حکومت قدر مقدور در رساله مکالمات مقيم و مسافر

صوفی نیارکی، تقی
منبع: پايگاه حوزه
اگر نظام مشروطه با تفسیر اسلامی آن را تجلی قدرمقدور حاکمیت قوانین الهی در عصر ‏مشروطه بدانیم، برتری فرهنگ و تمدن اسلامی بر ره آورد تمدنی غرب از پیامدهای قابل ‏اعتنای این نظام به شمار خواهد آمد; زیرا در زمانی که اندیشه وران به ظاهر مترقی ایرانی، با ‏انفعال در برابر فرهنگ غربی به تقلید و اقتباس روی آوردند، عالمان دینی با درک صحیح از ‏زمان و مکان و با تکیه بر مبانی دینی توانستند نظریه مورد قبول خود در عصر غیبت را ارایه ‏نموده و نظریه های غرب گرایان را به چالش کشانند‎. ‎
حاج آقا نورالله اصفهانی از فقیهانی است که در این عرصه، با ارائه الگویی مقبول از حکومت ‏‏«قدرمقدور» تا حدودی توانسته است به مباحث اندیشه سیاسی در عصر مشروطه جهت ‏دهد. در این نوشته، ابتدا نگاهی گذرا به حیات فرهنگی و سیاسی وی خواهیم کرد و در ‏ادامه، مبانی حکومت مورد نظر ایشان در عصر مشروطه، تبیین گردیده، مؤلفه ها و عناصر ‏اصلی حکومت قدرمقدور، بدنبال آن مورد بحث قرار می گیرد. از آن جا که حاج آقا نورالله ‏در پی ترسیم ساختار کارآمد در نظام سیاسی نیز بوده است، ادامه نوشته به برخی از ویژگی ‏ها، عناصر و مسؤولیت های آن ساختار اختصاص یافته است‎. ‎
‏1‏‎. ‎مروری بر حیات فرهنگی - سیاسی حاج آقا نورالله‎ ‎
‏1‏‎ - ‎‏1‏‎. ‎چشم اندازی بر زندگی حاج آقا نورالله‎ ‎
حاج آقا نورالله اصفهانی قدس سره (1278 - 1346 ق) فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ ‏محمدباقر نجفی اصفهانی قدس سره (متوفای 1301 ق). و نوه مرحوم آیت الله شیخ ‏محمدتقی اصفهانی قدس سره، صاحب کتاب اصولی مشهور «هدایة المسترشدین » است. ‏وی در سال 1278ق در اصفهان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود ‏گذراند و برای تکمیل تحصیلات عالیه راهی عتبات عالیات شد، و از محضر بزرگانی چون، ‏مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله رشتی قدس سره و آیت الله میرزا حسن شیرازی قدس سره ‏کسب فیض کرد، و در سال 1300ق پس از طی مراحل عالی دروس حوزوی به اصفهان ‏بازگشت، و تدریس و تبلیغ احکام را آغاز کرد. (1‏‎) ‎
مؤلف المآثر و الاثار می نویسد‎: ‎
حاج آقا نورالله، خلف الصدق حجت الاسلام حاج شیخ محمد باقرقدس سره - اعلی الله ‏مقامه از اجله فقها و کبرای علمای اصفهان است. پس از تکمیل مراتب فقاهت در نجف ‏اشرف، به مکه رفت و فریضه حج گزارده و به اصفهان آمد. فی التاریخ، دو سال است که در ‏آن جا به تدریس و ترویج قرین اشتغال است. (2‏‎) ‎
از قیام تنباکو به سال 1309 قمری که حاج آقا نورالله پای در وادی سیاست گذاشت، تا ‏قریب چهل سال، پس از آن که قیام سراسری عالمان و اکابر روحانی را ضد سلطنت پهلوی ‏رهبری کرد، در همه جا ندای همراهی دیانت و سیاست را سر داد و در جایگاه عالم دینی، ‏دخالت در امور اجتماعی و سیاسی مردم را وظیفه خود تلقی، و بدان عمل می کرد‎. ‎
حاج آقا نورالله در پایگاه دینی اصفهان با حمایت مراجع تقلید، اصلاحاتش را با محتوای ‏مذهبی عجین کرد و با مواردی مانند تاسیس شرکت اسلامیه اصفهان، مریضخانه اسلامیه، ‏مدرسه اسلامیه، روزنامه اسلام، اتحاد اسلام، مشروطه اسلامی و سرانجام با قیام و مهاجرت ‏به قم، همراهی دیانت با سیاست و اجتماع را عینیت بخشید. (3‏‎) ‎

روزنامه حبل المتین در مقاله ای ضمن اذعان به این مطلب تا آن جا پیش می رود که ‏شهادت حاج آقا نورالله را پایان اندیشه یگانگی روحانیان و سیاست شمرده، دخالت دیگر ‏اقشار مردمی را در این گونه مباحث جرمی سیاسی و دینی ارزیابی می کند‎: ‎
‎.. ‎خوب بود با صراحت لهجه به آقایان بلکه به کلیه افراد حالی می شد که در ایران هم ‏تفکیک دیانت از سیاست شد. نه ارباب سیاست دخالت در امور روحانی خواهند نمود و نه ‏روحانیین در کارهای داخلی و خارجی دولت... باید به جمیع طبقات حالی کند که هیچ ‏کس نمی تواند در خارج از وظایف خود قدم بردارد و هر کس چنین کند، مجرم سیاسی و ‏دیانتی شناخته خواهد شد. (4‏‎) ‎
‏2‏‎ - ‎‏1‏‎. ‎حاج آقانورالله در صحنه مبارزات‎ ‎
ا. مقبولیت اجتماعی و سیاسی‎ ‎
از جمله دقت های تاریخی و عقیدتی در زمان حاکمیت سیاسی حاج آقا نورالله در اصفهان ‏که می تواند مفید فایده و دارای ظرافت های دینی درخور تعمق باشد، مساله مشروعیت ‏حاج آقا نورالله در بین سایر علما و مراجع حوزه مرکزی اصفهان است. مقبولیت حاج آقا ‏نورالله بین مردم، امری بدیهی و مسلم بوده است. سابقه مبارزات و موقعیت وی، خیلی زود ‏او را در بین مردم شاخص کرد، و او را به عنوان رهبری محبوب و مردمی شناساند. موقعیت ‏رسمی حاج آقا نورالله از نظر عزل و نصب و تغییرات حکومتی نیز به سبب ریاست وی بر ‏انجمن مقدس ملی در جایگاه نیرومندترین قدرت اجرایی و فکری و حتی تا حدودی ‏قانونگذاری معلوم و در سالیان اولیه مشروطه، این تمرکز موقعیت و مشروعیت سیاسی ‏اجتناب ناپذیر بوده است; اما علاوه بر موقعیت و مقبولیت بین مردم و از نظر حکومت ‏رسمی، در اصفهان، مساله مهم دیگری نیز مطرح بوده است و آن مساله وجود فقیهان، ‏مجتهدان و روحانیان بلند مرتبه ای بود که ولایت شرعی - سیاسی بر جامعه داشتند که حاج ‏آقا نورالله در هیچ موقعیتی مورد انتقاد شرعی از سوی آنان قرار نگرفت، لذا همین امر آنان ‏را برای تصدی وضعیت جدید دلگرم و مصمم می کرد. (5) این پشتوانه سیاسی - اجتماعی ‏از خصوصیاتی است که دیگر همفکران وی از آن بی بهره و یا کم بهره بودند‎. ‎
ب. مجتهدی حاکم در صحنه مبارزات‎ ‎
حاج آقا نورالله، پس از جریان مشروطه و تحصن عالمان در قم، آرمان های خود را در قالب ‏اندیشه های اصلاحی از سر گرفت و بعد از اعلان مشروطه، دوباره به اصفهان برگشت و ‏مصرانه در پی اجرای آن بود‎. ‎
پس از به توپ بسته شدن مجلس و سرکوب مشروطه خواهان، او به مبارزات خود ادامه می ‏دهد و همچنان رهبری منطقه را به عهده می گیرد تا این که داستان پرحادثه پهلوی آغاز می ‏شود. در این مدت نیز آن مرحوم آرام نگرفته، با ایادی دولت در اصفهان درگیر می شود و ‏در این مدت، قیام تاریخی خود را ضد رضاشاه پایه ریزی کرده، مردم و عالمان را به هجرت ‏فرا می خواند. به هر حال، بعد از سه دهه بحرانی و مبارزات شبانه روزی در تاریخ 1306 ‏شمسی به شهادت می رسد. (6‏‎) ‎
ج. فتاوای سیاسی عالمان نجف; پشتوانه احکام حکومتی‎ ‎
حاج آقا نورالله با تکیه بر فتاوای عالمان نجف، جهت تهیه پشتوانه ای برای نظریات خود ‏درباره مشروطه و لزوم اطاعت و همگامی مردم، در مسائل سیاسی - اجتماعی کشور، فصل ‏جدیدی از مشروعیت بخشی به احکام حکومتی خود را گشوده است. هر چند که خود ‏مجتهدی حاکم در عرصه سیاست است، با آوردن مؤیدهای متعدد از عالمان طراز اول و ‏مرجعیت عامه شیعه، راه را برای تاثیرگزاری بر عامه متدین مردم فراهم می کند. در این جا به ‏دو نمونه از این موارد اشاره می شود‎: ‎

صورت حکم حجج اسلام نجف اشرف آیات الله علی الانام در وجوب مشروطه به تمام ‏اهالی ایران (7‏‎) ‎
به عموم ملت ایران، حکم خدا را اعلام می داریم: الیوم بذل جهد در استحکام و استقرار ‏مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان - ارواحنا فداه - و سرمویی مخالفت و ‏مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت - صلوات الله و سلام علیه - است. اعاذالله ‏المسلمین من ذلک انشاءالله تعالی‎. ‎
الاحقر عبدالله المازندرانی - الاحقر محمد کاظم الخراسانی - الاحقرنجل المرحوم الحاج ‏میرزا خلیل رحمة الله علیه‎ ‎
صورت حکم مبارک حضرت ثقة الاسلام آقای حاج آقا نورالله‎ ‎
بسم الله الرحمن الرحیم. احکام صادره از حجج اسلام و حصون شریعت حضرت سید انام - ‏ادام الله ظلالهم مادام الایام در باب وجوب مشروطه و حرمت مخالفت با آن ملاحظه شد. ‏اطاعت آن بر کافه انام و عموم کسانی که مدعی مسلمانی می باشند، واجب و لازم است‎. ‎
فی شهر محرم الحرام 1327 حرره الاحقر شیخ نورالله الاصفهانی (8‏‎) ‎
د. همراهی با برادر‎ ‎
حاج آقا نورالله در کنار برادرش آیت الله حاج شیخ محمدتقی نجفی رحمه الله معروف به ‏آقانجفی (1262 - 1332ق) (9) مبارزات خود بر ضد استعمار و استبداد را ادامه می داد. ‏تمایز این دو برادر در حیطه مسؤولیت ها بود; البته باید توجه داشت که به دلیل جایگاه ‏خاص آقا نجفی، محوریت اصلی با وی بود. به هر حال، این دو برادر در مواقع حساس با ‏بسیج عمومی مردم بر بسیاری از اختلاف ها و شبهه هایی که در تهران و دیگر جاهای ایران ‏بود، خط بطلان می کشیدند; بدین سبب با همکاری این دو شخصیت «در اصفهان، نه مساله ‏بست نشینی در کنسول گری اجنبی را داریم و نه اختلاف در جناح مذهبی مشروطه، و این ‏امر تا حدودی ریشه در هم جهتی و دورنگری دو برادر و نفوذ آنان داشته است.» (10‏‎) ‎
‏3‏‎ - ‎‏1‏‎. ‎نگاهی گذرا بر رساله مکالمات مقیم و مسافر (11‏‎) ‎
از آن جا که منبع اصلی ما در این نوشته، رساله مکالمات مقیم و مسافر است; جا دارد به ‏طور گذرا به این رساله نگاهی بیفکنیم‎. ‎
ا. وضعیت سیاسی - اجتماعی عصر نگارش رساله‎ ‎
حوزه علمیه اصفهان به دلیل رویارویی با استبداد موروثی قاجار، جایگاه ویژه ای میان دیگر ‏حوزه های شیعی دارد; چرا که مقاومت و ایستادگی عالمان این حوزه نشان از روح ظلم ‏ستیزی و آزادمنشی را به عینه به تصویر کشیده است; از این رو چهره اصفهان به دلیل این ‏رویارویی در طول نهضت مشروطه و پس از آن کاملا چهره ای ضد استبدادی است. هر ‏چند که فعالیت های مؤلف در مبارزه با استبداد خلاصه نمی شود; به هر روی هدف اصلی ‏رساله مذکور، نقد استبداد سیاسی حاکم در جامعه است‎. ‎
در این فضای استبداد زده، رساله مقیم و مسافر مستندترین متنی است که می تواند اندیشه ‏سیاسی این حوزه علمی شیعی را در عصر مشروطه به صورت مکتوب به تصویر بکشد‎. ‎
زمان نگارش این رساله، دوره فترت بین مشروطه اول و مشروطه دوم و کشمکش قدرت ‏بین شاه و مجلس و زمان نبردهای مسلحانه و آشوب داخلی، در تاریخ محرم سال 1327 ق ‏است. (12‏‎) ‎

