کودتای 3 اسفند 1299 و تغییر شیوه استعماری انگلیس در ایران / علت و چگونگی انتخاب رضاخان به عنوان عامل نظامی کودتا

 

 

 

در برنامه «هنگام درنگ» بررسی شد؛

کودتای 3 اسفند 1299 و تغییر شیوه استعماری انگلیس در ایران / علت و چگونگی انتخاب رضاخان به عنوان عامل نظامی کودتا

اگر در ابتدا انگلیس ایلات و عشایر را تقویت می‌کرد که با دولت مرکزی درگیر شوند، بعد از کودتای 1299 تصمیم گرفته بود با تمرکز قدرت در پایتخت به منافع اش دست یابد.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، برنامه «هنگام درنگ» که جمعه شب از شبکه یک سیما پخش ‌شد، با اجرای موسی فقیه حقانی و حضور دکتر احمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه به بررسی کودتای 1299 و تبعات آن برای کشور ایران پرداخت.

حقانی: در برنامه امشب قصد داریم بار دیگر پرونده کودتای 1299 را باز کنیم و تبعات آن را برای کشور ایران مورد بررسی قرار دهیم. در خدمت دکتر احمدی، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه و صاحب هفده اثر درباره مسایل منطقه‌ای، تاریخ معاصر وروابط بین الملل هستیم.

همان طور که می دانید سریال کلاه پهلوی به بررسی روند مدرنیزاسیون بعد از روی کار آمدن رضاخان می پردازد. آغاز سریال از سال 1308 است و به تمامی اتفاقات و وقایعی که در ایران بعد از مشروطه و کودتای 1299 و روی کار آمدن رضاخان است اشاره می‌نماید.

اساسا چه ضررتی برای کودتا در ایران وجود داشت و موضع کشورهای دیگر درباره این کودتا چه بود؟

احمدی: به عنوان مقدمه مطلبی را خدمتتان عرض می‌کنم. در هنگام جنگ جهانی اول حادثه بسیار مهمی روی داد و آن انقلاب روسیه بود. البته بعضی پس از فروپاشی این انقلاب از آن به عنوان یک کودتا یاد می‌کنند که ما وارد این موضوع نمی‌شویم. این حادثه بزرگ سیاسی باعث شد که افکار جدیدی شکل بگیرد و به جامعه جهانی تزریق شود و نیز سبب شد تا به نوعی مسیر تاریخ عوض شود. از جمله افکاری که به دنبال انقلاب روسیه به وجود آمد «مبارزه با امپریالیسم» بود. در آن دوره انگلیس قدرت برتر محسوب می‌شد. ولی خیلی زود مبارزه جای خود را با مصالحه عوض کرد.

انگلیسی ها برای مقابله با بولشوئیسم و مهار این تفکر، نظامیانی را که روس ها در داخل ایران داشتند به همراه قشونی که از انگلیس و هندی داخل ایران بود و به فرماندهی یک ژنرال به منطقه قفقاز جنوبی فرستادند.

در سال 1918 برای اولین بار سه کشور کوچک در این منطقه اعلام استقلال کردند که عبارت بودند از: گرجستان، ارمنستان و منطقه آران و شیروان که قرار بود نام آن جمهوری تاتار شود، اما به خاطر فشار عثمانی ها آذربایجان نامیده شد.

حقانی: این نامگذاری ناشی از مطامع آنها نسبت به آذربایجان ایران است که از همان زمان تحرکاتی را آغاز کردند و سپس تبلیغات گسترده ای را درباره الحاق آذربایجان ایران به آن منطقه انجام دادند.

احمدی : به سبب قوت تفکر پان ترکیسم که با روی کار آمدن ترکان جوان در عثمانی به وجود آمد و از آنجایی که ارمنی‌ها در فاصله بین عثمانی ها و منطقه آران و شیروان قرار گرفته بودند و مانع شاهراه پان ترکیسم بودند، تصمیم گرفته شد تا از طریق گره زدن آذربایجان ایران و منطقه آران وشیروان به یکدیگر و تبدیل آن به آذربایجان، آنجا را به کشوری در راستای منافع خودشان تبدیل کنند و به همین سبب آن را آذربایجان نامیدند در حالی که در اسناد مشخص است که آن جا قرار بوده به نام جمهوری تاتار نامیده شود.

