پيامدهاي کشف حجاب در دوره رضاشاه

منبع:پایگاه متعلق به موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون وابسته به سازمان اوقاف و امور ‏خیریه
آغاز رسمي کشف حجاب در 7 دي ماه 1314 شمسي به عنوان يک واقعه مهم در تاريخ ‏معاصر کشور محسوب مي شود. تاکنون در اندک پژوهش هاي انجام شده ، برخي ابعاد و ‏زواياي اين واقعه مورد بررسي قرار گرفته است، ولي درباره پيامدهاي اجتماعي و به ‏خصوص اقتصادي آن پژوهش مستقلي صورت نگرفته است. اين نوشتار بر آن است که با ‏استناد به حجم انبوه اسناد منتشر شده، اين ابعاد از واقعه کشف حجاب را مورد بازکاوي قرار ‏دهد‎.‎
چنين به نظر مي رسد که لباس مردمان هر کشور معرف هويت و فرهنگ آن کشور است. در ‏کشوري مثل ايران که دين در تمام ابعاد زندگي مردم حضور و نمود دارد و جانمايه فرهنگ ‏را نيز تشکيل مي دهد، لباس و نوع پوشش نيز از اين مؤلفه تأثير عميقي مي پذيرد. از اين ‏رو صيانت از اين ارزش و هنجار اجتماعي داراي بعد ملي و ديني است. مقاومت توده ها ‏در قبال تغيير پوشش در دوره رضا شاه بيانگر تعميق اين هنجار در جامعه و تقيدات مردم ‏به سنن ملي و مذهبي مي باشد‎.‎
رضاشاه در جريان مدرن سازي کشور، در صدد برآمد اين حوزه از فرهنگ و سنت جامعه را ‏نيز متحول سازد. او تصور مي کرد که با تغيير پوشش مي تواند گامي اساسي در راه ‏تجددگرايي مردم ايران بردارد و در همين راستا به موازات برخي اقدامات ديگر نظير تأسيس ‏نهادها و مراکز نوين و مقابله با سنت ها، دستور داد که تغييراتي نيز در پوشش مردم صورت ‏گيرد‎.‎
در مرحله اول قانون اجباري شدن لباس متحدالشکل به تاريخ ششم دي ماه 1307 در مجلس ‏شوراي ملي ه تصويب رسيد. بر اساس اين قانون پوشيدن لباس هاي يکدست براي کارکنان ‏دولتي و به خصوص کلاه پهلوي (لبه دار) اجباري و همچنين استفاده عبا و عمامه از سوي ‏روحانيون – به جز برخي موارد استثنايي – ممنوع اعلام شد. البته برخي گزارش ها از ‏اجراي رسمي اين قانون در ميان مستخدمين ادارات از يک سال پيش از آن نيز خبر مي دهد، ‏ولي تعميم اين برنامه در مباني مردم در پي سفر چهل روزه شاه به ترکيه در خرداد و تيرماه ‏‏1313 و ديدن کشف حجاب در آن کشور در دستور کار هيأت حاکمه قرار گرفت‎.‎
پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب در دوره رضاشاه32‏‎ ‎
دستورالعمل مربوطه حاکي است که در اين مرحله مردان موظف به پوشيدن يک دست کت ‏و شلوار يکدست و گذاشتن کلاه شاپو (مشهور به اسامي ديگر نظير کلاه کلني، کلاه تمام لبه، ‏بين المللي) بر سر و زنان نيز کشف حجاب نموده و به جاي چارقد، با کلاه زنانه در انظار ‏عمومي ظاهر شوند‎.‎
پرواضح است که چنين تغييراتي در پوشش، در گام نخست تناسبي با توليدات داخلي البسه ‏وطني نداشت و لازم مي نمود که خارج از کشور وارد شود. از همين منظر مي توان به ‏پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب نگريست. بررسي اسناد نشان مي دهد که ‏متوليان اين برنامه در آغاز راه، از بسياري از ابعاد و پيامدهاي آن غافل بودند. صدور ‏دستورالعمل هاي متناقض براي حل برخي معضلات مبتلا به مؤيد اين نظر است‎.‎
با اين مقدمه دو پيامد اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب به شرح ذيل مورد بازکاوي قرار ‏مي گيرد‎:‎
 

‏1‏‎ – ‎پيامدهاي اقتصادي‎:‎

مهمترين پيامد کشف حجاب، تعطيلي بسياري از مشاغل مرتبط با تهيه و توليد کالاهاي ‏وطني بود. اين خطر يک بار ديگر نيز پيش از آن در سال 1305 شمسي، اقتصاد کشور را ‏تهديد کرده بود. در آن سال در پي واردات حجم عظيمي از کالاهاي روسي از شوروي، ‏سران اصناف به تکاپو افتاده، با صدور اعلاميه ها و ايجاد تشکلهايي در شهرستان ها، در ‏صدد مقابله با اين بحران برآمدند‎.‎
آنان در قالب تشکل هايي نظير: «نهضت اقتصاد خراساني» ، «نهضت اقتصاد رشت»، «نهضت ‏اقتصاد قزوين» وعناوين ديگر به روحانيون که متحد سنتي آنها در اين زمينه بودند روي ‏آورند؛ چنان چه در پي پخش قطعنامه يکي از جلسات «اتحاديه اصناف اصفهان» تحت ‏عنوان «وطن در خطر است» که راجع به امتعه وطني و مضرات ورود امتعه خارجي، در 22 ‏آذرماه 1305 صادر گرديد، بلافاصله از سوي آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني، لايحه اي به ‏عنوان اتحاديه اصناف شرف صدور يافت که حاوي نکات عاليه و حقايق اسلاميه بود. ايشان ‏با صدور بيانيه اي تحت عنوان «اسلام در خطر است» بر نهضت ملي اقتصادي اصناف ‏مشروعيت ديني بخشيدند و عموم را به حمايت از آنان فراخوانده و در پايان آن ابراز ‏اميدواري کردند‎:‎
