نقد افکار وانديشه هاي مهندس مهدي بازرگان

آقاي بازررگان درباره رابطه دين وسياست در حكومت چه تفكري داشت و موضع حضرت ا مام خميني در اين باره چه بود؟

 

 آقاي بازررگان درباره رابطه دين وسياست در حكومت چه تفكري داشت و موضع حضرت ا مام خميني در اين باره چه بود؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات

مهندس بازرگان دو اثر كه نشانگر تفكر سياسي متفاوت وي در خصوص رابطة دين و سياست مي باشد يعني يکي همان اثري که عنوان «مرز بين ديانت و سياست» دارد و ديگري مقاله اي است با عنوان «آخرت و خدا هدف بعثت انبياء» كه در مجلة كيان شمارة 28 به چاپ رسيد, از خود باقي گذاشته است .

ايشان در كتاب مرز دين و سياست مي‌گويد: اگر دين، سياست را (به فرض ) رها نموده و كاري به كارش نداشته باشد، ‌سياست دين را به هيچ وجه من الوجوه آزاد نخواهد گذاشت. بلكه برعكس هر قدر دين نسبت به سياست بي‌اعتنايي نمايد، سياست در تمام شئون دين دخالت اساسي خواهد نمود.[1] نيز مي گويد: «اگر دين سياست را در اختيار و امر خود نگيرد، سياست دين را مضمحل خواهد كرد يا در سلطه و اقتدار خود خواهد گرفت. جنگ بين اين دو، جنگ پيشروي و عقب‌نشيني يا مماشات و مسامحه و معامله نيست بلكه جنگ حيات و ممات يا بود و نبود است.»[2] او بعد ها در مقاله خود با صراحت مي گويد: تمام حرف ما اين است كه اگر به فرض يك حكومت ديني از همه جهت تمام و كمال به دست مؤمنان مخلص ناب تشكيل شد،‌ آنچه نبايد اين حكومت و دولت بدان دست بزند و دخالت نمايد، دين و ايمان و اخلاق مردم است.  چرا كه دولت يعني قدرت و زور، قدرت و زور در برابر تجاوز بيگانگان به كشور و ملت و يا تجاوز مردم به يكديگر ضروري است، اما در برابر عقيده و عشق و عبرت و رابطة انسان با خود و خدا يعني آزادي و تقرب، بسيار بي جا و نقض غرض است. اما عكس قضيه صحيح است. اگر دولت و حكومت حق، دين ساز و انسان‌ساز نيست، انسان ديندار و خداپرست واقعي دولت حق‌ ساز است.»[3].

همچنين او جهت اثبات تباين دين و سياست استدلال مي كند و مي‌گويد: «قرآن كه ثمره و خلاصة دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوري براي دنياي ما نمي‌دهد، بلكه ما را ملامت مي‌كند كه چرا اين اندازه به دنيا مي‌پردازيد و آخرت را كه بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها مي‌كنيد: «بل تؤثرون الحيوة الدنيا و الاخرة خيرٌ و ابقي»؛[4] «كلّا بل تحبّون العاجلة و تذرون الاخرة».[5]

آن چه که در نقد انديشه وسخنان اخيرشان بايد گفت اين است كه با توجه به اهتمام دين به مسأله حكومت جهت برقراري عدل و اجراي احكام الهي در جامعه بشري , نه تنها دين و سياست هيچ گونه تعارضي ندارد بلكه كمال هماهنگي را نيز دارد، چون حكومت مقدمه وصول به عدل و از اهرم هاي لازم براي آن است به همين خاطر وقتي كه عبدالله بن عباس بر امام علي – عليه السلام- وارد شد و امام را در حال تعمير كفش خود ديد امام به ابن عباس فرمود: اين كفش ها چقدر ارزش دارد؟ ابن عباس گفت: هيچ ارزشي ندارد! امام فرمود: به خدا قسم! (اين كفش ها) در نزد من از حكومت برشما، محبوب تر است مگر اين كه حقي را بر پاي دارم و يا از اجراي باطلي جلوگيري كنم.[6]

مي‌بينيم كه امام، حكومت را به كلي  مردود نمي‌داند بلكه مطلوبيت ذاتي آن را رد مي‌كند و وسيله بودنش را براي احقاق حق و جلوگيري از اجراي باطل مقبول و مطلوب مي‌شمارد و در جاي ديگر جامعه را ناچار از حكومت و امير مي‌داند: «لابدّ للناس من اميرِ برٍّ او فاجرٍ»[7]. اما آنچه از ديدگاه قرآن كريم مذموم و مردود است دنياگرايي است نه دنياداري و اين دو مقوله با يكديگر ملازمه ندارند.[8]

در دو آيه‌اي كه مهندس بازرگان براي اثبات مدعاي خود به آنها استدلال كرده است، دنياداري و حكومت مذمت نشده است، بلكه آنچه نكوهش شده است دنيا دوستي، دنياگرايي و دنياگزيني مي باشد مهندس بازرگان در پاسخ به اين سؤال كه اگر مسائل مربوط به حكومت و ادارة امور زندگي بشر و تأمين امنيت و رفاه و آسايش عمومي از اهداف نبوت نبوده است، پس اين همه احكام و دستورهايي كه در قرآن و اسلام در مورد زندگي فردي و اجتماعي وجود دارد چيست؟ با قبول اين مطلب مي‌گويد: «قرآن و رسالت پيامبران نسبت به امور دنيايي ما نه بيگانه است و نه بي‌نظر و بي‌اثر، آنچه از اين بابت عايد انسانها مي‌گردد، ‌محصول فرعي محسوب مي‌شود و به طور ضمني به دست مي‌آيد. بدون آن كه اصل و اساس باشد يا به حساب هدف و بعثت و وظيفة دين گذارده شود؛ نه تنها وظيفة دين نيست بلكه همان طور كه مي‌دانيم شرط قبولي عبادات قصد قربت است، يعني اگر كسي وضو بگيرد و غسل كند كه پاكيزه باشد، براي معالجة چاقي و دفع سموم بدن روزه بگيرد يا به عنوان ورزش عضلات نماز بخواند و قصد قربت و نيت عبادت براي خداوند سبحان را نداشته باشد، آن نماز و روزه و غسل ها باطل است و ارزش اخروي و الهي ندارد.[9]

از مجموع نظرات مهندس بازرگان چنين به دست مي‌آيد كه وي ديانت را از سياست به صورت يك طرفه جدا مي‌داند، «زيرا وي سعي داشت دين را به نوعي خدمت گزار سياست نشان دهد و در هنگام نقد نظريه «دين براي جامعه يا دين براي دنياي بهتر» گفته است تفسير ما به معناي ضدّيت دين با دنيا نيست بلكه دين براي دنيا است و در ادامه از جدايي امامت و خلافت يا به تعبير بهتر مخالفت با ادغام و دين و سياست سخن گفته است.»[10]

امام خميني در کتاب ولايت فقيه بعد از اين که ضرورت اجراي احکام اسلام را بديهي دانسته اند مي فرمايند: احکام اسلام محدود به زمان و مکاني نيست و تا ابد باقي و لازم الاجراست. تنها براي زمان رسول اکرم(ص) نيامده تا پس از آن متروک شود... اين حرف که قوانين اسلام تعطيل پذير يا منحصر و محدود به زمان يا مکاني است, برخلاف ضروريات اعتقادي اسلام است (لذا) تشکيل حکومت و برقراري دستگاه اجرا و اداره ضرورت مي يابد.(ولايت فقيه ص18)

 امام خميني در ادامه مي آورد که با دقت در ماهيت و کيفيت احکام شرع در مي يابيم که اجراي آنها و عمل به آنها مستلزم تشکيل حکومت است وبدون تاسيس يک دستگاه عظيم اجرا و اداره نمي توان به وظيفة اجراي احکام الهي عمل کرد, همچنين امام خميني در بارة ديني بودن حکومت وضرورت آن مي فرمايد: هر که اظهار کندکه تشکيل حکومت اسلامي ضرورت ندارد منکرضرورت اجراي احکام اسلام شده و جامعيت احکام وجاودانگي دين مبين اسلام را انکارکرده است.(ولايت فقيه ص 18و20)

از اينجاست اختلاف نظري و فكري امام خميني با بازرگان معلوم مي‌شود و بازرگان تقريبا با توجه به انديشه و تفكر سياسي‌اش كه در خصوص رابطه دين و سياست داشت، بيشتر سعي در ايجاد سنخيت ميان اسلام و مليت داشت به نوعي كه اجراي سياست‌هاي ناسيونال ـ ليبرال آسيب نبيند. وي در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» مي‌گويد: هدف اتخاذي دولت موقت، خدمت به ايران از طريق اسلام و به دستور اسلام بود، در حالي كه آقاي خميني براي انقلاب و براي رسالت خود خدمت به اسلام از طريق ايران را اختيار كرده بود.[11]در حالي كه امام خميني همه چيز حتي خود و كشور را براي اسلام و حكومت اسلامي مي‌خواستند و حفظ آن را از اوجب واجبات مي‌دانستند

 

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. دين و دولت، محمد سروش، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.

2.  ظهور و سقوط دولت موقت، احمد سميعي، تهران، علم، 1362.

 

پي نوشت ها:

[1] . بازرگان، مهدي، مرز ميان دين و سياست، تهران، شركت سهامي انتشار، 1341، ص 6 و 7.

[2] . همان، ص 12 و 13.

[3] . بازرگان، مهدي، آخرت و خدا، هدف بعثت انبياء، مجله كيان، شماره 28، ص 46.

[4] . اعلي، آيات 16 و 17.

[5] . قيامت، آيات 20 و 21.

[6] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 33.

[7] . همان، خطبه 40.

[8] . گلپايگاني، علي رباني، دين و دولت، ص 58.

[9] . مقاله مهندس بازرگان، مجله كيان، شماره 28، صص 52 ـ 55.

[10] . روزنامه عصر آزادگان، 21/11/1378.

[11] . بازرگان، مهدي، انقلاب ايران در دو حركت، تهران، نهضت آزادي، 1373، ص 11.

 

شاهکار سیاسی بازرگان یا تحقیر ایران

 

شاهکار سیاسی بازرگان یا تحقیر ایران

 الفبا 

وی دستگیر شدگان یا کشته شدگان عضو سازمان را “نونهالانی توصیف کرد که جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکت بوده اند،‌عاشق وار و یا دیوانه وار، فداکار یا گناهکار در طاس لغزنده ای افتاده اند.”وی ضمن رد اتهام این که محاربان علیه نظام آمریکایی اند، اعضا و هواداران سازمان را “‌جوانان جانباز” خواند که نمی توان آنها را “مزدور” دانست!

الفبا/سرویس سیاسی؛امیر انتظام سخنگوی دولت موقت نیز بر روابط حسنه با آمریکاتاکید داشت.اوحتی غیر مستقیم به حضور متخصصان نظامی در ایران اشاره کرد.این مسائل در کنار دیدار بازرگان در بیست وپنجمین سالگرد انقلاب الجزایر با برژینسکی مشاور کارتر باعث واکنش های گسترده به دولت موقت شدبطوریکه حزب جمهوری اسلامی وحوزه ی علمیه قم بیانیه دادند و بر آگاهی امام از جزئیات این دیدار در زمانی که امام از رابطه با امریکا مخالف بود محکوم کردند.بدنبال مسئله در پی خشم دانشجویان انقلابی در 13 ابان 58 سفارت جاسوسی امریکا در ایران تسخیر شد و امام  تسخیر سفارت را  انقلاب دوم نامید .

بدنبال تسخیر لانه جاسوسی مهندس بازرگان استعفای خود را  در قم تقدیم امام کرد ، بدین شرح : حضور محترم حضرت آیت‌الله‌العظمی امام روح‌الله الموسوی الخمینی دامه برکاته. با کمال احترام معروض می‌دارد پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالت‌ها، مزاحمت‌ها، مخالفت‌ها و اختلاف نظر‌ها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی‌باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می‌دارد تا به نحوی که مقتضی می‌دانند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آن‌ها هماهنگی وجود داشته باشد مامور تشکیل دولت فرمایند.

 

 

 

یک روز پس از استعفای دولت موقت، امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی طی حکمی شورای انقلاب را مامور اداره کشور کرد. متن فرمان امام بدین شرح است:  شورای انقلاب جمهوری اسلامی. چون جناب آقای مهندس بازرگان با ذکر دلایلی برای معذور بودن از ادامه خدمت در تاریخ ۵۸/۸/۱۴ از مقام نخست‌وزیری استعفا نمودند ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقت‌فرسای ایشان در دوره انتقال و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن‌نیت مشارالیه استعفا را قبول نمودم. شورای انقلاب را مامور نمودم برای رسیدگی و اداره امور کشور در حال انتقال و نیز شورا ماموریت در اجرای امور زیر را بدون مجال دارد:

 

 ۱- تهیه مقدمات قانون همه‌پرسی قانون اساسی، ۲- تهیه مقدمات انتخابات مجلس شورای ملی، ۳- تهیه مقدمات تعیین رییس‌جمهور. لازم به تذکر است که با اتکال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظیم‌الشأن باید امور محوله را خصوصا آنچه مربوط است به پاکسازی دستگاه‌های اداری و رفاه حال طبقات مستضعف بی‌خانمان به طور انقلابی و قاطع عمل نمایند.

 

 شاهکار سیاسی بازرگان یا تحقیر ایران

 

نامه ی مهندس بازرگان به محمدرضا پهلوی پس از تسخیر لانه ی جاسوسی:

اعلیحضرت سابق آقای محمد رضا پهلوی

می خواهم پیشنهادی بدهم که به خواست خدا خیر بزرگ برای همه و از جمله شما و شهبانو در دو دنیا خواهد داشت. در برابر وضع وحشتناک حاضر و مساله لاینحلی که گروگان گیری اعضا سفارت آمریکا و سر سختی طرفین دعوی بر سر استرداد شما بوجود آورده است و می رود که خدای نخواسته عالمی به آتش و مرگ کشیده شود بیایید یک ژست عالی تاریخی و در عین حال ساده انجام دهید:

 

اعلام مراجعت به ایران برای حضور و دفاع خود در محاکمه بنمایید، کلید نجات مملکت و باز شدن گره کور بین الملل و همچنین آزادی وجدانتان و خروج از وحشت حاضر بدست شما است.به خاطر هموطنان و برای اثبات دوستی و خدمتگزاری به آنان و به شریعت که همیشه مدعی بوده اید این کار را بکنید و بی درنگ هم بکنید. گروگان ها آزاد خواهند شد، مردم آمریکا که نمی گذارند دولت شان شاه را تحویل بدهد راضی و خلاص خواهند شد.حمله به ایران و هرگونه مشکلات و مصائب احتمالی مرتفع می شود. اروپا و آسیا از نگرانی بیرون می آیند و بالاخره شهرت جهانی و افتخار خدمت بی نظیری که کفاره ای از گذشته و آبرویی برای آینده خواهد بود می خرید

 

مهم تر از اینها مشکلی بود که در مجلس خبرگان پیش آمد و مخالفت صریح با اصل ولایت فقیه

 اعتراض سران نهضت آزادی به رأی نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساس تا جایی رفت که امیر انتظام، عضو فعال نهضت آزادی و سخنگوی قبلی دولت موقت در مقام سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی به سوی مراد خود، بازرگان در تهران شتافت و ایده انحلال مجلس خبرگان یا استعفای دولت موقت را در اعتراض به این مصوبه مجلس خبرگان به او پیشنهاد کرد.  او از بازرگان خواست پیش از مطرح کردن این پیشنهاد برای امام (ره)، آن را در گفت وگو با خبرنگاران علنی کند تا امام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد. بازرگان ابتدا این پیشنهاد را پذیرفت، اما البته راه به جایی نبرد و اصل تاریخ ساز «ولایت فقیه» به قانون اساسی راه یافت، اما این ماجرا، تابلویی همیشگی از بی اعتنایی نهضت آزادی و رهبر آن را به اصول ضروری اسلام و ضروریات مردم سالاری ترسیم کرد. حسرت خوردن از عدم استمرار حیات چنین حزبی، آن هم از سوی کسانی که دو دهه بعد پرچم «اصلاح طلبی» را بلند کرده بودند، یکی از طنزهای ماندگار تاریخ سیاسی معاصراست   البته اشتباهات بازرگان محدود به این موارد نبود بودجه  وکمک نظامی به جدایی طلب های کردستان کسر خدمت سربازی از دوسال به یک سال وتخلیه پادگان هاکه ارتش امریکا وعراق به آن پی بردند اشاره کرد.

 

نظر امام خمینی راجه به دولت موقت:

 

امام خمینی شخصاً نظر مثبتی بر نخست‌وزیری بازرگان نداشته‌اند. با این حال امام خمینی خود را مبرای از مسئولیت این اشتباه نمی‌دانستند. ایشان در سخنرانی ۲۹/۵/۱۳۵۹ به تشریح این اشتباه پرداختند و علت آن را نداشتن تجربه دانستند که علت اساسی آن بود که «ما دو دسته بودیم یک دسته‌مان از مدرسه آمده بودیم و یک دسته‌مان از خارج آمده بودیم. نه ما (مدرسه‌ای‌ها) تجربه انقلابی داشتیم و نه آنها (خارج‌نشین‌ها) روح انقلابی را» به این جهت «دولت موقت را قرار دادیم و خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد تا بتواند مملکت را اداره کند» انتخاب می‌کردیم. امام خمینی درعین‌حال به ناچاری و عدم آشنایی نیروهای انقلاب نیز در این انتخاب اشاره کردند و فرمودند: «منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم(به دلیل تبعید ۱۵ ساله از ایران) تا بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب کردیم و خطا شد.» امام خمینی در این سخنرانی مسئولیت این اشتباه را پذیرفتند و فرمودند: «ما یا مقصریم یا قاصر و در هر دو جهت آن در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم و10 سال پس از پیروزی انقلاب می فرمایدهمچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها وامور مهمه ی کشور به گروهی که عقیده خاص و واقعی به اسلام ناب نداشته بودند اشتباهی بود که تلخی آثار آن از میان امام در قضیه منتظری میگوید والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم

او بعد از کناره‌گیری از پست اجرایی، در اولین انتخابات مجلس نامزد نمایندگی شد و به نمایندگی از مردم تهران در قالب فراکسیون اقلیت به مجلس راه یافت.

 ریاست موقت مجلس اول شورای اسلامی، ابتدا بر عهده یدالله سحابی، با نایب اولی مهدی بازرگان بود ولی در ادامه و پس از تصویب اعتبارنامه‌ها، انتخاب هیئت رئیسه دایم صورت گرفت و اکبر هاشمی رفسنجانی عهده دار ریاست مجلس شد

 

نطق پیش ازدستور بازرگان واعتراض به اعدام منافقین

 در شرایطی که منافقین دچار بحران روانی و شکست بزرگ اجتماعی و تبلیغی شده بود و عملاً در بن بست گرفتار آمده بود، موضع گیری نا به هنگام و غیر منتظره مهدی بازرگان در مورد سازمان که موجب برانگیختن واکنش ها و بازتاب های سیاسی و تبلیغی شد، بسیار عجیب و سؤال برانگیز بود. در حالی که فضای اجتماعی بعد از 30 خرداد و به ویژه در پی شهادت مظلومانه شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، به شدت علیه بازرگان و نهضت آزادی بود و افکار عمومی آنان را به نوعی شرکای سیاسی و سهیم در جرایم سازمان می شناختند، ، انتظار می رفت که از سوی شخص بازرگان، سخن یا اقدام تحریک آمیز جدیدی بروز نیابد.

 او نسبت به اعدام منافقین اعتراض کرد. وی دستگیر شدگان یا کشته شدگان عضو سازمان را “نونهالانی توصیف کرد که جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکت بوده اند،‌عاشق وار و یا دیوانه وار، فداکار یا گناهکار در طاس لغزنده ای افتاده اند.”وی ضمن رد اتهام این که محاربان علیه نظام آمریکایی اند، اعضا و هواداران سازمان را “‌جوانان جانباز” خواند که نمی توان آنها را “مزدور” دانست!

 

در بهار سال 63، مهندس بازرگان اقدام به چاپ کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» نمود. کتابی که در آن مواضع ایران در جنگ را زیر سؤال برده بود. با این حال، اعضای این گروه به همین امر بسنده نکردند و با مصاحبه با رسانه‌های غربی و ضد انقلاب سعی کرند تا خط ایجاد شبهه در جنگ را از طریق این رسانه‌ها در جامعه القا کنند. برای همین، در سال 63 و 64، شاهد تیتر شدن مصاحبه‌‌های اعضای نهضت آزادی علیه دفاع مقدس در رسانه‌های ضد انقلاب و بیگانه هستیم.

او تا پایان عمر خود در تمام دوره‌های انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت می‌شد

بازرگان در دوسه سال آخر عمر خویش در بخشی از افکار گذشته خود در باب اثبات پیوند نزدیک دین و «ایدئولوژی»، تجدید نظر کرد و به این باور رسید که «ادیان توحیدی الهام شده از طرف خالق عزیز حکیم، قطعاً نظر و اثر در شئون دنیایی و انسانی دارند ولی از یک افق دیگر و برای منظوری غیر از جوابگویی و حل مسائل و مشکلات دنیایی انسان‌ها آمده اند». «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا» دربرگیرنده دیدگاههای اخیر اوست. از تأمل در دلایلی که وی برای تبیین نگرش جدید خود اقامه می‌کند، می توان دریافت که تلخکامی وی از تجربه نافرجام دولت موقت و نظر انتقادی شدید وی نسبت به جانشینان خود در جمهوری اسلامی در این تجدیدنظر بی تأثیر نبوده است.

 

مهدی بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳ خورشیدی در ضمن سفر درمانی، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیکر او به تهران و تشییع از مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد. بنا به وصیت بازرگان، پیکرش در مقبره بیات در نزدیکی آرامگاه فاطمه معصومه و در کنار والدین و برخی از اقوامش به خاک سپرده شد.

 

یادگار امام در نامه‌ای به آیت‌الله پسندیده می‌نویسد: ملی‌گرا‌ها با برادر، امام، مرجع تقلید و رهبر شما سر ناسازگاری داشتند و دارند. اینها دل امام راحلمان را خون کرده‌اند و آدمهای بی‌دینی هستند.

 

علل سقوط دولت مهندس بازرگان

 



علل سقوط دولت مهندس بازرگان

مقدمه:

یکی از مهمترین وقایع تاریخ یک کشور وقوع انقلاب در آن می باشد .که از لحاظ بسیاری با اهمیت است و پس از وقوع آن عده ی کسیری قلم تحریر به دست گرفته و در مورد علل و وقایع آن به تحقیق می پردازند و آنرا از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار می دهندتا به علل وقوع وقایع آن بپردازند .بی شک یکی از مهمترین انقلاب های تاریخ انقلاب اسلا می ایران می باشد که در آن مردم یک کشور با رهبری رهبری فرزانه توانستند بر جور و ظلم استبداد پیروز شده و خود را از زیر چکمه های استعمار و عوامل آن بیرون بکشند.

از اینرو تحقیق در مورد این انقلاب و علل و عوامل پیروزی آن یکی از مهمترین وظایف هر محقق است تا به درستی بتوانیم در مورد انفلاب خود ودسیسه های استکبار در مورد آن آگاهی یافته و در مورد حفظ آن و جلو گیری از به انحراف کشیده شدن آن با آگاهی کامل اقدام نماییم.

یکی از حساس ترین صحنه های انقلاب پس از پیروزی آن و آغاز کار آن بود که باید تمام ویرانی های نظام شاهنشاهی را جبران می نمود و اجتماعی جدید با فرهنگی اسلامی و عاری از غرب زدگی ایجاد می نمود.

این دوران که آغاز آن مصادف با دولت دکتر بازرگان بود بسیار حساس بود از این رو همانند بسیاری دیگر در این مورد به تحقیق پرداختم تا تا با گوشه ای از وقایع بعد از انقلاب ودولت بازرگان وعلل سقوط آن بیشتر آشنا گشته و نسبت به انقلاب و ارزشهای آن بیشتر پایبند باشیم.

امیدوارم این مجموعه اندکی بر اطلاعات خواننده نسبت به انقلاب مخصوصا وقایع اولیه آن در دولت موقت بیفزاید.

بازرگان که بود؟

                                                       

مهدي بازرگان در سال ۱۲۸۶ هجري شمسي در تهران متولد شد. پدرش مرحوم حاج عباسقلي بازرگان (تبريزي)، از تجار ديندار و روشنفكر و سرشناس زمانش بود، كه عليرغم استبداد رضا شاهي، در پايه گذاري برخي فعاليتهاي ديني و اجتماعي، با همكاري مرحوم سيد ابوالحسن طالقاني (پدر آيت الله طالقاني) نقش مؤثري داشت و در دوران نهضت ملّي نيز، در ائتلاف نيروها و جلب حمايت روحانيون و بازاريان نسبت به دكتر مصدق كوشش فراوان نمود.

مهدي بازرگان، تحصيلات ابتدائي خود را در مدرسه سلطاني و دوره متوسطه را در دارالمعلمين مركزي كه از اولين مدارس به سبك جديد بود بپايان رسانيد. او در سال ۱۳۰۶ شمسي، بهمراه گروه محصلين ممتاز اعزامي دولت، به كشور فرانسه رفت و بمدت هفت سال در آن ديار اقامت نمود. بازرگان در ميان دانشجويان اعزامي، اولين ايراني بود كه پس از گذراندن دوران مقدماتي و قبولي در كنكور سراسري وارد تحصيلات عالي در خارج از كشور ميشد، و بخاطر همين موفقيت، مورد تشويق وزير فرهنگ وقت ( مرحوم مرآت) قرار گرفت. نامبرده، علاوه بر اشتغالات درسي در آن دوران، به تحقيق و تتبع در مباني اعتقادي خود كه متأثر از تعليم پدر و تفسير مرحوم ميرزا ابوالحسن خان فروغي در دوران دبيرستان بود، ادامه ميداد و بهمراه مرحوم دكتر يدالله سحابي و مرحوم دكتر محمد قريب، تلاشهايي در اين زمينه مينمود.

سوغات بازرگان از فرانسه چمداني انباشته از تکنيک، دانش فني و عملي و آموزه‌هاي بسيار از رمز و راز پيشرفت اروپائيان بود دانشي که برخلاف تصور رايج، دين او را نيز استوارتر و پذيرفتني‌تر ساخته بود. بازرگان در طول حيات خود مسئوليت‌هاي خطيري چون رياست دانشکدهٔ فني دانشگاه تهران مديريت عامل شرکت ملي نفت و ... را بر عهده داشت.

برخي اقدامات سياسي بازرگان قبل ازانقلاب:

1.تشکيل نهضت آزادي:

در سال‌هاي آغازين دهه چهل، شاه به اميد اجراي اصلاحات ارضي و خلع سلاح رقباي خود، از فشار سياسي کاست و فضاي سياسي کشور را باز کرد. مهندس بازرگان در اين مقطع حساس تاريخي، با بهره‌گيري از تجارب نهضت مقاومت ملي و با همياري عده‌اي از ياران خود، در ۲۵ ارديبهشت ۱۳۴۰، نهضت آزادي ايران را بنيان نهاد..

تفاوت عمده‌ي نهضت آزادي با نهضت مقاومت ملي در اين بود که تفکر مذهبي در نهضت آزادي به مراتب قوي‌تر و ريشه‌دارتر از نهضت مقاومت ملي بود و هويت اسلامي جامعه ايران، در آن پذيرفته شده‌تر بودو شعار آنها نيز مصدقي بودن بود. در بهمن همانسال بازرگان  بازداشت و پس از محاكمه طولاني در سال ۱۳۲۴ به ده سال زندان محكوم گرديد.

مهندس بازرگان، آيت الله سيد محمود طالقاني، دکتر يدالله سحابي، مهندس منصور عطايي، حسين نزيه، رحيم عطايي و عباس سميعي از بنيان‌گذاران نهضت آزادي ايران بودند

پس از واقعه 15 خرداد که امام (ره )دستگير شدند دکتر بازرگان و چند تن ديگر از سران نهضت آزادي در زندان به سر  مي بردند اين نهضت اعالميه هايي در حمايت از روحانيت صادر مي نمودو بعد از آزادي امام از زندان نيز عده اي از دانشجويان عضو اين گروه به خدمت امام مشرف شدند که امام آنها را دلداري دادند و گفتند که نگران مهندس ويارانشن نباشند.

پس ازفضاي باز سياسي مهندس بازرگان و چند تن ديگر از يارانس فرصت  مقاله نويسي يافتند و اقداماتشان در روزنامه هاي کيهانواطلاعات چاپ مي شد.

2.عضويت در شوراي انقلاب :

از ديگر اقدامات سياسي مهندس بازرگان عضويت در شوراب انقلاب بود.که در22 دي 1357 بنا به فرمان امام خميني (ره) تشکيل شدو به عنوان اساسي  ترين رکن قدرت سياسي و اجرايي انقلاب اسلا مي بودکه  هدف از تشکيل آن ازديدگاه امام خميني (ره) بررسي شرايط براي براي تاسيس دولت انتقالي و فراهم ساختن شرايط اوليه آن  بود.   

حضرت امام ره ، آيت الله مرتضي مطهري ، آيت الله دکتر سيد محمد بهشتي ، آيت الله سيد عبدالکريم  موسوي اردبيلي ، دکترمحمد جواد باهنر و حجت الاسلام والمسلمين اکبر هاشمي رفسنجاني را به عنوان هسته اوليه شوراي انقلاب تعيين کردند و اجازه دادند که افراد ديگر بااتفاق نظر اين پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدايي تصميم بر اين شد که حتي الامکان ترکيب شورا از اعضاي روحاني و غير روحاني به نسبت مساوي و نزديک به هم باشد . اعضاي ديگر اين شوراعبارت بودند از : حجت الاسلام والمسلمين سيد علي خامنه اي ، آيت الله سيد محمود طالقاني ، آيت الله  مهدوي کني ، احمد صدر حاج سيد جوادي ، مهندس مهدي بازرگان ، دکتر يدالله سحابي ، مهندس مصطفي کتيرايي ، سرلشکر ولي الله قرني و سرتيپ علي اصغر مسعودي.

مهندس بازرگان اقدامات سياسي بسياري در اين مدت انجام دادند که در اين جا مجال بازگويي آن نيست.

در اين جا فقط به بررسي تشکيل دولت موقت واعمال و رفتار و وقايع آن مي پردازيم تا شايد در اين بين به علل سقوط آن پي ببريم :

تشکيل دولت موقت:

در روز 15 بهمن 1357 با پيشنهاد شوراي انقلاب در مدرسه علوي در جنوب تهران ،محل سکونت موقت امام خميني (ره)،مهندس بازرگان رسما به سمت نخست وزيري از جانب امام برگزيده شد ورسما مامور تشکيل کابينه شد .

وظيفه دولت موقت  از ديدگاه امام خميني انجام مقدمات لازم براي رفراندوم تغيير رژيم ،برگزاري مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس بود و در واقع  بازرگان وظيفه فراهم کردن بستر قانوني براي انقلاب را بر عهده داشت.

امام خميني براي گرفتن راي اعتماد دولت مهندس بازرگان از ملت از مردم خواستند تا از طريق مطبوعات و تظاهرات آرام وي را تاييد کنند و گفتند :"من او را سالهاي طولاني است که مي شناسم و مردي است فاضل و معتقد به دين و امين به ملت و او را بدون گرايش به چيزي که برخلاف مقررات  شرعي است انتخاب کردم و يک نفر عادي ديگر نيست بلکه رييس يک دولت شرعي است و ملت ملتزم به اطاعت از وي مي باشند."

جامعه روحانيت مبارز تهران نيز مردم را براي انجام يک راهپيمايي در 19 بهمن 1357 به نشانه حمايت از دولت موقت فراخواندند واعلام داشت چون رهبر انقلاب چنين درخواستي نموده اند بايد با راهپيمايي حمايت خود را از وي ثابت کنبم.مردم نيز به خيابانها ريختند و با شعارهايي حمايت خود را از مهندس بازرگان عنوان کردند..

شرايط سیاسی آن زمان :

بازرگان در شرايطي به سمت نخست وزيري انتخاب شد که شاه از کشور خارج شده بود و دولت بختيار روي کار بود و مردم نيز دست به اعتصاب هاي گسترده اي زده بودند و اغلب امور از جريان عادي افتاده بود.

وقتي خبر انتصاب بازرگان به بختيار رسيد گفت:"ما يک مملکت داريم و يک مملکت به يک حکومت نياز دارد و اين حکومت نيز يک ارتش دارد و تهديد کرد اگر بازرگان وارد عمل شود ،ضرر خواهد کرد چون ما او را متوقف خواهيم نمود     .”

ولي بازرگان در جواب سعي در آرام کردن اوضاع داشت و مايل به تشديد بحران نبودو گفت:"اميدوارم مشکلات از طريق مذاکرات حل شود وکار به مراحل خطرناک کشيده نشود."  (2)

ولي دولت بختيار هر چه تلاش کرد نتوانست خود ار به مردم  بقبولاند و وقتي ديد تلاشهايش به نتيجه نمي رسد قبول کرد که با اين شرط نخست وزيري را رها کند که  دوباره او را انتخاب کنند و براي انتخاب اعضاي کابينه از مشورت رهبري انقلاب بهره ببرد که اين پذيرفته نشد و سرانجام نيز با افزايش مقاومت مردم در برابر دولت بختيار و نيز تمرد همافران ،افسران ودرجه داران از فرماندهان ارشد خود و اعلام همبستگي آنها با امام و مردم حکومت بختيار را سرنگون کرد وارتش با امام و انقلاب اعلام وفاداري کرد و بختيار نيز مخفيانه از کشور خارج شد و به فرانسه گريخت.با خروج بختيار ،دولت بازرگان عملا اختيار امور اجرايي کشور را در دست گرفت.

