1368 ، ص 17 ) بهاءالدین محمّد عاملی در عصر خود ، چه در دانش و چه در اخلاق از مردان بزرگ جهان به شمار می رفت .
وی در علوم ریاضی و نجوم و هیأت استاد مسلم عصر خود بود وپس از یکصد سال که این علم در ایران رواجی نداشت . برای نخستین بار در اواخر قرن دهم و ابتدای قرن یازدهم هجری قمری این علوم را درهرات آموخته است و بار دیگر در ایران رواج داد .
خدمات شيخ بهائي:
در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي گويند وي ساخته است.
در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.
ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم
بهائي مي دانند.
ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.
يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.
آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."
مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است.
براى پى بردن به مقام علمى و میزان دانش شیخ، كافى است بدانیم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن یازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره بردهاند و بعضى از آنان، اشخاص زیر هستند:
1- صدرالدین محمد ابراهیم شیرازى، معروف به ملاصدرا، فیلسوف معروف.
2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فیض كاشانى، صاحب تفسیر صافى.
3- ملا عزالدین فراهانى مشهور به علینقى كمرهاى، شاعر معروف قرن یازدهم .
4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به محقق شیخ الاسلام.
5- شیخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة فی الاصول.
6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقین(م 1070) .
7- سید عزالدین حسینى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.
در مورد تاریخ وفات شیخ بهایى اقوال گوناگونی وجود دارد، صاحب «تاریخ عالم آراى عباسى» كه از مآخذ مورد اعتماد است، مىگوید كه در شب چهارم شوال سال1030 ه.ق بیمار شد و هفت روز رنجور بود، تا این كه در شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ییلاق بود و اعیان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازهاى بود كه در میدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتیق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعهاى منسوب به امام زین العابدین(علیه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصیت خود او در پائین پا، در جایى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مىگفت، به خاكش سپردند.
صاحب روضات الجنات مىگوید كه چون شیخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاریخ فوت وى گفتهاند: «بى سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بىسر و پا گشت شرع» این است كه شین و عین از آغاز و آخر شرع مىافتد، و «راء» مىماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، یعنى «فاء» از آغاز آن ساقط مىشود و «ضاء» كه 800 و «لام» كه 30 باشد مىماند و روى هم رفته،1030مىشود.
صاحب كتاب تنبیهات مىگوید كه سال یك هزار و سى هجرى، مریخ در عقرب راجع شد، و شیخ پس از یك هفته مریضى به رحمت ایزدى پیوست.
اعتماد الدوله میرزا ابو طالب در تاریخ رحلت وى گفته است:
رفت چون شیخ از این دار فناى گشت ایوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاریخش گفتمش «شیخ بهاء الدین واى» كه از جمله آخر بدون همزه «بهاء»، عدد 1030 به دست مىآید.
صاحب مطلع الشمس مىگوید كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى مریض گشت و در سهشنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شریفش به مشهد نقل شد.
صاحب امل الآمل در مورد تاریخ وفات شیخ گوید كه از مشایخ خود شنیدم كه در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.
ولى صاحب قصص العلماء تاریخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرى ذكر كرده است.
صاحب سلافة العصر، تاریخ وفات شیخ را دوازده روز مانده از شوال سال 1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب دیگر خویش موسوم به حدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحریفى شده باشد. به طور كلى آنچه از این اقوال برمىآید، وفات شیخ در دوازدهم شوال سال1030 یا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاریخ عالم آراى عباسى كه نظرش معتبرتر از دیگران است، و همچنین كتاب تنبیهات كه تالیف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كردهاند، از این رو گفته كسانى كه وفات شیخ را در این سال نوشتهاند، صحیحتر به نظر مىرسد.
در این صورت وفات شیخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است.
وقتی شیخ بهایی رحلت كرد، شاه عباس در ییلاق بود و اعیان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازهاى بود كه در میدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتیق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعهاى منسوب به امام زین العابدین(علیه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصیت خود او در پائین پا، در جایى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مىگفت، به خاكش سپردند.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
نصایح شیخ بهایی به فرزندش
اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست.
اگر بسیار كار كند، میگویند احمق است.
اگر كم كار كند، میگویند تنبل است.
اگر بخشش كند میگویند افراط میكند.
اگر ثروت اندوزی كند، میگویند بخیل است.
اگر ساكت و خاموش باشد میگویند لال است.
اگر زبانآوری كند، میگویند وراج و پر روست.
اگر روزه بدارد و شبها نماز بخواند میگویند ریاكار است.
و اگر نماز نخواند میگویند كافر و بی دین است.
پس فرزندم نباید به حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نباید از كسی ترسید .
سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
سایت مشاهیر ، سایت شهید آوینی
کشکول شیخ بهایی
فقهاى نامدار شیعه، عقیقى بخشایشى، ص 211
سایت باشگاه اندیشه
شیخ بهایی (ره) از زمره عالمان بزرگ اسلام است که با آثار گران سنگ خود در عرصه های مختلف علمی برگ زرینی بر دفتر پرافتخار کشور عالم پرور ایران افزود. طرح ها و نوآوری های این دانشمند عرصه علم و فناوری قرن یازدهم هنوز در اصفهان و بعضی از شهرهای دیگر جلوه گری می کند. شیخ بهایی از عالمان قرن یازدهم هجری و یکی از معدود فقها و دانشمندان شیعی است که در علوم مختلف تخصص و تبحر داشته و در آن ها آثاری نیز تالیف کرده است. تبحر او در علم ریاضی و نجوم چنان بوده است که یونسکو سال ٢٠٠٩ میلادی را به پاس خدمات وی به علم ستاره شناسی، سال نجوم و شیخ بهایی نام گذاری کرده است. در ایران هم به مناسبت چهارصدمین سال تولد او کنگره بزرگداشت وی در مشهد در حال برگزاری است و سال آینده نیز کنگره ای دیگر در اصفهان برگزار خواهد شد.
شیخ بهایی به دلیل برخورداری از تخصص ریاضی و دانش نجوم و نیز علوم غریبه، در محاسبات و طرز کار با اسطرلاب نوآوری هایی داشته و در محاسبه سطح دریاچه ها روش خاصی را ترسیم کرده است که به گفته خود، کسی بر او پیشی نگرفته است. علی قربانی استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی درباره نوآوری شیخ بهایی در طرز کار با اسطرلاب با اشاره به ذوفنون بودن وی به خبرگزاری ایکنا گفت: شیخ بهایی در زمینه به کارگیری اسطرلاب چند روش ابتکاری داشته است. البته باید توجه کرد که اصل اسطرلاب قبل از وی اختراع شده بود ولی شیخ بهایی توانست از اسطرلاب، استفاده و کاربردی بهینه و ابزاری انجام دهد. این محقق در توضیح بیش تر سخن خود اظهار داشت: در گذشته از اسطرلاب در زمینه های مختلفی بهره می بردند؛ ولی ایشان توانست از اسطرلاب در مسائل پیچیده محاسباتی استفاده کند. اسطرلاب به دلیل کاربردهای زیاد و لزوم دقت فراوان در هنگام استفاده، به تدریج نزد عوام و کسانی که با کارآیی اسطرلاب آشنا نبودند، بیشتر به وسیله ای برای طالع بینی تبدیل شد. این در حالی است که یکی از استفاده های اسطرلاب طالع بینی و حرکت افلاک است. برای اسطرلاب در حدود ٤٠ گونه کارآیی برشمرده اند. روش طراحی و ساخت اسطرلاب بسیار پیچیده است و بحمدا... اینجانب موفق شدم که به طراحی و ساخت دوباره اسطرلاب بعد از گذشت ٣٠٠ سال نائل شوم. وی با بیان این که شیخ بهایی در کتاب «تحفة الحاتمیه» خود به کاربردهای اسطرلاب پرداخته خاطرنشان کرد: از اسطرلاب برای محاسبه طول، عمق و ارتفاع قنوات، در طراحی زیج ها مانند زیج الغ بیگ و در محاسبات گنبدها و مناره ها استفاده می شده است. قربانی به موردی از استفاده شیخ بهایی از اسطرلاب اشاره کرد و گفت: در کنار حرم رضوی مناره سومی وجود دارد که در واقع ارتفاع و ضخامتش، کمتر از دو مناره دیگر است اما به دلیل فاصله و خطای دید، هم اندازه با ٢ مناره دیگر به نظر می رسد. این مناره را شیخ بهایی با کمک اسطرلاب طراحی کرده است که در نوع خود یک ابتکار در کاربرد اسطرلاب محسوب می شود. وی طراحی و محاسبات میدان امام اصفهان را یکی از شاهکارهای معماری و محاسبه با اسطرلاب دانست و گفت: شیخ بهایی در محاسبه سطح دریاچه ها، روش خاصی را ترسیم کرده است که خودش می گوید: «لم یتقدمنی احد» و به نوآوری اش اذعان می کند.
حجت الاسلام سیدجواد معصومی هم با اشاره به استاد بودن شیخ بهایی در بیش تر علوم رایج زمان، کتاب «تشریح الافلاک» او را یک نوآوری به حساب آورد و گفت: یکی از خصوصیات کتاب «تشریح الافلاک» این است که وی در این کتاب آمده چند مسئله جبری که حل کردنش خیلی مشکل بوده و از قدیم یک معضل به حساب می آمده، حل کرده است. نویسنده کتاب های «دیوان شیخ بهایی» دیوان شیخ را حاوی مطالب اخلاقی، تربیتی، عرفانی و اجتماعی توصیف کرد و اظهار داشت: این دیوان، دیوان کامل و مفصلی است و از چهار یا پنج بخش تشکیل شده است. یک بخش آن به مثنویات اختصاص دارد که درباره مسائل اخلاقی، عرفانی و اجتماعی است. وی بخش نان و حلوای این کتاب را عالی تر از سایر بخش های دیوان دانست و گفت: ویژگی دیوان اشعار شیخ بهایی این است که مطالب بلند عرفانی را به صورت سلیس و با واژه های ساده و همه کس فهم بیان کرده و اسامی آن را به عناوین مردمی مانند: نان و پنیر، شیر و شکر و... نام گذاری کرده است با این که خود شیخ در جایگاه بلندی از عرفان و حکمت قرار دارد.
یکی از کتاب های شیخ بهایی که مورد توجه علما قرار گرفته است، کتاب «چهل حدیث» شیخ بهایی است. این اثر از همان زمان حیات شیخ توجه علما را به خود جلب کرد و در همان ایام به فارسی ترجمه شد و پس از آن هم ترجمه های دیگری از آن ارائه شد. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی مترجم این کتاب در گفت وگویی با ایکنا یکی از کتاب های مورد استفاده اهل علم را همین کتاب برشمرد و گفت: کتاب اربعین ایشان یک کتاب حدیثی است که ٧ حدیث آن فقهی و درباره غسل، وضو و تیمم است و ٣٣ حدیث آن هم در زمینه اخلاق و معارف دینی است. وی با اشاره به این که مولف به نقل حدیث اکتفا نکرده و استنباط های خود را از حدیث مطرح کرده است، اظهار داشت: ویژگی اربعین که مورد توجه علما واقع شده آن است که راجع به احادیث استنباط های ارزشمندی دارد مثلا نوشته است این حدیث به این معنا اشاره دارد و آن را تفسیر و توضیح داده است. این محقق به کتاب های تفسیری شیخ اشاره کرد و حاشیه بر تفسیر بیضاوی را یکی از آن ها برشمرد و گفت: در این حاشیه شیخ بهایی نظرات تفسیری خود را بازگو کرده است. وی کتاب «مشرق الشمسین واکسیر السعادتین»، او را دیگر کتابی دانست که شیخ بهایی در آن به تفسیر آیات قرآن پرداخته است. وی افزود: در کتاب «توبره» هم که شبیه کتاب «کشکول» اوست، تفسیر برخی از آیات را آورده و پاره ای از روایات را هم توضیح داده است.
کتاب «مفتاح الفلاح» یکی دیگر از آثار شیخ بهایی است که در زمینه دعا نگاشته شده است. شیخ بهایی در این کتاب دعاهایی را جمع آوری کرده که در ٢٤ ساعت شبانه روز خوب است انسان این دعاها را بخواند. حجت الاسلام علی نظری منفرد مولف کتاب «برگزیده مفتاح الفلاح» درباره این کتاب به «ایکنا» گفت: شیخ بهایی در کتاب «مفتاح الفلاح» از کتاب های «تهذیب» شیخ توسی، «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق و «اصول کافی» کلینی استفاده کرده و سند برخی دعاها را هم ذکر کرده است. وی افزود: در این کتاب برای کسی که می خواهد به آداب نماز، مانند تعقیبات و مقدمات نماز مقید باشد و کارهای روزانه مانند لباس پوشیدن و نشست و برخاست خود را به هر دعا و ذکر انجام دهد نوشته شده است.
علم فقه که از حلال و حرام سخن می گوید کارهای واجب، حرام، مستحب، مکروه و جایزه را مشخص می کند. این علم، یکی از لازم ترین دانش ها برای جامعه اسلامی است؛ زیرا برنامه زندگی فردی و اجتماعی بشر را در همه ابعاد معین می کند. همه مسلمانان باید مسائل ساده شرعی را به اندازه نیاز، بیاموزند و بدانند چه کاری واجب است و چه کاری حرام، اما فقه استدلالی را فقط عالمان بزرگ فرا می گیرند و در این رشته تخصص پیدا می کنند. یکی از وظایف عالمان دین، آموزش احکام فقهی به زبان روان و ساده به عموم مردم است و از طرفی پرورش دانشورانی که علاوه بر اندیشه ها و اخلاق اسلامی، فقه استدلالی را به خوبی بدانند و مجتهد باشند. شیخ بهاءالدین، خود فقیهی بزرگ بود و برای رشد اطلاعات دینی و فرهنگ مذهبی مردم کوشش های فراوان داشت. او به منظور گسترش علم فقه، ١٩ کتاب و رساله در سطوح مختلف به رشته تحریر در آورده است. «جامع عباسی» و «حبل المتین» آثار شیخ بهایی در حوزه علم فقه هستند.
از بررسی شیوه نگارش بهایی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معماآمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثنی عشریه» است. این سبک نویسندگی در «خلاصه الحساب»، «فوائدالصمدیه»، «تهذیب البیان» و «الوجیزه فی الدرایه» آشکارتر است. بهایی تبحر بسیاری در صنعت لغز داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. «لغزالزبده» (لغزی است که کلمه زبده، از آن به دست می آید)، «لغزالنحو»، «لغزالکشاف»، «لغزالصمدیه»، «لغزالکافیه» و «فائده» از این دسته اند. نامدارترین اثر بهایی «الکشکول»، معروف به «کشکول شیخ بهایی» است که مجموعه گران سنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهایی محسوب می شود. بهایی در شمار مولفان پراثر در علوم مختلف است و آثار او که تماما موجز و بدون حشو و زواید است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و برشماری از آن ها شروح و حواشی متعددی نگاشته شده است. خود بهایی نیز بر بعضی تصانیف خود حاشیه ای مفصل تر از اصل نوشته است.
