بازخوانی ایدئولوژی و عملکرد گروهک تروریستی فرقان –
بازخوانی ایدئولوژی و عملکرد گروهک تروریستی فرقان –
هیئت رزمندگان اسلام
انقلاب اسلامی ایران در سال های نخستین استقرار، وجود گروه های فکری و عقیدتی بسیاری را تجربه کرده است و شاید بتوان مذهبی بودن را یکی از نقاط اشتراک آنها دانست.
فرقان یکی از این گروه ها بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت خود را علنی کرد. گروه فرقان یکی از گروه های فکری – سیاسی بود که اواخر سال 1355 به رهبری روحانی جوانی به نام اکبر گودرزی در برخی مساجد تهران از جمله مسجد الهادی (خیابان شوش)، مسجد فاطمیه (خزانه)، مسجد رضوان (خیابان اتابک)، مسجد شیخ هادی، مسجد خمسه (قلهک) و مسجد اعظم به جذب نیرو اقدام می کرد.
حوزه فعالیت او مناطق نازی آباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه را نیز در برمی گرفت. آغاز فعالیت او با وجود اینکه 20 سال بیشتر نداشت با تدریس قرآن و تفسیر بعضی آیات و سوره های قرآنی همراه بود و در این بین به زعم خود قرائت نوینی از آموزه های دینی ارائه کرد که به هیچ یک از مبانی دینی مستند نبود.
او از سال 56 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد. البته گروه فرقان در آغاز با عنوان گروه "کهفی ها" شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. فرقان بیشترین مخالفت خود را با حوزه های دینی و روحانیت اظهار می کرد و خمیر مایه اصلی ایدئولوژی این گروه، مخالفت با روحانیت و به بیان دیگر، تبلیغ اسلام "منهای روحانیت" بود.[1]
ایدئولوژی گروه فرقان
دوره تدوین ایدئولوژی گروه فرقان، کلا در زمان رژیم پهلوی بوده است و پس از پیروزی انقلاب با انجام ترورهای ناجوانمردانه به اصطلاح خودشان دست به عمل زدند. از این نظر که زمان تکوین گروه در زمان طاغوت بود، این گروه به عنوان یک گروه ضد رژیم شاه جلوه گر شد و در آن زمان بخشی از اطلاعیهها و کتابهای تفسیر خود را منتشر ساخت. رهبر گروه فرقان این نشریات را ایدئولوژی مدون معرفی کرده و معتقد بود که محتوای آنها را از دروسی که در حوزه علمیه خوانده، نگرفته است. بلکه جلساتی را که از سن ۱۶ سالگی اداره کرده و مباحثی که با اعضاء جلسه خود داشته، ایدئولوژی این گروه را تشکیل دادهاند و آن را تا مرحله ثمردهی و اقدام مسلحانه هدایت کردهاند. او معتقد بود کلیه عملکردها و عقاید مدون و منسجم گروه مذکور نیز نتیجه مستقیم تدوین ایدئولوژی است، که در جلسات مذکور تحقق یافته بود. ایدئولوژی این گره به شدت متأثر از ایدئولوژی «سازمان مجاهدین خلق ایران» (منافقین) و آثار مرحوم دکتر علی شریعتی بود به طوری که معمولا بر روی جزوات خود جملاتی از این دو منبع به چاپ میرساندند.[2]
فرقان معتقد بود که انقلاب اسلامی مشابه نضهت تنباکو ، مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت است و اعتقاد داشت که بعد از پیروزی انقلاب روحانیت بدون خواست مردم به شکل کودتا به قدرت رسیده و به علت نداشتن تجربه کافی در امور اجرایی، نداشتن تخصصهای لازم در امور فنی، مدیریت و ارگانهای کشوری از دخالت در این گونه امور خودداری خواهد کرد و قهرا قشری که بر سر کار خواهد آمد، سازمانهای سیاسی، مارکسیستی و احتمالا ناسیونالیستی خواهد بود. فرقان، کنارهگیری روحانیت از مسئولیتها را ضروری میدانست ، اما در مورد جانشینی آن، نظر خاصی ارائه نمیکرد.
زیرا این گروه در ظاهر خواستار سقوط رژیم شاه بود و روحانیت را ضد توحیدیترین عناصر جامعه میدانست و معتقد بود که باید در کمترین زمان ممکن با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از بین برداشت تا هم قربهالی الله به دستورات و احکام خدا عمل شده باشد و هم خلق تحت ستم از استعمار حاکم رهایی یابند.[3]
در جریان همه پرسی جمهوری اسلامی، گروه فرقان رفراندوم را حتی در شکل دموکراتیک آن مخالف اسلام محمدی (ص) و تشیع علوی ذکر کردند. این گروه ضمن نفی تقلید در امور شرعی، معتقد بودند با مراجعه به قرآن و سنت می توان احکام را استنباط کرد. تفاسیری که این گروه از آموزه های قرآن می کردند، بخشی از روشنفکران مسلمان، روحانیون و گروه های سیاسی را تحت تاثیر قرار داده بود.