‎« ‎امتعه داخله رواج و احتياجات از خارجه بالمره مقطوع و ثروت مملکت زياد و شوکت و ‏اقتدار و عزت اسلام و مسلمين فوق العاده بشود و توازن صادرات و واردات ايران کاملاً ‏بشود...».(1)ايجاد تشکل هاي صنفي و انجام تبليغات و اعتراضات مذکور، بيانگر رشد ‏آگاهي سياسي و اهتمام صنفي به دفاع از موضع اقتصادي و اجتماعي مي باشد؛ چنان چه در ‏يکي دو سال بعد از آن نيز در پي رسميت کلاه پهلوي، چنين اعتراضاتي صورت گرفت. به ‏طور مثال پس از انحصار بازار کلاه کرمانشاه به دست چهار تن از تجار بزرگ و کسادي کار ‏کلا دوزان، آنان در 29 شهريور 1306 در بيانيه اي با عنوان «بدبختان جماعت کلاه مال هاي ‏دارالدوله» اعتراض خود را به مقام رئيس الوزراء چنين ابراز داشتند‎:‎
‎«‎مقام منيع رفيع رياست محترم کابينه وزراء (دامت عظمته‎)‎
تضرعاً به عرض مي رساند: قريب صد نفر ما بدبختان اصناف کلاه مال از ميان رفته و به شام ‏شب محتاج گرديده، به واسطه ضديت سه چهار نفر که کلاه از خارج وارد مي کنند و ما ‏بيچارگان در فشار و پريشاني گرفتار گرديده؛ اولاً در کرمانشاه کارخانه دارند و به علاوه از ‏خارج هم کلاه وارد مي کنند و چاکران با نهايت سختي و ضعف و پريشاني از نظاميان و ‏غيره و ادارجات، لقمه ناني تحصيل مي نموديم و الحال که از طرف دولت حکم شده که ‏ادارجات و عموم مستضعفين کلاه پارچه اي بگذارند، چاکران مأيوس ونااميد و کسب ديگر ‏هم بلد نيستيم و راه چاره مسدود، سواي آستان مقدس استدعا داريم که حکمي صادر شود، ‏حضراتي که کلاه وارد
مي کنند يا کارخانه داشته باشند – کلاه وارد نکنند – يا کلاه وارد کنند، کارخانه نداشته ‏باشند. آنقدر باشد که ما بيچارگان عيادت خود نگذاريم و فرار به دولت خارجه هم شويم‎.‎
آدرس: دکان استاد صفرخان، نماينده کلاه مال هاي دارالدوله» (2‏‎)‎
در همين راستا مخبرالسلطنه هدايت، يکي از کارگزاران نظام حاکم و از منتقدان کشف ‏حجاب در خاطرات خود به نکته اي اشاره کرده است که از تسهيلات ارائه شده از سوي ‏دولت براي واردات کلاه حکايت مي کند. او مي نويسد‎:‎
‎«‎در اواخر دوره رياست الوزرايي اش ]16/3/1306 الي 22/6/1312[ در يکي از جلسات ‏هيأت دولت که بحث پيرامون محدوديت اقلام صادراتي و وارداتي بود. تيمورتاش ]وزير ‏مقتدر دربار رضاشاه[ کلاه زنانه را داخل امتعه مجاز ]واردات[ کرد و گفت لازم مي-شود». ‏‏(3‏‎)‎
يکي از مفاد اصلي قانون متحدالشکل کردن لباس، ماده مربوط به ممنوعيت استفاده از عبا و ‏عمامه از سوي روحانيون بود. بر اساس ماده دوم اين قانون، فقط طبقات هشتگانه ]علما[ ‏ذيل از مقررات اين قانون مستثني بودند‎:‎
‏1‏‎- ‎از مجتهدين مجاز از مراجع تقليد مسلم که اشتغال به امور روحاني داشته باشند‎.‎
‏2‏‎- ‎مراجع امور شرعيه دهاتو قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معينه‎.‎
‏3‏‎ – ‎مفتيان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتيان مسلم اهل سنت اجازه فتوا ‏داشته باشند‎.‎
پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب در دوره رضاشاه34‏‎ ‎
‏4‏‎ – ‎پيشنمازان داراي محراب‎.‎
‏5‏‎ – ‎محدثين که از طرف دو نفر مجتهدين مجاز اجازه روايت داشته باشند‎.‎
‏6‏‎ – ‎طلاب و مشتغلين به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآيند‎.‎
‏7‏‎ – ‎مدرسين فقه و اصول و قسمت الهي‎.‎
‏8‏‎ – ‎روحانيون ايرانيان غيرمسلم(4‏‎)‎
از جمله پيامدهاي اين قانون؛ کاهش کمي روحانيون و از رونق افتادن زي طلبگي بود؛ به ‏گونه اي که بنا بر گزارشي در پايان اين دوره، تعداد روحانيون از 5984 نفر به 784 نفر ‏کاهش يافت.(5‏‎)‎
