مصاحبه با دکتر موسي نجفي

مصاحبه‌ از:‌ مصطفی غفاری

منبع: مشروطه شناسی – ویژه نامه آیه الله شهید مدرس – ضمیه اصفهان زیبا – آذر ماه 91

در زمان خودش این مساله عظمت زیادی دارد که کسی بتواند هم شان روحانی خودش را حفظ کند و هم در جایی وارد شود که به هر حال محله شبهه است . به نظر من مرحوم مدرس شان خودش را حفظ کرده ولی نه در قالب یک روحانی مقدس . در برخی از اذهان این طور جا انداخته بودند که آخوند اگر وارد صحنه سیاست نشود ، بهتر است . مثلا پیش نمازی خیلی زاهد است که در اجتماع و سیاست نیست . به قول یکی از متفکران ، تقوای گریز بر تقوای ستیز غلبه داشت .

در تاریخ معاصر ما مدرس از روحانیون سیاسی به شمار می رود . زمانه مدرس چه زمانه ای است ؟ فرق مدرس با بقیه هم مسلکانش در این زمانه چیست؟
 
این طور نیست که بتوانیم بگوییم روحانیون در ایران دو دسته هستند : روحانیون سیاسی و روحانیون غیر سیاسی . بعد هم بگوییم روحانیونی که در سیاست وارد شده اند ، خطاهایی هم داشتند ، بعضی ها بیشتر . برخی در یک دوره از زندگی وارد سیاست شدند و بعد رفتند بیرون ؛ به خاطر این که تاب نیاورند . سیاست جای لغزنده ای است و حفظ تقوی در آن خیلی مشکل است . مخصوصا در کنار سیاسیون که معمولا آدم های متغیر بر حسب تغییر در صحنه سیاست هستند . این معمولا با اصول گرایی علما جور نیست . مرحوم مدرس در دوران بعد از مشروطه زندگی می کند که دوران سختی است . نهضتی مردمی به پا شده و توانسته به مراحل اولیه پیشرفت و پیروزی برسد اما یک جا متوقف شده و عده زیادی از روحانیون هم سرخورده شده اند و از نهضت کنار رفته اند . استبداد قدیم جای خودش را به استبداد جدیدی به نام پهلوی داده است . بعضی از روحانیون هم دیگر از شرکت در مسائل سیاسی ابا ندارند ؛ به خاطر شکست مشروطه ، این فضا ، فضای سختی است . ما امروز به خاطر اینکه زیر سایه حکومت ولایت فقیه هستیم ، این مساله را ساده می گیریم ولی در زمان خودش این مساله عظمت زیادی دارد که کسی بتواند هم شان روحانی خودش را حفظ کند و هم در جایی وارد شود که به هر حال محله شبهه است . به نظر من مرحوم مدرس شان خودش را حفظ کرده ولی نه در قالب یک روحانی مقدس . در برخی از اذهان این طور جا انداخته بودند که آخوند اگر وارد صحنه سیاست نشود ، بهتر است . مثلا پیش نمازی خیلی زاهد است که در اجتماع و سیاست نیست . به قول یکی از متفکران ، تقوای گریز بر تقوای ستیز غلبه داشت . خیلی سخت بود که این ارتباط بین روحانیون سیاسی با مردم برقرار شود اما مدرس جزء معدود کسانی است که به نظر من در این زمینه اگرنگوییم خیلی موفق بود، دست کم قافیه را نباخت . ممکن است گفته شود اگر مدرس خیلی موفق بود که پدر رضاشاه را در می آورد و اگر دستش به مردم می رسید و می توانست منطق خودش را حاکم کند از رژیم پهلوی چیزی باقی نمی گذاشت . اما همه مشکل امثال مدرس این بود که نمی توانستند افق بینشی را که داشتند را اولا به سایر علما و ثانیا برای مردم کاملا تبیین کنند .
 
یعنی مدرس برای اینکه بخواهد حرکت بزرگی علیه رژیم داشته باشد ، فاقد پایگاه اجتماعی لازم بوده؟
 
نه پایگاه اجتماعی خودش را داشته ولی این جا پایگاه اجتماعی مرجعیت لازم است . مدرس یا باید خودش از تبار مرجعیت می بود یا این گروه را با خودش هماهنگی می کرد که این کار هم سخت است . علمای عتبات آن زمان با انگلیسی ها و حکومت وابسته عراق درگیر بودند . در ایران هم تازه حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حائری تاسیس شده بود  . فضای ایران در آن زمان ، خیلی خاص بود . نمی شد همه علما یک دفعه بیایند پشت سر مدرس .
 
