فعاليت هاي ضد صهيونيستي شهيد نواب صفوي

به موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون
نويسنده: بيژن تقي زاده
اشاره
نواب صفوي با انگيزه ارشاد جامعه بر اساس انديشه هاي ناب اسلامي و تحقق کامل شعارهاي اسلامي در حاکميت سياسي دست به اقدامات و فعاليت هاي سياسي و اجتماعي اي زد که در زمان خفقان سياسي کم نظير بود. مهم ترين اقدام وي استعمارستيزي در دو بعد مبارزه با استعمارگران خارجي و عوامل خودفروخته داخلي بود.
در کنار مبارزات و اقدامات مذکور، وي شور و علاقه عميق و شگفت آوري نسبت به جهان اسلام از خود نشان مي داد؛ اين علاقه باعث شد که اتحاد جوامع اسلامي را در دستور کار بين المللي خود قرار دهد. از اقدامات و انديشه هاي وي مي توان چنين برداشت نمود که اتحاد اسلامي مد نظر شهيد نواب، بسيار فراتر از مبارزه با رژيم صهيونيستي مي باشد؛ به عبارت ديگر مبارزه با رژيم صهيونيستي، بخشي از اهداف کلان وي در ايجاد وحدت جوامع اسلامي بود. اما تا تحقق اين مهم با توجه به عشقي که به فلسطين مي ورزيد، مبارزه مسلحانه و روحيه ايثار و شهادت را در راه آزادسازي قدس، توصيه مي نمود و آن را بر ساير امور مقدم مي دانست. لذا يکي از اهداف ايشان از ايجاد وحدت ميان مسلمانان جهان، حمايت و پشتيباني از مردم مظلوم فلسطين بود.
از آنجايي که هدف اصلي اين مقاله، بررسي اقدامات و فعاليت هاي شهيد نواب صفوي در مقابله با رژيم صهيونيستي و راهکارهاي مقابله با آن رژيم مي باشد، لذا بر ايجاد وحدت در ميان مسلمانان جهان به عنوان هدف اصلي و عاملي براي حمايت از مردم فلسطين تأکيد دارد.
ذکر اين نکته براي خوانندگان محترم لازم است که از فعاليت هاي بين المللي شهيد نواب مخصوصاً در جهت مبارزه با رژيم صهيونيستي و همچنين محاکمه و شهادت ايشان اسنادي در دستگاه هاي امنيتي و نظامي موجود است که متأسفانه تاکنون براي استفاده عموم منتشر نشده است؛ ضمن اينکه همرزمان و خانواده ايشان نيز تاکنون اسناد، تصاوير و مکتوبات احتمالي ايشان، به ويژه در عرصه مبارزات ضدصهيونيستي را منتشر نکرده اند؛ (1) اميد است که به ياري خداوند، اين مهم محقق گردد.
مقدمه
 سخن از روحاني جوان و سردار رشيدي است که نبرد مسلحانه اش را با نظام ظلم، فساد، تباهي، آلودگي، بيگانه پرستي، شهوت بارگي، هرزگي و لامذهبي در سنگيني تاريخ يک تنه پي افکند و از لحظه اي که به پا خاست يک دم ننشست؛ او ايستاد و ايستاد تا همچون ديگر بلندقامتان هميشه استوار تاريخ با ما نشستگان زمينگير و اخلاديان الي الارض وداع گفت.(2)
سيد مجتبي در سال 1303 در محله خاني آباد تهران در يک خانواده متدين متولد شد. هنوز دوران طفوليت را پشت سر نگذاشته بود که حوادث مهم زندگي او را تحت تأثير قرار داد؛ محکوميت سه ساله پدرش به دليل درگيري با علي اکبر داور، وزير عدليه وقت، باعث شد تا وي تحت سرپرستي دايي خود، سيد محمود نواب صفوي، به زندگي ادامه دهد و عنوان نواب صفوي را هم از نام خانوادگي او بگيرد. او سپس به هنرستان صنعتي رفت که زير نظر آلماني ها اداره مي شد. با توجه به نابساماني هاي اجتماعي و سياسي و حضور نيروهاي بيگانه و همچنين فقر و تنگدستي در ايران، فعاليت هاي سياسي سيد مجتبي آغاز گرديد.
شهيد نواب صفوي که در نجف به تحصيل ادامه مي داد، از محضر استاداني همچون علامه اميني (صاحب کتاب الغدير)، حاج آقا حسين قمي و علامه محمد حسين کاشف الغطاء بهره برد. او به موازات کار و تحصيل، رويدادها و تحولات جامعه ايران و مسلمانان را نيز دنبال مي کرد؛ (3) يکي از اين رويدادها حمله به اعتقادات ديني و مباني شريعت اسلام توسط نويسندگاني چون کسروي بود. نقطه آشنايي آيت الله بروجردي و شهيد نواب صفوي در جريان قتل کسروي بود که در عين برخي تفاوت ديدگاه ها، حمايت لازم را از جريان ايشان به عمل آوردند.
