سيد جمال الدين اسد آباديبنيانگذار جنبشهاي اسلامي معاصر

 

 

 

 

 

سيد جمال الدين اسد آباديبنيانگذار جنبشهاي اسلامي معاصر

تبیان

در 14 اسفند ماه 1373، بمناسبت سالگرد رحلت سيد جمال الدين اسد آبادي، روزنامه همشهري مصاحبهاي با استاد سيد هادي خسروشاهي داشت كه متن آن را در سه شماره منتشر ساخت ( شمارههاي 643، 642،641، مورخ 18 تا 21/12/73). ولي متأسفانه مصاحبه منتشر شده چون از نوار پياده شده بود، ظاهراً بدون ويراستاري لازم و حتي غلط گيري مطبعي، و با حذف قسمتهائي كه مفيد هم بوده، به چاپ رسيد كه موجب تعجب و تأسف اهل نظرگرديد. اينك متن اصلاح شده همان سه قسمت چاپ شده، براي استفاده علاقمندان در فصلنامه نقل ميگردد. تاريخ و فرهنگ معاصر

 

* * *

 

اشاره: زندگي و فعاليتهاي سيد جمال الدين اسد آبادي، احياگر انديشههاي اسلامي، پس از گذشت يكصد سال ازشهادت ايشان همچنان در هالهاي از ابهامات است. عليرغم نفوذي كه اين مرد اسطورهاي در حيات سياسي مسلمينداشته است، ما همچنان از بخش اعظم فعاليتهايشان بي اطلاع هستيم. بسياري از اسناد مربوط به فعاليتهاي سيد درمصر، تركيه، هندوستان و غيره هنوز به اطلاع عموم نرسيده است و ميتوان گفت هنوز دانش ما از تفكر و زندگي سيد جمال در مرحله نازلي بسر ميبرد.

 

با اين حال در اين ميانه، نام و ياد سيد جمال با همت و پايمردي استادان بزرگواري چون مرحوم محيط طباطبايي وسيد هادي خسروشاهي زنده نگاه داشته شده است.

 

استاد سيد هادي خسروشاهي حدود چهل سال است كه در راه گردآوري، تدوين و چاپ كتابها و مجلات مربوط به سيد فعاليت دارند. در سالگرد شهادت سيد جمال الدين اسد آبادي، با ايشان گفتگويي در مورد زندگاني و تفكرات سيد به عمل آمده است، كه مشروح آن از نظر خوانندگان گرامي ميگذرد.

 

همشهري

 

همشهري: با تشكر از حضور شما در اين مصاحبه، اولين سؤالي كه درباره سيد جمال الدين اسد آبادي مطرح است،اين است كه اوضاع بلاد اسلامي مقارن ظهور شخصيتي چون سيد چگونه بود؟

 

استاد سيد هادي خسروشاهي: در دو قرن اخير، بلاد اسلامي دستخوش رويدادهاي بزرگي بودهاند. به دنبال افولقدرت و شكوه اسلام، فساد دولتهاي بظاهر اسلامي، جهل و ناداني تودههاي مردم، سلطه و نفوذ قدرتهاي استعماريبه همراه نفوذ فرهنگي، ضربههاي سهمگيني به پيكره امت اسلامي وارد آورده است. به عنوان نمونه، با ضعفامپراتوري عثماني، مصر در آغاز قرن نوزدهم ميلادي به اشغال ناپلئون در آمد و الجزاير نيز در سال 1830 به تصرفاستعمارگران در آمد. بنابراين و با توجه به سلطه استعماري انگلستان در كشورهائي مانند ايران و عراق، بايد اذعان كردكه تمامي بلاد اسلام زير سلطه استعمارگران مسيحي غربي قرار گرفت. سلطهاي كه در واقع استمرار همان جنگهايصليبي قرون وسطا بود. بعد از تصرف مصر توسط ناپلئون و شكست مسلمانان و به دنبال آن ضعف خلافت عثمانيكه به عنوان مركز خلافت اسلامي شناخته ميگرديد، حركتهايي در پارهاي از كشورها بوجود آمد. در سودان، محمداحمد سوداني به نام مهدي عليه سلطه انگليسيها قيام كرد و توفيقاتي بدست آورد. در كشورهاي شمال آفريقا، علماءمبارزات مستمري را عليه استعمارگران انجام دادند. در اين ميان، سيد جمال الدين اسد آبادي معروف به افغاني،معروفترين و با نفوذترين شخصيت مبارز اسلامي بود. سيد با طرح شعار بازگشت به خويشتن، به ضرورت احياياسلام و اتحاد امت اسلامي پرداخت. هدف سيد از طرح اين شعار، مبارزه با نفوذ استعمار و مقابله با امپرياليسم بود،هدفي كه در سراسر عمر خود آن را دنبال كرد. با توجه به نقشي كه سيد در بيداري امتها و آگاه ساختن علما و مردم دربلاد اسلامي داشته است، بايد او را پايه گذار حركت بيداري در جهان اسلام بدانيم. سيد به هرجا كه ميرفت، با زبانآن كشور آشنائي داشت و يا با زبان آنجا آشنا ميگرديد. وي مستقيماً با مردم سخن ميگفت و يا به تدريسميپرداخت. بطور مثال، وي در الازهر به تدريس پرداخت و شاگرداني مثل شيخ محمد عبده را تربيت كرد. عبده بعداًمفتي مصر شد. سيد با قدرت بيان، منطق قوي و شخصيت برجسته علمي كه داشت، براحتي در تمامي مجامع نفوذميكرد. آگاهي و شناخت سيد همراه با شجاعت، عدم توجه به زندگي مادي، نپذيرفتن هدايا و همراه با ارزشهايوالاي انساني بود.

