آخوند خراسانی، ملامحمدکاظم

 

 

آخوند خراسانی، ملامحمدکاظم

فاطمه رؤیا پورامید

فقیه اصولی ومرجع تقلید شیعه و برجسته ترین رهبر سیاسی عصر مشروطیت در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری. وی کوچک ترین پسر ملاحسین واعظ هراتی بود که در ۱۲۵۵ ق در مشهد متولد شد. محمدکاظم در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد گردید و بیش از شش سال به فراگیری ادبیات عرب، منطق و اصول فقه نزد استادان آن حوزه مشغول شد. در ۱۲۷۷ ق برای تکمیل تحصیلات؛ مشهد را به قصد نخف ترک کرد، ولی در سبزوار به مدت سه ماه در محضر حاج ملاهادی سبزواری (۱۲۸۹ ق) فلسفه خواند. حکیم سبزواری درباره او گفت: «وی در آینده در علم و دانش نابغه خواهد شد و از انوار نبوغ او هزاران نفر به بزرگی خواهند رسید و از فرمان او سرنوشت ملتی تغییر خواهد کرد». سپس به تهران سفر کرد و در یکی از حجره های مدرسه صدر سکنی گزید. وی نزد ملاحسین خوبی و میرزا ابوالحسن جلوه (۱۳۱۴ ق) به تحصیل فلسفه ادامه داد. بعد از گذشت سیزده ماه و بیست روز به نجف اشرف رفت. در ۱۲۷۹ ق به درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری وارد شد و تا زمان درگذشت استاد (ـ۱۲۸۱ ق ) از درس او استفاده نمود.

 علاوه بر شیخ انصاری در دروس میرزا محمد حسن شیرازی (۱۳۱۲ ق )، سید علی شوشتری (۱۲۸۳ ق)، شیخ راضی نجفی (   ـ ۱۲۹۰ ق) و سید مهدی قزوینی (                – ۱۳۰۰ ق) نیز شرکت جست. او بیش از سیزده سال نزد میرزا حسن شیرازی فقه و اصول آموخت و از زبده ترین شاگردان او گردید.

 میرزای شیرازیرد ۱۲۹۱ ق حوزه درسی خود را از نجف به سامرا انتقال داد. آخوند نیز همانند بیشتر شاگردان میرزا، همراه ایشان به سامرا رفت. اما پس از مدتی، به توصیة میرزا به نجف بازگشت و به تدریس پرداخت. میرزا، آخوند را به فضل می ستود و طلبه ها را به استفاده از درس وی تشویق می کرد. پس از رحلت میرزا حسن شیرازی، آخوند خراسانی به عنوان جانشین وی مشخص گردید و علما و فضلا از همه نقاط جهان تشیع به سوی نجف روی آوردند و در مجلس درس وی شرکت جستند. تعداد شرکت کنندگان در درس اصول او تا آن زمان بی سابقه بوده است. این تعداد را در آخرین دورة درسی اصول وی، از هشتصد تا هزار نفر هم گفته اند که بنابر اقوال گوناگون بیش از چهارصد تن از ایشان، مجتهد مسلم بوده اند.

 محتوای درس و بیان دلپذیر او در طول بیش از چهل سال تدریس، موجب می شد که برخی از شاگردان او (مانند شیخ محمدحسین کاشف الغطاء) چند دوره در درس وی شرکت کنند. حوزه علمی نجف اشرف در دوره مرجعیت و اقتدار آخوند خراسانی از بالاترین درجه اعتبار سیاسی در بین شهرهای کشورهای اسلامی برخوردار و تأثیرگذار بود.

 در آن زمان ضرورت بنیانگذاری مدارسی که به آموزش و دانش های جدید و زبان های اروپایی مانند فرانسوی و انگلیسی همت بگمارند، احساس می شد. آخوند خراسانی همراه تعدادی از علما با تأیید خود، این امر را تسریع نموده و یک هیئت علمی متشکل از علما و بازرگانان و دیگران تشکیل داد. این حرکت با تأسیس دو مدرسه «علوی» و «رضوی» بالندگی گرفت و ایشان اجازة مصرف کردن وجوه شرعی برای این مدارس را صادر نمود. همچنین برخی از پیشگامان خیر هزینه ساختن مدرسه علمیه ای را به آخوند دادند که وی با همت والا مدرسه علمیه ای را که به «مدرسه بزرگ آخوند» معروف شد، در ۱۳۲۱ ق در محله «حُوَیش» و در مدرسه دیگر به نام های «مدرسه وسطی»ی آخوند در ۱۳۲۶ ق و«مدرسه کوچک آخوند» را در ۱۳۲۸ ق در محله «براق» بنیان نهاد.

