● اعدام اکبر گودرزی؛ رهبر گروهک فرقان
● اعدام اکبر گودرزی؛ رهبر گروهک فرقان
اکبر گودرزی، رهبر فاسد گروهک ضاله و منحرف فرقان در چنین روزی از سال ۱۳۵۹ هجری شمسی به سزای اعمال ننگین خود رسید.
گروهک فرقان، تشکیلاتی بهظاهر مذهبی بود که در اواخر دوره پهلوی با هدف مبارزه با رژیم طاغوت به سرکردگی فردی با نام اکبر گودرزی شکل گرفت. پیدایش خلأ فیزیکی متفکران اسلامی در سطح جامعه بهدلیل سیاست سرکوب توسط رژیم و گرفتاری در زندان و تبعید از یک سو و بهوجود آمدن دیدگاههای افراطی و برداشتهای نادرست از مکتب انسانساز اسلام از سوی دیگر، باعث شد تا مجموعهای از جوانان غافل و ناآگاه حول یک محور فکری گرد هم آمده و به اقداماتی خطرناک روی آورند. فعالیت گروهک منحرف فرقان پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ابعاد گستردهای به خود گرفت و برنامه حذف فیزیکی چهرههای بارز روحانیون و عوامل انقلابی مؤثر بهعنوان شاخصترین رویکردهای این گروه بهشمار میرفت؛ در این حال آنان با شعار «اسلام، منهای روحانیت» دست به ترورهای متعددی زدند که ترور استاد آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله دکتر محمد مفتح و نیز ترور ناموفق حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی همچنین ترور و شهادت سپهبد ولیالله قرنی - نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی - و چندین جنایت دیگر، از جمله اقدامات عملی این گروه منحرف و خونریز بود. افراد این گروه؛ همکاری با رژیم پهلوی، همکاری با رژیم ضدتوحیدی جمهوری اسلامی، عضویت در شورای انقلاب، همکاری غیرمستقیم در بازسازی ارتش و مواردی از این قبیل را بهعنوان اتهامات علما و روحانیون مطرح نموده و آنها را مصداق «مفسد فیالارض» میدانستند. درنهایت طی سالهای ۱۳۵۸ش و ۱۳۵۹ش، افراد گروهک فرقان دستگیر شده و براساس دادگاه عدل اسلامی به سزای اعمال خود رسیدند. اکبر گودرزی، رهبر فاسد این گروهک ضاله نیز سرانجام در تاریخ سوم خردادماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی به جوخه اعدام سپرده شد.
• فرقان، گروهی بود متشکل از ۶۰-۵۰ عضو و رهبری که در اوج فعالیتش بیست ساله بود. وی اعضای گروه خود را در مدت سه چهار سال از بین دو سه جلسه بهاصطلاح قرائت و تفسیر قرآن در تهران انتخاب کرده بود. وی مطالبی را که در طی این جلسات تدریس میکرد، گردآوری، تدوین و تکثیر نمود و این سالها را سالهای تدوین ایدئولوژی نامید. رهبر گروه، فردی بود بهنام «اکبر گودرزی» که نزدیک سه چهار سال، دروس مقدمات و قسمتی از سطح را در حوزههای علمیه خوانسار ، قم و تهران فرا گرفته بود. گودرزی در سال ۱۳۵۶ کلاسهای تفسیر در مناطق مختلف تهران در نازیآباد، سلسبیل، مسجد خمسه در قلهک و جوادیه و نیز مسجد فاطمیه خزانه برپا میکرده و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب میکرده است. بعضی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سالها در خانههای افراد علاقهمند تشکیل شده است. مساجدی که گودرزی جلسات قرآن را در آنها برگزار میکرد، عبارت بود از مسجد الهادی خیابان شوش، مسجد فاطمیه خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخ هادی و مسجد خمسه قلهک. مسجد اعظم که کتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی در آن آمد و شد داشتند در اختیار علی حاتمی یکی از فرقانیها بود، افرادی در همانجا جذب این گروه شدند. گودرزی گروه فرقان را درون همین جلسات قرآن تأسیس و رهبری کرد. او از سال ۱۳۵۶ به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه نیز شد، اما بهجز این اعلامیهها، فعالیت دیگری نداشت. دوره تدوین ایدئولوژی گروه فرقان، کلاً در زمان رژیم پهلوی