در پایان رساله مذکور می خوانیم: «تمام شد جلد اول کتاب بالخیر و السعادة » . (13) این ‏عبارت نشان دهنده این است که مجلدات دیگری نیز یا نگاشته یا قصد نگارش آن را داشته; ‏اما تاکنون اثری از مجلدات دیگر یافت نشده است. (14‏‎) ‎
ب. مشخصات و سبک نوشتاری رساله‎ ‎
رساله مذکور که در مقام اثبات مشروعیت و کارآمدی نظام مشروطه است، با سبکی جالب و ‏جذاب خواننده را تا انتهای کتاب به همراه می برد. وی در این نوشته می کوشد تا اندیشه ‏سیاسی خود را در قالب یک گفتمان فرضی میان دو ایرانی تحت عنوان «مقیم » (نماینده ‏‏«سنت ») و «مسافر» (نماد «تجدد») مطرح کند‎. ‎
این گفت و گوی به ظاهر صوری، در منزل «میرزا هدایت الله اله آبادی » در قریه «سعادت ‏آباد» اتفاق می افتد. «آمیرزا مهدی » که میهمان و طرفدار مشروطه است، نقش «مسافر» را ایفا ‏می کند و «مقیم » که یکی از همسایگان صاحبخانه «آمیرزا هدایت الله » است، نمادی از ‏روستایی عصر مشروطه است که اهل فکر و نظر بوده و به سرنوشت سیاسی کشورش علاقه ‏داشته، و از وضع سیاسی آن با خبر است و برخی از نظریات سیاسی، نظیر مشروطه خواهی ‏را بومی ندانسته، غربگرایان ایرانی را حامل آن می داند، و از طرفی، به مقام علمی «مسافر» ‏در جایگاه عالم مذهبی طراز اول نیز واقف است‎. ‎
‎- ‎اصل مستند سازی: از نکاتی که مؤلف در این رساله از آن بهره جسته، اصل مستندسازی و ‏ذکر شواهد متعدد در مباحث گوناگون است; به گونه ای که این اصل به غنای متن افزوده، ‏خواننده را به این مطلب آگاه می کند که نویسنده رساله به خلاف مدعیان اصلاحات و ‏مشروطه، خود مصلح، آشنا به مسائل و در مصدر امور است; برای مثال، در بیان تاکید ‏مشروطه از ناحیه مراجع تقلید حوزه نجف اشرف، احکام هر یک از آن ها را درباره آن ذکر ‏می کند یا در بیان اختلاف بین مشروطه خواهان و مستبدان کوشیده است در هر مورد، نمونه ‏ای از وضعیت استبدادی حاکم بر جامعه ایرانی را ذکر کند‎. ‎
‎- ‎گذر از روبنا به تحلیل مبانی و پیش فرض ها: مؤلف در این نوشتار، دامنه استدلال ها و ‏مطالب خود را به مباحث روبنایی محدود نکرده; بلکه با گسترش آن به تحلیل زیرساختی و ‏پیش فرض های نظری، مباحث خود را تکمیل می کند. «مقیم » هنگامی که شبهه ‏جدیدالتاسیس بودن مشروطه را از طرف برخی از افراد با این عنوان که «مشروطه خواهی ‏مطلب جدیدی است و در اسلام سابقه ای نداشته است،» (15) می کند، بحث را از نقد ‏‏«اندیشه سیاسی » فراتر برده، تحلیل «فلسفه سیاسی » را مورد توجه قرار می دهد تا در این ‏رویکرد، نشان دهد، مشروطه خواهی نه تنها ابداع اروپائیان نبوده; بلکه در اسلام و مبانی ‏دینی ریشه داشته; به همین سبب، «مشروطه عین اسلام و اسلام همان مشروطه است و ‏مشروطه خواهی، اسلام خواهی است » (16) بر این اساس، در این رساله تا حدودی پیش ‏فرض های نظری مباحث نیز نقادی و پردازش شده است‎. ‎
‏2‏‎. ‎مبانی حکومت قدرمقدور (17) در اندیشه سیاسی حاج آقا نورالله‎ ‎
هر چند که وی به صورت مشخص بر مبانی اندیشه خود تاکید نکرده است; ولی با تامل در ‏نوشته ها و سلوک سیاسی آن مرحوم می توان موارد ذیل را مبانی اندیشه سیاسی وی در ارائه ‏اصول و الگوی حکومت قدرمقدور، برشمرد‎. ‎
‏1‏‎ - ‎‏2‏‎. ‎لزوم حاکمیت قوانین الهی و نفی حاکمیت طاغوت‎ ‎
اهتمام به قوانین الهی و اجرای آن در جامعه از نکاتی است که وی به صورت جدی به آن ‏پرداخته، در سایه آن، نفی هرگونه حاکمیت طاغوت را سفارش می کند‎. ‎
در نگاه وی غرض اصلی از مشروطیت احیای قانون الهی و سنت نبوی است (18) تا در ‏سایه آن، در مملکت قانون عدل مجری شود و هیچ کس بر دیگری ستم نکند. (19‏‎) ‎
کوشش برای بومی جلوه دادن مشروطه، از دیگر نکاتی است که می توان به واسطه آن، قانون ‏را در جامعه نهادینه کرد. هر چند که در اندیشه بیش تر عالمان مشروطه خواه، قالب ‏مشروطه در آن زمان شکل نرمالی برای حکومت مطلوب اسلامی به شمار نمی رفت، و بیش ‏تر آنان سلطنت حقه را به حضرت ولی عصر علیه السلام منحصر می دانستند، با وجود این ‏با تمسک به مشروطه می خواستند در حد امکان از ستم حاکمان بکاهند تا افزون بر آسایش ‏نسبی مردم، قوانین اسلامی نیز در حد امکان اجرا شود. وی معتقد است که «دخلیات دولت ‏را به تمام خصوصیاتها مطابق با قانون شرع » نمی توان دانست‎; ‎
بلکه اصل سلطنت حقه، مختص و منحصر است به شخص حضرت امام عصر علیه السلام. ‏‏(20) در سلطنت مشروطه، اگر حکم هر حاکمی مطابق با قانون اسلام باشد، مطاع است و ‏اگر از روی هوای نفس باشد، [با] وجود غرضی بر خلاف قانون اسلام حکمی بنماید، به ‏هیچ وجه مطاع نخواهد بود. (21‏‎)  ‎این اصل و مبنای مهم را از نمونه هایی که وی در جای جای رساله به آن می پردازد، می ‏توان استخراج کرد که به بخشی از آن اشاره می کنیم‎: ‎
مشروطه، مطلب تازه و جدید نیست. اشتباه نشود. بدانید این که مشروطیین می گویند، همان ‏قانون و دستورالعمل حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را می طلبند، امر حادث و ‏تازه نیست، نهایت چون هزار و سیصد و چند سال است رفته رفته از بین رفته، حال که ‏طلب تجدید آن را می کنند خیال می کنند حادث و جدید است. (22‏‎) ‎
بر این اساس اگر قرار است قانونی در جامعه حکومت داشته باشد، همان قانون و ‏دستورالعمل حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله خواهد بود. این که بعضی می گویند‎: ‎
مشروطه خلاف قانون اسلام است، ناشی از نفهمیدن مطالب و اخبار و بی علمی است و الا ‏بر تمام ملل دول عالم معلوم است و تماما صریحا متفقند (23) بر اینکه اول پیغمبری که ‏قانون مشروطه را برای امت خود برقرار نمود حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله ‏است. (24‏‎) ‎
‏2‏‎ - ‎‏2‏‎. ‎برتری فرهنگ و تمدن اسلامی بر فرهنگ و تمدن غربی‎ ‎
هر چند که وی، پیشرفت و فن آوری را در مغرب زمین می بیند، با نگاهی واقع بین به ‏تمدن غرب، شیفته آن نمی شود; بلکه می کوشد وامداری غرب از اسلام را حتی در اصلی ‏ترین شعار تمدن جدید غرب که همانا قانون خواهی است، به تصویر بکشاند. او معتقد است ‏که دول اروپایی نه تنها وامدار مسلمانان هستند; بلکه علت اصلی پیشرفت آنان نیز به اسلام ‏برمی گردد; چرا که آنان این بیت الغزل پیشرفت را به درستی از ما آموخته، به کار گرفتند و ‏در عوض ما آن را به ورطه فراموشی سپردیم‎. ‎
تمام ملوک نصارا از غلبه مسلمین به تنگ آمده، با هم متفق شده، عازم بر اضمحلال مسلمین ‏شدند، و با لشکر زیادی که تعداد او ممکن نبود، رو به بلاد مسلمین نهادند و جنگ صلیب ‏مشهور را بر پا کردند... و چنان که در تواریخ مشهور است (مسلمانان) آن ها را شکست ‏داده، رو به فرار نهادند. پس از انقضای این واقعه، دولت انگلیس درصدد تحقیق مطلب بر ‏آمدند که سبب آن غلبه با آن قلت عده و عدد، و این مغلوبه با آن شوکت و حشمت چه ‏بوده؟ ... پس از اندک زمانی بر آن ها معلوم شد که سبب غلبه مسلمین هیچ نیست; مگر ‏آیین مشروطیت و قوه قانون شریعت اسلام که مبنی بر اتحاد و اتفاق و برادری و عدل و ‏مساوات است. این بود که پس از استکشاف، حال، پیروی قانون اسلام را نموده، از سلاطین ‏خود استدعای مشروطیت کردند و بعد از جنگ و خونریزی زیاد بین دولت و ملت به ‏مقصود خود رسیدند. (25‏‎) ‎
از دیگر مبانی این اندیشه می توان به تساوی در حدود الهی و برابری حقوقی انسان ها ‏‏(26) ، لزوم تامین نیازهای اقتصادی و توسعه سطح رفاه اجتماعی با تکیه بر استقلال ‏اقتصادی (27) ، ضرورت فراهم کردن زمینه های رشد اخلاقی و فرهنگی جامعه (28) ، ‏اشاره کرد‎. ‎
شایان ذکر است که مبانی یاد شده از کلیت نظریه حکومت قدرمقدور استفاده می شود، که ‏وی به نوعی در مباحث خود در رساله مقیم و مسافر به آن پرداخته است‎. ‎
‏3‏‎. ‎مؤلفه ها و عناصر حکومت قدرمقدور‎ ‎
‏1‏‎ - ‎‏3‏‎. ‎تحلیل واژگان سیاسی مورد استفاده در نظام فکری حاج آقانورالله‎ ‎
با نگاهی به منابع اندیشه سیاسی، روزنامه ها، اعلامیه ها، لوایح و دیگر نوشته های به جامانده ‏از عالمان دینی در مشروطه می توان ادبیات حاکم بر گفتمان سیاسی عصر مشروطه را تا ‏حدودی تبیین و ترسیم کرد. مفاهیم جدیدی که در مشروطه مطرح می شد، هر چند معادل ‏های بومی و کاملا اسلامی آن در ادبیات پیش از مشروطه نیز یافت می شود; ولی باید این ‏واقعیت را پذیرفت که بعضی از واژه هایی که در مشروطه با بار معنایی خاصی مطرح می ‏شد، به طور کامل جدید بود. با قبول این واقعیت، این پرسش های مهم پیش می آید که نگاه ‏این اندیشه وران و رهبران به واژه های جدید از چه منظری بوده است؟ و چگونه آن واژه ها ‏را با ادبیات خود، تطبیق می دادند؟‎ ‎
در پاسخ اجمالی می توان گفت، به طور کلی، این گونه افراد با استفاده از مبانی دینی و ‏اسلامی و با تعریف کاملا بومی و اسلامی، مرز خود را با دیگر افرادی که از این واژه ها ‏معانی و قالب های غیر دینی و بومی را اراده می کردند، جدا می ساختند. که نمومه بارز آن ‏را در واژه های مشروطه، آزادی و مساوات می توان دید. در این جا به بعضی از این واژه ها ‏و مفاهیم در اندیشه سیاسی حاج آقا نورالله اشاره می کنیم‎. ‎
ا. سلطنت
سلطنت و سلطان از جمله مفاهیمی است که در ادبیات جهان اسلام سابقه طولانی دارد. واژه ‏مورد نظر فی نفسه بار معنایی خاصی (چه مثبت یا منفی) ندارد و مانند ظرفی است که ‏تحمل هرگونه آبی را دارد. این متولیان حکومت و سلطنت هستند که به آن، جهت ارزشی یا ‏ضد ارزشی بودن می دهند و در طول تاریخ نیز چون غالب سلاطین اهل جور بوده اند، در ‏اندیشه ها قداست ندارند میان اندیشه وران سیاسی، این واژه تا حدودی معادل حکومت معنا ‏شده است. آن مرحوم نیز با تفکیک گونه های مختلف سلطنت، می کوشد این واژه را تبیین ‏کند‎. ‎
‎- ‎سلطان کل و جزء: هر که فرمان فرمایی بر دیگری داشته باشد آن را به اصطلاح سلطان یا ‏حاکم یا آقا می نامند که حکم و قول او بر سایر بنی نوع انسان کلا او بعضا نافذ و جاری ‏باشد; خواه سلطان کل باشد که پادشاهش می نامند یا سلطان جزء باشد که حاکم و ضابط و ‏امیر و قاضی و آقا و مجتهد تا برسد به نایب و فراش و کدخدا و داروغه، و این است ‏معنای فرمایش حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله که می فرماید: «کلکم راع و کلکم ‏مسؤول عن رعیته (29) » نهایت بعضی بر صد کرور حاکمند و بعضی بر ده نفر و پنج نفر و ‏سه نفر. (30‏‎) ‎
در این جا سلطنت به معنای حکومت و حکمرانی گرفته شده است. در این برداشت، سلطان ‏کسی است که بر دیگری فرمان فرمایی داشته باشد و فرقی بین سلطان عادله و مستبده ‏نیست. همین که کسی بر دیگری حاکم باشد، سلطان بر او اطلاق می شود‎. ‎
‎- ‎سلطنت مطلقه: سلطنت مطلقه در نگاه وی، نظامی است که در آن، سلطان مطاع کل باشد و ‏هر آن چه که وی می گوید اجرا شود. «اگر سلطان هر چه بگوید و بکند، مطاع باشد; می ‏خواهد حکم و فرمانش مطابق با قانون مملکت باشد یا نباشد، مطابق صلاح باشد یا نباشد، ‏آن را سلطنت مطلقه گویند» . (31‏‎) ‎
‎- ‎سلطنت مشروطه: نکته ای که حاج آقا نورالله به شکل منطقی تفکیک کرده و می کوشد آن ‏را تا حدودی تبیین و روشن کند، سلطنت مشروطه است. وی ماهیت مشروطه را حاکمیت ‏قانون ارزیابی کرده، از آن جا که قانون اسلام در مملکت ایران حاکم است، حاکمیت قانونی ‏نیز که مطرح می شود، منظور و مقصود حاکمیت قانون اسلام است. بر این اساس، مشروطه ‏خواهی نزد وی، اسلام خواهی معنا می شود‎. ‎
نکته دیگری که وی به آن توجه می کند، تفکیک حاکم از حاکمیت و حکومت است. وی ‏برای حاکم و سلطان وظیفه ای جز بیان و اجرای قانون الهی چیز دیگری را نمی شمارد‎. ‎
سلطنت مشروطه آن است که در صورتی اطاعت و امر و حکم آن پادشاه یا حاکم یا آقا لازم ‏می شود که قول و امر و فرمان او، مطابق با قانون مملکت باشد. یقین باشد که اگر حکمی بر ‏خلاف قانون از او صادر باشد، مطاع نخواهد بود، پس در حقیقت، در سلطنت مشروطه، ‏حاکم قانون است، و شاه و امیر و حاکم و قاضی و آقا بیان آن قانون را می نمایند و چون ‏در مملکت اسلامی، قانون کتاب الله و سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله است، (32) در ‏سلطنت مشروطه اگر حکم هر حاکمی مطابق با قانون اسلام باشد، مطاع است، و اگر از روی ‏هوای نفس باشد، [با] وجود غرضی بر خلاف قانون اسلام حکمی بنماید، به هیچ وجه مطاع ‏نخواهد بود. (33‏‎) ‎
همچنین در جای دیگر با استنادهای تاریخی به این مهم اشاره کرده، می گوید: هر کس از ‏تواریخ کم تر اطلاعی داشته باشد، می داند که حکومت های دنیا تا پیش از زمان حضرت ‏رسول صلی الله علیه و آله به صورت سلطنت مطلقه بوده است و هر آن چه را که حاکمان ‏می گفتند، زیردستان باید اطاعت می کردند; اما پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله این ‏امر از میان رفت و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من از طرف خود امر و نهی ندارم; بلکه ‏از سوی خدا پیغام آورده ام. احکام من، صادره از خودم نیست; بلکه از جانب خلاق عالم ‏است و اگر مطابق با حکم و قانون خدا نباشد و از روی هوا و هوس باشد، اطاعت آن لازم ‏نیست; چرا که من پادشاه نیستم; بلکه پیغمبرم. این است حقیقت سلطنت مشروطه و این ‏قانون مشروطه از اول اسلام بود. (34‏‎) ‎
ب. مشروطه‎ ‎
با توجه به تمایزات مشروطه و نظام استبدادی که آن مرحوم به صورت گسترده به آن ‏پرداخته است می توان مشروطه ای کاملا بومی و مذهبی را تعریف کرد که هم با مشروطه ‏غربی و وارداتی تفاوت داشته و هم با آموزه های دینی و ملی سازگار باشد‎. ‎
بین مشروطه ای که حاج آقا نورالله در پی آن بود، با مشروطه ساخته و پرداخته برخی ‏محافل غرب گرای تهران تفاوت بسیار وجود داشت. هر چند که هر دو در لفظ و تا ‏حدودی قالب بودن مشروطه برای اداره کشور مشترک بودند ولی در معنا و ماهیت تفاوت ‏آشکار دیده می شد. (35) همین امر باعث می شد که نویسندگانی چون کسروی نیز از ‏مشروطه اصفهان به «جنبش ملایان » یاد کرده، بنویسد‎: ‎
چنان که گفتیم جنبش مشروطه خواهی در شهرهای ایران به یک گونه نمی بود و در هر ‏شهری از روی کمی یا بیشی آگاهی ها و سستی یا استواری خوی ها و بودن و نبودن ‏پیشروان شاینده، جنبش رنگ دیگری می داشت. و در اسپهان پیش از جنبش ملایان به ویژه ‏حاجی آقا نورالله و آقا نجفی بسیار چیره می بودند، و در همه چیز، مردم را به دلخواه خود ‏راه می بردند; از این رو مشروطه خواهی در اسپهان رویه ملابازی داشت. (36‏‎) ‎
در نگاه وی، مشروطه ویژگی خاصی دارد‎: ‎
اولا: حاکمیت در مشروطه با قوانین الهی است‎; ‎
ثانیا: مشروطه مطلب جدیدی نیست که بخواهیم آن را مورد تردید یا نفی قرار دهیم; بلکه ‏باید مبانی آن را برای مردم باز گفت و تبیین کرد که مشروطه خواهی همان اسلام خواهی ‏است‎; ‎
ثالثا: جایگاه هر یک از نهادهای دینی و مدنی به طور کامل مشخص است; به طور نمونه ‏حاکم و امیر در این نظام فقط مجری قوانین خواهند بود، نه بیش تر‎. ‎
‎- ‎تحلیلی تاریخی از مشروطه خواهی در غرب: وی معتقد است که مهد مشروطه و قانون ‏خواهی، اسلام بوده و این مسلمانان بوده اند که برای نخستین بار قانون مشروطه را پذیرفته ‏و به آن عمل کرده و در سایه آن به مراحل بالایی از سلوک اجتماعی و پیشرفت های تمدنی ‏دست یافته اند. در این باره می نویسد‎: ‎
بعد از آن که خاتم انبیا صلی الله علیه و آله قانون مشروطه را از برای امت خود قرار داد، آن ‏قانون را مزیت فرموده، امت آن حضرت که در ابتدای حال به کمال ضعف و پریشانی و قله ‏عده و عدد که در تواریخ دیده و شنیده ای به قوت و قدرت آن قانون رفته رفته به دوثلث از ‏ربع مسکون مستولی شده و روز به روز بر عزت و قدرت و شوکت خود افزودند... تا ‏اواسط قرن چهارم ظاهرا اختلاف کلمه به درجه قصوری رسید، و تمام ملوک نصارا از غلبه ‏مسلمین به تنگ آمده، با هم متفق شده، عازم بر اضمحلال مسلمین شدند... و جنگ صلیب ‏مشهور را بر پا نمودند... عقلای خود را به طرف بلاد مسلمین فرستادند و در صدد تحقیق ‏بر آمدند. پس از اندک زمانی، بر آن ها معلوم شد که سبب غلبه مسلمین، هیچ نیست، مگر ‏آیین مشروطیت و قوه قانون شریعت اسلام که مبنی بر اتحاد و اتفاق و برادری و عدل و ‏مساوات است. این بود که بعد از استکشاف حال، پیروی قانون اسلام را نموده، از سلاطین ‏خود استدعای مشروطیت کردند. و بعد از جنگ و خونریزی زیاد ما بین دولت و ملت به ‏مقصود خود رسیدند، و از همان روز، روز به روز به برکت قانون اسلام، بر عزت و شوکت ‏و قدرت خود افزودند و ما مسلمان های بیچاره دست از آن قانون برداشته و حال خود را ‏تباه و روزگار خود را سیاه نمودیم تا کار به این جا رسید که از تمام آن دول که به برکت ‏قانون ما به این مقامات رسیدند، ضعیف تر شدیم و به واسطه ترک قانون و اختلاف داخلی ‏از غفلت سلاطین و شهوت پرستی امرا و حکام، کارمان به جایی کشیده که از معارضه ‏اضعف سلاطین اروپ وامانده ایم. (37‏‎) ‎
وی معتقد است که قانون اصیل مشروطه، قانون اسلام است و بس، و علت پیشرفت غرب، ‏عمل به همین قوانینی است که از ما گرفته اند: «وای به حال ملت جاهلی که به چشم ببینند ‏که دیگران از برکت عمل به قانون مذهبی به کجاها رسیدند و خودشان از جهت ترک آن ‏قانون چه ذلت و خواری ها کشیدند، مع ذالک از خواب غفلت بیدار نشدند. حال که عقلا ‏می گویند که به قانون خودتان عمل کنید که داری ثروت و شوکت شوید، می گویند: این ‏قانون از فرنگیان است و مسلمین را نشاید که عمل به قانون کفار نمایند» . (38‏‎) ‎
ج. آزادی‎ ‎
واژه آزادی از جمله الفاظی است که از طرف همه گروه های درگیر در مشروطه به کار گرفته ‏شده است. هر کس با توجه به دغدغه های خاص خود، از این واژه استفاده کرده است. حاج ‏آقا نورالله نیز در موارد متعددی این واژه را به کار برده است. در قسمتی از عبارت های وی ‏می خوانیم: «باید خلق، بنده خدا، باشند و به جز بنده خدا بنده دیگری نباشند. عبید و اماء که ‏از تحت عموم به حکم خداوندی خارج است » . (39) در نگاه وی، آزادی یعنی رهایی از ‏یوغ بندگی غیر خدا; بنابراین، هر شخص تا بنده خدا است، آزاد است و هنگامی که این ‏ملاک به هر نحوی نادیده گرفته شود، آزادی انسان نیز تحدید می شود; اما حدود آزادی ‏افراد تا چه حیطه و محدوده ای است، سؤالی است که وی به آن پرداخته، می نویسد‎: ‎
آزادی هر شخص باید تا اندازه ای باشد که مزاحم با آزادی دیگری نباشد; مثلا آزادی نیست ‏برای کسی که سلب شرف و عزت یا منع حقی از حقوق دیگری را بکند. مقامات و ‏شؤونات همه کس باید محفوظ ماند. (40‏‎) ‎

