حاج آقانورالله و مشروطه

منبع:موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

حاج‏آقا نورالله به مشروطه به عنوان حکومتى بر مبناى قانون اسلام نگاه مى‏کند و از آن حمايت مى‏نمايد. او و برادرش، آقا نجفى، از جمله علماى طراز اول ايران بودند که به درخواست متحصنين قم در مهاجرت کبراى سال 1323ق. به آن بلد هجرت نمودند و در صدر رهبران مخالف استبداد قرار گرفتند. بعد از اعلان مشروطيت، آن دو به اصفهان بازگشته در همان چند هفته اوّل براى اولين بار در ايران، انجمن ملى را به‏پا نمودند. حاج آقا نورالله به‏خاطر سابقه درخشان از سوى علما و آزاديخواهان و بزرگان اصفهان به رياست انجمن برگزيده شد و امور سياسى اصفهان، بختيارى و منطقه بزرگى از مرکز ايران رسما تحت نظر وى درآمد. و بدين ترتيب يک مجتهد، زعيم سياسى منطقه وسيع و مهمى گرديد و فرصت يافت در زمانى که پايتخت به خود و دسته‏بنديهايش مشغول است، آرمانهاى سياسى اسلام را در سطح وسيعى اجرا نمايد. حاج آقا نورالله و آقانجفى با آخوند خراسانى و حوزه نجف در ارتباط بوده و مسايل خود را تبيين و اجرا مى‏نمودند و اقداماتشان مورد تأييد مراجع نجف قرار مى‏گرفت. درصورتى که برخى از انجمنهاى مشروطه که به ظاهر فرمانبردارى از نجف را داشته، عموما برداشت غرب مآبانه از مشروطيت داشتند. ولى آنچه در اصفهان مى‏گذشت، براصول و مبانى دينى استوار بود. به همين دليل است که امثال احمد کسروى و ساير مورخين سکولار مشروطيت، روند حاکميت مشروطيت در اصفهان را «مشروطيت آخوندها» دانسته آن‏را مورد حمله قرار مى‏داده‏اند. اهم سرفصلهاى اقدامات حاج آقا نورالله بدين‏گونه بوده است: برقرارى يک نظام اقتصاد ملى با توجه به امکانات داخلى و تحريم گسترده کالاهاى اجنبى، تشکيل يک مجلس مردمى در چهلستون اصفهان با حضور تماشاگران مردم که شاهد مذاکرات براى سرنوشت خود بودند، تشکيل و تحکيم اتحاديه‏ها و اصناف مختلف جهت اتحاد آراء، ايجاد مراکز عام‏المنفعه چون تأسيس کتابخانه، قرائتخانه (جايى که براى بى‏سوادان، روزنامه مى‏خواندند)، تأسيس بيمارستان، مدرسه، تشکيل نيروى نظامى پنجاه هزار نفرى فدايى از ميان مردم شهر و روستا، انتظام بخشيدن به امور نظامى و تعيين فرماندهان لشکرها، برقرارى امنيت راهها و جاده‏هاى داخل و خارج شهر، رتق و فتق امور ساير بلاد تا حد امکان، تأسيس روزنامه‏هاى مختلف و آزادى انتقاد و بحث و نظر (که معروفترين روزنامه‏ها، اصفهان، جهاد اکبر، الجناب، انجمن اصفهان بودند). لذا انگلستان که خود را به ظاهر حامى و مدافع مشروطه قلمداد مى‏نمود، طى گزارشى از تهران به لندن در مورد اصفهان مى‏نويسد: «اصفهان زيرسلطه آخوند است

چهره ديگر حاج آقا نورالله در مشروطيت، به درگيرى او با قواى استبداد بازمى‏گردد. به سال 1326 ق. که مجلس به توپ بسته مى‏شود و در سراسر ايران انجمنها و محافل مشروطه تعطيل مى‏گردد، دو برادر (آقا نجفى و آقا نورالله) با اقبال‌الدوله حاکم مستبد اصفهان درگير شده، طى چند روز زد و خورد دستجات مردمى با دولتيان، اقبال‌الدوله دستور مى‏دهد که مرکز و رهبرى قيام عليه او (که اطراف مسجد شاه بوده) به توپ بسته شود. در اين زمان مرحوم آقا نجفى با صدور فرمان دفاع براى ضرغام‌السلطنه بختيارى که از مريدانش بود، وى را به اصفهان مى‏خواند. قواى بختيارى با يارى علما و مردم در روز سوم وارد شهر شده و طى نبردى سخت، قواى دولتى را از عالى‏قاپوى اصفهان عقب زده، اسلحه خانه دولتى را فتح مى‏کنند. اقبال‏الدوله شبانه به کنسولگرى انگليس پناه مى‏برد. بعد از فتح اصفهان، صمصام‌السطنه با پانصد سوار به اصفهان وارد مى‏شود و سپس به فرمان سردار اسعد، نيروى بزرگى از بختيارى براى فتح تهران حرکت مى‏نمايند.

 در هر حال آقا نورالله هم در عمل به تحکيم مبانى مشروطيت مى‏پردازد و هم به تبيين فرهنگى آن براى مردم اقدام مى‏کند:

 «مشروطه مى‏گويد: چوپان جهت گوسفند است نه گوسفند جهت خوش‏گذرانى چوپان

«غرض اصلى از مشروطه، احياى قانون الهى و سنت نبوى است

«تمام خلق در غير آنچه قانون کتاب و سنت آنها را مقيّد نموده بايد آزاد باشند. نه آزادى در مقابل مذهب بلکه همان حريت و آزادى که خداوند در کتاب و سنت فرموده و نه آنها را آزاد فرموده در مقابل بندگى».

«اگر اين مشروطيت و مجلس شوراى ملى کاملاً جارى گردد و ميزان شرع پيش آيد، دولت و ملت ايران، طفلى است که يک شبه ره صد ساله مى‏رود

«در اصلاح مقاصد و ترقى ملت و دولت، هزار رأى مستقيم که منتخب از ده کرور آراء مخلوق است، بهتر است از يک رأى مبتلاء اسير در دست اهواء فاسده.» 1

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. برگرفته از كتاب «مقيم و مسافر» و ساير نطقهاى حاج آقا نورالله.