‎حاج آقا نورالله اصفهانی

‎  ‏1278‏‎ ‎ق . برای اسلام و ایران سالی مبارك بود. پنجمین فرزند آقا محمد باقر مسجد شاهی (فقیه ‏نامور اصفهان ) دیده به جهان گشود و خاندان رازی را در شادمانی فرو برد. مجتهد گرانپایه شهر، ‏نوزاد نیكبخت این سال را مهدی نامید. مهدی كه بعدها به ((نورالله )) شهرت یافت در سایه عنایتهای ‏ربانی روزگار كودكی را پشت سر گذاشت و رفته رفته در شمار دانش آموزان جای گرفت او از ‏محضر ملا محمد نقنه ای بهره برد و سپس در محفل علمی پدر حضور یافت . مهدی در 1295 ق . ‏راه عراق پیش گرفت (16) تا اندوخته های علمی اش را ژرفا بخشد و تجربه های عرفانی اش را به ‏كمال رساند. او چندی در نجف اقامت گزید و سرانجام مراد خویش را در سامرا یافت . به آن دیار ‏الهی كوچید و در شمار شاگردان مرجع پاك راءی شیعه حضرت آیة الله العظمی میرزا محمد حسن ‏شیرازی جای گرفت‎ .‎
سرور دانش پژوهان اصفهان در این شهر از محضر فقیه فرزانه حضرت حاج میرزا حبیب الله رشتی ‏نیز كامیاب شد(17) و تا 1299 ق . در حریم ملكوتی كاظمین به دانش اندوزی پرداخت . در ماههای ‏پایانی این سال برادر ارجمندش آقا محمد تقی همراه گروهی از مؤ منان و دانشوران ایرانی در راه ‏زیارت خانه خدا به سامرا رسیدند نورالله فرصت را غنیمت شمرد و در ركاب برادر مجتهدش ‏رهسپار حجاز شد.(18‏‎)‎
 

در سایه ستارگان

سفر حج با همه خاطرات شیرینش شتابان پایان یافت و سرور جوانان سپاهان دیگر بار به كتابها و ‏نوشته هایش پیوست تا در سامرا فارغ از وابستگی ها و دغدغه های روزگار به درس و پژوهش ‏بپردازد. ولی دریغ كه چرخ چنین نمی پسندید. پدر دانشورش در شامگاه تاسوعای 1301 ق . به ‏كربلا رسید، سپس به نجف شتافت ، نزدیك آرامگاه علامه شیخ جعفر كاشف الغطا جایگاهی برای ‏دفن پیكر خویش برگزید و سرانجام در شب پنجشنبه پنجم صفر 1301 ق . دیده از جهان فرو بست ‏‏.(19‏‎)‎
هر چند از دست دادن پدری چنان گرانمایه بر گوهر یگانه سپاهان دشوار و جانكاه بود، عطش ‏آموختن و تحقیق را در وی شعله ورتر ساخت . او می دانست كه هیچ چیز مانند دانش و ‏پرهیزگاری روان پدر را آرامش ‍ نمی بخشد. پس با انگیزه ای قوی تر به تلاش پرداخت . تلااشهای ‏شبانه روزی آن دانشجوی روشن بین سرانجام در حدود 1304 ه .ق به بار نشست و او در شمار ‏دانشمندان و فقیهان جای گرفت‎ .‎
بدین ترتیب استادان بزرگی چون حضرات آیات عظام میرزا محمد حسین شیرازی ، میرزا حبیب الله ‏رشتی ، محمد طه نجف ، سید صدر الدین كاظمینی ، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید ‏محمد كاظم طباطبایی یزدی مرتبه علمی اش را ستودند و او را از گواهی اجتهاد و روایت (20) بهره ‏مند ساختند‎.‎
 

