گاهشمار نهضت تحريم تنباکو
گاهشمار نهضت تحريم تنباکو
(بر اساس معتبرترين کتاب)
درميان کتابهايي که درباره نهضت تحريم تنباکو منتشر شده است، بدون شک هيچ نوشتهاي ارزش و اعتبار نوشتة شيخ حسن اصفهاني کربلايي را ندارد؛چرا که از يک سو ايشان خود از شاگردان فاضل ميرزاي شيرازي در سامرا و داراي ارتباط نزديک با برخي علماي تهران بوده است، از سوي ديگر کتاب را مدت بسيار کوتاهي پس از رخداد نهضت به نگارش درآورده، منتشر کرده است و از جهت ديگر، در نوشتة دقيق خود بسياري از اسناد را درج کرده است.
معرفي شيخ حسن کربلايي: مطابق تحقيق و نقلهايي که آقاي رسول جعفريان در مقدمة کتاب تاريخ دخانيه آورده است،[1] مرحوم کربلايي، اصالتا اصفهاني و مشهور به کربلايي است. او در کربلا متولد شد. دروس مقدماتي را نزد فضلاي آن شهر خواند. در سال 1300ق به سامرا هجرت کرد. مدت طولاني در درس ميرزاي شيرازي شرکت جست و تقريرات درس او را در فقه واصول نگاشت. هنگامي که نهضت تنباکو پيش آمد، يک رسالة فارسي، در شرح واقعه از ابتدا تا انتها نگاشت و در سال 1310 تأليف آن را خاتمه داد. وي تا سال فوت ميرزاي شيرازي در سامرا ماند و در سال 1314 به کربلا برگشت و همراهي سيد اسماعيل صدر را برگزيد. پس از مدتي به نجف اشرف مشرف شد، اما اندکي بعد در آنجا مريض شد و براي معالجه به کاظمين رفت و در روز پنجشنبه 17 ربيعالاول 1322 دار فاني را وداع گفته، همانجا مدفون شد.
از ديگر اساتيد شيخ حسن کربلايي، سيد محمد اصفهاني (فشارکي) و شيخ فضلالله نوري ياد شده است. شيخ حسن با ميرزا محمدحسين نائيني رابطة دوستي بسيار نزديکي داشته، در دروس مختلف با يکديگر به مباحثه و تبادل نظر ميپرداختند. طبق برخي گزارشها، نگارش و انتشار کتاب دربارة نهضت تحريم، به پيشنهاد ميرزاي نائيني صورت گرفته است. از ديگر هممباحثههاي مرحوم کربلايي، شيخ عبدالکريم حائري و شيخ محمدرضا اصفهاني و همچنين از ميان شاگردان ايشان شيخ محمدکاظم شيرازي و سيد شرفالدين عاملي ذکر شده است.[2]
دربارة کتاب شيخ حسن، نکات زيادي درخور ذکر است که مجال آن نيست، و تنها به ذکر دو نکته بسنده کرده، به بيان روزشمار وقايع بر محور اين کتاب ميپردازيم:
1. دربارة چگونگي نگارش کتاب و جمعآوري اسناد توسط کربلايي ـ از مطالب کتاب و شيوة گزارشدهي نسبت به وقايع تهران و شهرهاي ايران و نيز درباره ميرزاي شيرازي در سامرا ـ تقريبا ميتوان اطمينان نمود که ايشان در زمان وقوع مسائل تنباکو در تهران بوده است. اما روشن نيست که ـ با توجه به گزاشهاي تراجمنويسان درباره حضور ايشان در سامرا از سال 1300 به بعد ـ چگونه و در چه زماني ايشان به تهران آمده است. طبق گفته آقابزرگ تهراني ( ص 10) و نظر آقاي جعفريان (ص 17)، اين کتاب در سال 1310 نوشته شده يا اين که به پايان رسيده است، از سوي ديگر نيز طبق گفته آقانجفي همداني، شيخ حسن، کتاب را به توصيه ميرزاي نائيني نوشته است (ص 12)، اگر بخواهيم اين مطالب را با اين مطلب که ايشان در زمان وقايع تنباکو در تهران حضور داشته است، در نظر بگيريم، به اين نتيجه ميرسيم که ايشان در همان زمان وقوع مسائل مربوط به وقايع تحريم تنباکو ـ به مناسبت و عللي که روشن نيست ـ به تهران آمده است، جزئيات را مشاهده کرده، وقايع محرمانه و پنهاني را از افراد مطلع از جمله علما بويژه شيخ فضلالله نوري ـ که استادش بوده ـ سؤال و پيگيري کرده است و همچنين به گردآوري اسناد اقدام نموده است، سپس به سامرا برگشته و برخي گزارشها و اسناد را نيز در آن جا بدست آورده و با توصية همکار و همبحث نزديکش ميرزاي نائيني، اقدام به تکميل و نگارش همة مطالب و اسناد در يک مجموعه به صورت کتاب کرده و چاپ و انتشار داده است.