 

همه اين مسائل توانسته بود از سيد، رهبر فكري آزاديخواهي بسازد كه توانايي پاشيدن بذر آگاهي و بيداري را در بينامتها داشته باشد. بهمين دليل است كه در يك قرن اخير، هر كجا نشانهاي از مبارزه و حركت اسلامي ميبينيم، نقشمستقيم يا غير مستقيم او را مشاهده ميكنيم.

 

با توجه به نقش فعال و تواناي سيد در ايجاد جنبش اسلامي معاصر، شما درك ايشان از جنبش اسلامي را معلول چه عواملي ميدانيد. چرا او شعار بازگشت به خويشتن را مطرح كرد؟

 

درك سيد از جنبش اسلامي، معلول شناخت وي از اسلام بود. سيد، سابقه تحصيلي درخشاني در ايران و نجفاشرف داشته است. اين سابقه تحصيلي، فردي را تربيت ميكند كه شناخت عميقي از اسلام خواهد داشت. شناختتوام با اجتهاد، نه شناخت همراه با جمود فكري و يا وابستگيهاي سنتي به افكار پيشينيان. وي بعد از تحصيلمقدماتي در ايران به نجف رفته و در محضر عالم بزرگوار شيخ مرتضي انصاري با اسلام اصيل آشنا شده بود. ثمره اينشناخت آن بود كه وي به تفسير قرآن و احكام جهادي آن پرداخت. در نوشتههايي كه از او بجا مانده، از جمله رسالهنيچريه، وي با بيان فلسفي خود و با تكيه بر قرآن و حديث سعي دارد كه به گسترش تفكر اسلامي كمك كند. اسلامعامل اصلي حركت سيد در راستاي اهداف او بود. از نظر سيد، اسلام بصورت ظاهري باقي مانده بود. او شاهد آن بودكه اسلام راستين حاكم نيست و ميدانست كه انجام يك سلسله اعمال فردي حاكي از حاكميت اسلام نيست.

 

درك وي از اسلام مجموعهاي بود كه به همه مسائل جامعه نظر داشت و از همين رو، او در مبارزات ضد استعماري وضد استبدادي گام نهاد.

 

در مورد زندگاني پرجنب و جوش سيد، اين سؤال هميشه پيش ميآيد كه وي در عرصه عملي قويتر و موفقتر از عرصه فكري و انديشه بوده است.آيا اين نظر صحيح است؟

 

سيد در عرصه انديشه پويا و فعال بود. در آن زمان مشكلات جهان اسلام، پيدايش خرافات در مذاهب گوناگوناسلامي، پيدايش تفكر ماديگري در شبه قاره هند، پيدايش انديشههاي ضد فلسفي، ضد اشراق و ضد عرفان در مصر،تحكيم پايههاي جمود فكري در مقر خلافت عثماني در استانبول و تحكيم پايههاي استبداد سياسي در ايران بود. درآن شرايط، متفكرين در مقابله با اين مشكلات به چند دسته تقسيم ميشدند. گروهي معتقد به استفاده از تمدن غرببودند، افرادي مثل طهطاوي در مصر يا شبلي شميل در سوريه خواهان آن بودند كه با استفاده از تمدن غرب بايدضعفها و مشكلات را برطرف ساخت. گروه ديگر مثل مصطفي كمال وسعد زغلول به ناسيوناليسم پرداخته وخواستار و هوادار پان عربيسم، شدند. گروه ديگري كه سيد رهبري آن را بعهده داشت با طرح انديشه بازگشت بهخويشتن، خواستار تغيير بنيادي جامعه و برگشت به سمت اسلام اصيل گرديدند. وي مقابله با نفود استعمار و مبارزهبا استبداد داخلي را چاره اين كار ميدانست. سيد در مبارزهاش به بررسي مسائل فكري و عقيدتي و سياسيميپرداخت. مخاطبين او عمدتاً تودهها بودند ولي زماني كه به آنها دسترسي نداشت، ناچار خطابهاش را باشخصيتهاي سياسي و علماء مطرح ميكرد؛ و اينها نيز مشكلاتي براي او پيش ميآوردند. بار اول كه سيد دربارهصنعت، علم و اسلام در استانبول صحبت كرد، با تكفير خود توسط شيخ الاسلام فهمي افندي مواجه شد و خليفه هممحترمانه عذر سيد را خواست! البته سيد به طرح مسائل فكري جهان اسلام ميپرداخت، ولي نه به آن صورتي كهاكنون و در نيم قرن اخير معمول شده است، يعني بررسي سيستماتيك. سيد به اين شيوه مسائل فكري و فلسفي راتكميل نميكرد و اصولاً نيازي هم به اين كار نبود. چرا كه جو فكري آن موقع اينگونه نبود. سيد جمال از نظر قدرتعلمي و اطلاعاتي در اوج قرار داشت. هر موقع مشكلي پيش ميآمد سيد پاسخگوي آن بود. نمونه آن را در مباحثهسيد با ارنست رنان ميبينيم. مراجعه به آثار باقي مانده از سيد مانند رساله نيچريه، تفسير مفسر و يا مقالات ديگري كهبه عربي در العروةالوثقي نگاشته، نشاندهنده آگاهي و حساسيت سيد نسبت به مسائل فكري و عقيدتي بوده است.