پایگاه خبری شفقنا
شیخ بهایی بی شک یکی از تاثیرگذارترین علمای اسلام در تاریخ تشیع بوده است. بهاء الدین محمدبن شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد معروف به شیخ بهایی از علمای بزرگ جهان تشیع است که تاثیر زیادی درتاریخ تشیع و علم و همچنین تاریخ فرهنگی – سیاسی ایران عصر صفوی داشته است. او در تمام علوم تبحر خاصی به دست آورد و نه تنها عالم دینی و مردی متکلم بود، بلکه با زنده کردن دوباره علم ریاضی، مهندسی و معمار بودن خود را در این رشته به رخ جهانیان کشید و رسالههایی در باب ریاضیات و نجوم نوشت و با علم کیمیا و علوم غریبه نیز آگاهی داشت، یونسکو نیز به پاس تلاشهای ستاره بیبدیل تشیع و مایه افتخار جهان اسلام، سال 2009 را به نام «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.به مناسبت سوم اردیبهشت روز بزرگداشت این عالم بزرگ،گوشه ای از شناخت نامه وی و نظر امام خمینی در رابطه با ایشان منتشر می شود.
به گزارش شفقنا به نقل از جماران، تببین فرهنگ و هنر ایران دوره ی صفوی قطعاً با بررسی نقش افراد یا شخصیت های برجسته ای چون شیخ بهایی بسیار کارساز است . او با تکیه به قدرت ایمان و استفاده از استعداد فطری و تلاش و کوشش بی وقفه خود، توانست قله های علوم زمان خود را یکی پس از دیگری بپیماید و به جامعیت علمی عصر خویش نائل آید. او همچنین با سفر به شهرها و کشورهای مختلف، حضور در محضر دانشمندان و عارفان بنام عصر خود و تحمل سختی های فراوان توانست در مسیر خود سازی نیز گام های بلندی بردارد.شیخ بهایی با استفاده از نزدیکی به سلاطین صفوی سعی در ترویج و تثبیت تشیع کرد.نزدیکی شیخ بهایی با حکومت نه به خاطر صله و هبه بلکه در راستای استفاده از امکانات حکومتی برای گسترش علوم و فنون و فلسفه و حکمت پیوند خورده با تشیع بوده است.امام خمینی علاوه بر اینکه در آثار خود چون شرح حدیث جنود عقل و جهل و چهل حدیث در مواردی به آرای شیخ بهایی مراجعه و استناد کرده است. در سخنانی از مشی مسالمت آمیز او با حکومت صفوی دفاع کرده است.
دفاع امام خمینی از عملکرد وشخصیت شیخ بهایی
امام خمینی درباره شیخ بهایی می فرمایند: «یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتى و متصل شده اند به یک سلاطینى با اینکه مى دیدند که مردم مخالفند لکن براى ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامى و ترویج مذهب حق اینها متصل شده اند به یک سلاطینى، و این سلاطین را وادار کرده اند ـ خواهى نخواهى ـ براى ترویج مذهب، مذهب دیانت، مذهب تشیع. اینها آخوند دربارى نبودند. این اشتباهى است که بعضی نویسندگان ما مى کنند. سلاطینْ، اطرافیانِ آقایان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسین در چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجره اش هست. اینها او را کشاندنش تو [ى] حجره، نه اینکه او اینها را کشیده است دنبال خودش. اینها اغراض سیاسى داشتند، اغراض دینى داشتند. نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلًا مجلسى ـرضوان الله علیهـ محقق ثانى ـرضوان الله علیهـ نمى دانم شیخ بهایى ـرضوان الله علیهـ با اینها روابط داشتند و مى رفتند سراغ اینها همراهى شان مى کردند، خیال کنند که اینها مانده بودند براى جاه و ـ عرض مى کنم ـ عزت، و احتیاج داشتند به اینکه شاه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتى بکنند! این حرفها نبوده در کار. آنها گذشت کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانى کرده اند براى اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها [ترویج کنند].... مردم آن عصر شاید اشکال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر کسى اشکال کند نمى داند قضیه را، نه [اینکه] غرض دارد، نمى داند قضیه را. زمان ائمه هم بودند. على بن یقطین هم از وزرا بود. در زمان ائمه هم بودند. خود حضرت امیر را چرا نمى گوییم؟ بگوییم حضرت امیر هم هست؟ حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه مصالح عالیه اسلام در نماز اینها رفت ـ عرض بکنم که ـ تبعیت از اینها کرد، براى اینکه یک مصلحتى بود که فوق این مسائل بود. سایر ائمه ـعلیهم السلامـ هم گاهى مسالمت مى کردند.» (صحیفه امام، ج3، ص: 240و241 _سخنرانی امام در نجف: 10 آبان 1356)
شیخ بهایی ادیب
شیخ بهاء الدین عاملی در عرصه ادبیات چه ادب عربی و یا فارسی دارای قوتی فوق العاده و مثال زدنی بوده است. وی با آن که زاده و پرورده خاندانی از تبار عرب است به مدد استعداد خداداد، فارسی را به نیکویی آموخته بود و آثار پخته فارسی اش به نظم و نثر گواه این مدعایند. این در حالی است که حتی پدرش با آن که در بلاد فارسی زبان محل مراجعات گردیده و به شیخ الاسلامی رسیده بود، به تصریح فضلایی مانند مؤلف ریاض العلماء یعنی میزرا عبدالله افندی شنیده نشده است که زبان فارسی آموخته باشد. پس محیط خانوادگی شیخ حتی در ایران، عربی زبان بوده است لیک بدان پایه بر آمد که امروز در تاریخ ادب فارسی و نگارشهای ایرانی او رادر زمزه برترین استادان سخن ایران در عهد صفویه یاد میکنند. و بدان پایه میرسد که معاشران ادیب و سخندانان او را دارای طبعی عالی و بلاغت و شیرینی بیان وصف کرده اند.
سرودههای فارسی او مانند مثنویات از جمله نان و حلوا و شیر و شکر و نیز تخمیس غزل خیالی بخارایی (تا کی به تمنای وصال تو یگانه ) قابل توجه است. مؤلف عالم آرای عباسی که خود نیز در مرتبهای والا از ادب و انشاء بوده شیخ را فردی که در فنون سخنوری قصب السبق از اقران ربوده اند، توصیف نموده است .
آثار شیخ در ادب عربی نیز مرتبهای والا دارد به طوری که از برجستهترین آثار منظوم شیخ به زبان عربی، چکامه الفوز والامان در ستایش حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه است این اثر آوازهای بلند یافته و شروح و تعلیقاتی نیز بر آن نوشته شده و حتی احمد بن علی منینی (متوفی 1172 ق) شرح مشهوری بر آن نوشته است.
حکمت و فلسفه شیخ بهایی
بهاء الدین عاملی را از ناقدان فلسفه معرفی کردهاند و شیخ با مذاق عرفانی ویژهای که داشت به فلسفه رسمی آن روز، که خود آن را حکمت یونانیان میخواند، به عین عنایت نمینگریست و در مقابل بیشتر به حکمتی ایمانی که در واقع همان عرفان اسلامی بود فرا میخواند. در حقیقت عاملی فلسفه را مأمن و خاستگاه چندان محکمی که بشود بوسیله آن به اطمینان رسیده و با ثمرات آن زندگانی و معرفت دینی رااستوار کرد نمیداند که این مطلب در برخی اشعار او انعکاس یافته است. البته در علت موضعگیریهای شیخ نسبت به فلسفه و حکمت یونانی باید توجه داشت که سخنان او در این زمینه از دو جا نشأت گرفته است. یکی منازعات دیرینی که در جهان اسلام میان متصوفان و متفلسان بود و شیخ نیز در این برش تاریخی از آن منازعات، به مانند بسیاری از سلف عرفانگرای خویش، حکمت یونانی را تا حدودی معارض اهل ایمان به حساب میآورد و دیگر مواضع عرفانی وی نسبت به عموم علوم چرا که اگر این دانشهامتکی به عوامل عاشقانه وذوق عارفانه نباشد ملال انگیز و اسباب قیل و قال اهل دنیاست و ثمرهای ندارد. البته شیخ بهایی خود نیز با حکمت و فلسفه آشناست و گاهی به آراء اهل فلسفه نیز پرداخته است چنانچه آن را در آثاری مانند الصدیقة الهلالیة گفتار فلاسفه آن روزگاران را مبنی بر امتناع خرق افلاک با قاطعیت رد کرده وادله آنان را برای اثبات این ادعا ناچیز دانسته است.
شیخ بهایی و ملاصدرا
صدرالدین محمدبن ابراهیم قوامی شیرازی، مشهور به ملاصدرا، از شاگردان معروف شیخ بهایی بوده است. ملاقات شیخ با ملاصدرا، یکی از پر ثمرترین ملاقات ها در طول تاریخ است. حضور استادی چون شیخ بهایی و شاگردی چون ملاصدرا، در مدرسه«خواجه» شور و حالی تازه پدید آورده بود. هر کلمه، جمله و یا اشاره ای مبنای بحثی پرجاذبه می گردید.
انطباق دو فکر، وحدت دو عقیده، یگانگی خط مشی و جهان بینی واحدی که این دو بزرگوار داشتند، آنان رابیش از بیش به هم نزدیک کرده بود.
عرفان شیخ بهایی
یکی از ویژگیهای و جنبههای شخصیت بهاء الدین عاملی عرفان او است. برخی از فضلای عصرش او رادر مقامی والا از عرفان دانستهاند. به طوری که نصرآبادی درباره او آورده است: در تزکیه نفس و تصفیه باطن عدیل نداشت . امروزدر تکیه بابارکن الدین چله خانهای وجود دارد که معروف است شیخ بهایی در آن مکان به ریاضت مشغول میشده است. و یا به نقل مرحوم جناب آمده است که شیخ در مدرسه بابا قاسم اصفهان حجرهای داشته که معروف به توحید خانه بوده و در آن به فکر و ذکر پرداخته است.
البته از بررسی آثار شیخ به ویژه از مثنویاتش بر میآید که علیرغم دلبستگیهایی که وی به تصوف و اندیشههای آنان دارد از برخی متصوفان و خانقاهیان روزگار خود سخت دلگیر و آزرده است. از بعضی صوفیان آن دوران نقل است که مدرسه و خانقاه در این جزو زمان به ابتذال و انحراف کشیده شده و هم فقر صوفیانه و هم علم دانشورانه ابزار جلب منافع مادی گردیده است. آنچه به دست میآید این که: انحرافات و بدعتهایی که در آن عصر در میان کثیری از مدعیان تصوف وجود داشت و بخصوص رفتارهای زشتی که از شماری از صوفیان قزلباش سرزده بود و میزد، سبب میگردید عالمان متعهدی که گرایش صوفیانه داشتند ولی متشرع بودند در سلوک و ریاضت خویش از بدعتها و هواپرستیهای مدعیان اجتناب میکردند، حتی المقدور طریق خود را از آنان جدا کنند و از هشدار و تحذیر درباره انحرافات دریغ نورزند.
از شیخ بهایی علاوه بر آثار و تألیفات علمی، آثار عمرانی بسیار برجای مانده است از آن جمله می توان به حمام معروف شیخ، طراحی و معماری شهر نجف آباد و حصار شهر نجف اشرف اشاره کرد. وی همچنین در معماری مسجد امام و در اتمام بنای معروف مسجد شیخ لطف اللّه نیز دست داشت. شعر رسای عربی که بر سر در زیبای مسجد شیخ لطف اللّه منقوش است نیز از آثار اوست.
بنا به قول صاحب تاریخ عالم آرای عباسی، شیخ، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب رااز محضر پدر، حکمت و کلام را از مولانا عبداللّه مدرسی یزدی، ریاضی را ملاعلی مذهب و ملاافضل قاضی مدرس و ملامحمد باقر بن زین العابدین یزدی و طب را از حکیم عمادالدین محمود آموخت. در موردشاگردان او گفته شده است که متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن یازدهم ه.ق از او کسب علم کرده اند. ملاصدرای شیرازی، ملامحسن فیض کاشانی، محمدتقی مجلسی و فیّاض لاهیجی از مهم ترین شاگردان وی به شمار می روند
ـ کتب فقهی و اصولی؛
«رسالةالحریریة»، «اثناعشریات خمس»، رسالهای درباره «قصرالصلاة فی الاماکن الاربعة»، رسالهای در باب «استحباب قرائة السورة بعد الحمد فی الصلاة»، «تحریم ذبائح اهل کتاب»، «رسالة الاعتقادیة» که شیخ بها این رساله را برای تفاوت مذهب شیعه اثنی عشری با دیگر صاحبان عقاید فاسدی که خود را شیعه میخواندند، نگاشت، «غرائب سور القرآن»، رساله «ارثیه» یا «فرائض البهائیة».
«جامع عباسی» شاخص ترین اثر شیخ در باب فقه است که به زبان فارسی نگاشته که اولین اثر رساله فقه فارسی غیر استدلالی محسوب میشود.
«الزبدة فی الاصول» مهمترین اثر شیخ در اصول است.
«اربعین» طبق پیروی از حدیث رسول مبنی بر نقل چهل حدیث از او، شیخ بهایی نیز طبق سنت دیگر علما به تالیف اربعین روی آورد، با این تفاوت که شرح کافی و جامع درباره احادیث یاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروفترین اربعینها میباشد و این اثر بعد از مثنوی سوانح حجاز، تنها اثری است که شیخ در آن به مباحث سیاسی پرداختهاست.
ـ کتب تفسیر و روایی؛
«عین الحیاة»، «عروةالوثقی»، «حبل المتین فی الاحکام الدین»، «مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین».
ـ کتب فلسفی؛
رسالاتی موسوم به «جوهر الفرد».
ـ کتب ادعیه؛
«حدائق الصالحین فی شرح صحیفه سید الساجدین»، «شرح دعای صباح»، «حدیقة الاخلاقیة»، «حدیقة الهلالیة»، «مفتاح الفلاح».
ـ کتب نحوی؛
«صمدیة فی النحو»، شامل فایدههای پر ارزشی از قوانین عرب است و مانند معمول کتابهای نحوی مطالب مختصر و موضوعی آمده ولی شیخ با توزیع موضوعات ابتکاری، وجهه دیگری به آن بخشیده است.
ـ کتب علمی؛
«خلاصة الحساب»، مهمترین تالیف شیخ بهایی در باب ریاضیات است، «تشریح الافلاک»، «تحفه حاتمی» یا «هفتاد باب در اسطرلاب».
و همچنین «لغز الزیده» یا «لغزیة» یا «رضویة»، «لغز قانون فی الطب»، «لغز الکافیة فی النحو»، «لغز فوائد الصمدیه»، «لغز کشاف»، «لغزی به مادر»، «لغزی درباره علی» که این لغزها، چیستانهایی است که شیخ در قالب آنها بیان کرده است.
ـ کتب ادبی؛
مثنویها؛ «نان و حلوا»، «شیر و شکر»، «نان و پنیر»، «طوطی نامه» و «موش و گربه».
ارتحال شیخ بهایی
به روایت تاریخ عالم آرای عباسی، شیخ بهایی در چهارم شوال سال 1030و به روایتی دیگر، 1031 ه.ق در بستر بیماری افتاد و پس چند روز، روح بلند، جستجو گر و بی قرار او از زندان تن جدا شد و به عالم معنا پَر گشود. . اصفهان پایتخت صفویه غرق در ماتم بود. پیکر شیخ را در مسجد جامع عتیق اصفهان غسل دادند در تشییع جنازه او میدان نقش جهان اصفهان، با آن وسعت، آن قدر پر جمعیت شده بودکه حرکت را بسیار دشوار کرده بود. بیش از 50 هزار نفر در تشییع جنازه او شرکت داشتند علامه محمدتقى مجلسى بر وى نماز گزارد و بنا به وصیّت او پیکرش را به مشهد مقدس انتقال دادند و در پایین پای مبارک، در محلی که زمانی محل تحصیل او بود، به خاک سپردند.
