ماجراي كشف حجاب
مينا ظهيرنژاد ارشادي
فلسفهي حجاب از نظر اسلام حفظ كرامت و ارزشهاي والاي انساني است كه بر مبناي قرآن و احاديث استوار است. انديشمندان اسلامي كه مسئلهي حجاب را از جهات مختلف (رواني، اجتماعي و خانوادگي) مورد بحث و بررسي قرار دادهاند، بر اين نكته تأكيد دارند كه پذيرش حجاب نه تنها به معناي كنارهگيري از كار و قبول خانهنشيني نيست، بلكه توأم با خدمات اجتماعي و سياسي زن و نيز رعايت كليهي حقوق قانوني و شناخته شدهي اوست. 1
در كل، تهاجم به ارزشهاي ديني و سنتي ايران همواره يكي از هدفهاي مهم و اساسي استعمارگران غرب در قرن حاضر بوده است. پس از وقوع جنگ بينالمللي اول و سقوط حكومت تزارها در روسيه استعمار انگلستان در ايران از موقعيت برتري برخوردار شد و فرصتي به دست آورد تا به آرزوها و آرمانهاي ديرينهي خويش جامهي عمل بپوشاند و ايران را كاملاً تحت نفوذ خود درآورد. 2 انگليسيها تصميم داشتند با انعقاد يك قرارداد مشترك فرهنگي، اقتصادي و نظامي با ايران، تركيه، افغانستان و عراق فرهنگ غربي را در اين كشورها رواج دهند و برقدرت استعماري خود بيفزايند تا از اين طريق از رشد و نفوذ دولت جديد التأسيس شوروي ممانعت به عمل آورند.3 در واقع، انتخاب رضاخان ميرپنج به سلطنت نيز در همين راستا قرار داشت؛ زيرا او نسبت به ارزشهاي جامعهي اسلامي ايران، در مقايسه با همرديفان خود، بياعتناتر بود.
حكومت پهلوي از ابتداي تشكيل خود موظف بود دو هدف اساسي را تعقيب كند: جدا ساختن دين از صحنهي زندگي اجتماعي و مبارزه با روحانيت. رضاشاه استراتژي اسلامزدايي انگلستان در ايران را به طرز پيچيده و زمانبندي شده به مرحلهي اجرا درآورد. او در مسير تحقق سياستهاي استعماري و تشديد روند وابستگي بينالمللي كه نظام سنتي جامعهي ايران بزرگترين مانع در برابر آن بود به تظاهرات نوگرايي روي آورد و در اين راستا منصبهاي اصلي و مسئوليتهاي حساس را به افرادي نظير داور، تيمورتاش، حكمت و نصرالدوله واگذار كرد كه ترك فرهنگ سنتي و اخذ فرهنگ غربي را مهمترين راه پيشرفت ميدانستند و همانند شاه مقيد به ارزشهاي اسلامي كه ريشه در فرهگ مردم داشت، نبودند.
در اين دوره، توجه به غرب به عنوان مظهر پيشرفت تمدن و تكيه بر اقتدار و عظمت ايران پيش از اسلام به عنوان ملاك ارزشيابي، چارچوب اصلي حكومت را به عنوان يك نظام تشكيل ميداد. 4
شايان ذكر است كه سياست مذهب زدايي، با توجه به اينكه تفكرات ديني و مذهبي و عرف و سنتهاي ملي در ميان ايرانيان ريشهاي عميق داشت، با مشكلاتي عديده از جمله مقاومت شديد مردم مواجه شد. دستاندركاران حكومت پهلوي از طريق رواج انديشهي جدايي دين از حكومت (سكولاريسم) و تحقير نمادهاي ديني و سنتهاي ملي تهاجم به مذهب را آغاز كردند. آنها براي اعمال اين سياست از ابزاري چون نظام آموزشي، كتاب و نشريات استفاده كردند. 5 اقدامات متعدد فرهنگي طي سالهاي حكومت مطلقهي رضاشاه انجام گرفت كه دركليهي آنها بر ترك سنتها و پذيرش مظاهر تمدن غربي تأكيد شده بود.
در ميان تحولات فرهنگي اين دوره تغيير لباس سنتي و قضيهي كشف حجاب بيش از ديگر موارد مورد توجه واقع شده است. 6
سفر رضاشاه به تركيه در 1313 نقطهي عطفي در تثبيت باورهاي قبلي او مبني بر لزوم كشف حجاب بود. اين سفر اثر عميقي بر نگرش او نسبت به ميزان به اصطلاح «عقبماندگي» ايرانيان نسبت به تركها داشت. به همين دليل، در فاصلهي 14 ـ 1313 اقدامات وسيع تبليغاتي به منظور آماده ساختن افكار عمومي براي كشف حجاب انجام گرفت. جشنها و مجالس سخنراني متعددي در اين زمينه در پايتخت و ديگر شهرها برپا شد. 7 كانون بانوان نيز در ارديبهشت 1314 تحت نظارت وزارت معارف و به رياست شمس پهلوي تأسيس شد. در اين كانون،اشخاصي نظير صديقهي دولتآبادي، فاطمه سياح، بدرالملوك بامداد، هاجر تربيت، فخرالزمان غفاري بايندر و پري حسام شهيدي فعاليت داشتند. اين كانون موظف بود كه مجالس مختلف سخنراني برگزار كرده و از اشخاص معروف دعوت نمايد تا براي حضار راجع به مقام زن و مرد سخنراني كنند. در تعقيب اين سياست به وزارت معارف دستور داده شد كه در مدارس كشور مجالس جشن و سرور و خطابه با روي باز و بدون حجاب برگزار شود و نيز تصميم گرفته شد مدارس ابتدايي تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان اداره گردد. 8 در نشريات نيز مقالاتي منباب پند و اندرز و انتقاد از حجاب به چاپ رسيد. اما اين قبيل اقدامات و برنامهها پيشرفت چنداني نداشت و اكثريت مردم نه تنها استقبالي از آن به عمل نياورند، بلكه با ديدهي تحقير به آن نگريستند.
سرانجام، فرمان كشف حجاب به صورت رسمي در 17 دي 1314 صادر شد. در اين روز، جشني از طرف علي اصغر حكمت كه خود نقش فعال و مؤثري در اين ماجرا داشت، در دانشسراي مقدماتي ودرحضور رضاشاه برپا شد. در اين جشن همسر و دختران او و جمعي از همسران وزيران و وكيلان بدون حجاب شركت داشتند. 9 در اين جشن، شاه طي نطقي همهي زنان را به عدم استفاده از حجاب تشويق نمود و اعلام كرد كه تاكنون نيمي از جمعيت كشور به حساب نميآمدند؛ زيرا در پرده به سر ميبردند. 10 او همچنين افزود كه نجابت و عفت زن به چادر مربوط نيست و زن روحاً و اخلاقاً ميبايست عفيف باشد. 11
از اين تاريخ به بعد، استفاده از چادر يا هر سرپوشي، بجز كلاههاي اروپايي، ممنوع اعلام شد. زنان محجبه حق ورود به خيابانها يا استفاده از وسايط نقليه را نداشتند. كسبه نيز مجاز به فروش اجناس به زنان با حجاب نبودند. 12 آنهايي كه جرئت ميكردند در مقابل اين بيقانوني خشونتبار ايستادگي كنند، به شدت مورد حمله و بيحرمتي مأموران شهرباني قرار ميگرفتند. 13
شايان ذكر است كه مأموران انتظامي مجاز بودند زنان محجبه را تعقيب نموده و به منزل آنها وارد شوند، صندوقهاي لباس آنها را تفتيش كرده و اگر چادر بيابند به غنيمت برده يا آن را پاره كنند.
بعلاوه، به وزارت معارف نيز دستور داده شده بودكه در كليهي مدارس دخترانه معلمان و دانشآموزان بدون حجاب باشند و در غير اين صورت به مدارس راه داده نشوند. 14 كليهي حكام ولايات نيز دستور داشتند از پذيرفتن زنان باحجاب كه به ادارات مراجعه ميكردند، خودداري به عمل آورند. 15 اما از سوي ديگر، مطابق بخشنامه و متحدالمالهايي كه از طرف دولت صادر ميشد، شهرباني موظف بود كه در نهايت حفظ امنيت از هر نوع سوءاحترام به زنان بدون حجاب جلوگيري كند.
شدت تبليغات بر ضد حجاب چنان گسترده بود كه بسياري از زنان معتقد و مؤمن كه با مشكل منع استفاده از چادر مواجه بودند،منزوي شدند و به تعداد قابل توجهي از عرصهي كار و فعاليت فرهنگي و سياسي و علمي دور ماندند. عدهاي نيز بنا به ذوق و سليقهي خويش با پوشيدن پالتو و مانتو و سركردن چارقد و شالگردن يا استفاده از كلاههاي بزرگي كه تمام موهاي آنها را در بر ميگرفت، سعي ميكردند حجاب اسلامي را حفظ كنند. اما دولت براي مقابله با اين قبيل اقدامات نيز متحدالمالي به شمارهي 2970 مورخ 11/3/1315 صادر كرد مبني بر اينكه از استعمال چارقد بانوان جلوگيري به عمل ميآيد.
اعمال كشف حجاب در شهرهاي مذهبي با مشكلات بيشتري همراه بود. در شهر مقدس قم بانوان معلم تهديد به استعفا كردند. همچنين بسياري از اهالي شهر، حتي پيش از 17 دي كه «روز آزادي زن و كشف حجاب» نام گرفت، به دليل انتشار خبر برداشتن حجاب از رفتن دختران خود به مدرسه ممانعت به عمل ميآوردند. اعلاناتي نيز از طرف مردم عليه حجابزدايي بر ديوارهاي شهر نصب شده بود. 16
با صدور متحدالمال شمارهي 541 مورخ 30/3/1315 از طرف وزارت داخله در شهر مشهد از حماميهاي زنانه التزام گرفته شده كه هيچ زني بدون كلاه به حمام ندهند، و در صورتي كه زني با چارقد به حمام برود اسم او و همسرش راپرت داده شود و در اين رابطه مأموريني به طور محرمانه وضعيت خانمها و حماميها را اطلاع ميدادند. همچنين از گاراژهايي كه در اين شهر وجود داشت التزام گرفته شده بود كه زنهاي با چارقد را سوار نكنند.
اجراي قانون رفع حجاب علاوه بر اينكه براي زنان مسلمان كشور ايجاد مزاحمتهاي فراوان كرد، براي زنان مسلمان خارجي نيز كه بنا به دلايلي (زيارت يا سياحت) در ايران به سر ميبردند، مشكلاتي آفريد. به همين دليل نيز از سوي دولت مقرر شد زنان اتباع خارجي يا بايد از لباسهاي ملي خود استفاده كنند يا اينكه به لباسهاي غربي ملبس شوند و از استعمال چادرهايي كه نسوان ايراني سابقاً بدان ملبس بودند، اجتناب ورزند. 17
در واقع، حكومت چنين وانمود ميكرد كه پوشش اسلامي با علم وهنر و پيشرفت زنان در عرصهي اجتماعي مغايرت دارد و حجابخواهي با طرد دانش و عقبماندگي و جمود مرادف است.
كشف حجاب و ساير اقدامات ضد ديني كه با نداي جلوگيري از عقبماندگي همراه بود، نه تنها درخت دانش و ترقي كشور را بارور نساخت، بلكه باعث بحرانهاي بزرگ اجتماعي، اقتصادي و سياسي در كشور شد.
به طور كلي، ميتوان اينگونه نتيجه گرفتت كه واقعهي كشف حجاب تنها به يك ضربهي ديني بر پيكر جامعهي ايران نبود، بلكه توهين نسبت به سنتها، آداب و رسوم و شئونات يك ملت به شمار ميرفت. پيامدهاي آن نيز تا بدانجا انجاميد كه به نفع استعمارگران تمام شد.
يادداشتها:
1. جلالالدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، جلد اول، قم: دفترتبليغات اسلامي، ص 120.
2. واقعهي كشف حجاب، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1371، ص 19.
3. عبدالامير فولادزاده،شاهنشاهي پهلوي در ايران، تهران: كانون نشر انديشههاي اسلامي، 1369، ص 185.
4. خشونت و فرهنگ، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1371، ص 10.
5. واقعهي كشف حجاب، صص 21 ـ 20.
6. گنجينهي اسناد، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1370، ص 6.
7. مدني، همان كتاب.
8. ابراهيم صفايي، رضاشاه در آيينه خاطرات، تهران: ادارهي كل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1365، ص 102.
9. علياصغر حكمت، سيخاطره از عصر فرخنده پهلوي، تهران: وحيد،1355، ص 90.
10. محمدعلي گرامي،تاريخ رضاشاه كبير، جلد اول، شيراز: كوروش، بيتا، ص 62.
11. حسين مكي، تاريخ بيست سالهي ايران، جلد اول،تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1363، صص 263 ـ 258.
12. پيترآوري، تاريخ معاصر ايران، ترجمهي محمد رفيعي مهرآبادي، جلد دوم، تهرا: عطايي، بيتا، ص 72.
13. محمدعلي كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، ترجمهي محمدرضا نفيس، تهران: پاپيروس، 1366، ص 176.
14. محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران: وحيد،1364، ص 302.
15. نگاه كنيد به: سند شمارهي 4.
16. گنجينهي اسناد، ص10.
17. نگاه كنيد به: اسناد شمارهي 5 و 6.
منبع:مجله سياست خارجي، سال نهم، ويژه مطالعات زنان
پايگاه حوزه
نویسنده : محمدصادق مزینانی
حجاب از ضروریات اسلام است. فقهای شیعی، بلکه همه علمای دین از صدر اسلام تاکنون با توجه به دلایل نقلی (آیات و روایات) و عقلی، به وجوب حجاب حکم کرده و آن را از احکام مسلّم و ضروری اسلام دانسته اند. و در تشریح دلیل ها و حکمت آن رساله ها و کتاب های فراوانی نگاشته اند.
بر خلاف پندار، برخی از روشنفکران سکولار، حجاب در ایران باستان و دیگر ملل گونانون جهان، پیش از اسلام، نیز وجود داشته است. به گفته «ویل دورانت» حجابی که در میان قوم یهود وجود داشته خیلی سخت تر از اسلام بوده است. در میان قوم یهود اگر زنی به نقض قانون می پرداخت و یا با مردان نامحرم به گفتگو می نشست و یا در خانه خود صدایش را به قدری بلند می کرد که همسایگان می توانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهریه او را طلاق دهد. در بیشتر تصاویر مذهبی یهودی و مسیحی زنان دارای روسری و یا پوشش بلندی که شباهت به چادر دارد بوده اند. به اعتقاد «سن پل» یکی از قدیسیان کلیسا سر زن نباید بدون روسری باشد.
در ایران باستان نیز زنان دارای حجاب بوده اند. آنان جز باز گذاشتن دو دست، باز گذاشتن هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می دانستند. آنان برای پوشیدن سر از سربندی که در زیر چانه به وسیله دو بست محکم می شد استفاده می کردند. روی این سربند نیز یک روسری بزرگ به نام «مکنو» می پوشیدند. پوشاندن موی سر طبق آئین باستان معمول بود. البته در اواخر سلسله ساسانیان به علت هرزگی و عیاشی خانواده سلطنتی و آلودگی موبدان و زوال دین زرتشتی پوشش زنان تنها پوشیدگی نبود بلکه نوعی مخفی کردن آنان از طمع شاهزادگان و مردان صاحب قدرت محسوب می شد. بنابراین، اگر ویل دورانت می گوید: در ایران باستان معمولاً زنان در اندرون خانه نگهداری می شدند و حق معاشرت با دیگران را نداشته اند؛ و اگر «کنت دوگوبینو»، نیز در کتاب سه سال در ایران، می گوید آنچه در زمان ساسانیان بوده تنها پوشیدگی زن نبوده بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده علت خاصی داشته است که بدان اشاره کردیم.
پس از پذیرش اسلام از سوی ایرانیان، پوشش زنان ایرانی شباهت به لباس های عربی پیدا کرد ضمن آنکه سر نیز پوشیده می شد.
در روزگار صفویه، هنگام خروج از خانه پوشش همگانی زنان چادر سفیدی بود که سر تا پای آنان به جز دو چشم را مستور می داشت. در دوران زندیه و قاجاریه چادر، حجاب رسمی به شمار می آمد. صورت را نیز با روبندی از چلوار کلفت می پوشاندند. نقاب نیز، یکی از پوشش های چهره بود و از مو ساخته می شد. از زمان ناصرالدین شاه در پی سفرهای او به فرنگ تغییراتی در نوع پوشش زنان درباری به وجود آمد و شلیته های دامن کوتاه متداول شد و با رفت و آمد فرنگیان به ایران و برخی از ایرانیان به فرنگ، بدحجابی در میان برخی از خانواده های اشراف و فرنگ رفته کم و بیش دیده می شود. در روزگار مشروطیت روشنفکران غرب زده با الگوگیری از غرب، بحث بی حجابی را طرح کردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند.
بر خلاف پندار، برخی از روشنفکران سکولار، حجاب در ایران باستان و دیگر ملل گونانون جهان، پیش از اسلام، نیز وجود داشته است. به گفته «ویل دورانت» حجابی که در میان قوم یهود وجود داشته خیلی سخت تر از اسلام بوده است. در میان قوم یهود اگر زنی به نقض قانون می پرداخت و یا با مردان نامحرم به گفتگو می نشست و یا در خانه خود صدایش را به قدری بلند می کرد که همسایگان می توانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهریه او را طلاق دهد.
در ایران باستان نیز زنان دارای حجاب بوده اند. آنان جز باز گذاشتن دو دست، باز گذاشتن هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می دانستند. آنان برای پوشیدن سر از سربندی که در زیر چانه به وسیله دو بست محکم می شد استفاده می کردند. روی این سربند نیز یک روسری بزرگ به نام «مکنو» می پوشیدند. پوشاندن موی سر طبق آئین باستان معمول بود.
با رفت و آمد بیشتر ایرانیان به فرنگ و ورود لباس های متنوع غربی و خیاطان و طراحان اروپایی به ویژه فرانسوی به تهران کم کم سبک پوشش مردان و زنان تغییر کرد و با فضاسازی و تبلیغ ازسوی غرب زدگان و تشویق آنان از سوی اربابان شان و ورود زن ها به اجتماع، رفع حجاب نیز مطرح شد. گروهی رشد و پیشرفت را مترادف با بی حجابی دانستند. در برابر آنان عالمان دین و برخی دیگر از روشنفکران اسلامی، طرح این گونه مسائل را مخالف اسلام و عامل خطرناکی برای جامعه اسلامی می دیده اند.
در تاریخ معاصر ایران قرة العین، وابسته به بابیه اولین زنی است که پوشش خود را برداشت و دیگران را نیز، به بی حجابی فراخواند.
تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه نیز، از نخستین زنانی بود که حجاب را کنار گذاشت. صدیقه دولت آبادی، نیز از پیشگامان رفع حجاب است. او هشت سال پیش از اعلام رسمی کشف حجاب با لباس اروپایی در خیابان ها ظاهر شد و به عنوان نخستین زنی که چادر از سر برداشته شهرت محله به محله و کوچه به کوچه یافت.
تبلیغات در جهت نوگرایی و تجددطلبی با آغاز سلطنت رضاشاه بیش از گذشته شد و چون از حمایت دولت جدید نیز برخوردار بود صراحت و سرعت بیشتری به خود گرفت. روشنفکران سکولار با الگوگیری از رهبران فکری خود چون آقاخان کرمانی و ... وانمود می کردند که تجددطلبی از جمله بی حجابی با دین ناسازگار نیست. حتی روزنامه حبل المتین، علی(ع) را رئیس المتجددین نامید. این شیوه منافقانه که حتی به هنگام رسمیت یافتن کشف حجاب نیز به کار گرفته می شد بیانگر بیم و هراس گویندگان و نویسندگان غرب گرا از واکنش مردم مسلمان بود، چرا که پای بندی مردم به عقاید دینی و شعایر اسلامی بسیار شدید بود.
مقایسه اوضاع ایران با کشورهای همسایه مانند افغاستان از جمله کارهایی بود که در جهت تشویق مردم مسلمان ایران به تجدد و نوگرایی و فاصله گرفتن از اسلام و آموزه های آن انجام می گرفت.
تحولات و دگوگونی هایی که در زمینه غرب گرایی در ترکیه آتاترک صورت می گرفت و نیز اقدامات امان اللّه خان در افغاستان مورد توجه روشنفکران غرب زده ایرانی بود و گاه و بی گاه در مطبوعات انعکاس می یافت. حبل المتین، در یکی از شماره های خود با عنوان «تعلیم و تربیت نسوان افغان» تحولات افغاستان را یادآور شد و ملت متمدن ایران را کمتر از آنان در کسب تجدد ندانست.
تقلید از ترکیه و آتاترک که کشورش را در جهت خواسته های غربیان هدایت می کرد به شدت مورد توجه رجال ایران و رضاشاه قرار داشت.
لحن روزنامه ها نیز صراحت بیشتری یافت به گونه ای که روزنامه حبل المتین دلایلی را برای رفع حجاب در روزنامه خود آورد.
در این زمان یعنی سال 1306 و 1307، در دربار از چادر نماز منع شد و حتی همسر رئیس الوزرای وقت، مخبرالسلطنه، هدایت، به سبب استفاده از چادر نماز مورد ایراد قرار گرفت به گونه ای که از رفتن به دربار خودداری کرد.
با ورود خانواده شاه به صورت بدحجاب به سال 1307، در حرم حضرت معصومه و حمایت رضاشاه از عمل خانواده اش و ضرب و شتم روحانی آمر به معروف و ناهی از منکر مرحوم شیخ محمدتقی بافقی مشخص شد که رژیم شاه مصمم به رفع حجاب و ترویج بی بند و باری است. و برای این کار حتی آمادگی رویارویی با حوزه را نیز دارد.
یکی از رویدادهایی که موجب تسریع در اعلام کشف حجاب از سوی رضاشاه شد سفر او به ترکیه بود. فروغی با آشنایی قبلی که با آتاترک داشت زمینه سفر شاه را به ترکیه فراهم کرد. هدف فروغی این بود که شاه از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا که در ترکیه رواج پیدا کرده بود آشنا شود و سپس به عنوان سوغات در ایران پیاده کند.
رضاشاه در تاریخ 12 خرداد 1313، عازم ترکیه شد. سفرش به ترکیه چهل روز طول کشید. آتاترک از او تجلیل شایسته ای به عمل آورد. رضاخان مجذوب سیاست های اسلام زدایی آتاترک در ترکیه شد و قول داد که همان سیاست را در ایران پیگیری کند. او در سخنان خود چنین گفت: به واسطه برداشتن خرافات مذهبی در مدت سلطنت من، هر دو ملت بعد از این، با یک روح صمیمیت متقابل دست در دست هم داده و منازل سعادت و ترقی را طی خواهند کرد.
رضاشاه در این مدت با همه زوایای غرب گرایی و شیوه زدودن ارزش های ملی و اسلامی رژیم آتاترک آشنا شد و وقتی به ایران بازگشت تصمیم گرفت که ایران را به پای ترکیه برساند. مخبرالسلطنه که از سال 1306 تا 22 شهریور 1312 به مدت شش سال نخست وزیر رضاشاه بود می نویسد:
از زمان ناصرالدین شاه در پی سفرهای او به فرنگ تغییراتی در نوع پوشش زنان درباری به وجود آمد و شلیته های دامن کوتاه متداول شد و با رفت و آمد فرنگیان به ایران و برخی از ایرانیان به فرنگ، بدحجابی در میان برخی از خانواده های اشراف و فرنگ رفته کم و بیش دیده می شود. در روزگار مشروطیت روشنفکران غرب زده با الگوگیری از غرب، بحث بی حجابی را طرح کردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند.
روشنفکران سکولار با الگوگیری از رهبران فکری خود چون آقاخان کرمانی و ... وانمود می کردند که تجددطلبی از جمله بی حجابی با دین ناسازگار نیست. حتی روزنامه حبل المتین، علی(ع) را رئیس المتجددین نامید. این شیوه منافقانه که حتی به هنگام رسمیت یافتن کشف حجاب نیز به کار گرفته می شد بیانگر بیم و هراس گویندگان و نویسندگان غرب گرا از واکنش مردم مسلمان بود، چرا که پای بندی مردم به عقاید دینی و شعایر اسلامی بسیار شدید بود.
به هنگام حضور شاه در ترکیه، او از مدرسه ای دخترانه در آنکارا به نام عصمت پاشا دیدن کرد. در آن مدرسه، دختران بی حجاب هنگام ورود شاه با کف زدن های ممتد، مقدم او را گرامی داشتند. رضاشاه پس از این دیدار به سفیر کبیر ایران، مستشارالدوله صادق می گوید: هنوز عقب هستیم و فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصا زنان اقدام کنیم. تأثیر این مسافرت بر رضاشاه چنان مهم است که روزنامه رستاخیز در مقاله ای به مناسبت سالگرد کشف حجاب، ابتدای کشف حجاب را سال 1313، می داند سالی که رضاشاه به دعوت آتاتورک به ترکیه رفت.
صدرالاشراف نیز می نویسد:
«رضاشاه پس از مسافرت به ترکیه در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع ترکیه از رفع حجاب زن ها و آزادی آنها صحبت و تشویق می کرد.»
گسترش مدارس دخترانه به شیوه اروپایی یکی دیگر از عوامل زمینه ساز کشف حجاب بود. این مدارس نخست به وسیله مبلغان مسیحی پایه گذاری شد و بعدها به وسیله برخی از بانوان غرب گرا و متجدد گسترش یافت. نصیرالدوله وزیر معارف کابینه وثوق الدوله به تأسیس یک دارالمعمات و ده دبستان دخترانه اقدام کرد.
تا پیش از 1307، فارغ التحصیلان این مدارس تنها در مقطع ابتدایی بودند. اما در سال 1307 شمار فارغ التحصیلان نخستین مدارس دوره متوسطه دخترانه به 40 نفر و تا سال 1312 بیش از 235 نفر شد. در سال 1309 گروهی از دختران کارگزاران حکومتی برای تکمیل تحصیلات خود به پاریس رفتند. با بازگشت آنها دولت تصمیم گرتف که کشف حجاب را از مدارس آغاز کند. و سپس در دبستان ها و مدارس دخترانه مأمورین دولتی، مجامعی را با خانواده های خود برپا کرده و کشف حجاب را در این مجالس مطرح کنند تا آرام آرام زمینه عمومی فراهم شود. همچنین مقرر شد که مدارس ابتدایی تا سال چهارم مختلط باشد؛ معلم آنها نیز زن باشد تا از همان ابتدا بی حجابی را به آنان بیاموزند. در این میان نقش دانشسراهای مقدماتی را نباید نادیده گرفت. این مراکز که تربیت کنندگان معلمان و مربیان بودند کشف حجاب را به عنوان یک فرهنگ به دانش آموزان می آموختند. در بسیاری از موارد از این مراکز به عنوان مجالس جشن و خطابه در نکوهش حجاب و ستایش از بی حجابی استفاده می شد و دختران نیز با سرودهای مخصوص و حرکات ورزشی به این مجالس رونق می دادند از جمله در مجلس جشنی که در شیراز برپا شد دختران صف منظمی آراسته، لایحه خواندند و سرود سراییدند و سپس به ورزش در حضور وزیر معارف، علی اصغر حکمت پرداختند.
کوتاه سخن اینکه، این مدارس، مقدمات اعلام رسمی کشف حجاب را کاملاً مهیا ساختند و پس از اعلام رسمی آن نیز در جهت پیشبرد و گسترش آن نیز تلاش های گسترده یی انجام دادند.
برای آشنایی زنان ایرانی با تمدن غربی و تشویق به اخذ آن، دومین کنگره شرق به سال 1312، با اجازه رضاشاه در تهران در برگزار شد. حاضران در این جلسه هنوز همه با چادر بودند. سخنرانان در این مجلس بر عقب ماندگی زنان شرق در برابر زنان غرب تأکید کرده و خواهان رسیدن به آن مرحله از ترقی و پیشرفت شدند. در این کنگره هر چند به قول مخبرالسلطنه «مقرراتی مسلّم داشتند و تصدیق کردند که مقام زن در اسلام محفوظ تر و شکایات ابتر» ولی متأسفانه خانم ها پرده کنگره را دریدند و سراسیمه در میدان هوا و هوس دویدند؛ مسکری نماند که نخوردند و منکری نماند که نکردند.
پس از پاین کنگره کتابی به نام زن در اجتماع که به وسیله م ـ ه آموزگار نگاشته شد و به چاپ رسید. نویسنده در این کتاب می نویسد:
به زودی وضع زنان ما رو به بهبودی خواهد گذاشت. او خوشحال است از اینکه چند تا زن تاکنون می توانند بدون حجاب از خانه خارج شوندو و از این جهت از حکومت تشکر می کند. او در این کتاب می خواهد چنین القا کند که حجاب از تاریخ حمله مغول به ایران رواج پیدا کرده است و او حکومت را به حمایت از زنان بی حجاب که به ندرت در شهرهای بزرگ به چشم می خورند تشویق می کند. و حال آنکه حکومت از مدت ها پیش در پی آن بوده و کنگره شرق نیز برای همین جهت برپا شده بود.
در سال 1314 به دستور رضاشاه و با حمایت وزیر فرهنگ، علی اصغر حکمت کانون بانوان تشکیل شد. شمس پهلوی به ریاست افتخاری و بانو هاجر تربیت به ریاست آن برگزیده شدند. خانم تربیت، در یکی از سخنرانی های خود که در دانشسرای مقدماتی برگزار شد حل همه مشکلات و بدبختی های زنان را در رفع حجاب دانست. بدرالملوک بامداد، در باره هدف اصلی کانون بانوان می نویسد:
«ضمن سایر اقدامات منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه متدرجا پیشرفت می کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت، با راضی کردن خانوده های خود یکی یکی به برداشتن چادر مبادرت می کردند و در مجالس سخنرانی، سایر بانوان را تشویق به ترک کفن سیاه می کردند. به طوری که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون عده تازه ای از بانوان بدون چادر حضور می یافتند در صورتی که زنان فرهنگی در صف مقدم آنها بودند.»
در جلسات کانون بانوان که بیشتر در حضور دختران رضاشاه (شمس و اشرف) تشکیل می شد، مشکلات مربرط به عدم پذیرش جامعه در ترک حجاب مورد بررسی قرار می گرفت و تصمیمات لازم اتخاذ می شد. این کانون بعدها در شهرهای مهم کشور از جمله اصفهان دارای شعبه گردید تا به پندار دست اندرکاران کشف حجاب، زنان را با اصول ترقی و مدنیت غربی آشنا سازند.
افزون بر عوامل یاد شده، روزنامه ها و مجله های زنانه از جمله زبان زنان به مدیریت صدیقه دولت آبادی در اصفهان و تهران، نامه بانوان به مدیریت شهناز آزاد و مجله جهان زنان، به سردبیری فخر آفاق پارسا در مشهد و سپس تهران و مهم تر از همه مجله «عالم نسوان» به مدیریت نوابه صفوی و ... از عوامل زمینه ساز کشف حجاب بودند. این مجله ها
این مراکز که تربیت کنندگان معلمان و مربیان بودند کشف حجاب را به عنوان یک فرهنگ به دانش آموزان می آموختند. در بسیاری از موارد از این مراکز به عنوان مجالس جشن و خطابه در نکوهش حجاب و ستایش از بی حجابی استفاده می شد و دختران نیز با سرودهای مخصوص و حرکات ورزشی به این مجالس رونق می دادند از جمله در مجلس جشنی که در شیراز برپا شد دختران صف منظمی آراسته، لایحه خواندند و سرود سراییدند و سپس به ورزش در حضور وزیر معارف، علی اصغر حکمت پرداختند.
در تهیه مقدمات جشن روز کشف حجاب، افزون بر کارهای امنیتی و آماده باش نیروها کارهایی انجام گرفته که سابقه ندارد و از باب نمونه سه مرد مسیحی که اداره نهضت شیک پوشی زن از حجاب در آمده به آنها محول شده بود کارهای زیادی برای خوب برگزار شدن مراسم انجام داده اند از جمله: بسیاری از خانم هایی که خود را برای جشن آماده می کردند به دست یکی از این سه نفر یعنی ابراهام، آرایشگر موهای خود را آرایش دادند.
نیز حجاب را سد راه ترقی و پیشرفت معرفی کرده و به رفع حجاب تشویق می کردند.
یکی دیگر از عواملی که در گسترش بی حجابی نقش داشت حمایت رضاشاه از زنان بی حجاب بود. این نکته هم خواست دولتمردان داخلی بود و هم به گفته مخبرالسلطنه خواست دولت های خارجی.
و بنا به گفته بدرالملوک بامداد رضاشاه پیش از اعلام رسمی کشف حجاب به پلیس دستور داده بود که از زنان بی حجاب حمایت کند.
بنا به اظهار دیلی تلگراف، حضور تحصیل کردگان ایرانی در خیابان های تهران با زن های اروپایی خود که لباس اروپایی پوشیده بودند فوق العاده چشم گیر بود و همین عاملی شد که زنان متجدد و اشراف در معابر عمومی بتوانند از لباس های اروپایی و رفع حجاب استفاده کنند.
اعضای خانواده سلطنت نیز در این نمایش نقش اساسی داشتند شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه به فرمان پدر چادر از سر برداشته و با همراهان سوار بر اسب در خیابان های تهران گردش می کردند.
از دیگر عواملی که در گسترش بی حجابی نقش داشت، آزادی اقلیت های مذهبی بود. زنان ارمنی و زرتشتی اجازه داشتند آزادنه لباس بپوشند. برابر گزارش نظمیه مازندران در خرداد 1309 رفت و آمد یک زن بی حجاب کلیمی معابر مورد اعتراض علما واقع شده بود. حکومت مازندران در این زمینه از عمل این زن پشتیبانی کرد و اعتراض علما را وارد ندانست و اعلام کرد که زنان کلیمی در کشف حجاب آزادند.
یکی از سفرنامه نویسان خارجی که در سال 1312 مشغول یادداشت مسائل مربوط به ایران بوده است می نویسد:
«می گویند: حدود دو سال پیش شاه دستور داده بود تمام کسانی که مایلند می توانند چادرشان را از سرشان بردارند. و نیز به گفته وی به گونه ای سرّی و محرمانه توافق شده بود که اگر زنی مایل باشد بدون چادر بیرون بیاید می تواند این کار را انجام دهد و اگر ملایی یا یک فرد عادی ایجاد مزاحمت کند شهربانی از این زنان حمایت می کند.
این برنامه ها برای آماده سازی افکار عمومی جهت تبدیل طرح کشف حجاب به یک قانون بود که در تاریخ 17 دی 1314 تصویب و به اجرا گذاشته شد. درست است که کشف حجاب اجباری در این زمان صورت گرفت ولی زمینه های آن از پیش فراهم شده بود. به گفته محمدرضا شاه:
«پدرم بدوا به رفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشویق و تحریص وی در سال 1309 برای نخستین بار، بعضی از بانوان طبقه اول، در خانه های خود و در مجالس مهمانی، به لباس زنان اروپایی درآمدند و عده کمی هم جرئت کردند بدون حجاب در خیابان ها ظاهر شوند. در سال 1313، آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند.»
همان گونه که آوردیم زمینه سازی کشف حجاب از پیش فراهم آمده بود ولی در روز 17 دی 1314 شمسی به صورت رسمی اعلام شد. نخست وزیر و وزیر معارف هر یک در خاطرات خود تلاش دارند که پیشنهاد 17 دی را برای کشف حجاب، به رضاشاه به خود نسبت دهند. به هر حال وزیر معارف می گوید: شاه گفته است وسیله ای فراهم آورید که من به اتفاق همسر و دخترهای خود بدون حجاب ظاهر شوم. نخست وزیر محمود جم می گوید من این پیشنهاد را به شاه کردم و او این پیشنهاد را پسندید و گفت: به شرط اینکه در هیئت وزرا مطرح و تصویب شود. سپس دستور داد که همین حالا بروید طرح آن را آماده کنید. این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر انجام شود.
سخنان شاه بیانگر نگرانی او از انجام این کار است. جم نیز در خاطراتش از نگرانی خود و اعضای هیئت دولت، از واکنش افراد متدین در برابر این اقدام سخن گفته است. این نگرانی در جلسه ای که با حضور شاه تشکیل می شود اظهار می گردد. شاه ضمن تأیید آن حدود نیم ساعت صحبت کرده و از پیامدهایی که کشف حجاب در پیشرفت دارد سخن می گوید و ضمنا یادآور می شود ممکن است این عمل در ابتدا با سر و صدا و جار و جنجال زیادی همراه باشد، ولی به هر حال کاری است که باید انجام شود و ما نمی توانیم به خاطر تعصبات خشک، کاروان ترقیات مملکت را عقب نگه داریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد شود وی سپس یادآور می شود که: شرکت همسر و دختران من در این جشن بدون حجاب، باید سرمشق همه زنان و دختران ایرانی خصوصا خانم های شما وزرای مملکت باشد.
در تهیه مقدمات جشن روز کشف حجاب، افزون بر کارهای امنیتی و آماده باش نیروها کارهایی انجام گرفته که سابقه ندارد و از باب نمونه سه مرد مسیحی که اداره نهضت شیک پوشی زن
همچنین در بخش دیگری از این گزارش آمده است: دو مرد سلمانی مردانه در یکی از اتاق های دانشسرای مقدماتی دست به کار فعالیت بودند، مو شانه می کردند، موهای اضافه را می زدند و سر خانم ها را چون تازه از زیر چادر بیرون آمده بود و جلوه ای نداشت، به سبک مردانه می آراستند.
زنان بی حجاب مورد تعقیب پلیس قرار گرفتند و با خشونت هر چه تمام تر چادر از سر آنان کشیده شد. و نیز محدودیت هایی برای زن های با حجاب وضع شد از جمله: ممانعت از رفتن زن های با حجاب به حمام های عمومی، التزام از گاراژدارها و درشکه چی ها که زن های باحجاب را سوار نکنند. خادمان زیارتگاهها موظف شدند که از ورود زن های با حجاب جلوگیری کنند.
از حجاب در آمده به آنها محول شده بود کارهای زیادی برای خوب برگزار شدن مراسم انجام داده اند از جمله: بسیاری از خانم هایی که خود را برای جشن آماده می کردند به دست یکی از این سه نفر یعنی ابراهام، آرایشگر موهای خود را آرایش دادند. این شخص در گفتگویی با مجله زن روز می گوید: من موهای هزاران زن را قیچی کردم و چهره تازه ای به آنها دادم. این مجله در ادامه گزارش ضمن تقدیر از همکاری صمیمانه این سه مرد مسیحی می گوید: بدون شک، اگر این سه مرد مسیحی نبودند زن ایرانی نمی توانست یک شبه ره صد ساله را برود و از دنیای محدود قرون وسطایی زندگی خود به عرصه شیک پوشی سده بیستم قدم بگذارد.
همچنین در بخش دیگری از این گزارش آمده است: دو مرد سلمانی مردانه در یکی از اتاق های دانشسرای مقدماتی دست به کار فعالیت بودند، مو شانه می کردند، موهای اضافه را می زدند و سر خانم ها را چون تازه از زیر چادر بیرون آمده بود و جلوه ای نداشت، به سبک مردانه می آراستند.
در این روز دانشسرای مقدماتی شکل تازه ای به خود گرفته بود. محصلان و معلمان در صف های منظم و بدون حجاب ایستاده بودند که رضاشاه به اتفاق ملکه و دو دخترش که رفع حجاب کرده بودند و لباس اروپایی بر تن داشتند وارد شدند و ضمن اعطای دیپلم ها، به طور رسمی کشف حجاب را اعلام داشتند.
محمود جم در خاطرات خود نسبت به نظر رضاشاه نسبت به مراسم 17 دی چنین می نویسد:
«رضاشاه مرا احضار فرمودند و گفتند: لباس ها و آرایش خانم ها خوب است حیف نیست که زن ها خود را پنهان کنند.»
شرکت در این مراسم نیز اختیاری نبود. همه دختران باید شرکت می کردند لذا عده ای از آنان تا پایان مراسم رو به دیوار ایستاده بودند و اشک می ریختند. ولی روزنامه های آن زمان از این روز به عنوان روز سرنوشت، روز تاریخی، روز فرخنده یاد کردند. مخبرالسلطنه سخن رضاشاه را که پس از اعلام کشف حجاب گفت: نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمی امد و اینک داخل جماعت شده است. به نقد گرفته اشاره می کند که خانه دار بودند، به اقتصاد کشور کمک می کردند، به تربیت بچه های خود می پرداختند ولی حالا به عرصه ولنگاری قدم نهادند.
رفع حجاب با زمینه هایی که از پیش انجام شد غیر منتظره نبود ولی منع حجاب غیر منتظره بود.
به همین جهت، واکنش های گوناگونی را در پی داشت. عده ای آن روز را روز آزادی، ترقی و پیشرفت زن نام نهادند ولی تعداد اینان زیاد نبود. در برابر اکثریت مردم از زن و مرد از این روز به عنوان روز انحراف، اسارت زن، روز شکسته شدن حریم خانواده، روز طغیان علیه دین و دیانت و سنن ملی یاد کردند.
پس از اعلام رسمیت کشف حجاب اقداماتی از سوی دولت صورت گرفت و دستورالعمل هایی به والیان و حاکمان استان ها و شهرها ابلاغ شد تا کشف حجاب تداوم یافته و گسترش یابد. ایجاد مراسم و جشن ها به مناسبت و بدون مناسبت در برنامه کاری والیان و حاکمان و مدارس و ... قرار گرفت. نخست از کارکنان دولت آغاز شد و سپس به دیگر اقشار نیز پرداخته شد. حاکمان برخی از شهرها به بهانه های گوناگون مجلس ترتیب می دادند و از مردم می خواستند که با بانوان خود بدون حجاب در این مراسم شرکت کنند. کارمندان دولت ملزم می شدند که همراه خانم هایشان بدون حجاب در خیابان ها قدم بزنند تا سرمشق دیگران باشند.
روزنامه ها، به نثر و شعر و طنز بی حجابی را تشویق و از حجاب و خانم های محجبه نکوهش می کردند. متأسفانه شاعری چون ملک الشعرای بهار که روزگاری مخالف سردار سپه بود به مدیحه سرایی این جریان پرداخت و اشعاری در ستایش کشف حجاب سرود. کوشش برخی از شاعران این بود که هر چه بدی و فسق و فجور است به حجاب و زن های با حجاب مربوط سازند و در برابر رفع حجاب را عقت و تقوا، خواست اسلام و ... معرفی کنند.
زنان بی حجاب مورد تعقیب پلیس قرار گرفتند و با خشونت هر چه تمام تر چادر از سر آنان کشیده شد. و نیز محدودیت هایی برای زن های با حجاب وضع شد از جمله: ممانعت از رفتن زن های با حجاب به حمام های عمومی، التزام از گاراژدارها و درشکه چی ها که زن های باحجاب را سوار نکنند. خادمان زیارتگاهها موظف شدند که از ورود زن های با حجاب جلوگیری کنند.
تعقیب زن های با حجاب در کوچه و خیابان ها و کشیدن چادر و روسری از سر آنها، برخورد شدید با عالمان دین و مخالفان کشف حجاب، کار هر روزه پاسبان ها بود. اسناد و مدارک فراوانی در باره برخورد با مخالفان حجاب از زن و مرد، روحانی و غیر روحانی و حتی کارمندان دولتی که مخالف کشف حجاب بودند موجود است.
عالمان دین و زن های مسلمانی که در برابر کشف حجاب مقاومت می کردند مخالف حضور زن در عرصه های سیاسی و اجتماعی نبودند. همان گونه که زنان در نهضت تنباکو، مشروطیت و بسیاری از نهضت های دیگر شرکت کردند نه تنها مورد اعتراض علمای دین قرار نگرفتند که تأیید نیز شدند. عالمان دین و همچنین زنان متدین بر این باور بودند که حضور زن در اجتماع باید همراه با حفظ شئون اسلامی انسانی و حفظ شخصیت و کرامت زن باشد. و نیز بر آن بودن که حضور زنان در مراکز علمی، و آموزشی، فرهنگی و بهداشتی و ... نه تنها مفید و سودمند که در برخی از موارد حتی واجب است و همه این کارها نیز می تواند با حفظ حجاب و عفاف انجام گیرد.
تعقیب زن های با حجاب در کوچه و خیابان ها و کشیدن چادر و روسری از سر آنها، برخورد شدید با عالمان دین و مخالفان کشف حجاب، کار هر روزه پاسبان ها بود. اسناد و مدارک فراوانی در باره برخورد با مخالفان حجاب از زن و مرد، روحانی و غیر روحانی و حتی کارمندان دولتی که مخالف کشف حجاب بودند موجود است. برای اینکه مقاله به دراز نکشد شما را به مطالعه آن اسناد و منابع سفارش می کنیم.
عالمان دین و زن های مسلمانی که در برابر کشف حجاب مقاومت می کردند مخالف حضور زن در عرصه های سیاسی و اجتماعی نبودند. همان گونه که زنان در نهضت تنباکو، مشروطیت و بسیاری از نهضت های دیگر شرکت کردند نه تنها مورد اعتراض علمای دین قرار نگرفتند که تأیید نیز شدند. عالمان دین و همچنین زنان متدین بر این باور بودند که حضور زن در اجتماع باید همراه با حفظ شئون اسلامی انسانی و حفظ شخصیت و کرامت زن باشد. و نیز بر آن بودن که حضور زنان در مراکز علمی، و آموزشی، فرهنگی و بهداشتی و ... نه تنها مفید و سودمند که در برخی از موارد حتی واجب است و همه این کارها نیز می تواند با حفظ حجاب و عفاف انجام گیرد. ولی در برابر روشنفکران غرب زده و حکومت مزدور پهلوی، حضور زن را در عرصه های اجتماعی الزاما با کشف حجاب همراه می دانستند و پندار آنان این بود که زن عفیف و باحجاب نمی تواند در عرصه های گوناگون حضور مؤثر داشته باشد.
کشف حجاب پیامدهای منفی و زیانبار فراوان داشت؛ از جمله رواج معاشرت های آزاد دختران و پسران، زنان و مردان بود که مفاسد جبران ناپذیری را در پی داشت. زن ها به پارتی ها، مجالس رقص و خوشگذرانی و ... کشانده شدند.
کشف حجاب مفاسد را گسترده تر و علنی تر ساخت و به گونه ای زشتی آن را از بین برد و شکلی عادی به آن داد. مخبرالسلطنه در باره آثار زیانبار کلاه فرنگی و رفع حجاب می نویسد:
«کلاه اجنبی ملیت را از بین برد و برداشتن چادر، عفت را.»
کشف حجاب پیامدهای منفی و زیانبار فراوان داشت؛ از جمله رواج معاشرت های آزاد دختران و پسران، زنان و مردان بود که مفاسد جبران ناپذیری را در پی داشت. زن ها به پارتی ها، مجالس رقص و خوشگذرانی و ... کشانده شدند. کشف حجاب مفاسد را گسترده تر و علنی تر ساخت و به گونه ای زشتی آن را از بین برد و شکلی عادی به آن داد.
مخبرالسلطنه سخن رضاشاه را که پس از اعلام کشف حجاب گفت: نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمی امد و اینک داخل جماعت شده است. به نقد گرفته اشاره می کند که خانه دار بودند، به اقتصاد کشور کمک می کردند، به تربیت بچه های خود می پرداختند ولی حالا به عرصه ولنگاری قدم نهادند.
حاکمان برخی از شهرها به بهانه های گوناگون مجلس ترتیب می دادند و از مردم می خواستند که با بانوان خود بدون حجاب در این مراسم شرکت کنند. کارمندان دولت ملزم می شدند که همراه خانم هایشان بدون حجاب در خیابان ها قدم بزنند تا سرمشق دیگران باشند.
روشنفکران غرب زده و حکومت مزدور پهلوی، حضور زن را در عرصه های اجتماعی الزاما با کشف حجاب همراه می دانستند و پندار آنان این بود که زن عفیف و باحجاب نمی تواند در عرصه های گوناگون حضور مؤثر داشته باشد.
نویسنده : نامشخص ، صفحه
حقوق برای پايگاه حوزه
یکی از مسائل مربوط به انسان پوشاک و نوع چگونگی آن است. پوشش و ظاهر انسان دارای جنبه فردی و اجتماعی است. پوشاک و لباس افراد با توجه به شرایط اقلیمی، فرهنگی و دینی متفاوت است.
از جمله پدیده ها و معضلات دنیای مدرن که جامعه ما با آن مواجه است،مشکل بی حجابی و رواج فرهنگ آزاد جنسی بین زن و مرد است.
درباره حجاب و مخالفت با آن از چند جهت می توان بحث و بررسی کرد:
1- بحث فکری، عقیدتی، توجیه عقلانی، فواید و آثار آن
2- بحث فقهی و مستندات شرعی آن
3- نگاه اجتماعی_سیاسی و بررسی ریشه های تاریخی بروز فرهنگ برهنگی
نگارنده در این نوشتار بر آن است تا به صورت مختصر به سابقه تاریخی پوشش در میان زنان ایرانی قبل از اسلام اشاره کرده و با دنبال کردن مسئله ریشه های پیدایش پدیده بی حجابی و اختلاط زن و مرد را در سده های اخیر و خصوصا در زمان سلسله قاجاریه و پهلوی در این سو و آن سوی مرزها جستجو کرد.
از این رهگذر خواننده محترم خواهد دید که تفکر و رفتار غالب بانوان بی حجاب، پیش از آنکه مبتنی بر اندیشه و نقد و بررسی علمی و انتخاب اگاهانه افراد باشد، توطئه و زمینه چینی و تحمیل از جانب استعمارگران خارجی و سیاستمداران داخلی است. و قهرا زنان مسلمان و هوشیار ما ناآگاهانه در دام دشمن نخواهند افتاد.
فصل اول: پوشش زنان قبل از اسلام در ایران
نبوده است، با تفحص و کنکاش در تاریخ ایران، به نوع پوشش و حجاب در میان اقوام و سلسله های ایرانی بر می خوریم.
”از زنان ایران باستان شمار اندکی تندیس به جای مانده است. زیرا زنان در زندگی اجتماعی شرکت چندانی نداشتند.نقش برجسته ای از سده پنجم پیش از میلاد در دست است که یک ملکه را در پیراهن و شلواری کامل نشان می دهد.1 همچنینجامی نقره ای متعلق به پنج هزار سال پیش از مرو دشت فارس بدست آمده است که نقش زنی همانند الهه ای بر آن حک شده. پوشش سرش به صورت نواری گرد سرش را فرا گرفته و کلاه کوچکی بر سر دارد که موهایش را از بالا به پایین پوشانده است.2
زن ایران باستان به حجاب اهمیت می داده و در دوره های مختلف شکل و نوع آن فرق می کرده. در میان زنان طبقات بالا و درباری پوشش بیشتری دیده می شده و زنان طبقات پایین و روستاییان چون در امر تامین نیازهای خانواده نقش بسزایی داشتند پوشش کمتری داشتند.
پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ می کردند،ولی در مورد زنان دیگر،گوشه نشینی زمان عادت ماهانه که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت_زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش از در خانه بیرون بیایند...
در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد. 3
بطوری که از آثار و نقوش باقی مانده از عهد باستان حدود قرن هفتم قبل از میلاد برمی آید زنان ایران عموما بجز زنان وابسته به طبقه اشراف بی حجاب بوده اند 4
فصل دوم: پوشش زنان بعد از اسلام
میزان و حد پوشش با افت و خیزهای زیادی روبرو شده است و در ایران بعد از اسلام نیز نوع و حدود آن باد توجه به عقاید اسلامی دچار تحول گردیده است.
ورود اسلام به ایران مقارن با سلسله ساسانی بوده،در دوره ساسانی وضع عمومی زنان مانند قرون پیش بود،یعنی غیر از زنان وابسته به طبقه اشراف که کمتر در بین مردم ظاهر می شدند سایر زنان بدون پرده و حجاب زندگی می کردند. 5
تاریخ نویسان به نوعی چادر که در عهد ساسانی استفاده می شد اشاره کرده اند.
زنان ساسانی از نوعی چادر استفاده می کردند که در دوران قبل از آن نیز معمول بوده است. 6
در واقع حجاب زن ایرانی بعد از قبول اسلام شکلی پیچیده و تکامل یافته تر به خود گرفت. در کشاکش تغییر حکومتها و روی کار امدن سلسله های جدید،خواه نا خواه ساختارهای اقتصادی،سیاسی و فرهنگی جوامع هم دچار تغییر و تحول می گردد و اندیسه ها و افکار نو و جدید ظهور می کنند.
زنان در سلسله های طاهریان،صفاریان و سامانیان... از گونه ای چادر سراسری که تمامی بدن آنان را می پوشاند برای حجاب خود بهره می گرفتند. 7
فصل سوم: پوشش زنان در عهد صفویه و نفوذ اروپاییان
در عهد صفویان در اثر رواج تعصب و دخالت روحانیون،زنان ایران بسیار محدود و محجوب بودند. 8
شاردن زنان در دوره صفوی را اینگونه توصیف می کرد:
اغلب زنان در فعالیتهای مولد خانگی،آشپزی،دوختن لباس شرکت داشتند...زنان طبقات بالا کار نمی کردند.زنان شهری نیز حجاب داشتند و از کل جامعه جدا بودند. 9
توصیف لباس زنان ایرانی بوسیلخه اروپاییان کمی دشوار بود زیرا زنان ایرانی عموما پرده نشین بوده و در اندرون بسر می بردند و آنگاه که در انظار عمومی ظاهر می شدند چادری بر سر داشتند که همه جای بدنشان را می پوشاند.
عصر صفویه را می توان نقطه شروع ارتباط و نفوذ فرهنگ اروپاییها با ایران دانست.برای موشکافی و پی بردن به علل و ریشه ها ناچاریم تا مروری بر اروپای تحول یافته داشته باشیم.
عصر صفویه تقریبا مقارن با شروع تحولات و انقلاب فرانسه بود. که می توان گفت اولین جرقه های ضد فرهنگی و ضد ارزشی در این دوران به چشم می خورد. روابط خارجی ایران با دول غربی یکی از تحولات عصر صفویه بود. مانند کشور انگلیس که بیشتر این روابط به صدور کالای تجملی و مصرفی مانند ابریشم محدود می شد.
انگلیس در زمان سلسله صفویه به ایران به یک رقیب و دشمنی قدرتمند که بر گنجینه عظیمی از امکانات و ثروتها قرار گرفته است نظر می کرد، لذا به آرامی و سیاست سعی در نزدیک شدن به حکومت ایران می نمود...از زمان سلطنت شاه عباس...بیش از بیش توجه ملل اروپایی نسبت به ایران معطوف گردید. 10
به موازات تغییرات گسترده ای که در ساختار صنعتی و اقتصادی جوامع اروپایی پدید آمد دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی گریزناپذیر بود. انقلاب فرانسه در سال 1789 بتدریج دگرگونی ارزشها و عادات فرهنگی را در فرانسه و متعاقب آن کشورهای همجوار ایجاد کرد که لباس و آرایش مردم فرانسه و اروپا از جمله این تغییرات بود. 11
فصل چهارم: اروپای قدیم و اثر تحولات غرب بر جهان
در اروپای قدیم نیز شاهد حجاب و پوشش هستیم و در آیین مسیحیت و نصرانیت در اروپا رواج داشت و مردم به دستورات تورات و انجیل عمل می کردند. یکی از آیاتی که مورد توجه بود حجاب گرفتن زنان بود.