 

1.رضوی ، مسعود ، هاشمی و انقلاب ، همشهری ، 1376 ، ص154

 .2همان ، ص152

علل به قدرت رسيدن دولت موقت بازرگا ن:

چون در اينجا هدف بررسي علل سقوط دولت بازرگان است به اين بحث ها به صورت اجمالي پرداخته مي شود.

حال به بززسي اين علل مي پردازيم.

1.فقدان انگيزه لازم ميان روحانيون براي تصدي قدرت اجرايي کشور:

روحانيون به رهبري امام خميني هيچ گاه قصد نداشتند که حکومت بسازند و خود را در کليه امور اجرايي و قضايي و قانون گذاري آن درگير سازند بلکه بيشر مايل بودند که امور اجرايي به دست افراد صالح و متدين غير روحاني اداره گردد و خود عمل نظارت را به عهده گيرند . مخصوصا امام خميني

(ره)که خود در صحبتهايشان بارها به اين مطلب اشاره نمودند يا آيت الله بهشتي که مي توانستند مسئوليت

هاي اجرايي را به عهده گيرند اما کاملا از آن ابا داشتند . پس امام خميني قصد نداشتند نخست وزيري را به روحانيون بدهند که از ميان گروههاي غيرروحاني نهضت آزادي و بازرگان بخت بيشتري داشتند.

2.سابقه سياسي_ديني و اجرايي بازرگان :

يکي از مهمترين علل انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزير سابقه وي درر امور اجرايي ،سياسي و ديني بود.

چون يکي از مهمترين سمت هاي اجرايي وي ماموريت خلع يد بود که توانست به همراه هييتي از شرکت نفت انگلستان را خلع يد کند.همچنين وي بعد از کودتاي 28 مرداد نيز به فعاليت سياسي ادامه داد و خود را يک سساستمدار وطن پرست و کوشا نشان دادو وارد نهضت ملي شد و مبارزات سختي را با دولت هاي دست نشانده شاه در پيش گرفت که اين نيز يک خصوصيت بارز ديگر وي بود اما مهمترين عامل انديشه ديني بازرگان بود که مورد توجه امام قرار گرفت.

3.انگيزه و تلاش شخصی بازرگان براي تصدي قدرت اجرايي:

يکي ديگر از علل اساسي به قدرت رسيدن بازرگان تلاشهاي خود وي و همفکرانش در سالهاي قبل از انقلاب بود که مي خواستند با تحريک نمايندگان بختيار را از سر راه بردارند و يک بستر قانوني براي انتصاب خود به نخست وزيري فراهم کنند. بازرگان نيز که ميدانست روحانيت بنا به دلايلي حاضر به حضور جدي در امور اجرايي نيست بايد از فرصت به خوبي بهره مي گرفت.

 علل ديگري نيز براي به قدرت رسيدن بازرگان بودنظير:

فقدان تجربه لازم در جمع روحانيون براي مديريت اجرايي کشور،رابطه نزديک بازرگان  با شهيد مطهري و...که در اينجا مجال بحث درباره آنها نمي باشد.

در ادامه به ذکر خصوصياتافراد دولت بازرگان  و رفتارهاي دولت موقت در قبال مردم و رهبر وآمريکا مي پردازيم تا در اين خلال هبه علل سقوط دولت بازرگان برسيم.

 

 

خصوصيات و ترکيب کابينه دولت موقت مهندس بازرگان:

حضرت امام خميني(ره)در پيام تاريخي خود به مهندس مهدي بازرگان به عنوان حکم نخست وزيري خاطر نشان نمودند که انتخاب وي به عنوان نخست وزيري انقلاب اسلامي ايران به دور از گرايشهاي  

سياسي و حزبي بوده که امام به اين وسيله مي خواستند که به مهندس بازرگان متذکر شوند که راه خود  را از بسياري از چهره هاي ليبرال و عمدتا غير ديني جدا کنند و کابينه اي از نيروهاي انقلابي و مردمي تشکيل دهند .اما مهندس بازرگان محتواي پيام امام (ره)را درک نکرد و کابينه خود را با توجه به اعضاي آن   بين  نيروهاي ليبرال و ليبرال مذهبي تقسيم نمود .

جناح ليبرال عامل اصلي مبارزه را استبداد داخلي و نه استعمار خارجي مي دانستند.

گرايشهاي فکري و سياسي اعضاي دولت موقت:

از لحاظ گرايشهاي فکري و سياسي اعضاي دولت موقت بيشتر آنها از نيروهاي ليبرال و ملي-مذهبي بودند و بازرگان در دا دن بالاترين مقامها به افرا دغير مذهبي هيچ شکي به خود راه نداد .

پس از آغاز به کار دولت موقت، اولين نکته مهم، عدم سازگاري افکار مدرن و صلح‌جويانه‌ي مهندس بازرگان و مجموعه‌ي دولت موقت با روحيات انقلابي و اسلامي امام خميني بود. علاوه بر اين آحاد ملت نيز که در شور و هيجان انقلابي به سر مي‌بردند، سياست تساهل و تسامح دولت موقت را هضم نمي‌کردند و همين موضوع درک متقابل ميان ملت و دولت را کاهش مي‌داد.

در شرايطي که سياست رهبري انقلاب و مجموعه‌ي حکومت، برخورد قاطعانه و انقلابي با سران رژيم گذشته و تحرکات خوزستان و کردستان و گنبد بود و ملت نيز به دليل همان شور و هيجان انقلابي از آن حمايت مي‌کرد، سياست دولت موقت حول مذاکره و احترام متقابل مي‌چرخيد.

البته تساهل و تسامح در انديشه بازرگان و مجموعه نهضت آزادي، يک امر ريشه‌دار تلقي مي‌شد، چرا که حتي در مواضع نهضت آزادي در مقابل سلطنت و در سال‌هاي قبل از انقلاب نيز، رويه‌ي سازش‌کارانه‌ي نهضت در برابر رويکرد انقلابي و قاطع آيت‌الله خميني، به روشني قابل لمس است.

مثلا در شرايطي که آيت‌الله خميني ملت را به سرپيچي از قانون فرامي‌خواند، مهندس بازرگان قانون اساسي را به عنوان يک واحد جامع مي‌پذيرفت و يا در مقابل سلطنت، راهبردي موافق و سازش‌کارانه داشت.

نکته مهم ديگر تفکرات حاکميت تفکرات لاييک و غيرانقلابي در اذهان بسياري از فعالان دولت موقت بود به گونه اي که اين افراد گاهي به شکلي عمل مي کردند که گويا در اينن مملکت انقلابي صورت نگرفته است و همچنان سازمانهاي تحت نظارت آنها با ظواهر غير انقلابي اداره مي شد که اين نکته نيز بارها شخص حضرت امام خميني را به واکنش واداشته بود.

از نظر سابقه اجرايي اعضاي دولت موقت ،نيز گروهي از آنها داراي تجربه هرچند ناچيز در اداره امور کشور بودند و دسته دوم نيز کساني بودند که بيشتر فعاليت عملي وسياسي داشته و اکثر شان در خارج کشور به سر برده بودند وفعاليت سياسي داشته بودند و پس از بازگشت به کشور سمتهاي حساسي را به دست گرفته بودند که همين امر باعث اشتباهات فراوان آنها مي شد که بازرگان را مجبور مي کرد مدام پست ها را تغيير دهد و به دنبال افراد براي سمتها باشد .

وابستگي طبقاتي اعضاي دولت موقت:

براي بررسي درست و ارزيابي دقيق عملکرد دولت موقت و فهميدن علل سقوط آن يک راه موثر شناخت پايگاه طبقاتي آن است زيرا اين پايگاه است که ميزان پيوند فرد را با مردم و انقلاب مشخص مي کند.

با توجه به اينکه ميزان تحصيلات يک فرد تعلق اورابه کدام پايگاه مشخص مي کند و اينکه اغلب اعضاي دولت موقت داراي تحصيلات عاليه بودند و سالياني درازي را در کشورهاي اروپايي و آمريکايي به سر برده بودند همين خود به درک آنان از شرايط و واقعيتهاي اجتماعي ايران لطمه مي زد و شناخت افکار عمومي و خواسته هاي مردمي را برايشان مشکل مي کرد.و اغلب آنها روياي رسيدن به يک جامعه غربي مثل آنچه که در دوران تحصيل ديده بودند را در سر مي پر وراندند و اين باعث مي شد که اين روشنفکران در جلب آراي مردم ناکام بمانند و نتوانند انتظارات ملت را شناسايي کنند ودر نتيجه نتوانستند براي خود پايگاهي در ميان توده مردم داشته باشند .و راه آنها از راه ملت جدا شد. (1)

از آنجا که مردم و امام خميني نقش تعيين کننده در تصميم گيري هاي انقلاب داشتند به بررسي نحوه تعامل دولت موقت با  رهبري ومردم مي پردازيم و در نهايت به سياست خارجه دولت موقت در رابطه با آمريکا مي پردازيم تا در اين راستا بتوانيم به بيشتر با علل سقوط دولت بازرگان آشنا شويم:

 

1. برزین ، سعید ، زندگی نامه سیاسی بازرگان ، تهران ، نشر مرکز ، 1374 ، ص 267

دولت موقت و رهبري انقلاب:

اختلاف نظر بازرگان و امام خميني (ره) به اختلافات شخصي محدود نمي شد و تفاوتهاي فکري و ايدئولوژيکي آنها ريشه در ساليان قبل از انقلاب داشت.بازرگان بيشتر سعي در ايجاد سنخيت ميان اسلام و مليت داشت به نوعي که  اجراي سياستهاي ناسيونال-ليبرال آسيب  نبيند وي در کتاب «انقلاب ايران در دو حرکت»مي گويد:

"هدف اتخاذي دولت موقت ،خدمت به ايران از طريق اسلام و بدستور اسلام بود؛در حالي که آقاي خميني براي انقلاب و براي رسالت خود خدمت به اسلام از طريق ايران را اختيار کرده بودند..." (1)

ايدئولوژي اسلامي  موردنظر وي ،تفاوتهاي زيادي با اسلام مورد نظر امام خميني  که مبتني بر اصل ولايت فقيه بود داشت .

ديدگاه بازرگان هيچ‌گاه دلالت بر اعتقاد نهضت وي  به ولابت مطلقه فقيه نداشته است. البته بازرگان نيز همانند بسياري از روشن‌فکران و مبارزان، رهبري معنوي آيت‌الله خميني را در انقلاب اسلامي پذيرفته بود اما به اصل ولايت به شيوه‌اي که شخص آيت‌الله تبيين کننده‌ي آن بود و بعدها بسط يافت، معتقد نبود..

بازرگان اما م خميني را فارغ از رهبري مذهبي و معنوي، يک شخصيت چالش‌پذير سياسي و با اختيارات محدود مي‌دانست و گاهي حتي از انتقادات و طرح ديدگاه‌هاي آيت‌الله در امور گوناگون به تنگ مي‌آمدبه عنوان یک نمونه در زیرگفت: «نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار مي‌آورند، بلکه آقا هم ما را تحت فشار مي‌گذارند. آقا که يک‌پارچه احساس و انقلاب و عطوفت و هميشه از قلب و دل و مغز و زبان، مدافع و طرفدار طبقه ضعيفان و بي‌نوايان و به قول خودشان پابرهنگان هستند، احساسات ايشان را برمي‌انگيزند و آن وقت، آقا وادار مي‌شوند، طاقت نمي‌آورند، از بالاي سر ما، بدون مراجعه و مشاوره با دولت، بدون

مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان ، انتشارات نهضت آزادی ، ص 2

 اين‌که از ما بپرسند، اعلاميه و دستور صادر مي‌فرمايند. يک دفعه دست و پاي ما را توي پوست گردو مي‌گذارند. شب جمعه اخير، هشت نفر از هيات وزراء، خدمت آقا رسيديم. صاف و پوست کنده گفتيم ؛ خدا عمر و توفيق آقا را زياد کند، شما هم که ما را کلافه کرديد» (1)

قبل از پيروزي انقلاب رابطه بازرگان و امام حالتي دوستانه و محترمانه داشت و اين دو شخصيت هر چند ارتباط مستقيمي با هم نداشتند اما با استفاده از اعلاميه ها و سخنرانيها حمايت خود را از همديگر اعلام مي کردند البته تفاوتهاي ايدئولوژيکي در روشهاي مبارزه نيز داشتند

در آغاز امام (ره) به طرفداري از بازرگان برخاستند و سعي داشتند به دولت قوت قلب بيشتري بدهند وبقيه را به همکاري با دولت تشويق مي کردند بازرگان نيز به تمجيد از رهبري انقلاب پرداخت و بدون هيچ شک وشبهه اي رهبري بلا منازع امام را پذيرا شد ,ولي خيلي زود اختلافات عقيدتي و ايدئولوژيکي ميان وي و امام پيدا شد که نخستين آن بر سر تدوين پيش نويس قانون اساسي بود .

امام خميني خاستار راي گيري عمومي براي تاييد يا رد اين پيش نويس بود ولي بازرگان بر ضرورت تشکيل يک مجلس موسسان پا فشاري مي کرد وي همچنين در تلاش بود تا پيش نويس اين قانون از قانون اساسي فرانسه تبعيت کند و موارد اسلامي را در بسياري از اصول آن ناديده بگيرد. (2)

که امام در اين مورد به انتقاد شديد از عملکرد دولت پرداخت .

با اقدامات بازرگان رابطه امام و بازرگان روز به روز متشنجتر مي شد و به اين ترتيب بازرگان پايگاه خود در نزد امام را نيز کم کم از دست داد.

         سمیعی ، احمد ، ظهور و سقوط دولت موقت ، تهران ، شباویز ، 1372 ، ص 218

1. برزین ، سعید ، همان ، ص 259

دولت موقت و توده مردم:

هرچند که نهادها و گروههاي انقلابي در برابر دولت بازرگان ايستادگي کردند و اجازه زور آزمايي بيشتر را از آن صلب کردند ولي در واقع اين توده مردم بودند  که سرنوشت دولت بازرگان را رقم زدند

زماني که وي به نخست وزيري انتخاب شد همين مردم با شعار هاي "بازرگان بازرگان حکومتت مبارک"و"مهندس بازرگان نخست وزير ايران"و... از وي حمايت کردند و وي را تاييد کردند ولي خيلي زود صف دولت بازرگان از صف مردم جدا شد و برعکس وي رهبران انقلابي مخصوصا روحانيون شوراي انقلاب به مردم نزديک تر شدند و در ميان اقشار مختلف محبوب واقع شدند  البته اين طبيعي بود زيرا مردم انقلابي در پي کارهاي اساسي و تغييرات زير بنايي بودند و خواهان دولتي انقلابي بودند که با طرح هاي سريع و انقلابي اين کارها را انجام دهد ولي دولت موقت در عمل در خلاف جهت اين مسير گام بر مي داشت و آنچه اجرامي شد نه طر حهاي انقلابي بلکه روش کند وغير انقلابي    "سياست گام به گام"بو د که پيش از نيز ناکارامدي آن در مبارزه با رژيم ستم شاهي اثبات شده بود.

بازرگان نه مي خواست با جريان انقلابي مردم همسو شود و نه احتمال مقاومت را در برابر آنان ممکن و منطقي مي ديد،بنابراين موج انفلاب را از دست داد.

به اين ترتيب بازرگان يک پايگاه ديگر را که همان مردم انقلابي بودند از دست داد.

دولت موقت و آمريکا:

موضوع ديگر که در مورد  دولت بازرگان مهم است روابط آن با امريکا است که آنرا مورد بررسي قرار ميدهيم.

موضوع و نحوه و سطح روابط دولت تازه تاسيس جمهوري اسلامي با دولت ايالات متحده آمريکا در زمره ي اولين تنش هاي بين  دولت بازرگان وانقلابيون مذهبي به رهبري امام خميني بود .

درست در زماني که ناگهان آمريکا، از سوي رهبري انقلاب به شيطان بزرگ ملقب شده بود و ملت، آمريکا را منبع بزرگ و بي‌پايان توطئه عليه خود تلقي مي‌کردند، مهندس بازرگان ، رابطه با آمريکا را هرگز بد و طرد شده نمي‌دانست.

برخي از سخنان بازرگان در مورد آمريکا:

« گذشته، گذشته است و ايرانيان مردان عمل هستند و زمينه‌هاي بسياري براي همکاري وجود دارد. ايران نيز به مرور زمان نيازمند تکنولوژي و محصولات کشاورزي آمريکا خواهد بود»1

«دولت انقلابي ايران مشتاق است روابط خوب خود را با آمريکا از سر بگيرد»2

«ما روابط دوستانه‌اي با ايالات متحده داشته‌ايم و ميل داريم روابط دوستانه‌مان را با ايالات متحده و تمامي کشورهاي جهان حفظ نماييم»3

  وي معتقد بود که مخالفت و مبارزه با آمريکا و غربي ها فرع بر حمايت آنان از شاه بود و به شرط عدم حمايت آمريکايي ها از شاه و عدم دخالت در امور داخلي ما بايد روابطمان با آنها دوستانه باشد  در حالي که همانطور که در بالا ذکر شد امام و انقلابيون آمريکارا شريک شاه مي دانستند و مقابله با آمريکا و استبداد ستيزي را در دستور کار خود قرار داده بودند.

 

1. اسناد لانه جاسوسی به شماره 34 ، ص 62

2. نقل از مهندس بازرگان ، روزنامه اطلاعات ، 30/11/1357

3. نقل از مهندس بازرگان ، روزنامه اطلاعات ،   3/12/1357

از ديدگاه بازرگان و ليبرال ها بدون رابطه با کشورهاي سرمايه داري و امپرياليستي زندگي براي کشورهاي جهان سوم نظير ايران ميسر نبود به همين دليل از تيرگي روابط با آمريکا وحشت داشتند و علي رغم نظر حضرت امام سياست خارجي دولت بر مبناي حفظ  روابط سياسي و اقتصادي وحتي نظامي با آمريکا قرار گرفت .

در بينش دولت موقت مبارزه با آمريکا معنايي نداشت تا جايي که حتي پيروزي انقلاب اسلامي را نتيجه مذاکرات با مقامات سفارت آمريکا مي پنداشت.

بدين ترتيب بازرگان و همفکرانش در دولت موقت از هر فرصتي براي عادي سازي روابط و مذاکره با مقام هاي آمريکايي استقبال مي کردند در حالي که انقلابيون مذهبي از هر گونه تماس با مقامهاي آمريکايي پرهيز مي کردند .حتي بازرگان و يارانش شوروي را خطرنامک تراز آمريکا مي پنداشتند .ابراهيم يزدي وزير امور خارجه دولت موقت نيز سياست خارجه خود را بر روي دو محور موازنه منفي دکتر مصدق در روابط با قدرت هاي بزرگ و بي طرفي مثبت يا عدم تعهددر صحنه بين المللي و اتخاذ سياست کج دار و مريز در رابطه با آمزيکا قرار داد ه بود .حتي برخي از آنها از جمله امير عباس انتظام سعي کرد اطلاعات مورد نياز را از ايلات متحده بدست آورد

اوج نارضايتي مردم از اين روابط دولت با آمريکا هنگامي بود که در الجزاير بازرگان و يزدي که از طرف ايران براي شرکت در جشن سالگرد انقلاب الجزاير به آنجا رفته بودند با برژينسکي ،مشاورامنيت ملي کارتر ملاقات کردند و تلويزيون ايران آنرا پخش کرد که اعتراض شديد مردم را نسبت به اين عمل در پي داشت .

 

واقعه تسخير سفارت آمريکا در ايران توسط دانشجويان:

به دنبال ملاقات بازرگان و يزدي با برژينسکي که همان طور که در بالا گفته شد مردم ايران بسيار خشمگين شدند و تحمل انقلابیون مذهبی را طاق کرد و فرصتی به آنان دادتا دست به اشغال سفارت بزنند.

این  جدی‌ترین مسئله‌ای بود  که در تاریخ دولت موقت اتفاق افتاد و بازرگان و انقلابیون تندرو را به صراحت در مقابل یکدیگر قرار داد، تصرف سفارت آمریکا در تهران باعث گردید که اعتبار دولت موقت و حامیانش نزد افکار عمومی به شدت و بیش از پیش آسیب ببیند .

فضای سیاسی کشور کاملا در جهت مخالفت با استرتژی محافظه کارانه دولت موقت قرار گرفت و آنچه بیش از همه به انزوای دولت موقت کمک کرد وباعث گردیددو روز بعداز اشغال سفارت آمریکا  استعفا دهد ،حمایت صریح و قاطع امام از عمل دانشجویان بود .

در اسناد بدست آمده که بعضا توسط خود دانشجویان به انتشار رسید مشخص گردید که در این سفارت ملاقاتها و مکاتباتی در جهت خلاف اهداف انقلاب صورت گرفته است .بنا براین   نزدیکی محسوس آمریکاییان به میانه روهای اوایل انقلاب که به قصد تقویت آنان و تصرف انقلاب اسلامی صورت گرفت ،نتیجه عکس بخشید . زیرا باعث جدیت و قاطعیت و از آن مهمتر هوشیاری امام و نیروهای انقلابی و تضعیف بیش از پیش دولت موقت گردید.

به هر حال دولت موقت تنها دو روز پس از اشغال سفارت آمریکا و در اعتراض به آن  سقوط کردبه طوری که حتی ناظران خارجی نیز بر تاثیر مستقیم حمله به سفارت واشغال آن بر سقوط دولت بازرگان اذعان کردند.

درباره‌ی‌ علت‌ استعفای‌ دولت‌ موقت‌ نیز، برخی‌ نیروهای‌ انقلابی‌ این‌ اقدام‌ را یک‌ترفند سیاسی‌ می‌دانند و معتقدند با توجه‌ به‌ آنکه‌ امام‌ بارها استعفای‌ دولت‌ بازرگان‌ را ردکرده‌ بود، آنان‌ بر این‌ باور بودند که‌ این‌ بار نیز چنین‌ اتفاقی‌ خواهد افتاد. دولت‌ موقت‌می‌تواند این‌بار با گذاشتن‌ شرط‌ و شروطی‌ از جمله‌ آزادی‌ جاسوسان‌ آمریکایی‌ و نیزرهایی‌ از مداخله‌ی‌ نیروهای‌ انقلابی‌ در امور کشور، دوباره‌ به‌ قدرت‌ بازگردد. اما این‌ترفند با هوشیاری‌ امام‌ خنثی‌ شد. چراکه‌ بنا به‌ گفته‌ی‌ حجهٔ‌الاسلام‌ موسوی‌ خوئینی‌ها،امام‌ از مصاحبه‌ی‌ «رئیس‌ دولت‌ موقت‌» و توضیحاتی‌ که‌ وی‌ در توجیه‌ ملاقات‌ خود با«برژینسکی‌» داده‌ بود ناراحت‌ به‌ نظر می‌رسیدند.  .

به این ترتیب کار دولت موقت پایان پذیرفت که البته با توجه به تو ضیحاتی که داده شد این امر قابل پیش بینی بود.

با دقت در کار دولت موقت می توان فهمید که دولت موقت آن دولتی نبود که بتواند خود را با شرایط انقلاب تطبیق دهد و انتظارات مردم را که در پی کارهای اساسی بودند برآورده سازد مهندس بازرگان خود نیز کابینه خود را به فولکس واگنی تشبیه کرده بود که مانند بولدوزری پر قدرت است تولنایی انجام کارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید از آن چنین انتظاری داشت.

در نهایت با مرور وقایع و رفتار های دولت بازرگان با توجه به سخنانی که گفته شد می توان علل سقوط دولت موقت بازرگان را به صورت زیر خلاصه کرد البته اینها شماری از علل آن هستند و بسیاری علل دیگر وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است.

علل سقوط دولت بازرگان:

1.عدم هماهنگی با ارزشهای انقلابی

2.عدم تفاهم با رهبری انقلاب

3.پایان ماموریت دولت موقت:

دولت موقت همان گونه که از نامش پیداست برای انجام ماموریتی و برای زمانی محدود انتخاب شده بود  و باید این ماموریت را در زمانی محدود به انجام می رساند.که  از جمله ماموریت های آن عبارت بودند از:انجام همه پرسی قانون اساسی و رفراندوم جمهوری اسلامی ،تنظیم پیش نویس قانون اساسی و فراهم ساختن مقدمات برای انتخابات مجلس شورای اسلامی .

بازرگان با تمام وجود تلاش کرد که این ماموریت را به نحو احسن انجام دهد .رفراندوم جمهوری اسلامی را برگزار کرد ،مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شدو از همه مهمتر تنظیم و ثبات لازم بدست آمد و اگر این دولت در مواردی ناموفق بود ه کاملا روشن گردید که مدت زمان هیچ کمکی به آن نخواهد کرد و بهتر است که کنار کشیده و مملکت را به دیگران بسپارد.

4.تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام

5.عدم هماهنگی با نهاد های انقلابی

6.از دست دادن پایگاه مردمی

علل و عوامل دیگری نیز مثل مخالفت گروههای چپ با دولت موقت وعدم هماهنگی میان اعضای دولت موقت نیز بودند و بسیاری از عوامل دیگر که باعث سقوط دولت مهندس بازرگان شدند.

 

 

 

نتیجه گیری:   

در بررسیچگونگی به قدرت رسیدن بازرگان به این نتیجه می رسیم که انتخاب وی به عنوان نخست وزیر براساس ضرورتهای تاریخی صورت گرفته بودچون روحانیون نزدیک امام تجربه و تمایلی برای به دست گرفتن قدرت نداشتند و در بین نیروهای خارج از طیف رو حانیون نهضت آزادی بهترین گزینه بود چون در میان گروههای غیر روحانی بیشترین قرابت و نزدیکی را چه از نظر فکری و چه از نظر سیاسی باامام (ره)وگرایشهای امام داشتند.

پس از بدست گرفتن قدرت بوسیله بازرگان فضا برای فعالیت وی مهیا بود ولی بعد از مدتی شکاف سیاسی و ایدئولوژیکی عمیقی بر کشور حکمفرما شد به شکلی نه تنها کارگزاران بلکه در میان توده مردم نیز احساس شد وعملا جامعه را به دو قطب اکثریت انقلابی و اقلیت محافظه کار تبدیل نمود.

نکته دیگر این است که این دو گروه به هم اعتمادی نداشتند و همکاری و هماهنگی نسبی جای خود را به جدال سیاسی و جنگ روانی داد.

در مجموع هر چه زمان می گذشت توان دولت در اعمال طرق حاکمیت در مجموعه قلمرو ملی و پاسداری از انقلاب ناتوان تر به نظر می رسید.

اینجا بود که نیروهای انقلابی قصد کنار زدن دولت را کردند که آخرین عمل آنها تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود که ضربه نهایی را بر پیکر دولت موقت زد.

دانشجویان با تسخیر سفارت آمریکا دولت بازرگان را به کلی ریشه کن کردند چون از یک جهت مردم با این حادثه از دولت دلزده شدند و از سوی دیگر آمریکاییها نیز نسبت به دولت موقت ناامید شدند.

 

منابع و مآخذ:

کتب:

1.نوازنی،بهرام،الگوهای رفتاری ایلات متحده آمریکا در رویارویی با ایران،تهران،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1383

2.نجاتی ،غلامرضا،شصت سال خدمت و مقاومت،تهران،موسسه خدمات فرهنگی صبا،1377

3.اسماعیلی،خیرالله،دولت موقت،تهران ،انتشارات مرکز اسنادانقلاب اسلامی

4.مکی ،حسین،تاریخ بیست ساله ی ایران،تهران،چاپخانه مهارت،1380

5.مدنی،سید جلال الدین،تاریخ سیاسی معاصر ایران،تهران،دقتر انتشارات اسلامی،1380

6.بازرگان،مهدی،انقلاب ایران در دو حرکت،تهران،نهضت آزادی،1361

7.بشیری ،عباس،انقلاب در بحران،تهران،دفتر نشر معارفانقلاب،1384

8.آبراهیمیان،یراوند،ایران بین دو انقلاب،ترجمه احمد گل محمدی و دیگران،تهران،نشر نی،1383

9.هویدا،فریدون،سقوط شاه،ترجمه ح.ا.مهران،تهران،انتشارات اطلاعات،1374

10.بصیرت منش،حمید،تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی(ره)،تهران،موسسه چاپ و نشر عروج،1378

11.اسناد انقلاب اسلامی،تهران،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1374

12.برزین،سعید،زندگی نامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان،تهران،نشر مرکز،1374

13.رضوی،مسعود،هاشمی و ان قلاب،تهران،همشهری،1376

14.خمینی،روح الله،صحیفه نور،22جلد،تهران،مرکزمدارک فرهنگی انقلاب اسلامی،1361

15.......،مجموعه آثار مهندس مهدی بازرگان،تهران،بیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان،1380

16.جعفری ،ابوالفضل،جنگ ادبی حماسه بهمن،تهران،موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی،1377

 17. سمیعی ، احمد ، ظهور و سقوط دولت موقت ، تهران ، شباویز ، 1372

سایتهای اینترنتی:

1. http://www.bazargan.com/

2.http://www.npc-rt.ir/eventlist-fa-1385-10-22.html

3.http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D8%A     8%D8%A7%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86

4.http://www.aftab.ir/elibrary/item.php?id=492

5.http://www.irib.ir/Occasions/Bazargan%5CDolate%20Bazargan.HTM

6.http://www.aftab.ir/articles/politics/plitical_history/c1c1194177962_american_embassy_p1.php

7.http://www.rajanews.com/News/?18022

8.http://www.tooba-ir.org/_Book/BookFehrest.asp?BookID=68&ParentID=63267

9.http://www.azhonline.blogfa.com/8604.aspx

10.http://www.namir.info/home/pdf/akba9/moaiedz.htm

11.http://shiftegan-e-khedmat.blogsky.com/?PostID=30

12.http://www.khawaran.com/Bijanpoor_RahbareNohzatAzadiBaRahbareKongera.htm

13.http://www.sharghian.com/mag2/archive/005947.html

 14.http://www.irdiplomacy.ir/index.php?Lang=fa&Page=42&TypeId=5&ArticleId=988&Action=ArticleBodyView

15. http://www.hayateno.org/detail.aspx?cid=99527

16. http://www.sarve-azade.com/kv015.htm

 

 

 

منبع: islamic-revolution.blogfa.com

 



مطالب مرتبط

15 خرداد، سرآغاز افول تمثال پادشاهی در ایران؛ (بازخوانی نهضت 15 خرداد 1342 در چهار پرده)

مؤتلفه‌ اسلامي

آزادانديشى و حوزه هاى علمى شيعه

امام خمینی و اخلاق سیاسی روحانیت

مخالفان تاكتيكهاي بني‌صدر - موضعگيري حزب جمهوري اسلامي در مساله جنگ

طراحان و عوامل اجرایی پیش برد طرح فروپاشی به سبک شوروی بر ضد ایران

عاقبت تندروی در نگاه به تاریخ- محمدمهدی عبدخدایی

آيا واقعاً نهضت جنگل مي‌توانست تهران را تصرف کند؟

رابطه ”نهضت آزادی“ با آمریکا

مواضع جريان هاي ليبرال در جريان تسخير لانه جاسوسي

کليه حقوق اين سايت براي موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي محفوظ است.

مقایسه‌‌ی اندیشه بازرگان و شهید مطهری

 

مقایسه‌‌ی اندیشه بازرگان و شهید مطهری

برهان

علی‌رغم آنکه مطهری، بازرگان را فردی با خلوص نیت می داند، اما به رهیافت وی در زمینه‌ی دینی انتقاد کرده و معتقد است راهی که ایشان در یکی از کتاب های خود بدان تمسک جسته‌ است، «کوچک‌ترین خدمتی به توحید نکرده و نمی‌توانسته است بکند

به گزارش افکارنیوز، ورود اندیشه ها و علوم غربی و مسئله‌ی دین و نوگرایی، همواره یکی از دغدغه های بزرگ روشن‌فکران به‌خصوص قبل از انقلاب بوده است. لزوم بازنگری در اندیشه های دینی و انطباق آن با مقتضیات زمان، بسیاری از روشن‌فکران را برآن داشت تا به تفسیر سیاسی و نوگرایانه ای از اسلام بپردازند و همین مسئله در مواردی باعث می گردید تا بسیاری از آنان ضمن اشتراک فکری، به موضع‌گیری درباره‌ی تحلیل های نادرست در باب مسائل دینی بپردازند.

 

در این رابطه، شهید مطهری و مهندس بازرگان از جمله متفکرانی بودند که در این عرصه گام نهادند و در بسیاری از زمینه-های سیاسی- دینی مانند ایدئولوژی سیاسی که به معنای ایجاد حکومتی برمبنای اصول اسلامی بود، یا صدور اعلامیه ی انتقادی در رابطه با برخی تحلیل های دکتر شریعتی، به اجماع فکری رسیدند.

