اولین مقاومت جدی در مقابل رضا شاه

‎ ‎
‎    ‎
حجت الله کریمی‎ ‎
 منبع:موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی‎

دوران شانزده ساله حکومت رضا شاه (1304-1320) از بسیاری جهات از منحصر به ‏فردترین دور‌ه‌های تاریخی ایران معاصر به شمار می‌رود. افسر قزاقی که به کمک انگلیسی‌ها ‏کودتا نموده سپس پلکان قدرت را به سرعت طی کرده، سلسله‌ای تاسیس نمود و به عنوان ‏پادشاه زمام کلیه امور کشور را به دست گرفت و حکومتی دیکتاتوری را پایه‌ریزی کرده ‏دست به اقداماتی برد که ساختارهای کهن اجتماعی - سیاسی کشور را زیر و زبر کرد‎. ‎
اقدامات و “اصلاحاتی” که رضا شاه انجام داد در طول تاریخ ایران بی‌سابقه بود. وی در ‏تمامی ابعاد و شئون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... زندگی مردم تغییر ایجاد نمود. ‏رضاشاه حساس‌ترین نقاط زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را هدف قرار داد و آن ‏چنان تغییراتی در موارد حساس به وجود آورد که پس از گذشت سالیان دراز تصور و ‏باورچنین دگرگونی‌هایی با آن سرعت، دشوار به نظر می‌رسید‎. ‎
از مهمترین اقدامات و تغییراتی که توسط رضاشاه انجام شد سکولاریزه کردن جامعه و حمله ‏به باورها، اعتقادات، آداب و رسوم دینی و مذهبی مردم بود. تغییر پوشش مردان، تغییر ‏قوانین اسلامی، ممنوعیت برخی از مراسم‌ها و شعایر مذهبی، محدود ساختن و تحت فشار ‏قرار دادن روحانیت، کشف حجاب و... اعمالی بود که وی در راستای دین‌زدایی انجام داد. ‏هرچند باتوجه به عمق اعتقادات مذهبی در میان مردم و سقوط مفتضحانه رضا شاه، وی به ‏طور کامل به انجام هدف خود نایل نگردید اما نباید از نظر دور داشت که تغییراتی بنیادین ‏در این حوزه به وقوع پیوست. مسئله‌ای که مطرح است اینکه چرا جامعه ایران باتوجه به ‏تاریخ پرافتخار مبارزه با استبداد و استعمار و کارنامه درخشان مقاومت در برابر تهاجمات و ‏حملاتی که به ساحت دین و مذهب خود صورت گرفته بود این بار در مقابل دیکتاتوری ‏رضا شاه مجبور به تسلیم گردید؛ بی‌شک بخش عمده‌ای از این مسئله و علل کامیابی رضا ‏شاه به قدرت نظامی و حکومت سرکوبگر پلیسی وی بر می‌گردد. اما به نظر می‌رسد در این ‏میان تجربه ناکام و تلخ اولین حرکت و قیام گسترده علیه وی توسط روحانیون تاثیر بسزایی ‏در تفوق رضا شاه داشته است. ذیلا با بررسی اولین قیام مهم روحانیت علیه اقدامات و ‏برنامه‌های رضاشاه و تشریح ابعاد و تحلیل آن به بررسی و تبیین مسئله پیش گفته ‏می‌پردازیم‎. ‎