در آیات 13 الی 17 باب 11 رساله اول پولس خطاب به قرناتیان چنین آمده است:...هر زنی که سر برهنه دعا یا ندبه کند سر خود را رسوا می سازد...زن می باید پوشش بر سر داشته باشد به سبب فرشتگان...آیا شایسته است که زن ناپوشیده دعای خدا بکند. 12
اغلب مولفین یونانی از حجاب صحبت کرده اند. زنهای شهر تب حجاب خاصی داشته اند...دختران اسپارتی پس از شوهر کردن حجاب می گرفتند...زنان اسپارتی سر را می پوشاندند...در کیش آریایی زنان محترم با حجاب بودند... 13
اروپاییان که سالها در زیر چنگال های خفقان و اختناق اولیای کلیسای، با دینی خشک و بی روح زندگی کرده و با تلخی دینداری کرده بودند به واسطه استقلال فکری که ثمره انقلاب صنعتی بود از سلطه کلیساها شده و شیطان جدیدی را یافتند و آن منفعت طلبی فردی و خود محوری و گرایش بی حدومرز به مادیت بود. با این نگرش تازه، شروع به حرکت کرده و برای بدست آوردن سرزمینهای دیگر و ایجاد بازار منافع راهی مناطق دیگر شدند. از جمله این مناطق که مورد توجه استعمارگران بود، خاورمیانه و هندوچین بود...بنابراین ایجاد یک تشکیلات استعماری هدف دار و برنامه ریزی و سازماندهی شده را برای خود پیش بینی کرده ...
انقلاب صنعتی اخلاقیات را تغییر شکل داد، این انقلاب ماهیت بشر را عوض نکرد ولی به غرایز قدیمی که برای زندگی بدوی مفید و برای زندگی اجتماعی پردردسرند، نیروها و فرصتهای تازه ای داد. 14
اولین صنعتی که در قرون 18 و 19 رشد چشمگیر و سریعی داشت صنعت نساجی بود. انقلاب صنعتی در انگلستان نیز مانند انقلاب کبیر فرانسه آداب و رسوم ریادی را تغییر داد که از آن جمله تغییر در لباس بود.
در آستانه عصر جدید، رنسانس اروپا، عرف ها و سنن و قوانین حاکم بر جوامع غربی را مورد نقادی وسیع و همه جانبه ای قرار داد...آغاز عصر صنعت، موجب شد تا کارگران به کارخانه ها جذب گردند و در نتیجه همین امر، مهاجرت های گسترده ای از روستاها به شهرها صورت گرفت و روابط خانوادگی و بنیان خانواده دچار اختلال شد. از آنجا که به سبب تمام این عوامل زن به بازار کار در کارخانه ها وارد شد در چنین فضایی، شعارهایی از قبیل آزادی زنان، حقوق زنان...و جنبش آزاد سازی زن تولد یافت. 15
رشد فزاینده صنعت، کارگر با مزد کم، مواد اولیه فراوان و ارزان که از کشورهای مستعمره به اروپا بخصوص انگلیس سرازیر می شد، تولید کارخانه ها را بالا برده و بازارهای داخلی را انباشته و اشباع کرد. سرمایه داران سلطه گر به دنبال بازارهای جدید به فکر صادر کردن این کالاها به مستعمراتشان شدند و برای دستیابی به هدف و سلطه بر مستعمرات بهترین راه از بین بردن مبانی دینی و فکری و نابودی ارزشهای ملی و مذهبی ملتها بودو ایران هم از این هجوم مستثنی نبوده و مورد توجه استعمارگران بخصوص انگلستان بود. لرد کورزن که یکی از طراحان اصلی نفوذ و سبط قدرت استعماری انگلیس در ایران است، در مورد اهمیت ایران می گوید:این سرزمین مورد علاقه جدی افراد انگلیسی است...بی اعتنایی در کار ایران یعنی از دست دادن تجارتی که هم اکنون مایه اتفراق هزاران نفر از هموطنان ما و افراد هندی است و توجه دوستان در کار ایران، نتیجه اش تهیه کار بیشتر برای کشتی ها و کارگران و دستگاههای بافندگی انگلستان است...شعار سیاستمداران در آینده ارشاد کردن ایران، کار تاجر تهیه لوازم مورد احتیاج ایران و از راه تجارت برانگیختن علاقه او نسبت به تمدن و اروپا است. 16
شاهان قاجار افرادی بودند مستبد، شکم باره و خوشگذران که از سیاست و کشور داری کمترین اطلاعی را نداشتند. آنان در حرم سراها تحت نظر خواجه گان و زنان حرم تربیت می شدند و از مشکلات و فنون کشور داری آگاه نبودند. حاضر بودند هست و نیست مملکت را بدهند تا سلطنت و جاه و مقامشان حفظ شود.
با روی کار آمدن پادشاهان قاجار، روابط کشورهای اروپایی و دیگر ملل مانند انگلیس، فرانسه و روس با ایران بیشتر شد و پای مستشاران و مسیونرهای خارجی به ایران باز شد.
در دوره قاجاریه تا حدی از تعصبات و حدود و قیود کاسته می شود...از دوره فتحعلی شاه به بعد در اثر رفت و آمد اروپاییان و مسافرت بعضی از افراد مرفه و ممتاز به اروپا به تدریج فکر آزادی زنان در ذهن مردم راه یافت. 17
سابقه کشف حجاب آن هم بصورت فکری به 60 الی 70 سال قبل از کودتای رضا خان باز می گردد. یعنی اگر بخواهیم بطور دقیق این مسئله را بررسی کنیم سابقه کشف حجاب به اوایل دوره قاجار و رویارویی مستقیم با کشورهای غربی باز می گردد که بطور مثال می توان از سفر نامه ابوالحسن ایلچی به اروپا در سال 1224 یاد کرد که در آن کتاب صراحتا به رابطه آزاد زن و مرد و حضور آزاد زنان در مجامع مردان در غرب بدون حجاب و آرزوی نویسنده سفرنامه برای رسیدن کشور ایران به چنین وضعیتی اشره شده است. 18
زن دوره قاجار به اعتقادات و ارزشهای اسلامی و مذهبی و ملی احترام خاصی داشت. توصیفی که در کتابهای تاریخی از زنان و حجاب آنان در زمان قاجاریه آمده، صحت این مسئله را می رساند.
زنان تهرانی در خانه هم روسری به سر داشتند، بیرون از خانه چاقچور و نقاب می پوشیدند.19
لباس زنان در بیرون از خانه شامل چادری بود به رنگ بنفش یا سیاه و صورت را با روبنده می پوشاندند.20
این نوع پوشش و حجاب گرفتن زنان برای جهانگردان و کسانی که از کشورهای دیگر به ایران می آمدند بسیار عجیب و غیر قابل قبول بود. توصیف و نحوه دید استعماری جهانگردان و تاریخ نویسان و مستشاران اروپایی از زن و حجاب عهد قاجار جالب و خواندنی است.
سفیر ژاپن در ایران زمان ناصرالدین شاه در سفرنامه خود آورده است:زنها چادری بسر می کردند که از سر تا پایشان را می پوشاند...در چند ماهی که ما آنجا بودیم هرگز زنی رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زنها را بی حجاب و چادر ببینیم.دروویل لباس زنان ایرانی را چنین چنین توصیف می کند:آنها دستار عجیبی به سر می بندند...آنها به هنگام خروج از خانه خود را در چادری می پوشانند...صورت رت با چادری بنام روبنده می پوشانند.21
چارلز ویلس نارضایتی خود را ذر سفر نامه اش بیان می کند:زنهای ایران زمین همیشه در چادرهای سیاه مستور پیچیده اند و شخص خارجی را ممکن نمی شود که صورت آنها را ببیند...لهذا انسان را ممکن نمی شود که در چنین مملکتی اظهار عشق نماید.22
اروپاییها که به ایران سفر می کردند عموما لباس زنان ایرانی را نمی پسندیدند. شاید یکی از دلایل آن نوع خاص پوشش بیرونی زنان بوده که نمی توانستند لباسهای وارداتی و آماده خارجی را استفاده کنند و چادر و لبسهای سنتی زنان مانع و سدی بر سر راه کارخانجات تولید لباس و پارچه بود. مقایسه نحوه زندگی و معاشرت بی حد و مرز زنان در جامعه غربی با زنان ایرانی، نیز یکی از دلایل تنفر و انزجار اروپاییان از نحوه حجاب زنان بود.
پولاک در سفر نامه خود چنین آورده است :زن فقط حق داشت در برابر شوهر و چند تن از نزدیکترین خویشاوندان که به او محرم بودند بدون حجاب ظاهر شود.23
حرکت استعماری برای بی هویت کردن و تهی نمودن جامعه اسلامی ایران در عصر قاجار به صورت پنهان و حساب شده سرعت بیشتری به خود گرفته بود.
کلودانه سفر نامه نویس بوده که در مورد خشم مردان اروپایی از مقید بودن زنان ایرانی به حجاب در دوره مظفرالدین شاه نوشته است:به نظر من زنان ایرانی بیش از تمام کشورهای مشرق زمین مقید به حجابند و با دقت و وسواس بیشتر قسمت بالا و چهره خود را می پوشانند.24
بررسی تاریخی نشان می دهد که مقدمات هجوم همه جانبه ای که در دوران سلطه قاجاریه بخصوص از زمان ناصرالدین شاه به بعد فراهم شده بود بیشتر حول محورهای ذیل بوده است:
• حضور ماموران قدرتهای استکباری در کسوت بازرگانان، کارشناسان و جهانگردان و سفیران...
• دعوت و تشویق شاهان و درباریان برای سفر به کشورهای غربی و اروپایی مانند انگلیس...
• بازگشت عناصر فرنگ رفته با کوله باری از فرهنگ مبتذل غربی و آداب و رسوم آن
• ایجاد جریانات روشنفکری و تجدد گرایانه
• فراهم آوردن زمینه ظهور فرق ضاله...
• تاسیس مدارس جدید به سبک غربی و انتشار نشریات وابسته
• بدست گرفتن امتیازات متعدد توسط مستشاران خارجی
• صدور کالاهای مصرفی و تجملی
همفری یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس در ایران به ارزیابی حجاب زنان ایرانی پرداخته و نوشته است:در مسئله بی حجابی زنان باید کوشش فوق العاده ای به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند...پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از بین رفت وظیفه ماموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط نامشروع با زنان غیر مسلمان کاملا بدون حجاب ترغیب کنیم تا زنان مسلمان از آن تقلید کنند...25
او بر این عقیده بود که: باید زنان مسلمان را فریب داده و از زیر چادر و عبا بیرون کشید. با این بنیان که حجاب یک عادت است از خلفای بنی عباس و یک برنامه اسلامی نیست و لذا مردم ، زنان پیامبر را می دیدند و زنان صدر اسلام در هر کاری با مردان شرکت می کردند...خواه ناخواه وقتی زنان از حجاب خارج شوند مردها و جوانان فریفته می شوند و در نتیجه فساد در کانون خانواده ها رخنه می کند...26
همفری در توصیه هایش به ماموران به ذکر بعضی از نقاط قوت و عوامل نیرو بخش مسلمانان می پردازد: زنان آنها با حجاب اند و این امر موجب شده که فساد و فحشا در جوامع آنها سرایت نکند.انواع مفاسد از زنا، لواط، شراب و قمار را باید بین مسلمانان شایع کرد.
در مورد خام کردن جوانان مسلمان چه دختر و چه پسر باید کوشید و آنها را در عقاید مردد ساخت. از طریق مدارس ،کتابها، مجلات و جراید و رادیو آنان را فاسد ساخت.
باید در مورد تحقیر زن در اجتماعات اسلامی کوشش کرد و حق و حقوق او را وارونه جلوه داد. این گوشه ای از خط مشی ای است که سالیان سال سر لوحه استعمارگران بوده است.27
شاهان قاجار در ظاهر به اصول و عقاید اسلامی معتقد بودند و خود را انسانی پاک و منزه می دانستند. ولی آنان افراد سست ایمان و ضعیف الاراده بودند که چون عروسکهای خیمه شب بازی در دستان استعمارگران پشت پرده می مانند.
ناصر الدین شاه اولین پادشاهی بود که به فرنگ رفت، سفر او می توانست دستاوردهای بسیار خوبی از پیشرفتهای صنعتی و علمی را با خود داشته باشد، اما شاه خوشگذران و درباریان خود فروخته، جز در فکر گشت و گذار و خرید تحفه های اروپایی و واگذار کردن امتیازات نبودند. یکی از آثار آشکار سفر ناصرالدین شاه به اروپا دستور تغییر و تحول در لباس زنان دربار بود، که تدریجا به سطح جامعه نیز سرایت کرد.
در این مورد نوشته اند: مسافرت شاه به اروپا و مشاهده بالرین های پطرزبورگ در روسیه که شلوار بافته چسبان نازک به تن می کردند...و می رقصیدند شاه را بر آن داشت تا زنهای حرم را به این لباس در آورد...28
در مورد سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا در مورد سوغاتی که شاه از فرنگ آورده بود چند مورد جالب است: دستمال ابریشمی- گلدان بلور-20قطعه عکس زنهای لخت و هرزه-42 قطعه عکس کوچک زنهای لخت-پارچه حریر... 29
این گوشه ای از لاابالیگری های شاهان قاجار در زمان سلطه طولانی آنها بر ایران بود.
از اواخر دوره قاجاریه به بعد زمزمه هایی توسط آزادیخواهان و متجددین برای آزادی زنان و رفع حجاب از آنان آغاز شد.بعد از برقراری مشروطیت، کم کم صحبت رفع حجاب در میان آمد و مدارس دخترانه توسط زنان روشنفکر وابسته به دربار تأسیس شد. رفع حجاب جزء یکی از اصلی ترین برنامه آموزش و پرورش مدارس دخترانه آن زمان بود. همچنین به مرور زمان انجمن های مختلف زنان به این منظور تشکیل شد. با احداث هر مدرسه(به سبک اروپایی) در فرهنگ دانش آموزان دختر و پسر تحولی رخ داد و اولین نتیجه این تحول فرهنگی، تغییر لباس دانش آموزان بود.30
اولین مدارس دخترانه همچون مدارس پسرانه بوسیله مبلغین مسیحی که از خارج به ایران آمده بودند، برای آموزش اقلیتهای دینی در کشور ما بوجود آمد. پس از چندی آرام آرام دختران مسلمان را نیز وارد این مدارس کردند...فارغ التحصیلان این مدارس بعدها خود از مبلغین و مروجین مدرسه سازی به شیوه کلاسیک در ایران شدند.31
تحلیل برنامه ریزان استعمارگر و مبلغین مسیحی غربی بر این بود که زن ایرانی باید در جهت اهداف استعماری همانند و همسان زن اروپایی شود و این جز با آموزش و سست کردن مبانی اعتقادی و ارزشی او ممکن نیست، لذا با تأسیس مدارس دخترانه و ترویج افکار و با برنامه ریزی دقیق و با احتیاط راه را برای نفوذ اندیشه های غربی باز می کردند.
خانم کلارا کولیور رایس که همسر یکی از مأمورین هیأت مذهبی ِ تبلیغی مسیحی انگلیسی بود که در مدتی در ایران سکونت داشت. او در یادداشتهایش گفته است: زمانی که دولت ایران مدرسه معمولی را در تهران گشود و از مبلغان مذهبی آمریکایی بسیاری دعوت به همکاری کرد به احتمال رهایی زن و برداشته شدن طوق رقیت از گردن او... بلکه نیل به این هدف از طریق درک و دریافت نیازها از سوی خودشان و مردان امکان پذیر است.مدارس غربی راه را گشودند و آموزش و پرورش ایران در سالهای آینده زیر نفوذ اندیشه ها و شیوه های غربی خواهد بود.32
با ورود دختران و پسران به مدارس جدید( به سبک غربی) که بیشتر از طبقات فرادست و از اشراف زادگان و درباریان و خان زادگان بودند، نوع پوشاکشان نیز تغییر کرده ، مدارس در واقع اولین جایگاه نشر فرهنگ جدید و از راه رسیده اروپایی بودند. اولین دختر مسلمان ایرانی در زمان ناصرالدین شاه تنها آن موقع توانست چادر خود را بردارد که در مدرسه آمریکایی تربیت یافته بود. 33. یکی از حربه های دیگر استعمارگران غربی در کشورهای مسلمان، تولید فکرهای مسموم و فرق ضاله در مستعمرات برای فریب و تفرقه بین آنان بود.
استعمارگران، خلافت اسلامی(حکومت عثمانی در ترکیه) را که با همه غیر اسلامی بودنش، باز مظهر انسجام و قدرت مسلمین بود، نابود کرده و بدست آتاتورک سپردند...شروع به دین سازی در ایران، هندوستان و عربستان نمودند. در هندوستان آیین قدیانگری را و در عربستان وهابیت و در ایران بهائیت را نشر و رشد دادند.34
فرقه بابیه در عهد ناصر الدین شاه ظهور کرده و ریشه های آن از افکار انحرافی استعماری سرچشمه می گرفت.
فرق ضاله در این خصوص یعنی کشف حجاب نقش موثری را ایفا کردندبا ظهور و حضور فرق ضاله یعنی بابیه و بهائیت در حقیقت طرح مسئله کشف حجاب از سوی این فرق در میان زنان به اجرا گذاشته شد که با مقاومت حکومت قاجار بویژه امیر کبیر مواجه شد.35
هدف نهایی و اصلی که بابیگری مبشر آن بود در این جمله می توان خلاصه نمود:تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب، دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی کند. با لذت کامل زندگی کنید و آزاد از همه چیز باشید.36
اولین سناریوی بی حجابی در این برهه از زمان کلید میخورد، در سال 1227 هجری شمسی زنی بنام زرین تاج که به قره العین معروف شد و از پیروان باب، در صدد تحقق بخشیدن به این فرمان جدید بر آن شد که از نخستین پذیرفتگان منسوخ شدن شریعت باشد.
بدین منظور، قره العین بعد از ترک زندگی زناشویی و پیوستن به باب، در اجتماع مردان در منطقه ای بنام بدشت بی حجاب ظاهر گشت و حتی اعلام کرد هر که او را مس کند از آتش در امان خواهد بود.
قره العین نه تنها به کشف حجاب تشویق می کرد، بلکه اعلام کرد در روابط بین زن و مرد رادع و مانعی و حد و تکلیفی وجود ندارد. از سخنان اوست که می گفت: از حال تنهایی به جان اجتماع بیرون بیایید و این بی حجابی را که میان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است پاره کنید...زنان خود را از دوستانتان دریغ ندارید...37
مرحوم میرزا تقی لسان الملک سپهر در ناسخ التواریخ در وقایع سال 1264 چنین می گوید: قره العین حجاب زنان را از مردان موجب عقاب شمرد و یک زن را به نکاح با نه مرد فرض استحباب کرد...38
فرقه بابیه در زمان ناصرالدین شاه ضاهرا سرکوب شد ولی این بذر سیاه در افکار مسموم به آرامی رشد کرد و متأسفانه سیاستهای غلط و علاقه شاهان قاجار به مظاهر غربی بایث گسترش این جریانات شد.
نقش مطبوعات نیز در جریان روند بی حجابی برجسته و مشخص بود، افکار و اندیشه های مسموم و استعماری را با سیاست و موذیانه به خورد ملت ایران می دادند.
از دیگر عوامل فرهنگی که سهم بسزایی در تغییر افکار ایرانیان و در نتیجه دگرگونی لباس آنان داشت، ورود مطبوعات به صحنه فرهنگی جامعه بود که بعدهخا یکی از پایگاههای مهم تغییر پوشاک ایرانیان بود.
به موازات توسعه مدارس و مجامع زنان، انتشار نشریات نیز در دستور کار تجدد خواهان قرار گرفت. اداره کنندگان این نشریات همان مدیران، معلمان، فارغ التحصیلان مدارس و یا اعضای انجمنها بودند.39
تبلیغات صهیونیستی در بین اقلیتهای مذهبی در ایران و نیز مطبوعات که نقش عمده ای را در این زمینه داشتند به عنوان پیشروان عملی کشف حجاب و به صحنه کشاندن زنان بدون پوشش اسلامی شدند که در این امر زمینه ساز بسیاری از تحولات فرهنگی و موجب آسیبهای اجتماعی و نفوذ استعمار غرب در سالهای بعد به کشور شد.40
مطالب مطبوعات در این دوره به دو دسته تقسیم می شد:
ِ مطالب عادی و روزمره مانند بچه داری، آشپزی، خیاطی...
ِ مطالب اصلی که خمیر مایه آن افکار مبلغان مسیحی و غربیان بود و تمام همتشان ترویج فرهنگ غربی و مبارزه با اسلام بود.
ایران در زمان سلسله قاجاریه فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشت و به یک کشور بحران زده و جنگ زده تبدیل شده بود. به خصوص مقارن با سلطنت احمد شاه، که فردی بی لیاقت و بی کفایت بود، هرج و مرج و آشوب تمام مملکت را فرا گرفته بود، که این هم از سیاستهای موذیانه استعمار انگلیس بود.
استعمار انگلیس برای اجرای نقشه های خود به کسی یا کسانی نیاز داشت که دارای خصوصیات ویژه ای باشد که بتواند نقشه های آنها را مو به مو اجرا نماید. این شخص باید فردی بی محتوا و خالی از تربیت دینی و ملی بوده و در عین بی سوادی و ناآگاهی سری پرباد و روحی متکبرانه و قلدر مآبانه و جاه طلب و خالی از شرافت و جوانمردی و پر از ریاکاری و نفاق و دروغ پردازی داشته و بیگانه پرست و منفعل در مقابل مظاهر تمدن غرب، اسیر عقده حقارت درون، کینه توز و حسود...باشد.41
بد نیست علت انتخاب رضا خان توسط انگلیسی ها را با مروری بر زندگی و نحوه تربیت او بدانیم. رضا خان فرزند افسری سواد کوهی بود و مادرش از تبار قفقازی بود. او از اوان کودکی در محیط قزاقخانه و نظامی بزرگ شده و به آن عادت کرده بود.
رضا خان از دوران کودکی تحت تعلیم و تربیت خانواده ای قزاق قرار داشته و از سن پانزده سالگی نیز خود وارد این نیروی نظامی شده و تحت سرپرستی فرماندهان روسی که در زورگویی و دیکتاتوری منش و خوی حیوانی و دور بودن از رفتار و منش انسانی مشهور بودند تربیت شده...42
رضا خان نه در دامان خانواده و نه در زمان قزاقی هیچ تربیت دینی و مذهبی نیافته بود. رضا خان عادت به مشروب خواری داشت...او زبانی فحاش و دستی متجاوز داشت.43
سرانجام رضا خان بعد از چهار سال سلسله قاجار را برمی اندازد و در سال 1304 به سلطنت می رسد و دوره سیاه دیکتاتوری پهلوی آغاز می شود.
روند بی حجابی و تغییر لباس در دوران رضا خان با پی گیری زیاد و نقشه های حساب شده به جلو رفت و استعمارگران پله پله به مقاصدشان می رسیدند. با تبلیغات وسیع و همه جانبه و با انواع و اقسام دسیسه ها زن را از پشت پرده حجاب به محیط اجتماع ، سینما ها ، تئاتر ، پارکها، مجالس جشن، انجمن های دفاع از زنان...کشاندند.
ارزشها و هویت زن ایرانی را یکی پس از دیگری به حراج گذاشتند و او را از خانه جدا کرده و به بازار کار و کارخانه کشاندند.
زنان در این دوره ورود به قلمرو های آموزشی و نیروی کار را آغاز کردنمد. در صنایع و تعداد نامعلومی در ادارات و مغازه ها کار می کردند...مزدشان بسیار ناچیز و از مزد مردها کمتر بود. ساعتهای طولانی در شرایط نامطلوب به کار می پرداختند...زنان از حق رای برخوردار نشدند.44
اکثریت زنان در مشاغل صنعتی و خدماتی بودند، مزد کمی می گرفتند و شرایط کارشان دشوار بود. در کارخانه ها در حد گسترده ای کارگران زن مورد سوء استفاده جنسی سر کارگران قرار می گرفتند، کار به حدی بالا گرفته بود که دختران حاضر به کار در کارخانه ها نبودند چون به دختران کارخانه ای معروف می شدند.45
شه استعمار بسیار دقیق و حساب شده بود. از تمام نقاط ضعف و کاستی ها به بهترین وجه به نفع مقاصد خویش استفاده می کرد. مدافعان کشف حجاب برای افکار سازی در جامعه از شگردهای مختلفی استفاده می نمودند و متأسفانه به دلیل به حاشیه رفتن تعالیم دین و مبارزه بی امان و سرکوب روحانیت بوسیله رضا خان، دست استعمارگران برای به سیخره گرفتن و شبهه انداختن در مسایل اسلامی باز بود. برای زمینه سازی کشف حجاب پیشگامان و مدافعان این مسئله ،به لزوم حضور زن در جامعه اشاره داشتند و همواره به برخی از نا هنجاریهای جامعهخ در برخورد با زنان استفاده می کردند. در آن دوران برای قبولاندن این مسئله بویژه در بین زنان ، ما شاهد فعالیتهای گسترده ای در عرصه های مختلف هستیم. از الگو سازی گرفته تا فعالیت مطبوعات و نیز ایجاد سازمانها و کانونهای زنانه و طرفدار حقوق زنان ، اما مطبوعات بیشترین زمینه سازی را برای کشف حجاب از طریق مقالات خود داشتند...وجود کلوپ های تفریحی که متعلق به وابستگان دربار بود نیز در فرهنگ سازی حضور آزار زن نقش داشتند.46
رضا خان که متعهد به اجرای سیاستهای استعماری بود ، در مدتی کوتاه پس از تاجگذاری شروع به حمایت و گسترش کانونها و انجمنهای بانوان کرد. کانونی بنام کانون بانوان تاسیس کرد(1314) و ریاست این کانون بعهده صدیقه دولت آبادی، یکی از غرب دوستان مشهور قرار داده شد.47
دولت آبادی از جمله زنانی بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بی حجاب از خانه خارج شد. در وصیت نامه دولت آبادی آمده: در مراسم تشییع جنازه ام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند.48
زنانی را که با چادر بر سر مزار من بیایند هرگز نمی بخشم.49
رسالت این کانون که تحت حمایت و هدایت دولت بود گسترش فرهنگ بی حجابی بود.
برنامه ریزیهای بسیار دقیق و حساب شده ای که استعمار پله پله پیش می برد مبانی و اعتقادات یک ملت بافرهنگ و ریشه دار را نشانه گرفته بود و با بررسی اطلاعات جمع آوری شده توسط ایادیشان از مذهب اسلام، نوع حساسیت های دین نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی و... و همچنین بررسی خلق و خوی ایرانی و طرق نفوذ، تیشه به ریشه این مملکت زدند. پس از دوران مشروطیت و اوایل سلطنت رضا شاه و به قدرت رسیدن گروهی از طرفداران غرب، روند نوگرایی و تجدد خواهی شکل تازه ای به خود گرفت و کم کم عقده های محبوس در سینه غربزدگان گشوده شد. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی از نویسندگان، علما و دین را به باد ناسزا و مسخره گرفتند.50
رضا شاه با سرکوب نیروهای مخالف و با اتکا به دول بیگانه ، به امیال و اهداف خویش جامه عمل می پوشاند. و از مهره ها و سرسپرده های متعدد برای پیشبرد مقاصدش استفاده می کرد.
وزیر مقتدر رضا شاه، عبدالحسین تیمورتاش، که نقش بسزایی در تحکیم پایه های حکومت وی داشت، از مردان فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود که در طعن به اعتقادات دینی از کسی واهمه نداشت و در زمینه سازی کشف حجاب در ایران از پیشگامان به حساب می آمد. او تحصیل کرده سن پترزبورگ و مسکو بوده و فردی عیاش و بی دین و قدرت طلب و به شدت غرب گرا بود...
رضا شاه با سرکوب نیروهای مخالف و با اتکا به دول بیگانه ، به امیال و اهداف خویش جامه عمل می پوشاند. و از مهره ها و سرسپرده های متعدد برای پیشبرد مقاصدش استفاده می کرد.
وزیر مقتدر رضا شاه، عبدالحسین تیمورتاش، که نقش بسزایی در تحکیم پایه های حکومت وی داشت، از مردان فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود که در طعن به اعتقادات دینی از کسی واهمه نداشت و در زمینه سازی کشف حجاب در ایران از پیشگامان به حساب می آمد. او تحصیل کرده سن پترزبورگ و مسکو بوده و فردی عیاش و بی دین و قدرت طلب و به شدت غرب گرا بود...
گسترش فحشا از راه امور به اصطلاح فرهنگی از جمله مشغولیات مهم تیمورتاش بود. تیمورتاش با پیوند زدن روشنفکری دنیای غرب با تجدد گرایی داخلی، سعی در آشنایی زنان ایرانی با غرب گرایان دیگر کشورها داشت.51
از جمله این موارد، برگزاری کنگره زنان شرق بود که چند نفر از زنان عرب بی حجاب در آن کنفرانس حضور داشتند.
افرادی نظیر تیمورتاش، فروغی، علی اضغر حکمت، نه تنها زنان و دختران خود را بدون حجاب در مجامع ظاهر می کردند بلکه بشدت بدنبال اجرای پروژه کشف حجاب در کشور بودند.
تغییر لباس و کشف حجاب در عصر رضاشاه امری نبود که مختص به ایران داشته باشد بلکه در کشورهایی مانند ترکیه و مصر و افغانستان و الجزایر و عراق و پاکستان...نیز از این تهاجم فرهنگی در امان نمانده بودند. پس نمی توان گفت حرکت و تامل رضاخانی علت اصلی تحولات لباس زنان و مردان ایران بوده، بلکه این ثمره تلاش چندین سده عوامل استعمار و اروپاییان بوده و رضاشاه تنها یک مجری و عامل دست نشانده بوده است.
در مصر اولین نهضتی که به عنوان آزادی زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت اسماعیل پاشا بود، او شیفته سلوک غربیان و تحصیل کرده اروپا بود. یکی از قلم بدستان مزدور روزگار پاشا که در زمینه نهضت آزادی زنان فعالیت داشت قاسم بیک بود که این جمله از اوست: شرط هر تحولی رفع حجاب است.52
همچنمین در الجزایر نیرو های اشغالگر فرانسه مبارزه عظیمی را علیه حجاب و بخصوص چادر شروع کردند...آنها ماموریت داشتندکه اصالت ملی و دینی الجزایر را نابود کنند.
هر چادری که دور انداخته می شود افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او می گشاید. با هر چادری که رها می شود گویی جامعه الجزایر خویشتن را به مکتب ارباب تسلیم کرده...53
در افغانستان هم بعد از بازگشت امان الله خان از سفر اروپا در سال 1927، فکر تشبه بهخ اروپاییان و ترویج بی حجابی پایه ریزی شد و در ترکیه نیز پس از به قدرت رسیدن مصطفی پاشا(آتاتورک) مبارزه جدی و همه جانبه ای را بر علیه اسلام و مظاهر اسلامی آغاز کردند.
وقایع نگاران از سفر رضاشاه به ترکیه به عنوان نقطه عطفی در حکومت پهلوی اول و عامل اساسی جلب توجه وی به موضوع کشف حجاب یاد می کنند...در ترکیه مقامات این کشور مرتبا در گوش رضاشاه زمزمه می کردند که لازم است در ایران نیز مانند ترکیه کشف حجاب صورت پذیرد...بلافاصله پس از بازگشت از سفر ، رضاخان در تدارک کشف حجاب برآمد.54
رضاشاه در تحلیل خود از کشف حجاب در ترکیه می گوید: اصلا چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.55
بسیار بجاست که چند نقل قول از مخبرالسلطنه هدایت، وزیرالوزرائ رضاشاه، در کتاب خاطرات و خطرات ذکر کنیم:
مجالس نشاط، لولیدن مرد و زن در بساط، انبساط می آورد و نفس را انتعاس می دهد...فکر تشبه به اروپایی ها از آنجآنکاربه سر پهلوی آمد.56
سفر ترکیه آنقدر موثر بود که رضاشاه را چنان شیدا کرده بود و ابراز ناراحتی می کرد که: از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنان را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار می کنند دیگر از هر چه زن چادری بود بدم آمده است.57
17 دی، روزی که کاسه صبر استعمار بسر آمد. استعمار از طریق عوامل داخلی خود حدود یک قرن تلاش نمود با شیوه های مختلف زن ایرانی را از پرده عصمت و عفت بیرون آورد. این تلاشها مخصوصا در زمان رضاشاه شدت یافت. اما توده های مردم بی توجه به اینگونه تبلیغات همچنان سنتهای خود را حفظ می کردند. استعمار بیش از این تحمل نداشت. زیرا کشورهای افغانستان و ترکیه نیز مدتها قبل از آن حجاب زنان را برداشته و با فرهنگ غرب تطبیق پیدا کرده بودند.58 بالاخره در 17 دی ماه 1314 فانون اجباری کشف حجاب به تمامی نقاط کشور ابلاغ شدو از حضور زنان با حجاب در معابر و مجامع عمومی جلوگیری میشد.
به دستور شاه جشن فارغ التحصیلی در دانشسرای دختران برگزار شد. در این جشن تمام معلمان و محصلین و نیز زنان مدعو می بایست بدون حجاب حضور یابند. همسر و دختران شاه نیز برای اولین بار رسمی آشکارا بی حجاب در مراسم شرکت کردند.59. در این مراسم رضاشاه اظهار داشت: بسیار مسرورم از تینکه می بینم زنان به حقوق و مزایای خود نایل شده اند...ما با هوچی بازی و تعصبات خشک نمی توانیم کاروان ترقیات مملکت را عقب نگه داریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد شود.60 . از آن روز به بعد یعنی 17 دی ماه 1314، اقدامات ضد اسلامی و دینی با انواع و اقسام ظلمها و جنایتها آغاز شد و تمام نیروهای نظامی اعم از لشکری و تیپها و ادارات دولتی و وزارتخانه ها و وزرای آها و نیروهای انتظامی اکثر وقت و سعی خود را صرف اجرای این پروژه استعماری می کردند.
مطبوعات و مجلات عمل شاه را یک نقطه عطف در تاریخ زنان دانسته و اقدام رضاشاه را یک اقدام بزرگ تاریخی نامیدند. متعاقب آن واقعه، روزنامه ها عکسهایی از زنان بی حجاب را منتشر کردند و تلاش برای تغییر لباس زنان از صورت سنتی به شکل اروپایی صورت پذیرفت. خیاطان و طراحان نمونه های جدیدی از لباس ارائه می کردند. روزنامه ها نیز زنان را در جریان مدهای جدید قرار می دادند.61
مطبوعات صراحتا در خصوص بی حجابی و حضور آزاد زنان در تمامی محیطها و نوع تغییر زندگی ایرانی، نوع لباس و حتی خوراکهای ایرانی و نحوه غربی شدن، مقالاتی را ارائه می کردند و با گرفتن عکس از مجالس مختلط جشنها و مدارس و چاپ آنها در روزنامه و مجلات قصد داشتند تصاویر زنان بی حجاب را نشان دهند و دیگران را تشویق و ترغیب به این امر نمایند.
اسفبارتر از همه ، معرفی زنان هنرپیشه خارجی به عنوان سمبل زنان آزاد و بصورتی احترام انگیز و قابل ملاحظه با لباسهایی که از نظر بیشتر زنان ایرانی عجیب و غریب می نمود، بود.62
به موازات مطبوعات موجی از رمانهای عاشقانه و جنایی به بازار هجوم آورد و ترجمه داستانهای عشقی رونق زیادی گرفت.
حضور زنان بی حجاب در صحنه نمایش و هنرپیشگی متداول گشت. یکی از روزنامه های اروپایی در تاریخ 1931(18مهر 1310) چنین می نویسد: زنان ایرانی که چادر را از سر برداشته اند اکنون هنرپیشه میشوند...حالا یک دسته از هنرپیشگان مرد و زن با ذوق وطن پرستی تصمیم گرفته اند که یک تئاتر دائمی افتتاح کنند.63
باشگاهها و کلوپها هم در این جریان و تشویق جوانان موثر بودند. از جمله باشگاه افسران و کلوپ ایران جوان صحنه بسیاری از رویدادهای زشت و ناپسند بود.
ماجرای کشف حجاب به قدری زشت و زننده بود که هیچ زن محجبه ای در کوچه و خیابان امنیت نداشت. پاسبان ها و ماموران حکومتی هر زن باحجابی را که در معابر می دیدند تعقیب کرده و گاه تا داخل خانه و پستو ها می رفتند تا چادر و روسری را از سر او بکشند. عده ای از زنان مضرزوب شدند، بعضی بچه های خود را سقط کردندو عده ای زیادخانه نشین شدند.
ارعابی که رضاخان با قلدری و دیکتاتوری و با پشت گرمی استعمارگر، در دل مردم ایجاد کرده بود جای هیچ قیام و فریادی را نگذاشته بود و هر ندای ظلم ستیزی را به بدترین شکلی در گلو خفه می کردند.قیام مسجد گوهرشاد، اعتراض مرحوم شیخ محمد تقی بافقی و هجرت تعدادی از روحانیون از جمله این اعتراضات بودند.
کشف حجاب در کشور ما یک حرکت استبدادی و قلدر مابانه بر علیه فرهنگ و ارزشهای اسلامی و دینی کشور بود. استعمار می دانست که زن در جوامع رکن و نقش اصلی را دارد و مسلما با تزلزل و خلل در جایگاه زن ، تزلزل در دیگر ارکان جامعه امکان پذیر است...متاسفانه رژیم پهلوی با کشف حجاب به عنوان یکی از مولفه های مدرنیزم به اولین سنگر مقاومت یعنی زنان آسیبهای فراوانی وارد آورد...و افراد لاابالی نظیر حکومت گرایان و وابستگان رژیم پهلوی و خانواده رضاشاه و گروههای ربابی مسلک و روشنفکران که تحت تاثیر استعمار غرب بودند از این مسئله سود می بردند...بیشترین بهره برداری، نصیب استعمار غرب شد. عوض شدن مدل زندگی افراد، مصرف کردن کالاهای غربی، تبدیل شدن ایران به بازار بزرگی برای مصرف کالای غربی و سرازیر شدن سود سرشار بسوی کمپانی های غربی...
استعمار علاوه بر تغییر در پوشش افراد، فرهنگ را نیز تغییر داد و زمینه وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی را به غرب فراهم کرد.64
هانری لابوچر نماینده مجلس انگلیس به این حقیقت اعتراف کرده ، می گوید: ما بدون استثنا بزرگترین راهزنان و غارتگرانی هستیم که تا بحال کره زمین بخود دیده است. ما از این جهت بدتر از سایر جهانیان هستیم زیرا علاوه بر آن صفات، موذی و منافق نیز می باشیم. ما به چپاول می بریم و همیشه آن غارت را به خیر و صلاح جهانیان وانمود می نماییم.65
غربیان و استعمارگران بعد از دوره رنسانس و جنگ جهانی اول، دید و طرز تفکر دیگری به خود گرفته و به همه چیز به دید سرمایه داری می نگریستند و تمام ابزارها را در خدمت سرمایه داری و منفعت طلبی فردی بکار می گرفتند. یکی از بهترین و برنده ترین مولفه های استعمار استفاده از زنان بوده و هست.
زن مظلوم ترین قربانی سرمایه داری غرب و در عین حال برنده ترین سلاح دست همین سرمایه داری است.66
سخن پایانی
در واقع پروژه های بد حجابی که در جامعه امروز است، ادامه همان پروژه کشف حجاب رضاخانی و استعماری است.
در طی 26 سال که از انقلاب اسلامی می گذرد، دشمنان، این ملت را به حال خود نگذاشته اند و با تمام قوا به صورت فرهنگی، نظامی، اقتصادی و سیاسی ما را مورد هجوم قرار داده اند. و ما هنوز نتوانسته ایم به صورت ریشه ای و بنیادی بر روی مسئله حجاب و پوشش کار کنیم.
اگر با دیدی باز و جستجوگر به فرهنگ بدحجابی زمانه خود بنگریم، همان دستان استعمار و سرمایه داری را در توطئه ها و تهاجمات فرهنگی می بینیم. تنها فرقش این است که این بار استعمار غرب از سلاح های متنوع تری مثل گسترده کردن فعالیتهای اینترنتی و ماهواره ای ، پخش فیلم، سی دی و نوارهای مبتذل، ترویج لباس و مدل های مو و صورت و حمایت از مطبوعاتی که در راستای اهداف غربی و الحادی قلم می زنند، به میدان آمده و هدف آنها سست کردن و تخریب ارزشهای اسلامی و ملی و دینی و دور کردن جوانان از مبانی اعتقادی و مذهبی است که به این موضوع سردمداران کفر و فساد مکررا اعتراف نموده اند.
امد است این نوشتار گامی در جهت هوشیاری نسل جوان و دختر وپسر ما باشد تا به اهمیت مسائل فرهنگی و امر پوشش بیشتر توجه کنند.
پی نوشت:
1. کاکس روت تریزویل،تاریخ لباس،ترجمه شیرین بزرگمهر،توس چاپ اول،ص 55
2. شهشهانی سهیلا،تاریخچه پوشش سر در ایران،ص 27
3. ویل دورانت،تاریخ تمدن،احمد آرام،ج 1،چ پنجم تهران 1376 ص433_434،انتشارات علمی و فرهنگی
4. راوندی مرتضی،تاریخ اجتماعی ایران،ج 3،انتشارات امیر کبیر،تهران 1352 ص 626 پارسا طیبه، پوشش زن در گستره تاریخ،انتشارات احسن الحدیث،قم 1377 ص
5. پارسا طیبه،پوشش زن در گستره تاریخ،ص 67-68
6. چیت ساز محمد رضا،تاریخ پوشاک ایرانیان،سازمان مطالعه و تدوین (سمت)،تهران،1379،ص15
7. هان،ص 30
8. پارسا طیبه،پوشش زنان در گستره تاریخ،ص 73
9. فوران جان،تحولات اجتماعی ایران،احمد تدین،انتشارات رسا،ص 65
10. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، 1377، ص 38
11. شریعت پناه سیدحسام الدین، اروپایی ها و لباس ایرانیان، نشر قوس،ص
12. پارسا طیبه، پوشش زن در گستره تاریخ، ص 40
13. حداد عادل غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، سروش،ریال تهران، چاپ هفتم1378، ص 54
14. دورانت ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی تهران 1371، ج 10
بخش دوم، ص 923 به نقل از کتاب: توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران، مرکز امور مشترکات زنان، برگ زیتون تهران، چاپ اول 1371، ج 1، ص 15
15. شمس الدین محمدمهدی، محسن عابدی، حدود و پوشش و نگاه در اسلام، انتشارات بین المللی الهدی 1382، ص 40
16. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 41
17. پارسا طیبه، پوشش زن در گستره تاریخ، ص 75
18. مجله زن شرقی، موسی حقانی، دی و بهمن 1382، ش 12، ص 70
19. شهشهانی سهیلا، تاریخچه پوشش سر در ایران، ص 153
20. شریعت پناهی حسام الدین، اروپایی ها و لباس ایرانیان، ص 98
21. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران، ص 25
22. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران،ص 85 و 86
23. شریعت پناهی حسام الدین، اروپایی ها و لباس ایرانیان، ص 140
24. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران، ص 33
25. شریعت پناهی حسام الدین، اروپایی ها و لباس ایرانیان، ص 275
26. مرکز بررسی تاریخی وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 76
27. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 75و 77
28. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران، مرکز امور مشارکت زنان، ص 3و4
29. جوانبخت مهرداد، کنکاش در سفرنامه های ایرانیان از قاجار تا زمان حاضر، ناشرآموزه، 1381، ص 33
30. شریعت پناهی حسام الدین، اروپایی ها و لباس ایرانیان، ص 189
31. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران، ص 85
32. آزاد اسدالله،زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، کلارا کولیور رایس، معاونت آستان قدس رضوی، ص 117و118 . زن در تاریخ معاصر ایران ، مرادعلی توانا، جلد اول، ص 82
33. شریعت پناهی حسام الدین، اروپاییها و لباس ایرانیان، ص 120
34. تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 78
35. گفتگو با موسی حقانی، مجله زن شرقی، ص 70
36. واحد سینا، قره العین، درآمدی بر تاریخ بی حجابی در ایران، انتشاراتنور، چاپ اول1363، ص 12
37. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران،ص 48و49
38. واحد سینا، قره العین درآمدی بر بی حجابی در ایران،ص
39. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران،ص 115
40. گفتگو با موسی حقانی، ص 71
41. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 48
42. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 55
43. تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 56
44. فوران جان، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ص 359
45. فوران جان، تاریخ تحولات اجتماعی ایران،ص 503
46. گفتگو با موسی حقانی، ص 71
47. مرکز بررسی اسناد تاریخی، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 81
48. ماهنامه حوراء ، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ش 4، ص 40
49. سالار زنان ایران، منصوره پیرنیا، شرکت انتشاراتی مهر ایران، واشنگتن1374، ص 68
50. زیبایی نژاد محمد رضا، سبحانی محمد تقی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ج1 ،دارالثقلین قم، چ اول 1379، ص 152
51. زیبایی نژاد محمد رضا، سبحانی محمد تقی، درآمدی لر نظام شخصیت زن در اسلام، ص153و 154
52. مرکز بررسی اسناد تاریخی، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد،ص 79
53. فانون فرانتس، نورعلی تابنده، سال پنجم انقلاب الجزایر،ص 44
54. زیبایی نژاد محمد رضا، محمد تقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ج1، ص 157و158
55. موسسه فرهنگی قدر ولایت، حکایت کشف حجاب 1و2، ص 22
56. حکایت کشف حجاب 1و2، ص 22
57. حکایت کشف حجاب 1و2، ص
58. توانا مرادعلی، زن در تاریخ معاصر ایران،ج 1،ص 268و269
59. زن در تاریخ معاصر ایران ، ج1، ص 268و269
60. زن در تاریخ معاصر ایران، ج 1، ص 267 و 268
61. کوماری جای واردنه، مبارزات زنان ایران، ترجمه کاشفی، ش 1، ص 105
62. حکایت کشف حجاب، ج 1و2، ص 26
63. خسرو معتضد، اشرف از سرای سنگلج تا سریر سلطنت،ص 145
در آمدی بر نظام زن در اسلام، محمد رضا زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی، ص 156
64. گفتگو با موسی حقانی، مجله زن شرقی، 1382 ش 12، ص72
65. کتیرایی محمد، فراماسونری در ایران،ص150، به نقل از کتاب:تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 43
66. حداد عادل غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 34
شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب
حجاب در لغت به معنی (( در پرده کردن)) است استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن،اصطلاحی نسبتا جدید است.در قدیم ومخصوصا در اصلاح فقهاء کلمه (( ستر)) که به معنی پوشش است به کار رفته است.( لغت نامه دهخدا) به طور کلی اطلاعات مورخان پیرامون وضع حجاب زنان ایران قبل از اسلام بسیار ناچیز است اما از گزارشاتی که منابع و مورخان یونانی داده اند چنین بر می آیدکه حجاب نیز قبل از اسلام وجود داشته است. بنا به مندرجات تورات و انجیل، زنان از روزگار قدیم با برقع روی خود را می پوشیدند. در باب بیست و چهارم از «سفر پیدایش» آمده است که «چون رفقه از آمدن اسحاق بوسیله غلام خود آگاهی یافت، برقع برگرفته خود را بپوشیدی . ( راوندی، ج۳، ص ۶۴۳).در سوره ۳۳ احزاب آیه ۵۹، از لزوم حجاب سخن رفته است. «ای پیغمبر( گرامی) با زنان ودختران خود و زنان مومنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند که این کار برای اینکه آنها ( به عفت و حریت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس رانان ) آزار نکشند بسیار نزدیک تر است. (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ ...»
حجاب، در ایران مسئله ای فطری بود که از دیرباز در فرهنگ ملی و باستانی ما وجود داشته است. حجاب و نوع پوشش زنان از دیرباز مورد توجه مستشرقان غربی بوده،گزارش های زیادی از نوع پوشش ایرانیان و خصوصا زنان در سفرنامه های مستشرقین وجود دارد که حاکی از توجه مردم ایران به نوع پوشش خود بوده است.شاردن یکی از سیاحان غربی است که در سال ۱۶۷۳ م به ایران آمد و سفرنامه خود را پیرامون مسائل اجتماعی ایران تدوین کرد وی در مورد پوشش مردم مشرق زمین چنین می گوید: مردمان مشرق زمین در لباس پوشیدن هرگز از مد پیروی نمی کنند، و بسیار سال می گذرد که کمترین تغییر در طرز پوشاک خود نداده اند؛ و اگر این گفته راست باشد که یکسان ماندن و عدم تغییر و تبدیل پوشاک در جامعه ای نشانگر حزم و احتیاط آن اجتماع است ایرانیان بتحقیق محتاطترین و استوارکارترین و دوراندیش ترین افراد جوامع بشری می باشند(شاردن، ج ۲ ،ص۷۹۹ )
وی پیرامون پوشش زنان در ایران چنین گزارش میکند:((... زنان سر خود را کاملا می پوشانند و روی آن پارچه ای می اندازند که روی شانه هاشان می افتد، و از جلو، گردن و گلو و سینه شان را می پوشاند؛ و آن گاه که آهنگ بیرون شدن از خانه می کنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا می پوشانند، و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان می دارند که جز مردمک چشمشان چیزی دیده نمی شود. زنان ایرانی چهار پوشش جداگانه دارند که از دوتای آنها در خانه و از دوتای دیگر بیرون از خانه استفاده می کنند. نخست، پوششی روسری مانند که غالبا به منظور آرایش است و تا پشت اندام را می پوشاند. دوم چهارقد که پوششی سه گوشه است؛ میانش را روی سر می اندازند و وسط دو دامن آن را زیر ذقن به نوعی گره می زنند که دو دامن روی سینه را بپوشاند، و دامن سوم پشت سر را مستور بدارد. پوشش سوم همان چادر است که سراسر اندام را از سر تا پا می پوشاند. و پوشش چهارم چیزی شبیه دستمال است که صورت را می پوشاند و روی شقیقه بسته می شود. روی این روبند آن جا که چشم است شبکه هایی برای دیدن تعبیه شده است.( شاردن ، ج ۲ ، ص ۸۰۵ ) شاردن با توجه به آداب اجتماعی مردم ایران و نظام خانواده در دوره صفوی که آنرا خوب درک کرده بود ،در گزراشی دیگر چنین می گوید: مرد باید زن را به پنج چیز، مکرم دارد: اول آن که او را در هیأتی جمیل دارد، و دوم در ستر و حجاب او بکوشد، سوم در اسباب کدخدایی و خانه داری با او مشاورت کند، چهارم دست او را در حوائج و اسباب مهمانداری و حکم بر خدم مطلق دارد، پنجم آنکه ... زنی دیگر بر او نگزیند.(شاردن به نقل از راوندی، ج ۳، ص: ۶۸۰(
پی یترو یک دیگر از سیاحان غربی در سفرنامه خود، از زنان قزوین یاد می کند و می نویسد: «زن در کوچه های قزوین فراوان است ولی همه پیاده هستند و روی خود را پنهان می کنند، بسیاری از بانوان طبقات عالی نیز درحالی که لباسهای فاخر در زیر بر تن دارند، برای پنهان کردن شخصیت خود، چنین چادرهایی برسر می کنند. (راوندی ، ج ۳ ،۷۱۴ ) الئاریوس، که در عصر شاه صفی به ایران آمده، گوید: «زنان ایرانی هرگز در کوچه ها روگشاده نمی روند، بلکه در حجاب سفیدی مستورند که تا زانو پایین می آید، و فقط شکافی در مقابل چشمان خود باز می گذارند تا بتوانند پیش پای خود را ببینند. (الئاریوس،به نقل از راوندی ، ج ۳ ،۷۱۲ و ۷۱۳ )
بی شک گزارش سیاحان غربی پیرامون پوشاک ایرانیان و به خصوص حجاب زنان حاکی از این است که پوشش زنان در ایران دارای یک آمیختگی فرهنگی مذهبی به خصوص در ایران بعد از اسلام بود این آمیختگی ریشه در معیارها و ارزش های ایرانیان داشت که با زندگی روزمره ایرانیان پیوند خورده بود.لباس در ایران معرف هویت و فرهنگ ایرانی بود؛در کشوری مثل ایران که دین در تمام ابعاد زندگی مردم حضور و نمود دارد و جانمایه فرهنگ را نیز تشکیل می¬دهد، لباس و نوع پوشش از این مؤلفه تأثیر عمیقی می¬پذیرد. از این رو صیانت از این ارزش و هنجار اجتماعی دارای بعد ملی و دینی است. مقاومت مردم در قبال تغییر پوشش در دوره رضا شاه بیانگر تعمیق این هنجار در جامعه و تقیدات مردم به سنن ملی و مذهبی می¬باشد. لذا این شاخصه مهم ترین مانع رضا خان و مهم ترین علت مخالفت مردم ایران با دستور حکومتی کشف حجاب بود.
مهم ترین عامل پیدایش و اجرای کشف حجاب، سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ بود. شاه ایران در سفر چند روزه خود، از مناطق گوناگونی بازدید کرد. نوع لباس و شیوه فعالیت زنان در جامعه و شیوه تعلیم و تربیت دختران ، نظر او را جلب کرد.
مستشارالدوله سفیر کبیر ایران در ترکیه، تأثیرپذیری رضاخان از بی حجابی زنان ترکیه را چنین توضیح می دهد: «شبی پس از پایان ضیافت رسمی باشکوه وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق که محل اقامت او در آنکارا بود مراجعت کرد تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ملت قدم می زد و فکر می کرد و گاه گاه بلند می گفت: عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد که در گوشه تالار ایستاده بودم، فرمود: صادق، من تصور نمی کردم ترکها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا می بینم که ما خیلی عقب هستیم مخصوصاً در قسمت تربیت دختران و بانوان؛ ... فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم مخصوصاً زنان اقدام کنیم.( حسین مکی،،ص ۱۵۷). رضا شاه تصور می کرد که با تغییر پوشش می تواند گامی اساسی در راه تجددگرایی مردم ایران بردارد و در همین راستا به موازات برخی اقدامات دیگر نظیر تأسیس نهادها و مراکز نوین و مقابله با سنت ها، دستور داد که تغییراتی نیز در پوشش مردم صورت گیرد.رضا شاه پیشرفت های ترکیه را در این منظور می دید، ازاین رو، کشف حجاب زنان در ایران را می توان ره آورد سفر او به ترکیه دانست.