طلوع خورشید

‏1304‏‎ ‎ه .ق برای سپاهان نشینان سالی فراموش ناشدنی بود. در یكی از روزهای این سال خجسته ‏حاج آقا نورالله مجتهد پرتوان و روشن بین خاندان رازی به زادگاهش گام نهاد(21) و در آن دیار ‏ایمان پرور به تدریس ‍ پرداخت . تدریس و تربیت دانش پژوهان تا حدود 1307 ق . ادامه یافت . ‏در این سال اقدام بی شرمانه گروهی از بابیان سده در توهین به مقدسات مسلمانان و ترویج انحراف ‏و بی دینی در میان ناآگاهان جامعه كاسه صبر رهبران مذهبی شهر را لبریز ساخت . مردم مؤ من به ‏اشاره فقیهان بیدار و پیروان باب را از سده بیرون كردند‎.‎
بابیان از دربار یاری جستند شاه فرمان داد تا آن گروه تبهكار تحت حمایت نیروهای دولتی قرار ‏گیرند. بنابراین مفسدان در سایه سر نیزه های قوای انتظامی به سمت سده حركت داده شدند تا در ‏لانه های خویش استقرار یابند. مؤ منان به رهبری حاج سید محمد رحیم - آقا سدهی - ندای آقا ‏محمد تقی نجفی را لبیك گفتند، به خیابانها گام نهادند و به رویارویی با مفسدان پرداختند. در این ‏درگیری هفت تن جان باختند و بابیان گریختند. كارگزاران حكومت شرح رخداد را به تهران گزارش ‏دادند و اندكی بعد آقا نجفی همراه برادرانش شیخ محمد تقی ثقة الاسلام و حاج آقا نورالله به تهران ‏فرا خوانده شد.(22‏‎)‎
 

در وادی شبزدگان

مسافرت دانشوران بزرگ سپاهان به مركز حكومت قاجار دو ماه به درازا كشید. مردم پایتخت به ‏پیشوازشان شتافتند و ناصرالدین شاه را با ناكامی روبرو ساختند. شاه كه حضور برادران فقیه اصفهان ‏و اقامه نماز جماعت آقا نجفی در مسجد سید عزیزالله را به سود خویش نمی دید از در دوستی ‏درآمد و پس از شش ماه آنها را به اصفهان باز گرداند.(23‏‎)‎
البته این تنها رویارویی برادران روشن بین خاندان با ناصرالدین شاه به شمار نمی آید. در پنجشنبه ‏بیست و هشتم رجب 1308 ق . امتیاز خرید و فروش ‍ تنباكو و توتون كشور به مدت پنجاه سال در ‏انحصار یك كمپانی انگلیسی قرار گرفت . شیران بیدار بیشه سپاهان یكباره به خروش آمدند. آقا ‏محمد تقی نجفی با همكاری برادران گرانقدرش حاج آقا نورالله و آقا محمد علی و دیگر دانشوران ‏شهر تنباكو را تحریم كردند و مردم را به اعتراض فرا خواندند.(24‏‎)‎
در پی این اقدام قلیان در همه جا كنار گذاشته شد. روحانیان شهر به رهبری آقا نجفی تلگرافی به ‏دربار ارسال كرده ، خواستار لغو پیمان تنباكو شدند. ناصرالدین شاه كه فرزندان شیخ محمد باقر را ‏سبب همه آشوبها و بیگانه ستیزی ها می دانست ضمن ارسال تلگرافی به آقا نجفی وی را چنین ‏تهدید كرد‎:‎
‎((... ‎بی جهت عالم آسوده را آشفته نكنید و مردم با خون خود بازی نكنند و آسوده مشغول دعاگویی ‏و رعیتی باشند.))(25‏‎)‎
آقا نجفی بی آنكه از تهدید شاه بهراسد به اعتراض ادامه داد و سرانجام با اوج گیری خیزش مردم ، ‏ظل السلطان گروهی از مؤ منان و روحانیان شهر را تبعید كرد. تبعید شدگان به اشاره آقا نجفی راه ‏سامرا پیش گرفتند و با بازگویی حوادث كشور نزد مرجع بزرگ شیعه ، زمینه فتوای مشهور تحریم ‏تنباكو را فراهم آوردند‎.‎
 

فصل سازندگی

بخششهای شاهانه خودفروختگان قاجار و باز شدن پای كمپانیهای استعماری به ممالك محروسه (!) ‏ایران آثار شومی در پی داشت . اندك اندك بازارهای كشور از كالاهای فرنگی انباشته شد و ‏كارگاههای كوچك داخلی در آستانه ورشكستگی قرار گرفتند. آقا نورالله كه با دیدگان الهی اش ‍ ‏آینده این سیاست پلید را مشاهده می كرد به رویارویی با آن برخاست و با تاءسیس مؤ سسه های ‏اقتصادی مردمی راه سازندگی و تولید را به مردم نمایاند‎.‎
شركت اسلامیه یكی از این مؤ سسه ها بود. هر ایرانی می توانست از یك تا ده هزار سهم در این ‏شركت خریداری كند و بیگانگان حق خرید یا نگاهداری سهامش را نداشتند. نكته شایان توجه در ‏اساسنامه این مؤ سسه فصل بیست و یكم است‎ :‎

