«مشروطه شناسی: شناخت تاریخی تحلیلی نهضت‌های اسلامی معاصر ایران»

 

«مشروطه شناسی: شناخت تاریخی تحلیلی نهضت‌های اسلامی معاصر ایران»

روایت موسی نجفی از علل انحراف جنبش مشروطه

خبرگزاری تسنیم: موسی نجفی در کتاب «مشروطه‌ شناسی» می نویسد: تاریخ ایران دو محور مختصات دارد که باید هر دو محور را خوب بشناسیم؛ محور عمودی صفویه است و محور افقی مشروطه. برآیند این دو محور می‌شود انقلاب اسلامی.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسمیم، رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر خطاب به نخبگان کشور، تاکید بسیاری بر نگارش تاریخ معاصر ایراد داشتند. ایشان در خصوص دوران مشروطه و واقعه مشروطیت فرمودند: «بعد از ورود اسلام به ایران، حادثه‌ی مشروطیت یک حادثه‌ی استثنائی‌ در تاریخ ایران است که حقیقتاً درست هم باز نشده است». یکی از آثاری که تا حد زیادی به باز شدن واقعه مشروطیت انجامید، کتاب موسی نجفی پژوهشگر فلسفه سیاسی و تاریخ معاصر ایران با عنوان «مشروطه‌ شناسی» است. این کتاب همانگونه که نویسنده آن اعتراف می‌کند تلاش دارد زوایای جدیدی از مشروطه را کشف کند؛ به گفته او آنچه تاکنون از جنبش مشروطه نوشته شده بیشتر وجوه «اسمی» این واقعه مهم تارخ معاصر ایران را در بر می‌گیرد.

 «مشروطه شناسی»، مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های موسی نجفی استاد و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره نهضت‌های اسلامی معاصر ایران است. نجفی در این کتاب نهضت اسلامی در ایران را به دو دسته «دوران قبل از مشروطه» و «دوران بعد از مشروطه» تقسیم می‌کند. وی سعی در ارائه شاخصی فکری و تاریخی برای تمایز نهادن میان نهضتهای اسلامی دروان معاصر در ایران است. او در راستای ارائه این معیار تاریخی معتقد است: «به خاطر سیطره "مکتب تبریز" در تاریخ‌ نگاری امثال کسروی و تاریخ نگاران سکولار مانند آدمیت، ملک‌زاده و یحیی دولت‌آبادی، این نیاز حس شد که اسناد واقعی‌تری نسبت به گزارشات آنها مطرح شود، تا زوایای جدیدی از مشروطه کشف شود. بنابراین سه عامل کنار رفتن تعصبات قومی، ضعیف شدن جریان سکولار در مشروطه و شک کردن به نوشته‌های آنان و سوم رجعت به "متن اسناد" در مقابل "گزارشات تاریخی" باعث شده است زوایایی از تاریخ مشروطه به دست آید که غیر از وجوه "اسمی"ای است که تا به حال نوشته شده است.» (مشروطه شناسی، صفحه 61)

 جنبش مشروطیت و انقلاب اسلامی

 نجفی هدف از شناخت تاریخی تحلیلی نهضتهای اسلامی معاصر ایران و در صدر آنها نهضت مشروطه را چنین عنوان می‌کند: «باید بررسی کرد که چرا نهضتی که باید دردهای مردم را دوا می‌کرد و معضل جامعه ایران را رفع می‌نمود، خودش به خاطر انحراف به بدترین درد تبدیل شد؟… برای نظام نوپای اسلامی این مطلب چشم‌انداز بسیار مهمی است که چگونه نهضتی که با شور و حرارت مردمی و انگیزه‌های دینی شروع شد، نگذاشتند به اهداف خود برسد؟ شناخت ریشه‌ها و علل منحرف کننده مشروطه، می‌تواند هشدارهای خوبی در مورد حوادث و فتنه‌های اخیر و جریانهای سی سال گذشته به ما بدهد؛ یعنی مشروطه شناسی باید منجر به انقلاب شناسی شود. آسیب شناسی مشروطه هم می‌تواند آسیب شناسی انقلاب اسلامی ما را در پی داشته باشد» (همان، صفحه 72و 73)

 ردیابی این هدف در نوع روایت موسی نجفی از مشروطیت در کتاب «مشروطه‌شناسی» کاملا مشهود است؛ او تلاش می‌کند زوایای مجهول دوران مشروطه را به شیوه‌ای بگشاید که درسهایی برای امروز ما داشته باشد. او مشروطه را بعنوان محوری که انقلاب اسلامی، برایند آن است معرفی می‌کند و می‌نویسد: «تاریخ ایران دو محور مختصات دارد که باید هر دو محور را خوب بشناسیم؛ محور عمودی صفویه است و محور افقی مشروطه. برآیند این دو محور می‌شود انقلاب اسلامی» (همان، صفحه 83)

 نویسنده «مشروطه شناسی»، مشروطه را در چنین جایگاهی می‌بیند و با هدف موقعیت‌شناسی تاریخی امروز به گذشته رو می‌کند. او هم در این اثر و هم در آثار متعددی که درباره تاریخ معاصر ایران و مشروطیت نوشته، به این مهم توجه دارد. مثلا او در مقاله‌ای که با عنوان «مقدمات فکری و سیاسی پیدایش دوران پهلوی و مسئله دین و دولت و تجدد» منتشر کرده، درباره «عوامل موثر نظام فکری- سیاسی پهلوی »سخن می‌گوید و نخستین عامل آن را «انحراف در نهضت مشروطیت و عوامل آن» می‌نامد.