 

اما علی‌رغم تمام اشتراکاتی که این دو متفکر داشتند، رهیافت و رویکردشان در برخی وجوه دین متفاوت از هم بود. بازرگان که به سبب سن‌وسال بر مطهری تقدم داشت و به‌نوعی پدر روشن‌فکری دینی ایران خوانده‏ می-شد، نگاه کاملاً علمی به مسئله‌ی دین داشت و حتی می توان گفت که تا حدی ضدفلسفی بود. در مقابل، شهید مطهری که در میان مجتهدان و دانش‏آموختگان حوزه‌ی علمیه اولین فردی بود که پا به عرصه ی دانشگاه گذاشت، رویکرد کاملاً فلسفی به دین داشت. با توجه به آنچه گفته شد، در این نوشته‌ی کوتاه، به برخی وجوه اشتراک و افتراق این دو پرداخته می شود.

 

وجوه اشتراک بازرگان و مطهری

 

- صدور اعلامیه­ ای مشترک

 

یکی از وجوه اشتراک بازرگان و شهید مطهری، انتقاد آن دو از یکی از جزوات منتشرشده‌ی دکتر شریعتی است که به‌زعم آن ها تحلیل های انجام‌شده به دور از واقعیت‌های اسلام بود. این مسئله باعث تشکیل یک ائتلاف سیاسی-فکری بین شهید مطهری و مهندس بازرگان در روز ۲۳ آذر ۵۶ شد که حاصل این ائتلاف، اعلامیه‏ای مشترک در رابطه با دکتر شریعتی بود. این نامه توسط شهید مطهری نوشته شد و بازرگان نیز پس از مطالعه، آن را امضا نمود.

بخشی از متن این اعلامیه از این قرار است: «اینجانبان... معتقدیم که وی (دکتر شریعتی) در هیچ‌یک از مسائل اصولی اسلام، از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرایش غیراسلامی نداشته است، ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه‌ی وافی داشته باشد... در مسائل اسلامی (حتی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آن‌ها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست.»[۱]

در واقع مهندس بازرگان بر این باور بود که برخی از تحلیل‌های دکتر شریعتی متأثر از اندیشه های مارکسیستی است و از آنجا که دکتر بازرگان خود فردی دینی و ضدمارکسیسم بود، این انتقادات را به وی وارد کرد.

شهید مطهری نیز به مانند مهندس بازرگان معتقد بود که متون برخی از جزوات دکتر شریعتی بیشتر از «سوسیالیسم و کمونیسم و ماتریالیسم تاریخی و اگزیستانسیالیسم مایه گرفته است تا اسلام و بیشتر شبیه به اسلام‌سرایی و نثرهای ادبی می ماند که البته زیبا نیز سروده شده است و اسلام بیشتر به‌عنوان یک سوژه برای یک سلسله تخیلات و حداکثر اندیشه‏های‏ دیگر قرار گرفته است.»[۲]

البته این انتقادات تنها به بخشی از نوشته های دکتر شریعتی وارد گردید و بیانگر نظرات کلی ایشان در رابطه با دکتر شریعتی نبود. چنان‌که اولین کسی که از دکتر شریعتی دعوت به سخنرانی در حسینیه‌ی ارشاد کرد، شهید مطهری بود و یا اینکه مهندس بازرگان نیز بعدها در دومین سالگرد فوت شریعتی، از وی تقدیر کرد. از نظر او، شریعتی سه رکن شهادت، امامت و انتقام را در افکار و روحیات نسل جوان، بذرپاشی و آبیاری کرد و از طرف رهبری و متولیان انقلاب، با هنرمندی تمام مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

شهید مطهری و مهندس بازرگان معتقد بودند که متون برخی از جزوات دکتر شریعتی به اسلام‌سرایی و نثرهای ادبی می‌ماند که البته زیبا نیز سروده شده است و اسلام بیشتر به‌عنوان یک سوژه برای یک سلسله تخیلات قرار گرفته است.

ایدئولوژی سیاسی

 

وجه اشتراک دیگر استاد مطهری و بازرگان در این بود که هر دو دین را به‌عنوان ایدئولوژی قبول داشتند. بازرگان را می توان از نخستین پیشگامان در زمینه‌ی تفکر در باب دین به‌عنوان ایدئولوژی دانست. وی درصدد بود تا نشان دهد «چگونه می توان از قرآن و سنت، جواب مسائل اجتماعی و سیاسی و آنچه را که احزاب به‌عنوان ایدئولوژی عرضه می‌نمایند ارائه داد و عرضه نمود.»[۳]

این نوع قرائت از دین، که گاه با عنوان اسلام سیاسی نیز از آن یاد می شود، «گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار می دهد.»[۴]

این نوع گفتمان، که نگاهی نو در اندیشه های اسلامی محسوب می شود، به دنبال حفظ اصول دین و انطباق آن با مقتضیات جامعه‌ی مدرن و نیز استفاده از دستاوردها و پیشرفت های غرب است. «اسلام سیاسی از تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده می کند و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی را تنها راه‌حل بحران-های جامعه ی معاصر به شمار می آورد...»[۵]

استاد مطهری نیز به تبعیت از کتاب «بعثت و ایدئولوژی» مرحوم بازرگان، دیدگاه هایی را در رابطه با ایدئولوژی عرضه کرده است. وی بین ایدئولوژی و جهان‌بینی تفاوت قائل است و «ایدئولوژی را نتیجه‌ی منطقی و ضروری جهان‌بینی معرفی می کند و اختلاف در حوزه‌ی جهان‌بینی را منشأ تمایز ایدئولوژی ها می داند.»[۶]

شهید مطهری تنها راه کمال و برون‌رفت از گمراهی و سرگشتگی انسان را ایدئولوژی، آن هم از نوع «وحی» می داند، زیرا به باور ایشان، ایدئولوژی تنها وسیله ای است که می تواند چگونه زیستن و چگونه بودن را به انسان بیاموزد: «ایدئولوژی می گوید چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت؛ یعنی خود را چگونه باید بسازیم، طبق چه الگویی باید بسازیم، جامعه‌ی خودمان را چگونه‏ باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور پاسخ می‏دهد.»[۷]

علی‌رغم اشتراکات فکری، رویکرد این دو اندیشمند در برخی از مسائل مانند مسئله‌ی دین تا حدی متفاوت از هم بود:

وجوه افتراق بازرگان و مطهری

 

رهیافت بازرگان به دین

 

رهیافت بازرگان به دین را می توان از صحبت وی که «ما مسلمان، ایرانی و مصدقی هستیم.» دریافت. جمله ی ما مسلمانیم به‌خوبی اثبات‌کننده‌ی این امر است که وی به نقش دین در زندگی انسان و اجتماع اعتقاد دارد. اما رهیافت وی به مسئله‌ی دین، رهیافتی علمی است که می توان گفت بیشتر با دید تجربی و اندیشه های آگوست کنت سازگار است.

بدین معنی که او «دین را از نگریست.»[۸] اگوست کنت که پایه‌گذار پوزیتیویسم است، اعتقاد دارد می توان اندیشه های دینی را با دستاوردهای علوم طبیعی منطبق کرد. پوزیتیویست ها که منکر فلسفه‌ی عقلی هستند، بر این باورند که حقیقت، تنها از راه حس برای انسان کشف می‌شود و روش عقلی یا شهودی راه رسیدن به حقیقت نیست.دیدگاه تفکر علوم تجربی مبتنی بر طبیعت مشهود می

 

البته اندیشه‌ی کنت و مهندس بازرگان در مواردی هم متفاوت از هم بود. مثلاً کنت معتقد بود دین و فلسفه مربوط به دوره‌هاى گذشته است و تاریخ، بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرش دینی و فلسفی از بین رفته و تنها اندیشه ی تجربی علم باقی می ماند، اما بازرگان نگاهی متفاوت داشت.

بر این اساس، « های سنتی فقه، عرفان و فلسفه‌ی ظهور و بروز نمی‌یابد، بلکه تفکر تجربی دستمایه‌ی تأملات دینی او قرار می گیرد.»[۹]بازرگان نیز در همه‌ی آثارش به دنبال اثبات حقانیت اسلام و هماهنگی آن با علم و دستاوردهای علمی بشر بود. این دغدغه در قالب

وی درصدد بود تا «تفسیری ریاضی-ترمودینامیکی از ضرورت کار و مجاهده در زندگی و رعایت تقوا، شیوه‌ی افزایش برکات برای اجتماع با التزام به ایمان و رعایت تقوا به دست دهد.»[۱۰]

البته نگرش بازرگان به دین را می توان تا حدی متأثر از تحصیلات وی در غرب دانست. وی که تحصیل‌کرده فرانسه بود، هنگام بازگشت از فرانسه با وفادار ماندن به اندیشه های مذهبی اش، نگاهی تجربی به دین را از این کشور به ارمغان آورد؛ چراکه تحصیلات وی در فرانسه مقارن بود با فعالیت دو جریان‌ نیرومند سیاسی‌ یعنی جریان کاتولیک‌ و جمهوری‌خواه‌ که در نهایت منجر به رشد کاتولیک ها و احیای افکار مذهبی در سطوح مختلف گردید.

طی این سال ها، یعنی در سال‌ ۱۹۳۲ میلادی‌ نیز انجمن‌ کاتولیک‌ دانشجویان‌ تشکیل‌ شد. تشکیل این انجمن که هم‌زمان با تحصیلات بازرگان در دانشگاه بود، منجر به فعالیت وی در این انجمن نیز گردید. بنابراین برداشت-هایی‌ که‌ بازرگان‌ از نقش‌ مذهب‌ در اروپا پیدا کرد، در بینش‌ مذهبی‌ او و رهیافتش به دین تأثیر بسزایی گذاشت‌.

رویکرد شهید مطهری در آموزه‌های دینی، رویکرد فلسفی است. دیدگاه‌های او ریشه در وحی دارد که البته با عقل نیز هماهنگ است. این رویکرد از رهیافت الهیات طبیعی بهره گرفته است و در آن سعی می شود باورهای دینی، با دلایل فلسفی-کلامی اثبات شود.

 

رهیافت شهید مطهری در دین

 

«شهید مطهری را باید پدر روشن‌فکری درون‏دینی ایران دانست. مقصود از روشن‌فکران درون‏دینی گروهی از مجتهدان و مدرسان حوزه‌ی علمیه‌ی قم هستند که با هجوم تجدد به ایران، دریافتند که نمی‏توان در برابر آن منفعل بود.»[۱۱] ایشان با بحث‌های آزادی که در زمینه‌ی دینی در دهه‌ی چهل در دانشگاه برپا می کردند، علم کلام را در اصطلاح جدید آن به کار گرفتند.

به‌طور کلی، نظر شهید مطهری در رابطه با مسئله‌ی دین این است که انسان برای رسیدن به کمال و سعادت به علم و دین احتیاج دارد و راه رسیدن به حقیقت از طریق عقل و وحی میسر است که همین مسئله وجه اختلاف بازرگان و مطهری در مسئله‌ی دین است. به همین دلیل نیز علی‌رغم آنکه مطهری، بازرگان را فردی با خلوص نیت می­داند، اما به رهیافت وی در زمینه‌ی دینی انتقاد کرده و معتقد است راهی که ایشان در یکی از کتاب­های خود بدان تمسک جسته‌ است، «کوچک‌ترین خدمتی به توحید نکرده و نمی‌توانسته است بکند.»[۱۲]

رویکرد شهید مطهری در آموزه‌های دینی، رویکرد تعقلی و فلسفی است و دیدگاه‌هایی که از این آموزه ها عرضه کرده است ریشه در وحی دارد که البته با عقل نیز هماهنگ است. این رویکرد از رهیافت الهیات طبیعی بهره گرفته است و در آن سعی می شود باورهای دینی، با دلایل فلسفی-کلامی اثبات شود.

براساس این رهیافت بود که شهید مطهری قلمرو دین را محدود به امور فردی و عبادی نمی کرد و معتقد بود که «اسلام... مکتبی است جامع و واقع‌گرا. در اسلام به همه‌ی جوانب نیازهای انسانی (اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی) توجه شده است.»[۱۳]

وی تأکید داشت که تمام شئون زندگی، اعم از دین، اقتصاد، فرهنگ و... توأم با یکدیگر است. «ممکن نیست اجتماعی مثلاً فرهنگ یا سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد، اما دینش درست باشد و بالعکس.»[۱۴]

 

جمع‌بندی

 

بازرگان و شهید مطهری در برخی مباحث دینی به یکدیگر نزدیک می‌شدند. این زمانی بود که رویکردهای التقاطی به دین فزونی می‌گرفت و می‌رفت تا دامن دین را آلوده کند. اما از این گذشته، میان مطهری و بازرگان تفاوت‌های چشمگیری نیز وجود داشت. نگاه بازرگان به غرب و مدرنیته با تسامح بیشتری همراه بود و در بسیاری از مواقع، عمق و هسته‌ی اندیشه‌ی غربی او، تنها با روکشی از تفکر اسلامی پوشانده می‌شد. این در حالی بود که شهید مطهری به دلیل حضور گسترده و طولانی در حوزه و مطالعه در ابعاد مختلف تشیع، تلاش می‌نمود تا اسلام را بدون التقاط مارکسیستی و لیبرالیستی و در معنای واقعی آن به مردم معرفی کند.(*)

 

پی نوشت ها:

 

[۱]. استاد شهید مطهری به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۹۸.

[۲]. استاد مطهری و روشن‌فکران، انتشارات صدرا، صفحات ۳۵ تا ۳۷.

[۳]. کمالی زادهدانش، محمد (۱۳۸۵)، بررسی تحولات فکری مهدی بازرگان، مجله‌ی حوزه، شماره‌ی ۹.

[۴]. بهروزلک، غلامرضا (۱۳۸۶)، اسلام سیاسی و اسلام­گرایی معاصر، پگاه حوزه، شماره­ی ۲۰۹.

[۵] حسینیزاده، محمدعلی (۱۳۸۶)، اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید، ص ۱۸.

[۶]. خسروپناه، عبدالحسین (۱۳۸۳)، اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید مطهری، رواق اندیشه، شماره‌ی ۳۴، ص ۴۰.

[۷]. مجموعه‌ی آثار شهید مطهری، ج ۱۳، ص ۳۴۱.

[۸]. یزدی، ابراهیم (۱۳۷۳)، «مهندس بازرگان چرا نخست‌وزیر شد؟»، ایران فردا، سال ۳، ضمیمه‌ی شماره‌ی ۱۶.

[۹]. کمالی‌ زادهدانش، همان.

[۱۰]. نراقی، احمد (۱۳۷۳)، «بازرگان و مسئله‌ی علم و دین»، کیان، سال ۴، ش ۲۳، ص ۳۴.

[۱۱]. قوچانی، محمد (۱۳۹۳)، قربانی مارکسیسم اسلامی فرقه‌ی فرقان علیه ائتلاف مطهری، بازرگان چرا و چگونه شکل گرفت؟، ماهنامه‌ی مهرنامه، شماره‌ی ۳۵.

[۱۲]. طباطبائی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۵، ص ۳۱، مقدمه و پاورقی به‌ قلم مرتضی مطهری، تهران ۱۳۶۸-۱۳۷۰.

[۱۳]. مزینانی، محمدصادق (۱۳۷۸)، قلمرو اجتماعی دین از دیدگاه شهید مطهری، مجله‌ی حوزه، شماره‌ی ۹۱.

[۱۴]. همان.

کد مطلب: 345532 

لطفا جهت تسهیل ارتباط خود با افکار نیوز، در هنگام ارسال پیام این نکات را در نظر داشته باشید:

1.ارسال پیام های توهین آمیز به هر شکل و با هر ادبیاتی با اخلاق و منش اسلامی ،ایرانی ما در تناقض است لذا از ارسال اینگونه پیام ها جدا خودداری فرمایید.

2.از تایپ جملات فارسی با حروف انگلیسی خودداری کنید.

3.از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری کنید.

   

 

  

 

 

 

مهدی بازرگان؛ از اسلام حداکثری تا اسلام حداقلی

 

 

مهدی بازرگان؛ از اسلام حداکثری تا اسلام حداقلی

امیر حسین ثمالی/ مروری بر تاریخ روشنفکری بعد از انقلاب(1)؛

برهان

در این مقاله سعی بر آن است تا از یک سو تغییر نگرش فکری مهدی بازرگان در آثار او از سال 41 تا اوایل دهه 70نشان داده شود و از سوی دیگر عملکرد وی به عنوان یک انقلابی و کسی که مورد اعتماد امام خمینی(ره) قرار گرفت نیز مورد موشکافی و سنجش قرار گیرد.

گروه تاریخ برهان/ امیرحسین ثمالی؛ با آغاز پروژه‌ی دولتی مدرنیزاسیون در ایران و اعزام دانشجویان به خارج از کشور برای تعلیم علوم جدید، فصل جدیدی در روشنفکری به صورت عام و روشنفکری دینی به صورت خاص آغاز گردید. عده‌ای با دیدن پوسته‌ی تمدن غرب به طور کامل تسلیم آن شده و هر آنچه خود داشتند را به فراموشی سپردند و در این میان عده‌ای نیز هم‌چنان بر مبانی هویتی خویش تأکید داشتند و آن را بسیار از تمدن غرب و مبانی آن غنی‌تر یافتند. منهدس «مهدی بازرگان» نیز از جمله افراد تأثیرگذار در سپهر تفکر دینی و عمل سیاسی معاصر به حساب می‌آید که پس از مشاهده‌ی تمدن غرب سعی در تطبیق آموزه‌های اسلام با آن داشت و در این راه منشأ حرکات و جنبش‌های اجتماعی مهمی شد.

اما نکته قابل تامل آنکه سیر تفکر و اعمال ایشان دارای نوسانات فراوانی بود که بسیار جالب توجه است؛ در متن پیش رو سعی بر آن است تا تغییر در نگرش فکری مرحوم بازرگان که در آثار او از سال 41 آغاز و تا اوایل دهه 70، متبلور می گردد، نشان داده شود و از سوی دیگر عملکرد مرحوم بازرگان به عنوان یک انقلابی و کسی که مورد اعتماد امام خمینی(ره) قرار گرفت نیز مورد موشکافی و سنجش قرار گیرد.

علاوه بر این فعالیت سیاسی بازرگان با پایان نخست وزیری او به پایان نمی رسد و طی دوران 8 سال دفاع مقدس نیز شاهد واکنش های قابل تاملی از سوی مرحوم بازرگان و نهضت آزادی هستیم که نگاهی به آن در سنجش میزان تعهد و انقلابی گری نهضت آزادی و مرحوم بازرگان بسیار مفید است.

زندگی نامه

مهدی بازرگان در سال 1286ه..ش. در تهران چشم به جهان گشود. چون دبیرستان را به اتمام رساند، به خاطر استعداد خوب خود به خارج اعزام گردید. او در امتحان اعزام رتبه‌ی پنجم را کسب کرد و رشته‌ی مهندسی برق را انتخاب کرد. در سال 1307ه..ش. عازم فرانسه شد. در سال 1313ه.ش. به ایران بازگشت و به استخدام دولت درآمد. در سال 1340ه.ش. «نهضت آزادی» ایران را به همراه تنی چند تأسیس کرد و تحت پوشش آن به فعالیت سیاسی پرداخت. در این راه چندین بار دستگیر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حکم امام خینی(ره) رییس دولت موقت شد، ولی نتوانست انتظارات ایشان را برآورده سازد و سرانجام، ناگزیر به استعفا گردید. وی در سی‌ام دی ماه 1373ه.ش. در «زوریخ» سوئیس درگذشت و پس از انتقال به ایران، در مقبره‌ی خانوادگی خود در جنب «پل آهنچی» قم دفن شد.

فعالیت‌های دینی بازرگان، همیشه بر فعالیت‌های سیاسی او مقدم بود. از اوان تدریس در دانشگاه، با دانشجویان محشور بود و با آنان در تأسیس انجمن‌ اسلامی دانشجویان و سپس در انجمن اسلامی معلمین و بعدها در تشکیل انجمن‌های اسلامی مهندسین و پزشکان، مشارکت داشت. اولین نمازخانه را در دانشکده‌ی فنی در محیط دانشگاه تهران ایجاد کرد و با ایراد سخنرانی‌های متعدد در مجالس و محافل مذهبی و علمی، خلاء اعتقادی و علمی جوانان را پر می‌کرد و در برابر تبلیغات ضد دین حزب توده و جریان‌های تجدد زده و دین ستیز، نقشی مؤثر داشت و پشتوانه‌ی علمی و معنوی جوانان دین‌ مدار بود.

سیری در افکار و اعمال

قضاوت پیرامون صحت و عدم صحت افکار و اعمال آدمیان کاری دشوار است که نیاز به کند و کاو جدی در آثار و نشان‌های فرد دارد. در این مطلب نیز سعی بر آن است که با بررسی تمامی جوانب فکری و عملی مرحوم بازرگان، قضاوت پیرامون ایشان را کمی آسان‌تر نماییم. شخصیت مهندس بازرگان را از چند جنبه می‌توان مورد بررسی قرار داد. از یک سو به عنوان یک مبارز سیاسی و مصلح اجتماعی و از سویی دیگر به عنوان یک اندیشمند و روشنفکر دینی. این دو بُعد در شخصیت وی همواره همراه یک‌دیگر بوده‌اند و این همراهی از او یک «روشنفکر دینی عمل‌گرا» می‌سازد. بُعد پراگماتیستی و تجربه‌گرایی شخصیت بازرگان محور تحول نظریه‌های او با گذشت زمان است.

او در تمامی آثارش به دنبال اثبات حقانیت اسلام و هماهنگی آن با علم و دست‌آوردهای علمی بشر است. این دغدغه در قالب‌های سنتی فقه، عرفان و فلسفه ظهور و بروز نمی‌یابد؛ بلکه تفکر تجربی دست مایه‌ی تأمل‌های دینی او قرار می‌گیرد. او با مقوله‌هایی به نام گفتمان دینی، فلسفه و کلام اسلامی و فلسفه‌ی سیاسی بیگانه است و این‌ها او را از متفکران و روشنفکران دینی معاصر دیگر در ایران و جهان اسلام، چون «ابوزید، جابری، سروش و ...» جدا می‌کند. این تفاوت اگر چه باعث می‌شود که او را نتوان در زمره‌ی اندیشمندان بزرگ ایران و جهان اسلام به شمار آورد و در نتیجه از جانب علاقه‌مندان این طیف که از او و از همگان چنین انتظاری -اندیشه ورزی فلسفی به صورت کلاسیک- دارند، مورد استقبال قرار نگرفته است؛ اما همین باعث گردیده تا او مورد توجه خیل ارادتمندان دیگری قرار گیرد که به «تجربه» و «عمل گرایی» بیش از تفکر صرف انتزاعی اهمیت می‌دهند. او را به درستی می‌توان فرزند زمان خویشتن خواند. برای فهم بهتر او و پی بردن به نقش و اهمیت وی باید به زمینه‌ی تاریخی که او در آن حضور داشت، رجوع نمود.[1]

در تحلیل شخصیت مرحوم بازرگان باید دقت داشت که به لحاظ فردی او کاملاً مقید و متشرع تلقی می‌شود و صرف نظر از محیط مذهبی خانوادگی، نگاهی به آثار وی نیز چنین چیزی را تأیید می‌کند؛ وی در طول عمرش بیش از 80 عنوان مقاله، کتاب و جزوه نوشته است که از مجموع این آثار، 5/2 درصد کاملاً علمی (نظیر ترمودینامیک)، 5 درصد کاملاً سیاسی (نظیر استقلال هند)، 15 درصد کاملاً مذهبی (نظیر روش خواندن قرآن) و 5/77 درصد باقی مانده اجتماعی هستند و از دیدگاهی سیاسی، تجزیه و تحلیل و با زبانی مذهبی ارایه شده‌اند. صرف نظر از 5/2 درصد کاملاً علمی و 5 درصد کاملاً سیاسی (که آن هم به نحوی کاملاً مذهبی بیان شده‌اند)، 5/92 درصد آثار وی رنگ مذهبی دارند و علاوه بر این وی معتقد بود تمامی «ایسم‌ها» خداهای ساخته‌ی دست بشر و جانشین خدای یکتا هستند.[2]

او در وصیت نامه خود می‌گوید: «وصیت نامه‌ی بنده‌ی گنه کار بی‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست کننده‌ی دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان به... اولین و مهم‌ترین آرزو و توصیه‏‌ام به خانواده و خویشان و دوستان این است که رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگ‌تری ‌که در پیش‌ دارند- بیش‌تر از دو روزه‌ی دنیای گذران- بیندیشند و تدارک ببینند...وصیت من این است که نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزی رسان و آفریننده‌ی خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمی‏تواند باشد...»[3]

روند تکاملی اندیشه‌ی بازرگان با نوسانات حوادث سیاسی ایران همراه بود و تقریباً با آن انطباق داشت. گذشته از محتوای آثار وی که هر کدام در حقیقت پاسخی بود به یکی از مسایل روز ایران، تعداد آثار او نیز حاکی از چنین چیزی است به طوری که در دوره‌ی 1320-32 که به نسبت فضای آزادی در ایران در اثر تبعید رضاخان پیش آمده بود، 17 اثر، در دوره‌ی 1332-40 که اختناق ناشی از کودتای 28 مرداد حاکم بود، 9 اثر، در دوره‌ی 1340-42 که کابینه‌ی اقبال فضای به نسبت بازی ایجاد کرده بود، 15 اثر، در دوره‌ی 1342-56 که مقارن با تحولات ایران بعد از قیام 15 خرداد بود، 17 اثر، در دوره‌ی 1356-59 به دلیل حساس بودن اوضاع انقلابی 14 اثر و در دوره‌ی بعد از 1359 تا سال 1373، 18 اثر به رشته‌ی تحریر در آورده است.[4] اما بررسی عملکرد بازرگان در عرصه‌ی اجتماعی بیانگر این مطلب است که ایشان دارای ضعف‌های اندیشه‌ای و عملکردی فراوانی بودند که در زیر به آن‌ها اشاره می‌شود.

مشکلات اندیشه‌ای

چرخش اندیشه‌ای

بازرگان در دهه‌های 30 و 40 شمسی تلقی حداکثری از دین داشت. او بر این باور بود که آموزه‌های اسلام ناظر به تمام ساحات و شؤون زندگی است؛ هم ساحت نظر و هم ساحت عمل، هم علم تجربی از دین قابل استخراج است، هم چگونگی سیاست ورزی و اداره‌ی کلان جامعه. به همین دلیل تلاش می‌کرد تا نشان دهد که احکام فقهی با یافته‌ی علوم تجربی جدید در تناسب است و اگر قرآن در مورد پدیده‌هایی چون باد و باران سخن گفته می‌توان با وام و مدد گرفتن از علوم جدید، آن‌ها را تبیین کرد و بر آن‌ها پرتو افکند و به تعبیر خودش: «یکی از برنامه‌های جشن بعثت که در زندان شاه در سال‌های 40 تا 42 ایراد شد و به صورت کتاب درآمد، عنوانش را بعثت و ایدئولوژی گذارده بودم که مورد استقبال و موجب تحرک‌هایی شد. هدف از تألیف آن کتاب، نشان دادن این مطلب بود که از اصول و احکام اسلام می‌توان به سهولت ایدئولوژی استخراج کرد و آیینی یا مکتبی برای مبارزان خودمان علیه استبداد و استیلای خارجی ارایه کرد.»[5]

وی در آن سال‌ها بر این باور بود که عقل و علم نمی‌توانند تعیین کننده‌ی تکلیف شخصی و اجتماعی باشند و ابراز می‌دارد: «اگر این دو بزرگوار چنین هنری داشتند تا به حال از عهده‌ی آن بر آمده و این قدر بشر دچار اختلاف و سرگردانی نمی‌شد.»[6] حتی در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی نیز بازرگان به نوعی طرفدار اسلام حداکثری بود. او در مصاحبه با روزنامه‌ی «کیهان» تمام قد از این نظریه دفاع کرد و گفت: «اسلام همان گونه که بارها ذکر شده، فقط یک دکترین فلسفی و یا یک دین ساده نیست بلکه کلیتی جامع و شیوه‌ای برای زیستن و فکر کردن توحیدی است که معتقد است زندگی در این جهان با تمام ابعاد جسمی و روحانی، فردی و اجتماعی، وسیله برای تربیت انسان برای نزدیکی او به خداوند است. در اسلام مذهب از امور اجتماعی جدا نیست.»[7]

اما بسیار جای تأسف است که بازرگان دهه‌های 30 و 40، در سال‌های پایانی عمرش به طور کامل از این نگاه خود منصرف می‌شود و در سال 71 با سخنرانی «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا» آشکارا دست به خانه تکانی فکری زده و اذعان می‌کند، تفکر دین برای دنیا زیان بار است و دین اسلام اولاً و بالذات برای تعلیم حکمرانی و چگونگی اداره‌ی جامعه نیامده بلکه آخرت و خدا هدف اصلی بعثت انبیا بوده است و غایت قصوای تعالیم آن‌ها آشنا کردن انسان‌ها با این دو مقوله‌ی انسان ساز و سرنوشت ساز است.

به تعبیر دیگر، ما برای احراز شیوه‌های حکومت ورزی به سراغ میراث ادیان نمی‌رویم و چنین انتظاری از بنیان گذاران ادیان و مذاهب نداریم؛ به همین سبب اگر سخن مستوفا و مبسوطی در این زمینه در مأثورات دینی یافت نشود نباید آن را نشانه‌ی نقصان دین انگاشت. او به صراحت از انتظار تصحیح و تجدید شده‌ی خویش از دیانت سخن می‌گوید و آن را بر آفتاب می‌افکند: «... اولاً، فواید و آثار مثبت دنیایى داشتن آیات جهاد و آن‌ها تکیه‌ی قضا و قسط و غیره است. منتها مى‌گفتیم این‌ها آثار فرعى مفید و نتایج دنیایى ضمنى هستند که غیرقابل انکارند، ولى به منظور راه بردن آدمیان به سوى خدا و حفظ ما از فتنه‌هاى شیطان تشریع شده‌اند.

آنچه باید اضافه کنیم این است که آن آیات و احکام الزاماً شامل تمام نیازها و مسایل و ابتلاهاى انسان‌ها در تمام قرون و احوال نیست و پیامبران چنین ادعایى هیچ‌گاه نکرده‌اند. ثانیاً، ضرورت یا لااقل تأثیر مثبت محیط توحیدى مساعد براى نشو و نماى افراد آزاده‌ی مستقل و مؤمنان با کرامت مورد قبول است. هم‌چنین ایجاد جامعه‌ی دینى جهت پدید آمدن انسان دینى. ولى آیا تأمین چنین محیط و جامعه‌اى باید حتماً از طریق تصرف قدرت و به هر قیمت از طرف مؤمنان صورت گیرد و به دست متولیان دین باشد؟ آیا فرستادگان خدا و انبیا چنین کرده‌اند؟ یا دستورهاى ویژه براى این کار به ما داده‌اند؟ در قرآن، تا آنجا که مربوط به زمان و مکان خود پیامبر مى‌شود، چه در ایفاى رسالت که محور اصلى آن مبارزه با شرک و استکبار و الحاد بوده است و چه در دعوت به ایمان و تربیت انسان دینى، خلاف آن و عدم توسل رسولان خدا به قدرت یا مقدم داشتن تشکیل جامعه‌ی ایمانى بر تعلیم و تربیت افراد ایمانى را، مشاهده مى‌کنیم.

ممکن است استنباط ما یا خواسته و سلیقه‌ی ما از آیات جهاد قتال و امر به معروف و نهى از منکر، احکام ارث و قضا و غیره تصرف قدرت به دست متدینان باشد و عمل به این احکام مانند ایمان و تقوا و احسان و مالاً استحکام و اقتدار مسلمان را تقویت نماید، ولى مى‌دانیم که آیات جهاد و قتال صرفاً براى جوامع دفاع و استقرار امنیت و آزادى است، نه براى تهاجم و تصرف قدرت. در تعلیل هیچ یک از آیات و احکام مذکور نیز تصریح و اشاره‌اى به تسلط و تصرف نشده و خلاف آن گفته شده است) از جمله وتعاونوا على البرّ والتقوى ولاتعاونوا على الاثم والعدوان.... ماحصل کلام آن که آنچه که از مجموعه‌ی آیات و سوره‌های قرآن بر می‌آید، قسمت اعظم و اصلی آن بر دو مسأله‌ی خدا و آخرت است...[در قرآن] همه جا به طور مستقیم و غیرمستقیم، تصریحاً یا تلویحاً درد خدا و آخرت است...