از آن جا که مکتوب و منشور این آزادی پایبندی به قرآن و سنت است آزادی در این ‏چارچوب معنا می یابد. با تکیه بر همین معنا، آزادی از قید دین و مذهب از موارد نفی شده ‏نزد او است‎. ‎
تمام خلق در غیر آن چه قانون کتاب و سنت آن ها را مقید نموده، باید آزاد باشند. نه آزادی ‏به این معنا که بعضی از جهال خیال کرده و می گویند که مرادشان آزادی در مذهب باشد; ‏بلکه همان حریت و آزادی مقصود است که خداوند در کتاب و سنت فرموده و آن ها را ‏آزاد فرموده در مقابل بندگی.» (41‏‎) ‎
د. مساوات‎ ‎
وی مانند میرزای نائینی، مساوات را به گونه های مختلف تقسیم نمی کند; (42) ولی در بیان ‏تفاوت مشروطه با استبداد به مساوات در حدود و مجازات اشاره دارد. وی مساوات در ‏حدود را مطابق حکم الهی «مابین تمام افراد خلق » جاری می داند و معتقد است که باید ‏‏«حکم الهی بر وضیع و شریف کوچک و بزرگ یکسان » باشد; به طور مثال اگر «کسی که ‏شرب خمر یا قتل نفس یا زنا یا لواط یا سرقت نمود، خواه حاکم یا محکوم، امیر یا مامور ‏باشد در حکم شریک باشند; مثلا هر که سرقت کرد، باید دستش را ببرند. کذالک در سایر ‏احکام فی مابین تمام افراد از شاه و گدا و حاکم و محکوم و امیر و مامور وضیع و شریف ‏یکسان باشند و حدود الهی بر تمام باشد.» (43‏‎) ‎
‏2‏‎ - ‎‏3‏‎. ‎مشروعیت دینی حکومت قدرمقدور‎ ‎
در نظام سیاسی مورد قبول حاج آقانورالله، مباحث متعددی طرح و بررسی می شود که ‏مشروعیت نظام از جمله آن ها است. به هر حال، در هر صورت که مشروطه را بپذیریم ‏بحث مشروعیت آن باید مورد توجه قرار گیرد که در این بخش از مقاله به گوشه هایی از آن ‏اشاره می کنیم‎. ‎
ا. مشروطه، احیاگر قوانین الهی در جامعه‎ ‎
بر خلاف نوشته ها و گفته های مدعیان مشروطه، که هدف از آن را آزادی، آن هم آزادی با ‏مبانی غربی می دانستند، وی غرض اصلی از مشروطه را احیای قانون الهی و سنت نبوی ‏معرفی می کند. همین نکته، نقطه افتراق اصلی میان مشروطه وارداتی و مشروطه برخاسته از ‏مذهب و ملیت ایرانی بود. «غرض اصلی از مشروطیت احیای قانون الهی و سنت نبوی است ‏‏» (44) تا در سایه آن، «در مملکت قانون عدل مجری شود و هیچ کس بر دیگری ستم نکند.» ‏‏(45‏‎ ‎
اگر مشروطه احیاگر قوانین الهی در جامعه است، مشروعیت قوانین آن نیز باید در چارچوب ‏قوانین الهی و برخاسته از آن باشد، و چون در نگاه وی، مشروطه همان قانون اسلام است، ‏مشروعیت آن نیز از همان ناحیه تامین می شود‎. ‎
ب. انطباق مشروطه با شریعت اسلام‎ ‎
هر چند که در اندیشه بیش تر عالمان مشروطه خواه، قالب مشروطه در آن زمان، شکل ‏نرمالی برای حکومت آرمانی اسلامی به شمار نمی رفت و بیش تر آنان، سلطنت حقه را به ‏حضرت ولی عصر علیه السلام منحصر می دانستند، با وجود این با تمسک به مشروطه می ‏خواستند در حد امکان از ستم حاکمان بکاهند تا هم مردم در آسایش نسبی به سر برند و هم ‏قوانین اسلامی در حد امکان اجرا شود‎. ‎
اصولا در اندیشه حاج آقا نورالله از طرفی امور مملکت، مانند: «گمرکات و مالیات و ‏عوارضات و دخلیات دولت را به تمام خصوصیاتها مطابق با قانون شرع » نمی توان دانست‎; ‎
بلکه اصل سلطنت حقه مختص و منحصر است به شخص حضرت امام عصر علیه السلام ‏‏(46) . در سلطنت مشروطه اگر حکم هر حاکمی مطابق با قانون اسلام باشد، مطاع است. و ‏اگر از روی هوای نفس باشد، [با] وجود غرضی بر خلاف قانون اسلام حکمی بنماید، به ‏هیچ وجه مطاع نخواهد بود. (47‏‎)  ‎از طرف دیگر، مشروطه مطلب تازه و جدید نیست. اشتباه نشود بدانید، این که مشروطیین ‏می گویند، همان قانون و دستورالعمل حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله را می طلبند، ‏امر حادث و تازه نیست. نهایت چون هزار وسیصد و چند سال است رفته رفته از بین رفته، ‏حال که طلب تجدید آن را می کنند، خیال می کنند حادث و جدید است. (48‏‎) ‎
این که بعضی می گویند: مشروطه خلاف قانون اسلام است، ناشی از نفهمیدن مطالب و ‏اخبار و بی علمی است و الا بر تمام ملل دول عالم معلوم است و تماما صریحا متفقند بر ‏این که اول پیغمبری که قانون مشروطه را برای امت خود برقرار نمود، حضرت خاتم الانبیاء ‏صلی الله علیه و آله است. (49‏‎) ‎
نکته دیگری که وی به صورت جدی به آن پرداخته، انطباق مشروطه با شریعت است. این ‏موضوع را وی در قالب این گفتمان پی می گیرد‎: ‎
مقیم: ... مشروطیین وقتی که از پادشاه مشروطه خواستند، پادشاه فرمود: مشروطه مشروعه ‏می دهم. مشروطیین قبول نکردند و این اقوا دلیلی است بر بطلان مشروطه، و این که ‏مشروطه مطابق شرع نیست و الا چرا باید مشروطه مشروعه را قبول نکنند؟‎ ‎