آیا مدرس در انقلاب عشرین عراقی نقشی داشت؟
 
 نه ، نقشی نداشته . یعنی من سندی ندیده ام . شاید بدش نمی آمده با انگلیسی ها مبارزه کند ولی حوزه فعالیتهای مدرس بیش تر ایران و مجلس است . مدرس در خط تفکری سیاسی قرار می گیرد که از نهضت تنباکو به بعد احیا می شود و خودش را نشان می دهد . او مثل سایر علمای این جریان ، استقلال خواه و قهرمان مبارزه منفی است و از همان اول تاکیدش روی عدم امتیازدهی به بیگانگانی بوده که نیروی سیاسی فعال در جامعه ایران حساب می شدند . در آن دوران ورود به مسائل سیاسی برای علما کاری خود آگاهانه بوده یا آنها به این نتیجه رسیده بودند که در فضای نسبتا باز سیاسی بیش تر به امور اجتماعی برسند ؟ از نظر اینها این ورود ، به امر اجتماعی است یا امر سیاسی؟
 
ببینید امروز و علما و روحانیون زیادی داریم که در سیاست هستند اما خطی که برای ما خط اصلی مبارزه با استعمار است و احیای هویت ماست ، خط امام اسست . روحانیون دیگر هم می توانند سیاسی باشند اما هر مقدار که با این خط زاویه داشته باشند ، قابل بررسی است . به نظر من در آن دوره هم این طور نبوده که خط های سیاسی روحانیون و علما ده تا و صد تا باشد . این خط را در قرن گذشته مرحوم میرزای شیرازی در ماجرای تنباکو تبیین کرد . چون مرجعیت در روحانیت حرف اول را می زند .
 
فقط با یک اقدام ؟
 
بیش از یک اقدام است . خیلی بزرگ است . اصلا میرزای شیرازی ، امام خمینی قرن گذشته است . این که یک دفعه روحانیت و مردم را جلوی سلطنت قرار بدهد مگر شوخی است؟ شاهی که ظل الله است و هر جا اسمش هست ، یک ظل الله هم پشتش می نویسند را میرزا بی اعتبار کرد . یک دفعه میرزای شیرازی می گوید« الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان است.» یعنی سلطنت را مقابل امام زمان می گذارد، نه این که فقط بگوید حرام است .
 
بعد از حکم میرزای شیرازی ، قاجاریه در سراشیبی سقوط افتادند . برای همین نهضت مشروطه پیروز شد . مرحوم مدرس می گوید بعد از نامه میرزای شیرازی ، برای سلطنت در ایران احترامی باقی نماند . مشروعیت و مقبولیت حکومت ها به احترام مردم است ؛ و اگر احترام مردم نباشد ، پایدار نمی مانند . بعد از قضیه تنباکو احترام سلاطین از دست رود . این چیز کمی نیست . برای فروپاشی قاجاریه همین کافی است و این ضربه کار خودش را می کند . اگر رگ گوسفندی را قطع کنید دیگر لازم نیست سرش را هم ببرید ؛ آن قدر از او خون می رود تا بمیرد . رژیم ها وقتی احترام شان نزد مردم کم شود و بی اعتبار شوند ، این خونی است که جاری شده و دیگر بر نمی گردد . مدرس معتقد است که اگر قیام تنباکو نبود ، مشروطه هم واقع نمی شد . درست هم می گوید . حالا خود مدرس در خطی حرکت می کند که مبارزات آن از میرزای شیرازی شروع شده است.
 
جریان های موازی و معارض با این خط هم داریم؟
 
 علمای دیگری هم در این جریان (هم در جریان مشروطه هم در دوره رضاشاه ) داریم؛ فقط مرحوم مدرس نیست اما خط مبارزه را باید یک مرجع دارای نفوذ ترسیم کند . این خط ، خط میرزای شیرازی بود . البته  خط های سیاسی دیگری هم هستند اما به نظر من در مقابل این خط قابل اعتنا نیستند .
 
در میان کسانی که به عنوان نیروهای مذهبی در سیاست فعال بودند ، کسی مثل سید جمال را هم داریم .
 
بله ، خط مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی را هم داریم اما خود مدرس به سید جمال ایراد می گیرد . مدرس نامه مشهوری را که سید جمال به میرزای شیرازی نوشته ، نقد می کند .
 
که اصلا چرا چنین نامه ای نوشتی ؟
 
نقد مدرس یعنی اصلا بی ادبی کردی شما که این طور نسبت به مرجع صحبت کردی . مدرس می گوید : تو که می گویی بانک چیست ، بعد بانک را این طوری تعریف می کنی ، خودت هم نمی فهمی بانک چیست ! البته پیداست که سید جمال مبارز است ، ضد انگلیس و ضد استعمار است اما خط میرزا خط دیگری است برای ایران و حوزه تشیع که مدرس هم در همین خط قرار دارد. من خط مذهبی نیرومندی جدای از این نمی بینم .
 
گرایش سیاسی مدرس در مجلس بیش تر به کدام طرف است ؟
 
در اختلافات دموکرات ها و اعتدالیون ، به نظر می آید بیش تر طرف اعتدالیون است . شاید چون دموکرات ها مرام ضد روحانیت داشتند . اما این طور نیست که مدرس اعتدالی خوانده بشود .
 
