استعمار پیر و جدایی بحرین از ایران

 

استعمار پیر و جدایی بحرین از ایران

 اعظم حمیدپور

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

مجمع الجزایر بحرین از دوران پیش از اسلام تحت قلمرو و حاكمیت ایران بود. اعراب ساكن این جزیره به علت دوری از شعاع عمل حكومت و نیروهای مركزی ایران، مشكلات و دردسرهای زیادی برای حكومت مركزی ایران ایجاد می‌كردند. سیاست های استعماری بریتانیا از سال های 1820 به بعد در این منطقه زمینه جدایی این منطقه را از ایران فراهم كرد. تداوم این سیاست ها در دوران پهلوی دوم از یك سو و بی كفایتی نظام حاكم ایران از سوی دیگر سرانجام منجر به استقلال بحرین در آوریل 1970، و جدایی همیشگی آن از ایران شد.

اهمیت استراتژیك بحرین برای ایران

از نظر استراتژیك و سوق الجیشی بحرین در خلیج فارس از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. واقع شدن بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر در گذشته فرصت قابل ملاحظه ای را برای ایران به دنبال داشته است. هر چند از نظر حقوقی بین ایران و بحرین آبهای آزاد وجود دارد، اما قبل از جدایی بحرین حق استفاده از منابع بستر برای ایران تا نزدیكی سواحل عربستان و قطر ادامه پیدا می كرد. تصور اینكه ایران در دو سوی یكی از مهمترین آبراه های جهان دارای ساحل باشد می تواند تا حدی نشان دهد كه بحرین از حیث سیاسی و نظامی چه اهمیتی در تفوق بر كشورهای عربی منطقه وحتی تاثیرگذاری بر معادلات بین المللی برای ایران داشته است. اگر بحرین در حاكمیت ایران باقی می ماند، با توجه به افزایش گستره آب های سرزمینی، رگ حیاتی نفت دنیا تا حد زیادی در تسلط ایران قرار می گرفت.

وجود منابع غنی نفت و گاز در پهنه آب های سرزمینی بحرین نیز اهمیت قابل توجهی به این سرزمین بخشیده است. همچنین موقعیت مناسب برخی از جزایر برای پهلوگیری و تعمیر كشتی های بزرگ اقیانوس پیمای 500 هزار تنی در بنادر آنها و مرواریدهای مشهور آن نیز از امتیازات دیگر آن محسوب می گردد. (1)

حاكمیت ایران بر بحرین در گذر تاریخ

دوران اشكانیان و ساسانیان :

در اواخر دوره اشكانیان، اعراب به مدت بسیار كوتاهی بر این جزیره حكومت می كردند تا در نهایت اردشیر بابكان آنها را شكست داد. حمله اعراب به بحرین مجددا با مرگ هرمز دوم در سال ۳۰۹ میلادی آغاز شد. در سال ۳۲۶ میلادی شاپور دوم با حمله‌ای رعدآسا، بحرین را به تصرف درآورد و در آن كشت و كشتار زیادی كرد. سپس وی به عمران و آبادی جزیره همت گماشت و شهرهایی در آن بنا نمود. تا زمان سقوط دولت ساسانی به دست اعراب ( 651م.)‌ آرامش كاملی در این منطقه برقرار بود.

 

از ورود اسلام تا صفویان:

در زمان ورود اسلام به این ناحیه، اغلب مردم بحرین مانند سایر ایرانیان، زرتشتی و اقلیتی نیز یهودی و مسیحی بودند. اگرچه از این زمان، تا زمان شاهنشاهی سلاطین ایرانی آل بویه، حكومت بحرین در دست خلفای بنی‌امیه و عباسیان و مدتی نیز قرامطه (تحت فرمان فاطمیون مصر)بود، اما ایران همیشه در این منطقه داراری نفوذ معنوی و فرهنگی بود و تجارت و صنعت آن نیز همواره در دست ایرانیان بود.(2

 

در دوران آل بویه جنگ و خونریزی بین خوارج عرب و امرای ایرانی در این جزایر حكمفرما بود. بحرین در این دوران گاه در دست امرای ایرانی بود و گاه به دست متجاوزین عرب می‌افتاد. در دوران سلجوقیان و پس از آن نیز این جزایر همچنان در دست ایرانیان بود. پس از حمله مغول، حكام جزیره هرمز كه ایرانی بودند همچنان بحرین را در اختیار داشتند. در دوره اتابكان فارس و همچنین آل مظفر و تیموریان، بحرین بخشی جدا نشدنی از سرزمین ایران محسوب می‌شد.