2. ظاهرا نويسنده بر کتاب، نام مشخصي ننهاده است، به همين خاطر در نسخههاي مختلف کتاب، اسامي متفاوتي برآن گذاشته شده است. در يکي از نسخهها «تاريخ وقايع تحريم تنباکو» نامگذاري شده است. شيخ آقابزرگ تهراني يک مورد با عنوان «الدخانيه» ازآن ياد کرده و در مورد ديگري با عنوان «تاريخ الدخانيه». انتخاب آقاي جعفريان،«تاريخ دخانيه يا تاريخ وقايع تحريم تنباکو» است.
گاهشمار
1. سال 1306: سفر ناصرالدين شاه به خارج و تعهد واگذاري انحصار توتون و تنباکو به ماژور جرالد تالبوت انگليسي (مدير شرکت رژي). ص 63ـ64
2. رجب 1308 (حدود هفده ماه پس از سفر شاه): ورود هيأت کمپاني رژي به تهران به همراه افراد زيادي به عنوان کارکنان شرکت. ص 71
1. 28رجب 1308 (بيستم مارس 1890): واگذاري رسمي امتياز انحصار توتون و تنباکو از سوي ناصرالدين شاه به تالبوت. ص 65ـ68
2. اواخر رجب 1308: اعلان رسمي قرارداد از جانب دولت به تمام مناطق ايران و اضطراب و ناراحتي مردم؛ بويژه اصناف طرف داد و ستد تنباکو که حدود يک پنجم کشور تخمين زده ميشدند.[3] ص 76
3. از ماه شعبان تا اواخر 1308: انجام امور مقدماتي قرارداد از سوي کمپاني رژي از جمله: خريد مکان مناسب و مشرِف بر شهر و ساختن عمارت بسيار عالي و بلند در تهران. ص 77
4. اواخر 1308 (احتمالا شوال يا ذيالقعده): آمدن گروهي از وکلاي کمپاني به منطقة فارس (که مهمترين منطقه کشت توتون و تنباکو بود)/ ممانعت مردم شيراز به رهبري علما از جمله سيد علياکبر فالاسيري از ورود آنها به شهر/ دستگيري ناگهاني فالاسيري و تبعيد او با وضع اهانتآميز به بوشهر که سيد از آنجا به سامرا ميرود / تجمع مردم شيراز در شاهچراغ و شورش آنان و بدنبال آن حملة نظاميان به مردم و کشته شدن تعدادي از مردم و سرکوبي شورش / ورود وکلاي کمپاني با تشريفات و پذيرايي از طرف حکومت. ص 77ـ 81
5. اواخر سال 1308: ارسال هيأتهاي مختلف به عنوان وکلاي کمپاني به شهرهاي مختلف.[4] ص 81
6. اواخر سال 1308 و احتمالا اوايل 1309: جلوگيري مردم تبريز به رهبري علماي آن شهر بويژه ميرزا جوادآقا مجتهد / چشمپوشي کمپاني و دولت از اجراي امتيازنامه در آذربايجان / مجددا تصميم بر اجراي آن. ص 81ـ83
7. اواخر سال 1308 و اوايل سال 1309: انجام مقدمات امور در شهرها با خريد مکانهاي مناسب و مشرف بر شهر، تعميرات عمده و عمارات خيلي مستحکم و بسيار بلند / اين مسأله بيشتر موجب وحشت و پريشاني مردم گرديد. ص 83ـ84
8. اوايل سال 1309: اقدام به ضبط و استيفاي تنباکوي موجود در شهرها از سوي کمپاني / اعتراضهاي مردمي / «از جانب دولت مقرر گرديد که وکلاي کمپاني يک چندماهي دست از خريد برداشته تا تجار مملکت، معاملات سابقشان را صاف کرده، محاسباتي که در اين خصوص دارند باهم، بپردازند». ص 84
9. اواخر سال 1308: شکايت مردم و علما (از جمله سيد علياکبر فالاسيري که به آنجا رفته بود) به ميرزاي شيرازي.