ناگفته پيداست که اين امر، تهديدي جدي براي شاغلان صنايع تهيه و توليد عبابافي بود. ‏يکي از گزارشات اسنادي حاکي است که صنف عباباف اصفهان در تقاضانامه اي به رضاشاه ‏با اعلام اينکه: «.... اين جان نثاران صنف بافنده و ريسنده و کسبه.... در حدود عراق عجم از ‏شهري و بيروني قريب يک کرور خرد و بزرگ از شغل بافندگي و تجارت و کسب عبا ‏زندگاني مي کرديم» به اعتراض برآمده و خاطرنشان کرده اند: «حال در اين قانون اتحاد ‏شکل؛ اگرچه رسماً عبابافي را منع نکرده اند، اما اجازات صريحه نيز در استثناي عبا نداده ‏اند» سپس در ادامه پيشنهاد کرده اند: « پوشيدن عبا روي لباس متحدالشکل نيز منافي با کلاه ‏و لباس نيست و حافظ و جلوه دهنده آن لباس هم هست که از آلودگي و کهنگي آن البسه ‏را محفوظ مي دارد و عموم را هم که محتاج به ستر در نقل حوايج خود هستند، بهتر راغب ‏به پوشيدن لباس متحدالشکل مي نمايد» و در پايان درخواست نموده اند: «اميد داريم امر اکيد ‏فرماييد به اولياي مجلس تا نظري جديد نموده و ترتيبي بدهند که عبا ممنوع نباشد و با لباس ‏متحدالشکل پوشيده شود» در غير اين صورت: «اگر عبابافي موقوف گردد، تمام اين جماعت ‏کسبه، پريشان و گدا و ارازلشان از شدت فقر به فساد اخلاق مورد توجه و خود و نژادشان ‏ننگ ايراني خواهد شد‎».‎
در جواب اين بيانيه چنين آمده است: «.... براي اعاده مرغوبي امتعه خود پارچه ببافيد که به ‏کار لباس معمول بخورد، وانگهي عبا براي زمستان و حفظ از سرما ممنوع نيست».(6‏‎)‎
ترديدي نيست که همين اشارات مختص در اين عريضه ها، نشان از ايجاد بحراني گسترده ‏دربرخي مشاغل مرتبط با توليد البسه وطني بود. اصناف و مشاغل مربوط به اين نوع ‏توليدات، طي سده ها در اين مرز و بوم شکل گرفته و تکامل يافته بود و نسل ها از اين ‏خانواده ها از طريق اين کسب امرار معاش مي کردند که همه آنها به يکباره در معرض ‏نابودي قرار گرفته بود.جوابيه عريضه صنف عباباف اصفهان بيانگر بي اعتنايي هيأت حاکمه ‏به دغدغه و بحران شغلي اين صنف است. قطعاً بحران هايي از اين نوع در ساير نقاط و ‏شهرهاي کشور نيز رخ داد‎.‎
در بررسي توزيع مکاني برخي مشاغل و اصناف به توليد نوع خاصي از لباس، پارچه، کفش ‏و يا کالاهاي ديگر در شهرهاي مختلف بر مي خوريم که اين امر بيانگر عموميت يافتن آن ‏توليدي در آن شهر بوده و بالطبع اهالي آن شهر از همين طريق گذران زندگي مي کردند. ‏حال در مواجهه با چنين بحران هايي، حيات اقتصادي چنين شهرهايي دچار خطر و تهديد ‏جدي مي شد. به عنوان نمونه در گزارشات متعددي که در خصوص مقاومت اهالي قائنات ‏در قبال کشف حجاب آمده، به اين نکته درخور توجه اشاره شده است که‎:‎
در شهرهاي عمده اين منطقه از قبيل: قائن، گناباد و بيرجند، شغل اصلي زنان و مردان ‏کرباس بافي بوده که از اين راه، نه تنها البسه موردنياز خود را تهيه مي کنند، بلکه به مناطق ‏اطراف نيز صادر مي نمايند. از اين رو در پي کشف حجاب در اين منطقه و ورود هزاران ‏لباس و پارچه هاي خارجي، آنان رونق شغلي خود را از دست داده و حتي بعدها به کلي ‏اين شغل را کنار گذاشتند.(7) که در نيتجه مي توان گفت: از جمله علل اصلي مخالفت اهالي ‏آن منطقه، جنبه اقتصادي آن بوده است‎.‎
در پايان اين نکته نيز ناگفته نماند که متعاقب ورود لباس هاي خارجي و استفاده از آن به ‏جاي البسه وطني، مي بايست بسياري از ملزومات متناسب با آن پوشش از جمله زيورآلات ‏و لوازم آرايش نيز وارد مي شد و صد البته که اگر خلق و خوي زنانه و مدپرستي هاي ‏معمول را نيز اضافه کنيم، مي توان زواياي پنهان ديگري از رواج بازار مصنوعات رنگارنگ ‏خارجي در کشور سخن گفت‎.‎
مخبرالسلطنه اين جنبه از مساله را مورد توجه قرار داده و در خاطراتش مي نويسد: «تکلف ‏در لباس به جايي کشيده که عايدات مشروع و حلال هشتاد درصد، وفا به ايفاي مد نمي ‏کند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، کفش و جوراب و کلاه همرنگ، ‏دامن... سابق وسمه مي کشيدند. سر انگشتان را حنا مي بستند و چون پول به خارج نمي ‏رفت، وحشيگري بود. حال که مبلغي گزاف به بهاي ماتيک مي رود، نشانه ترقي و تمدن ‏است. بگوييم مد هم وسيله انتشار ثروت است؛ در صورتي خواهد بود که از متاع داخله ‏باشد، نه از جنس خارجه و منحصر به ثروتمندان..».(8‏‎) ‎

‏2‏‎ – ‎پيامدهاي اجتماعي‎:‎
اگر پيامدهاي اقتصادي کشف حجاب را امري مقطعي و گذرا تلقي کنيم، بدون ترديد ‏پيامدهاي اجتماعي آن پايدار و گسترده بود. اصولا تحقق کشف حجاب به عنوان پديده به ‏تنهايي نمي توانست صورت بگيرد، مگر آنکه با دهها عامل ديگر ملازمت يابد‎.‎
