سيري در انديشه سياسي شیخ بهایی

 

سيري در انديشه سياسي شیخ بهایی

پایگاه اطلاع رسانی ستادنماز جمعه نیشابور

بهاء الدين محمد بن حسين عاملي معروف به شيخ بهايي (953- 1030ق) از عالمان بزرگ شيعي در سده دهم و يازدهم هجري و از جمله نوادر روزگار است كه در عرصه هاي گوناگون علمي، سياسي و هنري شهرت جهاني دارد. از اين رو، براي شناساندن شخصيت شيخ بهايي، نويسندگان و پژوهشگران هر كدام از زاويه اي به معرفي او پرداخته اند، ما در اين نوشتار به معرفي آراء و انديشه هاي سياسي وي مي پردازيم، آرايي كه بازنگري در آنها از چند جهت مهم، لازم و ضروري است:

 

نخست اينكه، بهايي آراي سياسي خود را مدون و منظم ارائه نكرده، بلكه به صورت پراكنده به تناسب موضوعات گوناگون در آثارش مطرح كرده است. بنابراين، نظام مند كردن آنها يك ضرورت است. دوم، وجود برخي ابهامها و دوگانگي و تضاد ظاهري در نظر و عمل سياسي شيخ است كه برخي از نويسندگان از آن برداشت ناصواب كرده اند. سوم، فقدان تحقيق جامع براي پاسخگوئي به سؤالها و نيازهاي علمي در موارد مذكوراست.

در خصوص پيشينه تحقيق بايد گفت، دانش پژوهاني كه به شرح حال يا معرفي ديدگاه هاي علمي اين انديشمند پرداخته اند، هر كدام به تناسب بحث خود، اجمالاً به زندگي سياسي و به ندرت به انديشه سياسي او اشاراتي داشته اند. لذا هدف اين پژوهش، شناساندن انديشه شيخ بهايي و سامان دادن به آن و نيز زدودن برخي ابهامهاي موجود از چهره سياسي ايشان است. با اتخاذ روش توصيفي - تحليلي در تبيين انديشه سياسي اين انديشمند، آثار وي از منابع اصلي تحقيق محسوب شده و در تدوين زندگي علمي و سياسي او نيز از كتب تراجم وآثار تاريخي به عنوان منابع فرعي پژوهش، استفاده شده است.

 

زندگي علمي

 

بهاء الدين محمد بن حسين بن عبدالصمد عاملي در سال 953 قمري در بعلبك ناحيه اي در لبنان كنوني چشم به جهان گشود. بها دوران كودكي و نوجواني را در جبل عامل گذراند و در سيزده سالگي همراه با پدرش (سال 966 ق) به ايران مهاجرت كرد.

در سالهاي اوليه مهاجرت، به دليل آشنا نبودن با زبان فارسي، در فراگيري علم و دانش فقط از محضر پدر بهره مي جست؛ اما با انتصاب پدر بهايي به منصب شيخ الاسلامي پايتخت (قزوين) و انتقال خانواده اش از اصفهان به قزوين، دنياي جديدي از علم و سياست به روي بهايي گشوده شد، زيرا قزوين در آن روزگار مركز علم و دانش و نيز محل اقامت شخصيتهاي بزرگ علمي و سياسي در ايران بود.

بهايي در شهر قزوين از محضر استادان بسياري در علوم مختلف دانش آموخت و در فنون گوناگون تجربه اندوخت.

شيخ بهايي شاگردان زيادي را تربيت كرد. گروهي از دانشوران قرن يازدهم نزد وي درس خوانده اند. سعيد نفيسي 33 تن از شاگردان او را نام برده است.

فيض كاشاني (متوفاي 1091ق)؛ مجلسي اول (متوفاي 1070ق)؛ ملاصدرا (متوفاي 1050ق) از شاگردان وي بوده اند.