10. 19 ذيالحجه 1308: تلگراف ميرزاي شيرازي به ناصرالدين شاه (به توسط کامران ميرزا نايبالسلطنه) درباره اعلان خطر اجازة مداخلة اتباع خارجي درامور کشور و مخالطت آنها با مسلمين و واگذاري امتيازات از جمله تنباکو به کفار خارجه/ منافي داشتن اين امور با قرآن، از بينبرندة استقلال دولت، اخلالکننده نظم کشور، موجب پريشاني مردم شدن. ص 88 ـ 89
11. 7 محرم 1309: جواب نايبالسلطنه به ميرزاي شيرازي دال بر ارائه نامة ميرزا به شاه و وعدة ارسال نامة شاه توسط پست (که البته چنين نامهاي ارسال نشد). ص 89ـ90
12. محرم 1309: ارائة پاسخهاي شفاهي دولت و دربار به ميرزاي شيرازي از طرف کارپرداز ايران در بغداد دربارة لزوم اجراي قرارداد رژي / جواب قاطعانه ميرزاي شيرازي. ص 90ـ93
13. اوايل ربيعالثاني 1309: نامة دوم ميرزاي شيرازي به شاه توسط نايبالسلطنه. ص 96ـ97
14. ربيعالثاني 1309: تلگراف شاه در پاسخ ميرزاي شيرازي و وعدة ارسال جواب تفصيلي از طريق پست (چنين نامهاي نيز ارسال نشد). ص 97
15. چندماه اول 1309: سختگيريهاي کمپاني رژيم بر کشاورزان و تجار. ص 96ـ104
16. اواسط ربيعالثاني 1309: تحريم تنباکو دراصفهان از سوي آقانجفي و برادرش شيخ محمدعلي و فشار حاکم اصفهان (ظلالسلطان) و دولت مرکزي به علماي اصفهان. ص 104ـ108
17. اواخر ربيعالثاني 1309: درخواستهاي مردم بويژه علما بالاخص علماي اصفهان از ميرزاي شيرازي نسبت به تحريم استعمال دخانيات / زمزمههاي صدور حکم. ص 115 ـ117
18. اول جماديالاول 1309 (پنجشنبه): شيوع و انتشار گستردة حکم تحريم ميرزاي شيرازي. [5] ص 117
19. اوايل جماديالاول 1309: اطاعت گستردة مردم از حکم/ تشکيک درباريان در اصل صدور حکم.[6] ص 118ـ125
20. اوايل و اواسط جماديالاول 1309: سؤالات مختلف از ميرزاي شيرازي درباره صحت حکم و پاسخ مثبت ميرزاي شيرازي و نيز ميرزا حسين محدث نوري (از نزديکان و معتمدان ميرزاي شيرازي). ص 129ـ130
21. اوايل جماديالاول 1309 (پنجم يا ششم): گفتگوي نايبالسلطنه با ميرزاي آشتياني و دعوت از او براي صدور حکمي برخلاف حکم ميرزاي شيرازي / پاسخ منفي و قاطعانة ميرزاي آشتياني به خواستة نايبالسلطنه. ص130ـ132
22. هفتم جماديالاول 1309[7]: مجلس مشورت و گفتگوي درباريان با علما[8] و سخنان قاطع علما ـ غير از امام جمعه ـ نسبت به اصل صدور حکم و نيز رد نقض تحريم / وکالت گرفتن امينالسلطان از علما درباره تمام تلاشش براي تحقق خواستة علما و متقابلا حليت تنباکو از سوي علما پس از آن. ص 132ـ136
23. شانزدهم جماديالاول 1309[9]: تشکيل مجلس دوم ميان درباريان و علما / بشارت امينالسلطان مبني بر لغو قرارداد نسبت به داخل کشور و درخواست او از علما نسبت به عمل آنها به تعهد خود درباره اعلان حليت تنباکو / اعتراض علما ـ غير از بهبهاني ـ مبني بر عدم رفع امتياز از خارج کشور / در نهايت پس از اصرارهاي تهديدگونة درباريان، متن تلگرافي به ميرزاي شيرازي به امضاي علما رسانده شد. ص 137ـ142
