تقی زاده در سنین جوانی در جامه روحانیت

 

بیوگرافی و زندگینامه

سيدحسن تقی زاده در روز 29 رمضان سال 1295(5 مهرماه1257)1 در خانه ای محقر در شهر تبريز چشم به جهان گشود. اجدادش در قريه ای به اسم ونند، از توابع قصبه اردوباد که در نزديکی رود ارس واقع و اکنون جزو مستملکات قفقازی دولت شوروی است، به دنيا آمده بودند.پدرش، سيدتقي، در جوانی به تبريز آمده، و پس از تحصيل در مدرسه حاج صفر علی و تلمذ در محضر علمای تبريز به نجف رفته، و در آنجا هفده سال نزد شيخ مرتضی انصاری تحصيل کرده، در حدود سال 1289 ق به تبريز بازگشته بود؛ و در شهر خود بيست و چهار سال يا بيشتر حوزه درس و مقام مقتدايی روحانی داشته است.

تقی زاده در چهار سالگی شروع به تحصيل کرد؛ و تا چهارده سالگی کتابهای فارسی معمول آن زمان را خواند و مقدمات عربی و بعد منطق و فقه و اصول را نزد علمای تبريز آموخت.

در بين سنين 14 و 18 سالگي، بتدريج تحولی در رشته تحصيلات و افکار او پديد آمد. نخست شوق زياد به علوم رياضی قديم پيدا کرد، و بعد به علم کلام و حکمت و طب قديم روی آورد، و دور از چشم پدر در راه علوم خفيه و تصوف و عرفان قدم نهاد؛ و در بعضی مسلکهای دينی خلاف مشهور و متبع، مانند طريقه شيخيه و غيره، مطالعه و تحقيق کرد.

در نهم يا دهم شوال 1314، هنگامی که نوزده سال داشت، پدرش درگذشت و او که از قيل و قال مدرسه دلش گرفته بود، آزادانه به تحصيل علوم جديد پرداخت، و طب و تشريح و غيره را ابتدا نزد ميرزا نصرالله سيف الاطبا و بعد نزد دکتر محمد کرمانشاهي، معروف به کفری که با حسنعلی خان امير نظام گروسی به تبريز آمده بود، آموخت و هم در زبان فرانسه به قدر کافی پيشرفت کرد. در اين اوقات، در مدرسه دارالفنون مظفری تحصيل می کرد و در آنجا درس فيزيک می داد.

در سال 1316ق، به همدستی چند نفر، مدرسه ای به نام تربيت تأسيس کرد که بواسطه غوغای مردم عوام و متعصب آن روزگار دوام نکرد و نيز يک مغازه کتابفروشی به همان نام بنا نهاد که چندی پايدار ماند و محل تجمع روشنفکران و آزاديخواهان تبريز در آن زمان بود و خدمات مهمی به فرهنگ تبريز انجام داد.

در حدود سالهای 18/1317ق و بعد از آن، در مدرسه امريکايی تبريز به فرا گرفتن زبان انگليسی پرداخت و نزد يکی از معلمان امريکايی قدری از درجات عاليه علوم طبيعی را از روی کتابهای انگليسی فرا گرفت.

در سال 1320ق، به همراهی ميرزامحمد علی خان(بعدها تربيت) و ميرزا سيد حسين خان(بعدها عدالت) و ميرزا يوسف خان آشتيانی اعتصام دفتر (بعدها اعتصام الملک)مجله ای علمی و ادبي، به اسم گنجينه فنون، تأسيس کرد که ماهی دو شماره منتشر می شد و يک سال دوام کرد .

تقی زاده،پس از تعطيل مجله گنجينه فنون به سال 1322ق، سفری به قفقاز و استانبول و مصر و بيروت و دمشق کرد؛ و در اين سفر با جرجی زيدان، ناشر مجله الهلال و صاحب تأليفات عديده که قبلا هم دورادور با او آشنايی داشت و نيز با شيخ محمد عبده، مفتی معروف ديار مصر، ملاقات کرد و در ماه شعبان سال 1323ق، با معلومات و اطلاعات بيشتری به تبريز بازگشت.