بعد از سفر ترکیه فعالیت گسترده ای برای پیاده سازی عملی کشف حجاب در کشور برنامه ریزی شد محمود جم مجری طرح کشف حجاب در دوره رضا خان بود.( روزشمار تاریخ معاصر ایران ج ۱ )
سرانجام امر صادر شد که از اول فروردین ۱۳۱۴ مردها کلاه فرنگی (لگنی) برسر بگذارند و زنها چادر را ترک کنند. کلاه اجنبی ملیت را از بین برد و برداشتن چادر عفت را (مهدی قلی خان هدایت، متن ۴۰۷ ) اما به صورت رسمی در ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ طی جشن فارغ التحصیلی دختران بی حجاب در دانشسرای مقدماتی، رضا خان پهلوی، رسماً کشف حجاب را اعلام کرد.از این زمان بود که حجاب ممنوع اعلام شد کسبه از فروش اجناس به زنان با حجاب منع شدند و زنان با حجاب حق ورود به خیابانها و یا سوار شدن به وسایل نقلیه را نداشتند. ( امینی،۱۳۸۱،ص ۴۰)تصویب و ابلاغ قانون کشف حجاب بیش از پیش جامعه روحانیت را با محدودیت مواجه کرده بود، اعتراضات علما و روحانیون و مخالفتهای گسترده ی مردمی را نیز در سراسر کشور و در شهرهایی نظیر قم، اصفهان و شیراز در پی داشت که مهم ترین نمونه آن قیام بزرگ مسجد گوهر شاد مشهد بود.( امینی،۱۳۸۱،ص ۴۰)
در مشهد تعدادی از روحانیون در مجالس خود زبان به اعتراض گشودند. حاج آقا حسین قمی، از مراجع آن زمان که در مشهد سکونت داشت، تصمیم گرفت برای منصرف کردن شاه از این تصمیم، به تهران عزیمت کند، اما در شهر ری تحت نظر قرار گرفت و هرگز اجازه ملاقات نیافت. زمانی که خبر این ماجرا به مشهد رسید، گروهی از مردم با هدایت شیخ محمد تقی بهلول (واعظ و خطیب) در مسجد گوهرشاد متحصن شدند.آنها خواستار آزادی حاج آقا حسین قمی و ممانعت از اجرای طرح تغییر لباس در مشهد بودند.( روزشمار تاریخ معاصر ایران ج ۱ ۳۷۵ )مهدی قلی خان هدایت در کتاب خاطرات خود از خشونت پلیس با مردم و اعتراض هایی که در کشور و به خصوص در مشهد رخ داده سخن گفته است: ((در خیابان لاله زار پلیس متعرض مردی شد که کلاه پهلوی برسر داشت کلاه را روی زمین انداخت لگدمال کرد و دیگر کلاه برسر نگذارد در خراسان برسر بی حجابی غوغائی شد که به تحصن در اطراف بقعه متبرکه کشید و از استعمال حربه آتشین مضایقه نشد جمعی مقتول شدند) خاطرات و خطرات ص ۴۰۷ و ۴۰۸ ) این واکنش حتی در روزنامه ها نیز انعکاس یافته بود روزنامه استقامت در شماره خود سرمقاله مفصلی با عنوان «فلسفه حجاب» به چاپ رساند. این مقاله با اشاره به طرح موضوع کشف حجاب که تبدیل به بحث داغی شده بود و توسط برخی مطبوعات به آن دامن زده می شد.، نوشت که «امروزه هزاران درد بی درمان داریم که اهمیت آن بیش از این موضوعی است که در آن مناقشه می نماییم ... اخلاق و رسوم اجتماعات و عادات ملل شرق با غرب به کلی مخالف و متباین بوده و به علاوه تمدن امروزه عالم از نتایج شرایع و ادیان الهی است.» در بخش دیگری از مقاله آمده است که «تعجب در این جا است [که ] تربیت نسوان با مسئله حجاب چه مانعی دارد؟ در صورتی که برعکس برداشتن حجاب مانع عمده تربیت، تهذیب و تصفیه اخلاق نسوان اسلامی است. (روزنامه استقامت، شم ۵، ص ۱.به نقل از روزشمار تاریخ معاصر ایران ج ۲ ۲۴۸ )
واکنش مردم در قبال مامورین دولتی را می توان ناشی از خود مداری فرهنگی مردم دانست که به دلیل برتر دانستن فرهنگ خود در مقابل تغییری که از سوی دولت مجبور به انجام آن بودند مقاومت می کردند. امام خمینی (ره)در برابر سیاست های ضد دینی پهلوی اول همچون کشف حجاب، جدایی دین از سیاست، رواج فرهنگ اروپایی در ایران، اهانت به روحانیت و ... نیز موضع گیری نموده بود؛ این مسئله را چنین شرح می دهند: «در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوانی که مقید بودند به اینکه بر طبق اسلام عمل کنند و موافق آنچه که اسلام امر کرده است ذی خودشان را قرار دهند، در آن زمان رضا شاه به وضعی و در زمان محمد رضا به وضع دیگر. و بحمدالله بانوان ایران مقاومت کردند و جز یک دسته ای که جزء دار و دسته خود آنها بودند و غربزده بودند و با رژیم او مناسب بودند، سایر خواهرها مقاومت کردند. بنابراین اسلام در ایران زنده شد، آن خدمتی که به بانوان کرده است و خواهد کرد ارزشش به اندازه ای است که نمی توانیم ما توصیف کنیم. اگر نبود این انقلاب و نبود این تغییر و تحولی که در ایران واقع شده بود، بعد از چند سال دیگر اثری از اخلاق اسلامی در ایران نبود.» (صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۶۱.)
محمد توکلی زاده
منابع:
۱- مرتضی راوندی،تاریخ اجتماعی ایران،ج ۳،تهران،نگاه،۱۳۸۲
۲- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج ششم، تهران،۱۳۶۲
۳- ـ علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، صدای معاصر، ۱۳۸۱.
۴- لغت نامه دهخدا،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
۵- سفرنامه شاردن،ترجمه:اقبال یغمایی،توس،۱۳۷۲
۶- حسن فراهانی،روز شمار تاریخ معاصر ایران،جلد ۱ و ۲،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،تهران،۱۳۸۵
۷- مهدی قلی خان هدایت،خاطرات و خطرات،زوار،۱۳۸۵
محمد توکلی زاده
نویسنده: مهدی صلاح، معصومه یاراحمدی
منبع: پایگاه تاریخ پژوهشی و عبرت پژوهی تاریخی (پیشینه)
مقدمه
یکی از گسترده ترین و پیچیده ترین مفاهیم جامعۀ بشری «فرهنگ» می باشد. هر جامعه ای بر اساس فرهنگ هویت می یابد و از جوامع و گروههای دیگر متمایز می شود. بنابراین سیاستگذاری در امور فرهنگی یکی از وظایف خطیر دولت هاست،که قصور در انجام آن، عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت. در ایران، به طور مشخص، در دورۀ رضاشاه بودکه توجه به امور فرهنگی به سبک مدرن در دستورکار حکومت قرار گرفت. در این میان سیاستگذاری حکومت در رابطه با زنان، مخصوصاً، جریان کشف حجاب به عنوان یک موضوع اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که آثار و پیامدهای متفاوتی به دنبال داشت که تمام جامعۀ ایران را تحت شعاع خود قرار داد. البته ریشه های اعلام کشف حجاب در دورۀ رضا شاه را باید فراتر از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی جستجو کرد. در حقیقت برای بررسی جریان کشف حجاب، نخست باید به ریشه های تاریخی این تفکر در آراء اندیشه گران و تجددطلبان ایرانی توجه کرد و در آخر به سیر این جریان در عصر رضاشاه اشاره نمود. در مسیر چنین پژوهشی بر خلاف کسانی که می پندارند حکومت رضاشاه موجد کشف حجاب در ایران بوده، به این واقعیت خواهیم رسید که مبتکر این جریان حکومت رضا شاه نبود؛ بلکه منشأ آن تفکری تجدد طلبانه بود که از دوران قبل مخصوصاً دوران مشروطه آغاز شده بود. در واقع ، در مرحلۀ تئوری این تفکر تا قبل از تغییر سلطنت بیشتر مطرح بود و حکومت رضاشاه با اقدامات سازمان یافتۀ تبلیغی در کوتاه مدت و بلند مدت، فرصت عملی شدن این طرح را در سطح وسیعی فراهم آورد.
در این پژوهش تلاش شده ضمن گریزی کوتاه بر جریان روشنفکری در ایران به تفکرات این افراد دربارۀ کشف حجاب زنان پرداخته شود. سپس به زمینه سازی هایی که برای عملی ساختن کشف حجاب زنان در دورۀ رضا شاه توسط کارگزاران حکومت و تنی چند از مردان و زنان روشنفکر صورت گرفت، پرداخته می شود.
درآمدی بر تعریف روشنفکران
در بینپژوهشگران علوماجتماعیاختلافنظر در مورد تعریف «روشنفکران»[۱]،تعیین حد و حدود آنان و تفاوت یا وجه اشتراک آنان با برخی اصطلاحات دیگر مانند «نخبگان»[۲] یا«تحصیلکردگان»[۳]بسیار است. واژۀ روشنفکر معمولاً برای توصیف کسانی به کار برده میشودکه عمدتاً به کار فکری می پردازند. در برخی از کشورها لفظ روشنفکر معنای ضمنی «خلاق بودن» و «نقاد بودن» را نیز در بر دارد. باتامور در تعریف روشنفکران می گوید:
روشنفکران گروههای بسیار کوچک تری از افراد هستند که در خلق، انتقال و نقادی اندیشه ها، سهم مستقیمی دارند. این عده شامل نویسندگان، هنرمندان، دانشمندان، فلاسفه، اندیشمندان مذهبی، نظریه پردازان اجتماعی، و مفسران سیاسی هستند.[۴]
با این حال از روشنفکران تعریف واحدی نمی توان عرضه کرد. در یک تقسیم بندی کلی شاید بتوان این تعاریف را درسه گروه دسته بندی کرد: دستۀ اول از تعاریف، به طور کلی روشنفکران کسانی هستند که در خلق و حفظ ارزشهای غایی و تغییر ناپذیر در زمینۀ «حقیقت»، «زیبایی»، «عدالت» و مواردی از این قبیل نقشدارند. در دستۀ دوم از تعاریف، روشنفکران، مبلغان عقاید، بنیانگذاران ایدئولوژیها و نقادان وضع موجود به شمار میآیند. در تعاریف دستۀ سوم از نظر جامعه شناسی، روشنفکران به عنوان قشری اجتماعی تلقی می شوندکه در توسعه و پیشبرد فرهنگ جامعه نقش دارند.[۵]به طور کلی می توان گفت روشنفکران بر طبق تعابیر گوناگون کسانی هستند که از چار چوب های سنتی در هر زمینه فراتر می روند، ارزش های جدید ایجاد می کنند و یا بر ارزش های قدیم جامهای نو می پوشانند.[۶] بهگفتۀ باتامور روشنفکران را تقریباً در تمامیجوامعمیتوانیافت. درجوامع با فرهنگپاییننظیرجادوگران، کشیشان، خنیاگران، شجره گویان… و نیز در جوامع با فرهنگ پیشرفتهتر در قالب فلاسفه، شاعران، کارگزاران دولتی یا وکلای حقوقی نمود پیدا می کنند، اما کار ویژه و اهمیت اجتماعی آنان به میزان قابل توجهی با هم فرق می کند. [۷]در برخی از جوامع، روشنفکران خیلی به یک گروه نخبۀ حاکم شباهت می یابند.
گرچه بسیاری از پژوهشگران یکی از ویژگی های برجستۀ روشنفکران را جدایی از دستگاه حاکم و قدرت های سیاسی می دانند، با وجود این، مشارکت روشنفکران در سیاست اشکال گوناگونی دارد؛ از جمله باید از اعمال نفوذ بر سیاست های دولتی یا افکار عمومی، مشارکت در زندگی سیاسی و قبضۀ قدرت، مشاورۀ سیاسی و جز آن نام برد. باید این را هم خاطر نشان ساخت که مشارکت روشنفکران به مفهوم دقیق کلمه در سیاست بستگی به ضعف و قوت دیگر گروههای اجتماعی دارد. در کشورهایی که گروههای جامعۀ سنتی مانند زمینداران و اشراف نقش عمده ای در سیاست داشته باشند، میدان فعالیت روشنفکران تنگتر می شود. برعکس در جوامع مدرن صنعتی امکانات بیشتری برای فعالیت سیاسی روشنفکران فراهم است.[۸]
در ایران طبعاً نقش روشنفکران مدرن، به ویژه در آغاز تحول و نوسازی سیاسی در کشور، از حد ایفای نقش در زندگی سیاسی بسی فراتر می رفت و جنبه ای بنیادی و ساختاری یافت. در واقع روشنفکران از عوامل عمدۀ تکوین ساخت دولت جدیدی بودند که پس از انقلاب مشروطه برقرار شد.[۹]البته روشنفکران اولیه بیشتر نمایندگان اندیشه های نوین به ویژه «لیبرالیسم»، «سکولاریسم» و «تجدد» بودند و نه تنها خود مصرف کنندۀ ارزش ها و اندیشه های نو بودند، بلکه محرک و برانگیزانندۀ طبقۀ حاکم جامعۀ ایران نسبت به این ارزش ها محسوب می شدند. کسانی چون میرزا ملکم خان، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا صالح شیرازی، میرزا یوسف مستشارالدوله، شیخ احمد روحی و میرزا آقاخان کرمانی را باید از پیشروان جنبش روشنفکری در ایران به شمار آورد. با اندکی اغماض می توان گفت همۀ آنها بر اصول مشترکی که برگرفته از اندیشه های غربی بود تأکید داشتند. این طیف از روشنفکران عموماً، «مشروطیت»،«سکولاریسم» و «ناسیونالیسم» را سه ابزار کلیدی برای ساختن جامعه ای نوین، قدرتمند و توسعه یافته به شمار می آورند.[۱۰] با این وجود تعمیم نظریات تک تک افرادی که در این فرایند شرکت داشتند ناممکن است. به خصوص که به نسلهای متفاوتی تعلق داشتند.
برخی مانند آخوندزاده از هواخواهان جدی فرهنگ غرب بودند و گرایش روشنی به سکولاریسم داشتند و مجذوب هر چیز اروپایی بودند، برخی از این افراد نیز،گاه فرصت طلبانه وگاه به اعتقاد سعی میکردند بین تفکرات منبعث از غرب و اروپا و اندیشه های مذهبی ارتباط ایجاد کنند و بدون توجه به ماهیت تفکرات دینی و غیر دینی آنها سازش ایجاد نمایند،[۱۱] بسیاری از آنان تبعیت صرف از غرب و الگو های غربی را بیان می کردند. به عنوان نمونه میرزا ملکم خان از متفکرین اصلی این دوره، تبعیت از فرهنگ و ارزشهای فرهنگی غرب را که وی آن را«کارخانجات انسانی» می نامد، لازم و واجب می شمرد و مبتکر اصلی شعار «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» بود و عقاید سیاسیاش مبتنی بر «تسلیم مطلق و بلا شرط در مقابل تمدن اروپایی» بود.[۱۲]
عده ای دیگر مانند میرزا آقاخان کرمانی با ظرافت بیشتری با مسئله برخورد می کردند و به تنظیم و بسط اندیشه ها و آرمان های اجتماعی پرداختند که از جوامع اروپایی داشتند.[۱۳] البته باید اذعان کرد که مواضع و دیدگاههای افراد مذکور به طور مطلق ضد دینی نبود. روی هم رفته آرمان ها و اندیشه های این روشنفکران در زمینه حاکمیت ملی، آزادی و برابری، در قانون اساسیمشروطه تبلور پیدا کرد. همچنین اندیشۀ اصلاحات ارضی و اقتصادی و سکولاریسم فرهنگی وناسیونالیسم باستانی و ضدیت با روحانیت که بعدها در دوران پهلوی اجرا گردید ریشه در افکار روشنفکران عصر مشروطه داشت.
با این وجود می توان گفت ضعف جریان روشنفکری از همان ابتدا این بود که در حالی که این گروه همان اقلیتی بود که در تمام اجتماعات جهان راهنمای اکثریت مردم می شدند و به تناسب شرایط و نیازهای جامعه و زمان خود، به برنامه ریزی و جهت دادن نوسازی پرداختند و با توجه به تدریجی و طولانی بودن فرایند نوسازی، با خطر عدم هماهنگی برنامه با امکانات و بریدن از گذشته و انقطاع فرهنگی جدید مواجه نبودند، در ایران آن زمان به علت فاصلۀ اجتماعی که با عامۀ مردم پیدا کرده بودند از میزان اطلاع و فهم سیاسی مردم ایران و علاقۀ عمومی به آزادی بی اطلاع بودند؛ زیرا رشد و تحول فکری این روشنفکران نتیجۀ تحول اجتماعی ایران نبود و ساختار اجتماعی ایران با ساختار اجتماعی کشورهای اروپایی قابل قیاس نبود. در واقع در ایران دگرگونی ذهنیکه در طبقۀ اندیشمند پیدا شده بود به ساختار اجتماعی سرایت نکرده بود.[۱۴]همین امر موجب می شد که افکار و اندیشه های آنان با جامعۀ ایران هم در تئوری و هم در عمل دچار تناقض باشد. با توجه به مطالب ذکر شده با اندکی اغماض می توان چنین نتیجه گرفت که ساخت اجتماعی ایران امکان حضور روشنفکران، به عنوان حاملان اجتماعی نوسازی را فراهم نکرد. ضمن اینکه ایدههای روشنفکران در بسیاری از موارد در تعارض با فرهنگ، اعتقادات و نظرات سایر عناصر اجتماعی بود.[۱۵]از طرف دیگر در دورۀ مشروطیت یک گروه روشنفکر قدرتمند شکل نگرفت تا در دوره های بعدی به عنوان حامل اجتماعی نوسازی عمل کند، لذا این ضعف روشنفکران آن ها را به ائتلاف با سایر نیرو های ساخت سنتی وادار کرد.
یکی از شاخص های اعتقادی که در تفکر روشنفکران عصر مشروطه مورد هجوم قرار گرفت و برای رفع آن بعد از مشروطیت و تغییر سلطنت در ایران کوشش گردید حجاب زنان بود. قبل از آن باید اذعان داشت تغییر در پوشش زنان ظاهراً از حرمسرای ناصر الدین شاه آغاز شد. سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا و مشاهده طرز پوشش زنان آنجا وی را بر آن داشت تا زنان حرم خود را به این سبک پوشش درآورد. از آنجا که مد لباس های دارالخلافه همواره از اندرون شاه صادر می شد، ابتدا به شاهزاده خانم ها و زنان اعیان و بعد به تدریج در میان طبقات بالای جامعه سرایت کرد. بعد از آن معاشرت با زنان خارجی و مشاهدۀ وضع پوشش آنان که در سطح طبقات اعیان و اشراف صورت می گرفت تأثیرات خود را بخشید و تا حدودی زنان طبقات بالای جامعه از زنان غربی تأثیر پذیرفتند.
تا اینکه به تدریج در تداوم سیر تجدد طلبی، «روبنده» جای خود را با «نقاب» عوض کرد و نقابی مشبک، که از مو تهیه می شد، معمول گردیدکه استفاده از آن راحت تر بود.[۱۶]در دورۀ مشروطه هم زمان با گسترش دامنۀ نوگرایی، طرح مسئلۀ زن و برابری او با مرد و طرح حضور بیشتر زن در عرصۀ اجتماع به طور جدی مطرح شد و به تدریج تا آنجا پیشرفت که نوع پوشش سنتی زنان به عنوان مانعی بر سر راه پیشرفت آنان تلقی می شد.[۱۷]در این زمان بسیاری از ایرانیان تحصیلکرده و اعضای نخبۀ جامعه که به اروپا سفر کرده بودند، تحت تأثیر نقش زنان در جوامع اروپایی قرار گرفتند و برای احقاق حقوق زنان به فعالیت پرداختند که نقطۀ مرکزی آن رفع حجاب بود. [۱۸]طوری که به تدریج حجاب(چادر و نقاب) را به عنوان عاملی اصلی تمام محرومیت ها و بی اعتنایی ها نسبت به زنان دانستند و رفع آن را برای به دست آوردن حقوق و موقعیت اجتماعی لازم و ضروری فرض کردند. یکی از روشنفکران این عصر که امر حجاب را مورد حمله قرار داد، میرزا فتحعلی آخوندزاده بود. وی دربارۀ حجاب می گفت: «کسانی که بعد از این از اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستانتیزم خواهند شد آیه حجاب را منسوخ خواهند کرد».[۱۹] از افراد دیگری که این طرز تفکر را داشتند، میرزا آقا خان کرمانی را می توان نام برد، وی بیشتر به باستانگرایی توجه داشت تا غرب زدگی و در مسألۀ حجاب هم این امر را مد نظر داشت. وی در این باره می گوید:
«… در ایران باستان زنان با مردان شریک بودند، با هم مراوده داشتند. حال هزار سال است زنان ایران مانند زنده بگوران تازیان در زیر پرده حجاب وکفن جلباب مستور و در خانهها چونکور محجوب و مهجور گشته اند. روبند های زنان نه روزنه تنفس دارد و نه منظره تنفس».[۲۰]
از طرف دیگر برخی نیز مانند ایرج میرزا، لاهوتی، عشقی، ملک الشعرای بهار و عارف قزوینی با سرودن اشعاری در مذمت حجاب آن را مورد نقد قرار دادند. به دنبال آن مجلات و نشریاتی مانند «ایرانشهر» در برلین و« عالم نسوان» در تهران به تدریج موضوع حجاب را در دستور کار روزانه و در سرلوحۀ برنامه های خود قرار دادند. مقالات این نشریات علیه نقش سنتی زنان در خانه درج می گردید نویسندگان[۲۱]آنها معتقد بودند که زنان نباید وقت خود را تنها در خانه بگذرانند و در زیر پردۀ حجاب و جلباب در اجتماع نمایان شوند. بلکه باید به هر ترتیبی که هست از زیر پردۀ حجاب خارج شوند و وارد اجتماع نوین شوند به دنبال آن تغییر نقش زنان درعرصۀ سیاسی اجتماعی در مرامنامه ها و نظام نامه ها یا احزابی چون دموکرات، اجتماعیون، اعتدالیون، جمعیت ترقی خواهان، فرقۀ اصلاحیون، عامیون، به صورت توجه به لزوم تعلیم و تربیت زنان و ایجاد مدارس دخترانه مطرح گردید و در نهایت به تغییر در پوشش خارج از منزل زنان ایرانی منجر شد.
به همین منظور مدارس دخترانه جدیدتری که بیشتر این قضیه را دامن میزد تأسیسگردید و «مشاهده شده نوعی توجه به شیک پوشی و تقلید در میان دختران و زنان به چشم می خورد».[۲۲]درسال های پس از جنگ جهانی اول تعدادی از زنان چادر مشکی و زمخت خود را کنار گذاشتند و چادر های نازک تر و روشن تری به تقلید از زنان در استانبول و قاهره بر سر کردند. گرچه قبل از حکومت رضا شاه زنان حجاب خود را به طور کامل کنار نگذاشتند، اما رفته رفته از لحاظ ملزم شدن به آن آسان گیرتر شدند. از اوایل سال ۱۳۰۰ه.ش زنان نخبه و تحصیل کرده در محافل و مهمانی های خصوصی بی حجاب وارد می شدند و حتی در میان زنان عادی استفاده از حجاب(نقاب) کمتر شد. [۲۳]
در حقیقت باید اذعان کرد که تأثیرگذاری فرهنگ و آداب و رسوم غربی به اسم تجدد خواهی در میان ایرانیان، خصوصاً برای آن ها که برای مدتی هر چند کوتاه افکار و اندیشۀ غربی را تجربه کرده بودند و اشاعۀ آن توسط حکام و دولتمردان بدون توجه به تفاوت هایی که در نگرش به مبانی حقوق غرب و ایران ملحوظ بود، در ایجاد زمینه پیشبرد جریان کشف حجاب تأثیر عمده ای داشت. در پایان این قسمت ذکر این نکته ضروری است که تأثیرات تجدد طلبی قبل و بعد از نهضت مشروطیت بیشتر در قلمرو اندیشه و تفکر حکومت قانون تبلور یافت. اما اقدامات فرهنگی و تأثیر پذیری از آداب و رسوم غربی به عنوان برنامه و دستور حکومتی نظیر آنچه بعد ها آتاترک در ترکیه انجام داد در ایران قبل از روی کار آمدن رضا خان چندان مشهود نیست و آنگونه که باید، عملی نشد با این وجود مشروطه زمینه را برای اقدامات عملی در این راستا برای رضا خان ایجاد کرد.
در یک تحلیل نهایی باید گفت که عوامل گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی زمینه را برای وقوع کودتای ۱۲۹۹ه. ش و در نهایت به حکومت رسیدن رضا خان فراهم کردند. قبل از هر چیز باید اذعان کرد برخلاف تصور برخی، ظهور رضا خان در عرصۀ سیاسی ایران و تصدی مقام سلطنت، نه اتفاقی بود ونه ناشی از یک عامل واحد و خاص. مسلماً شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران در فاصلۀ سال های ۱۲۸۵ه. ش تا۱۲۹۹ه. ش و به تبع آن نقش نیرو های سیاسی و اجتماعی در این دوره در تغییر سلطنت بسیار موثر بود. ضمن اینکه نقش نیروی خارجی در به قدرت رساندن رضا خان نیز انکار ناشدنی بود. اصولاً نیاز به استقرار یک حکومت قوی به عنوان یک ضرورت تاریخی مطرح بودکه با انحلال رژیم قاجاریه به وقوع پیوست.
زمانیکه رضا شاه بر سر کار آمد نخستین هدف حکومت وی ایجاد دولتی ملی و تمرکزگرا بود. وی با ایجاد و تقویت سه پایۀ نگهدارنده اش ارتش نوین، بوروکراسی دولتی و پشتیبانی دربار در جهت تمرکز قدرت خویش گام برداشت و با کنترل کامل نظام سیاسی به نوسازی اجتماعی واقتصادی و اداری پرداخت. وی نسبت به تعدد منابع قدرت بدبین بود به همین دلیل سعی داشت این منابع را در تهران متمرکز کند. بنابراین در این دوره، تهران به مرکز برنامه های تمرکزگرایی حکومت تبدیل شد. در این راستا ابتدا با سرکوب جنبش های گریز از مرکز و حوزه های نسبتاً خودمختار ایلی و عشایری یک سیاست مرکزی قوی به کمک ارتش نوین ایجاد کرد و قدرت سلطنت را مطلقه نمود. رضا شاه چارچوب تشکیلاتی دولت مشروطه را نادیده گرفت و مجلس را به صورت تشکیلاتی فرمایشی به منظور تأیید تصمیمات خود درآورد. با تضعیف مجلس از سوی شاه، نهادهای مشارکت قانونی از کار افتادند و جناح مخالف چه در داخل مجلس و چه در جامعه قدرت حضور در صحنۀ سیاسی را از دست داد، بدین ترتیب نمایندگان به ابزاری در راستای تأیید و تصویب طرح ها و لوایح پیشنهادی تبدیل شدند وکاملاً در اختیار قوۀ مجریه قرار گرفتند. از طرف دیگر رضا شاه برای اجرای برنامۀ تمرکزگرایی خود می بایست محدودیت های سنتی و مذهبی را از سر راه خود بردارد و از قدرت روحانیون به عنوان یک گروه ذی نفوذ قدرتمند بکاهد. بر این اساس، تعداد روحانیون در مجلس کاسته شد.
با ایجاد وزارت دادگستری، از قدرت و نفوذ روحانیت به شدت کاست. سیستم آموزشی جدید نفوذ روحانیت را در امور آموزشی به شدت کاهش داد. همچنین تضعیف مؤسسات دینی آموزشی، فرا خواندن روحانیون به سربازی، جلوگیری از انجام برخی مراسم مذهبی منجر به تضعیف موقعیت و جایگاه روحانیت شد.[۲۴]به خاطر تسلط مطلق شخص شاه بر تمام شئونات جامعه، کارکرد دستگاه حکومتی به شکل ویژه ای متجلی میشد به طوری که دستگاههای حکومتی اعم از دولت و مجلس صرفاً مجری منویات شخصی شاه بودند. به طور خلاصه با هر معیاری که سنجیده شود، شخص شاه به معنای رژیم بود و شاه و کشور معنای مترادفی داشتند. او در مرکز دوایری قرار داشت که نقطۀ ارتباطآن ها با یکدیگر فقط خود وی بود. دربار، خانوادۀ سلطنتی، دولت، استانداران، نیروهای مسلح و… به طور جداگانه و مستقیم با شاه تماس داشتند.
دیوانسالاری یا به عبارتی نظام اداری حکومت رضا شاه در حدود نود هزار کارمند حکومتی تمام وقت در نه وزارت خانۀ داخله، خارجه، عدلیه، مالیه، تجارت، پست و تلگراف، کشاورزی و صنعت استخدام کرد.[۲۵]با گسترش دیوانسالاری، اقتدار حکومت و تمرکز قدرت در دست رضا شاه به وقوع پیوست و کارمندان عالی رتبۀ کشوری و دیگر کارکنان سازمان های اداری نقش اساسی در حفظ و تداوم قدرت رضا شاه ایفا می کردند. وزارت داخله که بر پلیس، ادراۀ امور داخلی، خدمات پزشکی، انتخابات و سربازگیری نظارت داشت کاملاً بازسازی شد. تقسیمات کشوری پیشین از بین رفت و در تقسیمات جدید به جای چهار ایالت، یازده استان، چهل و نه شهرستان و بخش ها و دهستان های متعددی به وجود آمد و ادراۀ هریک از این مراکز به مقاماتی که از طرف وزیر کشور در تهران مشخص می شدند واگذار شد. از این طریق برای نخستین بار دولت مرکزی به شهرهای استان، شهرستان ها و حتی برخی روستاهای بزرگ دسترسی یافت. [۲۶]
تمرکز قدرت و ایجاد دولتی مقتدر که بتواند زمام امور را در دست گیرد مستلزم داشتن منابع مالی بود. بنابراین حکومت برای آن که بتواند حاکمیت خود را بر تمام مناطق کشور بگستراند می بایست از توان اقتصادی لازم برخوردار باشد. لذا در این دوره حکومت سعی داشت با ایجاد بخش دولتی و انحصارهای دولتی، نقش کلیدی را در اقتصاد کشور ایفا کند. اگرچه سیاست های اقتصادی حکومت در این مقطع بر اساس یک ایدئولوژی اقتصادی منسجم و با گزینش آگاهانه نبود ولی اقدامات حکومت در این راستا مقدمه ای به سوی ایجاد یک اقتصاد ملی محسوب می شد. گسترش شبکۀ راههای ارتباطی و توسعۀ ارتباطات و حمل و نقل، از دیگر برنامه های حکومت رضا شاه بودکه نقش و تأثیر مهمی در یکپارچگی بازار ملی و مبادلۀ آزاد کالا و خدمات بین مناطق مختلف شهری و روستایی کشور داشت و به نوسازی اقتصادی و صنعتی کشور کمک شایانی می کرد. مهم ترین نوآوری در این حوزه تأسیس راه آهن دولتی و سرتاسری ایران به کمک مشاورین خارجی بود که شمال، جنوب غربی و غرب کشور را به هم و به تهران متصل می کرد. هزینۀ این تأسیسات از محل مالیات بر قند و شکر و چای تأمین شد. [۲۷]
با گسترش قدرت حکومت مرکزی، سیاست توسعۀ تشکیلات اداری، ایجاد راههای ارتباطی و برقرای امنیت در راهها و افزایش امکانات مالی، زمینۀ گسترش تشکیلات قضایی در سراسر کشور فراهم شد و تا آنجا که امکانات مالی اجازه می داد تمام نقاط کشور تحت پوشش دادگستری قرار گرفت. تحول نظام قضایی و تمرکز آن در دست حکومت با تغییرات ساختاری از طریق انحلال عدلیه و ایجاد دادگستری نوین توسط علی اکبر داور آغاز شد. وحدت و تمرکز در سازمان قضایی بدین معنی بود که تشکیلات عدلیه یگانه مرجع صالح برای رسیدگی به دعاوی و شکایات باشد. به عبارت دیگر تمام امور مربوط به قضاوت و محاکمات باید در سازمان واحدی متمرکز می شد و مقامات و مراجع دیگر حق مداخله در دستگاه قضایی را نداشتند. [۲۸]بدین سان با گسترش نقش حکومت مرکزی نقش مقامات محلی مخصوصاً روحانیون در امور عدلیه از بین رفت. از جانب دیگر، گسترش تشکیلات قضایی پشتوانۀ خوبی برای حفظ اقتدار دولت مرکزی در سراسر کشور بود. [۲۹]
حکومت رضا شاه در راستای سیاست تمرکزگرایی مسلماً به حوزۀ فرهنگی هم توجه داشت. برقراری پیوندهای اقتصادی و صنعتی بیشتر و حتی اجتماعی-فرهنگی با دنیای غرب موجب شد تجددطلبی، یعنی پذیرش شیوه زندگی به سبک اروپائیان، در ایران آن عصر ودر قالب های مختلف خود را نشان داد. لذا در این زمان می بینیم که جریان تجدد طلبی آن هم در شکل غربزدگی وغرب گرایی که قبل از مشروطیت آغاز و در مشروطیت و پس از آن شدت بیشتری یافته بود، تأثیر قطعی خود را نمایان ساخت و رضا شاه را علی رغم آن که خود، اروپا ندیده بود، به سمت اروپا مآبی پیش راند. در این رابطه باقی ماندن ملتی به نام ملت ایران با گرایش های یکدست و همگون فارسی از دغدغه های اصلی حکومت رضا شاه بود. در جای جای رویکردهای اجتماعی و سیاستگذاری های فرهنگی دستگاه حکومتی او به نوعی می توان این دغدغه و یافتن راه حل ها و پاسخ های مناسب آن را مشاهده کرد. چرا که حکومت بر مردمی واحد با یک فرهنگ یکسان بسیار آسان تر بود و برای ایجاد یک حکومت متمرکز مقتدر می بایست در حوزه های فرهنگی اقدامات لازم صورت گیرد.
حکومت رضا شاه پس از فراغت نسبی از پرداختن به مسائلی از قبیل حفظ تمامیت ارضی کشور، برقراری امنیت و پایه ریزی اصول اصلاحات اقتصادی مورد نظرش، به دنبال توجه بیشتر به حوزه های فرهنگی بود تا همانند همۀ حکومت ها بقای سیاسی خود را نیز تضمین کند. لذا حکومت با تکیه بر «ناسیونالیسم» به عنوان یک ایدئولوژی حکومتی و مؤلفه های دیگری چون «وحدت زبان» و «یک شکل سازی لباس» و «کشف حجاب» و همچنین سازمان ها و کانون های مجری و حامی این مؤلفه ها، سعی داشت فرهنگی واحد به وجود آورد و جامعه ایران را از شهری گرفته تا روستایی و ایلی حول محور آن جمع نماید. رضا شاه بارها گفته بود باید وحدت زبان و وحدت شکل در تمام کشور، بخصوص بین طوایف و ایلات، برقرار شود تا بدین وسیله ریشۀ اختلافات از بین برود و همه در لوای وحدت کلمه همکاری نمایند و از نزاع دوری و در راه ترقی و پیشرفت کشور قدم بردارند.
به وجود آمدن حکومت رضا شاه برآیندی از ائتلاف بسیاری از نیروها بود که در یک طرف آن بخشی از جامعۀ روشنفکران ایران قرار داشت. بسیاری از این افراد همان کسانی بودند که ناامید از دستاوردهای نظام مشروطه، تحقق ارمان های خود را در حمایت از منجی قدرتمندی(رضا شاه) می دید که هدف وی ایجاد یک دولت قدرتمند متمرکز و پایان دادن به هرج و مرج در کشور و انجام اصلاحات بود. با کودتای ۱۲۹۹ه. ش و بعد از آن به حکومت رسیدن رضاخان زمینه برای خواستۀ آنان فراهم شد و توانستند با نهادینه کردن دولت متمرکز رضا شاه بر آشفتگی اجتماعی غالب آیند و در پست های کلیدی حکومت قرار گیرند. مسلماً حضور افرادی مقتدر چون تیمورتاش، تحصیل کردۀ حقوق دان به نام«علی اکبر داور»و شاهزاده ای با قدرت و در عین حال جاه طلب و تحت تأثیر فرهنگ غرب چون«نصرت الدوله فیروز» و کسان دیگری چون علی اصغر حکمت، عیسی صدیق، سید حسن تقی زاده، ذکاءالملک فروغی، مهدی قلی خان هدایت، احمد متین دفتری، علی دشتی، احمد کسروی و بسیاری دیگر در کنار رضا شاه باعث می شد تا وی تحت تأثیر آنان قرار گیرد و به تبع آن در صدد اجرای برنامه هایی باشد که رویکردی تجدد گرایانه به مقولۀ توسعه وپیشرفت داشتند. وقتی به تفکرات این نیروها توجه می گردد می توان تا حدود زیادی سیر حرکت و محورهای توجه دولت رضا شاه را در آن ها یافت. اگرچه این افراد اندیشه هایی گاه متناقض با یکدیگر داشتند و بسیاری در چگونگی پیاده سازی نظرات اتفاق نظر نداشتند.
رضا شاه نیز در حکومت خود از این قشر استقبال کرد، او به خوبی می دانست کسانی که در دانشکده ها و کالج های خارجی به شیوۀ غربی تحصیل کرده اند، تنها کسانی هستند که می تواند در اجرای طرح های تجدد طلبانه خود به آنها متکی شود. به نوشتۀ یکی از پژوهشگران در گزارشی که مدت کوتاهی پس از برکناری او نگاشته شده: رضا شاه درک کرده بود که فقط در صورتی می تواند قدرت خود را حفظ کند که خود را با آمال روشنفکران مبنی بر غربی کردن کشور سازگار کند. [۳۰] اندیشه های حاکم بر این طیف از نیروهای روشنفکر اصلاح طلب را چنین برشمرد: تأکید بر جدایی دین از سیاست، توجه به اقتصاد به عنوان محور اصلاحات در کشور، ایجاد ارتش منظم و کاآمد، بوروکراسی کارآمد، تأکید بر اصلاح قوانین مالیاتی، تلاش در جهت صنعتی کردن کشور، گسترش زبان فارسی به عنوان یک زبان ملی، توجه به آزادی زنان، تأکید بر سرمایه گذاری داخلی و صنعتی شدن به واسطۀ استفاده از نیروهای درونی و مواردی از این قبیل.[۳۱]بنابراین می توان اینگونه استنباط کرد که رویکردهایی که حکومت رضا شاه به موضوعات و مسائل فرهنگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشت رویکردی کاملاً جدا از تمایلات روشنفکری آن زمان نبوده است.
مسلماً تأثیرات فکری نهضت مشروطیت و حضور طبقۀ جدیدتر تحصیل کردگان غرب در کنار طبقۀ حاکم که معتقد بودند جامعۀ سیاسی را باید بر پایۀ دگرگون سازی فرهنگ سنتی به فرهنگ مدرن پیش برد و از این طریق، عظمت و تمدن گذشته را بر پایۀجدید، در ایران بنیان نهاد، چشم انداز سیاست های اعمالی در این دوره است. تلاش هایی که در این زمینه انجام شد چیزی نبود که از روحیۀ نظام گری رضا شاه بر خاسته باشد چرا که در واقع او یک متفکر سیاسی نبود و برای تجدید بنای کشور نیز طرح جامعی نداشت.
در واقع بسیاری از اصلاحات و نوآوری های انجام گرفته در حکومت رضا شاه مدیون روشنفکرانی بود که در آن زمان به طور رسمی در حکومت وی حضور داشتند و بیشترشان محصول انقلاب مشروطه و در واقع همان کسانی بودند که در روی کار آمدن و تثبیت حکومت رضا شاه در مصدر بسیاری از امور قرار گرفتند. پایۀ فرهنگی و طبقاتی و اجتماعی رژیم رضا شاه بر حمایت و همکاری این روشنفکران قرار داشت و نمی توان نقش آنان را در شکل گیری اندیشه های حاکم بر برنامه های حکومت رضا شاه نادیده گرفت. مخصوصاً در حوزۀ فرهنگی، ایده های مدرنی را که روشنفکران عصر مشروطه به عنوان را ترقی و تعالی کشور مطرح کرده بودند در این دوره به شکل باستانگرایی، اصلاح خط، کشف حجاب و بالا بردن سطح فرهنگی جامعه ایران از طریق سازمان های مختلف مانند نظام آموزشی، و سازمان پرورش افکار، از جانب روشنفکران این دوره که در رأس امور قرار داشتند مورد حمایت قرار گرفت. اگرچه در اینکه آیا این برنامه ها و سیاست ها برای ترقی و تعالی کشور مناسب بود؟ و آیا این برنامه ها و سیاست ها برای ترقی و تعالی کشور مناسب بود؟ آیا اصولاً مبانی فکری بسیاری از این روشنفکران با شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایران سازگاری داشت یا نه؟ جای بسی بحث دارد، اما به هر صورت در این دوره این افراد سعی دارند از طریق حکومت به همل حوزه های جامعه از جمله حوزۀ فرهنگی نفوذ پیدا کنند و ایده ها و برنامه های خود را عملی سازند. از همین رو اندیشۀ مورد نظر حاکمیت از بالا به کل جامعه القا می شود و سیاست های اعمالی، مبانی فکری کارگزاران و سیاستگذاران حکومت پهلوی اول را بازگو می کند. از جانب دیگر حمایت این روشنفکران از سیاست های فرهنگی رضا شاه باعث اجرایی شدن آن ها می شود.
می توان اینگونه استباط کرد که به لحاظ فرهنگی هدف رضا شاه بسیاری از روشنفکرانی که در حکومت رضا شاه حضور داشتند به ترک فرهنگ سنتی و روی آوردن به فرهنگ جدیدکه عمدتاً ملحم از غرب بود احیای فرهنگ و زبان و هویت ایرانی به مفهوم خاص آن خلاصه می شد. گر چه این افراد اندیشه هایی گاه متناقض با هم داشتند، اما در سرلوحۀ برنامه هایشان وضع قوانین عرفی، حذف نظام سنتی آموزش وپرورش، روی آوردن به آرمان های ملت گرایانه، تکیه بر اقتدار و عظمت ایران پیش از اسلام، ترویج نظام آموزشی جدید، گسترش زبان فارسی به جای زبان اقلیت های قومی و توجه به آزادی زنان قرار داشت. [۳۲]
از برجسته ترین این افراد می توان به محمد علی فروغی معروف به «ذکاءالملک» اشاره کرد. وی اولین نخست وزیر دولت رضا شاه و از بنیان گذاران رژیم پهلوی بود که خدمات زیادی به رژیم پهلوی کرد. در مورد او قضاوتها متفاوت است؛ برخی فروغی را از معدود تجددطلبانی می دانند که از ظواهر تمدن غرب به باطن آن راه برده و معتقدند به همین دلیل بوده که کتاب سیر حکمت در اروپا را نگاشته است.[۳۳]عده ای دیگر نیز او را «روشنفکری غرب زده» می نامند.[۳۴]با این حال بدون تردید می توان فروغی را یکی از برجسته ترین نخبگان روشنفکر تاریخ معاصر ایران خصوصا دورۀ پهلوی اول دانست چرا که علاوه بر دولت مآبی و سیاستمداری دارای مقام شامخ ادبی و فلسفی بود به لحاظ سیاسی او بارها با پذیرفتن مسئولیت در دوران حساس تاریخ ایران لیاقت و کاردانی خود را ثابت کرده بود.
او بر خلاف عده ای از نخبگان فرهنگی و مردان سیاسی، به در ستی تربیت ملت را اساسی ترین اقدام برای توسعه و پیشرفت کشور می دانست و معتقد بود بدون ایجاد مراکز فرهنگی وپشت سر گذاشت آموزش های جدید فرهنگی و گسترش دانش های جدید و انتشار روزنامه ها و مجلات این امر تحقق پیدا نمی کند در این دوره، قرار گرفتن او در پست های کلیدی سیاسی باعث شد تا نهادهای مدرنی را به وجود آورد و چهره ی اجتماع و فرهنگ ایرانی را از الگوهای سنتی دور سازد و طرح هایی چون تأسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان زبان فارسی، برگزاری جشن هزاره ی فردوسی، انجمن آثار ملی ایران، تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای آرامگاه سعدی را عملی سازد.
فروغی با فرستادن شاه به ترکیه تلاس کرد که وی را از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا-که در ترکیه رواج یافته بود آشنا کند و بعد قسمتی از آن را در ایران پیاده کند و مسلما این سفر بر روی رضا شاه تأثیر بسزایی گذاشت چرا که تغییر کلاه، کشف حجاب و تأسیس دانشگاه از دستاوردهای این سفر بود.[۳۵]از طرف دیگر فروغی از تئوریسین های اصلی ناسیونالیسم باستان گرا در این دوره بود و تلاش زیادی در مسیر ترویج این ایدئولوژی انجام داد. او باستان گرایی را به پدیدۀ ملیت خواهی ایرانی پیوند می زند و از آن ها به عنوان ستون های اصلی اقتدار دولت ملی رضا شاه بهره می گیرد.[۳۶]روی هم رفته فروغی سیاستمداری برجسته در دورۀ ضاشاه محسوب می شد و نمی توان نقش او را در سیاست های فرهنگی رضا شاه نادیده گرفت.
عبدالحسین تیمورتاش معروف و ملقب به «سردار معظم خراسانی» مقتدرترین وزیر دربار ایران در عصر رضا شاه و یکی از نخبگان روشنفکر دوران رضا شاه می باشد. او را می توان قوی ترین بورکرات روشنفکر نیمه اول سلطنت رضا شاه و مرد دوم قدرت ایران آن روزگار دانست که نقش مهمی در شکل گیری و زیر ساخت های حکومت رضا شاه ایفا کرد. [۳۷] بلوشر در سفرنامه خود درباره تیمورتاش می گوید:
«احساس کردم با مرد مهمی سروکار دارم، مردی با فراست بسیار و اراده ی معطوف به هدف و هوس های بزرگ در سر… به نظرم چنین آمد که او به عنوان یک قدرت فکری در پشت سر شاه ایستاده و او را در کار اصلاحات الهام می بخشد. »[۳۸]
در طرح اصلاحات مملکتی که وی در تاریخ ۲۴/۱۱/۱۳۰۷ به رضا شاه نوشته است به خوبی مشخص می شود که حکومت رضا شاه بر اساس این برنامه ها سیاست های خود را تدوین کرده است. وی در خصوص اصلاح معارف مملکت چنین می گوید:
«… اصلاح دیگری که ضرورت دارد اصلاح معارف مملکت است که قدم اول آن اصلاح خط فارسی است زیرا که خط امروز فارسی خود بزرگترین مانع نشر معارف است و تا وقتی که مردم با سواد نشوند تهذیب اخلاق آن ها غیر ممکن است. ایجاد مدارس ابتدایی و اجباری کردن تحصیلات پس از دایر شدن آن ها برای ذکور و اناث و همچنین ایجاد مدارس صنعتی که مستلزم به کار انداختن بی کارها و ترویج اصول تمدن جدیده خواهد بود، وحدت زبان مملکتی و ترویج زبان فارسی در تمام مملکت به وسیله مدارس، فرستادن عدۀ معینی شاگردان همه ساله به اروپا و آموختن صنایع مختلفه، تهیه کتب مقدماتی برای تدریس در مدارس و قدغن کردن استعمال کتب امروزه که فوق العاده بد تنظیم شده اند. ایجاد دارالتألیفات و مدارس موسیقی و نقاشی برای ایجاد روح تازه و خارج کردن جامعه از خمود فعلی اقداماتی است که به نظر مفید می آید. برای کمک مالی در نشر معارف ضبط اوقاف عمومی از طرف دولت و رساندن عواید آن به مصارف فوق ضرورت خواهد داشت.
تأسیس نمایشگاهها و تفرجگاههای عمومی تأثیر مهم در اخلاق و روحیات جامعه خواهد دشت. دادن حق رأی به اشخاص باسواد، ایجاد لباس یکدست و کلاه مملکتی و اجباری کردن آن در ادارات دولتی در مرکز و در ولایات و کوتاه کردن لباس ها و منسوخ کردن تفاوت لباس هر یک از ولایات و کوتاه کردن لباس ها و منسوخ کردت تفاوت لباس هریک از ولایات مانع ایجاد وحدت کامل ملی است و ضمناً مقرون به صرفه جویی می باشد. »[۳۹]
بر این اساس می توان گفت تیمورتاش نیز به عنوان یک نیروی فکری در طراحی و اجرای سیاستگذاری های فرهنگی بسیار مؤثر بود، به طوری که در سوق دادن ذهن رضا شاه به اتخاذ سیاست هایی نظیر متحدالشکل کردن لباس نقش زیادی داشت. همچنین او در زمینه سازی برایکشف حجاب، با تشکیل مجالس میهمانی که زنان بدون حجاب در آن شرکت می کردند، و تشویق شاعران برای سرودن شعرهایی در رابطه با رفع حجاب نقش مؤثری داشت.
علی اصغر حکمت یکی از مهره های بسیار حساس در دوره رضا شاه بود و در طول این دوره سمت های مختلفی چون وزیر معارف و صنایع مستطرفه، وزیر خارجه، وزیر کشور را به عهده داشت. حکمت یکی از مجریان و طرحان اصلی کشف حجاب در ایران است و در ابتدای کتاب خود«سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» از این قضیه حمایت کرده است. وی درگوشه گوشۀ خاطراتش ضمن تجلیل از رضا شاه خود را به عنوان نفر اول که مخاطب و مورد توجه شاه است معرفی کرده و صریحاً موافقت خود را نسبت به اجرای طرح رضا شاه در ۱۷ دی ماه و نتایج مرتبط با آن اعلام می دارد.[۴۰]او در سال ۱۳۱۲ ه.ش سازمان پیشاهنگی را در ایران بازسازی کرد و پیشاهنگی دختران را در راستای کشف حجاب در ایرن تأسیس کرد. وی همچنین به دستور رضا شاه با گرد آوردن عده ای از زنان فرهنگی جمعیتی به نام «کانون بانوان» تشکیل داد تا با حمایت دولت پیشقدم نهضت آزادی زنان ایران باشند این کانون وظیفه داشت در جهت تعمیم و توسعه فرهنگ جدید و متجدد کردن بانوان تلاش کند. [۴۱]
دودمان خاندان هدایت از خاندان های صاحب عنوان دوره قاجار بود و اعضای این خاندان از دوره قاجار همواره در صحنه سیاست حضور داشتند. مهدی قلی خان مخبر السلطنه هدایت نیز از اعضای این خاندان و از نخبگان روشنفکر دوره ی رضا شاه می باشد. او تحصیلکرده ی آلمان و به مدت شش سال نخست وزیر رضا شاه بود. مخبرالسلنه فردی محافظه کار بود و همین مسالمت جویی و محافظه کاریش باعث می شد که رضا شاه او را برای این کار مناسب بداند. قانون اتحاد الشکل لباس در زمان او به طور رسمی مطرح و در مجلس به صورت قانونی تصویب شد. گرچه در کتابش «خاطرات و خطرات» با قضیه متحدالشکل کردن لباس موافقتی نشان نمی دهد و در مورد کشف حجاب هم چون آن را برگرفته از غرب می داند عملی ناپسند تلقی می کند. با وجود این، او هم تا آنجایی که کشف حجاب منجر به از رونق افتادن روبنده و نقاب است با عمل رضا شاه موافق بود چرا که روبنده را شرعی نمی دانست.
در این میان باید به کسانی همچون سید حسن تقی زاده هم اشاره کرد که در عصر پهلوی اول از جمله مشاوران رضا شاه بود و پست های مختلف وزارت و سفارت را داشت از چهره های اصلی روشنفکری و ناسیونالیست ایران در عصر پهلوی می باشد. به لحاظ فرهنگی از او مقالاتی در خصوص فردوسی و نیز بحث هایی درباره ی خط فارسی نوشته است. کتاب «از پرویز تا چنگیز » او که درباره ی تایخ ایران از زمان ظهور اسلام تا یورش مغولان است، در تکوین و گسترش مدل تاریخ نگاری رایج در عصر پهلوی نقش داشته است.
همچنین احمد کسروی نیز از جمله مشاوران و کارگزاران عصر رضا شاه می باشد. او گرایش شدید ناسیونالیستی داشت و از ایدیولوژی ناسیونالیسم باستان گرای حکومت رضا شاه حمایت می کرد. کسروی در مسیر ترویج آرای خود، به تألیف و انتشارات کتب مختلف نیز پرداخت. افراد بسیار دیگر ی نیز هستند که ذکر خدمات همه آن ها در این جا نمی گنجد؛ کسانی مانند، فرج الله بهرامی، نصرت الدوله فیروز، ابراهیم پورداوود، ذبیح بهروز، سید محمد تدین و… در همراهی و همکاری با رضا شاه و سیاست های اعمالی او کوتاهی نمی کردند [۴۲].
اینها و بسیاری دیگر نقش عمده ای در طراحی و حمایت از سیاست های فرهنگی حکومت رضا شاه ایفا کردند اما به تدریج با مستبد شدن قدرت شاه یک به یک از صحنه سیاسی حذف شدند و جای آن ها را افرادی بی لیاقت و مطیع و گوش به فرمان گرفتند و این امر خسارات جبران ناپذیری در مدیریت آیندۀ کشور بر جای گذارد. شاید اگر قدرت تصمیم گیری بیشتری به آن ها داده می شد می توانستند مشروعیت لازم را برای رضا شاه فراهم آورند و پایه های فرهنگی حکومت او را هرچند که با جامعه ایران در تضاد باشد-استحکام بیشتری ببخشند، اما فضای دیکتاتوری حاکم بر جامعه و فعال بودن نیروی خارجی امکان خلاقیت را از بسیاری از آنان گرفت البته این به معنای آن نیست که این نخبگان افرادی خودساخته بودند و به هیچ نیروی خارجی وابستگی نداشتند و یا اینکه تفکرات آنان لزوماً درست و برای جامعه ایران مفید و به صرفه بود.
بعد از کودتای ۱۲۹۹ه.ش توجه به وضعیت زنان بیشتر شد و تلاش هایی در جهت بهبود وضعیت آنان صورت گرفت. در اوخر دهۀ۱۳۰۰ه.ش و سراسر دهۀ ۱۳۱۰ه.ش قانون خانواده با الحاقیه هایی تکمیل گردید این قانون که برای اولین بار در ۱۳۰۷ه.ش به تصویب مجلس رسید، دارای ۱۰۰ماده دربارۀ خانواده بود قانون ازدواج و قانون مربوط به ارائه گواهینامه پزشکی هنگام عقد، به ترتیبدر سالهای۱۳۱۰و ۱۳۱۷ه.ش افزوده شدند.[۴۳]رواج آموزش در میان زنان نسل جدیدی از زنان تحصیلکرده را وارد میدان کرد که در حیات اقتصادی و فرهنگی کشور نقش هایی را بر عهده گرفتند. با گذشت زمان تعداد سازمان های زنان افزایش یافت و زنان به درجاتی از ایفای نقش در زندگی عمومی دست یافتند و وارد عرصۀ اجتماع شدند. همچنین برخی معتقدند، در جریان این تحولات فرهنگ مرد سالاری به تدریج رنگ باخت، تا زن بتواند جایگاهی متناسب با شخصیت خود در اجتماع و خانواده جستجو کند. با این وجود چنان که پژوهندگان متذکر شده اند در این زمان، موانع عمدۀ پیشرفت زنان برطرف نشد.اگرچه نمی توان از اقداماتی که در رابطه با آموزش و پرورش زنان در این دوره شده، چشم پوشید. با این حال سازماندهی زنان در دورۀ رضا شاه زیر سلطه حکومت بود و همین امر مانع بحث های گسترده دربارۀ «مسئله زنان» شد.[۴۴]
یکی از موضوعاتی که در رابطه با زنان در این دوره نیز با شدت بیشتری پیگیری شد موضوع «کشف حجاب» زنان بود. موضوع کشف حجاب در میان تمام جریانات فرهنگی حکومت پهلوی اول بیشتر مورد توجه واقع شده و مطالب و اسناد زیادی در این رابطه منتشر شده است علت آن هم شاید این امر باشد که کشف حجاب در ایران نمایانگر نقطۀ اوج دخالت حکومت در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین نگرش سطحی حکومت به غرب به عنوان الگوی پیشرفت بود.[۴۵]از طرف دیگر اجرای آن به عنوان یک دستور حکومتی موجب شد که نه تنها به لحاظ دینی، بلکه به لحاظ سیاسی به هم به صورت یک مسئله درآید[۴۶] چرا که نه تنها با ارزش های مذهبی سازگار نبود بلکه با سنت های ایرانی نیزمغایرت داشت. لذا وجه رضا شاه را به عنوان یک لامذهب در اذهان نمایان ساخت. علی رغم این اقدام، همچنان که در بحث های قبل اشاره شده، این حکومت رضا شاه نبود که اندیشۀ کشف حجاب و حجاب زدایی را مطرح ساخت. حکومت رضا شاه این اندیشه را در سطح گسترده ای عملی ساخت. این روشنفکران جنبش مشروطه بودند که اندیشۀ حجاب زدایی را مطرح ساختند.