منابع:
سید حسین آل طه - مجله گلبرگ-بهمن 81 –شماره 38_ ص109.
سید مصطفی طباطبایی- پایگاه راسخون-جایگاه شیخ بهایی در فرهنگ و تمدن عصر صفوی
صحیفه امام-جلد سوم- ص 240و241
چهل حدیث روح الله الموسوی الخمینی
شرح جنود عقل و جهل روح الله الموسوی الخمینی
انتهای پیام
به مناسبت سالروز بزرگداشتِ شیخ بهایی، در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی دایر شده است
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) - نمایشگاه «آثار و نوشتههای شیخ بهایی، حکیم، فقیه، عارف، منجّم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورّخ و دانشمند نامدار سدههای دهم و یازدهم هجری»
به مناسبت سالروز بزرگداشتِ شیخ بهایی، گنجینه ارزشمندی از دستنویسهای کهن، کتابهای چاپ سنگی و چاپی، مربوط به آثار و نوشتههای حکیم، فقیه، عارف، منجّم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورّخ و دانشمند نامدار سدههای دهم و یازدهم هجری، در نمایشگاهی علمی و فرهنگی، از 3 تا 10 اردیبهشتماه در محل کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی به نمایش گذاشته شده است.
به گزارش شفقنا به نقل از روابط عمومي و امور بينالملل سازمان كتابخانهها، موزهها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، رئیس این سازمان با بيان اين مطلب گفت: «بهاءالدین محمد بن حسین عاملی، معروف به شیخ بهایی، هشتم اسفندماه سال ۹۲۵ خورشیدی در بعلبک زاده شد و هشتم شهریورماه سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت».
محمدهادی زاهدی خاطرنشان کرد: «از این دانشمند نامدار که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات، مهارت داشت، در حدود ۹۵ کتاب و رساله در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، هنر، فیزیک و ... بر جای مانده است».
وی افزود: «به پاس خدمات این دانشمند بزرگ شیعی به دانش ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ میلادی را به نام او، سال “نجوم و شیخ بهایی” نامگذاری کرد».
زاهدی با بیان این که در كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي بيش از 1100 دستنویس (نسخه خطی) متعلّق به شيخ بهايي نگهداري ميشود كه از مجموع آنها مجموعهای ارزشمند گزینش شده و در این نمایشگاه در معرض نمايش عموم قرار گرفته است، افزود: «در اين نمايشگاه، برگزیدهای از دستنویسهای كتابخانه شخصي شيخ بهايي كه توسط ايشان در آغاز سده يازده هجري قمري به روضه منوّر رضوي وقف شده و وقفنامه آنها به مُهر و دستخط ايشان است، در معرض نمايش قرار گرفته است كه از نظر علمي و تاريخي داراي اهميت فراوان هستند».
زاهدی از شرح تشريح الافلاك، مفتاح الفلاح، خلاصة الحساب و شرح صحیفه به عنوان برخي از دستنویسهای بهنمايشدرآمده در اين نمايشگاه نام برد و اظهار داشت: «نظم الحساب، اعتقادات، جامع عباسی، کشکول، اربعین و مثنوی نان و حلوا نیز برخی از آثار چاپ سنگی بهنمایشدرآمده در این نمایشگاه هستند».
وی در پایان به جایگاه و اهمیت این نمایشگاه اشاره کرد و گفت: «از آنجا كه بسياري از آثار شيخ بهايي توسط دانشمندان و هنرمندان بزرگ عصر صفوي، كتابت و كتابآرايي شدهاند، اين نمايشگاه از نظر هنر كتابت، تذهيب و كتابآرايي نیز داراي اهميت فراواني است».
گفتني است که نمایشگاه «آثار و نوشتههای شیخ بهایی، حکیم، فقیه، عارف، منجّم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورّخ و دانشمند نامدار سدههای دهم و یازدهم هجری»، از 3 تا 10 اردیبهشتماه، صبح و بعد از ظهر در محل کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، پذیرای عموم علاقهمندان به آثار فرهنگی و معنوی است.
شيخ بهایی نه تنها فلسفه يوناني و اسلامي، بلكه تمامي علوم رسمي ـ از رياضيات و طبيعيات گرفته تا فقه و صرف و نحو و علم اصول ـ را نیز بي فايده ميداند اما در مقابل، عشق و ايمان و عرفان صحيح را تمجید كرده و از مدرسين ميخواهد كه درس عشق بياموزند.
نام دقیق شیخ بهایی «محمد بن عزالدين حسين بن عبد الصمد بن شمس الدين محمد بن علي بن حسين بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي» و كنیه او «ابوالفضائل» است. لقب اصلی او «البهائي» است كه به «بهاء الدين» منسوب است. «العاملي» در نسبت با جبل عامل در لبنان و «الجبعي» در نسبت با روستاي «جُبَع» به ضم جيم و فتح باء و عين مهمله و با مدّ گفته ميشود «جُبَاع» كه در جنوب شرقي شهر صيداست واقع است و همواره مجمع دانشمندان و دانشجويان "جبل عامل" بوده است.
ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگی از ميان ايشان برخاسته اند. خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است. نام «الحارثي الهمداني» با توجه به «حارث بن عبدالله الاعور الهمداني»- كه از اصحاب و مخلصين اميرالمؤمنين علي(ع) بوده- به او نسبت داده شده است. شيخ بهايي در اشعار، نام بهايي را براي خود برگزيد و از اين رو به شيخ بهايي شهرت يافته است. مجموعه اشعار فارسي و عربي شيخ بهاء الدين را، "محمدرضا حرّ عاملي" فرزند شيخ حرّ عاملي گرد آوري كرده و ديواني گرانبها پديد آورده است.
شيخ بهائي – همان طور كه در «سلافة العصر» و غيره آمده است - در روز چهارشنبه، 27 ماه ذي الحجه سال «953 هجري قمري»، مصادف با سال« 1547 ميلادي»، در شهر «بعلبك» لبنان متولد شده است، هرچند در مورد زمان و مكان ولادت وی، اقوال ديگري نيز وجود دارد. در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى نيز اقوال گوناگون وجود دارد. شیخ در روز 12 ماه شوال سال «1030 ه.ق» هجري در اصفهان از دنیا رفته است که اين تاریخ بر مبناي قول شاگرد شيخ بهايي- سيد حسين بن سيد حيدر حسيني كركي عاملي مجلسي - می باشد كه اولين كسي بوده كه در بستر مرگ شیخ حاضر شده و بر جسد شریف او نماز گزارده است.
طبق قول علامه مجلسي- یکی از شاگردان برجسته شیخ- عمر او حدوداً 81 يا 82 سال بوده است. جسد شريف او نیز بنا به وصيت، به مشهد امام علي بن موسي الرضا (ع) انتقال یافت و در نزديكي حرم مطهر به خاک سپرده شد. پدر شيخ بهائی «عزالدين حسين بن عبدالصمد حارثي همداني عاملي» دانشمندي ماهر و محققي دقيق و متبحر و اديبي جامع و شاعري عظيم الشان و جليل القدر و از شاگردان «شهيد ثاني» بوده است که پس از شهادت شهيد ثانى، در ايام جوانى، در اثرسختگيريها و كارشكنيهايى كه در امور شيعه در جبل عامل پيش آمده بود به دنبال دعوت عالم بزرگ "شيخ علي منشار عاملي" انجام گرفت. هنگام ورود به قزوين، به خانه همين عالم بزرگ وارد شدند و بدين گونه خاطرات دوستي ديرين در سرزميني تازه و حال و هواي آزادي، تجديد شد و روابط محكمتري بين اين دو فقيه فرزانه پديد آمد. ایشان داراي آثاری از قبيل: كتاب «چهل حديث»، رساله در رد اهل وسواس، حاشيه الارشاد، مناظره با بعضي فضلاء حلب درباره امامت و چند نوشته دیگر بوده است.
شيخ بهايي در يكي از مهمترين ادوار تاريخ ايران يعني عصر صفويه مي زيسته است.رابطه عالمان دين و دربارها و پادشاهان معمولاً خوب نبوده است؛ علماي شيعه در طول تاريخ با پادشاهان و قدرتمندان در حال مبارزه و درگيري پيدا و پنهان بوده اند. آنان تكيه به ظالم را سبب ورود به آتش جهنم مي دانستند و هر گونه كمك به ستمگران را گناه مي شمردند. حتي آوردن قلم و يا دوات را براي آنان، گناهي بزرگ به حساب مي آورند.
در دوران صفويه كه اولين حكومت شيعه در منطقه اي وسيع تشكيل شد، دانشمندان زيادي با آنان همكاري كردند. راز اين همكاري اين بود كه شاهان صفوي قدرت خويش را مرهون علما مي دانستند و گاه از ايشان در اداره امور مملكت اجازه مي گرفتند و قوانين كشور برگرفته از فقه شيعه بود. شيخ بهايي خود با پادشاهان صفوي مخصوصاً شاه عباس اول و شاه طهماسب ارتباط نزديك داشت ولي پيوندي كه او با دربار داشت، از موضع هدايت و رهبري بود. او از قدرت آنان در جهت اقتدار دين و حمايت از محرومين بهره مي برد. شيخ بهايي هرگز به تملق و چاپلوسي شاهان نپرداخت. او دربارها را اسلامي مي خواست نه اسلام را درباري. او ديانت را دستورالعمل سلطنت مي دانست نه سلطنت را حاكم مطلق دين و دنياي مردم. او دولت ها را كارگزار دين و متعهد به قوانين خدا مي خواست نه دين را توجيه گر كارهاي نادرست دولتها.
شيخ بهايي از زاهد نمايان و عالمان چاپلوسي كه خود را به شاهان نزديك مي كنند و در قرب شاهان جاه و جلال و آب و نان مي جويند به شدت انتقاد مي كند و صريحاً اين قرب را "نان و حلوا" مي نامد:
نان و حلوا چيست، داني اي پسـر قرب شاهان است، زين قرب الحذر
مي برد هوش از سر و از دل قرار الفرار از قرب شاهـــــــــــــان، الفرار
فرّخ، آنكو رخش همت را بتاخت كام، از اين حلوا و نان، شيرين نساخت
حيف باشد از تو اي صاحب سلوك كاين همه نازي به تعظيـــــــــــم ملوك
قرب شاهان آفت جــــــــــان تو شد پايبند راه ايمــــــــــــــــــــان تـــــو شد
جرعه اي از نهر قرآن نوش كن آيه ي لا تركنوا را گوش كــــــــــــــن
مهاجرت اول شیخ با پدرش از سرزمين مادري به ايران بود که در آنجا زبان فارسي آموخت و تا جائی پيش رفت كه ایران وطن دوم او شمرده می شود. شیخ بهائی در دو شهر علمي ايران آن روزگار يعني قزوين و اصفهان درس خواند و نزد پدرش و ساير اساتيد مشهور عصر تلّمذ نمود ورفته رفته مدارج کمال را سپری کرد. در همين اثناء بود كه با همسر خود، دختر شيخ الاسلام زمان یعنی «شيخ زينالدين علي منشار عاملي» آشنا شد ، دختری که يگانه فرزند پدرش بود و پس از در گذشت پدر، تمام ماترك او از جمله كتابخانه بزرگ وکاملی به آن دختر ارث رسيد. گفتنی است که «شيخ منشار» كتابخانه بزرگي شامل چهار هزار جلد كتاب داشت كه اكثر آن کتب را از سرزمین هندوستان - که مدتی از زندگی خودرا در آنجا سپری کرده بود- با خود به ایران آورده بود. شيخ بهايي و همسرش هر دو از آن كتابخانه گرانبها استفاده و بهره كافي بردند.
پادشاه آن روزگار ايران ـ شاه عباس صفوی ـ شیخ بهائی را فرا خواند و او را به عاليترين مدارج يعني شیخ الاسلامی رسانيد و شيخ بهايي نيز كتاب «جامع عباسي» در فقه را به «شاه عباس» اهدا نمود. اگر كسي با نگاهي دقيق و روشن در احوال شيخ نظر كند به وضوح در مييابد كه او اين مقامها ومناصب دنيوي را کاملاً بيارزش ميدانست و اين ناشی از عشق شيخ به تنهايي و عزلت و سير به طريق اهل سلوك و عرفان می باشد. او فقری را پيشه خود کرده بود كه فخر كائنات، پيامبر اعظم(ص) به آن افتخار كرده و بر تمام مناسب و درجات دنیا ترجيح می داد.
شيخ بهايي پس از درگذشت پدر همسرش – شیخ علی منشار – به درجه شیخ الاسلامی رسید. سپس به زيارت بيت الله الحرام مشرف شد و پس از عزیمت به «مدينه منوره» مدت بسیار زیادی از عمر گرانمایه خویش را صرف سیر و سفر نمود. باید دانست در حالي كه آوازه شهرت شیخ در آفاق پيچيده بود، در خلال اين سفرها همواره به طور مخفيانه و ناشناس مسافرت می کرده است. سپس تمام عتبات مقدس عراق و مشهد امام رضا(ع) را زيارت نمود و بعد به هرات رفت و از آنجا به مشهد، آذربايجان، مصر، قدس شريف، دمشق، شام، حلب و سرزمينهاي ديگر مسافرت نمود.
درهر سرزمين مدتي توقف كرد وهمواره شمار كثيري از اصحاب كمال و معرفت و فضل، گرد او بودند. شیخ در خلال اين سفرها همواره مورد احترام ديگران بوده و خود نیز بسيار کسب تجربه نموده و بهره ها رسانده است. همچنین مباحثات و مناظرات علمي و مذهبي بسياري با دانشمندان مذاهب ديگر داشته كه همگان به برتری او اذعان دارند. حقيقتاً جاي تأسف است كه اخبار سفرها و سياحتهاي شيخ بهايي ، با وجود اين مدت طولاني گشت و گذار، تدوين نشده زيرا بيترديد در اين سفرها و با وجود كثرت علوم و اطلاعات شيخ، حوادث لطيف و جالب و قضاياي عجيبي روي داده است.
شیخ بهائی پس از اين غیبت و گسست طولاني به پايگاه خويش يعني اصفهان بازگشت تا اینکه در این ایام نظر بزرگان زمان متوجه او شد تا از صفاي باطن و انوار افكار بكر و عالي او استفاده نمايند، حتی «شاه عباس کبیر» نیز او را مصاحب حضر و سفر خويش قرار داد و در سفر به مشهد مقدس او را با خود برد وپس از زیارت مرقد مطهر نذر خویش ادا کرد. درباره اين سفرها حکایات و روایات بسیاری وجود دارد كه برخي از آنها ممكن و برخي ديگر بعيد يا آميخته با خرافات ميباشد.
شخصيت جامع شيخ بهائی:
آثار وجودي و تجليات ذات افراد گوناگون، نشانگر شخصيت آنها ميباشد، حتی این آثار ميتوانند از زمان و مكان خاص نيز فراتر رفته و به زمانها و جوامع مختلف سرايت يابد تا جايئكه شايد تا ابد در تاريخ انساني باقي بماند. هرچه آثار وجودی افراد شدیدتر باشد شخصيت آنها نيز والاتر و عاليتر است و اين موضوع را می توان به عینه درباره شيخ بهايي ملاحظه کرد ، به نحوی که تجليات شخصیت جامع الاطراف و آثار علمی او در دانشهاي گوناگون نظير فقه و اصول، حديث و تفسير، عرفان، حساب، هندسه و معماري، نحو، نجوم و كلام كم نظير است.