به هر صورت انگلیسی ها وارد منطقه باکو شدند و سعی کرند یک سازماندهی علیه روس‌ها ایجاد کنند؛ از طرف دیگر بر روی روس های سفید (ضدانقلاب) که به رهبری ژنرال دنیکین درحال جنگ با بولشوئیک در منطقه قفقاز شمالی بودند بسیار سرمایه گذاری کردند. اما پس از دو سال بولشوئیک ها توانستند در منطقه داغستان روس‌های سفید را شکست دهند و راه خود را برای ورود به منطقه ی قفقاز جنوبی باز کنند.

در این دوره توافقی بین بولشوئیک‌ها و عثمانی‌ها علیه انگلیسی ها صورت گرفت؛ هر دو مخالف استقلال سه کشور جدید بودند، چون می‌دانستند آنجا محل نفوذ انگلیسی ها شده است، پس با هم توافق کردند که آن سه کشور از بین برود و به حاکمیت آنها پایان داده شود.

در همین راستا نریمان نریمانفِ بولشوئیکی با فرمانده سپاه عثمانی توافق کرده و وارد بادکوبه شد و در ابتدا آذربایجان و به دنبال آن ارمنستان و پس از مدتی هم گرجستان سقوط کرد. با سقوط گرجستان، انگلیسی ها هم مجبور به ترک منطقه شده و در نتیجه بولشوئیک‌ها با عثمانی‌ها هم مرز شدند.

با حذف این سه کشور خطر عظیمی انگلیس را تهدید می‌کرد و آن همسایگی بولشوئیک ها با شمال ایران، از خراسان در شمال شرق تا آذربایجان درشمال غرب، بود و باعث شد تا انگلیسی ها در سیاست های خود در رابطه با ایران تجدید نظری نمایند.

در داخل کشور هم در پی نا امنی تزریق شده به بهانه مشروطه ایرانی، به بحث سوسیالیسم دامن زده می شد. چون منبع درآمد عموم مردم ایران از کشاورزی بود و دوـ سوم این کشاورزی در شمال ایران، از خراسان در شمال شرق تا آذربایجان در شمال غرب، متصل به خاک شوروی بود که فاصله طبقاتی شدیدی هم بین اربابان و رعیت ها در این منطقه وجود داشت، انگلیسی‌ها می ترسیدند این سوسیالیسم که داعیه طرف داری از طبقه ی کارگر را دارد، به این منطقه نفوذ کرده و به منافع شان در ایران لطمه بزند و یا حتی باعث حذف انگلیسی‌ها از داخل ایران شود.

حقانی: بله، با شعارهای ضد استعماری و ضرورت رهایی  از سلطه کشورهای استعمارگر مثل انگلیس که بولشوئیک ها اتخاذ کرده بودند و لغو قراردادهای استعماری که تزارها با ایران داشتند، این ترس را برای انگلیسی‌ها ایجاد کرده بودند که مبادا ایران به کام کمونیسم بیفتد.

کسانی که داعیه طرفداری از طبقه کارگر را داشتند، دستشان پینه نداشت

احمدی: از طرف دیگر هم ممکن است کارگر و کشاورزی که در حال سقوط است، به هر تار عنکبوتی دست بزند تا خودش را نجات دهد و چون خبر ندارد در آنسوی مرزها چه خبر است، تحت تاثیر تبلیغات قرار می گیرد.

درست است کسانی که داعیه طرفداری از طبقه کارگر را داشتند، دستشان پینه نداشت ولی در آن زمان کسی به این موضوع پی نبرده بود و شعارهای بولشوئیکی شعارهایی بود که امکان نفوذ در جامعه ایران را داشت. در راستای همین بحث است که ضیاءالدین طباطبایی، که بعدا قصد داشت به نخست وزیری برسد، بحث‌های سوسیالیسی کم رنگی را مطرح می‌کند تا از نفوذ این شعارها بهره گیری نماید.

کودتای سوم اسفند 1299 و تغییر شیوه استعماری انگلیس

موضوع بعدی درباره ی کودتای سوم اسفند 1299 که باید به آن اشاره کرد، تغییر شیوه استعماری انگلیس است. در گذشته انگلیسی ها سرباز پیاده می‌کردند تا به زور سرنیزه استیلا پیدا کرده و چپاول کنند. این روش سه مشکل را برای آنها ایجاد می کرد:

1- هزینه های مالی قابل توجهی را به آنها تحمیل می‌کرد. به خصوص بعد از جنگ و با افول اقتصاد انگلیس

2- مرگ و میر زیادی در بین سربازان شان به وجود می‌آمد. البته ممکن بود کمتر در جنگ کشته شوند و بیش تر بر اثر مسائل بهداشتی و بیماری‌هایی مثل وبا و طاعون از بین روند و دولت انگلیس باید جوابگوی مجلس و مردم کشور خودش درباره مرگ و میر سربازان می بود.