در اين اوقات بعضی مجامع سری در تبريز به وجود آمده بود که اعلانات ژلاتيني، به نام شبنامه، پخش می کردند و مردم را به شورش و انقلاب دعوت می نمودند. اقدامات اين افراد آزاديخواه، که تقی زاده هم با آنها بود منجر به آن شد که روز 29 رجب 1324ق، مردم تبريز بازارها را بسته به کنسولخانه انگليس پناه بردند و در نتيجه شورش تبريز، شاه به درخواستهای آزاديخواهان گردن نهاد. انتخابات دوره اول از اواسط شعبان 1324 شروع و در 15 رمضان پايان يافت و تقی زاده با 51 رأی به نمايندگی مردم تبريز انتخاب گرديد.

اما تقی زاده قبل از انقلاب تبريز، در 14 ماه رجب، از راه قفقاز عازم تهران شده بود. وی ابتدا برای ديدن بعضی خويشاوندان خود به ده ونند، از توابع اردوباد، رفت و به واسطه نزاع ارمنيان و مسلمانان قفقاز و خطرناک بودن راهها، شانزده روز در آن ده ماند؛و چون از توقف در آن ده به ستوه آمد، عازم جلفا شد، و در آنجا خبر انقلاب تبريز را شنيد، ولی نخواست به تبريز برگردد. پس به تفليس و باکو رفت، و از آنجا برای ديدن ميرزا عبدالرحيم طالبوف، به تمورخان شوره سفر کرد، و چهار روز در خانه طالبوف مهمان ماند، و باز به باکو برگشت، و از آنجا قصد تهران نمود، و در سوم رمضان به رشت و در چهاردهم رمضان به تهران رسيد؛ و چندی بعد، در ماه شوال، به وسيله تلگراف از انتخاب خود به نمايندگی صنف بازرگانان تبريز مطلع شد.

می گويد :

در آن زمان، تازه قدم به سی سالگی گذاشته بودم و به حساب قمری يکی دو ماه بود که سی ساله شده بودم... من قبل از انتخاب شدن، يعنی قبل از اينکه رسما خبر شوم که به وکالت مجلس انتخاب شده ام، مرتب در جلسات علنی حاضر می شدم و در رديف تماشاچيان می نشستم؛ بالاخره، وقتی تلگراف انتخاب شدن خود را دريافت داشتم، باز هم قصد داشتم در رديف وکلا ننشسته و منتظر باشم تا اعتبار نامه خود را دريافت دارم. ولی رئيس مجلس (صنيع الدوله) اصرار کرد که منتظر آن کار نبوده قورا وارد مجلس شوم...

اولين جلسه ای که به مجلس رفتم تا در رديف وکلا بنشينم، آقا سيد محمود، ناظم مجلس، که هر روز قيافه مرا در رديف تماشاچيان می ديد، با خنده سراغم آمد و مرا از نشستن در رديف وکلا منع کرد. البته من آن روزها قيافه خيلی جوان، حتی به جوانی پانزده، شانزده ساله ها داشتم اما مرحوم صنيع الدوله با اعتراض به آقا سيد محمود خطاب کرد و گفت مانع نشويد، و بالاخره من در رديف وکلا نشستم...

در همان روز که وارد شدم، مرحوم حاج سيد محمد صراف، نماينده مجلس، به مرحوم حاج سيد مرتضی مرتضوی بشوخی گفت: در تبريز شما آدم حسابی قحط بود که اين پسر را به عنوان نماينده به مجلس فرستادند؟ اما مرحوم حاج سيد مرتضی گفت: صبر کنيد تا همين آقا پسر به حرف بيايد، آن وقت خواهيد فهميد که تبريزيها چه کسی را به نام نماينده خود به مجلس اول روانه کرده اند.2

خدمت بزرگ تقی زاده در مجلس اول تلاش در تدوين و تصويب مواد مترقيانه "متمم قانون اساسي" بود.