24. شانزدهم جماديالاول 1309: بدنبال مجلس دوم ميان درباريان و علما، و تصميم اتخاذ شده، از طريق تلگرافي به امضاي امينالسلطان، رفع امتياز ـ بدون تصريح به باقي ماندن محدودة خارج ـ به تمام مناطق ايران اطلاع داده شد. ص 142ـ143
25. پس از شانزدهم جماديالاول 1309: نامههاي متعدد و جداگانه از سوي علماي تهران به ميرزاي شيرازي در توضيح ماوقع.[10] ص 146ـ150
26. حدود بيستم جماديالاول 1309: پاسخ ميرزاي شيرازي به تلگراف علما: تشکر و اميدواري از بشارت رفع امتياز / چون در اين تلگراف اشارهاي به رفع حکم تحريم نشده بود، علما با کمال آسايش بر منع باقي ماندند. ص 150
27. بيست و سوم جماديالاول (جمعه): نصب اطلاعيههاي جعلي در مجامع عمومي و ديوارهاي تهران مبني بر آنکه روز دوشنبه (بيست و ششم جمادي) بر حسب حکم ميرزاي شيرازي روز جهاد خواهد بود.[11] ص 150ـ151
28. بيست و چهارم و بيست و پنجم: 1. شيوع گستردة شايعة جهاد و بوجود آمدن هيجان عمومي در ميان مردم؛ 2. انتشار و پخش گستردة اعلان دولتي مبني بر لغو امتياز تنباکو از سوي شاه و اينکه مردم در مال خود آزاد و مختار هستند؛ 3. نامة تند ناصرالدين شاه به ميرزاي آشتياني و پاسخ شکوهآميز ميرزاي آشتياني[12]؛ همچنين نامة دوم شاه به ميرزاي آشتياني و جواب آن از سوي آشتياني که اين نامه و جواب آن تلطيفشده بود[13]؛ 4. عصر يک شنبه ميرزاي آشتياني، از علما خواست که امشب مردم را آرام کرده، جهّال فتنهجو را ساکت کنند. علما نيز در شب دوشنبه (شام يکشنبه) در تکذيب اين شايعه، بيانات شافي و کافي نمودند؛ 5. ترس و وحشت خارجيان، افزايش نيروهاي محافظ براي درباريان و خارجيان. ص 151ـ161
29. اواخر جماديالاول و اوايل جماديالثاني: 1. جلسه در سفارت روس و اعتراض خارجيان به مدير کمپاني رژي (ارنستين)؛ 2. ارتباط سيد عبدالله بهبهاني با مدير کمپاني رژي يا سفير انگيس. ص 161ـ167
30. دوم جمادي الثاني: اخطار شاه به ميرزاي آشتياني مبني بر اين که يا اعلان به جواز استعمال تنباکو دهيد يا از شهر بيرون رويد/ ميرزاي آشتياني ميگويد فردا از شهر ميروم / انتشار خبر در ميان مردم. ص 167ـ168
31. سوم جمادي الثاني (دوشنبه، سالروز شهادت حضرت فاطمه سلامالله عليها): قيام و شورش تاريخي مردم: تجمع مردم در منزل ميرزاي آشتياني،آمدن زنان، بستن مغازهها توسط آنان، زنان پيشاپيش مردان در ميدان ارک سلطنتي تجمع کرده شعارهاي تندي سردادند، رد وبدل شدن پيغامها ميان شاه و ميرزاي آشتياني و بدنبال آن لغو کامل قرارداد، خواندن اعلان شاه در ميان مردم، عدم اعتماد مردم به درباريان و ادامة شورش، حمله به نايبالسلطنه، تيراندازي مأمورين، کشته شدن عدهاي از مردم[14]، بعضي جنازهها به منزل ميرزاي آشتياني برده شد، هيجان عمومي بسيار بالا گرفت، علما مردم را آرام کرده گفتند تا روز چهارشنبه خبري نيست و در آن روز در مسجد شاه تجمع کنند/ واسطهگري عضدالملک ميان علما و شاه و تلاش جهت رفع حل مسالمتآميز مسأله. [15] ص 168 ـ 180
