چرا كشف حجاب؟
چرا كشف حجاب؟
نویسنده : طلعت ده پهلواني
پژوهشکده با قرالعلوم
كلمات كليدي : تاريخ، كشف حجاب، رضاخان، اتا ترك
حجاب از ضروریات اسلام است. فقهای شیعی، بلكه همه علمای دین از صدر اسلام تا كنون، با توجه به دلایل نقلی(آیات و روایات) و عقلی، به وجوب حجاب حكم كرده و آن را از احكام مسلم و ضروری اسلام دانستهاند[1] و در تشریح دلیلها و حكمت آن رسالهها و كتابهای فراوانی نگاشتهاند. برخلاف پندار برخی از روشنفكران سكولار، حجاب در ایران باستان و دیگر ملل گوناگون جهان، پیش از اسلام نیز وجود داشته است. به گفته "ویل دورانت" حجابی كه در میان قوم یهود وجود داشته خیلی سختتر از اسلام بوده است. در میان یهودیان اگر زنی به نقض قانون میپرداخت و یا با مردان نامحرم به گفتگو مینشست و یا در خانه خود صدایش را طوری بلند میكرد كه همسایگان میتوانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهریه او را طلاق دهد.[2] در ایران باستان نیز زنان دارای حجاب بودهاند. ویل دورانت در اینباره میگوید: «در ایران باستان معمولاً زنان در اندرون خانه بودند و مخفی نگه داشته میشدند».[3]
در روزگار صفویه، زندیه و قاجاریه، چادر حجاب رسمی به شمار میآمد. از زمان "ناصرالدین شاه" در پی توجه او به فرهنگ تغییراتی در نوع پوشش زنان درباری به وجود آمد و دامنهای كوتاه متداول شد و بیحجابی در میان برخی از خانوادههای اشراف رسوخ كرد و در روزگار مشروطیت روشنفكران غربزده با الگوگیری از غرب بحث بیحجابی را مطرح كردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند.[4] تا اینكه در تاریخ معاصر ایران، "قرهالعین" وابسته به بابیه، اولین زنی بود كه پوشش خود را برداشت. "تاجالسلطنه" دختر ناصرالدین شاه و "صدیقه دولتآبادی" نیز از پیشگامان رفع حجاب هستند.[5]
زمینهها و بسترهای كشف حجاب توسط "رضاخان"
رضاخان به كمك جریان وابسته روشنفكری، تمام تلاش خود را در تغییر لباس ملی بكار گرفت و به عنوان لباس متحدالشكل، مردم را مجبور به تغییر لباس و كلاه نمود، حتی لباس روحانیت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. سفر رضاخان به تركیه كه در آن هنگام به وسیله "تمام مصطفی پاشا"(آتاتورك) عرصه تاخت و تاز فرهنگ غرب قرار گرفته بود و فرهنگ اسلامی با زور از صحنه زندگی مردم خارج میشد، یكی از توطئههای روشنفكران وابسته بود تا رضاخان نافهم، تحت تأثیر قرار گرفته و در تغییر ماهیت ملی و اسلامی مردم ایران تلاش بیشتری بنماید. نقل شده: "محمدعلی فروغی" مدتی سفیركبیر ایران در تركیه بود. در آن مدت بین او و "كمال آتاتورك" رئیس جمهور و "عصمت اینونو" نخست وزیر و سایر مقامات تركیه، روابط بسیار حسنهای ایجاد شده بود، به طوری كه در تمام مدت، او مورد مشورت مقامات تركیه قرار میگرفت. مراد از این نزدیكی این بود كه شاه از نزدیك با مظاهر تمدن اروپا، كه به وضع شایانی در تركیه رواج یافته بود، آشنا شود و بعد به عنوان سوغات، قسمتی از آن تمدن را در ایران پیاده نماید.