مسافر: ... به شما عرض کنم، این حیله و دسیسه اولی نیست و از خود این ها نیست. این را ‏اقتباس از معاویه و عمروعاص کرده اند. ... این ها هم در کلمه مشروعه پیروی آن ها را ‏کردند و از این کلمه حق، اراده امر باطلی کرده بودند. چه می دانستند سلطنت حقه که به ‏تمام خصوصیات مشروع باشد، غیر از زمان ظهور حضرت امام عصر علیه السلام امکان ‏ندارد; لهذا این را عنوان نمودند که مشروطه را به این عنوان ببرند و مشروعه هم در ظرف ‏خارج محقق نشود کار به کام مستبدین گردد. (50‏‎) ‎
به هر حال، مشروطه ای که وی ترسیم و تعریف می کند، منبعث از شریعت است; چرا که ‏اگر مشروطه خواهی، اسلام خواهی باشد، این فرض پذیرفتنی نیست که مشروطه ره آورد ‏فرهنگ بیگانه است; بدین سبب وی می کوشد مشروطه ای را که سال ها محجور بوده و به ‏آن عمل نمی شده است، پویا و فعال کند‎. ‎
با توجه به مطالب یاد شده می توان تاحدودی دریافت که وی با آگاهی نسبی از اتفاقاتی که ‏در پیرامون خود می گذرد، می کوشد مشروطه را منطبق با شریعت جلوه دهد; اما این که ‏میزان آگاهی وی از مشروطه غربی تا چه حدودی بوده، اطلاعات چندانی در دست نیست. ‏آن چه نمود دارد این است که وی با یک توجه خاصی می خواهد مشروطه را به گونه ای ‏جلوه دهد که مشروطه متعلق به اسلام است، نه دنیای غرب‎. ‎
‏3‏‎ - ‎‏3‏‎. ‎ساختار کارآمد در حکومت قدرمقدور‎ ‎
در نظام حکومتی مورد نظر حاج آقا نورالله، افزون بر مشروعیت نظام، کارآمدی آن نیز مورد ‏توجه قرار گرفته است. وی با برشمردن پایه های اصلی این نظام، در پی تبیین ویژگی های ‏آن است. از مهم ترین اجزای این نظام کارآمد می توان به حاکمیت الهی، مجلس و مردم ‏اشاره کرد. در میان این سه اصل اساسی (حاکمیت الهی، مردم و مجلس) مشورت جایگاه ‏ویژه ای دارد; به گونه ای که اگر این مهم برآورده شود، بسیاری از مشکلات فراروی ‏حکومت را می توان از این طریق برطرف کرد. با توجه به این مطلب می توان اصل مشورت ‏را از اجزای مهم ساختار کارآمد برشمرد. جا دارد درباره اصل مشورت و جایگاه آن بیش تر ‏توضیح داده شود‎. ‎
وظایفی را که خداوند متعالی برای زندگی فردی و اجتماعی بشر مقرر کرده، در دو حیطه ‏کلی می توان جای داد‎: ‎
ا. حیطه ای که حکم ثابت و غیر قابل تغییر در زمان های مختلف از طرف شارع مقدس ‏مشخص شده است و وظیفه عملی مکلفان درباره آن را نیز بیان نموده است‎. ‎
ب. حیطه ای که به دلیل تغییر موضوعات، با توجه به وضعیت زمان و مکان، احکام آن قابل ‏تغییر می باشد‎. ‎
شارع مقدس در قسم اول جای هیچ نوع مشورتی باقی نگذاشته است; اما در قسم دوم، ‏مشورت، ساز و کاری است که با آن می توان راه حلی برای اجرای احکام پیدا کرد‎. ‎
مرحوم اصفهانی در این زمینه معتقد است: وقتی دو آیه «و لیس لمؤمن الخ » (51) و «و ‏امرهم شوری بینهم » (52) را پیوسته به هم و در کنار هم معنا کنیم، «حاصل مضمون آن این ‏است که مسلمین اتفاق کنند در امور خودشان و مشورت کنند» ; با کمی تامل در حیطه ‏مشورت می توان آن را به دو قسم تقسیم کرد‎: ‎
‏1‏‎. ‎یک امری که خداوند در آن امر فرموده; مثل حکم میراث و زنا و لواط و شراب و خمس ‏و زکات و سایر واجبات و محرمات و احکام، و در این قبیل احکام، احدی را حق سوال و ‏و جواب و نفی و اثبات و تغییر و تبدیل و چون و چرا نیست، و باید تمام مسلمانان اطاعت ‏آن را بنمایند، (53) پس، این از مواردی است که نه جای مشورت دارد و نه شارع مقدس ‏برای مشورت در آن جایگاهی قائل شده است‎. ‎
‏2‏‎. ‎و دیگری که حکم و قانون معینی در کتاب و سنت نوشته نشده; مثل حوادث اتفاقیه و ‏امور عامه عادیه و خصوصیات نظم و انتظام بلاد و عباد و حفظ ثغور و استحکام و انتظام امر ‏معیشت مسلمانان و امنیت طرق و شوارع و رواج کسب و تجارت و فلاحت و مصادیق ‏احکام و امثال این ها که به مقتضای آیه شریفه «وامرهم شوری بینهم » . خداوند عالم، این ‏امور را به مشورت ارجاع فرموده که مسلمانان مشورت و مصلحت بینی کنند، و هر قسم ‏صلاح دانند رفتار نمایند. پس معلوم شد که مساله شورا در امور هم بر حسب امر خلاق عالم ‏است و اطاعت همان قانون است. (54‏‎) ‎
به زمان صاحب شریعت مطهره، حضرت رسول صلی الله علیه و آله همه وقت در اموری که ‏قابل مشورت بود، با اصحاب مشورت می فرمود، با این که عقل کل بود و حاجت به ‏مشورت نداشت محض ارشاد بوده است... در قرآن مجید است می فرماید که: «وامرهم ‏شوری بینهم » یعنی آن ها کارشان از روی مشورت است تو هم با اصحاب مشورت بکن و ‏آن ها را طرف مشورت قرار بده.» (55‏‎) ‎
بنابراین «به مقتضای امر الهی شور و مشورت » در نوع دوم از مسائل، باید در مملکت رواج ‏یابد «و ترتیب صحیحی در کار» داده شود «که عامه مسلمانان آسوده باشند» که این آسودگی ‏از جهت های گوناگون برای مردم سودمند خواهد بود. مشورت در امور داخلی «اسباب مزید ‏ثروت » شده «و مکنت و رفاهیت آن ها» را فراهم می سازد. و در سیاست خارجی نیز باعث ‏می شود تا «از هجوم خارجه و تسلط کفر به اسلام، مصون و محفوظ » بمانند. (56‏‎) ‎
برای اثبات مشروعیت مشورت، افزون بر آیات، از روایات نیز کمک می گیرد. «قال علیه ‏السلام: من شاور ذوی الالباب دل علی یعنی هر کس با صاحبان عقل مشورت کند، بر رشاد ‏هدایت می شود و «قال علیه السلام: الاستشارة عین الهدایة » ; (58) یعنی مشورت کردن، ‏چشمه هدایت است. (59‏‎) ‎
همچنین با اشاره به وقایع تاریخی می کوشد از سنت حضرت رسول صلی الله علیه و آله نیز ‏شاهدی ایشان برای اثبات مشروعیت مشورت بیاورد; به طور مثال، به جریان حفر خندق و ‏ترتیب اثر دادن به رای سلمان می توان اشاره کرد‎. ‎
وی پایداری این کارآمدی در نظام استبدادی را که مشروعیت آن در هاله ای از ابهام قرار ‏داشت، مورد تشکیک قرارداده، و با برشمردن ویژگی های نظام کارآمد، پایه های نظری ‏نظریه خود را تحکیم می کند. در این جا به بعضی از ویژگی های ساختار کارآمد در اندیشه ‏حاج آقانورالله اصفهانی اشاره می کنیم‎. ‎
ا. ویژگی های ساختار کارآمد‎ ‎
‎- ‎نفی نظام استبدادی با تاکید بر جایگاه مجلس دارالشورا‎ ‎
نفی نظام استبدادی، نخستین و محوری ترین خواسته مشروطه خواهان است. هنگامی که ‏مستبدان بر نظام پادشاهی تاکید داشته، عنوان می دارند که در امر حکومت و مملکت داری ‏‏«چه فرمان یزدان چه فرمان شاه » و باید «تمام افراد مملکت بدون چون و چرا اطاعت و ‏انقیاد او را نمایند» ، (60) حاج آقا نورالله مطالبی را در بیان ویژگی های نظام کارآمد عنوان ‏می کند که با توجه به آن، هم جایگاه نمایندگان مجلس مشخص می شود و هم پاسخگو ‏بودن آنان در برابر مردم را مد نظر قرار می دهد‎. ‎
او معتقد است: مطالبی که در مجلس دارالشورا مطرح می شود، باید به سمع و نظر مردم ‏برسد و نمایندگان در مقابل رای مردم پاسخگو باشند‎. ‎
در مطالب عادیه و امور دولتی و طریقه انتظام بلد و ولایات و اسباب ترقی ملت و تجارت ‏و صناعت و زراعت، خوب است صد نفر یا صد و پنجاه نفر از عقلای هر مملکتی را که ‏وکلایشان می نامند، در مجلس بنشینند به هر قسم صلاح ملت و مملکت را دانسته و رای ‏دادند، رفتار نمایند و طریقه نجات ملت مظلوم را در تسلط خارجه و سایر حوادث معین و ‏مهیا نمایند و به مقتصای «وامرهم شوری بینهم » (61) در ترقی ملت و راه ترویج تجارت و ‏صناعت و فلاحت در این مجلس که او را دارالشورا می نامند، مشورت کرده و نتیجه را به ‏ملت اعلام نمایند و هر نوعی که صلاح اسلام و مسلمین را مشخص نموده مجرا دارند. و ‏ایضا وکلای ملت نظارت و مراقبت تامه داشته باشند که در آن چه از صاحب شریعت حکم ‏آن معین و مبین شده، تغییر و تبدیل واقع نشود و حکم آن مابین وضیع و شریف و بزرگ و ‏کوچک و شاه و گدا مجرا گردد، و به هوا و هوس و فرمان [فرمان] فرمایان تغییر و تبدیل و ‏کم و زیاد نشود و احکام قوانین الهیه بر تمام بندگان علی السویه جاری گردد. (62‏‎) ‎
آن چه از عبارات وی به دست می آید، این است که در کارآمدی نظام مشروطه، مطالبی باید ‏مورد توجه قرار گیرد‎: ‎
اولا: قانون مشروطه، همان قانون اسلام است که باید در حق مردم اجرا شود‎. ‎
ثانیا: همه مردم در برابر قانون مساوی و یکسان هستند و اجرای قانون در حق شهروندان ‏مملکت یکسان است و کسی نمی تواند از این قانون مستثنا باشد‎. ‎
ثالثا: قانون با هوا و هوس قانون گذاران، تغییر و تبدل نمی یابد‎. ‎
رابعا: وکلای ملت در حسن اجرای قانون باید نظارت و مراقبت تامه داشته باشند‎. ‎
خامسا: «وکلای ملت » افزون بر این که در «دادن رای » باید به «صلاح ملت و مملکت » ‏توجه داشته باشند; بلکه «مراقبت کامل نیز داشته باشند که در آن چه از صاحب شریعت ‏حکم آن معین و مبین شده، تغییر و تبدیل واقع نشود‎» . ‎
استبداد در نگاه وی، پایه و اساس همه مشکلاتی است که جامعه و حکومت دچار آن شده ‏است; از این رو باید با نگاهی ژرف به آن نگریست و زوایای گوناگون آن را بررسی کرد. ‏در این تامل، وی استبداد را به دو قسم تقسیم می کند: یکی استبداد ساختاری و دیگری ‏استبداد شخصی، و از نوشته های وی به دست می آید که قسم اول (استبداد ساختاری) مهم ‏تر و ضرر و زیانش به مراتب بیش تر است; بنابراین افزون بر شخص حاکم، حکومت نیز ‏نباید مستبده باشد; چرا که استبداد به سلطان منحصر نیست; بلکه حکومت و حاکمیت را نیز ‏شامل می شود که به آن استبداد ساختاری می گویند; یعنی شاکله حکومت مستبد باشد. وقتی ‏بنای مملکت بر استبداد شد، تمام افراد به استبداد رفتار می کنند و هر کس به زیردست خود ‏ستم می کند; از این رو باید ساختار حکومت نیز استبدادی نباشد، و الا اگر سلطان عادل ‏باشد، اما اساس حکومت بر استبداد بنیان نهاده شده باشد، فرق چندانی نمی کند; پس لازم ‏است که افزون بر عدالت سلطان، عدالت حکومت و نظام نیز مورد توجه قرار گیرد‎. ‎
استبداد در مملکت منحصر به سلطان و شاهزادگان و وزرا و امرا نیست. وقتی بنای سلطنت ‏بر استبداد شد، تمام افراد به استبداد رفتار می نمایند هر قوی و زبردست به ضعیف و ‏زیردست خودش ظلم می کند. گاه می شود استبداد کدخدای ده، از استبداد سلطان زیادتر ‏می شود. (63‏‎) ‎
بروز این نوع استبداد در جعل قانون بسیار خطرناک تر و زیربنایی تر است; از این رو، وی ‏در تبیین بنیانهای حکومت مشروطه و نفی استبداد در جعل قانون خاطر نشان می کند که‎: ‎
اولا: در قانون گذاری، نظر فرد و شخص خاصی دخالت ندارد و حتی سلطان نمی تواند نظر ‏شخصی را در جعل و اجرای قوانین اعمال کند‎; ‎
ثانیا: اگر تصمیم گیرنده غیر از سلطان باشد، یعنی مجلس وکلا و جماعت تصمیم گیرنده ‏باشد و چون فرد فرد نمایندگان مراقب یک دیگر هستند، ممکن نیست دیگر به رشوه و ‏ملاحظه و اغراض فاسد، کسی در دین و دولت خیانتی کند. در این نگاه، دولت، مجلس و ‏مردم، ارکان نظارتی قوی بر عملکرد یک دیگر هستند‎. ‎
‎- ‎وجود قانون و قانون گذاری با محوریت مجلس‎ ‎
در نظام کارآمد، برای بهبود وضعیت مردم «در مطالب عادیه و امور دولتی و طریقه انتظام ‏بلد و ولایات و اسباب ترقی ملت و تجارت و صناعت و زراعت خوب است صد نفر یا ‏صد و پنجاه نفر از عقلای هر مملکت را که وکلایشان می نامند، در مجلس بنشینند به هر ‏قسم که صلاح ملت و مملکت را دانسته و رای دادند، رفتار نمایند و طریقه نجات ملت ‏مظلوم را در تسلط خارجه و سایر حوادث معین و مهیا نمایند و به مقتضای «وامرهم شوری ‏بینهم » (64) در ترقی ملت و راه ترویج تجارت و صناعت و فلاحت در این مجلس که او ‏را دارالشورا می نامند، مشورت کرده و نتیجه را به ملت اعلام نمایند» . (65‏‎) ‎
در این جا اصل تشکیل مجلس شورا و مشورت، امری لازم شمرده شده است; البته با این ‏دقت که وکلای مردم نیز باید نتیجه شور و گفت و گو را به مردم ابلاغ کنند‎. ‎
مسافر در پاسخ این شبهه از طرف مقیم که اگر در «مملکت اسلامی قانون کتاب الله و سنت ‏پیغمبر صلی الله علیه و آله است، در این صورت جعل قانون که در مجلس دارالشورا می ‏کردند، یعنی چه » ، شبهه را کالبدشکافی، و در هر مقام، نظر خود را بیان می کند. از آن جا ‏که وظیفه اصلی مجلس، جعل قانون در عرصه های گوناگون سیاسی - اجتماعی به نظر می ‏رسید، وی در این مهم، تفکیک قابل توجهی را ارائه کرده است که تا حدودی وضعیت ‏نابسامان مجلس در آن زمان را می توانست سامان بخشد‎. ‎
‎- ‎مجلس و قانون گذاری‎ ‎
‎× ‎قانون گذاری در کیفیت اجرای احکام: یکی در ترتیب اصلی قانون شریعت مقدسه اسلام ‏است که به چه قسم قواینن شرعیه را جاری کنند و به همه کس محول ننمایند که حیف و ‏میل بنماید; تغییر و تبدیل بدهد; مثلا حکم قرآن بر احقاق حقوق شرعیه و تساوی میان ‏متخاصمین است که از روی بینه به طوری که در شرع مقرر است، بشود. در مجلس قانون ‏می گذراند که چه قسم محکمه های عدلیه را برقرار نمایند و چند نفر اشخاص متدین بی ‏غرض در مجلس عدلیه بنشینند که حکم خدا جاری شود و حاکم نتواند رشوه بگیرد; حق را ‏باطل کنند یا این که اگر شخص ضعیفی عارض شود، از شخص قوی، حاکم نتواند ملاحظه ‏از آن قوی بکند; لهذا قانون عدلیه می نوشتند. کارها را تجزیه می کردند که کار به دست یک ‏نفر نباشد و رشوه بگیرد یا ملاحظه بکند; ولی هیچ وقت قانون ننوشتند که بدون مدافعه ‏شرعیه و صدور حکم شرع مطاع، ملک زید را بگیرند و به غیر بدهند یا حاکم شرع بدون دو ‏شاهد عادل یا قسم شرعی حکم کند. احکام اسلام همان است که بوده و تا روز قیامت ‏حلالش حلال است و حرامش حرام و در کیفیت اجرای احکام، قانون گذاردن چه ضرر ‏دارد؟ (66‏‎) ‎
‎× ‎قانون گذاری در امور عرفیه: قسم دیگر قانون در امور عرفیه جعل می کردند; مثلا می ‏گفتند: اگر حاکمی به جایی رفت و ظلم کرد. دیگر او را به حکومت نفرستند یا این که ‏وزرای پادشاه اگر خلاف کنند، باید عزل او را از پادشاه بخواهند یا این که سرباز را چه قسم ‏بگیرند یا مواجب آن ها چه قدر باشد. آن ها امور عرفیه است که قابل تغییر و تبدیل است. ‏قانون در این گونه امور جعل می کردند; (67‏‎) ‎
البته توجه به این نکته لازم است که این گونه قوانین نیز باید با احکام اسلامی موافقت داشته ‏باشد و حتی برای این موارد نیز ضرورت دارد که عالمان به احکام الهی، نظارت بر تطبیق آن ‏با شرع را به عهده بگیرند تا به کسی ستم نشود‎. ‎
با این توضیح، وی معتقد است: مجلس در مواردی که شارع مقدس از قانون گذاری نهی ‏نکرده و جعل قانون نیز مفسده خاصی ندارد، اجازه دارد با رعایت نکات پیشین قانون ‏گذاری کند‎. ‎
با توجه به نکاتی که گفته شد، مجلس شورای ملی «سه وظیفه دارد‎: ‎
‎× ‎وظایف مجلس شورای ملی: اول: کمال مراقبت و مواظبت و نظارت را می نماید که آن ‏چه از خلاق عالم احکام صادر شده از قبیل ارث و میراث و معاملات و تجارات و مکاسب ‏و احکام قضا و شهادات حدود، مثل حکم قتل و زنا و لواط و شرب خمر و تعزیرات و ‏غیره، به همان نحوی که خداوند عالم خواسته است، بدون کم و زیاد مجرا و معمول دارند که ‏احکام الهیه بدون کم و زیاد و نقصان و تغییر و تبدیل به تمام افراد خلق علی السویه جاری ‏باشد و هوا و هوس و اغراض نفسانیه و رشوه و ملاحظه و جانبداری حکام دولت و قضات ‏تغییر و تبدیل مثل زماننا هذا در او پیدا نشود. (68‏‎) ‎
دویم: در مواردی که حکم خداوند در آن نیز شده است. از قبیل امورات عادیه مثل رواج ‏تجارت و صناعت و فلاحت و حفظ ثغور و نظم طرق و شوارع و توفیر بیت المال و فراهم ‏آوردن اسباب و ترتیب در رفاهیت عامه خلق و امثالها، وظیفه مجلس این است که به ‏مقتضای امر الهی شور و مشورت نمایند و ترتیب صحیحی در کار بدهند که عامه مسلمانان ‏آسوده باشند; که هم اسباب مزید ثروت و مکنت و رفاهیت آن ها فراهم شود و هم از هجوم ‏خارجه و تسلط کفر به اسلام مصون و محفوظ شوند. (69‏‎) ‎
سیم: وظیفه مجلس این است که در اموری که بر خلاف موازین شرعیه به حکم دولت تعدی ‏و اجحاف می شود که رفع آن بالکلیه ممکن نیست، حدودی معین کنند که حتی الامکان ظلم ‏کم تر واقع شود و به هر وسیله ممکن شود، بی عدالتی و ظلم کم تر نمایند‎. ‎
این سه وظیفه مقدس که تکلیف مجلسیان است، هر سه مطابق قانون اسلام است; پس ‏مشروطه، عین اسلام است و اسلام عین مشروطه است; پس اگر بگوییم: مشروطه می ‏خواهیم یا این که لفظ مشروطه را نگوییم و بگوییم قانون اسلامی را می خواهیم، صلاح و ‏فلاح و رفاهیت و آسایش مسلمین را می خواهیم و تقلیل در ظلم می خواهیم، در حقیقت ‏یک معنا دارد» . (70‏‎) ‎
‎× ‎سازوکار نظارتی بر قانون گذاری: پس از آن که وظیفه مجلس و گونه های قانون گذاری ‏مشخص شد، جای این پرسش هست که چه نهادی نظارت بر این روند را بر عهده دارد. آیا ‏در نظامی که وی ترسیم می کند، سازوکار خاصی در نظر گرفته شده است تا اسلامیت ‏قوانین موضوعه تظمین شود؟ این پرسشی است که وی می خواهد بدان پاسخ گوید‎. ‎
برای این که قانون های وضع شده با اسلام مخالفت نداشته باشد یا این که با احکام دینی ‏موافق باشد، باید جمعی از خبرگان عالمان اعلام در همه اعصار بر این قوانین نظارت داشته ‏باشند تا مطابقت آن با شرع مقدس مورد تسامح و غفلت قرار نگیرد‎. ‎
اقوا دلیل بر صحت عرض من که گفتم در مملکت اسلامی قانون، قرآن مجید و سنت پیغمبر ‏اکرم صلی الله علیه و آله می باشد، این است که مقید بود احکام مجلس دارالشورا به موافقت ‏با قانون اسلام. و علاوه بر این که جمعی از علما در مجلس بودند، قرار داده بودند که در ‏تمام اعصار پنج نفر علمای اعلام در مجلس نظارت داشته باشند که قوانین موضوعه مطابق با ‏قانون اسلام باشد. (71‏‎) ‎
‎- ‎تساوی در حدود الهی‎ ‎
از دیگر مواردی که در کارآمدی نظام مشروطه و استبداد، اختلاف جدی وجود داشت، ‏تساوی همه افراد جامعه در حدود الهی است و باید حدود و مجازات الهی در حق همه ‏شهروندان از حاکم گرفته تا عامه مردم، به صورت مساوی اجرا شود‎. ‎
مطابق حکم الهی در تمام حدود، مجازات ما بین تمام افراد خلق حکم تساوی باید باشد و ‏حکم الهی بر وضیع و شریف کوچک و بزرگ یکسان باشد. کسی که شرب خمر یا قتل ‏نفس یا زنا یا لواط یا سرقت نمود، خواه حاکم یا محکوم، امیر یا مامور باشد، در حکم ‏شریک باشند; مثلا هر که سرقت کرد، باید دستش را ببرند. کذلک در سایر احکام فیمابین ‏تمام افراد از شاه و گدا و حاکم و محکوم و امیر و مامور وضیع و شریف یکسان باشند و ‏حدود الهی بر تمام باشد. خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله فرمود: که اگر فاطمه دخترم ‏نعوذبالله دزدی کند، دستش را می برم. (72‏‎) ‎
به هر میزان این شاخصه در جامعه مورد توجه قرار گیرد، هم سعادت یکایک افراد اجتماع ‏تضمین می شود و هم دولت در رسیدن به اهداف خود موفق تر خواهد بود‎. ‎
‎- ‎آزادی در چارچوب قانون شریعت
بحث «آزادی » در مشروطه از مباحث مهم و در عین حال جنجالی است که می توان به ‏نظرگاه های متعددی در این زمینه اشاره کرد‎: ‎
گروهی آزادی را به صورت آزادی از مذهب مطرح می کردند تا در لوای این شعار، به ‏اهداف خود برسند‎; ‎
گروهی دیگر آزادی را به کلیت نفی کرده، آن را دستاویزی بیش نمی دانستند‎; ‎
عده ای دیگر نیز آزادی را برای رهایی از سلطه حکام معنا می کردند‎. ‎
حاج آقا نورالله، آزادی را همان حریتی می داند که خداوند در کتاب و سنت، مایه فخر و ‏امتیاز بشر برشمرده، و هیچ مرزی برای آن، جز بندگی در برابر خداوند قرار نداده است. وی ‏نیز رهایی از استبداد حاکمان جور را می پذیرد; ولی با بینشی عمیق تر رابطه آزادی را با ‏توحید می جوید که این معنا را در تبیین حدود و جایگاه آزادی از دیدگاه وی می توان دید. ‏حدود و جایگاه آزادی نزد وی این گونه معنا می شود‎: ‎
مشروطه می گوید: باید خلق، بنده خدا باشند و به جز بنده خدا، بنده دیگری نباشند. عبید و ‏اماء که از تحت عموم به حکم خداوندی خارج است. در نگاه وی، آزادی هر شخص باید تا ‏اندازه ای باشد که مزاحم با آزادی دیگری نباشد; مثلا آزادی نیست برای کسی که سلب ‏شرف و عزت یا منع حقی از حقوق دیگری را بکند. مقامات و شؤونات همه کس باید ‏محفوظ ماند‎. ‎
تمام خلق در غیر آن چه قانون کتاب و سنت آن ها را مقید نموده، باید آزاد باشند. نه آزادی ‏به این معنا که بعضی از جهال خیال کرده و می گویند که مرادشان آزادی در مذهب باشد; ‏بلکه همان حریت و آزادی مقصود است که خداوند در کتاب و سنت فرموده و آن ها را ‏آزاد فرموده در مقابل بندگی. (73‏‎) ‎
‎- ‎نظارت بر توزیع درآمد و مالیات‎ ‎
در نظام استبدادی که نظامی ناکارآمد است، شخص مستبد معتقد است: مواردی که به نام ‏مالیات از مردم اخذ می شود، حق طلق سلطان است و کسی نباید در چگونگی توزیع و ‏مصارف آن دخالت داشته باشد، و سلطان نیز به پاسخگویی در برابر آن موظف نیست. این ‏دو موضوع (74) پیش زمینه بحث حاج آقا نورالله است. وی بر اساس آن ها اعتقاد دارد که ‏‏«این اموالی که به اسم مالیات و وجوهات از ملت فقیر بیچاره که نتیجه یکساله زحمت فقرا ‏و ضعفا است، می گیرند، باید صرف در امور و اصلاح خود رعیت بشود که رواج تجارت ‏صناعت آن ها را بدهند و طرق و شوارع آن ها را مامون و اسباب آسودگی آن ها را فراهم و ‏ارزاق آن ها را ارزان نمایند و حفظ حدود و ثغور مملکت اسلامی کرده و از هر جهت ملت ‏نجیب فقیر را از قید اسارت و مذلت برهانند و تمام وجوهی که از آن ها می گیرند، با اطلاع ‏وکلای مجلس دارالشورا، بلکه با اطلاع تمام افراد ملت به مصارف خود آن ها رسانیده، ‏دیناری از آن ها را در غیر مصالح ملت و مملکت صرف ننمایند» (75) و وجوهی که به ‏عنوان مالیات از رعیت گرفته می شود، به طور عدل و انصاف و صحت باید باشد‎; ‎
بنابراین، همان گونه که مشخص است، در اخذ مالیات باید به نکاتی توجه شود‎: ‎
‎- ‎لازم است اخذ مالیات در جهت خدمت رسانی به مردم و منافع عمومی باشد‎; ‎
‎- ‎هنگام اخذ مالیات ضرورت دارد میزان مال افراد لحاظ شود تا کسی ستم نبیند‎; ‎
‎- ‎همچنین در راستای پرداخت مالیات، باید حدود و ثغور مملکت اسلامی حفظ شود تا در ‏این راه، ملت نجیب از قید اسارت و مذلت رهایی یابند‎; ‎
‎- ‎وجوهی که از مردم اخذ می شود، باید به اطلاع وکلای مجلس و عموم مردم رسانده شود‎. ‎
از درایت های حاج آقا نورالله، طرح چگونگی مصرف مالیات است. وی اعتقاد دارد که ‏مالیات باید در جهت منافع ملی صرف شود. در قسمتی از اخبار انجمن مقدس ملی اصفهان ‏درباره مصرف مالیات آمده است‎: ‎

