استادان شهیدمدرس

 

نویسنده:مرحوم حجت الاسلام علی دوانی
منبع :سایت تبیان

جهانگیر خان قشقایی

استاد دیگر آیت الله شهیدمدرس، فیلسوف نامی و فقیه و حكیم ربانی جهانگیر خان قشقایی بوده است.(6) حاج میرزا حسن فسائی فارسنامه ناصری را دو سال 1311 ه.ق به اتمام رسانده و درسال 1314 چاپ كرده است. سخن او در اینجا و آنچه در كتاب دیگرش دبستان الفرصه نوشته، مأخذ مهمی برای شناخت مرحوم جهانگیرخان است، زیرا كمتر شخصی از معاصران او را می شناسیم كه از وی سخن گفته باشد. نوشته ی فسائوی در دبستان الفرصه را به نقل از مرحوم ركن زاده آدمیت، پس از ترجمه گفتار علامه تهرانی در نقباء البشر می آوریم. محدث نامی مرحوم حاج شیخ عباس قمی در كتاب گرانقدرش فوائد الرضریه كه به فارسی در «احوال علمای مذهب جعفریه « نوشته است، از این دانشمندان بزرگ و فیلسوف سترگ، در سال 1319 كه از نخستین سفر حج خود از راه شیراز بازگشته و در اصفهان و او را در مدرسه صدر دیده است، بدین گونه یاد می كند:
«جهانگیر خان، عالم جلیل و فاضل نبیل، بزرگی در معقول و منقول و عرفان به كمال اتقان. نژادش از كیخازادگان دهآقان و در 40 سالگی برای پرداختن به شغلی از ایل خود به شهر اصفهان آمد، هوای مدرسه صدر و عزت علم را قدر دانسته، ترك شغل مرجوع نموده و تعلم حكمت و فقه و ریاضت را پیشه گرفته و به تجرد و تحفظ مراتب خود ساعی شده و در علم و عمل به جایی رسیده كه از اقطار بلاد به حوزه ی درسش آمدند. او قریب 80 سال عمر نمود. هیچ گاه كلاه پوست را به عمامه تبدیل ننمود، مگر در امامت جماعت كه شال بر سر می پیچید. این حقیر در سنه ی 1319 كه از حج بیت الله مراجعت كردم به اصفهان رسیدم، چنان به خاطرم می رسد كه به آن مدرسه رفتم. آن مرحوم را دیدم كه با كلاه پوست در یكی از حجرات نشسته بود و فضلا دور او احاطه كرده بودند و مشغول تدریس بود. ایشان در سنه ی 1328 رحلت فرمودند.»(7) كه این محدث جلیل، او را دیده ولی آن را حواله به خاطرش نموده است. و این است معنی دقت در نقل خدمت عملی به خلق! این نوشته ی محدث قمی هم موردی دیگر از نوشته معاصران جهانگیرخان است كه مأخذ مقیدی است. استاد فقیه، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در اعلام الشیعه می نویسد :«شیخ جهانگیرخان قشقایی (1328 1243) پسر محمد خان قشقایی اصفهانی، دانشمندی بزرگ و فقیهی بارع از اعاظم حكما و بزرگان فلاسفه است. در سال 1243 در قریه ی ده آقان از نواحی اصفهان متولد شد، و همان جا پرورش یافت. پاره ای از مبادی علوم را از فضلای آنجا آموخت و به كسب وامور كشاورزی علم پرداخت. پس مقدمات علمی و درس معقول و منقول را از فضلای اصفهان فرا گرفت.