رضاشاه روز دوازدهم خرداد 1313 عازم تركیه شد. مدت مسافرت شاه در تركیه چهل روز به طول انجامید و كمال آتاتورك از شاه ایران تجلیل شایستهای کرد. رضاشاه وقتی كه به ایران بازگشت تصمیم گرفت، ایران را از لحاظ ظاهر به پای تركیه برساند. تغییر كلاه، كشف حجاب، تأسیس دانشگاه، تمام اینها سوغات تركیه بود. فروغی با مهارت خاصی موفق به انجام خواستههای خود شد، بدون اینكه شخصاً قدمی برداشته باشد.[6] فروغی خود مجدداً رئیسالوزراء رضاخان شد و نتایج سفر رضاخان به تركیه را پی گرفت.
"محمدرضا" اعتراف میكند كه: «ایران پس از تركیه دومین كشور مسلمانی بود كه رسماً حجاب را ممنوع ساخت»[7]
رضاشاه در این مدت با همه زوایای غربگرایی و شیوه زدودن ارزشهای ملی و اسلامی رژیم آتاتورك آشنا شد و وقتی به ایران بازگشت تصمیم گرفت كه ایران را به پای تركیه برساند. "مخبرالسلطنه" كه از سال 1306 تا 22 شهریور 1313 به مدت شش سال نخست وزیر رضاشاه بود مینویسد: «فكر تشبه به اروپا از آن(تركیه) بر سر پهلوی آمد.»[8] به هنگام حضور شاه در تركیه، او از مدرسهای دخترانه در آنكارا به نام عصمت پاشاه دیدن كرد. در آن مدرسه دختران بیحجاب هنگام ورود شاه با كف زدنهای ممتد، مقدم او را گرامی داشتند.[9] رضاشاه پس از این دیدار به سفیركبیر ایران، "مستشارالدوله صادق" میگوید: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام كنیم».[10]
تشكیل كانون بانوان، به ریاست افتخاری "شمس پهلوی" و بانو "هاجر تربیت" بود، كه اینان - در سخنرانیهای خود كه در دانشسرای مقدماتی برگزار شد- حل همه مشكلات و بدبختیهای زنان را در رفع حجاب میدانستند.[11] در جلسات كانون بانوان كه بیشتر در حضور دختران رضاشاه(شمس و اشرف) تشكیل میشد، مشكلات مربوط به عدم پذیرش جامعه برای ترك حجاب مورد بررسی قرار میگرفت و تصمیمات لازم اتخاذ میشد. این كانونها از شهرهای مهم از جمله اصفهان دارای شعبه گردید تا به پندار دستاندركاران كشف حجاب، زنان را با اصول شرقی و مدنیت غربی آشنا سازند.[12] افزون بر عوامل یاد شده، روزنامهها و مجلههای زنانه از جمله زبان زنان به مدیریت "صدیقه دوستآبادی" در اصفهان و تهران، نام بانوان به مدیریت "شهناز آزاد" و مجله جهان زنان به سردبیری "فخرآماق پارسا" در مشهد و تهران و از همه مهمتر مجله «عالم نسوان» به مدیریت "نوابه صفوی" و... از عوامل بسترسازی و زمینهسازی كشف حجاب بودند. این مجلهها نیز حجاب را سر راه ترقی و پیشرفت معرفی كرده و به رفع حجاب تشویق میكردند.[13]
گسترش مدارس دخترانه به شیوه ارزیابی از عوامل دیگر بود كه توسط مبلغان مسیحی پایهگذاری شد و بعدها به وسیله برخی از بانوان غربگرا و متجدد گسترش یافت.[14] در این مدارس كشف حجاب را به دانشآموزان به عنوان یك فرهنگ میآموختند و در این مدارس از حجاب نكوهش و بیحجابی را ستایش میكردند و دختران نیز صف منظم و آراستهای تشكیل میدادند و سرودها میسراییدند و سپس به دروس در حضور وزیر معارف "علی اصغر حكمت" میپرداختند.[15]
یكی از سفرنامه نویسان خارجی كه در سال 1312 مشغول یاد داشت مسائل مربوط به ایران بوده است، مینویسد: «میگویند: حدود دو سال پیش شاه دستور داده بود، تمام كسانی كه میتوانند چادرشان را از سرشان بردارند[16] و نیز به گفته وی به گونهای سری و محرمانه توافق شده بود كه اگر زنی مایل باشد، بدون چادر بیرون بیاید، میتواند این كار را انجام دهد و اگر ملایی یا یك فرد عادی ایجاد مزاحمت كند، شهربانی از این زنان حمایت میكند.»[17]
این برنامهها برای آمادهسازی افكار عمومی، جهت تبدیل طرح كشف حجاب به یك قانون بود كه در تاریخ 17 دی 1314 تصویب و به اجرا گذاشته شد. درست است كه كشف حجاب اجباری در این زمان صورت گرفته بود؛ ولی زمینههای آن از پیش فراهم شده بود.