‎((‎فصل بیست و یكم : این شركت بكلی از دادوستد متاع خارجه ممنوع است . فقط هم خود را ‏صرف ترقی متاع داخله و آوردن چرخ و اسباب و كارخانجات مفید خواهد نمود و حمل متاع داخله ‏به خارجه بر حسب اقتضا و به موقع خود در كشیدن راه شوسه و آهن اقدام خواهد كرد.))(26‏‎)‎
این سازمان بزرگ اقتصادی در لندن ، كلكته ، بمبئی ، قاهره ، استانبول ، بغداد، مسكو و بادكوبه ، ‏نمایندگیهایی تاءسیس كرد و در راه سازندگی گامهای بلندی برداشت . گزارشهای نشریات معتبر آن ‏روزگار بخشی از عملكرد مطلوب شركت را آشكار می سازد‎:‎
‎((... ‎به موجبی كه اطلاع حاصل نموده ایم شركت اسلامیه اصفهان در صدد حصول امتیاز ساختن راه ‏آهن محوطه اصفهان از اولیای امور جمهور شده اند كه راه آهن ساخته ، واژگون حركت كند و یقین ‏است كه دولت علیه در ادعای این امتیاز هیچ گونه تاءمل نخواهد فرمود. بعضی از دانشمندان سه ‏سال است كه این خیال را داشتند، این ایام انشاءالله به توسط شركت اسلامیه از قوه به فعل رسیده ، ‏ملت و دولت را فایده كلی حاصل خواهد شد‎...))‎
‎((... ‎الحال چند روزی است جناب حاجی امین الضرب ، رئیس كل شركت اسلامیه طهران تجویز و ‏تصویب جناب حاجی محمد حسین كازرونی رئیس كل شركت مسیو (بوتن ) فرانسوی را كه از ‏فحول مهندسین اروپ و صاحب امتیاز و نشان مخصوص از دولتین ایران و جمهوری فرانسه است ‏به جهت تعیین محل كارخانه و تحقیق آب رودخانه و مقدار قوت آن به اصفهان فرستاده اند. ‏مهندسی مشارالیه سیزدهم جمادی الثانی وارد این شهر گردیده ، فعلا در تدارك دو كارخانه بزرگ ‏ریسمان تابی و چلوار بافی هستند. ...))(27‏‎)‎
حضور حاج آقانورالله ، آقا نجفی و دیگر فقیهان بزرگ در راءس این مؤ سسه الهی سبب شد كه ‏مراجع عراق از آن حمایت كنند و مردم را به شركت فراگیر در برنامه های آن فراخوانند.(28‏‎)‎
مؤ سسه ملی اقتصادی كه حاج آقا نورالله بنیاد نهاده بود از آغاز با بی مهری و كارشكنی استعمارگران ‏روبرو شد. یكی از نشریات اقتصادی لندن در این باره نوشت‎ :‎
‎((... ‎معلوم می شود ایرانیان اندك اندك از خواب غفلت بیدار شده و قدر و اهمیت تجارت خاصه - ‏تجارت شركت - را نیكو دانسته و چیزی كه در این شركت اهمیت دارد این است كه علمای این ‏ملت در آن شركت دارند و مشوق اند و اگر این شركت معتبر شود سكته بزرگی به تجارت انگلیس ‏در اصفهان بلكه در خلیج فارس وارد آید و باید تجار، نوعی رفتار كنند كه در آینده بازار تجارتشان ‏از رونق نیفتند والا بزودی باید منتظر خبر بود كه بازار تجارت ما در اصفهان بسته شود.))(29‏‎)‎
سفارت انگلسی نیز در نامه ای این اقدام حاج آقا نورالله و آقا نجفی را به باد انتقام گرفته ، آنها را ‏به سودجویی متهم كرد‎:‎
‎((‎از قرار اطلاعاتی كه از اصفهان می رسد علمای آنجا بر ضد تجارت خارجه می باشند. علمای ‏مزبور نه به ملاحظه تعصب مذهبی بلكه صرفه شخص به معیت بعضی رؤ سای تجار كه در شركت ‏اسلامیه شریك می باشند، سعی بلیغ در فروش امتعه خود و رد مال التجاره خارجه دارند... بلكه در ‏مساجد و سایر نقاط علنا می گویند كه مردم نباید امتعه خارجه را بخرند...))(30‏‎)‎
در تاریخ 10 جمادی الثانی 1317 ه .ق روزنامه الهلال مصر به مدیریت جرجی زیدان درباره شركت ‏اسلامیه چنین نگاشت‎ :‎
‎((... ‎شركت بازرگانی اسلامی با نام شركت اسلامیه در اصفهان ایران تاءسیس شده است‎ ...‎
مركز این شركت در اصفهان و هدفش بی نیاز ساختن بازار از كالاهای بیگانه است . در بنیانگذاری ‏این شركت مولای ، حاج شیخ نورالله عمادالاسلام تلاش كرده ، رئیس آن عمدة التجار حاج محمد ‏حسین كازرونی ... است‎ .))‎
البته غرب برای مبارزه با اندیشه خودكفایی در ایران تنها به ارسال نامه ها و پخش اخبار نادرست ‏بسنده نكرد بلكه به شیوه معمول خویش آتش ‍ اختلاف میان هموطنان مسیحی و مسلمان را دامن زد ‏كه با هوشیای این دو گروه ناكام ماند‎.‎
 