 

چرا سيد جمال الدين اسد آبادي از خلافت عثماني دفاع كرد؟

 

خلافت عثماني در دوران سيد و پيش از آن، تبلور وحدت اسلامي بشمار ميرفت. برداشتي كه ما از سلاطينعثماني داريم - بعلت درگيريهايي كه ميان شيعه با خلافت عثماني در جريان بود - با برداشتهاي متفكران جهان اسلامتفاوت بسياري دارد. در دنياي معاصر هم انديشمنداني از جهان اسلام در فكر احياي خلافت اسلامي حتي از نوععثماني آن هستند، چون معتقدند خلافت عثماني به عنوان سنگري در مقابل سلطه استعمار اروپائيان عمل ميكرد.حتي آخرين خليفه بيمار عثماني، سلطان عبدالحميد، حاضر نشد سرزمين فلسطين را در مقابل دهها ميليون ليرهاسترلينگ به سرمايه داران صهيونيستي بفروشد و مردم فلسطين را از فروش زمينهايشان به صهيونيستها منع كرد. اگرسيد در دفاع از خلافت عثماني، نقشي داشته باشد، من فكر نميكنم اين نقش زياد باشد. وي گاهي كه از خلافت دفاعميكند، اين به دليل برداشتهاي آن دوران است. وي ارتباطاتي با دربار عثماني داشته و در راستاي اطلاح ساختارخلافت ميكوشيده است. در خاطرات سلطان عبد الحميد كه به زبان تركي استانبولي چاپ شده و بعد به عربيترجمه شده است، سلطان ميگويد: سيد جمال الدين خواستار وحدت جهان شيعه و سني بود و حرفهاي خوبيدراين زمينه زد و من خوشم آمد وگفتم او در اين زمينه مكاتباتي بكند. در تاريخ آمده كه سيد در اين زمينه بيش ازسيصد نامه به اطراف و اكناف بلاد اسلامي نوشت. نوشتن سيصد نامه شايد اغراق به نظر آيد چرا كه ما بايستي چندنامه از اين سيصد نامه را در اختيار ميداشتيم؟ به هر حال سيد تلاش ميكرد از جريان وحدت اسلامي، نه براي تثبيتحاكميت موجود، بلكه در راستاي اصلاح حاكميت و استفاده بهينه از نيروها در راستاي اهداف خود، استفاده بكند.

 

اهداف سياسي سيد در مبارزاتش چه بود و چرا سيد در مبارزاتش به سمت مبارزه با استعمار و استبداد داخلي توأمان ميپردازد؟

 

سيد در زندگي پر فراز و نشيب خود متحمل رنجها و مشقات زيادي گرديد. انگليسيها وي را از هند اخراج كردند. درايران، ناصرالدين شاه با آن وضعيت ناهنجار، وي را از ايران تبعيد كرد. خليفه عثماني، سيد را از استانبول بيرون راند تاموجب خوشحالي شيوخ ارتجاعي دربار گردد. در مصر نيز به دستور خديو مصر و به اشاره يا دستور مقاماتاستعماري انگلستان، اخراج گرديد. پذيرفتن اين آوارگيها بدون شك ناشي از انگيزه دروني و به خاطر اهداف والايانساني و در راه رهائي انسانها بود. تحمل همة اين مصائب در شناخت و تعهد سيد از اسلام بود. دردهايي كه وي دركل جوامع اسلامي آن روز تشخيص داد - كه متأسفانه هم اكنون در اغلب بلاد اسلامي مشاهده ميشود - شامل نفوذاستعمار غربي و امپرياليزم و سپس استبداد و حكام محلي بود كه با توسل به ناآگاهي و جهل تودههاي مسلمان صورتميگرفت. مردم در اين ميان از نعمت خواندن و نوشتن هم محروم بودند و نه تنها از پيشرفتهاي علمي جهان بي اطلاعبودند، بلكه درگير عقايد خرافي بدور از اسلام واقعي بودند. تفرقه و جدايي ميان مسلمانان به عناوين مختلف بر آنانحكومت ميكرد. در درون كشورهايي مثل ايران دعواهايي مثل شيخي و متشرع، مطرح بود. سيد همة اينها را ميديدو به طرق گوناگون به اصلاح ميپرداخت و سعي در گسترش حركت آزاديخواهانه خود داشت.

 

سيد در مقابل چه بايد ميكرد؟ بنظر او نخست بايد با استبداد حاكمان زورگوي مبارزه ميشد. اين مبارزه را هم بايدروشنفكران و علمأ انجام ميدادند. روشنفكران متاسفانه اغلب در جناح قدرت و يا حزب حاكم بودند و علمأ هم بهدليل سوء تعبيري كه از مباني اسلامي به عمل ميآوردند، اغلب در مسائل سياسي دخالت نميكردند. نخستين مسئلهسيد اين بود كه علماء را وارد ميدان سازد و حقايق را بر آنها روشن بكند. راه اساسي اين مبارزه آن بود كه سيد تحركيدر محافل مذهبي بوجود بياورد. سيد ميگفت اسلام منهاي سياست معنا ندارد. هدف دراين بود كه علمأ با درك اينموضوع مردم را آگاه سازند. اين مسئله، يعني ارتباط سياست با دين را سيد به عنوان يك واجب شرعي هم مطرح كرد.لذا ورود يك فرد به فعاليتهاي سياسي، بُعد مذهبي هم پيدا ميكرد. اگر مردم و علمأ طبق وظايف شرعي بايد در مسئلهجاري مملكت خود دخالت مينمودند، خواهي نخواهي با فساد و عوامل آن آشنا ميشدند و با آنها مبارزه ميكردند.نتيجه اين مبارزه طرد حكومت استبدادي و مستبدين بود. نمونهاي از نتايج اقدامات سيد را ما در ترور ناصرالدين شاهميبينيم. ميرزا رضا، يكي از مريدان سيد به منظور ريشهكن كردن فساد به ترور ناصرالدين شاه ميپردازد. وقتي از ميرزارضاي كرماني بازجويي به عمل ميآيد، كه اگر نخست وزير به تو ظلم كرده بود، تو چرا شاه شهيد! (ناصرالدين شاه) راترور كردي؟ ميرزا رضا در جواب ميگويد: من ديدم اگر نخست وزير را اعدام كنم. تغييري در مملكت ايجادنميشود، براي اينكه ظالمي كه حاكم است، شخص ديگري را نصب ميكند. براي ريشهكن كردن منشاء فساد، اصل وريشه فساد را زدم. سيد مردم را به اسلام نخستين بدور از خرافات دعوت ميكرد. در اين زمينه، نخست قرآن را مطرح ميكند و اينكه بايد در بين مردم رواج پيدا بكند. از سوي ديگر، وي مردم را دعوت به فراگرفتنعلم و دانش مي كرد. سيد در خطابهها و نوشتههاي خود هميشه مردم را دعوت ميكرد كه از علوم و فنون جديد آگاهشده و خود را همتاي مردم عصر خودشان پيش ببرند. مسئله شناساندن اسلام راستين، مسئله اساسي براي سيد بود.احياي اسلام به عنوان دين علم و عمل، مبارزه با جهل و خرافات، دين امر به معروف و نهي از منكر، دين عزّت وسربلندي. وقتي شخصي در اين دين پرورش يافت زير بار حكام مستبد نميتواند زندگي بكند. سيد در مبارزه بااستعمار متوجه همه جهات آن و بويژه متوجه تهاجم فرهنگي آن بود.