و حکومت رضا شاه نیز از افکار واندیشه های آنان تاثیر پذیرفته بود چرا که بسیاری از آنان در حکومت وی حضور داشتند. نکتۀ دیگری که نیاز به توضیح دارد مفهوم “حجاب” و “بی حجابی” است. بیشتر بحث های محققانه در بارۀ کشف حجاب در دورۀ رضا شاه از لحاظ مفهوم حجاب وبی حجابی مبهم هستند. تا قبل از تغییر سلطنت و اانتقال قدرت به خاندان پهلوی، کشف حجاب به معنای آزادی “وجه ” و “کفین” و برداشتن “نقاب” از چهره بود. مطالب نشریۀ «عالم نسوان» و سایر منابع آن زمان نشان می دهد، تا آن زمان منظور از حجاب وبی حجابی به طور عام کنار گذاشتن «چادر» و«نقاب» بود. و طرح این موضوع را نمی توان در جهت «تأسی صرف از مظاهر غربی تلقی نمود» در واقع گسترش سیر تجدد طلبی و افزایش تمایل بخشی مردم به پذیرش آداب ورسوم اجتماعی اروپا به دورهای برمی گردد که رضاخان به قدرت رسیده و در صدد رسمیت بخشیدن به کشف حجاب ومنع استفاده از چادر وچار قد برآمده بود. در اوایل این دوره دو نظریه راجع به کشف حجاب وجود داشت« تعدادی طرفدار مستقیم کشف حجاب بودند وعده ای دیگر برداشتن نقاب و تغییر رنگ چادر را از مشکی به رنگ های دیگر کافی می دانستند.[۴۷] روشنفکران و تحصیلکردگان غرب، بیشتر طرفدار نظریۀ اول بودند که پس از دستیابی رضاخان بر اریکۀ قدرت و در گسترش سیاست تجددطلبی رو به افزایش نهادند و رضاخان نیز از آنان پشتیبانی می کرد.
موضع جریان روشنفکری در زمان رضا شاه چه آنان که در دستگاه حکومت حضور داشتند و چه آنان که در حکومت وی سمتی نداشتند به وضعیت زنان به طور عام و کشف حجاب به طور خاص، مسلماً نشأت گرفته از اندیشۀ روشنفکران عصر مشروطه بود و جدای از جریان تجدد طلبی زنان در دورۀ مشروطه نبود. لذا در این رابطه اکثریت روشنفکران-چه زن و چه مرد دیدگاه مشابهی داشتند. آنان در مجلات و نشریات، خصوصاً نشریات و مجلات زنان، تعدیاتی را برمی شمردند که جامعه در حق زنان روا می داشت و در قالب تجددخواهی و طرفداری از قانون، به حمایت از آنان می پرداختند. این گروهکه در میانشان زنان روشنفکر نیز وجود داشتند؛ اغلب تحصیلکردگان غربی و یا محصول سیستم اموزشی غرب در ایران بودند. آشنایی با حقوق و آزادی های فردی زنان غربی، و مقایسۀ شتاب زدۀ آن با وضعیت زن ایرانی، آنان را در مقام انتقاد از وضعیت موجود زن ایرانی قرار می داد.
از این رو پس از اعلام رسمی کشف حجاب و حتی قبل از آن، از برنامه های حکومت در رابطه با زنان حمایت میکردند این دسته از روشنفکران که در میانشان نویسندگان و شاعران مشهوری چون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی و پروین اعتصامی به چشم می خورند، حجاب را مانع ترقی و بی حجابی را مترادف با ترقی و تمدن می دانستند و در حقیقت بلندگوهای تبلیغاتی کشف حجاب بودند و با ایجاد مراسم و ایراد سخنرانی، در پیشبرد طرح رضا شاه کوشیدند. البته این نگرش را نمی توان به تمام روشنفکران آن دوره تعمیم داد؛ روشنفکرانی هم بودند که ضمن آشنایی با وضعیت زنان با دنیای غرب و تصریح بر احقاق از دست رفتۀ با برخی برنامه های حکومت در رابطه با زنان مخصوصاً «کشف حجاب» به خاطر آن که جنبۀ فردی داشت و از طریق قانونی و بر اساس مصوبۀ مجلس اعمال نگردیده بود، مخالفت می کردند، و گرنه با اصل قضیه، یعنی حضور زنان در جامعه و با الگوهای غربی پوشش زنان مخالفتی ندشتند. دکتر محمد مصدق یکی از این روشنفکران بود که با ازادی زنان به شیوۀ رضا شاهی مخالف بود. زیرا معتقد یود که این کار می بایست:«.. به واسطۀ تکامل اهل مملکت باشد نه به واسطۀ یک کسی که قدرتی پیدا کرده و یک زوری پیدا کرده که من اینجور می خواهم و اینجور باید بشود… »[۴۸] خلاصه اینکه روشنفکران ، خصوصاً آنان که در غرب به تحصیل پرداخته و یا غرب را دیده بودند و با فرهنگ و آداب و رسوم غربی همساز بودند، قضیۀ کشف حجاب زنان و منع حجاب آنان مخالفتی نداشتند بلکه در مقالات و نوشته هایشان مستقیم یا غیر مستقیم به ان اشاره کرده بودند و اینک که صورت تحقیق یافته بود ، روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ را آغاز فصل جدیدی از تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی زنان ایرانی محسوب می کردند.
حکومت رضا شاه برای اعمال قانون«کشف حجاب» و آماده سازی اذهان جامعه برای پذیرش آن دست به اقدامات سازمان یافته ای درکوتاه مدت و بلند مدت زد. چرا که موقعیت مذهبی و سنتی شهر ها سبب می شد که یکباره و بدون فراهم ساختن زمینه های لازم به این اقدام مبادرت نکنند. از جملۀ اقدامات صورت گرفته در این راستا می توان به موراد زیر اشاره کرد:
برای رسمیت یافتن کشف حجاب وپیشبرد آن، می بایست زمینۀ لازم درکانون خانواده فراهم می شد و برای سرپرست خانواده که عامل اصلی و بازدارنده در برابر حضور همسر خویش، آن هم بدون حجاب در معابر عمومی، برنامه ریزی می گردید لذا در دی ماه ۱۳۰۷ با تصویب«متحدالشکل بودن البسه اتباع ایرانی در داخل مملکت»در مجلس هفتم[۴۹]عموم مردان ایران جز هشت طبقه روحانیون ملزم به تغییر لباس خود شدند حکومت پهلوی این اقدام را در راستای ایجاد یک ملت متحد ویکپارچه انجام داد چرا که سعی داشت به هر شیوه ای اختلافات ظاهری میان اقوام مختلف ایرانی را از میان بردارد. و یکی از وسایل دست یابی به این هدف از نظر حکومت اتحاد شکل ظاهری مردان وبه تبع آن زنان بود. می توان چنین استدلال کرد که اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه، برنامه ای بود که بیشتر« از مظاهر غربی اقتباس شده بود و ضمن آنکه جامه ایران را از سنت ها و آداب پوشش و نوع پوشش محلی به میزان قابل توجهی دور گردانید مقدمات کشف حجاب را نبز فراهم و پذیرش آن را در سطح جامعه آسانتر کرد.
ماهها قبل از اعلام رسمی کشف حجاب مطبوعات ایران مقالات متعددی دربارۀ آزادی زنان می نوشتند و دستورالعمل هایی را هم که حاکی از طرز معاشرت، مد لباس، ارایش موی سر و امثال آن بود درج می کردند. در این میان فعالیت نشریات و مجلات زنان جالب توجه است، به طوری که بین سال های ۱۳۰۰تا ۱۳۱۴ه. ش نشریات زیادی توسط زنان ایرانی تأسیس شدند ازجمله آنها می توان به روزنامه«زبان زنان» به مدیریت خانم صدیقه دولت آبادی اشاره کرد. وی نخستین زنی بود که در مسیر تجدد طلبی، کشف حجاب را آغاز کرد. همچنین می توان به مجلۀ «جمعیت نسوان وطنخواه» به صاحب امتیازی خانم ملوک اسکندری اشاره کرد. که اولین شمارۀ آن به سال ۱۳۰۲ه. ش منتشر شد. مندرجات این مجله در ابتدای سال های تأسیس دربارۀ تعلیم وتربیت زنان ودوشیزگان و اصلاحات اجتماعی این طبقه بود. در شماره های۷و۸ این مجله، مقاله ای به قلم خانم دولت آبادی راجع به زنان ایرانی در مقایسه با زنان اروپایی منتشر گردیده که صراحتاًمحصور بودن و درواقع در حجاب بودن زن ایرانی را عامل بدبختی او می داند. در این بین مجلۀ«عالم نسوان» به صاحب امتیازی خانم «نوابه صفوی» و زیر نظر مجمع فارغ التحصیلان مدرسه اناثیه آمریکایی ایران، در خارج از کشوررا در داخل کشور برای مقدمه سازی برای کشف حجاب آغاز کرده بودند در این مجله در شمارۀ ششم، سال هشتم، در قسمتی از مقاله تحت عنوان«زن مگر بشر نیست» حجاب را مانع ترقی و تکامل جامعه ایران معرفی می کند و می نویسد« جامعه ایران بواسطه حجاب نصف هیات خود را گندانده بطوری که به انجام هیچگونه امری قادر نیست و با نصف دیگر می خواهد جاده پرخم وپیچ تکامل را بپیماید. [۵۰] سپس طرفداران حجاب را مخاطب ساخته و اذعان می دارد که مقاومت آنها بیهوده است وباید تسلیم شوند:«طرفداران حجاب بدانند که برافتادن حجاب انقلابی است فکری که بخودی خود به ظهور پیوسته و خواه ناخواه نتیجۀ خود را خواهد بخشید».[۵۱] وجود نشریاتی مانند«عالم نسوان» نه فقط از لحاظ مطالبی که می نوشتند بلکه فی نفسه وجودشان سندی بود گواه بر اولین مشارکت زنان ایرانی در مشاغل تازه ای مانند روزنامه نگاری، به عنوان سردبیر، نویسنده، مترجم یا مدیر اداری.[۵۲]علاوه برآن، نویسندگان این مقالات یا سردبیران آن ها، مانند خانم شهرزاد آزاد مدیر روزنامه «نامه بانوان» در تهران، فخر آفاق پارسا سردبیر مجلۀ«جهان زنان»در مشهد، و یا خانم نوابه صفوی مدیر مجله« عالم نسوان» خود از پیشتازان کشف حجاب در ایران بودند. روزنامه ها و مجلات دیگر مانند «اطلاعات»، «ایران امروز» و یا مجله «ایرانشهر» نیز که در خارج از ایران منتشر می شد، فعالیت های گسترده ای را در این راستا آغاز کرده بودند. مجله ایرانشهر همه بدبختی های زن ایرانی را ناشی از حجاب می داند و چنین می نویسد:«… علت شیوع مسئله دو جهت است، اول حجاب. دوم جهالت که آن هم ثمره حجاب است».[۵۳]
مجله ایرانشهر حتی تا آنجا پیش می رود که در شماره های ۱۱و۱۲ خود علت اول و آخر ازدواج جوآنان تحصیلکردۀ ایرانی با دختران فرنگی را، حجاب زن ایرانی می داند. و در جای دیگری از همین شماره، انجام همه شنایع و قبایح زنان را به حجاب نسبت می دهد. روی هم رفته مقالاتی که در ارتباط با لزوم ترقی وپیشرفت مملکت در این روزنامه ها منتشر می شد مشحون از حمله به حجاب به عنوان مانع وسد راه ترقی وتکامل بود. بر این اساس می بایست به هر ترتیبی است زن ایرانی را به اجتماع کشاند و حجاب را از سرش برگرفت. نویسندگان این نشریات در مقالات خود، لزوم تعلیم وتربیت زنان و فرزندان آنان، بیان محرومیت های زنان در خانه ها ولزوم وارد شدن آنان در فعالیت های اجتماعی، ترویج امتعۀ وطنی، معرفی زنان مشهور جهان و انتقاد از مسئله حجاب به عنوان سد راه ترقی و تکامل زنان را مورد بحث قرار دادند. ترویج فرهنگ حجاب زدایی از اهم مقالات مندرج در این مجلات بود.
حکومت رضاشاه به منظور تحکیم اقدامات فرهنگی خود انجمن ها و کانون های مختلفی را ایجاد کرد تا از طریق آن ها مؤلفه های فرهنگی را که به جامعه القا می کرد، عمومیت بخشد. رویکرد هر یک از این انجمن ها و کانون ها در جهت سیاست گذاری های فرهنگی حکومت و فراهم کردن بستری مناسب برای ایجاد یک فرهنگ ملی و یکپارچه بود. با بررسی مرامنامۀ این کانون ها و جمعیت ها، مشخص می شود که اصول آن ها بر اساس مقتضیات و نیاز های حکومت تدوین شده است تشکیل این مجامع وکانون های مختلف نقش عمده ای در پیشبرد برنامه های رضا شاه برای کشف حجاب ایفا کرد. ازآن میان می توان به کانون هایی مانند «جمعیت نسوان وطنخواه» به ریاست محترم اسکندری اشاره کرد. هدف این جمعیت طبق اساسنامۀ آن، حفظ شعائر و قوانین اسلام و سعی در تذهیب و تربیت دختران، ترویج صنایع وطنی و باسواد کردن زنان، نگهداری ازدختران بی سرپرست و مواردی از این قبیل بود. در واقع هدف جمعیت اجرای سیاست فرهنگی حکومت رضا شاه در راستای کشف حجاب بود.[۵۴] از میان نخستین اعضای این جمعیت می توان به نور الهدی منگنه، فخر آفاق پارسا، فخر عظیمی ارغون، مستوره افشاره و صفیه اسکندری نام برد که همه از زنان روشنفکر و تحصیلکرده و از پیشگامان کشف حجاب بودند، اشاره کرد. یکی از اقدامات این جمعیت اجرای اولین نمایشگاه ویژه بانوان بود.
یکی دیگر از کانون هایی که به منظور زمینه سازی برای اعلام حجاب از طرف حکومت ایجاد شد«کانون بانوان» بود. این کانون در سال ۱۳۱۴ه. ش تحت نظارت «شمس» پهلوی از طرف وزیر معارف«علی اصغر حکمت» و با فرمان رضا شاه به وزیر معارف به منظور فراهم نمودن زمینه مساعد جهت اعلام آزادی زنان ودر حقیقت اعلام رسمی کشف حجاب تشکیل شد. این کانون وظیفه داشت در جهت تعمیم و توسعه فرهنگ جدید و توسعه تجدد خواهان و به عبارت دیگر متجدد کردن بانوان تلاشکند. بدرالملوک بامداد نیز از این هدف اصلی کانون، (کشف حجاب) برداشته و چنین می نویسد:«ضمن سایر اقدامات، منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه متدرجاً پیشرفت می کرد به این طریق که زنان عضو جمعیت با راضی کردن خانواده های خود یکی یکی به برداشتن چادر مبادرت می نمودند»[۵۵]وی در ادامه می افزاید که سخنرآنان در مجالس کانون«سایر بانوان را به تشویق به ترک کفن سیاه می کردند. بطوری که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون عده زیادی از بانوان بدون چادر حضور می یافتند»[۵۶] اعضای این کانون از طریق برپایی این مجالس سخنرانی و سایر اجتماعات، زنان را به ترک چادر تشویق و ترغیب می کردند. زنان عضو این جمعیت از نخستین کسانی بودند که پیش از روز کشف حجاب یعنی ۱۷دی ۱۳۱۴ بدون چادر در معابر عمومی حرکت کردند. [۵۷]
برگزاری دومین کنگرۀ «زنان شرق»در ایران در سال ۱۳۱۱ه. ش خود از عوامل زمینه ساز برای کشف حجاب بود. در درخواستی که نورحماده رئیس مجامع سنوان در شرق- برای تشکیل کنگرۀ زنان در شرق در ایران فرستاده، موضوع های مورد بحث در این کنگره را مواردی از قبیل تربیت نسوان، ترقی زبان های ملی وترویج صنایع وطنی و امثال آن ذکر کرده است. [۵۸]
آرزوی رسیدن به زنان اروپایی و آمریکایی کاملاً نشان دهندۀ طرز فکر سخنرآنان وبسیاری از زنان شرکت کننده در این کنگره بود. انعکاس اخبار این کنگره در جراید آن روز نشان دهنده یک کوشش همگانی برای حرکت و هدایت حقوقی زن به سمت الگو های غربی و اروپایی بود. [۵۹]
از طرفی نباید نقش مراکز تعلیم و تربیت و دانشسرا های مقدماتی دختران و بسیاری مراکز فرهنگی دیگر را در زمینه سازی برای کشف حجاب نادیده گرفت. در بسیاری از این مراکز به عنوان مجلس جشن وخطابه در ذم حجاب و مدح بی حجابی استفاده می شد. تاسیس پیشاهنگی دختران، اعزام دختران به خارج از کشور،گسترش ارتباط خانواد های ایرانی با خانواده های اروپایی، شرکت جستن زنان در مهمانی ها، رستوران ها و سینما ها به همراه مردان، خصوصاً سفر رضا شاه به ترکیه و مشاهدۀ کارکرد ها و آثار اجتماعی آزادی زنان در ترکیه وی را به این کارها راغب تر کرد. تاثیر این سفر در رضا شاه به حدی بود که خطاب به رئیس الوزراء (محمود جم) اظهار می دارد :« نزدیک دو سال است که این موضوع- کشف حجاب- سخت فکر مرا به خود مشغول ساخته است. خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن های آنان را دیدم که«پیچه» و «حجاب» را دور انداخته… دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر چاقچور دشمن ترقی مردم است.»[۶۰] همه این موارد از عواملی برشمرده می شوند که موجبات تسریع در کشف حجاب را فراهم آوردند.[۶۱]
بعد از آن حکومت برای عمومی نمودن کشف حجاب تلاش نمود زمینه آن را ابتدا در حوزۀ معارف فراهم سازد. لذا در پاییز سال۱۳۱۲ ه. ش با صدور اعلامیه ای مردم را برای پذیرش آموزگاران زن بی حجاب آماده کرد و هر روز بر تعداد آنان افزوده و به دنبال آن با صدور و ابلاغ بخشنامه عمومی به رؤسای معارف در استانها فعالیت خود را گسترده تر کرد. مفاد این بخشنامه درواقع بیان کنندۀ چگونگی پیشبرد کشف حجاب به طریق دقیق و سازمان یافته ای بود که می بایست در زمینه معارف عملی شود.[۶۲]اولین گام برای پیشبرد این طرح و مقدمات آن، ترتیب مجالس غیر رسمی و رفت وآمد های خانوادگی بین محترمین شهر بود که«که دارای حسن نیت و فکر روشن باشند» هدف از ایجاد مجالس غیر رسمی آن بود که هم زن و هم مردم با آداب نشست و برخاست آشنا شوند و خصوصاً زنان تا از« حجب و کم رویی آنان کاسته گردد»[۶۳]
سرانجام با حضور رضا شاه به همراه ملکه و دو خترش که هر سه بی حجاب بودند، در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی در ۱۷دی ماه۱۳۱۴ ه.ش کشف حجاب رسماً اعلام شد و منع حجاب رسمیت قانونی یافت. به طوری که متخلفین از این قانون تحت پیگرد قانونی قرار می گرفتند.
حکومت برای پیشبرد این قانون از دو طریق وارد عمل شد: یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. از یک طرف با برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند و یا به بهانه های مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ورزشی مردم را دعوت می کردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانمهایشان بیاموزنددر این رابطه در یکی از اسناد چنین امده است
…بایستی فرماندهان واحد های ارتش نیز در تشویق وپیشرفت رفع حجاب اقدام و پیشقدم باشند. مخصوصاً بایستی به منظور ترویج بانوان آن منطقه و ترغیب آن ها در مشارکت با اقدامات سایر نسوان کشور، مجلس های مهمانی برای افسران از طرف فرماندهان قسمت ها تشکیل و از آن ها دعوت شود که در معیت خانم های خودشان بدون حجاب در مهمانی مزبور حضور پیدا کنند. و ضمناً به آن ها گوشزد شود که امروز در سایه ترقیاتی که کشور شاهنشاهی پیدا کرده بایستی با دنیا معاشرت و مماشات داشته باشند، ضروری است که بانوان کشور ما نیز مانند نسوان سایر ممالک در طریق ترقی وتعالی بوده باشند. [۶۴]
همچنین کانون ها و سازمان های مختلف شروع به تبلیغ در ذکر محسانات کشف حجاب کردند و اشعار و مطالب زیادی در این رابطه نگاشته شد. از سوی دیگر حکومت با اقدامات خشونت بار و استفاده از زور سعی در اجرای این قانون را داشت. حکمت در خاطرات خود در بارۀ اجرای این قانون می گوید:
« بعد از مراسم کشف حجاب از یک طرف بعضی زن های معلوم الحال به کافه ها و رقاص خانه ها هجوم آورده…به رقص پرداختند. و از طرف دیگر مأمورین اجرای این قانون در مناطق مختلف کشور مزاحم زنان شده و آن ها را به زور وادار به کشف حجاب کردند».[۶۵]
واکنش های صورت گرفته در مقابل این قانون از جانب اقشار مختلف جامعه و آثار و پیامد های آن پژوهشی جدا را می طلبد و اسناد زیادی دربارۀ این واکنش ها انتشار یافته که ذکر آن ها تکرار مکررات است. به طور کلی می توان گفت اجرای این قانون بر حسب طبقه و هر منطقه فرق می کرد. به عنوان مثال در نواحی شمالی ایران که مدت های طولانی از طریق روسیه با اروپا ارتباط داشتند در مقایسه با نقاط دیگر مقاومت ها کمتر بود. از طرفی در میان اقشار تجدد خواه این امر به عنوان آزادی با استقبال روبه رو شد و شادی فراوانی برانگیخت. شاید شدیدترین و در حین حال قابل تأمل ترین نوع مقابله با کشف حجاب بر اساس برخی اسناد اقدام برخی خانواده ها به مهاجرت از کشور بود. در چندین سند به این نکته اشاره شده است که در مناطق مرزی ایران با افغانستان و عراق، برخی افراد و به خصوص عشایر در صدد انجام چنین اقدامی برآمده اند و برخی نیز مهاجرت کرده اند. در گزارشی از ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ ۲۷/۴/۱۳۱۵ با اشاره به اینکه: «چون اطلاعات واصله حاکی بود که مأمورین امنیه در سرحدات برای برداشتن چارقد مستمسک به خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع شخصی خودشان را در نظر می گیرند» خاطرنشان گردیده: «ادامه این ترتیب، ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین نقاط سرحدی پس از رفع محصول کشاورزی به طرف افغانستان کوچ نمایند»[۶۶].در همین راستا در گزارش دیگری از خرمشهر به تاریخ ۸/۱۱/۱۳۱۴ صراحتاً از مهاجرت چندین خانواده به عراق اشاره شده و می افزاید: «… از خرمشهر اهالی به طور قاچاق در نتیجه تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفته اند…قونسول بصره همخبرمزبور را تأییدکرده»[۶۷].دو گزارش دیگر نیز از مهاجرت برخی از عشایر به عراق و قصد شورش برخی دیگر حکایت میکند. در گزارشی از دشت میشان به تاریخ ۲۷/۱/۱۳۱۵ با اشاره به مهاجرت عده ای از افراد خاطرنشان گردیده: « مهاجرت فقط این عده نبود، از طوایف دیگر هم مهاجرت نموده اند، علت آن هم ظاهراً از ترس کشف حجاب بوده» سپس در ادامه می افزاید: «تحقیقات محرمانه دلالت دارد که آنها از طرف دولت عراق تشویقگردیده اند و بهعلاوه در اینجا نیز مورد تعدیواقع می شوند»[۶۸].
روی هم رفته می توان چنین برداشت کرد که برای اکثریت زنان ایرانی دورۀ دشواری آغاز شد.[۶۹]چراکه در این زمان حجاب منع شد و در گزینش آن هیچ اختیاری به زنان داده نشد. به طوری که حتی اجازۀ استفاده از روسری هم داده نمی شد. از طرف دیگر اجرای این قانون مستقیماً با اعتقادات دینی مردم برخورد پیدا کرد، و بود و نبود آن به عنوان دینداری یا بی دینی مردم تلقی می شد، نه به صورت ترک تکلیف شرعی که ترک آن (و نه انکارش) نهایتاً بتواند به عنوان یک گناه کبیره تلقی شود. [۷۰] از نظر حکومت کشف حجاب تنها وسیله ای بود برای از میان بردن تبعیض جنسی در جامعه و این نشأت گرفته از آن بود که ذهن رضا شاه و هواداران سیاست های او آکنده از این فکر بود که ایران در صحنه بین الملل به عنوان یک کشور متجدد وتوسعه یافته شناخته شود. بنابرگزارش یک دیپلمات بریتانیایی در تهران در سال ۱۳۱۷ه. ش«سیاست خارجی ایران بعضی از جنبه های قابل تشخیص که یکی از آنها عزم راسخ « ایران» به «رفتار همسان»است و ایران برای اینکه خود را سزاوار این رفتار همسان نشان دهد ناچار است «معیار های غربی» را بپذیرد و یکی از این معیار ها لباس غربی بود.[۷۱] بدین قرار کشف حجاب در دورۀ رضا شاه که به معنای روی باز، نیم تنه ای به سبک غربی و پوشش نسبی سر بود بدعت تمام عیاری محسوب می شد. ازنظر حکومت در ملتی که برای نوگرایی می کوشید ارائه حجاب ناهماهنگی پدید می آورد. به دین دلیل و به دلایل دیگر، نظم نوین ناگزیر به لغو حجاب بود.[۷۲]
در مورد آثار و پیامدهای اقدامات صورت گرفته در این عرصه باید گفت که کشف حجاب زنان از یک طرف موجب شد تا زن ایرانی از پرده بیرون آمده و این بیرون آمدن وی را قادر ساخت تا درجریانات اجتماع اقتصادی جامعه نقشی فعال تر از قبل را به عهده داشته باشد، به مدارس جدید راه یابد و حتی به تحصیلات عالیه بپردازد. اما ورود زنان به عرصۀ آموزش و پرورش نوین و تعریفی که نظام اموزشی جدید به لحاظ ظاهری و حتی محتوا نسبت به محصل و ستون علمی داشت، برگرفته از فرهنگ و مدنیت غربی بود. دانش آموخته چنین مراکزی علی رغم زندگی در یک جامعۀ سنتی و مقید به آداب و رسوم خاص، ابتدا تحت تأثیر شیوه های نوین آموزشی بخصوص به لحاظ ظاهر قرار می گرفت چرا که حضور در چنین مراکزی مستلزم ترک حجاب بود. از جانب دیگر ورود به عرصه های هر چند محدود فرهنگی و شغلی که با نوعی استقلال مآبی برای چنین زنان و دخترانی همراه بود، چشم اندازهای لازم را برای تغییر در ظواهر آنان و انطباق آن با نظم نوین حکومتی فراهم می ساخت. به لحاظ روانشناختی تکرار عادت های جدید به تدریج در وجود فرد نهادینه شده و تبدیل به یک باور می شود.روی همین سبب پس از خروج اجباری رضاشاه از کشور هرچند شاهد بازگشت حجاب بسیاری از زنان ایرانی هستیم اماوجود عده ای هرچند معدود از زنان تحصیلکرده در نظام آموزشی نوین و تلاش های آنان و دیگر روشنفکران و انجمن های و کانون های مرتبط با جامعۀ زنان و بیان حفظ حقوق مدنی تعریف شده در یک چنین برنامه ای موجب شد که جریان کشف حجاب کماکان در جامعه البته نه به شدت گذشته خودنمایی کند. این دسته از زنان که کشف حجاب را به عنوان یک باور مدنی در فرهنگ مدرن پذیرفته بودند، خارج از اقدامات رضاشاه به این موضوع می نگریستند.
لذا تداوم آن را برای حفظ حقوق خود ضروری می شمردند. البته این نکته را باید افزود که نوع برخورد با حقوق حقۀ زنان ایرانی که ارتباطی با اندیشۀ دینی نداشت و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ مرد سالاری در جامعۀ ایران پرورش و نهادینه شده بود هیچ انگیزه ای را برای زنان تحصیلکرده به وجود نمی آورد که با رعایت حجاب از حقوق مدنی برخوردار باشند. ضمن آن که گروهی از جامعۀ زنان که معتقد به نوعی فرهنگ اباحی گری بودند در جامۀ بی حجابی بیشتر می توانستند اهداف خود را تعقیب نمایند. بنابراین در یک جمع بندی کلی می توان اذعان داشت که جریان کشف حجاب به عنوان جریانی برخاسته از آشنایی ایرانیان با مظاهر غربی شروع و در دورۀ رضا شاه با بکار گیری ابزار های تبلیغی و تهدیدی شیوع گسترده تری یافت. بخصوص با این توضیح که حضور فعال اجتماعی جامعۀ زنان منوط به کشف حجاب و حفظ حجاب مانع این حضور بود، زنان ایرانی را دچار پارادوکسی کرد که طوعاً و کرهاً کشف حجاب را پذیرفتند و عده ای دیگر که برای حفظ حجاب اولویت قائل بودند محدودیت های این حضور را نیز با خود همراه ساختند و حاضر به تمکین در مقابل ارادۀ حکومت استبدادی نشدند. بعد از خروج رضاشاه از ایران و پس از تحکیم پایه های قدرت پهلوی دوم و به اذعان خود وی سعی شد تا از ابزارهای تبلیغی کمک گیرد، به گونه ای که با به خدمت گرفتن رسانه های گروهی کشف حجاب مترادف با ترقی پیشرفت قلمداد و وجود حجاب سمبل و نماد عقب ماندگی معرفی شد و جامعه نیز به تدریج این تعریف را پذیرفتند. مسلماً اثرات سوءِ کشف حجاب بسیار بیشتر بود. آن دسته از زنان و دخترانی که حجاب را به اسم ترقی و تجدد رها کردند. در واقع بین خود و نسل گذشته و نسل فعلی که به حفظ آداب و رسوم جامعه مقید بودند، سدی ایجاد کرده و روز به روز، بر قطر آن افزوده شد. اینان از یک سو نسل مقید به حجاب را «امل، عقب افتاد و مرتجع» می نامیدند و از سوی دیگر حافظان حجاب آنان را بی دین و لامذهب خطاب میکردند، به همین علت این شقاق در فکر وعمل بیشتر شد.[۷۳]از طرف دیگر ورود زنان به صحنه های اجتماعی در حالی که مانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند ماهیتی سطحی و شتاب زده داشت.
ضعف یک جریان سازمان یافته و هماهنگ در بیان این اندیشه که حجاب مانع ترقی است و منع برخی از متعصبین از ورود فرزندان خود به مدارس نوین حتی به قیمت بی سوادی آن ها، خود مزید بر علت شد که جامعه مبتلا به مدرنیزم خود را با فضای جدید بیشتر وفق دهد تا فضای سنتی گذشته. البته این در این میان خانواده های مذهبی نیز بیکار ننشستند و با تأسیس مدارس اسلامی اندیشۀ تقابل حجاب با ترقی را به تدریج باطل ساختند. منتهی فرصت دادن هر چند محدود به این فعالیت های آموزشی در قالب مدارس اسلامی جزیی از برنامۀ حکومت برای عدم به کار گیری خشونت در پیشبرد کشف حجاب بود. البته پهلوی دوم با برنامه های حساب شدهتر و منطبق با زمان در برخی زا مواقع وجود حجاب را حتی در مدارس غیر اسلامی تحمل و به تدریج دانش آموزان محجبه را به اموری واداشت که دانش آموزان بی حجاب به آن امور می پرداختند. در نهایت تلاش های حکومت رضا شاه برای متحد الشکل کردن لباس زنان و مردان به شیوه غربی با آنکه به قصد ایجاد وحدت ملی از طریق حذف تمایزات طبقاتی و منطقه ای انجام گرفت، شکاف های عمیق دیگری در جامعه ایران پدید آورد. که جامعۀ ایران تا مدت ها با آن درگیر بود. و اروزه نیز از تبعات آن در امان نمانده است.
بدون شک اندیشمندانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا ملکم خان، مستشارالدوله تبریزی و بسیاری دیگر که نامشان در این مختصر نمی گنجد، نقش مهمی در آشنایی نخبگان ایرانی به آرمان های جدید داشتند. اما این افراد که در جهت آگاهی ایرانیان از عقب ماندگی تلاش می کردند و آنان را به پیروی از اصول و روش های حکومتی غربیان فرا می خواندند، همگی متأثر از افکار درون زا و متکی به فرهنگ بومی نبودند، بلکه به طور عمده مترجمانی بودند که پیروی از الگوهای غربی را راه نجات می دانستند. این جریان روشنفکری و ادبی با نیروی بسیار زیاد و حمایت مردمی اندک، این فکر را ترویج می کرد که چارۀ همۀ دردهای ایرانی، انقلابی همه جانبه در فرهنگ ملت و بنیادهای سیاسی حکومت است. این گروه از نظر سیستم مطلوب حکومتی غرب گرا و از نظر ارزش های فرهنگی و پشتوانۀ ایدئولوژیک خواستار تجدید عظمت باستانی ایران با رویکردی جدید بودند.
یکی از شاخصه های اعتقادی و سنتی جامعۀ ایرانی که در تفکر این افراد مورد نقد قرار گرفت حجاب زنان بود. به طوری که کسانی چون فتحعلی آخوندزاده از آن به عنوان پروتستانتیزم در مذهب یاد می کردند و الگوی قابل پذیرش برای زنان ایرانی را زن غربی می دانستند و راه آزادی زنان ایرانی را کنار گذاشتن حجاب تلقی می کردند. با روی کار آمدن رضا شاه و خصوصاً بعد از تغییر سلطنت در ایران، روند غرب گرایی و پذیرش الگوهای غربی علاوه بر صنعت در رفتارها و ارزش های اجتماعی نیز دگرگونی عمیقی به وجود آورد. در این دوره حوزۀ ترسیمی فعالیت زنان در اذهان عمومی از محدودۀ خانواده فراتر رفت و شکلی اجتماعی و عمومی به خود گفت. اجرای برنامه های تجدد طلبانۀ رضا شاه هریک به میزان قابل توجهی در پیشبرد کشف حجاب تأثیر گذارد. اقداماتی نظیر اتحاد شکل البسه، تقویت و گسترش کانون ها و مجامع زنان، حذف تدریجی روحانیت از صحنههای حقوقی و سیاسی و اجتماعی، گسترش و ایجاد مدارس آموزشی به سبک غربی، بهره گیری از تبلیغات رسانه ای خصوصاً روزنامه ها، همگی در زمینه سازی برای اعلام کشف حجاب نقش مؤثری داشتند.
بعد از اعلام کشف حجاب حکومت از طریق اعمال دو سیاست تشویق و تنبیه وارد عمل شد و در جهت پیشبرد این قانون تلاش بی وقفه ای را آغاز کرد. اما گویی فعالان سیاست گذاری های فرهنگی در این دوره این امر را نادیدهگرفته بودند که برنامههای فرهنگی با چارچوب های فرهنگی، عناصر سنتی، باورهای مردم و زمینه های مساعد برای جایگیر شدن آن در ارتباط است. و باور نداشتند که اگر سیاست گذاری فرهنگی با ساخت ذهنی، باورها و سنن مذهبی و قومی مردم در تعارض باشد، قطعاً اجرای آن با وقفه روبه رو میگردد و اگر هم روند اصلاحات اجرا گردد، تنها تا زمانی اقدامات فرهنگی مؤثر خواهد بودکه دولت مرکزی دارای قدرت باشد؛ به طوری که با از میان رفتن فشار دولت مرکزی یا اندک تزلزلی در ثبات سیاسی هیأت حاکمه، مردم وگروههای مختلف دیگر این سیاست را تمکین نخواهندکرد. اقدامات صورت گرفته هر چند که سالیان بسیاری را هم پشت سرگذاشته باشد، یا بسیار سریع اثر خود را از دست خواهد داد و یا اگر دارای میزان تأثیرگذاری بالایی باشد، جامعه را از لحاظ فرهنگی و باورهای اجتماعی دچار چندگانگی مینماید.
حاصل سخن این که قریب یک دهه، این چالش بی حاصل میان کارگزاران نظام و مردم در دورۀ رضاشاه به فاصلۀ توده ها از حکومت، بیش از پیش دامن زد به گونه ای که این اقدام برخی تکاپوهای مدرن سازی شاه را تحت الشعاع قرار داد و از او چهره ای منفی در اذهان و افکار عمومی ایجاد نمود. با رفتن رضاشاه از ایران اکثر زنان ایرانی مخصوصاً طبقات پایین شهری به حجاب روی آرودند اما بر خلاف پوشش پیشینِ زنِ ایرانی که عبوس و ترسناک بود و به هیچ روی ویژگی های زنانه را نشان نمی داد، چادر، یعنی حجاب جدید، هرچند سر تا پای بدن زن را می پوشاند، اما در عین حال می توانست ویژگی های زنانه را نیز نشان دهد و تا حدی تعدیل یافته تر از قبل جلوه کند.
________________________________________
[۱]-Intellectuals
[2]-Elites
[3]-Intelligentsias
[4] – تی.بی باتامور، نخبگان و جامعه، ترجمۀ علیرضا طیب،تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۱،چ دوم،۷۷
۵- حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی(نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، تهران، نی، ۱۳۸۰، چ هفتم،ص۲۴۵
[۶]-همان منبع.
[۷] – باتامور، همان، صص۷۷-۷۸
[۸] -بشیریه،همان، صص۲۵۵-۲۵۶
9- رامین جهانبگلو، موج چهارم، ترجمۀ منصور گودرزی،تهران، نشر نی، چ دوم، ۱۳۸۲،ص۹۳
۱0-یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۷، چ چهاردهم،ص۸۰
11- خلیلی خو، محمدرضا، توسعه و نوسازی در دورۀ رضا شاه، تهران، جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی، ۱۳۷۳٫ص۸۱
12-فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۴۸ ،ص۱۱۳
13- محمدعلی(همایون)، کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران،ترجمۀ سعید نفیسی وکامبیز عزیزی،تهران، مرکز، ۱۳۸۵،چ دوازدهم،صص۱۴۸-۱۴۷
[۱۴]- محمد سالار کسرایی، چالش سنت و مدرنیته در ایران، تهران، مرکز، ۱۳۷۹ ص۳۶۴-۳۶۲
15-خلیلی خو، همان، ص۸۴
[۱۶]-جلیل ضیاءپور، پوشاک زنان ایرانی از کهن ترین زمان تا شاهنشاهی پهلوی، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۷، ص۱۹
[۱۷]- رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳،صص۲۸-۲۶
[۱۸]- استفانی کرونین، رضا شاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمۀ مرتضی ثاقب فر،تهران،جامی، ۱۳۸۷، چ دوم، ص۲۹۰
19-فریدون آدمیت، اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهرانف خوارزمی، ۱۳۴۹ ص۱۴۸
20- فریدون آدمیت ،اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی، تهران، طهوری، ۱۳۴۶، صص۱۹۵-۱۹۴
21-ر. ک : مجله عالم نسوان(مجله)، به مدیریت : نوابه صفوی،مقاله «زن مگر بشر نیست» از بوشهری، شماره ششم، سال هشتم ص ۲۰۴به بعد و همین مجله، مقاله «نهضت زنان شرق» شماره اول، سال سیزدهم؛ و مجله جمعیت نسوان وطنخواه، به مدیریت ملوک اسکندری، مقاله صدیقه دولت آبادی راجع به وضع زنان در ایران ،ص ۴۲، شماره های ۷و۸و مواردی از این قبیل.
22- فاطمه استادملک، حجاب وکشف حجاب در ایران،انتشارات عطایی، ۱۳۶۷، ص۵۹
23-کرونین، همان، ص۲۹۲
[۲۴] – کسرایی، همان، صص۴۲۴-۴۲۵
[۲۵] -خلیل الله سردارآبادی، موانع تحقق توسعۀ سیاسی در دورۀ سلطنت رضا شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸،ص۱۳۱
[۲۶] – جان فوران، مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران از ۱۵۰۰م. تا انقلاب(اسلامی)، ترجمۀ احمد تدین، تهران، مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۸ف چ نهم،ص۳۳۲
[۲۷] -احمد موثقی، نوسازی و اصلاحات در ایران، تهران، قومس، ۱۳۸۵، ص۲۰۹
[۲۸] -محمد زرنگ، تحول نظام قضایی ایران از مشروطه تا سقوط رضا شاه، ج اول، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، ص۴۴۸
[۲۹] -برای اطلاع بیشتر دربارۀ تحولات نظام قضایی ایران در این زمان ر. ک. : همان منبع، جلد اول و دوم.
[۳۰]- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، ویراستار مرتضی اسعدی،تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۱٫ص۳۸
[۳۱] – بابک دربیکی،سازمان پرورش افکار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص۹۸-۹۹
[۳۲]-خشونت و فرهنگ، به کوشش مدیریت پژوهش، انتشارات و آموزش، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱٫ص۱۰
[۳۳] – سهراب صلاحی، ایران و دوجنبش در نیم قرن، تهران، سازمان بسیج اساتید، ۱۳۸۴، ص ۲۱۷
[۳۴] – شهریار زرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، تهران، کتاب صبح، جلد دوم، ۱۳۸۴، ص۶۸
[۳۵] -باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، چ دوم، ص۴۳۵
[۳۶] -علی اصغر حقدار، محمد علی فروغی و ساختارهای نوین مدنی، ص۹۳؛
[۳۷] -شهریار زرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، جلد دوم، صص۷۶-۷۴
[۳۸] – ویپرت بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳، ص۱۹۸
[۳۹] – اسناد ومکاتبات تیمورتاش وزیر دربار رضا شاه، به اهتمام عیسی عبدی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات،۱۳۸۵ صص۱۹۳-۱۹۴، نمرۀ ۳۷۶۸،سند شمارۀ۱/۱۴۳
[۴۰] – علی اصغر حکمت، سی خاطره فرخنده از عصر پهلوی، تهران، شرکت چاپ پارس، ۱۳۵۵ ، ص۸۱
[۴۱] – علیرضا ظهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ۱۳۷۹، ص۴۸
[۴۲] – ر. ک. به: ناصر نجمی، بازیگران سیاسی عصر رضا شاهی و محمد رضا شاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳٫
[۴۳] – ر.ک.: همان، صص۲۴۴-۲۳۹
[۴۴] – همان،ص۲۶۳
[۴۵]- حسام الدین آشنا، از سیاست تا فرهنگ، تهران، سروش، ۱۳۸۴ص ۲۲۹
[۴۶]- رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳ ص۱۲
[۴۷]-Eliz sanarian ,the womens Right Movement inIRAN,New York, 1982;p65-63
[48] -حسین کی استوان، سیاست موازنۀ منفی، ج ۲، تهران، انتشارات روزنامۀ مظفر چاپ تابان، ۱۳۲۹، ص۷۹
[۴۹]ر. ک: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکزبررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۷۸٫سند شماره ۲ص۱۰
[۵۰]-عالم نسوان، شماره ششم، سال هشتم، ص۲۰۷
[۵۱]- همان
[۵۲]-کرونین، همان، ص۲۴۵
[۵۳] ایرانشهر (مجله)، مدیر:حسین کاظم زادۀ ایرانشهر، شماره های ۱۲و۱۱ ، تهران، انتشارات اقبال،۱۳۶۴،ص۷۱۲
[۵۴]- ویدا همراز، «نهادهای فرهنگی در حکومت رضا شاه»، فصلنامۀ تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره اول، بهار ۱۳۷۶،ص۵۳
[۵۵]-بدرالملوک بامداد ، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، تهران، انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۷،ص۹۱
[۵۶]- همان،ص۹۱
[۵۷]- علیرضا ظهیری،، عصر پهلوی به روایت اسناد، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ۱۳۷۹، سند شماره ۲۵، ص۲۶
[۵۸]- پهلویسم یا شبه مدرنیسم در ایران(مجموعه اسناد)، تحقیق و تدوین مجتبی زارعی و رضا مختاری اصفهانی، تهران، خانۀ کتاب، ۱۳۸۸ص۱۰، سند شمارۀ ۶۴
[۵۹]-برای اطلاع بیشتر ر ک : مهدی صلاح، کشف حجاب، زمینه ها، واکنش ها،پیامدها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴٫صص۲۴۱-۹۱
[۶۰]- رستاخیز(روزنامه)، صاحب امتیاز:مجید یکتایی، شماره ۵۱۱ ، پنج شنبه۱۶دی ۲۵۳۵
[۶۱]- برای اطلاعات بیشتر ر. ک:صلاح، همان ، صص ۱۲۴-۹۱
[۶۲]- صلاح ، همان، پیوست کتاب،سند شماره ۱۲،نمره ۱۷۲۲۴/۵۱۵۶۱ ،صص۲۷۰-۲۶۸
[۶۳]- همان.
[۶۴] -تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، سند شمارۀ۵۹، ص۱۴۷
[۶۵] – حکمت،همان، ص۱۹۸
[۶۶] -خشونت و فرهنگ(مجموعه اسناد،)، سند شماره ۱۶۴، ص۹۵
[۶۷] -خشونت و فرهنگ، سند شماره ۳۵۷، ص ۲۰۱
[۶۸] -تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، سند شماره ۳۵۹،ص۲۰۲
[۶۹]-ر. ک :صلاح، همان،ص۱۷۲-۱۳۷
[۷۰]- جعفریان، همان،ص۱۲
[۷۱]- کرونین ، همان،صص۳۰۴-۳۰۳
[۷۲]-.پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، تهران، انتشارات مؤسسۀ عطایی، ۱۳۷۶، چ سوم، ص۷۳
[۷۳] – صلاح،همان،، ص۲۲۴
فهرست منابع
الف) مجموعه اسناد
اسناد و مکاتبات تیمورتاش وزیر دربار ایران،به اهتمام عیسی عبدی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان چاپ و انتشارات،۱۳۸۵
پهلویسم یا شبه مدرنیسم در ایران(مجموعه اسناد)، تحقیق و تدوین مجتبی زارعی و رضا مختاری اصفهانی، تهران، خانۀ کتاب، ۱۳۸۸٫
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکزبررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۷۸٫
خشونت و فرهنگ، به کوشش مدیریت پژوهش، انتشارات و آموزش، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱٫
ب)روزنامه ها و مجلات
ایرانشهر (مجله)، مدیر:حسین کاظم زادۀ ایرانشهر، شماره های۱۱و ۱۲، تهران، انتشارات اقبال،۱۳۶۴
عالم نسوان(مجله)، صاحب امتیاز: نوابه صفوی، سال هشتم، شمارۀ ششم؛سال سیزدهم شمارۀ اول.
رستاخیز(روزنامه)، صاحب امتیاز: مجید یکتایی، شمارۀ ۵۱۱،، پنج شنبه۱۶دی ۲۵۳۵
ج) منابع پژوهش
آبراهامیان ،یرواند ، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، نی، ۱۳۸۷، چ چهاردهم
آدمیت، فریدون ، اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران، خوارزمی، ۱۳۴۹
▬▬▬▬، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۴۸
▬▬▬▬،اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی، تهران، طهوری، ۱۳۴۶
آشنا، حسام الدین، از سیاست تا فرهنگ، تهران، سروش، ۱۳۸۴٫
آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، تهران، انتشارات مؤسسۀ عطایی، ۱۳۷۶، چ سوم.
استادملک، فاطمه، حجاب وکشف حجاب در ایران،انتشارات عطایی، ۱۳۶۷٫
باتامور ،تی.بی ، نخبگان و جامعه، ترجمۀ علیرضا طیب،تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۱،چ دوم
بشیریه ،حسین ، جامعه شناسی سیاسی(نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، تهران، نی، ۱۳۸۰، چ هفتم
بلوشر، ویپرت ، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳
جعفریان، رسول ، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳
جهانبگلو ،رامین ، موج چهارم، ترجمۀ منصور گودرزی،تهران، نشر نی، چ دوم، ۱۳۸۲
حقدار، علی اصغر، محمدعلی فروغی و ساختارهای نوین مدنی، تهران، کویر، ۱۳۸۴
حکمت، علی اصغر ، سی خاطره فرخنده از عصر پهلوی، تهران، شرکت چاپ پارس، ۱۳۵۵
خلیلی خو، محمدرضا، توسعه و نوسازی در دورۀ رضاشاه، تهران، جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی، ۱۳۷۳
دربیکی، بابک، سازمان پرورش افکار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲٫
زرشناس ،شهریار ، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، تهران، کتاب صبح، جلد دوم، ۱۳۸۴،
زرنگ، محمد ، تحول نظام قضایی ایران از مشروطه تا سقوط رضاشاه، ج اول، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱
سردارآبادی، خلیل الله، موانع تحقق توسعۀ سیاسی در دورۀ سلطنت رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۷۸٫
سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، ویراستار مرتضی اسعدی،تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۱
صلاح، مهدی، کشف حجاب، زمینه ها، واکنش ها،پیامدها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴
صلاحی، سهراب ، ایران و دوجنبش در نیم قرن، تهران، سازمان بسیج اساتید، ۱۳۸۴،
ضیاءپور، جلیل ، پوشاک زنان ایرانی از کهن ترین زمان تا شاهنشاهی پهلوی، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۷
ظهیری، علیرضا ، عصر پهلوی به روایت اسناد، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ۱۳۷۹
عاقلی، باقر، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، چ دوم
فوران، جان، مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعی ایران از ۱۵۰۰م. تا انقلاب(اسلامی)، ترجمۀ احمد تدین، تهران، مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۸ف چ نهم.
کاتوزیان، محمدعلی(همایون)، اقتصاد سیاسی ایران،ترجمۀ سعید نفیسی وکامبیز عزیزی،تهران، مرکز، ۱۳۸۵،چ دوازدهم
کرونین، استفانی ، رضاشاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمۀ مرتضی ثاقب فر،تهران،جامی، ۱۳۸۷، چ دوم،
کسرایی، محمد سالار ، چالش سنت و مدرنیته در ایران، تهران، مرکز، ۱۳۷۹
موثقی، احمد ، نوسازی و اصلاحات در ایران، تهران، قومس، ۱۳۸۵،
نجمی، ناصر ، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمد رضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳٫
همراز، ویدا، «نهادهای فرهنگی در حکومت رضاشاه»، فصلنامۀ تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره اول، بهار ۱۳۷۶
Eliz sanarian ,the womens Right Movement in IRAN,New York, 1982
توسعه اقتصادی الزاماً نیازمند هویت مستقل فرهنگی است. هیچ کشوری بدون داشتن هویت مستقل فرهنگی توسعه پیدا نکرده است. علت هم این است اگر انسانها را از فرهنگ تهی کنید مثل درختی میشوند که ریشهاش قطع شده باشد.
سرویس سیاسی «فردا»؛ سبک زندگی مفهومی نشات گرفته از سنت، دیانت، باور و نگرشهای فرهنگی و ملی است. اما سبک زندگی ایرانی به سبب پارهای از تحولات تاریخ معاصر بخصوص در زمان پهلوی دستخوش تغییر و تحولات جدی شده و غالبا به فراموشی سپرده شده است تا جایی که برخی از کارشناسان بیان می دارند که جامعه ایران یک جامعه کوتاه مدت و کلنگی است که توانایی حفظ آثار گذشته را ندارد و یا اینکه آنقدر مدرنیزه برای آن جذاب است که هر چه سریعتر می خواهد آنرا پشت سر گذارده و به یک آینده مدرن برسد. این درحالی است که انسان با توجه به وجه زمان نیز تعریف می شود و این وجه زمان تنها در آینده خلاصه نمی شود بلکه به گذشته و حال نیز تعلق دارد.
به این معنا هویت ایرانی از گذشته تا آینده تشکیل شده است. اما در زمینه فراموش شدن سبک زندگی ایرانی اسلامی باید به تحولات تاریخی نیز نگاهی انداخت. بخصوص اگر به تحولات تاریخ معاصر و بویژه دوران پهلوی نگاهی بیندازیم مشاهده می شود که تغییر در سبک زندگی ایرانیان خواسته حکومتی بود و به اصطلاح اصلاحاتی که در دوران پهلوی اول در زمان رضاخان به مردم تحمیل شد، مساله سبک زندگی بسیار مورد توجه قرار داشت. در این باب رضاخان سبک زندگی ایرانی را عامل عقب ماندگی ایران می دانست و از این رو برخی از تغییرات فرهنگی را در بسته اصلاحاتی خود جای داد که یکی از این موارد مهم و ریشهای بحث حجاب بود. موضوع کشف حجاب در دوران پهلوی اول تنها به پوشش ظاهری بانوان منحصر نبود بلکه در این میان سبک زندگی ترویج شد که این باورغلط را به جامعه القا می کرد که برای مدرنیزه شدن باید غربی شد.
محور اصلي اين تحولات، تثبيت نظام مطلقة سياسي، ترويج ناسيوناليسم باستانگرايانة افراطي، با تاكيد بر "يكتايي” نژاد " "آريايي" و همزمان با آن تجددطلبي شيوة اروپايي بود. "اصلاحات” سياسي و اجتماعي آن دوران درراستاي تحقق سياستها بود.
تجددطلبي، كه اساس سياست فرهنگي رضاشاه را تشكيل ميداد، با پذيرفتن شيوة زندگي اروپايي در ايران، كه كم و بيش از دورة قاجاريه شروع شده بود، همراه بود. به طور كلي اين سياست را در چند مرحله ميتوان بازشناخت:
1. وضع قوانين غيرشرعي و تجديد سازمان عدليه؛
2. متحدالشكل كردن لباس و رواج پوشاك اروپايي؛
3. كشف حجاب از بانوان؛
4. ايجاد سازمان آموزشي به شيوة نوين.
