سيري در انديشه سياسي شيخ بهايي

 

   

   

سيري در انديشه سياسي شيخ بهايي

تبیان زنجان

زندگي سياسي شيخ بهايي:

 

زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران نوجواني و جواني او شکل گرفت. او در سيزده سالگي در سال 966 همراه با پدرش، از ستم حاکمان عثماني بر شيعيان جبل عامل به ويژه دانشمندان شيعي به ايران مهاجرت کرد. خانواده عاملي پس از سه سال اقامت در اصفهان، در اواخر سال 968 با معرفي شيخ حسين بن عبدالصمد به شاه صفوي توسط شيخ علي منشار، شيخ الاسلام اصفهان به قزوين پايتخت شاه طهماسب اول(930-984 ق) رفتند و شاه نيز بر اساس شناختي که از فقهاي جبل عامل داشت و با توجه به منزلت علمي شيخ حسين که شاگرد مبرز شهيد ثاني بود، او را به سمت شيخ الاسلامي پايتخت تعيين کرد. البته، اقامت او در قزوين به درازا نکشيد و پس از چندي از طرف شاه طهماسب به شيخ الاسلامي مشهد و سپس هرات منصوب شد. بنابراين، يکي از عوامل مهم که در زندگي سياسي شيخ بهايي نقش اساسي داشته، حضور پدر وي در دربار صفوي است. هر چند بهايي در دوران حيات سياسي پدر خود داراي منصب سياسي نبوده، اما حضور او در پايتخت و در کنار پدر در مشهد و هرات، او را با منصب و وظايف شيخ الاسلامي آشنا ساخت و آماده پذيرش اين منصب پس از پدرش گردانيد. شيخ بهايي در دوران سلطنت شاه اسماعيل دوم(984-985ق) که با بحران سياسي و جنگ بين سران قزلباش همراه بود، به نظر مي رسد در مرکز سياسي صفويه حضور نداشته است. از زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران ده ساله سلطنت سلطان محمد (985-995ق) تنها گزارش تاريخي که در دست است، اشاره کوتاه شاگرد او عزالدين حسين بن حيدر کرکي است که بعد از خروج شيخ حسين بن عبدالصمد از ايران و وفات او در بحرين، فرزندش بهاء الدين عاملي جانشين او در منصب شيخ الاسلامي هرات گرديد. از سياست و هوشمندي شاه عباس اول(995-1038ق) آن که به عالمان ديني نهايت احترام را مي گذاشت و از اين راه در ترويج دين و اقتدار سياسي ايران و نيز تحکيم سلطنت خود بهره مي جست. از جلمه خليفه سلطان، شاگرد ميرداماد و شيخ بهايي را به وزارت خود منصوب کرد.

فعاليت هاي سياسي شيخ بهايي عمدتاً در عهد اين پادشاه صورت گرفت. به نوشته عالم آراي عباسي، شيخ بهايي پس از رحلت شيخ علي منشار، شيخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان، جانشين وي شد. شيخ بهايي در سال 996 ق به سمت شيخ الاسلامي اصفهان، پايتخت جديد شاه عباس اول تعيين گرديد و تا سال وفاتش اين منصب را برعهده داشت.

 

 

انديشه سياسي شيخ بهايي:

 

مسأله حکومت در زندگي اجتماعي انسان، از بديهي ترين مسائل سياسي است و به دليل بديهي، فطري و عقلاني بودن آن، هيچ انديشمندي در لزوم آن شک و ترديد نکرده است. عالمان ديني نيز بر مدني الطبع بود انسان که او را به سوي تشکيل اجتماع و نهاد ناظر بر امور آن مي کشاند، تأکيد فراوان کرده اند. از نظر شيخ ، منزلت حکومت و جايگاه حاکم در جامعه نسبت به رعيت مانند روح براي جسد و پسر براي پدر است.

همان گونه که حيات جسم بدون روح امري ناممکن است، حيات و نظم اجتماعي بدون وجود و حضور شهريار نيز امکان ناپذير است. در اين تمثيل سياسي، وجود زمامدار از مهم ترين ارکان جامعه معرفي شده است و از طرفي، نشان دهنده شدت ارتباط ساير اجزا و عناصر جامعه با اين عنصر اساسي است.

نگاه شيخ بهايي به اين مسأله از جايگاه امامت نيز قابل توجه است. همان طور که مي دانيم، از منظر دين نيز مي توان ضرورت حکومت و رياست عامه را از مفاهيم ديني استفاده کرد، زيرا يکي از اصول مسلم کلام شيعي، انقطاع ناپذيري امامت و زعامت ديني و دنيوي امت در تمام اعصار است. شيخ در اثبات اين اصل به رواياتي نظير«لاتخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهر مشهود او خائف مغمور» و حديث نبوي که فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه» استدلال کرده است.

 

به اعتقاد وي، ظاهر اين احاديث، عقيده اماميه را اثبات مي کند که امام زمان در عصر غيبت حضرت مهدي(عج) است. از عبارت هاي فوق استفاده مي شود که:

 

اولاً: خلافت ظاهري و رياست دنيوي بخشي از امامت عامه است.

 

ثانياً: حکومت و زعامت ديني و سياسي جامعه بشري از ضروريات مستمر و هميشگي و انکار ناپذير به شمار مي آيد، زيرا امامت اثبات شده در حديث فوق براي تمام بشر است نه تنها براي طايفه اماميه. علاوه بر اين، زعامت ديني و سياسي به زمان خاصي اختصاص نداشته و شامل تمام دوره ها است