بوده است و پس از پیروزی انقلاب دست به ترور زدند و بهاصطلاح خودشان دست به عمل. از این نظر که زمان تکوین گروه در زمان طاغوت بود، این گروه بهعنوان یک گروه ضدرژیم شاه جلوهگر شد و در آن زمان بخشی از اطلاعیهها و کتابهای تفسیر خود را منتشر ساخت. رهبر گروه فرقان این نشریات را ایدئولوژی مدون معرفی کرده و معتقد بود که محتوای آنها را از دروسی که در حوزه علمیه خوانده، نگرفته است. بلکه جلساتی را که از سن ۱۶ سالگی اداره کرده و مباحثی که با اعضاء جلسه خود داشته، ایدئولوژی این گروه را تشکیل دادهاند و آن را تا مرحله ثمردهی و اقدام مسلحانه هدایت کردهاند. او معتقد بود کلیه عملکردها و عقاید مدون و منسجم گروه مذکور نیز نتیجه مستقیم تدوین ایدئولوژی است که در جلسات مذکور تحقق یافته بود. ایدئولوژی این گروه بهشدت متأثر از ایدئولوژی «سازمان مجاهدین خلق ایران» (منافقین) و آثار مرحوم دکتر علی شریعتی بود بهطوریکه معمولاً بر جزوات خود جملاتی از این دو منبع به چاپ میرساندند. گودرزی تعدادی از جوانانی که روحیات انقلابی سالهای ۵۷-۱۳۵۵ داشتند را براساس آموزههای نشأتگرفته از برداشتهای خود از قرآن، بهشدت برضد روحانیت و آنچه که آن را آخوندیسم مینامید، تربیت کرده بود. گودرزی همزمان با انتشار جزوات تفسیری، در ترورهای سال ۵۸ درگیر شده و بهطور مستیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت. در ۱۸/۱۰/۵۸ دستگیر و در ۳/۳/۵۹ اعدام شد. در این روز تعداد دیگری از اعضا این گروه با نامهای علی حاتمی، سعید مرآت، عباس عسکری، علیرضا شاهبابیک و حسن اقرلو هم اعدام شدند. سازمان اصلی فرقان روی دوش اکبر گودرزی بود که کسانی مانند سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری مستقیم زیر نظر او بودند. محمد متحدی در ارومیه و تبریز بود که عامل اصلی ترور شهید آیتالله قاضی طباطبایی بود. عباس عسگری عضو فعال دیگری بود که کمال یاسینی و سعید مرآت زیر نظر او بودند. حسن اقرلو عضو فعال دیگر بود که عبدالرضا رضوانی، امیر فعلهنوتاش و... زیر نظرش فعالیت میکردند. فرقان معتقد بود که انقلاب اسلامی مشابه نضهت تنباکو، مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت است و اعتقاد داشت که بعد از پیروزی انقلاب (انقلابی که در اصالت آن و حرکت واقعی مردم شکی وجود ندارد) روحانیت بدون خواست مردم بهشکل کودتا به قدرت رسیده و بهعلت نداشتن تجربه کافی در امور اجرایی، نداشتن تخصصهای لازم در امور فنی، مدیریت و ارگانهای کشوری از دخالت در اینگونه امور خودداری خواهد کرد و قهراً قشری که بر سر کار خواهد آمد، سازمانهای سیاسی، مارکسیستی و احتمالاً ناسیونالیستی خواهد بود. فرقان، کنارهگیری روحانیت از مسئولیتها را ضروری میدانست اما درمورد جانشینی آن، نظر خاصی ارائه نمیکرد. زیرا این گروه در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بود و روحانیت را ضدتوحیدیترین عناصر جامعه میدانست و معتقد بود که باید در کمترین زمان مملکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از بین برداشت تا هم قربةالیالله به دستورات و احکام خدا عمل شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند. درباره همهپرسی جمهوری اسلامی (که مردم با اکثریت قاطع ۲/۹۸ رأیدهندگان به جمهوری اسلامی، آری گفتند) در نشریهای که در فروردین ۵۸ با عنوان: «رفراندوم، توطئه استحمار و استعمار» منتشر میکند، مردم را از افتادن به دام این خدعه بازمیدارد. این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم، تازه در بهمن ۵۷ به تجهیزات نظامی مجهز شد! قاعدتاً غنائمی که بعد از عمری مبارزه روحانیت بهدست آمده بود، اکنون در اختیار گروهکهایی مانند فرقان قرار گرفت.