3- باعث ایجاد تنفر مردم ایران از آنها می شد. استیلای بیگانه موجب انزجار عمومی می شود و در داخل ایران هم تنفر شدیدی نسبت به انگلیس وجود داشت. انگلیسی ها می خواستند شیوه استعماری‌شان را عوض کنند و استعمار را نو کنند. پس تصمیم گرفتند نیروهای شان را به ظاهر از ایران خارج کنند در عوض دولتی را که در ظاهر مستقل ولی در حقیقت وابسته و حافظ منافع شان است، روی کار بیاورند.

انگلیس و تلاش برای دستیابی به منافی از طریق تمرکز قدرت در پایتخت

اگر قبل از آن، انگلیس ایلات و عشایر را تقویت می‌کرد که با دولت مرکزی درگیر شوند تا از این ره آورد امتیازی بگیرد؛ در آن زمان سیاست خودش را عوض کرده و تصمیم گرفته بود با تمرکز قدرت در پایتخت به منافع اش دست یابد.

قرارداد 1919 و افزایش تنفر ایرانی‌ها از انگلیس

در گذشته رقابت شدیدی بین روس و  انگلیس بر سر ایران وجود داشت و هر دو می خواستند ایران ضعیف باشد، اما توسط قدرت دیگری بلعیده نشود؛ چرا که بازار، نفت و ... ایران را می‌خواستند. به دنبال جنگ جهانی اول و با انقلاب اکتبر روسیه، قدرت دیگری به جز انگلیس در ایران حاضر نبود و ایران بود و انگلیس. در نتیجه انگلیس می توانست در مورد بسیاری از امور ایران تصمیم بگیرد.

حقانی: از طرف دیگر قرارداد 1919 باعث شد که تنفر ایرانی‌ها از انگلیس بیش تر شود.

احمدی: در تکمیل فرمایش شما باید اضافه کنم؛ درجریان جنگ جهانی اول، که می توان به آن گفت: جنگی که موجب سقوط امپراطوری ها شد. امپراطوری عثمانی، تزاری و اتریش ساقط شد، و انگلیسی‌ها ماندند تا حرف اول و آخر را در منطقه ما بزنند و فضا برای انگلیسی ها فراهم شد که به فکر یک خاورمیانه جدید بیفتند.

در این خاورمیانه جدید سرزمین‌های امپراطوری عثمانی تقسیم می‌شود و ایران هم باید مستعمره‌ای شود و انگلیسی‌ها با خیز استعمار ایران پای قرارداد 1919 آمدند، حداقل جناح لُرد کورزون با این تفکر پیش آمد، و قرار بود بین‌النهرین(عراق) هم به انگلستان ملحق شود و سپس زمینه ی مهاجرت یهودیان به فلسطین فراهم شود و چیزی شود که رخ داد. علی رغم این که در این مقطع فضای ایران به شدت ضد انگلیسی است، ولی آنها توانستند برنامه خودشان را پیش ببرند و کودتا یکی از پیش درآمدهای اجرای این کار است.

نیروهای طرفدار روس و انگلیس اجازه ندادند مشروطه ایران به ثمر بنشیند

به نا امنی مشروطه به خاطر ناکامی آن اشاره کردید و بحثی که بسیار مطرح می شود این است که بعد از مشروطه، ایران، منتظر فردی بود که به او امنیت بدهد. ریشه این ناامنی ها چیست؟ بخشی از این ناامنی ها به خطر اشغال کشور توسط انگلیس ها و روس هاست که زمینه آن را نیروهای طرفدار روس و انگلیس ایجاد کردند و اجازه ندادند مشروطه ایران به ثمر بنشیند و آرامش در کشور مستقر شود تا از طریق ارگان‌ها و نهادهای قانونی کشور اداره و مشکلات و معضلات حل شود.