بهاءالدين عاملي در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي آثار گرانقدر و ماندگاري بر جاي نهاده است. او در اخبار و احاديث، تفسير، اصول، فقه و رياضيات داراي تأليفات بسياري است. تعداد آثار شيخ بهايي براساس پژوهش سعيد نفيسي به 95 عنوان كتاب و رساله مي رسد. برخي از نويسندگان آثار او را بيش از 120 جلد كتاب و رساله ذكر كرده اند.

جامع عباسي (شاخص ترين اثر فقهي شيخ بهايي و اولين دوره فقه فارسي غير استدلالي كه به صورت رساله علميه نوشته شده است)، الزبده في الاصول؛ اربعين؛ (اين اثر علاوه بر «مثنوي سوانح حجاز» تنها اثري است كه شيخ در آن به مباحث سياسي پرداخته است)، مثنوي سوانح حجاز؛ («مثنوي سوانح حجاز» يا « مثنوي سوانح سفر حجاز» كه به مثنوي «نان و حلوا» معروف است، از آثار بسيار مشهور بهايي به شمار مي رود. مثنوي «نان و حلوا» از جمله آثار شيخ بهايي است كه مي توان در تبيين ديدگاه ها و انديشه سياسي او بدانها استناد كرد.) و كشكول؛ (در اين اثر به صورت پراكنده اشاراتي به مباحث سياسي شده است)، از مشهورترين آثار وي مي باشند.

شيخ بهايي پس از 78 سال تلاش علمي، در سال 1030ه.ق در اصفهان در گذشت و در روضه رضوي به خاك سپرده شد.

 

 

 

زندگي سياسي

 

زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران نوجواني و جواني او شكل گرفت. او در سيزده سالگي در سال 966 همراه با پدرش، از ستم حاكمان عثماني بر شيعيان جبل عامل بويژه دانشمندان شيعي به ايران مهاجرت كرد. خانواده عاملي پس از سه سال اقامت در اصفهان، در اواخر سال 968 با معرفي شيخ حسين بن عبدالصمد به شاه صفوي توسط شيخ علي منشار، شيخ الاسلام اصفهان به قزوين پايتخت شاه طهماسب اول ( 930 - 984 ق ) رفتند و شاه نيز بر اساس شناختي كه از فقهاي جبل عامل داشت و با توجه به منزلت علمي شيخ حسين كه شاگرد مبرز شهيد ثاني بود، او را به سمت شيخ الاسلامي پايتخت تعيين كرد.

البته، اقامت او در قزوين به درازا نكشيد و پس از چندي از طرف شاه طهماسب به شيخ الاسلامي مشهد و سپس هرات منصوب شد.

بنابراين، يكي از عوامل مهم كه در زندگي سياسي شيخ بهايي نقش اساسي داشته، حضور پدر وي در دربار صفوي است. هر چند بهايي در دوران حيات سياسي پدر خود داراي منصب سياسي نبوده، اما حضور او در پايتخت و در كنار پدر در مشهد و هرات، او را با منصب و وظايف شيخ الاسلامي آشنا ساخت و آماده پذيرش اين منصب پس از پدرش گردانيد.

شيخ بهايي در دوران سلطنت شاه اسماعيل دوم ( 984 - 985 ق ) كه با بحران سياسي و جنگ بين سران قزلباش همراه بود، به نظر مي رسد در مركز سياسي صفويه حضور نداشته است.

از زندگي سياسي شيخ بهايي در دوران ده ساله سلطنت سلطان محمد (985 - 995 ق) تنها گزارش تاريخي كه در دست است، اشاره كوتاه شاگرد او عزالدين حسين بن حيدر كركي است كه بعد از خروج شيخ حسين بن عبدالصمد از ايران و وفات او در بحرين، فرزندش بهاءالدين عاملي جانشين او در منصب شيخ الاسلامي هرات گرديد.

از سياست و هوشمندي شاه عباس اول (995 - 1038 ق) آن كه به عالمان ديني نهايت احترام را مي گذاشت و از اين راه در ترويج دين و اقتدار سياسي ايران و نيز تحكيم سلطنت خود بهره مي جست. از جمله خليفه سلطان، شاگرد ميرداماد و شيخ بهايي را به وزارت خود منصوب كرد.