 در این مدرسه ها علاوه بر علوم متداول دینی، ادبیات فارسی نیز تدریس می شد. همچنین او به منظور گسترش آگاهی های سیاسی و فرهنگی شیعیان مبارزه کرد. در راستای این هدف مبلغانی به روستاهای دورافتاده و به میان ایل ها و عشایر فرستاد تا آنها را با فرهنگ اصیل و پربار اسلام آشنا سازد.

 او در ۱۳۱۵ ق به دعوت تنی چند از علمای ایران، همراه با گروهی دیگر از مراجع تقلید فتواهایی در تحریم کالاهای خارجی و حمایت از کالاهای داخلی و به منظور رفع نیاز کشور به بیگانگان صادر نمود و در تأیید «شرکت اسلامیه» که با حمایت از صنایع داخلی و بی نیازی از بیگانگان در اصفهان تأسیس شده بود، علاوه بر خرید منسوجات

 آن، بر کتاب لباس التقوی، تألیف سید جمال الدین اصفهانی واعظ هم تقریظی نوشت: «بر مسلمان لازم است که لباس ذلت (تولید خارج) را از تن بیرون کنند و لباس عزت (ساخت داخل) را بپوشند.» هچنین در نامه ای به مظفرالدین شاه، او را به حمایت از این شرکت تحریض نمود.

 از اقدامات سیاسی دیگر او در مسائل مربوط به ایران قبل از مشروطیت می توان به ابراز مخالفتش با اخذ وام توسط مظفرالدین شاه از روسیه تزاری و تلاش هایش در روشن ساختن اذهان مردم نسبت به پیامدهای این گونه اقدامات با درخواست اخراج رئیس گمرک ایران (نوژ بلژیکی) برای خلافکاری هایش و ارسا لنامه به سید عبدالله بهبهانی برای آگاه ساختن اولیای دولت از عملکردهای نامطلوب کارگزاران اشاره کرد (ربیع الاول ۱۳۲۳ ق).

 شهرت آخوند به عنوان رهبر سیاسی، از ابراز شجاعتو نفس جسارت در مخالفت با رژیم استبدادی و مساعی بی شمارش در جنبش مشروطیت ایران آغاز شد. وی به همراه دو تن از مجتهدان بزرگ معاصر خویش، حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی و حاج شیخ عبدالله مازندران، با ارسال نامه ها و تلگرام هایی برای رهبران دینی و سیاسی ایران و نشر اعلامیه های روشنگرانه، نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی موضع گیری می نمودند.

 آخوند و یاران همراهش به نظام مشروطه به عنوان وسیله ای برای تحدید ظلم می نگریستند و شرکت در جنبش مشروطیت را بر همه مسلمانان واجب می شمردند. ایشان همچنین تقریظی بر کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی نوشت و ضمن آن «مأخوذ بودن اصول مشروطیت را از شریعت محقه» اعلام کرد.

 با وجود صدور فرمان مشروطیت و انتخابات مجلس شورای ملی، پادشاه جدید محمدعلی شاه، حاضر به قبول مجلس و مصوبات آن نبود. از این رو برخی از علما و مشروطه خواهان، از مراجع مشروطه خواه نجف و در رأس آنها، آخوند خراسانی استمداد کردند. آخوند خراسانی نیز در پاسخ های استفتاهای مکرر آنها،‌ تلاش آزادیخواه ایرانی را برای تثبیت مجلس شورا و حفاظت از آن مورد تأیید قرار داد. در یکی از پاسخ های ایشان آمده است: «… اقدام کردن به ایستادگی در برابر مجلس قانونگذاری مذکور به منزله اقدام به ایستادگی در برابر احکام دین حنیف اسلام است. پس بر مسلمانان واجب است که در برابر هر نوع حرکتی علیه آن مجلس ایستادگی کنند

 پشتیبانی آخوند از مجلس و حکومت قانون در ایران به منظور برقراری عدل و رفع ظلم از توده های مظلوم و محروم بود و نه منافع دسته ای خاص و معین.