در این میان بیش از همه استاد مرتضی مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه علل گرایش به مادی گری تحت عنوان، ماتریالیسم در ایران سخت به آرای تفسیری و تعابیری که آنان در ترجمه مفاهیم و آیات قرآن آوردند حمله کرد و از آنان تحت عنوان ماتریالیسم منافق یاد کرد که همین یکی از دلایل ترور وی توسط گروه فرقان شد.[4]
ترورهای گروهک فرقان
سازمان اصلی فرقان روی دوش اکبر گودرزی بود که کسانی مانند سعید واحد، محسن سیاهپوش ، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری مستقیم زیر نظر او بودند.[5]
در تاریخ 11 اردیبهشت 58، استاد مرتضی مطهری هدف گلوله این گروه قرار گرفت و شهید شد. در اطلاعی گروه فرقان پس از ترور وی آمده است: " فکر به قدرت رسیدن روحانیت و آماده سازی تشکیلاتی آن، مدت ها قبل حتی قبل از خرداد 42 از طرف او طرح شده است."
در کمتر از یک ماه بعد از ترور شهید مطهری در چهارم خرداد، آیت الله هاشمی رفسنجانی مورد حمله قرار گرفت که جان سالم به دربرد. در اطلاعیه فرقان هاشمی رفسنجانی به طراحی سیاست های دیکتاتوری در قبال جنبش توحیدی خلق مستضعف ایران متهم و به اعدام انقلابی محکوم شده بود.
در 17 تیر همان سال نیز، تقی حاج طرخانی بنیانگذار مسجد قبا ترور شد. در بیست و پنجم همان ماه آیت الله سید رضی شیرازی رئیس کمیته منطقه سه ترور شد که این عملیات ناموفق بود. در فاصله زمانی 30 تیر تا 16 آذر سال 59 نیز ترورهای گروه فرقان ادامه یافت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ترور بهبهانی، حاج مهدی عراقی رئیس مالی موسسه کیهان و پسرش حسام، آیت الله قاضی طباطبایی، نماینده امام و از روحانیون مبارز تبریز، دکتر مفتح عضو شورای انقلاب و رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و همچنین ترور ناموفق آیت الله موسوی اردبیلی.
گودرزی در بازجویی های خود درباره ترورها گفته است: "مساله ترور به موضع گیری های ما در برابر نظام برمی گردد و افرادی که هدف ترور قرار گرفته اند ار نظر ما یا در قشر سرمایه دار و صاحبان زر بوده اند یا در قشر روحانی و صاحبان تزویر یا در قشر نظامی و صاحبان زور.[6]
پایان گروه فرقان
فرقانیها مصداق کامل خوارج بودند، با همان شیوه برخورد و تفسیر ناصحیح از قرآن. گروه برای صدور حکم اعدام، برای هرکس که تشخیص میداده مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری به نتیجه میرسیده است. فرقان نمونه کاملی از جهل، تحجر و برداشتهای سطحی از دین بود. این گروه پر بود از جوانان احساسی که بر اساس تعریفهایی جاهلانه از دین به ترور چهرههای تأثیرگذار انقلاب پرداختند.
در لیست ترورهای فرقان، نامهای ارزشمند زیادی دیده میشود: «شهید مطهری، شهید مفتح، حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، سپهبدقرنی، سید محمدعلی قاضیطباطبایی و...». قاتل شهید مطهری، محمدعلی بصیری بود. وی پس از دستگیری اظهار کرد که هیچگونه شناخت قبلی نسبت به شهید مطهری نداشته است و تنها دلیلی که وی را به این کار ترغیب کرده، کینه شدید وی نسبت به روحانیت بود و بعد از این که در بین افراد گروه مطرح شد که میخواهیم یکی از روحانیون مهم شورای انقلاب را ترور کنیم، خود را داوطلب این کار کرد.
در محل ترور استاد مطهری، برگهای زرد گذاشته بودند که با خط قرمز روی آن نوشته شده بود: «فرقان» و در زیر آن با خط سیاه تایپ شده و نوشته بود: «خیانت شخص مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب تودههای خلق بر همه روشن بود. لذا اعدام انقلابی نام برده، انجام پذیرفت.» این گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و تأمین هزینه عملیات تروریستیاش، اقدام به سرقت چندین بانک کرد تا بتواند پولهای سرقتی را صرف خانههای تیمی و خرید اسلحه نماید. این اقدامات به درستی، انحراف این گروه و رهبران آن را نشان میدهد. در 18/10/1358 گودرزی رهبر این گروهک دستگیر شد.
وی که طراح بسیاری از ترورها و عملیات این گروه بود و به طور مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت در 3/3/1359 اعدام شد. در روز دستگیری گودرزی، تعداد دیگری از اعضای این گروه با نامهای علی حاتمی، سعید مرآت، عباس عسگری، علیرضا شاه بابیک و حسن اقرلو نیز دستگیر و اعدام شدند.
بقایای فرقان تا اوایل سال 1360 ه.ش. همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آنها را با اندیشههای خود پیوند میدادند. گروهک فرقان که چندان از نظر ساختاری قوی نبود و اعضای آن تنها دلخوش به افکار و ایدئولوژیهای گودرزی رهبر گروه بودند، بعد از اعدام وی و دستگیری اعضای اصلی آن از هم فروپاشید.
پی نوشتها
[1] - ر.ک: نشریه مثلث، بخش دین و تاریخ، شماره 31، مورخ 12/2/89
[2] - محمدحسین واثقی، مصلح بیدار، انتشارات صدرا، تهران ۱۳۷۸، صص ۱۹۴-۱۹۳.
[3] - غلامرضا خواجه سروی، رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهران ۱۳۸۲، صص ۲۳۱-۲۳۰.
[4] - ر.ک: نشریه مثلث، پیشین.
[5] - رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای ۱۳۲۰-۱۳۵۷ ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران ۱۳۸۳، صص ۵۶۹-۵۶۸
[6] - ر.ک: نشریه مثلث، پیشین.