 

چرا سيد به چارچوبهاي فراتر از چارچوبهاي ملي مينگريست؟

 

سيد اسلام را به مثابه يك ايدئولوژي جهانشمول و فراگير ميشناخت. بنابراين وقتي كه يك ايدئولوژي مطرحميشود تنها يك هويت سياسي بر آن نميتوان قائل شد. او به اسلام به عنوان يك انديشه كامل، كه داراي هويتيجامع الاطراف است معتقد بود. اگر سيد اسلام را فراتر از چارچوبهاي ملي ميشناخت، ناشي از درك صحيح او ازواقعيت اسلام بود.

 

چرا كوششهاي سيد در ايران ناكام ماند و چرا عليرغم زندگي پربار سياسي وي در مصر، تركيه و ساير كشورها، او نتوانست در ايران كاري انجامبدهد؟

 

من معتقد نيستم كه كوششهاي وي در ايران ناكام ماند. اگر عدم نتيجهگيري سريع در كوششهاي او را ناكامي بدانيم،بايد اين را به فعاليتهايش در ديگر كشورها هم اطلاق بكنيم. چون در تركيه و يا جاهاي ديگر هم بلافاصله، آزادي واستقلال بدست نيامد. اما در دراز مدت ميبينيم در آن كشورها، آثار حركت فكري، اجتماعي سيد به ظهور رسيد. درايران نيز نتايج مثبت در دراز مدت بدست آمد. بر طبق گفته مرحوم استاد محيط طباطبايي اگر سيد در ايران نبود و بامقامات مهم تماس نميگرفت، نهضت مشروطيت و آزاديخواهي به اين صورت بوجود نميآمد. مرحوم محيط درجايي ديگر مينويسد: سيد جمال در ايران عامل ظهور تحولي شد و ملت ايران را به راهي رهبري كرد كه پس از آن درپيچ و خمهاي آن، ملت ما به سوي زندگاني بهتر كام برمي دارند مرحوم محيط در مجموعه مقالات خويش دربارهسيد جمال، طي مقالهاي در چگونگي پيدايش مكتب مشروطه در ايران مينويسد: نميتوان مطلب را بدون ذكر سيدجمال الدين اسد آبادي و ميزان تأثيري كه در جان و ايمان بخشيد، باقي گذارد. مسافرت سه ماهه او در سال 1303قمري به تهران و برخورداري از آزادي معاشرت با همه طبقات جامعه در برانگيختن روحيه خاموش و بيدار ساختناحساسات خفته طبقات مردم تأثير فوق العادهاي داشت. مرحوم محيط چنين نتيجه گيري ميكنند كه سقوط استبدادو پيدايش مشروطيت در ايران از آثار و نتايج كار مرحوم سيد جمال الدين بوده است.

 

با توجه به رشد جنبش اسلامي معاصر و گسترش آن در اكثر كشورهاي اسلامي، شما تأثير عقايد و تفكرات سيد را در اين جنبش چگونه ارزيابيميكنيد؟

 

جنبش اسلامي معاصر، در حال حاضر و هم قبل از زمان حال، از ميراث فكري و علمي سيد به طور مطلق بهرهمندشده است. در بلاد عربي اين راه توسط شاگردان سيد نظير شيخ محمد عبده و سپس رشيد رضا، در زمينههاي سياسي و به طور كلي اصلاحي ادامه پيدا كرد. بعد از دوره اوليه، اخوان المسلمين در مصر از سيد متأثر بودهاند. مرحوم شيخ حسن البناء مؤسس جنبش اخوان در كتاب مذكرات الدعوة كه كتاب خاطرات اوست و چگونگي پيدايشحركت اخوان را توضيح ميدهد، مينويسد: من راه اصلاحي - انقلابي سيد و شيخ محمد عبده را ادامه ميدهم وحركت ما جامع راه آنها است. در كشورهاي ديگر هم كه جنبش اسلامي قوت گرفته، باز ميتوان ردپاي سيد را درانديشهها و الگوهاي مبارزاتي او، پيدا كرد.