صفاخانه

در سال 1320 ق . حضور كشیش خبره مسیحی ((تیزدال )) در اصفهان و پخش كتابهای ضداسلام ‏حاج آقا نورالله را به چاره جویی و حضور فعال در صحنه مبارزات فرهنگی فراخواند.(31‏‎)‎
او با همكاری برادر بزرگترش فقیه فرزانه آقانجفی فرهنگ سرایی در محله جلفا پدید آورد. این ‏جایگاه مقدس كه صفاخانه نام داشت هر ماه نشریه ای به نام ((الاسلام )) منتشر می ساخت و ‏مجموعه مناظره های مسلمانان و مسیحیان را در اختیار علاقه مندان قرار می داد. البته حاج آقا نورالله ‏هرگز به محدوده جغرافیایی ایران نمی اندیشید. در نخستین شماره این نشریه چنین می خوانیم‎ :‎
‎((‎چون سالهاست دعات عیسویه می گفتند كه اهل اسلام جواب ما را نمی دهند... از این جهت در ‏غره شهر جمادی الاخر 1320 ه .ق در اصفهان به امر جناب مستطاب حامی الشریعه الغراء مروج ‏الملة البیضاء ملاذالانام مروج الاحكام حجة الاسلام آقای حاج شیخ نورالله ثقة الاسلام - دامت بركاته ‏العالیه - اداره دعوت اسلامیه به نام صفاخانه در محله جلفا دایر شده است‎ ...‎
امیدواریم كم كم دعات اسلامیه به ممالك خارجه بفرستیم و حجت را بر اهل جهان تمام كنیم ‏‏.))(32‏‎)‎
تاءسیس اداره دعوت اسلامی و انجام مناظره های مفصل با كشیشان و روحانیان مذاهب دیگر ‏سرانجام مؤ ثر واقع شد و یورش نوین فرهنگی باخترنشینان را با شكست روبرو ساخت‎ .‎
 

در پایتخت تباهی

مبارزه فقیهان بلند آوازه ایران (آقا نجفی و حاج آقا نورالله ) با استعمار، درباریان وابسته را نگران ‏ساخت . آنها در پی بهانه ای بودند تا این رهبران دلسوز را از پیروانشان جدا سازند. سال 1320 ق . ‏زمان پیدایش بهانه ای برای این كار بود. دو بازرگان منحرف اصفهان به دست مسلمانان خشمگین ‏كشته شدند(33) و در پی آن مردم مؤ من یزد بر مفسدان شهرشان یورش برده ، گروهی از آنها را ‏هلاك كردند(34). درباریان كه از مدتها پیش در پی بهانه ای برای دور ساختن رهبران مذهبی ‏اصفهان از مردم شهر بودند، فرصت را غنیمت شمرده ، آقا نجفی و حاج آقا نورالله را به تهران فرا ‏خواندند. بدین ترتیب آقا نجفی و حاج آقا نورالله دیگر بار به تهران رفتند و یك سال در آن دیار ‏زیستند. در این مدت مزدوران دربار با پخش شایعه ها و تصنیفهای مبتذل شخصیت آسمانی مجتهد ‏بیدار سپاهان را آماج حمله خود قرار دادند.(35‏‎)‎
سرانجام روزهای 1322 فرا رسید. و دو فقیه گران پایه با سرافرازی و احترام به زادگاه خویش ‏بازگشتند.(36‏‎)‎
 