محمدرضا شاه میگوید: «پدرم بعداً به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشویق و تحریص وی در سال 1309 برای نخستین بار، بانوان طبقة اول در خانههای خود در مجالس مهمانی، به لباس زنان اروپایی درآمدند و عده كمی هم جرئت كردند، بدون حجاب در خیابانها ظاهر شوند. در سال 1313 آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند.[18]
تاریخ علنی كشف حجاب و دو پیشآمد بعد از آن
برای برداشتن حجاب بانوان، مجالس جشن و سخنرانیهایی ابتدا در تهران و شهرهای شمال ایران و سپس به تدریج در سایر شهرها برقرار میگردید؛ ولی پیشرفت زیادی نداشت و اكثریت مردم نه تنها استقبالی نمیكردند، بلكه با نظر تنفر مینگریستند تا روز 17دی ماه 1314 كه شاه به اتفاق ملكه و شاهدختها به دانشسرای عالی رفتند تا شاه گواهینامه فارغالتحصیلان را به دست خود دانشجویان بدهد و این روز را برای زنان روز ترقی و پیشرفت و سعادت برای خدمت به كشور بنامند.[19]
بلافاصله بعد از مراسم 17دی در تهران دو امر پیش آمد كه یكی به افراط و دیگری به تفریط بود. از یك طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به كافهها و رقاصخانهها هجوم آورده و در نظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان، مشغول دستافشانی و پایكوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران، فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مملكت برحسب دستور وزارت كشور به زنان، بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به كشف حجاب میكردند، حتی چادر و نقاب آنان را پاره میكردند.[20] دیگر اینكه در طول سخنرانی شاه، بعضی از بانوان چنان از بیحجابی خود ناراحت بودند كه رو به دیوار ایستاده و روی خود را بر نمیگرداندند و از گریه خود نمیتوانستند، جلوگیری نمایند. (این هم رفع حجاب اجباری) از فردای آن روز، بر سر كردن چادر درخیابانهای تهران ممنوع گردید.[21]
اصول ضرورت رفع حجاب از نظر رضاخان و اطرافیان:
غالباً مطالبی كه در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان تحت عناوین متعدد از جمله نهضت آزادی زنان مورد تأكید قرار میگرفت، این بود كه وجود حجاب اولاً، خلاف تمدن ثانیاً، خلاف قانون طبیعت و ثالثاً سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه كار میشود. مخبرالسلطنه هدایت كه خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیسالوزراء در خدمت رضاشاه بود، در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل میكند: (در این اوقات سالها بعد از تصویبِ تغییر لباس 6دی 1307) روزی به شاه عرض كردم، تمدنی كه آوازهاش عالمگیر است دو تمدن است؛ یكی تظاهرات در بولوارها، یكی تمدن ناشی از لابراتورها، تمدنی كه مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتورها و كتابخانهها است. گمان كردم به این عرض من توجهی فرمودند؛ آثاری كه بیشتر ظاهر شد، تمدن بولوارها بود كه به كار لالهزار میخورد و مردم بیبندوباری خوستار بودند.»[22] ...در جای دیگر ضمن استهزا روز 17دی 1314در مورد نقش زن ایرانی در اقتصاد كشور مینویسد: «17دی روز ورود به صحنه تمدن است، مملكت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است. آنان كه مشغول خانهداری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای و نیازی به قدر ایرانی كار نمیكرد و نمیكند، در شهرها و روستاها زن علاوه بر كارخانهداری بزرگترین كمك را به اقتصاد مملكت میكند. قالی، گیلم، جاجیم، اغلب از زیر دست زن بیرون میآید یا دخترها.»[23]
عوامل تسریح و گسترش كشف حجاب توسط شاه:
از عواملی كه در گسترش بیحجابی نقش داشت، حمایت رضاشاه از زنان بیحجاب بود. این نكته هم خواست دولتمردان داخلی بود و هم به گفته مخبرالسلطنه خواست دولتهای خارجی.[24]