قرآن که ثمره و خلاصه‌ی دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوری برای دنیای ما نمی‌دهد بلکه ما را مرامت می‌کند که چرا این اندازه به دنیا می‌پردازید و آخرت را که بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها می‌کنید... مسأله‌ی مهم‌تر، زیان سنگینی است که تفکر «دین برای دنیا» به بار می‌آورد. انتظار یا اعتقاد به این که بعثت پیامبران یا تعلیمات آنان- کلاً یا ضمناً – به خاطر اصلاح انسان‌ها و اداره‌ی صحیح امور فردی و اجتماعی آن‌ها در دنیا باشد و ادیان توحیدی علاوه بر اصول و احکام عبادی، جامع اندیشه‌ها و رهنمودهای لازم برای زندگی افراد و جوامع بشری هستند باعث می‌شود که مؤمنین و علاقه‌مندان، احساس وظیفه و نگرانی نکنند و درباره‌ی مسایل و مشکلات خود و اجتماع و جامعه‌ی بشری به امید این که دستورالعمل و پاسخ این وظایف و مسایل در دین آمده است، در صدد تدبیر و فعالیت و تلاش خارج از احکام دین برنیایند...»[8]

به اعتقاد «هاشم آغاجری» در مقاله‌ی «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا»، مرحوم بازرگان در رویکردی تقلیل گرایانه، دین را به اخلاق تقلیل و شریعت را به حوزه‌ی شخصی احاله می‌دهد. آیات متعددی که مرحوم بازرگان به آن استناد می‌کند نظر به تصحیح دیدگان آدمیان دارد وگرنه آنچه از حقوق و سیاست در آیات است، اصالتی ندارد.[9]

اشتباه روشی و برداشت غلط از آموزه‌های دین

 

مهم‌ترین آسیب دیگری که به اندیشه‌ی دینی بازرگان وارد است به روش شناسی معرفت دینی او باز می‌گردد. بازرگان در مباحث دین شناسی با روش متکلمان و فلاسفه همراهی نمی‌کند و طعنه و حاشیه‌هایی نیز وارد می‌سازد و خود با روش‌های تجربی و کارکردگرایی به تبیین مقوله‌های دینی می‌پردازد.[10]

وی در مقام نقد متکلمان و فلاسفه می‌نویسد: «اهل کلام از طریق منحنی وارد مباحث دینی و اثبات توحید و نبوت و امامت می‌شدند و خود را به جای خدا می‌گذاردند و به قول استاد مرحوم میرزا ابوالحسن خان فروغی برای خدا آیین نامه می‌نوشتند.[11] علمای اسلام و یهود و نصاری با قبول افکار فلاسفه‌ی یونان، ماهرانه از عقاید دینی خود دفاع کردند ولی غافل از این که پایه را سست می‌نمایند و رخنه در اساس توحید وارد می‌سازند.»[12]

بازگان در برابر روش متکلمان و فلاسفه راه دیگری را پیشنهاد می‌دهد و می‌نویسد: «بهتر است برای درک و یا لااقل قبول وحی به جای آن که سراغ منبع اصلی رفته، از سطح نازل بشر خودمانی- که البته خیلی پست است- ولی در عوض محسوس و سهل الوصول است شروع نماییم.»[13]

روش کارکردی گرچه به لحاظ روان‌شناسی تأثیرات مثبتی دارد و بشر از جهتی بیش از توجه به استدلال و پای‌بندی به عقل و اثبات حقیقت به مفید یا مضر بودن امور و حقایق توجه دارد و از دریچه‌ی کارکردی به عقاید و اعمال می‌نگرد اما بی‌اعتنایی به جنبه‌های اثباتی نیز به عقاید دین داران آسیب‌های جدی می‌زند.[14]

علاوه بر روش معرفتی مهندس بازرگان که دچار مشکلات جدی بوده است، آثار وی در حوزه‌ی اسلامی دچار آسیب‌های جدی بود که عبارت‌اند از: «ظاهرگرایی، کارکردگرایی دین، تأثیرپذیری از مسیحیت اروپایی، عدول از مفاهیم شرعی، تفسیر دنیاگرایانه از نبوت، خلط انگیزه و انگیخته، دین حداقلی، نگاه جزء نگرانه به دین، خلط دین با دین داری، آسیب توجیهی، خلط دین الهی و بشری، خلط امکان و وقوع، غفلت از منابع دینی، تفسیر به رأی، بدیل پذیری دین، تفسیر تطبیقی و مدعیات بی دلیل» است.[15](*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]. محمد کمالی زاده، نشریه‌ی دانش پژوهان، پاییز و زمستان 1385، شماره‌ی 9.

[2]. مهدی بازرگان، خدا در اجتماع، ص 26.

[3]. روزنامه‌ی صدای عدالت، 5/11/87.

[4]. غلامرضا خواجه سروی، غرب از نگاه مهندس بازرگان، نشریه نامه‌ی پژوهش، شماره‌ی7.

[5]. سروش دباغ، بازرگان متأخر در برابر بازرگان متقدم، نشریه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 4.

[6]. مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص62.

[7]. نقطه نظرهای مهندس بازرگان درباره‌ی حکومت اسلامی، روزنامه‌ی کیهان،11/11/57.

[8]. سروش دباغ، بازرگان متأخر در برابر بازرگان متقدم، نشریه‌ی مهرنامه، شماره‌ی4.

[9]. آیا بازرگان از جدایی دین و سیاست دفاع می‌کرد؟، روزنامه‌ی عصر آزادگان، 3/1/78.

[10]. عبدالحسین خسروپناه، آسیب شناسی دین پژوهی معاصر، ص 141.

[11]. مجموعه آثار، ج2، ص154.

[12]. مجموعه آثار، ج1، راه طی شده، ص 99.

[13]. بازرگان، مجموعه آثار، ج2، ص 155.

[14]. عبدالحسین خسروپناه، همان، ص 146.

[15]. جهت مطالعه‌ی بیش‌تر و توضیح کامل این موارد همراه با سند آن رجوع کنید به: خسروپناه، عبدالحسین، آسیب شناسی دین پژوهی معاصر، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی صص 137-190.

*امیر حسین ثمالی؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/انتهای متن/

 

مهندس مهدي بازرگان

 

مهندس مهدي بازرگان

شخصیت نگار

-زندگینامه

جنگ‌ ميان‌ مشروطه‌خواهان‌ و طرفداران‌ استبداد قاجار آغاز شده‌ بود كه‌ مهدی بازرگان در سال 1286 در خانواده‌ای مذهبی از اهالی آذربایجان، در تهران متولد شد. پدرش حاج عباسقلی بازرگان (تبریزی) از تجار دیندار،‌ روشنفکر و سر‌شناس زمان خود و مادرش بانو صديقه‌، دختر حاج‌ سيدحسين‌ طباطبايی بود.

 

پدرش از بازاريان و فعالان اقتصادی بنام کشور بود و به همين دليل به بازرگان شهرت داشت و اين نام فاميل در خانواده او رسميت يافت. بازرگان تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سلطانیه تهران و متوسطه را در دارالمعلمین مرکزی به پایان رساند و در سال 1306 جزء اولین گروه محصلین ممتاز کشور، ‌برای تحصیل به فرانسه اعزام شد.

 

بازرگان پس از طی دوره مقدماتی و قبولی در کنکور سراسری کشور فرانسه، از بین دانشجویان اعزامی، اولین ایرانی بود که وارد تحصیلات عالی دانشگاهی شد و مورد تشویق وزیر فرهنگِ وقت قرار گرفت.

 

او در مدرسه حرفه و فن شهر پاریس در رشتهٔ ترمودینامیک و نساجی تحصیل کرد در طی هفت سال اقامتش در فرانسه علاوه بر تحصيل و کارآموزی در رشته های صنعتی و ترموديناميک و نساجی به فعاليتهای علمی، فکری و اجتماعی نيز پرداخت و پس هفت سال در سال 1313، به ایران بازگشت.

 

 

مهدی بازرگان جزو نخستین گروه ازفارغ التحصیلانی است که درتاریخ ایران زیرعنوان بورسیه به تحصیل در کشور دیگری پرداخته‌ است.

 

ریشه‌ اندیشه‌ اجتماعی بازرگان‌ را باید در فضای خانواده‌ مذهبی و بازاری، سر كلاس‌ درس‌ ابوالحسن‌ خان‌ فروغی، در انجمن‌ كاتولیك‌ پاریس‌، در لابلای روزنامه‌های جمهوری خواه‌ فرانسه‌ و سرانجام‌ پشت‌ میز شركت‌ مهندسی‌ تهران‌ جستجو كرد.

 -بازگشت از فرانسه

در سال 1313، پس از 7 سال تحصیل در فرانسه به کشور بازگشت و به خدمت نظام وظیفه رفت.

 

در سال 1315، به عنوان اولین دانشیار در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و دو دوره متوالی ریاست دانشکده فنی را به عهده گرفت. سپس به بانک ملی رفت وعهده دار تأسيسات آن گرديد.

 

درسال 1321 به معاونت دانشکده فنی دانشگاه تهران انتخاب گرديد و از سال 1324، به مدت شش سال به عنوان رئيس اين دانشکده انجام وظيفه نمود.

 

بازرگان در اوايل سال 1330، به معاونت دکتر کريم سنجابی، وزير فرهنگ دولت دکتر مصدق انتخاب شد. در طی سالهای 32 - 1320 به فعاليت های سياسی و اجتماعی روی آورد و در چند گروه و سازمان از جمله کانون اسلام، انجمن اسلامی دانشجويان، اتحاديه مهندسين، حزب ايران و جبهه ملی فعال شد.

 -ریاست هیات مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت

در سال 1330، توسط دکتر مصدق به ریاست هیات مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد و با حمایت مردم موفق به خلع ید از انگلیسی‌ها و با همت متخصصین ایرانی موفق به راه‌اندازی و اداره صنایع عظیم نفت شد.

در سال 1331 مسوول احداث شبکه لوله‌ کشی آب تهران شد و آن را به ثمر رساند.

 

 

-برکناری از خدمات دولتی

 

 

پس از کودتای 28 مرداد 1332، ‌به دلیل اعتراض مکتوب علیه انتخابات مجلس شورای ملی که آن را غیرقانونی می‌دانست، در بهمن 1332 از خدمات دولتی و استادی دانشگاه برکنار شد و تا شانزدهم بهمن 1357 که پست نخست ‌وزیری دولت موقت انقلاب را به عهده گرفت، تنها در بخش خصوصی در زمینه تولیدات صنعتی فعالیت و خلاقیت داشت.

 

-تقدم فعالیت دینی بر فعالیت سیاسی

 

 فعالیت‌های دینی بازرگان، همیشه بر فعالیت‌های سیاسی او مقدم بود. از اوان تدریس در دانشگاه با دانشجویان محشور بود و با آنان در تأسیس انجمن‌ اسلامی دانشجویان و سپس در انجمن اسلامی معلمین و بعد‌ها درتشکیل انجمن‌های اسلامی مهندسین و پزشکان مشارکت داشت.

 

اولین نمازخانه را در دانشکده فنی در محیط دانشگاه تهران ایجاد کرد و سعی می‏کرد با ایراد سخنرانی‌های متعدد در مجالس و محافل مذهبی وعلمی، خلاء اعتقادی و علمی جوانان را در برابر تبلیغات ضد دینی، احزابی همچون حزب توده  و جریان‌های تجددزده و دین‌ ستیز پر کند.

 -اولین تالیف دینی

 

بازرگان اولین تألیف دینی خود را با عنوان «نماز» بین سال‌های 1315 تا 1320 برای جوانان نوشت‌ و با هزینه شخصی به چاپ رساند که نسخه‌ای از چاپ پنجم آن (اسفند 1322) در دست است.

 

مذهب دراروپا، مطهرات در اسلام، کار در اسلام، راه طی شده، اختیار، پراگماتیسم در اسلام، از دیگر آثار دینی او در دهه 1320 و «از خداپرستی تا خودپرستی» و «آموزش قرآن» در 3 جلد در دهه 1330، می‌باشد. از بازرگان بیش از 100 اثر مذهبی و 16 اثر قرآنی به جای مانده است.

 

 

-تاسیس کانون مهندسین

 

 

بازرگان از نظر علمی و فنی نیز فعال بود و پس از شهریور 1320 از بانیان تأسیس کانون مهندسین بود. در دومین سالِ تأسیس کانون مهندسین، اولین اعتصاب صنفی مهندسین به بار نشست و تحولی عمیق در ارجاع مسوولیت و میدان فعالیت به متخصصین به وجود آورد و راه اصلاحات باز شد. واگذاری مسوولیت ادارات و کارخانجات به تحصیلکرده‌ها و مهندسان و حقِ داشتن دو نماینده منتخب از هر دانشکده در شورای دانشگاه، از دستاوردهای این اعتصاب صنفی است.

 

-پایه گذاری و انتشار مجله صنعت

 

 

در پایه‌‌‌ گذاری و انتشار مجله «صنعت» نقشی اساسی داشت و با انجام کارهای تحقیقاتی و انتشار نتایج آن در قالب مقالات و کتاب‌های علمی، از خود دستاوردهای ارزنده‌ای به  یادگار گذاشته است. با کشف چاپخانه نهضت در سال 1334 به همراه عده ای ديگر از سران نهضت مقاومت دستگير و زندانی شد.

 

-آثار علمی مهدی بازرگان

 

 

در وصف صنعت (1315)

 

زندان هارون یا آتشکده ساسانی (1323)

 

دیاگرام عمومی برای گاز‌ها و هوای مرطوب (1323)

 

سازمان مسافربری شهرستان تهران (1323)

 

صفحه محاسبه (1323)

 

ترمودینامیک صنعتی 1 و 2 (1323)

 

تعیین شرایط هوای مطبوع (1326)

 

آینه صنعت در ایران (1328)

 

خشک کردن هوا بدون ماشین مبرد (1329)

 

مهندس خارجی (1334)

 

بسازیم یا برایمان بسازند (1335)

 

باد و باران در قرآن (1343)

 

پدیده‌های جوّی (1343)

 

سیر تحول قرآن 1 و 2 (1344)

 

بررسی نظریه اریک فروم (1355) ‌

 

علمی بودن مارکسیسم (1356)

 

 

 

 

-فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

 

 

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی مهندس بازرگان بسیار زیاد بود و به مناسبت‌های مختلف در جمع دانشجویان یا در محافل مذهبی و سیاسی، به صورت سخنرانی ارایه شده و سپس تکمیل و توسعه یافته و به صورت رساله و کتاب منتشر شده است که حاصل آن بیش از 70 اثر اجتماعی و 160 اثر سیاسی است.

 

بازرگان در‌‌ همان روزهای اول بعد از کودتای 28 مرداد 1332، از نظر سیاسی فعال شد و در تشکیل نهضت مقاومت ملی مشارکت کرد و در سال بعد، پس از کشف چاپخانه مخفی این نهضت، به مدت 8 ماه توسط لشگر 2 زرهی ارتش زندانی شد و در همین زندان بود که کتاب «عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان» را به رشته تحریر در آورد.

 -جبهه ملی دوم و پایه گذاری نهضت آزادی

 

 

بازرگان در تشکیل جبهه ملی دوم  و مبارزات سیاسی فعالیتی مؤثر داشت و در بهار سال 1340، نهضت آزادی ایران را پایه‌ گذاری کرد.

 

نهضت آزادی ايران در روز 27 ارديبهشت 1340 توسط مهدی بازرگان و در مخالفت با نظام شاهنشاهی ايران تاسيس شد. اين تشكل از ابتدا گرايش های ملی و مذهبی داشت و در برگيرنده طيف های روشنفكری و ملی - مذهبی بود. بسياری ازبنيان گذاران اين نهضت از فعالان سابق جبهه ملی ايران و حزب ايران بودند.

 از ديگر مؤسسين اين نهضت به غير از بازرگان می توان يدالله سحابی - علی شريعتی و صادق قطب زاده و ابراهيم يزدی را نام برد. اين نهضت همواره خود را پيروانديشه های مصدق می داند به طوری كه بازرگان درروز تاسيس نهضت آزادی و در معرفی مرامنامه نهضت گفت: « ما مسلمانان ايرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستيم» و در بند چهارم مرامنامه نهضت آزادی آمده است: «مصدقی هستيم و مصدق را از خادمين بزرگ افتخارات ايران و شرق مي دانيم...

 -زندان و تبعید

 

حرکت و فعالیت شتابان این جمعیت در آستانه انقلاب سفید، مهندس بازرگان را به همراه سایر بنیان‌گذاران نهضت آزادی ایران، راهی زندان کرد و پس از محاکمه‌ای طولانی، در سال 1342، توسط دادگاه نظامی به 10 سال زندان محکوم شد و در اوایل آبان 1344، به علت اعتصاب در زندان، همراه با 17 تن از یاران به دژ (زندان) برازجان تبعید گردید.

 

-آزادی پس از 5 سال

 

 

بازرگان در آبان 1346، پس از تحمل 5 سال زندان آزاد شد. وی در طول زندان به مناسبت‌های مختلف سخنرانی داشت و به تحقیق و تألیف پرداخت که حاصل آن 2 مقدمه بر کتاب، تلخیص یک کتاب، ‌ارایه 7 مقاله و 11 جلد کتاب علمی و تحقیقی شامل تبلیغ پیغمب، سازگاری ایرانی، نهضت آزادی هند، ‌بعثت و ایدئولوژی، ‌ آموزش قرآن 1 و 2 و 3، باد و باران در قرآن، پدیده‌های جوّی و سیر تحول قرآن 1 و 2 می‌باشد.

 بازرگان پس از آزادی از زندان به فعالیت‌های علمی، اجتماعی و دینی خود بازگشت و همت خود را بر اساس ایده‌ای که در سال 1336 در کتاب «احتیاج روز» برآن انگشت گذاشته بود، صرف رونق بخشیدن به اجتماعات آرمانی، انجمن‌های اسلامی و تشکل‌های صنفی و صنعتی کرد.

 

 او در سال 1356در تشکیل جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر نقش مؤثری ایفا کرد و در ائتلاف نیرو‌ها و سمت‌ دهی به مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی، ‌سهمی بسزا داشت.

 

-سیاست گام به گام

 

نهضت آزادی در ابتدای سال 1340، توسط مهدی بازرگان تاسيس شد اما از همان ابتدا قائل به سلطنت شاه بودند نه حكومت وی. اساسا ساقط كردن و بركناری شاه را قبول نداشتند اما با حكومت وی مشكل داشتند. بعد از تاسيس و مخالفت اين گروه با حكومت شاهنشاهی ايران بعضی از فعالان آن مثل مهدی بازرگان و يدالله سحابی به زندان افتادند و هر كدام به 4 تا 10 سال زندان محكوم شدند.

 نهضت آزادی در ماجرای 15خرداد 42، از جمله گروه های سياسی بود كه از رهبری سياسی امام خميني(ره)حمايت مي كردند. بعداز اين تاريخ و با توجه به سركوب شديد ساواك در دهه 50، فعاليت نهضت آزادی در داخل تقريبا متوفق شد اما شاخه خارجی آن در اروپا و آمريكا كه توسط علی شريعتی راه اندازی شده بود شروع به كار كرد.

 در خصوص شعار «شاه سلطنت كند نه حكومت» اساسی ترين چهار چوب فعاليت سياسی نهضت آزادی و جبهه ملی بود. اين شعار نه به عنوان يك تاكتيك بلكه در واقع به منزله استراتژی محسوب مي شد. به عبارت ديگر چون هدف آنها، استقرار آزادی و دموكراسی بود آن را در سايه هر نظامی صرف نظر از ماهيت آن می پذيرفتند، لذا اعضای نهضت آزادی در واقع نه به حكومت اسلامی معتقد بودند و نه هدفشان سرنگونی سلطنت بود بلكه برای آنان استقرار دموكراسی در سايه شاه و آمريكا غايت مطلوب به شمار مي رفت.

 

 

 

-مهندس بازرگان، نخست وزیر ایران

 

در 15 بهمن 1357، قبل از پیروزی انقلاب از سوی امام خمینی (ره) به عنوان نخست‌وزیر برگزیده شد، اعتصابات صنعت نفت را سامان‌بخشید و دولت موقت انقلاب را تشکیل داد و به مدت 9 ماه، سکان دولت را در دست گرفت.

 درباره‌‌ علت‌ و چرایی‌ این‌ انتخاب‌ باید گفت‌ که‌ آن‌ مقطع‌ خیلی‌ حساس‌ و مهم‌ بود و اگرچه‌ امام خمینی (ره) نسبت‌ به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ و شکست‌ طاغوت‌ اطمینان‌ خاطر داشت‌ ولی‌ برخی‌ نه‌ تنها چنین‌ اطمینانی‌ نداشتند، بلکه‌ شکست‌ و به‌ نتیجه‌ نرسیدن‌ انقلاب‌ و مبارزه‌ را محتمل‌ می‌دانستند و می‌گفتند: هنوز همه‌‌ قدرت‌ نظامی‌ و مادی‌ در اختیار رژیم‌ است‌ و هر کاری‌ از دستشان‌ برمی‌آید؛ مثلاً می‌توانند با بمباران‌ محل‌ تجمع‌ رهبران‌ و سران‌ انقلاب‌، کار را یکسره‌ کنند.

 از این‌ رو این‌ آقایان‌ معتقد بودند که‌ باید با دولت‌ بختیار مماشات‌ کرد و از هر اقدامی‌ که‌ وی‌ را برآشفته‌ و احیاناً به‌ اقدامات‌ خشونت‌آمیز وادار می‌کند، خودداری‌ نمود. در خصوص‌ تعیین‌ نخست‌وزیر هم‌ می‌گفتند که‌ باید فردی‌ میانه‌رو و تا حدی‌ مورد قبول‌ دستگاه‌ تعیین‌ شود تا کار به‌ جاهای‌ باریک‌ و قهر آمیز کشیده‌ نشود. امام (ره) هم‌ با این که‌ شخصاً با انتخاب‌ مهندس‌ بازرگان‌ مخالف‌ بود و می‌توانست‌ شخصیت‌های‌ انقلابی‌، شایسته‌ و توانمندی‌ همچون‌ شهید بهشتی‌ را به‌ این‌ سمت‌ بگمارد، ولی‌ مصلحت‌اندیشی‌ اعضای‌ شورای‌ انقلاب‌ و برخی‌ از اطرافیان‌ به خصوص‌ آیت‌الله‌ منتظری‌ را که‌ ارتباط‌ نزدیک‌ و تنگاتنگی‌ با بازرگان‌ داشت‌، پذیرفت‌ و مهندس‌ بازرگان‌ را به‌ نخست‌وزیری‌ منصوب‌ نمود.

 به‌ هر حال‌، در آن‌ مقطع‌ تقریباً همگان‌ این‌ انتخاب‌ را به‌ مصلحت‌ می‌دیدند. بختیار هم‌ با بازرگان‌ و کابینه‌اش‌ مشکل‌ چندانی‌ نداشت‌ و خیلی‌ زود کوتاه‌ آمد. شاید سازشی‌ هم‌ پشت‌ پرده‌ صورت‌ گرفته‌ بود که‌ بختیار مثلاً در برابر حفظ‌ جانش‌ با دولت‌ جدید راه‌ بیاید و مشکل‌ساز نشود که‌ فرار بختیار از مرز بازرگان‌ درحالی‌که‌ در دسترس‌ مقامات‌ بود، این‌ فرضیه‌ را تأیید می‌کند. نشانه‌ و مؤید دیگر این‌ سازش‌ حضور برخی‌ از عناصر شناخته‌شده‌‌ رژیم‌ مثل‌ تجلی‌ در دولت‌ موقت‌ بود.

 

-جمهوری دموکراتیک اسلامی

 

مبارزه با اسلاميت نظام در ماههای آغازین پیروزی انقلاب با سمبل هايي مثل مخالفت با «حجاب زنان» همراه بود. در اين مبارزه از عناصر راست ملي گرا تا گروهك چپ گرای چريك های فدايی خلق كه در اطلاعيه ای حجاب شرعی را «محبوس كردن زنان با بندهای پوسيده و در چارچوب افكار قرون وسطايی» ناميده بودند، شركت داشتند.

 بی اعتقادی دولت موقت به همراهی با اسلام خواهی امام و مردم نيز به نوبه خود مهيا كننده عرصه برای جولان دادن عناصر لائيك بود. به همين سبب امام خمينی (ره) در بدو ورود به قم، در كنار تأكيد بر حمايت از دولت بازرگان، همين دولت را «ضعيف النفس» خطاب كردند.

 در آن روزها بازرگان پيشنهاد كرده بود كه عنوان «جمهوری دموكراتيك اسلامی» بر نظام آينده نهاده شود. ولي امام از اولين روز حضور در قم تا زمان انجام همه پرسی، بارها بر خواسته ملت يعنی«جمهوری اسلامی نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد» تاكيد كردند. شايد كمتر كسی از عامه مردم در روز ورود امام به قم اطلاع داشت كه مهم ترين مخاطب اين كلام امام بازرگان است: «آن ها كه مي خواهند كلمه دموكراتيك را بر اين عبارت (جمهوری اسلامی) اضافه كنند، آن ها غرب زدگانی هستند كه نمی فهمند چه می گويند

 برخی از موضع گيری های امام در آن ايام، از نگرانی ايشان نسبت به رويه های دولت موقت حكايت دارد، روز 15 اسفند 1357، امام خمینی (ره) به صراحت از صورت طاغوتی وزارتخانه ها (بی حجابی و تجملات) انتقاد كردند و گفتند: «اين ها همه مسلمانند همه متعهدند. لكن ضعيف النفس اند... ضعيفيد آقا و تا ضعيفيد زير بار اقويا هستيد. آن وقتی كه نفس شما قوی شد و اعتنا نكرديد به اين زخارف، آن وقت است كه از شما حساب مي برند.» امام در اين سخنرانی همچنين روش قدم به قدم دولت بازرگان را يادآور همان روش قدم به قدم در دوران نهضت دانستند.

 حفظ چنين دولتی درعين حفظ انقلاب كار را برای امام بسيار دشوار ساخته بود؛ با اين حال آرايش جريان های سياسی مخالف به رغم برخورداری از رسانه های متعدد، در مقابل يك عتاب امام به هم می ريخت.

 درآخرين روزهای قبل از برگزاری رفراندوم گروه هايی مثل منافقين (موسوم به مجاهدين خلق) جبهه ملی، حزب توده و حزب خلق مسلمان برای اينكه از چشم مردم نيفتند، چاره ای جز دعوت مردم به دادن رأی «آری» به جمهوری اسلامی نيافتند.

تنها چريك هاي فدايي خلق و گروه هاي ديگر تجزيه طلب در كنار متين دفتری و جبهه پرسروصدايش رفراندوم را تحريم كردند. روز 12 فروردين، محك جديدی برای ميزان مقبوليت مخالفان نظام بود. گرچه هوشمندی مقطعي برخی از آن ها در آخرين روزها مانع از رسوايی شان در رفراندومی شد كه98/2 درصد مردم در آن به جمهوری اسلامی رأی «آری» دادند، اما حتی اين پيام آشكار ملت نيز نتوانست جريان های سياسی مخالف را بر سر عقل بياورد و از مهلكه سقوط سياسی نجات بخشد.

 

-دولت موقت: اعتدال گرا يا ناتوان؟

 

 

مهدی بازرگان علاوه بر مبانی، در روش ها نیز راهی جز آنچه كه منطق یك دولت انقلابی و طراز «مكتب اسلام ناب» اقتضا می كرد در پیش گرفت.

 

«اعتدال گرایی» منتسب به بازرگان بیش از آن كه ناشی از تفاوت منطق او با خط امام باشد، به ناتوانی هایش باز می گشت؛ چنان كه وی سه روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در اجتماع دانشگاه تهران گفته بود: «انتظار عمل كردن مثل رهبر و مرجع عالی قدری كه بنده را مأمور و مفتخربه این خدمت كرده اند و با عزم راسخ ایمانی و قدرت، سر به زیر انداخته و بولدوزروار حركت می كند و صخره ها و ریشه ها و سنگ ها را سر جایش خرد كرده و پیش رفته و می رود، این انتظار را از بنده نداشته باشید. بنده ماشین سواری نازك نارنجی هستم كه باید روی آسفالت و راه همواره حركت كنم و شما باید راه را برایمان هموار كنید

 

این اعتراف، آن زمان نشانه ای از فروتنی مهندس بازرگان تلقی شد. اما واقعیت این «ناتوانی» مشكلاتی را دامنگیر نظام نوپا كرد. بازرگان در اولین اقدامات خود در دولت موقت، گروهی از سیاستمداران فرتوت را مأمور اداره یك كشور بحران زده كرد؛ سیاسیونی كه حتی دارای سابقه كارشكنی در مبارزات امام علیه نظام ستم شاهی بودند.

 

حتی مهندس عزت الله سحابی به «بدبینی بازرگان به جوان ها» اذعان دارد. البته نخست وزیر دولت موقت به تدریج متقاعد شد كه افراد جوان تری از طیف همفكرانش را باید به كار گیرد، اما بازرگان هیچ گاه نیاز نظام تازه تاسیس به جوانان پرشور، انگیزه مند و انقلابی را درك نكرد.

 

زمانی كه جهاد سازندگی در نخست وزیری، تأسیس شد، بازرگان به بوروكرات های این دستگاه پوسیده و ناكارآمد دل بسته بود. بدتر از آن، حتی نماینده امام مجبور بود، جوانان جهادگر و در حقیقت هسته اولیه شكل گیری این نهاد را از دید نخست وزیر انقلاب پنهان كند! با این حال، نیروهای انقلاب نمی توانستند دست روی دست بگذارند و البته در برابر آن ها، نخست وزیر دولت موقت با مضامینی مثل «دولت در دولت، چاقوی بی تیغه و...»از جوانان انقلابی گلایه می كرد!

 

بازرگان حتی وظایف شورای انقلاب را برای بررسی و تأیید صلاحیت وزرای مورد نظر خود بر نمی تافت و حتی آنان را تهدید به «استعفا» می كرد. خاطرات رهبر معظم انقلاب، به عنوان یكی از اعضای شورای انقلاب از آن روزها نشان دهنده این واقعیت است.

 

مقام معظم رهبری با اشاره به تاكید اكثریت اعضای شورای انقلاب مبنی بر لزوم برخورداری وزرا از ویژگی های انقلابی و اعتقاد عمیق به اسلام، یادآور می شوند: «ما می گفتیم مثلا فلان وزیر را قبول نداریم و مواجه می شدیم با یك پاسخ كه پیوسته با آن روبه رو بودیم و آن این بود كه رئیس دولت موقت به ما می گفت اگر این ها را قبول نكنید من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما در مقابل تهدید استعفا از طرف رئیس دولت موقت آن هم بیست روز بعد از تشكیل دولت، چگونه است... ما بر سر معاونین آقای بازرگان چند بار در شورای انقلاب كارمان با ایشان به مشاجره كشید

 

مهندس مهدی بازرگان حتی نسبت به دستورات صریح امام خمینی (ره) در برخی از این موارد بی اعتنا بود. در نامه ای كه شهید بهشتی در 22 اسفندماه 1359 به امام نوشت؛ می خوانیم: خود شما به یاد دارید كه این ها در مورد امیرانتظام و آقای فربد (دومین رئیس ستاد ارتش) و تاكید جناب عالی بركنار گذاردن آن ها چگونه عمل كردند.

 

 

 

 

-مدیریت ناهماهنگ مهندس بازرگان

 

 

بازرگان درطول دوران نخست وزیری همواره از مدریت ناهماهنگ در کشور گلایه داشت. سوال اینجا است که آیا نظام باید با دولت موقت هماهنگ میشد و یا برعکس؟ شورای انقلاب بیشترین همراهی را با دولت موقت برای رسیدن به اهداف پیش بینی شده داشت. تعیین وزیران دولت در این راستا باید ارزیابی شود.

 

موافقت اعضای شورای انقلاب با عضویت برخی از وزرای بازرگان در دولت، به دلیل پذیرش صلاحیت آن ها نبود. سیدهادی خسروشاهی با اشاره به نوع رفتار ناصر میناچی (وزیر اطلاعات و جهانگردی یا ارشاد ملی دولت موقت) با شهید مطهری در انتهای دهه 1340 و ابتدای دهه 1350 كه  به جدا شدن شهید مطهری از این موسسه فرهنگی انجامید، می گوید:

 

 

 

اظهارات شهید مطهری درباره بازرگان

 

پس از پيروزی انقلاب و تشكيل دولت موقت به رياست مرحوم مهندس بازرگان و شركت آقای ميناچی در كابينه دولت موقت، من يك بار بيشتر مرحوم شهيد مطهری را به علت مشاغل و گرفتاری هايی كه ايشان داشتند، ملاقات نكردم. در اين ملاقات از ايشان پرسيدم چرا به رغم شناختی كه از آقای ميناچی داشتند، با انتخاب او برای وزارت در شورای مربوطه مخالفت نكردند؟

 شهيد مطهری در پاسخ گفتند: البته من قلبا با انتخاب نامبرده موافق نبودم، ولی در شورای مربوطه، مخالفت خود را ابراز نكردم، چون در ذهنم اين شبهه ايجاد شد كه شايد مخالفت من برای رضای خدا نباشد و ريشه در رنجش من از نامبرده در مورد مسئله حسينيه ارشاد و برخورد زشت و ناگوار وی با من داشته باشد و يا حداقل برای مردم و دوستان چنين سوء تفاهمی پيش بيايد، لذا سكوت كردم. البته مخالفت مرحوم آقای طالقانی با انتخاب نامبرده برای وزارت و مشكوك دانستن وی از لحاظ سياسی و ارتباط احتمالی با بعضی از محافل رژيم سابق، شايد برای روشن شدن دوستان، اتمام حجتی بود و تكليفی برای من باقی نمی ماند، اين بود كه سكوت كردم، ولی چون در نهايت، اكثريت دوستان شورا با انتخاب وی موافقت كردند، ما هم مخالفتی نكرديم تا خدای نكرده در آغاز كار، اختلافی بين ما و دوستان و كابينه موقت پيش نيايد وگرنه موضع من نسبت به نامبرده، با توجه به عملكرد غيرمشروع وی در اداره حسينيه ارشاد، بر همه روشن بود و من نخواستم آن موضع گيری را در اين امر دخالت بدهم چون هدف بالاتر از اين حرف هاست.

 

اختلاف نظر اساسی بين مهندس بازرگان و بزرگان شورای انقلاب

 

 

البته در انتخاب افراد یك اختلاف نظر اساسی بین مهندس بازرگان و بزرگان شورای انقلاب وجود داشت. بازرگان در شرح این اختلافات می گوید كه برخلاف نظر شهید بهشتی كه بر «حسن شهرت و شایستگی اخلاقی و اجتماعی و پذیرش شخصی و اداری» وزراء تاكید داشته، وی بیشتر به «سابقه و آشنایی و صلاحیت اداری و فنی» اهمیت می داده است.

