روایتى دقیق از نو اندیشى سید جمال

 

 

 

 

روایتى دقیق از نو اندیشى سید جمال

 

باشگاه اندیشه

درباره سیدجمال الدین اسدآبادى، بسیار گفته اند و نوشته اند و هنوز هم هر پژوهنده اى که مى خواهد به سیر روشنفکرى، تجدد و بیدارى در کشورهاى شرق بویژه کشورهاى مسلمان بپردازد به ناچار با نام سیدجمال برخورد خواهد کرد و از او آغاز خواهد نمود.

 اغلب شارحان، مفسران و پژوهندگان آرا و افکار سیدجمال بیشتر از آن که به تفکر و جوهر اندیشه هاى سیدجمال بپردازند به فعالیت ها و اعمال اجتماعى، سیاسى و مبارزاتى او پرداخته اند. این امر تا حدودى اجتناب ناپذیر مى نماید و کمتر اثرى یافت مى شود که به طور مستقل به شرح آراى سید پرداخته باشد. در این میان مرحوم استاد دکتر حمید عنایت در کتاب سیرى در اندیشه سیاسى عرب صفحاتى را به اندیشه هاى سیدجمال اختصاص داده است که با کمال تأسف فرصت نیافت تا کتابى مستقل در این رابطه به نگارش درآورد.

 شاید کتاب سیدجمال الدین اسدآبادى و تفکر جدید از معدود کتاب هایى است که مؤلف آن بدین مهم توجه کرده و بدان پرداخته است. این کتاب که به قلم استاد گرانقدر دکتر کریم مجتهدى به نگارش درآمده است بحق از ژرف ترین تألیفاتى است که درباره اندیشه ها، آرا و افکار سیدجمال به شکلى مستقل، منصفانه و محققانه نگاشته آمده است.

 کتاب در سه بخش تنظیم شده است: دو بخش از آن، قبل از انقلاب به رشته تحریر درآمده است و یک بخش دیگر (بخش اخیر) پس از انقلاب تحریر و مجموعاً در قالب یک کتاب به بازار نشر عرضه شده است.

 با توجه به تخصص، تجربه و تعهد علمى استاد مجتهدى کتاب با زبانى محققانه، علمى و شیوا نگاشته شده است که خواننده را به تعمق در آراى سیدجمال وامى دارد، به طورى که خواننده از همان آغاز درمى یابد که باید از هر گونه ارزیابى شتابزده و جانبدارى عجولانه و خام پرهیز کند تا بتواند به یک قضاوت واقع بینانه از سیدجمال دست یابد.

 روش دکتر مجتهدى در هر سه نوشتار کتاب چنین است که بررسى علمى و فکرى نظرات سید را با شرایط اجتماعى، سیاسى زمانه او توأم کرده و در ضمن وفادارى به روش تحقیق علمى به گفته دکتر شریعتى از «جغرافیاى حرف» نظرات سید غافل نشده است و با ترمیم اوضاع و شرایط زمانه او خواننده را با چشمانى باز دعوت به یک ارزیابى خردمندانه و به دور از قضاوت هاى پیشین مى کند. بى گمان تسلط استاد، خواننده را در جاى جاى کتاب به وجد مى آورد.

 در نوشتار اول که با عنوان سیدجمال الدین و تفکر جدید تحریر یافته است، نویسنده سید جمال را از قول آندره ژید شخصیتى معرفى مى کند که نبوغ خود را در پروراندن زندگانى خود به کار برده اند نه در به وجود آوردن آثار قلمیشان ؛ و قدرت او را در نگاه نافذ و نفوذ کلام و حضور ذهن و بى پروایى و استقامت و سماجت او مى داند به طورى که بزرگان قوم و سلاطین پس از آشنایى با شخصیت او دچار شک و تردید مى شده اند. او شخصى بوده است که سلاطین و افراد ذى نفوذ با آب و تاب و با تشریفات او را به دستگاه خود راه مى داده اند و بعد با لعن و توهین و تهمت او را از خود مى رانده اند. گرچه عده اى به گفته استاد مجتهدى او را پیرو پراگماتیسم و فردى عملگرا دانسته اند ولى استاد عملگرایى سید را در جهت تحقق آرمان او مى داند و از جهتى او را پیرو اصالت معنى دانسته است.

