جریان شناسی سیاسی گروهک فرقان؟

 

   

جریان شناسی سیاسی

گروهک فرقان؟

اداره مشاوره نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

در مورد گروهک فرقان،عقايد و انحرافاتشون توضيح بديد چرا با چهره مذهبي دست به ترور مي زدند؟

تاریخ ایران از دیرباز محملی برای ظهور و بروز گروه‌ها و احزاب گوناگون با گرایش‌های متفاوت سیاسی و اجتماعی بوده است.در این میان، نام‌هایی مانند حزب توده، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق یا گروه فرقان، به دلیل عملکرد و دامنه‌ی اثرگذاری آن‌ها، به شکل سلبی یا ایجابی، از شهرت بیشتری برخوردار است. در این میان، باید گروه فرقان را در جناح چپ افراطی قرار داد که افکار سازمانی آن‌ها به شدت تحت تأثیر تفاسیر مارکسیستی از اسلام قرار داشت و ترکیب و التقاطی ناموزون از اسلام و مارکسیسم را پدید آورده بود. یادداشت حاضر تلاش می‌کند تا نگاهی به ریشه‌ها، عملکرد و اقدامات و اندیشه‌های این گروه، به عنوان گروهکی اثرگذار در مقطعی از تاریخ انقلاب اسلامی، داشته باشد.

 

1. تاریخچه

 

گروه فرقان یکی از گروه‌های فکری و سیاسی بود که در اواخر سال 1355، به رهبری روحانی درس‌نخوانده‌ای به نام اکبر گودرزی، در برخی از مساجد تهران، اقدام به جذب نیرو کرد. وی با مطالعه‌ی آثار علی شریعتی، مرحوم طالقانی و برخی دست‌نوشته‌های کادرهای گذشته‌ی سازمان مجاهدین خلق، به قرائت نوینی از دین و معرفت دینی دست یافت.(1)

 

گودرزی اعضای گروه خود را در ظرف مدت سه تا چهار سال، از میان جلسات قرائت و تفسیر قرآن در تهران انتخاب کرد. در 1356، وی کلاس‌های تفسیر خود را در مناطق مختلف نازی‌آباد، سلسبیل، مسجد خمسه در قلهک، جوادیه و نیز مسجد فاطمیه‌ی خزانه برپا کرد و از همین طریق، موفق شد گروه خود را متشکل از پنجاه شصت نفر عضو تشکیل دهد.(2)

 

بعد از انتخاب اعضا، گروه وارد مرحله‌ی جدیدی شد و از همان سال، با صدور اعلامیه و بیانیه، وارد حوزه‌ی سیاست و مبارزه علیه حکومت پهلوی به طور رسمی شد؛ اما مبارزه‌ی این گروه در این زمان تنها به صدور اعلامیه محدود می‌شد. زمان تدوین و شکل‌گیری ایدئولوژی این گروه، به طور کامل، در زمان حکومت رژیم پهلوی بود و بعد از وقوع انقلاب اسلامی، گروه فعالیت تروریستی خود را آغاز کرد و وارد مرحله‌ی عمل و ترور عناصر حکومت اسلامی شد.

 

2. آغاز یک التقاط

 

مهم‌ترین نقطه‌ی تمرکز یادداشت فعلی، بررسی سرچشمه‌های التقاط و انحراف در افکار و عقاید سازمانی گروهک فرقان است. بسیاری از گروه‌ها، به ویژه سازمان‌هایی که در انتهای طیف جریان چپ افراطی طبقه‌بندی می‌شوند، با ارائه‌ی ملغمه‌ای از اسلام و مارکسیسم و با واسطه قرار دادن افرادی مانند دکتر شریعتی، که در این دو حوزه صاحب تفکر بوده‌اند، در نهایت، تفسیر و برداشت خاص خود را ارائه می‌دهند و آن را مصادره به مطلوب می‌کنند و گروه فرقان نیز نه تنها از این قاعده مستثنا نبوده، بلکه یکی از بهترین نمونه‌های تاریخی این التقاط است.

 

اباحه و استحسان دینی، در نهایت، منجر به این ایده می‌شود که نیازی به نهاد مرجعی مانند روحانیت، نه برای تفسیر دین وجود دارد و نه برای مشارکت سیاسی و اساساً روحانیت نهادی بدعت‌آمیز و غیرضروری است. آنان هدف خود را ایجاد جامعه‌ی­ بی­طبقه‌ی توحیدی می‌دانستند و از روحانیت به ­عنوان ضدتوحیدی‌ترین عضو جامعه نام می‌بردند که خلق تحت ستم را استثمار می‌کند و به منظور رسیدن به جامعه­ی توحیدی و آگاه کردن خلق، باید این عامل استعماری حذف شود و از بین برود.