تقی زاده، پس از بمباران مجلس، با جمعی به سفارت انگليس پناهنده شد، و از آنجا از راه ولادی قفقاز، به پاريس رفت، و يک ماه يا بيشتر در پاريس بود که نامه ای از پروفسور ادوارد براون، معلم زبان فارسی در کمبريج، به او رسيد که نوشته بود: شنيدم به پاريس آمده ايد، خيلی مشتاق ديدار شما هستم؛اگر ممکن می شد بياييد انگلستان خيلی خوشوقت می شدم، و می توانستيم با هم کار کنيم، و غرض اين بود که در راه مشروطيت ايران کار کنيم. به اين جهت مايل شد که سری به انگلستان بزند و اگر شغلی پيدا شود موقتا در آنجا بماند، پس با همراهی حاجی ميرزاآقا فرشي، از نمايندگان مجلس شورای ملی که کمی پيش از بمباران مجلس به اروپا رفته بود، عازم لندن شد. بعد، به دعوت او، ميرزامحمد علی خان تربيت هم به لندن آمد؛ و هر دو در کمبريج در يک پانسيون ارزان بها منزل کردند و به کاری که براون برای آنان پيدا کرده بود؛ يعنی فهرست کردن کتابهای فارسی و عربی کتابخانه کمبريج مشغول شدند.3 تقی زاده در لندن با مجامع سياسی آشنا شد؛ و در جرايد انگليسی مصاحبه هايی از او راجع به مشروطيت ايران منتشر گرديد و از فجايع دربار قاجار و حمايت سفارت روس از اقدامات ارتجاعی شاه آنچه را که خواست اظهار کرد.

تقی زاده در چند ماه اول شورشهای آذربايجان در لندن بود، و در اين مدت، تنها يک بار به پاريس رفت؛ اما همينکه تبريز از دولتيان پيراسته گرديد و در شهر ايمنی رخ داد، روز پنجشنبه 14 ذيحجه سال 1326 خود را به تبريز رسانيد؛ و چون تهران به دست اردوی بختياری و مجاهدان گيلانی فتح شد، در هم ماه رجب 1327(پيش از آنکه از تبريز به نمايندگی دوره دوم مجلس انتخاب شود)، از تبريز حرکت و در 21 آن ماه به تهران آمد، و عضو"هيئت مديره"شد،و از کسانی بود که در تربيت کار شاه مخلوع و سازمان دادن حکومت نو دست داشت.

تقی زاده در دوره دوم مجلس از تهران، و بار ديگر از تبريز به نمايندگی انتخاب شد. وی وکالت تهران را رد کرد و وکالت تبريز را قبول نمود. در مجلس دوم، اختلاف دو حزب اعتدالی و دمکرات روز بروز بالا گرفت؛ و کار به جايی رسيد که علمای نجف حکم تکفير تقی زاده را، که ليدر پارلمانی حزب دمکرات در مجلس بود، صادر کردند و به اطلاع نايب السلطنه و مردم رساندند، و در نتيجه اين کشمکشهای پياپی که هر روز دامنه آن بالا می گرفت، تقی زاده سه ماه از مجلس مرخصی خواست و در اواسط ماه رجب 1328 عازم آذربايجان گرديد، و پس از چهار ماه توقف، از راه ارزروم رهسپار استانبول شد. وی در غره صفر سال 1329 به استانبول درآمد، و مدتی کمتر از دو سال در استانبول بود، و بعد به اروپا رفت و، با اينکه به نمايندگی دوره سوم هم انتخاب شده بود، به ايران نيامد، و در 24 جمادی الثانی 1331(آخر ماه مه 1913)، به دعوت عليقلی خان کاشانی نبيل الدوله که شارژدافر ايران در آمريکا بود، عازم امريکا شد. وی 19 ماه در امريکا ماند و در 13 صفر 1333 (روز آخر سال 1914)، به دعوت و پول آلمانها و با گذرنامه ساختگی از راه هلند به برلين آمد.4