بنا به گفته "بدرالملوك بامراد" رضاشاه پیش از اعلام رسمی كشف حجاب به پلیس دستور داده بود كه از زنان بیحجاب حمایت كند.[25] بنا به اظهار دیلی تلگراف، حضور تحصیلكردگان ایران در خیابانهای تهران با زنهای اروپایی خود كه لباس اروپایی پوشیده بودند، فوقالعاده چشم گیر بود و همین عاملی شد كه زنان متجدد و اشراف در معابر عمومی بتوانند از لباسهای اروپایی و رفع حجاب استفاده كنند.[26] از عوامل دیگر كه در گسترش بیحجابی نقش داشت آزادی اقلیتهای مذهبی بود، زنان ارمنی و زرتشتی اجازه داشتند، آزادانه لباس بپوشند. برابر گزارش نظمیه مازندران در خرداد 1309 رفت و آمد یك زن بیحجاب كلیمی در معابر مورد اعتراض علما واقع شده بود و حكومت مازندران در این زمینه از عمل این زن پشتیبانی كرد و اعتراض علما را وارد ندانست و اعلام كرد كه زنان كلیمی در كشف حجاب آزادند.[27] اعضای خانواده سلطنتی نیز در این نمایش نقش اساسی داشتند. شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه به فرمان پدر چادر از سر برداشتند و با همراهان سوار بر اسب در خیابانهای تهران گردش میكردند.[28]
اعتراضات روحانیون در کشف حجاب
به دلیل ریشهدار بودن تفکرات دینی و حضور طولانی مدت مذهب در ایران، سیاست اسلام زدایی با مقاومت اجتماعی مواجه شد و در پی اجرای مقدمات طرح کشف حجاب، نخستین واکنش را علمای شیراز بروز دادند. علما پس از دریافت گزارش از چگونگی برگزاری مراسم جشن در مدرسه دخترانه شیراز تصمیم گرفتند، مخالفت خود را بیان کنند تا از اعمال مشابه در سایر نقاط ایران جلوگیری شود. آنها طی تلگرافی به شاه اعتراضات رسمی خود را اعلام کردند[29] و شاه هم بیتوجه به پاسخ علما، اقدامات جدی خود را پیگیری کرد. پس از علمای شیراز و اعتراضات پراکنده روحانیون در مناطق دیگر، روحانیون مشهد، شدیدترین اعتراضها را نسبت به اجرای این طرح بیان کردند و در اعتراض وسیع به این اقدام ضد اسلامی، در مسجد گوهرشاد خواستار رسیدگی به وضعیت ایجاد شده و توضیح دولت شدند. خبر این تجمع عظیم به تهران رسید، شاه دستور متفرق ساختن مردم را به استاندار مشهد، بر طبق دستوری محرمانه صادر کرد، زمانی که مردم حاضر نشدند به اجتماع خود پایان دهند، از سوی فرمانده نظامیان، دستور حمله صادر شد و کشتار عظیمی در مشهد انجام شد که تا آن روز در ایران کم سابقه بود و از آن پس ارتش ابزار مهم و کارآمدی در دست شاه شد و در موارد مشابه برای جلوگیری از اعتراضات عمومی استفاده میشد.[30]
در عید نوروز سال 1306 رضاخان و خانوادهاش به زیارت میروند(بدون حجاب کامل) با اینکه هنوز کشف حجاب نشده بود، در حرم مطهر حضور به هم میرسانند. این عمل و جسارت سبب خشم مردم میشود و روحانیای به نام "واعظ" مردم را به امر به معروف و نهی از منکر فرا میخواند. این خبر به مرحوم "شیخ محمدتقی بافقی"(از روحانیون معظم قم) میرسد و ایشان نخست به خانواده رضاخان پیام میدهد که اگر مسلمان هستید نباید در این مکان با این وضع حضور یابید و اگر مسلمان نیستید، باز هم حق ندارید در این مکان حضور یابید. پیام مؤثر واقع نمیشود، مرحوم حاج شیخ محمدتقی شخصاً به حرم میآید و به خانواده رضاخان شدیداً اخطار میکند. این حادثه منجر به قیام مردم شد و رضاخان شخصاً با یک واحد موتوری به قم رفت و با چکمه وارد صحن مطهر شد و شیخ محمدتقی بافقی را مورد ضرب و شتم قرار داد. رضاخان از رئیس نظمیه، شیخ محمدتقی بافقی را مطالبه کرد و رئیس نظمیه اظهار کرد که او فرار کرده است. به محض اینکه این جمله را گفت، شاه با عصا به وی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم جدی قرار داد و دستور داد او را به زندان انتقال دهند.[31]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره نور، آیات 31 و 58 و احزاب، آیه 59 و آیات و روایات متعدد دیگر...