2-1. نگرش استحسانی به دین

 

گروه فرقان و سردمدار اصلی آن، ایدئولوژی خود را حول محور قرآن تعریف کرده بودند؛ اما در این میان، تفسیر خاص خود را از کتاب الهی ارائه می‌کردند و سایر کتب روایی و احادیث نیز جایگاهی در گفتمان فکری آن‌ها نداشت و همین مسئله، فرصتی برای تفاسیر دل‌بخواهانه‌ی آن‌ها فراهم می‌کرد. دو نکته‌ی دیگر نیز در ارتباط با نوع نگرش فرقان به کلام خداوند حائز اهمیت است:

 

بحث اول اینکه قرآن برای آن‌ها یک ساختار و متن اجتماعی بود که تفاسیر مختلفی از سوی افراد و صاحب‌نظران از این متن ممکن بود ارائه شود و تمام این تفاسیر از نگاه فرقان دارای ارزش و اعتبار یکسانی بودند. به عبارت دیگر، آن‌ها به قرائت‌های متکثر از دین اعتقاد راسخ داشتند.

 

مسئله‌ی حائز اهمیت دوم، تفسیر انقلابی و عمل‌گرایانه‌ی فرقان از مفاهیم دینی بود؛ تفاسیری که در نهایت، زمینه را برای اقدامات خشونت‌بار و تروریستی این گروه فراهم می‌کرد و البته در سطح نظری نیز تئوریسین‌های این گروه در نوشته‌های خود، ابایی از فحاشی و به‌کارگیری ادبیات خشن علیه مخالفان خود نداشتند و به نوعی نظر و عمل آن‌ها از رویه‌ی یکسانی پیروی می‌کرد.

 

2-2. اسلام منهای روحانیت

 

یکی دیگر از زمینه‌های انحراف در افکار فرقان را باید در ایده‌های محوری آن‌ها حول مقوله‌ی حضور روحانیت در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی جست‌وجو کرد. البته اباحه و استحسان دینی، در نهایت، منجر به این ایده می‌شود که نیازی به نهاد مرجعی مانند روحانیت، نه برای تفسیر دین وجود دارد و نه برای مشارکت سیاسی و اساساً روحانیت نهادی بدعت‌آمیز و غیرضروری است. آنان هدف خود را ایجاد جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی توحیدی می‌دانستند و از روحانیت به عنوان ضدتوحیدی‌ترین عضو جامعه نام می‌بردند که خلق تحت ستم را استثمار می‌کند و به منظور رسیدن به جامعه‌ی توحیدی و آگاه کردن خلق، باید این عامل استعماری حذف شود و از بین برود تا بتوان به دستورات و احکام خدا عمل کرد و جامعه‌ی­ بی‌طبقه‌ی­ توحیدی را پایه‌گذاری کرد.(3)

 

سردمدار این گروه در ارتباط با این ایده می‌نویسد: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که در اسلام هیچ انضمام و انسجامی بین اسلام و روحانیت وجود ندارد و اصولاً وجود روحانیت را مغایر با همه‌ی موازین توحیدی و مفاهیم قرآنی می‌دانیم.»(4)

 

روحانیت‌ستیزی فرقان را می‌توان در ترورهای کور آنان نیز مشاهده کرد، زیرا عمده‌ی افرادی که ترور شدند جزء روحانیون و مسئولان جمهوری اسلامی ایران بودند.

 

طبیعی است که اتخاذ چنین رویکردی، در نهایت منجر به مخالفت کلی فرقان با جمهوری اسلامی شود؛ همچنان که آنان حتی با رفراندوم تعیین رژیم جدید در کشور نیز، که در فروردین 58 برگزار شد، مخالفت کردند و آن را «توطئه‌ی استحمار و استعمار» خواندند و از مردم درخواست کردند که در این دام گرفتار نشوند و یک ‌ماه پس از استقرار حکومت اسلامی، ترورهای خود را آغاز کردند.

 

2-3. زاویه با ولایت فقیه

 

یکی دیگر از نشانه‌های بارز انحراف، درون ‌فرقه‌ای که رگه‌های خود را برگرفته از متن اسلام و قرآن مجید می‌داند، عدم اعتقاد و التزام آنان به اصل ولایت فقیه است. رهبری فکری این جریان معتقد است ولایت فقیه نه تنها اساساً فاقد مبنای قرآنی است، بلکه با اصل ارزش انسان و خصوصیات متعالی وی نیز در تضاد است و منجر به سلب آزادی و قدرت اختیار و انتخاب آدمی می‌شود.