فعاليتهاي سياسي شيخ بهايي عمدتا در عهد اين پادشاه صورت گرفت. به نوشته عالم آراي عباسي، شيخ بهايي پس از رحلت شيخ علي منشار، شيخ الاسلام دارالسلطنه اصفهان، جانشين وي شد.

شيخ بهايي در سال996ق به سمت شيخ الاسلامي اصفهان، پايتخت جديد شاه عباس اول تعيين گرديد و تا سال وفاتش اين منصب را بر عهده داشت. اگر سفر هاي شيخ به بلاد اسلامي را قبل از اين تاريخ بدانيم، وي به مدت 34سال شيخ الاسلام اصفهان و مفتي اعظم ايران بوده است. و اگر سالهاي تصدي شيخ الاسلامي هرات را نيز بدان بيفزاييم، او چهل سال بر اين كرسي تكيه زده است.

 

انديشه سياسي شيخ بهايي

 

مسأله حكومت در زندگي اجتماعي انسان، از بديهي ترين مسائل سياسي است وبه دليل بديهي، فطري و عقلاني بودن آن، هيچ انديشمندي در لزوم آن شك و ترديد نكرده است. عالمان ديني نيز بر مدني الطبع بودن انسان كه او را به سوي تشكيل اجتماع و نهاد ناظر بر امور آن مي كشاند، تأكيد فراوان كرده اند.

از نظر شيخ، منزلت حكومت و جايگاه حاكم در جامعه نسبت به رعيت مانند روح براي جسد و سر براي بدن است. همان گونه كه حيات جسم بدون روح امري ناممكن است، حيات و نظم اجتماعي بدون وجود و حضور شهريار نيز امكان ناپذير است. در اين تمثيل سياسي، وجود زمامدار از مهم ترين اركان جامعه معرفي شده است و از طرفي، نشان دهنده شدت ارتباط ساير اجزا و عناصر جامعه با اين عنصر اساسي است.نگاه شيخ بهايي به اين مسأله از جايگاه امامت نيز قابل توجه است. همان طور كه مي دانيم، از منظر دين نيز مي توان ضرورت حكومت و رياست عامه را از مفاهيم ديني استفاده كرد، زيرا يكي از اصول مسلم كلام شيعي، انقطاع ناپذيري امامت و زعامت ديني و دنيوي امت در تمام اعصار است. شيخ در اثبات اين اصل به رواياتي نظير «لاتخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهر مشهود او خائف مغمور»؛ و حديث نبوي كه فرمود:« من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» استدلال كرده است. به اعتقاد وي، ظاهر اين احاديث، عقيده اماميه را اثبات مي كند كه امام زمان در عصر غيبت حضرت مهدي(عج) است.

از عبارتهاي فوق استفاده مي شود كه اولاً، خلافت ظاهري و رياست دنيوي بخشي از امامت عامه است؛ ثانياً، حكومت و زعامت ديني و سياسي جامعه بشري از ضروريات مستمر و هميشگي و انكار ناپذير به شمار مي آيد، زيرا امامت اثبات شده در حديث فوق براي تمام بشر است نه تنها براي طايفه اماميه. علاوه بر اين، زعامت ديني و سياسي به زمان خاصي اختصاص نداشته و شامل تمام دوره هاست.

به اعتقاد وي، ستمگر هيچ گاه شايستگي پيشوايي مردم را ندارد، و چگونه ممكن است ظالم را براي امامت مردم انتخاب كنند، با آن كه انتخاب امام از آن نظر است كه از ستمگري جلوگيري كند، و كسي كه خود ستمگر است؛ در صورتي كه امور پيشوايي مردم را به عهده بگيرد.