[2] . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجه احمد آرام و دیگران، تهران، انتشارات هنرهای زیبا، 1343، ج12، ص30.
[3] . همان.
[4] . آدمیت، فریدون؛ اندیشههای آقاخان كرمانی، تهران، انتشارات پیام، 1357، ص195و 194.
[5] . مجلهی زن روز، ش 199، سال 47، شنبه 14 دی ماه، ص51.
[6] . هدایت، مهدی قلی خان(فخرالسلطنه)؛ خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات زوار، 1357، ص404.
[7] . مأموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترحمه و نشر كتاب، 1350، ص467.
[8] . خاطرات و خطرات، پیشین، ص405.
[9] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، زمینه ما پیامدها و واكنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشی، 1384، ص117 به نقل از روزنامهی اطلاعات شماره 2233.
[10] . مكی، حسین؛ تاریخ بیست سالهی ایران، تهران، انتشارات علمی، 1374، ج6، ص157.
[11] . استاد ملك، فاطمه؛ حجاب و كشف حجاب در ایران، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، سال 1368، ص122.
12] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، پیشین، ص12.
[13] . هاشمی صدر، محمد؛ تاریخ جراید و مجلات در ایران، اصفهان، انتشارات كمال، 1363، ج3ـ4، ص6 و 169 و با مراد، بدر الملوك؛ زن ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید تهران، ابن سینا، 1347، صص50و58.
[14] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، پیشین، ص111.
[15] . همان، ص112.
[16] . بصیر منش، حمید؛ علما و رژیم رضاشاه، تهران، انتشارات عروج، ج6، ص131، ص185.
[17] . زن ایران از انقلاب مشروطیت، انقلاب سفید، پیشین، ص91.
[18] . مأموریت برای وطنم، پیشین، ص464.
[19] . حكایت كشف حجاب، واحد تحقیقاتی مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1378، ج1، ص25.
[20] . كشف حجاب، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی.
[21] . استاد ملك، فاطمه؛ حجاب و كشف حجاب در ایران، ص147.
[22] . مكی، حسین؛ تاریخ 20 سالهی ایران، پیشین، ج6، ص258.
[23] . همان، ص261.
[24] . علما در رژیم رضاشاه، همان، ص184 و زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ص91.
[25] . صلاح، مهدی؛ كشف حجاب، ص115، به نقل از مجله زن روز، شماره 199، سال 47، شنبه چهاردهم دی ماه.
[26] . همان، ص120.
[27] . علما و رژیم رضاشاه، پیشین، ص191.
[28] . همان، ص192و191.
[29]. حیدریان، فاطمه؛ کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص76ـ77، حکایت کشف حجاب، پیشین، ص102،103.
[30]. همان، ص78، استاد ملک، فاطمه؛ حجاب و کشف حجاب در ایران، ص145، حکایت کشف حجاب، ص102.
[31]. فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ش373، ج1 ص110؛ حکایت کشف حجاب، ص87،88.