خياباني و تعهد روحانيت

 

خياباني و تعهد روحانيت

موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون

نويسنده: وحيد زينالي

17 فروردين يادآور روزي است كه روحاني مجاهد شيخ محمد خياباني در راه اعتلاي ميهن و نجات و رهايي مردم از استبداد داخلي و استعمار خارجي قيام نمود.

آذربايجان شهيدپرور، در سال 1258 هجري شمسي، نوزادي را در آغوش كشيد كه در سالهاي نه چندان دور حماسه رشادتها و شهامتهاي او شهره آفاق گرديد. اين روح پر خروش و خرد بيدار و جان مشتعل و حماسه عظيم، كسي جز شيخ محمد خياباني نبود.

محمد از فرزندان خلف آذربايجان، فرزند حاج عبدالحميد خامنه اي بود كه در سال 1297 هجري قمري به دنيا آمد. پدر شيخ از تجاري بود كه در شهر "پتروفسكي" در جنوب روسيه به فعاليت اقتصادي اشتغال داشت.

محمد در كودكي به تحصيل در مكتب پرداخت و دروس معموله را به پايان برد. سپس به روسيه رفت و نزد پدرش رموز اقتصادي تجارت و كسب را آموخت. پس از مدتي به تبريز بازگشت و به تحصيل در حوزه علميه انگجي مشغول شد. فقه و اصول را نزد استاد حوزه مرحوم حجةالاسلام آقاي حاج ميرزا ابوالحسن انگجي مجتهد فرا گرفت و دروس حوزه را تا مدارج قريب الاجتهاد به پايان برد.

وي علوم هيئت و نجوم و حساب را از مرحوم ميرزا عبدالعلي منجم معروف ياد گرفت.

شيخ محمد در انقلاب مشروطيت فعالانه مبارزه كرد و به صف انقلابيون مسلح پيوست و در اثر همين رشادتها بود كه به عضويت انجمن ايالتي آذربايجان برگزيده شد.

از جمله مبارزات شيخ در مجلس، مخالفت با پذيرش اولتيماتوم دولت روسيه تزاري بود كه حكايت از تجزيه ايران داشت. خياباني در خطابه اي مخالفت خود را با قبول اولتيماتوم اعلام داشت و پس از آنكه دولت وقت اولتيماتوم را قبول كرد و مجلس تعطيل شد، خياباني در سبزه ميدان تهران تجمعي اعتراض آميز برگزار نمود.

شيخ محمد خياباني از جمله رهبران روحاني است كه با گزينش مردم در تاريخ معاصر چهره اي پيشتاز مي يابد. اين مرد در سراسر زندگي سياسي خود به سياست بيگانگان پيوستگي نداشت و جز عشق به ديار و سرزمين ايران چيزي محرك و پشتيبان او نبود.

"خياباني پيوسته انديشه بيداري و تكامل جوانان را داشت، در مباحث علمي جوانان شركت مي كرد و مباحث مختلف و نو به ميان مي آورد".

او در مقابل هر گونه پرسشي با كمال رأفت و مهرباني و در غايت تعقل و آرامي به ارايه پاسخهاي منطقي مي پرداخت و تا موضوع مورد بحث، درست مفهوم نمي شد دست از بحث بر نمي داشت. در جامعه آن روز كه دولت ايران مركب از يك عده مستوفي و شاهزاده و مستبد بود، حكام براي قبول نظم نوين و انصراف از مزايايي كه به صورت رايگان براي خود به دست آورده بودند امتيازات خود را حاضر نبودند از دست بدهند. بنابراين بايد گروهي از مردان با ايمان تازه نفس گرد هم مي آمدند و بساط آنان را در هم مي ريختند.

در زمان شيخ محمد خياباني اوضاع جهان اسلام و همچنين ايران بسيار آشفته و تأسف انگيز بود. در ايران وجود حكام مستبد و بي كفايت از يك سو و دخالتهاي بيگانگان از سوي ديگر اوضاع غير قابل تحملي براي كساني چون شيخ محمد خياباني به وجود آورده بود و ملتي را كه پس از انقلاب مشروطيت، انتظاري جز استقلال، آزادي و استقرار حكومتهاي عدالت پرور و مردمي نداشتند چنان به مشكلات و مصائب گرفتار كرد كه هرگز فكر آن را نمي كردند.