طراحی کودتا 1299 برای مهار شور ضد انگلیسی در ایران

نکته دیگری که عرض می کنم درباره ی فضای ضد انگلیسی حاکم است. یکی از اهداف طراحی کودتا برای مهار شور ضد انگلیسی در ایران است که تداوم سلطه ی آنها را به خطر انداخته بود.

حقانی: روند کودتا چگونه بود؟

احمدی: در راستای اهدافی که انگلیس‌ها مد نظر داشتند منابع قابل توجهی در داخل و خارج کشور وجود داشت. لذا آیرون ساید موظف شد نیروهای شمال ایران را از کشور خارج کند؛ عامل سیاسی کودتا، یعنی ضیاءالدین طباطبایی، از قبل مشخص شده بود؛ اگرچه عامل نظامی هنوز نامشخص بود. اما خصوصیات شخصی را که لازم داشتند ، تعیین کرده بودند. به طور مثال می خواستند عامل مورد نظرشان ژاندارم نباشد بلکه قزاق باشد. چون فکر می کردند که ژاندارم ها افراد وطن پرستی هستند.

احمدشاه و معرفی سردار همایود به عنوان عامل نظامی کودتا

سرشبکه جاسوسی انگلیس‌ها، اردشیر جی شروع به فعالیت کرد و به خیلی ها پیشنهاد داد. البته به طور مستقیم نمی‌گفت که ما می‌خواهیم کودتا کنیم و فقط می‌گفت ما به یک عامل نظامی نیاز داریم و کسانی که در حین کودتا از آن خبر داشتند به اندازه انگشتان دو دست هم نیستند. حتی احمد شاه هم فردی به نام سردار همایون را معرفی می‌کند.

اما در آخر حبیب الله عین الملک، پدر هویدا که بهایی نیز هست رضاخان را به اردشیرجی معرفی کرده و اردشیرجی هم ارتباط رضاخان را با آیرون ساید برقرار می‌کند. بعدها عین الملک پاداش این معرفی را دریافت می کند. او از سال 1304 تا سال 1310 سفیر ایران در عربستان بود پس از آن سفیر ایران در لبنان شد و همین طور پست‌های متعددی را داشت.

انگلیس و مطالعه گسترده برای انتخاب یک عامل نظامی برای کودتا

چیزی که مسلم است تعداد افراد معرفی شده به عنوان عامل نظامی زیاد بوده و مطالعات گسترده ای روی آن انجام گرفته بوده. تعدادی مثل سردار همایون همان ابتدا حذف شدند. جمله خود انگلیسی‌ها است که می‌گویند: این سردار همایون به درد اداره ی یک طویله اسب نمی خورد، چگونه می خواهد چنین کاری برای ما انجام دهد. گزینه امیرمؤید سوادکوهی هم به خاطر عرقیت ملی- مذهبی اش به نتیجه نرسید و گزینه بعد رضاخان بود.

آیرون ساید: ما چند دور با رضاخان صحبت کردیم و تضمین های مشخصی از او گرفتیم

در خاطرات آیرون ساید هست که ما چند دور با رضاخان صحبت کردیم و تضمین های مشخصی از او گرفتیم و در خاطرات جانشین آیرون ساید، اسمایس، این شرایط و تضمین ها ذکر شده و به عنوان مثال این بوده که احمد شاه را خلع نکند و یا اینکه منافع انگلیسی ها را به خطر نیندازد.

در نهایت در23 دی سال1299،آیرون ساید، اسمایس، سرهنگ باقرخان و رضاخان در گراند هتل قزوین بر سر کودتا توافق کردند.

قبل از اینکه کودتا انجام شود، انگلیسی‌ها یک تلگرام جعلی فرستادند از جانب احمد شاه به فرمانده تیپ قزاق که از جنگ با میرزا کوچک خان برگشته و در منطقه آق بابای قزوین بود و آنها را که حدود 2500 تا 3000 نفر بودند و 3000 تومان پول که از بانک شاهی قزوین دریافت کردند را تحویل رضاخان دادند.

ضیاءالدین: پول را به رضاخان دادیم تا دلگرم شود و مشکللی ایجاد نکند

حقانی: ضیاءالدین هم حدود 1000 تومان از بانک شاهی قزوین پول دریافت کرد و به رضاخان داد.

