انديشة تحريم و خودکفايي ملي در مکتب فکري آيت‌الله ميرزا حسن شيرازي و مهاتماگاندي (مقايسه تحريم کمپاني رژي و کمپاني هند شرقي)

 

 

انديشة تحريم و خودکفايي ملي در مکتب فکري آيت‌الله ميرزا حسن شيرازي و مهاتماگاندي

(مقايسه تحريم کمپاني رژي و کمپاني هند شرقي)

مصطفي مرتضوي[1]

 

تاريخ معاصر ايران، سرشار از فراز و فرودهايي است که بررسي و تبيين دقيق آن‌ها و نيز رهبران مؤثر در آن‌ها مي‌تواند ارزش قابل توجهي در زندگي امروزين ما و نيز طراحي دقيق‌تر آينده داشته باشد. قيام تحريم تباکو  يکي از اين فرازهاي حساس تاريخ ايران است؛ نهضتي که به رهبري مرجعيت شيعه توانست گامي موثر در حرکت رو به رشد تاريخ معاصر ايران بردارد. چراکه اثرات آن در مسائل و رخدادهاي بعدي به گونه‌اي ملموس قابل رديابي است. يکي از علل اهميت اين نهضت، رويارويي عميق آن با جريان استعمار است. جرياني که به عنوان معضل اصلي جهان شرق به خصوص ايران و هند هماره يکي  از بحث‌ برانگيزترين موضوعات تاريخ معاصر بوده است و نقش آن  در بسياري از تحولات از حدود دو قرن پيش تا به امروز با شدت و ضعف قابل مشاهده است.

يکي از دوراني که به مشکله استعمار پاسخي فرهنگي و تا حدي همه‌جانبه داده شد، در جريان نهضت تحريم تنباکو بوده است. بررسي و تبيين دقيق ابعاد اين نهضت و نيز شناخت  شخصيت رهبري آن؛ مرحوم آيت‌الله‌العظمي ميرزاي  شيرازي، مي‌تواند ما را در تبيين نتايج مطلوب آن در عرصه تاريخ و انديشه معاصر ياري‌گر باشد. اين تبيين زماني از کارآمدي مناسب‌تري بهره‌مند مي‌شود که آن‌را در مقايسه با نهضت‌هاي همسو و مشابه در نظر بگيريم.

يکي از اين نهضت‌هاي همسو از  نظر عملکردي؛ حرکت‌هاي ضداستعماري مهاتما گاندي در شبه‌قاره هند است. جنبش ضد‌استعماري گاندي در هند، همانند نهضت تنباکو، به نوعي «مقاومت منفي» عليه استعمار است. مقاومت منفي،  نوعي روش برخورد مؤثر با قدرت‌هاي متجاوز و استعماري به يک سرزمين و هويت است که تبيين تاريخي و نيز پشتوانه‌هاي انديشه‌اي آن در فضاي فکري و فرهنگي دو کشور، معياري مناسب براي ارزيابي و سنجش ميزان کاميابي‌ها و ناکامي‌هاي آنرا به دست خواهدداد.

 بحث در مورد نقش نهضت‌هاي مقاومت منفي در مقابله با هجوم کشورهاي استعماري از ارزش و جايگاه ويژه‌اي در شناخت تحولات سياسي اجتماعي کشورهاي در حال رشد برخوردار است. اين امر در هر منطقه‌اي با توجه به نوع ارزش‌ها و تفکرات و فرهنگ آن منطقه متفاوت مي‌باشد، اگرچه ممکن است از نظر نتايج همساني‌هايي بايکديگر داشته باشند. شناخت اين تفاوت‌هاو نيز نقاط قوت و ضعف هر يک، مسير طراحي‌هاي راهبردي را مناسب‌تر خوهد نمود. نگاهي تطبيقي ميان دو نهضت «مقاومت منفي» در برابر استعمار انگليس، مي‌تواند جايگاه و نقش رهبران و انديشه‌هاي پشتوانه آن‌ها را در تحولات اين  دو کشور مورد  ارزيابي  قرار دهد. اين نگاه از چند منظر قابل بررسي است؛

1. از نظر مباني فکري و فرهنگي رهبران؛ جايگاه فرهنگ هندو، بر نگرش و عملکرد مهاتماگاندي و در مقابل جايگاه انديشه و فرهنگ تشيع در دستگاه فکري مرجعيت ديني.

2. از نظر ويژگي‌هاي شخصيتي رهبران؛ نگاه‌هاي راهبردي، توجه به ظرفيت‌هاي فرهنگي جامعه و ميزان تأثير و نفوذ در آحاد مردم.

3. از نظرويژگي‌هاي فرهنگ عمومي جامعه؛ توجه به فرهنگ عمومي در هند و ايران.

نگاهي تطبيقي از اين سه منظر مي‌تواند نقاط مثبت و مهمي را در اين خصوص به محققان عرصه تاريخ، انديشه و سياست ارائه کند. از اين جهت مهمترين مباحث اين تحقيق عبارتند از؛

1. تبيين دقيق استراتژي‌هاي ضداستعماري در ايران و هند؛

2. تبيين دقيق نقش مرجعيت شيعه در مسائل سياسي اجتماعي ايران؛

3. تبيين روند تاريخي جريان‌هاي ضداستعماري در ايران و هند؛

4. تحليل روابط به هم تنيده گذشته، حال و آينده؛

5. نقش مذهب و دين در تحولات فکري و سياسي؛

6. تبيين بيداري اسلامي در حوزه جغرافيايي ايران؛

7. ارزيابي ميزان تأثير جنبش ضداستعماري در هند و ايران؛

تحقيق حاضر علاوه بر اين‌که از منظر تاريخي ـ تحليلي به مسئله مدنظر مي‌پردازد، نگاهي مقايسه‌اي ميان اين دو نهضت را براي فهم نقاط قوت و ضعف و نيز تبيين نقش آموزه‌هاي فکري و ديني در اين زمينه مورد توجه قرار داده است. توجه به مؤلفه هويت در تحليل و نيز نگاه از منظر روند جريان بيداري اسلامي از ديگر موارد مطرح در اين تحقيق مي‌باشد.




[1] . کارشناسي ارشد علوم سياسي و  پژوهشگر تاريخ  و انديشة معاصر ايران.