درسراسر تاريخ علوم و تمدن اسلامي ، عده كثيري دانشمند به چشم می خورند كه هر يك از آنها دریک علم ويا یک فن خاص و يا تنها در حیطه علوم ديني بارز بودهاند، شاید برخی نیز از علوم ديني منقطع شده و برخي دیگر از علوم دنيا تجرد گزيدهاند تا جايي كه هر يك از آنها تنها در محدوده يك فن وعلم خاص چیره دست شدهاند. اما شيخ بهايي عقاید تمام مکاتب و مذاهب را مطالعه نموده و با رجال آنها بحث و گفتگو داشته - گويي يكي از افراد آن قوم بوده است ـ و همین امر يكي از اسرار برتري ومحبوبیت او در جوامع و اذهان ميباشد. او با فقها، فقيه و با محدثين، محدث و با صوفیان، صوفي، با فلاسفه، فيلسوف و با اصحاب تعليم ، رياضيدان و با دانشمندان نحو، نحوي بود.
شيخ بهايى در زمينههاى مختلف اطلاعات و آگاهى دارد و همين آگاهى ووسعت معلومات، نوعى جاذبيتبه آثار او بخشيده است كه از ميان انبوه آثار گذشتگان، كتابها و تاليفات او را به صورت كتاب روز و مورد علاقه درآورده است.في المثل دركتاب«اربعين»كه يك كتاب حديثى و فقهى است،از مسائل رياضى و هيات نيز استفاده كرده است،و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختيار خواننده قرارداده است.او در موارد گوناگون با زبان نظم و نثر دست دعا و تمنا به پيشگاه خداي بي همتا برداشته و نيازهاي شخصي و جمعي را از خداي سبحان طلب نموده است. اشعار شيخ بهاء الدين روح نيايشگر و خاشع او را در برابر پروردگار جهان نشان مي دهد. شيخ بهايي معناي عميق دعا را به خوبي احساس مي كرد و هنگام دعا با تمام روح از خدا مي خواست و نيازهاي خود و امت اسلام را مطرح مي كرد. او سعي فراوان داشت كه مردم مسلمان با معناي ادعيه آشنا شوند، و براي آشنا ساختن مردم با معارف بلند دعاها، سه كتاب ارزشمند نوشته است: شرح دعاي صباح، شرح دعاي هلال و مفتاح الفلاح.
شيخ بهايي در كتاب اول، دعاي معروف "صباح" را كه از حضرت علي(ع) نقل شده توضيح داده است. اين دعا كه مطالب عرفاني فراوان دارد در كتاب معروف مفاتيح الجنان آمده است. كتاب دوم، در مورد دعاي هلال (يكي از دعاهاي زيبا و پرمعني صحيفه سجاديه) است. شيخ در اين كتاب، دعا را از امام زين العابدين(ع) نقل و تفسير كرده است.
كتاب مفتاح الفلاح، يعني "كليد رستگاري" درباره اعمال و آدابي كه در شبانه روز مستحب مي باشد نوشته شده است. رهنمودهاي شيخ بهايي درباره خودسازي و عبادت در اين كتاب آمده و متن عربي آن توسط يكي از شاگردانش به زبان فارسي ترجمه شده است. شيخ بدون ترديد به سه زبان مهم و رايج عصر خويش، مسلط بوده و عربي و فارسي و تركي را به خوبي مي فهميده و بدان گفتگو مي كرده و در مورد عربي و فارسي آثار فراوان دارد. در زمينه زبان تركي، سفرهاي طولاني او به آذربايجان شوروي و ايران - در لباس درويشي در مناطق تحت نفوذ دولت عثماني- اين موضوع را ثابت مي كند، به علاوه شعرهايي به زبان تركي در "كشكول" آورده است كه اين مهارت وي را آشكار مي سازد.
شیخ در نيمه اول قرن يازدهم هجرى و در ربع اول قرن هفدهم ميلادى زندگى مى كرد، قرنى كه براى مورخين داراى اهميت و اعتبار ويژه اى است. قرن هفدهم ميلادى، قرن پيشرفت و رنسانس علمى در اروپا نام گرفته است، از طرفى در اين زمان زمامداران نامدارى حاكميت داشته اند، مانند«سليمان قانونى» در عثمانى كه قلمرو حكومت عثمانى را تا قلب اتريش گسترانده بود يا شاه عباس صفوى اول در ايران، يا سلطان مغول محمد شاه اكبر در هندوستان و در اروپا نيز ملكه اليزابت اول در انگلستان و لوئى چهاردهم در فرانسه حكومت داشتند.
همه اين زمامداران، برخلاف اسلاف و اقران خود، عموما معروف به علم دوستى و دانش طلبى بوده اند و در روزگار اين حكومتها، دانشمندان و هنرمندان نامى در سراسر جهان پا به عرصه حيات نهادند، فی المثل در انگلستان «فرانسيس بيكن» صاحب مكتب تجربى (1561-1626 م 968-1035(ه.ق) كه از ميراث غنى فرهنگ اسلامى بهره ها برده است. «شكسپير» شاعر نامدار (1564-1616 م 971-1021 ه.ق)، و در فرانسه «رنه دكارت» (1592-1655 م 1000-1065 ه.ق)، شاعر و نمايشنامه نويس، «كورلى» (1604-1686 م1013-1099 ه.ق) و «مولر» (وفات 1622 م 1031) (همان سال وفات شيخ بهايى)، و در آلمان، فلكى دان معروف، «كپلر» و در ايتاليا «گاليله» (1564-1642 م971-1052 ه.ق)رشد و نما يافته اند.
در مورد شيخ بهايي گفته اند او قبل از«نيوتن» دانشمند انگليسى، به قوه جاذبه زمين توجه داشته و در مورد سقوط آزاد اجسام بر حسب جاذبه خورشيد، ثوابت، سيارات و اقمار بحث و گفتگو نموده است. در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانكه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه می گویند وی ساخته است.
در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه كه هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است كه معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند كه هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.
دیگر از كارهای علمی كه به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی كاریز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرین كمر، یكی از بزرگترین كاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این كاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند. دیگر از كارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یك قرن و نیم اختلاف داشته اند.
همچنین از كارهای شگفتی كه به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار كهنه نزدیك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته كه با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه كرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدید همچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود كه اگر روزی آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.
شیخ يكى از پربركت ترين علماى جهان اسلام از نظر تاليف و تنوع در آن بوده است. برخى تعداد تأليفات او را با توجه به رساله ها و تحشيه ها و تعليقه ها به عدد 200 جلد رسانده اند.
شیخ عاشق آزادگي بوده و از تصنع و تكلف در زندگي بیزار بود . در زندگي فطرتي خداجو و ساده داشت واین در حالي بود كه در زمان و مكان او متصنعين و متكلفين ، بسيار زياد بودند چنانچه بعضي از مورخين گفته اند که تصنع و تكلف برخی تا جايي بوده كه آنها از ديده شدن در ميادين شهر و اختلاط با عامه مردم دوري ميجستند.
گستره دید وپهنه فرهنگ شيخ بهايي به وسعت ابعاد انساني است زیرا او از تعصبي كه تحجر و تنگ نظري و انكار عقاید ديگران را ترويج كند بيزار بود ، بطوري كه با طبقات گوناگون وگروه هاي مختلف معاشرت مينمود و با ديدن واقعيتها ، دقائق نفوس بشري را ميشناخت.
شيخ بهايي در روزگار شاه عباس معروف، نقش سياسي مهمي در اداره امور كشور داشت.او مدّت ها در هرات "شيخ الاسلام" بود و كليّه امور ديني مردم را رهبري مي كرد. پس از مدتي از اين سمت كناره گيري كرد و به مسافرت هاي حجاز و مصر و شامات و عراق و آذربايجان پرداخت و پس از سال 1006 قمري كه شاه عباس كبير، رسماً اصفهان را پايتخت قرار داد منصب شيخ الاسلامي اصفهان را به عهده گرفت.
وی در یکی از نوشتههایش میگوید: «من اگر از لبنان نیامده بودم و با حکومت و سیاست در نیامیخته بودم، از جمله زاهدترین مردم بودم» و آنگاه این شعر را ذکر میکند که:
من که به بوی شبدری در چمن هوس شدم برگ گلی نچیدم و زخمی خار و خس شدم
مرغ بهشت بودم و قهقهه بر فرشتــه زن در پی صید پشهای هم تک خرمگس شـدم
از سال هاي 1012 قمري تا 1019 مجدداً به مسافرت پرداخت و به شهرهاي گوناگون حجاز، شام، آذربايجان و غيره رفت و در اين مدت از مقام شيخ الاسلامي كناره گيري كرد. در سال 1019 قمري كه به اصفهان بازگشت تا آخر عمر، از رجال مهم مذهبي و سياسي كشور بود و امور شرعي اصفهان و مقام شيخ الاسلامي را بر عهده داشت .
نظر شيخ بهائی درباره علوم رسمی و حكمت يونانی :
شيخ عليرغم احاطه و علم كامل درتمامي علوم و معارف - از جمله نحو و شعر و اصول و فقه وتفسير و حديث و حساب و هندسه و نجوم و فلسفه اشراقي و مشائي و كلام اشعري و معتزلي و حتي علوم غريبه - معتقد بود كه هيچ يك از اين معارف نميتوانند در مقابل و يا همسنگ تصوف و عرفان صحيح قرار گيرند.
چند و چند از حکمت یونانیـــــان حکمت ایمانیان را هم بخـــــــــــوان
سوُر رسطالیس و سوُر بوعلــــی کــــــــــی شفا گفتـــــــــه نبیِّ معتلی
با دف و نــی دوش آن مرد عرب وه چه خوش میگفت از روی طرب
ایها القومُ الذی فـی المدرســـــــه کل ما حصَّلتمــــــوهُ وَســـــــــــوَس
در همین ابیات به نکته دیگری هم اشاره میکند. روایتی است که پارهای از محدِّثان از پیامبر آوردهاند که ایشان گفتهاند؛ باقیمانده غذای مؤمن شفاست. شیخ بهایی به این روایت اشاره میکند ولی میگوید، پیامبر اسلام کی گفته که باقیمانده غذای بوعلی و ارسطو شفاست؟ شما که پسماندههای فکری آنها را میخورید شفای روحی پیدا نمیکنید. آن حکمت یونانیان است و این حکمت، امت اسلام و تمدن اسلامی را در زیر لگدهای خود خفه کرده است. حالا نوبت کشیدن نفسهای تازه و پاک است. نوبت چنگ زدن در حکمت ایمانیان است. برای اینکه مقصود خود را روشنتر کند، اشاره به مفهوم عشق و حُسن میکند. میگوید که:
آن کس را که نبود عشق یار بهر او پالان و افساری بیار
تا اینجا میبینید که سه مقوله فربه سخن رفته است. یکی حکمت که قسمت میشود به حکمت یونانیان و دیگری حکمت ایمانیان، یعنی مفهوم ایمان هم در اینجا به کار گرفته شده و سومی مفهوم مهر و عشق و حسن که آنها هم با هم مرتبطند.
شیخ بهایی در گفتن این سخنان مبتکر نیست. او این درس را آغاز نکرده است. آغاز کنندهی اصلی این درس، عارفان ما و در صدر آنها مولوی بود. اما در مولوی تعبیر حکمت یونانی و حکمت ایمانی را نمیبینید. تعبیرات متفاوتند اما بر آنچه که شیخ بهایی گفته است، منطبقند.
به عبارت ديگر مقابله با حكمت ايماني ـ كه همانا قره عين يقين و غايت قصواي اهل دین و منتهي آمال عارفين و نهايت منازل عارفين ميباشد ـ ممکن نیست، چرا كه حكمت ايماني راهنماي پيروان شريعت محمدي و طريقت علوي ميباشد و انسان را به سوي اخذ سنن طیبه و تصفيه نفس از اخلاق ناپسند و تخليه آن از اوصاف خبیث و آراستگي به صفات زيبا دعوت ميكند که نتيجه قطعی آن، ترک كبر و غرور و انانيت و حرص و شهوت وغضب وغایت نهائی آن، انکشاف عشق حقیقی و تجلی حقیقت و محبت به تمام موجودات و کائنات عالم است.
شیخ بهائی معتقد است که حاصل و نتیجه علوم وفنون گوناگون، در صورت عدم تلاش براي نيل به معرفت خالق و خدمت خلق، عشق به دنيا و غفلت از حق و حقيقت بوده و موجب كبر و غرور و تفاخر و تكاثر و ريا خواهد شد. به همين دليل زماني كه بين حكمت يوناني ـ اعم از ارسطويي و افلاطوني و حكمت اسلامي اعم از اشراقي و مشائي ـ و بين حكمت ايماني مقایسه شود ، نه تنها در مييابيم كه آن كوششها، تلاش بيهودهاي است، بلكه در می یابیم که سورهای منطقی ابن سينا و اتکای محض بر عقل، نيرنگ شيطان و پس مانده دانش يونانی است.
دل منور كن به انوار جلـــــي چند باشي كاسه ليس بوعلـــــــي
سرور عالم شه دنيا و ديــــــن سور مومن را شفا گفت اي حزين
سور رسطاليس و سور بوعلي كي شفا گفته نبي منجـــــــــــــلي
سينه خود را برو صد چاك كن دل از اين آلودگيها پاك كــــــــن
شيخ بهايي معتقد است كه بحث فیلسوفان درباره رطب و يابس و برهان تناهي ابعاد، سبب غرور و غفلت است و برهان ثبوت عقول دهگانه، افتضاح انسان و تفكر و اندیشه در مسأله هيولی و صورت، موجب اتلاف وقت و عمر بوده و هیچ یک از آنها مرضي را شفا نداده و مشكلي را حل نميكنند.
يك درنگشود ز مفتاحش اشكال افزود ز ايضا حش
ز مقاصد آن مقصد ناياب ز مطلع آن طالع در خواب
راهي ننمود اشـــارا تش دل شاد نشـد ز بشاراتش
محصول نــداد محصل آن اجمــال افـزود مفصل آن
تاكي ز شفاش شفا طلبي وز كــاسه زهر دوا طلبي
تا چند چو نكابتيان ماني بر سفره چــركن يونـاني
بنابراین شيخ نه تنها فلسفه يوناني و اسلامي، بلكه تمامي علوم رسمي ـ از رياضيات و طبيعيات گرفته تا فقه و صرف و نحو و علم اصول ـ را نیز بي فايده ميداند و معتقد است كه آنها به جز خيالات و صور واهی، هيچ نيستند و تنها سبب غفلت انسان و دوري او از حق و حقيقت ميباشند.
زان نگردد بر تو هرگز راز گر بود شاگرد تو صد فخر راز
او همچنین صرف عمر در صرف و نحو و بيتوجهي به عشق و عرفان را این گونه سرزنش ميكند:
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف از اصول عشق هم خوان يك دو حرف
و اما در مقابل، عشق و ايمان و عرفان صحيح را تمجید كرده و از مدرسين ميخواهد كه درس عشق بياموزند و از دانش پژوهان ميخواهد كه ـ هر چند يك يا دو حرف ـ عشق بياموزند. زيرا عشق است كه انسان را از علائق جسماني و قيود دنيوی آزاد ميكند و قلوب و صدور را مانند نور كوه طور، منوّر ساخته و قلب را به لوح محفوظ تبدیل می کند.