حاج آقا نورالله - اصفهانی که نام اصل وی مهدی و فرزند شیخ محمد باقر نجفی نوه ‏دختری سید صدرالدین عاملی بوده و در 1278 ق در اصفهان به دنیا آمد پس از تحصیلات ‏مقدماتی در اصفهان در 1295 هـ. ق عازم عتبات عالیات شد و تا سال 1304 که به درجه ‏اجتهاد نایل آمد در آنجا مشغول به تحصیل بود. در همین سال به اصفهان بازگشت و به ‏تدریس پرداخت. در سال 1307هـ. ق به همراه برادرش آقا نجفی به قلع و قمع بابی‌ها اقدام ‏نمود که موجب تبعید آن دو به تهران گردید. در جریان قیام تنباکو فعالانه شرکت داشت و ‏از آن پس اندیشه رفع عقب ‌ماندگی و اصلاح کشور و برنامه‌ریزی جهت تحقق آن و رسیدن ‏به استقلال سیاسی و اقتصادی دغدغه وی بود و در همین راستا به کمک برادرش “شرکت ‏اسلامیه” را تاسیس نمود. در جنبش مشروطه ابتدا به تائید آن پرداخت ولی پس از انحراف ‏آن راه خویش را جدا نمود و حتی زمانی که به عنوان یکی از پنج فقیه ناظر بر مصوبات ‏مجلس انتخاب شد آن را نپذیرفت اما بی‌شک مهمترین اقدام سیاسی این عالم مبارز قیام ‏علیه رضاشاه بود. قیام حاج آقا نورالله در اعتراض به قانون نظام‌ وظیفه‌ اجباری بود که در 16 ‏خرداد 1304 به تصویب مجلس چهارم رسیده و در پنجم آبان سال 1305 طی دستوری از ‏سوی رضا شاه به اجرا گذارده شد‎. ‎
اینکه اعتراض به تصویب چنین قانونی باتوجه به نیاز کشور به نیروی نظامی قوی و متمرکز ‏برای حفظ مرزها و مقابله با تجاوزات تا چه حد توجیه‌پذیر است مدنظر نگارنده نبوده و ‏آنچه در مورد این موضوع مهم به شمار می‌رود تقدمی است که این حرکت به عنوان اولین ‏حرکت اعتراضی در مقابل برنامه‌ها و اقدامات رضا شاه داشت و اگر به نتیجه‌ای مقبول منتهی ‏می‌شد چه بسا تا حد بسیار بالایی جلوی اقدامات بعدی رضا شاه گرفته می‌شد. ولی همین ‏مقدار اشاره می‌شود که اولا پس از قیام حاج آقا نورالله دولت پذیرفت که لایحه‌ دارای نقص ‏بوده و قول اصلاح داده شد. ثانیا طرز برخورد مامورین دولت که مامور اجرای این مصوبه ‏شده بود مردم را آزرده و معترض ساخته و آنان نیز به علما پناه برده بودند به طوری که به ‏عنوان مثال در اراک اجرای این قانون موجب اعتراض شدیدی گردید و در حدود پانزده ‏هزار نفر به خیابان ریخته و ماجرا به درگیری و ضرب و شتم ختم گردید. (1‏‎) ‎
در اصفهان پس از اعلام مصوبه مذکور مردم با راهنمایی روحانیون محلی راه خانه حاج آقا ‏نورالله را پیش گرفته به وی پناه جستند، بزودی اطراف خانه ایشان در امامزاده احمد تبدیل ‏به محل تجمع مردم ناراضی گردید. (2) ایشان نیز مردم معترض را در بیرونی منزل ‏می‌پذیرفت و برای آنها سخنرانی می‌کرد و به علت ازدحام جمعیت، افرادی سخنان او را با ‏صدای بلند برای مردم تکرار می‌کردند، وی در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: ‌”آی مردم! این ‏خری [رضاشاه] راکه بالا رفته خودمان پایین خواهیم آورد. ”(3‏‎) ‎