در جامعه اي که زنان آن غالباً خانه نشين بوده و به ندرت در خيابانها – به جز موارد ‏ضروري – حاضر مي شدند، چگونه انتظار مي-رفت که کشف حجاب به سرعت تعميم ‏يابد؛ مگر اينکه براي حضور اجتماعي آن تدابيري اتخاذ مي شد و با ايجاد گردشگاهها، ‏تفريحگاه ها، برگزاري جشنها، تاسيس سينماها و مراکز اجراي تئاتر و مواردي از اين قبيل، ‏زمينه سازي براي خروج آنان فراهم مي شد وحال آنکه چنين امکاناتي به ندرت و آن هم در ‏شهرهاي بزرگ وجود داشت‎.‎
در گزارشي از حاکم بجنورد به والي ايالت خراسان به تاريخ 18/2/1315 ضمن اشاره به اين ‏نکته که: «... چون در اين قبيل نقاط ]شهرها [بازار و خيابان يا محل تفريحگاه معيني نيست ‏که نسوان خودشان مجبور شوند که به عنوان خريد و غيره از منزل خارج شوند، خاطرنشان ‏گرديده: « آنان به ناچار شبانه روز در خانه کما في السابق هستند، و نتيجه گرفته شده است ‏که: «خارج نشدن نسوان از منزل مثل اين است که کشف حجاب نکرده اند».(9‏‎)‎
در تاييد اين مطلب بخشنامه وزارت داخله به کليه وزارتخانه ها به تاريخ 15/12/1316 ‏حاکي است: «... در بعضي شهرستانها موضوع رفع حجاب پيشرفت کامل ننموده و اغلب ‏نسوان از خانه ها بيرون نمي آيند. حتي مامورين دولتي از بيرون آوردن بانوان خودشان ‏خودداري مي نمايند». (10‏‎)‎
عدم خروج زنان از منازل، کسادي بازار پارچه فروشي، بزازي و غيره را در پي داشت. زيرا ‏مشتري اصلي اينگونه مغازه ها را غالباً زنان تشکيل مي دهند. در چنين شرايطي برخي از ‏افراد - به خصوص کليميان – در برخي شهرها در صدد برآمدند با دور-گردي و فروش ‏پارچه در درب منازل، از اين فرصت بهره برداري نمايند. اين اقدام يهوديان موجب اعتراض ‏کسبه سمسار و بزاز اصفهان شد و آنان در نامه اعتراضيه خود به حکومت اصفهان در ‏‏26/1/1315 با اعلام اينکه: « اينک اجناس ماها منحصر به چند جور اجناس پشمي و ‏ريسماني شده» خاطر نشان ساختند: « آن را هم حضرات کليمي به وسيله بقچه گردي درب ‏منزلها برده و به قيمت گزاف به فروش مي رسانند و ]از اين طريق[ مانع بيرون آمدن بانوان ‏محترمه شده» سپس يادآوري نمودند: «حال آنکه ماليات و مخارجات فوق العاده به عهده ما ‏بيچارگان خواهد بود». در پايان از حاکم اصفهان درخواست کردند: «مقرر فرمايند که کليمي ‏ها و غيره از بقچه گرداني در درب منازل و گذرها خودداري نمايند‎».‎
جوابيه حکومت اصفهان حاکي است که چون کسب دورگردي آزاد است نمي توان مانع ‏فعاليت کليميان شد، ولي از آنان نيز همچون کسبه ماليات بر عايدات اخذ مي شود».(11‏‎)‎
ساز و کارهاي حل و فصل اين معضلات نشان مي دهد که کارگزاران نظام در مواجهه با ‏پيامدهاي غيرقابل پيش بيني کشف حجاب، سر در گم شده و از اين راه نيز به سوداگري ‏پرداخته اند‎.‎
اما يکي ديگر از پيامدهاي اجتماعي کشف حجاب، افزايش قيمت کالاها و البسه مربوطه بود. ‏اين اصل در علم اقتصاد پذيرفته شده است که هرگاه تقاضا براي کالايي زياد و عرضه آن کم ‏باشد، بلافاصله نرخ آن افزايش مي يابد. اين عدم تعادل زماني حل مي شود که ميزان عرضه ‏و تقاضا يکسان باشد‎.‎
در ماجراي کشف حجاب نيز که قرار شد در فاصله زماني اندکي لباس و نوع پوشش زنان و ‏مردان تغيير کند، با چنين بحراني مواجه شد. البته برخي صاحبان اين مشاغل نيز که بازار را ‏پررونق ديدند، از عرضه کالاهاي خود اجتناب کرده و با احتکار آنها، درصدد برآمدند تا در ‏آينده آن کالاها را با سود بيشتري به فروش برسانند. دهها گزارش از ايالات و ولايات حاکي ‏از گراني اين لباس ها مي باشد. از اين رو حکام ايالات، اين امر را يکي از علل تعويق و ‏تاخير در کشف حجاب اهالي شهرها قلمداد مي کردند. براي تاييد اين نکته فقط به ارائه دو ‏سه گزارش مربوط به اوايل و اواخر اين دوره اکتفا مي شود تا معلوم شود که اين معضل در ‏تمام اين دوره وجود داشت‎.‎
در گزارشي از ايالت خراسان به رياست وزراء در تاريخ 16/10/1314 آمده است: «.... پيدا ‏شدن ]نشدن[ لباسي و پالتو و کلاه به قيمت مناسب موجب تعويق امر ]از طرف[ شرکت کالا ‏مقداري کافي پارچه و پالتوي دوخته و کلاه ارزان قيمت فورا ]به خراسان[ حمل گردد».(12‏‎)‎