 

در حال حاضر تحليلي در مورد جنبشهاي اسلامي وجود دارد كه اين جنبشها را بنيادگرا يا اصوليگرا مينامد. آيا اين وجه را ميتوان به همه اين جنبشها نسبت داد؟ تعريف خود شما از بنيادگرايي و رابطه آن با جنبش اسلامي چيست؟

 

كلمه بنيادگرا و اصوليگرا كه در مطبوعات ما هم به چشم ميخورد، ترجمه كلمه Fundamentalism است كهغربيها درباره حركتهاي اسلامي عصر ما به كار ميبرند. برداشت من از اصوليگرا و بنيادگرا برداشتي واقعي است. بهاين معني كه حركتهاي معاصر خواهان بازگشت به اسلام ناب و راستين هستند تا كشورهاي خود را طبق روش اسلامياداره كنند و غربزدگي و شرقزدگي و خرافات را از مذهب جدا سازند، و نهايتاً بكوشند تا اسلام واقعي را به مردم عرضهبكنند.

 

غربيها كه گاهي كلمه بنيادگرا را به كار ميبردند، مرادشان از استفاده از اين كلمات بيان اين حقيقت، يعني مسئلهبازگشت به خويشتن نيست. آنها خواهان آناند تا يك چهره ارتجاعي براي اسلام معاصر ترسيم كنند. و لذا ميبينيم كهآنها توسط امپرياليسم خبري، مسئله تروريسم، عدم امنيت و مسائلي از اين قبيل را به مسلمين نسبت ميدهند، وليحقايق و واقعيتهاي تاريخي نشان دهنده اين است كه چه كساني تروريست هستند و چه كساني به بنيادگراييبازگشتهاند؟ اين خود غربيها هستند كه در پوشش ديگري، جنگهاي صليبي را از نو آغاز كردهاند. شما در بوسني وهرزگوين و چچن و الجزاير، شاهد سركوب و قتل و عام مسلمانها و حركتهاي اسلامي هستيد. غرب از بكارگيري اينكلمه (بنيادگرا) مفهوم حقيقي و واقعي آن را در نظر نگرفته، بلكه خواسته با تحريف در بكارگيري اين كلمه، به اهدافسياسي شوم خود برسد.

 

البته جنبشهاي اسلامي را در دنياي اسلام به مفهوم واقعي بينادگرا ميتوان ناميد. اغلب اين جنبشها نگاه به حقيقتخويشتن دارند و خواستار بازگشت به خويشتن خويش هستند. و شكي نيست انقلاب اسلامي ايران نقش اساسي را دربه وجود آمدن تحرك در همه زمينهها داشته است.

 

در مجموعه عظيمي كه آن را جنبش اسلامي ميدانيم، روندها و گرايشهاي مختلفي وجود دارد، چگونه ميتوان يك تقسيم بندي عام و گسترده ازاين گرايشها داشت؟

 

جنبشهاي اسلامي در هر كشوري گرايش خاص خود را دارند، ولي در كليت همه حركتهاي اسلامي معاصر يكسانعمل ميكنند و در مورد چگونگي پياده كردن اهداف، مطابق شرايط زماني و مكاني برخورد ميكنند. مثلاً در الجزايرميبينيم، از آنجائيكه امكان بقدرت رسيدن از طريق انتخابات پيش بيني ميگرديد، حركت اسلامي در آنجا تن بهشركت در انتخابات داد. و وقتي اين حركت در انتخابات پيروز شد، دشمن براي اينكه تجربه ايران را تكرار نكند، بهسركوب حركت پرداخت. البته حركت اسلامي الجزاير در آينده قطعاً به پيروزي خواهد رسيد و حاكميت نظامي و ميليتاريسم موجود الجزاير از آنجائيكه پايگاه مردمي ندارد، نخواهد توانست جلوي اين حركت را بگيرد. مردممسلمان الجزاير در نبرد 130 ساله شان با استعمار و امپرياليزم فرانسه نشان دادهاند كه با جهاد آشنايي دارند و اين ملترا نميتوان با زور، قتل عام و غيره، سركوب كرد.

 

در سودان حركت اسلامي با تاكتيكهاي خوبي پيش رفت تا جاييكه به قدرت رسيد.

 

سودان در حال حاضر ميتواند نقش مؤثري در گسترش حركت اسلامي در كل آفريقا داشته باشد. به خاطر همين،سودان بعد از جمهوري اسلامي ايران، مورد خشم و غضب امپرياليزم قرار گرفته است.

 

به نظر ميرسد مسلمانان در نقاط مختلف جهان، بتدريج به يك احساس مشترك نزديك ميشوند، شما اوجگيري اين احساس را چگونه ارزيابيميكنيد؟

 

دنياي صنعتي غرب با كشورهاي اسلامي، هميشه روابط گرگ و ميش داشته است. غربيها متأسفانه هنوز با همانانديشههاي ماليخوليايي قديمي زندگي ميكنند. فرانسه نميتواند بپذيرد در الجزاير مردمي وجود دارند كهنميخواهند زير بار سلطه باشند. آنها نميتوانند بپذيرند در ايران، حاكميت با قرآن، مردم و اسلام است. اين است كهتوطئههايي را به منظور ساقط كردن حكومتهاي مستقل دنبال ميكنند.

 

در تحليل از بنيادگرايي شما متذكر شديد، جنبش اسلامي اساساً بنيادگرا است. با اين حال تفاوت هايي بين بنيادگرايي وهابي و شيعي وجود دارد،نظر شما چيست؟

 

واقعيت اين است كه تضادي بنيادي بين بنيادگرايي وهابي و شيعي وجود دارد. طبيعتاً در اين ميان، پيروزي ازاسلام راستين خواهد بود كه در تشيع علوي تبلور يافته است. وهابيت در عمل نشان داده كه يك انديشه بظاهراسلامي و در واقع كاملاً ارتجاعي است. احكام و مسائل آنها، چيزهايي نيست كه مورد قبول انسانهاي روشن، آزاد وعاقل باشد. در عربستان، گردن مفسد و دست دزد را ميزنند! ولي در واقع دزد اصلي همچنان در صدارت باقي استو اين كشور اسلامي، يعني جزيرةالعرب را به پايگاه امپرياليزم تبديل ميكند.