این تجمع اعتراض‌آمیز که به سرعت دامنه آن گسترش پیدا می‌کرد.، موجب واکنش دولت ‏گردید و مخبرالسلطنه هدایت - رئیس الوزرای وقت با انتشار ابلاغیه‌ای تلویحا روحانیون را ‏مانع وحدت ملی‌ خوانده و امر به معروف و نهی از منکر توسط آنان را فساد انگیز دانسته ‏آنان را در زمره مفسدین فی‌الارض دانست و تهدید به تعقیب و تنبیه نمود. (4) به دنبال ‏انتشار این ابلاغیه اصفهان به رهبری حاج آقا نورالله به تعطیلی کشیده شد. و پس از آن ‏جلسه‌ای متشکل از روحانیون سرشناس اصفهانی تشکیل شده و بعد از استخاره تصمیم به ‏مهاجرت از اصفهان گرفته شد‎. ‎
از فردای آن جلسه حاج آقا نورالله اسباب مهاجرت علما را فراهم ساخت و چون ‏تلگرافخانه دولتی تحت سانسور بود، قاصد‌هایی به شهرهای مختلف فرستاده و از آنان ‏درخواست مساعدت نمود. (5) و سپس به همراه علمای سرشناس اصفهان و چهره‌های ‏شناخته شده خانواده نجفی و بیش از هزار نفر از طلاب و روحانیون در 21 شهریور 1306 ‏روانه قم گردید. ایشان به همراه یاران خویش در چهارم دی ماه 1306 پس از 105 روز به ‏قم رسیده در این شهر به توصیه آیت‌الله حائری از مهاجرین استقبال پرشکوهی به عمل آمد. ‏پس از رسیدن به قم نیز حاج‌آقا نورالله دعوتنامه‌هایی برای تمامی علما و روحانیون اقصی ‏نقاط کشور ارسال نموده از ایشان خواست به قم عزیمت نموده تا متحدا در پیشرفت هدفی ‏که به عقیده ایشان وظیفه شرعی و به نفع عامه مردم بوده اقدام نمایند. (6) به این ترتیب ‏علمای نقاط مختلف کشور از جمله از خراسان حاج میرزا عبدالله از شیراز سید عبدالباقی و ‏سید عبدالله شیرازی، از کاشان حاج میرزا شهاب‌الدین کاشانی، از همدان شیخ الاسلام ‏همدانی و از خمین حاج میرزا محمد مهدی احمدی به مهاجرین پیوستند. و از سایر نقاط ‏تدارک وسیعی برای پیوستن به مهاجرین به عمل آمد. آقانورالله پس از ورود به قم و استقرار ‏در آن شهر هیئتی تحت عنوان “هیئت علمیه روحانیه مهاجرین قم” تشکیل داد که مامور ‏اجرای مقاصد و ابلاغ تصمیمات به طلاب بود. (7)  مهاجرت علما به قم کم‌کم دامنه ‏وسیع‌تری پیدا کرده باعث هیجان سیاسی در تهران و سایر شهرها گردید و تبدیل به مسئله ‏اصلی دولت و کشور شد‎. ‎
رضا شاه که به شدت از این واقعه هراسان شده بود از آن به عنوان لشکرکشی یادکرد و حاج ‏آقا نورالله را آدمی خطرناک معرفی کرد. (8) در شهرهای مختلف از جمله شیراز و مشهد به ‏طرفداری از قیام تعطیل عمومی اعلام شد و تلگراف‌هایی از سوی روحانیون و مردم نقاط ‏مختلف کشور به تهران و خطاب به دولت مخابره گردید که در آنها خواسته‌های “هیئت ‏علمیه مهاجرین قم” تائید گردید. دولت همزمان با ورود علما به قم در تلگرافی خطاب به ‏آنها علت مهاجرت ایشان را جویا شد. علمای مهاجر طی نامه‌ای خطاب به مخبرالسلطنه ‏هدایت - رئیس الوزارء - چنین پاسخ دادند‎: ‎