احمدی: ضیاءالدین می‌گوید: «در راه برگشت برای کودتا، رضاخان دائما غر می زد و بحث ژاندارم را پیش می‌کشید و می ترسید اما ما به او اطمینان دادیم که حمایت ژاندارم ها جلب شده و اگر ژاندامی تفنگی داشته باشد، فشنگ ندارد و ما پول را به او پرداخت کردیم که دلگرم شود و مشکللی ایجاد نکند.» گویا رضاخان دنبال بهانه ای بوده که پول بیشتری بگیرد.

رضاخان: باید قسمت اعظم این پول را بابت بدهی‌هایمان به خانه‌های فساد در قزوین و همدان بدهیم

حقانی: رضاخان از نظر اخلاقی پیشینه خوبی نداشته در اسناد هست که وقتی پول را دریافت می‌کند عنوان می کند که باید قسمت اعظم این پول را به خانه‌های فساد در قزوین و همدان بابت بدهی هایمان بدهیم.

 

تجهیز تیپ قزاق ژنده پوشِ شکست خورده و داغون در کوتاه ترین زمان ممکن

احمدی: و از زاغه مهمات انگلیسی ها در قزوین به آن ها لباس نظامی و اسلحه و مهمات دادند و در کوتاه ترین زمان ممکن تیپ قزاق ژنده پوشِ شکست خورده ی داغون، بسیار مجهز و مدرن شد.

حقانی: در خاطرات آیرون ساید هست: «وقتی که به آق بابا رفتم تا از آنها دیدن کنم با وضع رقت باری مواجه شدم، پاهای بدون پوتین و لباس های کهنه نامناسب داشتند

احمدی: پس از آماده شدن، رضاخان به سمت تهران حرکت کرد و در سوم اسفند تهران تصرف شد و آن اعلامیه «من حکم می‌کنم... » را صادر کرد. به نظر می رسد بخشی از تفکرات او تا پایان دوره حکومتش مستتر مانده و سیاست هایی را در پیش گرفته که جایگاه اجتماعی و شخصی اش را در ایران ارتقاء دهد.

تاکید اردشیر جی بر شیعه اثنی عشری خالص نبودن عامل نظامی کودتای 1299

حقانی: شما به عین الملک و حبیب الله رشیدیان اشاره کردید. خاطره‌ای از رشیدیان هست که برای محمدرضا آشتیانی‌زاده، نماینده مجلس نقل کرده؛ دال بر اینکه، من در منزل عین الملک هویدا با فردی با هیبت هندی مواجه شدم، منظور اردشیرجی است، و بحث پیدا کردن یک عامل  نظامی مطرح شد. تاکید شد عامل نظامی مورد نظر شیعه اثنی عشری خالص نباشد.

در خاطرات هست که اردشیرجی به عین الملک هویدا می گوید که ما یک عامل نظامی می خواهیم که قزاق باشد و ژاندارم نباشد و سه بار تاکید می کند که شیعه اثنی عشری خالص نباشد.

این تاکید برمی‌گردد به برنامه هایی که انگلیسی ها برای بعد از کودتا دارند. یک فرد شیعه اثنی عشری هیچ وقت نمی‌تواند کارهایی که رضاخان در ایران انجام داد، انجام دهد. منع حجاب زنان، تغییر لباس مردان، منع عزاداری برای سیدالشهدا(ع)، اهل بیت(ع) و ... و نتیجه ی این تاکید را می توان در سبوعیتی که رضاخان با مردم مسلمان و عشایر  داشت، مشاهده کرد.

حقانی: دو کتاب و نکته هایی از آن ها را تقدیم هم میهنان عزیزمی کنم: کتاب «خاطرات سری آیرون ساید» که موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، که الان موسسه تاریخ معاصر ایران شده است، با همکاری موسسه خدمات فرهنگی رسا در حدود بیست سال پیش برای اولین بار منتشر کرد و به طور مستند دخالت انگلیسی ها نشان داده شد. در این کتاب تعاریف و تعابیر آیرون ساید از رضاخان و اینکه هدف اولیه کودتا خلع قاجاریه نبود و قدم اول به دست گرفتن قدرت بوده، ذکر شده.