32. چهارم و پنجم جماديالثاني: وجود اضطراب و ناامني در ميان مردم، درباريان و علما / تلاشهاي وساطتي ميان علما (ميرزاي آشتياني) و درباريان (شاه) بويژه از سوي عضدالملک / تجمع مردم در مسجد شاه و سپس منزل علما در روز چهارشنبه، اعلان از طرف ميرزاي آشتياني مبني بر منتفي شدن خروج ميرزاي آشتياني از شهر و لزوم متفرقشدن مردم / دستخط رسمي ناصرالدين شاه مبني بر الغاي کل قرارداد تنباکو. ص 180ـ182
33. نهم جماديالثاني: تلگرافهاي جداگانة علما به ميرزاي شيرازي درباره لغو رسمي قرارداد و درخواست رسمي از ايشان براي لغو حکم تحريم. ص 184ـ 190
34. نوزدهم جماديالثاني: پاسخ ميرزاي شيرازي به تلگرافات علما خطاب به ميرزاي آشتياني: چون تلگراف محل اعتماد نيست، به خط خود بنويسد. ص 192
35. اواسط جماديالثاني: پاسخ تلگرافات متعدد ميرزاي شيرازي به علماي شهرها مبني بر بقاء حکم تحريم تا زمان قطعي شدن رفع يد فرنگي از داخله و خارجه / درباريان ودولتيان اين تلگرافات را از ترس انتشار ندادند. ص 194ـ195
36. اواسط جماديالثاني: نامة تفصيلي امينالسلطان به ميرزاي شيرازي. ص 195ـ198
37. اواخر جماديالثاني: تلگراف دوم ميرزاي شيرازي به ميرزاي آشتياني: لزوم اطلاع بر مقاصد اولياي دولت، علاج قرارداد تنباکو مؤدي به فساد ديگري نباشد، عين آن سندي که دولت به فرنگيها داده بايد مسترد شود، بايد از جانب دولت اطمينان کامل به مردم داده شود و فرماني محکم در رفع ابدي اين امر صادر شود، تا تفصيل مطلب به همين وجه بر من به تصريح جنابعالي معلوم نشود، اذن حليت تنباکو نميتوانم داد.[16] ص 198ـ199
38. اواخر جماديالثاني: صدور دستخط تفصيلي ناصرالدين شاه در فسخ کامل قرارداد تنباکو (قبلا نيز دستخط فسخ قرارداد صادر شده بود و دستخط تفصيلي براي حصول اطمينان بيشتر از سوي علما و مردم صورت گرفت). ص 199ـ200
39. بيست و پنجم جماديالثاني: اعلام حليت تنباکو از سوي علماي تهران با استناد به يکي از جوابيههاي سابق ميرزاي شيرزاي.[17] ص 201ـ202
40. ماه رجب تا ماه شوال: تلگرافها و نامههاي متعدد با مضامين تشکر و اظهار ارادت و احترام ميان علما و دربار (علما با يکديگر، علما با شاه، علما با امينالسلطان). ص 205ـ214
[1] . شيخ حسن اصفهاني کربلايي، تاريخ دخانيه يا تاريخ وقايع تحريم تنباکو، به کوشش رسول جعفريان، قم، الهادي، چاپ اول، 1377.