 آخوند پس از افتتاح مجلس شورا طی نامه ای، گشایش مجلس را تبریک گفت. وی به همراه آیات عظام حاج میرزا حسین خلیلی و حاج شیخ عبدالله مازندرانی پیوسته با صدور احکام و فرامینی دستورات لازم را به نمایندگان مجلس برای تهیه و تصویب قوانین مهمی که لزوم آن احساس می شد، صادر می نمودند. از جمله قانون مربوط به نظام وظیفه و تشکیل یک ارتش مجهز، قانون تأسیس مدارس نوین و تعلیم بر اساس علوم جدید، و قانون تأسیس بانک ملی. وی همچنین در ۲۸ ذیحجه ۱۳۲۵ ق طی نامه ای، نمایندگان مجلس شورا را به اجرای قوانین اسلامی، پرداخت بدهی های کشور و فقرزدایی سفارش نمود.

 مراجع مشروطه خواه نجف اشرف به رهبری آخوند خراسانی که نگران کارشکنی ها و مخالفت های محمدعلی شاه بودند، انحلال مجلس را ضربه ای به ملت ایران می دانستند و بر ضرورت حفظ شکل قانونی دولت و ایستادگی در برابر هر حرکتی برای تعطیلی مجلس شورا تأکید داشتند و از اینرو در نامه ها و تلگرام های خود با تأکید بر التزام به قوانین مجلس، ضرورت پشتیبانی از آن را اعلام می کردند.

 پس از روشن شدن قصد محمدعلی شاه برای انحلال مجلس، آخوند خراسانی اندرزنامه دهگانه ای برای شاه فرستاد و او را به قانونگرایی اسلامی، بیگانه گریزی و استعمارستیزی، بسط رفاه عمومی و عدالت اجتماعی و تاریخنگری دعوت کرد. اما محمدعلی شاه با حمایت روسیه در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ ق به اقدامی گستاخانه دست زد و مجلس را به توپ بست و نظام نوپای مشروطه را در کشور برچید.

 آخوند خراسانی در نامة شدیداللحنی به اقدام او در براندازی مشروطه حمله کرد و برخی اقدامات سری وی را فاش ساخت.  از نظر مراجع مشروطه خواه نجف، اقدام محمدعلی شاه در نابودی مشروطیت تنها بازگشت به استبداد نبود، بلکه برنامه ای استعماری با هدف تحکیم اراده بیگانه بر کشورهای اسلامی به شمار می رفت. لذا آخوند فتوایی صادر و اعلام کرد که محمدعلی شاه هیچ گونه حقی برای دریافت مالیات و یا امضای هیچ قراردادی با دولت های خارجی ندارد. در ادامة این اقدامات، وی شیخ اسدالله ممقانی را به استانبول فرستاد تا با آزادیخواهان ایرانی ساکن آنجا مذاکره کرده و آنها را به مبارزه با استبداد تشویق نماید.

 با آغاز قیام مردم آذربایجان به رهبری ستارخان برای بازگرداندن نظام مشروطه، آخوند که نفوذ زیادی در میان مسلمانان باکو داشت، به همراه حاج شیخ عبدالله مازندرانی در ۲۰ ذیقعده ۱۳۲۶ ق نامه ای برای مسلمانان روسیه فرستاد و از آنان درخواست کمک به انقلابیون تبریز نمود. همچنین با ارسال نامه ها، پیام ها و فرامین روشنگرانه متعدد، قیام ضد استبدادی مردم تبریز را تأیید نمود و بر تداوم آن تا پیروزی نهایی تأکید کرد.

 اندیشه های مترقیانه و موضع گیری های شجاعانه آخوند خراسانی، او را به سرعت در سراسر جهان اسلام معروف ساخت. از این رو آزادیخواهان عثمانی که از نفوذ کلام او در میان دربار و دولت عثمانی آگاهی داشتند، با ارسال نامه هایی به وی، از او خواستند تا سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی را وادار به امضا و اجرای قانون اساسی عثمانی نماید و او نیز چنین کرد.