 

گودرزی همچنین ولایت فقیه را امام‌سازی در برابر امام دوازدهم می‌داند و معتقد است که فقهای دین‌شناس، حق حاکمیت و آمریت سیاسی ندارند.(5)

 

3. فرقانیسم و جریان چپ

 

باید اذعان کرد که فرقانی‌ها جزء آن دسته از گروه‌های به ظاهر اسلامی بودند که به شدت تحت تأثیر ظهور و گسترش مارکسیسم بودند و گروه‌های مارکسیستی و به ویژه سازمان مجاهدین خلق را در این زمینه، الگوی خود قرار داده بودند. اعتقاد به سازش‌پذیری و تطبیق‌پذیری اسلام و مارکسیسم از سوی گروه فرقان، خود از سویی بیانگر انحراف در اندیشه‌های این فرقه است و از سوی دیگر، زمینه را برای رشد و گسترش افکار التقاطی و ترکیبی نیز فراهم می‌کند. ادبیات فکری گروه فرقان به شدت مارکسیسم‌زده است و در نوشته‌‌های آنان، تجلیل از مارکسیست‌هایی مثل مائو، کاسترو، چه‌گوارا و شخصیت‌های دیگری از این قبیل فراوان است. گودرزی، به عنوان پرچم‌دار فکری این گروه، کاملاً با آثار مجاهدین خلق نیز آشنایی داشت.(6)

 

در واقع باید عنوان کرد که گروه فرقان در دو سطح ایدئولوژی و استراتژی، کاملاً متأثر از جریان چپ‌گرای ایرانی و نمود بارز آن، یعنی سازمان مجاهدین خلق، بوده است.

 

4. مسئله‌ی شریعتی

 

یکی از مسائلی که از دیرباز در ارتباط با سازمان‌ها و گروه‌های مختلف سیاسی مطرح بوده، انتساب یا شائبه‌ی انتساب کردار اجتماعی آنان به اشخاص اثرگذار و تئوریسین‌های سیاسی است. واکاوی گروه‌های مؤثر در روند تحولات اجتماعی ایران نیز بیانگر آن است که برخی از این گروه‌ها دارای آبشخورهای فکری خاصی بوده‌اند یا دیگران گمان برده‌اند که این گروه‌ها پیاده‌ساز افکار فلان اندیشمند در عرصه‌ی اجتماعی هستند. این مسئله در مورد گروه فرقان و دکتر شریعتی کاملاً مصداق دارد.

 

فرقانی‌ها همواره در آثار خود، ارجاعات فراوانی به آثار مختلف دکتر شریعتی، از جمله کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» ایشان می‌دادند و تعابیر ایشان را نیز مکرر به کار می‌بردند. همچنین تحلیل‌های شریعتی درباره‌ی مسائل طبقاتی و جایگاه روحانیون و تز «مذهب علیه مذهب‌» دقیقاً در کتابچه‌‌ی «تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران؛ تکوین و تدوین ایدئولوژی اسلامی‌، تداوم انقلاب توحیدی‌» فرقانی‌ها نفوذ کرده است‌. در این جزوه، همه‌ی استنادها به آثار دکتر شریعتی، از جمله بحث او درباره‌ی تخصص و نیز بیگانگی از خویشتن در کتاب با «مخاطب‌های آشنا» است.

 

یکی از پُرکاربردترین مفاهیم شریعتی، که از سوی گروه فرقان توجیهی برای ترور و خشونت شد، جمله‌ی مبارزه با «زر و زور و تزویر» شریعتی است که بار دیگر فرقانی‌ها، تفکر انحرافی خود را به معرض نمایش گذاشتند و با ترور سران این سه دسته (صاحبان زر و زور و تزویر)، به قول خود، رسالت انقلابی و تاریخی خود را انجام دادند. اما در تحلیل نهایی، باید عنوان کرد که گفتمان حاکم بر نوشته‌های فرقان، تطابق جدی با نوشته‌های دکتر شریعتی نداشت؛ هم به آن دلیل که این گروه سعی می‌کردند تا از قرآن دستاویزی برای نگره‌های انقلابی خود عرضه کنند و هم پیچ‌درپیچ بودن برداشت‌های شگفت فرقانی‌ها از آیات، بدون تردید، پسند شریعتی هم نمی‌توانست باشد.(7)

 

فرقانی‌ها جزء آن دسته از گروه‌های به ظاهر اسلامی بودند که به شدت تحت تأثیر ظهور و گسترش مارکسیسم بودند و گروه‌های مارکسیستی و به ویژه سازمان مجاهدین خلق را در این زمینه الگوی خود قرار داده بودند. اعتقاد به سازش‌پذیری و تطبیق‌پذیری اسلام و مارکسیسم از سوی گروه فرقان، خود از سویی بیانگر انحراف در اندیشه‌های این فرقه است و از سوی دیگر، زمینه را برای رشد و گسترش افکار التقاطی و ترکیبی نیز فراهم می‌کند.