از ويژگيهاي سازمان آموزشي جديد تشكيل فرهنگستان زبان فارسي، تاسيس سازمان پرورش افكار، تعيير تقويم هجري، تشويق روحية ناسيوناليستي در كشور و تجليل افراطي از تمدن باستاني ايران بود. تعيير لباس و رواج كلاه پهلوي، و سپس شاپو، گام ديگري بود كه رضاخان براي ترويج فرهنگ غرب برداشت…
كشف حجاب به دليل سيطرة فرهنگ اسلامي به آساني ميسر نميشد. به همين دليل دولت وقت با تشكيل مجامع و كانونهاي مختلف زمينة چنين اقدامي را فراهم كرد…
در خرداد 1314، كانون بانوان تحت نظارت شمس پهلوي تاسيس شد و دختران دانشآموز تهراني ضمن شركت در مراسم رسمي جشن پيشاهنگي با لباسهاي ويژه رژه رفتند. در اين ميان، جمعيت نسوان وطنخواه و كانوان بانوان نقش مهمي در اجراي برنامههاي رضاخان ايفا كردند…
این موضوع نشان دهنده آن بود که حکومت ایران در زمان رضاخان مساله مدرنیزه و صنعتی شدن غرب را می دید و در آرزوی آن به سر می برد اما حکومت تنها شاخ و برگ زیبای این درخت را مشاهده می کرد و ریشه و دانهای که این درخت از آن رشد کرده را نمی دید. متاسفانه این مساله به نوعی دیگر در «انقلاب سفید» محمدرضا شاه پیگیری شد و تخم این باور غلط در ذهن برخی از افراد کاشته شد که متاسفانه امروز هم هنوز برخی از روشنفکران به آن باور دارند.
این درحالی است که به باور کارشناسان توسعه اقتصادی الزاماً نیازمند هویت مستقل فرهنگی است. هیچ کشوری بدون داشتن هویت مستقل فرهنگی توسعه پیدا نکرده است. علت هم این است اگر انسانها را از فرهنگ تهی کنید مثل درختی میشوند که ریشهاش قطع شده باشد. این درخت نمیتواند روی پا بایستد و ریشهای جدید هم فوراً ایجاد نمیشود. پس وجود هویت مستقل فرهنگی برای توسعه اقتصادی لازم است. این باور غلط متاسفانه سبب شده است که در کشورمان بعضا روکشی از توسعه و پرستیژ مدرنیته رسوخ کند.
این مساله را مرحوم دکترحسین عظیمی آرانی که سالها در زمینه توسعه فعالیت کرده بود با مقایسه تطبیقی کشورمان با کشور توسعه یافته ژاپن اینگونه پاسخ گفته است:
«بیش از صد سال قبل یک فیلسوف ژاپنی، این سؤال اساسی را برای جامعهی ژاپن آن زمان مطرح میکند که به لحاظ فرهنگی آیا باید از غرب تقلید کنیم یا سنتهای ژاپنی را حفظ کنیم، کدام یک از این دو، ما را به توسعه میرساند؟ جوابی که داده بود و ژاپنیها به کار گرفتهاند، جوابی است که هم آن زمان درست بوده و هماکنون. جواب این است که: نباید مقلد غرب باشیم و همچنین نباید به سنتهای خودمان بچسبیم. ما باید روح تمدن جدید را در کالبد فرهنگ ژاپنی تزریق کنیم. از دید او این روح تمدن جدید همان مفاهیمی است که مورد اشاره ما نیز هست یعنی علم باوری و انسان باوری، یعنی ما باید به دنبال علم باوری و انسان باوری در فرهنگمان باشیم اگر چیزی را در این راستا باید تغییر داد، تغییر بدهیم و اگر چیزی را نباید تغییر داد، تغییر ندهیم. اگر این کار را بکنیم خواهیم دید که علیرغم همهی مشکلات، در مسیر توسعه قرار گرفتهایم.
"کشور ما ایران، علیرغم سابقه دیرینه در ساختن تمدن بشری و با وجود غنای فرهنگی و اعتقاد به نگرش انسانساز و تمدنآفرین اسلامی، به دلایل گوناگون از پیمودن مسیر تمدن سازی جدید عقب مانده است. در نتیجه بر خلاف عصر پرچمداری تمدن باستان و نیز برخورداری از پشتوانه غنی فرهنگ اسلامی، متأسفانه اغلب هویت وعزت ملی و مذهبی خود را در پای "بت تقلید جاهلانه" رویههای نامربوط تمدن جدید صنعتی، قربانی کردهایم ... این مسئله تا آن حد پیش رفته که حتی در زبان فارسی وقتی از کلمه "نو" سخن به میان میآوریم به طور تلویحی مفهوم "خوب" هم به ذهنمان میآید و یا وقتی کلمه "قدیمی" را میشنویم برایمان مفهوم مستهلک شده، بد و از بین رفته برایمان تداعی میشود. این نکته نشان میدهد که ما تا چه حد در فرآیند گم کردن "خود" پیش رفتهایم. به این اعتبار است که اگر چیزی قدیمی است باید دور انداخته شود، اگر چیزی نو است باید کوشید آنرا به دست آورد. این نگرش باعث میشود که توانهای خودمان را فراموش کنیم و به دیگران متکی شویم. تاکید میکنم منظور من از بازگشت به خود به این مفهوم نیست که همه چیز گذشته و حال ما عالی است و باید حفظ شود…»
مجتمع آموزش عالي امام خميني
اين مقاله در سدد اثبا ت اين است که سياست کشف حجاب دستور بيگانه بوده است ورضاه شاه مجبور به اطاعت
رضاخان پس از پنج سال اجرای سیاست فریب و خشونت و بعد از دستیابی به قدرت و سلطنت،به تدریج ماهیت ضددینی و ضدملی خود را هویدا ساخت اما تا قیام گوهرشاد در 1314، چهره واقعی او بر همگان مشخص نشد و همچنان عوام فریبی های او ادامه یافت از جمله این عوام فریبی،قرارداد 1927 و 1933 است. قرارداد 1927 را با شوروی منعقد کرد که بر پایه آن،خطر حمله احتمالی شوروی به ایران،ظاهرا از بین می رفت.
قرارداد نفتی 1933 تا 1993 تمدید شد که ظاهری به نفع مردم را به تصویر می کشید.به تصاحب زمین های کشاورزی دست زد و از رضاخان بی چیز،بزرگ ترین ملاک کشور را ساخت.این اقدام را به بهانه آباد کردن زمین ها، انجام می داد،اما زمانی که رضاشاه برخلاف سیاست های اولیه به ضدیت با روحانیت برخاست،دیگر نتوانست چهره واقعی خود را مخفی نگاه دارد،[1]در این راستا:
- رضاخان روحانیون را مشمول نظام اجباری ساخت که با اعتراض علما و روحانیون شیراز،اصفهان و دیگر بلاد مواجه شد.علما و روحانیون معترض،نمایندگانی به قم اعزام کردند تا با شیخ عبدالکریم حائری یزدی مشورت نمایند.دولت با اعزام نمایندگانی به قم پذیرفت در نظام اجباری تجدید نظر کند.[2]
- همسر رضاخان با حجاب نامناسب وارد حرم حضرت معصومه(ع) شد که با اعتراض آیت الله آقا شیخ محمدتقی یزدی بافقی(تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه ) مواجه شد.پس از آگاهی شاه از این مسأله، او به همراه تیمورتاش به قم می رود و به تنبیه و تبعید بافقی دست می زد. شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مانع از اعتراض خیابانی روحانیون می شود.[3] به آن دلیل که ممکن بود حوزه تازه تأسیس قم مورد تهاجم نیروهای نظامی قرار گیرد و آسیب ببیند و نتواند رسالت تربیت طلاب را انجام دهد.
- در دی ماه 1307، قانون متحدالشکل کردن لباس روحانیون را مجددا به مخالفت با رژیم کشاند.به موجب ماده یک این قانون،"کلیه اتباع ایران که برحسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نیستند در داخله مملکت مکلفند که ملبس به لباس متحدالشکل شوند."این قانون شامل اغلب روحانیون می شد.[4]
اقدامات رژیم پهلوی علیه روحانیون نشان از مخالفت آن رژیم با آداب مذهبی،لباس روحانیت،محاضر شرعی،همراهی دین و سیاست و ...داشت،ادامه این وضعیت،حادثه کشف حجاب و قیام گوهرشاد را به دنبال آورد.
روز 21 تیر 1314 قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاستهای ضد اسلامی رضاخان در صحن مسجد گوهر شاد سرکوب شد . این قیام زمانی شکل گرفت که رضاخان دینستیزی را به اوج خود رسانده و درصدد بود تا سنتهای مذهبی و قوانین اسلامی را محو و نابود کند و فرهنگ غربی را به جای آن بنشاند . رضاخان دستور داده بود تا حجاب را از سر زنان مسلمان برگیرند ، مردان کلاه غربی به سر کنند ، روحانیون لباس روحانیت از تن بیرون کنند و ...
در واکنش به این سیاست ، روحانیون و مردم مسلمان به مخالفت برخاستند ولی در این ماجرا، مشهد پیشقدم شد و قیام شکوهمندی در دل تاریخ به ثبت رساند. روحانیون مشهد، ابتدا تصمیم گرفتند آیت الله حاج آقا حسین قمی را برای مذاکره با شاه به تهران بفرستند اما او پس از رسیدن به تهران، بلافاصله از سوی حکومت دستگیر و ممنوع الملاقات شد.از روحانیون دیگری که بسیار علیه کشف حجاب، سخنرانی می کرد،آقاشیخ تقی معروف به بهلول بود. سایر روحانیون در مجالس و محافل دیگر،به آگاه کردن مردم پرداختند که یکی از این مکانها مسجد گوهرشاد بود .[5]
صبح روز جمعه 20 تیر 1314 نظامیان علیه مردم در مسجد گوهرشاد وارد عمل شدند و تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند ولی مردم، مقاومت کردند و سربازان نیز، بنا به دستوری که به آنها رسید، مراجعت کردند. به دنبال این حادثه مردم اطراف مشهد با بیل و داس و . . . به سوی مشهد حرکت کردند .
فردای آن روز، جمعیت بیشتری در مسجد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت، اعتراض نمودند . سران نظامی این بار به دستور رضاخان و با تجهیزات کامل در نقاط حساس شهر،مستقر شدند و تفنگها ، سلاحهای خودکار و حتی توپها را به منظور سرکوب مردم، به میدان آوردند. در حوالی ظهر، مأمورین نظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به کشتار مردم پرداختند. تعداد بسیاری شهید، مجروح و بازداشت شدند.کشتار مردم به اندازهای بود که به نقل از شاهدان عینی، 56 کامیون، جنازه ها را از صحنه کشتار خارج کردند.یک روز پس از این فاجعه، عملیات دستگیری علما و روحانیون آغاز شد و تعداد کثیری از آنان از جمله: سیدیؤنس اردبیلی،سیدعبدالله شیرازی روانه زندان شدند.به این وسیله، قیام مسجد گوهر شاد برای همیشه در دفتر خاطرات مردم ثبت شد. این قیام، یک سال پس از بازگشت رضا خان از سفر به ترکیه و در پی مشاهده بیبند و باری و بیحجابی زنان ترکیه و قبل از اجرای رسمی کشف حجاب، به وقوع پیوست.[6]
رضاخان در مدت سلطنت 16 ساله خود اقدامات زیادی در جهت غربی سازی جامعه ایران به کار بست . روش وی نیز، در این راه، دیکتاتوری مطلق بود.او در این مدت،ارزشی برای مردم و عقاید آنان،قائل نشد[7] و لذا، زمانی که انگلیس و شوروی به وی بدگمان شدند، به جای گرایش مردم، به دولت اجنبی دیگر روی آورد. وی در اواخر سلطنت، به توسعه روابط با آلمان علاقمند شد و مقارن آغاز جنگ دوم جهانی، تعدادی از کارشناسان آلمانی در مؤسسات ایران مشغول کار شدند . متفقین از دولت ایران خواستند تا همه کارشناسان آلمانی را اخراج کند، در غیر این صورت، ایران را به اشغال نظامی تهدید کردند. رضاخان با ا ین که با حمایت مستقیم انگلیسیها در اسفند 1299 دست به کودتا زد و قدرت را به دست گرفته بود با آغاز جنگ دوم جهانی و پیشرفت سریع آلمانیها روابط سیاسی دوستانهای با هیتلر برقرار کرد . البته ایران به طور رسمی، بیطرفی خود را در جنگ اعلام کرده بود،[8] اما انگلسیها به شدت از گسترش فعالیت آلمانیها در ایران نگران بودند و تلاش رضان خان را برای نزدیکی به آلمان را با سوءظن دنبال میکردند.
روز اول تیر 1320 نیروهای آلمانی هیتلر به روسیه حمله کردند . با این حمله و با توجه به اتحاد روسیه وانگلیس در برابر دشمن مشترک ، ایران هم در برابر تهدید جدی قرار گرفت . روز 5 تیر دولتهای روسیه و انگلستان طی دستوالعمل مشترکی ، از رضا شاه خواستند تا نسبت به اخراج مستشاران آلمانی از ایران اقدام کند .این تصمیم که از سوی سرایدربولارد سفیر انگلیس و اسمیرنوف سفیر روسیه اتخاذ شد و طی ملاقاتی با رضا شاه، به وی ابلاغ گردید ، در پنجمین روز حمله آلمان به روسیه رخ داد .رضا شاه در پاسخ به سفیران انگلیس و شوروی اظهار داشت که ایران کشور بیطرفی است و فعالیت آلمانیها در ایران هم محدود به کارهای ساختمانی و امور بازرگانی است .روز 28 تیر اخطار دیگری به ایران داده شد و بالاخره روز 25 مرداد یادداشت مشترک انگلیس و روسیه ، به منزله اتمام حجت به ایران بود.[9]
سرانجام ، روز سوم شهریور 1320 سربازان ارتش سرخ از مرزهای شمال و نیروهای انگلیس از طریق بنادر جنوب به ایران حلمهور شدند و سفیران انگلیس و روسیه صبح همان روز، علت این اقدام را طی یادداشتهای جداگانهای به نخستوزیر وقت ایران ابلاغ کردند.سفیر کبیر شوروی و وزیر مختار انگلیس در منزل علی منصور، نخست وزیر وقت ایران حضور یافته ، طی یادداشتی حمله قوای خود به ایران را به وی ابلاغ نمودند . علی منصور نیز متعاقباً در کاخ سعد آباد رضا شاه را در جریان قرار داد . نمایندگان روس و انگلیس ، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند . دخالت نظامی شوروی و انگلستان در ایران به فاصله سه هفته پیش از تبعید رضاشاه به خارج از کشور صورت گرفت.[10]
در روز شروع حمله ، تلگراف مفصلی به امضای رضاشاه به عنوان روزولت رئیس جمهور آمریکا، مخابره شد که سرآغاز دوران جدید روابط ایران و آمریکا به شمار میآید . روزولت 11 شهریور 1320 در حالی که نیروهای روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران مستقر شده بودند به تلگراف رضاشاه پاسخ داد.[11]
دولت آمریکا با صراحت با درخواست شاه مبنی بر جلوگیری از پیشروی انگلیس و روسیه به داخل ایران مخالفت کرد و تأکید نمود هدف بریتانیا را هدف خود میشمارد . غروب سوم شهریور ، رضا شاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا ، امیدی به توقف حملات انگلیس و روسیه نداشت و از جبهههای جنگ هم خبرهای مسرتبخش دریافت نمیکرد ، سربازان احتیاط 4 دوره( متولدین 1294 تا 1297) را به خدمت فراخواند . او در شامگاه همان روز ، خبرهای مربوط به پیشروی قوای روس و انگلیس را به سوی تهران دریافت کرد .
روز 5 اردیبهشت علی منصور استعفا داد و رضاشاه ، مجید آهی وزیر دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد ، اما وی نیز، امتناع ورزید و به ناچار مسئولیت به محمدعلی فروغی واگذار شد . ششم شهریور ، فروغی در منزل خود با سفیران انگلیس و روسیه راجع به ترک مخامصه و توقف جنگ ، مذاکره کرد . در همین نشست فروغی از نیت انگلیس برای برکناری و تبعید رضاشاه باخبر شد . در نتیجه ، فردای همان روز رضا شاه ، همه اعضای خانوادهاش به استثنای محمد رضا پهلوی ( ولیعهد ) را روانه اصفهان کرد و خود نیز، روز دهم شهریور تصمیم به استعفا خود را به اطلاع فروغی و اعضای کابینهاش رساند.[12]
در آن روزها ، شهرهای کشور بویژه تهران با کمبود نان و سایر ارزاق مورد نیاز روبهرو بود . کشوری که در جنگ جهانی دخالتی نداشت و بارها بیطرفی خود را به طرفین درگیری اعلام کرده بود ، بیشترین صدمات جنگ را تحمل میکرد . مردم غیر نظامی زیر بمباران شهرهای مختلف، جان باختند و خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور و اماکن زندگی مردم وارد آمد . کشور دچار قحطی شد . این حملات تا استعفای رضا شاه ادامه یافت .
25 شهریور رضاشاه استعفا داد و راهی اصفهان شد و ولیعهد، جانشین وی گردید. فردای آن روز با ورود نظامیان انگلیس و روسیه به تهران ، محمد رضاشاه در مجلس سوگند یاد کرد.اقدام مشترک شوروی و انگلستان در اشغال نظامی خاک ایران در شهریور 1320 ، رویدادی بود که حمایت آمریکا را نیز به دنبال داشت، زیرا، اگرچه آمریکایی ها در شروع این حمله مشارکتی نداشتند ولی راجع به این حادثه از پیش با آنان رایزنی شده بود و جبهه متفقین در مورد ایران نیز اتفاق نظر خود را کاملاً حفظ کرده بودند .[13]
دولت مردان آمریکائی ابتداء تبلیغات روسیه و انگلیس در مورد حضور کارشناسان و تکنسینهای آلمانی در ایران را اغراقآمیز میخواندند ولی از دو ماه قبل از اشغال ایران ، تماسها و رایزنیهای این دو کشور توانسته بود ، موضع آمریکا را در مورد بحران ایران با مسکو و لندن همسو سازد . به طوری که وقتی در تیره 1320 لردهالیفاکس سفیر انگلیس در واشینگتن از دولت آمریکا خواست از ارسال هواپیماهای نظامی مورد درخواست ایران به آن کشور بخاطر بیم از دستیابی آلمانیها به آنها جلوگیری نماید ، این درخواست با موافقت وزارت خارجه آمریکا روبرو شد.[14]
دیدار فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا با چرچیل نخستوزیر انگلیس در 20 مرداد 1320 و توافقهای آنان بر سر ایران را باید به عنوان یکی از مهمترین جلوههای تبانی لندن و واشنگتن در مورد سرنوشت ایران تلقی کرد .این دیدار منجر به صدور بیانیهای شد که بعدها به منشور آتلانتیک معروف گردید . این بیانیه مربوط به جنگ جهانی دوم ، راههای شکست دادن آلمان ، رساندن کمک به شوروی و حتی موضوعات پس از پایان جنگ از جمله تأسیس سازمان ملل بود . نشست روزولت و چرچیل ، در حقیقت یکی از چند نشست رهبران جبهه متفقین بود که برای هماهنگی سیاستهای جنگی آنان ترتیب مییافت .[15]
دراین نشست که دو هفته قبل از حمله متفقین به خاک ایران صورت گرفت، چرچیل توانست موافقت کامل روزولت را برای حمله نظامی به ایران جلب کند .در چنین شرایطی ،درخواستهای مکرر رضا شاه و دولت تحت امر او از آمریکایی ها برای باز داشتن شوروی و انگلیس از حمله به ایران ، یک توقع واهی بود ! ؟
30 شهریور ، رضاشاه و خانوادهاش از اصفهان به یزد ، کرمان و بندعباس عزیمت کردند تا به یک کشتی انگلیسی که قرار بود آنها را به جزیره موریس ببرد ، انتقال داده شوند. روز 8 مهر، رضاخان و گروه مسافرانش که 20 نفر از جمله 7 پیشخدمت و آشپز بودند ، با کشتی انگلیسی باندرا ایران را به سوی بمبئی ترک کردند در حالی که بسیاری از مردم و برخی از نمایندگان مجلس خواستار محاکمه شاه به دلیل سلب آزادی،کشتن مخالفان،غصب اموال،انتخابات فرمایشی و ... به علاوه،خواهان بازگرداندن جواهراتی بودند که شاه به خود به همراه می برد.[16] روز نهم مهر، کشتی به بمبئی رسید . رضاشاه پس از توقف کشتی، سرکلرمونت اسکلراین کنسول سابق انگلیس در مشهد را مشاهد کرد که وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسی تأکید کرد که حق خروج از کشتی را ندارند . آنها تنها این فرصت را داشتند که از کشتی باندرا به کشتی دیگری منتقل شوند .کشتی برمر پس از 9 روز به پورت لوئی پایتخت جزیره موریس رسید در موریس ،با تقاضای رضاخان برای سفر به کانادا مخالفت شد. وی و همراهانش را به اقامتگاه شان انتقال دادند . ارسال نامه و یا دریافت نامه برای آنان، ممنوع شد و تنها شنیدن اخبار و گزارشهای رادیو لندن، آزاد بود . این محدودیتها پس از امضای پیمان سه جانبه میان ایران و انگلیس و شوروی در 9 بهمن 1320 برداشته شد .پس از چند هفته، اغلب فرزندان رضاشاه به تهران منتقل شدند و تنها او با تعدادی از همراهان و خدمتکاران باقی ماند.[17]
روز هفتم فروردین ، رضا شاه و همراهانش پورت لوئی را با کشتی به سوی دوربان در آفریقای جنوبی ترک کردند . آنان پس از دو ماه در این شهر، بندری که آب و هوای نامساعدی داشت با قطار به مقصد ژوهانسبورگ حرکت کردند.رضاخان که از بیماری قلبی ، کلیه و عفونت گوش رنج میبرد ، طی اقامت خود در آفریقای جنوبی، دایماً با شعارهایی که وی را دیکتاتور سرنگون شده میخواند و خواستار اخراج وی از این کشور شده بودند، مواجه بود . بیماری و نفرت عمومی مردم از رضاخان، سرانجام وی را از پای در آورد . بدین ترتیب رضاخان پهلوی ، ساعت 5 بامداد روز 26 ژوئیه 1944 ( 4 مرداد 1323 ) در شرایطی که جنگ جهانی دوم به سرعت به نفع انگلیس و روسیه پیش میرفت ، بر اثر یک حمله قلبی درگذشت.[18]
--------------------------------------------------------------------------------
- عباس قدیانی،نگاهی به تاریخ پهلوی اول(تهران:فرهنگ مکتوب،1389)ص76.[1]
[2] -مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص240.
[3] - همان،ص241.
[4] - همان،ص242. کاتوزیان،همان.
[5] - مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص245.
[6] - همان،ص249.آبراهامیان،همان.
[7] - مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص258.
[8] - همان،ص259.
- علی نجاتی،رضا پهلوی(تهران:پل،1389)ص131.[9]
[10] - مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص261-260.
[11] - کاتوزیان، ص181-180.
[12] - آبراهامیان،همان، ص203-201.
[13] - مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص266-262.
[14] - همان،ص266-262.
[15] - همان،ص266-262.مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار(تهران: جاویدان،1370)ص104.
- مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص268.[16]
[17] - همان،ص266-262.
[18] - کاتوزیان، ص181.
تبيان
توسط : اشرفی 1
ایران در زمان سلسله قاجاریه فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشت و به یک کشور بحران زده و جنگ زده تبدیل شده بود. به خصوص مقارن با سلطنت احمد شاه، که فردی بی لیاقت و بی کفایت بود، هرج و مرج و آشوب تمام مملکت را فرا گرفته بود، که این هم از سیاستهای موذیانه استعمار انگلیس بود.
استعمار انگلیس برای اجرای نقشه های خود به کسی یا کسانی نیاز داشت که دارای خصوصیات ویژه ای باشد که بتواند نقشه های آنها را مو به مو اجرا نماید. این شخص باید فردی بی محتوا و خالی از تربیت دینی و ملی بوده و در عین بی سوادی و ناآگاهی سری پرباد و روحی متکبرانه و قلدر مآبانه و جاه طلب و خالی از شرافت و جوانمردی و پر از ریاکاری و نفاق و دروغ پردازی داشته و بیگانه پرست و منفعل در مقابل مظاهر تمدن غرب، اسیر عقده حقارت درون، کینه توز و حسود...باشد.41
بد نیست علت انتخاب رضا خان توسط انگلیسی ها را با مروری بر زندگی و نحوه تربیت او بدانیم. رضا خان فرزند افسری سواد کوهی بود و مادرش از تبار قفقازی بود. او از اوان کودکی در محیط قزاقخانه و نظامی بزرگ شده و به آن عادت کرده بود.
رضا خان از دوران کودکی تحت تعلیم و تربیت خانواده ای قزاق قرار داشته و از سن پانزده سالگی نیز خود وارد این نیروی نظامی شده و تحت سرپرستی فرماندهان روسی که در زورگویی و دیکتاتوری منش و خوی حیوانی و دور بودن از رفتار و منش انسانی مشهور بودند تربیت شده...42
رضا خان نه در دامان خانواده و نه در زمان قزاقی هیچ تربیت دینی و مذهبی نیافته بود. رضا خان عادت به مشروب خواری داشت...او زبانی فحاش و دستی متجاوز داشت.43
سرانجام رضا خان بعد از چهار سال سلسله قاجار را برمی اندازد و در سال 1304 به سلطنت می رسد و دوره سیاه دیکتاتوری پهلوی آغاز می شود.
روند بی حجابی و تغییر لباس در دوران رضا خان با پی گیری زیاد و نقشه های حساب شده به جلو رفت و استعمارگران پله پله به مقاصدشان می رسیدند. با تبلیغات وسیع و همه جانبه و با انواع و اقسام دسیسه ها زن را از پشت پرده حجاب به محیط اجتماع ، سینما ها ، تئاتر ، پارکها، مجالس جشن، انجمن های دفاع از زنان...کشاندند.
ارزشها و هویت زن ایرانی را یکی پس از دیگری به حراج گذاشتند و او را از خانه جدا کرده و به بازار کار و کارخانه کشاندند.
زنان در این دوره ورود به قلمرو های آموزشی و نیروی کار را آغاز کردنمد. در صنایع و تعداد نامعلومی در ادارات و مغازه ها کار می کردند...مزدشان بسیار ناچیز و از مزد مردها کمتر بود. ساعتهای طولانی در شرایط نامطلوب به کار می پرداختند...زنان از حق رای برخوردار نشدند.44
اکثریت زنان در مشاغل صنعتی و خدماتی بودند، مزد کمی می گرفتند و شرایط کارشان دشوار بود. در کارخانه ها در حد گسترده ای کارگران زن مورد سوء استفاده جنسی سر کارگران قرار می گرفتند، کار به حدی بالا گرفته بود که دختران حاضر به کار در کارخانه ها نبودند چون به دختران کارخانه ای معروف می شدند.45
نقشه استعمار بسیار دقیق و حساب شده بود. از تمام نقاط ضعف و کاستی ها به بهترین وجه به نفع مقاصد خویش استفاده می کرد. مدافعان کشف حجاب برای افکار سازی در جامعه از شگردهای مختلفی استفاده می نمودند و متأسفانه به دلیل به حاشیه رفتن تعالیم دین و مبارزه بی امان و سرکوب روحانیت بوسیله رضا خان، دست استعمارگران برای به سیخره گرفتن و شبهه انداختن در مسایل اسلامی باز بود. برای زمینه سازی کشف حجاب پیشگامان و مدافعان این مسئله ،به لزوم حضور زن در جامعه اشاره داشتند و همواره به برخی از نا هنجاریهای جامعهخ در برخورد با زنان استفاده می کردند. در آن دوران برای قبولاندن این مسئله بویژه در بین زنان ، ما شاهد فعالیتهای گسترده ای در عرصه های مختلف هستیم. از الگو سازی گرفته تا فعالیت مطبوعات و نیز ایجاد سازمانها و کانونهای زنانه و طرفدار حقوق زنان ، اما مطبوعات بیشترین زمینه سازی را برای کشف حجاب از طریق مقالات خود داشتند...وجود کلوپ های تفریحی که متعلق به وابستگان دربار بود نیز در فرهنگ سازی حضور آزار زن نقش داشتند.46
رضا خان که متعهد به اجرای سیاستهای استعماری بود ، در مدتی کوتاه پس از تاجگذاری شروع به حمایت و گسترش کانونها و انجمنهای بانوان کرد. کانونی بنام کانون بانوان تاسیس کرد(1314) و ریاست این کانون بعهده صدیقه دولت آبادی، یکی از غرب دوستان مشهور قرار داده شد.47
دولت آبادی از جمله زنانی بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بی حجاب از خانه خارج شد. در وصیت نامه دولت آبادی آمده: در مراسم تشییع جنازه ام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند.48
زنانی را که با چادر بر سر مزار من بیایند هرگز نمی بخشم.49
رسالت این کانون که تحت حمایت و هدایت دولت بود گسترش فرهنگ بی حجابی بود.
برنامه ریزیهای بسیار دقیق و حساب شده ای که استعمار پله پله پیش می برد مبانی و اعتقادات یک ملت بافرهنگ و ریشه دار را نشانه گرفته بود و با بررسی اطلاعات جمع آوری شده توسط ایادیشان از مذهب اسلام، نوع حساسیت های دین نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی و... و همچنین بررسی خلق و خوی ایرانی و طرق نفوذ، تیشه به ریشه این مملکت زدند. پس از دوران مشروطیت و اوایل سلطنت رضا شاه و به قدرت رسیدن گروهی از طرفداران غرب، روند نوگرایی و تجدد خواهی شکل تازه ای به خود گرفت و کم کم عقده های محبوس در سینه غربزدگان گشوده شد. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی از نویسندگان، علما و دین را به باد ناسزا و مسخره گرفتند.50
رضا شاه با سرکوب نیروهای مخالف و با اتکا به دول بیگانه ، به امیال و اهداف خویش جامه عمل می پوشاند. و از مهره ها و سرسپرده های متعدد برای پیشبرد مقاصدش استفاده می کرد.
وزیر مقتدر رضا شاه، عبدالحسین تیمورتاش، که نقش بسزایی در تحکیم پایه های حکومت وی داشت، از مردان فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود که در طعن به اعتقادات دینی از کسی واهمه نداشت و در زمینه سازی کشف حجاب در ایران از پیشگامان به حساب می آمد. او تحصیل کرده سن پترزبورگ و مسکو بوده و فردی عیاش و بی دین و قدرت طلب و به شدت غرب گرا بود...
رضا شاه با سرکوب نیروهای مخالف و با اتکا به دول بیگانه ، به امیال و اهداف خویش جامه عمل می پوشاند. و از مهره ها و سرسپرده های متعدد برای پیشبرد مقاصدش استفاده می کرد.
وزیر مقتدر رضا شاه، عبدالحسین تیمورتاش، که نقش بسزایی در تحکیم پایه های حکومت وی داشت، از مردان فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود که در طعن به اعتقادات دینی از کسی واهمه نداشت و در زمینه سازی کشف حجاب در ایران از پیشگامان به حساب می آمد. او تحصیل کرده سن پترزبورگ و مسکو بوده و فردی عیاش و بی دین و قدرت طلب و به شدت غرب گرا بود...
گسترش فحشا از راه امور به اصطلاح فرهنگی از جمله مشغولیات مهم تیمورتاش بود. تیمورتاش با پیوند زدن روشنفکری دنیای غرب با تجدد گرایی داخلی، سعی در آشنایی زنان ایرانی با غرب گرایان دیگر کشورها داشت.51
از جمله این موارد، برگزاری کنگره زنان شرق بود که چند نفر از زنان عرب بی حجاب در آن کنفرانس حضور داشتند.
افرادی نظیر تیمورتاش، فروغی، علی اضغر حکمت، نه تنها زنان و دختران خود را بدون حجاب در مجامع ظاهر می کردند بلکه بشدت بدنبال اجرای پروژه کشف حجاب در کشور بودند.
نويسنده:محمد بهمنی
منبع:مجله ديدار آشنا
آن روز دختران این مرز و بوم از شرم بی حجابی به تلخی گریستند .
وقتی در سال 1285 شمسی فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه امضاشد ، برخی به امید برقراری عدالت خانه ، سر از پا نمی شناختند و گروهی دیگر مرموزانه با مردم امیدوار ، هم نوایی می کردند ؛ اما به ساده دلی آن ها می خندیدند والبته شمار بسیار کمی نیز ، نگران ، آینده را تاریک می دیدند . از همان زمان که گروهی به اروپا رفتند ، به جای طرحی برای پیشرفت ایران ، کلاه و کراوات آوردند ، آن گروه بسیار کم فهمیدند ، این جمع از فرنگ برگشته ، دلشان در آن جا مانده و تا مردم ، میهن ، دین و ایمان این مملکت را شبیه لندن و پاریس تغییر ندهند ، دست بردار نخواهند بود . روزگار ، چه پرشتاب همه چیز را روشن کرد و پیش بینی آن گروه بیداردل امثال شیخ فضل الله نوری درست از آب درآمد !
روشن فکرانی چون میرزا ملکم خان ، آخوند زاده ، فروغی و ... همه بدبختی ملت ایران را دین و ایمان می دانستند ؛ لذا کمر همت بستند تا این عامل عقب ماندگی را از بین ببرند . در روزهای آغازین دوران پهلوی ، شهید همیشه زنده ، آیت الله مدرس اوضاع زمان حال و آینده این مملکت را دید و نوشت که : به زودی چوپان های کلاه نمدی به سر ، به اسم تمدن و پیشرفت ، کراوات می زنند و بیمارانمان از نبود پزشک و دارو خواهند مرد و این را پیشرفت و ترقی خواهند نامید .
از سال 1307 ، روزنامه ها آرام آرام ، تیغ قلم هایشان را تیز کردند و احکام اسلام را یکی پس از دیگری به تمسخر و استهزا گرفتند . هنوز از ذهن این نویسندگان ، تصویر زنان اروپایی پاک نشده بود ، در پی آن بودند که شبیه آن رادر ایران نیز برای امثال خودشان فراهم کنند ، هفت سال به تندی سپری شد ، با تلخی ها و خون دل هایی که علما خوردند . مدرس به تبعید رفت و زمزمه هایی برای کشف حجاب بر سر زبان ها بود ؛ تا این که 1314 از راه رسید .
دلهره شگفت آوری همه جا سایه افکنده بود . مردها از فکر این که روزی بیاید و ناموسشان بدون چادر باشد ، بر خود می لرزیدند و این شایعه ، به کابوس هولناکی برای زنان بدل شده بود . در برخی از مجالس شنیده می شد که گروهی از زن ها را بی حجاب به خیابان ها فرستاده اند ، گاهی می گفتند در دانشگاه می خواهند روسری ها را بردارند و ...
علی اصغر حکمت ، کفیل اداره معارف ، به رضاخان پیشنهاد کرد برای رواج بی حجابی ، اعلی حضرت با خانواده در جشن فارغ التحصیلی دانش سرای عالی تهران ، بی حجاب شرکت کنند . رضاخان با همسر و دخترانش با بدترین وضع ، در برابر چشم متحیر همگان ، به دانش سرا وارد شد. آن روز بسیاری از دخترانی که به اجبار روسری آن ها برداشته شده بود ، روبه دیوار کرده بودند و گریه می کردند . علی اصغر حکمت به وزارت علوم رسید . رژیم به همه شهرها ابلاغ کرد که باید میهمانی های مختلط ، با حضور بزرگان شهرها برگزار شود و آن ها خانواده خود را بی حجاب شرکت دهند .
در خیابان ها و معابر ، چادر را از سر زن ها می کشیدند ، بسیاری از این زن ها از غصه این داغ ، دق کردند و مردند و بسیاری دیگر خود را در خانه هایشان زندانی کردند . اگر زنی می خواست از خانه شوهر به خانه پدر برود ، از ترس دژخیمان رژیم ، شبانه و با همراهی چند مرد ، از کوچه پس کوچه ها ، خود را به منزل می رساند . رژیم با شدت تمام ، کشف حجاب را دنبال می کرد . زن و بچه شاه ، حریم ها را شکستند و بی حجاب ، به قم آمدند و پا در حریم سراسر نور و عصمت فاطمه معصومه سلام الله علیها نهادند . هیچ کس را یارای اعتراض نبود و چماق استبداد رضاخانی ، زبان را در کام ها خشکانده بود . در ادامه این ماجرا ، حرم امام رضا علیه السلام را آغشته به خون مخالفان کشف حجاب کردند . نقطه اوج این ماجرا ، سرکوب حجاب در مسجد گوهرشاد بود که این حرم امن ، آغشته به خون بی گناهان شد . مروری بر چند حکایت ، جلوه های بیش تری از این واقعیت را به ما نشان می دهد :
من یزید ابن معاویه هستم و تو ...
بعد از ماجرای کشف حجاب ، حوزه نوپا و در عین حال سرکوب شده قم ، قدرت هیچ نوع واکنشی را در برابر نهی از منکر ، ناروا . فضلای آن زمان حوزه و در رأس آن ها ، حاج آقا روح الله موسوی ، به رئیس حوزه علمیه ، آیت الله حائری گفتند که در هر صورت ، باید چاره ای اندیشید و دست کم با تلگرافی اعتراض آمیز ، با این دستور شاه مخالفت شود .آیت الله شیخ عبدالکریم حائری رحمت الله علیه در تلگرافی مختصر به این مضمون برای شاه نوشت : حجاب ، از مسلمات دین اسلام است و کشف آن برای زنان نباید اجباری و الزامی باشد .
چند روز از این تلگراف گذشت ، حاج شیخ عبدالکریم و چند تن از یارانش در منزل نشسته بودند که در خانه را زدند . خادم خانه ، برای باز کردن در رفت و چند لحظه بعد ، با حالتی آشفته و سراسیمه برگشت و گفت : رضاشاه آمده است ، حرف های ( آقاعلی ) خادم منزل شیخ تمام نشده بود که رضا شاه با حالتی خشمگین ، در حالی ، در حالی که یک اسلحه کمری در دست داشت ، بی سلام و تعارف وارد اتاق شد و خطاب به حاج شیخ عبدالکریم گفت : میدانی من چه کسی هستم ؟ حاج شیخ جواب داد بله ، رضاشاه هستید . رضا شاه گفت : شما کی هستید ؟ و مرحوم حائری جواب داد : عبدالکریم حائری مسؤول حوزه علمیه . رضا خان گفت : نه من یزیدبن معاویه هستم و شما امام حسین ؛ رفتارتان را عوض کنید ، وگرنه حوزه قم را با خاک یکسان می کنم . کشور مجاور ما ( ترکیه آتاترک ) کشف حجاب کرده و به اروپا ملحق شده است ؛ ما نیز باید این کار را بکنیم و این تصمیم هرگز لغو نمی شود . او پس از گفتن این سخنان ، بی آن که منتظر پاسخ بماند ، غضبناک از آن جا رفت . 1
پس از ماجرای کشف حجاب ، یکی از روحانیون ، نزد مرحوم شیخ عبدالکریم رفته و درباره اوضاع پیش آمده ، پرسش می کند ؛ مرحوم حائری برای او ماجرای گفت و گوی حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام را نقل می کند که : روزی حضرت زهرا سلام الله عالیها به امیرالمؤمنین علیه السلام می گویند : چرا برای گرفتن حقت قیام نمی کنی ؟ در این لحظه صدای الله اکبر مؤذن بلند می شود ؛ حضرت علی علیه السلام می فرمایند : اگر بخواهم این ندا خاموش نشود ، باید ساکت باشیم . مرحوم حائری در حالی که گریه می کرد ، ادامه داد من اگر حرفی بزنم ، این مرد ( رضاخان ) با پوتین وارد این صحن و مدرسه می شود و همه چیز را خراب می کند .
بعد از آن که شاه و همسرش نسبت به حریم مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها بی احترامی کردند ، روحانی مبارز ، حاج محمدتقی بافقی نسبت به این کار اعتراض شدیدی کرد . رضاخان اورا هم در وسط حرم حضرت معصومه سلام الله علیها فلک کرد و شیخ هم فقط فریاد می زد یاصاحب الزمان ، یا صاحب الزمان .
بعد از آن او را برای بازپرسی و تفتیش ، به زندان شهربانی مرکز فرستادند . مستنطق ، از مرحوم بافقی رحمت الله علیه پرسید ، شما را چه کسی تحریک کرده تا خانواده شان را امر به معروف و نهی از منکر کنی ؟
و او شجاعانه گفت : نخست بگو تو از کدام ملت هستی تا با تو به دستور ملت خودت صحبت کنم . آیا مسیحی هستی یا یهودی تا از تورات و انجیل برایت بگویم ؟ و اگر مسلمانی از قرآن برایت بخوانم . مفتش گفت : منظورت چیست ؟ فرمود : تو صورت خود را مانند زنان کرده ای و از دسته مردان خود را بیرون کردی ؛ آیا تورات موسی چنین دستوری داده یا انجیل مسیح امر کرده است که تو چنین باشی یا این که قرآن محمد صلّی الله علیه وآله تو را آزاد کرده ؟ دیگر این که چه کسی به تو گفته است بیایی از من استنطاق کنی ؟ بازپرس گفت : رئیسم به من دستور داده ؛ ایشان فرمود : خوب به من هم رئیسم امر فرموده ! گفت بفرمایید رئیس شما کیست ؟ شیخ بافقی رحمت الله علیه با اطمینانی برخاسته از ایمان ، پاسخ داد : نمی شناسی ؟ رئیس من اعلی حضرت ولی عصر حجت ابن الحسن العسکری علیهماالسلام هستند .
باز جو دید به جای بازجویی کردن ، مرد بازجویی قرار گرفته است . همان پرسش و پاسخ را برداشت و رفت . 2
استعمار فرانسه ، پس از گرفتن الجزایر ، تلاش فراوانی برای کشف حجاب کرد . استدلال آن ها این بود : وقتی زن الجزایری چادر دارد ، یعنی او سرباز اشغالگر و دشمن خود را می بیند درحالی که دشمن او را نمی بیند و تا این حجاب هست ما پیروز نیستیم . سردمداران استعمار برای پیروزی در الجزایر تنها هنگامی امیدوار به پیروزی شدند که چادرهای زنان الجزایری را به مرور برداشتند . هر چادری که برداشته می شد ، یک بخش از خاک الجزایر سقوط می کرد و به دست بیگانگان می افتاد . 3
آندلس اسلامی و آینده ای که ترسیم شد ...
و آیا می دانی آندلس ، مرکز جهان اسلام در غرب ، چگونه سقوط کرد و مسجدهای آن چرا کلیسا و ... شد ؟ تنها وقتی که مبلغان مسیحی ، از راه زنان هرزه و از بین بردن مقدسات اسلامی ، آرام آرام ، زنان را از مقام و قداست خود خارج کرده ، به ابزار بدل کردند و این پشتوانه بزرگ را از مردان جامعه مسلمان آندلس گرفتند و آن ها را به هوس رانی سوق دادند ، آندلس را ساده تر از آن چه بتوان فکر کرد ، از مسلمانان گرفتند .
آیا می دانی نخستین زنان مهاجر به قاره آمریکا ، پوششی کامل داشته اند و پس از تحول در صنعت غرب ، هنگامی که کارگر فراوان و مزد کم ، تنها عامل پیشرفت سرمایه دارها بود ، زنان را به بهانه آزادی ، محترمانه به بردگی کشیدند و اکنون که خود را در منجلاب گسست خانواده ها در غرب می بینند ، چشم طمع به چادر زنان مسلمان دوخته اند ؟
1. سیره صالحان ، زندگی نامه تحلیلی شماری از نخبگان دینی در تاریخ معاصر ، ابوالفضل شکوری ، ص 340 .
2. حکایت کشف حجاب ، مؤسسه قدرولایت ، ص 133 .
3. ر.ک : حکایت کشف حجاب / انقلاب الجزایر .
كشف حجاب، از دشت بدشت تا دانشسرا!
مشرق نيوز
جریان روشنفکری از عصر قاجار و در دوره مشروطه مجال بیشتری برای تلاش در زمینه تغییر ساختار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کشور مییابند. در دوره مشروطه در بعضی از نشریات، علیه مقولات دینی هجمهایی گسترده شروع میشود. حجاب در برخی روزنامههای عصر مشروطه مورد هجمه قرار میگیرد. آیتالله آخوند خراسانی، عنوان میکنند که این مقالات را برایم بفرستید تا حکم خداوند را در مورد نویسندگان آنها جاری کنیم.
مشرق: بخشنامهٔ کشف حجاب براي تصویب رضاخان در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دیماه فرمان اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال شد. رضا خان در ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ طی جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی رسماً بر کشف حجاب تاکید کرد.
كشف حجاب پيامدهاى منفى و زيانبار فراوان داشت؛ از جمله رواج معاشرتهاى آزاد دختران و پسران، زنان و مردان بود كه مفاسد جبرانناپذيرى را در پى داشت.
روند بي حجابي و تغيير لباس در دوران رضا خان با پي گيري زياد و نقشه هاي حساب شده به جلو رفت و استعمارگران پله پله به مقاصدشان مي رسيدند. با تبليغات وسيع و همه جانبه و با انواع و اقسام دسيسه ها زن را از پشت پرده حجاب به محيط اجتماع، سينماها، تئاتر، پارکها، مجالس جشن، انجمن هاي دفاع از زنان و... کشاندند.
ارعابي که رضاخان با قلدري و ديکتاتوري و با پشت گرمي استعمارگران، در دل مردم ايجاد کرده بود هر نداي ظلم ستيزي را به بدترين شکلي در گلو خفه مي کرد. قيام مسجد گوهرشاد، اعتراض مرحوم شيخ محمدتقي بافقي و هجرت تعدادي از روحانيون از جمله اين اعتراضات بودند.
آنچه که در ادامه میخوانید واکاوی حقایق و مسائل مربوط به این ماجرای ننگین است.
در گفتوگو با موسي حقاني ، پژوهشگر تاريخ و نويسنده، به بررسي ابعاد پرونده "كشف حجاب" پرداختيم.
موضوع کشف حجاب پس از 70 و چند سال هنوز جای بحث دارد، نمیتوان گفت که تنها با دستور رضاشاه کشف حجاب به اجرا درآمد، داستان کشف حجاب از کجا آغاز میشود؟
حقانی: نمیتوان گفت که رضاخان آغاز کننده این پدیده در کشور بود، از زمانی که با غربیها مواجه شدیم، آن هم مواجهه گسترده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، الگوی زیست غربیها رفته رفته در کشور ما مطرح شد.
اهداف استعماری و ساختارشکنانه در این جا دخیل بود. در مواجهه با وابستگان بازرگانی و تجار با نوع زیست بانوان غربی آشنا میشوند. موضوع بعدی برنامهریزی جدی برای ساختارشکنی اجتماعی و فرهنگی در کشورهای اسلامی نظیر ایران است. در ایران زنان و بانوان مسلمان به عنوان یکی از اهداف تهاجم فرهنگی مورد توجه قرار میگیرند. وقتی زن در پوشش حجاب قرار دارد، در یک فضای خاصی به سر میبرد که آن فضا با تهاجم فرهنگی و برنامه غربیهای برای اجرای در کشورهای اسلامی، خیلی ناسازگار نیست. زن باحجاب پاسدار حریم خانواده است، وقتی به خروج از حجاب تشویق میشود به دلیل نوع زیست کشورهای غربی؛ خودبهخود یک تکان جدی و ساختارشکنانه بر فرهنگ حاکم بر جامعه ایران و نوع سلوک زنان وارد میشود.
اگر زن از حریم حجاب خارج شود، این خروج تبعات اجتماعی و اخلاقی در بر خواهد داشت و نوع زندگی نیمی از افراد جامعه مورد تهاجم در ایران را دچار تغییر و تحول میکند. وقتی چادر کنار میرود، بیحجابی و بدحجابی جایگزین میشود، استفاده از لوازم آرایشی و نوع پوشاک جدید متناسب با وضعیت جدید، ابتداییترین اتفاقاتی است که رخ میدهد.
در این بین مناسبات بین محرم و نامحرم، و محو خطوط قرمز در مناسبات اجتماعی در نهایت منجر به وضعیتی میشود که امروز در غرب شاهد آن هستیم. نوعی از هم گسیختگی خانواده را این تغییرات در بر دارد، در کشورهای اسلامی و ایران یک بازخوردهایی از این نوع سیاستگذاری را مشاهده میکنیم.
استعمار وقتی وارد کشورهای اسلامی میشود میبینیم نیمی از کشورها زنان هستند، با پوشش حجاب در جامعه حضور دارند و نقشآفرینی میکنند و این مانع رسوخ فرهنگ غربی در جوامع اسلامی میشود.
بالاخره مادر خانواده که نقش اصلی را در تربیت خانواده دارد، مقید به حجاب، قواعد اسلامی و دینی باشد، این روحیه را به فرزندان خود منتقل میکند و این خیلی مجال به تفکر غربی باقی نمیگذارد، باید این سنگر فتح شده و از بین برود. علاوه بر تکاپوهای اولیه، برنامهریزی گسترده برای مبارزه با حجاب صورت میگیرد.
حقانی: فرقههای نوظهور در کشف حجاب نقشآفرینی میکنند، هدف اصلی نیز ساختارشکنی فرهنگی دینی و اجتماعی در ایران است.
فرقه ضاله بابیه هنگامی که ظهور میکند، کار خود را پیش میبرد و هنگامی که علی محمد باب در قلعه چهریق در زندان به سر میبرد، اتباع و طرفداران باب در دشت «بدشت» نزدیک شاهرود جمع میشوند. بنا بود در دشت «بدشت» یک ساختارشکنی اساسی و جدی انجام گیرد. زنی به نام «قرﺓ العین» در اجتماع با بیان برای تصمیمگیری آینده فرقه ضاله خود، در بین مردان برای اولین با لباس نامناسب و بدون حجاب حضور پیدا میکند.
این اقدام قرﺓ العین باعث بروز شکاف در بین طرفداران باب میشود. بعضی از افرادی که دچار تبلیغات مسموم و فریفته شده بودند، با این وضعیت جدا میشوند و بعضی نیز تمایل بیشتری برای تداوم فعالیت پیدا میکنند.
پس از این اتفاق در کشور میبینیم که تهاجم به حجاب در قالبهای مختلف بیشتر میشود.
حقانی: روشنفکران مثل آخوندزاده، به حجاب حمله میکنند. در آثار روشنفکران حجاب مطرح میشود. آنان درصدد غربی کردن جامعه ایران بودند، یکی از نکات مورد توجه و تأکید روشنفکران مسأله حجاب است. در عصر ناصرالدینشاه و مشروطه میبینیم که بقایای بابیان اولیه در قالب دو گروه «ازلی» و «بهایی» فعالیت خود را ادامه میدهند، اینها نیز در راستای حجابستیزی فعالیت گسترده دارند. خانواده دولتآبادی که از گروه ازلی هستند، پدر از کسوت روحانیت با قوت بیرون میآید و ختر هم با قوت از کسوت حجاب بیرون میآید و این را با صراحت اعلام میکنند.
نام «صدیقه دولتآبادیم در این میان فراوان شنیده میشود، او در تکاپوها برای کشف حجاب با نام این که زنان باید باسواد شده و با مظاهر دنیای جدید آشنا شوند و زنان بایستی مشارکت بیشتری در اجتماع داشته باشند و با این پوشش وارد شده است.
اما هدف اصلی، ترویج و گسترش فرهنگ برهنگی در جامعه ایران است تا ساختارشکنی صورت بگیرد.
حقانی: جریان روشنفکری از عصر قاجار و در دوره مشروطه مجال بیشتری برای تلاش در زمینه تغییر ساختار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کشور مییابند. در دوره مشروطه در بعضی از نشریات، علیه مقولات دینی هجمهایی گسترده شروع میشود. حجاب در برخی روزنامههای عصر مشروطه مورد هجمه قرار میگیرد. آیتالله آخوند خراسانی، عنوان میکنند که این مقالات را برایم بفرستید تا حکم خداوند را در مورد نویسندگان آنها جاری کنیم.
به هر حال، موضوع حمله به حجاب در عصر مشروطه مطرح است. افرادی که در سلک اسلام هم نیستند، نظیر مادام یپرم همسر یپرمخان ارمنی هم با همکاری «صدیقه دولتآبادی» در راستای حجابزدایی در ایران فعالیت میکنند.
تمام ساختارشکنان روی این مقوله اتفاق نظر دارند. فرقه ضاله بابیه، ازلیه، بهائیه و برخی از روشنفکرانی که اصلاً اعتقادی به هیچ مسلکی ندارند، عمدتاً در راستای حجابزدایی فعالیت میکنند.
علیاکبر سیاسی در کسوت یک نویسنده که روزنامه ایران جوان را منتشر میکرد و کانون ایران جوان را راهاندازی کرده بود، با صراحت به زنان چادری حمله میکند و اهانت میکند. عارف قزوینی، میرزاده عشقی و ... هم علیه چادر و حجاب سخن میگویند. متأسفانه جوی علیه حجاب در کشور شکل میگیرد، برخی دانسته و برخی ندانسته و تحت تأثیر هوا و هوس وارد این عرصه میشدند و یک برنامه از پیش تعیین شده برای نابودی حجاب در ایران به عنوان نقطه آغاز سقوط خانواده و برهنگی زنان طراحی شده بود، روشنفکران، شعرا و نویسندگان به آن کمک میکردند.
البته علیاکبر سیاسی، آگاهانه و با برنامه در راستای حجابزدایی فعالیت میکرد، بعداً حزب ایران جوان متعلق به علیاکبر سیاسی با کانون ایران نو تیمورتاش ائتلاف کردند و باشگاه ایران راهاندازی میشود. باشگاه ایرای طی سالهای 1306ـ1307 تشکیل میشود که سالها قبل از قانون کشف حجاب است.
در این باشگاه زنان برخی از اعضا و سران حکومتی بدون حجاب حاضر میشوند و با مردها تا صبح مشغول عیاشی، رقص و پایکوبی و بادهنوشی میشوند. اینها مقدماتی است که از صدر قاجار آغاز میشود، با مشروطه سرعت میگیرد و با ورود به دوره رضاخان که با مشت آهنین و دیکتاتوری شکل گرفته، بحث کشف حجاب شدت و حدت بیشتری پیدا میکند.
حقانی: وقتی دین را مطرح میکنیم، جنبه وحیانی بودن آن مطرح است. وقتی یک طریقت و مسلکی مبتنی بر وحی و دستورات الهی باشد، برای انسان قواعد و چهارچوبی را قرار میدهد که انسان باید در این قواعد زندگی کند. در دین، پاک، نجس، حلال، حرام، امر به معروف و نهی از منکر و ... مطرح است و باعث میشود تا استعمار غرب و صهیونیسم بینالملل به اهداف خود نرسد.
اهداف صهیونیسم بینالملل سلطه بر جوامع از لحاظ فکری، اقتصادی و سیاسی است. برای رسیدن به این سلطه و غربی شدن همه چیز، دین یک مانع جدی است، دینی که میگوید، خداوند نمیپسندد که کفار بر مومنین مسلط شوند و تأکید میکند که مؤمنین باید در راستای رهایی از سلطه کفار حرکت کنند. هیچ گاه زیر یوغ استعمار و غربیها نمیرود. بر این مبنا باید این مفاهیم و اصل دین از بین برود.
صهیونیسم بینالملل 2 روش را سرلوحه قرار داد، یکی روش نسخ و یگری مسخ است. در روش نسخ؛ اعلام میکنند که دین اساساً نسخ شد و عصر دینداری به پایان رسید و بشر نیازی به دین ندارد. این موضوع را در قالبهای مختلفی مطرح می ساختند.