در محرم ۱۳۲۷ ق محمدعلی شاه ارتش روسیه را برای سرکوب قیام رو به گسترش مردم تبریز به ایران فراخواند. پس از ورود آنها به ایران و افزایش احتمال حرکت های جهادی، شاه به رایزنی با دول روسیه و انگلستان پرداخت.

 دولت های روسیه و انگلستان که بر اساس قرارداد ۱۹۰۷ بر سر مسائل داخلی ایران به تفاهم رسیده بودند، برای جلوگیری از گسترش قیام مردمی آذربایجان به رهبری مراجع مشروطه خواه نجف، از یک سو محمدعلی شاه را به قبول نوعی مشروطیت صوری وادار کردند و از سوی دیگر همه تلاش خود را برای دور ساختن مراجع مذکور از میدان فعالیت سیاسی به کار بردند. از اینرو هر دو دولت طی یادداشت مشترکی،‌ از آخوند و سایر رهبران روحانی مشروطه خواه مقیم عراق خواستند که فعالیت سیاسی خویش را متوقف کرده و رهبران گروه های مشروطه خواه داخل کشور را به میانه روی فراخوانند.

 شاه ناگزیر اعلام نمود که نظام مشروطه را دوباره برقرار خواهد کرد و تلگراف هایی خطاب به مراجع عراق فرستاد و قرآنی را که امضا کرده و به آن سوگند خورده بود که به مشروطیت وفادار بماند، نزد ایشان ارسال داشت. پاسخ آخوند و دیگر علمای نجف به این تلگراف بسیار هوشمندانه و متین و در عین حال محکم بود. به دنبال آن تلگراف هایی از نقاط مختلف ایران به علمای نجف رسید که همگی خبر از وحشت، ترس، ناامنی، حبس، تبعید و تعطیل داشت. از این رو آخوند تلگرافی به شاه مخابره کرد و در آن با تندی او را مورد عتاب قرار داد و در آن تلگراف های دیگری به علما و عشایر و ایلات ایران، آنان را به جد و جهد در استحکام اساس مشروطیت فراخواند.

 هنگامی که آخوند دریافت محمدعلی شاه قصد دارد با گرو گذاردن جواهرات سلطنتی، از دولت روسیه وامی دریافت کند، طی تلگرافی برای «انجمن سعادت ایرانیان» که توسط گروهی از ایرانیان آزادیخواه در استانبول تشکیل شده بود،‌ از آنانا خواست «به توسط سفرا و جراید رسمیه دول معظمه» رسماً اعلام دارند که به موجب اصل ۲۴ و ۲۵ «قانون اساسی»، دولت ایران حق هیچ گونه معاهده و استقراض، بدون امضای پارلمان را ندارد و نیز جواهرات موجود در خزانه تهران متعلق به مردم ایران است و هرگاه وامی به محمدعلی شاه داده شود؛ ملت آن را معتبر نخواهد شمرد و در برابر آن مسئولیتی نخواهد داشت.

 به دنبال آن آخوند تلگرام هایی به برخی از دول خارجی مخابره کرد و از تجاوزاتی که شاه مستبد قاجار بر مردم خود روا داشته بود‌،‌ پرده برداشت و پس از ان با همراهی حاج شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی بیانیه ای را علیه حکومت محمدعلی شاه صادر کردند: «به تمام ملت اران حکم خداوند را اعلام می کنیم… سعی در دفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس و آبروی مسلمانان، امروز از اهم واجبات است…» این تلگراف باعث تهییج آزادیخواهان تبریز و سایر مشروطه خواهان گردید. از سوی دیگر، به دلیل حضور قشون روس در ایران و پشت گرمی شاه به آنان جهت سرکوب آزادیخواهان، علمای مشروطه خواه نجف اشرف به رهبری آخوند خراسانی فتوای جهاد بر ضد روسیه را صادر و اعلام داشتند که همراه گروهی از نیروهای مردمی مجاهد به سوی ایران حرکت خواهند کرد. وی همچنین عشایر عراق را به این جهاد فراخواند که آنان نیز پاسخ مثبت دادند. اما پیش از رسیدن علما و مجاهدان به کاظمین، اخبار عقب نشینی نیروهای روس از خاک ایران و سقوط محمدعلی شاه (جمادی الثانی ۱۳۲۷ ق)‌ و انتخاب احمد شاه، به عراق رسید.