 

حضور استعمار پیر انگلیس در خلیج فارس و ایجاد زمینه های جدایی بحرین:

در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس (‌ 1506میلادی)،‌ بسیاری از نقاط استراتژیك منطقه، از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز در 1522میلادی به تصرف و اشغال استعمارگران در آمد. پس از گذشت حدود یك قرن شاه‌عباس در سال 1602 با لشكركشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد كرد. پس از آن ‌مجمع الجزایر بحرین مدت 180 سال در اختیار و تحت نظر كامل حكومت ایران بود. در دوران قاجار  اگرچه ایران مالك رسمی این سرزمین محسوب می شد اما با حكومت آل خلیفه بر بحرین،  به تدریج زمینه سلطه انگلیس بر این منطقه مهیا شد.

 

در سال 1783 " شیخ احمد بن خلیفه ‌ از خاندان "‌خلیفه "‌ كه از منطقه نجد در مركز عربستان به كویت مهاجرت كرده بود، به این سرزمین حمله كرده و پس از شكست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت . از آن پس،‌ حكومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی - استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان "‌ خلیفه "‌ ‌ قرار گرفت.(3) در دوره انحطاط قاجاریه، دولت انگلستان از ضعف دولت مركزی استفاده كرد و به موجب قراردادهایی كه در سال های 1820، 1861، 1880 و 1892 با بحرین منعقد كرد، به تدریج بر نفوذ خود در آن سرزمین افزود و بعدها مدعی شد كه از زمان قرارداد 1820 دولت انگلستان شیخ بحرین را مستقل می شناخته است.(4

 

دوران پهلوی اول ؛ اعتراض ایران به جامعه ملل:

در دوران رضا شاه نیز ایران همچنان مدعی حاكمیت بحرین بود. در ۱۹۲۷دولت انگلستان قراردادی با عربستان سعودی درباره بحرین امضا كرد. دولت ایران بلافاصله نسبت به آن معاهده به طور رسمی اعتراض كرد و از آن به‌عنوان «تجاوز به تمامیت ارضی ایران» به جامعه ملل شكایت كرد. این دادخواهی ایران، توسط مخبرالسلطنه به عنوان نخست‌وزیر، در صفحه ۶۰۵ «روزنامه جامعه ملل» مورخ ماه مه ۱۹۲۸ به چاپ رسید، اما به علت ضعف جامعه ملل و سپس شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین در اوت 1941 این اعتراض ایران راه به جایی نبرد.(5)  

 

دوران پهلوی دوم ؛ مصادره بحرین به نفع اعراب :

از اوت 1941 تا اوایل 1956 هیچ اقدام اساسی از طرف حكومت ایران به منظور اعاده حاكمیت كشور بر بحرین به عمل نیامد و تنها مطبوعات كشور هر از چندگاهی به مسئولین مملكتی موضوع تعیین تكلیف بحرین و احقاق حقوق ایران را یادآوری می كردند تا آنكه در سال 1956 حوادثی در بحرین اتفاق افتاد كه منجر به اعلام وضع غیر عادی و دستگیری تعداد زیادی از ایرانیان مقیم این كشور گردید. حكومت ایران در برابر این تحولات بلافاصله واكنش نشان داد و وزیر خارجه وقت ایران در آوریل 1976 طی یك مصاحبه مطبوعاتی حاكمیت ایران بر بحرین را از ابعاد مختلف حقوقی و تاریخی مورد تایید قرار داد. هیات دولت نیز در نوامبر 1957 لایحه تقسیمات جدید كشوری را كه به موجب آن بحرین استان چهاردهم ایران محسوب می شد را در حضور شاه به تصویب رساند.(6)  اتحاد جماهیر شوروی اعلان حاكمیت ایران بر بحرین را مورد تایید رسمی قرار داد اما انگلستان این موضع ایران را رد كرده و بر استقلال بحرین تحت حمایت خود تاكید كرد. موضع انگلستان در كشورهای عرب با استقبال روبرو شد، به نحوی كه بلافاصله اتحادیه عرب بر علیه ایران موضع گیری كرد. حكومت ایران نیز پس از آن به تدریج آنچنان در موضع تدافعی قرار گرفت كه حداقل مسئله بحرین را برای مدت 10 سال مسكوت باقی گذاشت.

 

در سال های 1965-1964 فعالیت های انقلابی اعراب در خلیج فارس شدت گرفت. در نوامبر ۱۹۶۷، نیروهای انگلیسی به دنبال جنگ‌های داخلی یمن از بندر استراتژیك عدن (نزدیك باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ)‌ خارج شدند و به‌دنبال آن، ‌جمهوری دموكراتیك خلق یمن ‌ (یمن‌جنوبی)‌ به‌عنوان یك كشور سوسیالیستی افراطی شكل گرفت. این كشور به‌زودی حامی جنبش‌های انقلابی و چپ‌گرای منطقه شد و در این راستا با ایران و نیز كشورهای میانه‌رو ( و غرب گرای ) عرب به‌عنوان كشورهای مرتجع شروع به مقابله و مخالفت كرد. انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌، ‌نیروهایش را به بحرین منتقل كرد و بدین ترتیب پس از عدن، ‌مجمع الجزایر بحرین به‌عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج‌فارس مطرح شد.