این زمان، انقلاب پیروز شده و فرقان که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» میدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنها کرد. اولین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، قربانی شدن «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی بود». همچنین تلاش برای «آزاد ساختن علی از اسارت آخوندیسم» عامل دیگر این مبارزه قهرآمیز بود! برای فرقان، اکنون جای پرسش این بود که چه باید کرد؟ براساس آیه «فقاتلو ائمة الکفر» گروه فرقان تصمیم گرفت ابتدا مرحوم قرنی و سپس مرحوم مطهری را بکشد! انتخاب مطهری برای آن بود که «فکر به قدرت رسیدن دیکتاتوری آخوندیسم و آمادهسازی تشکیلاتی آن مدتها قبل، حتی قبل از خرداد ۱۳۴۲ از طرف او طرح شده بود.» دلایلی که در این مورد گروه فرقان ذکر کردهاند، به این شرح است: «وی اصطلاح «ماتریالیسم منافق» را جعل کرده و در دین اسلام بدعت گذاشته است و از آن چماق تکفیری علیه بهترین فرزندان اسلام و قرآن ساخته است. دیگر اینکه نامبرده عضو شورای انقلاب بوده و همچنین کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را نوشته است که بهمنزله همکاری با رژیم طاغوتی است و مجازات تمام موارد اعدام است.» شایان ذکر است که گروه فرقان برای صدور حکم اعدام برای هر کس که تشخیص میداده؛ مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری اقدام مینموده است. گودرزی در جواب این سؤال که مراحل ترور یک فرد از ابتدا تا انتها چگونه بوده است؟ میگوید: «مسئول عملیات نظامی محمد متحدی بود. ایشان با من درباره افرادی که تصمیم میگرفتیم ترور شوند، صحبت میکرد و بعد با افرادی که خودش با آنها تماس داشت، به این تصمیم لباس عمل میپوشاند. و در پایان کار اینجانب اعلامیه آن را مینوشتم و به مسئول تبلیغات و انتشارات میدادم.» از گودرزی سؤال میشود که: گروه از چه زمانی تصمیم به مبارزه مسلحانه گرفت؟ پاسخ میدهد: «خط مشئ کلی، همان مخالفت با نظامات ضدتوحیدی و مبتنی بر سلطه و استبداد و ظلم است که نهایتاً بهگونه مسلحانه خودنمایی میکند که این مسأله در ارتباط با رژیم قبل مطرح بود (هرچند هیچ اقدام مسلحانهای علیه رژیم طاغوت انجام نشد) و در ارتباط با جمهوری اسلامی موضعگیری و مخالفت از وقتی مطرح شد که روحانیت مدعی رهبری حرکت مردم شد، که این امر با پیشنهاد حمید نیکنام و رضا یوسفی (از اعضای گروه) شروع و با موافقت من ادامه پیدا کرد.» در ادامه ترورهای این گروه شهید دکتر مفتح در ۲۷ آذر ۵۸ توسط کمال یاسینی به شهادت رسید. آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی از روحانیون دانشمند و انقلابی در مورخه ۱۲/۸/۵۸ و چند شخصیت دیگر در همان سال ترور شدند. مرحوم ربانی شیرازی و هاشمی رفسنجانی و آیتالله آقارضی شیرازی نیز مورد سوءقصد قرار گرفتند که از ترور آنان جان سلام به در بردند. حاجی طرخانی از هیأت امنای مسجد قبا هم بهدست فرقانیها ترور شد. همینطور حسین مهدیان از فعالان مسلمان که بیشتر جلسات شریعتی پس از تعطیلی حسینیه ارشاد در خانه او برگزار میشد، توسط فرقانیهای مدعی پیروزی از شریعتی، ترور شد که جان سالم به در برد. نباید پنهان کرد که گفتمان حاکم بر نوشتههای فرقان، تطابق جدی با نوشتههای شریعتی ندارد. هم به آن دلیل که این گروه سعی میکند تا از قرآن دستاویزی برای انگارههای انقلابی خود عرضه کند و هم پیچ در پیچ بودن برداشتهای شگفت فرقانیها از آیات، بدون تردید، پسند شریعتی هم نمیتوانست باشد. با این حال، در بازجوییهای اعضای فرقان، باور به شریعتی یکی از ارکان اصلی عنوان شده است. حسن عزیزی از جمله همین فرقانیها با اشاره به افراد مختلف وابسته به این گروهک میگوید که «خط فکری همگی کسانی که نام بردم تقریباً تمایلاتی بین دکتر شریعتی و مجاهدین خلق بود.» محمود کشانی، راننده اتومبیلی که افراد آن شهید مفتح را ترور کردند در وصیتنامه خود همچنان به افراد خانوادهاش توصیه میکند که کتابهای شریعتی را بخوانید و نام کس دیگری را به قلم نمیآورد. گودرزی در بیان علت به شهادت رساندن دکتر مفتح میگوید: «وی متهم به داشتن رابطه با «مقدم» رئیس معدوم ساواک بود.» وقتی از او سؤال میشود که شما چگونه این رابطه را کشف کردهاید؟ میگوید: «این رابطه در نشریهای مطرح شده بود که این نشریه به دست ما هم رسید.» وقتی سؤال میشود که آیا در این زمینه تحقیقی کرده بودید و یا اینکه آن نشریه را چه کسانی منتشر کرده بودند؟ میگوید: «نه، ما خودمان تحقیقی در این زمینه نکردیم و آن نشریه را هم نمیدانیم چه کسانی منتشر کرده بودند ولی این موضوع معروف شده بود!» این گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و تأمین هزینه عملیات تروریستیاش، اقدام به سرقت از چندین بانک نمود تا بتواند پولهای سرقتی را صرف تهیه خانهای تیمی و خرید اسلحه نماید. گروه فرقان، بعد از انجام این ترورها، با نفوذ بعضی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در این گروهک، لو رفته و همگی آنان از جمله گودرزی رهبر آنان، به دام افتاده و معدوم شدند. گویا دو نفر از اعضای این گروه گریختند که بعدها به خارج از کشور رفتند. گهگاه اطلاعیهای از گروه فرقان در بعضی از سایتهای خبری خارج از کشور دیده میشود. بقایای فرقانیها تا اوایل سال ۶۰، همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای کورکورانه مجاهدین خلق نیز بهنوعی سوءاستفاده کرده میکردند.