5. فرقان و تروریسم

 

گروه فرقان، در تاریخ معاصر ایران، علاوه بر دیدگاه‌های بدیع، التقاطی و انحرافی، دارای شاخصه‌ی بارز دیگری نیز بود و آن توسل به خشونت علیه بزرگان و تئوریسین‌های فکری و اجرایی نظام اسلامی بود و در این میان، در توجیه اقدامات خود، به دلایل و توجیهاتی انحرافی، مانند لزوم پاک‌سازی جامعه از سران زر و زور و تزویر یا لزوم حذف روحانیت از صحنه یا نامشروع بودن نظام جمهوری اسلامی ایران، روی می‌آوردند. ترور استاد شهید مرتضی مطهری، سرلشگر قرنی، آیت‌الله سید رضی شیرازی، حاج مهدی عراقی، آیت‌الله مفتح، آیت‌الله موسوی اردبیلی و برخی از چهره‌های دیگر نظام اسلامی، گوشه‌ای از اقدامات این گروه بوده است.

 

6. پایان یک انحراف

 

در اوایل آبان­ماه سال 58، مخفیگاه بزرگ گروه فرقان در شهرستان کرج شناسایی شد و مقادیر زیادی سلاح و مواد منفجره و اعلامیه از آنان ضبط شد و چند تن از اعضای آن نیز دستگیر شدند. اما ادامه پیدا کردن ترورها، خبر از فعالیت گروه فرقان می‌داد که بالاخره با نفوذ برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در این گروه، در 22 دی 58، محل رهبر گروه و جمعی دیگر از اعضای آن، شناسایی گردید و طی هشت ساعت درگیری مسلحانه، همه‌ی آن‌ها دستگیر شدند و در 3 خرداد 59 تیرباران شدند.(8)

 

7. فرجام سخن

 

محوریت یادداشت حاضر مبتنی بر پیگیری و نمایاندن انحراف و التقاط در مبانی فکری و ایدئولوژیک گروه فرقان بود و به تبع این انحراف تئوریک، در عرصه‌ی استراتژیک و عملیاتی نیز انحراف کاملاً مشهود بود و این گروه متوسل به اعمال به قول خود انقلابی و تروریستی می‌شدند. استفاده و رجوع گروه فرقان به دین و قرآن، انگاره‌ای کاملاً ابزاری بود، زیرا آن‌ها همواره دین را تفسیر به رأی می‌کردند و باب استحسان در امور دینی و همچنین امکان قرائت‌های متکثر از متن واحد هموار برای آنان فراهم بود. در این میان، برای گروه فرقان کفه‌ی ترازو به نفع اندیشه‌های مارکسیستی همواره سنگینی می‌کرد و اساساً آن‌ها هدفی جز ارائه‌ی تفاسیر مارکسیستی از اسلام نداشتند. انحراف آنان در استفاده از اندیشه‌های دکتر شریعتی نیز کاملاً نمایان بود. آن‌ها همواره افکار ایشان را بهانه‌ای برای مبارزه با روحانیت قرار می‌دادند؛ حال آنکه شریعتی تنها روحانیت محافظه‌کار را مورد انتقاد قرار می‌داد.(*)

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1. علی کردی، گروه فرقان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، 1387، ص 19.

 

2. روزنامه‌ی جام جم، پنج‌شنبه، 8 اردیبهشت 90، ص 11.

 

3. یحیی فوزی تویسرکانی؛ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384، ج 1، ص 432.

 

4. یاسر هاشمی، عبور از بحران (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی)، 1360، تهران، نشر معارف انقلاب، 1378، ص 82.

 

5. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی اکبر گودرزی، بازجویی 12 اردیبهشت 58.

 

6. محمدحسین واثقی، مجموعه مقالات مصلح بیدار، قم، انتشارات صدرا، 1380، ص 193.

 

7. رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، قم، مؤلف، 1385، ص 550.

 

8. مرتضی الویری، خاطرات مرتضی الویری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375، ص 86.

 

*محمد شیخانی؛ دانشجوی دکتری سیاست‌گذاری فرهنگی دانشگاه امام رضا(ع)؛/برهان/۱۳۹۲/۴/۹