شیخ معتقد است تنها آن درس و بحث و تحقيق كه وصول به حقيقت و تمييز حق از باطل را واجب كند و به قصد قرب خداي تعالي باشد، ماجور است، در غير اين صورت تحقيقی بيفايده و «بئس المرض» ميباشد.
درس اگر قربت نباشد زان غرض ليس درسا انه بئس المرض
در اين صورت در مييابيم كه او آن دسته از متعاطیان علوم و فنون را كه به خاطر دنيا و اسباب تفاخر و تكاثر درس ميخوانند و به دنبال حق و حقيقت نيستند به شدت مورد انتقاد و تنبیه قرار ميدهد .
شیخ بهائی شارحین و مفسرین فلسفه یونانی را نیز به باد انتقاد گرفته و آنها را جیره خوار دانشمندان یونانی می داند.
وين علم دني كه ترا جان است فضلات فضايل يونان است
همچنین عليرغم اينكه شيخ، خود از دانشمندان بارز رياضيات و علوم غريبه است ميگويد :
تا چند زني ر رياضي لاف تــا كي بــافي هزار گزاف
به علوم غريبه تفاخر چند زين گفت و شنود زبان در بند
و با اينكه فقيه و مجتهدی مسلم و شيخ الاسلام عصر بوده درباره فقه ميگويد:
چند زين فقه و كلام بي اصول مغز خالي كن اي ابو الفضول
البته همه اينها بدين معنا نيست كه شيخ، ضد علم و دشمن فلسفه و فن و ادب بوده است يا اينكه قائل به اهميت آن علوم و فنون و معارف نيست و يا مقام عالي و مقدس فقهاء و حكماء را درك نميكند، اين امر چگونه ممكن است در حالي كه او اعلم علماء و افضل حكماء در عصر خود بوده و در هر فن و معرفتي، قله و غایت شمرده ميشده است؟ بلكه باید دانست که تمام انتقادات و تنبيهات و سرزنشهای او به اين دليل است كه خود در زمره دانشمندان خبیر و عرفاء بصيري بوده كه اين نكته را درك كردهاند كه اگر توجه بشر از حق و حقيقت و اعتبار وحي و انقياد در برابر انبياء و اولياء، به سوي عبادت دنيا و علم براي علم معطوف شود و بيش از حد لزوم به پرنده عقل مجال پرواز دهد، بيترديد دچار تباهي وفساد خواهد شد. زيرا در اين امر، آفات عظيم و مصائب بيشمار و بلاهایي كشنده وجود دارد، به همين دليل او احساس كرده كه نه تنها تنبيه اهل دانش و ارباب فضل و ادب بلكه تمام بشر، واجب و فرض است تا مبادا نيرنگ علم و عقل را بخورند، زيرا معتقد است عقل انسان، عاجز و ناقص می باشد.
شيخ بهائی بشریت را به سوی حقیقت و پيروي از كلام انبياء و اولياء دعوت ميكند، زيرا آنها سفيران حق و آموزگاران بشر بوده و عقلشان از عقل ما پيشرفتهتر و علمشان از علم ما، اعلي مرتبهتر است. آنچه شیخ ميگويد اين است كه به زخارف دنيا وقع ننهيم و خود را تطهیر و تزکیه كنيم تا به علم و عرفان حقيقي ـ كه همانا كمال مطلوب بشر و ريسمان نجات درهر دو عالم است ـ نائل شويم.
الإثنا عشرية، بهائی عاملی، تحقيق: شيخ محمد حسون، چاپ اول، جمادى الآخر 1409 ، قم انتشارات كتابخانه آية الله عظمی مرعشی نجفی.
احياء علوم دين، ابوحامد غزالی، بدون تاريخ.
اخبارالعلماء باخبار الحكماء، قطيفی، دارالآثار، بيروت، بدون تاريخ .
الأربعون، شيخ بهائی، دارالبلاغ، بيروت - لبنان ، 1995 م .
الإرشاد، شيخ مفيد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام لتحقيق الثراث، چاپ دوم ، 1414 – 1993م دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع – بيروت – لبنان .
أسرار البلاغة، بهاء الدين عاملی، تحقيق محمد تونجي، نمايندگی فرهنگی جمهوری اسلامی.
الاعتقادات في دين الإمامية ، شيخ صدوق ، تحقيق عصام عبد السيد ،چاپ دوم ، 1414- 1993 م . دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع. بيروت لبنان
الاعلام، خير الدين الزركلی، دارالعلم للملايين. بيروت. لبنان 1984 م.
الإعلام، شيخ مفيد، تحقيق شيخ محمد حسون، چاپ دوم ، 1414-199م
أعيان الشيعة، سيد محسن أمين. چاپ جديد. تحقيق حسن أمين. دارالتعاريف للمطبوعات، بدون تاريخ.
افلاطون، رساله اپينوميس و رساله تيمائوس.
الاقتصاد، شيخ طوسی ، 1400 ، چاپخانه خيام - قم. انتشارات كتابخانه جامع چهلستون – تهران .
الاقتصاد في الاعتقاد، غزالي، بدون تاريخ .
الإلهيات، شيخ جعفر سبحانی، چاپ اول، 1409 – 1989 م، الدار الإسلامية للطباعة و النشر التوزيع - بيروت - لبنان .
الآمالی، سيد مرتضي، تصحيح و تعليق: سيد محمد بدر الدين نعساني حلبي، چاپ اول 1325 1907، انتشارات كتابخانه آية الله عظمی مرعشی نجفی.
الآمالی، شيخ صدوق، قسم الدراسات الإسلامية – مؤسسه بعثت، چاپ اول 1414 ، الناشر دار الثقافه للطباع و النشر و التوزيع – قم.
الآمالی، شيخ مفيد ، تحقيق حسين استاد ولي ، علي اكبر غفاري ، چاپ دوم ، 1414 – 1993، دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع - بيروت - لبنان .
أمل الامل، محمد بن حسن حر عاملي، تحقيق احمد الحسيني – بغداد . بدون تاريخ .
الانتصار، شريف مرتضی، مؤسسه انتشارات اسلامي، شوال المكرم 1414 .
أوائل المقالات، شيخ مفيد، چاپ دوم، 14149،1993 دارالمفيد للطباعه و النشر و التوزيع – بيروت - لبنان.
بحارالأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان 1403 هـ – 1983 م.
نویسنده: دکتر پریش کوششی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
شیخ بهایی چه به شهادت آثار قلمی اش و چه به گواهی فعالیتهای اجتماعی و بناهای یادبودش در عرصه معماری و سایر قالبهای فکری و فرهنگی، در علوم و فنون بسیاری سرآمد بود و آثاری از خود برجای گذارد که انسان را به حیرت وامیدارد.
به گزارش شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) به نقل از خبرگزاری حوزه، امروز مصادف است با سالگرد رحلت بزرگمردی که از طلایه داران جهاد فکری و مرشدان حقیقی میدان علم و خردورزی در طول تاریخ جهان اسلام، عالمی ذوابعاد و رادمردی جان برکف که مردانگی و عظمت و شکوه را در تفوق و تسلطی والا و کمنظیر در عرصههای مختلف خرد و فهم و دانش و بینش به نمایش گذاشت.
آری امروز سالروز ارتحال بهاءالدین محمدبنحسین عاملی معروف به شیخ بهائی است که براستی و درستی سالروز یادآوریِ بزرگی و عظمت و شوکت انسان در مقام فرزانگی و خردورزی است.
شیخ بهایی چه به شهادت آثار قلمی اش و چه به گواهی فعالیتهای اجتماعی و بناهای یادبودش در عرصه معماری و سایر قالبهای فکری و فرهنگی، در علوم و فنون بسیاری سرآمد بود و آثاری از خود برجای گذارد که انسان را به حیرت وامی دارد و از مجد و عظمت او رشک در دل و شگفتی در ذهن و تحسین و ستایش بر زبان او جاری میسازد.
او در فلسفه، منطق، هیئت، ریاضیات، سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک تحصیل و پژوهش کرد و به قله رسید.
با مطالعه زندگی و سیره و شخصیت و منش و روش شیخ بهایی این سوال در ذهن انسان شکل میگیرد که چطور ممکن است کسی در آن روزگار با آن ویژگیهای اجتماعی، در حوزههای گوناگون، بتواند در این همه رشته و قالب علمی، به چنان مقام رفیعی نائل آید و نام خود را در این همه عرصه خطیر و سهمگین و پردامنه برای همیشة تاریخ به اثبات رساند؟
شیخ بهایی در ۸ اسفند 925 خورشیدی در بعلبک، به دنیا قدم نهاد که بعدها عنوان دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری از برایش کوچک و حقیر مینمود.
این رادمرد عرصه علم و خرد، در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات، سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک ممارستی کمنظیر در تحصیل و تحقیق و تألیف و تصنیف پیمود و این همه را در پهنه روح عارفانه و طبع شاعرانه و حس موسیقایی و شور و شعور معقول خویش به زانو درآورد.
دوران کودکی را در جبل عامل، از نواحی شام، در روستایی به نام «جبع» گذراند. خاندان او از خانوادههای معروف جبل عامل در سدههای دهم و یازدهم هجری قمری بودهاند و پدرش از شاگردان برجسته شهید ثانی.
شیخ بهایی فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را در محضر پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی فراگفت. منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به ملاعبدالله بهابادی، ریاضی، کلام و فلسفه را از افضل قاینی آموخت. طب را از حکیم عماد الدین محمود فراگرفت و نیز در محضر اساتید و برجستگان معرفت و حکمت نیز به تلمذ و کسب فیض پرداخت و انبان فکر و ذکرش را از خرمن دانش پرفروغ و پربار ساخت.
از جمله شاگردان ایشان نیز میتوان به فیض کاشانی حیدر حسینی طباطبایی نائینی ملامحمدتقی مجلسی، معروف به مجلسی اول و دیگر اجله علم و خرد همروزگار این عالم بزرگ اسلام نام برد که در محضر درس او کسب معرفت کرده اند.
شیخ بهایی در علوم و زمینههای فکری و معرفتی و حکمی بسیاری دانش آموخت و قلم رنجه کرد و تألیف و تصنیفی ماندگار برجای گذارد و از آن جمله در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات و... .
تألیفات شیخ بهایی را عده ای 95 و گروهی نیز تا 210 جلد کتاب برشمردهاند که در حوزههای مختلف و زمینههای علمی متنوع به رشته تحریر درآمده است.
از جمله کتابهای ایشان میتوان به جامع عباسی اشاره کرد که شاخصترین اثر شیخ درفقه و به زبان فارسی که مبتکرانه و خلاقانه نظرها را به سوی خود معطوف کرده و بسیاری از علما از آن به فارسی غیراستدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شده میباشد.
شیخ بهایی با منش و سیره ممتاز و زندگی سراسر شور و شعورش به نوعی نماد و نمودار این سنت علمای سلف ما بوده است که تلاش میکردند در ابعاد مختلف و وجوه متنوعی به علم و دانش روی آورند و مأمن و ملجأ مردمان عصر خویش و حلال مشکلات و نیازهای متنوع آنها باشند.
همچون بسیاری از عالمان دینی ما، هم معماری میدانستند و هم طبابت و هم هندسه و با این شخصیت ذوابعاد، پناهگاه علمی و عملی مردمان همروزگار خویش بوده اند.
به همین دلیل میتوانستهاند از منظر دین و از پایگاه آئین، حلال مشکل و رافع درد مردمان روزگار و سامان خویش باشند و همین امر هم باعث هرچه بیشتر و عمیق تر شدن ارتباط و علقه و عاطفه مردمان نسبت به عالمان دینی شان میشد.
آری؛ شیخ بهایی نمونه ای جدی و معتبر و اصیل از روحانیت یک عالم دینی بود و کسی که در علوم و فنون بسیاری سرآمد گشته و آثاری از خود برجای گذارد که انسان را به حیرت وامی دارد و از مجد و عظمت او رشک در دل و شگفتی در ذهن و تحسین و ستایش بر زبان او جاری میسازد.
درود و رحمت خدا و بندگان صالحش بر او و یادش هماره گرامی و راهش پر رهرو باد!
شفقنا- خبرآنلاین- امروز روز بزرگداشت روحانی و هنرمندی است که به پاس سرپنجه های هنرمندانه اش که طراحی بناهای بسیاری را برعهده داشت، روز معمار نامیده شده است. بهاء الدین محمد، معروف به «شیخ بهایى»، حکیم و فقیه و عارف و منجم و ریاضیدان و شاعر و ادیب و مورخ بزرگ، درسال ۹۵۳ ه.ق در بعلبک از توابع جبل عامل لبنان پا به عرصه حیات نهاد. و بعد ها به همراه پدر از لبنان مهاجرت کرده و به ایران آمد. پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای عصر خود بود، چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید.
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه): مورد بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهایی در تاریخ علمای شیعه مورد خاصی است. کسی که هم به سیاست نظر داشت و از نوجوانی وارد آن شد و هم اهل ریاضیات و معماری (فنون دنیایی و عرفی) که بر آنها خیلی مسلط بود و هم در عرفان پایی داشت و درویش مسلک بود؛ چنانچه بعد از سفر حج، فقیهی اشراق گرا شده بود. هم اینکه شیخ الاسلام اصفهان بود و با شاه عباس صفوی نشست و برخاستی داشت. شاید بتوان گفت بعد از شیخ بهایی در عالم شیعه کمتر کسی این قدر جامع الاطراف پدید آمده باشد که به همان اندازه که معماری قهار باشد و بناهای بزرگی ازش به یادگار، به همان نسبت فقیه و عارف و سیاست پیشه. به تقریب می توان گفت شیخ بهایی که هفتم آذرماه سالروز وفاتش است آخرین حلقه از علمای جامع همه چیزدان باشد. سلسله ای از بوعلی سینا، ابوریحان، شیخ طوسی و...
قبل از پرداختن به شیخ باید به توضیح تاثیر مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران کمی نوشت و دقت کرد. از آن روز که شیخ بهایی با خانواده اش که پدرش نیز از علمای جبل بود در سن سیزده سالگی از آن منطقه به ایران مهاجرت کردند زین رو نمی توان بدون بررسی پدیده مهاجرت جبل عامل به ایران شیخ بهایی را کامل شناخت.