در آن هنگام، جنگ جهانگير تول آغاز شده و دولت آلمان برای ايجاد قيامهای محلی در سرزمين هند کميته ای از ميهن پرستان هندی در برلين تشکيل داده بود. تقی زاده، پس از ورود به آلمان، کميته مليون و ميهن پرستان ايرانی را – با همکاری ميرزا محمد خان قزويني، کاظم زاده ايرانشهر، سعدالله خان درويش، جمال زاده، نصرالله جهانگير، پورداوود و گروهی ديگر از جوانان ايرانی – تشکيل داد، و در کنار کميته هندی به فعاليت سياسی پرداخت، و کسانی از ايرانيان را برای حفظ ارتباط دايم با حزب دمکرات ايران و انجام دادن تبليغات سياسی بر ضد روس و انگليس به تهران و کرمانشاه و فارس و بعد به استانبول روانه داشت.

در 18 ربيع الاول سال 1334(24 ژانويه1916)،که مقارن بود با نيمه اول از سال دوم جنگ جهاني، روزنامه يا مجله کاوه را که نام خود را از قهرمان باستانی ايران کاوه آهنگر گرفته بود، با همکاری جمعی از ايرانيان مقيم آلمان در شهر برلين انتشار داد.

کاوه در دو دوره منتشر شد. دوره اول، يعنی دوره زمان جنگ، در 35 شماره، لز 18 ربيع الاول 1334 تا 18 ذی القعده 1337 انتشار يافت، و جنبه سياسی داشت. اما دوره دوم يا دوره جديد پس از پايان جنگ، از غره جمادی الاولی 1338 شروع و در 24 شماره تا غره شعبان 1340 ادامه يافت، و مندرجات آن بيشتر مقالات علمی و ادبی و تاريخی بود.

سرمقاله های کاوه را خود تقی زاده، تحت عناوين"ملاحظات" يا "نکات و ملاحظات"، می نوشت، و همه آنها جنبه اجتماعی و فرهنگی داشت، و نيز مقالاتی در دوره جديد، با امضای مستعار محصل و با عنوان مشاهير شعرای ايران می نوشت، که نتيجه تحقيق و تتبع بسيار او در اين رشته بود.

تقی زاده، که شيفته مظاهر تمدن غرب شده بود، در دوره جديد يا دوره ادبی کاوه نوشت:

امروز چيزی که به حد اعلا برای ايران لازم است و همه وطندوستان ايران با تمام قوا (تحت اللفظ) بايد در آن راه بکوشند و آن را بر هر چيز مقدم دارند، سه چيز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقيقت گفته شده:

نخست – قبول و ترويج تمدن اروپا بلاشرط و قيد، و تسليم مطلق شدن به اروپا، و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتيب و علوم و صنايع و زندگی و کل اوضاع فرهنگستان بدون هيچ استثنا(جز از زبان)، و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ايرادات بيمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی می شود و آن را وطنپرستی کاذب توان خواند.

دوم – اهتمام بليغ در حفظ زبان و ادبيات فارسی و ترقی و توسعه و تعميم آن.

سوم – نشر علوم فرهنگ و اقبال عمومی به تأسيس مدارس و تعميم تعليم.5

....و آنگاه عقيده خود را چنين خلاصه کرد :

ايران بايد ظاهرا و باطنا، جسما و روحا" فرنگی مآب شود و بس.6

بعد از انقلاب اکتبر که عهدنامه مودت 26 فوريه 1921 ايران و روس منعقد شد، تقی زاده، در روزنامه، انتقادی بر آن نوشت و معايب آن را نشان داد، و در نتيجه، به دستور دولت ايران، برای مذاکره و عقد عهدنامه تجارتي، به مسکو رفت، و پس از اجرای مأموريت خود، به برلين بازگشت، و از آن پس مدتی نيز در لندن به سر برد .

