مصاحبه با دکتر موسي حقاني
منبع:موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
بسمالله الرحمنالرحيم
هدف اصلي ما ارائه تصويري روشن از وقايع مهم تاريخ معاصر ايران ميباشد که از فقر اطلاعات و متأسفانه اطلاعات نادرست و ناقص رنج ميبرد. تاريخ ايران عصر مشروطيت نشان ميدهد که اصفهان يکي از ارکان نهضت بهشمار ميآمده، منتهي به جهت گرايش ديني مشروطيت اصفهان و پافشاري علما بر رنگ و بوي ديني مشروطيت تاريخنگاري سکولار آنچنان که بايد به اين مقوله نپرداخته است. اساسا اطلاعات ما از مشروطيت در شهرها و شهرستانها اندک ميباشد و لازم است اقدامي گسترده براي تدوين تاريخ مشروطيت در ايران صورت بگيرد. علماي اصفهان به ويژه مرحوم آقا نجفي اصفهاني و حاجآقا نورالله اصفهاني با تأکيد بر رواج مشروطيت با گرايش ديني درصدد برقراري مردمسالاري ديني با گرايشات ضداستبدادي و ضداستعماري در اصفهان و ايران برآمدند. طرحها و اقدامات عملي آنان نيز نظير تأسيس شرکت اسلاميه با اهداف بلندنظرانه اقتصادي که توسعه ايران و استقلال اقتصادي آن را مدنظر قرار داده بود، انجام امور عامالمنفعه، پاسداري از ميراث فرهنگي، تأسيس انجمنهاي سياسي، فراهم کردن زمينههاي مشارکت مردم در امور سياسي، مقابله با ستمگري برخي خوانين و هرج و مرجطلبي احزاب غربباور و فرق ضاله همگي حکايت از هوشياريي رهبري نهضت مشروطيت در اصفهان دارد که مانعي جدي بر سر راه اعاده استبداد و تسلط غربباوران و دينستيزان بود. غلبه جريان سکولار بر متدينيين در ايران عصر مشروطه مانع از دستيابي نهضت به اهداف عاليه خود شد و در آن چنان شرايطي عرصه بر علما و متدينييني نظير مرحوم آقا نجفي اصفهاني، حاجآقا نورالله اصفهاني، سيد عبدالله بهبهاني، سيد محمد طباطبايي و قبل از آنها بر علمايي مانند حاج شيخ فضلالله نوري و علماي مشروعهطلب تنگ شد تا جايي که سيد عبدالله بهبهاني و حاج شيخ فضلالله نوري به شهادت رسيدند و مرحوم حاجآقا نورالله نيز مهاجرتي اجباري را به جان خريد و به نجف اشرف رفت. رويکرد مشروطهطلبان غربگرا به ايجاد حکومت مقتدر با نام «ديکتاتوري منور» شرايط را براي وارد کردن ضربه نهايي بر سنتها و ارزشهاي ديني فراهم ساخت و حکومت مشروطه ايران را عملاً به حکومت استبدادي خشني که به مراتب از حکومت قاجاري خشنتر بود و ضمن اعمال خشونت بيحد و حصر، نابودي اسلام و علما را نيز در دستور کار خود داشت تبديل نمودند. حکومت پهلوي پس از استقرار به جنگ ارزشهاي ديني آمد و در اينجا نيز بزرگاني نظير شهيد مدرس و شهيد حاجآقا نورالله نجفي اصفهاني به جنگ دستگاه خودکامه و خشن پهلوي آمدند تا يادآور شوند که مشروطيت ايران براي استقرار نظامي مردمسالار با گرايشات ديني آغاز شد و ميبايستي به همان خاستگاههاي ديني خود رجوع نمايد. بيتوجهي و هراس دستگاه خشن پهلوي که هر اعتراضي را به شدت سرکوب ميکرد حاکي از شجاعت و احساس خطري بود که اهل ديانت نسبت به عواقب اين حرکت ميکردند.