مي توان زندگي سياسي و مبارزاتي شهيد نواب را به شرح ذيل خلاصه نمود؛ (4)
نواب صفوي جواني پرشور، با ايمان و بي باک بود. در تهران متولد شد و در شهر نجف عراق به تحصيل پرداخت، سپس به ايران بازگشت تا حرکت جهادي را بر ضد خيانت و استعمار رهبري کند. در ايران، جنبش «فداييان اسلام» را تأسيس نمود؛ فداييان اسلام بر اين باور بودند که قدرت و آمادگي تنها راه پاک سازي سرزمين هاي اسلامي از صهيونيسم و استعمارگران است.
جنبش وي، در قيام بزرگ ملي ايران که از هفت سال پيش جهان را به خود مشغول کرده بود، تأثير بسزايي داشت. هدف قيام، نابودي خيانتکاران و ملي کردن شرکت هاي نفتي بود. نواب صفوي، ريختن خون دست نشاندگان کافران استعمارگر را ــ به عنوان محارب يا مهاجم ــ مباح مي دانست. نواب در قبال شاه ايران، مصدق و ديگران، مواضع جسورانه و مصلحانه اي داشت. وي در دوران حکومت دکتر مصدق دو سال در بازداشت بود. مصدق کوشيد نواب هر چند شفاهي بيان کند که مخالفتي با کارهاي مصدق نخواهد داشت و به اين ترتيب آزاد شود ولي نواب صفوي سر فرود نياورد و به فرستاده وي گفت: ساکت! مؤدب باش! ما مردمي هستيم که مرگ را سعادت و زندگي با «از ميان روندگان» را ذلت مي دانيم و به خواست خدا شکست نمي خوريم. نواب، در قبال پيمان هاي استعماري، موضع جسورانه اي داشت و با قدرت و سرسختي در برابر پيوستن ايران به هرگونه پيماني مقاومت مي نمود؛ از اين رو، به اتهام مشارکت در ترور حسين علاء، نخست وزير وقت ايران و مسئول امضاي قرارداد الحاق به پيمان بغداد ــ دستگير شد و دادگاه نظامي شاه، وي و يارانش را به اعدام محکوم کرد؛ اين حکم ظالمانه بازتاب گسترده اي در کشورهاي اسلامي داشت. توده هاي مسلمان که به مجاهدت ها و دلاوري هاي نواب صفوي ارج مي نهادند، عليه اين حکم تکان دهنده قيام کردند و با مخابره هزاران تلگراف از سراسر جهان اسلام، صدور اين حکم را محکوم نمودند، زيرا از بين بردن اين قهرمان دوران معاصر را خسارتي بزرگ براي اسلام مي دانستند. سرانجام شاه با ناديده گرفتن مخالفت ها، لغو حکم اعدام را نپذيرفت و نواب صفوي و جمعي از ياران او را در تيرماه 1334 به شهادت رساند.
با احترام به ساير علما و مراجع تقليد بايد گفت که خدمات و اقداماتي که ايشان نسبت به فعاليت هاي ضد صهيونيستي داشتند، بسيار فراتر از يک جوان طلبه بوده است و به قولي اقدامات وي آنچنان بود که بلندقامت هميشه استوار تاريخ باقي ماند. وي در راستاي عملياتي نمودن نظريات فقهي علما و مراجع تقليد عصر خود اقدام مي نمود. لذا مي توان گفت که شهيد نواب، جواني متفاوت با بسياري از جوانان و مبارزان بنام آن دوره بوده است.