انجمن ملی

هر چند تعیین تاریخ نخستین روز خیزش مشروطه خواهی و شمارش نام آغازگران آن بسیار دشوار ‏است ، می توان گفت كه همگام با پیشرفت اندیشه مشروطه در جامعه انجمنهای ملی نیز در شهرهای ‏كشور شكل گرفت تا تنگناهای اقتصادی - اجتماعی را از میان بردارد. این انجمن در اصفهان زیر ‏نظر آقا نورالله پای به عرصه وجود نهاد‎.‎

حاج آقا نورالله و آقا نجفی به مثابه چهره های شاخص روحانیت در هجرت و تحصن 1324 قم ‏شركت جستند.(37‏‎)‎
این هجرت سرنوشت ساز به پیروزی مشروطه انجامید و سرانجام روحانیان معترض به شهرهای خود ‏بازگشتند‎.‎
پس از موفقیت جنبش مشروطه ، حاج آقا نورالله با مشكلی تازه روبرو شد. ظل السلطان ، كه سی ‏سال بر مردم اصفهان حكم رانده بود و پرونده ای سراسر گناه و جنایت داشت ، یكباره تغییر چهره ‏داد تا همچنان در قدرت باقی بماند. فقیه فرزانه شهر در كنار برادر بزرگترش آقا نجفی اعتراضی ‏فراگیر را سازماندهی كرد و سرانجام دست آن عنصر پلید را از مال و نوامیس مردم كوتاه ساخت ‏‏.(38‏‎)‎
پیمان الهی
‏1324‏‎ ‎ق . را باید سال تحقق بخشی از آرمانهای دانشور پرهیزگار سپاهان دانست . فراورده های ‏ایران اندكی فزونی یافت و زمینه دومین حركت بزرگ دانشوران دلسوز كشور و ملت فراهم آمد. ‏آنها به رهبری حاج آقا نورالله اطلاعیه ای انقلابی منتشر كردند كه بی تردید باید در شمار اسناد ‏افتخار مسلمانان جای گیرد. روحانیان برجسته شهر در این اطلاعیه پیمان بستند كه‎ :‎
‏1‏‎. ‎در نوشتن اسناد و احكام تنها از كاغذ ایرانی بهره گیرند‎.‎
‏2‏‎. ‎بر مردگانی كه كفن غیرداخلی بر آنها پوشانده شده ، نماز نگزارند‎.‎
‏3‏‎. ‎خود و پیروانشان از پارچه های ایرانی استفاده كنند و متخلفان از این اصل را احترام نكنند‎.‎
‏4‏‎. ‎در میهمانیهای اسراف كاران شركت نجویند، خود نیز در میهمانیهایشان از اسراف بپرهیزند و به ‏یك نوع غذا بسنده كنند‎.‎
‏5‏‎. ‎معتادان به مواد مخدر را خوار شمارند، آنها را احترام نكنند و به خانه هایشان نروند.(39‏‎)‎
 