‎.. ‎ثقة الاسلام فرمودند: مالیات را باید پرداخت که اسباب بدنامی انجمن نشود و هرگاه رفع ‏فساد نشود و اختلاف سرحدات پیوسته ماند، از مالیات برداشته، صرف تجهیز قشون خواهیم ‏کرد.... (76‏‎) ‎
ب. عمده ترین مسؤولیت های نظام سیاسی کارآمد‎ ‎
‎- ‎اهتمام به بالندگی علمی و روحانی جامعه‎ ‎
تعلیم و تربیت از ارکان مهم نظام سیاسی حکومت کارآمد به شمار می رود; چراکه هر قدر ‏به این مقوله اهمیت داده شود، بالندگی و رشد در زمینه های گوناگون در سطح جامعه بالا ‏خواهد رفت. تعالی و سعادت جامعه به میزان بهره مندی شهروندان، از مؤلفه تعلیم و تربیت ‏آن جامعه بستگی دارد‎. ‎
حاج آقا نورالله معتقد است که تعلیم و تربیت باید به طور گسترده در همه سطوح جامعه ‏جریان یابد تا مسیر رشد و تعالی پیموده شود. از لوازم این آگاهی بخشی عمومی جامعه می ‏توان به مواردی اشاره کرد‎: ‎
‏1‏‎. ‎شهروندان به حقوق خود عالم و عارف می شوند‎; ‎
‏2‏‎. ‎در این برنامه ریزی عمومی، برای دانش آموزان باید به گونه ای عمل شود که در مدت ‏آموزش، راه معاش را آموخته، بتوانند در راستای علم آموزی به ثروت مشروع نیز دست ‏یابند‎. ‎
باید در مملکت، ترویج علم و معارف کرد. باید در تمام شهرها مدارس علمیه دایر کرد و ‏مدارس ابتدائیه و متوسطه و عالیه که تمام اطفال مردم را به تعلیم و تعلم گذارد که همه ‏صاحب علم و ثروت شوند. اولا خواندن و نوشتن را همه کس بداند و بتواند و آداب دین و ‏اسلام را به قاعده آن ها یاد بدهند و اطفال را در مدارس دو سه صنعت یاد بدهند که راه ‏معاش داشته باشند و برای اطفال فقرا، مدارس مجانی باز کنند که بروند آن جا تحصیل علوم ‏نمایند و مثل حالا نباشد که از میان صد نفر یک نفر خواندن و نوشتن را نمی داند و قرآن که ‏کتاب مذهبی اسلام است، نمی تواند بخواند. (77‏‎) ‎
‎- ‎توسعه صنعتی، گامی در استعمارستیزی اقتصادی‎ ‎
هر نوع وابستگی که دنیای اسلام را به دنیای بیگانه محتاج کند، نزد وی مذموم است. وضع ‏شرایط زمانی که از خارج بر دنیای اسلام تحمیل می شد، فضایی را پدید آورده بود که وی ‏اسلام را در بدترین موقعیت اجتماعی - سیاسی می دید; از این رو معتقد بود‎: ‎
امروز دنیای اسلام در خطر است و با این معاهده که بین دولتین روس و انگلیس شده، ‏تسلط کفر بر اسلام اگر معلوم نباشد، مظنون است. امروز روزی است که اسلام غریب است ‏و کفار اطراف مسلمین را احاطه نموده و در صدد تسلط و حمله بر مسلمانان هستند. (78‏‎) ‎
باید توجه داشت که وی با نگاه واقع بین به جهان پیرامونی، از تقلید غربیان، روی گردان ‏بوده، معتقد است که باید خود را به علوم جدید روز برای مقابله با بیگانه و همچنین حفظ ‏اسلام مسلح کرد. آن مرحوم با پرسش های اساسی و متعددی روبه رو است. از جمله این ‏که «چرا باید قوه حربیه ما کم تر از آن ها باشد؟ چرا باید استعداد ما از آن ها کم تر باشد؟» ‏‏... از این رو معتقد است که «باید کاری کرد که ما هم مثل آن ها قوی باشیم تا بتوانیم حفظ ‏علم اسلام را بنماییم.... اگر بخواهیم با این شمشیرهای شکسته و آلات حربیه قدیمه با آن ها ‏جنگ بنماییم، البته مغلوب خواهیم شد; ولی چنان چه در صدد تحصیل آلات حربیه جدید ‏برآییم و عموم مسلمین را به تعلیم علم جنگ دلالت بنماییم عما قریب به درجه آن ها ‏خواهیم رسید و اگر نتوانیم به بلاد کفر فایق بیاییم، حفظ بلاد خود را توانیم نمود» . (79‏‎) ‎
در اندیشه وی، توسعه اقتصادی و صنعتی باعث عزت و شرف افراد جامعه می شود; چراکه ‏وقتی جامعه ای فقیر باشد، حتی در حفظ اسلام نیز نمی توانند موفق باشند‎. ‎
وقتی عامه ملت دارای ثروت و مکنت شدند، دارای عزت و شرف می شوند. وقتی دارای ‏عزت و شرف شدند، در صدد تحصیل اسباب و آلات دفاعیه بر می آیند و وقتی دارای ‏اسباب دفاعیه شدند، مملکت و مسلمین و اسلام از تعدیات خارجه مامون می شوند... اگر ‏مسلمین دارای ثروت و مکنت شوند و تجارت و زراعت و فلاحت آن ها ترقی کند و فقر ‏و پریشانی آن ها رفع شود، البته در کمال خوبی می توانند حفظ علم اسلام را بنمایند. (80‏‎) ‎
‎- ‎تامین امنیت داخلی و خارجی‎ ‎
حکومت شرعی حاج آقا نورالله در بیش تر زمینه های حکومتی برنامه و طرح عملی داشت. ‏امنیت داخلی و حفظ مرزهای کشور از نکاتی است که در انجمن مقدس ملی اصفهان که ‏وی از تاثیرگذاران آن بود، بارها و بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود; به طور نمونه، ‏وی آموزش نظامی را، حتی برای طلاب نیز مورد تاکید قرار می داد. معتقد بود باید برای ‏تحت تعلیم قرار گرفتن همه افراد جامعه برنامه ریزی کرد تا در مواقع لزوم از آن استفاده ‏شود‎. ‎
در قسمتی از مذاکرات انجمن مقدس ملی اصفهان که حاج آقا نورالله رهبری آن را به عهده ‏داشت، به تاریخ شنبه 8 ذیقعده سنه 1325 آمده است‎: ‎
عریضه ای از انجمن اتحادیه طلاب به انجمن کرده بودند که می خواهیم از برای مشق کردن ‏جهت دفاع حاضر باشیم و تعیین محل آن را از انجمن خواهشمندیم‎. ‎
آقای ثقة الاسلام: مطلب آقایان طلاب به دو قسم است: یکی رسمی و یکی غیر رسمی به ‏این معنا که اگر بخواهند مشق رسمی بکنند، باید به تهران نوشت و از وزیر جنگ اجازه ‏گرفت. اگر چنین نیست فقط به جهت علم آموختن می خواهند مشق نمایند، بسیار خوب. ‏ان شاءالله مکان را همین روزها معین می کنیم و اطلاع می دهیم.تمام انجمن تصدیق کردند ‏جواب آن ها به همین نحو نوشته شد. (81‏‎) ‎
همچنین، در اخبار انجمن مقدس ملی، درباره بسیج عمومی برای دفع تجاوز بیگانه، آمده ‏است‎: ‎
ثقة الاسلام در باب تجاوزات سرحدی، نطقی مفصل فرمودند که به مقتضای آیه شریفه «و ان ‏طائفتان...» خلاصه این که هرگاه میانه دو دسته از مسلمین مقاتله میان آید، باید اصلاح شود ‏و شعله نفاق و شقاق را با آب اخوت و اتفاق منتفی داشت و هرگاه یک طرف لجاج کند و ‏عناد ورزد، باید دفاع کرد و رفع فساد آن را به کار بست. دولت که به طفره و مسامحه دفع ‏الوقت می نماید و ساکت است. تکلیف ملت است که در مقام برآیند‎.... ‎
ثقة الاسلام فرمودند: دولت می گوید پول نیست; پس این پول ها که گرفته می شود، کجا ‏است و برای چیست؟‎ .... ‎
ثقة الاسلام فرمودند: مالیات را باید پرداخت که اسباب بدنامی انجمن نشود و هرگاه رفع ‏فساد شود و اختلاف سرحدات پیوسته ماند، از مالیات برداشته، صرف تجهیز قشون خواهیم ‏کرد... (82‏‎) ‎
‎- ‎وجوب مشق نظامی در فتاوای عالمان نجف‎ ‎
آمادگی و آموزش نظامی جهت دفاع از کیان کشور، از جمله مباحثی است که افزون بر ‏مرحوم اصفهانی، عالمان دیگری نیز به آن پرداخته، و حتی حکم و فتوا درباره آن صادر کرده ‏اند. از آن جا که وی می خواهد، افزون بر اثبات مشروعیت این عمل، همراهی دیگر عالمان ‏را در این باب متذکر شود، نمونه هایی از این فتاوا را آورده است که به یک مورد اشاره می ‏شود.به طور نمونه، مرحوم آیت الله خراسانی در پاسخ پرسشی در وجوب مشق نظامی می ‏نویسد‎: ‎
البته معلوم است که حفظ بیضه اسلام و پاسبانی ممالک اسلامیه تکلیف عامه مردم است و بر ‏هر فردی از افراد مسلمین واجب است که به حسب قوه و استعداد خود در مقام تحصیل ‏مقدمات آن برآید و در اقدام به لوازم کوتاهی نکند و چون که اعظم مقدمات آن، تعلیم و ‏تعلم آداب حربیه است که به مقتضای هر زمانی معمول می باشد، پس بر عموم جوانان ‏مسلمین و ابنای ملت اسلامیه واجب است که در مشق نظامی و تعلم قواعد حربیه جدیده که ‏معمول این زمان است، هیچ گونه مسامحه ننمایند... تاکیدا به مجلس محترم شورای ملی ‏عرض می شود هیچ عذری برای تاخیر تعیین قانون مشق نظامی در نظر نمی آید; البته ‏تعجیل در این امر اهم خواهند نمود. (83‏‎) ‎
الاحقر الجانی محمدکاظم الخراسانی‎ ‎
‏4‏‎ - ‎‏3‏‎. ‎حاج آقا نورالله و مخالفان مشروطه‎ ‎
ا. نقد تفکر یا نقد متفکر‎ ‎
نکته ای که در بحث از مخالفان مشروطه و حاج آقا نورالله باید به آن توجه کرد، این است ‏که وی به رغم پافشاری بر مواضع مشروطه خواهی در نقد منطقی مواضع مشروعه خواهی و ‏استبدادخواهی می کوشد‎. ‎
البته ذکر جریان استبداد و مشروطه مشروعه در یک ردیف، به این معنا نیست که حاج آقا ‏نورالله می خواهد این دو را در یک نگاه به ارزیابی بگذارد; چرا که در یک برهه زمانی، ‏خواسته مستبدان و مشروعه خواهان در مخالفت با مشروطه همسو بوده است و این به معنای ‏همسویی این دو جریان در اندیشه، اصول و مواضع نیست. هر چند که تحلیل ناقص از ‏جریان شناسی مشروطه این را در ذهن متبادر می کند که هر آن کس مخالف مشروطه است، ‏مستبد بوده است و این عدم تفکیک برای برخی از تاریخ نگاران، این را مسلم کرده که در ‏مشروطه بیش از دو جناح نبوده است; ولی با تعمق در جریان شناسی عصر مشروطه می ‏توان تفکیکی را که مرحوم حاج آقا نورالله به آن اشاره کرده، به دست آورد‎. ‎
جریان های مؤثر در مشروطه عبارتند از‎: ‎