 

در درون عربستان نيز مخلفتهايي با وهابيت حاكم وجود دارد. در قيام عبدالله جهيمان و يارانش در 1400 ه ق افراداين حركت، حاكميت را بطور مطلق قبول نداشتند و حتي آن را ضد وهابيت معرفي ميكردند. الان نهضتهاي اصلاحطلبانه در ميان علماي برجسته جزيرةالعرب بوجود آمده و آنها خواستار لغو برنامههاي رژيم سلطنتي هستند. درمقابل، علماي سلطه و فقهاي شرطه وجود دارند كه به جواز تمامي خواستههاي حاكميت، فتوا ميدهند. شيوخمرتجع تا آخرين مرحله، مطيع حكام خود هستند و اين حكام نيز مطيع امريكا.

 

با اين ترتيب، معتقدم براي بنيادگرايي وهابي نميتوان آيندهاي روشن تصور كرد. وهابيها گرچه ممكن است از لحاظظاهري تحركاتي داشته باشند، ولي در نهايت با بيداري جوانان و علماء در كشورهاي اسلامي، اين بنيادگرايي دوامينخواهد يافت. كما اينكه تا كنون نيز نتوانستهاند از جوامع بسته خودشان خارج بشوند، مگر اينكه در جهت اجراياوامر بيگانگان باشد.

 

فكر ميكنيد اگر سيد در مبارزات خود پيروز ميشد، ميتوانست به آرمانهاي خود تحقق بخشد و يا اينكه مقهور واقعيات موجود جامعهاشميگرديد؟

 

اگر سيد جمال در پيشبرد اهداف خود به عنوان مصلح اسلامي موفق گرديد، در عمل سياسي هم بطور طبيعي باتواناييهايي كه داشت، ميتوانست موفق باشد. چرا كه سيد به هر كجا رفت، در گردآوري عناصر برجسته وشخصيتهاي فهميده و روشنفكران متعهد و علماي وارسته موفق گرديد. طبعاً سيد اين قدرت و توانايي لازم راداشت كه در صحنه عمل سياسي، وفادار به آرمانهاي خود باشد. اگر ابزار كار يك عمل سياسي فراهم باشد، پيروزينيز حتمي خواهد بود. اگر سيد توانسته بود در كار گردآوري ياران خود موفق باشد، بنظر من در عمل سياسي نيزميتوانست با اتكا به همين ياران، از مشكلات و موانع عبور كند. البته بر سر راه حركتهاي اسلامي آن زمان و اين زمان،در داخل و خارج، موانعي وجود داشته و دارد، اما سيد يك آدم بسته و متحجر نبود كه نتواند با شرايط سياسي زمانخود هماهنگي بكند.

 

چرا تا كنون از سيد جمال آنچنان كه شايسته او است بزرگداشتي به عمل نيامده است؟

 

متأسفانه جهان اسلام با همه دِيني كه به سيد دارد، بزرگداشتي كه در شأن سيد باشد، تا كنون به عمل نياورده است.البته اقدامات فردي كوچكي در ايران و افغانستان به عمل آمده است كه آنهم بيشتر به نشر كتابهايي درباره سيد منحصرشده است.

 

من فكر ميكنم براي نظام اسلامي، اين ضرورت وجود داشت تا كنگرهاي جهاني براي بزرگداشت سيد برپا دارد. لذادر اين زمينه اقداماتي به عمل آمده است. ما هماكنون در مراحل مقدماتي تشكيل يك كنگره جهاني هستيم وخوشبختانه مجمع تقريب بين مذاهب اسلامي با پيشگامي در اين امر و با همكاري وزارت ارشاد اسلامي، قصد دارندبه مناسبت يكصدمين سال شهادت سيد، كنگرهاي جهاني در تهران (سال آينده) تشكيل بدهند. البته اين كنگره زمانيميتواند مفيد واقع گردد كه تمام جوانب بررسي شود. اگر كنگره تشريفاتي باشد، حاصلي نخواهد داشت. ولي اگرهمراه با شركت شخصيتهاي جهاني و محققين بزرگوار باشد، بنظرم در بزرگداشت سيد نقش عظيم و مؤثري خواهدداشت.

 

لطفاً توضيحي درباره كارهاي تحقيقي و تأليفاتي كه درباره سيد در نقاط مختلف جهان گرديده، ارائه بفرماييد؟

 

متأسفانه كار ما مسلمانها درباره سيد و انديشههاي او در خور تعريف نيست، يعني كار زيادي انجام ندادهايم.خارجيها، بويژه پس از قيام پانزده خرداد و پيروزي انقلاب اسلامي، اهتمام خاصي به انديشه و كارهاي سيد داشتهاند.

 

براي نمونه، خانم نيكي كدي استاد دانشگاه امريكايي، كتاب قطوري درباره سيد تأليف كرده است كه البته داراياشتباهات زيادي است. وي همچنين مجموعه مقالات سيد را كه در سال 1312 هجري شمسي در تهران چاپ شدهبود، به انگليسي ترجمه نموده و تحت عنوان پاسخي به امپرياليزم An Islamic Response to Imperialsm چاپ كرده است.