راهبر آسمانی

با فروپاشی بنیاد شوكت سی ساله ظل السلطان قدرت در دست انجمن ملی قرار گرفت و حاج آقا ‏نورالله فرمانروای یگانه منطقه شد. انجمن در روزهای شنبه ، سه شنبه و پنجشنبه با حضور مردم ‏جلسه داشت و به مشكلات اهالی رسیدگی می كرد.(40) آقا نورالله نیروهای مردمی را مسلح كرد ‏تا در صورت لزوم به یاری آیین حق شتابند. از مجموع گزارشهای نگاشته شده در نشریات آن ‏روزگار چنان بر می آید كه ثقة الاسلام آقا نورالله رهبر ملی و مذهبی منطقه اصفهان به شمار می آمد ‏و فداییان بی شمار همواره در انتظار صدور فرمانش به سر می بردند. او با بهره گیری از این فرصت ‏مدارس جدید تاءسیس كرد، بیمارستانها بنیاد نهاد، در تاءمین امنیت شهر و جاده های برون شهری ‏بسیار كوشید(41) و امور شهر را به نمایندگان با كفایت خویش ‍ وانهاد‎.‎
همه چیز برابر نقشه راهبر انجمن مقدس ملی پیش می رفت و مردم دستاورد شیرین فداكاریهای ‏خود و روحانیان را مشاهده می كردند كه حادثه ای ناگوار حاج آقا نورالله را در اندوه فرو برد. در ‏اوایل صفر 1326 ق . سربازان سپاه چهارمحال به سبب دیر كرد دو ساله حقوقشان به كنسولگری ‏روس پناه بردند. پیشوای روشن بین اصفهان كه پناه جویی به بیگانگان را مایه سرافكندگی مسلمانان ‏می دانست و آن را تحت هیچ شرایطی درست نمی شمرد در برابر این گروه نابخرد ایستاد و ‏خواستار اخراج آنها از ارتش ‍ شد.(42‏‎)‎
 

سالهای شوم

‏1326‏‎ ‎علاوه بر حادثه تلخ یاد شده ، رخداد ناگوار دیگری نیز همراه داشت . محمد علی شاه كه ‏هوای خودكامگی در سر می پروراند، به رویارویی با مجلسیان پرداخت . حاج آقا نورالله كه تنها ‏داوری درد شاه را نمایان قدرت مردم به وی می دانست ، حدود پنجاه هزار رزمنده زیر فرمانش را ‏تحت پولاد گرد آورد و همایشی بی نظیر برگزار كرد. در پی این اقدام انجمنهای گوناگون محلی در ‏چهل ستون چادرها برافراشته ، خواستار كناره گیری شاه شدند. ولی دریغ كه مشروطه خواهان ‏پایتخت از چنین نیرویی بی بهره بودند و محمد علی شاه توانست با به توپ بستن مجلس بساط ‏مشروطیت را برچیند.(43‏‎)‎
همگام با پیروزی دربار اقبال الدوله كاشی ، فرماندار انتصابی دربار نیز دست چپاول گشاد و به یاری ‏معاونش معدل الملك شیرازی شهر را عرصهئ تركتازیهای خویش ساخت . مردم به مرجع بیدار شهر ‏آقا نجفی پناه بردند و خواستار چاره جویی شدند. در پی این اقدام اندك اندك آثار نبرد داخلی در ‏سپاهان آكار شد. با فرود گلوله های توپ دولتیان در پیرامون مسجد شاه جنگی سرنوشت ساز در ‏گرفت و مردم در سایه رهنمودهای حاج آقا نورالله به پیروزی دست یافتند.(44) پس از سقوط ‏اصفهان رزمندگان عشایر به جانب تهران روان شدند و با پیوستن به نیروهای آزادیخواه ، محمد علی ‏شاه را از تخت قدرت به زیر كشیدند.(45‏‎)‎
پس از این پیروزی اندك اندك آثار ناسازگاری در میان مشروطه جویان پدیدار شد. حاج آقا نورالله ‏كه اینك از وضعیت دشوار شیخ فضل الله نوری آگاه شده بود، با هدف یاری آن فقیه فرزانه پای در ‏مسیر تهران نهاد ولی پیروانش وی را از این اقدام خطرناك باز داشتند.(46) بدین ترتیب روحانی ‏شریعت خواه پایتخت به شهادت رسید و صمصام السلطنه كه به یاری آقا نورالله در سپاهان قدرت ‏یافته بود، یكباره در شمار مخالفان روحانیت جای گرفت و فرمان تبعید آقا نجفی و آقا نورالله را ‏برای اجرا به كارگزارانش ‍ ابلاغ كرد.(47‏‎)‎
این فرمان به سبب حمایت بی دریغ مردم از رهبران دینی ناكام ماند اندكی بعد طرح ترور حاج آقا ‏نورالله تصویب شد. مجتهد بیدار شهر از نقشه پلید آنها آگاهی یافت و در 1329 رهسپار عراق ‏شد.(48) او كه اینك محصول تلاشهای شبانه روزی مؤ منان را در چنگ غربگرایان می دید، پیوسته ‏می گفت : ما انگور انداختیم كه سركه شود آن را شراب كردند.(49‏‎)‎
 