علوم عقلی را از شیخ محمدرضا قمشه ای و علم فقه را از شیخ محمد حسن نجفی آموخت تا آن كه به بالاترین درجات علمی رسید. او بیشتر شوق به تحصیل فلسفه داشت، به همین جهت آن را به خوبی فرا گرفت و معضلات آن را حل كرد تا جایی كه در زمان خود، حكیم بلامنازع بود. نامش در همه جای ایران طنین افكند و طالبان از نقاط مختلف برای تحصیل فلسفه به درگاهش روی آوردند. او به علاوه در فقه واصول هم تبحر داشت و مهارت به هم رسانید. در مدرسه ی صدر اصفهان نزدیك به چهارسال فقه و اصول و ریاضیات و حكمت و غیره را تدریس می كرد و گروه زیادی از فضلا و طلاب از محضرش برخاستند. بسیاری از علما و حكما پس از وی نبوغ و تفوق او را معترف بودند و به شاگردی و تحصیل در محضر وی افتخار می كردند. جهانگیر خان در نزد عموم طبقات موجه وموثق بود. وقتی به نماز جماعت می ایستاد، اصناف مختلف مردم به او اقتدا می نمودند. نماز جماعت وی از بزرگ ترین مناظر دینی اصفهان بود. با همه ی تبحری كه در علوم و جلالت قدر و مقام والایی كه داشت، سر و وضع روز اول را تغییر نداد. عكس او كه در كتاب ها چاپ شده، این معنی را نشان می دهد. او موقع اقامه ی نماز، عمامه ی كوچكی به سر می بست، آن هم نظر به استحبابی كه دارد.
جهانگیرخان تمام دوران حیاتش را به تدریس و افاده ارشاد و عبادت گذرانید تا این كه در شب یكشنبه سیزدهم ماه رمضان سال 1328 وفات یافت و در تخت فولاد اصفهان، پشت تكیه سید محمد ترك مدفون شد. از آن زمان تاكنون مرقد شریفش زیارتگاه اهل علم و فضل و ادب و عرفان و سلوك است. سنش در روزی كه فوت شد هشتاد و پنج سال بود. در این مدت او نه دوستی برای خود گرفت و نه زن و بچه ای داشت و هرگز هم به این فكر نیفتاد. او دارای تألیفاتی است از جمله شرح نهج البلاغه كه چاپ شده است.(8) به علاوه اشعاری به فارسی دارد و در آن بسیاری از آرای حكمی خود را آورده است. جماعتی از ناموران اهل ادب به فارسی و عربی در رثای او شعر گفتند. جمعی هم از جمله شاگردش، مؤلف شمس التواریخ (9) در آن كتاب صفحه 33 شرح حالش را نوشته است. نیز در فوائد الرضویه صفحه88 و فارسنامه ناصری جلد دوم صفحه 313، تاریخ اصفهان صفحه 103، دبستان الفرصه صفحه 137 و تذكره القبور صفحه 189 و غیره شرح حالش را نگاشته اند.»(10)
آخوند ملا محمد كاشانی
این دانشمند بزرگوار از استادان به نام حوزه اصفهان بود و به «آخوند كاشی» شهرت داشت. حوزه یكصد ساله ی اصفهان بدون نام آخوند ملا محمد كاشانی مفهومی نداشته و كمتر عالمی در اصفهان بوده كه از محضر وی استفاده نكرده باشد. می گویند آن مرحوم خیلی كج خلق و عصبی مزاج بوده است. این معنی از عكس او كه در بعضی از کتاب هاست دیده می شود، با این وصف، او عالمی ربانی و دانشمندی الهی، حكیمی بزرگ و استادی برازنده بوده است. با كمال تأسف شرح حالش در كتاب ها درست به قلم نیامده و چنان كه بوده، شناسانده نشده است. در این فرصت كم، او را به اختصار از یكی دو منبع می شناسانیم. مرحوم سید مصلح الدین مهدوی اصفهانی در تذكروه القبور یا دانشمندان و رجال اصفهان می نویسد:
«آخوند كاشی، حكیم بزرگوار و فیلسوف مع الاطلاق، مرحوم آخوند ملا محمد كاشی، از نوادر اعصار و در علم و عمل و زهد و تقوی و تدریس حكمت علمی و عملی یگانه روزگار بوده، در كمتر زمانی از زمانه برای او در بین علما و دانشمندان،مثل و مانندی می توان یافت. در اوایل در مدرسه ی جده كوچك و در اواخر در مدرسه ی صدر ساكن بوده. حالات غریبه و حكایات عجیبه از او نقل شده و عموما به حد تواتر رسیده است. تقریبا مدت 84 سال عمر نمود و در این مدت مجرد زیست تا سرانجام در روزشنبه 20 شعبان المعظم سال 1333 وفات یافت و در تخت فولاد، در جنب «لسان الارض» مدفون گردید. پس از آن مرحوم، حاج محمد ابراهیم ملك التجار برای او تكیه ای احداث نمود و عده ای كثیر از فضلا و دانشمندان و حكما و شعرا و ارادتمندانش در آن حوالی مدفون شدند كه بعد از این به نام عده ای از آنها اشاره خواهد شد. در ماده تاریخ وفاتش جابر انصاری می گوید:
طایری سر برون نمود و بگفت
زد محمد علم به قصر بهشت
عبارت لوح قبر آن بزرگوار چنین است، «فقیر الحق اضعف خلق الله آخوند ملا محمد كاشانی.»(11) مجرد زیستن آخوند كاشی و دوستش، حكیم جهانگیرخان قشقایی اگر به علت نقص فنی بوده ایرادی وارد نیست، ولی اگر با اختیار ازدواج نكرده اند، كاری نه تنها در خور ستایش نمی باشد كه قابل ایراد هم هست، به خصوص از كسانی چون اینان از علمای دین و پیشوایان مسلمین. «عزب بودن» و مجرد زیستن فرد مسلمان درست بر خلاف فرمان خداوند متعال است كه می فرماید:
«و انكحوا الایامی منكم و الصالحین من عبادكم و امائكم، این یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله، والله واسع علیم.» (12) و منافی است با سفارش اكید رسول خدا (ص) كه فرموده است :«النكاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی.» (13) و «توالدوا و تناسلوا فانی اباهی بكم یوم القیامه ولو بالقسط.»(14)
عزب ماندن و ازدواج نکردن حكیم جهانگیرخان و حكیم كاشی تبعاتی هم داشته است. در رجال اصفهان آمده است، «آقا شیخ محمد حكیم خراسانی (گنابادی) از حكمای معروف و بزرگان علم و حكمت و ساكن مدرسه صدر بود و در زمان حیات خویش مانند استادش آخوند كاشی زن اختیار نكرد و در نهایت زهد و ورع و استغنا زندگی می نمود. وفاتش ذی حجه 1355 است.»(15)
این شیخ محمد حكیم خراسانی شاگرد جهانگیرخان هم بوده است، بنابراین نسبت از دو سو دارد این باهنر. البته ممكن است بزرگان نظر به آیه بعد از آیه ی شریفه سابق داشته و بر اساس آن عمل كرده اند كه خدا می فرماید، «ولیستعفف الذین لا یجدون نكاحاً» نمی یابند و دسترسی به ازدواج ندارند، عفت نفس پیشه سازند تا خداوند از فضل خویش آنها را بی نیاز كند. در واقع آنها هم از گروهی بوده اند كه تخصیص خورده است، زیرا تا زمانی كه آمادگی داشته اند زمینه ای فراهم نشده بود و همچنان با عفت نفس، روزگار كج مدارا را به سر آورده اند! نه اینكه در مجرد زیستن و ازدواج نكردن مقصر بوده اند. مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران می نویسد:
«آخوند ملا محمد كاشی از معارف علمای اصفهان در رشته حكمت و كلام و بسیار تندخو بوده است. می گویند كه در نهایت زهد و ورع و استغناء طبع و بدون تأهل سال ها در مدرسه ی صدر اصفهان زندگانی می كرده است. نامبرده در شعبان 133 قمری در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد.»(16)آخوند ملا محمد كاشانی سال ها در مدرسه صدر اصفهان اقامت داشت و به تدریس معقول اهتمام می ورزید. وی از شاگردان آقا محمدرضا قمشه ای و میرزا حسن نوری فرزند ملا علی نوری بوده است.مردی وارسته و از دنیا و مافیها گسسته، نه در عمر خود زن گرفت و نه در اندیشه خانه و خانواده بوده است. شیخ حسن خان جابری انصاری كه از شاگردان اوست در تاریخ اصفهان می نویسد، «هر نیمه شب، نمازی چنان به سوز و گداز می خواند و بدنش به لرزه می افتاد كه از بیرون حجره صدای حركت استخوان هایش احساس می شد.»(17)
در تاریخ حكما و عرفا، جمعا 85 تن از شاگردان او را كه از حكما و فقها و علمای نامدار بوده اند، می توان نام برد، از جمله آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی، میرزا حسن مدرس طباطبایی زواره ای، شیخ محمد حكیم گنابادی خراسانی، شیخ محمد رضا جرقویه ای، شیخ مرتضی قمشه ای، آقا ضیاءالدین عراقی، میرزا علی آقا شیرازی، شیخ محمود مفید بیدآبادی، شیخ مرتضی طالقانی، حاج میرزا حسین نائینی و از بزرگان آنها آیت الله شهید سید حسن مدرس.