در گزارشي مشابه در فاصله زماني يک ماه بعد، از ايالت کردستان نيز با اعلام اينکه: « در ‏بدو جريان نهضت بانوان کردستان و حاضر نبودن کلاه و لباس زنان به حد کفايت براي عده ‏اي از بانوان طبقه سوم» کشف حجاب به تاخير افتاده، پيشنهاد مي نمايد: «اجازه داده شود ‏بانوان آنجا با لباس محلي (کردي) ترک چادر نمايند تا به تدريج تهيه کلاه و لباس نموده، ‏هم صورت ساير بانوان شوند» که در جواب عنوان شده: «اگر آنها همان لباس و کلاه کردي ‏محلي خود را نگه دارند، تغيير آن مشکل خواهد شد».(13)بررسي اسناد کشف حجاب نشان ‏از وجود چنين گزارش هايي از ايالات مختلف در تمام طول دوره حکايت مي کند، از جمله ‏در گزارش ديگري مربوط به اواخر مقطع زماني کشف حجاب که به تاريخ 15/1/1322 از ‏فرمانداري سبزوار به شهرباني آن شهر ارسال شده با اعلام اينکه: « اولياي امور در مرکز... از ‏اوضاع اسف آوري که در شهرستان ها چون: شيرازه اوراق، نيروي استعداد مالي هر فردي از ‏افراد رو به انحطاط گذاشته است بي اطلاع مي باشند» به افزايش سرسام آور قيمت ها اشاره ‏کرده و مي افزايد: « آيا ]مردم[ با فاقد بودن تمام وسايل صوري و معنوي که چيت متري از ‏سي شاهي به چهل ريال و جوراب متوسط جفتي از دو ريال به بيست و پنج ريال و کفش ‏از سي ريال به ششصد ريال و بلکه خيلي بالاتر ترقي يافته است، خواهند توانست بدون ‏پيچيدن چادر نماز به خود... ستر عورت نموده ، بيرون بيايند».(14) صراحت بيان گفتار اين ‏سند به خوبي هم بيانگر فاجعه آميز بودن بحران گراني قيمتي بوده و هم فضاي آزادي بيان و ‏قلم بعد از سقوط ديکتاتوري شاه را نشان مي-دهد. شايد اگر چنين فضايي در دوره کشف ‏حجاب هم وجود داشت، گزارش هاي بيشماري از ايالات در خصوص عمق اين معضل ‏نوشته و ارسال مي شد‎.‎
اما چه تدابيري براي حل اين بحران اتخاذ گرديد؟ اسناد متعددي حاکي از تلاشهاي ناکام ‏کارگزاران نظام براي تثبيت قيمتها مي باشد. درگزارشي از اداره کل شهرباني به رياست وزرا ‏خاطرنشان گرديده: « در اين موقع که عموم اهالي براي رفع حجاب به خريداري پارچه و ‏کفش و کلاه احتياج دارند، طبق راپورت هاي واصله فروشندگان اجناس از موقع استفاده ‏نموده و در فروش پارچه به قيمت عادله قناعت نمي کنند واز اين طريق يک تحميل فوق ‏العاده به مردم مي شود» سپس درخواست نموده: « مستدعي است براي جلوگيري از اين گونه ‏اجحافات و تسهيل اساس رفع حجاب، نسبت به قيمت پارچه و اشياء مورد احتياج عمومي ‏امر به اقدام فرمايند». (15‏‎)‎
از اقدامات صورت گرفته در ادامه اين گزارش چنين برمي آيد که: کميسيوني به عضويت ‏نمايندگان اداره تجارت و اداره شهرباني در بلديه ]شهرداري[ تشکيل و تصميماتي به اين ‏شرح اخذ نموده اند: « بزازها و کلاه فروش ها بيش از يک ده منفعت نبرند...]و کسبه[ روي ‏اجناس خودشان اتيکت چسبانيد که قيمت ثابت و معين نمايند».(16) که در اعلاني اين ‏تصميم به شرح ذيل به اطلاع عموم رسيده است‎:‎
‎« .... ‎کليه فروشندگان پارچه فاستوني، کفش، دستکش زنانه و انواع پوست وغيره موظفند ‏که براي تمام اجناس و اشياء فوق که به مصرف فروش مي رسانند، طبق قيمتي که با حضور ‏نماينده شهرباني و بلديه.... تعيين و امضاء نموده اند اتيکت (ورقه مشخص) روي آنها ‏الصاق نمايند».(17‏‎)‎
گزارشهاي بعدي نشان مي دهد اتخاذ اين تدابير سودي نبخشيده و دو سال بعد در ‏‏14/1/1316 تصميم گرفته شد که در گمرک خانه با حضور نمايندگان ادارات تجارت و ‏شهرداري و گمرک کميسيوني داير و کليه اجناس وارده به منظور تجارت و فروش را پس از ‏انجام تشريفات گمرکي و قبل از خروج از گمرک به قيمت تمام شده با رعايت منافعي که ‏براي هر جنس منظور مي-شود، اتيکت نمايند که در هر نقطه و محل، از آن قرار به مصرف ‏فروش برسد» اما اداره کل تجارت با تشکيل کميسيون مذکور به دليل هزينه هاي زياد اعزام ‏نمايندگان به گمرک خانه ها در سرحدات مخالفت ورزيده و خاطرنشان کرده: «... بهترين ‏طريق جلوگيري از گران فروشي، تجسس علل آن است و مسلم است پس از معلوم شدن ‏علت، همين که به رفع آنها مبادرت شد، گرانفروشي به خودي خود موقوف مي شود».(18‏‎)‎