در این زمان آخوند ضمن پیامی به مردم ایران، اعلام داشت که حکم عدم پرداخت مالیات برداشته شده و آنان باید مقررات را رعایت کنند. همچنین به ناصرالملک نایب السلطنه، وزارتخانه های جنگ، داخلیه و ریاست مجلس تلگراف هایی ارسال و از مجاهدت های سرداران و مجاهدان عموم طبقات مردم ایران تشکر کرد و به مسئولان کشور سفارش هایی از قبیل: تشکیل و تجهیز قوای نظامی، پرهیز از ایجاد ادارات زاید و زیان آور، هزینه شایسته بیت المال، عفو عمومی، آزادی زندانیان سیاسی، برچیدن خانه های فساد، کوتاه کردن دست اجانب از مداخله در امور ایران و … را نمود.

وی در تأکید بر شرعی بودن قوانین مصوبه در مجلس طی نامه ای مهم به نایب السلطنه نوشت: «قوانین مملکتی را به کلی با حضور هیئت مجتهدین عظام نظار که سابقاً به مجلس محترم معرفی شدند،‌ مطابق قانون اساسی عاجلاً مترصد و از منکرات اسلامیه و منافات مذهب به کمال شدت و سختی جلوگیری (فرمایید)» اما پس از تشکیل مجلس دوم، گروهی از نمایندگان لیبرال و اعضای وابسته به کابینه که با حمایت های دولت های روسیه و انگلستان بر سر کار آمده بودند، دیگر اهمیتی به نصایح و دستورات آخوند خراسانی و دیگر علمای مشروطه خواه نمی دادند. این امر موجب نگرانی آخوند شد، لذا او از عملکرد سران سیاسی مشروطیت به شدت انتقاد نمود و نامه ای که به امضای حاج شیخ عبدالله مازندرانی نیز رسید و در ۲۹ جمادی الثانی ۱۳۲۸ ق برای ناصرالملک ارسال گردید، موارد و اصولی را متذکر شد که حاوی انتقاد جدی از روند آزادی بی حد و مرز، و حاکمیت عناصر وابسته در رأس نظام مشروطیت ایران بود. در بخشی از نامه او آمده است: «… البته بدیهی است، تمام زحمات و مجاهدات علما و امرا و سرداران عظام ملی و مجاهدین دین پرست وطن خواه و طبقات ملت ایران در استقرار اساس قویم مشروطیت و این همه بذل نفوذ و اموال در تحصیل این سرمایة سعادت، برای حفظ دین و احیای وطناسلامی و آبادانی مملکت و ترقی ملت و اجرای احکام و قوانین مذهب و سد ابواب حیف و میل در مالیه و صرف آن در قوای نظامیه و سایر مصالح مملکتی و قطع مواد تعدی و تحمیل چند نفر نفس پرست خودخواهِ خودرأی بود، نه از برای اینکه به جای اشخاص آن ادارة استبدادیه…، ادارة استبدادیه دیگری از مواد فاسده مملکت به اسم مشروطیت یا طرفداری از مواد فاسده مملکت به اسم مشروطیت یا طرفداری کارکنان و نحو ذلک، همدست شوند و همدیگر را در جمیع ادارات داخل و به جای تشکیل قوای حربیة نظامی که اهم تکالیف فوریه و مایه نجات مملکت از مهالک و قطع تشبثات اجانب است، به تکثیر ادارات مضره و توسیع دوائر مفسده و صرف مالیه مملکت در این مصارف بپردازید. معاش های خطیره از مال ملت مظلومه دربارة همدیگر برقرار، در عوض اجرای تمدن اسلامی که به اتفاق تمام عقلای عالم، وسیله منحصرة حفظ این مملکت و جامعه وحیدة این ملت است،‌علناً به ضدیت مذهب و اعدام جامعه ملیت همت گمارند و در هتک نوامیس دینیه و اشاعة منکرات اسلامیه از بذل مجهود فروگذاری نکنند…»

پس از ترور سید عبدالله بهبهانی و شهادت او که به مباشرت یکی از نمایندگان تندرو و لائیک (سید حسین تقی زاده) صورت گرفت، آن دو طی نامه ای، ضمن اعلام «فساد مسلک سیاسی» او، مجلس ایران خواستند که وی را از نمایندگی عزل کنند.