جبل عامل با تبعید ابوذر غفاری در حکومت عثمان خود را در تاریخ ثبت کرد. دهخدا می نویسد: "جبل عامل ناحیه ای در لبنان جنوبی، که از کنار نهر لیطانی، نزدیک فلسطین، امتداد می یابد و معروف به «سرزمین بشارت است. جبل عامل در قدیم، از نواحی شام محسوب می شد. مناطق صور، صیدا، بیروت، طرابلس و مصیصه همگی جزو سواحل شام بودند. امروزه جبل عامل در استان جنوبی لبنان واقع شده و شامل شهرهای صور، صیدا، نبطیه، بنت جبیل، مرجعیون، جزین و حاصیباست. دو شهر «صور» و «صیدا» از شهرت خاصی برخوردارند. «صیدا» سومین شهر معتبر لبنان و دارای امکانات طبیعی فراوان است". از قرن سوم هجری، جوامع شیعه در ناحیه «جلیله» در جنوب لبنان معروف به «جبل عامل» سکونت گزیدند. فراوانی انواع محصولات کشاورزی و دورافتادگی جغرافیایی و حمایت خانواده های شیعی، نه تنها سبب تداوم و استمرار یک فرهنگ شیعی در این ناحیه شد که هنوز هم پابرجاست، بلکه باعث جلب و جذب شیعیان امامیه از سایر بخش های سوریه به این منطقه شد از سده سوم تا قرن ششم قمري ابتدا ري و قم و سپس بغداد و نجف اشرف جايگاه حوزههاي علميه، مركز نشر و اشاعه معارف شيعي بودند اما پس از آنكه تركان سلجوقي بر ايران و عراق تسلط يافتند و مدعي دفاع از مذهب اهل سنت و خلافت عباسيان شدند ورق تا حدودی به ضرر شیعیان برگشت و گروهي از شيعيان براي رهايي از فشار و تعدي سلاجقه متعصب و بي فرهنگ، به سرزمين هاي باتلاقي بين النهرين و لبنان حركت كردند تا در پناه نيزارهاي آن منطقه سكني گزيدند. عمده ی مناطق استقرار شیعیان بعد از این دوران به این شکل شد، بر ساحل فرات ميان بغداد و كوفه و در آن سوتر درمنطقه جبل عامل. در ابتداي قرن دهم هجري حوزه علميه كرك نوح در جبل با زعامت شيخ علي بن هلال جزايري (شاگرد ابن فهد حلي) شكوفايي خاصي پيدا كرد. و شاگرداني چون محقق كركي ابن ابي جمهور احسایي و عزالدين عاملي در محضر وي به تحصيل پرداختند.
تاريخ نشان نمیدهد که از ديگر سرزمينهای شيعه نشين افرادی به طور منظم برای کسب علوم دينی به جبل عامل مهاجرت کرده باشند. چه اگرچنين مهاجرتی میبود وضع سياسی و اقتصادی آن منطقه تغيير میكرد. اما متقابلا علما و فقهای بسياری را می بينيم که از آن منطقه به عراق وايران و حتی حجاز وترکيه مهاجرت کرده و بکار تعليم و تربيت پرداخته اند و بدون شک عامل اين مهاجرتها به طور عمده وضع نابسامان اقتصادی بوده گر چه در اين بحث حوزه علميه جبل عامل بعنوان يکی از حوزههای علمی شيعه مطرح شد ولی در جای ديگر کمتر مشاهده می شود که اين حوزه را در رديف حوزههای علمی دينی شيعه بحساب بياورند اگرچه از علمای آن هميشه بعنوان علمای طراز اول شيعه وصاحب نظر ياد شده است.
همانطور كه تحولات سياسي و مذهبي ايران در آغاز سده دهم هجري باعث شد تا عدهاي از علماي ايراني جلاي وطن كنند اين تحولات زمينه را براي مهاجرت گروهي از شیعیان خصوصاً از منطقه جبل عامل لبنان به ايران فراهم ساخت كه خود منشأ تأثيرات بسزايي در عرصه فرهنگ و سياست جامعه ايراني شد.
رسميت يافتن مذهب تشيع در ايران و حمايت سياسي دولت نيرومندي از آن، به علاوه تهاجم سنگين تركان عثماني به منطقه شرق درياي مديترانه و تهديد آزادي و اعتقادات ديني سكنه شيعه منطقه جبل عامل لبنان و به خطر افتادن امنيت جاني رهبران مذهبي و علماي آنها ايران را كانون توجه و مطمع علماي شيعه مذهب قرار داد.
صفويان نيز ورود اين مهمانان را به فال نيك گرفتند و فرصت را غنيمت شمردند و از وجود آنان در جهت ترويج و تعميم آموزههاي مكتب تشيع بهره جستند. سرآغاز مهاجرت فقهاي عرب به ايران به دوران شاه اسماعيل اول بر ميگردد. ظاهراً شيخ علي بن عبدالعالي معروف به محقق كركي يا محقق ثاني اولين فقيه عرب است كه در دوره صفويه وارد ايران ميشود. شيخ زين الدين ديگر فقيه عرب است كه در زمان شاه اسماعيل اول به ايران ميآيد و بر منصب شيخ الاسلامي و قضاوت هرات مينشيند.
در دوران سلطنت شاه طهماسب صفوي، دومين فرمانرواي صفوي، روند مهاجرت علما به ايران فزوني يافت ابتدا محقق كركي براي چندمين مرتبه عازم ايران شد و سپس شاگردانش و ديگر علماي هموطنش راهي ايران گرديدند. اولين و اصلي ترين مأموريتي كه فقهاي مهاجر متقبل شدند بر پايي كلاس هاي درس و تأسيس حوزههاي علمي و تربيت طلاب ايراني بود. حتي شاه اسماعيل اول كه يك دهم توجه و عنايت شاه طهماسب را نسبت به فقهاي مهاجر نداشت همان مرتبه اول كه محقق كركي وارد ايران شد به صراحت تمايل خود را مبني بر استفاده از محقق در امر تدريس و تعليم ابراز داشته و مقدمات اقامت محقق را در كاشان فراهم ميسازد و براي او وظايف و اختيارات زيادي در عراق معين ميسازد و حتي گفته شده است هر ساله از جانب شاه اسماعيل هفتاد هزار دينار براي نفقه او درتدريس علوم فرستاده ميشد و آنها را بين طلاب تقسيم ميكرد.
همچنین حوزه علميه كاشان توسعه و گسترش پيدا كرد و اندك زماني پس از آن حوزه علميه اصفهان تأسيس شد و روز به روز بر فعاليت خود افزود تا آنجا كه مراكز و حوزههاي علميه شيعه درخارج از ايران را تحت الشعاع خود قرار داد و نيز بر روند فعاليت مراكز علمي داخل ايران تأثير نهاد.
به لحاظ فكري و علمي علماي ايراني در دوران سلطنت شاه طهماسب صفوي را كه تقريباً مقارن با زمان حيات مقدس اردبيلي است، ميتوان به سه گروه تقسيم كرد.
1 – فقها و طلاب علوم شرعي
2 – حكما و متعلمان علوم عقلي
3 – عدهاي از علما كه طريق ميانه را برگزيدند و به يكسان از خرمن حكمت و فقاهت توشه برداشتند.
محصول علمي و فكري هر يك از گروه هاي مذكور و تأثير آنان بر حيات فرهنگي و اجتماعي و سياسي ايران متفاوت و نا همگون است.
علماي جبل عامل در قدرت سياسي و فرهنگي عصر صفوي نقش بسزايي داشتند و از آن جمله می توان به نقش محقق كركي در تعديل سياست هاي شاه اسماعيل اشاره کرد. يکی از مشخصههای فقه کرکی، بذل توجه خاص به پاره ای از مسایل است که تغيير سيستم حکومتی و به قدرت رسيدن شيعه در ايران به وجود آورده بود. بيشتر فقها و مجتهدان شيعه پس از کرکی تا پايان دوره صفويه متأثر از روش فقهی او بودهاند زيرا مجموعه حقوقی عميق و متين او را با استدلالهای قوی و محکم در برابر خود دانسته اند.
محقق كركي شش سال در عراق زندگي كرد و ظاهراً هجرت ايشان از ايران به عراق به واسطه ناهمسازي با سياست شاه اسماعيل بود. وي در سال 940 در نجف اشرف بدرود حيات گفت كه البته فوت ايشان در زمان شاه طهماسب بوده است. از مهمترين آثار مهاجرت فقها، تثبیت فقه شیعه به عنوان یک جریان فکری در جهان اسلام بود.
پدر شیخ بهایی عبدالصمد نیز از این دست علما بود که به دعوت شاه طهماسب صفوی به ایران مهاجرت کرد. در اواخر سال 968 با معرفي شيخ حسين بن عبدالصمد به شاه صفوي توسط شيخ علي منشار، شيخ الاسلام اصفهان، علما از اصفهان به قزوين پايتخت شاه طهماسب اول(930-984 ق) رفتند و شاه نيز بر اساس شناختي که از فقهاي جبل عامل داشت و با توجه به منزلت علمي شيخ حسين (پدر شیخ بهایی) که شاگرد شهيد ثاني بود، او را به سمت شيخ الاسلامي پايتخت تعيين کرد. البته، اقامت او در قزوين به درازا نکشيد و پس از چندي از طرف شاه طهماسب به شيخ الاسلامي مشهد و سپس هرات منصوب شد. بنابراين، يکي از عوامل مهم که در زندگي سياسي شيخ بهايي نقش اساسي داشته، حضور پدر وي در دربار صفوي است. هر چند بهايي در دوران حيات سياسي پدر خود داراي منصب سياسي نبوده، اما حضور او در پايتخت و در کنار پدر در مشهد و هرات، او را با منصب و وظايف شيخ الاسلامي آشنا ساخت و آماده پذيرش اين منصب پس از پدرش گردانيد. عمده فعالیت شیخ بهایی در دوران شاه عباس صورت می گیرد که در پی آن بود علمای برجسته شیعه را دور خود داشته باشد چنان که به ملاصدار نیز توجه داشت. به نوشته عالم آراي عباسي، شيخ بهايي پس از رحلت شيخ علي منشار، شيخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان، جانشين وي شد. شيخ بهايي در سال 996 ق به سمت شيخ الاسلامي اصفهان، پايتخت جديد شاه عباس اول تعيين شد و تا سال وفاتش اين منصب را برعهده داشت.
انديشه سياسي شيخ بهايي: شیخ بهایی در مدت 78 سال عمر خود با چهار تن از سلاطین صفوی معاصر بوده است که به ترتیب عبارتند از:
1. شاه طهماسب (984- 930 ه )
2.شاه اسماعیل دوم (985- 984 ه ق)
3.سلطان محمد خدابنده (995- 985 ه ق)
4.شاه عباس اول (1038- 995 ه ق)
به این ترتیب شیخ که در سال (966 ق) همراه پدر خود وارد سرزمین ایران شد، مدت 18 سال با شاه طهماسب هم روزگار بوده است، یک سال و اندی در سلطنت شاه اسماعیل دوم، 10 سال در پادشاهی سلطان محمد و 35 سال نیز در سلطنت شاه عباس اول زیسته است.
مهم ترین نکته اندیشه سیاسی شیخ لزوم حکومت داری است از آن رو که در فقه شیعه پیش از آن به جهت اعتقاد به غیبت امام مساله حکومت کردن برای علمای شیعه مساله ی مهمی نبود اما لزوم حکومت کردن برای نظم بخشیدن به نظام اجتماعی سرآغازش در اندیشه علمای شیعه در این دوران که حکومتی شیعی بر سرکار بود جدی تر می شود. مسأله حکومت در زندگي اجتماعي انسان، از بديهي ترين مسایل سياسي است و به دليل بديهي، فطري و عقلاني بودن آن، از نظر شيخ، منزلت حکومت و جايگاه حاکم در جامعه نسبت به رعيت مانند روح براي جسد و پسر براي پدر است.
همان گونه که حيات جسم بدون روح امري ناممکن است، حيات و نظم اجتماعي بدون وجود و حضور شهريار نيز امکان ناپذير است. در اين تمثيل سياسي، وجود زمامدار از مهم ترين ارکان جامعه معرفي شده است و از طرفي، نشان دهنده شدت ارتباط ساير اجزا و عناصر جامعه با اين عنصر اساسي است.
نگاه شيخ بهايي به اين مسأله از جايگاه امامت نيز قابل توجه است. يکي از اصول مسلم کلام شيعي، انقطاع ناپذيري امامت و زعامت ديني و دنيوي امت در تمام اعصار است. شيخ در اثبات اين اصل به رواياتي نظير«لاتخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهر مشهود او خائف مغمور» و حديث نبوي که فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه» استدلال کرده است.
به اعتقاد وي، ظاهر اين احاديث، عقيده اماميه را اثبات مي کند که امام زمان در عصر غيبت حضرت مهدي(عج) است. از عبارت هاي فوق استفاده مي شود که:
اولاً: خلافت ظاهري و رياست دنيوي بخشي از امامت عامه است.
ثانياً: حکومت و زعامت ديني و سياسي جامعه بشري از ضروريات مستمر و هميشگي و انکار ناپذير به شمار مي آيد، زيرا امامت اثبات شده در حديث فوق براي تمام بشر است نه تنها براي طايفه اماميه. علاوه بر اين، زعامت ديني و سياسي به زمان خاصي اختصاص نداشته و شامل تمام دوره ها است.
اما عملکرد سیاسی شیخ بهایی از چند جهت مورد توجه محققان منتقد قرار گرفته است، مسایلی از قبیل اینکه چرا شیخ به همکاری با سلاطین صفوی در قالب پذیرش منصب شیخ الاسلامی تن درداد. یا مدح سلاطین معاصر خود و تالیف کتاب یا رساله به نام آن ها. شریعتی در تشیع علوی، صفوی در این خصوص می نویسد: «درست است که این حاکم فاسد است، درست است که در همین عالی قاپو خانه هایی می بینیم که مثل خانه های خلیفه بغداد آلات موسیقی و مشروبات دارد، درست است که سلطان صفوی مثل خلیفه عباسی بغداد اهل همه فرقه است، اما این مانع از این نمی شود که جامعه و وجدان شیعی نتواند نظام استبدادی و فساد اخلاقی او را تحمل کند، وقتی می بیند که یک روحانی بزرگ و عالم بزرگ و باتقوا و نابغه شیعی مثل شیخ بهایی که از مفاخر علمی ماست با او همکار است و همراه است؛ توده مذهبی می پذیرد و تحمل می کند چرا؟ زیرا درست است که این حاکم مثل خلفا زندگی می کند اما حب علی در دل دارد... و این، همه چیز را توجیه می کند برای چه؟ برای این که روایت است... که محب علی در بهشت است ولو عاصی بر من باشد و مبغض علی در دوزخ است ولو مطیع من باشد. »
این در حالیست که خود شیخ در منظومه ادبی به نام نان و حلوا در پاسخ به اینکه نان و حلوا چیست؟ می گوید :
ای شوریده سر
متقی خود را نمودن بهر زر
دعوی زهد از برای عز و جاه
لاف تقوا از پی تعظیم شاه
نان و حوا چیست دانی ای پسر؟
قرب شاهان است زین قرب الحذر
می برد هوش از سر و از دل قرار
الفرار از قرب شاهان الفرار
در توجیه این دوگانگی برخی بر این باورند که: "کلام شيخ بهايي نوعي گرايش به اشراق مشهود است. او همواره علوم ظاهري را به چشم قيل و قال مي نگريسته است و آنها را براي نيل به کمال ناقص مي شمرده. با اين حال در کنار تمايل شديدي که به عرفان داشته، وظيفه شرعي خود را به عنوان مجتهد و شيخ الاسلام به خوبي ايفا کرده و حوائج ديني مردم را به بهترين شکل سامان مي بخشيد."