در ادامه از بررسي ساير اسناد و گزارش ها در اين خصوص چنين برمي آيد که تنها نرخ ‏اجناس و کالاهاي وارداتي کاهش نيافت، بلکه با شروع جنگ جهاني دوم، قيمتها بيش از ‏پيش افزايش يافت؛ به طوري که شهرداري تهران با صدور اعلانيه اي در 14/6/1318 اعلام ‏کرد: « نظريه آنکه بعضي از دوافروشان و آهن فروشان و پارچه فروشان و به طور کلي ‏اغلب فروشندگان کالاهاي خارجي در اين دو سه روز که نايره جنگ در اروپا مشتعل شده، ‏در مقام سوء استفاده برآمده و علاوه بر آنکه قسمت مهم اجناس خود را در انبارها و منازل ‏خود احتکار کرده» هشدار مي دهد: « اگر يک هفته بدين منوال ]افزايش روز به روز قيمتها[ ‏بگذرد به کلي وضعيت زندگاني مردم مختل و براي مردم و اولياي امور... زحمت توليد ‏خواهد کرد» سپس در ادامه با اعلام اتخاذ چهار تصميم: منع احتکار اجناس، بازگشت قيمتها ‏به پيش از آغاز جنگ، تعيين قيمتها بر اساس راي کميسيون نرخ و اعزام بازرس براي نظارت ‏بر نرخها و مجازات متخلفين، در صدد حل بحران برآمده است. (19‏‎)‎
گفتني است که راه حل نهايي براي حل اين معضل - بر اساس دهها سند - يکي پرداخت ‏مساعده به کارکنان دولت و ديگري واگذاري رايگان لباس و به خصوص کلاه به قشر ‏مستضعف بود؛ چنانچه در يک اعلان از حکومت بسطام و شاهرود آمده است: « براي اطلاع ‏عموم: يکصد عدد کلاه از جرايم، خريداري شده در بلديه حاضر است، اشخاص بي بضاعت ‏که قادر به تهيه لباس نيستند به اداره نظميه يا بلديه مراجعه نمايند، به آنها کلاه مجاني داده ‏شود».(20‏‎)‎
به اين ترتيب به نظر مي رسد که اين تنها قشر مستضعف دوره رضاشاه بود که از کشف ‏حجاب به نوايي رسيده است‎.‎
نکته در خور توجه ديگر، عدم آشنايي خياط هاي شهرستان ها با مد و طرح و بعضاً نوع ‏پوشش هاي مربوط به کشف حجاب بود. به تعبير ديگر آنان هيچگونه آموزشي جهت ‏فراگيري طرح ها و دوخت اين نوع البسه فرانگرفتند؛ چنانچه در گزارش از حکومت ساوه و ‏زرند با اشاره به اينکه: « ساوه به واسطه کنار بودن، فاقد خيلي چيزها است من جمله کلاه ‏دوزمعمولي هم ندارد و کلاه اهالي نمدي است» خاطر نشان مي کند: « به علاوه خياطي که ‏متناسب ]طرح[ بتواند بدوزد نيست».(21) گزارش هاي مشابه و عجيب ديگري از شيراز ‏حاکي است: « در شهر شيراز، سلماني و کلاه دوز زنانه ابداً يافت نمي شود». سپس ‏درخواست شده: « از تهران عده اي از صنف هاي مزبور را براي اعزام به شيراز معين و ‏انتخاب کنند».(22‏‎)‎
اما حکومت کاشمر براي حل اين معضل در گزارشي با اعلام اينکه: «چون در محل، کلاه ‏ارزان قيمت يافت نمي شود و زنان ناگزير از استعمال چارقد مي باشند» خاطرنشان نموده: « ‏براي رفع اين بهانه، کلاه مال ها را احضار و دستور و نمونه داده شد که از نمد، کلاه تهيه ‏کنند و همين طور به خياط ها دستور داده شد که از نمد کلاه تهيه کنند... و در کلاه، تاي ‏ساده (لبه) بدوزند.(23‏‎)‎
يک بعد ديگر اجتماعي کشف حجاب - بر اساس اسناد - ترفند مذبوحانه اي بود که ‏کارگزاران نظام با توسل به آن در صدد برآمدند زنان چادري را در محذورات اخلاقي و ‏اجتماعي قرار دهند. بر اساس اين توطئه طي صدور بخشنامه اي به حکام ايالات و ولايات ‏دستور داده شده که اجازه دهند تنها زنان بدکاره و فاحشه حق استفاده از چادر را داشته ‏باشند تا در جامعه عامل تميز زنان فاحشه از ديگران، چادري بودن آنان باشد. چنانچه در ‏دستور العملي از سرپاس مختاري – کفيل اداره کل شهرباني – در 8/11/1314 آمده است: « ‏در ضمن، دستورات و تعليمات صادره راجع به رفع حجاب، زن هاي معروفه حق ندارند ‏خود را در داخل در مجامع نسوان و خانواده هاي نجيب نموده و در صورت رفع حجاب ‏‏]از کشف حجاب آنان[ جلوگيري به عمل مي آيد». (24‏‎)‎
چنين به نظر مي رسد اين اقدام در پي بخشنامه وزارت داخله در 27/9/1314 به عمل آمد؛ ‏چنانکه در بخشي از آن اشاره شده است: «... از دخول بعضي عناصر بد و زن هاي بدسابقه ‏در اين قبيل مجامع ]جشن کشف حجاب[ بايد ممانعت شود و حتي اگر فواحش به کشف ‏حجاب اقدام نمايند، بايد قوياً جلوگيري شود که صدمه به اين مقصود نزند».(25‏‎)‎
اما عليرغم اعمال همه اين راهکارها، اسناد بيشماري حاکي از ناکامي هيأت حاکمه از نيل به ‏مقصود خود موجود مي باشد. صرف نظر از مخالفت هاي روحانيون و از جمله قيام مسجد ‏گوهرشاد – که در آثار متعددي مورد اشاره قرار گرفته است – در اينجا به زواياي اجتماعي ‏اين ناکامي پرداخته مي شود‎.‎