 

حكومت جور

 

از ديدگاه فقه سياسي شيعه، حاكماني كه ماذون و منصوب از جانب خدا، رسول و امامان معصوم (ع) يا نايبان ايشان نباشند حاكم جور محسوب مي شوند و اعانت و همكاري با آنان حرام بوده و مصداق نهي آيه «و لاتركنو }لي الذين ظلموا... » قرار مي گيرند. اين آموزه ديني و نيز گرفتاري مسلمانان عصر شيخ بهايي به حاكمان جائر سبب گرديده تا وي در باره مباحثي چون مفهوم طاغوت، اعانت ظالم، قرب شاهان و عدم مشروعيت ديني و سياسي شاهان به اظهار نظر بپردازد. در ذيل، ديدگاه هاي شيخ بهايي در خصوص مسائل ياد شده را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهيم.

 

1- مفهوم طاغوت

 

مفهوم « طاغوت » از عناوين مهم فقه سياسي در بحث حكومت جور به شمار مي رود. در منابع اسلامي ( قرآن و سنت ) از اطاعت اهل معاصي نهي شده و اطاعت آنها، عبادت طاغوت تلقي گرديده است. از نظر شيخ بهايي، طاغوت بر معاني متعددي اطلاق مي شود كه از جمله آنها «رؤساي ضلال»است.

در تطبيق مفهوم طاغوت بر مورد بحث بايد گفت، حاكمي كه منصوب از جانب خدا، رسول امام يا نايب او نباشد و نيز فاقد شرايط عدالت و تقوا بوده و مرتكب معاصي گردد و از طرفي اطاعت خود را لازم بداند، از مصاديق قطعي طاغوت محسوب مي شود، و در فرهنگ سياسي ديني نيز متبادر از لفظ طاغوت، حكام جور مي باشد. با اين توضيح، صدق عنوان طاغوت بر شاهان معاصر شيخ بعيد به نظر نمي رسد، زيرا معيار هاي ياد شده بر اين سلاطين قابل تطبيق است.

 

2- حرمت اعانت ظالم

 

حرمت اعانت به ظالم در ظلم از مسلمات فقه شيعه است و همين اصل باعث گرديده عالمان شيعي اغلب از حكومتهاي اسلامي كه فاقد مشروعيت ديني بوده و مصداق حاكم جور تلقي مي شدند، كناره بگيرند. البته اين اصل فقهي همانند ساير قواعد فقهي به وسيله عناوين و احكام ثانويه قابل تخصيص است.

شيخ بهايي در كتاب اربعين به اين مسأله به تفصيل پرداخته و ديد گاه هاي خود را ارائه كرده است. او در اين باره حديثي نقل كرده و در ذيل آن، فتواي صريح و قاطعانه خود در مورد معاشرت و همكاري با ظالمان را بيان نموده است. در اين حديث، حكايت يكي از دبيران بني اميه آمده كه اموال فراواني از راه دبيري به دست آورده بود، او حكم اين اموال را از امام صادق(ع) جويا مي شود و امام در پاسخ به دو نكته مهم اشاره مي كند: نخست، تأثير و نقش كمك مردم به غصب خلافت ائمه اطهار(ع) توسط بني اميه را يادآوري مي كند كه «اگر بني اميه نويسندگاني نمي يافتند و اگر نبودند افرادي كه ماليات و خراج بر آنان جمع آوري كنند و در ركاب آنان جنگ كنند يا در نماز جمعه و جماعت آنان شركت نمايد، آنان هرگز نمي توانستند حقوق ما را سلب كنند، و اگر مردم آنها را به حال خودشان وا مي گذاشتند و كمكشان نمي كردند، ايشان مالك چيزي نمي شدند، سواي آن چيزي كه در دستشان قرار مي گرفت، مانند ديگر افراد جامعه»؛ نكته ديگر اين كه امام راه رهايي او از اين ورطه را در بازگرداندن آن اموال به صاحبان اصلي يا صدقه دادن از طرف آن ها بيان فرموده است.