[2] . چنان که بيان شد، مطالب مذکور، برگرفته از مقدمة آقاي رسول جعفريان بر کتاب است.
[3]. پس از بازگشت ناصرالدين شاه از سفر خارج، مسأله واگذاري امتياز تنباکو فيالجمله، انتشار يافته بود، ولي مردم باورنداشته و آن را شايعه ميدانستند، اما پس از اعلان رسمي دولت، خلق عمومي ايران به ناگاه از اين تفصيل آگاه شد. هر صنفي از مردم به مناسبت حال و کار خودشان، به شطري از مفاسد و مضار جاني و مالي اين کار پيبردند. مخصوصا اصنافي که طرف داد و ستد اجناس دخانيه بودند.
[4] . «از اين پس [= سرکوبي شورش شيراز و ورود وکلاي کمپاني به شهر] ،کمپاني امتياز، وکلاي خود را به ساير ممالک محروسه نيز روانه داشت، و در اکثر بلاد عمده نيز [به سبب] وحشت و اضطرابي که مسلمانان را در اين خصوص بود، ورود فرنگيان وکلاي امتياز ،تا يک درجة خالي از اضطرابي [آشوبي] نبوده؛ هرچند بالاخره با اقدامات حکومت هر محل، همه جا به رغم مسلمانان بيچاره، فرنگيان باشکوه هرچه تمامتر وارد شدند.»
[5]. «.. هنوز اين ماه ربيعالثاني مقتضي نگشته، در دارالخلافه شايع و منتشر گرديد که از حضرت مستطاب رئيس علماي ملت آقاي حجتالاسلام، حکم محکمي در خصوص حرمت استعمال دخانيات شرف صدور يافته وبه اصفهان فرستاده شده است ... چون اين شايعه را اصل و مأخذ درستي بود مسلمانان همگي دل در اميد صدق اين شايعه بستند و در انتظار پست اين هفته نشستند. قضا را پست اين هفته به سبب خرابي راهها به موعد [معهود] هميشگي وارد نشده، يک چند روزي عقب افتاد. اين بقيه ماه ربيعالثاني نيز به سر آمده و منتظران مشتاق را از در فرجي نيامد تا غرّة جماديالاولي شد. در پنجشنبه، غرّه بود که خبر فيروزي اثر پست وارد شده، يک دفعه شايع و منتشر گرديد که از جانب ... توقيعي رسيده است ... نسخة اصل اين توقيع رفيع که به دستخط مبارک بوده، جز براي بزرگ علماي اعلام دارالخلافه جناب مستطاب ملاذالاسلام آقاي آقا ميرزا محمدحسن آشتياني ـ سلمهالله تعالي ـ براي هيچکس مشهود نيفتاد. نزد هر کس بود، بيچاره از ترس مؤاخذة دولت و ملاحظه گرفتاريهاي بعد از دين پنهان داشته، نتوانست اظهار کند و جناب مستطاب معظم اليه نيز که مخصوصا مشاهده فرموده، هرچندي که اولياي دولت به جنابشان در اين خصوص کاوش نمودند، به همين ملاحظه اظهار نفرمود. بالجمله، هرجا و به دست هرکس ديده و شنيده شد [همگي صورت] سؤال و جوابي بود که در صدر سؤال از حکم استعمال تنباکو و توتون ، جواب مرقوم بدين صورت [مرقوم گرديده بود:] ... »
[6] . «اولياي دولت نيز در آن اوايل ـ با اين که به ظاهر ساکت، بلکه همراه مينمودند ـ در خصوص تشکيک و مناقشه در امر حکم، از هيچ رو کوتاهي و خودداري ننمودند.» ص 125