ا. مشروطه خواهان دینی، مانند جریان غالب عالمان نجف و دیگر شهرهای ایران‎; ‎
ب. مشروطه خواهان غیردینی یا ضددینی، مانند عمده کسانی که می کوشیدند قوانین اروپا را ‏در کشور ایران جامه عمل بپوشانند‎; ‎
ج. مشروطه مشروعه که عده ای از عالمان حامی آن بودند و با توجه به عملکرد مشروطه ‏خواهان به طور عمده تندرو و غیر دینی، عاقبت مشروطه خواهی را در فرجامی مه آلود می ‏دیدند; از این رو به مخالفت شدید با مشروطه خواهی برخاستند. (84‏‎) ‎
د. جریان استبداد که نه علقه ای به پایبندی به قوانین شرع داشت و نه محدودیت اختیارات ‏خود را خواهان بودند; بلکه بقای خود را در بقای تاج و تخت و سلطنت، و مشروطه را ‏بیداری از این خواب شیرین می دانست; از این رو یگانه راه را مخالفت با مشروطه می دید ‏و لو این که با مشروعه خواهان همسو می شد. (85‏‎) ‎
حاج آقا نورالله با تفکیک این جریان ها، استبداد را با مشروعه خواهی در یک ردیف نمی ‏بیند و هر کدام را جداگانه نقد و بررسی می کند. زمانی که بحث مشروطه و استبداد را ‏مطرح می کند، به طور کامل مباحثی را مورد ارزیابی قرار می دهد که مخاطب آن، استبداد و ‏نظام استبدادی، از جمله شخص پادشاه است; ولی هنگامی که به «مشروطه مشروعه » می ‏رسد، لحن بیان را عوض کرده، مخاطب را اندیشه ورانی می داند که با استناد به شرع مقدس ‏اسلام، دنبال یک سری دغدغه هایی بوده اند که می ترسیدند با مشروطه شدن، آن اصول و ‏قوانینی که شارع مقدس به آن ها اهتمام دارد، زیرپا گذاشته شود; (86) از این رو می بینیم ‏که حاج آقا نورالله نیز می کوشد وانمود کند که مخالفت های مشروعه خواهان، به علت ‏ندانستن حقیقت امر است; پس تکلیف این است که بگوییم: ان شاءالله اشتباه کرده اند‎. ‎
نکته دیگری که شاید بتوان از عبارات وی استفاده کرد، این است که وی در نقد مخالفان ‏مشروطه هنگامی که به استبداد می پردازد، بحث را عینی تر کرده، با صراحت پادشاه و اصل ‏نظام پادشاهی را مورد خطاب قرارمی دهد و می گوید: «سلطنت این پادشاه » نمی تواند ‏مشروع باشد. از دیگر عبارات وی به دست می آید که در صدد مشروع کردن قوانینی بود که ‏قرار بود در مجلس به تصویب برسد; از این رو نه در جهت بخشی سلطنت گام بر می دارد ‏و نه می کوشد با سکوت خود، نوعی امضای مشروعیت برای نظام کرده باشد.، بدین سبب با ‏نقد عملکرد شخص پادشاه و نظام پادشاهی در پی تحقق نظریه حکومتی خود است. (87‏‎) ‎
ب. تحلیل علل مخالفت ها با مشروطه‎ ‎
در مشروطه از طرف عده ای از عالمان، شعار «مشروطه مشروعه » به صورت جدی مطرح ‏شد. آنان می خواستند با جلوگیری از اصول و مبانی غرب، مشروطه را «ابژه » کرده، در ‏جهت آرمان اسلام خواهی خود به کار گیرند; از این رو بهترین روش را در آن دیدند که ‏قید «مشروعه » را به «مشروطه » بیفزایند. (88) حاج آقا نورالله با نگاهی ویژه به مشروطه ‏معتقد است که مشروطه نه تنها چیز جدید و حادثی نیست، بلکه اصول اصلی مشروطه دیگر ‏کشورها نیز از اسلام برخاسته و مشروطه خواهی همان اسلام خواهی است; پس مطلب تازه ‏ای نیست که به آن قید «مشروعه » را بیفزاییم و از طرفی چون نظام سیاسی حاکم، قابلیت ‏مشروعه شدن را ندارد، این شعار نیز بدون جایگاه است‎. ‎
وی در نظام موجود نمی تواند «مشروطه مشروعه » را بپذیرد; چرا که «اولین درجه او این ‏است که اصل پادشاهی را مشروعه نمایند» ، و این در حالی است که همه مخالفان و موافقان ‏مشروطه، استبداد این پادشاه را قبول داشته، به آن معترض بودند و از طرفی می کوشند همین ‏پادشاه را مشروعه کنند. این دو مطلب با هم سازگار نیست. از طراحان شعار «مشروطه ‏مشروعه » باید پرسید‎: ‎
کسی که دولت مشروطه را مشروعه می کند، آیا تغییری در پادشاه و پادشاهی فعلیه خواهد ‏داد یا خیر؟ مطالب دولت پادشاهی، پادشاه حالیه است. آیا ممکن است پادشاهی این پادشاه ‏را مشروع کرد; ... در حالی که سلطنت حقه مشروعه منحصر است به زمان ظهور امام عصر ‏علیه السلام؟ افزون بر این، همان گونه که پیش تر متذکر شدیم، چگونه ممکن است گمرک ‏و خیلی از مالیات ها و فروعات و عوارض را مطابق با میزان شرع نمود (89‏‎) . ‎
با این حال، آیا حاج آقا نورالله به مباحث و اتفاقات پیرامونی که به اسم مشروطه خواهی ‏اتفاق می افتد و به طور قطع با دین و احکام اسلامی منافات دارد، توجه ندارد یا این که وی ‏این ها را نیز مد نظر داشته و با توجه به این ها نظریه سازی می کند؟ ظاهر مباحث مقیم و ‏مسافر، فرض دوم را تایید می کند; چرا که وی معتقد است، مشروطه در زمان حاضر، روش ‏کارآمدی برای اجرای احکام الهی است، و اصولا امکان دارد در این روش نیز کسانی باشند ‏که اصول مشروطه را زیر پا بگذارند. در این باره می گوید‎: ‎
اما عرض نکردم که معین مشروطه آن است که هیچ کاری از هیچ کس به خلاف میزان ‏شریعت مطهره صادر نشود. نهایت در امثال این گونه امور که خلاف میزان شرع است و رفع ‏آن ممکن نیست، مشروطه می گوید: به قدری که بتوانند ظلم را کم تر کنند و رفع ظلم هم ‏عقلا و شرعا واجب است. (90‏‎) ‎
حاج آقا نورالله می کوشد مخالفان مشروطه را در یک جبهه نبیند; از این رو ابتدا مطرح می ‏کند که علت مخالفت با مشروطه شاید بی اطلاعی از اصول و قوانین مشروطه باشد; اما در ‏جای دیگر، هدف مخالفت با مشروطه را دنیاپرستی قلمداد می کند‎: ‎
اگر چه امید دارم کسانی که منکر مشروطه اند، علتش ندانستن حقیقت آن باشد، ولی شاید ‏بعضی در میان علما (91) باشند که به واسطه این که اجرای قانون مشروطیت که مساوات و ‏عدل و تمام مطابق با احکام خدا است چون می بینند منافات با شؤونات و دنیاپرستی آن ها ‏‏[دارد]، چشم پوشی از حق می نمایند و به مصداق اذا فسد العالم فسدالعالم، عالم را پر از ‏فتنه و فساد نمایند و به اسم اسلام خواهی، اسلام را بر باد دهند، و از راه شریعت پرستی، ‏شریعت را از بین ببرند. ولی تکلیف ما این است که بگوییم: ان شاءالله اشتباه کرده اند‎. ‎
در ادامه، در پاسخ این شبهه که «امکان دارد اهل مجلس رفته رفته از فرنگی مآبان بشوند و ‏احکام الهیه را تغییر بدهند. بدین ترتیب این مشروطه خوف ضرر و مخالفت شریعت احتمال ‏می رود، در این صورت نباید شک در حقانیت این مشروطه نمود؟» ، می گوید: اولا بگویید: ‏در زمان استبداد کدام یک از صد هزار حکمی که از شرع مقدس رسیده بود، مجرا بود و به ‏کدام یک از اوامر الهیه به آن قسمی که صاحب شریعت فرموده بود، عمل می شد که حالا ‏می ترسید که مبادا یک زمانی بیاید که یکی دو تا از احکام شریعت عمل کرده نشود؟ به ‏یکی از علما گفتم که این قانون اساسی سه جای او مطابق با قانون شریعت نیست. آن عالم ‏جواب فرمود که قانون استبداد که در این زمان معمول است، چه جای او موافق با قانون ‏اسلام است؟ ثانیا مگر شما قانون اساسی را ندیده ای که در اوایل آن نوشته است که احکام ‏مجلس قانونیت پیدا نمی کند، مگر بعد از این که مطابق با قانون شرع باشد. و در هر عصری ‏باید چند نفر از علمای عاملین ناظر در احکام قانون بوده باشد در این صورت چگونه ممکن ‏می شود قانونی به خلاف قانون شریعت وضع نمایند؟ (92‏‎) ‎
‏4‏‎. ‎نتیجه گیری‎ ‎
آن چه از عبارات حاج آقا نورالله به دست می آید، اصلی مهم و قابل توجه است که پایه ‏اصلی اندیشه وی را تشکیل می دهد. این اصل، حاکمیت کتاب و سنت بر تمام قوانین ‏بشری است. از این منظر نگاه به مشروطه به عنوان قدرمقدور از حاکمیت همین قوانین، ‏امری پسندیده و بجا خواهد بود; اما این که مشروطه در اندیشه وی چگونه مدلی است به ‏توضیح بیش تری نیاز دارد که به صورت مختصر اشاره می شود‎. ‎
مشروطه، الگویی برای گذر از استبداد به جمهوری‎ ‎
همان گونه که گذشت، تمام اصول و مبانی نظریه سیاسی وی در نظام مشروطه بر کتاب و ‏سنت متکی بوده، و حکومت اصالتا متعلق به معصوم بوده و هست و از آن جا که حکومت ‏حقه به تمامه در زمان غیر معصوم علیه السلام جامه عمل نمی تواند بپوشد، باید برای رهایی ‏از استبداد، مسیری را برگزید که حداقل ظلم را به دنبال داشته باشد. مشروطه به عنوان گزینه ‏ای برای حالت اضطرار، مورد پذیرش او است. نظام مشروطه از دیدگاه او یک نظام ‏‏«قدرمقدور» خواهد بود که در عین حال، پیوندی عمیق با آموزه های دین دارد. او از سویی ‏اساس مفهوم «مشروطه » را که همان «قانون گرایی » است، تلقی به قبول کرده و از طرف ‏دیگر توانسته وجه امتیاز «مشروطه اسلامی » و «مشروطه سکولاریستی » را روشن سازد. در ‏‏«مشروطه اسلامی » که او مروج آن است، «دین » و «سیاست » ، «تفکیک ناپذیر» و «سیاست ‏‏» و «معیشت » بر مبنای قوانین «الهیه » پایه ریزی می شود. برخلاف مشروطه غربی که دین ‏و سیاست نه تنها از هم منفک و جداست; بلکه در تضادی غیر قابل حل می باشد‎. ‎
قوام این نظام با توجه به وضع زمان و مکان به چند مؤلفه مهم بستگی دارد‎: ‎
ا. تدوین قانون اساسی برای راهبرد اصول و اهداف عالی نظام و امور عامه مردم با تکیه بر ‏آموزه های کتاب و سنت‎; ‎
ب. نظارت بر قانون گذاری به وسیله خبرگان از روحانیان در تمام اعصار‎; ‎
ج. مسؤولیت پذیر بودن شاکله نظام از راس آن تا طبقات سطح پایین جامعه‎; ‎
د. پاسخ گو بودن حاکمان در برابر مردم و مردم در قبال حکومت‎; ‎
ه. بسترسازی مناسب به وسیله حاکمان در جهت رشد و تعالی مادی و معنوی جامعه‎. ‎
نظریات او در جایگاه فقیهی که در زمان خود تجربه حکومت داشته است، با ارزش می ‏نماید; چرا که میان رهبران مشروطه یگانه کسی است که زمام حکومت را به دست گرفته; از ‏این رو دغدغه هایش دغدغه مجتهد به دور از امور نیست; بلکه فقیهی است که خود، ‏
اولا: با مردم و عامه شهروندان ارتباط مستقیم دارد‎. ‎
ثانیا: در حاق قضایا و آشنا به مسائل، مشکلات، خواسته ها و نیازهای جامعه است‎. ‎
ثالثا: با تکیه بر نظریات فقهی - اصولی با زبان محاوره، رساله مکالمات مقیم و مسافر را ‏عامه پسند و در عین حال متقن و به دور از تناقض های شکلی و محتوایی کرده است‎. ‎
با وجود این، سؤالی که هر خواننده مقیم و مسافر را به خود متوجه می کند این است که ‏الگوی مورد قبول و پسند وی در نبود استبداد چیست؟ زمانی که حکومت موروثی قاجاریه ‏را نفی می کند، الگوی جدید و کارآمدی مد نظر داشته یا نه؟ به بیان دیگر، آیا الگویی که ‏وی در عصر غیبت، متناسب با آن زمان، کارآمد می دید، فقط مشروطه بوده یا این که نیم ‏نگاهی نیز به دیگر الگوهای حکومتی مانند جمهوری داشته است؟ با توجه به مباحث مطرح ‏شده در رساله مقیم و مسافر هیچ بعید به نظر نمی رسد وی مشروطه را از باب قدرمقدور ‏مورد پذیرش قرار داده; از این رو، جمهوری را در کنار مشروطه و هم عرض آن مطرح ‏کرده است (93) و دلیل هم عرض آوردن مشروطه و جمهوری می تواند این باشد که وی ‏در آن زمان که برای انتقال از «سلطنت » به «جمهوری » راهی به غیر از «مشروطه » به نظر ‏نمی رسید، ناگزیر بود آن دو را در کنار هم ذکر کند; چرا که اصل «ثبات » در جامعه از ‏اصول مورد پذیرش است و وی نیز به آن پایبند بود. جامعه ای که سلطنت در تار و پود آن ‏رخنه کرده بود، برایش بسیار دشوار بود که این مرحله گذار را تجربه نکند; از این رو، ‏پذیرش مشروطه در آن زمان، گامی در تثبیت ثبات نسبی ای بود که در جامعه وجود داشت‎. ‎
مرحوم اصفهانی در عباراتی که به شکل سربسته و مجمل آورده تا حدودی این مطلب را یاد ‏آور شده است و امر را به همان مجمل بودن وامی گذارد. وی «حفظ اسلام » را «موقوف به ‏مشروطه شدن سلطنت » می دانست; چرا که وجود سلطنت محدود، خود به ثبات نسبی ای ‏که در مملکت بود، کمک شایانی می کرد; بدین جهت باید آن را نهادینه می کرد. به نظر می ‏رسد که حکومت قدرمقدور، گامی در این جهت باشد‎. ‎
در اندیشه وی، اقتضای زمان و قوت رقبای دولت و ضعف ماها و هزاران نکته دیگر که ‏ارباب حل و عقد امور مملکت و رموز سیاست می دانند، امکان ندارد که این ملیت و قومیت ‏یک مشت شیعه برقرار بماند، مگر به مشروطه شدن... به واسطه قوانین و قواعد و عهود بین ‏الملل که در عالم هست اگر دولتی هر قدر مختصر و محقر باشد، قبول تمدن کرد، یعنی یا ‏مشروطه یا جمهوری شد، محفوظ است. هیچ دولت قوی نمی تواند دست اندازی به آن ‏بکند; یعنی دولی هست که از حیث آب و خاک، ده یک ایران است و همتاهای آن ها در ‏نهایت قوت و قدرت هستند، چون مشروطه یا جمهوری هستند، از تجاوزات آن ها سالم ‏هستند. (94‏‎) ‎
نکته دیگری که وی به هیچ وجه از آن نمی گذرد، تاکید بر تشکیل مجلس دارالشورا است‎. ‎
هنگامی که مقیم از او می پرسد: «اگر پادشاه عادل و عاقل و مسلمان کم هوا و هوس، رعیت ‏دوست، ملت پرست پیدا شود و بدانیم که در مقام اجرای احکام است، برای ادارات دولت ‏هم قوانین خوش قرار بدهد باز هم باید سلطنت مشروطه بشود و مجلس دارالشورا تشکیل ‏بدهد یا نه؟‎» ‎
در جوابی که می دهد، بدبینی به سلطنت حتی در شکل خوب و موردپسند آن به طور کامل ‏نمایان است; چرا که «اولا وجود چنین پادشاه بزرگ نعمتی است. و چنین سلطنت که شرح ‏دادید، اسمش مقننه است; ولی باز تمام امور بسته به شخص پادشاه می شود و استبداد ‏پادشاه به جای خودش باقی است و رفع استبداد مملکت نمی شود. اگر این پادشاه سفری ‏برود یا مریض شود یا بمیرد از کجا یک پادشاه یا نایب السلطنه یا ولیعهد به همان صفات ‏موجود باشد که فورا رشته تمام امور پاره نشود؟ ثانیا آن پادشاه هر قدر عادل و عاقل و کافی ‏باشد، یک عقل که زیاد ندارد. در امور مملکت که صلاح و فساد هزاران نفوس باید رعایت ‏شود، عقول کثیره در کار باشد بهتر است یا یک عقل پادشاه که معصوم نیست، لابد خطا می ‏کند; البته اگر دارالشورا منعقد کند و امور مملکت را مشورت نمایند و عقول عقلا و علما و ‏دانایان مدد عقل او شوند، بهتر است » . (95‏‎)  ‎در این جا نظر حاج آقا نورالله فقط به کارکرد نظام استبدادی معطوف نیست. او در این ‏گفت وگو به ساختار نظام استبدادی و جامعه مستبد نیز توجه دارد. جامعه ای غیر استبدادی ‏است که نه تنها کارکرد و ماهیت آن، غیر استبدادی باشد، بلکه ساختار و ارکان نظام نیز غیر ‏استبدادی باشد. بر همین اساس حاج آقا نورالله در پاسخ مذکور، نظامی را که پادشاه در آن، ‏عاقل، عادل، مسلمان و مردم دوست است، ولی نظام و جامعه ای را که ساختار استبدادی ‏دارد، نمی پسندد. شاید به جرات بتوان گفت: این نوع نگاه کارکردی به حوزه سیاست، ‏نخستین بار به وسیله حاج آقا نورالله وارد مباحث معرفت سیاسی شیعه شد. (96‏‎) ‎
در ستیز با استبداد و استعمار‎ ‎
از نکاتی که در زندگی سیاسی حاج آقا نورالله جلوه ای ویژه دارد، مبارزه با استعمار و ‏استبداد (97) در زمان واحد بوده است. محرک اصلی در نهضت عدالتخانه که از مشروطه ‏سر در آورد، ستم حاکمان و سلاطین قاجار بود; ولی حساسیت هایی که نسبت به حضور و ‏دخالت بیگانگان در عرصه های گوناگون کشور داشت، باعث می شد که خود در برابر آن، ‏اقداماتی انجام دهد. این گونه مواضع را از دیگر عالمان در مشروطه یا نمی بینیم یا اگر هم ‏ببینیم، بسیار اندک بوده است. تاسیس شرکت های اسلامی با انگیزه های خودکفایی، نمونه ‏ای از این حساسیت ها است; البته همان گونه که عنوان شد، جو استبداد زده اصفهان وی را ‏بر آن می دارد تا به زیان ها و آثار استبدادسیاسی بیش تر بپردازد; از این رو در این رساله، ‏بیش تر در پی بیان و وصف ناکارآمدی نظام استبدادی، اثبات مشروعیت و عدم تناقض ‏مشروطه با اسلام است. (98‏‎) ‎
حاج آقا نورالله قبول مشروطیت را با فرنگی مآبی و قبول تجددخواهی اروپایی یکی نمی ‏داند; بلکه مشروطیت اصیل و صحیح و به طور کلی، حکومت مردمی نیرومند را مانعی عمده ‏برای نفوذ استعمار در جنبه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی می بیند و بدین طریق، ‏صف خود را از متجددین فرنگی مشرب و اروپایی مسلک مشروطیت جدا می نماید. (99‏‎) ‎
موریس پرنو، مستشرق فرانسوی، در دیداری که با حاج آقا نورالله داشته، او را چنین ‏توصیف می کند‎: ‎
او غرب را می شناخت، بی آن که آن را به دیده ستایش بنگرد. حاج آقا نورالله می گفت: نه ‏مذهب استدالالی اگوست کونت و نه ایده آلیسم آلمان و نه مکانیسم انگلوساکسنها، تشنگی ‏روح ایرانی را سیراب نمی کند. (100‏‎) ‎