شيخ در شرح اين حديث تصريح مي كند كه اعانت ظالمان حرام است، هر چندان اعانت به ايشان در امور مباح و حلال باشد.شيخ با تمسك به روايت ديگري از امام صادق (ع) اعانت ظالم راحتي در امور مستحب مانند « ساختن مسجد» حرام مي داند.شيخ در رد فتواي مشهور كه در اعانت ظالمان قايل به تفصيل شده اند، چنين استدلال مي كند كه اگر حرمت اعانت ظالم مختص به امور حرام باشد، تخصيص اين حرمت به ظالمان لغو خواهد بود، زيرا اعانت هر كسي در كار حرام، حرام است، خواه ظالم باشد يا نباشد؛ به علاوه، حرام في نفسه حرام است، خواه مقارن با عنوان اعانت ظالم باشد يا نباشد.

شيخ بهايي تفسير وتشخيص مفهوم اعانت و موارد و مصاديق آن را به عرف وا گذارده و مي گويد: مرجع شناخت اعانت ظالم عرف است. از اين رو، هر آنچه را كه عرف مصداق اعانت ظالم بداند، حرام است.

 

3- معاشرت با حاكم جائر

 

شيخ بهايي در مثنويها وديگر آثار خود بارها از قرب شاهان ومناصب دنيايي نكوهش كرده وهمان گونه كه خود قلباً از آن گريزان بوده، ديگران را نيز از دنياطلبي، رياست طلبي و معاشرت پادشاهان بر حذر داشته است. «مثنوي نان و حلوا» از جمله آثار نادر شيخ است كه درباره اين مسأله بيشتر گفتگو مي كند. از آن جا كه وي اين مثنوي را در سفر حج و فارغ از ملاحظات سياسي و به دور از قلمرو شاهان صفوي سروده، با صراحت بيشتر ديدگاه خود را در باره اين مسأله كه زماني به آن مبتلا بوده مطرح كرده است. به نظر مي آيد اشعار شيخ در اين مثنوي بيش از هر چيز ابراز ناخرسندي عميق او از قرب شاهان است. به هر تقدير، وي در اين مثنوي، پيامدها وآثار زيانبار قرب شاهان را متذكر شده و فريفته شدن برخي از عالمان دين به مقامهاي پست دنيايي، و نيز شيفتگي مبتلايان به اين آفت عظيم را در قالب شعر به نظم ترسيم و تصوير كشيده است.

به نظر مي رسد تأليف مثنوي سوانح حجاز (نان و حلوا) براي تبرئه شيخ از برداشتهاي ناصوابي است كه احتمالاً معاصران او و قطعاً آيندگان منتقد با ملاحظه ومطالعه زندگي سياسي او به او نسبت مي دادند. به عبارت ديگر، وي با اين كار، خود را از گمان نارواي اعانت ظالم و همكاري با حاكم جائر- كه از محرمات مسلم فقه شيعه است گ و دنيا طلبي، مبرا كرده است.

 

شرايط و وظايف حاكم

 

شيخ بهايي معيارهايي را براي ارزيابي رفتار شاهان (حاكمان) ارائه كرده است كه به عنوان شرايط و وظايف آنان مي توان محسوب كرد. اين موارد عبارتند از:

 

1- عقل و تدبير

 

شيخ با تأكيد بر اين مطلب كه «الملوك يسمون بالافعال لا بالاقوال» معيار داوري درباره حاكمان را اعمال و رفتار آنها معرفي مي كند و درباره جايگاه عقل در تدبير امور زمامداري، به نقل از بوذرجمهر حكيم مي گويد:«أعقل الملوك أبصرهم بعواقب الامور»؛ عاقل ترين پادشاهان، پادشاهي است كه در مورد پايان امور از همه بيناتر و آگاه تر باشد».