 در مواجهه با تمدن جدید است که سید به گفته مؤلف محترم سعى در مطابقت ایمان با شرایط علمى دنیاى جدید دارد و اعلام مى دارد که اعتقادات را باید با محک عقل سنجید و کلام خدا را در جهت آزادى سیاسى و بى نیازى اقتصادى مسلمانان و حقوق حقه انسانى آنها فهمید.

 نویسنده بیان مى دارد که سید جمال الدین براى از بین بردن نزاع احتمالى میان دین و علم، به نوعى «روح علمى» قائل شده است که آن را وظیفه نامیده و براى فلسفه نیز به مثابه علم، حد و پایانى نشناخته است، همان طور که خود سید مى گوید: «علم را حد و پایانى نیست و محسنات علم را اندازه و نهایتى نیست» و بعد اضافه مى کند «سلطان عالم علم است و به غیر از علم نه پادشاهى بوده است و نه هست و نه خواهد بود.» سید جمال علل ناکامى متجددین اصلاح طلب را در میان مسلمانان نبود یک روح فلسفى میان آنان مى داند و علت پى ریزى تمدن اسلامى در قرون اولیه را وجود همان روح فلسفى مى داند و بدون آن هر نوع تلاشى را محکوم به شکست مى داند. سید تقسیم علم را به دو نوع علم مسلمانان و علم فرنگ محکوم مى کند و پدر و مادر علم را برهان مى داند و حق را در جایى مى داند که برهان آن جا باشد. نویسنده سید را نقاد «فلسفه یونانى زده مسلمانان» معرفى مى کند و از زبان سید مى نویسد: «چرا انظار خود را به یک بار از آن کتب ناقصه برنمى دارید و بدین عالم وسیع نظر نمى افکنید و در حوادث و علل آن ها بى حجاب آن مؤلفات تدبر و تفکر به کار نمى برید؟ آیا جایز است که شما بحث در این امورجدیده را ترک نمایید به جهت آن که در شفاى ابن سینا و حکمت الاشراق شهاب الدین مذکور نیست؟» نویسنده منظور سید از علم را علوم استقرایى و منظور او را از فلسفه، فلسفه علمى و تحصلى مى داند و نتیجه مى گیرد که سید به نحوى به مثابه فرانسیس بیکن گویى درصدد ساختن ارغنون و بنیان گذاردن ارغنون جدید بوده است.

 نوشتار دوم کتاب به مقاله «رد بر فلسفه نیچرى» سیدجمال اختصاص دارد که سید این مطلب را در پاسخ به نوشته ها و اندیشه هاى سرسید احمدخان نوشته است. دکتر مجتهدى نوشته سید را در دو محور ارزیابى مى کند: اول انتقاداتى که از لحاظ اصولى و منطقى به او (سیداحمدخان) وارد دانسته است. دوم انتقاداتى که جنبه سیاسى دارد. دکتر مجتهدى با نگاهى منصفانه مى نویسد: «در اینکه افکار و کارهاى سیداحمدخان مورد توجه انگلیسى ها بوده و به طور رسمى از آن ها لقب «سر» گرفته است شکى نیست ولى در هر صورت سید احمدخان کوشش داشته است خارج از صحنه سیاست باقى بماند و کار او خواه غلط و خواه درست، نیت او پاک و نظر او منحصراً ارشاد جوانان مسلمان هندوستان بوده است

 از نظر مجتهدى، سید در نقد نیچرى مسلکان دچار اشتباهات تاریخى شده است و مزدک و اسماعیلیه و ذیمقراطیس و اپیکوروس را جزو نیچریان آورده که قابل قبول نیست و به طور کلى استدلال تاریخى و فلسفى او در رساله نیچریه بسیار ضعیف است و اعتبار چندانى ندارد و در عوض استدلال اخلاقى و سیاسى او قابل تأمل است. چرا که سید احمدخان با حوصله و دقت در حد تعلیمات آکادمیک و دانشگاهى کوشش داشته است ایمان مسلمانان هندوستان را با مطابقت دادن آن با اصول علوم رایج در قرن نوزدهم به نحوى حفظ کند ولى عملاً در آثار او اعتقاد به قوانین طبیعت و به اصول علوم مربوط به آن، به معنایى بر نفس ایمان و اعتقاد به اصول اسلام رجحان پیدا کرده است و گویا همین در جهت تأیید سیاست خاص دولت انگلیس درباره مسلمانان استعمار شده هندوستان بوده است. مجتهدى ضمن همدرد دانستن این دو شخصیت، محتواى تاریخى نوشته سید را درست نمى داند ولى نفس رساله، از لحاظ تاریخ، واجد عمق و اصالت است.