‎“‎با وجود داوطلب زاید بر کفایت از شهری و دهاتی و بیکار نباید کارگران را بیکار کرد و ‏به جهت تمرین افکار به فنون قشونی تعلیم اجباری مناسب‌تر از نظام اجباری است. ‏مستدعی است برای رفع نگرانی عموم در الغای نظام اجباری اقدام سریع بفرمایید که عموم ‏داعیان به دعای دولت ابد مدت [مشغول باشند]“(9) پس از چندین بار تبادل تلگراف و نامه ‏بین مهاجرین و دولت، علمای مهاجر درخواست‌های خویش را بدین شرح اعلام نمودند: -‏‏1 جلوگیری یا اصلاح و تعدیل نظام وظیفه -2 اعزام پنج نفر از علما مطابق اصل دوم متمم ‏قانون اساسی به مجلس -3 جلوگیری کامل از منهیات شرعیه -4 ابقا و تثبیت محاضر شرع -‏‏5 تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ -6 جلوگیری از نشر اوراق ‏مضره و تعطیلی مدارس بیگانگان. (10) همان گونه که از متن درخواست علما بر می‌آید، ‏انگیزه و هدف مهاجرین اصفهانی علی‌الخصوص رهبران آنها صرفا اصلاح قانون نظام وظیفه ‏نبوده بلکه ایشان اهداف بزرگتر و وسیع‌تری را مد نظر داشتند و در واقع در صدد اعاده ‏اختیارات گذشته روحانیون که در پی اقدامات رضا شاه از ایشان سلب گردیده بودند و نشان ‏دهنده فراست سیاسی رهبران قیام می‌باشد که با بهره‌برداری از فرصت به دست داده سعی ‏داشتند به مقابله همه جانبه با برنامه‌ها و اقدامات رضا شاه که در صدد سکولاریزه کردن ‏جامعه و تحدید قدرت روحانیون بود بپردازند. نمونه دیگری از تیزبینی سیاسی و آینده‌نگری ‏رهبر قیام یعنی حاج آقا نورالله اصفهانی در برخورد با درخواست دولت مبنی بر دعوت از ‏علمای مهاجر به تهران برای مذاکره بروز نمود. مخبرالسلطنه در تلگرافی به علمای مهاجر در ‏تاریخ 2 آبان 1306 از ایشان خواسته بود جهت حل و فصل مشکلات به تهران عزیمت ‏نمایند. اما حاج آقا نورالله که از قصد و نیت اصلی دولت یعنی پراکنده ساختن اجتماع ‏روحانیون و از بین بردن تقدسی که قیام در شهر مذهبی قم از آن برخوردار بود و نهایتا ‏تحت کنترل در آوردن ایشان در شهر تهران اطلاع داشت با روشن بینی پاسخ داد که به ‏علت کسالت نمی‌تواند به تهران بیاید و با این عذر استقرار مهاجرت در قم تداوم یافت‎. ‎
عدم دستیابی به موفقیت از سوی دولت، رضا شاه را شخصا وادار به دخالت کرد. وی طی ‏تلگرافی در تاریخ 14 آبان 1306 با تاکید بر این موضوع که “هیچ مقامی در ایران حق ندارد ‏در مصوبات مجلس تجدیدنظر نماید”، شاه با اشاره به وظیفه دولت در رفاه حال عموم، ‏منتهی از راه قانونی، از علما خواست باتوجه به اینکه هجرت به قم مستلزم خسارت اهالی ‏اصفهان خواهد بود، به اتفاق عموم اشخاصی که به قم آمده‌اند به اصفهان معاودت نمایند و به ‏آنان اطمینان داد که با صدور اوامر لازم به هیئت دولت تسهیلات لازمه در ضمن اجرای ‏قانون رعایت خواهد شد. (11) اما این اقدامات دولت و شاه ثمری نبخشید و مهاجرین ‏همچنان بر خواسته‌های خود پای فشردند و کار