 

2- مشورت با دانايان

 

از نگاه شيخ، اعمال و تصميمات پادشاهان متأثر از اطرافيان آنهاست. وي با ذكر نمونه اي تاريخي درباره فرعون و فرجام حكومت او، مي گويد: فرعون در ابتداي ولايت و حكومت خود به عدل و انصاف با مردم سلوك مي كرد، ليكن هلاكت او از آنجا آغاز شد كه مشاوران و همراهان بد «بطانه سوء»، مانند هامان و قارون را براي خود انتخاب كرد و از طرفي هم اين معنا روشن است كه هرگاه خداوند اراده سوئي در مورد پادشاهي بكند، نزديكان و همراهان بدي را براي او مي گمارد؛ مانند هامان كه در مشورت خواهي فرعون او را از قبول نبوت حضرت موسي(ع) باز داشت. شيخ بهترين اميران و حاكمان را اميراني معرفي مي كند كه با عالمان و دانايان همنشيني و مشورت مي كنند.

 

عدالت

 

از ديدگاه شيخ بهايي، عدالت متاعي است ارزشمند، و از كبريت احمر ناياب تر. به عقيده وي، برپايي و استواري آسمان و زمين وابسته به عدالت است؛ همان گونه كه اين مضمون در احاديث نيز آمده است. عدالت حتي از پادشاهان كافر نيز مطلوب است و در تاريخ از سردمداران عادل به نيكي ياد شده، از جمله انوشيروان پادشاه ساساني كه به وصف عدل شهرت يافته است.

از جمله سؤالهاي لاهيجي از شيخ بهايي اين است كه مي گويد: من روايت نبوي« ولدتُ في زمن الملك العادل انوشيروان» را در كتب روايي ديده و از حل آن عاجز گشته ام، به گونه اي كه انديشه مرا به خود مشغول ساخته است، زيرا انوشيروان كسروي، مجوسي و مشرك بود و خداوند متعال فرموده است: (}ن الشرك لظلم عظيم) و همچنين همه كافران ظالم هستند، با اين وصف، چگونه پيامبر(ص) اين پادشاه مشرك و كافر را عادل خوانده است. شيخ در پاسخ لاهيجي چنين مي نويسد: ظلم دو نوع است: نوع اول، ظلم انسان به نفس خويش است كه از راه گناهان و خطاها مرتكب آن مي گردد؛ نوع دوم، ظلم به رعايا و زير دستان است. انوشيروان به ظلم از نوع اول مبتلا بود نه ظلم از نوع دوم، بلكه وي به نقيض ظلم كه عدل است و از كبريت احمر ناياب تر بوده و به واسطه آن آسمان و زمين بر پا ايستاده است، متصف بود. بنابر اين، توصيف پيامبر در باره انوشيروان حق بوده وشكي در آن نيست وسخن راستي است كه شبهه در آن راه ندارد.

 

نتيجه گيري

 

بررسي زندگي و نيز انديشه سياسي شيخ بهايي در خارج از چارچوب عصر صفويه و مقتضيات سياسي- اجتماعي و فرهنگي حاكم بر دوران او چالشهايي را ايجاب خواهد كرد كه هرگز پاسخ معقول و مقبول خود را نخواهد يافت. بنابراين، تبيين و توجيه عقلاني انديشه هاي سياسي اين انديشمندان نامي شيعي بايد با نگاه تاريخي و نه تطبيقي صورت گيرد تا بسياري از ابهامهاي موجود در سيره سياسي اين عالمان برطرف و خدمات علمي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنان ارج نهاده شود. مهم ترين نتيجه پژوهش حاضر كه با تمركز بر اين رهيافت اساسي صورت گرفته، شفاف سازي زندگي و انديشه سياسي شيخ بهايي و رهايي از انتقادهاي بي منطق برخي از منتقدان تاريخ سياسي ايران بر اين شخصيت علمي تشيع مي باشد.

منابع :

1- اسكندر بيك تركمان، تاريخ عالم آراي عباسي

2- المهاجر، جعفر، الهجرة العالميه الي ايران في العصر الصفوي

3- دواني، علي، مفاخر اسلام

4- صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات درايران

5- عاملي، بهاءالدين محمد، العروه الوثقي

6- فلسفي، نصرالله، زندگاني شاه عباس اول

7- قصري، محمد، سيمايي از شيخ بهايي در آيينه آثار

8- نفيسي، سعيد، احوال واشعار فارسي شيخ بهايي.