تمایلات ضد دینی رضاخان و ماموریت‌هایی که اردشیرجی در رابطه با ضدیت اسلام به او داده بود

کتاب دوم به نام «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»، معروف به خاطرات فردوست، می باشد و در جلد دوم آن وصیت نامه اردشیرجی آورده شده. در این وصیت نامه اردشیرجی با صراحت اشاره می کند: من شب های متمادی در بیابان های آق بابا با رضاخان صحبت می کردم، او را نسبت به گذشته ی ایران و ایران باستان توجیه می کردم. بخشی از تمایلات ضد دینی رضاخان هم به همین گفت و گو ها و ماموریت هایی که اردشیرجی به او در رابطه با ضدیت اسلام داده بود، بر می گردد.

اسناد انگلیسی بودن کودتای 1299 و ارتباط انگلیس و رضاخان

تاکید ما بر انگلیسی بودن کودتای1299 مستند به اسناد متعدد تاریخی اعم از اسناد مکتوب و خاطرات است و به هیچ وجه قصد سیاه نمایی در خصوص یک دوره را در نظر نداریم و اسناد با صراحت ارتباط رضاخان و انگلیسی ها را نشان می دهد.

در ادامه مقاله ای از روزنامه ستاره را برایتان می خوانم. مدیر روزنامه ستاره بعدها توسط رضا خان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و انگلیسی ها چند بار از او شکایت کردند. در این مقاله آمده:

انگلستان با بستن قراردادسال1907 و اولتیماتوم 1911 و قرارداد 1919، (حتی به قرارداد 1915 که انگلیس ها و روس ها در حال نابودی ایران بودند اشاره ای نمی کند)، تشکیل پلیس جنوب، فرستادن مستر آرمیتاژ اسمیت، اشغال خاک ایران به وسیله سربازان هندی، جلوگیری از اصلاحات و قرضه های خارجی و عملیات نمایندگان خود در ایران، به ملت ایران فهماند که به پیشرفت و عظمت ملت ایران علاقه ای ندارد؛ بلکه برای توسعه سیاست استعماری خود می‌خواهد ایران را به صورت کشوری شبیه به مصر درآورد. دولت انگلیس می خواهد ایران دارای ارتشی منظم ولی مانند پلیس جنوب تحت فرماندهی افسران انگلیسی و مطیع اوامر دولت هند باشد.

این دولت مایل است وضع مالی ایران صحیح و رضایت بخش ولی مانند مصر زیر سرپرستی دولت انگلستان و به دستور مستشاران و مدیران انگلیسی اداره شود. او می خواهد ایران دارای راه آهن باشد، ولی دادن امتیاز در این قسمت را به هیچ شرکت غیر انگلیسی حتی شرکت های بین اللملی اجازه نخواهد داد. او می خواهد از معادن ایران بهره‌برداری شود، ولی برای آنکه بر هزینه دولت ایرا ن نظارت کنند مایل است این عمل مانند معادن نفت جنوب فقط توسط شرکت های انگلیسی انجام پذیرد. او از تجدید نظر در تعرفه های گمرکی مشروط بر اینکه به نفع بازرگانی انگلیس باشد به خوبی استقبال می کند و هکذا موارد دیگر.

تاریخ چاپ این مقاله 28 مرداد 1300 است که من از کتاب رستاخیز ایران گردآوری فتح الله نوری اسفندیاری از دست اندرکاران و کارگزاران رژیم پهلوی که نکات بکری در این کتاب و عمدتا گزیده مطبوعات وجود دارد،خواندم.

انگلیس صراحتا می‌گوید: ایران باید در وحوشت و بربریت نگه داشته شود

سیاست انگلیسی ها عقب نگه داشتن ایران است  با صراحت می گویند که ایران باید در وحوشت و بربریت نگه داشته شود. سیاست رسمی انگلیس در ایران و سفارت خانه آنها نشا ن می دهد که انگلیس در صدد انجام کودتا بودند. پشت پرده کارهای خودشان را می کنند، ولی موضع رسمی شان این است که ما دخالتی نمی کنیم.

حقانی: لطفا در این مورد این تناقض صحبت کنید.

انگلیس و تأمین مطامع خود در خاورمیانه با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن»

احمدی: قبل از اینکه این سوال را جواب بدهم نکته ای را عرض می کنم. بعد از اضمحلال امپراطوری عثمانی که انگلیسی ها تصمیم گرفتند مرد بیمار اروپا، (لقبی که به امپراطوری عثمانی داده بودند)، را تقسیم کنند، اهدافی را دنبال می کردند که فقط راجع به ایران هم نبود. بلکه به منطقه خاورمیانه آن هم به خاطر ویژگی هایش نظر داشتند. انتظار آنها از  خاورمیانه این بود که انرژی اش را براساس قیمتی که آنها تعیین می کنند، بفروشد. کالاهای تولید آنها را بخرد و اطاعت بکند. برای اینکه بهتر اطاعت کند باید در اوج اختلاف باشد.