 نوشتار سوم مربوط به «مباحث سیدجمال و ارنست رنان» فرانسوى است. ارنست رنان طى یک سخنرانى، مسلمانان و خاصه قوم عرب را به عدم تمدن آفرینى و مخالفت با علم و دانش و ترقى متهم کرده بود. سید جمال در واکنش به این سخنرانى، اگرچه در کلیات در مورد استبداد خشونت و دانش ستیزى مردمان و حاکمانى از ادیان مختلف با رنان موافق است ولى استدلال او درباره ناتوانى ذاتى مسلمانان یا اعراب در درک دانش و علوم جدید را نمى پذیرد و نظریه نژادگرایانه ارنست رنان در فهم دانش از سوى ایرانیان و طرد آن از سوى اعراب را رد مى کند.

 رنان همانند اگوست کنت، دین را مرحله ابتدایى در تاریخ تکوین ذهن انسان مى داند و گذشتن از آن و رسیدن به مرحله علمى را عین پیشرفت تلقى مى کند ولى سیدجمال دین و علم را به طور متناوب در نظر نمى گیرد بلکه در دین نیرویى قایل است که علم را توان بى نیاز ساختن انسان از آن نیست و از همین رو دین را متعلق به گذشته نمى داند. همچنین سید جمال قدرت اجتماعى و سیاسى دین را نیز مدنظر دارد که رنان توجهى به آن ندارد یا نمى خواهد داشته باشد. سید دین را بر خلاف فلسفه رخنه کننده در قلوب عامه مردم مى داند و این را یک امتیاز براى دین مى داند که فلسفه فاقد آن است. مجتهدى پس از ذکر این مطالب، به اوضاع سیاسى و اجتماعى این دوران که بین این دو مباحثه در گرفته است نظر کرده و مى نویسد: «در حقیقت بحث (سید و رنان) نه بر سر اسلام و دانش است و نه بر سر اینکه این دین ماهیتاً با علم مخالف است یا خیر بلکه بر سر این است که در بیست سال آخر قرن نوزدهم فرانسوى ها بر اکثر کشورهاى مسلمان شمال آفریقا مسلط شده اند و از این لحاظ سخنرانى ارنست رنان در بهار سال ۱۸۸۳ نشانگر لحظه اى از این توسعه طلبى و قدرت نمایى است و پاسخ سید جمال نمونه اى از عکس العمل مسلمانان است.» مجتهدى ادامه مى دهد: «شکى نیست که انتخاب تاریخ سخنرانى تصادفى نبوده است. استقرار انگلیسى ها در مصر و نهضت اعرابى پاشا و استعمار فرانسه در دو دهه آخر قرن ۱۹ ایجاب مى کند که او در سخنرانى اش از اسلحه هاى آتشین که به فتح تمدن کمک فراوانى کرده است اشاره کند. گاهى به نظر مى رسد که او با گفتن این که اسلام دانش را نمى پذیرد، مى خواهد بگوید که اعراب مسلمان، انگلیسى ها یا فرانسوى ها را نمى پذیرند. در نهایت جوابیه سیدجمال به ارنست رنان این است که: من نزد آقاى رنان نه فقط از حقانیت دین اسلام بلکه از حق صدها میلیون مردم مسلمان که باید محکوم باشند ، دفاع مى کنم

کتاب پرمغز و قابل تأمل دکتر مجتهدى که نشانه و نمونه اى از دیدگاه هاى منصفانه، دقیق و مستند یک استاد دانشگاه است به کلیه اهالى پژوهش در عرصه علم و دین و اندیشه قابل توصیه و تجویز است. امید که استاد در تجدید چاپ این اثر که امروزه در بازار کتاب نایاب است همت گمارند و اهل تحقیق را در استفاده از این اثر، بیش از این محروم نخواهند.