آخوند خراسانی و ولایت مطلقه فقیه

 

آخوند خراسانی و ولایت مطلقه فقیه

اداره مشاوره نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

مطلبي از آخوند در حاشيه مکاسب است که با استناد به اين مطلب ادعا مي شود آخوند ره ولايت مطلقه راحتي براي ائمه عليهم السلام نيز قائل نبوده است. آيا اين برداشت صحيح است؟ و اگر صحيح است ادله ايشان چه بود؟

 

نخست در مورد اعتقاد مرحوم آخوند خراسانی به ولایت مطلقه فقیه که همانگونه که در پاسخ سوال اول نیز اشاره شد مرحوم آخوند خراسانی قطعا یکی از معتقدین به ولایت مطلقه فقیه هستند و اساسا یکی از نقدهایی که ایشان به مرحوم شیخ انصاری در کتاب حاشیه بر مکاسب وارد می کنند درمورد مطلقه بودن ولایت فقیه می باشد که شیخ انصاری ظاهرا در کتاب مکاسب نمی پذیرند هر چند در کتاب قضاء ، ایشان نیز ولایت مطلقه را قبول می کنند . و این در حالی است که مرحوم آخوند خراسانی ولایت مطلقه فقیه را اثبات می نمایند . البته آخوند خراسانی ولایت فقیه را از طریق دلیل عقلی و با بهره گیری از تقسیم بندی چهارگانه کارهای معروف توسط مرحوم شیخ انصاری اثبات می کند به این نحو که یا شارع انجام دادن آن کارهای معروف را به عهده اشخاص معین گذاشته است، مانند تصرف در اموال کودک که به عهده پدر یا جد پدری است؛ یا به عهده گروه خاصی گذاشته است، مانند قضاوت که به عهده فقهاست؛ یا وظیفه همه مردم است مانند امر به معروف و نهی از منکر و... یا اینکه معروف جزو هیچ کدام از سه دسته فوق نیست.

دسته چهارم، خود به دو قسم تقسیم می شود: در قسم اول فقیه با ادله تشخیص می دهد که وجود و وجوب آن معروف منوط به حضور و اذن امام معصوم علیه السلام است، مانند جهاد ابتدایی، یا منوط نیست.

این اموری که جزو سه دسته گذشته نبوده و منوط به اذن امام علیه السلام هم نیست؛ مانند کلیه امور سیاسی جامعه که در ارتباط با حکومت می باشد و نیز شؤون اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی که باید به وسیله دولتها اداره شود، از قبیل اقامه نظم، برقراری امنیت. شارع مقدس برای اداره این امور حتما باید کسی را نصب کند. آن شخص یا همه مسلمانان هستند یا تنها عادلان و افراد موثق هستند. در هر کدام از سه عنوان اول که نصب شده باشد، فقیه نیز داخل است؛ ولی اگر فقیه نصب شده باشد، آن عناوین داخل نیستند. پس ثبوت ولایت بر این امور برای فقیه یقینی و قطعی است و به تعبیر آخوند خراسانی فقیه قدر متیقن از میان افرادی است که احتمال داده می شود که مباشرت یا اذن و نظر او در اداره این امور معتبر باشد و نسبت به بقیه افراد مشکوک است و اصل عدم ولایت نسبت به دیگر افراد جاری می شود(حاشیه بر مکاسب، آخوند خراسانی، ص 96. «لکنها موجبة لکون الفقیه، هو القدر المتیقن من بین من احتمل اعتبار مباشرته او إذنه و نظره.» به نقل از سایت حوزه) همچنین سیره عملی مرحوم آخوند خراسانی در جریانات مشروطه موید اعتقاد ایشان به ولایت مطلقه فقیه می باشد چرا که اقداماتی که ایشان انجام می دادند و دستور العمل هایی که صادر می نمودند صرفا از جایگاه ولایت مطلقه صادر می شد و گر نه اعتباری نداشت .