در يکي از گزارش هاي مربوط به کشف حجاب در فردوس – سند فاقد تاريخ است – با ‏اشاره به پيشگامي اهالي آن شهر براي کشف حجاب، خاطرنشان گرديده: « اما اخيراً ]مردم[ ‏به صورت لباس هاي اولي خود درآمده، چاقچور مي پوشند و چادر شب يا چادر نمازهاي ‏سابق را به سر و صورت تا کمر پيچيده و ]فقط[ يک چشم خود را باز مي گذارند» در بخش ‏پاياني اين گزارش در خصوص تبيين اين وضعيت به فراست به اين واقعيت اشاره شده ‏است که: « چون مسأله چادر و حجاب مدتهاست عادت مردم بوده، اعتياد به عکس آن ‏‏]کشف حجاب[ مدتها وقت و مدت زمان لازم دارد».(26‏‎)‎
در همين راستا اسناد ديگري حاکي است که زنان در برخي نقاط کشور از کشف حجاب ‏خودداري نموده و در همين حال براي اينکه بهانه نيز به مأموران شهرباني ندهند، به شيوه اي ‏نامعمول و غيرمتعارف حفظ حجاب مي کردند‎.‎
در گزارشي از ايالت خراسان در 11/3/1315 آمده است: « بانوان در ولايات با چارقد در ‏معابر عبور و مرور مي نمايند. حتي بعضي ها به طور مضحک خود را به اشکال مختلف و ‏عجيبي درآورده و مستور مي دارند». (27‏‎)‎
گزارش ديگري از کرمانشاه به تاريخ 2/4/1315 نيز تصريح مي کند: « من جمله اکثر بانوان ‏آنجا، سر و کله خود را به اشکال مختلف مي پوشانند و قسمت ديگر با استعمال چارقد و ‏روسري روي خود را مستور و در معابرعمومي به شکل ناشايسته و مضحکي عبور و مرور ‏مي نمايند».(28‏‎)‎
شايد شديدترين و در حين حال قابل تأمل ترين نوع مقابله با کشف حجاب - بر اساس ‏برخي اسناد - اقدام برخي خانواده ها به مهاجرت از کشور بود. در چندين سند به اين نکته ‏اشاره شده است که در مناطق مرزي ايران با افغانستان و عراق، برخي افراد و به خصوص ‏عشاير در صدد انجام چنين اقدامي برآمده اند و برخي نيز مهاجرت کرده اند. در گزارش از ‏ايالت خراسان به رياست وزرا به تاريخ 27/4/1315 با اشاره به اينکه: «چون اطلاعات واصله ‏حاکي بود که مأمورين امنيه در سرحدات براي برداشتن چارقد مستمسک به خشونت و ‏سختي شده و در بعضي موارد نيز منافع شخصي خودشان را در نظر مي گيرند» خاطرنشان ‏گرديده: «ادامه اين ترتيب، ممکن است مشکلاتي توليد نمايد و بعضي از ساکنين نقاط ‏سرحدي پس از رفع محصول ]کشاورزي[ به طرف افغانستان کوچ نمايند».(29‏‎)‎
در همين راستا در گزارش ديگري از خرمشهر به تاريخ 8/11/1314 صراحتاً از مهاجرت ‏چندين خانواده به عراق اشاره شده و مي افزايد: «... از خرمشهر اهالي به طور قاچاق در ‏نتيجه تجدد و تربيت نسوان به خاک عراق رفته اند... قونسول بصره هم خبر مزبور را تأييد ‏کرده» در ادامه از لزوم اتخاذ تدابيري براي معاودت آنان سخن به ميان آمده است.(30‏‎)‎
سپهبد فريدون سنجر نيز در خاطرات خود با اشاره به عکس العمل مردم در خوزستان و به ‏خصوص اهواز در مقابله با کشف حجاب، اين نکته را تأييد کرده است که: « در بسياري از ‏خانواده ها، فقط و فقط به همين انگيزه ]فرار از کشف حجاب[ به عراق مهاجرت کردند و ‏ديگر برنگشتند».(31)دو گزارش ديگر نيز از مهاجرت برخي از عشاير به عراق و قصد ‏شورش برخي ديگر حکايت مي کند. در گزارش از دشت ميشان به تاريخ 27/1/1315 با ‏اشاره به مهاجرت عده اي از افراد خاطرنشان گرديده: « مهاجرت فقط اين عده نبود، از ‏طوايف ديگر هم مهاجرت نموده اند، علت آن هم ظاهراً از ترس کشف حجاب بوده» سپس ‏در ادامه مي افزايد: « تحقيقات محرمانه دلالت دارد که آنها از طرف دولت عراق تشويق ‏گرديده اند و به علاوه در اينجا نيز مورد تعدي واقع مي شوند».(33) گزارش پاياني نيز که از ‏سوي کميسر سردشت و به تاريخ 17/1/1315 ارسال شده است هم حاکي است که: « بر اثر ‏فشار نايب الحکومه سردشت براي تغيير لباس نسوان، بين عشاير آنجا يک نوع زمزمه هاي ‏کوچ و طغيان، توليد و آنان براي کمک به مقاصد خود با پشندري ها ]از طوايف کرد عراقي ‏نزديکي در مرز ايران[ روابطي حاصل و رؤساي پشندري ها به عشاير سردشت قول داده اند ‏که در موقع لزوم با آنها معاونت کنند».(33‏‎)‎
حاصل سخن اين که قريب يک دهه، اين چالش بي حاصل ميان کارگزاران نظام و مردم در ‏دوره رضاشاه به فاصله توده ها از حکومت، بيش از بيش دامن زد به گونه اي که اين اقدام ‏برخي تکاپوهاي مدرن سازي شاه را تحت الشعاع قرار داد و از او چهره-اي منفي در اذهان ‏و افکار عمومي ايجاد نمود‎.‎
تاريخ نشان مي دهد که حکومت ها به ندرت مي توانند از مقابله با خواسته ها و مطالبات ‏توده ها برآيند‎.‎