وی در دوره چهارم از تهران به وکالت مجلس انتخاب شد، ولی نپذيرفت و به ايران نيامد. اما بار ديگر در دوره پنجم از تهران به نمايندگی انتخاب شد، و در سال 1303 به ايران آمد و در جلسات مجلس شرکت کرد.

پس از تغيير سلطنت، مدت کوتاهی در کابينه مستوفی الممالک وزير خارجه شد، ولی بزودی استعفا داد و به اروپا رفت. در انتخابات دوره ششم، از تهران انتخاب شد؛ و در فروردين 1306 به تهران بازگشت. چندی بعد به سمت رياست غرفه ايران در نمايشگاه صدو پنجاه ساله استقلال ايالات متحده امريکا، که در فيلادلفيا تشکيل يافته بود، عازم آنجا شد و پس از پايان کار نمايشگاه، چند ماه در امريکا سياحت کرد، و پس از بازگشت به ايران، تا پايان دوره ششم (22 مرداد 1307)، در مجلس بود.

در زمستان سال 1307، به سمت والی ايالت خراسان به مشهد رفت، ولی اين مأموريت طول نکشيد، و در خرداد 1308 به مراکز احضار شد، و در 29 تيرماه برای مرتبه اول به سفارت ايران در لندن رفت، ولی عمر اين مأموريت نيز کوتاه بود، و در بهار سال 1309 به ايران احضار شد، و قريب چهار ماه وزارت طرق را داشت، و در بهمن آن سال به وزارت دارايی منصوب گرديد.

تقی زاده در وزارت دارايی با نهايت شايستگی خدمت کرد. وی در زمان تصدی خود، با اختياراتی که تحصيل کرده بود، به تشخيص خود و مشاورانش ارقام بودجه را تعديل نمود و نظارت شديد وزارت دارائی را بر مصرف بودجه مملکت مستقر ساخت و جلو اسراف و تبذير را گرفت و در وزارتخانه چند حسابدار برای نظارت در مخارج گماشت و بيغرضی و دقت و سختگيری او در امور مالی کشور اثر بخشيد.

در اواخر سال 1311، اختلاف دولت ايران با شرکت نفت به ميان آمد، و پس از مذاکرات زياد، مجلس لغو قرارداد دارسی را اعلام نمود. انتظار می رفت که برای بيست و هفت سال باقيمانده مدت، قرارداد عادلانه ای بسته شود؛ ولی پس از گفتگوهای زياد، قرارداد جديدی با امضای تقی زاده، که وزير دارائی بود، به مدت شصت سال با شرکت نفت انگليس و ايران منعقد گرديد و تقی زاده آن را در اواخر ارديبهشت ماه 1312 به مجلس تقديم کرد، و در هفتم خرداد به تصويب رسانيد.

اين قرارداد از هر حيث به زيان ملت ايران بود، و تقی زاده بعدها در جلسه هفتم بهمن 1327 صريحا" به اين مطلب اعتراف کرد و گفت :

در آن وقت مذاکرات تمديد را پيش آوردند و من خيلی ملول شدم، ولی چاره نبود. من در اين کار هيچ گونه دخالتی نداشته ام، جز آنکه امضای من پای آن ورقه است. من شخصا" هيچ وقت راضی به تمديد نبودم و ديگران هم نبودند، و اگر قصوری يا اشتباهی شده، تقصير آلت فعل نبوده، تاريخ آينده و فرق بين اختيار و اظطرار خواهد گذاشت، با اقرار به آنکه در صورت امکان، ولو با فدای نفس هم باشد، انسان بايد از اين تقصير غير اختياری دوری نمايد.7