به دنبال وصول نامه هایی از ایران مبنی بر انجام اعمال ناشایست و خلاف اسلام برخی افراد فاسد به نام مشروطه،‌ آخوند و مازندرانی در پیامی به مردم ایران نوشتند که مشروطیت و آزادی ایران عبارت است از:‌ عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبق بر اسلام و اجرای عدالت و حفظ منافع مسلمانان. در فصل دوم قانون اساسی هم آمده است که قوانین مصوب مجلس نباید با احکام شرع مخالف باشد. مردم در انتخاب نمایندگان دقت کنند که افرادی را به مجلس بفرستند که به دین و مملکت خیانت نکنند.

اما اختلاف نظر میان گروهی از نمایندگان لائیک و لیبرال و دولتمردان وابسته که به دنبال استقرار نظام مشروطه غیر مذهبی به سبک اروپایی بودند با علما و مشروطه خواهان مذهبی روز به روز وسیع تر و آشکارتر می شد.

هنگامی که جریده ایران نو در شماره ۱۲۱ خود طی مقاله ای به حکم قصاص، جسارت و آن را «خلاف سیاست و حکمت» شمرد آخوند خراسانی به شدت واکنش نشان داد و با نگرانی و هشدار، طی تلگرافی به رئیس الوزرا اعلام داشت که: «… بعد از اعلام فصل ۲۶۴ قانون وزارت داخله در منع مسکرات اسلامیه و مجازات مرتکب، چه شده که هنوز منجرا نشده منسوخ و منکرات،‌اشد از اول شیوع یافت، مگر خدای نخواسته اولیاء امور را در تحت ارادات چند نفر لامذهب و مزدوران اجانب، چنین مقهور و یا از حفظ دین گذشته، از مملکت اسلامی هم چشم پوشیده اند که در چنین مواد مهمه، تسامح و مفاسد مترتبه را وقعی نمی گذارند…»

همچنین در پاسخ به طرح موضوع حذف مجتهدان از صحنه قضاوت بر اساس قانون اساسی در ۱۹ ربیع الاول ۱۳۲۹ طی نامه ای به مجلس نوشت: «مرافعات شرعیه باید رجوع به مجتهدان حق رجوع استیناف برای کسی نیست

نیروهای روس که به بهانة حفظ منافع تجاری و مال و جان اتباع خود در بحبوحه قیام ملت ایران وارد کشور شده بودند و پس از گذشت ده ماه از افتتاح مجلس دوم، به هیچ روی حاضر به ترک کشور نبودند، آخوند را به ارسال تلگرافی به مجلس واداشت و از به تأخیر افتادن خروج آنان از کشور گلایه نمود و طی فتوایی، استفاده از اجناس روسی در داخل کشور را تحریم کرد. این فتوا عکس العمل روسیه را برانگیخت و این کشور توسط قنسول خود در عراق، مراتب نگرانی دولت روس را از اقدامات آخوند به اطلاع وی رساند. آخوند هم در جواب با قاطعیت و در عین نزاکت و استدلال پاسخ ادعاهای پوچ آنها را داد.

پس از آن، دولت روس به بهانه استخدام شوستر آمریکایی به عنوان مستشار مالی ایران، اولتیماتوم چهل و هشت ساعته ای برای اخراج او از ایران داد و اعلام کرد که بعد از این، دولت ایران در صورت نیاز به مستشار خارجی ابتدا باید از اتباع روس و انگلیس استخدام کند و اتباع کشورهای دیگر هم در صورت تأیید وزرای مختار این دو کشور در ایران استخدام شوند. همچنین ایران باید برای حضور چندین ماهة قوای روس در ایران به این کشور خسارت بپردازد.