بهرو؛ شيخ بهايي يک شيعه متعادل و ميانه رو بود تا جايي که عده يي بد خواهش در دربار او را سني مذهب خوانده اند. حتي گروهي او را زردشتي معرفي کرده اند. چونکه او اهل تسامح و تساهل دینی علیرغم جو زمانه بود. طريقت عارفانه او از اشعار وي هويداست. و این همان شخصیت دیگر شیخ است. تقديري که شيخ از عارفاني چون سفيان ثوري، شيخ عبدالقادر گيلاني و محي الدين عربي مي کند و ارادتي که به مولانا، بسطامي و فخررازي دارد، گوياي تمايلات وي به سوي تصوف است تا جايي که حتی شيخ بهايي خود را متمايل به فرقه قلندريه مي خواند.
این در حالیست که در عرف مردم ایران، شیخ بهایی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام در اصفهان هست که می گویند وی ساخته است.
در احاطه وی در مهندسی مساحی نیز تردیدی نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیاتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهایی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.
دیگر از کارهای علمی که به بهایی نسبت می دهند طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن ۹ فرسنگ است و به ۱۱ جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این کاریز را نیز از شیخ می دانند.از دیگر کارهایش تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند. در واقع شیخ یک شخصیت "همه چیز دان" بود که در سیاست و مهندسی و معماری زبانزد شد و نام آور.
شفقنا (پاشگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) –
زندگی بزرگان و علمای دین سراسر از نور و معنویت می باشد که هر نقطه از زندگی آنها می تواند برای ما درس عبرت و چراغ راهی باشد
که با الگو گیری از سیره عملی و علمی بزرگان می توانیم مراتب طهارت نفس را طی کنیم از جمله بزرگانی که در زندگی خود یگانه روزگار بوده است شیخ بهایی است که به اذعان بزرگان او نابغه دهر بوده است که از خود آثار علمی و عمرانی فراوانی را بجای گذاشته است که در این مقاله به گوشی از زندگانی او اشاره خواهد شد.
شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان می گذشت، در یك گوشه دور افتاده بازار توى یك مغازه كوچك و رنگ و روز رفته كه نور باریكى از سقف آن به داخل دكان مىتابید و در و دیوارش را روشن مىساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد كه بیش از 90 سال از عمرش مىگذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول كوبیدن به تخت گیوه بود.
شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید:
تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به كار كردن نباشى؟
پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت. شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى كه داشت كه را تبدیل به طلا كرد و بعد زیر نورى كه از سقف به روى پیشخوان مىتابید جلو پینه دوز گذاشت.
مشته فولادى سنگین وزن كه در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلولوخاصى پیدا كرد و ناگهان دكان پینه دور زا به رنگ طلایى در آورد شیخ بهایى بعد از این كار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت:
پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا كردم آن را بازار طلافروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.
شیخ بهایى هنوز قدم از دكان بیرون نگذارده بود كه ناگهان صدایى او را برجاى نگاه داشت. این صداى پیرمرد بود كه مىگفت:
اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا كردى من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم!
شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است دانست كه آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بى سواد از اولیالله و مردان خدا بوده و علم و دانشش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد. روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینه دوز را بوسید و غذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد.
از آن به بعد هر گاه از جلو دكان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم كرده و با شرمندگى مىگذشت!
شاه نعمت الله ولى چه خوب گفته است:
ما خاك راه را به نظر كیمیا كنیم
صد درد دل به گوشه چشمى دوار كنیم است:
آنانكه خاك را به نظر كیمیا كنند
آیا بود كه گوشه چشمى به ما كنند و بالاخره این شعر كه سرودهاند:
از طلا گشتن پشیمان گشتهایم
مرحمت فرموده ما را مس كنید شاید اشاره به داستان بالا داشته باشد.
آوردهاند که روزی مریدی به نزد شیخی از مشایخ صوفیه آن زمان رفت و گفت:
یا شیخ زن من حامله است، میترسم که دختری بیاورد، توقع اینکه دعا کنی که از برکت انفاس شما، خدایتعالی پسری کرامت کند.
شیخ گفت:
برو چند خربزه بسیار خوب با نان و پنیر بیاور تا اهل الله بخورند و در حق تو دعا کنند.
آن مرد گفت: به چشم.
بعد رفت و نان و پنیر و خربزه حاضر ساخت.
پس از صرف و تناول، آن مرد دعا نمودند، شیخ نیز دعا و فاتحه بخواند و گفت:
ای مرد خاطر جمع دار که خدای تعالی البته تو را پسری کرامت خواهد فرموده که در ده سالگی داخل صوفیان خواهد شد.
چون مدت حمل بگذشت و حمل را بنهاد دختری کریه منظر بود، آن مرد بسیار دلگیر گردید، به خدمت شیخ آمد در حالتی که همه مریدان نزد شیخ حاضر بودند گفت:
یا شیخ؟! دعای تو در حق من اثر نکرد و حال اینکه شما تأکید فرمودی خدای تعالی پسری کرامت خواهد فرمود، الحال دختری بد ترکیب و کریه منظر متولد گردیده؟!!
شیخ گفت:
البته آن سفره که به جهت اهل الله آوردی باکره بود، چنانچه آنرا از راه رضا و صدق و ارادت آورده بودی البته پسری میشد، در هر حال به نهایت خاطرجمع اگرچه دختر است لکن زیاده از پسر به تو نفع خواهد رسید، زیرا من در خلوت و مراقبت چنین دیدم که علامه خواهد شد.
پس از این گفتگو، به دوماه دختر وفات یافت.
آن مرد با به نزد شیخ آمد و گفت:
یا شیخ! آن دختر نیز وفات یافت، غرض اینکه دعای شما به هیچ وجه تأثیری نکرد.
شیخ گفت:
ما گفتیم این دختر بیش از پسر به تو نفع میرساند، اگر زنده میماند بر مشغله دنیاداری و آلودگی تو میافزود پس بهتر آنکه به رحمت ایزدی پیوسته شد.
روایت شده که چون شیخ این بگفت مریدان به یکبار برخاسته بر دست و پای شیخ افتادند و پای شیخ را بوسته میدادند و میگفتند:
انشاء الله تعالی وجود شما را سلامت دارد که از این وجه ما را حیات تازه بخشیدی، حقا که نفس و دم پیر کامل، کم از دم عیسی نیست.
سران اهل حق هم از این کرامات زیاد دارند مانند خبر آمدن زلزله،باران،شفاء مریض،آمدن سیل و..... که اگر به واقعیت پیوست می گویند از کرامات ما بوده ودر غیر این صورت می گویند با دعاو نیاز ما بلا رفع شده.
چند سال پیش در یکی از شهرهای لرستان بزرگ یکی از این خاندانها ادعای آمدن سیل را در زمان مشخصی کرده بود که وقتی آمدن سیل در آن زمان به حقیقت نپیوست گفتند با دعای شب گذشته آقا بلا دفع شده. از این موارد در این مسلک خود ساخته فراوان یافت می شود.
شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد :
روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود .
قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟
زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .
قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .
گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم .
چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود .
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید .
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره ، چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند !
تهیه و فرآوری : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان
شفقنا - شاه عباس صفوی به شیخ بهایى گفت: دلم می خواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود.
شیخ بهایى گفت: من یک هفته مهلت می خواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش خواهد آمد، چنانچه باز هم ارادهی ملوکانه بر این نظر باقى بود دست به کار شوم و الا به همان کار فرهنگ بپردازم... شاه قبول کرد، فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به مصلای خارج از شهر رفت افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو گرفت، عصای خود را کنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى که از آنجا می گذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد و سلام کرد. شیخ قبل از نماز خواندن جواب سلام را داد و گفت: اى بنده خدا من میدانم که ساعت مرگ من فرار رسیده و در حال نماز زمین مرا مى بلعد!!!
تو اینجا بنشین و بعد از مرگ من الاغ و عصاى مرا بردار، برو به شهر به منزل من خبر بده و بگو شیخ به زمین فرو رفت و لیکن چون قدرت و جرات دیدن عزرائیل را ندارى چشمانت را بر هم بگذار و پس از خواندن هفتاد مرتبه قل هو الله احد مجددا چشم هایت را باز کن و آن وقت همان كاري كه گفتم بكن!!!!
مرد با شنیدن این حرف از شیخ بهایى با ترس و لرز به روى زمین نشست و چشمان خود را بر هم نهاد و شیخ هم عمامه خود را در محل نماز به جاى گذاشته، فوراً به پشت دیوارى رفت از آنجا به کوچه اى گریخت و مخفیانه خود را به خانه خویش رسانیده و به افراد خانواده خود گفت: امروز هر کس سراغ مرا گرفت بگوئید به مصلا رفته و برنگشته، فردا صبح زود هم من مخفیانه میروم پیش شاه و قصدى دارم که بعداً معلوم می شود...
شیخ بهایى فردا صبح قبل از طلوع آفتاب به دربار رفت و چون از نزدیکان شاه بود، هنگام بیدار شدن شاه اجازه حضور خواست و چون به خدمت پادشاه رسید عرض کرد: اعلیحضرت، میخواهم کوتاهى عقل بعضى از مردم و شهادت آنها را فقط به سبب دیدن یک موضوع، به شاه نشان دهم پس ببینید مردم چگونه عقل خود را از دست می دهند و مطلب را به خودشان اشتباه می فهمانند ؟!!
شاه عباس با تعجب پرسید: ماجرا چیست؟ شیخ بهایى گفت: من دیروز به رهگذرى گفتم که چشمت را هم بگذار که زمین مرا خواهد بلعید و چون چشم بر هم نهاد من خود را مخفى ساخته و به خانه رفتم و از آن ساعت تا به حال غیر از افراد خانواده ام، کسى مرا ندیده و فقط عمامه خود را با عصا و الاغ در محل مصلى گذاشتم، ولى از دیروز بعدازظهر تا به حال در شهر شایع شده که من به زمین فرو رفتم و این قدر این حرف تکرار شده که هر کس می گوید من خودم دیدم که شیخ بهایى به زمین فرو رفت!!! حالا اجازه فرمایید شهود حاضر شوند!
به دستور شاه مردم در میدان شاه و مسجد شاه و عمارتهاى عالى قاپو و تالارها و عمارت مطبخ و عمارت گنبد و غیره جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین و فاضل و مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند...
بدین ترتیب 17 نفر شخص معتمد و واجد شرایط از 17 محله ی آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور شاه رسیدند ، هر کدام به ترتیب گفتند: به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید!
دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد.
سومى گفت: به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس می کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می نمود.
چهارمى گفت: خدا را شاهد می گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه اش وارد می آمد از کاسه سر بیرون زده بود!!!
به همین ترتیب هر یک از آن هفده نفر شهادت دادند.
شاه با حیرت و تعجب به سخنان آنها گوش می کرد و عاقبت شاه آنها را مرخص کرد و خطاب به آنها گفت: بروید و مجلس عزا و ترحیم هم لازم نیست زیرا معلوم می شود شیخ بهایى گناهکار بوده است!
وقتى مردم و شاهدان عینى رفتند، شیخ مجدداً به حضور شاه رسید و گفت: قبلهی عالم! عقل و شعور مردم را دیدید؟ شاه گفت: آرى، ولى مقصودت از این بازى چه بود؟ شیخ عرض کرد: به من فرمودید، قاضى القضات شوم. شاه گفت: بله ولى این موضوع چه ارتباطی به آن دارد؟ شیخ گفت: من چگونه می توانم قاضى القضات شوم با اینکه می دانم مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت حق گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم. اما اگر امر می فرمایید ناچار به اطاعتم !
شاه عباس گفت: چون مقام علمى تو را به دیده ی احترام نگاه کرده و میکنم لازم نيست به قضاوت بپردازى، همان بهتر که به کار فرهنگ مشغول
باشى !!!
سایت باشگاه اندیشه
کمتر کسی است که سری به اصفهان زده و اثری از آثار برجسته شیخ بهایی ندیده است. حمام معروف او زبانزد عامه است که آن را با شعله شمعی گرم نگه می داشت؛ شعله یی که سوختش از پساب حمام تامین می شد. او که در ریاضی، معماری و مهندسی از استادان روزگار خود بود، در ساخت بسیاری از آثار تاریخی دوره صفوی نقش داشت؛ اما کمتر ایرانی است که این نابغه بزرگ را بشناسد.
بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد حارثی همدانی جبعی، ملقب به شیخ بهایی، شیخ الاسلام و ابوالفضائل، عالم و دانشمند متبحر در جمیع علوم روزگار، فقیه، مجتهد، محدث، عارف و شاعر شیعی مذهب در 17 ذیحجه سال 953 قمری در بعلبک در منطقه یی که امروزه با نام لبنان شناخته می شود، چشم به جهان گشود. زادگاه او همواره یکی از مراکز مهم مذهب تشیع بوده و دانشمندان شیعی بسیاری از این ناحیه برخاسته اند. خاندان بهایی یکی از خانواده های معروف جبل عامل در این عصر بوده اند. علمای این منطقه در بنیاد نهادن تشیع در ایران و استوار کردن آن به ویژه از قرن هفتم به بعد تلاش بسیار کرده اند. بهایی دوران کودکی و نوجوانی خود را در محل تولدش به سر آورد. وی در سال مهاجرت پدرش به ایران (966 ه ق) 13 سال داشت. در سال های اولیه مهاجرت (به دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی) در فراگیری علم و دانش همچنان از محضر پدر خویش بهره می جست، اما با انتقال خانواده او از اصفهان به قزوین (که به دعوت شاه طهماسب صفوی و تعیین پدرش به منصب شیخ الاسلامی پایتخت صورت گرفت) دنیای جدیدی از علم و سیاست در برابر شیخ بهایی گشوده شد، زیرا قزوین در آن روزگار مرکز علم و دانش و نیز محل اقامت شخصیت های بزرگ علمی و سیاسی در ایران بود. این سفر فرصتی بود برای شیخ بهایی برای دستیابی به رشد علمی و نیز آشنایی با فعالیت های سیاسی و اجتماعی که آینده او را رقم زد.
ایشان در خانواده یی اهل علم به دنیا آمد. پدرش حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی فقیه، مفسر و از شاگردان شهید ثانی بود. فضایل علمی پدر شیخ بهایی تا جایی بود که نخستین لقب شیخ الاسلامی قزوین، مشهد و هرات را از آن خود ساخت.
شیخ بهایی در سن 13 یا هفت سالگی به همراه خانواده رهسپار ایران شد و در اصفهان اقامت گزید و در همین زمان بود که شیخ علی مشار آشنایی پدر شیخ بهایی را با شاه طهماسب فراهم کرد و حاکم صفوی با اعطای خلعتی از او خواست به قزوین بیاید و لقب شیخ الاسلامی را به او عطا کرد.
شیخ بهایی با مرگ پدر جانشین او و ملقب به شیخ الاسلام هرات شد و در همین ایام بود که سفرهای خود را آغاز کرد و سال های مدیدی در سیاحت و گردش بود. بنا بر گفته برخی از تاریخ نویسان مدت 30 سال در سفر حج، بیت المقدس، شام، آسیای صغیر، حلب، مصر و دی گر کشورها بوده است.
شیخ بهایی مباحث گوناگونی از معارف عصر خود را فراگرفته بود، از جمله فقه، تفسیر، اصول، هندسه، ریاضی، فلسفه، عرفان، کلام، شعر و ادبیات، علوم غریبه و دیگر علوم.