تقی زاده تا شهريور 1312، که دولت مخبرالسلطنه هدايت از کار برکنار شد، به سمت وزارت دارائی برقرار بود. از آن پس در پاييز همان سال، مأمور سفارت پاريس شد، و دو سال بعد، برحسب دعوت انجمن پادشاهی هنرهای زيبا، برای ايراد خطابه ای در آن انجمن راجع به اوضاع ايران به لندن رفت. در اواخر تابستان، خدمت او در فرانسه خاتمه يافت و به برلين رفت، و قريب پانزده ماه در آنجا به مطالعه و تأليف گذراند و کتابی در تاريخ عرب و عربستان تصنيف کرد. در پاييز سال 1314، به سمت نماينده ايران، در مجمع بين المللی خاورشناسان در رم شرکت کرد؛ و چند ماهی پس از عودت به برلين، برحسب دعوت مدرسه مطالات شرقی لندن، در دی ماه 1315، برای تدريس زبان و ادبيات فارسي، به انگلستان رفت، و شش سال در آن مدرسه مشغول کار بود.

پس از حوادث سوم شهريور ماه 1320 و اشغال ايران از طرف نيروی متفقين، در حدود آبان و آذرماه آن سال بار دوم به سفارت ايران در لندمن منصوب شد، و در مدت اقامت لندن، فعاليت سياسی زيادی داشت که مهمترين آنها کشمکش در شورای امنيت با دولت شوروی بر سر تجاوز به حقوق ايران در آذربايجان بود.

پس از حل قضايای آذربايجان، مردم آن سامان او را به پاس خدماتی که در سازمان ملل به آذربايجان و ايران کرده بود، در تابستان 1326 ش به نمايندگی دوره پانزدهم مجلس شورای ملی انتخاب نمودند، و او از سفارت لندن استعفا داد و در مهرماه آن سال به ايران آمد و در جلسات مجلس شرکت کرد.

در مهرماه سال 1329 که مجلس سنا تأسيس شد، تقی زاده به عضويت سنا و از ابتدای امر به رياست آن انتخاب شد و در دوره بعدی مجلس سنا(اسفند 1332)، باز عضويت و رياست داشت؛ ولی به واسطه ضعف پيری از رياست استعفا داد و پس از چندی به دعوت دانشگاه کلمبيا در نيويورک، به آمريکا رفت، و قريب هفت ماه در آنجا بود، و در اين مدت در ايالات مختلفه امريکا به گردش پرداخت و از مراکز علمی ديدن کرد،و خطابه هايی راجع به تاريخ يک قرن و نيم اخير ايران و در باب مانی و مذهب او ايراد کرد که مورد توجه خاورشناسان واقع شد.

تقی زاده، بعد از برگشتن به ايران، در عضويت مجلس سنا و شورای عالی فرهنگ ايران و غيره بود، و در آن ميان، گاهی خطابه هايی ايراد می کرد که از آن جمله سه خطابه در زمستان سال 137 و دو خطابه در سال 1339 در انجمن مهرگان بود.

تقی زاده در چند سال آخر زندگی خود، به علت درد پا، قادر به راه رفتن نبود و ناچار با صندلی گردان حرکت می کرد، تا آنکه روز چهارشنبه هشتم بهمن ماه 1348، مطابق با ذيقعده 1389، در تهران درگذشت.

سيد حسن تقی زاده متجاوز از نود و چهار سال قمري(نود و يک سال شمسي) عمر کرد و بيش از هفتاد سال آن را به راه مبارزه و کار و کوشش گذراند. او مردی بود آزادانديش و آزاديخواه و دمکرات منش که به رفاه و آسايش افراد طبقات محروم و زحمتکش علاقه زياد داشت. وی در خلال نوشته ها و سخنرانيهای خود – از جمله در مقدمه ای بر کتاب خاک و آدم، تأليف جمال زاده، نوشته – اصول عقايدش را در اين باره آشکار ساخته است.