شیخ مرتضی ریزی اصفهانی
دیدم كه آیت الله شهید مدرس، این عالم بزرگوار را نیز از استادان خود دانسته بود. مرحوم مهدوی اصفهانی می نویسد: «آقا شیخ مرتضی ریزی لنجانی فرزند ملا عبدالوهاب، عالم فاضل جلیل زاهد فقیه، مجتهد اصولی، از اكابر علما و مدرسین اصفهان، در قریه ریز متولد شد و در نزد پدر و جمعی دیگر از بزرگان در اصفهان تحصیل نمود، به نجف اشرف مهاجرت كرد و مدت دو سال درس شیخ انصاری را درك نمود و در درس آقا سید حسین ترك و جمعی دیگر نیز حاضر شد. او اول كسی است كه در اصفهان كتاب فرائد استادش (شیخ انصاری) را تدریس نمود. وی به زهد و عبادت و استجابت دعا و اعراض از مردم دنیا معروف بود. در مسجد ذكر الله تدریس و امامت » می نمود و شب های جمعه در تخت فولاد به احیا و قرائت دعای کمیل مشغول بود و جمعیتی متجاوز از ده هزار نفر پای منبر او حاضر می شدند. سرانجام در شب 17 رمضان المبارك سال 1329، به سن حدود هشتاد وفات یافت و در تكیه ای مخصوص به نام خود مدفون گردید. ماده تاریخ وفاتش را مرحوم حبیب الله نیز می گوید، «انهدمت اركان زهد والرشد.»(18)
دعای كمیل مرحوم شیخ مرتضی ریزی و انبوه جمعیتی كه پای منبر او جمع می شدند، تا سال ها بعد، حتی تاكنون هم در بین مردم اصفهان و علمای آن سامان زبانزد است. باید آن مرحوم را پایه گزار دعای كمیل همگانی دانست. او در سایه احاطه علمی خود و زهد و تقوایی كه داشته است در خلال خواندن فقراتی از دعای كمیل با مواعظ نافذ خود خاص و عام را به مبدأ حقیقی نزدیك تر می كرد و تحولی چشمگیر در همگان پدید می آورد.
پی نوشت:
7. فوائد الرضویه، ج1، ص88.
8. این را سید عبدالحجه بلاغی در تاریخ نجف و حیره جلد اول، ص 82 نوشته است.
9. شیخ اسدالله ایزدگشسب، متولد 1303 و متوفی در 1366 ه.ق.
10. نقباء البشر، ج1، ص 344.
11. تذكره القبور یا دانشمندان و رجال اصفهان، ص 6.
12. آیه 32 سوره نور.«ازدواج كنید... و اگر تهیدست باشید، خداوند از فضل خویش شما را بی نیاز می كند و بدانید كه خدا قدرتی وسیع دارد و از راز كار شما آگاه است.»
13. یعنی ازدواج سنت من است، پس هر كس از سنت من سرپیچی كند، از من نیست.
14. یعنی تولید و مثل و نسل زیاد كنید كه من در روز قیامت به شما مباهات می كنم، هر چند سقط جنین باشد.
15. رجال اصفهان یا تذكره القبور، ص 48.