مقام معظم رهبري تفاوت اقدامات شهيد نواب صفوي با ساير شهداي قبل و بعد از انقلاب اسلامي را در وجود اختناق و خفقان در آن رژيم و اقدامات شجاعانه ايشان مي دانند. ايشان درباره مقام شهيد نواب بيان مي کنند:
فرق نواب با شهداي زمان ما اين است که وي در دوران غربت محض قيام کردند و نام حکومت اسلامي و حاکميت احکام قرآني را که کمتر به گوش کسي رسيده بود بلند کرد. مرحوم نواب در زماني حکومت اسلامي را مطرح کرد که هيچ يک از بزرگان، علما و ديگران يا به فکر نبودند يا اگر بودند ابراز نمي کردند ولي مبارزيني بودند که با رضاخان بر سر قضيه کشف حجاب و در قضاياي ديگر مبارزه کردند اما هيچ کدام از اينها شعارشان و مکتبشان و هدفشان ايجاد حکومت اسلامي نبود؛ اين مرد بي نظير که در آن دوران يک جوان بيست و چند ساله بود مسئله حاکميت اسلام را مطرح کرد و آنچنان با حرارت و شور، اين قضيه را به ميان آورد که توانست جمعي را به دور خود جمع کند. با همه اختناقي که وجود داشت و با همه ترسي که بود، چه قبل از کودتا و چه بعد از آن، اين علم را برافراشته نگاه داشت و عده اي از جوان ها از روحانيون، از طلاب، از فضلا حتي فضلاي حوزه قم و بعضي از علما را به خودش جذب کرد.(5)
با توجه به تدوين کتاب شهيد نواب تحت عنوان جامعه و حکومت اسلامي، (6) مي توان اقدامات و فعاليت هاي ايشان را به سه دسته تقسيم نمود:
1.امر به معروف و نهي از منکر و سعي در اجراي احکام اسلام
 مبارزه با شهوت راني، ظلم، ستم، خيانت، سرگرداني، بدبختي و ذلتي که در آن دوره ايران شايع شده بود، موضوعي بود که باعث شد نواب کتاب خود را در چندين محور به رشته تحرير درآورد و اولين اعلاميه فداييان اسلام در اوايل سال 1324 تحت عنوان دين و انتقام (7) منتشر شود. 2.استعمارستيزي
 به رغم اينکه هدف اوليه و اصلي فداييان اسلام و شهيد نواب، مبارزه با رجال خودفروخته ايران بود، اما ريشه بدبختي و ناهنجاري در ملل مسلمان را در حکومت هاي استعمارگر نظير امريکا، شوروي و انگليس مي دانست. اقدام ايشان در مبارزه با استعمار از دو طريق صورت گرفت؛ الف.مبارزه مستقيم با دولت هاي استعمارگر و ب.مبارزه با رجال وابسته و افرادي همچون کسروي که آلت دست استعمار قرار گرفته بودند (8) و متعاقب آن نجات عموم مسلمين دنيا از ظلم و تجاوز عموم بيگانگان و ستمگران و به تبع آن حمايت و پشتيباني از ملت مظلوم فلسطين.
3.اتحاد ملل اسلامي
شهيد نواب براي ايجاد وحدت ميان مسلمانان جهان بر مبناي معارف نوراني و احکام ضروري اسلام تلاش مي کرد؛ (9) اتحادي که تمام جوانب سياسي و نظامي و اقتصادي را در خود جاي داده باشد.
در راستاي پاسخ به سؤال اصلي، اين مقاله بر دو اقدام نواب، يعني ايجاد وحدت ميان مسلمانان جهان و حمايت از مردم فلسطين، مي پردازد. به نظر مي رسد همان گونه که خواهيم ديد، از نظر آن شهيد ايجاد وحدت ميان ملل مسلمان جهان و حمايت از مردم فلسطين، فرآيندهايي هستند که ارتباط معناداري با يکديگر دارند و لازم و ملزوم يکديگر مي باشند و با توجه به مقتضيات زمان، يکي بدون ديگري قابل تحقق نمي باشد؛ بدان معنا که بدون وجود اتحاد ميان مسلمانان جهان، حمايت از مردم فلسطين مقدور نيست و حمايت از مردم فلسطين، فصل مشترک ملل مسلمان جهان است و در لواي آزادي فلسطين از رژيم صهيونيستي، مردم مسلمان جهان مي توانند در کنار يکديگر به وفاق برسند. لذا در اين مجال به بيان ديدگاه هاي آن شهيد در رابطه با دو موضوع مذکور پرداخته مي شود.
پي نوشت:
1.البته همسر شهيد نواب کتابي تحت عنوان خاطرات نيره سادات احتشام رضوي منتشر کرده اند که در خصوص موضوع فلسطين جوابگوي بزرگي کار نيست.
2.محمد جواد حجتي کرماني، آموزگار من؛ نواب، تهران، اطلاعات، 1385، ص 135.
3.حسن رجبي، علماي مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1382، ص 522.
4.سيدهادي خسرو شاهي، خاطرات فتحي يکن (رهبر جماعت اسلامي لبنان) از شهيد نواب صفوي (1)، به نقل از http://iscq.ir/?part=menu&inc=menu&id=180.
5.شهيد حجت الاسلام نواب صفوي از منظر ولايت، پيام مقام معظم رهبري به همايش پنجاهمين سالگرد شهادت سيد مجتبي نواب صفوي و يارانش، به نقل از http://www.rasekhoon.net/Article/Show-17711.aspx.
6.سيد مجتبي نواب صفوي، جامعه و حکومت اسلامي، قم، هجرت، 1332.
7.خاطرات شهيد سيد محمد واحدي، تدوين مهناز ميزباني، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص 38 ــ 37.
8.حسين رضاپور يدکي، «انديشه سياسي و نگرش فداييان اسلام به حکومت اسلامي»، مجموعه مقالات همايش بزرگداشت پنجاهمين سالگرد شهادت نواب صفوي، به کوشش رحيم نيکبخت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1384، ص 50.
9.کيهان، شماره 3304، مورخ 24/ 3 /1333 به نقل از سيد حسين خوش نيت، سيد مجتبي نواب صفوي؛ انديشه ها، مبارزات و شهادت او، تهران، منشور برادري، 1360، ص 134.
منبع: نشريه 15 خرداد شماره 23