رجعت آفتاب

اقامت راهبر بزرگ روشندلان سپاهان در عراق دیری نپایید. در 1332 ه .ق برادر گرانقدرش حاج آقا ‏محمد تقی مشهور به آقا نجفی سرای خاكی را وداع گفت (50). این خبر ستاره تابناك خاندان رازی ‏را به حضور در زادگاه و حمایت از مؤ منان آن سامان فرا خواند. در چهارم رمضان این سال نبرد ‏نخست جهانی آغاز شد و در ماه ذیقعده فقیه دلاور ایران به اصفهان گام نهاد.(51) او منطقه سپاهان ‏را پایگاه میهن دوستان مؤ من ساخت ، فرمان بسیج همگانی صادر كرد و به حمایت از كمیته دفاع ‏ملی پرداخت . آن دانشور روشن بین دیگر بار عشایر را به خدمت دین فرا خواند. ماءموران ‏بریتانیایی را از تلگرافخانه اخراج كرده ، كارگزاران ایرانی را در آنجا به كار گماشت موجودی بانگ ‏شاهنشاهی را به سود مجاهدان مصادره كرد و همه چیز را برای اقدامات همه جانبه تدافعی آماده ‏ساخت (52). رهبر مجاهدان اصفهان ، كه عثمانیان را برادران دینی ایرانیان می دانستك در نخستین ‏فرصت لشكری از داوطلبان به سوی نیروهای مسلمان عثمانی فرستاد تا آنها را در رویارویی با كفار ‏روس یاری دهند.(53‏‎)‎
مجموعه اقدامهای فقیه بیدار سپاهان خشم دشمنان اسلام را برانگیخت . به گونه ای كه چون خبر ‏حركت سپاه روس به سمت اصفهان در شهر پیچید همه دریافتند كه هدف اصلی آنها نابودی حاج ‏آقا نورالله است . با نزدیك شدن ارتش روس فقیه بزرگ ایران راه عراق پیش گرفت و دیگر بار به ‏آستان امامان معصوم علیهم السلام پناه برد.(54‏‎)‎
 

سمت سرخ حماسه

نخستین جنگ جهانی تا 24 محرم 1336 ق . ادامه یافت . در این سال همگام با پدید آمدن آرامش ‏نسبی ، فقیه وارسته سپاهان به زادگاهش ‍ بازگشت و به عنوان رئیس العلمای كشور و ریاست حوزه ‏اصفهان به انجام وظایف دشوار خویش پرداخت .(55) درگیری با احزاب سیاسی غیرمذهبی ، ‏رسیدگی به دادخواهی انبوه پابرهنگان كه جز آن فقیه فرزانه پناهی نداشتند و در پی آن كشمكش با ‏كارگزاران دولت ، كردار هر روزه آن راهبر دلسوز شمرده می شد. در 1341 هنگامی كه حاج آقا ‏نورالله رهسپار خراسان بود در تهران رضاخان را به حضور پذیرفت و با گوشزد كردن كردار ناپسند ‏ماءموران حكومت به او وی را عصبانی ساخت . این دیدار سبب شد تا رضاخان فقیه پاكدل اصفهان ‏را ((آخوند خطرناك 9 بخواند و اندیشه نابودی آن بزرگ مرد را در سر بپروراند.(56‏‎)‎
البته نقشه ترور حاج آقا نورالله ، كه از سوی سردار سپه به اجرا در آمده بود، ناكام ماند(57) و شیر ‏بیشه سپاهان برای ادامه خدمات خویش همچنان فرصت یافت . دین باوران كه در پی بهانه ای برای ‏رویارویی با نظام بودند در 1346 ه .ق همزمان با تصویب قانون نظام وظیفه اوضاع را مناسب یافته ، ‏زبان به اعتراض گشودند.(58‏‎)‎
نیروهای دولتی در برابر انبوه مؤ منان معترض ایستادند و اندك اندك همه مردم با چهره حقیقی ‏خودكامه جدید تهران آشنا شدند. حاج آقا نورالله با بهره گیری از فضای اعتراض آمیز موجود طرحی ‏نوین پی افكند تا همه فریادها را هماهنگ سازد و اساس خیزشی فراگیر را سامان دهد. او چنان می ‏اندیشید كه اگر همه رهبران ملی و مذهبی به قم مهاجرت كنند و در پناه حضرت معصومه ‏علیهاالسلام بست بنشینند نهضت بسی زودتر به بار می نشیند. جناب سید العراقین با توجه به این ‏نظر فقیه دلاور سپاهان با كتاب خداوند به رایزنی پرداخت . حاج آقا نورالله با شنیدن آیة 100 سوره ‏نساء سر بر عصا نهاد، مدتی در سكوت فرو رفت ، سپس سر بلند كرد و فرمود: می دانستم در این ‏راه سرانجام كشته می شوم ولی وظیفه شرعی من قیام در برابر اینهاست‎ .‎
آنگاه نامه های فراوان به شهرهای گوناگون گسیل داشت و روحانیان را به هجرتی سرنوشت ساز ‏فراخواند.(59‏‎)‎
 