 

مدتی بعد در ژانویه ۱۹۶۸، ‌پس از اینكه انگلستان اعلام كرد كه نیروهایش را تا پایان سال ۱۹۷۱ از شرق سوئز خارج خواهد كرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال كرد و اعلام كرد كه از حق حاكمیت خود بر بحرین منصرف نشده است.(7)    سپس ،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشكل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس در قالب یك كشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشكیل شود. شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی ‌و ادعای مالكیت ایران بر بحرین آن را یك مشكل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و راه حل این مشكل را در پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست، اما این مسئله با وجود ادعای حاكمیت ایران بر بحرین حل نشدنی به نظر می رسید.

 

طرح مجدد مساله بحرین و تشكیل فدراسیون عربی، فرصت مناسبی برای ایران فراهم آورد تا به منظور استقرار نیروهای خود در سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك با انگلستان وارد معامله شود. استراتژی شاه مبنی بر عدم پذیرش یك فدراسیون عربی به مثابه امتیازی برای مذاكره و چانه زنی در مورد بحرین و سایر جزایر مورد ادعای ایران در خلیج فارس محسوب می شد.

 

سرانجام تلاش ایران به جلب دوستی با كشورهای عربی خلیج فارس كه با سفر شاه به عربستان و كویت انجام گرفت از یك سو و وسوسه های انگلستان در مورد معامله ای بهتر با ایران در رابطه با جزایر سه گانه از سوی دیگر، و فشارهای سیاسی ایالات متحده به ایران برای حل و فصل هر چه سریعتر اختلافات، باعث شدند كه محمدرضا شاه به طور غیر منتظره از ادعای دیرین ایران نسبت به بحرین صرفنظر نماید.(8)  

 

مذاكرات جدایی بحرین به‌طور آشكار و پنهان میان ایران، ‌انگلستان، ‌عربستان سعودی و آمریكا انجام ‌شد. جدا از سیاست‌های استعماری انگلستان، حمایت عربستان سعودی (‌به‌عنوان كشور عرب با نفوذ منطقه)‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آب‌های سرزمینی و فلات قاره دو ایران و عربستان، موضوع مهمی بود كه به تضاد منافع دو كشور انجامید به‌طوری كه شاه برنامه دیدار رسمی خود از عربستان سعودی را در اوایل سال ۱۹۶۸ به تعویق انداخت. بالاخره با مذاكرات طرفین نخستین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو كشور بر سر مرز فلات قاره و مالكیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ ۲۴ اكتبر ۱۹۶۸ با امضای یك موافقت‌نامه برداشته شد و باعث شد ایران در مورد مسئله بحرین كوتاه آمده و عقب نشینی سیاسی كند.

 

در آن شرایط، حكومت ایران حفظ بحرین با توسل به شیوه‌های نظامی را در توان خود نمی‌دید. دولت شاه از عكس العمل انگلستان به‌عنوان یك قدرت بزرگ استعماری واهمه داشت، ضمن اینكه این كار تمام كشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه كار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت. این در حالی بود كه ایران در آن دوران درگیری‌های ارضی و مرزی و سیاسی گسترده‌ای با عراق داشت. از طرف دیگر شاه می ترسید كه اقدام نظامی ایران سازمان ملل متحد را علیه ایران وارد عرصه كند.

 

بنابراین شاه با توجه با سازش‌های پنهانی انجام شده و شرایط زمانی، راه حل سیاسی را برگزید. شاه در ‌اوایل ۱۹۷۰ در مصاحبه‌ای خواستار حل مسئله بحرین از طریق كسب نظر مردم آن به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفت‌وگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیركل سازمان ملل در اوایل سال ۱۹۷۰ به نتیجه نهایی رسید و ایران در تاریخ ۹ مارس ۱۹۷۰ ‌رسما خواستار همكاری دبیركل سازمان ملل برای استعلام نظر واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یك نماینده ویژه شد.(9

 

ارجاع موضوع انتزاع بحرین به سازمان ملل و نقش انگلستان در استقلال بحرین

انگلستان در تاریخ ۲۰ مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیركل سازمان ملل اعلام كرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام كرد كه "ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی" معاون دبیركل و مدیركل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به ‌عنوان نماینده ویژه خود در كسب آرای‌مردم بحرین منصوب كرده است ضمنا وی از ایران و انگلستان برای انجام مسئولیت خود در ابراز نظر و تصمیم‌گیری نهایی در مورد حل مسئله بحرین، اختیار تام گرفت.