اولین استاد او پدرش بود که علوم عقلی، حدیث و تفسیر را از او فراگرفت. استاد دیگر او مولانا عبدالله مدرس یزدی بود که کلام و فلسفه را نزد او تعلیم دید. شیخ بهایی ریاضیات را از ملا محمدباقر بن زین العابدین یزدی و طب را از حکیم عمادالدین آموخت. استادان دیگر شیخ عبارتند از شیخ احمد کجایی و مقدسی شافعی.
شیخ بهایی سال های دراز به تدریس اشتغال داشت. اندیشه وران بسیاری در دامان درس او تربیت یافتند که نام برخی از آنان به قرار زیر است؛
ملاصدرا شیرازی، ملامحسن فیض کاشانی، فیاض لاهیجی، نظام الدین بن حسین ساوجی، سیدماجد بحرایی، فاضل جواد بغدادی، ملاخلیل غازی قزوینی، میرزارفیع الدین طباطبایی نایینی، شیخ زین الدین عاملی، نوه شهید ثانی، شرف الدین محمد رویدشتی، شیخ محمدعلی عاملی تبنینی، مظفرالدین علی که کتابی نیز درباره زندگی شیخ بهایی نوشته است، محمدتقی مجلسی، پدر علامه محمدباقر مجلسی، شیخ محمود بن حسام الدین جزائری، محقق سبزواری، ملاعزالدین فرهانی مشهور به علینقی کمره یی شاعر معروف، عنایه الله علی کوهپایه یی معروف به قهپایی، هاشم بن احمد بن عصام الدین اتکانی، شیخ نجیب الدین علی بن محمد بن مکی عاملی جیبلی جبعی، محمد صالح بن احمد مازندرانی، حسنعلی بن عبدالله شوشتری، شیخ زین الدین علی بن سلیمان بن درویش بن حاتم قدمی بحرانی، سلطان العلما سیدحسین حسینی مرعشی نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم و بسیاری دیگر که بنا بر گفته مورخان شاگردان حضرت شیخ به 100 نفر می رسند.
مهم ترین کتاب شیخ بهایی عبارت است از جامع عباسی که به دستور شاه عباس اول نگاشته شده است. در تالیف این کتاب شیخ می باید رساله یی فقهی جهت پیاده کردن آن در قلمرو صفویان بنویسد. این کتاب برآیند خط مشی مذهبی دولت صفوی و اداره و اجرای امور سیاسی - مذهبی در زمان شاه عباس اول است. البته شیخ قبل از به پایان رساندن کتاب از دنیا رفت و شاگردش نظام الدین ساوجی کار تکمیل و نگارش آن را بر عهده گرفت.
کتاب دیگر شیخ بهایی کشکول اوست که مجموعه یی است از علوم و دانش های مختلف که شیخ در آن تبحر داشته است. در این کتاب شیخ اجل اشعاری را به فارسی و تازی سروده است که حکایت از ذوق عرفانی وی دارد. کتاب دیگر شیخ الزبده مهم ترین اثر شیخ در اصول است. تاریخ نگارش آن یعنی سال 1018 قمری حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم عصر سیطره اخباریون در حوزه فقه و اصول شیعی بوده است. کتاب های دیگر شیخ عبارتند از؛ چهل حدیث، رساله
اثنی عشریه پیرامون طهارت، نماز، زکات، روزه و حج، خلاصه الحساب که مهم ترین تالیف شیخ بهایی در ریاضیات و هندسه است، تشریح الافلاک و رساله اعمال اسطرلاب از آثار نجومی شیخ است، فوائدالصمدیه که به نام صمدیه معروف است و در باب نحو است و برای برادر خود عبدالصمد نگاشته که در حوزه های علمیه تدریس می شود، طوطی نامه، منظومه نان و پنیر، مثنوی نان و حلوا از آثار شعری اوست، کتابهای تفسیر ایشان عبارت است از عروه الوثقی تفسیر سوره حمد، عین الحیاه، تفسیر بیضاوی، حاشیه بر تفسیر بیضاوی، حل حروف القرآن، حواشی تفسیر کشاف و مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین.
در کلام شیخ بهایی نوعی گرایش به اشراق مشهود است. او همواره علوم ظاهری را به چشم قیل و قال می نگریسته است و آنها را برای نیل به کمال ناقص می شمرده. با این حال در کنار تمایل شدیدی که به عرفان داشته، وظیفه شرعی خود را به عنوان مجتهد و شیخ الاسلام به خوبی ایفا کرده و حوائج دینی مردم را به بهترین شکل سامان می بخشید.
شیخ بهایی یک شیعه متعادل و میانه رو بود تا جایی که عده یی او را سنی مذهب خوانده اند. حتی گروهی او را زردشتی معرفی کرده اند. البته این تسامح دینی تنها مختص او نبود بلکه حکومت صفویه در دوره او مشی مداراجویانه یی با مکاتب و فرق مختلف داشت. به هر حال طریقت عارفانه شیخ بهایی از اشعار وی هویداست. تقدیری که شیخ از عارفانی چون سفیان ثوری، شیخ عبدالقادر گیلانی و محی الدین عربی می کند و ارادتی که به مولانا، بسطامی و فخررازی دارد، گویای تمایلات وی به سوی تصوف است تا جایی که شیخ بهایی خود را متمایل به فرقه قلندریه می خواند.
شیخ بهایی در مباحث مربوط به وحدت وجود قائل به این است که حقیقت وجود مطلق موجود بالذات است، زیرا به وجود چیزی نزدیک تر از خود وجود نیست. ماسوی ذات الذوات از ماهیات صفاتند که وجودشان اعتباری است. از این رو حلول و اتحاد معنایی ندارد زیرا همه هستی وجود مطلق است.
شیخ بهایی در مدت 78 سال عمر خود با چهار تن از سلاطین صفوی معاصر بوده است ولی عمده فعالیت سیاسی او در دوره دو پادشاه آخر گذشته است. این سلاطین عبارتند از؛ شاه طهماسب از 966 تا 984 ق، شاه اسماعیل دوم از 984 تا 985ق، سلطان محمد خدابنده 985 تا 995ق و شاه عباس اول 995 تا 1038ق.
او در سال 966ق در حالی که 13 سال داشت به همراه پدر از جبل عامل به سمت ایران مهاجرت کرد. دلیل این مهاجرت از یک سو افزایش تهدیدات حاکمان عثمانی نسبت به شیعیان جبل عامل و از سوی دیگر احترام فراوان حاکمان آن زمان ایران (پادشاهان صفوی) به عالمان دینی بود. حاکمان صفوی با این کار ضمن ترویج دین و کمک به اقتدار سیاسی ایران به تحکیم سلطنت خود نیز کمک می کردند. عالمان شیعی نیز در این بستر مناسب ضمن ترویج مذهب تشیع اثنی عشری از گسترش صوفی گری در جامعه آن زمان جلوگیری می کردند.
شیخ بهایی در ریاضی، معماری و مهندسی بسیار مشهور بوده و بسیاری از بناهای معروف دوره صفویه نتیجه تدبیر و طراحی او بوده است. از آن جمله؛ 1- ساخت ساعت آفتابی در مسجد امام 2- کاریز نجف آباد 3- سفیداب 4- حمام.
بناهای کم نظیر اصفهان که معماران در ساخت و ساز آن از همفکری شیخ بهایی بهره مند شده اند، نیز از دیگر کارهای مهندسی آن شیخ اجل است. از جمله؛ 1- کتیبه های مساجد اصفهان 2- پل الله وردی خان (سی وسه پل) 3- پل خواجو 4- چهارباغ 5- میدان نقش جهان 6- مسجد شیخ لطف الله.
شیخ بهایی به همراه گروهی از شاگردانش برای خواندن فاتحه به قبرستان رفت، بر سر قبرها نشست و فاتحه یی نثار گذشتگان کرد تا اینکه به قبر بابا رکن الدین رسید. آوایی شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردان پرسید؛ شنیدید چه گفت. گفتند؛ نه. شیخ پس از آن حال دیگری داشت. همواره در حال دعا و گریه و زاری بود. گرچه او هیچ گاه از عبادت غافل نبود ولی اکنون بیش از پیش به مناجات و دعا اهمیت می داد. مدتی بعد شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدی؟ او گفت؛ به من گفتند آماده مرگ باشم.
شش ماه گذشت. دوازدهم شوال 1031 ق فرارسید. مرگ به پیشواز شیخ بهایی آمد. بیش از 50 هزار نفر از مردم اصفهان در تشییع جنازه او شرکت داشتند. اصفهان پایتخت صفویه غرق در ماتم بود. ملامحمدتقی مجلسی بر وی نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند و بنا بر وصیتش او را در حرم امام رضا(ع) به خاک سپردند.
1- امل الآمل، محمد حرعاملی، مطبعه الآداب، نجف
2- مفاخر اسلام، علی دوانی، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)
3- اعیان الشیعه، محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت
4- روضات الجنات، میرمحمدباقر خوانساری، ترجمه شیخ محمدباقر ساعدی، نشر اسلامیه، تهران
5- ریحانه الادب، محمدعلی مدرس خیابانی تبریزی، انتشارات علمی، تهران
6- قصص العلماء، محمد تنکابنی، کتابفروشی علمیه، تهران
7- ریاض العلماء، عبدالله افندی، آستان قدس، مشهد.
تاریخ انتشار در سایت: ۸ اردیبهشت ۱۳۸۸
منبع: / روزنامه / اعتماد ۱۳۸۸/۰۲/۰۱
نویسنده : سید محمد ناظم زاده
خبرگزاری ایمنا
شیخ بهایی، عالم کمنظیر و دانشمند بلندمرتبه عهد صفویان در چنین روزی از سال ۹۵۳ هجری قمری چشم به جهان گشود.
بهاءالدین عاملی در علومی که در آن زمان مرسوم بود، بهویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تألیفات بسیاری است. تألیفات شیخ براساس پژوهش یکی از محققان، بالغ بر ۹۵ کتاب و رساله است. برخی از نویسندگان نیز شمار تألیفات او را تا ۱۲۰ عنوان ذکر کردهاند. «جامع عباسی»، «الزبده فیالاصول»، «اربعین»، «مثنوی سوانحالحجاز (نان و حلوا)» و «کشکول» از جمله مشهورترین آثار شیخ بهائی بهشمار میرود.
بهائی، آثار برجستهای نیز به نثر و نظم پدید آورده است که علاوه بر فارسی و عربی، شامل ترکی هم میشده است. اشعار فارسی او عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی، میل شدید به زهد و تصوف و عرفان است. بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است به بهائی ثابت نیست.
عمده فعالیتهای سیاسی شیخ بهایی در عهد شاه عباس اول صورت گرفت، شاه عباس بزرگترین پادشاه سلسله صفوی ضمن آنکه ایران را به اقتدار گذشتهاش بازگرداند، زمینه رشد و شکوفایی خارقالعاده فرهنگ، هنر و معارف دینی را نیز فراهم کرد. شاه عباس احترام زیادی برای علمای دین قائل میشد و در بیشتر امور از ایشان مشورت میجست، از جمله شواهد این امر، انتخاب خلیفه سلطان، شاگرد میرداماد و شیخ بهایی به وزارت خود بود، ضمن اینکه حضور این دو عالم مطرح در دربار شکوه خاصی به سلطنت این پادشاه بخشیده بود.
مهمترین خدمات شیخبهایی در رونق بخشیدن به شهر اصفهان ساخت مسجد امام، حمام شیخ بهایی، طراحی و فکر ایجاد شهر نجفآباد، تقسیم آب زایندهرود، قنات زرینکمر و تعیین سمت قبله مسجد امام اصفهان است. این قبلهیابی که با استفاده از ابزارهای آن زمان صورت پذیرفته است، هفت درجه با جهت واقعی قبله اختلاف دارد. شیخ بهایی همچنین مبدع تهیه نان سنگک و حلواشکری عنوان شده است.
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به «شیخ بهائی»، دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بهجای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹م را بهنام او، سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.
وی در تاریخ بیست و ششم ذیالحجةالحرام - یا هفدهم ذیالحجةالحرام و یا هفدهم محرمالحرام - سال ۹۵۳ هجری قمری (برابر با هشتم اسفندماه ۹۲۵ش) در بعلبک چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در جبل عامل - از نواحی شام - در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی» - از شخصیتهای برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ش - بوده است. خاندان او از خانوادههای معروف جبل عامل در سدههای دهم و یازدهم خورشیدی بودهاند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.
محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی بهخاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران از سوی دیگر، رهسپار ایران گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آنجا سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ق)، پدرش به شیخالاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد - در ۹۸۴ قمری - پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین چشم از جهان فروبست.
نام برخی از اساتید شیخ بهایی از این قرار است: فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی؛ منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به ملاعبدالله بهابادی و ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی آموخت. طب را از حکیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت. صحیح بخاری را نزد ابیالطیف مقدسی فرا گرفت. همچنین نقل است نزد ملامحمدباقر یزدی مؤلف کتاب مطالعالانوار که از ریاضیدانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است.
تعداد کثیری از دانشوران نامی قرن یازدهم هجری نزد وی تحصیل کردهاند. یکی از محققان معاصر، ۳۳ تن از شاگردان او را نام برده است که در اینجا به مشهورترین آنها اشاره میشود: ملامحمدمحسن بن مرتضی بن محمود فیض کاشانی، متوفی ۱۰۹۱ق. سیدمیرزا رفیعالدین محمد بن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، متوفی ۱۰۹۹ق. ملامحمدتقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، متوفی ۱۰۷۰ق. صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، حکیم مشهور قرن یازدهم، متوفی ۱۰۵۰ق. ملامحمدباقر بن محمد مؤمن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخالاسلام اصفهان، متوفی ۱۰۹۰ق.
شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسایی او سرانجام باعث گردید تا شیخ بهایی در سال ۹۹۶ق دو سال و اندی بعد از رحلت شیخ علی منشار (شیخالاسلام اصفهان) (۹۹۳ق)، به دستور شاه عباس اول به شیخالاسلامی اصفهان منصوب شود، در سال ۱۰۰۶ق با تغییر مکان پایتخت از قزوین به اصفهان، این سمت به شیخالاسلامی کشور تغییر و ارتقاء یافت. شیخ تا زمان وفاتش در این منصب بود.
در عالمآرای عباسی آمده که شیخ پس از مدتی از سمت شیخالاسلامی اصفهان بهدلیل ملالت خاطر و دلزدگی از مناصب دنیایی اراده سفر بلاد اسلامی کرد که تاریخ این رخداد میتواند بین سالهای ۹۹۶ تا ۱۰۰۸ق باشد، یعنی سالی که شاه عباس پیاده به زیارت امام رضا علیهالسلام رفت و شیخ بهایی نیز همراه او بود، اما در منابع دیگر دلیل سفر او به بلاد اسلامی، اختلاف آرا و دیدگاههای علمی او با مکتبهای فلسفی موجود در حوزه اصفهان - یعنی «توغل میرداماد و اصحاب او در علوم عقلی و رواج آن» - میدانند.
شیخ بهایی در دوازدهم شوالالمکرم سال ۱۰۳۰ق (برابر با هشتم شهریورماه ۱۰۰۰ش) در اصفهان چشم از جهان فروبست و بنا بر وصیت خودش، پیکر او را به مشهد مقدس بردند و در کنار آرامگاه حضرت علی بن موسیالرضا علیهالسلام - جنب موزه آستان قدس رضوی - به خاک سپردند. امروزه آرامگاه وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی (ره) در رواقی که به یاد او نامگذاری شده است، قرار دارد.