[7] . در خاطرات اعتمادالسلطنه، تاريخ تشکيل اين مجلس در روز چهارشنبه هفتم جماديالاول ذکر شده است. (روزنامة خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 781)
[8] . به نوشته شيخ حسن کربلايي، علماي حاضر در اين مجلس عبارت بودند از: ميرزا محمدحسن آشتياني، سيد علياکبر تفرشي، شيخ فضلالله نوري، امام جمعه، سيد محمدرضا طباطبائي، ملا محمدتقي کاشاني و سيد عبدالله بهبهاني. اما در گزارشهاي ديگر، چنين آمده است که ميرزاي آشتياني در اين مجلس حاضر نشده بود. اعتمادالسلطنه، مينويسد: «علما از قبيل ميرزا حسن آشتياني و آقا شيخ هادي [نجمآبادي] نرفته بودند.» (روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 781.) در نامة اول شاه به ميرزاي آشتياني نيز آماده است که «مجلس اول همه حاضر شدند به جز شما که تمارض کرده بوديد.» (تاريخ بيداري ايرانيان، بخش اول، مقدمه، ص 23). علت عدم حضور شيخ هادي نجمآبادي نيز بنا به گزارش ناظمالاسلام اين بود که: «پيغام داد من استعمال دخانيات را مطلقا حرام ميدانم. مخصوص به وقتي دون وقتي نيست و اگر بناي آقايان برحرکت از طهران و مهاجرت به عتبات شد، اول کسي که ردا بر دوش کند و با پاي پياده مهاجرت نمايد من ميباشم. بندة نگارنده [= ناظمالاسلام] در مجلس مرحوم حاج شيخ هادي بودم که اين مذاکره را فرمود.» همان، ص22.
[9]. شيخ حسن کربلايي در تاريخ تشکيل مجلس دوم مينويسد: «کمتر از يک هفته از اين مجلس گذشته[= مجلس اول]، جمعه شانزدهم جماديالاول دوباره مجلسي به هيأت نخستين منعقد گرديد.» ص137. اما با توجه به آنکه تاريخ تشکيل مجلس اول ـ طبق نوشته روزنامه اعتمادالسلطنه ـ هفتم جمادي (روز چهارشنبه) بوده است، پس تاريخ شانزدهم جمادي، بيش از يک هفته ميشود نه کمتر از يک هفته.
[10] . شيخ حسن کربلايي مينويسد:«پس از ختام آن مجلس که تلگرافنامة مزبور را از لسان علما به حضور حضرت مستطاب حجتالاسلام فرستادند ... بسياري از علما و اعيان دارالخلافه براي اين که خاطر مبارک حضرت حجتالاسلام از تفصيل حق واقعه متسحضر باشد، فورا نتيجة مجلس و شرح حال [تلگراف] تدليسآميز را که از لسان علما بدان حضرت فرستاده شده بود، در ضمن عرايض مستقله به سرّ من راي فرستادند.» ص 146
[11]. اعتمادالسلطنه در خاطرات روز شنبه 24 جمادي مينويسد: «شنيدم که ديشب بعضي اعلانات به ديوارها چسبانيدهاند که هرگاه تا روز دوشنبه کار تمباکوموقوف نشود، جهاد خواهد شد و تمام فرنگيها و اتباع آنها را خواهيم کشت.» ص 783
[12] . شيخ حسن کربلايي تنها اشاره به وجود اين نامه و جواب آن نموده است، اما آقاي جعفريان در پاورقي به نقل از ناظمالاسلام متن آنها را ذکر کرده است.
[13]. احتمال دارد نامه دوم و جواب آن بعد از روزهاي ذکر شده باشد.