آیا همه فعالان و پیروان خط در یک جا به هم می رسند؟ یعنی مدرس و نائینی و آخوند خراسانی بالاخره جزو یک حلقه علمی به شمار می آیند و یک پایگاه علمی دارند ؟
 
حلقه میرزای شیرازی به مشروطیت و نجف می رسد و مدرس در همین مسیر قرار می گیرد اما این علما همه در یک رده نیستند . آخوند خراسانی یک مرجع تقلید و خودش از رهبران مشروطیت است . طبیعی است که خط خودش را دارد . مرحوم نائینی هم همین طور . مدرس بیش تر در خط سیاسی اجرایی ایران وارد شده و آن ها کمتر . آن ها هرچند در امور سیاسی دخالت می کردند ، در عین حال پایگاه حوزوی خودشان را هم حفظ می کردند اما مدرس به قول معروف خاکی هم شده ، آمده در صحنه ای که فحش می شنود و کشیده می خورد . نماینده هر چند شخصیت برجسته ای باشد ، باز هم نماینده است و فرق می کند با مرجع تقلید .
 
مدرس در قالب نمایندگی مجلس مطرح است . البته این که آن قوه ی پنج نفره چقدر توانسته طبق اصل دوم متمم قانون اساسی اجرا بشود ، جای بررسی است . مدرس هم بعدا دیگر به این نام به مجلس نمی رود ؛ به نام نماینده مردم می رود . این که نخواسته یا نشده ، باید بررسی شود .
 
این قوه مسدده دیگر وجود خارجی نداشته ؟
 
فراز و نشیب هایی داشته اما در دوره دوم کاملا بوده .
 
بعدها چطور؟
 
اسمش بوده ؛ علما کسانی را معرفی می کردند و در برخی دوره ها هم اجرا می شده . البته مثل شورای نگهبان امروز نبوده که رکن جدایی باشد و قوانین مجلس برود آنجا بررسی دقیق و بعد هم رد یا تاییذ شود . اما در دوره پهلوی این اصل اجرا نمی شده ؛ برای همین در قیام های دوره پهلوی ، یکی از خواسته های علما احیای همین اصل متمم قانون اساسی است که برای علما مهم بوده اما رژیم آن را اجرا نمی کرده است .
 
در جریان مهاجرت مدرس و برخی فعالان سیاسی مشروطه به عثمانی ، وقتی سلطان دستور آوردن چای عجمی برای مهمانان را می دهد ، چرا مدرس آن طور برآشفته می شود و می گوید : چای ایرانی ؛ نه عجمی !؟ نگاه ملی و ایرانی مدرس چگونه ست؟
 
این برمی گردد به تعصبات کور عثمانی ها . در جریان جنگ جهانی اول رجال ایران دو قسمت می شوند . یک قسمت از متفقین دفاع می کنند و یک عده هم از متحدین . نمایندگان مجلس و مرحوم مدرس راه می افتند می روند قم و اصفهان و بعد کرمانشاه و بعد هم می روند عثمانی، خیلی از علما هم همین کار را می کنند . یعنی با انگلستان مخالفت می کنند و می روند عثمانی. عثمانی ها و آلمانی ها هم از این قضیه حمایت می کنند . آن موقع 30 هزار نفر قوای روسی آن موقع در ایران بودند که خیلی از حرکت های عشایری و مردمی را سرکوب می کردند و برای عثمانی و آلمان هم خطرآفرین بودند .
 
از طرف دیگر عثمانی ها می خواستند بحث خلافت را احیا کنند . البته این در ذهن مرحوم سید جمال هم هست که خلافت اسلامی را گسترش بدهد . سیاست ارتباط اسلامی سیاست درستی بوده اما اگر این سیاست به محوریت خلافت عثمانی می شد ، خطرناک می شد . چون عثمانی سنی مذهب بود و ایران شیعه مذهب . اتحادی که در آن سلطان سنی مذهب بشود خلیفه ی مسلمین ، مسلما در آن زمان به نفع ایران شیعه نبود . علما هم برای همین به این سیاست تحت لوای عثمانی جواب مثبت نمی دادند . البته سیاست اتحاد اسلامی بدون خلافت عثمانی را خود علما از میرزای شیرازی گرفته تا علمای مشروطه تا علمای مشروطه ، پی گرفته اند . آن ها معتقد بودند که باید جلوی روس و انگلیس و همه قدرت های خارجی بایستیم و در این راه عثمانی ها برادران دینی ما هستند ؛ مسلمان اند اما نه بیشتر . مدرس حواسش به حفظ این مرزها بود . نکته دیگری که مد نظر مدرس بود اما سید جمال به درستی نمی دید ، این بود که عثمانی کارش تمام است . برای همین نام «بیمار شرق»را رویش گذاشته اند . حکومت اسلامی فراگیر نیست که بخواهیم زیر بیرقش سینه بزنیم . بعد از جنگ جهانی اول عثمانی فرو پاشید و به چند تکه عربی ، ترک و ... تقسیم شد . اگر با این کشور یک اتحاد اسلامی بسته بودیم ، سرنوشت ما هم دست آن ها می افتاد و استقلال مان از بین می رفت .