به دنبال این اولتیاتوم، قوای روس در اوائل ذیحجه ۱۳۲۹ ق وارد کشور گردید و تا قزوین پیشروی کرد و یادداشت دولت روس را تأیید نمود. در همین حال دولت ایران فرصت داد تا امنیت راه ها را برقرار سازد، در غیر این صورت «پلیس جنوب» را تشکیل خواهد داد.

آخوند خراسانی و مازندرانی در ۸ ذیقعده ۱۳۲۹ ق تلگرافی به دولت انگلیس مخابره نمودند و در آن بطلان داعیه آزادیخواهی و دفاع از حقوق بشر انگلیس را با اشغال جنوب ایران در همدستی با روس متجاوز، اعلام داشتند. ضمناً رشادت ها و شجاعت ها و آزادگی و عدم تمکین مردم ایران را از جانب و دفاع روحانیت اسلام از حوزه مسلمین را یادآور شدند و به دولت انگلیس اعلام کردند که از متابعت اعمال حق شکنانه دولت روس دست برداشته و موقعیت ایران پس از مشروطیت را درک کند و این کشور را در دفاع از حقوق خویش آزاد بگذارد.

آخوند به نشانه اعتراض و مخالفت با اقدامات روس و انگلیس در ایران، درس خود را تعطیل کرد و به منظور چاره جویی پیرامون حوادث پیش آمده، جلسات متعددی تشکیل داد و تصمیمات زیر گرفته شد:

۱) مراجع و علمای نجف و طلاب و عشایر عرب برای جهاد به سوی ایران حرکت کنند ۲) به وسیله تلگراف به رؤسای عشایر و ایلات امر کنند که در مقام حفظ استقلال ایران برآمده و خود را برای نبرد و دفاع از خاک میهن آماده سازند ۳) به عموم مسلمانان جهان از هند و قفقاز و غیره دستور دهند که در تمام ممالک در یک روز هم با هم دست از کسب و کار کشیده و به عنوان همدردی در یک جا اجتماع کنند و رفع تعدیات روس و انگلیس به ایران را بخواهند ۴) به عموم دول که در بغداد نمایندگی دارند تلگراف شود و حقانیت و مظلومیت دولت و ملت ایران و ستمگری و خونخواری روس ها را به جهانیان نشان دهند.

آنگاه آخوند فتوای مشهور جهاد خود را علیه روس خطاب به مؤتمن الملک (رئیس مجلس شورای ملی وقت ) ارسال و اعلام نمود که خود همراه با مجاهدان عازم ایران خواهد شد تا در این جهاد مقدس شرکت کند. همچنین در نامه ای به علمای تبریز آنان را به ضرورت آموزش سلاح امر نمود و حکمی مبنی بر تحریم قطعی خرید و فروش کالاهای روسی صادر کرد.

هنگامی که دولت روس از تصمیم آخوند مطلع شد توسط قنسول خود نماینده ای نزد ایشان فرستاد تا او را از این تصمیم بازدارد، اما آخوند در پاسخ گفت: به قنسول بگو اگر مطلبی دارد بنویسد تا کتباً جواب داده شود. قنسول روس در بغداد نامه ای برای وی فرستاد و ضمن بیان علت ورد نیروهای روس تأکید کرد در صورت قبول شروط خود از خک ایران عقب نشینی خواهند کرد. آخوند در پاسختندی، تأسف خود را از نقص عهد روسیه با ایران و تکیه به روش نظامی به جای روش های دیپلماتیک ابراز کرد و روسیه را تهدید نمود که چنانکه از شروط خود دست برندارد و خاک ایران را ترک نکند، سرزمین ایران از خون میلیون ها مجاهد رنگین خواهد شد.

آخوند، پس از اشغال شمال و جنوب کشور، با ارسال تلگراف هایی به مجلس، مجتهدان، عموم امرا و سرداران، رؤسای عشایر و طبقات مردم، اختلافات و جنگ های خانگی را سبب ضربه زدن به استقلال مملکت و اسلام دانست و مردم را به وحدت و یکپارچگی در مقابل دشمن بیرونی فراخواند و طی اعلامیه مشترکی اتفاق نظر همه مذاهب اسلامی را در صیانت از اسلام و دفع تجاوز دشمنان اسلام اعلام داشت.