[14]. شيخ حسن کربلايي، درباره تعداد کشتگان مينويسد: «عدد نفوس قَتلي درست معلوم نشد؛ مختلف ميگفتند. [ولي] از شصت و هفتاد متجاوز شنيده نشد؛ چنانچه از آن طرف هم از پانزده [يازده] تن کمتر نقل نشد و در اين ميانه سي و پنج الي هفده تن نيز گفته ميشد.» ص 176. اما اعتمادالسلطنه، تعداد کشتهشدگان را هفت نفر ذکر کرده است. ص785 و 786
[15]. اعتمادالسلطنه نيز تفصيل قضيه را در عباراتي موجز ذکر کرده است. ص 785ـ786
[16]. اين تلگراف نيز از سوي ا ولياي دولت اظهار نشد، اما با توجه به مقتضاي تلگراف که حکايت از عدم اطمينان به دولتمردان داشت، از طرف شاه دستخط مفصلي در اين زمينه صادر شد. ص199
[17]. «با همة اينها [= دستخط تفصيلي ناصرالدين شاه] باز هم تمامي مردم با اصرار هر چه تمامتر بر امتناع و متارکه از شرب دخانيات ثابت و هيچگونه وقع و اعتنايي بدين اعلانات نبسته و همگي از عالم و عامي به انتظار وصول جواب علما از سرّ من راي نشسته بودند، حال آن که جواب تلگرافات علما بدان صورت که به نقل آمد، مدتي بود در ثبت تلگرافخانه پس پردة اختفا رفته و رو از مردم نهفته بود و اولياي دولت بدين ملاحظه که مبادا دوباره سر از نو شوري در ميان عمومي ببه پا خيزد؛ مصلحت در اظهار آن نميديدند تا اينکه اتفاقا دست خطي از حضرت مستطاب حجتالاسلام که در خصوص جواب سؤال از صحت حکم منسوب به آن حضرت در تحريم استعمال دخانيات، همان اوايل امر شرف صدور يافته بود و در ضمن تلگرافي که سابقا به نام جناب شريعتمدار آقا شيخ فضلالله نوري ـ سلمه الله تعالي ـ از سرّ من راي فرستاده بودند نيز اشاره بدان دست خط مبارک شده بود ـ چنانچه صورت آن تلگراف نامه را در سابق عينا نقل نموديم ـ اين دست خط مبارک اتفاقا همين ايام از سر من راي براي علما رسيد، صورت سؤال و جوابي بود که اولا از صحت حکمي که در اين خصوص منتسب به حضرت حجتالاسلام اشتهار يافته، سؤال نموده و در ثاني سؤال ديگري از حکم استعمال دخانيات بر تقدير رفع اين امتياز شده بود. جوابي که در اين خصوص به دست خط مبارک حضرت حجتالاسلام ملاحظه شد، بدين صورت بود: «بسمالله الرحمن الرحيم. بلي صحيح است و همچنين است هرچه سبب مداخلة خارجه باشد در بلاد مسلمين. و سؤالي که بر تقدير رفع امتياز شده، جواب اين است که بر تقدير رفع، از اين جهت منعي ندارد. حررهالاحقر محمدحسن الحسيني.» علماي دارالخلافه که از شدت اصرار اولياي دولت بر رخصت و اذن در استعمال دخانيات به ستوه آمده بودند و تقدير رفع امتياز نيز نزد خودشان محقق بود و به سبب محض از داخل و خارج، خاصة از طرف سفير روس که در اين خصوص مراقبت تمام داشت، به صدق اعلانات دولت و رفع کلية امتياز وثوق و اطمينان کامل يافته بودند، همين رخصت و اذني را که از اين دست خط مبارک حضرت حجتالاسلام مستفاد ميشد، وسيلة استخلاص خود از گرفتاريهاي سؤال و جواب با دولت قرار داده در سهشنبه بيست و پنجم همين ماه جماديالثاني از روي همين دستخط مبارک، مردمان از جانب حضرت اسلامپناهي اعلان به حليت دخانيات دادند. » ص 201ـ202.