 

نماینده ویژه دبیركل در امور بحرین، در رأس یك هیئت ۵ نفری عازم آن جزیره شد و از ۲۹ مارس تا ۱۸ آوریل ۱۹۷۰ به‌نظر خواهی گزینشی و گفت‌وگو با گروه‌های منتخب سیاسی - اجتماعی بحرین پرداخت. سازمان ملل سه گزینه را برای این نظرسنجی مطرح كرد: 1- باقی ماندن تحت حاكمیت ایران؛ 2- باقی ماندن در تحت الحمایگی انگلستان؛3 -استقلال بحرین. برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آرای‌ عمومی از طریق ‌رفراندوم یا انتخابات عمومی، ‌این امر صحت ندارد، بلكه به همان روش محدود گزینشی بسنده شد. به این معنا كه نه یكایك مردم بلكه فقط روسای قبیله ها و شیخ های بحرینی مورد سوال قرار گرفتند. پس از آن‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج كسب شده را در گزارشی به دبیركل تسلیم كرد تا براساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.

 

در گزارش گیچاردی آمده بود كه "هیئت اعزامی دریافتند كه مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ‌گونه تلخكامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانی‌ها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده كه مالكیت ‌ ایران بر بحرین یكباره و برای همیشه كنار رود. مردم بحرین خواهان یك كشور مستقل و با حاكمیت كامل سیاسی هستند و اكثریت تام مردم احساس می‌كنند كه بحرین یك كشور عربی است.  رئیس هیئت اعزامی، ‌گزارش خود را با این نتیجه‌گیری به پایان رسانده بود كه كسب نظر و مشورت‌های وی در بحرین او را متقاعد كرده است كه اكثریت مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یك كشور كاملا مستقل و دارای حق حاكمیت و آزاد برای ایجاد روابط با سایر كشورها هستند‌".

 

در طی سفر گیچاردی دو باشگاه فرهنگی ایرانی فعال در بحرین با نام های «نادر» و «فردوسی» تعطیل و شمار زیادی از مردم آن جزیره كه هوادار ایران باقی مانده بودند كشته یا زندانی شدند و جو خفقان و ترس بر منطقه حاكم شد. بر این اساس به دلیل اینكه گیچاردی تنها با تنی چند از گردانندگان حكومتی به شیوه ای از پیش تعیین شده دیدار كرده و نظراتشان را به عنوان « نتیجه همه پرسی» اعلام كرده بود مشخص است كه از لحاظ حقوق بین الملل و حقوق سیاسی مسئله استقلال بحرین به علت مراجعه نكردن به رای یكایك مردم و برگزار نكردن « همه پرسی كامل» از مشروعیت و وجاهت قانونی برخوردار نبوده است.

 

 گزارش یاد شده از سوی دبیر كل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیز با استناد به نتیجه‌گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی از خاك ایران در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مورد تأیید و تصویب قرار داد.

 

ایران نیز در ماه می همان سال برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین اقدامات قانونی را انجام داد. هیئت دولت قطعنامه‌ شورای امنیت سازمان ملل را برای بررسی و تصویب درقالب لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم كرد. این لایحه در چهاردهم می 1970 با ۱۸۷ رأی مثبت و ۴ رای منفی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. تنها نمایندگان وابسته به حزب پان ایرانیست به رهبری محسن پزشكپور به این لایحه رای منفی دادند. مجلس سنا نیز در 18 می آن را به اتفاق آرا تصویب كرد.

 

اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۱ منتشر شد. دولت ایران تنها یك ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یك روز بعد (‌۱۵ اوت )‌، ‌بحرین و انگلستان یك قرار داد دوستی ( با هدف مشورت در مواقع ضروری) با یكدیگر امضا كردند. بدین ترتیب، مسئله بحرین پس از یك قرن و نیم منازعه و كشمكش  به سرانجام رسید.‌(10) در واقع ایران در ازای دریافت امتیاز بازپس گیری جزایر سوق الجیشی تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسی  از حق حاكمیت خود بر بحرین صرفنظر كرد.

 

 

پی نوشتها:

1-http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=607352&type=9&year=1389&month=11&day=24

 

2. عباس اقبال، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس، (تهران:چاپخانه مجلس، ۱۳۲۸)، صص 112-101.

 

3-http://www.khabaronline.ir/news-4368.aspx

4-wikkiepedia.com

5-parsapress.ir/component/content/article/50

 

6.حسین كی استوان، سیاست موازنه منفی(بی جا:انتشارات مصدق، 1335)، ص85

7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاسیت خارجی ایران در دوران پهلوی،(تهران: نشر البرز، 1357)

8. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320 (تهران:نشر قومس،1376) صص391-391.

 

9-http://www.khabaronline.ir/news-4368/aspx

10- http://parsapress.ir/component/content/article/50