تا جایی بالا گرفت که تیمورتاش، وزیر راه ‏دربار رضا شاه پیشنهاد کرد که قم به توپ بسته شود. اما مخبرالسلطنه مذاکره را راه درستی ‏تشخیص داده و نهایتا دولت تصمیم گرفت با علمای مهاجر به مذاکره بپردازد و از تقاضای ‏آن بی‌واسطه و به روشنی آگاه گردد. (12) در پی این تصمیم علمای مهاجر به رهبری ‏حاج‌آقا نوالله نیز تصمیم گرفتند نماینده‌ای برای مذاکره با دولت به تهران گسیل شود و قرار ‏بر این شد تا شیخ کمال نجفی معروف به شریعتمدار به تهران عزیمت نموده و از نزدیک از ‏روند جریانات مطلع شده و علما را از تصمیم دولت آگاه نماید‎. ‎
شیخ کمال نجفی در تاریخ 15 آذر 1306 با شاه دیدار نموده در این دیدار شاه، وی را از ‏انجام تمامی خواسته‌های علمای مهاجر مطمئن ساخت و خواستار خاتمه مهاجرت علما ‏گردید و قرار شد به منظور هماهنگی و توافق، نمایندگان دولت شامل؛ مخبر السلطنه هدایت ‏‏(رئیس الوزراء) تیمور تاش (وزیر دربار) امام جمعه و ظهیرالاسلام با سفر به قم با علما ‏دیدار نمایند. (13) در دیداری که بین نمایندگان دولت با علمای مهاجر صورت گرفت، ‏علی‌رغم اختلاف نظرهای اولیه پس از یک هفته نمایندگان دولت پذیرفتند که دربار رسما ‏تقاضای روحانیون را پذیرفته و انجام آن را تعهد نماید. در این زمینه صورت جلسه‌ای نیز ‏تنظیم و تصاویر آن به ایالات و ولایات مختلف ارسال گردید. (14‏‎) ‎
در پی این توافقات وزارت دربار پهلوی طی انتشار اعلامیه‌ای در تاریخ 21 آذر ماه 1306 به ‏اطلاع عموم رسانید که؛ درباره قانون نظام وظیفه اجباری خود دولت و وزارت جنگ پس از ‏تجارب حاصله و مطالعه بر روی قانون مزبور، آن را برای تجدید نظر به مجلس شورای ملی ‏پیشنهاد خواهند کرد. در مورد حضور پنج نفر از علمای تراز اول در مجلس اعلام داشت: ‏لازم است که به ترتیبی که در قانون اساسی مقرر و معین شده است رفتار شود. مسلم است ‏که از طرف دولت هیچ نوع معارضه با بودن تراز اول در مجلس نبوده و در موقع خود ‏مساعدت لازم به عمل خواهد آمد. درمورد انجام سایر درخواست‌های علما نیز به آنها قول ‏مساعد داده شد. اما در باب محاضر شرعیه اظهار نمود: “نظر به آنکه مربوط به مقامات مقننه ‏است مراجعه می‌شود و انجام تقاضای آقایان خواهد شد و همچنین در باب ناظر شرعیات و ‏جلوگیری از جراید و مدارس خارجه در حدود قانون، دولت در اجرائیات مضایقه و ‏خودداری نمی‌کند. ”(15‏‎) ‎
متن تعهدنامه و مندرجات آن نشان از وسعت و عمق اثری بود که قیام در ارکان جامعه و ‏دولت به وجود آورده و در واقع دولت را برای اعطای چنین امتیازات حساس و مهمی ‏تحت فشار قرار داده مجبور به پذیرش خواسته‌های خود نموده بود. اما سردمداران حکومتی ‏در سر اندیشه‌ای دیگر نیز داشتند و منتظر واکنش علما بودند، که متاسفانه تحلیل آنها درست ‏از آب درآمد، دولت و دربار در واقع این تعهدنامه را منتشر ساخته و به انجام مندرجات آن ‏تعهد داده بود. تا اگر علما به همین مقدار بسنده نمودند پس از تفرق ایشان با پشت هم ‏اندازی و سیاست بازی و حتی اعمال فشار از انجام آنها سرباز زنند‎. ‎