 علل انحراف در مشروطیت

 گزارش موسی نجفی از انحرافات راه یافته در مشروعیت، می‌تواند برای محققان و اهالی نظر امروز که انقلاب اسلامی بخشی از دغدغه آنها را تشکیل می‌دهد، می‌تواند بسیار محل توجه و رجوع باشد؛ به نظر می‌رسد نجفی  در صورتبندی این انحرافات و عوامل آنها دوران معاصر را هم پیش چشم داشته است.

 او علل انحراف در نهضت مشروطیت را در 3 بخش کلی تقسیم‌بندی می‌کند: الف) کنار رفتن و کنار زده شدن اندیشه دینی، یأس متدینین و مردمِ بااعتقاد. ب) خوب‌نشناختن غرب و دست‌کم گرفتن خطر استعمار. ج) استحاله محیط فرهنگی نقد و اجتهاد و انتخاب به بی‌هویتی و تقلید و سطحی‌نگری.

 وجوه ده‌گانه «کنار رفتن اندیشه دینی» از جنبش مشروطه

 این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نخستین علت انحراف مشروطیت، یعنی «کنار زده‌ شدن اندیشه دینی و یاس متدینین» را در شرایط دهگانه‌ای تجزیه و تحلیل می‌کند. نجفی می‌نویسد:

 

اول: ساده‌اندیشی برخی از نیروهای معتقد و اصیل انقلاب مشروطه که فکر می‌کردند همدلی و فداکاری آنان باید تا زمان استقرار مشروطه باشد و بعد از آن تکلیف جدی برای آنان نیست و امور بعد از پیدایش و برقراری صرفاً یک لفظ مشروطه، درست می‌شود و به مجرای صحیح بازمی‌گردد. به دلیل وجود چنین تفکری هم بود که حتی در اوایل دوره مشروطه شاهد ورود و سپس رخنه بسیاری از افراد قدرت‌طلب، بدنام و اهل زد و بندهای سیاسی در پایه‌ها نهادهای مهم مشروطیت هستیم.

 دوم: همه‌جانبه ندیدن کلیه مسائل و متمرکز کردن تفکرات و احساسات در استبداد و مبارزه با آن، از جمله نکاتی است که به نظر می‌رسد مشروطه‌خواهان و نیروهای اصیل آن دوره را از پرداختن ریشه‌ای به بسیاری از معضلات مهم بازداشت.

 سوم:کثرت مطالب و تنوع موضوعات در مشروطیت، هرچند در نگاه اول نشان از تحرک اجتماعی و شور ملی مردم دارد، ولی به نظر می‌رسد این مسئله باعث شد که بسیاری از مسائل مهم، قربانی بحث‌های فرعی و جزئی و روزمره شود.

 چهارم: تهمت و افترا زدن‌های بی‌جا و در سطح وسیع و نیز انگ زدن‌های سیاسی که هر روز و هر هفته در مطبوعات پخش و منتشر می‌شد، افزایش «بی‌تقوایی محیط اجتماعی و سیاسی» را باعث شد و این امر دلسردی و کناره‌گیری بسیاری از علما و آزادیخواهان و مبارزان را فراهم آورد.

پنجم: دو دستگی و چنددستگی بین علما و دامن‌زدن به این اختلافات که بیشتر در زمینه‌های نظری و اجتهادی بود، سبب شد که نوعی سردرگمی و بی‌اعتمادی قلبی به مشروعیت انقلاب و مقدسات و مبانی آن رشد کند. البته نبودن یک مرجع عالی نهایی در مشروطیت که همه به طور مطلق او و حکمش را بپذیرند، به دودستگی بین مذهبیون بیشتر دامن زد. این ضعف در قیام تحریم تنباکو به دلیل حضور آیت‌اله میرزای شیرازی که رهبر علی‌الاطلاق نهضت بودند، دیده نمی‌شد.

 ششم: افراط در تبلیغ حرّیت و چماق شدن مفاهیمی چون آزادی، شوراء، عدالت، برابری و برادری برای مقابله با متدینین و مخالفت با اصول دینی باعث شد که مردم دیندار به این نتیجه برسند که در ذات این مفاهیم و الفاظ، ترویج بی‌دینی نهفته است. پس باید از انقلاب و نهضتی که این اصول و مفاهیم را مطرح کرده‌است، دوری جست.