 

نتیجه سلیقه و روش نخست وزیر دولت موقت، به وجود آمدن یك دستگاه اجرایی ناكارآمد و نامتناسب با مطالبات انباشته مردم انقلابی بود. این ناكارآمدی در كنار توقع آفرینی های جاه طلبانه و توطئه گرایانه گروه های چپ و راست وضع دشواری را پدید آورد، چنانكه گاه امام را به رغم حمایت از دولت نوپا، به بیانات عتاب آلودی نیز مجبور می كرد. از اولین روزهای تشكیل دولت موقت تا پایان عمر كوتاه آن، بارها امام از ادامه «وضعیت طاغوتی در اداره ها» و حتی حفظ سربرگ های حاوی نماد رژیم شاهنشاهی شكایت داشتند. در این شرایط، نیروهای انقلاب با مشاهده خسارت های ناشی از رویه های زیانبار مجبور به دخالت در امور اجرایی بودند. به عنوان مثال، كمیته های انقلاب اسلامی اولین پناهگاه مردم برای رسیدگی به نارسایی های اجرایی و مفاسد اداری بود. پیگیری كمیته ها برای رفع مشكل، به جای آنكه دولت موقت را به تلاش بیشتر وادارد، آن را به مقابله با نهادهای انقلابی می كشاند.

 

 

 

انحلال كميته های انقلاب اسلامی

 

مهندس بازرگان و يارانش با تمسك به برخی از نابسامانی ها و انحراف هايی كه در برخی از كميته ها وجود داشت، دوماه پس از پيروزی انقلاب اسلامی خواستار انحلال كميته ها و سپردن كار به شهربانی و ژاندارمری شدند و اين در حالی بود كه دستگاه انتظامی به جا مانده از رژيم گذشته، وارث سال ها بدنامی و فساد و به طور طبيعی فاقد مقبوليت اجتماعی و نيز انگيزه و كارآمدی درونی برای بردوش كشيدن بار سنگين انقلاب به شمار می رفت.

 در چهارگوشه كشور ناامنی های تجزيه طلبانه اوج گرفته بود و گروه های سياسی مخالف راه امام و مردم، با غارت مراكز نظامی به جنگ مسلحانه برای براندازی نظام فكر می كردند.

 احمد صدر حاج سيدجوادی وزير كشور كه پيشنهاد انحلال كميته ها را مطرح می كرد، در وزارتخانه خود، گروهی ازاعضای گروهك های مسلح مثل منافقين (موسوم به مجاهدين خلق) را گرد آورد. او يك عنصر حزب توده به نام ابراهيم يونسی را كه سابقه عضويت در شاخه نظامی حزب توده داشت، را استاندار كردستان كرد. اين امر امكان دستيابی گروهك هايی مثل حزب دموكرات كومله و... را به اسلحه و ديگر امكانات دولتی مهيا می ساخت.

 

خواسته دولت مهندس بازرگان برای انحلال كميته های انقلاب اسلامی به عنوان مهم ترين نهاد مردمی برخاسته از مساجد و حافظ انقلاب، در حالی مطرح می شد كه همان هنگام در تبليغات گروه های سياسی مخالف برحذف روحانيت ازصحنه سياسی تاكيد دائم می شد تا جهت گيری «اسلام محور» نظام جديد را تضعيف كنند.

 -تلاش برای انحلال مجلس خبرگان

 

 

نهضت آزادی و دولت موقت در قبال امام خمینی (ره) برعدم صلاحیت حقوقدانان غربزده برای حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی و لزوم ورود اسلام شناسان به این امر، سكوت اختیار كرد.

 

اما زمانی كه مجلس خبرگان در یك برخورد فعال و خارج از چارچوب پیش نویس قانون اساسی، اصل ولایت فقیه را به تصویب رساند، مخالفت ها آغاز شد. برای مثال، امیر انتظام، عضو فعال نهضت آزادی و سخنگوی قبلی دولت موقت در مقام سفیر ایران در كشورهای اسكاندیناوی به سوی مراد خود، بازرگان در تهران شتافت و ایده انحلال مجلس خبرگان یا استعفای دولت موقت را در اعتراض به این مصوبه مجلس خبرگان به او پیشنهاد كرد.  او از بازرگان خواست پیش از مطرح كردن این پیشنهاد برای امام (ره)، آن را در گفت وگو با خبرنگاران علنی كند تا امام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد. بازرگان ابتدا این پیشنهاد را پذیرفت، اما پس از تشكیل جلسه دولت موقت، از طرح علنی آن منصرف شد.

 

به گفته شهید فضل الله محلاتی، بازرگان در گفت وگوی خصوصی با وی و آیت الله منتظری (امام جمعه وقت تهران) در زیر جایگاه نماز جمعه از اینكه خبرگان از چارچوب «پیش نویس قانون اساسی» - كه اصل ولایت فقیه در آن گنجانده نشده بود - پیروی نكرده اند، به شدت عصبانی بوده

 

اعتراض سران نهضت آزادی به رأی نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی البته راه به جایی نبرد و اصل تاریخ ساز «ولایت فقیه» به قانون اساسی راه یافت، اما این ماجرا، تابلویی همیشگی از بی اعتنایی نهضت آزادی و رهبر آن را به اصول ضروری اسلام و ضروریات مردم سالاری ترسیم كرد. حسرت خوردن از عدم استمرار حیات چنین حزبی، آن هم از سوی كسانی كه دو دهه بعد پرچم «اصلاح طلبی» را بلند كرده بودند، یكی از طنزهای ماندگار تاریخ سیاسی معاصر است.

 

 

 

 

-اعتراض ها به دیدارمهندس بازرگان با برژینسکی

 

 

 

به دنبال اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) دولت موقت استعفا داد. پیش ازاین استعفا دیداربازرگان با برژینسکی جنجال برانگیز شده و انتقادات شدیدی را متوجه وی و دولت موقت کرده بود. دولت آمریکا می گوید این بازرگان بود که تقاضای دیدار کرده بود ولی دولت موقت نظر دیگری دارد.

 

روزنامه اطلاعات در شماره روز 12 آبان 1358 در گزارشی از این دیدار می نویسد: «هیئت سیاسی ایران به ریاست مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر که صبح چهارشنبه گذشته برای شرکت در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر به آن کشور سفر کرده بود؛ ملاقاتها و گفت و گوهایی در حاشیه این مراسم با شخصیت ها و هیئت های نمایندگی دیگر کشورها انجام داد و پیام امام خمینی (ره) به مناسبت سالگرد انقلاب الجزایر قرائت شد. ملاقات بازرگان با رئیس جمهور الجزایر، برژینسکی مشاور امنیتی کارتر، حافظ اسد رئیس جمهور مصر و مصاحبه دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه، در این سفر از جمله رویدادهایی است که می توان به آنها اشاره کرد. بر اساس گزارش های رسیده مهندس بازرگان یک ملاقات بدون حضور خبرنگاران و عکاسان با برژینسکی مشاور ریاست جمهور آمریکا در امور امنیتی، انجام داد که به مدت یک ساعت و نیم طول کشید. مهندس بازرگان در پایان این دیدار در یک گفت و گوی خبری کوتاه اعلام کرد مذاکره با برژینسکی صریح و روشن بوده و ما اعلام کردیم که آمریکا باید روش خود درباره ایران را نسبت به دوران شاه سابق تغییر دهد. وی ادامه داد: ترتیب این ملاقات دو روز قبل از عزیمت من به الجزایر داده شده بود کاردار سفارت آمریکا در تهران به من اطلاع داد برژینسکی مایل است هنگام اقامت من در الجزایر ملاقات و مذاکراتی انجام دهد. نخست وزیر این مذاکرات را صادقانه توصیف کرد و گفت: موضوع قراردادهای گذشته ایران با آمریکا و نیز چگونگی مناسبات و روابط دو کشور مطرح شده است

 

 

 

چگونه ایران را از دست دادیم ؟

 

برژینسکی در مقاله ای با عنوان «چگونه ایران را از دست دادیم ؟» جریان این دیدار را با تفاوت روشنی از جمله این که بازرگان از وی تقاضای دیدار کرد، چنین روایت می کند:

 

«يك هفته پس از ورود شاه به آمريكا، روز اول نوامبر، من در رأس هياتى از طرف دولت آمريكا براى شركت در جنش‏هاى بيست و پنجمين سالگرد انقلاب الجزاير به آن كشور رفتم. درجريان اين سفر بود كه مهدى بازرگان نخست وزير ايران از من تقاضا كرد كه ديدارى با هم داشته باشيم. من اين تقاضا را پذيرفتم و بعد از ظهر همان روز در اتاق هتل بازرگان با وى ملاقات كردم... ملاقات ما در محیط دوستانه ای پایان یافت و رفتار مخاطبین ایرانی من خیلی بیش از انتظار صمیمانه بود. من جریان این دیدار را بی درنگ به رئیس جمهوری و ونس وزیر امور خارجه گزارش دادم

 

ابراهیم یزدی، وزیر خارجه بازرگان، در مورد اظهارات برژینسکی می گوید: من و مهندس بازرگان بعد از انتشار کتاب برژینسکی در نامه ای خطاب به ناشر کتاب به این ادعا که ما درخواست دیدار با برژینسکی را داشتیم اعتراض کردیم. وی همچنین می گوید: اگر ما درخواست دیدار داشتیم چرا ملاقات در محل اقامت بازرگان صورت گرفت؟ با این حال قرائت طرفین این مذاکره صمیمی، ساده و روشن و در عین حال طولانی متفاوت است.

 

رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق آمریکا، که در آن زمان 5 سالی می شد که از سازمان سیا به شورای امنیت ملی نقل مکان کرده بود نیز در این جلسه حضور داشت. وی نیز طی سخنانی که در دانشگاه ملی امور دفاعی آمریکا ایراد شد اعلام کرد: این بازرگان و دولت ایران بود که از ما درخواست کردند به آنان وقت ملاقات دهیم

 

 

واکنش های گسترده به دیدار بازرگان با برژینسکی

 

دیدار بازرگان با برژینسکی واکنش های گسترده ای را در سطح کشور به همراه داشت. به عنوان نمونه حزب جمهوری اسلامی به دنبال انتشار خبر دیدار های بازرگان در الجزایر با انتشار بیانیه ای از دولت توضیح خواست. حزب جمهوری اسلامی در این بیانیه پرسیده بود: در زمانی که امام و امت شدیدا سیاست‌های تجاوزکارانه آمریکا را محکوم می‌کنند آیا ملاقات با برژینسکی می‌تواند با حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران هماهنگ باشد؟ در بخش دیگری از این بیانیه تاکید شده بود: ما لازم می‌دانیم که گزارش این ملاقات کامل و تمام در اختیار امام خمینی[ره] و شورای انقلاب گذاشته شود و ملت نیز کاملا در جریان امور قرار بگیرد تا از سوءتفاهمات احتمالی جلوگیری شود و این امر مورد بهره‌برداری سوء قرار نگیرد؟

 

حوزه علمیه قم نیز با انتشار اطلاعیه ای از ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی در الجزایر انتقاد کرد

 

آیت الله خلخالی نیز در اعتراضی به دیدار نخست وزیر با معاون رئیس جمهور آمریکا، تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان را واکنشی به این دیدار دانست. وی گفت: کسانی که تا به امروز به خون پاسداران و ارتشیان غیور ما خندیده اند و کسانیکه از یک جرثومه خیانت و دزد، محمد رضای خائن که ملت ایران او را به اعدام محکوم کرده پذیرایی می کنند و کیسنجر و نیکسون با خانم های خود به دیدن او می روند و در صدد توطئه علیه جمهوری نوپای اسلامی می باشند مانند جرالد فورد نقشه برگشت شاه را در سر می پرورانند نباید ما به خود اجازه ملاقات با سران آنها را بدهیم.

 

 

 

 

-سرانجام؛ استعفا !

 

 

به دنبال این اعتراضات و نیز اشغال لانه جاسوسی بود که مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر روز 14 آبان 58، استعفای خود را تقدیم امام کرد.

 

در بخشی از متن استعفای مهندس بازرگان که در قم تقدیم امام شد، آمده بود: دخالت‌ها، مزاحمت‌ها، مخالفت‌ها واختلاف نظر‌ها، انجام وظایف محوله وادامه مسئولیت را برای همکاران واینجانب مدتی است غیرممکن ساخته است.

 

بازرگان ادامه داده بود: درشرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمررساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی‌باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می‌دارد تا به نحوی که مقتضی می‌دانند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آن‌ها هماهنگی وجود داشته باشد مامور تشکیل دولت فرمایند

 

امام خمینی (ره) نیز بلافاصله پس از این استعفا در فرمانی خطاب به شورای انقلاب وظایف نخست وزیر را به شورای انقلاب محول کردند. ایشان در این فرمان از شورای انقلاب خواستند بدون فوت وقت در تهيه مقدمات همه پرسی قانون اساسی، انتخابات مجلس شورا ی ملی و تعيين رئيس جمهور تلاش کند.

 

-آخرین نطق مهندس بازرگان

 

 

عصر 16 آبان دو روز پس از استعفا؛ مهندس بازرگان در آخرین پیام خود مسائل مهم مملکتی را تحلیل کرد. سخنان بازرگان در این نطق طرز تفکر وی و نیز مسیر دولت موقت را به خوبی عیان می سازد.

 

 

بازرگان در این پیام تاکید کرده بود: اگر بار گران بودیم رفتیم، حوالت با خدا کردیم و رفتیم.

 

نخست وزیر سابق گفت: امام در فرمان نخست وزیری به ما ماموریت داد تا مقدمات انتقال از رژیم طاغوت به حالت کمال مطلوب نهایی جمهوری کامل اسلامی را فراهم آوریم و خود ما هم یک چیز به آن اضافه کردیم و آن تدارک و تهیه انقلاب نهایی و مطلوب بود.

 

با تاسیس پست وزیر مشاور در طرح های انقلاب این ماموریت را به خودمان دادیم که با استفاده از نظریات مردم و متخصصین و مطلعین با فرصت و فراغت و با مطالعه صحیح و کامل در امور اقتصادی، آموزش و فرهنگ، امور اجتماعی، امور سیاسی، نظامی، اداری و غیره در این مدت دوران انتقال، مطالعات لازم بشود که طرح های مفید برای دولت آینده عرضه گردد تا اگر خواستند استفاده کنند و یا تکمیل نمایند.

 

 

 

 

انتظاری که مردم از ما داشتند و نشد

 

بازرگان گفت: مردم از ما انتظار داشتند همه مشکلاتی که در طول 2500 سال نظام طاغوتی ایجاد شده بود به طرفه العینی برطرف کنیم.

 

وی ادامه داد: بین سازندگی وانتقام تضاد وجود دارد، وقتی بخواهند که حساب های گذشته تسویه بشود و انتقام گیری بشود و آن حالت انقلابی پاکسازی صورت بگیرد این دو عمل با هم جور نمی آیند.

 

  من همیشه گام به گام حرکت کردم، راهی جز این بلد نبودم

 

بازرگان در توضیح ناکامی های دولت موقت گفت: در هر حال متاسفانه ما نه بال داشتیم که پرواز کنیم، نه پیغمبر خدا بودیم که معراج کنیم و نه طی الارض بلد بودیم ...در تمام مراحل زندگی چه در دوران تحصیل ایران ، چه دوران تحصیل خارج، چه دوران خدمات اداری، چه دوران مبارزه و هرجا که بودیم ما گام به گام و سنگر به سنگر جلو رفتیم و غیر از این راهی و وسیله ای بلد نبودم، حالا خیلی متاسفم و عذر میخواهم چون بشر بودم و راهی جز این بلد نبودم!

 

ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم

 

نخست وزیر سابق همچنین با اشاره به مخالفت ها گفت: ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم و البته عامیانه می گویم کی شد که بی سرخر زندگی کنیم!

 

بازرکان تعدد مراکز تصمیم گیری را مشکل دیگری دانست که در نه ماه گذشته دولت موقت با آن دست به گریبان بوده است.

 

 

 

مشکل قانون اساسی و حاکمیت طبقاتی!

 

وی در ادامه ضمن انتقاد از قانون اساسی تدوین شده در مجلس خبرگان قانون اساسی گفت: بیم آن می رود که این قانون اساسی به چند قطبی شدن کشور بینجامد و کسی در این کشور تکلیف خود را نداند، ما با این نگرانی بزرگ خداحافظی می کنیم که مملکت بعد از تصویب قانون اساسی باز هم دچار هرج و مرج و بی تکلیفی باشد و حاکمیت طبقاتی ولو طبقه روحانی در کشور حکمفرما شود.

 

 

 

استعفا به خاطر تسخیر سفارت آمریکا نبود، دراعتراض به آمریکا پیش قدم بودیم

 

بازرگان درادامه این که استعفای دولت موقت به مسائل بعد از تسخیر سفارت آمریکا مربوط است؛ اشاره کرده و آن را شدیدا تکذیب کرد و گفت: از مدتها قبل تصمیم به استعفا داشتیم.

 

وی گفت: در اعتراض به عمل آمریکا در پذیرش شاه سابق دولت پیش قدم بود.

 

 

 

تا به حال با صدها وزیر و سفیر دیدار داشتیم، نیازی نبود اطلاع بدهیم

 

بازرگان در پاسخ به این سوال که چرا دیدار با برژینسکی به اطلاع امام نرسیده بود گفت: ما در این مدت با صدها وزیر و سفیر دیدار داشتیم و هیچ کدام از این دیدار ها را نیز به اطلاع شورای انقلاب و یا امام نرساندیم، نخست وزیری که برای دیدار با یک وزیر باید اجازه بگیرد به درد لای جرز دیوار میخورد، مگر من هویدا هستم یا امام خمینی محمد رضا شاه که بخواهم برای آب خوردن هم از ایشان اجازه بگیرم...امام هم هیچوقت چنین توقعی از ما نداشتند.

 

 

 

عیبی ندارد به ما غرب زده بگویند !

 

نخست وزیر مستعفی ادامه داد: ضرب المثلی است در فرانسه، البته ذائقه و مشرب فرانسوی است و بعد هم به پاس اینکه 7 سال من در آنجا تحصیل کرده ام و خودم را به فرمایش امام علی مدیون آنها می دانم ولو اینکه می گویند غرب زده است، مثلی است که می گوید زیبا ترین زن جهان بیش از آنچه دارد نمی تواند هدیه کند، همکاران ما هم هر آنچه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند.

 

 

 

 

-مهندس بازرگان ونماینده گی اولین دوره مجلس

 

 

او بعد از کناره‌گیری از پست اجرایی، در اولین انتخابات مجلس نامزد نمایندگی شد و به نمایندگی از مردم تهران در قالب فراکسیون اقلیت به مجلس راه یافت.

 

دوره اول مجلس شورای اسلامی كه در تاریخ هفتم خرداد سال 1359 شمسی اولین جلسه خود را تشكیل داد، با حوادث ناگوار و دلخراشی همراه بود كه مجلس اولی ها را با مشكلات فراوانی مواجه كرد. ریاست موقت مجلس اول شورای اسلامی، ابتدا بر عهده یدالله سحابی، با نایب اولی مهدی بازرگان بود ولی در ادامه و پس از تصویب اعتبارنامه‌ها، انتخاب هیئت رئیسه دایم صورت گرفت و اکبر هاشمی رفسنجانی عهده دار ریاست مجلس، و سید اکبر پرورش، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، حبیب الله عسگراولادی، محمد یزدی و سید محمد خامنه‌ای به عنوان نواب هیات رئیسه برگزیده شدند.

 

از جمله مشکلات مجلس اوّل شورای اسلامی كه در تاریخ هفتم خرداد ماه 1363 پایان یافت، ناامنی کشور به واسطهٔ ضد انقلاب و جنگ ایران و عراق بود.

 

شاید علاوه بر ترور شخصیت های نظام، مهمترین حادثه ای كه در آن روزها در دهه شصت اتفاق افتاده بود، تظاهرات 5 مهر 1360 بود، كه اعضای سازمان مجاهدین خلق كه اینك شمشیر را از رو بسته و به مقابله مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی روی آورده بودند، به خیابانهای تهران ریخته و برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی شعارهایی اهانت آمیز علیه امام خمینی (ره) سر دادند.

 

روز چهارشنبه 15 مهرماه سال 1360، مهدی بازرگان كه پس از استعفا از مقام نخست وزیری، اینك به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی فعالیت می كرد، در نطق پیش از دستوری كه به مناسب مرگ "سادات" دیكتاتور مصری، قرائت می كرد، به مساله اعضای سازمان منافقین و عملكرد آنها پرداخت.

 

 

 

نطق پیش ازدستور بازرگان واعتراض به اعدام منافقين

 

 

در شرایطی كه منافقین دچار بحران روانی و شكست بزرگ اجتماعی و تبلیغی شده بود و عملاً در بن بست گرفتار آمده بود، موضع گیری نا به هنگام و غیر منتظره مهدی بازرگان در مورد سازمان كه موجب برانگیختن واكنش ها و بازتاب های سیاسی و تبلیغی شد، بسیار عجیب و سؤال برانگیز بود. در حالی كه فضای اجتماعی بعد از 30 خرداد و به ویژه در پی شهادت مظلومانه شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، به شدت علیه بازرگان و نهضت آزادی بود و افكار عمومی آنان را به نوعی شركای سیاسی و سهیم در جرایم سازمان می شناختند، تا آنجا كه در مراسم تشییع شهدای هشتم شهریور و سایر اجتماعات مذهبی سیاسی مانند نمازهای جمعه، شعارهایی علیه رهبران نهضت آزادی سر داده می شد، انتظار می رفت كه حداقل از سوی شخص بازرگان، سخن یا اقدام تحریك آمیز جدیدی بروز نیابد.

 

بازرگان كه در آن روزگار به شدت مورد خشم و غضب ملت قرار گرفته بود، در نطق پیش از دستور خود نسبت به اعدام منافقین و كسانی كه در روز 5 مهر به صورت مسلحانه به خیابانها ریخته و علیه امام خمینی(ره) شعار داده بودند، اعتراض كرد. وی در سخنرانی 15 مهر خود، ضمن تمجید از شهدای حوزه علمیه و مسئولان، دستگیر شدگان یا كشته شدگان عضو سازمان را "نونهالانی توصیف كرد كه جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملكت بوده اند،‌عاشق وار و یا دیوانه وار، فداكار یا گناهكار در طاس لغزنده ای افتاده اند."وی ضمن رد اتهام این كه محاربان علیه نظام آمریكایی اند، اعضا و هواداران سازمان را "‌جوانان جانباز" خواند كه نمی توان آنها را "مزدور" دانست!

 

در حالی كه كمتر از نیمی از سخنرانی بازرگان از روی متن مكتوب در مجلس خوانده شد، به دلیل اعتراض بسیاری ازنمایندگان و بروز تشنج و قطع جلسه، این نطق ناتمام ماند و نهضت آزادی چندی بعد متن كامل این نطق را در روزنامه كیهان و مستقلاً در قالب یك اطلاعیه منتشر ساخت.

 

 

 

 

خاطره هاشمی رفسنجانی از ایراد نطق بازرگان

 

در خاطرات رفسنجانی مواردی از اعتراضات مردمی علیه بازرگان و نهضت آزادی و حتی درخواست كمك نهضتی ها از وی برای كاهش و یا جلوگیری ازادامه آن اعتراضات، درج شده است. هاشمي رفسنجاني درهمين رابطه در خاطرات آن روزهای خود اينگونه آورده است كه:«جلسه علنی داشتیم، مهندس مهدی بازرگان اولین سخنران قبل از دستور بود. درقسمتی ازاظهاراتش ضمن اظهار تأسف ازشهید شدن پاسداران و شخصیت ها به دست تروریست ها، از اعدام ها و سخت گیری های دادگاه های انقلاب هم انتقاد داشت و آمریكایی بودن تروریست ها را مردود دانست.

 

اظهارات ایشان مورد اعتراض شدید جمعی از نمایندگان قرار گرفت، مجلس را متشنج و ترك كردند و به ایشان اعتراض نمودند...كسی از ایشان دفاع نكرد، دوستانش هم وحشت كرده بودند، مجلس را به عنوان تنفس تعطیل كردم. جمعیتی از مردم و بازاریان كه جریان مجلس را از رادیو شنیده بودند به عنوان اعتراض به اظهارات آقای بازرگان، مقابل مجلس آمدند و شعارهای تندی علیه ایشان، لیبرال ها، بنی صدر، آمریكا و منافقان می دادند

 

هاشمي همچنين در رابطه با 16 مهر، يعني يك روز پس از نطق جنجالی بازرگان مي گويد: «جلسه علنی داشتیم ... نگران نطق های تند قبل از دستور علیه نهضت آزادی بودم، كنترل كردم ... به خیر گذشت. مهندس بازرگان در جلسه شركت نكرده بود، احتمال می رفت كه دوستانش هم شركت نكنند، ولی آمده بودند

 

از جمله در روز 15 شهریور 60، به نقل از خانواده هاشمی كه در تشییع جنازه شهید قدوسی و شهید وحید دستجردی شركت كرده بودند، آمده است كه: "مردم شعارهایی علیه مهندس بازرگان هم می دادند."

 

 

 

واکنش تند سیّدمحمد خاتمی به نطق بازرگان

 

اما مهمترين و جالب توجه ترين واكنش به نطق بازرگان، سرمقاله های روزنامه كيهان در 16، 18 و 19 مهرماه همان سال به قلم سيد محمد خاتمي، از نمايندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی و نماينده امام و سرپرست روزنامه كيهان بود. اين سرمقاله، كه در سه قسمت در روزهاي مذكور باعنوان "مرگ آقای سادات و نطق آقا  بازرگان" نگاشته شده بود به مواضع بازرگان در 15 مهرماه در مجلس شورای اسلامی پرداخته بود.

 

 

 

 

-فعالیت ها در خارج از مجلس

 

 

بازرگان در خارج از مجلس نیز از طریق نهضت آزادی ایران فعالیت کرد و پس از انقلاب در پایه‌گذاری «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران»، مشارکت فعال داشت و با درج مقاله در روزنامه «میزان» و سخنرانی در محافل اجتماعی و ارسال نامه‌های سرگشاده به مقامات، ‌ فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را ادامه داد.

 

 

 

 

-سرانجام مهندس بازرگان

 

 

سرانجام در آخرین روز دی‌ ماه 1373، هنگامی ‌که مهندس بازرگان، ایران را به قصد معالجه ترک گفته و برای درمان بیماری قلب عازم سوییس بود، درفرودگاه زوریخ وضعیت مزاجی‌اش رو به وخامت گذاشت. وی را به سرعت از فرودگاه به بیمارستان منتقل کردند ولی سودی نبخشید و بازرگان در سن 87 سالگی در زوریخ درگذشت.

 

پیکر مهدی بازرگان را پس از درگذشت به ایران بازگرداندند و بنا به وصیت‌اش، در مقبره بیات درجوار مرقد حضرت معصومه (س) و درکنار پدر و مادر و جمعی از اقوامش به خاک سپرده شد تا به قول خود «احتمال سر خاک آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاک سپردگان بیشتر باشد.» 

مهندس مهدي بازرگان و انديشه هاي او

 

مهندس مهدي بازرگان و انديشه هاي او

موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون

مهدي بازرگان در سال 1286 هـ.ش در تهران چشم به جهان گشود. چون دبيرستان را به اتمام رساند، به خاطر استعداد خوب خود به خارج اعزام شد. او در امتحان اعزام رتبه پنجم را کسب کرد و رشته مهندسي برق را انتخاب کرد. در سال 1307 هـ.ش عازم فرانسه شد. در سال 1313 هـ. ش به ايران بازگشت و به استخدام دولت درآمد. در سال 1340هـ.ش نهضت آزادي ايران را به همراه تني چند تأسيس کرد و تحت پوشش آن به فعاليت سياسي پرداخت. در اين راه چندين بار دستگير شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ب حکم امام خيني(ره) رئيس دولت موقت شد، ولي نتوانست انتظارات ايشان را برآورده سازد و سرانجام، ناگزير به استعفا شد. وي در سي ام دي ماه 1373 هـ. ش در زوريخ سوئيس درگذشت و پس از انتقال به ايران، در مقبره خانوادگي در جنب پل آهنچي قم دفن شد. در زير به اهم ديدگاه هاي فکري و ديني(1) وي پرداخته مي شود.

 الف. علم

 

 به اعتقاد مهدي بازرگان، علم در قديم جز اسباب کار دين نبوده و قرن ها نيز در انحصار روحانيون قرار داشته است. در دنياي جديدي نيز علم فقط عليه دين کشيش ها و روحانيون است نه عليه دين اصيل خدايي. به وسيله علم مي توان خرافات چسبيده به دين را زدود و در پرتو آن دين را بهتر ديد.

 ب. فلسفه

 

 فلسفه زاييده حس ديني بشر براي پاسخ به مسئله مبدأ و معاد است، اما مهدي بازرگان نگاهي منفي به فيلسوفان دارد و معتقد است «حضرات نه تنها گرهي نگشوده اند، بلکه انسان ها را سر در گم و بيچاره نموده اند» و بر خلاف انبياء که وحدت دارند، مملو از اختلاف و تشتت اند. وي فلسفه را تنها براي پاسخ گويي به سفسطه ها مناسب مي داند و گرنه نه دردي از دنيا حل مي کند و نه به درد آخرت مي خورد.

 ج. دين

 

 انبياء آمده اند تکاليف دوران حيات و سرنوشت بعد از ممات بشر را مشخص کنند. راه انبياء پروازي مستقيم به سوي هدف است، اما ما انسان ها بايد راه خاکي را بيابيم. هر چند خود ين يک امر دروني و دلبسته انسان است.

 بازرگان در آثارش به ويژه در آثار اوليه، به تبع برخي از نوگرايان ديني همدوره اش، به برخي انطباق ها و توجيهات علمي از دين پردخته است. مانند آنکه تکامل را بزرگ ترين آيه از آيات خداوند مي داند. انرژي را مبدأ و معاد ماده مي نامد. در جاي جاي آثارش از قوانين ترموديناميک براي اثبات اراده در هستي، فراتر از ماده و انرژي، کمک مي گيرد. بين دعا و کاتاليزورهاي شيمي و هورمون هاي بيولوژيک مشابهت هايي ايجاد مي کند. نفخه صور را شبيه فوران انرژي و آتش سوزان را، انرژي تنزل يافته مي نامد. ملائک را نيروها و قواي هستي و شيطان را ميکروب معرفي مي کند. به دنبال توجيهات علمي براي آب کر و فرمول شيميايي براي نجاسات و ميزان ازت در ادرار مي گردد. نجس بودن کفار مشرک در رساله هاي شرعيات را با تکليف به عدم رعايت قواعد بهداشتي کتب ديني ارتباط مي دهد. يا در توجيه تيمم به کشف پني سيلين از خاک اشاره مي کند و نجس بودن خوک و سگ را به بي اعتنايي آن ها به ميکروب هايي که براي انسان مضرند ارتباط مي دهد و...

 باي هر مملکت و هر زمان فقط ايدئولوژي مناسب خاصي مي تواند مقبول و موثر باشد. او در دهه 70 بدون آنکه تغيير محتوايي در نظرگاه هايش داده باشد، به سامان و صورت بندي کامل تري از ديدگاهش مي رسد و (در مکاتباتش در کيهان هوايي) عنوان مي کند؛ دين ايدئولوژي نيست، ولي در هر زمان مي تواند مولد يک ايدئولوژي بوده و چارچوب و مبناي آن قرار گيرد. به عبارت ديگر، از دين براي ترسيم و تکوين يک ايدئولوژي مي توان الهام گرفت.

 د. جهان بيني و دين شناسي

 

 جهان بيني مرحوم بازرگان در دو محور خدا و آخرت صورت بندي شده است. در اعتقاد وي، توحيد يعني نفي شرک و بت پرستي. در تلقي او، اعتقاد به توحيد مستلزم نفي اطاعت غير خدا (بتها، حتي انبياء و نيز علما و...) و رهايي انسان از هر نوع سلطه ارباب زميني مي باشد. اين بازخواني توحيد بر محور آزادي، انعکاس وسيعي در تمامي لايه هاي اسلام شناسي بازرگان دارد.

 بخش ديگري از توحيدشناسي بازرگان، اعتقاد و تعبير مردم سالارانه وي از دين مي باشد. در نگاه وي، «مردم» خانواده خداوند و بر اساس اختيار و آزادي که خدا به انسان ها داده است، تنها مردم، بدون هيچ واسطه يا طبقه ممتاز و مسلطي، حق تصميم گيي آزادانه در مورد سرنوشت خويش را دارند. به اعتقاد او، تنها نکته حکومتي اسلام، تأکيد آن بر شورا و مشورت مي باشد. حاکميت ملي ترجمان توحيد در عرصه اجتماعي است. به تعبير بازرگان، انبياء پيشقراولان دموکراسي در جهان هستند.

 پس از آزادي و حاکميت ملي، روحيه تسامح و مدارا را مي توان يکي ديگر از ويژگي هاي بارز اسلام شناسي بزرگان دانست.