پهلوي وظيفه داشت بساط دين و دينداران را در ايران براندازد و علما تکليف داشتند که از کيان ديانت و ايران صيانت کنند، لذا برخورد و تقابل حتمي بود و پرچمدار اين تقابل بزرگاني نظير حاجآقا نورالله اصفهاني و سيد حسن مدرس بودند که جان بر سر اين کار گذاشتند. بنابراين وظيفه خود ميدانيم که ضمن تشريح تحولات سياسي ـ فرهنگي ايران در آن دوران تلاش آن بزرگان را نيز پاس بداريم.
حاج آقانورالله در منظر امام خميني
در منظر امام خميني، حاج آقا نورالله جزو پيشتازان علما و مجتهدين بزرگ شيعه است که، در سنگر جهاد عليه استبداد و در مصاف با رضاخان، خود و حوزه اصفهان را بسيج نموده و در هجرتي تاريخي به قم با اساس حکومت استبدادي به نبرد برميخيزد و اگر چه در اين راه شهيد ميشود، ولي پرچم مبارزه عليه پهلوي را در اهتزاز نگاه ميدارد:
«در زمان اين مرد سوادکوهي، اين رضاخان قلدر نانجيب، يک قيام از علماي اصفهان شد که ما در واقعه حاضر بوديم. علماي اصفهان آمدند به قم و علماي بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و برخلاف دستگاه نهضت کردند.»1
«يک قيام از علماي اصفهان شد. آنوقت اصفهان حوزه بود؛ علماي اصفهان آمدند به قم و علماي بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت کردند برخلاف آنها. آنگاه نهضت را شکستند.»2
«در طول پنجاه سال همه شما شاهد بوديد که چندين دفعه روحانيون قيام کردند؛ لکن چون اساس دست آنها نبود، نتوانستند. همين روحانيون بودند که از اصفهان و همه جا، زمان رضاخان مجتمع شدند برضد او ولي از باب اينکه مردم تحت سلطه بودند، شکست خوردند.»3
«چند قيامي که در ايران از جانب روحانيون شد که يکي از آنها از اصفهان بود که به يک دايره وسيعي که تقريبا از همه شهرهاي ايران اتصال پيدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان بود و مخالفت با رضاخان کردند. اين را هم با قدرت و حيله شکستند چنانچه قيام آذربايجان و علماي آذربايجان و قيام خراسان و علماي خراسان، اينها را همه را با قدرت شکستند و آنوقت هم به ما بعضيها گفتند مرحوم حاج آقا نورالله را که در قم فوت شد، ايشان را مسموم کردند.
اين چند قيامي که شاهدش بوديم همه از علما بودند، علماي اصفهان قيام کردند و رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله بود.»4
شهيد آيتالله دکتر بهشتي در مورد اين قيام و تأثير آن بر امام خميني اين چنين اظهارنظر مينمايد:
«در سال 1306 يعني حدود شش سال پس از اينکه (مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي) و اين طلاب جوان به قم ميآيند، جرياني پيش ميآيد در رابطه با مخالفت روحانيت با رضاخان قلدر که کانونش شهر قم بود. جريان اين بود که عدهاي از علماي برجسته شهرهاي مختلف ايران به قم مهاجرت ميکنند و در قم اجتماع عظيمي از روحانيون سرشناس شهرهاي بزرگ به عنوان اعتراض به تصميمات و خودکامگيها و خودسريهاي رضاخان تشکيل ميشود. امام فرصت پيدا ميکند، يک طلبه جوان، کنجکاو و پرشور، شيوههاي درگيري قدرتهاي خودکامه با روحانيت متعهد و مبارز پيشگام را از نزديک ببيند. و متقابلاً شيوههاي ستيز و مبارزه روحانيت را با قلدرهاي زمان از نزديک تجربه کند. فرصتهاي گوناگون براي خودسازي امام پيش ميآيد...».5
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سخنرانى امام روحالله خمينى، به تاريخ 8/8/1358، صحيفة نور، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372 .
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. سخنرانى آيتالله دكتر بهشتى در اجتماع مردم مشهد، روزنامه جمهورى اسلامى، شماره 2047.