 هفتم: استفاده از مفاهیم مقدس مشترک در نهضت مشروطه برای مقاصد حزبی، فردی و خطی امری رایج شد. در این مورد به خصوص مطبوعات وابسته به این دستجات سیاسی تأثیر زیادی در مشوش کردن افکار عمومی داشتند و نقش تخریب‌کننده زیادی را ایفا می‌کردند.

 هشتم: شهادت حاج شیخ فضل‌اله نوری در تهران و منزوی شدن بسیاری از علمای باتقوا و وجیه مردمی نوعی بیزاری عمومی و ملی از انقلاب مشروطیت را در مردم دیندار به وجود آورد.

 نهم: با ضعیف شدن هر دو جناح عمده دینی مشروطیت، خلائی جدی در ارکان نهادی و فکری و سیاسی مشروطیت به وجود آمد و این خلاء را سکولارها از یک طرف و سیاسیون شیدای مقام و دنیا از طرف دیگر پر کردند.

 دهم: نقش تخریبی نیروها و عوامل نزدیک به محافل خارجی از یک سو و نبود تجربه مؤثر برای پاسخگویی قوی و استفاده از ابزارهای روز برای مقابله از سوی جریانات دینی از طرف دیگر باعث شد که عوامل بازدارنده بتوانند به نوعی کاذب، ذهنیت جامعه را متوجه خود سازند و از آنجا که زبان سخن گفتن با جامعه و ارزش‌های دینی آن را نداشتند، و حرف‌ها و تبلیغات آنان از موضع و زبان انقلاب و نهضت مطرح می‌شد، نه باعث جذب مردم که سبب دلسردی و یأس و بی‌تفاوتی مردم دیندار از نهضت شدند.

 نشناختن استعمار غرب و انحراف جنبش مشروطیت

 نویسنده «مشروطه شناسی» دومین عامل انحراف جنبش مشروطه را «خوب نشناختن غرب و دست‌کم گرفتن خطر استعمار» می‌داند و در توضیح آن می‌نویسد:

 عامل مهم دیگری که باید در زمره علل انحراف مشروطیت مطرح کرد استعمار غرب و حضور و نفوذ سلطه آن است. از آنجا که انقلاب مشروطیت انقلابی ضد استبدادی بود و نقطه ثقل توجه مشروطه‌خواهان مصروف سد کردن عوامل و مجاری استبداد شد، خطر استعمار غرب و در مرحله عمیق شناخت همه‌جانبه غرب به درستی مورد ارزیابی قرار نگرفت. اصولاً با فراموش شدن خطر استعمار آن هم در کلیه ابعاد، دو خطر جدی ابتدا آرام و سپس سریع و آشکار وارد جریان و شریان مشروطه شد:

 اول: تهاجم فرهنگی غرب بعد از مشروطه و شعارهای انحرافی و یا تفسیرهای غیردینی، الفاظ مشترک مشروطه را از محتوای دینی و بالندگی و قداست ساقط کرد و واژه‌های آزادی، عدالت، برابری و ... را - ابتدا در مفاهیم لیبرال و گاه اومانیستی - مطرح کرد و این به منزله غربی شدن فرهنگ انقلاب مشروطه بود.

دوم: با در نظر گرفتن غرب و استعمار آن، استبداد و ماهیت استبداد ایران هم درست شناخته نشد و نتیجه این سهل‌انگاری، سیطره استبداد سلسله و نظام شاهنشاهی پهلوی بود...

«تغییر فضای فکری و فرهنگی»؛ زمینه انحراف جنبش مشروطه

 تغییر محیط فرهنگی و تبدیل شدن نقد، اجتهاد و انتخاب به بی‌هویتی، تقلید و سطحی‌نگری از نظر موسی نجفی علت سوم انحراف در مشروطیت بوده است. وی می‌نویسد:

سومین عامل قابل بررسی [انحراف جنبش] در طول دو دهه از مشروطیت تا دوران رضاخان، فضای فکری و فرهنگی و مشخصه‌های آن است. از این زاویه باید گفت تبدیل محیط نقد و اجتهاد و انتخاب به محیط تقلید و بی‌هویتی و خودباختگی، و صورت‌مسئله‌ای که از افکار و روحیات افرادی مثل میرزاملکم خان و میرزا فتحعلی آخوندزاده و سایر منورالفکران نسل اول و دوم تراوش می‌کرد، در این مقطع در سطح وسیع‌تری به منصه ظهور درآمد.

 کتاب «مشروطه شناسی» موسی نجفی از مجموعه کتاب‌های  «و انتم الاعلون» است که به همت بنیاد فرهنگی تاریخی خانه مشروطیت اصفهان و توسط نشر آرما منتشر منتشر شده است.