 در يک نگاه کلي، انديشه ديني بازرگان حول محور اختيار و آزادي انسان در ظل نگاه خدا ـ آخرت قابل صورت بندي است. در اين نگاه، آزادي و دموکراسي ترجمان اجتماعي توحيد است. اما وي بر خلاف نوگرايان نسل بعد به انعکاس اقتصادي توحيد در برخورد با فقر و طبقات، توجه و تأکيدي ندارد و آزادي اقتصادي را نيز در راستاي همان ترجمان مي بيند.(2)

 بايد گفت «تفسير علمي از دين» بزرگ ترين وجهه همت بازرگان بود که اتفاقاً بزرگ ترين ايراد بر انديشه ها و تفکر او از اين امر ناشي مي شود. جا دارد در اينجا از اشکوري يکي از مروجان انديشه بازرگان ـ شريعتي نيز ياد کنيم.

 حسن يوسفي اشکوري که به شاگردي دکتر شريعتي افتخار مي کند و خود را همواره ناشر و مروج انديشه هاي او مي داند، اعتراض خود نسبت به انقلاب اسلامي را از همان مجلس اول آغاز کرد و با قرار گرفتن در فراکسيون ملي ـ مذهبي ها، صف بندي خود را با انقلابيون تعريف معنادار کرد.(3) او خود را در زمره روشنفکران ديني مي داند که از نظر او «برخورداري از فکر روشن، آگاهي، اتکاء به خرد نقاد، آلترناتيوسازي، انديشه هاي معطوف به عمل، جرأت داشتن» از مهم ترين ويژگي هاي آن محسوب مي شود.(4)

 اشکوري بر اين باور است: مجازات به خاطر ارتداد با اساس دين سازگار نيست.(5)

 وي معتقد است روشنفکري ديني امروز به ليبراليسم و ليبرال دموکراسي گرايش دارد در حالي که در گذشته به سوسيال دموکراسي گرايش داشت. او جمهوري اسلامي را «محصول تلاش خود و جمعي ديگر مي داند که امروز يک تجربه شکست خورده به حساب مي آيد. چرا که سبب شده است افکار و انديشه هاي آن ها در بسياري از مورد زير سؤال برود.»(6)

 اشکوري با نقد «مدل حکومت ديني» آن را به دنياي پيش از اسلام که همه چيز به فرمان اهورامزدا انجام مي شد نسبت مي دهد، چرا که در طول هزار ساله قبل از ساسانيان، شما کشتن دگرانديشان را نداريد. آزادي انديشه تا حدودي وجود داشت، اما وقتي نوبت به ساسانيان مي رسد ديگر موبد شاهي مي شود و در دوره صفويه به شکل ديگري بازسازي مي شود. در دوره قاجار و پهلوي سست (شل) مي شود، ولي حالا در جمهوري اسلامي دوباره تفکر صفوي و ساساني بازسازي مي شود.

 او معتقد است:

 تا زماني که دين اسلام خودش را از اوهام و انديشه هاي ارتجاعي نجات ندهد، تحولي ايجاد نخواهد شد.

 اشکوري که از گذشته خود نادم است، بر «جدايي نهاد ديني از دولت» تأکيد دارد.(7) چرا که او غايت القصواي پروژه روشنفکر ديني را «احياي نوعي مدرنيته» مي داند. او «تفکر ولايت فقيه با نظام چند حزبي، تفکر شوراها و آزادي مطبوعات را در تضاد» مي داند.(8) او درباره حجاب نيز بر اين باور است که:

احکام اسلامي براي ابد معتبر نيست و بنا بر اين بايد طبق نيازهاي زمان تفسير يابد، حجاب جزو ضروريات اسلام نيست و پيامبر اسلام آن را تأسيس نکرده است.(9)

 اشکوري به واسطه فعاليت هايي که عليه نظام جمهوري اسلامي و روحانيت داشت، در دادگاه محاکمه شد. او ابتدا به اعدام و سرانجام 7 سال زندان محکوم شد. (15 مرداد 1376 زنداني و در 18 بهمن 1383 آزاد شد). حسن يوسفي اشکوري پس از خلع لباس و آزادي از زندان، بار ديگر به صراحت از «تفسيرپذير بودن تا احکام قرآن» سخن گفت و تأکيد کرد که «تمام اين فقه و شريعت قديمي در زمان امروز قابل اجرا نيست، اين همان حرفي [است] که ما گفتيم و اعدامش را هم گرفتيم». او اين روزها از «احساس رهايي و آزادي» و اينکه «از سال 46 که لباس روحانيت را پوشيده، هيچ وقت از وضعيت روحانيت و روحاني بودن و منبر رفتن خوشحال و خردسند نبوده و لباس از جهاتي هم دردسر بود...» دم مي زند.

 حسن يوسفي اشکوري را بايد در تداوم نسل ميرزا ملکم خان ها و تقي زاده ها که شيفته غرب بودند و تجددمأبي و غرب گرايي بدان حد رساندند که «بايد از نوک پا تا فرق سر فرنگي شويم» برشمرد. خود باختگي و شيفتگي بيش از حد اشکوري به تمدن غرب به گونه اي بود که روحاني بودن وي مانعي در راه اعتقاد به ضروريات ديني براي او نبوده است. فردي که در لباس روحاني عدم اعتقاد و التزام به حکومت ديني را ابراز مي کند، در حالي که در فرداي پيروزي انقلاب اسلامي با رأي مردم به دوره اول در قوه مقننه راه مي يابد و سوگند نمايندگي ياد مي کند؛ سوگندي که برابر اصل 67 قانون اساسي «پاسداري از حريم اسلام، نگاهباني از دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي... دفاع از قانون اساسي» را به دنبال دارد.

 اشکوري از جمله مروجان انديشه سکولار در برابر حکومت ديني است. او نظام جمهوري اسلامي متکي بر ولايت فقيه را قبول ندارد و اجراي احکام اسلام را در زمان حاضر عملي و امکان پذير نمي داند. وي در اين موضوع با جبهه ملي که لايه قصاص را عملي و امروزي نمي دانست و آن را غير ضروري مي پنداشت که امام خميني(ره) حکم ارتداد آن ها را صادر کرد، هيچ فرقي ندارد. اتفاقاً اشکوري از يک حيث گامي به جلوتر نسبت به جبهه ملي برداشته است و آن عدم «قبولي حکم ارتداد» است.

 اشکوري اگر مدعي «شريعتي شناسي» و «پروتستانيسم اسلامي» است، ايرادي ندارد؛ اگر وي نيز چون برخي روشنفکران و دگرانديشان با جمهوري اسلامي و يا اسلام مخالفت دارد نيز محل اشکال نيست؛ ايراد بزرگ اشکوري آن است که همواره «عليه اسلام، ضروريات ديني، نظام اسلامي متکي بر ولايت فقيه» کيفر خواست صادر مي کند و از هر تريبوني و فرصتي براي محکوم کردن عليه آرمان ها و اعتقادا اسلامي استفاده مي کند.

 اشکوري قبلاً در کنفرانس برلين که به نوعي نمايش عليه انقلاب اسلامي بود، شرکت و سخنراني کرده بود. او هم اکنون علاوه بر شرکت در سخنراني ها، همايش ها و درج مقالاتي، مشغول نگارش خاطرات پيش از انقلاب، خاطرات دوره مجلس اول، اصلاح دين يا پروتستانيزم و نيز تاريخ ايران و اسلام است. از وي قبلاً آثاري چون ترجمه خرد در ضيافت دين (پيشگامان مسلمان تجدد گرايي)، نقد گفتمان ديني، در تکاپوي آزادي (زندگينامه مهندس بازرگان) منتشر شده است.

 پي نوشت ها :

 

 

1. برگرفته از نشريه ايران فردا، سال چهارم، شماره 23، دي 1374، «آراي فکري ـ ديني مرحوم بازرگان در ک نگاه کلي»، عليرضا بختياري، صص 34 ـ 29. و نيز براي مطالعه بيشتر ر.ک: سعيد برزين، زندگينامه سياسي مهندس بازرگان.

 2. از جمله آثار و تأليفات وي مي توان به موارد زير اشاره کرد:

 1. مبارزه مذهبي، مبارزه سياسي؛ 2. مدافعات در دادگاه غير صالح تجديدنظر نظامي؛ 3. سير تحول قرآن؛ 4. بعثت و ايدئولوژي؛ 5. بعثت و تکامل؛ 6. علمي بودن مارکسيسم؛ 7. طبيعت، تکامل، توحيد؛ 8. بازيابي ارزش ها؛ 9. انقلاب ايران در دو حرکت؛ 10. شوراي انقلاب و دولت موقت؛ 11. اسلام مکتب مبارزه و مولد.

 3. حسن يوسفي اشکوري در سال 1328 شمسي در اشکور از توابع شهرستان رودسر گيلان متولد شد. پس از آموزش علوم مقدماتي در سال 1340 به عنوان طلبه وارد حوزه علميه رودسر شد. در سال 1344 به حوزه علميه قم مهاجرت کرد و تا سال 1357 در آن حوزه به آموزش علوم اسلامي اشتغال داشت.

 پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، وي در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده دو شهرستان شهسوار (تنکابن بعدي) و رامسر برگزيده شد، اما پس از پايان مجلس در سال 1363 بيشتر به فعاليت هاي فرهنگي و پژوهشي و قلمي روي آورد. از سال 1364 تا 1368 در دانشگاه علامه طباطبايي تهران به تدريس تاريخ اسلام و معارف اسلامي اشتغال داشت. از سال 1364 تاکنون به عنوان نويسنده با مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي همکاري دارد. از سال 1367 تا 1370 پنج شماره ماهنامه «احياء» را با همکاري برخي هم فکران منتشر کرد. از سال 1371 به عنوان عضو هيأت تحريريه و عضو شوراي سردبيري مجله ايران فردا و نويسنده، با مديريت مهندس عزت الله سحابي، با آن مجله همکاري کرد که تا توقيف آن مجله در سال 1379 ادامه يافت. افزون بر آن ها در طول سه دهه اخير، با نشريات و روزنامه هاي مختلف و دانشنامه هاي متعدد وابسته و همسو با نهضت آزادي همکاري علمي و قلمي داشته است که از جمله آن ها مي توان به روزنامه هاي «جامعه»، «توس» (چاپ مشهد و تهران)، «نشاط»، «خرداد»، «صبح امروز»، «مناطق آزاد»، هفته نامه «آبان»، هفته نامه «مبين»، «پيام هاجر»، «هاتف» (گيلان)، «اميد زنجان» (زنجان، «پيام هامون» (مشهد)، «عصر آزادگان»، «هم ميهن، «شرق»، «کارگزاران»، «اعتماد»، «آفتاب يزد»، مجله «مدرسه»، مجله «آيين»، دانشنامه «قرآن»، و فرهنگ آثار اشاره کرد. در عين حال کار اصلي وي همان همکاري علمي و پژوهشي مستمر با دايره المعارف بزرگ اسلامي است. وي از آغاز تحت تأثير آموزه هاي اقبال لاهوري، مهندس بازرگان، و بيش از همه دکتر علي شريعتي بوده است. او در سال 1376 «دفتر پژوهش هاي فرهنگي دکتر علي شريعتي» را با همکاري چندي از همفکران تأسيس کرد و از آن زمان تاکنون به عنوان مسئول دفتر فعاليت مي کند. همچنين وي در تأسيس «بنياد فرهنگي مهندس مهدي بازرگان» همکاري داشته است.

 4. مصاحبه اشکوري با بخش فارسي راديو بي بي سي، 12 اوت 2005.

 5. همان.

 6. همان.

 7. اشکوري در جريان مناظره اي در همايش دموکراسي در بستر دين رحماني که در دانشکده علوم پايه دانشگاه تهران (6 اسفند 1385) برگزار شد گفت: «من به حکومت مذهبي و فقهي و از زمان غيبت تا زمان حاضر اعتقاد ندارم. حکومت از مقوله عرفي است و نهاد دين و نهاد حکومت را از هم جدا مي دانم

 8. روزنامه عصر آزادگان، 1379/1/15، ص 5.

 9. سخنراني در روز جمعه 19 ماه مي 2006 در استکهلم سوئد با عنوان «روا داري و همزيستي در تاريخ ايران» به نقل از سايت استکهلميان.

 دارابی، علی؛ (1388) جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

مهندس مهدی بازرگان

 

مهندس مهدی بازرگان

روزشمار

مهدی بازرگان در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. پدرش حاج عباسقلی بازرگان (تبریزی) از تجار دیندار،‌ روشنفکر و سر‌شناس زمان خود بود.

 بازرگان تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سلطانیه تهران و متوسطه را در دارالمعلمین مرکزی به پایان رساند و در سال ۱۳۰۶ جزء اولین گروه محصلین ممتاز کشور، ‌برای تحصیل به فرانسه اعزام شد. بازرگان پس از طی دوره مقدماتی و قبولی در کنکور سراسری کشور فرانسه، از بین دانشجویان اعزامی، اولین ایرانی بود که وارد تحصیلات عالی دانشگاهی شد و مورد تشویق وزیر فرهنگِ وقت قرار گرفت.

باز گشت به وطن

در سال ۱۳۱۳ پس از ۷ سال تحصیل در فرانسه به کشور بازگشت و به خدمت نظام وظیفه رفت. در سال ۱۳۱۵ به عنوان اولین دانشیار در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و دو دوره متوالی ریاست دانشکده فنی را به عهده گرفت.

ریاست هیات مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت

 در سال ۱۳۳۰، توسط دکتر مصدق به ریاست هیات مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد و با حمایت مردم موفق به خلع ید از انگلیسی‌ها و با همت متخصصین ایرانی موفق به راه‌اندازی و اداره صنایع عظیم نفت شد.

در سال ۱۳۳۱ مسوول احداث شبکه لوله‌کشی آب تهران شد و آن را به ثمر رساند.

برکناری از خدمات دولتی

 پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ‌به دلیل اعتراض مکتوب علیه انتخابات مجلس شورای ملی که آن را غیرقانونی می‌دانست، در بهمن ۱۳۳۲ از خدمات دولتی و استادی دانشگاه برکنار شد و تا شانزدهم بهمن ۱۳۵۷ که پست نخست ‌وزیری دولت موقت انقلاب را به عهده گرفت، تنها در بخش خصوصی در زمینه تولیدات صنعتی فعالیت و خلاقیت داشت.

 

تقدم فعالیت دینی بر فعالیت سیاسی

فعالیت‌های دینی بازرگان، همیشه بر فعالیت‌های سیاسی او مقدم بود. از اوان تدریس در دانشگاه با دانشجویان محشور بود و با آنان در تأسیس انجمن‌ اسلامی دانشجویان و سپس در انجمن اسلامی معلمین و بعد‌ها در تشکیل انجمن‌های اسلامی مهندسین و پزشکان مشارکت داشت. اولین نمازخانه را در دانشکده فنی در محیط دانشگاه تهران ایجاد کرد و با ایراد سخنرانی‌های متعدد در مجالس و محافل مذهبی و علمی، خلاء اعتقادی و علمی جوانان را پر می‌کرد و در برابر تبلیغات ضددینی، احزابی همچون حزب توده و جریان‌های تجددزده و دین‌ستیز نقشی مؤثر داشت و پشتوانه علمی و معنوی جوانان دین‌مدار بود.

 

اولین تالیف دینی

بازرگان اولین تألیف دینی خود را با عنوان «نماز» بین سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ برای جوانان نوشت‌ و با هزینه شخصی به چاپ رساند که نسخه‌ای از چاپ پنجم آن (اسفند ۱۳۲۲) در دست است. مذهب در اروپا، مطهرات در اسلام، کار در اسلام، راه طی شده، اختیار، پراگماتیسم در اسلام، از دیگر آثار دینی او در دهه ۱۳۲۰ و «از خداپرستی تا خودپرستی» و «آموزش قرآن» در ۳ جلد در دهه ۱۳۳۰ می‌باشد. از مرحوم بازرگان بیش از ۱۰۰ اثر مذهبی و ۱۶ اثر قرآنی به جای مانده است.

تاسیس کانون مهندسین

بازرگان از نظر علمی و فنی نیز فعال بود و پس از شهریور ۱۳۲۰ از بانیان تأسیس کانون مهندسین بود. در دومین سالِ تأسیس کانون مهندسین، اولین اعتصاب صنفی مهندسین به بار نشست و تحولی عمیق در ارجاع مسوولیت و میدان فعالیت به متخصصین به وجود آورد و راه اصلاحات باز شد. واگذاری مسوولیت ادارات و کارخانجات به تحصیلکرده‌ها و مهندسان و حقِ داشتن دو نماینده منتخب از هر دانشکده در شورای دانشگاه، از دستاوردهای این اعتصاب صنفی است.

پایه گذاری و انتشار مجله صنعت

 در پایه‌‌‌گذاری و انتشار مجله «صنعت» نقشی اساسی داشت و با انجام کارهای تحقیقاتی و انتشار نتایج آن در قالب مقالات و کتاب‌های علمی، از خود دستاوردهای ارزنده‌ای به یادگار گذاشته است.

 

لیستی از آثار علمی

-    در وصف صنعت (۱۳۱۵)

-    زندان هارون یا آتشکده ساسانی (۱۳۲۳)

-    دیاگرام عمومی برای گاز‌ها و هوای مرطوب (۱۳۲۳)

-     سازمان مسافربری شهرستان تهران (۱۳۲۳)

-    صفحه محاسبه (۱۳۲۳)

-     ترمودینامیک صنعتی ۱ و ۲ (۱۳۲۳)

-    تعیین شرایط هوای مطبوع (۱۳۲۶)

-     آینه صنعت در ایران (۱۳۲۸)

-    خشک کردن هوا بدون ماشین مبرد (۱۳۲۹)

-    مهندس خارجی (۱۳۳۴)

-     بسازیم یا برایمان بسازند (۱۳۳۵)

-     باد و باران در قرآن (۱۳۴۳)

-    پدیده‌های جوّی (۱۳۴۳)

-     سیر تحول قرآن ۱ و ۲ (۱۳۴۴)

-    بررسی نظریه اریک فروم (۱۳۵۵) ‌

-    علمی بودن مارکسیسم (۱۳۵۶)

 از آثار علمی و فنی بازرگان است.

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی مهندس بازرگان بسیار چشمگیر بود و به مناسبت‌های مختلف در جمع دانشجویان یا در محافل مذهبی و سیاسی، به صورت سخنرانی ارایه شده و سپس تکمیل و توسعه یافته و به صورت رساله و کتاب منتشر شده است که حاصل آن بیش از ۷۰ اثر اجتماعی و ۱۶۰ اثر سیاسی است.

بازرگان در‌‌ همان روزهای اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از نظر سیاسی فعال شد و در تشکیل نهضت مقاومت ملی مشارکت کرد و در سال بعد، پس از کشف چاپخانه مخفی این نهضت، به مدت ۸ ماه توسط لشگر ۲ زرهی ارتش زندانی شد و در همین زندان بود که کتاب «عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان» را به رشته تحریر در آورد.

جبهه ملی دوم و پایه گذاری نهضت آزادی

بازرگان در تشکیل جبهه ملی دوم و مبارزات سیاسی فعالیتی مؤثر داشت و در بهار سال ۱۳۴۰ نهضت آزادی ایران را پایه‌گذاری کرد .

نهضت آزادي ايران در روز 27 ارديبهشت 1340توسط مهدي بازرگان و در مخالفت با نظام شاهنشاهي ايران تاسيس شد. اين تشكل از ابتدا گرايش هاي ملي و مذهبي داشت و در برگيرنده طيف هاي روشنفكري و ملي- مذهبي بود.بسياري از بنيان گذاران اين نهضت از فعالان سابق جبهه ملي ايران و حزب ايران بودند.

 از ديگر موسسين اين نهضت به غير از بازرگان مي توان يدالله سحابي- علي شريعتي و صادق قطب زاده و ابراهيم يزدي را نام برد. اين نهضت همواره خود را پيرو انديشه هاي مصدق مي داند به طوري كه بازرگان در روز تاسيس نهضت آزادي و در معرفي مرامنامه نهضت گفت« مامسلمانان ايراني، تابع قانون اساسي و مصدقي هستيم»و در بند چهارم مرامنامه نهضت آزادي آمده است:«مصدقي هستيم و مصدق را از خادمين بزرگ افتخارات ايران و شرق مي دانيم...ما مصدق را به عنوان يگانه رئيس دولتي كه در طول تاريخ ايران محبوب و منتخب واقعي اكثريت مردم بود مي دانيم»(1)

زندان و تبعید

حرکت و فعالیت شتابان این جمعیت در آستانه انقلاب سفید، مهندس بازرگان را به همراه سایر بنیان‌گذاران نهضت آزادی ایران، راهی زندان کرد و پس از محاکمه‌ای طولانی، در سال ۱۳۴۲ توسط دادگاه نظامی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و در اوایل آبان ۱۳۴۴ به علت اعتصاب در زندان، همراه با ۱۷ تن از یاران به دژ (زندان) برازجان تبعید گردید.

آزادی پس از 5سال

 بازرگان در آبان ۱۳۴۶ پس از تحمل ۵ سال زندان آزاد شد. وی در طول زندان به مناسبت‌های مختلف سخنرانی داشت و به تحقیق و تألیف پرداخت که حاصل آن ۲ مقدمه بر کتاب، تلخیص یک کتاب، ‌ارایه ۷ مقاله و ۱۱ جلد کتاب علمی و تحقیقی شامل تبلیغ پیغمبر، سازگاری ایرانی، نهضت آزادی هند، ‌بعثت و ایدئولوژی، ‌ آموزش قرآن ۱ و ۲ و ۳، باد و باران در قرآن، پدیده‌های جوّی و سیر تحول قرآن ۱ و ۲ می‌باشد.

بازرگان پس از آزادی از زندان به فعالیت‌های علمی، اجتماعی و دینی خود بازگشت و همت خود را بر اساس ایده‌ای که در سال ۱۳۳۶ در کتاب «احتیاج روز» بر آن انگشت گذاشته بود، صرف رونق بخشیدن به اجتماعات آرمانی، انجمن‌های اسلامی و تشکل‌های صنفی و صنعتی کرد.

 او در سال ۱۳۵۶ در تشکیل جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر نقش مؤثری ایفا کرد و در ائتلاف نیرو‌ها و سمت‌دهی به مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی، ‌سهمی بسزا داشت.

سیاست گام به گام

نهضت آزادي در ابتداي سال 1340توسط مهدي بازرگان تاسيس شد اما از همان ابتدا قائل به سلطنت شاه بودند نه حكومت وي.اساسا ساقط كردن و بركناري شاه را قبول نداشتند اما با حكومت وي مشكل داشتند. بعد از تاسيس و مخالفت اين گروه با حكومت شاهنشاهي ايران بعضي از فعالان آن مثل مهدي بازرگان و يدالله سحابي به زندان افتادند و هر كدام به 4 تا 10 سال زندان محكوم شدند.

نهضت آزادي در ماجراي 15خرداد 42 از جمله گروه هاي سياسي بود كه از رهبري سياسي امام خميني (ره)حمايت مي كردند.بعداز اين تاريخ و با توجه به سركوب شديد ساواك در دهه 50 فعاليت نهضت آزادي در داخل تقريبا متوفق شد اما شاخه خارجي آن در اروپا و آمريكا كه توسط علي شريعتي راه اندازي شده بود شروع به كار كرد.

در خصوص شعار «شاه سلطنت كند نه حكومت» اساسي ترين چهار چوب فعاليت سياسي نهضت آزادي و جبهه ملي بود اين شعار نه به عنوان يك تاكتيك بلكه در واقع به منزله استراتژي محسوب مي شد.به عبارت ديگر چون هدف آنها ، استقرار آزادي و دموكراسي بود آن را در سايه هر نظامي صرف نظر از ماهيت آن مي پذيرفتند، لذا اعضاي نهضت آزادي در واقع نه به حكومت اسلامي معتقد بودند و نه هدفشان سرنگوني سلطنت بود بلكه براي آنان استقرار دموكراسي در سايه شاه و آمريكا غايت مطلوب به شمار مي رفت.

مهندس بازرگان ، نخست وزیر ایران

 در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ قبل از پیروزی انقلاب از سوی امام خمینی  به عنوان نخست‌وزیر برگزیده شد، اعتصابات صنعت نفت را سامان بخشید و دولت موقت انقلاب را تشکیل داد و به مدت ۹ ماه، سکان دولت را در دست گرفت.

درباره‌‌ علت‌ و چرایی‌ این‌ انتخاب‌ باید گفت‌ که‌ آن‌ مقطع‌ خیلی‌ حساس‌ و مهم‌ بود و اگرچه‌ امام خمینی نسبت‌ به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ و شکست‌ طاغوت‌ اطمینان‌ خاطر داشت‌ ولی‌ برخی‌ نه‌ تنها چنین‌ اطمینانی‌ نداشتند، بلکه‌ شکست‌ و به‌ نتیجه‌ نرسیدن‌ انقلاب‌ و مبارزه‌ را محتمل‌ می‌دانستند و می‌گفتند: هنوز همه‌‌ قدرت‌ نظامی‌ و مادی‌ در اختیار رژیم‌ است‌ و هر کاری‌ از دست‌شان‌ برمی‌آید؛ مثلاً می‌توانند با بمباران‌ محل‌ تجمع‌ رهبران‌ و سران‌ انقلاب‌، کار را یکسره‌ کنند.

از این‌ رو این‌ آقایان‌ معتقد بودند که‌ باید با دولت‌ بختیار مماشات‌ کرد و از هر اقدامی‌ که‌ وی‌ را برآشفته‌ و احیاناً به‌ اقدامات‌ خشونت‌آمیز وادار می‌کند، خودداری‌ نمود. درخصوص‌ تعیین‌ نخست‌وزیر هم‌ می‌گفتند که‌ باید فردی‌ میانه‌رو و تا حدی‌ مورد قبول‌ دستگاه‌ تعیین‌ شود تا کار به‌ جاهای‌ باریک‌ و قهرآمیز کشیده‌ نشود. امام هم‌ با این که‌ شخصاً با انتخاب‌ مهندس‌ بازرگان‌ مخالف‌ بود و می‌توانست‌ شخصیت‌های‌ انقلابی‌، شایسته‌ و توانمندی‌ همچون‌ شهید بهشتی‌ را به‌ این‌ سمت‌ بگمارد، ولی‌ مصلحت‌اندیشی‌ اعضای‌ شورای‌ انقلاب‌ و برخی‌ از اطرافیان‌ بخصوص‌ آیت الله‌ منتظری‌ را که‌ ارتباط‌ نزدیک‌ و تنگاتنگی‌ با بازرگان‌ داشت‌، پذیرفت‌ و مهندس‌ بازرگان‌ را به‌ نخست‌وزیری‌ منصوب‌ نمود.

به‌ هر حال‌، در آن‌ مقطع‌ تقریباً همگان‌ این‌ انتخاب‌ را به‌ مصلحت‌ می‌دیدند. بختیار هم‌ با بازرگان‌ و کابینه‌اش‌ مشکل‌ چندانی‌ نداشت‌ و خیلی‌ زود کوتاه‌ آمد. شاید سازشی‌ هم‌ پشت‌ پرده‌ صورت‌ گرفته‌ بود که‌ بختیار مثلاً در برابر حفظ‌ جانش‌ با دولت‌ جدید راه‌ بیاید و مشکل‌ساز نشود که‌ فرار بختیار از مرز بازرگان‌ در حالی‌ که‌ در دسترس‌ مقامات‌ بود، این‌ فرضیه‌ را تأیید می‌کند. نشانه‌ و مؤید دیگر این‌ سازش‌ حضور برخی‌ از عناصر شناخته‌شده‌‌ رژیم‌ مثل‌ تجلی‌ در دولت‌ موقت‌ بود.(2)

جمهوری دموکراتیک اسلامی

مبارزه با اسلاميت نظام در ماههای آغازین پیروزی انقلاب با سمبل هايي مثل مخالفت با «حجاب زنان» همراه بود. در اين مبارزه از عناصر راست ملي گرا تا گروهك چپ گراي چريك هاي فدايي خلق كه در اطلاعيه اي حجاب شرعي را «محبوس كردن زنان با بندهاي پوسيده و در چارچوب افكار قرون وسطايي» ناميده بودند، شركت داشتند. بي اعتقادي دولت موقت به همراهي با اسلام خواهي امام و مردم نيز به نوبه خود مهيا كننده عرصه براي جولان دادن عناصر لائيك بود. به همين سبب امام خميني در بدو ورود به قم در كنار تأكيد بر حمايت از دولت بازرگان، همين دولت را «ضعيف النفس» خطاب كردند.(3)

در آن روزها بازرگان پيشنهاد كرده بود كه عنوان «جمهوري دموكراتيك اسلامي» بر نظام آينده نهاده شود. ولي امام از اولين روز حضور در قم تا زمان انجام همه پرسي، بارها بر خواسته ملت يعني «جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد» تاكيد كردند. شايد كمتر كسي از عامه مردم در روز ورود امام به قم اطلاع داشت كه مهم ترين مخاطب اين كلام امام بازرگان است :«آن ها كه مي خواهند كلمه دموكراتيك را بر اين عبارت (جمهوري اسلامي) اضافه كنند، آن ها غرب زدگاني هستند كه نمي فهمند چه مي گويند

برخي از موضع گيري هاي امام در آن ايام، از نگراني ايشان نسبت به رويه هاي دولت موقت حكايت دارد، روز 15 اسفند 1357 امام به صراحت از صورت طاغوتي وزارتخانه ها (بي حجابي و تجملات) انتقاد كردند و گفتند: «اين ها همه مسلمانند همه متعهدند. لكن ضعيف النفس اند... ضعيفيد آقا و تا ضعيفيد زير بار اقويا هستيد. آن وقتي كه نفس شما قوي شد و اعتنا نكرديد به اين زخارف، آن وقت است كه از شما حساب مي برند.»(4)

امام در اين سخنراني همچنين روش قدم به قدم دولت بازرگان را يادآور همان روش قدم به قدم در دوران نهضت دانستند.

حفظ چنين دولتي در عين حفظ انقلاب كار را براي امام بسيار دشوار ساخته بود؛ با اين حال آرايش جريان هاي سياسي مخالف به رغم برخورداري از رسانه هاي متعدد، در مقابل يك عتاب امام به هم مي ريخت. در آخرين روزهاي قبل از برگزاري رفراندوم گروه هايي مثل منافقين (موسوم به مجاهدين خلق) جبهه ملي، حزب توده و حزب خلق مسلمان براي اينكه از چشم مردم نيفتند، چاره اي جز دعوت مردم به دادن رأي «آري» به جمهوري اسلامي نيافتند. تنها چريك هاي فدايي خلق و گروه هاي ديگر تجزيه طلب در كنار متين دفتري و جبهه پرسروصدايش رفراندوم را تحريم كردند. روز 12 فروردين محك جديدي براي ميزان مقبوليت مخالفان نظام بود. گرچه هوشمندي مقطعي برخي از آن ها در آخرين روزها مانع از رسوايي شان در رفراندومي شد كه 2/98 درصد مردم در آن به جمهوري اسلامي رأي «آري» دادند، اما حتي اين پيام آشكار ملت نيز نتوانست جريان هاي سياسي مخالف را بر سر عقل بياورد و از مهلكه سقوط سياسي نجات بخشد.(5)

دولت موقت: اعتدال گرا يا ناتوان؟

مهندس مهدي بازرگان علاوه بر مباني، در روش ها نيز راهي جز آنچه كه منطق يك دولت انقلابي و طراز «مكتب اسلام ناب» اقتضا مي كرد ، در پيش گرفت. «اعتدال گرايي» منتسب به بازرگان بيش از آن كه ناشي از تفاوت منطق او با خط امام باشد، به ناتواني هايش بازمي گشت؛ چنان كه آن مرحوم سه روز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در اجتماع دانشگاه تهران گفته بود:«انتظار عمل كردن مثل رهبر و مرجع عالي قدري كه بنده را مأمور و مفتخر به اين خدمت كرده اند و با عزم راسخ ايماني و قدرت، سر به زير انداخته و بولدوزروار حركت مي كند و صخره ها و ريشه ها و سنگ ها را سر جايش خرد كرده و پيش رفته و مي رود، اين انتظار را از بنده نداشته باشيد. بنده ماشين سواري نازك نارنجي هستم كه بايد روي آسفالت و راه همواره حركت كنم و شما بايد راه را برايمان هموار كنيد.»(6)

اين اعتراف، آن زمان نشانه اي از فروتني مهندس بازرگان تلقي شد. اما واقعيت اين «ناتواني» مشكلاتي را دامنگير نظام نوپا كرد. بازرگان در اولين اقدامات خود در دولت موقت، گروهي از سياستمداران فرتوت را مأمور اداره يك كشور بحران زده كرد؛ سياسيوني كه حتي داراي سابقه كارشكني در مبارزات امام عليه نظام ستم شاهي بودند.

حتي مهندس عزت الله سحابي به «بدبيني بازرگان به جوان ها» اذعان دارد.(7) البته نخست وزير دولت موقت به تدريج متقاعد شد كه افراد جوان تري از طيف همفكرانش را بايد به كار گيرد، اما بازرگان هيچ گاه نياز نظام تازه تاسيس به جوانان پرشور، انگيزه مند و انقلابي را درك نكرد. زماني كه جهاد سازندگي در نخست وزيري، تأسيس شد، بازرگان به بوروكرات هاي اين دستگاه پوسيده و ناكارآمد دل بسته بود. بدتر از آن، حتي نماينده امام مجبور بود، جوانان جهادگر و در حقيقت هسته اوليه شكل گيري اين نهاد را از ديد نخست وزير انقلاب پنهان كند! 4 با اين حال، نيروهاي انقلاب نمي توانستند دست روي دست بگذارند و البته در برابر آن ها، نخست وزير دولت موقت با مضاميني مثل «دولت در دولت، چاقوي بي تيغه و...» از جوانان انقلابي گلايه مي كرد!