بابیت و بهائیت به عنوان دو فرقه ضاله وقتی ظهور کردند، بحثشان این بود که دین اسلام نسخ شده است و دوره اسلام به سر رسیده است.
حال آمدهاند و چارچوبها را نیز به هم میزنند. حدود محارم را از میان برمیدارند، پاک، نجس، حلال و حرام را نادیده میگیرند و مرزبندیهای را به هم میریزند.
سیاست بعدی، سیاست مسخ است. در این جا و در کنار سیاست نسخ که از اساس دین را منکر میشود و مدعی روش و دین جدیدی میشود و به هیچ عنوان جنبه وحیانی و الهی ندارد. در مسخ وارونه جلوه دادن تعالیم دینی مدنظر است که در قالب مسائل خرافی و یا به عنوان یک روایت امروزی و مدرن از دین داشته باشیم، مفاهیم دین مسخ میشود و حجاب کنار زده میشود.
برخی افراد مثل کدیور و ... مطرح میکنند که حد حجاب از گردن به پایین است. این همان سیاست مسخ است و به اسم نواندیشی در دین، حدودها را زیر پا میگذارند و نفی میکنند.
وجود دین وحیانی در هر جامعهای میتواند مانعی بر سلطهگری و از هم گسیختگی جامعه شود. در اروپا از طریق پروتستانتیسم، آمدند و صلابت دین کاتولیگ را گرفتند و طبق یک روایت، پروتستان، نسخه یهودیزه شده مسیحیت است. این آیین جدید راه را برای خیلی از اقدامات و تحرکات فراهم میکند. همین پروژه را در ایران درصدد انجامش بودند، آخوندزاده که اعتقادی به دین ندارند، عنوان میکند که باید دست به پروتستانیتیسم اسلامی بزنیم. بعدها افراد دیگری این مقوله را مطرح میکنند که همان کمرنگ کردن احکام، شعائر و منویات دین است که نهایتاً از دل این یک نوع وادادگی و دلبستگی به غرب را مشاهده میکنیم. دین یگانه سنگری است که سد راه استعمار در ورود به کشورهای اسلامی است. در غربی شدن جوامع نیز فقط ظواهر مطرح است و قرار نیست تا کشورها به لحاظ تکنولوژیک و ... نیز پیشرفت کنند بلکه باید همیشه وابسته باقی بمانند.
باز از خود بیگانه شدن و شیفتگی به غرب، افراد همه چیز غرب را برای خود مطلوب بدانند. به همین دلیل است که ملکمخان و تقیزاده فریاد میزنند که بمب غربزدگی را منفجر کردیم، با عنوان فرنگیشدن از فرق سر تا ناخن پا.
در مقابل این جریان، دینداران ایستادند، پس باید از سر راه برداشته شود.
حقانی: رضاشاه برای نابودی تشیع، اسلام و سنتها در کشور ایران بر سر کار آمد. این که چرا رضاخان برای این کار انتخاب شد، در تعاریفی که استعمار از نوع حکومت مطلوب بعد از سقوط محمدعلیشاه و در دوره احمدشاه داشتند، کاملاً برمیآید که چرا دست به این انتخاب زدند. رضاخان، فرد برجستهای به لحاظ فرهنگی و درک فرهنگی نبود. یک نظامی قلدر بود که در حوزه نظامیگری نیز به اتکا قلدری و پشتیبانی برخی کانونهای پنهان مراتب رشد را طی کند.
از 1293 در ایران و 6 سال قبل از کودتا، مطرح میشود که برای اصلاح ایران ــ از منظر آنان ــ میبایستی یک دیکتاتوری منور در ایران روی روی کار بیاید و ما میبایستی با استفاده از مشت آهنین مسائل ایران را سر و سامان بدهیم. این عین جمله مجله کاوه است. پس قرار است کسی بیایید که با استفاده از قدرت و زور، شرایط را تغییر دهد. در دوره قاجار و مشروطه خیلی تلاش کردند تا ایران را آنچنان که مدنظرشان است، شکل دهند. بر این اساس باید ساختارها کاملاً دگرگون میشد و از ایران یک پلیکپی غربی بسازند، بعد در منطقه الگو را تسری دهند. اما موفق نشدند، زیرا مخالفت روحانیون و مردم ایران به جایی نرسیدند. پس به این فکر افتادند که باید با یک دولت مقتدر نظامی، تغییرات را در ایران به اجرا درآورند.
در منابع تاریخی ذکر شده که فردی به نام آشتیانیزاده از نمایندگان مجلس عنوان میکند از حبیبالله رشیدیان که یکی از چهرههای معروف وابسته به انگلیس است، از رشیدیان شنیده است که قبل از کودتا، اردشیر جی که سرجاسوس انگلیس در ایران بود به عینالملک پدر هویدا که در دوران پهلوی دوم به مدت 13 سال نخستوزیر بود، مراجعه میکند و میگوید برای یک امر مهمی در ایران به فردی نیاز داریم که دو مشخصه قزاق بودن و شیعه اثنی عشری خالص نباشد، احتیاج داریم. 3 بار این موضوع خالص نبودن شیعه اثنی عشری را تکرار میمند. این نشان میدهد که قرار است که یک فرد نظامی قلدری بر سر کار بیاید که یا مبانی تشیع اثنی عشری در ایران درگیر شود.
چند سال پس از کودتا این موضوع را کنسول انگلستان در مشهد به ملکالشعرای بهار تلویحاً میگوید. کنسول انگلستان به موضوع ممنوعیت عزاداری محرم اشاره میکند.
رضاخان به شدت از ناحیه روشنفکران غربگرا تحت فشار است تا اصلاحات مدنظر آنان را به اجرا درآوردهاند. رضاشاه یک هوشیاری و هوشمندی در رفتارش به چشم میخورد، این را دیگران هم به او توصیه میکردند که نمیشود که به یک باره در ایران دست به تغییرات مدنظر زد.
رضاخان یک سیاست پلکانی و توأم با مماشات را برای انجام کارهای اصلی و جدی پی میگیرد. رضاخان کودتا کرده، فرمانده نظامی کودتاست، وزیر جنگ و بعد نخستوزیر میشود، تلاش میکند که قاجاریه را با طرح جمهوریت سرنگون کند، اما موفق نمیشود. حالا وقت نیاز دارد که اگر رئیسجمهور نشد، پادشاه بعدی ایران باشد. تمام هم رضاخان از 1300 تا 1304 مصروف این شد تا تمام مخالفان خود را از سر راه بردارد و بعد زمینه را برای رسیدن به تخت سلطنت آماده کند. در سال 1304 که این اتفاق میافتد، رضاخان به تدریج روی اصلی خود و روی اصلی کودتا را که همان نابودی تشیع و اسلام در ایران است را به نمایش میگذارد. درگیریها از سال 1305 به آهستگی آغاز میشود، قیام حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در مقابل سیاستهای رضاخان در سال 1306 صورت میگیرد. ضرب و شتم بافقی در اعتراض به نوع حجاب دختران و همسر رضاشاه است که با یک وضع زنندهای درحرم حضرت معصومه حاضر میشوند که با اعتراض بافقی مواجه میشود و جواب آن ضرب و شتم است.
وقتی رضاخان با چکمه به حرم حضرت معصومه(س) میرود، پیامی را با این اقدام خود میفرستد و آن این که دوره مماشات و تظاهر به دینداری، گل مالیدن به سر و صورت، شام غریبان و ... به پایان رسیده است. رضاخان در دورهای جلوی رسته قزاق در ایام محرم این اقدامات را انجام میداد.
از این پس، رضاخان، واقعاً به جان مردم میافتد و دست به یک تغییرات صوری تحت عنوان مدرنیزاسیون میزند. مردها را تعقیب میکند و تحت عنوان بلند بودن لباس، از آنان میخواهند لباس کوتاه بپوشند و لباس متحدالشکل بپوشید و پس از آن کلاه یکسان را دنبال میکند، کلاه پهلوی مطلوب نیست، کلاه شاپو اجباری میشود و سر و وضع مردم را هدف قرار میدهند. اینها زمینههایی برای کشف حجاب است.
در ابتدا، کشف حجاب را به صورت علنی دستور نمیداد اما از آن حمایت میشد. اسنادی وجود دارد که به شهربانی دستور داده شده تا اگر در خیابانها زنی بیحجاب حضور پیدا کرد و مردم اعتراض کردند، باید از زن بیحجاب حمایت شده و با مردم معترض برخورد شود.
برخی از مطبوعات، باشگاهها و کلوبها شروع میکنند به ساختارشکنی تا به سال 1314 و 17 دی میرسیم. پس از سفر رضاخان به ترکیه در سال 1313، مصمم میشود تا بساط حجاب را در ایران با آن وضع جمع کند.
حقانی: کشف حجاب دستور رضاخان بود که به دولت حکم شد و دولت به وزارت کشور ابلاغ کرد تا در سراسر کشور به اجرا درآید. این یک حلقه از سلسله تحولاتی است که در منطقه رخ میدهد. با فروپاشی امپراتوری عثمانی در ترکیه تحولات گستردهای صورت میگیرد و آتاتورک به طور جدی با نهادهای دینی درگیر میشود و با مقولههای دینی مثل حجاب و ... درگیر میشود. انگیزه رضاشاه برای صدور حکم کشف حجاب ذپس از بازدید از ترکیه آن را جدیتر میکند.
رضاخان انگیزه برای کشف حجاب داشت اما این که با سرعت آن را عملیاتی کند و با شدت وحدت آن را دنبال کند، بعد از سفر به ترکیه صورت میگیرد.
در افغانستان، این مساله زودتر از ایران روی میدهد، امان الله خیلی جدی دست به اصلاحات میزند ــ البته اصلاحات به تعبیر خودشان ــ و بنیانهای فرهنگی و اجتماعی را در راستای غربی شدن نابود کردن، اصلاحات نیست.
رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و امانالله در افغانستان اصلاحاتی را در جامعهشان به وجود میآورند.
در ترکیه کشف حجاب با شدت و حدت ایران اجرا نشد. اما با نهادهای دینی در ترکیه به شدت برخورد شد.
رضاخان پس از بازگشت از سفر حکم را ابلاغ میکند و از وزرای خود شروع میکند. به آنان دستور میدهد، باید زنان و دختران خود را بیحجاب همراه داشته باشید و در جنبشهایی که به مناسبت کشف حجاب در ایران برپا میشود، حضور بیابید تا این الگویی شود برای همه در طبقات پایین ادارات و جامعه تسری پیدا کند.
حقانی: این موضوع نقل شدهاست، دو نکته از این موضوع برداشت میشود، یکی اوج ذلت و وابستگی رضاخان در مقابل بیگانگان است که در چنین مقولهای که حرام خدا را حلال میکنند و پا بر روی احکام الهی میگذارند، باید در مقابل بندگان و استعمارگران ذلیل باشد.
از سوی دیگر هدفشان این است که بگویند ته ماندهای از غیرت و تعصب را داشت اما ناراحت بود و علیرغم ناراحتی چنین دستوری را صادر کرد. البته خودم این قول و نگاه را باور ندارم. رضاخان یک فرد بیشخصیت و لمپن بود، که این کارش در راستای زندگانی و تربیتی که داشت، صورت مي گرفت.
رضاخان از ابتدایی که وارد تهران میشود، در بازار سرچشمه شروع به کار میکند و در یک حمام فعالیت میکند، مدتی بعد نزد داییاش در چهار راه امیراکرم مشغول خیاطی میشود و بعد وارد قوای قزاق میشود. در تمام مدت رضاشاه مدام مرتکب اقدامات غیراخلاقی و ناهنجار میشود. شرابخواری، بدمستی، ایجاد مزاحمت برای نوامیس، چاقوکشی و قمهکشی در پرونده رضاخان قلدر به کرات مشاهده میشود.
رضاخان تربیت دینی درست و اجتماعی نداشت. حتی شایعه است که دایی او از طرفداران فرقه ضاله بهاییت است. بعضی از گزارشهای سیاحان غربی نیز حکایت از حضور رضاشاه در محافل بابیان و بهاییان دارد. موسیو واخن فورت سیاح هلندی گزارش کرده که در منزل حاجی آخوند بابی، رضاخان را دیدم. رضاخان به احکام دینی پایبند نبود و از لحاظ اخلاقی و تربیتی اجتماعی نیز به شدت منحط بود و عمده عمر خود را در خانههای فساد و محلههای بدنام شهر را گذرانده است. اینها گزارشهایی است که تا قبل از سلطنت رضاخان، بر جای مانده است. رضاخان زورگیری، قمهکشی و دیگر جرایم را مرتکب شده است. رضاخان وقتی برای اجرای منویات استعمار انتخاب میشود، مستعد انجام چنین اقداماتی بود.
حقانی: رضاخان مصمم به ترویج بیحجابی در ایران بود، به همین جهت به همه شهرها، روستاها و شهرستانها نیروهای خود را اعزام میکند و دستور میدهد که از تردد زنان با حجاب جلوگیری میشود.
سلسله اقداماتی صورت گرفت تا تردد زنان باحجاب در شهرها ممنوع شود، رفتن زنان به حمام عمومی قدغن شد. سوارشدن زن به اتوبوس ممنوع شد، رفتن زنان باحجاب به قبرستان ممنوع شد و با سبوعیت و خشونت در سراسر ایران اجرایی کرد. نیروهای امنیه به دوردستترین روستاها رفته و زنان محجبه را تحت تعقیب قرار داده و چادر از سرشان میکشیدند، این چادرها را در یک بلندی به آتش میکشیدند، انگار که یک فتح نمایان انجام دادهاند. زنان باحجاب در خیابان مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند، شوهران و همسران این زنان تحت تعقیب قرار میگرفتند. اقدامات گسترده عملیاتی را در این زمینه به اجرا گذاشتند. کارهای تبلیغاتی نظیر برپایی جشنهای کشف حجاب نیز برگزار شد.
اگر به عکسهای این جشنها نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همه به اجبار در این جشنها حاضر شدهاند. زن روستایی را از کردستان در جشن حاضر میکنند. زنان مظلوم، یقه پالتو را بالا میکشند و کلاه خود را تا پایین به سر میکشند تا بدین وسیله حجاب خود را رعایت کنند. پس از مدتی بخشنامه میشود که زنان حق ندارند یقه پالتو را بالا کشیده و کلاه را پایین بکشند. تمام جزئیات زندگی مردم، مدنظرشان بود و در آن دخالت میکردند. در مشهد مقدس، پاکروان استاندار خراسان با افتخار نامه مینویسد و عنوان میکند که تا دیروز موفق شدیم از تردد زنان با حجاب در معابر جلوگیری کنیم، از فردا مقدر شده تا ورود زنان با حجاب به حرم رضوی ممنوع شود. در اسناد کشف حجاب عنوان شده است بالاخره برای نماز خواندن به چادر نیاز است و باید پوششی داشته باشند، عنوان کردهاند که برای چند دقیقه نماز، اشکالی ندارد. در اسناد آمده، زنان میتوانند با روسری به مجالس ختم بروند، جواب دادهاند خیر به هیچ وجه نمیتوانند. با این برنامهریزی گسترده برای عملیاتی کردن کشف حجاب، اقدام میکردند.از جهت زمینهسازی نیز با استفاده از کانون بانوان که توسط صدیقه دولتآبادی تشکیل شده بود. اینها مقدمات ذهنی داشتند و در جریان کشف حجاب نیز حمایت فکری و ذهنی از این پدیده در قالب روزنامهها، نشریات، اجتماعات و جشنها تعقیب میکردند.
حقانی: برعکس، اتفاقاً یک مقاومت گسترده در سطح جامعه علیه کشف حجاب روی داد. قیام به شکلی که در گوهرشاد که 6 ماه قبل از کشف حجاب رخ داد، شاید در کشور روی نداد. اما واقعاً یک مقاومت منفی و گسترده از سوی مردم در جریان بود. خاطرات رجال عصر پهلوی گویای این موضوع است. اینها از گروههای اولیه برای ترویج بیحجابی با استفاده از زنانشان بودند. صدرالاشراف وزیر دادگستری رضاشاه عنوان میکند که رضاشاه چندین بار خواسته همسر و دخترانشان را بدون حجاب در جشنها حاضر کند. صدرالاشراف در جواب میگوید، اگر اجازه دهید فعلاً مدیران و کارمندان این اقدامت را انجام دهند، بعد نوبت ما میرسید. مدام طرفه میرفته است اما یک روز رضاشاه میگوید، طفره نرو و حتماً این کار را باید انجام دهی. به همسرم گفتم که باید طبق دستور رضاشاه عمل کنی، همسرش در جواب میگوید، خودم را میکشم. این وزیر دادگستری رضاشاه است که چنین میگوید. آقدر فشار رضاشاه افزایش مییابد که به همسرش میگوید اگر چنین نکنید کشته میشوم. اینگونه بود که همسر و دختران وزیر دادگستری حاضر میشوند تا به صورت بیحجاب در جشن حضور یابند. از فردای آن روز همسر صدرالاشراف به دلیل فشار روحی و روانی بیمار میشود و تا یک سال بعد که جنازهاش از خانه خارج شد، هیچگاه در مجامع عمومی و خیابان حاضر نشد.
این خاطرات یک رجل سیاسی و وزیر رضاشاه است. در خانوادههای دیگر نیز میتوان عکسالعملها را پیشبینی کرد.
یکی از نظامیان، اسلحه خود را در منزل میگذارد تا اگر برای کشف حجاب به منزلش آمدند، زن و دخترانش خود را بکشند. اینها در خاطرات مردم، اسناد و نوشتهها وجود دارد. کارمندی به شدت تحت فشار رئیس اداره خود بود که همراه همسر خود به صورت بیحجاب حاضر شود، اما کارمند وصیتنامه خود را نوشته و با خوردن تریاک خودکشی میکند تا زیر بار این ننگ نرود.
این که زنی 6 سال از خانه خارج نشود، برای این که حجاب خود را حفظ کند، موضوع بسیار مهمی است. در حالی که خارج شدن از منزل امری ضروری بود و زنان برای رفتن به حمام، تهیه مایحتاج، رفتن به قبرستان و ... نیاز به خروج ازمنزل داشتند. اهالی محل، دیوارهای منازل خود را سوراخ کرده بودند تا بتوانند از آن برای رفتن به حمام استفاده کنند و از آخرین منزل در کوچه به ابتدای کوچه و حمام برسند.
مقاومت مردم در این زمینه بسیار گسترده بود. در اسناد آمده مدیر مدرسه، و ... علیه کشف حجاب سخن گفتهاند اما فشار خیلی گسترده است. در قیام گوهرشاد، هرچند قانون ابلاغ نشده اما کشف حجاب در حال انجام است. علما درباره لباس متحدالشکل و وضعیت حجاب ناراضی هستند.
نمونه سرکوب گوهرشاد را رضاشاه درصدد بود تا در حرم حضرت معصومه در قم به اجرا درآورد. دنبال بهانه میگشت تا یک حرکت علنی علیه کشف حجاب صورت بگیرد، اقدام سرکوبگرانه انجام شود.
وقتی خبر سرکوب گوهرشاد را به رضاشاه میدهند، با لبخند در جلسه دولت میگوید: کار گوهرشاد هم تمام شد. این خشونت و برنامهریزی گسترده واقعاً مردم را مستاصل کرده بود و توان زندگی عادی را از مردم گرفته بودند، خشونت رضاخان با کشتار و سرکوب همراه بود.
نقل است هنگام تبعید رضاشاه، وقتی در خیابانهای تهران به سمت تبعیدگاه میرفت، زنان چادر سر کرده و به خیابان آمدند و شروع به راه رفتن کردند. در اسناد ابتدای شهریور 1320 به روشنی آمده و شهربانی غافلگیر میشود و میگویند در مقابل این اقدام مردم چه باید انجام دهیم. آن موقع زنان باحجاب با طعنه و مسخره به رضاخان میگفتهاند: وقتی که مهتر بودی از حالا بهتر بودی. یعنی وقتی مهتر سفارت بودی شرایط بهتری نسبت به حالا شدایت و با این پرونده سیاه و خفت و خواری مواجه نبودی. مقاومت خاموش مردم نباید نادیده گرفته شود. پس از رفتن دیکتاتور زنان ایرانی باحجاب در مجامع حضور یافتهاند.
حقانی: اینگونه نیست که سیاست کشف حجاب در ایران هیچ توفیقی نداشت. بالاخره بخشی از جامعه ایران و زنان ایرانی تحت تدثیر این تبلیغات قرار گرفتند.
در آن سالها فشار برای کشف حجاب وجود دارد و از سوی دیگر نیز برای برگزاری مراسم و شعائر اسلامی نیز فشارهایی وارد میشود. از همه طرف راهها بسته است. در یک مقطع، بخشی از زنان ایرانی، نه تعالیم اسلامی در خصوص حجاب و دین را دریافت میکنند و از سوی دیگر زمینه برای کنار گذاشتن حجاب فراهم است. بالاخره بخشی از جامعه ایرانی تحت تأثیر این قانون قرار گرفت که متأسفانه در دوره محمدرضا پهلوی به شکل ناملموسی گسترش یافت. فرق محمدرضا و پدرش در مقوله برخورد با حجاب در این است که رضاشاه با قلدری و با یک حرکت ساختارشکنانه وارد موضوع میشود. محمدرضا ابتدا قدرت لازم را نداشت اما بعد این نکته را دریافت که به جای سرکوب باید یک نوع تزریق تدریجی سم تفکر غربی و برهنگی در جامعه ایرانی کار خود را پیش ببرد.
در قالب نشریات، نمایشنامه، تئاتر، فیلم، تلویزیون و ... اقدامات خود را پیش میبرد. آنگاه میبینیم که در صفحه اول یک مجله عکس عریان یک زن منتشر میشود.
سم بیحجابی و تفکر غربی در بخشی از زنان ایرانی مؤثر افتاد، هرچند بخش عمدهای را تشکیل نمیداد. جامعه ایرانی، جامعه باعفت و باحیایی است علیرغم سیاستهای پهلوی، باحیا باقی میماند. اما رژیم پهلوی به شدت بیحیاست و به شدت به سمت بیعفتی پیش میرود. در سالهای اخر عمر پهلوی دوم، جشن هنر شیراز برگزار میشود، نمایشنامه خوک بچه آتش در پیادهرو برگزار میشود که آمیزش یک زن و مرد را در خیابان به نمایش میگذارد. اما جامعه ایرانی مقاومت میکند و مقاومتش گسترش مییابد.
هرچند بخشی از جامعه ایران با ابزارهای سینما، تلویزیون و ... تحت تأثیر قرار گرفتند با پیروزی انقلاب و به ویژه در سالهای ابتدایی آن شاهد تحول و انقلاب درونی به ویژه در زنان روی میدهد و نوعی استقبال داوطلبانه از حجاب و تغییر زندگی را شاهد هستیم.
شهریور سال 1320 با شرایط امروز قابل مقایسه نیست. در آن سالها، جامعه ایرانی به سنتها پایبند هستند و هجوم به جامعه به گستردگی شرایط امروز نیست. امروز شبکههای متعدد به زبان فارسی در ماهواره، اینترنت را نداشتیم. هنوز انقلاب معنوی در جامعه مقاوم است و زایندگی دارد. کشف حجاب سیاسی برای نابودی جامعه ایرانی و جوامع اسلامی بود. زن باحجاب میآید و در عرصههای مختلف نقشآفرینی میکند. این نشاندهنده ناتوانی سیاست کشف حجاب است. زنان ایرانی با رعایت حجاب در عرصههای مختلف حضور مییابند و در انقلاب اسلامی نیز زنان همراه فرزندان خود در تظاهرات عاشورای سال 57 شرکت میکنند. زنان با اتکا به حجاب در سرنگونی رژیم شاه نقش جدی داشتند. بعد از انقلاب نیز از دفاع مقدس و در صحههای دیگر زنان حضوری فعال و موثر داشتهاند.
حقانی: کشف حجاب برای آزادی بود اما آزادی از قید دستورات اسلام و این که زن بنده شهوترانی دوران مدرن شود. این عین بندگی است. از بندگی خداوند که عین آزادگی است خارج کرده و به بندگی کمپانیها و شرکتهای غربی درآوردند. بدن زن یک محرک و مشوق برای فروش کالا شد. از جسم زن هم برای تولید استفاده میشود و کمترین حقوق را به زنان کارگر میدادند. از شخصیت، جنس و ویژگیهایش برای تبلیغ و ترویج کالاها و محصولات و فرهنگ غربی استفاده شد. پهلویها باوری به گفتههای خود مبنی بر آزادی زن نداشتند، تعدادی از نمایندگان زن مجلس وقتی صحبت میکردند، نمایندگان مرد، مسخرهشان کرده و آنها را به حساب نمیآوردند. بعد متلک زشت نثارشان میکردند، این مساله در اسناد وجود دارد.
به نظرم آزادی زن را به معنای واقعی کلمه با انقلاب اسلامی تجربه کردیم. حضرت امام(ره) در جریان انجمنهای ایالتی که بحث آزادی زنان مطرح بود، عنوان کردند که مگر مردان ما آزاد هستند که دنبال آزادی زنان هستید. پس معلوم است که دنبال چیز دیگری هستید. میخواستید زنان را از قید حجاب و عفت آزاد کنید.
متأسفانه قصد این بود که زن ایرانی از هر قیدی آزاد شود، این سیاست در بخشی از جامعه رخ داد و در حال فراگیری بود که با وقوع انقلاب اسلامی به داد ایران و نسل ایرانی رسید.
در کمپین یک میلیون امضا تکاپوهایی انجام شود و در کنوانسیونها مواردی وجود دارد که بحث زنا را نادیده بگیرند. کشورهای اسلامی مثل ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا باید پیششرط مجازات زنا را بردارد و آزاد شود.
در کمپین یک میلیون امضا به صراحت اعلام میشود زن حاکم بر بدن خود است و با تمکین زن از شوهرش مخالفت میشود و میخواهد با کس دیگری ارتباط داشته باشد. این ساختارشکنیهایی که صورت میگیرد از آن دوره شروع شد. قصد نهاییاش هم این است.
در ماجرای سکینه آشتیانی، که غربیهای آن را بزرگنمایی کردهاند، این زن علاوه بر شرکت در قتل همسرش مرتکب زنای محصنه شده است. این را به عنوان یک سوژه حقوق بشری مطرح میکنند و قبل از آن فیلم سنگسار ثریا را میسازند. برای مقابله با نظام از این پدیدهها استفاده میکنند. بالاخره در این پرونده گناهی انجام شده و خونی ریخته شده است. این گناه طبق دستور قرآن حد دارد. ام جاوری فضاسازی میشود که حتی حریم خانوادهها را نابود میکنند. همسر خیانت کرده و در قتل شریک زندگی شرکت میکند.
در سریالهای غربی که از سیما پخش میشود دقت کنید، در این سریالها خانوادهای نمیبینید هنرپیشهها یا جدا شدهاند یا در حال جداشدن هستند و خانوادهای وجود ندارد. این سریالها بطن خانواده غربی را نشان میدهد. خانواده در غرب با بهانه آزادی زن به این روز افتاده و به فروپاشی رسیده است. خطر انقراض نسل بشر است، وقتی خداوند، حدود الهی را تبیین کرده برای این است که نسل بشر پاک بماند.
جریان پنهان صهیونیسم، حیات طیبه را هدف قرار داده و برای رسیدن به این هدف نابودی نسل بشر را نیز مدنظر دارد.
یکی از کارکردهای تهاجم فرهنگی غربی، ایجاد بحران هویت است. یک کشوری بودیم که با مناسبات از دین و سنتهایی که از قدیم گرفته بودیم، زندگی میکردیم. حالا این که به دلایلی عقب افتادیم که بخشی از آن داخلی و بخش دیگر آن خارجی است. استعمار نقش جدی در عقب نگه داشتن ایران دارند و جای پرداختن آن در این مبحث نیست.
اما براساس مبنای دینی و زیست دینی خودمان یک هویت یافتیم. هویتی که زن ایرانی در آن تعریف شده، وظایفش، کارکردش و ... تعریف شده است. حالا مبانی و جهانبینی غربی که یک جهانبینی سکولار و مبتنی بر نفسانیات است به جامعه ما هجوم آورده است و میخواهد تغییر ساختار فرهنگی به وجود بایورد. در این تغییر ساختار، اگر جامعه هدف مورد اصابت تیر دشمنی قرار گیرد، از آن مولفههای هویتی خود فاصله میگیرد.
نوع لباس پوشیدن، نوع رفتار و همینطور سلسله مراتبی تغییر ایجاد خواهد کرد. شهید مدرس میگوید: عنقریب میبینیم که روستایی ورامین به شهر میآید و کت و شلوار سفید پوشیده و کلاهی بر سر میگذارد و به جای سلام و علیک، کلاه خود را به نشانه ادب از سر برمیدارد. اما فقط همین.
این روستایی تا دیروز کار میکرد، تولید و دامپروری میکرد و در یک فضای خاص سنتی پرورش یافته بود و هویت داشت اما با این روند بیهویت میشود که به تقلید میمونوار از غربیها د ر همین حد تن میدهد.
تفکر غربی این ظرفیت را ندارد که در نقاط دیگر تعقیب شود. تفاوتهای جغرافیایی و ... این نوع زیست را از لحاظ پوشش، معماری، ساختمانسازی و ... داشته باشیم. در جریان از خودبیگانگیف فرد هویت اول خود را از دست میدهد و واجد هویت بعدی نیز نمیشود، الا در حد تقلید تهوعآور از فرهنگ غربی و مهاجم، که سرنوشت جامعه ایران در عصر پهلوی و جوامع آفریقایی و آسیایی در دوران معاصر است.
این کشورها نمیتوانند غربی شوند و به نوعی تناقض دچار میشوند. در بخشی از زن ایرانی و مرد ایرانی از خودبیگانگی در عصر پهلوی زخ داد. مولفه نظمپذیری و انضباط که در فرهنگ غربی وجود دارد، اینها کنار گذاشته شد. و یک انسان هرهری مذهب را در آن عصر شاهد هستیم.
حقانی: هنوز در شرایط خطرناکی قرار داریم، نه از این جهت که جامعه ما به سمت بیحجابی سوق داده میشود بلکه از جهت هجمهای که علیه جامعه ما و بخصوص زنان و دختران وجود دارد.
در کشورهای اسلامی این بحران و وضعیت وجود دارد، اگر در راستای تعمیق بینش دینی مردم حرکت کنیم و در زمینه الگوسازی بتوانیم الگوهای موفقی را در جامعه معرفی کنیم. از این الگوها در جامعه موارد فراوانی وجود دارد. به نظر من آینده حجاب در جامعه ایران میتواند، بهتر از وضعیت فعلی باشد.
اگر انفعالی برخورد کرده و دست روی دست بگذاریم بالاخره فرهنگی غربی با استفاده از امکانات خود در جامعه و خانواده ما حضور پیدا میکند.
در دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی تلویزیون نبود. انقلاب تکنولوژی مؤثر است، فاصله بین تلگراف تا تلویزیون 100 سال است. اما از تلویزیون تا ماهواره یک فاصله بیست ساله وجود دارد. اما در حال حاضر همه گیر شده است.
یکی از افتخارات، اتصال روستاها به شبکه اینترنت است. در حال حاضر چالش اینترنت پرسرعت در ایران مطرح است. موانع طبیعی در حال از بین رفتن است. اگر منفعل برخورد کنیم، بازندهایم و وضع حجاب مطلوب نخواهد بود.
باید با برنامهریزی گسترده، شرایط لازم را فراهم کنیم. این مساله با بخشنامه روی نمیدهد. باید در تولید الگوهای پوشش اسلامی واقعاً کار گسترده انجام دهیم و از ظرفیت زنان در این زمینه بهره ببریم. روی بینش دینی تاکید فراوان دارم، در این زمینه باید سرمایهگذاری اساسی انجام دهیم. از ابزار هنر، رسانه استفاده کنیم.
واقعاً برخی از فیلمها و سریالها نه تنها مشوق حجاب نیستند بلکه مخرب هستند و الگوهای نامطلوب ارائه میدهند. باید به شکل گسترده و «جهادی فرهنگی» در زمینه ترویج فرهنگ حجاب حرکت کنیم. باید جلوی برخوردهای سلیقهای گرفته شود.
میتوانیم از ظرفیت نخبگان اعم از زنان و مردان برای بهتر شدن شرایط حجاب بهره برده تا در آینده جامعهای طیب و طاهر داشته باشیم.
ارتقای بینش دینی مردم را مجددا مورد تأکید قرار میدهم، برخی از افرادی که به صورت بدحجاب در جامعه ظاهر میشوند، تعمدی برای بدحجابی ندارند، واقعاً این دانش به آنان منتقل نشده است. از طرفی شرایط نامطلوب اجتماعی هم به آنان فشار میآورد. به طور مثال دختری که از روستا به تهران میآید در دانشگاه تحصیل میکند، در اطرافش شرایط آن گونهای که در محل سکونتش بوده، نیست. اگر فضا را تغییر دهیم، این گسترش موج در جاهای دیگر، متوقف میشود.
باید الگوهای موفق در عرصه حجاب را در فیلم، کارتون و بازیهای رایامهای تبلیغ و ترویج کنیم و جلوی موج مهاجم که برای نابود کردن هست و نیست ما فعالیت میکند را بگیریم. ظرفیت زنان و دختران برای مقابله با تهاجم فرهنگی به مراتب بیشتر از مردان است و باید از این ظرفیت نهایت استفاده را ببریم.
ستاد احیاء امر به معروف و نهي از منكر شهرستان اصفهان
کشف حجاب در ایران پدیدهای ناشی از آشنایی با غرب و تجددخواهی افرادی است که افکار و زندگی غربی را تجربه کرده بودند و میکوشیدند زنان ایرانی را نیز مانند زنان اروپایی بعد از رنسانس بدون حجاب و نیمه عریان سازند و البته لباس مردان را نیز تغییر دهند. درحالی که....
کشف حجاب در ایران پدیدهای ناشی از آشنایی با غرب و تجددخواهی افرادی است که افکار و زندگی غربی را تجربه کرده بودند و میکوشیدند زنان ایرانی را نیز مانند زنان اروپایی بعد از رنسانس بدون حجاب و نیمه عریان سازند و البته لباس مردان را نیز تغییر دهند. درحالی که نخستین نشانههای کشف حجاب را میتوان در دربار ناصرالدین شاه قاجار و سپس در محافل روشنفکری مشاهده نمود، رسمیت یافتن آن به دوره دیکتاتوری رضا شاه پهلوی باز میگردد.
رضاخان که پیش از رسیدن به مقام پادشاهی خود را فردی دیندار و پایبند به اصول مذهب نشان داده بود، پس از به قدرت رسیدن به تدریج ماهیت اصلی خود را نمایان ساخت. او که به نام تجددگرایی، تضعیف ارزشهای دینی را سر لوحه برنامههای نوسازی فرهنگی خود قرار داده بود، طی اقداماتی مخالفت عملی خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامی جامعه آغاز کرد.
(مدنی، ج.1، 1361: 117-119) از جمله این اقدامات میتوان به حضور روز افزون میسیونهای مذهبی، تاسیس مدارس جدید، بازگشت اشراف زادگان تحصیل کرده از فرنگ، تاسیس کانونها و انجمنهای روشنفکری، تغییر نظام آموزشی، اجباری کردن استفاده از کلاه شاپو، صدورقانون متحد الشکل نمودن البسه، کشف حجاب بانوان، ترویج بی قیدی در میان زنان، جلوگیری از حضور زنان باحجاب در پارک ها، سینماها، تاترها، هتلها و سایر مراکز عمومی و… اشاره نمود.
در مرحله نخست سیاست نوسازی فرهنگی رضاخان در سال 1307 اتباع ذکور ایرانی موظف شدند لباسهای متحد الشکل با کلاه خاص شبیه فرانسویان (کلاه پهلوی) بپوشند. بااجباری کردن این قانون به تدریج تعداد کت وشلوار پوشها زیاد شد. درسال 1313رضاخان سفری به ترکیه داشت و در آنجا به شدت تحت تاثیر اقدامات کمال پاشا (آتاتورک) قرار گرفت و رمز ترقی و پیشرفت کشور را در تغییر کلاه پهلوی به کلاه شاپو و رفع حجاب از زنان دید(کشف حجاب در ایران، 1379 :17)
با آغاز سال 1314 تبلیغات حکومتی در مورد کشف حجاب به اوج خود رسید. علی اصغر حکمت- وزیر معارف - در فروردین 1314/1935 در مدرسه شاپور شیراز جلسهای تشكیل داد و از اصناف مختلف دعوت كرد. در این مراسم عدهای دختر جوان بدون حجاب به اجرای برنامه پرداختند.(بصیرت منش: 1378، 190) همچنین در 17 دی ماه 1314/1936 رضاشاه، همسر و دو دخترش بدون حجاب در مراسم فارغالتحصیلی دانشسرای تهران شركت كردند. شاه در این مراسم که خطاب به فارغ التحصیلان گفت: «بی نهایت مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه دانائی و معرفت به وضیعیت خود آشنا شده و پی به حقوق ومزایای خود بردهاند. ما نباید از نظر دور بداریم که در سابق نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد و نصف قوای عامله مماکت عاطل بود....شما خانمها این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هائی که دارید برای ترقی کشور استفاده نمائید.» (مکی،ج.6 1362: 259-258) با این اقدام از سوی رضا شاه پروژه کشف رسما کلید خورد.
همزمان با اجرای جشنها و برنامههای طراحی شده ازسوی دولت برای ترویج کشف حجاب، یک سلسله مقالات به نظم و نثر در جراید منتشر و در آنها از نقاب و حجاب زنان انتقاد به عمل آمد. پلیس نیز مامور شد با خشونت تمام به مبارزه با حجاب اسلامی ـ به هر شکل ـ بپردازد. (مدنی،ج.1، 1361: 120)
با وجود تمام تبلیغات و اقدامات، مردم ایران در مقابل تغییر پوشش مقاومت میورزیدند. برنامه کشف رضا خان همچنین با مخالفتهای گستردهای از سوی علما مواجه شد. در شیراز آیت ا... فال اسیری (بصیرت منش، 1378 :419 -418 ) و در تبریز آیت ا... انگجی و آیت ا... آقا میرزا صادق آقا به اعتراض شدید پرداختند. (بصیرت منش، 1378: 404) فالی دستگیر وزندانی و علمای تبریز توقیف، زندانی و یا تبعید شدند.در دیگر نقاط ایران نیز به همین ترتیب حرکتهایی در اعتراض به رضا شاه صورت گرفت. این سلسله مبارازات نهایتا با وقوع قیام گوهر شاد و به خاک و خون کشیده شدن مردمامی که در برای دفاع از باورهای اصیل خود در پناه حرم امن امام رضا(علیه السّلام) در مشهد تجمع کرده بودند، به اوج خود رسید.
اگر میخواهید از کشف حجاب و سیاست رضاشاه در بی حجاب کردن زنان ایرانی بدانید به منابع زیر مراجعه نمایید:
1- تغییر لباس و كشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378. این كتاب در دو قسمت مقدمه در نود و چهار صفحه و اسناد در ششصد و هجده صفحه به همراه تصاویری از جریان كشف حجاب در پایان انتشار یافته است. در این كتاب دویست و هشت سند تاریخی ارزشمند، از روزگار پهلوی اول بازنویسی و به همراه نمونهای از اصل اسناد ارایه گردیده است.
2- واقعه كشف حجاب، اسناد منتشرنشده از واقعه كشف حجاب در عصر رضاخان، به كوشش سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، تهران، 1371. این كتاب هم شامل دویست و بیست و شش سند تاریخی به همراه متن اصلی از جریان كشف حجاب در دورهی رضاشاه است.
3- خشونت و فرهنگ (اسناد محرمانه كشف حجاب (1322- 1313)، مدیریت پژوهش و آموزش، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1371. در این كتاب اسناد روند اجرایی كشف حجاب عمدتاً اسناد وزارت كشور (شامل پانصد و هفتاد و یك سند) از شهرهای مختلف انتخاب و بازنویسی گردیده است. در پایان كتاب شش قطعه عكس مربوط به موضوع كتاب نیز مندرج است.
4- حكایت كشف حجاب (جلد 2 و 1)، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381. مؤسسه قدر ولایت در این كتاب دو جلدی اسناد و خاطراتی از جریان كشف حجاب كه در آثار قبلی انتشار یافته را گردآوری و با مصاحبههای جدید به صورت موضوعی تدوین و منتشر نموده است.
5- كشف حجاب، زمینهها، پیامدها و واكنشها، مهدی صلاح، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384. كتاب فوق جدیدترین پژوهش پیرامون كشف حجاب در ایران است كه محقق با بهرهگیری از منابع تجددگرایی و كشف حجاب در دورهی رضاشاه، زمینهها و مقدمات اعلام كشف حجاب و چگونگی اجرای آن، سیر كشف حجاب در نواحی مختلف ایران، واكنشهای اجتماعی در برابر كشف حجاب، و سرانجام پیامدهای كشف حجاب را بررسی نموده است. در كتاب تصاویر از اسناد و عكسهای منتشرشده در مطبوعات دورهی پهلوی اول هم درج شده است.
6- كشف حجاب، فاطمه حیدریان، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1379. این كتاب كه مجلد هفتم از مجموعه دانستنیهای انقلاب اسلامی برای جوانان به حساب میآید، روایت ساده و روانی را برای مخاطب از جریان كشف حجاب ارایه داده است.
7- سیاست و لباس (گزیده اسناد متحدالشكل شدن البسه 1307- 1318)، به كوشش سید محمدحسین منظورالاجداد، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1380. دكتر سید محمدحسین منظورالاجداد از اساتید بنام سندشناسی در كتاب فوق بیش از سیصد سند تاریخی را كه بخش مهمی از آن به تغییر لباس زنان و كشف حجاب و لباس روحانیت مربوط میشود، گردآوری و بازنویسی نمودهاند. مؤلف محترم تصریح نموده است این تعداد حجم اندكی از اسناد این موضوع است كه به علت عدم فهرستنویسی اسناد شهرستانها به این میزان بسنده شده است.
8- رسایل حجابیه (شصت سال تلاش علمی در برابر بدعت كشف حجاب)، دفتر اول و دفتر دوم، رسول جعفریان، قم، انتشارات دلیل ما، 1380. استاد جعفریان از تلاشگران عرصه پژوهش تاریخ و فرهنگ اسلامی كشورمان كه خداوند توفیقاتشان را روزافزون كند در كتاب ارزشمند فوق پس از ذكر مقدمهای مبسوط بیش از سی رساله حجابیهای كه توسط علما و فقهای شیعه در ایران نگاشته شد، گردآوری و منتشر نمودهاند. برخی از این رسایل خود شامل چند رساله هستند. از موارد جالب توجه در این كتاب تهیه و درج كتابشناسی حجاب است كه از ضروریات اهل تحقیق به شمار میرود. استاد جعفریان گزارشی از این دو جلد كتاب مفصل (1450 صفحه) را با نام داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب در دویست و نود صفحه در سال 1383 در مركز اسناد انقلاب اسلامی انتشار دادهاند.
9- كشف حجاب، نشست تخصصی، با حضور مهستی ابوذرجمهری، حوریه سعیدی، مهدی صلاح، عبدالمجید معادیخواه، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384. مؤسسه پژوهشهای سیاسی در سلسله نشستهای تخصصی كه برگزاز نمود در نشست چهارم با حضور صاحبنظران و پژوهشگران به بررسی كشف حجاب پرداخت كه مجموعه سخنرانی این نشست تخصصی در كتاب فوق ارایه شده است.
نویسنده: علی عباسی مزار
منبع: روزنامه کیهان 14 دي 1390
وی در سفرنامه خود تحت عنوان «حیرت نامه سفرا» به وضعیت زنان در غرب و به ویژه به بی بند و باری آنان اشاره می کند. ایلچی در کتاب خود می نویسد خانمها در غرب در میهمانی های مختلط با مردها شرکت می کنند، بدون این که حجابی داشته باشند و با حیرت و حسرت از این مساله یاد می کند. ما در اواخر دوران محمد شاه و دوران ناصر الدین شاه شاهد ظهور فرقه بابیت و بهائیت در ایران هستیم که در صدد شکستن ساختارهای فرهنگی و اجتماعی در کشورمان بودند. اساسا فرقه بابیه و بهائیت برای این به وجود آمدند که بتوانند اقتدار تشیع و اقتدار روحانیت شیعه را در ایران از بین ببرند و یکی از مسائلی که این فرقه دنبال می کرد تشویق بی حجابی بود. برای اولین بار در دشت بدشت حد فاصل شاهرود و مشهد طاهره قره العین یکی از زنان بهائی -که به فعالیت های تروریستی هم مشغول بود و حتی نقشه ترور عموی خود مرحوم ملا صالح برقانی را که یکی از روحانیون برجسته بود،کشیده بود- در جلسه ای که بابیها برگزار می کنند تا برنامه کاری آینده خود را مشخص کنند، بدون حجاب ظاهر می شود. تعدادی از بابیها که فکر نمی کردند اینها تا این حد ساختارشکن باشند، همانجا دچار تردید شده و از این گروه جدا می شوند و عده دیگر نیز این فرقه را همراهی می کنند. عمده کسانی که در دوره ناصر الدین شاه و در دوران مشروطه در صدد ترویج بی حجابی در ایران بودند، به این فرق ضاله مربوط شده و با آنها در ارتباط بودند. پس از انقلاب مشروطه نیز برخی از اعضای وابسته به فرقه ضاله بابیت و بهائیت در این فعالیت ها شرکت داشته و در همه جا هم نفوذ می کردند. از نهضت مشروطه گرفته تا نهضت جنگل و بعد هم این مساله وارد دوران رضاخان شده و عملا زمینه کشف حجاب را در ایران اینها فراهم می کنند و رضاشاه دستور نهایی را صادر می کند. در دوره مشروطه مردم ایران نسبت به رواج بی بند و باری معترضند که این بی بند و باری هم شرب خمر و هم بی حجابی را در بر می گیرد. برخی از مطبوعات آن دوره مروج و مشوق نوعی آزادی برای زنان بودند؛ البته با شعارهای عامه پسند مثل آموزش زنان که فی نفسه بحث خوبی است و زنان ما باید دانش آموخته شوند تا بتوانند خانواده خودشان را بهتر اداره کنند و در امور کشور فعال تر شرکت کنند. با این شعارها، گروه های فمینیستی در آن دوره وارد ایران شده بودند؛ اما در پشت این شعارها هدف خود را که همان ساختار شکنی است دنبال می کردند. هنوز جامعه ایرانی آماده پذیرش کشف حجاب نیست و آنان با پیش کشیدن مباحثی چون آزادی زنان و ارائه گزارش هایی از وضعیت زنان در غرب، اهداف خود را که همانا سوق دادن زنان ایرانی به سمت بی بند و باری بود دنبال می کردند. به عنوان مثال احسان الله خان که وابسته به فرقه ضاله بهائیت و عامل نفوذی هم در نهضت مشروطه و هم در نهضت جنگل است، وقتی جنگلی ها رشت را به تصرف خود درمی آورند، زنها و مردهائی که از میرزا کوچک خان حمایت کرده بودند، به استقبال آنان می آیند و در آنجا احسان الله خان خطاب به زنان محجبه انقلابی ایران می گوید که این کفن های سیاه چیست که به دور خود پیچیده اید؛ خود را از این قید و بند خلاص کنید. وقتی که میرزا کوچک خان وارد رشت می شود، مردم متدین و انقلابی شهر در مقابل میرزا می ایستند و به وی می گویند خون خواستی، دادیم؛ جان خواستی، دادیم؛ جوانانمان را دادیم؛ سرمایه هایمان را دادیم؛ اما دینمان را نمی دهیم. میرزا متعجب می شود و می پرسد که چرا این صحبت را می کنید و مردم نیز گفته های احسان الله خان را برای میرزا تعریف می کنند. میرزا متعجب می شود و با توجه به سابقه ذهنی که از احسان الله خان داشت، در این شرایط اطمینان حاصل می کند که وی یک شخص ضد دین است و از همان جا حساب خود و نهضت جنگل را از احسان الله خان جدا می کند که این مساله موجب کودتای احسان الله خان در نهضت جنگل می شود.
پس از کودتای 1299 شاهد فعالیت گسترده متجددین زیر چتر حمایتی حکومت کودتا هستیم. این گروه ها کار خود را از قبل یعنی از سال 1293 در مطبوعات از جمله در روزنامه «کاوه» که توسط تقی زاده و دیگران منتشر می شد، آغاز کرده بودند و بحثشان این بود که باید از طریق دیکتاتوری منور یا مشت آهنین شرایط ایران تغییر کند. این گروه که 53 نفر از رجال برجسته غرب گرا در دوران مشروطه بودند، و این زمینه فکری را فراهم کرده بودند بعد از کودتا به خدمت رضاخان در آمدند. آنان تیمی هستند که به لحاظ فکری، زمینه و مقدمات کودتا را فراهم می کنند و بعد از کودتا مسائل فرهنگی و اجتماعی دوران رضاخان را هدایت می کنند. بعد از کودتا گروه های دیگری هم ایجاد می شوند مانند «کانون ایران جوان» که دکتر علی اکبر سیاسی -یکی از دانشجویانی که به غرب رفته و باز گشته بود- آن را تاسیس کرده بود. یکی از اصول مرام نامه این گروه، کشف حجاب است. این گروه در حدود سال 1303 -زمانی که رضاخان هنوز نخست وزیر بود- ملاقاتی با رضاخان داشتند. رضاخان پس از مطالعه مرام نامه این گروه به آنها می گوید که من تمام مواد مرام نامه شما را از جمله کشف حجاب، اجرا خواهم کرد و به آنها می گوید که شما نمی خواهد دخالت کنید؛ زیرا رضاخان نمی خواست که آنها بروز سیاسی و فعالیت سیاسی نداشته باشند. رضاشاه از کودتا تا یک سال پس از سلطنتش جانب احتیاط را پیش گرفته و علنا دست به مخالفت با مذهب و مظاهر دینی نمی زد. همین احتیاط رضاخان، حساسیت و مخالفت جریان روشنفکری را با رضاخان برمی انگیزد و مدام به رضاخان فشار می آورند که چرا تغییرات را شروع نمی کند و چرا زودتر دست به کار نمی شود تا این پروژه هر چه زودتر به مرحله اجرا در آید که رضاخان از آنها مهلت می خواهد. فعالیت فرقه ضاله هم در این دوره با توجه به فضایی که رضاخان برای آنان فراهم کرده بود، تشدید می شود و افرادی چون صدیقه دولت آبادی که وابسته به یک خانواده بابی است و خود او نیز بابی مسلک است به شدت در حوزه کشف حجاب و پیش برد این پروژه فعالیت دارند. در نهایت رضاخان به سلطنت می رسد و پروژه دین زدایی که یکی از ارکان آن کشف حجاب است در ایران آغاز می شود.
از ابتدای دوره قاجار شاهد هجوم گسترده غرب به کشورمان هستیم این برخورد مانند گذشته یک برخورد نظامی نیست، بلکه می خواهند با ورود به کشور ما را به مانند مردم خود بسازند والبته این ساخت یک ساخت غیر متناسب و کاریکاتوری است. آنها می خواهند کالای خود را به فروش رسانده و در مرحله بعد مواد اولیه خود را تامین کنند. برای به دست آوردن بازار باید ذائقه مردم تغییر کند، تغییر ذائقه از طریق تغییر شخصیت صورت می گیرد بنا بر این یک حرکت گسترده ای برای تغییر رویه مردم آغاز می شود که در جنبه های مختلف قابل مشاهده است. به طور کلی آنان از هر فرصتی برای تغییر شخصیت و غربی کردن مردم ایران استفاده می کردند؛ و هدف اصلی شان نیز دور کردن حجاب از زنان و از بین بردن کانون گرم خانواده بود.