همزمان با اشغال شمال ایران توسط قوای روس، اشغالگران ایتالیایی نیز به طرابلس غرب (لیبی) که از متصرفات عثمانی بود حمله ور شدند و پس از کشتار هزاران نفر از مردم بیگناه آنجا،‌آن سرزمین را تصرف کردند. آخوند خراسانی همراه با مازندرانی و شریعت اصفهانی، با صدور فتوای جهاد بر ضد اشغالگران ایتالیایی و روس، مسلمانان را به مقابله با آنها فراخواندند.

سرانجام آخوند تصمیم گرفت تا برای بیرون راندن روس ها از کشور و نظارت نزدیک به امور دولت و مجلس و جلوگیری از انحرافات پیش آمده به همراه حدود پانزده نفر از مجتهدان و علمای طراز اول نجف و در رأس گروه کثیری از مجاهدان به سوی ایران حرکت نماید. اما صبح روز حرکت به طور ناگهانی در نجف اشرف درگذشت (۲۹ ذیحجه ۱۳۲۹ ق). مرگ او طبیعی تلقی نشد و گفته شد عوامل روس و انگلیس او را به شهادت رساندند.

آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در صحنه های سیاسی ـ اجتماعی مردی قاطع و نافذالکلام بود که بر اساس ایمان و باورهای استوار دینی خود حرکت می کرد.

او به عنوان مرجع و رهبر دینی، خواهان قطع ایادی خارجی از کشور، رواج صنایع و دانش های نوین، فقرزدایی و تأمین رفاه عمومی، تحصیل خودکفایی ملی در اقتصاد، تأمین عدالت اجتماعی بر پایه قوانین شرعی اسلامی با نظارت فقیهان بر اسلامیت آنها و ایجاد ارتش نیرومند به سلاح های روز بود تا از کیان کشور پاسداری کند.

آثار: مهمترین اثر او که بیش از صد مجتهد بر آن حاشیه نوشته اند، کفایه الاصول (کتاب درسی طلبه ها در پایان دورة سطح‌) است که حاصل تبحر و نوآوریش در فن اصول و سبب شهرت علمی اوست. این کتاب غالباً پایة کار مدرسان خارج اصول است. دیگر آثار او عبارتند از تعلیقه الفقیهه و الاصولیه؛ تکمله التبصره؛ شرح تکمله التبصره؛ الاجتهاد و التقلید و کتاب فی الوقف.

از شاگردان بلندآوازة او: میرزا ابوالحسن مشکینی، شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، شیخ محمدجواد بلاغی، آقا ضیاءالدین عراقی، آقا شیخ محمدعلی شاه آبادی، سید محسن امین عاملی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی، سید محمدتقی خوانساری، سید عبدالحسین حجت، سید حسن مدرس، شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی)،‌سید صدرالدین صدر، حاج آقا حسین بروجردی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم،‌شیخ احمد شاهرودی و آقا بزرگ تهرانی را می توان نام برد.

منابع: آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب، ۲۸-۲۹، ۴۱، ۴۸-۴۷، ۵۳، ۶۵، ۷۲، ۹۰-۸۱؛ اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ۸۴، ۳۱۴-۳۱۳؛ حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران، ۶۷، ۷۴، ۷۵، ۸۳، ۸۹، ۱۰۰، ۱۹۱، ۴۹۱-۴۹۰، ۵۷۱-۵۷۰؛ دانشنامه جهان اسلام، ۶- ۶۴۶؛ دایره المعارف بزرگ اسلام؛ ۱: ۱۵۲-۱۵۱، رسائل و فتاوای جهادی، ۲۴۳-۲۳۶، سیره صالحان، ۱۱۳، ۱۱۵،‌۱۲۶، ۱۳۱، عالمان شیعه رویارویی استعمار، ۱۸، ۲۱، ۳۲-۲۷، ۴۲-۴۰، ۴۸؛ مرگی در نور (زندگی آخوند خراسانی) ۴۱، ۶۲، ۱۷۶، ۱۷۲، ۱۸۳، ۱۹۱، ۱۹۵، ۲۰۳، ۲۱۷، ۲۳۱-۲۱۹، ۲۳۵، ۲۶۸-۲۳۹٫