بعد از اضمحلال عثمانی یک قلمرو بزرگ به بیست کشور تقسیم شد که در میان این ها اختلاف های ارضی و مرزی وجود داشت.که این ره آورد انگلیسی هاست. در کنار این، اختلافات درون ملیتی و برون ملیتی تزریق کردند. به علاوه بعد از امپراطوری عثمانی و تا زمان انقلاب اسلامی ایران، قدرت دیگری در خاور میانه  نبود.

این سیاست نه برای ایران بلکه برای تمام کشورهایی است که دارای انرژی فراوان هستند و باید این انرژی را بدهند و اطاعت کنند، اجرا می‌شود.

توافق وزرای امور خارجه فرانسه، روس و انگلیس بر تقسیم ایران و شروع گسترده تنفر ایرانیان از انگلیس برگردیم به سوال شما. بستری از تنفر عمومی راجع به انگلیسی ها در  ایران وجود داشت که شروع گسترده ی آن از سال1907 است که وزرای امور خارجه فرانسه، روس و انگلیس با توافقی کشور ما را  در حالی که ما خبر نداشتیم، تقسیم کردند.کدام ایرانی وطن پرستی است که بتواند از قرارداد1907 دفاع کند؟

ورود نیروهای انگلیس به ایران در جنگ جهانی اول و شدت گرفتن تنفر ایرانیان از انگلیس

پس از آن در جنگ جهانی اول، وقتی که نیروهای شان را همراه با اجحاف و تعدی وارد ایران کردند این تنفر شدت گرفت. در ادامه در سال 1915 به اضمحلال دولت ایران فکرمی کردند و با قرارداد 1919 هم سعی کردند بر پول ایران، مسائل اقتصادی ،گمرکی ، نظامی استیلا پیدا کنند.

انگلیسی ها نمی خواستند این تنفر مردم ایران از انگلیس به رضاخان منتقل شود

اما انگلیسی ها نمی خواستند این تنفر مردم ایران از انگلیس به رضاخان منتقل شود. اگر انگلیسی ها از رضاخان حمایت علنی می کردند، مردم از او هم بیزار می شدند و او نمی توانست در داخل ایران حکومتی راه اندازی کند.

انگلیس: سیاست در دوره بعد از کودتا این نیست که اظهار دوستی و هم بستگی با انگلیس علنی شود

حقانی: بله ضیاءالدین در دو جریده ای که داشت مقالاتی را به کمک عین الملک هویدا در تائید قرارداد 1919 می‌نوشت و علنی از مستعمره شدن ایران دفاع می کرد و موجب نفرت رجال وطن دوست و مردم می شود. پس از کودتا و سه ماه بعد از اینکه ضیاءالدین نخست وزیر کابینه سیاه می شود، رضاخان او را عزل می کند. انگلیسی ها در توجیه بر کناری ضیاءالدین عنوان می کنند که او بیش از حد اظهار وابستگی و پیوستگی با ما می کرد. سیاست در دوره بعد از کودتا این نیست که علنی اظهار دوستی و هم بستگی شود.

برنامه را با نشان دادن دو سند به پایان می بریم. در کتب پهلوی ها که اسناد خاندان پهلوی است و جلد اول آن مربوط به رضاشاه است، اسناد متعددی درخصوص پرداخت وجه و اعطای نشان به عوامل انگلیسی کودتا موجود است. در این کتاب نامه ای هست از رئیس بانک شاهنشاهی به رئیس الوزراء که در آن آمده: «فرموده بودید که 65085 ریال به کلونل آدل اِستون پرداخت شود اما چون ما رسید و دستوری از سوی شما نداشتیم، این کار را نکردیم. اگر مُصر هستید که پرداخت شود، دستور فرمایید تا پرداخت شود

سند دیگر، که اعطای نشان درجه یک شیر و خورشید  به صاحب منصبان انگلیسی، از آیرون ساید که آمده بود کودتا را سروسامان دهد، تا سرهنگ دوم اسمیت، سرهنگ دوم آدل  اِستون، سروان جاکینز و دیگران، بابت شرکت در کودتا را نشان می دهد.

*