اما در مورد عدم ولایت مطلقه برای پیامبران ومعصومین لازم است بگوییم مطالعه دقیق عبارت مرحوم آخوند و نیز مطالعه مابعد این عبارت بیانگر عدم صحت این سخن می باشد به عبارتی مرحوم آخوند در این بخش از کتاب خویش ابتدا در صدد نقد دلیل استاد خویش هستند چرا که دلیل استاد خویش را بر ولایت مطلقه که از روایات ونیز دلیل عقلی به آن رسیده اند ناتمام می داند و معتقد است که باید دلیل دیگری اقامه شود و ممکن است فردی دلیل شخصی بر مطلبی را قبول نداشته باشد اما خودش دلیل دیگری در اثبات همان مطلب بیاورد که این به معنای عدم قبول مطلب نیست بلکه به معنای رد دلیل در عین اثبات مطلب می باشد که در مورد مرحوم آخوند خراسانی دقیقا همین اتفاق افتاده است . مرحوم آخوند در همین مطلبی که ذکر شده است ابتدا می فرمایند دلایلی که شیخ انصاری برای وجوب اطاعت و یا حرمت مخالفت با معصومین ذکر کرده است ناتمام بوده و قادر به اثبات هدف نمی باشد چرا که به عنوان مثال ملازمه ای بین اولویت پیامبر نسبت به مومنین با وجوب اطاعت وجود ندارد و روایاتی از این قبیل صرفا اولویت را اثبات می نمایند . آنگاه در ادامه به دلیل مرحوم شیخ انصاری در زمینه اثبات ولایت امامان ومعصومین پرداخته و دلیل عقلی مطرح شده وی را رد کرده و معتقد است دلیلی که شیخ انصاری ذکر کرده است صرفا وجوب اطاعت را اثبات می کند و نه ولایت آنان را و پس از رد دلیل عقلی شیخ انصاری خود پیشنهاد می کند تا این دلیل عقلی به گونه دیگری تقریر شود که در اینجا دو دلیل عقلی از نوع مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه ذکر می کند که دلیل مستقل عقلی با این عبارت بیان می شود : «: إنّ العقل يستقلّ بنفوذ تصرف أولياء النّعم، و منهم الواسطة بين اللّه تبارك و تعالى، و كافّة الأمم، في الأموال و الأنفس، فإنّهم أولى بهما من الأنفس.» و دلیل غیر مستقل عقلی به این صورت ذکر می گردد : « انّ الأبوّة إذا اقتضت الولاية، فالنّبوة و الإمامة يقتضيان لها بطريق اولى، لأعظميّة حقّهما من حقّها » آنگاه مرحوم آخوند در پایان مطلبی که شما ذکر کرده اید حتی دلیل عقلی که خود پیشنهاد می کند را نیز چندان دلچسب ندانسته و معتقد است اگر نبود که ولایت پیامبر اکرم و امامان معصوم از آیات وروایات برای ما اثبات شده و قطعی می باشند و حتی از ضروریات می باشند قطع به آن از طریق دلیل عقلی بسیار سخت بود . «، لكن لا يخفى انّه لو لا القطع بولاية النبي (صلّى اللّه عليه و آله) و الامام (عليه السلام) من الآيات و الروايات، بل لا يبعد ان يعد من الضروريّات، لم يكد يحصل القطع به من قبل العقل، » بنابر این مرحوم آخوندخراسانی نه تنها ولایت مطلقه برای امامان و پیامبران را انکار نمی کند بلکه حتی آن را طبق این جمله نهایی از ضروریات می داند و فقط در مورد دلیل آن با مرحوم شیخ انصاری بحث می کند و در پایان نیز بر قطعی بودن و ضروری بودن ولایت پیامبر و امامان و اثبات آن از طریق آیات و روایات تاکید می نماید . ایشان حتی در بخش دیگری از مطالب خویش بر ولایت امامان معصوم در امور کلیه مربوط به سیاست که در واقع عبارت دیگر ولایت مطلقه می باشد تصریح کرده و می گوید : فاعلم أنه لاریب فی ولایته [امام] فی مهام الامور الکلیه المتعلقه بالسیاسه التی تکون وظیفه من له الریاسه یعنی بدان که در ولایت امام در امور کلیه ای که متعلق به سیاست که آن هم وظیفه فرددارای سیاست می باشد شکی نیست (حاشیه المکاسب ، ص 93) مرحوم آخوند آنگاه در ادامه به اختلاف نظر میان علما در باره ولایت امام در امور جزئیه متعلق به اشخاص همچون تصرف در اموال مردم و ... اشاره می کند و این مطلب به ضمیمه ابتدای مطلب نشان می دهد که ولایت امام بر امور کلی و سیاسی مطلبی است که هیچ فقیهی در باره آن اختلاف نظری ندارد و اختلاف تنها در باره ولایت امام بر امور جزئی همچون تصرفات اشخاص می باشد که در مورد بخشی از آنها نیز مرحوم آخوند معتقد است که همه فقها ولایت بر برخی تصرفات اشخاص را هم از دائره شمول ولایت پیامبر و امام خارج می دانند به عنوان مثال امام در ارث بردن از فرد متوفا ، نمی تواند به دلیل ولایت از نزدیکان فرد متوفا اولویت داشته باشد . (همان)

نتیجه اینکه مرحوم آخوند خراسانی نه تنها ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند بلکه ولایت مطلقه برای امامان و پیامبران را هم اثبات می کنند وحتی آن را از قطعیات و ضروریات می دانند وفقط در مورد دلیل آن بحثی دارند و اشکالاتی به دلایل مرحوم شیخ انصاری (و نه اصل مطلب) وارد کرده و آن گاه دلایل خود را ذکر می نمایند و در نتیجه این عبارات کاملا موید اعتقاد ایشان به ولایت مطلقه امامان می باشد به ویژه عبارتی که در ادامه مطالب از کتاب مذکور در اینجا ذکر شد که تصریح در ولایت امامان درامور کلیه و مسائل سیاسی داشت .

دوست عزیز بار دیگر ضمن آرزوی موفقیت برای شما در تمام مراحل زندگی امیدواریم که ذهن حقیقت یاب شما با این پاسخ قانع شده باشد و در صورتی که شبهه ای باقی مانده باشد لطفا پس از مطالعه کامل و دقيق تمامي پاسخ ها، به صورت موردی و به صورت مختصر و مفید بیان فرمایید تا بتوانیم بهتر در خدمت شما باشیم . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 23/100127844)