پي نوشت‎ :‎
‏1‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي، تجار و اصناف (1320 – 1300 هـ ش) جلد اول، تهيه و ‏تنظيم: معاونت خدمات و اطلاع رساني دفتر رئيس جمهور، به کوشش رضا مختاري ‏اصفهاني، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاداسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1380، سند ‏شماره 39، 1/39، 2/39 و 40 صص 158 – 163‏‎.‎
‏2‏‎ – ‎همان، سند شماره 56، ص 233‏‎.‎
‏3‏‎ – ‎مهديقلي خان (مخبر السلطنه) هدايت، خاطرات و خطرات: گوشه اي از تاريخ شش ‏پادشاه و گوشه اي از دوره زندگي من، چاپ دوم، انتشارات زوار، تهران، 1344 ، ص ‏‏5192‏‎.‎
‏4‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت ‏اطلاعات، تهران، 1378، سند شماره 2، صص 10 – 11‏‎.‎
‏5‏‎ – ‎م.س. ايوانف، تاريخ نوين ايران، با مقدمه احسان طبري (فاقد ساير مشخصات)، ص ‏‏87‏‎.‎
‏6‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج1، پيشين، سند شماره 95 و 1/95، صص ‏‏359 – 361‏‎.‎
‏7‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 64 و 190 – 192، ‏صص 167 و 384 – 386‏‎.‎
‏8‏‎ – ‎خاطرات و خطرات، پيشين، ص 383‏‎.‎
‏9‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب (1322 – 1313): به کوشش مديريت ‏پژوهش و انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملي ايران، تهران، 1371، سند شماره 168، ص ‏‏97‏‎.‎
‏10‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 408 ، همچنين خشونت و ‏فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، صص 25 – 26‏‎.‎
‏11‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، سند شماره 220 و 2/220 و ‏‏228 ، صص 722 – 740‏‎.‎
‏12‏‎ – ‎علي صالحي، چگونگي پيدايش کشف حجاب در عصر رضاخان (مقاله)، از مجموعه ‏مقالات همايش اسناد و تاريخ معاصر ايران، مرکز بررسي اسناد تاريخي، آذر 1381، ص 91 ‏‏(ضمناً اسناد اين مقاله ها فاقد شماره مي باشند‎).‎
‏13‏‎ – ‎همان، ص 92.و
‏14‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 197، ص 113‏‎.‎
‏15‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، سند شماره 5/214، صص ‏‏702 – 703‏‎.‎
‏16‏‎ - ‎همان، اسناد شماره 5/214و 6/214، صص 703 – 704‏‎.‎
‏17‏‎ – ‎براي عين متن اعلان توزيع شده مذکور در گرگان رک: تغيير لباس و کشف حجاب به ‏روايت اسناد، پيشين، ص 528‏‎.‎
‏18‏‎ – ‎اسنادي از انجمن هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، اسناد شماره 238 – 3/238، ‏صص 766 – 769‏‎.‎
‏19‏‎ – ‎همان، سند شماره 253، صص 819- 820‏‎.‎
‏20‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 6، ص 36‏‎.‎
‏21‏‎ – ‎حکايت کشف حجاب، تدوين:مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، تهران، مؤسسه فرهنگي ‏قدر ولايت، 1380، سند شماره 2، ص 114‏‎.‎
‏22‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، اسناد شماره 369 – 366، ‏صص 207 – 208‏‎.‎
‏23‏‎ – ‎مهين نوري، مروري بر کودتاي سپاه و تاريخچه کشف حجاب، تهران، مهين نوري، ‏‏1378، سند شماره 124، صص 118 – 119. (گفتني است که شماره گذاري اسناد اين کتاب ‏به ترتيب نبوده، بلکه بر اساس تصويربرداري از اسناد ساير کتب و به طور پراکنده در لابلاي ‏صفحات آمده است‎).‎
‏24‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 89، ص 221‏‎.‎
‏25‏‎ – ‎چگونگي پيدايش کشف حجاب در عصر رضاخان (مقاله 1، پيشين، ص 98. (ضمنا ‏عين متن بخشنامه در اين صفحه درج شده است‎).‎
‏26‏‎ – ‎همان، ص 95‏‎.‎
‏27‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 27، ص 18‏‎.‎
‏28‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 183، ص 367‏‎.‎
‏29‏‎ – ‎خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 164، ص 95‏‎.‎
‏30‏‎ – ‎همان، سند شماره 357، ص 201‏‎.‎
‏31‏‎ – ‎حاصل چهل سال خدمت، خاطرات سپهبد بازنشسته فريدون سنجر، صص 42 – 43، ‏به نقل از: تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 229‏‎.‎
‏32‏‎ – ‎تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 359، ص 202‏‎.‎
‏33‏‎ – ‎همان، سند شماره 161، صص 337‏‎ –‎