 

مقالات ديگري هم ديگران داشتهاند. در مصر و لبنان كتابهايي چاپ و منتشر شده كه بعضيها در دفاع از سيد و برخيديگر در حمله به اوست. مثلاً يك نويسنده مسيحي مصري به نام دكتر لويس عوض كتابي به نام ايراني پيچيدهايدر مصر نگاشته است: ايراني غامض في مصر ... خوب؛ از نام كتاب ميتوان به محتواي آن پي برد!... در قبال آن،كتابهائي را استاد دكتر محمد عماره در دفاع از سيد در مصر منتشر ساخته است... در سويس آقاي آلبرت قدسي زادهيك كتابشناسي توصيفي از سيد تأليف كرده كه در حدود هفتصد كتاب مقاله درباره سيد را در بر ميگيرد. دو سال قبلنيز آرشيو نخست وزيري تركيه، اسناد و مدارك سلطان عبدالحميد را فهرست بندي و به معرض نمايش گذاشته بود(هدف تركيه از ارائه اين اسناد اين بود تا اسناد مربوط به كشتار ارمنيها را به معرض ديد همگان بگذارد، چرا كه اكنونتبليغات زيادي روي اين مسئله از سوي ارمنيها صورت ميگيرد كه با واقعيات سازگار نيست). من در رابطه با اين اسنادبه تركيه رفتم. در بررسي كه از اسناد داشتم، متوجه شدم در تمامي اسناد مربوط به سيد، علامت زده شده است. ازمسئول آرشيو سؤال كردم، اين علامتها را چه كسي قبل از من زده است؟ او گفت قبل از شما يك خانم محققامريكايي، از اين اسناد صورت برداري كرده است و اين خانم آمريكايي كسي جز نيكي كدي نبود! جالب است كهيك خانم امريكايي از آن سوي دنيا براي تحقيق درباره سيد و اهداف او، بلافاصله به استانبول ميآيد و كپي اسناد را باخود ميبرد و ما، آن هم بطور شخصي و انفرداي، بعد از او ميباشيم.

 

البته برگزاري كنگره بزرگداشت سيد در سال آينده فرصتي است تا بتوانيم اسناد و مدارك را جمع آوري بكنيم. اينكنگره به مناسبت صدمين سال شهادت وي برگزار ميشود. سيد در سال 1314 ه ق به شهادت رسيد و امسال 1415ه ق است. ولي با احتساب تاريخ هجري شمسي دو سال به صدمين سال باقي ميماند. بهرحال هدف اين است كه ازاين مرد بزرگ تاريخ اسلام قدرداني و تجليل بعمل آيد.

 

در مورد مدارك و اسناد مربوط به زندگي و فعاليتهاي سيد، فكر ميكنيد در كداميك از آرشيوهاي جهان ميتوان اسنادي درباره ايشان بدستآورد؟

 

سيد هركجا كه رفته و فعاليت كرده، آن كشورها و يا سفارتهاي مستقر در آن كشورها، اخبار و اطلاعات مربوط بهفعاليتهاي ايشان را جمع آوري و ضبط كردهاند. من اسناد وزارت خارجه انگليس را درباره سيد دارم كه در حدودچهارصد صفحه است. بطور طبيعي براي جستجوي اسناد مربوط به فعاليتهاي سيد بايد به پاريس، قاهره، مسكو وتهران و ساير جاها مراجعه كرد. متأسفانه اسناد وزارت امور خارجه ايران در مورد سيد مفقود شده است. در دورانرژيم قبلي مدارك سيد در پاكتي قرار داشته و روي پاكت نوشتهاند شامل 61 طغرا، مدارك مربوط به سيد، نگهداريميشود. گويا در آن موقع يكي از محققين كه كتابهايي در دوران شاه منتشر كرده و در واقع مورخ دربار پهلوي بود واكنون هم در قيد حيات است اسناد را برداشته و با خود برده است! روزي در دفتر مطالعات من از او پرسيدم كه بعضياز اين اسناد در كتابهاي شما چاپ شده، بقيه در كجاست؟ گفت همه اسناد من در موشك باران در همدان از بينرفت!(1)

 

....................................................................

 

1- اين شخص كه استاد در مصاحبه خود به او اشاره مى كنند ابراهيم صفائى مورخ معروف دربار پهلوى است. او در تحريف تاريخ و در هتاكى نسبت به سيد جمال الدين و در دفاع از عناصر منفور رژيم پهلوى، يد طولانى دارد.

 

ابراهيم صفائى مسئول طرح: بررسى اسناد تاريخى دربار، از سال 2534! شاهنشاهى بود و از آثار او است: كودتاى 1299 و آثار آن زمينه هاى اجتماعى 1299، رضا شاه در آئينه خاطرات، بنيادهاى ملى رضا شاه كبير و آثار ديگرى از اين قماش است كه همه آنها در دوران پهلوى چاپ شده و شواهد خوبى بر حقوق بگيرى و قلم بمزدى اوست.

 

اين مورخ حقوق بگير دوران پهلوى، در آخرين اثر تحقيقى خود، كه آن هم درباره زندگينامه سپهبد زاهدى است، چنين مى نويسد:

 

... سپهبد رزم آرا نخست وزيرى كه به طرح ملى شدن نفت، كه خواست آمريكا بود پاسخ بد داده بود، با تحريك كاشانى و مصدق و اعضاى جبهه ملى و سازش آنها با نواب صفوى رهبر گروه فدائيان اسلام و آگاهى عوامل شاه شد به وسيله خليل طهماسبى عضو تعليم ديده فدائيان اسلام گشته شد و در همان روز مصدق در جلسه كميسيون نفت منتظر رسيدن اين خبر بود، پس از آگاهى از قتل رزم آرا گفت: خوب شد يك سگ كشته شد و مانع ملى شدن نفت از ميان رفت...