شاید شناخت وی از غرب، اصولی و بر مبانی معرفت شناختی مبتنی نباشد; اما این دلیلی بر ‏ضعف شناخت وی از آن نیست; بلکه در عین این که شناخت وی از غرب به اجمال است، ‏همین شناخت اجمالی حکایت از دقت، توجه و نقد آن دارد. هنگامی که وی به واژه هایی ‏مانند: آزادی، مجلس، شورا، استبداد و مشروطه می رسد، با درنگ در آن مفاهیم می کوشد به ‏نوعی، چالش خود را با تجددخواهان غرب گرا به تصویر کشد. وی با پرسش های بنیادین، ‏این خط نقد را ادامه می دهد. «آیا حکم اسلام در این است که مسلمانان همه قسم ظلم ‏بکشند; همه نوع جور تحمل نمایند؟ آیا ساکت بنشینند اسلام از میان برود؟ آیا آسوده ‏بنشینند که اجانب، ممالک اسلامیه را به تدابیر سیاسیه متصرف شوند؟ ... آیا باید مسلمین ‏ذلیل و زبون شوند؟ ملیت و قومیت و لطنت شیعه از میان برود؟ احکام اسلامیه منسوخ و ‏قوانین اروپ کم کم جاری شود؟ هیچ عاقلی چنین رای نمی دهد، ... پس تکلیف چیست؟ ‏تکلیف پیروی از احکام محکمه اسلام است » . (101‏‎) ‎
نگاهی آسیب شناسانه به مشروطه‎ ‎
حکومت استبدادی و مطلقه سلاطین، استعمار و تسلط دولت های اجنبی، دو عاملی هستند ‏که این مجتهد متنفذ، آن ها را مانع عمده پیشرفت مسلمانان و علت عمده انحطاط فعلی ‏دولت های اسلامی می شمارد‎. ‎
علت اصلی ابتلای مسلمانان به این موانع را دوری از قوانین اسلام و سنت سیاسی اولیه در ‏صدر اسلام معرفی می کند; از این رو فقط به سفارش محافظه کارانه بسنده نکرده، با ارائه ‏راه کار انقلابی سعی دارد این موانع را برطرف کند. نظریه مرحوم اصفهانی در طول مدت ‏حکومت سیاسی وی در اصفهان، از تحریم تنباکو تا قیام بر علیه حکومت پهلوی، تبیین و ‏نقد استعمار و استبداد بوده است. وی با ایجاد انجمن های اسلامی و فعالیت های اقتصادی، ‏روش ضد استعماری مبارزاتش را استحکام می بخشید و در رویارویی با ظل السلطان، ‏استبداد حاکم را به چالش می کشاند‎. ‎
امروز که اسلام غریب است و کفار اطراف مسلمین را احاطه نموده اند و در صدد تسلط و ‏حمله بر مسلمانان هستند، بر تمام افراد مسلمین واجب است که جان و مال خود را در مقام ‏حفظ اسلام بذل نمایند و علم اسلام [را] که حضرت خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و ائمه ‏هدی با آن همه زحمت و مشقت و بذل نفوس خود و مسلمین و اصحاب و اولاد خود ‏‏[برافراشته] نمودند، به هر وسیله که هست، نگذارند زحمات آن حضرت به هدر برود و کفر ‏بر اسلام غالب شود. (102‏‎) ‎
بنابراین از حدود و ثغور مملکت اسلامی و انحطاط ممالک اسلامی به هر وسیله ممکن باید ‏جلوگیری کرد. «وقتی بنا شد وجود مقدسی مثل امام مظلوم و اصحاب و اولادش در راه ‏اجرای قانون الهیه و دین مقدس شهید شوند قتل سایر مسلمین چه اهمیت دارد.» (103‏‎) ‎
روحش شاد و راهش پرامید‎. ‎
کتابنامه‎ ‎
‏1‏‎. ‎ابوالحسنی (منذر)، علی، اندیشه سبز، زندگی سرخ، تهران: عبرت، 1380‏‎. ‎
‏2‏‎. - ‎، دیده بان بیدار، تهران: عبرت، 1380‏‎. ‎
‏3‏‎. - ‎، کارنامه شیخ فضل الله نوری، تهران: عبرت، 1380‏‎. ‎
‏4‏‎. ‎اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، المآثر و الآثار، تهران: اساطیر، 1363‏‎. ‎
‏5‏‎. ‎روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، 1325 ق‎. ‎
‏6‏‎. ‎روزنامه حبل المتین، 1306ق‎. ‎
‏7‏‎. ‎زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، تهران: کویر، 1374‏‎. ‎
‏8‏‎. ‎کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، چ 5، ج 2، تهران: پیکان، 1377‏‎. ‎
‏9‏‎. ‎کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، چ 19، تهران: امیر کبیر، 1378‏‎. ‎
‏10‏‎. ‎مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران: دارالتعارف‎. ‎
‏11‏‎. ‎نائینی، محمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه الملة، چ 9، تهران: امیرکبیر، 1378‏‎. ‎
‏12‏‎. ‎نامدار طالشانی، مظفر، «کالبد شکافی استبداد»: زمانه، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ‏ایران معاصر، سال اول، شماره 5 و 6، بهمن و اسفند 1381‏‎. ‎
‏13‏‎. ‎نجفی، موسی، اندیشه دینی و سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی; چ ‏‏3، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377‏‎. ‎
‏14‏‎. - ‎، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی; چ 2، تهران: موسسه ‏مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378‏‎. ‎
‏15‏‎. ‎مهدوی، سید مصلح الدین، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم: ‏الهادی، ج 1، 1368‏‎. ‎
پی نوشت‎: ‎
‏1‏‎) ‎موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 6 - 9‏‎. ‎
‏2‏‎) ‎محمدحسن خان اعتمادالسلطنه: الماثر و الآثار، ص 349‏‎. ‎
‏3‏‎) ‎موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 12‏‎. ‎
‏4‏‎) ‎روزنامه حبل المتین، سال 1306 شمسی. به نقل از موسی نجفی: همان، ص 13‏‎. ‎
‏5‏‎) ‎موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 181 و 182‏‎. ‎
‏6‏‎) ‎برای آشنایی با اقدامات و فعالیت های حاج آقا نورالله، ر.ک: موسی نجفی: اندیشه ‏سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه: الماثر و ‏الاثار، سید مصلح الدین مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر‎. ‎
‏7‏‎) ‎همچنین افزون بر حکم عمومی به ملت ایران، صورت حکم تلگرافی از مرحوم خراسانی ‏و مازندرانی درباره وجوب مشروطه و کوشش مردم اصفهان در اسقرار مشروطه، نیز وارد ‏شده است‎: ‎