روزهای سوگناك

بدین ترتیب مهاجرت رهبران مذهبی به قم آغاز شد. رضاخان نگران از اعتراض روحانیان گفت : ‏مدرس كم بود حالا آخوندها هم علیه من به قم لشكر كشی كرده اند! با این لشكر چه كنم ! یكی از ‏درباریان پاسخ داد: قربان ، شما كه این همه سران عشایر و خانها را نابود كرده اید، این یك آخوند ‏كه چیزی نیست . رضاخان گفت : قضیه كوچك نیست ، آن اصفهانی آدم خطرناكی است .(60‏‎)‎
مهاجران معترض خواستهای خویش را كه چیزی جر كاهش قدرت رضاخان و نظارت فزون تر ‏مجتهدان بر قوای سه گانه نبود.(61) با سردمداران تهران در میان نهادند. بیان روشن اهداف پناهندگان ‏به قم در كنار نامه های حمایت و تاءیید مراجع نجف رقم معترضان را فزونی بخشید و بازار را به ‏اعتصاب كشاند‎.‎
رضاخان در بند تدبیر فقیه هوشمند اصفهان گرفتار آمده بود. دیگر نه وقت گذرانی و نه پیشگیری از ‏مهاجرت بیشتر روحانیان ، هیچ یك سودمند نمی نمود. بنابراین اندیشه واپسین راه نجات در ذهنش ‏شكل گرفت . عامل اجرای نقضه پلید دربار جنایتكاری پلید بود كه لباس پزشك ویژه بر تن داشت . ‏درباریان با بهره گیری از فرصت مناسبی كه سرماخوردگی و خستگی حاج آقا نورالله پدید آورده بود ‏به بالینش شتافتند. پزشك ویژه كه به چیزی جز تزریق نهایی نمی اندیشید از بررسی نبض و حرارت ‏بدن سرور مجتهدان ایران ، بیماری اش را مالاریا و چاره كار را تزریق ((كنین )) خواند دانشور بیدار ‏سپاهان كه از دلسوزی دشمنان اندیشناك شده بود، پزشك را از تزریق باز داشت ولی ماءمور كهنه ‏كار بی توجه به ناخشنودی بیمار سمی كشنده بر پیكر نحیفش تزریق كرد‎.‎
پس از خروج فرستادگان دربار دردی جانكاه عارف وارسته اصفهان را در بر گرفت و سرانجام در ‏بامداد اول رجب 1346 ه .ق به زندگی خاكی اش پایان داد.(62‏‎)‎
بدین ترتیب دانشمند بزرگ و سیاستمدار روشن بین ایران پس از حدود هفتاد سال تلاش ، تربیت ‏دانشوران وارسته ، نگارش صدها اطلاعیه كوبنده ،
انجام سخنرانیهای پرشور و سازمان دادن مؤ سسه های اقتصادی ، بهداشتی ، فرهنگی و نظامی ، به ‏سرای دیگر شتاف . رساله ((مكالمات مقیم و مسافر)) آن فقیه فرزانه گوشه ای از ژرفای اندیشه اش ‏را آشكار می سازد و راه نیكبختی و سربلندی را به همه مستضعفان مؤ من می آموزد‎.‎