 

با اين شاهكار! ديگر شايد نيازى به معرفى بيشتر وى نباشد. ( زندگينامه سپهبد زاهدى تحقيق و تأليف: ابراهيم صفائى چاپ اول، 1373، انتشارات علمى - تهران) تاريخ و فرهنگ معاصر

 

در قاهره، در دارالوثايق اسنادي وجود دارد كه هنوز منتشر نشده است. در روسيه ما هنوز نميدانيم چه چيزهايي درمورد ايشان وجود دارد؟ در پاريس خانم هما ناطق، اسناد موجود در اداره پليس و غيره را جمعآوري كرده و به عنوانپايان نامه تحصيلي خود چاپ كرده است. خواهي نخواهي در افغانستان و جاهاي ديگر هم اسنادي وجود دارد. اسنادتركيه هم هنوز چاپ نشده است. مسئول آرشيو نخست وزيري تركيه در جواب من در مورد تاريخ انتشار اسناد گفت:خود نخست وزيري قصد دارد مجموعه اسناد مربوط به سيد را به زودي چاپ كند! و البته 3 سال از آن تاريخ گذشته وتا كنون سندي چاپ نشده است. عدم انتشار اسناد، اين اجاره را به دشمنان ميدهد كه به سيد اتهامات عجيت وغريبي بزند. خصوصاً كه با گسترش حركت اسلامي در جهان مواجه هستيم. واقعيت اين است كه به تعبير مرحوممحيط طباطبايي، تا كنون دو نفر در دهههاي متمادي. يكي خود ايشان و ديگر بنده در رابطه با شناسايي سيد جمالالدين اسد آبادي فعال بودهايم... آنهم اشاره كردم كه بطور انفرادي!...

 

در كنگره بزرگداشت سيد جمال، قصد داريد چه آثاري را درباره سيد چاپ و منتشر كنيد؟

 

با توجه به اينكه اينجانب، مدت تقريباً چهل سال به جمع آوري سند، عكس و مطلب درباره سيد مشغول بودهام،تقريباً آرشيو كاملي درباره ايشان جمع آوري كردهام. اين اسناد شامل برخي از اسناد خانوادگي سيد ميشود كه توسطنوه خواهري سيد، دوست عزيز و فقيدمان آقاي صفاتالله جمالي در اختيار اينجانب قرار داده شده است. من درايتاليا، دوره كامل مجله العروة الوثقي را چاپ و در كشورهاي عربي و اسلامي توزيع كردم. قرار است. دوره مجلاتالعرةالوثقي را چاپ و در كشورهاي عربي و اسلامي و توزيع كردم. قرار است دوره مجلات العروةالوثقي وضياءالخافقين تجديد چاپ گردد. دوره ضياءالخافقين را من از كتابخانه British Muscum بدست آوردم، از ضياءالخافقين تنها 5 شماره منتشر شده است. كتابي از سيد موجود است كه تاكنون گمان ميرفت متعلق به شيخ محمدعبده باشد. اين كتاب تعليقاتي بر شرح عقايد عضديه جلالالدين دواني است. ظاهراً محمد عبده آنها را يادداشتميكرد، يعني در واقع مقرر بوده است ولي بعد از فوت عبده، در مصر اين مطالب به نام عبده چاپ شده است. و البتهبه دلايلي، كاملاً مشخص، اين كتاب متعلق به سيد است. اول اينكه تاريخ كتابت آن را با اقامت سيد در مصر تطبيقدارد و دوم اينكه شيخ محمد عبده در آن ايام 21 يا 22 سال داشته است و نگارش چنين كتابي عميق در فلسفه و كلاماز طلبهاي نوجوان، مقدور نيست. از طرف ديگر ما در متن اين كتاب استشهادات زيادي به لغات فارسي مشاهدهميكنيم. اين استشهدات از شخصيتي است كه به زبان فارسي مسلط بوده است. رساله ديگر سيد كه نسخه خطي از آندر كتابخانه مجلس وجود دارد. رساله الواردات في سرالتجليات ميباشد، كه نوشتهاي عرفاني از سيد است وتاكنون منتشر نشده است. تاريخ اجمالي ايران، بحثي از سيد درباره تاريخ ايران است كه مرحوم فرصتالدوله شيرازيآن را تقرير كرده و در مقدمه ديوانش آورده است. كتابي ديگر تحت عنوان تتمة البيان في تاريخ الافغان از تأليفاتديگر سيد است و در سال 1901 يا 1903 در مصر چاپ شده است. ما انشاءالله خواهيم كوشيد در اين بزرگداشت،مجموعهاي در ده جلد از آثار سيد و يا كتابهاي مربوط به سيد را چاپ كنيم.

 

نام سيد همگام با جنبش اسلامي معاصر است، از چه راهي ميتوان به اوجگيري اين جنبش كمك كرد؟

 

بهترين راه، سهيم شدن در اوج گيري جنبش جهاني اسلام است. براي فعال كردن اين جنبش جهاني، بنظر منهيچ چيزي بهتر از نشر انديشه اسلامي نيست. اگر ما بتوانيم اصول اسلامي را آنگونه كه از قرآن و اخبار ائمه هدي بهدست ميآوريم در سطح جهاني عرضه كنيم، فكر ميكنم بهترين سرمايه گذاري را در به ثمر رساندن جنبش جهانياسلام انجام دادهايم. نمونه انقلاب اسلامي ايران به رهبري پيامبر گونه امام، موردي است كه ميتوان با تكيه بر تجربهآن اقدام كرد. اگر تبليغ، خطابه و نوشتاري بوجود نميآمد، انقلاب اسلامي هيچگاه به پيروزي نميرسيد. همين مسئلهنيز در مورد ساير كشورها صادق است و بايد فعاليتهاي تبليغي و نوشتاري در سطح وسيعتري صورت بگيرد تا بهاوجگيري جنبش جهاني كمك شود