‎«‎به تاریخ 2 محرم الحرام توسط ثقة السلام، انجمن ایالتی عمومی علما، قاطبه ملت اصفهان ‏مساعدت مجدانه در استقرار مشروطیت واجب عینی است. تهاون خذلان امام زمان. همراهی ‏جنابان صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه در این باب لازم‎. ‎
محمد کاظم الخراسانی - عبدالله المازندرانی‎ » . ‎
حاج آقا نورالله اصفهانی، مکالمات مقیم و مسافر، ص 379‏‎. ‎
‏8‏‎) ‎همان، ص 374‏‎. ‎
‏9‏‎) ‎برای آگاهی از زندگی و فعالیت های سیاسی اجتماعی وی، ر. ک: موسی نجفی: حکم ‏نافذ آقانجفی. و سید مصلح الدین مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن ‏اخیر، ج 1‏‎. ‎
‏10‏‎) ‎موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 10‏‎. ‎
‏11‏‎) ‎رساله مذکور ابتدا به صورت سنگی چاپ شده است. دگربار در دو کتاب موسی نجفی: ‏اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، و رسائل مشروطیت، به کوشش ‏غلامحسین زرگری نژاد، به چاپ رسیده است. مستند ما در این نوشتار، کتاب اندیشه سیاسی ‏و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی است. از این پس، هنگامی که مستند ما متن رساله ‏مزبور باشد، با عنوان، حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، خواهد آمد‎. ‎
‏12‏‎) ‎در این دوره، کتاب دیگری به نام تنبیه الامة و تنزیه الملة را مرحوم میرزای نائینی نوشت ‏که در نوع خود از آثار ماندگاری است که از ناحیه خط دینی مشروطه خواهان نگاشته شده ‏است. این کتاب سه بار چاپ شده است. چاپ اول آن در سال 1327ق در بغداد در 95 ‏صفحه در حجم رقعی بوده است. چاپ دوم در تهران در سال 1327ق به صورت سنگی ‏بوده است دیگر بار در سال 1334ش با تعلیقات مرحوم سید محمود طالقانی در تهران به ‏چاپ رسیده که چاپ های بعدی نیز عموما با تعلیقات وی همراه بوده است. ر. ک: آموزه، ‏کتاب دوم، گروه تاریخ و اندیشه معاصر، مقاله (ترجمه کتاب تنبیه الامة و تنزیه الملة، ‏ضرورت ها و اهداف) عبدالحسن آل نجف، ص 153‏‎. ‎
‏13‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 391‏‎. ‎
‏14‏‎) ‎موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 328‏‎. ‎
‏15‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 353 و 354‏‎. ‎
‏16‏‎) ‎همان، ص 358‏‎. ‎
‏17‏‎) ‎اصطلاح حکومت قدرمقدور، در این نوشته به معنای حکومتی است که در عصر غیبت ‏‏(زمانی که دسترس به معصوم ممکن نیست) برای رفع ظلم و کاستن فشارهایی که از ناحیه ‏حکام بر مردم وارد می آمد است. حکومت قدر مقدور، یعنی حکومت قدرمقدور از ‏حاکمیت قوانین الهی در جامعه. به یک معنا حکومت قدرمقدور، همان گونه که از اسمش ‏پیدا است، حکومت آرمانی در عصر غیبت نیست; ولی با این همه از استبداد به مراتب بهتر ‏است. هر چند که وی مشروطه را نه از این باب، بلکه از باب این که «مشروطه خواهی، ‏اسلام خواهی است » می پذیرد و معتقد است که چیز جدیدی نیست، از این رو باید کوشید ‏تا قوانین الهی در حد مقدور اجرا شود. و مشروطه می تواند به این اندیشه کمک کند‎. ‎
‏18‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 387‏‎. ‎
‏19‏‎) ‎همان، ص 365‏‎. ‎
‏20‏‎) ‎همان، ص 370‏‎. ‎
‏21‏‎) ‎همان، ص 355‏‎. ‎
‏22‏‎) ‎همان، ص 354‏‎. ‎
‏23‏‎) ‎البته باید توجه داشت که این نگاه دقیق نویسنده رساله، مبنی بر این که «بر تمام ملل ‏دول عالم معلوم است » که اول قانون مشروطه برای مردم به وسیله پیامبر آمده است، جای ‏بحث و تامل دارد; چرا که دول عالم، مشروطه ای را ترسیم می کنند که در اصول و مبانی به ‏طور کامل در تنافی و تضاد با اسلام است‎. ‎
‏24‏‎) ‎همان، ص 354‏‎. ‎
‏25‏‎) ‎همان، ص 386‏‎. ‎
‏26‏‎) ‎ر. ک: حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 364‏‎. ‎
‏27‏‎) ‎همان، ص 389 و390‏‎. ‎
‏28‏‎) ‎همان، ص 375‏‎. ‎
‏29‏‎) ‎علامه مجلسی: بحار الانوار، ج 75، روایت 36، باب، 35، ص 38‏‎. ‎
‏30‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 354‏‎. ‎
‏31‏‎) ‎همان، ص 354. این همان نظامی است که وی در صدد اصلاح آن برآمده و نظریه ‏قدرمقدور خود را بر این اساس پی ریزی می کند که جامعه برای رسیدن به ثبات اجتماعی، ‏با حاکمیت قوانین الهی ناگزیر است مراحل پیمایش و رسیدن به حد مطلوب را پشت سر ‏گذارد از این رو هر چند که حکومت قدرمقدور وی نیز قائم به شخص است; ولی وی در ‏اندیشه راه کاری است که بتواند اعمال سلطان را در حد امکان، در چارچوب قانون شریعت ‏تبیین کند. حاج آقا نورالله، مشروطه را مانند پلی می داند که باید از آن عبور کرد و نباید در ‏آن ایستاد. از این رو اصل نظام سلطنتی در عالی ترین نمونه آن که حکومت مشروطه است، ‏از باب قدرمقدور مورد پذیرش او است‎. ‎
‏32‏‎) ‎بر این اساس، درباره مجلس شورای ملی نیز معتقد است: قوانینی که در مجلس به شور ‏گذاشته می شود، باید مطابق با قانون اسلام باشد. و افزون بر آن تاکید دارد که جمعی از ‏عالمان در تمام اعصار درمجلس حاضر باشند تا بر قوانین موضوعه نظارت داشته باشند. ‏‏(مکالمات مقیم و مسافر، ص 357‏‎) . ‎
‏33‏‎) ‎همان، ص 354 و 355. سلطنتی که وی ترسیم می کند، از جهتی به نظام سیاسی اسلام ‏نزدیک است. در نظام سیاسی آرمانی اسلامی، حاکم از طرف خود هیچ اختیاری ندارد; بلکه ‏باید قوانین اسلام را بیان و اجرا کند. در نظام پیشنهادی وی نیز هر چند که سلطنت، ‏مشروطه است و جامعه سلطان و حاکمی دارد; او نیز باید مجری قوانین الهی باشد. این ‏سلطان در این معنا با رژیم سلطنتی که سلطان هر چه می خواهد می کند به طور کامل ‏متفاوت خواهد بود‎. ‎
‏34‏‎) ‎همان، ص 355 با اندک تصرف در تعابیر‎. ‎
‏35‏‎) ‎در مشروطه ای که حاج آقا نورالله و امثال وی مدافع آن بودند، حاکمیت با قوانین الهی ‏بود، نه نظریات و اعمال بیگانگان و غرب گرایان‎. ‎
‏36‏‎) ‎احمد کسروی: تاریخ مشروطه ایران، چ 19، ص 385 - 387‏‎. ‎
‏37‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 385 و 386‏‎. ‎
‏38‏‎) ‎همان، ص 386 و 387‏‎. ‎
‏39‏‎) ‎همان، ص 365‏‎. ‎
‏40‏‎) ‎همان‎. ‎
‏41‏‎) ‎همان، ص 365‏‎. ‎
‏42‏‎) ‎نائینی مساوات را به سه قسم تقسیم می کند: مساوات در حقوق، احکام و مجازات. ‏محمدحسین نائینی: تنبیه الامة و تنزیه المله، ص 51 - 58‏‎. ‎
‏43‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 364‏‎. ‎
‏44‏‎) ‎همان، ص 387‏‎. ‎
‏45‏‎) ‎همان، ص 365‏‎. ‎
‏46‏‎) ‎همان، ص 370‏‎. ‎
‏47‏‎) ‎همان، ص 355‏‎. ‎
‏48‏‎) ‎همان، ص 354‏‎. ‎
‏49‏‎) ‎همان، ص 354‏‎. ‎
‏50‏‎) ‎همان، ص 370. با عبارات وی باید کمی با احتیاط برخورد کرد; زیرا همه کسانی که ‏مشروطه را با قید مشروعه دنبال می کردند، بر این عقیده نبودند بنابراین لازم است بین ‏مخالفان مشروطه تفکیک قائل شد. بیش تر عالمانی که در پی مشروعه بودند، در بیش تر ‏مبانی با حاج آقا نوراالله همسو بودند‎. ‎
‏51‏‎) ‎در چند جای رساله، این آیه با عبارت «و لیس لمومن » آمده است; در حالی که ظاهرا ‏در قرآن کریم عبارت «وماکان لمؤمن » است. بر این اساس در ضبط آیه اشتباهی رخ داده ‏است; البته منظور آن مرحوم «وماکان لمومن » بوده است; چرا که وقتی مقیم به مفاد آیه ‏اشاره می کند مفاد همین آیه را متذکر می شود. «ظاهر آن آیه این است که در مطالبی که خدا ‏و رسول در او حکم فرموده اند، از برای احدی حق رای و اختیار در او نیست » ، حاج آقا ‏نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 358. آدرس آیه مورد نظر، احزاب، آیه 36‏‎. ‎
‏52‏‎) ‎شوری، 38‏‎. ‎
‏53‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 357‏‎. ‎
‏54‏‎) ‎همان، ص 358‏‎. ‎
‏55‏‎) ‎همان، ص 357‏‎. ‎
‏56‏‎) ‎همان، ص 382‏‎. ‎
‏57‏‎) ‎علامه مجلسی: بحارالانوار، ج 75، روایت 39، باب 41، ص 105‏‎. ‎
‏58‏‎) ‎همان، ج 69، روایت 125، باب 38، ص 410‏‎. ‎
‏59‏‎) ‎حاج آقا نور الله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 357‏‎. ‎
‏60‏‎) ‎همان، ص 360‏‎. ‎
‏61‏‎) ‎شوری، 38‏‎. ‎
‏62‏‎) ‎حاج آقا نور الله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 359 و 360‏‎. ‎
‏63‏‎) ‎همان، ص 365‏‎. ‎
‏64‏‎) ‎شوری، 38‏‎. ‎
‏65‏‎) ‎حاج آقا نور الله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 360‏‎. ‎
‏66‏‎) ‎همان، ص 356 و 357‏‎. ‎
‏67‏‎) ‎همان، ص 357‏‎. ‎
‏68‏‎) ‎به دلیل اهمیت داشتن مطلب، در جای دیگر دوباره خاطر نشان می شود که: «وکلای ‏ملت نظارت و مراقبت تامه داشته باشند که در آن چه از صاحب شریعت حکم آن معین و ‏مبین شده، تغییر و تبدیل واقع نشود و حکم آن مابین وضیع و شریف و بزرگ کوچک و ‏شاه و گدا مجرا گردد، و به هوا و هوس و فرمان فرمایان تغییر و تبدیل و کم و زیاد نشود و ‏احکام قوانین الهیه بر تمام بندگان علی السویه جاری گردد» . (همان، ص 360‏‎) ‎
‏69‏‎) ‎وی اصل مشورت را از وظایف مهم وکیلان ملت می داند، و معتقد است که باید نتیجه ‏شور و مشورت را به اطلاع مردم رساند. «به مقتضای «وامرهم شوری بینهم » (سوره شوری، ‏آیه 38) در ترقی ملت و راه ترویج تجارت و صناعت و فلاحت در این مجلس که او را ‏دارالشورا می نامند، مشورت کرده و نتیجه را به ملت اعلام نمایند و هر نوعی که صلاح ‏اسلام و مسلمین را مشخص نموده، مجرا دارند» . (حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم ‏و مسافر، ص 360‏‎) ‎
‏70‏‎) ‎همان، ص 382 و 383. همان طور که بارها عنوان شده، نقطه افتراق اصلی وی با ‏مشروطه خواهان غرب گرا، همین مطالبی است که در این چند سطر بیان شد‎. ‎
‏71‏‎) ‎همان، ص 357‏‎. ‎
‏72‏‎) ‎همان، ص 364‏‎. ‎
‏73‏‎) ‎همان، ص 365‏‎. ‎
‏74‏‎) ‎دو محور یاد شده عبارت است از: 1. مالیاتی که اخذ می شود، حق طلق کسی نیست; ‏‏2. کسانی که مالیات اخذ می کنند، باید در برابر آن پاسخ گو باشند‎. ‎

‏75‏‎) ‎همان، ص 361‏‎. ‎
‏76‏‎) ‎روزنامه انجمن مقدس ملی اصفهان، شعبان سنه 1325 قمری، به نقل از موسی نجفی: ‏اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 133 و 134‏‎. ‎
‏77‏‎) ‎همان، ص 369‏‎. ‎
‏78‏‎) ‎همان، ص 387‏‎. ‎
‏79‏‎) ‎همان، ص 388‏‎. ‎
‏80‏‎) ‎همان، ص 388 و 389‏‎. ‎
‏81‏‎) ‎روزنامه انجمن مقدس اصفهان، ذی القعده سنه 1325 قمری، به نقل از موسی نجفی: ‏اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 140‏‎. ‎
‏82‏‎) ‎همان، شعبان سنه 1325 قمری به نقل از همان، ص 133 و 134‏‎. ‎
‏83‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 375. با دقت در این فتاوا به ‏نکات قابل توجهی می توان دست یافت. آگاهی به زمان و مکان و تطبیق امور خود در همه ‏زمینه ها (حتی در امور نظامی) با علوم و فن آوری جدید روز نکته ای است که تیزبینی ‏علمای اعلام در مسائل مهم مملکت را می رساند. لازم است با نگاهی تطبیقی به این اسناد و ‏مدارک به جای مانده از عالمان صدر مشروطه، مبانی نظری اندیشه سیاسی آنان را بازسازی و ‏نمایان کرد‎. ‎
‏84‏‎) ‎تفکر مشروعه خواهی با نفی مشروطه خواهی به بازگشت به دوران استبداد قائل نبود; ‏بلکه ادله و شواهدی در دست است که مشروعه خواهان، دو قالب نظام استبدادی و مشروطه ‏را برای شریعت و مقابله با استعمار و استبداد مناسب نمی دانست و در فکر راه حل سومی ‏بود; راه حلی که اصول و دقایق آن با شهادت شیخ فضل الله نوری مکتوم ماند. (موسی ‏نجفی: اندیشه دینی و سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی، ص 92‏‎) . ‎
‏85‏‎) ‎برای اطلاع از جریان شناسی عصر مشروطه، ر. ک; موسی نجفی: اندیشه دینی و ‏سکولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غرب شناسی، ص 92‏‎. ‎
‏86‏‎) ‎هر چند در زمان استبداد نیز در موارد بسیاری، این اصول زیر پا گذاشته می شد، آنان ‏می گفتند با مشروطه شدن، استبداد شخص به استبداد جمعی مبدل خواهد شد و سلطه ‏قوانین اروپایی که روح الحاد در آنها موج می زد، بر قوانین مصوب سایه خواهد افکند. از ‏این رو آنان هر چند که پادشاه را مستبد و نظام استبدادی را نفی می کردند معتقد بودند که ‏پادشاه قوه اجراییه احکام الهی است و این فقیه است که حکم می کند و باید اجرا شود. و با ‏بودن مشروطه، این هدف دست نایافتنی جلوه می کرد‎. ‎
‏87‏‎) ‎نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که وی در نقد مشروعه خواهان لبه تیز نقد ‏خود را از اشخاص به اندیشه برگردانده است; اما در نقد استبداد، هم به اندیشه نظام سلطنتی ‏و هم به خود حاکم و پادشاه می تازد. به عبارت دیگر، در نقد استبداد هم به اندیشه و هم به ‏شخص نظر دارد، ولی در نقد مشروعه خواهان چون اکثر آنان عالمان هستند بنابراین فقط به ‏نقد تفکر بسنده می کند‎. ‎
‏88‏‎) ‎شاخص ترین فردی که این اندیشه را مطرح کرد، مرحوم شیخ فضل الله نوری بود. وی ‏معتقد بود: مشروطه، شعاری است که از مغرب زمین به ایران رسیده و غذای اروپ با مزاج ‏ایران و ایرانی سازگاری ندارد; البته همان گونه که پیش تر نیز اشاره شد، عمده اختلاف بین ‏مشروطه خواهان دینی و مشروعه خواهان بر سر تعیین مصداق بوده است. به این بیان که: ‏مشروطه غربی را هر دو گروه نفی می کردند، و معتقد بودند که قوانین اروپا با اسلام ‏سازگاری ندارد; اما این که مشروطه ای که در حال شکل گیری بود همان مشروطه ای بود ‏که با قوانین اسلامی منافات داشت یا نه؟ ، نکته ای بود که عمده اختلاف را به خود ‏اختصاص می داد. عده ای مانند شیخ فضل الله نوری بر این عقیده بودند که این مجلس و ‏مشروطه ای که الان در حال اجرا است با روح قوانین اسلامی منافات دارد و عده ای دیگر ‏بر این عقیده بودند: درست است که مشروطه اروپایی با اسلام سازگاری ندارد، ولی می توان ‏همین مشروطه ای را که الان در کشور در حال شکل گیری است، جهت داد و با اعمال ‏نظرهای کارشناسان دینی آن را به نفع خود و اسلام تغییر داد. ما می توانیم قوانین اسلام را ‏در قالب مشروطه محقق سازیم. برای آگاهی از نظریات شیخ نوری در این زمینه مراجعه به ‏منابع ذیل مفید است. علی ابوالحسنی (منذر): اندیشه سبز، زندگی سرخ، ص 131 - 145; ‏کارنامه شیخ فضل الله نوری، ص 86 - 88. دیده بان بیدار‎. ‎
‏89‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 381‏‎. ‎
‏90‏‎) ‎همان، ص 382‏‎. ‎
‏91‏‎) ‎نگاه نقاد حاج آقا نورالله به عالمانی که با مشروطه به مخالفت برخاستند، نگاهی عیب ‏جویانه نیست. با وجود تعابیر و لحن تند که می خواهد آن ها را بر غلفت شان متنبه بکند، ‏‏«تکلیف » خود می داند بگوید که مخالفان از عالمان «ان شاءالله اشتباه کرده اند‎» . ‎
‏92‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 384‏‎. ‎
‏93‏‎) ‎البته باید به این نکته دقت کرد اگر سوای بحث مشروعیت که در هر صورت باید تامین ‏شود، به کارآمدی نظام دقت کنیم، در این صورت اگر عالمان مخیر بودند و جامعه نیز ‏پذیرش مشروطه یا جمهوری را می داشت، به طور قطع امثال حاج آقا نورالله، جمهوری را ‏میان آن دو فرض می پذیرفتند; چرا که اولا استبداد شخصی و فردی پادشاه در آن راه ‏نداشت ثانیا مضرات مشروطه نیز در آن منتفی بود‎. ‎
‏94‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 373‏‎. ‎
‏95‏‎) ‎همان‎. ‎
‏96‏‎) ‎ر.ک: «کالبد شکافی استبداد»: مظفر نامدار طالشانی، زمانه، ماهنامه اندیشه و تاریخ ‏سیاسی ایران معاصر، سال اول، شماره 5و6، بهمن و اسفند 1381‏‎. ‎
‏97‏‎) ‎مبارزات حاج آقا نورالله و برادر بزرگش حاج آقانجفی ضد سلاطین و به ویژه ضل ‏السلطان، حاکم وقت اصفهان زبانزد خاص و عام است‎. ‎
‏98‏‎) ‎مشروطه عین اسلام، و اسلام، همان مشروطه است و مشروطه خواهی، اسلام خواهی ‏است. (مکالمات مقیم و مسافر، ص 358‏‎) . ‎
‏99‏‎) ‎موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقانورالله اصفهانی، ص 331‏‎. ‎

‏100‏‎) ‎موریس پرنو: زیر آسمان ایران; به نقل از موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت ‏بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 19و20‏‎. ‎

‏101‏‎) ‎حاج آقا نورالله اصفهانی: مکالمات مقیم و مسافر، ص 372‏‎. ‎

‏102‏‎) ‎همان، ص 387‏‎. ‎

‏103‏‎) ‎همان‎.‎