مقابله رضاشاه با حجاب زنان از همان اوائل سلطنت وی آغاز شده بود،اما از سال 1311 این مساله جنبه رسمی به خود گرفت. سفر به ترکیه که تنها سفر خارجی رضاشاه هم بود و به منظور دیدن پیشرفت های ترکیه انجام شده بود، وی را برای مبارزه با حجاب و صدور فرمان کشف حجاب مصمم تر کرد. ترکیه که میراث دار حکومت عثمانی است، حکومتی که مدعی گسترش اسلام بود؛ اما پس از جنگ جهانی اول، ترکان جوان به رهبری آتاترک که پیشینه یهودی دارد و دونمه است (دونمه به یهودیانی گفته می شود که به ظاهر اسلام آورده اند اما همچنان یهودی هستند) زمام امور ترکیه را در دست می گیرند و از همان ابتدا رسما اعلام می کنند که دین را کنار می گذارند و نظام لاییک بر ترکیه حاکم خواهد شد. با دیکتاتوری آتاترک، تمام این تغییرات در جامعه ترکیه ایجاد می شود. رضاخان که به فاصله چند سال زمام امور را در ایران در دست گرفته بود، می خواست تا با سفر به ترکیه از پیشرفت های این کشور دیداری داشته باشد. وی پس از سفر به ترکیه به شدت تحت تاثیر پیشرفت های ترک ها قرار می گیرد. از جمله مسائلی که توجه رضاخان را به خود جلب کرد، بی حجابی و کشف حجاب بود و پس از بازگشت به ایران مصمم شد تا پروژه کشف حجاب را به اجرا گذارد. دستور صادر می شود که زنان با حجاب نمی توانند در معابر، خیابان ها، قبرستان ها و تمام اماکنی که که یک فرد می تواند در آنجا حضور داشته باشد حاضر شوند. از همان ابتدا نسبت به این پدیده شوم مقاومت صورت می گرفت. روحانیون مقاومت خاص خودشان را دارند. در اسناد مربوط به کشف حجاب آمده که در جای جای ایران روحانیون و علما با این پدیده مخالفت می کنند، اما در حد مقدورات خودشان. مرحوم آیت الله حاج آقاحسین قمی از مشهد به تهران می آید تا پیام اعتراض علمای مشهد را به رضاخان برساند، در مشهد آشوب و درگیری هایی به وجود می آید که به قیام مسجد گوهر شاد -که هم ضد کلاه است و هم ضد کشف حجاب- می انجامد. رضاخان علاوه بر صدور فرمان کشف حجاب به وزرای خود دستور می دهد تا هر وزیر، جشنی را تحت عنوان جشن کشف حجاب در وزارتخانه خود برپا کند و همسر و دخترانش را با سر برهنه به این مراسم بیاورد. همچنین کارمندان آن وزارتخانه نیز موظف بودند تا این دستور را اجرا کنند و با همسران و دخترانشان -در حالی که حجاب نداشتند- به این مراسم بیایند. این مساله تلاطمی را در جامعه به وجود آورد و در گزارش ها آمده که بسیاری از کارمندان و تعدادی از وزرا در مقابل این مساله از خود مقاومت نشان دادند. به عنوان مثال صدرالاشراف -که در آن دوره وزیر عدلیه بود- می گوید که رضاخان مرا فراخواند و از من خواست تا جشنی را بر پا کنم و همسر و دخترانم را با سر برهنه به این جشن بیاورم؛ وقتی که به خانه رفتم و این مساله را با همسرم در میان گذاشتم گفت که من طلاق می گیرم و حاضر به این کار نمی شوم. صدرالاشراف با این دست و آن دست کردن، برگزاری جشن را به تاخیر می انداخت. رضاخان به سراغش آمد و گفت که چرا جشن را برگزار نمی کنی؟ صدرالاشراف می گوید که اگر شما اجازه بدهید این مساله را از رده های پایین تر شروع کنیم. رضاخان می گوید تا تو این کار را نکنی، رده های پایین تر این کار را نمی کنند. صدرالاشراف به خانه می آید و به همسرش می گوید که پای مرگ و زندگی در میان است و باید این کار انجام شود. همسرش ناچار این مساله را می پذیرد. صدرالاشراف می گوید آن شب همسر و دخترانم بدون حجاب در مجلس کشف حجاب حاضر شدند، از فردای آن روز زنم از غصه به بستر بیماری افتاد و تا یک سال بعد که جنازه اش از خانه خارج شد، از خانه بیرون نیامد. در رده های بالا و وزرا وضع به این گونه بود، اما در رده های پایین تر تعدادی از کارمندان مرد و افسران دست به خودکشی زدند و به خانواده هایشان نیز حکم کردند که آنها نیز با خوردن تریاک خود را بکشند. زنان ایرانی حتی زنان مسئولین، عمدتا کلاه هایشان را پایین داده و یقه های پالتوهایشان را بالا کشیده و کز می کردند تا موهایشان دیده نشود. البته بعدا رضاشاه دستوری صادر کرد مبنی بر این که زنان حق ندارند کلاه هایشان را پایین کشیده و یقه پالتوهایشان را بالا بکشند. مرحله بعدی، برخورد خیابانی است؛ به گونه ای که هیچ زن روستایی از این قاعده مستثنی نماند. ماموران در روستاها زنان و دختران را مورد حمله قرار داده و چادر از سر آنان می کشیدند و بر سر نیزه کرده و آتش می زدند حتی به خانه های مردم می ریختند و صندوق خانه را تفتیش کرده و اگر چادر پیدا می کردند به شدت برخورد می کردند. بر اساس قانون هر زن چادری اگر دستگیر می شد شوهرش هم مورد مجازات قرار می گرفت با این بهانه که تو باید جلوی همسرت را بگیری تا با حجاب در معابر حاضر نشود. گزارش های متعددی از ضرب و شتم زنان و حتی زنان باردار وجود دارد به گونه ای که فرزندان زنان باردار در این کتک کاری ها سقط شده بودند. زنان متدین از سال 1314 تا سال 1320 تقریبا می توان گفت که از خانه خارج نشدند مگر به اجبار و در مواقع ضروری که آن هم درگیری با ماموران را به دنبال داشت. از طریق پشت بام های خانه ها ترددهایشان را انجام می دادند، آن هم برای رفع حوائج ضروری. برخی از خانه ها که به هم نزدیکتر بودند با کندن دیوار و ایجاد تونل رفت و آمدهایشان را از این طریق انجام می دادند تا از گزند ماموران و برخورد آنان و برداشته شدن حجابشان مصون باشند. در بخشنامه کشف حجاب، حضور زنان با حجاب در حتی حمام عمومی، قبرستان ها، مشاهد و زیارتگاه ها و سوار شدن در اتوبوس ها و وسائل عمومی ممنوع بود. گزارشی از شهر مشهد وجود دارد که فرماندار مشهد (پاکروان) در نامه ای به شاه می گوید که از دیروز تردد زنان با حجاب در معابر عمومی در مشهد ممنوع شده، از فردا حضور زنان با حجاب در حرم مطهر امام رضا(ع) نیز ممنوع خواهد شد و به خدام حرم دستور داده شده بود تا از ورود زنان با حجاب به حرم جلوگیری کنند که این مساله اوج خباثت و خشونت رضاشاه و ماموران و گماشتگان او را نشان می دهد. رضاشاه برای این که به همه نشان بدهد که در اجرای این پروژه مصمم است، در مراسم کشف حجاب که در دانش سرای عالی برگزار می شد، زنان و دختران خود را بدون حجاب حاضر کرد. البته بعضی از گزارش ها نشان می دهد که بعضی از زنان رضاشاه هم از این مساله راضی نبودند، هرچند آنان در آینده حجاب ظاهری و باطنی را برداشتند اما در آن مقطع یک نوع نارضایتی در گفتار زنان رضاشاه دیده می شد. آنان با اجرای این پروژه مدعی بودند که ایران متمدن شده و به جرگه کشورهای آزاد و متمدن پیوسته است. همزمان فشار به نیروهای مذهبی و شعائر دینی افزایش پیدا کرد، ممنوعیت مراسم عزاداری و سفر به عتبات با جدیت تمام پیگیری می شد و رضاشاه به دنبال این بود تا پروژه ای را که انگلیسی ها به وی دیکته کرده بودند، به بهترین وجه اجرا کند و هر گونه مخالفتی با سرکوب و کشتار پاسخ داده می شد؛ نظیر آنچه که در گوهرشاد مشهد رخ داد.
رضاخان اساسا فردی است که از تربیت دینی محروم است و انسانی ضدهنجار بوده و با هنجارهای اجتماعی مخالف است، از 14 - 15 سالگی وارد قوای قزاق شده و در اصطبل قزاقخانه به کار گرفته می شود. از همان ابتدا سایه پدر بالای سرش نبوده و در همان زمان هم بحث هایی مبنی بر اینکه پدر وی کیست، مطرح بوده است. پس از ورود به تهران در خانه دائی اش -که برخی معتقدند بهائی بوده- ساکن می شود. در تهران و در سرچشمه به حمالی و زمانی را هم در حمام به دلاکی مشغول بوده است. گزارش های متعددی از چاقوکشی رضاخان در حال مستی منتشر شده و به طور کلی رضاخان جزو لات های تهران به شمار می رفته است. سفیر وقت هلند در ایران در خاطرات خود می نویسد که روزی به مجلس حاج آخوند بابی -که یکی از سران بهائیت در ایران بود- رفتم. پایان جلسه، قزاقی در رابطه با آینده ایران از من سؤال کرد؛ بعدها فهمیدم که آن قزاق به پادشاهی ایران رسیده است. انگلیسی ها نیز برای کودتا و به دست گرفتن قدرت در سال 1299 به دنبال کسی بودند که نه شیعه اثناعشری خالص و نه به قوانین اجتماعی پایبند باشد تا که مجری محض دستورات آنان باشد. بدین ترتیب انگلیسی ها، فردی بی سواد و اوباش را به سلطنت ایران گماشتند و با این کار خود، بزرگ ترین توهین را به ملت ایران کردند.
مقوله کشف حجاب در ایران با تمهیداتی در ایران پیش رفت و در ادامه، این طرح با کشتار و خونریزی در مسجد گوهرشاد و سرکوب مردم پیاده شد. اهداف استعماری در پشت این ماجرا قرار داشت و مکرر در مطبوعات فمینیستی آن دوره تبلیغ می شد که زن، تا زمانی که در قید حجاب باشد نمی تواند فعالیت های اجتماعی داشته باشد. انقلاب اسلامی این تفکر را زیر سؤال برد. البته قبل از این هم این تفکر زیر سؤال بود، ما در نهضت مشروطه و نهضت تحریم تنباکو شاهد حضور زنان متدینمان هستیم؛ اما انقلاب اسلامی مهر ابطالی بر این تفکر و این ادعا زد. در جریان انقلاب اسلامی و تظاهراتی که صورت می گرفت، تظاهرات معروف تاسوعا و عاشورای سال 57، 17 شهریور 1357، عید فطر 1356 و 57، شاهد حضور گسترده زنان و نقش آفرینی آنان هستیم. خوشبختانه سیاست های استعماری نتوانست زنان متدین ما را از حجاب دور کند؛ هرچند جامعه ما از این مساله آفت خورد، اما ما هنوز شاهد حضور زنان محجبه در همه صحنه ها در کشورمان هستیم. جالب است بدانید زمانی که رضاشاه از ایران خارج می شد زنان با حجاب به خیابان ها آمده بودند و علیه رضاشاه شعار می دادند و می گفتند وقتی که مهتر بودی از حالا بهتر بودی؛ و منظورشان از مهتر، مهتری اصطبل سفارت هلند و قزاقخانه بود. حضور زنان محجبه در خیابان به هنگام خروج رضاشاه از ایران و شعار آنها علیه وی پاسخ دندان شکنی بود به 20 سال دین ستیزی او. البته دین ستیزی و مساله کشف حجاب در دوره محمدرضا پهلوی نیز می خواست ادامه پیدا کند که در دو سال اول سلطنت محمدرضا شاهد رشد جریانات مذهبی در کشور و حضور دوباره مردم در اقامه شعائر دینی و سفرهای زیارتی هستیم و کسروی هم در شیعه گری با ناراحتی به آن اشاره می کند و می گوید که رضاخان به خوبی جلوی حجاب زنان را گرفته بود اما با رفتن او گرایش به حجاب و به طور کلی به مسائل دینی تشدید شد. در این دوره شاهد برخورد آیت الله کاشانی با یک سرباز انگلیسی هستیم که می خواست به یاد دوران رضاخان حجاب زن محجبه ای را در خیابان بردارد. آیت الله کاشانی با دیدن این صحنه از درشکه پیاده شده و به سمت سرباز انگلیسی رفته و سیلی به گوش او می زند. پس از این، در مکاتبه ای از شاه خواسته می شود که دیگر در خیابان ها و معابر کسی متعرض زنان محجبه نشود. البته پسر رضا شاه، سیاست های ضددینی پدر را در قالبی دیگر و البته وسیع تر پی گرفت.
سایت رسمی سریال معمای شاه ـ
پژوهشگر: ولی اله حامی *
«این برای اولین بار بود که رضا شاه در طول عمر خود برای یک سفر خارجی و البته تنها سفر خارجی دوران پادشاهی خود از ایران خارج میشد. انگلیسیها مدتها بود که برای محصور کردن مرزهای جنوبی اتحاد جماهیر شوروی به دنبال ایجاد اتحادی بین چهار کشور ایران ، افغانستان ترکیه و عراق بودند.»
سفر رضا شاه به ترکیه نیز از جمله برنامههایی بود که در این راستا قابل توجیه و تفسیر است. روابط ایران و ترکیه از زمانهای بسیار دور همواره دچار تیرگی و دشمنی در مقابل یکدیگر بود . اما در فردای قدرتیابی رضا خان میرپنج در ایران و کمال مصطفی آتاتورک در ترکیه روابط فی ما بین رو به بهبودی نهاد.
طبق قانون اساسی 1923 ترکیه جدید ، رئیس جمهور حق خارج شدن از کشورش را نداشت ، لذا قرار شد تا با دعوت رسمی کمال پاشا ، رضا شاه به ترکیه سفر نماید . این سفر از جنبههای مختلفی مهم و در خور توجه بوده است . سفر پادشاه کشوری که سالیان درازی رو در روی یکدیگر قرار گرفته بودند میتوانست فصل جدیدی از بهبودی روابط بین طرفین باشد .
اما اگر بخواهیم بزرگترین و آشکارترین دستاوردهای این سفر 26 روزه را برای ایران مورد بررسی قرار دهیم ، مطالعه و تجسس در اتفاقات و جزئیات این سفر ضروری خواهد بود.
اولین نکتهای ، تعداد و نوع ترکیب هیأت ایرانی است که در این سفر به همراه رضا شاه بودند . حدود 18 نفر از مقامات رسمی دربار پهلوی ، اغلب امرا و مسؤولان نظامی ارتش رضا شاه بودند . علت این انتخاب ، گذشته از علقههای نظامیگری رضا شاه این بود که ترکها برنامه میهمانی را طوری تنظیم کرده بودند که بیشتر منظورشان نشان دادن قدرت نظامی بود و برای بازدید مکانها و نقاط و ساختمانها و رژه ارتش و مانور نیروی هوایی و دریایی گنجانده شده بود تا بتوانند از این طریق قدرت ارتش خود را به رخ رضا شاه بکشند. (همان ، ص 168)
در ساعت 20:30 بعد از ظهر سه شنبه 26 خرداد 1313 قطار حامل رضا شاه و همراهانش به ایستگاه راهآهن آنکارا رسید . آیین استقبال به افتخار شاه و همراهان در ایستگاه به دقت طراحی و تنظیم شده بود . پرچمهای ترکیه و ایران از دیوارها و ستونهای ایستگاه آویخته شده بود و گارد احترام که در مرکز ایستگاه مستقر بود ، شروع به نواختن سرودهای ملی دو کشور کرد . جمعیت انبوهی برای خوشامدگویی به کسی که مطبوعات ترکیه Buyuk Misafirimiz " " ( مهمان بزرگ ما ) مینامیدند ، ایستگاه و اطراف آن را پر کرده بود.
استقبال از رضا شاه در ایستگاه همانند اقامت 26 روزه او در ترکیه ، از هر نظر حادثهی بزرگی محسوب میشد . چنانکه عباس مسعودی ، سردبیر و مؤسس 25 سالهی روزنامه اطلاعات که رضا شاه وی را همراه خود برده بود تا گزارش این سفر تاریخی را بنویسد ، در یکی از تلگرافهای خود به تهران نوشت: «همه جمعیت شهر در خیابانهای پایتخت از شاه استقبال کردند » ! ( رضا شاه و شکلگیری ایران نوین ، ص 154)
آتاتورک در اولین شام رسمی ضمن خیرمقدم گویی به رضا شاه و هیأت همراه ، از تلاشهای رضا شاه در ایران برای پیشرفت تقدیر و تمجید کرد و آن را مقدمه صلح بین کشورهای همسایه و در نهایت صلح جهانی تلقی کرد . رضا شاه هم در جواب گفت : « در این فرصت اندکی که در ترکیه حضور یافتهام از ترقی و توسعه این کشور خوشحال شده و ترقیات شما تأثیر بزرگی در من داشته است . من از روز اول پادشاهی در ایران به دنبال برقراری رابطه با ترکیه بوده و خواهان دوام این روابط هستم . ( تاریخ 20 ساله ، ج 6 ، ص 170)
پس از چند روز اقامت در آنکارا و شرکت رضا شاه و کمال پاشا در مجلس ملی ترکیه و بازدید از سربازخانه و قشون و دیدار از نقاط مختلف ترکیه که منظور بیشتر نشان دادن قلاع و استحکامات داردانل بوده و به اتفاق کمال پاشا وارد اسلامبول شدند و در قصر " دولمه باغچه " که از قصرهای با عظمت سلاطین عثمانی و در کنار دریای بسفر بود ، اقامت کردند . برنامه مسافرت قرار بود دو هفته باشد ولی بنا به درخواست کمال پاشا بر مدت آن افزوده شد و حدود یک ماه به طول انجامید . ( همان ، ص 171 )
طبق تصویب نامهی شماره 3654 مورخ 7/6/1313 ده عدد انفیه دان و قوطی و قاب سیگارهای طلا ساده و مرصع و یک قبضه شمشیر مرصع و 16 قطعه برلیانت به وزن 48 سانتیم ، 122 قیراط و 48 سانتیم در موقع سفر ترکیه به هیأت دولت موقت تقدیم شده که در التزام موکب رضا شاه به ترکیه برده شد و اعطا گردید است . (همان ، ص 172)
آتاتورک پس از رسیدن به قدرت در ترکیه جدید دست به اقداماتی زده بود که تا آن موقع در کشوری که سلاطین عثمانی خود را خلیفه مسلمین میخواندند ، عجیب بود ، از جمله کشف حجاب و تغییر خط ترکی به لاتین و تغییر تعطیلی روز جمعه به روز یکشنبه و همچنین تغییر مبدأ تاریخ از هجری به میلادی قوانینی بودند که با اصول و مبادی اسلامی مغایرت داشتند.
مشاهده اقدامات کمال پاشا در روحیه رضا شاه بیاثر نبود و تا حدودی او را تحت تأثیر قرار داد . به طوری که مخبرالسلطنه هدایت در " خاطرات و خطرات " مینویسد : « کشف حجاب سوغات ترکیه بود که پهلوی به ایران آورد» .
اطلاعات در یک ربع قرن درباره پذیرایی از شاه چنین نوشته است: «یکی از صحنههای پذیرایی شاه در ترکیه: برای اینکه خوانندگان محترم به چگونگی پذیرایی مجللی که در ترکیه از شاه فقید به عمل آمد ، واقف شوند ، متن یکی از تلگرافات آقای مسعودی را نقل مینمائیم: تهران – اطلاعات: دیروز اعلیحضرت همایونی مهمان عصمت پاشا رئیس الوزراء ترکیه بودند و در ساعت چهار بعد از ظهر مراسم رژه قشون آنکارا حضور ملوکانه معمول گردید . نیم ساعت قبل مدعوین از هیأت دولت و کور دیپلماتیک (هیئت دیپلماتیک) ، همه با لباس رسمی ( فراک و ژاکت ) در تریبونهای مخصوص قرار گرفتند و ... ( همان ، ص 173)
منظور از نقل این تلگراف این است که رضا شاه پس از بازگشت از ترکیه و پس از کشف حجاب ، دستور داد دختران و پسران در رژهها شرکت نمایند و برای تشویق محصلین در امور پیشآهنگی پس از مراجعت ولیعهد ، ریاست عالیه پیشآهنگی را به عهده وی گذاشت و تمام این دستورات تقلید از مراسمهایی بود که در ترکیه مشاهد کرده بود و اگر جنگ جهانی دوم پیش نیامده بود ، شاید رضا شاه مانند ترکیه تقویم رسمی هجری را تغییر میداد و نیز روز تعطیل را از جمعه به یکشنبه تبدیل میکرد کما اینکه در اواخر سلطنت محمدرضا شاه تقویم هجری به تقویم 2500 ساله که روز آزادی ملت یهود بود ، تبدیل کرد و به طوری که گفته بود تغییرات دیگری از این قبیل میخواست بدهد که به واسطه قیام عمومی و انقلاب اسلامی از ایران گریخت.
تأثیرپذیری رضا شاه از تغییرات ترکیه جدید به حدی بود که اسمعیل والیزاده در کتاب " خاطرهها " مینویسد:« اعلیحضرت در مرز ایران مهمان داران ترک را مرخص فرمودند و به ماکو تشریففرما شدند . در آنجا جمعی از ملازمان که گرداگرد اعلیحضرت حلقه زده بودیم ، فرمودند : ما رفته بودیم با یک مرد بسیار بزرگ ملاقات کنیم. ما باید ملت خودمان را همانطور به درجات رشد و ترقی برسانیم که او ملت خودش را رسانیده است » و اقدامهای بعدی نشان داد که رضا خان توجه مخصوص به ترکیه داشته و این دیدار اثر بسیار در ذهن وی بر جای گذاشته بود . حتی اندیشه مدرنیزاسیون ارتش نیز از جمله مواردی بود که از شیفتگی رضا شاه به مانورهای ارتش ترکیه برمیگشت او فخرالدین پاشا ، سردار ارتش ترکیه را برای بازرسی و اعلام نقصهای ارتش ایران به ایران دعوت کرد و نظرات او در مورد ارتش ایران را پذیرفت .
ترکیه جدید و ایران بنا به سابقه در حدود مرزی خود نیز اختلافاتی داشتند که قرار شده بود هیأتی دو جانبه مذاکره و اختلافات را حل و فصل نماید ، سرلشکر ارفع ، افسر سواره نظام از طرف ایران و رشدی آراس که از طرف ترکیه در مذاکرات شرکت کرده بودند ، سرانجام به پیشنهاد آراس ، ارفع برای کسب نظر به حضور رضا شاه میرسد و رضا شاه بدون توجه به توجیههای ارفع و اهمیت نقاط مورد بحث هدف را ایجاد دوستی بین ایران و ترکیه قلمداد کرده و اراضی مورد ادعای ترکیه را به آنها میبخشد !
البته همان طور که میدانیم ، سلسله پهلوی ارتفاعات آرارات را به ترکها و قسمتهایی از شرق ایران را به افغانها و اروندرود را به عراقیها بخشید . در هر حال این بذل و بخششها احتمالا به تشویق انگلیسها و در جهت دستیابی به پیمان سعدآباد بود . ( همان ، ص 177) این سفر به خوبی تمایلات ضد مذهبی رضا شاه را نیز آشکار ساخت . وی در اسلامبول در نطقی چنین اظهار کرده بود که: «به واسطه برداشتن خرافات مذهبی در مدت سلطنت، من امیدوارم که هر دو ملت بعد از این هم با هم با یک روح و صمیمیت متقابل دست در دست هم داده ، منازل سعادت و ترقی را طی خواهند کرد». ( همان ، ص 181)
در طول این سفر حتی برای نشان دادن ریشه واحد نژادی ایران و ترکها ، اپرایی از شاهنامه برگزار شد که به فریدون و فرزندان او یعنی تور ، ایرج و سلم اشاره کرده بود که چگونه ایران را به ایرج ، ترکیه را به تور ، و بینالنهرین را به سلم بخشید و آنگاه ایرج و سلم بر علیه تور قیام کرده و کشمکشها از آن زمان آغاز شد». البته ناگفته پیداست که ترکها واقعیات شاهنامه را هم تحریف کرده بودند . ( رضا شاه و شکلگیری ایران نوین ، ص 167)
در دسامبر 1933 / آذر 1312 مصطفی کمال فرمانی صادر کرد مبنی بر اینکه هیچ روحانی حق ندارد در بیرون از مسجد، لباس روحانیت به تن کند. بدین ترتیب این حادثه یک اعلام عمومی خودانگیختهای برای غیرمذهبی شدن جامعه ترکیه بود . در ایستگاه قطار استامبول هم که کمال پاشا فرد روحانی را مسخره و به مردم دستور کتک زدن وی را داده بود ، همانا درسی بود که در ایران چه سیاستی را باید با روحانیت در پیش بگیرد.
طی ضیافت شام کنسولگری ایران در استامبول، رضا شاه خطاب به میهمانان ایرانی کنسولگری چنین گفت :دو عامل خوشحالی من در این سفر وحدت بالای میان ملت ترکیه و ایران است ، از این به بعد باید ترکیه را وطن دوم خود و ترکها را برادران خود بدانید . میخواهم دوستیها جای کینهها را که عاملش جهل و مذهب ! بود ، بگیرد و ... » ( همان ، ص 173)
رضا شاه پس از بازگشت از ترکیه دست به اقدامات زیادی زد تا به اصطلاح ایران را همانند ترکیه به تمدن و پیشرفت رهنمون شود.
تا تاریخ خرداد 1314 کلاه یک لبه که به نام کلاه پهلوی معروف بود ناگهان ممنوع و به کلاه تمام لبه ( شاپو ) تبدیل گردید . در واقع این تقلیدی کامل از کلاههایی بود که ترکها پس از به قدرت رسیدن کمال پاشا ( آتاتورک ) از آن استفاده میکردند . رضا شاه معتقد بود که به چنین تغییراتی اختلاف ظاهری ایرانیها به اروپاییها برداشته خواهد شد !!
یکی دیگر از رهآوردهای مسافرت رضا شاه به ترکیه الغای " عناوین " میباشد که ترکها هم پس از تغییر رژیم امپراطوری عثمانی به ترکیه جدید ، عناوین پاشا ، آقاسی ، افندی و ... را منسوخ کرده بودند . در ایران هم در تاریخ 9 مرداد 1314 نظام نامهای تنظیم و برای عموم اعلام شد.
یکی از بزرگترین موانع اجرای طرح کلاه شاپو، جماعت روحانیون بودند که دولت برای مجبور کردن ایشان اعلام کرد که از تاریخ خرداد 1314 به بعد تنها اشخاصی میتوانند عمامه به سر بگذارند که از مراجع مشهور گواهی داشته باشند ، بدین ترتیب جمعیت زیادی از روحانیت یا در خانه میماندند و زیاد در معابر نبودند و یا با پلیس درگیر میشدند.
اما با اجباری شدن کلاه شاپو ، مردم به دنبال واقعهای بودند تا علنا به اعتراض علیه این قانون دست یابند . طی سفر وزیر معارف وقت ( میرزا علی اصغر خان حکمت ) به شیراز پس از برگزاری جشن و سخنرانی وزیر ، تعدادی از زنان به روی سن آمده و با برداشتن حجاب خود شروع به پایکوبی مینمایند ، مردم شیراز به نشانه اعتراض در مسجد وکیل جمع شده و با سخنرانی سید حسامالدین فالی از علما و روحانیون متنفذ شیراز این اعتراض به سراسر ایران منتشر میشود . پس از دستگیری آیتالله فالی حوزههای علمیه قم ، تبریز و مشهد هم شروع به اعتراض میکنند . در مشهد اعتراضات مردمی را آیتالله حاج آقا حسین قمی و آیتالله سید یونس اردبیلی و آقازاده فرزند آیتالله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی رهبری میکردند . آیتالله قمی طی تلگرافی به رضا شاه از او میخواهد تا با وی در تهران دیدار و شاه را از این تصمیم منصرف نماید . اما پس از ورود ایشان به شهر ری و باغ سراجالملک ، عاملان رژیم ایشان را دستگیر و به عتبات عالیات تبعید میکنند که این واقعه خشم مردم را افزونتر مینماید.
اعتراضات و ازدحام مردم به حدی میرسد که دیگر در منزل آیتالله اردبیلی امکان حضور مردم نبوده و ناگزیر به مسجد گوهرشاد منتقل میگردد . پس از چند روز اعتراض ، بالاخره صبح جمعه 20 تیر ماه 1314 قوای انتظامی مسجد را محاصره و زد و خورد آغاز میشود . قزاقها در این یورش وحشیانه ، حدود 100 نفر از مردم بیدفاع را در صحن مسجد گوهرشاد به خاک و خون میکشند. مردم اطراف مشهد با شنیدن خبر کشتار مردم به طرف مسجد سرازیر شده و روحانیون در منبرهایشان پرده از این وحشیگری رژیم پهلوی برمیدارند.
روز شنبه ، 21 تیر 1314 فرمان از تهران میرسد که مردم را تار و مار کنید و همه را گرفته و مجازات نمائید . دولتیان با حیله و مکر علما را برای مذاکره از مسجد بیرون کشیده و قشون شرق ( مشهد ) به فرماندهی سرلشکر مطبوعی به مسجد حملهور میشود و کاری کردند که روسها در سال 1330 قمری در مشهد ، نکرده بودند و همه را به خون کشیدند .
( تاریخ بیست ساله ایران ، ج 6 ، ص 286 )
رفع و کشف حجاب سوغات بعدی رضا شاه از ترکیه به ایران بود . برای برداشتن حجاب زنان ، مجالس جشن و سخنرانی ابتدا در تهران و شهرهای شمال ایران و سپس به تدریج در سایر شهرها برقرار گردید . اما بدلیل مخالفتهای فراوان مردمی کاری از پیش نرفت تا اینکه روز 17 دی ماه 1314 شاه به اتفاق ملکه و شاهدختها در جشن دانشسرای مقدماتی تهران بدون حجاب حاضر شدند . رضا شاه کشف حجاب را زمینهای برای ورود نیمهی خانهشین تولید کننده و عامل پیشرفت جامعه قلمداد میکرد . ( همان ، ص 277 )
حسین قلی مستعان نویسنده معروف روزنامه " ایران " ، مهمترین و بزرگترین روزنامه یومیه وقت ، حوادث مقارن 17 دی را از نگاه یک روزنامهنگار برای مجلهی " روشنفکر " به مدیریت رحمت مصطفوی ، به تاریخ پنجشنبه ، 14 دی ماه 1340 در ذیل عنوانهای : « ولوله و چادربرداری در میان خانوادهها و محافل و مردم چنین نوشته است که : بسیاری از فامیلها برای اینکه زنهایشان کشف حجاب نشوند ، از ایران مهاجرت کردند ، عدهای معتقد بودند دیگر هیچکس نباید زن بگیرد ، مردان متدین علیه بیحجابی کفن پوشیدند و عدهای از حاجیها زنشان را طلاق دادند » . ( همان ، ص 315 )
دو ، سه ماه پس از واقعهی مسجد گوهرشاد دولت بخشنامه تغییر تقویم رسمی از قمری به هجری را اعلام نموده و دستور داد در هیچیک از مکاتبات و معاملات واردات دولتی نباید از تقویم قمری بهره برده شود . ( این قانون مصوب فروردین 1314 بود ) ( همان ، ص 324 )
اما بزرگترین و مخربترین سوغات سفر ترکیه رضا شاه،عقد پیمان سعدآباد بین چهار کشور ایران ، ترکیه ، عراق و افغانستان بود که در کلیت پیمان به ضرر ایران تمام شد ؟ چرا که:
- قسمتی از ارتفاعات آرارات که دارای اهمیت سوقالجیشی بود بنا به دستور رضا شاه به ترکیه واگذار شد.
- اروند رود تقسیم و بنای زیادهخواهی دولت عراق تا سالهای سال شد ، علت واگذاری این بود که در آن زمان عواید عراق برای مسلح شدن طبق خواسته انگلستان ( بانی پیمان ) کم و احتیاج به منابع ارزی داشت . این هدیه رضا شاه میتوانست با مالیاتی که عراق از کشتیهای عبوری میگرفت ، نیاز عراق را مرتفع نماید .
- همچنین بنا به پیشنهاد انگلستان منابع و مناطق نفتی " خانقین " که آن زمان در دست ایران بود ، به دولت عراق واگذار گردید . ( همان ، ص 412 )
سفر رضا شاه به ترکیه آن هم با وجود تحریکها و اصرارهایی که از سوی انگلیسیها برای شکلگیری اتحادی به نفع خود و علیه شوروی میشد، میتواند از جنبههای مختلفی مورد بحث و بررسی واقع شود . همان گونه که در ماجرای سفر و تأثیرات ذهنی و عملی پس از سفر در شخص رضا شاه مشاهد شد این سفر تنها نتیجهای که برای ایران داشت ، تغییر ذهنیتهای شاه و رشد روند استبدادی و ضد اسلامی وی بود .
رضا شاه پس از مشاهده جامعهی ترکیه و اقدامات آتاتورک به گمان خود در پی اجرای اقداماتی برآمد که ایران را نیز به دروازههای تمدنی غرب نزدیک و گذشته عقبمانده ایران را محو میکرد . وی چنین میاندیشید که چون ظاهر ما با اروپاییها فرق میکند ، لذا برای شروع پیشرفت باید ابتدا ظاهر خود را همانند آنها تغییر داده و به سوی پیشرفت حرکت نمائیم.
اما کوتهبینی و عواماندیشی رضا شاه از اقداماتی که پس از سفر ترکیه انجام داد ، عمق نادانی و جهل وی نسبت به مسایل ایران و جامعهی ایرانی که طبیعتا با مسایل اروپا و ترکیه فرق داشت را نشان میدهد.
اگر جامعهی ترکیه کمال پاشا اقداماتی از قبیل کشف حجاب یا متحدالشکل کردن لباسهایشان انجام میداد ، لزوما اجرای این اقدامات در ایران هم با توجه به علایق و آداب و رسوم و بالاتر از آن با توجه به اعتقادات شیعی – اسلامی ایرانیها قابل اجرا نبود . جدیت مسأله حجاب چنانکه امروزه هم مشاهده میشود در بین شیعیان به نسبت اهل تسنن از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است ، لذا نتایج اصرار بر کشف حجاب یا مبارزه با آنچه که جهل مذهبی نامیده میشد ، در ایران امکان ناپذیر بود.
آتاتورک برای پیریزی بنای ترکیه جدید در مقابل تز امپراطوری عثمانی به یک آنتی تز نیاز داشت تا تغییرات را محسوس و مقبول نشان دهد و برای نیل به این ذهنیت خویش از مسأله مبارزه با مذهب و لائیسیزم بهره برد . اما در ایران آنچه که مورد نیاز جامعه برای پیشرفت بود ، نه تغییر لباس و مبارزه با مذهب که تغییر ساختارهای فاسد و به شدت کهنه و ناکارآمد سلطنتی بود . اما رضا شاه با تقلیدی کورکورانه از تغییر لباس و ظواهری حمایت کرد که نتایجش چون حادثهی خونین مسجد گوهرشاد و یا بعدها ظهور اپوزیسیون قوی و دارای جایگاه مردمی روحانیت و علما را در پی داشت.
رضا شاه در این سفر قدرت و کارآمدی نشریات ، روزنامهها و سیاستمداران ترکیه را هم مشاهده کرد اما رسیدن به آن مرحله از پیشرفت را در تغییر ظواهر مردم دید.
اگر مردم و جامعهی ترکیه مخالفتی با اقدامات آتاتورک ابراز نمیکرد ، نه به دلیل موافقت و همراهی با وی ، بلکه به این خاطر بود که او را تنها فردی میدیدند که توانسته بود بر خلاف مفاد عهدنامهی سور ( Sever ) با تلاشهایش قدرتهای بزرگ را به امضای عهدنامه لوزان وادار نماید تا مرزهای کنونی ترکیه را تثبیت و از فروپاشی جلوگیری کرد . این اقدامات آتاتورک را به عنوان قهرمانی ملی در نزد ملت ترکیه نمایان کرد.
اما رضا شاه فردی بود که مردم او را به کودتا ، ظلم ، بکارگیری زور و استبداد در عرصهی جامعه ایران میشناختند و لذا اقدامات وی در نزد مردم خریداری نداشت.
ترکیه با آتاتورک علاوه بر موفقیت در تقابل با نیروهای مخالف آن روز ، در راستای پیشرفت اقتصادی وی نیز گام برمیداشت اما ایران با رضا شاه در درون جامعه با اختلال و تقابل دولت و ملت در اموری چون حجاب و ... دست و پنجه نرم میکرد و در قراردادهایی چون قرارداد 1919 نفتی یا پیمان سعدآباد ( چنان که گفته شد ) منابع و خاک خود را تقدیم بیگانگان کرد . سوغات ترکیه رضا شاه ، ایجاد جدال درونی و ضعف بینالمللی ایران را در پی داشت.
*کارشناس ارشد دیپلماسی و سازمان های بینالمللی
منابع :
1- رضا شاه و شکلگیری ایران نوین ، استفانی کروئین ، ترجمه مرتضی ثاقب فر ، تهران : نشر جامی ، 1382 .
2- تاریخ بیست سالهی ایران ، ج 6 ، حسین مکی ، تهران : انتشارات علمی ، ج 4 ، 1374 .
نویسنده : طلعت ده پهلواني
پژوهشکده با قرالعلوم
كلمات كليدي : تاريخ، كشف حجاب، رضاخان، اتا ترك
حجاب از ضروریات اسلام است. فقهای شیعی، بلكه همه علمای دین از صدر اسلام تا كنون، با توجه به دلایل نقلی(آیات و روایات) و عقلی، به وجوب حجاب حكم كرده و آن را از احكام مسلم و ضروری اسلام دانستهاند[1] و در تشریح دلیلها و حكمت آن رسالهها و كتابهای فراوانی نگاشتهاند. برخلاف پندار برخی از روشنفكران سكولار، حجاب در ایران باستان و دیگر ملل گوناگون جهان، پیش از اسلام نیز وجود داشته است. به گفته "ویل دورانت" حجابی كه در میان قوم یهود وجود داشته خیلی سختتر از اسلام بوده است. در میان یهودیان اگر زنی به نقض قانون میپرداخت و یا با مردان نامحرم به گفتگو مینشست و یا در خانه خود صدایش را طوری بلند میكرد كه همسایگان میتوانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهریه او را طلاق دهد.[2] در ایران باستان نیز زنان دارای حجاب بودهاند. ویل دورانت در اینباره میگوید: «در ایران باستان معمولاً زنان در اندرون خانه بودند و مخفی نگه داشته میشدند».[3]
در روزگار صفویه، زندیه و قاجاریه، چادر حجاب رسمی به شمار میآمد. از زمان "ناصرالدین شاه" در پی توجه او به فرهنگ تغییراتی در نوع پوشش زنان درباری به وجود آمد و دامنهای كوتاه متداول شد و بیحجابی در میان برخی از خانوادههای اشراف رسوخ كرد و در روزگار مشروطیت روشنفكران غربزده با الگوگیری از غرب بحث بیحجابی را مطرح كردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند.[4] تا اینكه در تاریخ معاصر ایران، "قرهالعین" وابسته به بابیه، اولین زنی بود كه پوشش خود را برداشت. "تاجالسلطنه" دختر ناصرالدین شاه و "صدیقه دولتآبادی" نیز از پیشگامان رفع حجاب هستند.[5]
رضاخان به كمك جریان وابسته روشنفكری، تمام تلاش خود را در تغییر لباس ملی بكار گرفت و به عنوان لباس متحدالشكل، مردم را مجبور به تغییر لباس و كلاه نمود، حتی لباس روحانیت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. سفر رضاخان به تركیه كه در آن هنگام به وسیله "تمام مصطفی پاشا"(آتاتورك) عرصه تاخت و تاز فرهنگ غرب قرار گرفته بود و فرهنگ اسلامی با زور از صحنه زندگی مردم خارج میشد، یكی از توطئههای روشنفكران وابسته بود تا رضاخان نافهم، تحت تأثیر قرار گرفته و در تغییر ماهیت ملی و اسلامی مردم ایران تلاش بیشتری بنماید. نقل شده: "محمدعلی فروغی" مدتی سفیركبیر ایران در تركیه بود. در آن مدت بین او و "كمال آتاتورك" رئیس جمهور و "عصمت اینونو" نخست وزیر و سایر مقامات تركیه، روابط بسیار حسنهای ایجاد شده بود، به طوری كه در تمام مدت، او مورد مشورت مقامات تركیه قرار میگرفت. مراد از این نزدیكی این بود كه شاه از نزدیك با مظاهر تمدن اروپا، كه به وضع شایانی در تركیه رواج یافته بود، آشنا شود و بعد به عنوان سوغات، قسمتی از آن تمدن را در ایران پیاده نماید.
رضاشاه روز دوازدهم خرداد 1313 عازم تركیه شد. مدت مسافرت شاه در تركیه چهل روز به طول انجامید و كمال آتاتورك از شاه ایران تجلیل شایستهای کرد. رضاشاه وقتی كه به ایران بازگشت تصمیم گرفت، ایران را از لحاظ ظاهر به پای تركیه برساند. تغییر كلاه، كشف حجاب، تأسیس دانشگاه، تمام اینها سوغات تركیه بود. فروغی با مهارت خاصی موفق به انجام خواستههای خود شد، بدون اینكه شخصاً قدمی برداشته باشد.[6] فروغی خود مجدداً رئیسالوزراء رضاخان شد و نتایج سفر رضاخان به تركیه را پی گرفت.
"محمدرضا" اعتراف میكند كه: «ایران پس از تركیه دومین كشور مسلمانی بود كه رسماً حجاب را ممنوع ساخت»[7]
رضاشاه در این مدت با همه زوایای غربگرایی و شیوه زدودن ارزشهای ملی و اسلامی رژیم آتاتورك آشنا شد و وقتی به ایران بازگشت تصمیم گرفت كه ایران را به پای تركیه برساند. "مخبرالسلطنه" كه از سال 1306 تا 22 شهریور 1313 به مدت شش سال نخست وزیر رضاشاه بود مینویسد: «فكر تشبه به اروپا از آن(تركیه) بر سر پهلوی آمد.»[8] به هنگام حضور شاه در تركیه، او از مدرسهای دخترانه در آنكارا به نام عصمت پاشاه دیدن كرد. در آن مدرسه دختران بیحجاب هنگام ورود شاه با كف زدنهای ممتد، مقدم او را گرامی داشتند.[9] رضاشاه پس از این دیدار به سفیركبیر ایران، "مستشارالدوله صادق" میگوید: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام كنیم».[10]
تشكیل كانون بانوان، به ریاست افتخاری "شمس پهلوی" و بانو "هاجر تربیت" بود، كه اینان - در سخنرانیهای خود كه در دانشسرای مقدماتی برگزار شد- حل همه مشكلات و بدبختیهای زنان را در رفع حجاب میدانستند.[11] در جلسات كانون بانوان كه بیشتر در حضور دختران رضاشاه(شمس و اشرف) تشكیل میشد، مشكلات مربوط به عدم پذیرش جامعه برای ترك حجاب مورد بررسی قرار میگرفت و تصمیمات لازم اتخاذ میشد. این كانونها از شهرهای مهم از جمله اصفهان دارای شعبه گردید تا به پندار دستاندركاران كشف حجاب، زنان را با اصول شرقی و مدنیت غربی آشنا سازند.[12] افزون بر عوامل یاد شده، روزنامهها و مجلههای زنانه از جمله زبان زنان به مدیریت "صدیقه دوستآبادی" در اصفهان و تهران، نام بانوان به مدیریت "شهناز آزاد" و مجله جهان زنان به سردبیری "فخرآماق پارسا" در مشهد و تهران و از همه مهمتر مجله «عالم نسوان» به مدیریت "نوابه صفوی" و... از عوامل بسترسازی و زمینهسازی كشف حجاب بودند. این مجلهها نیز حجاب را سر راه ترقی و پیشرفت معرفی كرده و به رفع حجاب تشویق میكردند.[13]
گسترش مدارس دخترانه به شیوه ارزیابی از عوامل دیگر بود كه توسط مبلغان مسیحی پایهگذاری شد و بعدها به وسیله برخی از بانوان غربگرا و متجدد گسترش یافت.[14] در این مدارس كشف حجاب را به دانشآموزان به عنوان یك فرهنگ میآموختند و در این مدارس از حجاب نكوهش و بیحجابی را ستایش میكردند و دختران نیز صف منظم و آراستهای تشكیل میدادند و سرودها میسراییدند و سپس به دروس در حضور وزیر معارف "علی اصغر حكمت" میپرداختند.[15]
یكی از سفرنامه نویسان خارجی كه در سال 1312 مشغول یاد داشت مسائل مربوط به ایران بوده است، مینویسد: «میگویند: حدود دو سال پیش شاه دستور داده بود، تمام كسانی كه میتوانند چادرشان را از سرشان بردارند[16] و نیز به گفته وی به گونهای سری و محرمانه توافق شده بود كه اگر زنی مایل باشد، بدون چادر بیرون بیاید، میتواند این كار را انجام دهد و اگر ملایی یا یك فرد عادی ایجاد مزاحمت كند، شهربانی از این زنان حمایت میكند.»[17]
این برنامهها برای آمادهسازی افكار عمومی، جهت تبدیل طرح كشف حجاب به یك قانون بود كه در تاریخ 17 دی 1314 تصویب و به اجرا گذاشته شد. درست است كه كشف حجاب اجباری در این زمان صورت گرفته بود؛ ولی زمینههای آن از پیش فراهم شده بود.
محمدرضا شاه میگوید: «پدرم بعداً به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشویق و تحریص وی در سال 1309 برای نخستین بار، بانوان طبقة اول در خانههای خود در مجالس مهمانی، به لباس زنان اروپایی درآمدند و عده كمی هم جرئت كردند، بدون حجاب در خیابانها ظاهر شوند. در سال 1313 آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند.[18]
برای برداشتن حجاب بانوان، مجالس جشن و سخنرانیهایی ابتدا در تهران و شهرهای شمال ایران و سپس به تدریج در سایر شهرها برقرار میگردید؛ ولی پیشرفت زیادی نداشت و اكثریت مردم نه تنها استقبالی نمیكردند، بلكه با نظر تنفر مینگریستند تا روز 17دی ماه 1314 كه شاه به اتفاق ملكه و شاهدختها به دانشسرای عالی رفتند تا شاه گواهینامه فارغالتحصیلان را به دست خود دانشجویان بدهد و این روز را برای زنان روز ترقی و پیشرفت و سعادت برای خدمت به كشور بنامند.[19]
بلافاصله بعد از مراسم 17دی در تهران دو امر پیش آمد كه یكی به افراط و دیگری به تفریط بود. از یك طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به كافهها و رقاصخانهها هجوم آورده و در نظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان، مشغول دستافشانی و پایكوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران، فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مملكت برحسب دستور وزارت كشور به زنان، بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به كشف حجاب میكردند، حتی چادر و نقاب آنان را پاره میكردند.[20] دیگر اینكه در طول سخنرانی شاه، بعضی از بانوان چنان از بیحجابی خود ناراحت بودند كه رو به دیوار ایستاده و روی خود را بر نمیگرداندند و از گریه خود نمیتوانستند، جلوگیری نمایند. (این هم رفع حجاب اجباری) از فردای آن روز، بر سر كردن چادر درخیابانهای تهران ممنوع گردید.[21]
غالباً مطالبی كه در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان تحت عناوین متعدد از جمله نهضت آزادی زنان مورد تأكید قرار میگرفت، این بود كه وجود حجاب اولاً، خلاف تمدن ثانیاً، خلاف قانون طبیعت و ثالثاً سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه كار میشود. مخبرالسلطنه هدایت كه خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیسالوزراء در خدمت رضاشاه بود، در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل میكند: (در این اوقات سالها بعد از تصویبِ تغییر لباس 6دی 1307) روزی به شاه عرض كردم، تمدنی كه آوازهاش عالمگیر است دو تمدن است؛ یكی تظاهرات در بولوارها، یكی تمدن ناشی از لابراتورها، تمدنی كه مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتورها و كتابخانهها است. گمان كردم به این عرض من توجهی فرمودند؛ آثاری كه بیشتر ظاهر شد، تمدن بولوارها بود كه به كار لالهزار میخورد و مردم بیبندوباری خوستار بودند.»[22] ...در جای دیگر ضمن استهزا روز 17دی 1314در مورد نقش زن ایرانی در اقتصاد كشور مینویسد: «17دی روز ورود به صحنه تمدن است، مملكت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است. آنان كه مشغول خانهداری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای و نیازی به قدر ایرانی كار نمیكرد و نمیكند، در شهرها و روستاها زن علاوه بر كارخانهداری بزرگترین كمك را به اقتصاد مملكت میكند. قالی، گیلم، جاجیم، اغلب از زیر دست زن بیرون میآید یا دخترها.»[23]
از عواملی كه در گسترش بیحجابی نقش داشت، حمایت رضاشاه از زنان بیحجاب بود. این نكته هم خواست دولتمردان داخلی بود و هم به گفته مخبرالسلطنه خواست دولتهای خارجی.[24]
بنا به گفته "بدرالملوك بامراد" رضاشاه پیش از اعلام رسمی كشف حجاب به پلیس دستور داده بود كه از زنان بیحجاب حمایت كند.[25] بنا به اظهار دیلی تلگراف، حضور تحصیلكردگان ایران در خیابانهای تهران با زنهای اروپایی خود كه لباس اروپایی پوشیده بودند، فوقالعاده چشم گیر بود و همین عاملی شد كه زنان متجدد و اشراف در معابر عمومی بتوانند از لباسهای اروپایی و رفع حجاب استفاده كنند.[26] از عوامل دیگر كه در گسترش بیحجابی نقش داشت آزادی اقلیتهای مذهبی بود، زنان ارمنی و زرتشتی اجازه داشتند، آزادانه لباس بپوشند. برابر گزارش نظمیه مازندران در خرداد 1309 رفت و آمد یك زن بیحجاب كلیمی در معابر مورد اعتراض علما واقع شده بود و حكومت مازندران در این زمینه از عمل این زن پشتیبانی كرد و اعتراض علما را وارد ندانست و اعلام كرد كه زنان كلیمی در كشف حجاب آزادند.[27] اعضای خانواده سلطنتی نیز در این نمایش نقش اساسی داشتند. شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه به فرمان پدر چادر از سر برداشتند و با همراهان سوار بر اسب در خیابانهای تهران گردش میكردند.[28]
به دلیل ریشهدار بودن تفکرات دینی و حضور طولانی مدت مذهب در ایران، سیاست اسلام زدایی با مقاومت اجتماعی مواجه شد و در پی اجرای مقدمات طرح کشف حجاب، نخستین واکنش را علمای شیراز بروز دادند. علما پس از دریافت گزارش از چگونگی برگزاری مراسم جشن در مدرسه دخترانه شیراز تصمیم گرفتند، مخالفت خود را بیان کنند تا از اعمال مشابه در سایر نقاط ایران جلوگیری شود. آنها طی تلگرافی به شاه اعتراضات رسمی خود را اعلام کردند[29] و شاه هم بیتوجه به پاسخ علما، اقدامات جدی خود را پیگیری کرد. پس از علمای شیراز و اعتراضات پراکنده روحانیون در مناطق دیگر، روحانیون مشهد، شدیدترین اعتراضها را نسبت به اجرای این طرح بیان کردند و در اعتراض وسیع به این اقدام ضد اسلامی، در مسجد گوهرشاد خواستار رسیدگی به وضعیت ایجاد شده و توضیح دولت شدند. خبر این تجمع عظیم به تهران رسید، شاه دستور متفرق ساختن مردم را به استاندار مشهد، بر طبق دستوری محرمانه صادر کرد، زمانی که مردم حاضر نشدند به اجتماع خود پایان دهند، از سوی فرمانده نظامیان، دستور حمله صادر شد و کشتار عظیمی در مشهد انجام شد که تا آن روز در ایران کم سابقه بود و از آن پس ارتش ابزار مهم و کارآمدی در دست شاه شد و در موارد مشابه برای جلوگیری از اعتراضات عمومی استفاده میشد.[30]
در عید نوروز سال 1306 رضاخان و خانوادهاش به زیارت میروند(بدون حجاب کامل) با اینکه هنوز کشف حجاب نشده بود، در حرم مطهر حضور به هم میرسانند. این عمل و جسارت سبب خشم مردم میشود و روحانیای به نام "واعظ" مردم را به امر به معروف و نهی از منکر فرا میخواند. این خبر به مرحوم "شیخ محمدتقی بافقی"(از روحانیون معظم قم) میرسد و ایشان نخست به خانواده رضاخان پیام میدهد که اگر مسلمان هستید نباید در این مکان با این وضع حضور یابید و اگر مسلمان نیستید، باز هم حق ندارید در این مکان حضور یابید. پیام مؤثر واقع نمیشود، مرحوم حاج شیخ محمدتقی شخصاً به حرم میآید و به خانواده رضاخان شدیداً اخطار میکند. این حادثه منجر به قیام مردم شد و رضاخان شخصاً با یک واحد موتوری به قم رفت و با چکمه وارد صحن مطهر شد و شیخ محمدتقی بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد. رضاخان از رئیس نظمیه، شیخ محمدتقی بافقی را مطالبه کرد و رئیس نظمیه اظهار کرد که او فرار کرده است. به محض اینکه این جمله را گفت، شاه با عصا به وی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم جدی قرار داد و دستور داد او را به زندان انتقال دهند.[31]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره نور، آیات 31 و 58 و احزاب، آیه 59 و آیات و روایات متعدد دیگر...
[2] . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجه احمد آرام و دیگران، تهران، انتشارات هنرهای زیبا، 1343، ج12، ص30.
[3] . همان.
[4] . آدمیت، فریدون؛ اندیشههای آقاخان كرمانی، تهران، انتشارات پیام، 1357، ص195و 194.
[5] . مجلهی زن روز، ش 199، سال 47، شنبه 14 دی ماه، ص51.
[6] . هدایت، مهدی قلی خان(فخرالسلطنه)؛ خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات زوار، 1357، ص404.
[7] . مأموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترحمه و نشر كتاب، 1350، ص467.
[8] . خاطرات و خطرات، پیشین، ص405.
[9] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، زمینه ما پیامدها و واكنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشی، 1384، ص117 به نقل از روزنامهی اطلاعات شماره 2233.
[10] . مكی، حسین؛ تاریخ بیست سالهی ایران، تهران، انتشارات علمی، 1374، ج6، ص157.
[11] . استاد ملك، فاطمه؛ حجاب و كشف حجاب در ایران، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، سال 1368، ص122.
12] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، پیشین، ص12.
[13] . هاشمی صدر، محمد؛ تاریخ جراید و مجلات در ایران، اصفهان، انتشارات كمال، 1363، ج3ـ4، ص6 و 169 و با مراد، بدر الملوك؛ زن ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید تهران، ابن سینا، 1347، صص50و58.
[14] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، پیشین، ص111.
[15] . همان، ص112.
[16] . بصیر منش، حمید؛ علما و رژیم رضاشاه، تهران، انتشارات عروج، ج6، ص131، ص185.
[17] . زن ایران از انقلاب مشروطیت، انقلاب سفید، پیشین، ص91.
[18] . مأموریت برای وطنم، پیشین، ص464.
[19] . حكایت كشف حجاب، واحد تحقیقاتی مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1378، ج1، ص25.
[20] . كشف حجاب، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی.
[21] . استاد ملك، فاطمه؛ حجاب و كشف حجاب در ایران، ص147.
[22] . مكی، حسین؛ تاریخ 20 سالهی ایران، پیشین، ج6، ص258.
[23] . همان، ص261.
[24] . علما در رژیم رضاشاه، همان، ص184 و زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ص91.
[25] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، ص115، به نقل از مجله زن روز، شماره 199، سال 47، شنبه چهاردهم دی ماه.
[26] . همان، ص120.
[27] . علما و رژیم رضاشاه، پیشین، ص191.
[28] . همان، ص192و191.
[29]. حیدریان، فاطمه؛ کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص76ـ77، حکایت کشف حجاب، پیشین، ص102،103.
[30]. همان، ص78، استاد ملک، فاطمه؛ حجاب و کشف حجاب در ایران، ص145، حکایت کشف حجاب، ص102.
[31]. فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ش373، ج1 ص110؛ حکایت کشف حجاب، ص87،88.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
مبارزه با حجاب اسلامی زنان مسلمان در كشورهای اسلامی هیچگاه یك پدیده درونی نبوده و منشأ بیرونی داشته است. این پدیده، تهاجمی استعماری با هدف مسخ هویت اسلامی مردم، ایجاد انشقاق و جدائی در میان ملل مسلمان، ترویج فرهنگ غرب، رواج ابتذال در جوامع اسلامی و نهایتاً انهدام اساس استقلال مسلمانان میباشد.
«همفری» كارشناس و جاسوس معروف انگلستان در كشورهای اسلامی كه از فعالان رواج فرهنگ غربی در میان ملل مسلمان میباشد، در كتاب خاطرات خود به موارد متعددی از خصوصیات مسلمانان از جمله اعتقاد به مبانی اسلامی، حفظ حجاب اسلامی، استحكام كانونهای خانواده و تبعیت فرزندان از روش پدران و نیاكان اشاره كرده و لزوم مبارزه با این مبانی و ارزش ها را مورد تأكید قرار داده است. وی كه مأمور اعزامی وزارت مستعمرات انگلیس به كشورهای اسلامی بوده، از بیحجابی و برداشتن حجاب زنان و رواج بیبند و باری به عنوان یكی از مؤثرترین روش ها در مبارزه با استقلال ملت های مسلمان یاد كرده است.
توصیههای «همفری» در بسیاری از كشورهای اسلامی توسط دولت هائی كه به دربار لندن و یا متحدان اروپائیش وابسته بودهاند، به اجرا گذارده شده است.
اسماعیل پاشا در مصر كه در 1863 میلادی بر تخت سلطنت نشست در 1870 به آزادی زنان با مفهوم اروپائی آن در كشورش رسمیت داد. در الجزایر نیروهای اشغالگر فرانسوی برای در هم شكستن انقلاب مردم، از جمله به مبارزه علیه حجاب زنان روی آوردند. در تركیه، مقابله با حجاب اسلامی از نخستین برنامههای كمال آتاترك برای اسلام زدائی بود. این برنامهای بود كه در كنار سایر تصمیمات از جمله منسوخكردن دادگاه های شرعی، تعطیل مدارس علوم دینی، جایگزین كردن قوانین اروپایی به جای نظام شریعت، رواج رسمالخط لاتین، تغییر تاریخ هجری به میلادی، اعلام تعطیلی یكشنبهها به جای جمعهها و ... به اجرا گذارده شد. در افغانستان نیز امانالله خان با تأسیس «انجمن حمایت از نسوان» در 1928، بانی مبارزه با حجاب زنان مسلمان آن كشور گردید.