استعمارگران انگليس، روسيه و آلمان بر سر ايران و در جهت اجراي برنامه هاي استعماري خود به نزاع برخاسته بودند و در امور ايران مداخله مي كردند به طوري كه حكومت در ايران واژه بي معنايي بود.

و در چنين اوضاع و احوالي بود كه شيخ محمد خياباني قيام كرد. اين قيام همزمان با حضور انگليس در جنوب سيستان و بلوچستان، تحركات روسيه در شمال كشور(به خصوص آذربايجان)، نفوذ آلمان هيتلري بر قدرتمداران و تعرضات متعدد عثماني به مرزها به وقوع پيوست(نيمه دوم فروردين 1299 هجري شمسي).

به طور كلي شيخ محمد خياباني مبارزه همه جانبه خود را بر دو محور انجام داد: محور اول مبارزه با جهل و ناآگاهي مردم كه از موانع دروني سعادت جامعه بود و تا اين مانع از ميان برداشته نشود قيام ملتها براي رسيدن به سعادت واقعي غير ممكن خواهد بود.

وي اين مبارزه خود را اغلب با سخنرانيهاي آتشين به انجام مي رساند و علاوه بر اين "روزنامه تجدد" نيز كه زير نظر خود او اداره مي شد، مطالب آگاهي بخش زيادي را در سطح جامعه پخش مي نمود كه مجموعه اين تلاش شيخ محمد خياباني، سبب ارتقاي بينش و آگاهي مردم مي شد "او در حقيقت نهضتي را پايدار مي دانست كه پايه هاي فرهنگي داشته باشد و نهضت كنندگان با آگاهي و بينش دست به قيام و انقلاب زده باشند".

محور دوم مبارزه شيخ محمد خياباني، ستيز عليه بيگانگان و بيگانه پرستان بود. او اينان را در مجموع عامل بيروني عليه سعادت اسلام و جامعه مسلمانان مي شمرد و به دنبال اين روحيه ستيز عليه بيگانه بود كه با اولتيماتوم روسيه به ايران در مجلس دوم سخت مخالفت كرد و در مجلس خطابه آگاه كننده اي در مفاسد پذيرفتن اولتيماتوم ايراد نمود.

 

خياباني و قرارداد 1919

 

شيخ محمد خياباني همچنين با قرارداد استعماري وثوق الدوله با دولت انگلستان(قرارداد 1919) نيز به مبارزه پرداخت و مردم را از مفاسد بزرگ اين قرارداد ننگين آگاه ساخت. در اثناي اين قيام بود كه كابينه وثوق الدوله سقوط كرد و مشيرالدوله روي كار آمد. او نيز همچون سلف خود در صدد خاموش كردن قيام خياباني برآمد و مخبرالسلطنه(هدايت) را به آذربايجان فرستاد.

هدايت كه خودش را مخالف وثوق الدوله و طرفدار آزادي معرفي مي كرد به تبريز رفت و "خياباني" نيز هرگز حدس نمي زد كه او متوسل به اسلحه شود به همين جهت درصدد مقابله و تهيه قواي مسلح كارساز برنيامد.

مخبرالسلطنه پس از چند روز مذاكره به قزاقخانه رفت و به فرمانده قزابهاي تبريز فرمان عمليات مسلحانه و قلع و قمع انقلابيون تبريز را داد و فرداي آن روز هنگام طلوع آفتاب، قزاقها مركز انقلابيون را مورد هجوم قرار داده و تصرف كردند.

قزاقها در اين جريان به خانه اي كه خياباني در آن بود حمله ور شده و او را به رگبار بستند. بدين ترتيب مبارزات بي امان شيخ محمد خياباني در سال 1338 هجري قمري(1299 هجري شمسي) به شهادت وي منجر گرديد.

يادش جاودان و روانش قرين رحمت باد!

منبع: روزنامه قدس