حاج آقا نورالله اصفهانی به عنوان رهبر اصلی قیام متوجه این سیاست و هدف آن شده و ‏خواستار ادامه قیام و باقی ماندن علما در قم تا اجرای عملی و تصویب نهایی متعهدات ‏دولت بود. اما برخی از رهبران دیگر چنین نظری نداشته و کار را تمام شده می‌پنداشتند. ‏سردی هوا و فشارها و سختی‌های زندگی در دوران مهاجرت نیز مزید بر علت شد تا ‏تعدادی از ایشان راه مراجعت به شهر و دیار خویش را در پیش گیرند. از جمله علمایی که ‏پس از صدور تعهدنامه دولت قم را ترک نمودند، آقای فشارکی، سیدالعراقیین، دهکردی و ‏شیخ مهدی نجفی بودند که این امر موجب آزردگی و تالم روحی آقا نورالله اصفهانی گردید. ‏‏(16‏‎) ‎
اما حاج آقا نورالله و تعداد دیگری از علمای باقیمانده در قم با پافشاری و اصرار فراوان و با ‏ارسال تلگراف‌های متعددی به مجلس شورای ملی و دولت مبنی بر اجرای توافقات به عمل ‏آمده، دولت را مجبور به ارائه لایحه انجام درخواست‌های مهاجرین مجلس نمودند. این ‏لایحه در 27 آذر 1306 به مجلس ارائه گردید اما پیش از آنکه این لایحه در مجلس طرح ‏شود حاج آقا نورالله به طرز مشکوکی در چهارم دی ماه 1306 درگذشت. با مرگ رهبر ‏نهضت سایر روحانیون نیز به اوطان خود بازگشتند و دولت هم توافقات و تعهدات خود را ‏به فراموشی سپرد. بدین ترتیب مهمترین حرکت و قیام روحانیت علیه سیاست‌های دیکتاتور ‏مآبانه و اقدامات ضد دینی رضا شاه عقیم ماند و اگر این قیام به نتیجه می‌رسید شاید رضا ‏شاه به ‌هیچ وجه جرات نمی‌یافت اقدامات بعدی خود را که به مراتب ضد دینی‌تر و شدیدتر ‏از اقدامات اولیه بود به مرحله اجرا گذارد‎.  ‎
پی‌نوشتها‎: ‎
‎-‎‏1‏‎ ‎ابراهیم صفایی، رضا شاه کبیر در آیینه خاطرات ص 32‏
‎-‎‏2‏‎ ‎موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخی نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ص ‏‏370‏
‎-‎‏3‏‎ ‎همان، ص 371‏
‎-‎‏4‏‎ ‎روزنامه اطلاعات، اول شهریور 1306‏
‎-‎‏5‏‎ ‎نجفی، همان، ص 375‏
‎-‎‏6‏‎ ‎مکی، تاریخ بیست ساله ج 4 ص 416‏
‎-‎‏7‏‎ ‎نجفی، همان، ص 385‏
‎-‎‏8‏‎ ‎همان، ص 385‏
‎-‎‏9‏‎ ‎مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، ص 480‏
‎-‎‏10‏‎ ‎نجفی، همان، ص 386‏
‎-‎‏11‏‎ ‎حمید بصیرت‌منش، علما و دولت رضاشاه، ص 301‏
‎-‎‏12‏‎ ‎هدایت‌، همان، صص 480-482‏‎ ‎
‎-‎‏13‏‎ ‎بصیرت منش، همان، ص 305‏
‎-‎‏14‏‎ ‎مکی، همان، ص 432‏
‎-‎‏15‏‎ ‎نجفی، همان، صص 407-408‏
‎-‎‏16‏‎ ‎مکی، همان، ج 4، ص 433‏‎ ‎

‎ ‎
‎ ‎
‎  ‎

‎   ‎