كشف حجاب در ایران
كشف حجاب در ایران نیز پدیده خودجوش داخلی نبود و محركهای خارجی داشت. این پدیده ناشی از تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم غربی تحت عنوان «تجددخواهی» در میان ایرانیان، به ویژه كسانی است كه افكار و زندگی غربی را تجربه كردهاند. در این بین اراده دولتمردان نقش مكمل داشته و در اشاعه آن تأثیر بسزایی داشته است.
براساس شواهد تاریخی اولین نشانههای كشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه قاجار آغاز شد. مسافرتهای شاه به اروپا و مشاهدات وی از وضعیت پوشش زنان اروپائی در انتقال فرهنگ آن دیار به كشور و در ابتدا به دربار و دارالخلافه تأثیر به سزایی داشت. به تدریج موضوع كشف حجاب در قالب تجدد خواهی به محافل روشنفكری و اشعار شعرا نفوذ كرد و درمطبوعات منعكس شد.
این وضعیت كم و بیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت. میل حكام قاجار به كشف حجاب و مقاومت خانوادهها سبب شد تا پدیده كشف حجاب به غیر از دربار و محافل نزدیك به شاه، رشد چندانی نیابد. هر چند در اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه و پس از آن، سیاسیون «نوگرا» و «منورالفكر» گام هایی در حذف پوشش اسلامی بانوان و اشاعه بیحجابی در جامعه برداشتند و نویسندگان و شعرایی چون ایرج میرزا، میرزاده عشقی، عارف قزوینی و ملكالشعرای بهار در این زمینهها قلم فرسایی كردند. آنان مشروطه را به معنای تجدد خواهی خوانده و بیحجابی را از مظاهر تجددخواهی قلمداد كردند.
طراحان و منادیان كشف حجاب میدانستند كه برای رسمیت بخشیدن به این پدیده باید زمینههای لازم ابتدا در كانون های خانواده فراهم آید. از دید آنان مخالفت مرد با بیحجابی همسر در معابر عمومی عامل اصلی عدم پیشرفت كشف حجاب بود.
از این رو، برنامههای اولیه درجهت تغییر ذهنیت سرپرست خانواده تدوین شد و سپس جنبه رسمی و قانونی یافت. در وهله نخست از كاركنان دولت آغاز كردند، زیرا آنان در كنترل دولت بودند و دولت نظارت بیشتری بر رفتار آنان داشت. از سوی دیگر، پذیرش این تغییرات توسط آنان، میتوانست راه را برای پذیرش سایر افراد جامعه نیز هموار كند.
بدین منظور و برای رسمیت یافتن كشف حجاب، قانون اتحاد شكل البسه و تبدیل كلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دی 1307 و در سومین سال پادشاهی رضاخان ـ دوره هفتم قانونگذاری مجلس شورای ملی ـ به تصویب رسید. گرچه بسیاری از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتیهای اهل سنت و ... از این مقررات مستثنی شدند، امّا اجرای این قانون با مقاومت گستردهای در تهران و چند شهر دیگر روبرو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشكیل جمعیت بیداری نسوان ـ دی 1305ـ ترویج دكلته و منع چادر از سوی ملكه، حضور خانواده سلطنتی با وضع زننده در قم ـ نوروز 1307ـ ، مسافرت امانالله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران ـ خرداد 1307ـ و حضور تعدادی از زنان افغانی همراه آنها كه در میهمانی ها حجاب را رعایت نمیكردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و كلاه اروپایی از شهرهای ایران عبور میكردند، از نشانههای گرایش دربار رضاخان به كشف حجاب بود.
در 1310 ش. مجلس شورای ملی ورود هیأتی از سوی «جامعه ملل» را برای جلوگیری از آنچه كه «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده میشد، صادر كرد.
در این سال به دستور رضاخان «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا ملایی متعرض آنان شد، شهربانی باید از زنان بیحجاب حمایت كند.
تشكیل «كنگره زنان شرق» در 1311 ش. در تهران و دعوت از زنان بیحجابِ كشورهای دیگر از دیگر گام های رضاخان برای مبارزه با حجاب بانوان بود. در این كنگره كه به ریاست «شمس پهلوی» برگزار شد، از بیحجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد ودر مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.
استفاده از مراكز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشی به سبك اروپا از دیگر عوامل زمینهساز كشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدین شاه باز میگشت، امّا رضاخان در آستانه اعلام كشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود. سفر رضاشاه به تركیه در خرداد 1313 و مشاهدات وی از بیحجابی در آن كشور، او را در پیگیری روند مقابله با حجاب مصمم تر ساخت. رضا شاه در جریان این سفر به سفیر كبیر ایران «مستشار الدوله صادق» گفت:
«ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام كنیم.»
و در 11 آذر 1314 به محمود جم رئیسالوزرا گفت:
«نزدیك دو سال است كه این موضوع ـ كشف حجاب ـ سخت فكر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی كه به تركیه رفتم و زنهای آنها را دیدم كه «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در كارهای مملكت به آنها كمك میكنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. 5
رضا شاه در 22 اردیبهشت 1314 «جمعیت زنان آزادیخواه ایران» را تحت ریاست شمس پهلوی به عنوان گام تازهای برای پیشبرد روند بیحجابی در كشور تأسیس كرد. در مرحله بعد وزارت داخله برای ایجاد هماهنگی بیشتر میان لباس متحدالشكل مردان و كشف حجاب زنان، مقررات جدیدی در مورد نوع پوشش وضع كرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام كرد كه حذف حجاب زنان را آغاز كنند. در قدم اول بیحجابی از زنان وزرا، معاونان، وكلا و مسئولان كشور آغاز شد.
حكومت، قانون كشف حجاب را پیش از اعلام رسمی آن در 17 دی 1314، به ولایت ابلاغ كرده بود. این قانون در مرحله اجرا با مقاومت های خونینی روبرو شد و قیام در مسجد گوهر شاد در تیر 1314 از نمونههای آن است.
آیت الله قمی، آیتالله شیخ عبدالكریم حائری، آیتالله سید یونس اردبیلی، آیتالله سید محمد تقی خوانساری، آیتالله حجت كوهكمرهای و آیتالله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع وعلمای سرشناس بودند كه نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بیحجابی شدیداً اعتراض كردند. بسیاری از علما و روحانیون نیز در اعتراض به كشف حجاب تبعید شدند.
در 17 دی 1314 رضاشاه با همسر و دختران كشف حجاب كرده خود، در مراسم جشن فارغالتحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی حضور یافت. همهی مسئولان كشوری كه در این جشن دعوت شده بودند، طبق یك برنامه از پیش طراحی شده با همسران بدون حجاب خود شركت كردند. رضاشاه در سخنانی در این مجلس اظهار داشت:
«باید خیاطها و كلاه دوزها را تشویق كرد كه مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان را شكستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد كه برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد. »
مراسم روز 17 دی 1314 در حقیقت رسمیت بخشیدن به كشف حجاب در كشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بیحجابی را آزادی زن، تجدد او و همتاییاش با پیشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی كردند.
كشف حجاب در سالهای باقی مانده حكومت رضاخان اجباری بود و حجاب اسلامی مظهر عقبماندگی شمرده میشد. به همین دلیل نیز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشی از وظیفه مأموران انتظامی شده بود.
كشف حجاب بسیاری از مفاسد اخلاقی در جامعه را در پی داشت و خشم بسیاری از مردم به ویژه قشر مذهبیون را برانگیخت. بسیاری از زنان مؤمنه، برای حفظ حجاب از منازل خارج نمیشدند و خود را در خانه حبس كردند. بسیاری نیز تلاش میكردند تا حجاب خود را در كوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ كنند. پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً قید اجبار از كشف حجاب برداشته شد، امّا مطبوعات حكومتی همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم میزدند و درباره مظاهر «تمدن» و «تجددخواهی» و «عقبنماندن از پیشرفت اروپائیها» مطلب مینوشتند. برنامه كلی حكومت نیز در دورهی حكومت پهلوی دوم همچنان تبلیغ بر بیحجابی بود و باكسانی كه علیه آن اقدام میكردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامههایشان بود، برخورد میشد. این در حالی بود كه تعداد بسیاری از زنان كه در دورهی رضاخان به اجبار از پوشش اسلامی محروم شده بودند، در دوره پهلوی دوم و در پی آزادیهای نسبی سالهای اول پس از سقوط رضاخان به حجاب اسلامی خود بازگشتند.
منبع برهان
واقعهی کشف حجاب از نقاط عطف تاریخ ایران دورهی پهلوی است. دغدغهی یادداشت حاضر، بررسی این نکته است که حکومت پهلوی از واقعهی کشف حجاب چه هدف یا اهدافی را دنبال مینمود؟ آیا تظاهر به تمدن غربی تنها دلیل این اقدام بود؟
بر خلاف تصور نادرستی که در میان بسیاری از پژوهشگران و دانشپژوهان مسائل تاریخی وجود دارد، واقعهی مسجد گوهرشاد پس از کشف حجاب اتفاق نیفتاد، بلکه چند ماه پیش از آن رخ داد. نگاهی دوباره به تاریخ این دو رویداد، به خوبی روشنکنندهی این امر است: در حالی که کشف حجاب در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ روی داد، واقعهی مسجد گوهرشاد ۲۱ تیرماه به وقوع پیوست؛ یعنی حدود شش ماه پیش از کشف حجاب. بر این اساس، واقعهی مسجد گوهرشاد را یا میبایست واکنشی به اجباری شدن کلاه شاپو به جای کلاه پهلوی برای مردان دانست یا پاسخی به شایعات دربارهی احتمال اجرای کشف حجاب زنان. اما دغدغهی یادداشت حاضر این نکته است که حکومت پهلوی از واقعهی کشف حجاب چه هدف یا اهدافی را دنبال مینمود؟ آیا تظاهر به تمدن غربی تنها دلیل این اقدام بود؟
قطعاً گرایش به ظواهر تمدن از جمله اهداف رضاشاه و همفکران وی بوده است. به خصوص که پس از نسل اول روشنفکری، روشنفکران بعدی جامعه به تدریج به این جمعبندی میرسیدند که میان شرایط عینی مدرنیته، مظاهر فرهنگی آن و همچنین شرایط ذهنی آن، ارتباط برقرار است. از این رو، هر چه در یکی از این زمینهها به پیش رویم، میتوانیم در جهات دیگر نیز شاهد گسترش فرآیند مدرنیته باشیم.
رضاشاه قطعاً بدون هراس به سراغ کشف حجاب نرفت، زیرا کمی پیش از آن در کشور همسایه، یعنی افغانستان، اتفاقی افتاد که احتمالاً میبایست رضاشاه را به هراس انداخته باشد. آن اتفاق این بود که اماناللهخان، پادشاه این کشور، که به تازگی از سفر اروپا به کشور خود بازگشته بود، در افغانستان کشف حجاب را اعلام نمود و این واقعه به قیام علیه او انجامید و وی سرنگون شد.
اماناللهخان در تهران به دیدار رضاشاه نیز آمده بود (۱۳۰۸) و قطعاً رضاشاه با اندیشهی او آشنایی داشت. بنابراین پیش از آتاتورک، شاید این اماناللهخان بود که بر رضاشاه تأثیر نهاده بود. اگر ترتیب وقایع را در نظر داشته باشیم، با سقوط او، طبیعی مینماید که رضاشاه حداقل تا مدتی ریسک دستور کشف حجاب را به جان نخریده باشد. به خصوص اینکه قطعاً بخشی از مردم ایران نیز از تجربهی افغانستان مطلع بودند و قیام مردم افغانستان میتوانست به ایران نیز کشیده شود.
بر این اساس، طبیعی است که عامل انگیزهبخش دیگری مجدداً رضاشاه را مجاب نموده باشد تا دستور کشف حجاب را صادر نماید.
قطعاً یکی از این انگیزهها، دیدار او از آنکارا بود. این بار رضاشاه خود به کشوری با اسلوب مدیریتی شبیه ایران رفت و از نزدیک شاهد فضای شبهمدرنیستی ترکیه شد. آتاتورک در اقداماتی این گونه از رضاشاه پیش بود. به خصوص اینکه فضای افکار عمومی در برابر آتاتورک قابل قیاس با اماناللهخان نبود. در جامعهی ترکیه نیز کشف حجاب برای آتاتورک هزینهزا بود، لیکن نه به اندازهی هزینهای که اماناللهخان پرداخت نمود. بنابراین دیدار رضاشاه از ترکیه، او را با چهرهی جدیدی از مظاهر مدرنیته آشنا نمود.
از طرف دیگر، روشنفکران و نخبگان سیاسی ایرانی، همچون علیاکبر سیاسی و عبدالحسین تیمورتاش، تا پیش از این، بسیار کوشیده بودند تا او را راضی کنند که دستور کشف حجاب را صادر نماید؛ اما شاه در مقابل این خواستهها ایستاده بود و صراحتاً بیان داشته بود که اگر قرار باشد همسرش حجاب خود را بردارد، او را طلاق میدهد! اما همین شاه، اندکی بعد و در ۱۷ دیماه، به همراه همسر و دختران بیحجابش در مراسم کشف حجاب در دانشسرای دختران شرکت میکند. رضاشاه فرد باسوادی نبود. قطعاً جامعهی روشنفکری بر او تأثیر نهادند. علاوه بر این، ترکیه برای او یک الگو شد.
با همهی این احوال، رضاشاه میتوانست از کنار مسائلی چون کشف حجاب دستاوردهای دیگری نیز داشته باشد. نکتهای که در چارچوب مدرنیتهخواهی رضاشاه محوریت دارد، تلاش او برای محوریتبخشی نقش دولت به عنوان مرجع اصلی همهی مسائل در جامعهی ایرانی است.
تا پیش از این و در دورهی قاجاریه، این روحانیت بود که نقش مرجع را ایفا مینمود. حکومت قاجاریه در نقش یک دولت پاتریمونیال، کارویژههای عمدهای را که ما از حکومتها انتظار داریم، ایفا نمینمود؛ جمله نهاد قضاوت. جدای از این، روحانیت طرف مشورت مردم بود و همچنین توانایی ایجاد فصلالخطاب را داشت. آنچنان که در ماجرای تنباکو، این کار را نمود و البته حتی پیش از آن و در جریان جنگهای ایران و روس، مردم را دعوت به جهاد نمود و در ماجرای مشروطیت نیز پیشرو شد.
برای یک دولت مطلق همچون حکومت رضاشاه، ایفای نقش مرجعیت جامعه از طرف نهادی غیر از حکومت، قابل پذیرش نبود. رضاشاه دادگستری را مستقل از روحانیت بنیان نهاد، اوقاف را از دست آنان خارج نمود، سازمان پرورش افکار تأسیس نمود و… البته موارد گفتهشده در طول حکومت رضاشاه انجام شد و نه الزاماً در همان سالهای نخست حکومت وی. اما همهی این موارد بسیار هدفمند انجام میشد. قطعاً از جمله اهداف سلبی و مهمی که رضاشاه دنبال مینمود تضعیف نهاد روحانیت بود.
در این راستا، تلاش برای کشف حجاب نیز میتواند اقدامی علیه روحانیت باشد. همان طور که مخالفتها در مشهد نیز به دست یک روحانی به نام بهلول رقم خورد. همان گونه که شیخ محمد بافقی، آن زمانی که خانوادهی سلطنتی بدون حجاب وارد صحن حرم مطهر حضرت معصومه شدند، زبان به اعتراض گشود؛ آنچنان که روحانیون وقتی اماناللهخان، پادشاه افغانستان، با ثریا، همسر بیحجاب خود، به ایران آمد اعتراض کردند.
در واقع رضاشاه در جنگ با حجاب به جنگ با سنت میرفت؛ سنتی که برای خود متولی داشت. جنگ با حجاب، جنگ با متولیان امر سنت بود. رضاشاه به مثابه کسی که در تلاش بود تا یک حکومت مطلقه را تأسیس نماید، قائل به حذف همهی گروههای مرجع نیز بود. اگرچه وی تحصیلکرده نبود، اما قطعاً چه خود و چه اطرافیان وی، نسبت به پیامدهای این کار آگاه بودند.
رضاشاه قائل به هیچ گونه حائلی میان مردم و دولت نبود. جامعهپذیری روحانیت را نیز منسوخشده میدانست و از این رو، به جنگ سنتها رفت. او توانست در دورهی حیات سیاسی خود، روحانیت را به گوشهی انزوا ببرد، لیکن از آنجا که روند نوسازیاش آمرانه بود، به محض سقوطش، جامعه به حالت گذشته بازگشت. باز هم روحانیت به وادی سیاست بازگشت؛ آنچنان که فداییان اسلام وارد عرصه شدند. آیتالله کاشانی نقشی حیاتی در نهضت ملی شدن نفت ایفا نمود و فراتر از همهی اینها، انقلاب سال ۱۳۵۷ رنگوبویی دینی به خود گرفت و رهبری و ایدئولوژی آن از این جنس شد.
روزنامه جوان - دانشنامه آفتاب
كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سرآغاز یك دوره سیاسی خاص همراه با تحولات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران بود.
اساس این تحولات تثبیت نظام سیاسی، ترویج ناسیونالیسم باستان گرایانه افراطی با تأكید بر اصالت و اهمیت نژاد آریایی و تجددطلبی به شیوه اروپایی بود.
تجددطلبی، با بهره گیری از الگوهای اروپایی، مهم ترین ركن پیشرفت اجتماعی محسوب می شد. انتخاب شیوه زندگی به روش اروپایی از دوران قاجاریه آغاز شده بود. لیكن در دوران پهلوی به صورت یك دستورالعمل حكومتی برای دگرگونی زندگی ایرانی دیكته شد.
به طور كلی سیاست های فرهنگی پهلوی در چند مرحله شكل گرفت:
۱) وضع قوانین غیرشرعی و تجدید سازمان عدلیه
۲) ایجاد سازمان های آموزشی به شیوه نوین
۳) متحدالشكل كردن لباس و رواج پوشاك اروپایی
به منظور تغییر فرم لباس، كشف حجاب زنان و تغییر پوشش مردان از همان آغاز سلطنت رضاشاه جزو دستور كار حكومت قرار گرفت. این طرح تنها مخصوص كشور ایران نبود، بلكه به طور هم زمان در سه كشور تركیه، افغانستان و ایران اجرا شد. به همین دلیل علاوه بر برنامه هایی كه در داخل كشور انجام می شد، حركت هایی نیز خارج از مرزهای ایران صورت می پذیرفت تا روند كشف حجاب و تغییر لباس را تسریع بخشد.
نخستین حركت ها، توسط نویسندگان وابسته در مطبوعات و كتاب ها برداشته شد. مقالات و دست نوشته ها تحت این عنوان كه تجددمآبی مانعی در مقابل دین نیست و شیوه نوین زندگی گامی در جهت آزادسازی زنان و رهایی نیروهای تولید است قلم زدند.
علاوه بر این برنامه هایی مانند تئاترهای نمایشی، فیلم، برگزاری جشن ها و سخنرانی ها تهیه و اجرا شد. زمینه سازی های مذكور با توجه به ریشه های عمیق مذهبی در جامعه ایرانی بود. با وجود تمام توجیهاتی كه در این زمینه انجام می شد، حساسیت فوق العاده مردم در طبقات مختلف اجتماع سبب شد این حركت بسیار بطنی و كند صورت پذیرد.
جمعیت ها و انجمن های زنان كه از آغاز مشروطیت اعلام موجودیت كرده بودند و اغلب مؤسسان آن ها زنان وابسته به مردان عرصه سیاست و مطبوعات بودند با اجرای نمایش، جلسات سخنرانی و برنامه های آموزشی به تبلیغ سیاست های فرهنگی دولت با محوریت رفع حجاب می پرداختند. به عنوان نمونه «جمعیت نسوان وطن خواه» در ۱۷ تیرماه ۱۳۰۵ ش به بهانه «ترویج معارف و بسط افكار و تهذیب اخلاق و ترقی زنان تئاتری با عنوان تمدن نسوان به معرض نمایش گذاشت. با درج این خبر علمای تهران مانند سید حسن مدرس، آیت الله فیروزآبادی، سید محمد بهبهانی و میرزاهاشم آشتیانی در نامه ای به رییس الوزرا (مستوقی الممالك) خواستار جلوگیری از نمایش شدند. رضاشاه دریافته بود كه برای جریان كشف حجاب نمی تواند به مردم اتكا كند. به همین دلیل فرمان كشف حجاب را از سیاسیون و دولتیان آغاز كرد.
در روز اول فروردین ۱۳۰۶ هـ.ش خانواده رضاشاه بر طبق رسم دیرینه ای كه اغلب خانواده های ایرانی در هنگام تحویل سال نو به اماكن مقدس می روند، راهی قم شدند و در حرم مطهر حضرت معصومه بدون حجاب حضور یافتند، این عمل خشم مردم را برانگیخت. روحانی ای به نام سید ناظم واعظ مردم را رهبری می كرد. خبر به مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی رسید. وی به خانواده رضاخان پیام داد: «اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مكان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید در این مكان حضور یابید.» پیام مؤثر واقع نشد. بافقی شخصاً به حرم می رود و به آنان تذكر می دهد. این حادثه منجر به تظاهرات مردم شد. رضاخان شخصاً با یك واحد موتوریزه به قم رفت. با چكمه وارد صحن مطهر شد و شیخ محمدتقی بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد. شیخ محمد پس از این واقعه مدتی زندانی شد و تا پایان عمر تحت نظر یك بازرس اداره آگاهی زندگی كرد.
واقعه ضرب و شتم سید محمد بافقی زمینه های یك شورش مردمی را فراهم كرد. اما شیخ محمد عبدالكریم حائری یزدی به منظور جلوگیری از كشتار مردم فتوایی صادر كرد كه ضمن آن صحبت و مذاكره در مورد واقعه را حرام دانسته بود. این فتوا باعث شد مردم آرام بگیرند، ولی مخالفت مردم با مسأله كشف حجاب از بین نرفت.
پس از خانواده سلطنتی سیاسیون و كارمندان دولتی به شكل نیمه رسمی تشویق می شدند كه خانواده های خود را به لباس غربی ملبس كنند و حجاب زنان را بردارند و این امر را به اقوام خود تسری دهند. در گام او این افراد ملزم بودند كه در خانه های خود لباس های مدغربی بپوشند.
كشف حجاب و تغییر فرم لباس، یك اندیشه مستقل حكومتی نبود كه توسط شخص «رضاشاه» اتخاذ شده باشد. بلكه یك برنامه هماهنگ استعماری محسوب می شد كه به طور هم زمان به خصوص در سه كشور تركیه، ایران و افغانستان اجرا شد. مجریان این طرح، در تركیه مصطفی كمال آتاتورك، در ایران رضاشاه و در افغانستان امان الله خان بودند. اینان با توجه به زمینه های اجتماعی و فرهنگی جامعه خود هر یك به شیوه خاصی برنامه های خود را پیش می بردند. مهم ترین دلیل بر وجود اندیشه استعماری در پشت برنامه كشف حجاب حركت هایی بود كه در جامعه بین المللی انجام می شد. به عنوان مثال در یازدهمین مجمع عمومی بین المللی كه از ۸ شهریور تا ۷ دی ماه ۱۳۰۹ ش تشكیل شد، رفتار شرقیان با زنان در دستور كار این مجمع قرار گرفت. در همین سال به دستور رضاشاه تمام زنانی كه مایل بودند می توانستند چادر از سرشان بردارند و شهربانی اجازه حمایت از آنان را داشت.
در سال ۱۳۱۱ هـ.ش با اجازه رضاشاه كنگره اتحاد زنان شرق در تالار وزارت فرهنگ تشكیل شد. مباحث این كنگره «ترقیات روزافزون زن های اروپایی و محرومیت های زنان كشورهای اسلامی و لزوم اقدامات جدی از سوی زنان روشنفكر بود.
با نخست وزیری «محمد علی فروغی» روند سیاست های تجددطلبی سرعت گرفت. سفر رضاشاه به تركیه از ۱۲ خرداد تا ۱۴ تیرماه ۱۳۱۳ محرك دیگری در كشف حجاب بود و رضاشاه پس از این سفر برنامه های خود را در این زمینه تسریع نمود. با آغاز سال ۱۳۱۴ ش برداشتن حجاب علنی تر شد. پس از تعطیلات نوروز ۳۰ تن از زنان در یك تظاهرات هماهنگ با حكومت بدون چادر در خیابان ها ظاهر شدند. در فروردین ماه همان سال عده ای از دختران یكی از مدارس شیراز در مراسم جشن سال نو، در مقابل تماشاچیان به ورزش ژیمناستیك مشغول شدند. دو تن از روحانیون سرشناس كه در مجلس مذكور حضور داشتند به عنوان مخالفت آن جا را ترك كردند. سید حسام الدین فال امیری نیز در یك سخنرانی به این اقدام اعتراض كرد، اما بلافاصله دستگیر و زندانی شد. آنچه در خور توجه است، مسأله نقش مطبوعات و تبلیغاتی است كه در آن پیرامون استقبال مردم از كشف حجاب درج می شد. در اغلب روزنامه ها هیچ اشاره ای به مخالفت ها و دستگیری ها نمی شد. مطالعه و بررسی روزنامه ها در این تاریخ خود یكی از مباحث جالب توجه در ارتباط با كشف حجاب می باشد.
به نقش جمعیت ها و انجمن های زنان تا حدودی اشاره شد. به دلیل اهمیت فعالیت آن ها، حكومت تصمیم گرفت با یك سازماندهی جدید این جمعیت ها را در راستای اهداف خود قرار دهد. به همین منظور در اردیبهشت ۱۳۱۴ جمعی از زنان تجددخواه كه عمدتاً وابستگان تراز اول مردان سیاسی بودند به دعوت وزیر معارف گردهم جمع شدند و كانون بانوان را تأسیس نمودند. در این كانون سخنرانی ها و سمینارهای معدودی در حمایت از كشف حجاب برگزار می شد.
در اوایل خردادماه ۱۳۱۴رضاشاه با احضار هیأت دولت صریحاً اظهار داشت ما باید صورتاً و سنتاً غربی شویم. باید در قدم اول كلاه ها به شاپو تبدیل شود و در مجالس كلاه را به عادت غربی ها باید بردارند. و نیز باید شروع به رفع حجاب زن ها نمایند و چون برای عامه مردم مشكل است وزرا و معاونان باید پیشقدم شوند و هفته ای یك بار باید با خانم های خود در كلوپ ایران مجتمع شوند.
شاه همچنین به حكمت دستور داد كه در مدارس دخترانه، معلم و شاگردان باید بدون حجاب باشند و در صورت امتناع آنان را به مدارس راه ندهند.
به این ترتیب سیاست های حكومت به منظور كشف حجاب كه تا آغاز سال ۱۳۱۴ بسیار بطئی و كند بود، در ۱۳۱۴ سرعت گرفت و اقشار مختلف جامعه را شامل شد. نخستین حركت های مذهبی به صورت نمایشی از قم، مشهد، تهران و شیراز آغاز شد، تا جایی كه شهر مشهد خود حادثه ساز تاریخ خاصی در این ماجرا گردید.
زمانی كه فرمان تغییر لباس و برداشتن حجاب به مشهد صادر شد، مردم عكس العمل شدیدی نشان دادند. رهبری مردم را علما و روحانیون مشهد به عهده داشتند و با تلگرافی به رضا شاه اعتراض خود را اعلام كردند.
پس از ارسال تلگراف، صد و پنجاه نفر از علما و معتمدین مشهد به دستور رضاشاه توقیف و زندانی شدند. عده زیادی از مردم در حرم حضرت رضا (ع) متحصن شدند و اعلام كردند تا مسأله حجاب رفع نشود از حرم خارج نمی شوند. در این میان فردی به نام بهلول و از راه طبس و گناباد وارد مشهد شد. او خطیب توانمندی بود. وارد حرم شد و بر منبر رفت. در مورد تغییر لباس و كلاه پهلوی سخنرانی های مفصلی ایراد كرد. هر لحظه تعداد مردم بیشتر می شد. فتح الله پاكروان پدر سرلشكر حسن پاكروان كه استاندار خراسان بود به سرهنگ بیات رییس شهربانی دستور داد بهلول را دستگیر كنند. شخصی به نام اسدی كه نایب التولیه آستان قدس رضوی بود از سرهنگ بیات خواست در این مورد دخالت نكند و خودش بهلول را در یكی از حجره های آستان زندانی كرد. عصر همان روز بهلول با اصرار مردم آزاد شد. فرمانده لشكر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعی وضعیت فوق را به رضاخان گزارش داد. رضاخان هم دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند. گروهی از سربازان حرم را محاصره می كنند. مطبوعی در اقدام به این عمل تعلل می كند و به رضاخان می گوید بهتر است كمی سیاست به خرج بدهیم چون ممكن است در شهر اغتشاش بشود. به دلیل همین پاسخ، رضاخان خشمگین شد و سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد. جمعیت داخل حرم نیز هر لحظه بیشتر می شد، به همین دلیل گروه های سرباز وارد صحن امام رضا شدند و به مردم حمله كردند. براساس گزارش روزنامه كیهان ۲۵ نفر در این درگیری كشته شدند ولی تعداد قابل توجهی از مردم مورد ضرب و شتم سربازان قرار گرفتند و زخمی شدند.
به این ترتیب اعتراضات مردمی به راحتی توسط قوای دولتی سركوب می شد و حكومت بر مظاهر مذهبی و فرهنگی هجوم می برد و اهداف خود را پیش می برد، همچنین رهبران و گروه های معترض را به شیوه ای خاص سركوب می كرد.
مهرخانه
قاسم تبريزي
قاسم تبريزي پژوهشگر حوزه تاريخ معاصر، عضو شوراي پژوهشي مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي و رئيس بخش تخصصي مطالعات انقلاب اسلامي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي است
- اقداماتي که پيش از کشف حجاب و در راستاي زمينه سازي براي اين امر صورت گرفته را توضيح دهيد.
براي بررسي و شناخت اتفاق کشف حجاب سه موضوع را در سه مرحله بايد بررسي کنيم؛ اول مسئله بررسي انديشه و تفکر کشف حجاب از اواسط دوران قاجار است. دوم کشف حجاب به صورت نظامي و ديکتاتوري در دوره رضا خان و سوم ادامه اين حرکت در دوره محمد رضا است.
در کشور ما حجاب از قبل از اسلام مانند کشور هاي شرقي ديگر به عنوان يک سنت پذيرفته شده بوده است؛ در اشعار فردوسي به مسئله عفت، عصمت، پاکي، حجاب و حتي مسئوليت زنان اشاره شده است. در دوران اسلامي از همان زماني که اسلام به ايران وارد مي شود نه تنها مسلمانان بلکه يهودي ها، مسيحي ها و زرتشتي ها نيز با حجاب بوده اند. عده اي از آن ها هنوز هم با حجاب هستند. لذا حجاب هم در ديگر اديان و هم در جامعه ايران به عنوان يک ارزش والا و مورد پذيرش بوده است.
از دوره صفويه وقتي غربي ها واد ايران شدند زمينه هايي براي بي حجابي در قالب ميسيونر هاي مذهبي چه زن و چه مرد و يا در قالب کوچ دادن ارامنه از ارمنستان به جلفاي اصفهان پديد آمد. اين مسائل را بايد شروع ضعيف بي حجابي در ايران دانست که البته در متن جامعه حضور نداشت. در دربار بي حجابي از زمان فتحعلي شاه شروع مي شود که با سفر بعضي شاهزاده ها به غرب و يا ورود برخي غربي ها به دربار ايران و درون خانوده هاي درباري اين مسئله نمود پيدا مي کند، لباس هاي غربي به عنوان سوغات وارد دربار مي شود. به عنوان مثال در دوره ناصر الدين شاه مي توان به خانمي به نام مادام عباس اشاره کرد که همسر يکي از درباري ها مي شود و بعد از آوردن فرزندي به نام عباس، به مادام عباس مشهور مي شود. کار او طراحي لباس منطبق با الگوي هاي فرانسوي و اروپايي بوده است. وي بعد از مدتي ناپديد مي شود و مي رود. اما باز اين مسئله در محيط بسته خانواده هاي درباري بوده است و در متن جامعه نفوذ و رسوخ نداشته است.
در دوران اندکي قبل از مشروطه، دوره ناصر الدين شاه مدارس خارجي در ايران گسترش پيدا مي کنند و ميسيونر هاي مذهبي به شکل هاي مختلف وارد ايران مي شوند. و همچنين بايد از مراکز شرق شناسي و ايران شناسي که در اروپا و امريکا راه افتاد به عنوان حرکتي استعماري و تاثير گذار، براي شناخت قوت ها و ضعف هاي فرهنگ ايراني ياد کرد.
تاسيس مدارس خارجي در ايران زمينه ساز ورود خانواده هاي درباري به اين مدارس و آشنايي با فرهنگ غربي مي شود و به تدريج فرزندان تجار و بازرگانان نيز به اين مدارس راه پيدا مي کنند و نقش اين مدارس را مانند ميسيونر هاي مذهبي و مراکز ايران شناسي در يک مديريت و سياست پنهان، بايد زمينه اي براي تضعيف دين و اعتقادات جامعه و دگرگون کردن سيستم و هندسه فرهنگي جامعه ايراني دانست.
کتاب هايي که از غرب ترجمه مي شد؛ بخشي از آن داستان هاي غربي بوده که مطالب خلاف اخلاق داشته است و يا با موضوعات تعليم و تربيت و آداب معاشرت ، تربيت فرزند با رويکرد فرهنگ غربي بوده است.
در حاشيه اين ها مسئله بابي گري، ازلي گري و فراماسونري به عنوان جريان ديگري در گسترش فرهنگ لاابالي گري و تضعيف فرهنگ معنويت و اسلامي کار مي کنند. به عنوان مثال مي توان به قره العين اشاره کرد که از ظاهر زيبا و خانواده برجسته اي برخوردار بوده است. وي در محفل درس سيدکاظم رشتي در عراق شرکت مي کرده و او به عنوان اولين فردي است که بي حجابي را در بابيت رسميت مي بخشد. در ازلي ها مي توان به صديقه دولت آبادي که متولد قبل از مشروطه و داراي نشريه نسوان در اصفهان بوده است؛ اشاره کرد. او تحصيل کرده فرانسه بودو در ماجراي کشف حجاب بسيار فعاليت کرده است به طوري که وصيت مي کند در مراسم مرگش هيچ روحاني و يا زن محجبه اي حضور نداشته باشد. براي ذکر مثال در بهايي ها بايد گفت که آن ها از اساس حجابي براي زن قائل نيستند و مسئله آزادي بي قيد و شرط زنان را مطرح مي کنند.از معاصرين ايشان مي توان به «فرخ رو پارسا» اشاره کرد که در دوران وزارتش در سال هاي 52- 53 دستور مي دهد در مدارس مذهبي حجاب دختران برداشته شود و در همان زمان ساواک تهديد مي کند که هر روحاني با اين مساله روي منابر مخالفت کند به سرنوشت آيت ا... سعيدي دچار مي شود. يا مي توان به «مهري راسخ» خواهر زاده دکتر ايادي اشاره کرد که به عنوان معلم روانشناسي وليعهد وارد دربار شده بود و در سازمان زنان به عنوان عضو بهايي فعاليت داشت. مهناز افخمي در خاطرات منتشر شده اش مي گويد که ما در سازمان زنان از تمام زنان يهودي و مسيحي و بهايي عضو داشتيم که مهري راسخ عضو مرکزيت اين سازمان بوده است.
در متن جامعه اين مساله با مجلات زنان شروع مي شود. به عنوان مثال آفاق پارسا مادر فرخ رو پارسا مجله اي در حوزه زنان منتشر مي کنددکه به بيان آزادي هاي زنان مي پردازد. جوي از مشروطه به بعد توسط شعرا با سرودن اشعاري در مذمت حجاب و تشويق دختران به کشف حجاب آغاز مي شود مانند ايرج ميرزا که از شاهزاده هاي قاجاري است و اشعاري در مذمت حجاب دارد و يا ميرزاده عشقي که با وجود آن که شاعري ضد غرب، آزاد، مسلمان و ضد رضا شاه است نيز اشعاري در مذمت حجاب دارد و تحت تاثير آن جو قرار مي گيرد و ملک الشعراي بهار نيز در مذمت حجاب اشعاري دارد.
از فعاليت هاي ديگر مي توان اشاره کرد به؛ انتشارات مجلات و نشرياتي با عکس هاي نادرست و خلاف موازين اسلامي و رمان ها و داستان هايي با جنبه هاي غير اخلاقي، تبديل حوزه هاي علميه به مدارس مختلط پسرانه و دخترانه.، گسترش سينما ها و تماشاخانه ها، تشکيل کازينو ها، انتشار مقالات توسط نويسندگان در مذمت حجاب به عنوان مثال مقاله دختران و زنان ما که توسط احمد کسروي منشر شده بود.
در نتيجه بايد دانست مديريت منسجمي وراي اين فعاليت ها وجود داشته است؛ مثلا تقي زاده در مقاله اي در روزنامه کاوه مي نويسد که اگر بخواهيم ترقي کنيم بايد از موي سر تا ناخن پا غربي شويم. خوب اين مساله تفکر و فرهنگي بوده است که ناشي از وابستگي به استعمار غرب توسط امثال تقي زاده و همچنين ناشي از فريب خوردن توسط امثال ميرزاده عشقي و همچنين توسط افراد فاسد و لاابالي اي ماند عارف قزويني و ايرج ميرزا رواج يابد. اين جريانات در مطبوعات و روشنفکران در جامعه زمينه ساز بي حجابي و جريان مذمت حجاب بوده اند. حتي در مصر و افغانستان نيز اين حرکات انجام مي شود؛ اما بيشتر از همه جا در استانبول که مرکز حکومت جهان اسلامي بوده است و در قاهره و ايران اين فعاليت ها انجام مي شود.
از انديشمنداني که به دفاع از حجاب و مبارزه با غرب گرايي مي پردازند مي توان به علامه اقبال لاهوري اشاره کرد که الگوي زنان را حضرت فاطمه زهرا (س) معرفي مي کند و مي گويد پيشرفت غرب از بي حجابي نيست و مواظب باشيد فريب نخوريد و يا به مرحوم سيد اشرف الدين حسيني گيلاني مدير نسيم شمال اشاره کرد، ايشان درس خوانده نجف بوده است. مخالفت شيخ فضل الله تبريزي با مشروطه نيز ناظر به همين مسائل است که افرادي که در راس مشروطه بودند آزادي زنان و منشا پيشرفت آنان را در کشف حجابشان مي دانستند.
با کودتاي رضا خان انگليس به دنبال تغيير ساختار اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايران بودند. مثلا عدليه را با قوانين غربي تبديل به دادگستري مي کند و يا فرهنگستاني که در راس آن وثوق الدوله باشد را تشکيل مي دهد، وثوق الدوله معلوم الحالي که وابسته نشان دار انگليس است و وظيفه اين فرهنگستان آن است که لغات بيگانه را از فرهنگ ايران پاک کند که منظور لغات عربي است!
اين که مي گويند فرمان کشف حجاب توسط رضاخان بعد از ديدن ترکيه و ملاقات با آتاتورک اتفاق افتاد يک ماجراي دروغين است؛ مي خواهند ردپاي انگليس و برنامه ريزي او را در اين قضيه مخفي کنند. چرا که رضا خان انسان متفکر و انديشمند و باسوادي نبود که بتواند اين پروسه وسيع هجمه فرهنگي را برنامه ريزي کند. آتاتورک ديکتاتور بود اما حداقل سواد آکادميک نظامي داشت اما رضاخان حداقل اين سطح از سواد را نيز نداشت و مطمئنا نمي توانست به تنهايي چنين برنامه اي را پي ريزي کند، از تفکر رضا خان دانشگاه ، ارتش نوين و ايران باستان بيرون نمي آيد. اين ها مطمئنا برنامه ريزي افراد متفکر و سياست مدار بوده است و آن چه در کشف حجاب انجام شد ماموريتي بود که توسط رضا خان صورت گرفت.
مبارزه با حجاب بسيار گسترده بود و در تمام شهر ها اجرا مي شد. آژان ها در شهر و ژاندارمي ها در دهات هر روز و هر شب پاسباني مي دانند و چادر را از سر زن ها مي کشيدند و با چاقو و قيچي تکه تکه ميکردند و يا چادر هايشان را آتش مي زدند. اين ها به علت برخورد هاي سختي که از طرف مافوق در صورت عدم رعايت اين دستور انجام ميگرفت مجبور به انجام اين فعاليت ها بودند. بعضي از اين مامورين از ترس گزارشات و برخوردهاي سخت رضاخان و مافوق به اين فعاليت ها تن مي دانند.
مهماني هايي با عنوان کشف حجاب در شهر ها برگزار مي شد که بايد افراد در آن شرکت مي کردند. علي اصغر حکمت که در دوره کشف حجاب وزير فرهنگ و مجري کشف حجاب است در خاطراتش آمده است که در زمان کشف حجاب مهماني اي در شهر شيراز تشکيل داده شد که حضور بزرگان و مقامات نظامي و اجرايي با همسرانشان بدون هيچ حجابي اجباري بوده است و هنگامي که دختران رقصان بدون حجاب وارد صحنه شده اند مردم بسيار تعجب کرده اند.
بي حيايي به جايي رسيد که به بعضي از شخصيت هاي بزرگ روحاني مي گفتند که بايد با همسرانشان در مراسم کشف حجاب شرکت کنند و بعضي از ايشان را به علت مخالفت و به دليل نفوذ بسيار زيادي که در بين مردم داشتند؛ نتوانستند تبعيد کنند.
بعد از اجراي کشف حجاب توسط رضاخان در 17 دي، سه دسته بازخورد در کشور پديد آمد. فراماسانر ها، غرب زده ها و روشنفکران که از اين ماجرا راضي بودند. بخش ديگر روحانيت بوده اند که در برابر اين قضيه مي ايستند و بخش ديگر مردم متدين و مذهبي جامعه ايران بودند.
در پي قانون کشف حجاب گفته شد هيچ کس حق ندارد با اين قانون مخالفت کند، هيچ روحاني اي بر منبر حق معارضت با اين قانون را ندارد اگر نه به زندان و تبعيد دچار مي شود. پاسبان و ژاندارم بايد چادر از سر زنان پاره کند و بسوزاند. تمام ادارات در شهرستان ها بايد جلسات کشف حجاب برگزار کنند. اين مسئله يک دستور نظامي و دولتي بود و منظور از کشف حجاب عريان کردن موي سر بود و اين نبود که فقط مسئله چادر باشد.
در پي مطرح شدن قانون کشف حجاب مراجع تقليد، روحانيون، وعاظ، ائمه جماعات با اينکه تضعيف شده بودند و با اينکه برخي خلع لباس بودند و يا حتي اجازه پوشيدن لباس روحانيت نيز به آنان داده نشده بود، با اين مساله به مخالفت برخاستند. اين مساله را بايد در زمانه اي سنجيد که حوزه هاي علميه به شدت تضعيف و بسياري از آن ها تعطيل شده بودند. به عنوان مثال آيت الله جوادي آملي در خاطراتشان نقل کرده اند؛ حوزه علميه آمل تبديل به طويله شده بود، اما با اين حال علماي بسياري به مخالفت برخاستند.
از حرکت هاي علما مي توان به اين افراد اشاره کرد؛ آيت الله سيد حسين قمي از مراجع تقليد در مشهد براي صحبت با شاه به تهران آمد که اين مساله خلاف اسلام و قرآن است، اما او را دستگير و به عراق تبعيد مي کنند که وقتي خبر به مشهد مي رسد مردم به مدت دو روز در مسجد گوهر شاد تحصن مي کنند و ماجراي مسجد گوهر شاد و به گلوله بستن مردم، مقاومت آقاي بهلول و تبعيد او پيش مي آيد که در خاطرات شاهدين ماجرا مانند پدر همسر شهيد نواب صفوي که آن زمان در توليت آستان قدس رضوي بوده است، نوشته شده است که جسد ها را شبانه در بيابان ها دفن مي کردند و تا صبح ديوارهاي مسجد را از خون مي شستند.
آقاي بروجردي در مخالفت با اين قضيه تبعيد مي شوند. مرحوم آقاي راشد در اصفهان دستگير مي شوند. پسر آخوند خراساني دستگير مي شود و در زندان تهران به وسيله آمپول هوا توسط پزشک احمدي به شهادت مي رسد. آيت الله سيد يونس اردبيلي تبعيد مي شود. آيت الله محمد صالح مازندراني سمناني از فلاسفه و علماي بزرگ مازندران به سمنان تبعيد مي شود. آيت الله سيد نور الدين شيرازي تبعيد مي شود. آيت الله محلاتي در شيراز دستگير مي شود. پدر آيت الله صافي که مرجع تقليد هستند؛ دستگير مي شود. پدر آيت الله طالقاني، سيد ابوالحسن طالقاني دستگير مي شود. سيد محمد زارجي از وعاظ يزد عليه کشف حجاب صحبت مي کند و تبعيد مي شود.
آقاي شيخ عبدالکريم حائري يزدي بعد از دستور کشف حجاب به رضا خان نامه اي مي نويسد که اين حرکت شما خلاف دستور صريح قرآن است و حجاب از ضروريات دين است. محمدعلي فروغي جواب نامه را مي دهد که شما چگونه جرات کرديد به اعلا حضرت اين حرف را بزنيد. شما چگونه تحت تاثير عوام قرا ميگيريد و ميگوييد حجاب جزء اسلام است.
وقتي اسامي افراد و روحانيوني را که در مقابل مسئله کشف حجاب مخالفت کردند را نگاه ميکنيم اسامي بسيار زيادي هستد که البته اين ها تنها اسامي ثبت شده هستند. کتابي مورد اسناد ماجراي کشف حجاب چاپ شده است و مي توان حجم افرادي که در اين زمينه دستگير و تبعيد و به شهادت رسيده و ثبت شده اند را مستند جستجو کرد.
يک بخش هم مردم مذهبي بودند و عکس العمل آن ها اين بوده که زنانشان از خانه بيرون نمي آمدند. براي حمام رفتن شبانه به همراه کسي گذر مي کردند و يا از روي پشت بام ها خانه به خانه عبور مي کردند؛ يا مثلا وقتي قرار بود فرماندهان و بزرگان در مجالس کشف حجاب با همسرانشان حضور داشته باشند بعضي از افراد زنان ديگري را که بي حجاب بودند همراه خود مي بردند و به جاي همسر خويش معرفي مي کردند. حتي عده اي از علما به خاطر حفظ خانواده هايشان به کربلا و نجف و مکان هاي ديگر مهاجرت کردند.
مثلا بانو امين فيلسوف، عارف و مفسر قرآن در سال هاي کشف حجاب خانمي حدود 40 ساله بوده اند ايشان در مکتوباتشان به آن دوران اشاره نکرده اند و مشخص است به علت فشار ناشي از کشف حجاب و اختناق، ايشان جلساتي هم در آن دوران نداشته اند. يا مثلا خانم عذرا انصاري که دو کتاب درباره خطبه حضرت زينب و حضرت فاطمه دارند ايشان در آن سال ها حدود 50 سال داشته اند ولي خاطراتي از ايشان در دست نيست. البته امکان نبوده که بنويسند و شما نبايد اختناق آن زمان را فراموش کنيد.
پسر محسن صدر و همچنين خودش که ملقب به صدرالشراف است و بعد ها دو بار نخست وزير مي شود در خاطراتشان مي نويسند که شرکت همسرش علي رغم ميل باطني خود در يک مهماني بدون حجاب، باعث مي شود که همسرش از غصه بيمار شود و بميرد.
تا سال 1322 همين ميزان خشونت نيز ادامه داشت. وقتي آيت الله سيد حسين قمي بعد از تمام شدت مدت تبعيدشان به ايران بر مي گردند سه درخواست را مطرح مي کنند؛ يکي اين که مدارس مختلط دخترانه و پسرانه تعطيل شود. ديگر اين که تعليمات ديني جزء کتب درسي قرار گيرد چرا که در جريان کشف حجاب اين درس حذف شده بود و ديگر اين که قانون کشف حجاب ملغي شود که اين مساله با توجه به شرايط آن زمان باعث ملغي شدن قانون کشف حجاب مي شود.
براي تحليل شرايط آن زمان بايد توجه کرد که در سال هاي بين 20 تا 32 ديکتاتوري رضا خان از بين رفته است، کشور تحت اشغال متفقين است و شرايط متفاوت شده است و گروه هاي مذهبي نيز شروع به فعاليت کرده اند و مردم هم مي توانند راحت تر صحبت کنند لذا با برداشتن فشار ها و همچنين درخواست آيت الله سيد حسين قمي، قانون ملغي مي شود.
کشف حجاب لکه ننگی ماندگار بر گریبان پهلوی
روز 17دی در تقویم ایران اسلامی (کشف حجاب) یادآور روزی است که برخلاف پیشبینی جریان غربگرا شرایط برای تبدیل حکومت شاهنشاهی به اسلامی فراهم شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، برگهای تقویم را که ورق بزنیم روز 17 دی نشان از روزی است که بر اساس یک قانون که الگو گرفته از غرب بود، ننگی در تاریخ ایران اسلامی را به ثبت رساند.
با توجه به اینکه کشف حجاب در ایران، الگویی صحیح نبود چندان عمرش پایدار نماند و طرحی که رضا شاه با الگو گرفتن از غرب آن را پیشبینی کرده بود به مذاق ایرانی جماعت خوش نیامد.
حسین معینآبادی مدرس و محقق علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم با اشاره به علل شکل گرفتن کشف حجاب در ایران اظهار داشت: به قدرت رسیدن رضاخان در سال 1304 همزمان با قدرت رسیدن کمال آتاتورک و شکست دولت عثمانی بود که این شکست نوگرایی در ترکیه را به دنبال داشت.
وی افزود: رضاشاه به تاثیر از آتاتورک دنبال نوسازی و نوگرایی در ایران بر آمد و سفر خارجی او به ترکیه شرایط را برای یک تحول بزرگ در ایران فراهم کرد.
مدرس علوم سیاسی در دانشگاه مفید اظهار کرد: سفر رضا شاه به ترکیه با تبلیغ غربگرایی و نوسازی سیاسی همراه بود که میشود از به معنای قدرتمند شدن دولت و تضعیف جامعه مدنی یاد کرد.
این محقق سیاسی عنوان کرد: رضا پهلوی یکی از علل عقب ماندگی ایران را در پوشش حجاب زنان جامعه میدانست و در کنار سایه عقب ماندگی سواد و فقدان زیرساختها مانند تلگراف و تلفن و نبود توسعه صنعتی، حجاب زنان مسئلهای بود که فکر رضاشاه را به خود مشغول کرده بود.
شاه پهلوی، کشف حجاب بانوان و تغییر لباس مردان را در این زمینه بسیار موثر میدانست به همین دلیل لباسهای سنتی بلند را از مردان گرفت و فرهنگ پوشیدن لباس فرنگی که همان کت و شلوار بود را به ایشان ارمغان داد و برای اینکه بتواند کشف حجاب را در جامعه عملیاتی کند این عمل را در ابتدا از خانواده خویش آغاز کرد و سپس به کل جامعه سرایت داد.
معینآبادی با اشاره به نخستین گروهی که به این کاروان ضداسلامی پیوست اظهار داشت: خانواده وزیران و دستاندرکاران نظام استبدادی نخستین گروهی بودند که با کشف حجاب به خیابانها آمدند.
وی تصریح کرد: رضا شاه غربگرایی را گسترش داد و مبارزه با کارکرد سیاسی دینی مراجع مورد وثوق مردم و ساماندهی حوزههای چند صد ساله ایرانی را مورد توجه قرار داد.
رضاخان معتقد بود در کنار توسعه مدرسه دخترانه و دانشگاه تهران میشود نسبت به تبلیغ سواد دختران به دنبال کشف حجاب اقدام حجاب را عامل عقبافتادگی زنان و تبعیض جنسیتی معرفی کرد به همین دلیل مدارس دخترانه را نسبت به تربیت دختران در مدارس بدون پوشش حجاب اجبار کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید باهنر با بیان اینکه غرب برای رضاخان به یک مدینه فاضله تبدیل شده بود، گفت: به همین دلیل تمام رفتارهای غربی برای رضا شاه به عنوان یک الگو محسوب میشد و او یک الگوی کاریکاتوری از غرب گرفته بود و در جامعه اعمال میکرد.
وی افزود: ماموران رضاخان در راستای اجرای این قانون، شب و روز در کوچهها و خیابانها گشت میزدند و هر جا زن باحجابی را مییافتند با خشونت با او برخورد کرده، چادرش را برمیداشتند و مردان را مجبور میکردند تا زنهایشان را سر برهنه به خیابانها و مجالس ببرند.
معینآبادی تصریح کرد: با توجه به اینکه رضا شاه پیشرفت را بیشتر ظاهری میدید ترجیح میداد که مردم عبا و عمامههای کهنه را کنار گذاشته و لباس متحدالشکل بپوشند و مردان کلاه پهلوی به سر گذارند.
وی تصریح کرد: با اجرای این قانون، بخشی از زنان که مسنتر و سنتی بودند عملاً در خانه محبوس شدند.
مدرس برجسته علوم سیاسی با اشاره به حکم وزارت فرهنگ گفت: در این حکم از ورود زنان با حجاب به دانشگاه جلوگیری میشد و معلمان زن مدرسهها و استادان زن دانشگاهها مجبور شدند بیحجاب به کلاس درس بروند.
این فشارها موجب شد که در تهران و سایر شهرها ماموران شهربانی به دختران دانشآموز و زنانی که حجاب داشتند لزوم اجرای قانون را گوشزد کنند.
در سال 1320 که رضاشاه ایران را ترک کرد اجرای قانون کشف حجاب به دلیل کوشش دولت برای سازش با روحانیت متوقف شد. علاوه بر آن روحانیان نجف با استقبال و دعوت دولت به ایران آمدند، در رادیو آموزش احکام اسلامی آغاز شد و در مدارس نیز دروس تعلیمات دینی اجباری شد. بدین ترتیب بیشتر دستاوردهای سکولار رضاشاه بر باد رفت.
پس از اینکه رضا شاه از ایران به موریس تبعید شد و محمدرضا حکومت را به عهده گرفت وقایع گوناگونی در ظلم و هجمه به مردم رخ داد که در این راستا میتوان به روی آوردن رژیم یک بار دیگر به مقابله با روحانیت اشاره کرد.
محمدرضا شاه با استفاده از مناسبت 17 دی 1341 میخواست از زنان بیحجاب برای رژه خیابانی و تظاهرات که به صورت غیرمستقیم علیه اسلام و روحانیت تمام میشد، بهرهبرداری کند که امام خمینی(ره) که با هوشیاری کامل مراقب اوضاع بودند. پس از اطلاع از ماجرا بیدرنگ طی پیامی به دولت هشدار داد که در صورت وقوع چنین حادثهای، علمای اسلام متقابلاً همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد، عزای ملی اعلام کند.
ورق زدن برگهای تاریخ وقایعی را یادآور میشود که مطالعه و عبرت گرفتن از آن میتواند سرنوشت یک ملت را عوض کند و پرداختن به علل مسئله کشف حجاب، جنایت و ننگی که پهلوی بر ایران اسلامی وارد کرد را برای آیندگان روشنتر میکند.
=====================
گزارش از سمانهسادات فقیه سبزواری