تقی زاده مردی فصيح و شيرين زبان نبود، حتی زبان آذربايجانی را که زبان مادريش بود، خوب صحبت نمی کرد. آنچه به کلام او قوت می بخشيد و جاذبه می داد وسعت اطلاعات و صميميت منطقش بود8.

تقی زاده در ترويج ايرانشناسی و تشويق ايرانشناسان سعی بليغ داشت، و خود يکی از ايرانشناسان و کتابشناسان مبارز بود. وی در چند کنگره خاور- شناسی شرکت کرده بود و رياست کنگره ايرانشناسی تهران را به عهده داشت.

در نويسندگی سبک مخصوص داشت. نثر او معجونی بود از دقت تا حد وسواس و پيچيدگی سياست و قدرت دانش، عبارات و جملاتش غالبا مطول و معقد بود. از به کار بردن تعبيرات و اصطلاحات نامأنوس و لغاتی که در طول مدت حيات سياسی و ادبی خود به آنها عادت کرده بود پروا نداشت9. کلام او پر بود از املثه و شواهد زياد و گاهی آميخته با نيمرنگی از طنز خفيف و پرمعنی .

از آثار مهم او گاهشماری در ايران، مانی و دين او، تحقيق در احوال و آثار فردوسی و ناصرخسرو، رساله تحقيق در احوال کنونی ايران، توجه بيشتر به ولايات، مقدمه تعليم عمومي، آينده روشن، لزوم حفظ زبان فصيح فارسي، جنبش ملی ادبي، اخذ تمدن خارجی و خطابه هايی است در تاريخ عرب در اوايل ظهور اسلام که بعدا به صورت سه جزوه انتشار يافته است.

علاوه بر کتب و رسالات مذکور، مقالات ممتع بيشماری از تقی زاده در مقدمه تأليفات ديگران و در روزنامه کاوه و مجلات آينده، تقدم، تعليم و تربيت، ارمغان، يغما، مهر، اطلاعات ماهانه، سخن، مجله دانشکده ادبيات تبريز و غيره چاپ شده است، و نيز مقالاتی به زبانهای خارجی نوشته که احمد آرام بعضی از آنها را به فارسی ترجمه کرده است.

مينورسکي، خاورشناس روس، درباره او گفته است:

سالها خواهد گذشت و خاک تبريز فرزندی مانند تقی زاده نخواهد پرورد10.

آثار

رساله تحقيق احوال کنونی ايران يا محاکمات تاريخي، قاهره،1323 ق.

مقدمه تعليم عمومی يا يکی از سر فصلهای تمدن، تهران،1307ش.

از پرويز تا چنگيز، تهران، 1309.

گاهشماری در ايران قديم، تهران،1316.

تصحيح تحفةالملوک(از متون قديمه مجهول المؤلف). تهران، 1317.

لزوم حفظ زبان فصيح فارسي، تهران 1326.

تاريخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن،در3جزوه،تهران، 1330.

"خواص فطری و ملي" (خطابه ای که در سال 1333ق در مجمع محصلين ايرانی پاريس ايراد کرده)، راهنمای کتاب، سال نوزدهم، شماره های 7 – 10، مهر – دی 1335.

مانی و دين او، تهران، 1335 .

خطابه مشتمل بر شمه ای از تاريخ اوايل انقلاب و مشروطيت ايران، تهران، 1338.

تاريخ انقلاب ايران (تقريرات)، مجله يغما، سال چهاردهم، شماره های 2 – 8، 1340.

اخذ تمدن خارجی ، تهران، 1340.

بيست مقاله تقی زاده، ترجمه احمد آرام و کيکاوس جهانداري، تهران، 1340.

روزنامه کاوه (برلن)، 1922 – 1917 م.

مقالات متعدد به زبانهای آلمانی و انگليسی درباره تاريخ و موضوعات گوناگون در مجلات علمی .