 بازرگان حتي وظايف شوراي انقلاب را براي بررسي و تأييد صلاحيت وزراي مورد نظر خود برنمي تافت و حتي آنان را تهديد به «استعفا» مي كرد. خاطرات رهبر معظم انقلاب، به عنوان يكي از اعضاي شوراي انقلاب از آن روزها نشان دهنده اين واقعيت است. حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به تاكيد اكثريت اعضاي شوراي انقلاب مبني بر لزوم برخورداري وزرا از ويژگي هاي انقلابي و اعتقاد عميق به اسلام، يادآور مي شوند: «ما مي گفتيم مثلا فلان وزير را قبول نداريم و مواجه مي شديم با يك پاسخ كه پيوسته با آن روبه رو بوديم و آن اين بود كه رئيس دولت موقت به ما مي گفت اگر اين ها را قبول نكنيد من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببينيد وضعيت ما در مقابل تهديد استعفا از طرف رئيس دولت موقت آن هم بيست روز بعد از تشكيل دولت، چگونه است... ما بر سر معاونين آقاي بازرگان چند بار در شوراي انقلاب كارمان با ايشان به مشاجره كشيد.»(8)

مهندس مهدي بازرگان حتي نسبت به دستورات صريح امام خميني(ره) در برخي از اين موارد بي اعتنا بود. در نامه اي كه شهيد بهشتي در 22 اسفندماه 1359 به امام نوشت؛ مي خوانيم: خود شما به ياد داريد كه اين ها در مورد اميرانتظام و آقاي فربد (دومين رئيس ستاد ارتش) و تاكيد جناب عالي بركنار گذاردن آن ها چگونه عمل كردند.(9)

مدیریت ناهماهنگ

بازرگان در طول دوران نخست وزیری همواره از مدریت ناهماهنگ در کشور گلایه داشت . سوال اینجا است که آیا نظام باید با دولت موقت هماهنگ میشد و یا بر عکس؟ شورای انقلاب بیشترین همراهی را با دولت موقت برای رسیدن به اهداف پیش بینی شده داشت . تعیین وزیران دولت در این راستا باید ارزیابی شود .

موافقت اعضاي شوراي انقلاب با عضويت برخي از وزراي بازرگان در دولت، به دليل پذيرش صلاحيت آن ها نبود. سيدهادي خسروشاهي با اشاره به نوع رفتار ناصر ميناچي (وزير اطلاعات و جهانگردي يا ارشاد ملي دولت موقت) با شهيد مطهري در انتهاي دهه 1340 و ابتداي دهه 1350 كه به جدا شدن شهيد مطهري از اين موسسه فرهنگي انجاميد، مي گويد:پس از پيروزي انقلاب و تشكيل دولت موقت به رياست مرحوم مهندس بازرگان و شركت آقاي ميناچي در كابينه دولت موقت، من يك بار بيشتر مرحوم شهيد مطهري را به علت مشاغل و گرفتاري هايي كه ايشان داشتند، ملاقات نكردم. در اين ملاقات از ايشان پرسيدم چرا به رغم شناختي كه از آقاي ميناچي داشتند، با انتخاب او براي وزارت در شوراي مربوطه مخالفت نكردند؟ شهيد مطهري در پاسخ گفتند: البته من قلبا با انتخاب نامبرده موافق نبودم، ولي در شوراي مربوطه، مخالفت خود را ابراز نكردم، چون در ذهنم اين شبهه ايجاد شد كه شايد مخالفت من براي رضاي خدا نباشد و ريشه در رنجش من از نامبرده در مورد مسئله حسينيه ارشاد و برخورد زشت و ناگوار وي با من داشته باشد و يا حداقل براي مردم و دوستان چنين سوء تفاهمي پيش بيايد، لذا سكوت كردم. البته مخالفت مرحوم آقاي طالقاني با انتخاب نامبرده براي وزارت و مشكوك دانستن وي از لحاظ سياسي و ارتباط احتمالي با بعضي از محافل رژيم سابق، شايد براي روشن شدن دوستان، اتمام حجتي بود و تكليفي براي من باقي نمي ماند، اين بود كه سكوت كردم، ولي چون در نهايت، اكثريت دوستان شورا با انتخاب وي موافقت كردند، ما هم مخالفتي نكرديم تا خداي نكرده در آغاز كار، اختلافي بين ما و دوستان و كابينه موقت پيش نيايد وگرنه موضع من نسبت به نامبرده، با توجه به عملكرد غيرمشروع وي در اداره حسينيه ارشاد، بر همه روشن بود و من نخواستم آن موضع گيري را در اين امر دخالت بدهم، چون هدف بالاتر از اين حرف هاست(10)

البته در انتخاب افراد يك اختلاف نظر اساسي بين مهندس بازرگان و بزرگان شوراي انقلاب وجود داشت. بازرگان در شرح اين اختلافات مي گويد كه برخلاف نظر شهيد بهشتي كه بر «حسن شهرت و شايستگي اخلاقي و اجتماعي و پذيرش شخصي و اداري» وزراء تاكيد داشته، وي بيشتر به «سابقه و آشنايي و صلاحيت اداري و فني» اهميت مي داده است.(11)

نتيجه سليقه و روش نخست وزير دولت موقت، به وجود آمدن يك دستگاه اجرايي ناكارآمد و نامتناسب با مطالبات انباشته مردم انقلابي بود. اين ناكارآمدي در كنار توقع آفريني هاي جاه طلبانه و توطئه گرايانه گروه هاي چپ و راست وضع دشواري را پديد آورد، چنانكه گاه امام را به رغم حمايت از دولت نوپا، به بيانات عتاب آلودي نيز مجبور مي كرد. از اولين روزهاي تشكيل دولت موقت تا پايان عمر كوتاه آن، بارها امام از ادامه «وضعيت طاغوتي در اداره ها» و حتي حفظ سربرگ هاي حاوي نماد رژيم شاهنشاهي شكايت داشتند. در اين شرايط، نيروهاي انقلاب با مشاهده خسارت هاي ناشي از رويه هاي زيانبار مجبور به دخالت در امور اجرايي بودند. به عنوان مثال، كميته هاي انقلاب اسلامي اولين پناهگاه مردم براي رسيدگي به نارسايي هاي اجرايي و مفاسد اداري بود. پيگيري كميته ها براي رفع مشكل، به جاي آنكه دولت موقت را به تلاش بيشتر وادارد، آن را به مقابله با نهادهاي انقلابي مي كشاند.

مهندس بازرگان و يارانش با تمسك به برخي از نابساماني ها و انحراف هايي كه در برخي از كميته ها وجود داشت، دوماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي خواستار انحلال كميته ها و سپردن كار به شهرباني و ژاندارمري شدند و اين در حالي بود كه دستگاه انتظامي به جا مانده از رژيم گذشته، وارث سال ها بدنامي و فساد و به طور طبيعي فاقد مقبوليت اجتماعي و نيز انگيزه و كارآمدي دروني براي بردوش كشيدن بار سنگين انقلاب به شمار مي رفت. در چهارگوشه كشور ناامني هاي تجزيه طلبانه اوج گرفته بود و گروه هاي سياسي مخالف راه امام و مردم، با غارت مراكز نظامي به جنگ مسلحانه براي براندازي نظام فكر مي كردند.

احمد صدر حاج سيدجوادي وزير كشور كه پيشنهاد انحلال كميته ها را مطرح مي كرد، در وزارتخانه خود، گروهي از اعضاي گروهك هاي مسلح مثل منافقين (موسوم به مجاهدين خلق) را گرد آورد. او يك عنصر حزب توده به نام ابراهيم يونسي را كه سابقه عضويت در شاخه نظامي حزب توده داشت، را استاندار كردستان كرد. اين امر امكان دستيابي گروهك هايي مثل حزب دموكرات كومله و... را به اسلحه و ديگر امكانات دولتي مهيا مي ساخت.(12)

خواسته دولت مهندس بازرگان براي انحلال كميته هاي انقلاب اسلامي به عنوان مهم ترين نهاد مردمي برخاسته از مساجد و حافظ انقلاب، در حالي مطرح مي شد كه همان هنگام در تبليغات گروه هاي سياسي مخالف برحذف روحانيت از صحنه سياسي تاكيد دائم مي شد تا جهت گيري «اسلام محور» نظام جديد را تضعيف كنند.(13)

تلاش برای انحلال مجلس خبرگان

نهضت آزادي و دولت موقت در قبال امام خمینی برعدم صلاحيت حقوقدانان غربزده براي حضور در مجلس خبرگان قانون اساسي و لزوم ورود اسلام شناسان به اين امر، سكوت اختيار كرد.

 اما زماني كه مجلس خبرگان در يك برخورد فعال و خارج از چارچوب پيش نويس قانون اساسي، اصل ولايت فقيه را به تصويب رساند، مخالفت ها آغاز شد. براي مثال، امير انتظام، عضو فعال نهضت آزادي و سخنگوي قبلي دولت موقت در مقام سفير ايران در كشورهاي اسكانديناوي به سوي مراد خود، بازرگان در تهران شتافت و ايده انحلال مجلس خبرگان يا استعفاي دولت موقت را در اعتراض به اين مصوبه مجلس خبرگان به او پيشنهاد كرد. (14)او از بازرگان خواست پيش از مطرح كردن اين پيشنهاد براي امام، آن را در گفت وگو با خبرنگاران علني كند تا امام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد. بازرگان ابتدا اين پيشنهاد را پذيرفت، اما پس از تشكيل جلسه دولت موقت، از طرح علني آن منصرف شد.

به گفته شهيد فضل الله محلاتي، بازرگان در گفت وگوي خصوصي با وي و آیت الله منتظري (امام جمعه وقت تهران) در زيرجايگاه نماز جمعه از اينكه خبرگان از چارچوب «پيش نويس قانون اساسي» - كه اصل ولايت فقيه در آن گنجانده نشده بود- پيروي نكرده اند، به شدت عصباني بوده . (15)

اعتراض سران نهضت آزادي به رأي نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي البته راه به جايي نبرد و اصل تاريخ ساز «ولايت فقيه» به قانون اساسي راه يافت، اما اين ماجرا، تابلويي هميشگي از بي اعتنايي نهضت آزادي و رهبر آن را به اصول ضروري اسلام و ضروريات مردم سالاري ترسيم كرد. حسرت خوردن از عدم استمرار حيات چنين حزبي، آن هم از سوي كساني كه دو دهه بعد پرچم «اصلاح طلبي» را بلند كرده بودند، يكي از طنزهاي ماندگار تاريخ سياسي معاصر است.(16)

اعتراض ها به دیدار بازرگان با برژینسکی

به دنبال اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دولت موقت استعفا داد .

پیش از این استعفا دیدار بازرگان با برژینسکی جنجال برانگیز شده و انتقادات شدیدی را متوجه وی و دولت موقت کرده بود .

دولت آمریکا می گوید این بازرگان بود که تقاضای دیدار کرده بود ولی دولت موقت نظر دیگری دارد .

روزنامه اطلاعات در شماره روز 12آبان 1358در گزارشی از این دیدار می نویسد :«هیئت سیاسی ایران به ریاست مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر که صبح چهارشنبه گذشته برای شرکت در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر به آن کشور سفر کرده بود ملاقاتها و گفت و گوهایی در حاشیه این مراسم با شخصیت ها و هیئت های نمایندگی دیگر کشورها انجام داد و پیام امام خمینی به مناسبت سالگرد انقلاب الجزایر قرائت شد . ملاقات بازرگان با رئیس جمهور الجزایر ، برژینسکی مشاور امنیتی کارتر ، حافظ اسد رئیس جمهور مصر و مصاحبه دکتر ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه در این سفر از جمله رویدادهایی است که می توان به آنها اشاره کرد . بر اساس گزارش های رسیده مهندس بازرگان یک ملاقات بدون حضور خبرنگاران و عکاسان با برژینسکی مشاور ریاست جمهور آمریکا در امور امنیتی انجام داد که به مدت یک ساعت و نیم طول کشید . مهندس بازرکان در پایان این دیدار در یک گفت و گوی خبری کوتاه اعلام کرد مذاکره با برژینسکی صریح و روشن بوده و ما اعلام کردیم که آمریکا باید روش خود درباره ایران را نسبت به دوران شاه سابق تغییر دهد . وی ادامه داد : ترتیب این ملاقات دو روز قبل از عزیمت من به الجزایر داده شده بود کاردار سفارت آمریکا در تهران به من اطلاع داد برژینسکی مایل است هنگام اقامت من در الجزایر ملاقات و مذاکراتی انجام دهد.نخست وزیر این مذاکرات را صادقانه توصیف کرد و گفت : موضوع قراردادهای گذشته ایران با آمریکا و نیز چگونگی مناسبات و روابط دو کشور مطرح شده است .»(17)

برژینسکی در مقاله ای با عنوان «چگونه ایران را از دست دادیم ؟» جریان این دیدار را با تفاوت روشنی از جمله این که بازرگان از وی تقاضای دیدار کرد چنین روایت می کند : «يك هفته پس از ورود شاه به آمريكا، روز اول نوامبر، من در رأس هياتى از طرف دولت آمريكا براى شركت در جنش‏هاى بيست و پنجمين سالگرد انقلاب الجزاير به آن كشور رفتم. در جريان اين سفر بود كه مهدى بازرگان نخست وزير ايران از من تقاضا كرد كه ديدارى با هم داشته باشيم. من اين تقاضا را پذيرفتم و بعد از ظهر همان روز در اتاق هتل بازرگان با وى ملاقات كردم...ملاقات ما در محیط دوستانه ای پایان یافت و رفتار مخاطبین ایرانی من خیلی بیش از انتظار صمیمانه بود . من جریان این دیدار را بی درنگ به رئیس جمهوری و ونس وزیر امور خارجه گزارش دادم » ابراهیم یزدی وزیر خارجه بازرگان در مورد اظهارات برژینسکی می گوید من و مهندس بازرگان بعد از انتشار کتاب برژینسکی در نامه ای خطاب به ناشر کتاب به این ادعا که ما درخواست دیدار با برژینسکی را داشتیم اعتراض کردیم . وی همچنین می گوید : اگر ما درخواست دیدار داشتیم چرا ملاقات در محل اقامت بازرگان صورت گرفت ؟ با این حال قرائت طرفین این مذاکره صمیمی ، ساده و روشن و در عین حال طولانی متفاوت است . رابرت گیتس وزیر دفاع سابق آمریکا که در آن زمان 5سالی می شد که از سازمان سیا به شورای امنیت ملی نقل مکان کرده بود نیز در این جلسه حضور داشت . وی نیز طی سخنانی که در دانشگاه ملی امور دفاعی آمریکا ایراد شد اعلام کرد این بازرگان و دولت ایران بود که از ما درخواست کردند به آنان وقت ملاقات دهیم

دیدار بازرگان با برژینسکی واکنش های گسترده ای را در سطح کشور به همراه داشت

به عنوان نمونه حزب جمهوری اسلامی به دنبال انتشار خبر دیدار های بازرگان در الجزایر با انتشار بیانیه ای از دولت توضیح خواست .

حزب جمهوری اسلامی در این بیانیه پرسیده بود :  در زمانی که امام و امت شدیدا سیاست‌های تجاوزکارانه آمریکا را محکوم می‌کنند آیا ملاقات با برژینسکی می‌تواند با حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران هماهنگ باشد؟

در بخش دیگری از این بیانیه تاکید شده بود : ما لازم می‌دانیم که گزارش این ملاقات کامل و تمام در اختیار امام خمینی و شورای انقلاب گذاشته شود و ملت نیز کاملا در جریان امور قرار بگیرد تا از سوءتفاهمات احتمالی جلوگیری شود و این امر مورد بهره‌برداری سوء قرار نگیرد؟(18)

حوزه علمیه قم نیز با انتشار اطلاعیه ای از ملافات مهندس بازرگان با برژینسکی در الجزایر انتقاد کرد . (19)

آیت الله خلخالی نیز در اعتراضی به دیدار نخست وزیر با معاون رئیس جمهور آمریکا تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان را واکنشی به این دیدار دانست .

وی گفت : کسانی که تا به امروز به خون پاسداران و ارتشیان غیور ما خندیده اند و کسانیکه از یک جرثومه خیانت و دزد ، محمد رضای خائن که ملت ایران او را به اعدام محکوم کرده پذیرایی می کنند و کیسنجر و نیکسون با خانم های خود به دیدن او می روند و درصدد توطئه علیه جمهوری نوپای اسلامی می باشند مانند جرالدفورد نقشه برگشت شاه را در سر می پرورانند نباید ما به خود اجازه ملاقات با سران آنها را بدهیم . (20)

سرانجام ؛ استعفا !

به دنبال این اعتراضات و نیز اشغال لانه جاسوسی بود که مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر روز 14آبان 58 استعفای خود را تقدیم امام کرد.

در بخشی از متن استعفای مهندس بازرگان که امروز در قم تقدیم امام شد آمده بود :  دخالت‌ها، مزاحمت‌ها، مخالفت‌ها و اختلاف نظر‌ها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته است .

بازرگان ادامه داده بود :  در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی‌باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می‌دارد تا به نحوی که مقتضی می‌دانند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آن‌ها هماهنگی وجود داشته باشد مامور تشکیل دولت فرمایند.(21)

امام خمینی نیز بلافاصله پس از این استعفا در فرمانی خطاب به شورای انقلاب وظایف نخست وزیر را به شورای انقلاب محول کردند .

امام خمینی در این فرمان از شورای انقلاب خواستند بدون فوت وقت در  تهيه مقدمات همهپرسي قانون اساسي ، انتخابات مجلس شوراي ملي و تعيين رئيس جمهور تلاش کند . (22)

آخرین نطق بازرگان

عصر 16 آبان دو روز پس از استعفا مهندس بازرگان در آخرین پیام خود مسائل مهم مملکتی را تحلیل کرد. سخنان بازرگان در این نطق طرز تفکر وی و نیز مسیر دولت موقت را به خوبی عیان می سازد .

بازرگان در این پیام تاکید کرد : اگر بار گران بودیم رفتیم ، حوالت با خدا کردیم و رفتیم .

نخست وزیر سابق گفت : امام در فرمان نخست وزیری به ما ماموریت داد تا مقدمات انتقال از رژیم طاغوت به حالت کمال مطلوب نهایی جمهوری کامل اسلامی را فراهم آوریم و خود ما هم یک چیز به آن اضافه کردیم و آن تدارک و تهیه انقلاب نهایی و مطلوب بود ، با تاسیس پست وزیر مشاور در طرح های انقلاب این ماموریت را به خودمان دادیم که با استفاده از نظریات مردم و متخصصین و مطلعین با فرصت و فراغت و با مطالعه صحیح و کامل در امور اقتصادی ، آموزش و فرهنگ ، امور اجتماعی ، امور سیاسی ، نظامی ، اداری و غیره در این مدت دوران انتقال ، مطالعات لازم بشود که طرح های مفید برای دولت آینده عرضه گردد تا اگر خواستند استفاده کنند و یا تکمیل نمایند .

انتظاری که مردم از ما داشتند و نشد

بازرگان گفت : مردم از ما انتظار داشتند همه مشکلاتی که در طول 2500سال نظام طاغوتی ایجاد شده بود به طرفه العینی برطرف کنیم .

وی ادامه داد : بین سازندگی و انتقام تضاد وجود دارد ، وقتی بخواهند که حساب های گذشته تسویه بشود و انتقام گیری بشودو آن حالت انقلابی پاکسازی صورت بگیرد این دو عمل با هم جور نمی آیند .

من همیشه گام به گام حرکت کردم / راهی جز این بلد نبودم

بازرگان در توضیح ناکامی های دولت موقت گفت: در هر حال متاسفانه ما نه بال داشتیم که پرواز کنیم ، نه پیغمبر خدا بودیم که معراج کنیم و نه طی الارض بلد بودیم ...در تمام مراحل زندگی چه در دوران تحصیل ایران ، چه دوران تحصیل خارج ، چه دوران خدمات اداری ، چه دوران مبارزه و هرجا که بودیم ما گام به گام و سنگر به سنگر جلو رفتیم و غیر از این راهی و وسیله ای بلد نبودم ، حالا خیلی متاسفم و عذر میخواهم چون بشر بودم و راهی جز این بلد نبودم !

ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم /تعدد مراکز تصمیم گیری مشکل اصلی

نخست وزیر سابق همچنین با اشاره به مخالفت ها و مزاحمت های دشمنان از چپ ها تا دشمنان خارجی گفت : ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم و البته عامیانه می گویم کی شد که بی سرخر زندگی کنیم !

بازرکان تعدد مراکز تصمیم گیری را مشکل دیگری دانست که در نه ماه گذشته دولت موقت با آن دست به گریبان بوده است .

مشکل قانون اساسی و حاکمیت طبقاتی !

وی در ادامه ضمن انتقاد از قانون اساسی تدوین شده در مجلس خبرگان قانون اساسی گفت : بیم آن می رود که این قانون اساسی به چند قطبی شدن کشور بینجامد و کسی در این کشور تکلیف خود را نداند ، ما با این نگرانی بزرگ خداحافظی می کنیم که مملکت بعد از تصویب قانون اساسی باز هم دچار هرج و مرج و بی تکلیفی باشد و حاکمیت طبقاتی ولو طبقه روحانی در کشور حکمفرما شود .

استعفا به خاطر تسخیر سفارت آمریکا نبود / در اعتراض به آمریکا پیش قدم بودیم

بازرگان در ادامه این که استعفای دولت موقت به مسائل بعد از تسخیر سفارت آمریکا مربوط است اشاره کرده و آن را شدیدا تکذیب کرد و گفت : از مدتها قبل تصمیم به استعفا داشتیم .

وی گفت : در اعتراض به عمل آمریکا در پذیرش شاه سابق دولت پیش قدم بود .

تا به حال با صدها وزیر و سفیر دیدار داشتیم / نیازی نبود اطلاع بدهیم

بازرگان در پاسخ به این سوال که چرا دیدار با برژینسکی به اطلاع امام نرسیده بود گفت : ما در این مدت با صدها وزیر و سفیر دیدار داشتیم و هیچ کدام از این دیدار ها را نیز به اطلاع شورای انقلاب و یا امام نرساندیم ، نخست وزیری که برای دیدار با یک وزیر باید اجازه بگیرد به درد لای جرز دیوار میخورد ، مگر من هویدا هستم یا امام خمینی محمد رضا شاه که بخواهم برای آب خوردن هم از ایشان اجازه بگیرم...امام هم هیچوقت چنین توقعی از ما نداشتند .

عیبی ندارد به ما غرب زده بگویند !

نخست وزیر مستعفی ادامه داد : ضرب المثلی است در فرانسه ، البته ذائقه و مشرب فرانسوی است و بعد هم به پاس اینکه 7سال من در آنجا تحصیل کرده ام و خودم را به فرمایش امام علی مدیون آنها می دانم ولو اینکه می گویند غرب زده است ، مثلی است که می گوید زیبا ترین زن جهان بیش از آنچه دارد نمی تواند هدیه کند ، همکاران ما هم هر آنچه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند . (23)

نماینده مجلس

 او بعد از کناره‌گیری از پست اجرایی، در اولین انتخابات مجلس نامزد نمایندگی شد و به نمایندگی از مردم تهران در قالب فراکسیون اقلیت به مجلس راه یافت.

دوره اول مجلس شوراي اسلامي كه در تاريخ هفتم خرداد سال 1359 شمسي اولين جلسه خود را تشكيل داد، با حوادث ناگوار و دلخراشي همراه بود كه مجلس اولي ها را با مشكلات فراواني مواجه كرد. رياست موقت مجلس اول شوراي اسلامي ابتدا بر عهده يدالله سحابي، با نايب اولي مهدي بازرگان بود ولي در ادامه و پس از تصویب اعتبارنامه‌ها، انتخاب هیئت رئیسه دایم صورت گرفت و اکبر هاشمی رفسنجانی عهده دار ریاست مجلس، و سید اکبر پرورش، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، حبیب الله عسگراولادی، محمد یزدی و سید محمد خامنه‌ای به عنوان نواب هيات رئيسه برگزيده شدند.

از جمله مشکلات مجلس اوّل شوراي اسلامي كه در تاريخ هفتم خرداد ماه 1363 پايان يافت، ناامنی کشور به واسطهٔ انقلاب و جنگ ایران و عراق بود.

شايد علاوه بر ترور شخصيت هاي نظام، مهمترين حادثه اي كه در آن روزها در دهه شصت اتفاق افتاده بود، تظاهرات 5 مهر 1360 بود، كه اعضاي سازمان مجاهدين خلق كه اينك شمشير را از رو بسته و به مقابله مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي روي آورده بودند، به خيابانهاي تهران ريخته و براي اولين بار پس از انقلاب اسلامي شعارهايي اهانت آميز عليه امام خمینی سر دادند.

روز چهارشنبه 15 مهرماه سال 1360، مهدي بازرگان كه پس از استعفا از مقام نخست وزيري، اينك به عنوان نماينده مجلس شوراي اسلامي فعاليت مي كرد، در نطق پيش از دستوري كه به مناسب مرگ "سادات" ديكتاتور مصري، قرائت مي كرد، به مساله اعضاي سازمان منافقين و عملكرد آنها پرداخت.

در شرایطی كه منافقین دچار بحران روانی و شكست بزرگ اجتماعی و تبلیغی شده بود و عملاً در بن بست گرفتار آمده بود، موضع گیری نا به هنگام و غیر منتظره مهدی بازرگان در مورد سازمان كه موجب برانگیختن واكنش ها و بازتاب های سیاسی و تبلیغی شد، بسیار عجیب و سؤال برانگیز بود.

در حالی كه فضای اجتماعی بعد از 30 خرداد و به ویژه در پی شهادت مظلومانه شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، به شدت علیه بازرگان و نهضت آزادی بود و افكار عمومی آنان را به نوعی شركای سیاسی و سهیم در جرایم سازمان می شناختند، تا آنجا كه در مراسم تشییع شهدای هشتم شهریور و سایر اجتماعات مذهبی سیاسی مانند نمازهای جمعه، شعارهایی علیه رهبران نهضت آزادی سر داده می شد، انتظار می رفت كه حداقل از سوی شخص بازرگان، سخن یا اقدام تحریك آمیز جدیدی بروز نیابد.

در خاطرات رفسنجانی مواردی از اعتراضات مردمی علیه بازرگان و نهضت آزادی و حتی درخواست كمك نهضتی ها از وی برای كاهش و یا جلوگیری از ادامه آن اعتراضات، درج شده است.

از جمله در روز 15 شهریور 60، به نقل از خانواده هاشمی كه در تشییع جنازه شهید قدوسی و شهید وحید دستجردی شركت كرده بودند، آمده است كه : "مردم شعارهایی علیه مهندس بازرگان هم می دادند ."

بازرگان كه در آن روزگار به شدت مورد خشم و غضب ملت قرار گرفته بود در نطق پيش از دستور خود نسبت به اعدام منافقين و كساني كه در روز 5 مهر به صورت مسلحانه به خيابانها ريخته و عليه امام خميني شعار داده بودند، اعتراض كرد، وي در سخنرانی 15 مهر خود، ضمن تمجید از شهدای حوزه علمیه و مسئولان، دستگیر شدگان یا كشته شدگان عضو سازمان را " نونهالانی توصیف كرد كه جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملكت بوده اند،‌ عاشق وار و یا دیوانه وار، فداكار یا گناهكار در طاس لغزنده ای افتاده اند." وی ضمن رد اتهام این كه محاربان عليه نظام آمريكايي اند، اعضا و هواداران سازمان را "‌جوانان جانباز" خواند كه نمی توان آنها را "مزدور" دانست.

در حالی كه كمتر از نیمی از سخنرانی بازرگان از روی متن مكتوب در مجلس خوانده شد، به دلیل اعتراض بسیاری از نمایندگان و بروز تشنج و قطع جلسه، این نطق ناتمام ماند و نهضت آزادی چندی بعد متن كامل این نطق را در روزنامه كیهان و مستقلاً در قالب یك اطلاعیه منتشر ساخت.

هاشمي رفسنجاني در همين رابطه در خاطرات آن روزهاي خود اينگونه آورده است كه«جلسه علنی داشتیم، مهندس مهدی بازرگان اولین سخنران قبل از دستور بود. در قسمتی از اظهاراتش ضمن اظهار تأسف از شهید شدن پاسداران و شخصیت ها به دست تروریست ها، از اعدام ها و سخت گیری های دادگاه های انقلاب هم انتقاد داشت و آمریكایی بودن تروریست ها را مردود دانست. اظهارات ایشان مورد اعتراض شدید جمعی از نمایندگان قرار گرفت، مجلس را متشنج و ترك كردند و به ایشان اعتراض نمودند...كسی از ایشان دفاع نكرد، دوستانش هم وحشت كرده بودند، مجلس را به عنوان تنفس تعطیل كردم. جمعیتی از مردم و بازاریان كه جریان مجلس را از رادیو شنیده بودند به عنوان اعتراض به اظهارات آقای بازرگان، مقابل مجلس آمدند و شعارهای تندی علیه ایشان، لیبرال ها، بنی صدر، آمریكا و منافقان می دادند

هاشمي همچنين در رابطه با 16 مهر، يعني يك روز پس از نطق جنجالي بازرگان مي گويد: «جلسه علنی داشتیم ... نگران نطق های تند قبل از دستور علیه نهضت آزادی بودم، كنترل كردم ... به خیر گذشت. مهندس بازرگان در جلسه شركت نكرده بود، احتمال می رفت كه دوستانش هم شركت نكنند، ولی آمده بودند

واکنش تند خاتمی به نطق بازرگان

اما مهمترين و جالب توجه ترين واكنش به نطق بازرگان، سرمقاله هاي روزنامه كيهان در 16، 18 و 19 مهرماه همان سال به قلم سيد محمد خاتمي، از نمايندگان دوره اول مجلس شوراي اسلامي و نماينده امام و سرپرست روزنامه كيهان بود.

اين سرمقاله، كه در سه قسمت در روزهاي مذكور باعنوان "مرگ آقاي سادات و نطق آقاي بازرگان" نگاشته شده بود به مواضع بازرگان در 15 مهرماه در مجلس شوراي اسلامي پرداخته بود.

فعالیت ها در خارج از مجلس

بازرگان در خارج از مجلس نیز از طریق نهضت آزادی ایران فعالیت کرد و پس از انقلاب در پایه‌گذاری «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران»، مشارکت فعال داشت و با درج مقاله در روزنامه «میزان» و سخنرانی در محافل اجتماعی و ارسال نامه‌های سرگشاده به مقامات، ‌ فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را ادامه داد.

سرانجام

سرانجام در آخرین روز دی‌ ماه ۱۳۷۳ هنگامی ‌که مهندس بازرگان، ایران را به قصد معالجه ترک گفته و برای درمان بیماری قلب عازم سوییس بود، در فرودگاه زوریخ وضعیت مزاجی‌اش رو به وخامت گذاشت. وی را به سرعت از فرودگاه به بیمارستان منتقل کردند ولی سودی نبخشید و بازرگان در سن ۸۷ سالگی در زوریخ درگذشت.

پیکر مهدی بازرگان را پس از درگذشت به ایران بازگرداندند و بنا به وصیت‌اش، در مقبره بیات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام‌الله علیها و در کنار پدر و مادر و جمعی از اقوامش به خاک سپرده شد تا به قول خود «احتمال سر خاک آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاک سپردگان بیشتر باشد.»(24)

 پی نوشت

1-    پرونده اي براي ستون پنجم ، کیهان ، 24اردیبهشت 1391، صفحه 12، نهضت آزادي توسط خانه احزاب ايران به دليل مواضع انتقادي تندي كه به ولايت فقيه و اسلام دارند به رسميت شناخته نمي شود. اخيرا هم شعار آنها دفاع از قانون اساسي بدون در نظر گرفتن اصل ولايت مطلقه فقيه بوده است.

2-     نقش منتظری در انتصاب بازرگان‌ به‌ نخست‌وزیری‌ ، رجا نیوز ، 18بهمن 1389، http://www.rajanews.com/detail.asp?id=78463

3-     صحيفه امام، .جلد6، 329

4-     صحيفه امام، ج6، ص .361

5-     آغاز صف آرايي سكولارها مقابل امام و امت ، کیهان ، 18بهمن 1390، http://www.kayhan.ir/901118/8.htm

6-    روزنامه كيهان 20 بهمن 1357؛ به نقل از تاريخ تهاجم فرهنگي غرب و نقش روشنفكران وابسته، مهندس مهدي بازرگان، تهران، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، 1386، صص 240 و .241

7-    رك: ماهنامه ايران فردا، شماره 23، ص 20؛ به نقل از نقش روشنفكران وابسته، مهدي بازرگان، ص .242

8-     رك: مرتضي ميردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري، ج1، تهران، سازمان اسناد انقلاب اسلامي، 1384، ص .191

9-    روزنامه جمهوري اسلامي، 25 اسفند 1359، به نقل از نقش روشنفكران وابسته، مهندس مهدي بازرگان، ص .236 و رک دولت موقت : اعتدال گرا يا ناتوان ، کیهان ، 20بهمن 1390، http://kayhannews.ir/901120/8.htm

10-    گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين سيدهادي خسروشاهي درباره رويكردهاي سياسي استاد مطهري- به انحرافات اعتقادي به شدت حساس بود، رمز عبور2، ص .62

11-     مهدي بازرگان، شوراي انقلاب و دولت موقت، به نقل از نقش روشنفكران وابسته، مهندس مهدي بازرگان، ص .237

12-    نك : ص237 خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي ، ص 122

13-    اي تملك خانه ميزبان ،مديريت نامتناسب با انقلاب ، کیهان ، 23بهمن 1390، http://www.kayhannews.ir/901123/8.htm#other800

14-    هفته نامه نيمروز (چاپ خارج كشور) شماره 344 مورخه 17/9/.1374 به نقل از نيمه پنهان، جلد 5، تهران، دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان، 1383، ص .77 (جلد پنجم نيمه پنهان، اطلاعات مفيدي را درباره سوابق امير انتظام ارائه كرده است).

15-    نك: خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، صص 126 و .127

16-    دولت موقت : اعتدال گرا يا ناتوان ، کیهانن ، 20بهمن 1390، http://kayhannews.ir/901120/8.htm

17-    اطلاعات، 12آبان1358، صفحه 1و12

18-    جمهوری اسلامی ، 13آبان 1358، صفحه2

19-    اطلاعات ، 14آبان 1358، صفحه 2

20-    اطلاعات ، 14آبان 1358، صفحه 11

21-    کیهان ، 15آبان 1358، صفحه 1و2

22-    صحیفه امام ، جلد 10، صفحه 500

23-    اطلاعات ، 17آبان 1358، صفحه 1 و 2

نظريه بازرگان در كتاب انقلاب ايران در دو حركت؟

 

نظريه بازرگان در كتاب انقلاب ايران در دو حركت؟

اداره مشاوره نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

 

 نظريه اصلي پيرامون انقلاب در كتاب (انقلاب ايران در دو حركت مهندس بازرگان) چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دانشجوي محترم ضمن تشكر از تماس شما با اين مركز ، كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» كتابي است كه مهندس مهدي بازرگان ،رهبر اسبق نهضت آزادي و نخست وزير دولت موقت ، آن را در سال 1363 و در هنگامه اي كه به دلايل متعدد اين نهضت از عرصه فعاليت هاي سياسي كشور حذف شده بود به رشته تحرير در آورده و منتشر كرده است و در آن به قول خود او به تحليل مقطع پيش و پس از انقلاب اسلامي از منظر ديناميك و تحرك يا تحول انقلاب پرداخته است . در ظاهر امر به نظر مي رسد به دست آوردن ديدگاه هايي كه آقاي بازرگان در اين كتاب مطرح كرده است نيازمند مطالعه دقيق اين كتاب باشد اما يكي از ويژگي هايي كه اين كتاب دارد اين است كه نويسنده در بخش مقدمه كتاب ، نتيجه گيري نهايي كتاب را در همان ابتدا براي خواننده ذكر مي كند و آنچه براي متن كتاب مي ماند صرفا شواهد نتيجه گيري زودهنگام مي باشد . بنابر اين مطالعه مقدمه كتاب ، ما را به نظريه اي كه نويسنده با نگارش اين كتاب در صدد ارائه آن مي باشد مي رساند . بر اين اساس نويسنده در كتاب «انقلاب ايران در دو حركت» تحولات كلي انقلاب اسلامي ايران را به دو بخش تقسيم مي كند كه بخش نخست آن از تحولات مرتبط با كودتاي 28 مرداد آغاز و تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه مي يابد و بخش دوم آن از پيروزي انقلاب اسلامي تا مقطع نگارش كتاب كه همزمان با سالهاي آغازين جنگ تحميلي است امتداد پيدا مي كند .

مهمترين نظريه اي كه در اين كتاب در پي پذيرش ماهيت مردمي انقلاب اسلامي ايران ، آقاي بازرگان به دنبال اثبات آن مي باشد اين است كه روند حركت انقلاب در مقطع تاريخ كلي انقلاب به اين صورت بوده است كه در ابتدا روند حركت انقلاب به سمت همگرايي نيروها ، وحدت كلمه حول محور رهبري واحد ، ائتلاف و همكاري با يكديگر در راستاي هدف مشترك و ... بوده است . اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي جامعه انقلابي از وحدت و ائتلاف و همكاري به تدريج دور شده و هر نيرويي با بر حق دانستن خود به دنبال تحقق اهداف خود رفته و در مجموع روند حركت انقلاب به سمت وا گرايي نيروها تغيير جهت داده است . آقاي بازرگان در اين كتاب در اين زمينه چنين مي گويد : «تا قبل از پيروزي انقلاب و از ديرزماني كه مي توانيم دامنه اش را به كودتاي 28 مرداد 1332 بكشانيم بيشتر تحريكات و تمايلها و تعهدها ، خصوصا در سال هاي آخر در جهت هم آهنگي ، همكاري و ائتلاف ، با تمركز رهبري و وحدت كلمه سير كرده است . ولي پس از آن و بلافاصله پس از آن ، از زمان تشكيل و خدمات دولت موقت ، عموما شاهد تفرق و تشتت و بلكه تخالف و تخاصم و طرد شده ايم . جامعه انقلابي ما از ائتلاف و اتحاد و از وحدت كلمه به تدريج دور شده هر كس و هر گروه به سي خود رفته ، تنها خود را محق و موظف دانسته و خواسته است ساير افكار و افراد و گروهها را حذف يا ادغام در خود نمايد . شعارها كه درابتدا همه با هم بود تبديل به همه با من شد . ... حركت اول يا حركت رو به وحدت و مركزيت را به اصطلاح رياضي و علم مكانيك حركت رو به مركز (سانتريپ centripete) مي گوييم و حركت دوم را كه فرار از وحدت است حركت گريز از مركز (سانتريفيوژ centrifuge) مي ناميم . انقلاب ما كه نام اسلامي روي آن گذاشته شده است و با سرعت و تحولي كه داشته و انقلاب هاي دوم و سوم را پشت سر گذارده است و از متحرك ترين انقلاب هاي جهان مي باشد تا اين تاريخ به طور ساده و جامع در دو حركت متقابل «رو به مركز» و «گريز از مركز» خلاصه مي شود.»(انقلاب ايران در دو حركت ، مهدي بازرگان ، ص 7)

در بررسي و نقد اين نظريه مهندس بازرگان بايد بگوييم كه به نظر مي رسد دغدغه اي كه آقاي بازرگان در اين كتاب دارند جايگاهي است كه نهضت آزادي به دنبال تحولات سال هاي آغازين پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه جريانات سال 60 كه منجر به حذف ليبرال ها از عرصه سياسي كشور شد ، پيدا كرده است و آن به انزوا رفتن نيروهاي سياسي فعال اين نهضت و ساير گروههاي ملي گرا كه توان همراهي با جريان انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني ره را نداشتند بود . چنانكه اين گروهها نخستين دولت پس از انقلاب اسلامي را با حكم حضرت امام خميني ره تشكيل داده بودند ولي به دليل اينكه نتوانستند خود را با آرمان هاي انقلاب اسلامي از جمله استكبار ستيزي و نفي سلطه شرق و غرب همراه نمايند خود از اين مسئوليت استعفا دادند و در واقع نخستين گام را براي حذف خود از فضاي سياسي كشور برداشتند . از اين رو آقاي بازرگان در پي يافتن دليل اين مساله به واكاوي تحولات پيش و پس از انقلاب پرداخته و ضمن اعتراف به ماهيت مردمي و اسلامي انقلاب و نيز نقش برجسته رهبري واحد در پيروزي انقلاب اسلامي ، تلاش مي كند تا كنار رفتن نيروهاي ملي گرا همچون نهضت آزادي را از عرصه فعاليت سياسي پس از انقلاب نيروي گريز از مركز حاكم بر روند تحولات پس از انقلاب عنوان نمايد . اين در حالي است كه همانگونه كه اشاره شد اين نيروي گريز از مركز تحولات انقلاب نبود كه باعث به حاشيه رفتن اين نيروها شد بلكه تفكرات خود اين گروهها و عدم توانايي آنها با آرمان هاي انقلاب اسلامي بود كه باعث بروز چنين مساله اي شد . بر اين اساس نيروهايي كه به تدريج از بدنه اصلي انقلاب كه حول محوريت امام خميني ره ، روحانيت مبارز و روشنفكران اصيل شكل گرفته بود جدا شدند به دو دسته تقسيم شدند :

برخي از آنها همچون نهضت آزادي كه از ابتدا فاقد ايده هاي انقلابي بودند و در فعاليت هاي سياسي پيش از انقلاب خود در راديكال ترين حالت ، شعار «شاه بايد سلطنت كند نه حكومت» سر مي دادند و هيچ ورودي در بسياري از مواردي كه انقلاب بايد آنها را تغيير مي داد از جمله ماهيت روابط كشور ما با كشورهاي جهان از جمله كشورهاي سلطه گر ، نداشتند ، چنين گروه هايي نتوانستند با روحيه انقلابي گري ابتداي انقلاب همراهي نشان دهند و حتي اقداماتي در جهت مقابله با تحولات بنيادين و ساختاري نظام جمهوري اسلامي انجام دادند همچون تلاش براي انحلال مجلس خبرگان قانون اساسي كه به طرح اصل ولايت فقيه پرداخته بود كه در نهايت با درايت حضرت امام خميني ره و هوشياري ملت انقلابي ناكام ماند و در نهايت با كنار رفتن دولت موقت نخستين گام حذف از فضاي سياسي كشور توسط خودشان برداشته شد .

برخي از آنها نيز گروههايي بودند كه كاملا انقلابي بودند اما ماهيت انقلابي گري آنها با انقلاب اسلامي كه امام خميني ره رهبري آن را بر عهده داشتند و هدفي كه ايشان از دهه 40 و با طرح مساله ولايت فقيه به دنبال آن بودند تفاوت داشت . در واقع انقلابي گري اين گروهها انقلابي گري چپ گرايانه ماركسيستي و يا در خوشبينانه ترين حالت ، التقاطي از افكار چپ گرايانه و اسلامي بود كه هيچ نسبتي با هدف امام خميني ره كه حاكميت اسلام بود نداشت و به همين دليل اين گروهها نيز از همان ابتداي پيروزي انقلاب كه احساس كردند در سايه رهبري امام خميني ره و تحولات مردمي انقلاب اسلامي توان اجراي منوياتشان را ندارند ، به تدريج شروع به توطئه افكني نموده و در نهايت در سال 1360 رسما وارد جنگ مسلحانه با نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران شدند و همين اقدامات ضد انقلابي آنها باعث شد تا همزمان با حذف گروه اول ، اين گروهها نيز از عرصه فعاليت سياسي كشور حذف شوند و باز هم همانگونه كه مشاهده شد ايدئولوژي و عملكرد غلط خود اين گروهها بود كه باعث حذف آنها از عرصه سياسي كشور شد و اين يك امر طبيعي و قابل پيش بيني بود . چرا كه هيچ نظامي حتي دموكرات ترين نظام عالم ، گروهك هايي را كه هزاران انسان بي گناه را به صرف مخالفت با هواهاي نفساني آنها قتل عام كنند به عنوان فعال سياسي نشناخته و اجازه فعاليت به آنها نمي دهند .

نكته ديگر اين است كه عليرغم تمامي اقدامات واگرايانه اي كه خود گروهك هاي جدا شده از نظام و انقلاب اسلامي در سال هاي نخستين دهه 60 انجام دادند حضرت امام خميني ره رهبر كبير انقلاب اسلامي همواره بيشترين تلاش را در جهت بازگرداندن اين گروهها به صف انقلابيون انجام مي دادند و چنين نبود كه هدف اوليه حضرت امام طرد اين نيروها باشد . به عنوان مثال در شرايطي كه فردي همچون بني صدر عليرغم تمامي اقداماتي كه در خرداد و تير سال 60 و نيز اقداماتي كه پيش از آن بر عليه نظام و انقلاب اسلامي انجام داده بود باز هم حضرت امام خميني دست از نصيحت و تلاش براي بازگرداندن ايشان به صف انقلاب برنداشته بودند كه خود ايشان در اين زمينه چنين مي فرمودند : « شما ديديد كه آقاى بنى صدر حسابش را جدا نكرده، خدا مى‏داند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا، اينها تو را تباه مى‏كنند. اين گرگهايى كه دور تو جمع شده اندو به هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مى‏برند، گوش نكرد، هى قسم خورد كه اينها فداكار هستند، اينها مردم كذا هستند؛ يعنى، آنهايى كه دور و بر او هستند. خوب من مى‏دانستم كه اينجور نيستند»(صحيفه امام ، ج15، ص 31)

ايشان همزمان به گروهك هايي همچون نهضت آزادي كه ادعاي تدين بيشتري داشتند و خود را دلسوز ملت و اهل صلاح معرفي مي كردند نيز نصيحت هايي داشتند تا شايد اينان خط خود را از خط گروهك هاي ضد انقلاب كه علنا دست به اسلحه برده بودند و نيز گروهك هايي همچون جبهه ملي كه با غير انساني دانستن حكم قصاص ، به جنگ با شريعت اسلامي برخاسته بودند ، جدا كنند : «من حالا هم باز به اين افرادى كه خيلى منحرف نيستند، من به اينها باز نصيحت مى‏كنم كه شما بياييد و حسابتان را از اين منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند حسابتان را جدا كنيد... شما ديديد كه آقاى بنى صدر حسابش را جدا نكرده، خدا مى‏داند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا، اينها تو را تباه مى‏كنند. اين گرگهايى كه دور تو جمع شده اندو به هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مى‏برند، گوش نكرد... حالا هم من به اين آقايانى كه اهل سدادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فكرى دارند، [مى‏گويم كه‏] امريكا براى شما هيچ فايده‏اى ندارد، ديگر گذشت آن وقت. امروز آنى كه براى شما براى دينتان براى دنياتان فايده دارند اين ملت‏اند، اين ملت پابرهنه است. آن ملت سرمايه‏دار هم به درد شما نمى‏خوردند، آنها همه براى خودشان مى‏كشند، شماها را مى‏خواهند آلت دست قرار بدهند. اين منافقين هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند سر شما را هم مى‏برند»(همان)

 اما متاسفانه آقاي بازرگان و گروهك نهضت آزادي كه انسان هايي ظاهر الصلاح بودند و به طبع مسلماني خود با بيانيه هاي ضد ديني جبهه ملي و به اقتضاي ادعاي ليبرال منشي خود با اقدامات جنايتكارانه گروهك هاي تروريست ، قاعدتا بايد مخالف مي شدند حتي تا اين حد حاضر نشدند به انتشار بيانيه و اعلام برائت از آنها اقدام نمايند و در نهايت اثبات نمودند كه حاضر به بازگشت به صف ملت انقلابي ايران نيستند و به همين دليل آخرين روزنه هايي كه حضرت امام ره براي بازگشت آنها به صف انقلاب باز كرده بود توسط خود آنها مسدود شد و اين گروهك نيز همچون ساير گروهك ها وارد مرحله انزوا و حذف تاريخي خود شدند . بنابر اين تحولات انقلاب اسلامي هرگز ماهيت واگرايانه نداشت بلكه خود گروهك ها بودند كه با اقدامات واگرايانه خود زمينه گريز از مركز و حذف تدريجي خود را فراهم ساختند و تلاش حضرت امام خميني ره تا آخرين لحظات اين بود كه حتي در بدترين شرايط مسير همگرايي اين گروهها با خط انقلاب اسلامي مردم ايران را باز نگهدارند . ضمن اينكه اين نكته را در پايان بايد اشاره نماييم كه مطالعات تاريخ انقلاب اسلامي حاكي از اين است كه حتي همگرايي اين نيروها در تحولات پيش از پيروزي انقلاب اسلامي نيز بر اساس خواست شخصي آنها نبود بلكه به دليل اين بود كه هيچ راهي براي پيروزي انقلاب جز مسيري كه حضرت امام خميني در آن حركت و آن را هدايت مي كرد وجود نداشت و گرنه راه گروههاي مبارزي كه با بهره گيري از ايده هاي انقلابي چپ گرايانه به فكر مبارزه مسلحانه بودند و صرفا باعث هدر رفت نيروهاي انقلابي و بدنام شدن آنها مي شدند و يا گروههايي كه در انقلابي ترين خواست هاي خود بر اصلاح امور و شعار «شاه بايد سلطنت كند و نه حكومت» تاكيد داشتند و هرگز ماهيت انقلابي نداشتند ، از راه نيروهايي كه حول محور امام خميني ره و روحانيت مبارز و با اتكاء به نيروي عظيم مردمي مسير تحقق اهداف انقلاب را مي پيمود از ابتدا از يكديگر جدا بود و به همين دليل مي توان گفت واگرايي به وجود آمده اين گروهها پس از انقلاب اسلامي نتيجه ضعف ديني و انقلابي و همگرايي تصنعي آنها در تحولات پيش از پيروزي انقلاب اسلامي بود .(ر.ک: ليبراليسم ايراني، جهاندار اميري، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.)

 

واکاوی مبانی اندیشه سیاسی دولت موقت و مهندس بازرگان

 

واکاوی مبانی اندیشه سیاسی دولت موقت و مهندس بازرگان

فارس

خبرگزاری فارس: حضرت امام(ره) به بازرگان گفته بودند باید راهش را از بسیاری از چهره‌های لیبرال و ملی‌گرا جدا نماید اما متأسفانه مهندس بازرگان راه دیگری را برگزید.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از سایت پنهان آنلاین، انتخاب مهندس مهدی بازرگان به عنوان رییس دولت موقت مهم ترین واقعه پس از ورود امام خمینی (ره) به ایران بود.

در پی جلسه اعضای شورای انقلاب به پیشنهاد اعضا و موافقت حضرت امام(ره)، مهندس بازرگان، رهبر ملی گرایان و نهضت آزادی، به ریاست دولت موقت انقلاب اسلامی انتخاب شد و مامور تشکیل کابینه گشت.

پس از خروج شاه در 26 دی 1357 و کسب رای اعتماد کابینه بختیار از مجلسین (سنا و شورای ملی) ، امام خمینی نخستین ضربه را بر کابینه بختیار وارد کردند و به تمامی کارکنان اعتصابی دولت دستور دادند وزرای غیرقانونی را به وزارتخانه ها راه ندهند، این اقدام بختیار را به شدت مستاصل و تضعیف کرد.

دومین ضربه نیز ورود امام به ایران بود که با وجود مخالفت هایبختیار بالاخره در روز 12 بهمن انجام شد. سومین ضربه بر جسد نیمه جان کابینه غیرقانونی، سخنرانی امام(ره) در بهشت زهرا بود که در فرازی پرشور از سخنان خود وعده دادند که: «من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم»روز بعد (شامگاه 14 بهمن) جلسه مهمی با حضور اعضای شورای انقلاب اسلامی در اقامتگاه امام در دبستان علوی شماره 2 در خیابان عین الدوله ایران برگزار شد و تا ساعت 11 شب ادامه داشت.

در این جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر تعیین شد و حکم وی که تاریخ 6 ربیع الاول 1399 [15 بهمن 57] را بر پیشانی داشت، صادر شد.

 

  روز 16 بهمن مراسمی در آمفی تئاتر مدرسه علوی برگزار شد و حکم نخست وزیری به او اعطا شد. این مراسم ساعت 5:30 بعد از ظهر با حضور جمع زیادی از خبرنگاران داخلی و خارجی با سخنان امام(ره) آغاز شد. امام در بخشی از سخنان خود تاکید کردند که انتخاب مهندس بازرگان به پیشنهاد و نظر شورای انقلاب بوده است: ایشان وزرای خود را تعیین می کنند و به ما معرفی می کنند تا شورای انقلاب ما که پیشنهادش و نظرش این بود که ایشان رئیس دولت باشد وزرای شان را بررسی می کنند و ان شاءالله مسائل به طور سهل و خوبی انجام بگیرد. امام سپس تلویحا بختیار را از مخالفت با دولت موقت بر حذر داشتند. پس از پایان سخنان امام (ره)، آیت الله هاشمی رفسنجانی متن فرمان نخست وزیری بازرگان را قرائت کرد. در این پیام آمده بود: «بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، جناب عالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت می نمایم.» در آن حکم وظایف دولت موقت نیز مشخص شده بود: اداره مملکت، برگزاری رفراندوم تغییر نظام کشور، تشکیل مجلس خبرگان برای تصویب قانون اساسی و برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی.

متن حکم نخست وزیری دولت موقت که توسط آیت الله رفسنجانی قرائت گردید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

جناب آقای مهندس مهدی بازرگان

 

 بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط و حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم.

سپس مهندس بازرگان پس از حمد الهی از امام (ره) و مردم سپاسگزاری کرد و مسئولیت خویش را عظیم ترین وظیفه ای دانست که در طول 72 سال عمر مشروطه به کسی داده شده است.

 

پس از سخنان بازرگان، بار دیگر امام رشته سخن را به دست گرفتند و از مردم خواستند با انجام تظاهرات، نظر خود را پیرامون دولت بازرگان اعلام کنند. سپس امام به 3سوال خبرنگاران پیرامون موضعگیری ارتش و بختیار و قانون اساسی مشروطه پاسخ دادند. از صبح سه شنبه 17 بهمن ماه بازرگان به محل کمیته استقبال از امام خمینی (نقل مکان کرد و تا شب با انتقال وسایل ضروری زندگی از منزل خود به مدرسه علوی عملادر آن 2مکان استقرار یافت.

 

به دنبال درخواست امام، از صبح سه شنبه 17 بهمن ماه موجب تظاهرات مردمی در حمایت از مهندس بازرگان تهران و شهرستان ها را در بر گرفت و جامعه روحانیت روز پنجشنبه 19 بهمن را برای راهپیمایی بزرگ تعیین کرد و در آن روز میلیون ها ایرانی با حضوری بی سابقه، به دولت منصوب امام رای اعتماد دادند.

با سقوط رژیم شاهنشاهی در 22 بهمن به تدریج کابینه بازرگان تکمیل و مستقر شد ولیکن با گذشت زمان، فاصله میان آن دولت و آرمان های مردم رخ نمود تا پس از 9 ماه سرانجام در 15 آبان 1358 با تسخیر لانه جاسوسی مهندس بازرگان استعفا داد و کنار رفت و کسانی همچون دکتر مصطفی چمران با بیان این که امام را تنها نمی گذاریم از استعفا خودداری کردند و در خدمت انقلاب باقی ماندند.

سیاست هیئت دولت موقت در طول نه ماه کار خود در چندین مساله از قبیل: تاکید بر کلمه جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان قانون اساسی، پاک سازی عناصر فاسد و طاغوتی و جایگزینی افراد صالح و نیز برخورد با ضد انقلاب، سلطنت طلب و تجزیه طلب ها و برخی موارد سیاست خارجی، با رهنمود های امام خمینی منافات داشت. تا این که دولت موقت در 15 آبان 1358، پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، به صورت دسته جمعی استعفا دادند و زمینه برای انتخابات ریاست جمهوری مهیا گردید. حضرت امام مدتها پس از استعفای بازرگان چندین بار در سخنرانی های خود گفتند: انتخاب بازرگان اشتباه بود و من قلبا راضی به این امر نبودم.

اما براستی دولت موقت و شخص بازرگان از کدام مبانی اندیشه سیاسی سود می بردند که حیات سیاسی شان بیش از 9 ماه طول نکشید برای بررسی این موضوع باید عملکرد و کارنامه دولت موقت مورد بررسی قرار داد.

 

چگونگی تشکیل دولت موقت و انتخاب اعضای آن و تبیین سیاست خارجی دولت موقت و ارتباط با آمریکا دو مولفه مهم است که برای معرفی مبانی اندیشه سیاسی دولت موقت لازم است که در ادامه  به بحث خواهیم گذاشت.

* تشکیل دولت موقت و انتخاب اعضای آن

 

همانطور که گفته شد امام خمینی (ره) پس از بازگشت از پاریس به ایران در پانزدهم بهمن 1357 مهندس بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت تعیین و مأمور تشکیل کابینه برای سازمان بخشیدن به امور آشفته کشور نمودند و در پیامی به مهندس بازرگان فرمودند: «جناب عالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی جدید را بدهید»

بیشتر اعضای دولت موقت دارای تحصیلات عالیه بودند و بیشتر آنان سالیان طولانی در کشورهای اروپای و آمریکایی سکونت داشتند و همین خود به درک آنان از واقعیت های جامعه ایران و فرهنگ اسلامی لطمه می زد نگاهی به فهرست اعضای دولت موقت گویای این واقعیت است مهندس بازرگان صباغیان را به عنوان معاون نخست وزیر در امور انتقال، دکتر یزدی را به سمت معاون در امور انقلاب و امیر انتظام را به مسئولیت امور اداری و روابط عمومی منصوب نمود که هر سه نفر از اعضاء اصلی نهضت آزادی بودند بقیه اعضای کابینه از این قرار بودند دکتر یدالله سحابی وزیر مشاور در طرحهای انقلاب، دکتر کریم سنجابی وزیر امور خارجه، احمد صدر حاج سید جوادی وزیر کشور، داریوش فروهر وزیر کار، مهندس عباس تاج وزیر نیرو، دکتر کاظم سامی وزیر بهداری، مهندس مصطفی کتیرایی وزیر مسکن و شهرسازی، مهندس یوسف طاهری وزیر راه، دکتر محمد حسن اسلامی وزیر پست و تلگراف، دکتر محمود احمد زاده وزیر صنایع، علی اردلان وزیر دارایی، احمد مدنی وزیر دفاع، اسدالله مبشری وزیر دادگستری، رضا صدر وزیر بازرگانی، دکتر علی شکوهی وزیر آموزش و پرورش، ناصر میناچی وزیر تبلیغات و جهانگردی، مهندس علی اکبر معین فر وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه، دکتر علی محمد ایزدی، وزیر کشاورزی اکثر این افراد اعضاء نهضت آزادی، جبهه ملی و حزب توده بودند تدریجاً و در طول 9 ماه عمر حکومت دولت موقت جا به جاییهایی در وزارتخانه ها صورت گرفت که بیشتر تحت فشار اعضاء اصولگرای شورای انقلاب و انتظارات انقلابی مرحوم امام انجام شد.

* سیاست خارجی دولت موقت و ارتباط با آمریکا

سیاست خارجی دولت موقت بر برقراری رابطه با آمریکا استوار بود و علاوه بر بازرگان دولت موقت و دیگر اعضای نهضت آزادی اکثراً حفظ رابطه با آمریکا را استراتژیک می دانستند و در مواضع رسمی و غیر رسمی خود این دیدگاه را ترویج می کردند که قطع رابطه با آمریکا عاقلانه نیست و کشور به تداوم روابط با دولت آمریکا نیاز حیاتی و مبرم دارد. مهندس بازرگان یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه با خبرنگار نیویورک تایمز چنین گفت: «دولت ایران مشتاق است روابط خوب خود با امریکا را از سر بگیرد.

اشتیاق بازرگان به برقراری رابطه با آمریکا و صداقت وی در این امر برای آمریکائیان کاملاً محرز بود کاردار سفارت آمریکا در یکی از یادداشت های خود، اشتیاق بازرگان به حفظ روابط دوستانه با آمریکا را چنین شرح می کند: «مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخست وزیر است هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به یزدی مورد بحث بود نخست وزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا این که اطمینان حاصل کرد که یزدی از مناسبات دوستانه با آمریکا پشتیبانی می کند…. بازرگان حتی پس از استعفا از نخست وزیریش بر این نکته تأکید داشت که «ما روابط دوستانه ای با آمریکا داشته ایم و باید آن را حفظ کنیم…. امیر انتظام به عنوان سخنگوی دولت موقت بارها در اعلام مواضع دولت موقت بر تداوم روابط حسنه با آمریکا تأکید کرد. در یکی از اسناد لانه جاسوسی در خصوص یکی از مصاحبه های او چنین آمده است: «او (امیر انتظام) به خبرگان گفت که امیدوار است روابط با آمریکا به زودی به سوی بهبودی رود در مورد فسخ قرار دادهای نظامی امیر انتظام گفت که فسخ تمام قراردادهای سابقی که ایران قبلاً در آنها میلیاردها دلار سرمایه گذاری کرده بود غیر عاقلانه است. او حتی غیر

مستقیم به لزوم حضور متخصصان نظامی آمریکایی در ایران اشاره کرد». همین طور در یکی از اسناد درباره یکی از مصاحبه های یزدی (از اعضای نهضت آزادی و وزیر امور خارجه دولت موقت) چنین آمده «یزدی آن طور که در تهران تایمز مورخ 23 ژوئن منعکس شده شخصاً این مسأله را مطرح نموده است که ایران نمی تواند به تنهایی به پیش برود یزدی صریحاً به ادامه وابستگی به غرب اقرار دارد

بنابراین سیاستی که بازرگان و دولت موقت در رابطه با آمریکا در پیش گرفته بود هیچ تشابهی با مواضع و آرمان های امام (ره) نداشت این اختلاف به حدی بود که امام (ره) فرمودند: اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. در اسناد لانه جاسوسی به اختلاف عقیده میان امام (ره) و دولت وقت بر سر مسأله رابطه با آمریکا چنین اشاره شده است: دولت موقت ایران و امام خمینی (ره) درباره ارزش مناسبات با آمریکا اختلاف نظر دارند ماهیت ضد آمریکایی نظریات امام خمینی (ره) باعث شده است که فعالیت های ضد آمریکایی افزایش یابد در حالی که دولت موقت ایران اهمیت مناسبات حسنه را با ما (آمریکاییها) به رسمیت شناخته است آیت الله خمینی (ره) و اطرافیان او چنین اهمیتی را به رسمیت نمی شناسند». از جمله مهمترین عواملی که موجب نگرانی و اعتراض مردم به عملکرد دستگاه سیاست خارجی دولت موقت در خصوص رابطه با آمریکا گردید موضوع ملاقات و مذاکرات بازرگان با برژنیسکی ـ معاون امنیتی کارتر ـ بود این دیدار در شرایطی صورت گرفت که شاه در آمریکا به سر می برد و از سوی دیگر امام (ره) شدیدترین حملات را به امریکا به دلیل اقدام توهین آمیز این دولت ابراز می نمود مردم و در رأس آنان دانشجویان انقلابی پیرو امام با مشاهده ضعف عملکرد دولت موقت و سکوت سران آن در برابر مداخلات ایالات متحده در امور داخلی کشور پناه دادن به شاه مخلوع، عدم استرداد داریاییهایی که سران رژیم سابق به آمریکا برده بودند. عدم پرداخت مطالبات ارزی دولت ایران از آمریکا جاسوسی تحت پوشش فعالیت دیپلماتیک، تحریک و تجهیز اقلیتهای قومی و مذهبی در کشور، حمایت از گروه ها و محافل سیاسی مخالف امام و حرکت مردم و… تصمیم گرفتند که خود در این زمینه اقدام نمایند افشای مذاکرات سرّی میان بازرگان و یرژینسکی به مشابه کبریتی در انبار باروت خشم و انزجار مردم و دانشجویان مسلمان بود.

مهم ترین واکنش به تمام اقدامات مداخله جویانه آمریکا وضعف عملکرد دولت موقت در خصوص رابطه با ایالات متحده در شکل تسخیر سفارت این کشور در تهران از سوی دانشجویان پیرو خط امام تجلی یافت این اقدام به نظر تمامی کارشناسان مسائل سیاسی نوعی اعتراض به مشی محافظه کارانه دولت موقت و اقدامات دولت آمریکا بود که امام (ره) از آن به انقلاب دوم یاد کرد. نگاهی به سخنان سخنگوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام: ضمن تأیید این تحلیل نشان می دهد که این مسأله چه قدر در تحریک دانشجویان برای تسخیر لانه جاسوس نقش آفرین بوده است: «ما دانشجویان مسلمان دانشگاهها هستیم و خودمان را پیرو خط امام می دانیم… اسلام نمی تواند دینی باشد که موافق این سلطه جویی ها باشد انقلاب ما قبل از 22 بهمن به عنوان یک مکتب در جهان مطرح بود اما بعد از این مرحله و به وجود آمدن یک ارکان اجرایی که به ظاهر به نام دولت انتقالی بود ولی بعد به دولت موقت تبدیل گردید و دولت موقت به جای این که به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برسد. روز به روز در جهت عکس پیش می رود آمریکا در تمام مکان ها نفوذ می کند حتی هیئت دولت در الجزایر با یرژنیسکی ملاقات می کند توجه داشته باشید که امام موضع بسیار شدید ضد آمریکایی دارد. اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی واکنشهای متفاوتی در داخل و خارج از کشور در پی داشت. در داخل کشور مردم، رهبر انقلاب و شورای انقلاب در نقطه مقابل دولت موقت و نهضت آزادی به تأیید و حمایت از آن پرداختند. دولت موقت بسیار صریح و قاطع در مقام موضع گیری امام (ره) و شورای انقلاب این اقدام دانشجویان را در تسخیر لانه جاسوسی محکوم کرد البته این موضعگیری دولت موقت با توجه به مجموعه سیاستها و عملکرد آن در طول عمر هشت ماهه اش کاملاً قابل پیش بینی بود.

ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت در واکنش به تسخیرسفارت آمریکا ضمن ابراز تعجب از این پیش آمد با سخنانی مبهم و چند پهلو ضمن ابراز نارضایتی از حرکت دانشجویان کوشید از آشکار کردن صریح مخالفت دولت با این اقدام انقلابی دانشجویان بپرهیزد.

 

* گزارش از عباس بخشی